چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان
استاد چقدر خوب صحبت کردید بعضی از باورها با اینکه اشتباه هست به موفقیت ما خیلی کمک میکنن بعضی ها هم باعث نابودی ما میشود خب بریم چندتا باور بهتون بگم که باعث رشد یا پسرفت من و اطرافیانم شده ما همیشه مادرم میگفت که مادرم میگه خودم شانس نیاوردم که بچه هام شانس بیارن خب اینو بارها ما شنیدیم و الان من دختر خالم و خواهرم ازدواج کردیم ولی اون رضایتی که باید را تو زندگی نداریم و این حرف باعث شد ما زندگی دلخواه را نداشته باشیم البته الان دیگه میدونم که چرندی بیش نیست و باید اصلاحش کنم همسر من بسیار از لحاظ اخلاقی و آزادی عمل خوب و عالی هستند ولی مشکل ما تو روابط عاطفی و جنسی هست خواهرم مشکل سرکار رفتن و دختر خالم مشکل دست بزن حالا خدا رحم کند به پسرخالم که فعلا مجرد هست خب ولی باورهای خوب استادجان همه دیگه میدونن من ساز بادی کار میکنم ولی من توی نی خیلی ضعیف پیش میرفتم مثلا اون انتظاری که داشتم نبود ولی از یه جایی نمیدونم خدا به کدوم درخواستم پاسخ داد من شروع کردم بالابان نوازی استادم بالابان داد من به دلیل نت شناسی و آهنگ هایی که در نی زده بودم دیگه بالابان نوازی یجورایی برام آب خوردن بود و رشد تصاعدی دارم در این ساز و همین حس خیلی خوبی بهم میده و از آنجایی که فامیلا شنیدن من بالابان میزنم همه یکی یکی گفتن بابات هم قدیم میزد یک روز چندتا نوازنده نشسته بودن و بابات هم نشسته بود بابات یک آهنگ زد که هیچکدوم از سازنده ها نتوانستند بزنن و همشون میگفتن چجوری تونستی بزنی و این حرفها خب متاسفانه پدر من به خاطر سیگار الان دیگر بالابان نمیتواند بزند و این موضوع بخاطراینکه خیلی سال پیش بود و من نمیدوستم بابام نوازنده بالابان هست و شنیدن این موضوع و اینطوری حرفه ای نواختن این موضوع من همش با خودم میگم اصلا بالابان نوازی تو خون ما هست بالابان نوازی تو خانواده ما ارثی ما خیلی حرفه ای هستیم زهرا همه میگن تو دختر باباتی چون همش با بابات میگردی و ببین حالا هنر پدرتو به ارث میبری و همین باور باعث شده استاد من از شدت پیشرفت من در بالابان نوازی تعجب کند همش میگوید کاش از همون اول بالابان را شروع میکردی ولی من میدونم که نتیجه کار کردن روی نی هست ولی همش به خودمم میگم که بالابان نوازی تو خون ما هست
یا باور بعدی اینکه همیشه تو دفتر خاطراتم میخوندم که بهمن ماهی ها راحت برای رسیدن به ارزوهاشون سالها دور از خانه زندگی میکنند و همین موضوع حس میکنم در بحث مهاجرت در آینده به خیلی کمک میکنه چون بهمن ماهی ها میتوانند به راحتی برای رسیدن به اهداف و ارزوهاشون محیط خانه و خانواده را ترک کنند و سالها دور از آنها زندگی کنند این هم نشان از وابسته نبودن من هست فایل بسیار عالی بود البته فعلا نصفه گوش دادم گفتم این را بنویسم بعد ادامشو گوش بدم
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم بخاطر حضورم در این سایت بی نظیر
چه موضوعی را باور کرده ای؟
بخش پنجم
اگر جمله و باوریکه وارد ذهنت میشه بهت کمک میکنه قبولش کن
من در این زمینه خیلی ضعیف عمل کردم ، فقط این چند مدتی که در سایت هستم تونستم اونم با فقط گوش دادن به فایلها ورودی مناسب دادم ، وگرنه در گذشته هر آکه هر چیزی میگفت ، هنوز از دهنش در نیومده من قبولش میکردم و تا همین چند وقت پیش هم همین بود و هست ، طوری که همسرم میگفت مجتبی تو در گنده کردن آدمها حرف نداری ،جوری آدمها رو گنده میکنی که انگار داری با خدا حرف میزنی
در بحث مالی چه باورهایی داری که ترس رو در تو ایجاد میکنه؟
باورهای ذهن من اینها هستن :
باور من اینه الان برای پیدا کردن الگوهای موفق که همسن من هستن ، و در ایران هستن و در روستا هستن، میگه که من کارمندم و از صبح تا شب گیرم ، و کلی مشغله دارم پس من نمیتونم که الگو پیدا کنم بزار برای یه روز دیگه ، بزار برای یه روزی که خودش پیدا بشه
ای بابا بازم کار سخت ، حالا من از کجا برم الگو پیدا کنم چقد کار سختیه ، ولش کن همین که صبح برم و شب بیام و بهتر و راحت تره ،خلاصه یه بخور نمیری میاد داریم سپری میکنیم ، بیکاری پاشی بری راه بیفتی بزنی در خونه این و اون که باهاشون حرف بزنی و مساحبه کنی و بگی چطور موفق شدی، ول کن این کارهای سخت رو
آخرشم هیچ به هیچ ولش کن
یا اینکه ولش کن سخته ، بسپار به خدا اون خودش ردیف میکنه ،تعجب میکنم که چرا این همه سال خدا ردیف نکرده مگه من نسپردم بهش
اینجا برای پیدا کردن الگوهای مناسب بسیار بسیار مقاومت دارم و انگار که باید کوه بکنم
مقاومت دیگه ای که دارم برای نوشتن و فک کردن به توانایی ها و استعداد هام هست که ذهنم میگه آخه تو به چه استعداد
