میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلام به تمامی عزیزان بخصوص استاد عزیز و مریم ‌جون عزیز.

    میزان تحمل شما چقدره؟

    اگه بخام از گذشته بگم صفر در صد!

    چیزی که یادم میاد از کودکی تا به حالا هر چیزیو تحمل کردم .

    ناگفته نمونه خیلی جاها واژه ی تحمل رو با صبر اشتباه گرفتم .که به درک این موضوع چن سالی هستش که رسیدم .

    صبر با احساس خوبه .صبر ینی پذیرش .ینی ایمان داشتن به خداوند.اینکه خدای من بهتر از من هر چیزیو می‌دونه بنابراین با صبر کردنم ،همه ی امورات زندگیمو به خدا وهدایتش میسپارم .

    اما تحمل ینی درد کشیدن .

    ینی در سختی ومشقت بودن .

    ینی آزار دادن خودت .

    ینی بودن در احساس بد .

    وقتی موضوعی رو تحمل می‌کنی اکثر نواقصت میزنه بالا.

    جایی که بهت فشار روحی و روانی وارد بشه،طبیعتا ضعفها ونواقصت بیشتر دیده میشه .وقتی تحمل میکنیم دقیقا چنین فشار عصبی رو‌ با خودمون یدک میکشیم .

    از خودم اگه بخام بگم خیلی جاها تو همه ی زمینه ها چ تو روابط عاطفی با همسرم ، چ تو ارتباط با دیگران چ‌ تو زمینه ی مالی وچ تو زمینه ی سلامتی ،به خودم آسیبهای زیادی زدم .

    هر چیزی که بر خلاف میلم بوده تحمل کردم .

    هر جایی که بهم زور گفتن تحمل کردم.

    به خاطر ناآگاهی های زیادی که داشتم خیلی جاها خیلی مسائل رو تحمل کردم .

    خیلی جاها ب خاطر مهربونیه زیاد از حدم،رفتارهای ناجالب دیگران رو تحمل کردم

    خیلی جاها برخوردها وواکنشها ونظرات وانتقادهای بقیه رو نسبت به خودم تحمل کردم .

    جاهایی که بلد نبودم بیان احساس کنم تحمل کردم .

    عدم اعتمادبه نفس و نداشتن عزت نفس خیلی ها باعث شده من خیلی از توهین ها ،بی احترامی ها رو تحمل کنم .

    جاهایی که شهامت وجسارت حرف زدن نداشتم .

    جاهایی که خودمو کوچیک شمردم وحس خود ارزشمندی پایینی داشتم ،تحمل کردم .

    جاهایی که بلد نبودم نه بگم ،مسولیتهای زیادی رو قبول کردم که همراه با درد وتحمل بوده .

    جاهایی که نتونستم از خودم مراقبت کنم ناچار بودم هر چیزیو تحمل کنم .

    در کل به خاطر خیلی از افکار وباور های غلط ، متحمل خیلی چیزها بودم .

    جالب بود حاضر بودم درد رو بکشم اما تغییری تو خودم حاصل نکنم .

    چرا از ارزشهای خودم غافل بودم ؟

    بعضیا ب خاطر وابستگیشون حاضرن درد بکشن اما چیزی ازشون کم نشه .

    خیلی ها هم به خاطر ترس‌هایی که دارن حاضرن خیلی از موضوعات ومسائل رو تحمل کنن .

    یکی از تنهایی وحشت داره و از تنها شدن میترسه .

    یکی به خاطر نیاز مالی خیلی از رفتارها ومشکلات زندگیشو تحمل می‌کنه .

    یکی ب خاطر ترس از قضاوتهای بقیه ،حاضره هر چیزیو تحمل کنه که کسی چیزی متوجه نشه .

    بعضیا ب خاطر بیکار شدن .

    دقت کردید اکثر تحمل کردنهامون ب خاطر عدم ایمانمون به خدای یگانس .خدا رو خیلی دست کم گرفتیم که انقد باورهای محدود کننده تو ذهنمون پرورش دادیم .

    با تحمل کردن فشارهای روحی و جسمی زیادی به خودمون وارد کردیم .

    از خودمون گذشتیم .

    شاید اون‌ موقعه ، فک میکردیم این بهترین راه حل و مدارا کردن با مردم و زندگی هستش .شایدم فک میکردیم تحمل ما به زندگیمون استحکام می‌بخشه .

    غافل بودیم از اینکه داریم با این کارمون در حق خودمون ظلم میکنیم .

    غافل بودیم که حس لیاقت رو خیلی جاها از خودمون گرفتیم .

    غافل بودیم که خودمون باعث نابودی وعامل بی ثباتی زندگیمون هستیم .

    غافل بودم که همه جا خودم مقصر هستم و هیچ عامل بیرونی نمیتونسته برای من مشکلی بوجود بیاره که اگر بوده خودم کردم .

    وقتی بین صبر و تحمل ،تحمل کردن رو انتخاب میکنم ینی درد ورنج رو میپذیرم ینی به جهان اعلام میکنم ارزش ولیاقت من در همین حد هستش .

    خیلیامونم چون سرنوشت خودمونو به همین شکلی که هست پذیرفتیم ،به جای حرکت کردن واقدام به تغییرات لازم ،سعی کردیم تحمل کنیم .

    تحمل میکردیم وبه خیال خودمون منتظر وقوع معجزه ای از طرف خدا بودیم .

    متوجه نبودیم که ما با افکار وباورهای درست ، قدرت تغییر این سبک اززندگی رو داریم .

    جایی که سهم ونقش خودمون بود کنار می‌کشیدیم و میسپردیم به خدا .

    کلا همیشه عکس هر چیزیو عمل میکردیم .

    جایی که باید میسپردیم مثل جاهایی که نگران هستیم وترس داریم اینکارو ‌نمیکردیم وخودمون‌دست به کار میشدیم جاهایی که باید رها میکردیم باز خودمون با عجله مداخله میکردیم .

    جایی که باید حرکت میکردیم تا سرنوشت دیگه ای برای خودمون ،به ارمغان بیاریم کنار می‌کشیدیم .

    از تحمل کردنامون زیاد حرف می‌زدیم .

    هرجا پای صحبتی باز میشد اول از همه ما با افتخار گزارش دردها وناراحتی وغمها رو می‌دادیم .

    وافرادی شبیه خودمون راهکارهای عجیب و غریبی بهمون میدادن که هیچ وقت از هیچکدوم نتیجه ای نگرفتیم .

    چرا چون هیچ وقت نفهمیدیم خودمون عامل این همه رنج وسختی هستیم .

    من اگر میخاستم میتونستم چیزیو تحمل نکنم .

    به علت عدم آگاهی سالهای زیادی رو به همین منوال گذروندم .

    از خدا توقع حس دلسوزی داشتم .

    فک میکردم وظیفه ی خدا اینه که اینجور وقتا دلش به حالم بسوزه و ازم دفاع کنه .

    که اگر نمی‌کرد خدا رو ناعادل و بیرحم می‌دیدم .

    حتی خیلی جاها به خاطر غرور زیادیمون ،خیلی از برخوردها ورفتارها رو تحمل کردیم .

    به هر صورت به خاطر کمبود عزت نفس .عدم ایمان و داشتن نواقص زیادی ،زندگی رو با درد وتحمل گذروندیم .

    خداروشکر بالاخره نگرشمون رو تغییر دادیم .

    سعی کردیم تو فرکانس دیگه ای باشیم .

    متوجه ی خیلی از اشتباهات خودمون شدیم .

    فهمیدیم افکار درونی ما باید تغییر کنه تا نتایج متفاوت بگیریم .

    ما نیاز داشتیم روی اعتماد به نفس وعزت نفسمون کار کنیم .

    ما باید به خدا وقوانینش اعتمادمیکردیم .

    باید در مداری دیگه قرارمیگرفتیم تا اوضاع وشرایطمون تغییر کنه .