تو استعداد داری ، خب همه دارن ، اگر مردی یه کاری کن که هیچ کس در دنیا نکرده
فک کنم ذهنم دنبال اینه که من پیاده برم کره ماه ،و اگرم برم باز میگه این که هنر نیست اگه مردی خورشید و جابجا کن
جالبش هم اینکه ذهنم میگه فقط تو اینجوری هستی ، بقیه همه پرفکت و بی نقص هستن
من هیچ وقت به چیزهایی که به خوردم داده میشه فک نمیکنم
چون اصلا باور ندارم که باورها دارن کار میکنن، با اینکه این همه تو سایت هستم ، با اینکه این همه تقریبا هر روز فایل گوش میدم ولی باز باور ندارم که باورها دارن کار میکنن
البته نسبت به گذشته خودم و شروع اول در سایت بی نهایت بهتر شدم ، واقعا باورها مسائل بنیادی هستن
خداروشکر امروز تونستم جلوی یه عصبانیت همیشگی رو بگیرم
قبلا اگر کسی چیزی بهم میگفت مثلا میگفت اشتباه کردی من خیلی ناراحت و عصبی میشدم و اگر جا داشت دعوا و اگر جا داشت فحش پدر و مادر و فلان میدادم بهش ولی پیشرفته اش این بود که قهر میکردم میرفتم ، و این کم کم بهتر شد تا امروز که همکارم به من گفت که اشتباه کردی و حتی به شوخی گفت ، و طبق گذشته من باید ناراحت و عصبی میشدم ،ولی به محض اینکه احساسم بد شد سریع به خودم گفتم داری چکار میکنی داری از مسیر خارج میشی، و به خودم گفتم چرا ناراحت شدی؟ گفتم که بخاطر اینکه اون گفت اشتباه کردی و من ارزشم پیش طرف اومد پائین و سریع به خودم گفتم که ببین من ارزشمندی خودم رو گره زدم به اینکه دیگران من رو تایید کنند و اینکه من کاری رو درست انجام بدم ارزشمندم و اگ رندم بی ارزشم ،گفتم مجتبی جان تو همینطوری که هستی ارزشمندی فارق از اینکه کاری رو درست انجام بدی یا ندی، فقط به صرف اینکه بدنیا اومدی ارزشنمدی و چقد احساسم خوب شد و خداروشکر دیگه نه از اون قهر کردن ها خبری بود نه از اون به خودم فحش دادن ها نه ناراحتی نه کینه و چقد خوشحالم الانم
باور جدیدی که جدیدا کشف کردم برای استفاده از کولر هست، الان که تابستون هست و من از سر کار میام ،یه پیام از اداره برق اومد که شما سال گذشته آدم پر مصرفی بودی و اگر این بار پر مصرف بشی جریمه میشی، و من از اون موقع ترسیدم و میگم نکنه یه کم زیاد بیاد ،آخه پول که نیست ،منم که کارمندم ، راهی هم نه الان نه درآینده هست که من بخوام پولی وارد حسابم بشه ، با اینکه درآمد پارسالم از امسال کمتر بود ولی من هیچ وقت پول برقم با اینکه زیاد هم اومده بود عقب نیفتاد ولی این بار با اون پیامک که به من احساس گناه و ترس داد ترسیدم
در صورتی که باور فراوانی میگه که فرصت ها هر روز بیشتر و بیشتر میشن ،و هیچ سالی هم نبوده که من پول برق رو نتونم بدم و همیشه درآمدم از این چیزها بیشتر بوده و الان درک کردم که اون پیامک هم خودش یه باور بوده
آخه من فک میکردم باورها یه چیزهایی هستن که یه جاهای خاصی وجود داره و فقط همون هایی هست که استاد میگه و بقیه دیگه باور نیست و یه مشت جمله است که درست هم هست
اینجا به خودم تعهد میدم که آگاهانه حرف هر کسی رو نشنوم و باور نکنم
هر چیزی که به من احساس ترس میده احساس نگرانی احساس ضعف میده سریع به خودم بگم که این از ناحیه شیطان هست که میخواد مومنین رو ناامید کنه و بگم که این یه باور محدود کننده است و باورش نکنم
چون خداوند وعده فزونی و نعمت میده ولی شیطان وعده نگرانی و ترس و ناراحتی و نا امیدی میده
باعث میشه آدم بترسه و حرکت نکنه
وقتی که خوب به خودم نگاه میکنم میبینم که هنوز هیچی چیزی رو در مورد اینکه منم که با افکارم زندیگم رو میسازم باور نکردم
من هیچ وقت همین الان که این همه در سایت هستم و فایل گوش میدم ننوشتم که چی میخوام چون باور ندارم که بشه با افکار زندگیت رو خل کرد ،
پس ایرادهای من اینجاست ، بالخره تغییرتون میدم
این روزها یکی از بهترین رفیقهای من ولی است
من با این ولی روزها و شب ها رو دارم سپری میکنم
و ولی به عنوان بهترین دوست من رو تنها نزاشته
من میخوام به فلان خونه برسم ولی …
من میخوام فلان ماشین رو داشته باشم ولی
من میخوام آزادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشم ولی
من میخوام که وقت بیشتری داشته باشم و زمان کمتری کار کنم و درآمد بشتری داشته باشم ولی
این ولی همیشه هست
خدایا هدایتم کن که اینها رو درست کنم
استاد بی نهایت از شما سپاسگزارم
از خانم شایسته عزیز هم که همیشه در صحنه حضور داره و این فیلم برداری ها رو میگیره بی نهایت سپاسگزارم
سلام مجتبی جان برادر جان
من دیدم که دوره ی فوق العاده کشف قوانین زندگی رو گرفتی وداری
پس دیگه چرا باور نداری که میتونی زندگیتو با باورات خلق کنی؟!کدنویسی اتفاقات دلخواه هر روزمون!