    باید انتخابهای درستی می‌داشتیم .

    باید یاد میگرفتم از روح وجسمم به یک اندازه مراقبت کنم .

    باید برای خودم حد و مرز و چارچوبهایی میزاشتم .

    باید ثبات شخصیتی پیدا میکردم تا کسی ازم سو استفاده نکنه .

    اگر هر کسی رفتار ناجالب با من داشت ،خودم مقصر بودم نه اون !

    باید احترام گذاشتن به خودمو یاد میگرفتم .

    باید بیان احساس میکردم .

    حس لیاقت رو در خودم تقویت میکردم که چیزی رو تحمل نکنم و جهان روی خوشش رو به من نشون بده .پس شناخت بیشتر خودم والویت قرار دادن خودم تاثیر بسزایی در تحمل نکردن من داشت .

    ایمان به خدا وتقویت باورهای توحیدی هم عامل بسیار مهم در از بین بردن این حس بود .چرا که به جای تحمل وگذروندن روزای سخت، میتونستم صبوری کنم واززندگی ولحظاتم استفاده های بهتر ولذت بیشتری داشته باشم .

    تو زندگیمون با اتفاقات خیلی زیادی مواجه بودیم که تحمل کردیم اگه بخام یکی از مثالهای بارز خودمو بزنم که به خاطرش سالهای خیلی زیادی ، اذیت شدم وتحمل کردم ،اجازه دادن هر گونه رفتار وبرخورد از سمت خانواده ی همسرم بود که هر طور که دلشون میخاست با من رفتار میکردن .ومن سکوت اختیار میکردم سکوتی که همراه با درد بود که مبادا خانواده از هم بپاشه .مبادا همسرم ناراحت بشه ونسبت به من حس بدی پیدا کنه .

    من همه چیو تحمل میکردم که یه وقت تو رابطمون مشکلی پیش نیاد.

    وظیفه ی من بود با هر چیزی کنار بیام .

    هرچیزیو بپذیرم .وهر طور که اونا دلشون میخواد باشم .حالا مهم نبود که خودم چی دوست دارم؟ یا دوس داشتم چطور باشم ؟

    طبیعتا از جهان سیلی های زیادی خوردم تا تغییر کردم .

    با تغییرات من ،رفتار وبرخوردهای اونا هم تغییر کرد.طوری که الان از عزت واحترام خاصی برخوردارم .اونا همون آدمهان ،منتهی رفتارشون با من خیلی فرق کرده چون خودم فرق کردم چون خودمو پیدا کردم .

    متوجه شدم که اگه تا حالا اونا با من رفتارهای درستی نداشتن خودم عاملش بودم .

    این منم که با رفتارم به دیگران میگم با من چطور برخورد کنن !

    خداروشکر میکنم که در حال حاضر هیچ اثری از اون بر خوردها نیست .

    از اینکه اعتماد به نفس و عزت نفس خودمو پیدا کردم از خداوند بی نهایت سپاسگزارم .از استاد عزیز هم بی نهایت سپاسگزارم که آموزه های ایشون منو نجات دادن.

    حالا اینکه استاد عزیز دوره ی کشف قوانین رو بهمون پیشنهاد دادن به خاطر این بود که این دوره بهمون کمک می‌کنه که آستانه ی صبرمونو بالا ببریم .وبه خداوند ایمان بیشتری پیدا کنیم ضمن اینکه به قوانین جهان اعتماد داشته باشیم .

    ابن دوره به ما آموزش میده که اولا هدفهای کوتاه مدت داشته باشیم تا امکان دسترسی به اونها برامون قابل هضم تر باشه.

    اینکه بدونیم وباور کنیم هرچیزیو میشه راحت بدست اوورد ومانباید شرایط سخت رو بپذیریم .

    سعی کنیم آگاهانه اتفاقات زندگیمونو خلق کنیم .

    اینکه بدونیم خوشبختی یه مسیر نه مقصد.

    تمرکزمون روی خواسته هامون باشه .