خیلی عجیبه تواین دوره بودن و این باوره اشتباه
و همینطور دوره دوازده قدم ستاره قطبی !
مگه خلق نکردی پس دیگه کجا اشتباهه!
منطقی میشه دیگه ذهنت ،
خیلی بیشتر باهاشون کار کن
خیلی خیلی بیشتر
24ری خودتو ببند به این اگاهی ها تا این باور اشتباه اوکی بشه که میشه
برات بهترینها رو میخوام
در پناه الله یکتا باشی
سلام میکنم به مرد مردان استاد عباسمنش بزرگ و به قول بچه ها ،پیامبر زمان ما و همسر عزیزشون مریم جان زیبارو و خوش قلب و همچنین تک تک دوستان عزیز و با مرام حاضر در این سایت توحیدی.
همون سایتی که از وقتی واردش شدم از عظمتش،از نظمش،از انرژی مثبتش،از مدیریت دقیق و عالیش،هنوز توی شوک هستم.
همون سایتی که برای من جای تلگرام و اینستاگرام و سریال ها وفیلم های سینمایی رو گرفته!!!
اینقدر با این سایت حالم خوبه که هم برام اموزشیه هم تفریحی.
وقتی توی این سایت سیر میکنم بیشترین لذت رو میبرم.
احساس میکنم همه چیز این سایت جهت احترام هرچه بیشتر به مخاطبینش تنظیم شده.
بچه ها شروع به نوشتن واقعا برای من سخته و نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم و از کجا بگم.
ولی همین که ترسم رو میشکنم و شروع میکنم کلمات یکی پس از دیگری میان به ذهنم که خودم هم تعجب میکنم.
دقیقا همون حرفی که استاد همیشه میگن. اینکه وقتی میخواهید کاری رو شروع کنید،ترسها و نجواهای ذهنی میان.ولی شما باید قدم به قدم پیش برید.
عجله نکنید و به اخر و نتیجه کار فکر نکنید.
که هر چی جلو برید خدا بقیه راه رو خودش هدایتتون میکنه.
خب میخوام از تغییر بعضی باورهام و نتایج براتون بگم.
من هم شاغلم هم دوتا فرزند دارم.
قبلا باورم این بود که منی که صبح تا ظهر سر کار هستم،عصر هم بچه هام رو میبرم بیرون و کارهای منزل هم که هست چون زیاد سرپا هستم پس قطعا باید پادرد بگیرم و دقیقا هم همینطور بود.
پاشنه ی پام خیلی درد میکرد طوری که صبح که از خواب بیدار میشدم میلنگیدم!!!
ولی الان مدام به خودم میگم کی گفته کسی که فعالیتش زیاده و از پاهاش زیاد استفاده میکنه باید پا درد بگیره؟
و شروع به تغییر باورم کردم.
و الان خودم هم نمیدونم چطوری ولی دیگه پا درد ندارم.
حتی اگه با مترو برم سرکار.
با وجود اینکه فاصله منزل تا محل کارم با وسایل نقلیه عمومی تقریبا یک ساعتی میشهِ و با مسیر برگشت تقریبا 2 ساعت توی راهم.
البته ناگفته نماند من توی مترو هم وقتم رو تلف نمیکنم و کامنت های بچه ها رو میخونم.
همچنین باور دیگم این بود که چون صبح زود میرم سرکار پس خیلی خسته میشم و نمیتونم کارهای منزلم مثل نظافت و شستن ظروف رو انجام بدم.
ولی روی تغییر این باور هم دارم کار میکنم و خدا رو شکر خیلی بهتر شدم و راحت تر کارهای منزلم رو انجام میدم.
و نسبت به قبل منظم تر شدم.
و باید بگم که بیشتر باور های ما محدود کنندست ولی جای نگرانی نداره.
باورها ،قابل تغییرن و به قول استاد درسته باوری که ساخته میشه زمان طولانی یرای ساختش سپری میشه و حتی ممکنه از چندین نسل قبل به ما رسیده باشه ولی این دلیل نمیشه که از بین بردنش هم همینقدر زمان لازم داشته باشه.
ما میتونیم در مدت زمان کمتر از زمان ساختش،باورهای محدود کنندمون رو از بین ببریم.
حالا میخوام از چند تا نشونه براتون بگم.
دیروز خواهر و برادرم اومدن بهم سرزدن ولی توی خونه نیومدن و گفتن توی فضای سبز سر کوچه با هم حرف میزنیم رفتیم اوجا و بعد برگشتیم تو کوچمون.
باز هم نیومدن تو خونه و موندن توی کوچه.