    اینکه یاد بگیریم با تضادها چطور برخورد کنیم ؟

    چطور با تغییر باورها، فرکانسهامون تغییر می‌کنه !

    راهکارهایی برای احساس خوب ولذت بردن از مسیر .

    شرایط های ناجالبمون رو درست کنیم .

    در طول روز حواسمون به حال خودمون باشه !

    همیشه سعی کنیم پیش فرضهای مثبت از هر اتفاق داشته باشیم .یا انتظارات مثبت !

    باور کنیم که خداوند از بینهایت طریق می‌تونه ما رو به خواسته هام برسونه .

    اینکه تمرکزم روی ایفای نقش خودم باشه وبقیه ی امور رو به خدا بسپارم .

    و تسلیم خداوند باشم ینی به قوانین جهان اعتماد کنم . واینکه «صبر ،توکل ،پذیرش ،احساس خوب ،تسلیم ،ایمان به خدا ». عوامل رسیدن به خواسته هاست .

    استاد جونم مرسی از یاد آوری به حال وقشنگت .

    انشالله که هرروز در مقابل اتفاقات زندگیمون صبورتر باشیم تا از آرامش بیشتری برخوردار باشیم .

    به میزانی که صبورتر میشیم ینی داریم از خودمون بهتر مراقبت میکنیم واحساس لیاقت بیشتری از جهان درخاست میکنیم .

    ینی من خودمو لایق خوشبختی و آرامش و سلامتی می‌دونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 951 روز

    سلام من 20 سال هست که با همسری تو دار زندگی میکنم که آنقدر خاص هست اسم کوچک مرا تازه 5 سال هست که می‌گه وتا بحال به من ابراز علاقه نکرده ومن همیشه درخواست کننده محبت بوده‌ام من تقریبا 4 ماه هست که دارم روی آگاهی خودم کار میکنم و تصمیم گرفتم که دیگر خودم را حقیر نکنم واو در این مدت همچنان به من اهمیتی نمی دهد وبه سمت من نمی‌آید در حالی که از خود تعریف نکنم من زیباهسنم مدرک تحصیلی لیسانس دارم و پیوسته دارم روی آگاهی خودم کار میکنم می‌دانم که قلبا دوستم دارد اما اصلا این را نشان نمی‌دهد از نظر مالی هم هم به من فشار می‌آورد وهم به دخترم ومن چون پدر و مادری ندارم که حمایتم کنند در این زندگی مانده‌ام ومن وفرزندمان به سختی او را تحمل میکنیم او هیچ حرفی به من ودخترمان نمی‌زند از ساده ترین چیز تا مهمترین مسائل دخترمان پزشکی قبول نشد از آن روز کلا اورا تحقیرخ میکند مرتب به ما میگوید شما بیعرضه هستید وفقط از خودش تعریف میکند با کسی رابطه ندارد واز صبح تا 11شب خیاطی می‌کند اما ما در سخت ترین شرایط مالی زندگی میکنیم من دو بینی گرفتم چهره روز سر مسائل مالی بحث داریم و دخترم هم دارد افسرده می‌شود چون فرزند طلاق هستم جرات جدا شدن ندارم زیرا کارم را که حسابداری بود ول کردم وفرزندم را بزرگ کردم الان اگر طلاق بگیرم یه خونه نیست که دو شب در آن بمانم همیشه غمگینم و راه فراری از این قفس را ندارم جز تحمل وقبول حقارت راهی به من برای نجات بدید البته که من دیشب از خدا خواستم واین فایل رو دیدم اما نمیدونم را خدا همیشه منو نصفه نیمه راهنمایی میکنه کمک کنید که راه رو پیدا کنم خسته شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      ندابشارتی گفته:
      مدت عضویت: 1391 روز

      سلام خدمت دوسته عزیزم

      همه ی ما به دلیل وجود تضاد ها و درموندگی ها،احساس تسلیم بودن مقابل خدا کردیم و به موجب همین خواسته که،خدایا ما دیگه ازین شرایط خسته ایم و‌در خواسته زندگیه بهتر داریم،به این سایت هدایت و دنباله روعه استاد عزیز شدیم که نتایج استاد و دوستان،کاملا شواهد کافی برای درست بودن مسیرمون هست

      من هم تازه در این مسیر الهی قرار گرفتم،و البته که به میزان تکامل و بودن در مسیر،ارامش قلبی و اسایش و احساس رهاییه زیادی نسبت به ندای قبل دارم که همش بخاطر همین ورودی های ناب بوده

      اصلا نمیدونم چرا دارم مینویسم

      ولی یه حسی بهم گفت بنویس!!

      خواستم بگم،بودنه شما در این سایت،خودش نشونه از فرداهای بهتره به شرطی که ادامه بدین مثل همین الان که کامنت نوشتین

      نتایج مالی هم میان

      همونطور که برای همه عزیزان اومده

      به نظره من وهله ی اول،ارامش درونی و صلح با خوده که هر نتیجه ایو میسازه

      کم کم هدایت میشین به مدارهایی که اونجا فقط خوده شما هستین

      بدون وابستگی به همسر،دختر،پدرو مادر هر شخصی که فکر میکنیم میتونن به جای خدا،برای ما خدایی کنن

      کم کم،ادمها خودشون باهاتون هم مسیر میشن یا به موجب تفاوت مدار،خیلی راحتو بدونه درد ازتون دور!

      خدا حواسش به هممون هست به شرطی که ما بخوایم

      دوسته عزیز،اینارو برای خودم نوشتم

      برای ندا که ببینه و یاداوری شه که از چه مسیری اومده و به کجا قراره هدایت بشه

      در پناه خدا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      احمد وفایی گفته:
      مدت عضویت: 1430 روز

      سلام وقت بخیر

      بنظر من شما حتما باید فایل های رایگان استاد درباره توحید گوش کنید.

      هر روز ! اینقدر گوش کنید تا در شما ایجاد باور کند.

      من از جملات شما متوجه شدم که شما بشدت اعتقاد ب عوامل بیرونی دارید ک مثلاً میگید کسی نیست ک به شما کمک کنه …

      بعدش هدایت خواهید شد انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا راستروان گفته:
      مدت عضویت: 925 روز

      سلام و وقت به خیر

      ان شاءالله حل میشه و خودتون با هدایت الهی حلش می کنید. خدا هیچ وقت راه حل نصفه نمیفرسته شاید ما بنده ها خوب دریافت نمی کنیم. ترسیدن از شرایط و آدم ها و تحقیرهای آدم ها شرایط رو سخت تر میکنه گاهی باید محکم ایستاد و گفت دیگه به هیچ کس و هیچ چیز باج نمیدم اصلا میخوام ببینم تهش و بدترین حالتش چیه؟؟حالا که تلاشم رو کردم محکم می ایستم و خدا منو به شدت در مسیر درست قرار میده و انسان های خوب و مهربان رو سر راهم قرار میده.ما باید یادمون بمونه نسبت ها این دنیا اهمیت دارند و نه آن دنیا پس زیر بار زور و تحقیر نباید رفت و خدا همیشه اولویت اول است…

      امام علی فرمود اعتماد به نفس کلید خوشبختی است. آخه وقتی از درون اعتماد به نفس کافی وجود نداره از افراد خودخواه و سرکوبگر چه انتظاری میشه داشت اونا سوژه ی ساده و آسیب پذیرشون رو پیدا کردن ، پس چرا ولش کنن؟؟ باید تمرین کرد و گفت من لایق بهترین ها هستم خداوند افراد ناهم فرکانس را خارج و دوستات و هم فرکانس ها را داخل می نماید….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شیدا یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 965 روز

      سلام زهرا جان

      در بین حرفهات پی بردم که هنوز در توکل کردن دچار مشکل هستی و با اتکا به غیر خدا و اینکه کسی را نداری از مسیر اصلی دور میشی

      من پارسال همین موقع مشکل شما را داشتم و با اینکه 16سال از زندگی مشترکم می‌گذشت نتوانسته بودم عشق حقیقی را تجربه کنم اما از خدا خواستم فقط و فقط خودش

      وقتی دیگه تصمیم نهایی را گرفتم همه چیز جور شد

      خود همسرم با پای خودش آمد و حق طلاق به من داد و من به صورت معجزه آسایی خانه مستقل گرفتم و هر لحظه با یادآوری معجزات خداوند شکرگذار او هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ناهید رحیمی تبار گفته:
      مدت عضویت: 1153 روز

      سلام .