همونطور که داشتیم حرف میزدیم چون عصر پنجشنبه بود،همسایه ها داشتن خیرات میدادن.
که توی این دوسالی که توی این محله هستیم اولین بار بود میدیدم.
اول حلوا اوردن.
بعد هندوانه.
بعد هم شکلات.
به طرز عجیبی مهمون های من از جانب همسایه ها پذیرایی شدن!!!
و من گفتم این پذیرایی از جانب خدا بوده.
چند روز پیش هم رفتم گلاب بخرم از فروشنده،قیمت هر بطری گلاب رو پرسیدم.
بدون اینکه من بپرسم ایا گلاب فله ای هم داره یا نه؟خود فروشنده گفتن که بیا گلاب فله ای بخر که با گلاب بطری دقیقا کیفیتش یکیه.
ولی قیمتش خیلی پایین تره و من قبول کردم.
و واقعا گلاب خوش طعم و با کیفیتی بود.
بعدش رفتم مغازه تعمیرات دوچرخه،اقای تعمیرکار که قطعه رو که خریده بودم برام نصب کرد ولی هیچ پولی نگرفت!!!
درسته هزینش ناچیز بود ولی مهم این بود که پولش نگرفت.
همین الان برادرم برای خداحافظی زنگ زد گفت دارم میرم مشهد.وقتی قیمت بلیط رو پرسیدم خیلی تعجب کردم چون خیلی پایین بود.
برادرم گفت قیمتش بالاتر بوده ولی چون فقط چند تا جای خالی داشتن این قیمت بهش دادن. حتی میگفتن باید از یک هفته قبل بلیط رزرو کنی ولی به طرز عجیبی برادرم دقیقا روز اقدام و با قیمت خیلی پایین تری بلیط گیرش اومده بود!!!قیمت اصلی بلیط 600 هزار تومان بوده ولی به برادرم داده بودن 400.
اینها همش نشونه های هدایت خداست.
و از این جالب تر،بعد از تماس برادرم،خواهرم زنگ زد و گفت یه مقدار زیادی تنقلات مثل تخمه و لواشک و شکلات خریدم برادرم ببره مشهد ولی چون نمیتونم به دستش برسونم اونها رو میدم به تو.و خودش داره برام میاره دم در خونه.
خدایا واقعا ازت سپاسگزارم بابت این همه نشانه های ثروت و فراوانی.
خدایا شکرت که استاد به ما یاد داد که چطوری نشانه ها رو ببینیم.
خدایا شکرت بی نهایت.
به قول استاد،در پناه خدا شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.
به نام یزدان سپهر فروزنده ماه و خورشید مهر
یکی از مشکلات اساسی من اینه از بچگی هر اشتباهی انجام میدادم هرکار نادرست حرف نادرست و هرچیز دیگه
انقدر سرزنش و سرکوفت میشنیدم که تو فلانی تو حواس پرتی تو به جایی نمیرسی و…
که الان که 19 سالمه نتونستم هیچ موفقیتی بدست بیارم و وابسته خانواده هستم
و الان با هر اشتباهی که میکنم خودم شروع به تخریب میکنم و استرس ونگرانی الکی میدم
و خودمو توانمند و لایق ان زندگی که می خوامو نمیدونم و به عبارت دیگه ای ارزششو ندارم
و چیزایی که برای خیلیل عادی حساب میشه مانند رانندگی دوست دختر و… برای من سخته اونم بخاطر ترسیدن و حس ناکافی بودن و ایمان نداشتن به خداوند
در مورد پول منتطرم با پولی که دستم میاد دوره عزت نفس بخروم وروی باور ارزشمندی خودم کار کنم که بقول خدتان اگر تمام باور های موفقیت یک طرف ترازو و عزت نفس یک طرف دیگر بذاریم این عزت نفس که سنگین تره با ارزوی بهترین ها برای هم فرکانسی های عزیزم
سلام بنیامین جان
سپاسگذارم که هستی واین یعنی با ارزش وبودنت زیباست .برای بودنت در این خانواده سبز بزرگ خوشحالم
وحتما آرام آرام چرخه تکامل موفقیت ها رو از کامنت هایت میخوانم امروز را خودت با تفکرات زیبا خودم با تفکرات زیبا میسازم باقی ماجرا را من نمیدونم فقط از لحظاتم سعی میکنم لذت ببرم
کل ماجرا این بود اکنون دوست خوبم سپاسگذارم بابت بودنت سپاسگذارم نوشتی و در این خانواده سبز تمارین وکارکردن رو باور رو نوشتی ومینویسی. سپاسگذارم بابت کامنت خوبت
زندگی زیباست
این جهان منو بسمت کارم هدایت میکند
خورشید ویتامین مورد نیاز بدن نازنینم بهم میرساند
در روز هدایتی فایل مورد نیازم رو گوش میدهم
این منم که با حس خوب اتفاقات خوب جذب میکنم
من هستم با احوال پرسی ومحبت زیبای آدمها رو بر انگیخته میکنم
در این روزها من هستم با تمرکز بر کارهایم از اخبار وحواشی دور میشم
وبسیار باورهای زیبای دیگر که من به شخصه در اول آنها رو در قلبم با روح زیبایم مرور میکنم فقط مرور میکنم کافیه جهان درست به موقع داره جوابمو میده ومن ایمان دارم زندگی فقط زیباییه …
سعادتمند سلامت وشاد باشی
سلام استاد عزیزم و خاله مریم عزیز
واقعا تشکر میکنم بابت تهیه این فایل فوق العاده
وقتی این موضوع مطرح شد که هر باوری که کمکمون میکنه و قدرت میده بهمون رو بسازیم و تکرار کنیم و این چقدر خوبه که بالاخره آدم چیزی که بهش قدرت میده رو بسازه هرچند که بقیه بگن داری اشتباه میکنی یا اصلا ژن سیاه پوست ها تاثیری نداره و …