      عزیزم نمی‌دونم چند وقته تواین مسیر قرار گرفتی.

      اما کاملا مشخصه از همه بوعد،باکمبودها مواجه هستی.

      اعتماد به نفس وعزت نفسی نداری.

      تو گذشته موندی،ازآینده ترس ووحشت داری.

      ایمان به خدا نداری.

      نمیتونی هیچ جوره اعتماد کنی به جهان وقوانینش .

      خب کسی بااین مشخصات ،چه جور می‌تونه از زندگی ناجالبش ،بیرون بیاد.

      نداشتن پدر ومادر دلیل برموندن وتحقیر شدن ‌نیس.

      نداشتن اعتماد به نفست کاری کرده که همسرت اجازه ی هر رفتار ناشایستی به خودش میده.

      گذشته ی شما هرچی بوده ونبوده ،تموم شده .الان این خود شما هستید که باید چاره ای بیندیشیدوتغییراتی صورت بدید تا ازاین وضعیت رهایی پیدا کنید.

      اگه میخوای ازاین شرایطتت نجات پیدا کنی باید کمی صبورتر باشی وامیدوار.

      اینکه فکر کنی باید تحمل کنی ودیگه نمیشه کاری کرد!

      کاملن اشتباه میکنید.شما میتونید با افکاروباورهای الانتون وفرستادن فرکانسهای مثبت به جهان ونگه داشتن احساس خوب اتفاقات خوبی برای خودتون خلق کنید.

      از فایلهای دانلودی به خصوص قسمت دانلودی ها،خیلی استفاده کنید تا ذهنتون بازتر بشه.

      همه چی میشه درست میشه اگه خودت باور داشته باشی که میشود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رضا رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلام خدای مهربانم

    سلام خدای روزی رسانم

    سلام خدای هدایتگرمن به سمت و مسیر نعمت ها

    سلام خدای محافظ و پشتیبانم

    سلام نگهبان و نگهدارم

    سلام یارو یاور من

    سلام خدا جونم

    سلام عشق من

    .

    .

    .

    سلام استاد عباسمنش عزیزم

    سلام خانم شایسته مهربان

    سلام اعضای خانواده بزرگ سایت عباسمنش

    .

    .

    . استاد الان وقت کردم کامنت بنویسم

    حسم و احساسم عالیه

    من  دیشب ساعت 1:00 نمی دونستم چیکار کنم اومدم داخل سایت واز خدا هدایت خواستم و نشانه ام رو بهم بگه که به فایل گفت وگو استاد عباسمنش با دوستان قسمت 18 اومد برام و کامنت انتخابی ندا خانم و دیدم وقتی تنها چند جمله اول رو خوندم که نوشته بود درخواست کن خدا اجابتش می کنه استاد با خوندن اون بی نهایت احساس عالی داشتم و راه رو پیدا کردم و اونقدر حسی عالی داشتم گفتم کامنت بنویسم و از خودم رد پا بزارم و ساعت 4:15 صبح تونستم کامنت و بنویسم و بعدش رفتم و توی تلگرام درخواست مو مطرح کردم

    با این باور و اعتقاد که هر در خواست من از خداست و اجابتش هم از طرف خداست به شیوه ای عالی ساده و آسان  و شماره مو نوشتم برای شرکت

    و با ایمان و آرامش خاطر خوابیدم

    ===

    ====

    استاد به نظرت چی شد ؟؟؟

    ====

    آخه بگو رضا جان وقتی با ایمان از خدا درخواست کنی و اجابتش رو بهش بسپاری این مگه پرسیدن داره ؟؟؟

    استاد ساعت 9:08  صبح از شرکت باهام تماس گرفتن و اون چیزی که می خواستم رو بهم هدیه دادن

    راستش یه هوش مصنوعی هستش برای ترید کردن

    و الان من دارمش خدا به من هدیه دادش

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا من لیاقت و شایستگی درخواست  کردن رو دارم

    خدایا من لیاقت و شایستگی اجابت شدن رو دارم

    خدایا من لیاقت و شایستگی هدیه گرفتن رو دارم

    خدایا من لیاقت و شایستگی دریافت بی نهایت نعمت هارو دارم

    خدایا ظرف وجودم برای دریافت و بهرمندی از نعمت ها بی نهایت بزرگ و بزرگ تر گردان

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا این هدیه از جانب توست

    خدایا آسانم کن برای آسانی ها

    خدایا من لیاقت و شایستگی آسان شدن برای آسانی ها رو دارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    استاد رفتم زیر همان پست که گذاشتم برای گفتگو استاد عباسمنش با دوستان قسمت 18 نتیجه اش رو بنویسم که هنوز کامنتی که ساعت 4 صبح گذاشتم تایید نشده بود

    و دلم گفت بیا این حس زیبا رو توی آخرین پست بنویس که بقیه دوستان هم این حس زیبایی اجابت شدن توسط خدارو در یک لحظه دریافت کنند

    شاید همین که نتونستم اون طرف کامنت بزارم و اینجا می نویسم یه دلیلی داشته باشه و شاید خدا می خواد اینجا باشه و یه نفر اونو ببینه

    راستش نمی دونم

    اما به این ایمان رسیدم که هیچ کار خدا بی دلیل نیست

    و عجیب به هم زمانی و هم مکانی و در زمان مناسب و در مکان مناسب همه چیز رو برات می چینه اعتقاد دارم و این که خدا دیر نمی کنه

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضا رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام خداوند مهربانم

      سلام خداوند روزی رسانم

      سلام خداوند هدایتگرم

      سلام به استاد عباسمنش عزیزم

      سلام مریم بانو عزیزم

      سلام به اعضای خانواده بزرگ سایت عباسمنش

      استاد این کامنت بالا رو دوم مرداد نوشته بودم

      اما صفحه پیام رو هنوز نبسته بودم امروز یک هدیه دریافت کردم و خواستم بیام نشانه امروزم راببینم که از بین ده تا صفحه سایت عباسمنش که توی مرور گر گوشیم باز هستند خیلی وقت این صفحه باز هست توجه مو به خودش جلب کرد انگار مثل آهنربا منو کشید سمت خودش و گفت بیا منو باز کن نرو جای دیگه تو سایت و من با رغبت صفحه رو باز کردم وقتی خواستم فیلم رو ببینم دستم نزاشت فیلم روببینم و صفحه رو اسکرول کرد به سمت پایین در کمال تعجب آخرین نفری که کامنت نوشته بود اسم خودم بود رضا رستمی و با اشتیاق کامنت رو خوندم دیدم دقیقا از همون شرکتی که دوم مرداد هدیه دو ماه اشتراک رایگان دریافت کردم و اومدم کامنت نوشتم امروز هم از همون شرکت اشتراک 3 ماه رایگان دریافت کردم

      خداااااااایییی ممممممن

      خدای من

      خدای من

      خدای من چی بنویسم

      3ماه یه صفحه سایت رو نبندی و امروز بیای اونو نگاه کنی ببینی آخرین کامنت خودت هستی و سپاسگزاری تو نوشتی برای دریافت هدیه دو ماهه و الان بعد از گذشت سه ماه بیای شکر گذاری تو بنویسی بخاطر دریافت هدیه سه ماه اشتراک که امروز ساعت 11 دریافت کردی و الان بعد از سه ماه که اون صفحه باز بوده بیای دوباره ببینی از همون شرکت یه هدیه عالی تر با یک ماه بیشتر هدیه گرفتی