منم خودم کلی از این دست باورها داشتم که جدی نمیگرفتم شون، حالا یه بار به خاطر اینکه شاید ارزشمند نمیدونستم، یه بار به خاطر اینکه فکر میکردم نژاد پرستی محسوب میشه و یه بار هم به خاطر اینکه فکر میکردم با توجه به قانون کیهانی این اصلا درست نیست درصورتی که خیلی بهم قدرت میداد اون باور مثلا من روز بازی اول ایران استرالیا بدنیا آمدم و همیشه یه حسی تو وجودم بود که این علتی داره که من همچین روز مهمی برای فوتبال ایران بدنیا آمدم ولی به خاطر قانون جهان رو میدونستم، میگفتم نه این مسخرس و هیچوقت نخواستم ازش به نفع خودم استفاده کنم ولی به محض شنیدن جملات استاد، سریع همین قضیه یادم اومد و اومدم جمله تاکیدی براش ساختم که«من چون روز بازی ایران و استرالیا بدنیا آمدم، این نشانه ای است که قراره کارهای بزرگی در فوتبال ایران و جهان بکنم و به بازیکن بزرگی تبدیل بشم » و یه جمله دیگه شبیه همینم ساختم و شروع کردم به تکرار کردن و دارم نشانه های این باور رو می بینم و قشنگ احساس میکنم خدا داره بهم مسیر رو نشون میده و با نشانه هاش داره تقویتم میکنه. مثل همون باوری که شما استاد ساختید و در دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها گفتید که خدا به من گفته که به من بینهایت ثروت میدهد و دقیقا منم الان قشنگ حس میکنم که خداوند به من گفته که به من بینهایت ثروت و موفقیت کاری میدهد. چقدر این باورها بهم خوشبینی و انتظار شرایط خوب در آینده رو میدن و باعث میشن آدم با قدرت و اقتدار بیشتری در مسیر هدفهاش حرکت کنه و بزرگ فکر کنه و استمرار داشته باشه در مسیر و بهای خواسته هاش رو راحتتر بپردازه چون با تکرار این باورها به یقین رسیده که در سرنوشت من اینه که یک فوتبالیست بزرگ و موفق و ثروتمند بشم و من ساخته شدم برای فوتبال بازی کردن و تکنیک و مهارت گذاشتن در زمین.
یا مثلاً این باور که ایرانیا نابغن و تو هرکاری بهترینن تو جهان. خب ببینید چقدر قدرت میده به آدم و باعث میشه در صلح قرار بگیریم با خودمون.
خدا رو شکر میکنم که در مدار شنیدن این آگاهی ها هستم و خدا میداند با تکرار این باورها چه اتفاقات فوق العاده ای میافتد ولی قطعا همش خوبه و من از همین حالا منتظر ورود این نعمتها هستم و خودمو براشون آماده میکنم.
سپاسگزارم دو استاد عزیزم
در پناه خدا
سلااااااام به استاد عزیز و بزرگوار و زیبا و خانم شایستهی زیبارو
استاد عزیز چقدر این فایل مرتبط بود با مسئله و سوال الآنم و چقدر فهمیدم که خداوند بینهایت هدایتگر و آگاه و پاسخ دهنده هست
انگار داشتید جواب من رو میدادید دقیقاً
باورهای محدود کننده ام
باور اینکه آهنگ که گوش میدم به چیزای نامناسبی که از ضمیر ناخودآگاه ام نشأت میگیره فکر میکنم تازه کلی هم برای خودم اثباتش کرده بودم
و اما ترمیم و نوسازی باور
من آهنگ که گوش میدم به خواسته هام و چیزای درست و به شدت آگاهانه فکر میکنم و تمرکزم رو میذارم روی چیزایی که در طولانی مدتم حالم رو خوب میکنه و تجسم آگاهانه با آهنگ دارم
من آهنگ که گوش میدم واقعا حالم خوب میشه و گوشم ندم بازم با ندای الهی درونم حالم خوبه…
باور محدود کننده ی بعدی
اینکه فکر میکنم آتنا باید حتما آیلتس بگیره تا مهاجرت کنه یا پول زیاد داشته باشد یا معدل20
ترمیم و نوسازی باور
آتنا تو نه نیاز به پول داری نه آیلتس
تلاشت رو بکن اما قبل آیلتس هم میتونی مهاجرت کنی
خالق تو خالقی هست که هر غیر ممکنی رو ممکن میکنه
باور محدود کننده ی بعدی
کار واسه رشتت تو ایران نیست
اگه باشه هم خوب نیست
از کجا نشأت گرفته این باور؟حرف مردم
باور جدید
آتنا بینهایت کار توی هرجایی توی رشته ی مورد علاقت هست و جهان پر از فراوانی هست و خداوند از بینهایت طریق میتونه تو رو در جهت علایقت ثروتمند کنه…
خداوند خدایی هست که هر غیر ممکنی رو ممکن میکنه و خواسته هات رو در سریع ترین زمان ممکن از راهی که بدونی یا ندونی بهت میده
باور محدود کننده ی بعدی
آتنا تو بیشتر از 25 دقیقه توی هر باکس مطالعاتی نمیتونی درس بخونی
از کجا نشأت گرفته ؟
1.مشاوری که گفته مغز فقط25 دقیقه میکشه بعدش باید حتماً استراحت کنه و 2.قانون پومودورو
در صورتی که خداوند به ما مغز پویا و فعالی داده و تو هر چقدر ازش کار بکشی بیشتر باز میشه مغزت آتنا و بهتر میفهمه و تمرکزت تو اون کار بیشتر میشه عین وقتی واسه ورزش گرم میکنی بنابراین عضله ی مغزت هم گرم و تمرکزت تو اون کار بیشتر میشه
و آتنا میخوام بهت بگم تو یک انسان آزادی و در هیچ شرایطی چه برای کار چه برای تفریح محدود به مکان نیستی چون خداوند تورو آزاد از مکان و زمان خلق کرده با نعمت های بینهایتی که همواره در زندگیت جاری کرده و هر روز بیشترش میکنه، فقط تو باید ظرفیت رو بزرگ تر کنی تا نعمت های بیشتری هم دریافت کنی…
بینهایت از خداوندی که اینهمه هدایت و آگاهی خلق کرده سپاسگزارم
و از استاد عزیز و خانم شایستهی عزیز به خاطر اینکه دستی از طرف خداوند شدند تا من رو خداوند حق تعالی هدایت کنه سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم
استاد خب طی یه فرایند چند ساله من..
اول اینو بگم که من از بچگی الهاماتی رو به وضوح دریافت میکردم و تمامش اتفاق افتاد …
من الان چندین سال هست که خانواده رو ترک کردم و آمدم تهران یه مدت کوتاه هم استانبول بودم و باور دارم که خداوند منو به این مسیر ها هدایت کرد چون من خاسته هایی رو داشتم من همیشه توی بچگی تجسم میکردم و اصلا متفاوت بودم با تمام افرادی که حداقل دور و برم بودن خیلی جاه طلب خیلی خیلی زیاد خواه و اصلا خیلی زیاد اصلا به کم و جنس بی کیفیت قانع نبودم …
توی هر موضوعی مثلاً ماشین یا موبایل یا هرچیزی … همیشه دنبال بهترین های ممکن بودم و الانم همین جورم و باور دارم که این روند جدا شدن از خانواده و ترک شهر و دیار دقیقا در راستای تمام خاسته های من بوده و خیلی بابتش خوشحالممم
الان دیگه خیلی اعتمادم بیشتر شده که اصلا این اتفاق ها افتاد که من برسم به خاسته هام …
دیشب خاب دیدم توی خاب یه بنده خدایی داشت به من میگفت تو باید خواننده بشی و صدات عالیه
واقعا هم همینه …
تازه هم وارد شغل املاک شدم الان 25روزی میشه
اگر قبلاً بود من بدون فکر کردن دست به کار عجولانه ایی میزدم بعد از دیدن این خاب
اما الان به خودم میگم هدایت میشم نیاز نیست بلند شی استفا بدی و بری برای خوانندگی نه صبر کن بزار موضوعات برات هضم شه و بعد هدایت میشی …
استاد عزیزم سپاس گذارم بابت آموزش هاتون
در پناه حق باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز، مریم جان مهربان و همه دوستان خوبم
خیلی از شنیدن این فایل فوق العاده لذت بردم و قشنگ احساس میکنم تمام آگاهی های طلایی و قانون جهان هستی برام به طور کامل مرور شد.
در پاسخ به تمرین این فایل، راجع به باور های قدرتمند کننده ای که دارم: اولا من باور دارم که بنیه قوی دارم و این باور حاصل اینه که سالها از بچگی اطرافیانم از جمله مادرم زیاد این رو به من میگفت. نتیجه اش هم این بود که من همیشه نسبت به اطرافیانم انرژی جسمانی بیشتری دارم و کلا خیلی کمتر از عموم آدم ها خسته میشم.
مورد بعدی، باور اینه که “هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره”. البته این باور اصلا در من وجود نداشت و الان میتونم بگم فقط به اندازه 1 صدم ساختمش، اما به میزانی که روش کار کردم دارم نتیجه میگیرم. قضیه از این قراره که من در شرایطی زندگی میکنم که هر جا بخوام برم یا هر کاری بخوام انجام بدم باید کاملا هماهنگ باشم و اجازه بگیرم؛ اما یه روز به خودم اومدم و دیدم این فقط یک باوره و من این رو پذیرفتم! وقتی که روی باور هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره کار کردم، به طرز عجیبی به قول استاد رفتار جهان با من تغییر کرد و جوری شد که منی که هیچ جا اجازه نداشتم برم، به راحتی اجازه رفتن به مشهد و ارومیه( دوتا شهری که خیلی هم از ما دور هستن) رو پیدا کردم.
آخرین موردی که میخوام از باور های قدرتمند کننده بگم، مسئله ی آبه؛ من همیشه باور داشتم که آب کمه و باید حسابی صرفه جویی کرد و اتفاقا خیلی دوست داشتم که اینو تغییر بدم تا به فراوانی آب و جاهای سرسبز هدایت بشم. اما بخاطر باور اشتباهم، در شهر ما حدود سه ماه کمبود آب شدید بود( تو تابستون) در حدی که حدود یک ماهش رو ما روزانه فقط حدود یک ساعت آب داشتیم و جهان داشت به من ثابت میکرد که درست فکر میکنم و آب کمه.
تا اینکه من فایل”کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تایید کرد” رو از سایت دیدم و خیلی به جانم نشست. چندین بار اون رو دیدم و یادداشت برداری کردم و سعی کردم باور فراوانی آب رو بسازم. معجزه ای که رخ داد، این بود که این بهار به قدری بارش رخ داد و به قدری بارون اومد که تمام سد های شهرمون پر شد! تمام نقاط شهر سرسبز شده و هر جا که میشده گیاه روییده و رطوبت فوق العاده ای همه جا هست! وقتی ما باور هامون رو عوض کنیم واقعا جهانمون هم تغییر میکنه. میشه گفت ما دقیقا داریم باور هامون رو زندگی میکنیم!
راجع به باور های محدود کننده، خیلی جالبه. وقتی داشتم راجع بهش فکر میکردم، یهو چشمام چهارتا میشد و میگفتم، عه ینی فلان موضوع هم فقط یه باوره؟ یعنی من خودم این شرایطو ساختم؟
برای مثال، من باور کردم که آدم کندی هستم در اکثر کار ها. بسکه از بچگی به من اینجور گفتن و من باور کردم که سرعتم تو همه چی خیلی پایینه. الان میفهمم که این فقط خود من بودم که این رو باور کردم وگرنه کسی نمیتونه آسیبی به من بزنه. و خداروشکر که اگر من این مسئله رو نپذیرم، همچین چیزی هم نخواهد بود
یه موضوع دیگه اینه که من ناخودآگاه باور دارم وقت کمه. همش یه عجله بدی تو ذهنم هست که باعث میشه من نتونم از زندگیم لذت ببرم. از وقتی متوجهش شدم حسابی دارم روش کار میکنم و دیدم چقدر ناخودآگاه من این رو به زبون میارم؛ مثلا همش منتظرم که کلاس های دانشگاهم تموم شه تا بیام خونه. هی به دوستام میگم که بچه ها بدویید وقت رو تلف نکنید، وقت کمه. یا مثلا هی میگم من سرم شلوغه وقت نمیکنم. الان که برام روشن شد، پس من این رو نمیپذیرم! من باور دارم که زمان نامحدوده و من باید از هر لحظه لذت ببرم و هیچ نیازی به عجله نیست!
مسئله بعدی، این باور اشتباهه که من فکر میکردم برای هررر موفقیتی آدم باید حساااابی تلاش فیزیکی داشته باشه. مثال سادش امتحان های درسیه. من باااور داشتم باید دائما در حال درس خوندن باشی تا بتونی نمره خوب بگیری؛ این باور باعث میشد من نتونم به سمت درس برم چون با خودم میگفتم: من که نمیخوام دائما درس بخونم، از طرفی یکم خوندن هم فایده نداره پس هیچی. توی امتحانا هم صبح تا شب از خواب و خوراک خودم رو مینداختم ولی نتیجه افتضاح میشد!
تا اینکه سعی کردم این باور رو بشکونم و افرادی رو الگو قرار دادم که با میزان مطالعه اندک، نتایج بسیار خوبی میگیرن. معجزه ای که رخ داد این شد که من کم کم به جایی رسیدم که حتی در فصل امتحان ها به خیلی از کارهام میرسم، مقدار معقولی هم مطالعه میکنم و نتایجم به مراتب بهتر از قبله!
توی تمرین این فایل، خیلی باور های محدود کننده از خودم پیدا کردم که هی باخودم گفتم: عهههه، ینی اینم یه باوره؟ یجورایی شوک شدم که من چراااا اینارو پذیرفتم؟ من چرا وقتی خالق شرایطم هستم دارم با خودم این کارو میکنم؟
و الان برنامم اینه که برم تک تک اون باور های محدود کننده پوچ رو با پیدا کردن الگو های مناسب از بین ببرم.
خدایا سپاسگزارم که لایق شنیدن این آگاهی ها بودم
استاد و مریم عزیز، سپاسگزارم که این فایل عالی رو برای ما تدوین کردید.
برای همه دوستانم آرزوی خوشبختی و سعادت دارم.
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیز سلام مریم مهربون
اینهمه زیبائی طبیعت،استاد خوش اندام و پرانرژی باعث شد گاهی تمرکزم از حرفای استاد برداشته بشه اما بهرحال،من تا قبل از آشنایی با دوره های استاد یک وکیل کم پول ناموفق بودم شغلی که پتانسیل ساخت ثروت رو حداقل از نظر خیلیا داره وکیلا پولدارن اینه که استاد میگه شغل عامل ثروت نیست،برای من برعکسش بود چرا چون تو دوره کارآموزی یک استادی به ما گفت اولین دشمن وکیل،موکلشه حتما میخواست ما بیشتر مراقب باشیم اما این حرف از طرف اون آدم باوری در من ایجاد کرد که بیش از 90 درصد حق الوکاله های من پرداخت نمیشد چرا؟چون موکل دشمنه خب دشمن که پول بهت نمیده حالا همین اتفاق یک ماجرای غم انگیز دیگه ای رو در حرفه من ایجاد کرد اونم اینکه خب موکل که پول نمیده پس برای چی تلاش کنم؟این میشد که رخوت و بی انگیزگی باعث میشد موفقیت هم حاصل نشه و این سیکل معیوب منو به قهقرا برد.
خوشحالم تو این مسیر حداقل میتونم بفهمم دلیل خیلی از مسائل رو گردن خدا و همه آدم ها اینجورین نمیندازم،الان اوضاع واقعا بهتر شده جوری که لیست موکلین خوش حساب و قدردان من چندین برابر ناسپاس هاست و این برای من نتیجه شیرینیه اگر چه هنوز کامل حل نشده اما امید دارم و ایمان که حتما حل میشه و خشک میشه ریشه این باور محدود کننده
سپاس از لطف همیشه شما استاد جان
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم وتمام دوستانم
استاد باورهای مخربی که داشتم حتی نمیدونستم اشتباهه که بخام بهش فکر کنم وباورهای درست جایگزین کنم،به لطف آموزههای شما متوجه این باورها شدم سعی بر این دارم باورهای درست رو جایگزین کنم.
باورها اشتباهی که تا کنون مانع رشد پیشرفتم بودن
باورهای اشتباهی که از خانواده خودم وهمسرم واطرافیانم بهم رسیده بود اینکه زن نباید شاغل باشه باید خونه باشه کارهای خونه رو انجام بده حرف حرف مرد هستش زن نباید دخالتی داشته باشد
باور اینکه مرد پول ودرآمد داره زن نه،مرد قادر به ساختن ثروته
باوراشتباه اینکه ارزش واحترامی که برای دیگران واطرافیان قائل بودم برا خودم نبودم برای پذیرایی اول دیگران،اولویت قرار دادن نظردیگران بر نظرخود.
باور داشتن چشم زخم،باور داشتن این که برای حل مسائل زندگی وگرفتاری ودرمان بیماری وهرچیزی بایددست به دامن امامان شد.باکلی باورهای مذهبی.باور اشتباهی که درمورد تربیت بچهام داشتم.
استاد باور های درستی که جایگزین کردم،اینکه خودم خالق زندگیم هستم،باید دستم تو جیب خودم باشه،بدون وام وچک وقرض هم میشه بهترین زندگی رو داشت وآرامش ولذت رو تجربه کرد وثروتمندشد.
کنار رفتن از سرراه خداوند وسپردن بچها به خداوند باخیال راحت وبا آرامش به کارم مشغول شدن
من خالق زندگیم به بهترین شکل ممکن هستم.
باور اینکه به هرکس توجه کردم یا یادی ازش کردم همون روز یا میبینمش یا خبری ازش بهم میرسه.
باور دارم که از سنم کمتر به نظر میرسم وچشمهای زیبایی دارم که این باور بارها وبارها از طریق دیگران بهم گفته شده
باور اینکه منم میتونم
ثروتمند باشم وبه استقلال مالی برسم.
استعدادانجلم هرکار ی رودارم.
سلام دوست عزیز
من هم مثل شما این باورها داشتم سالها با این باورها زندگی کردیم یک شبه نبوده
من هم مثل شما چقدر همسرم توی سرم کوبید زن نباید بیرون کار کنه …
یا تو دخالت نکن کار خونه رو بکن زن هیچ کاره هست
ما هم ای جورهای باور کردیم
درسته برای هر کاری دست به دامن امام ها شدیم امامها هم واسطه خداوند هستن
ما خالق زندگی خودمون هستیم الان جرات ندارم پیش همسرم بگم ما جانشین خداوند هستیم…. ای جورهای فکر میکنه کفره…..
این ها همش از بی آگاهی هست
یا اینکه همش به مهمان و خانواده اهمیت می دادم خودم هیچ الان بهتر شدم
باور خوب بهتر از اون خرافات هست که به خورد ما دادن
خدا رو شکر فهمیدیم قبول کردیم
من هم مثل شما می خوام به امید خداوند خودم پول بسازم چشمم دنبال جیب همسر نباشه
من هم مثل شما با وام و قرض مخالف هستم
خدا رو شکر در فرکانس این آگاهی ها قرار گرفتیم این یعنی موفقیت
یعنی رشد و پیشرفت من هم امید دارم موفق میشم وآگاهتر با آموزهای استاد
امیدوارم موفق باشی
در پناه خداوند
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام مریم عزیزم دوست خوبم
سپاسگزارم وقت گذاشتین کامنتم رو خوندید وپاسخ گذاشتین
مریم جان با اجازه تون داستان هدایتتون رو خوندم،خیلی خیلی خوشحالم از حضورتون در این سایت الهی ورشد وپیشرفتهایی که داشتین
به لطف خداوندم و وجود پاک استاد عزیزم ومریم شایسته عزیزم از زمین تا آسمون تغییر کردم واز زمانی که درک کردم این من هستم که زندگی خودم رو خلق میکنم مسئولیت تمام اتفاقات زندگیم رو برعهده گرفتم اول خودم بعد همه روبخشیدم وقلبم رو پاک کردم از هر ناپاکی وسعی کردم پیوسته رو خودم کار کنم وبا گذروندن دوره تکاملم،نرم نرم همه چیز تغییر کرد ونتیجه گرفتم وبا نتیجه بدست اومده انرژی گرفتم برای حرکت کردن ورشد وپیشرفت بیشتر.
خداروشکر تغییرات بزرگی تا حالا داشتم که بزرگترین دست آوردم احساس خوب وعالی وآرامشی که دارم هستش.
سپاسگزارخداوندم هستم بخاطرهم مسیرم کرد با دوستان بینظیر وخوش قلبی چون شما
انشاالله لحظه لحظه زندگیت سرشار از عشق خدایی وغرق در شادی ورشد پیشرفت روز افزون باشی عزیزم.