      خدایا این تکامل رو سپاسگزارم

      خدایا من ارزشمند هستم

      خدایا من لیاقت و شایستگی دریافت نعمت و ثروت و رحمت و فراوانی و هدایای تو رو دارم

      خدایا اشک تو چشام جمع شده دستام داره میلرزه من چی بنویسم

      فقط می تونم بنویسم ::

      خدایا سپاسگزارم

      خدای من سپاسگزاری

      خدای من شکر

      خدای من اگر تمام مخلوقات و موجودات جهان و کیهان جمع شوند نمی تونن این هم زمانی و هم مکانی

      دریافت هدیه واین دوتا کامنت رو بیارن کنار هم دیگه

      خدایا سپاسگزارم

      خدایا سپاسگزارم

      خدایا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    عصمت عجمی گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    سلام به استاد جانم وای خدای من چقدر جالب من این روزا خیلی فکرم درگیر این موضوع تحمل کردن بود و چند روز بود که فایل استاد باز نمی‌کردم دنبال راه حل می‌گشتم �روز بعد از مدت‌ها گفتم بذار باز کنم فایل میزان تحمل شما چقدر است باز شد گفتم چه جالب سری زدم روش و شروع کردم به گوش کردن �یقاً همون چیزایی رو می‌گفت استاد که من تو فکرم می‌گذشت این روزا چرا من باید تحمل کنم چرا دقیقاً این جریان گریه بچه رو منم تجربه کردم بردم دکتر اول گفتن که چیزی نیست طبیعیه اومدم خونه دیدم نه فایده نداره دوباره بردم یه دکتر دیگه یه دکتر دیگه براش آزمایش نوشت بعد که جواب آزمایش اومد گفتن کلیه‌هاش سنگریزه داره و دارو دادن مصرف کرد بچم و خوب شد خوشحالم که اون روز اون گریه‌های عجیب غریب و تحمل نکردم به قول شما استاد عزیزم اما چیزی که این روزا خیلی فکرمو درگیر داره بهانه‌های بی‌دلیل دوقلوهامه دنبال راهکار می‌گردم برای اینکه بتونم این بهانه‌های بی‌دلیلو حذف کنم و فکرمو آروم کنم �شالله که راهشو پیدا می‌کنم ممنونم استاد خدایا ممنونم بابت این استاد عزیز � خدا می‌سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    درود و سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جانم

    و درود سلام می‌فرستم بر ساکنین این سایت توحیدی که هر کدام همچون الماس درخشان و شفاف و درخشنده ای که سوسو میزنید

    خدارو شکر گذارم که در چنین بستر الهی هدایت شدم خدا رو شکرگذارم ممنون و سپاس

    خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که به کامنت من هدایت شدید و بهترین دعاها و تحسین ها رو به تک تک دوستان عزیزم می فرستم که قطع به یقین این دعای زیبا و تحسین ها همانند بومرنگی بسمت هر یک از ماها برگشت خواهد داشت . خدایااااا شکرت .. خدایاااا شکرت

    بخدا قسم قدرت فرکانس خیلی نیرومند هستش … باور کنید !!!.

    میزان تحمل شما چقدر است ؟؟؟

    استاد جان واقعاااا یک دنیا ممنون و سپاسگذارم که چنین فایل با محتوایی رو برامون تدارک دیدید..

    من همش فکر می کردم صبر کردن خیلی خوبه ولی به اشتباه در مسیر تحمل کردن بودم و زمان برام زجر آور شده … یعنی اصلا هیچوقت فکر نمی کردم که تفاوتی بین صبر کردن و تحمل کردن وجود داره … وقتی احساس مون داره میزنع به جاده خاکی یعنی داریم ی چیزی رو بیهوده براش وقت و زمان میزاریم .‌. و در واقع داریم تحمل می کنیم و این تحمل کردن اصلا خوب نیست..

    ولی برای یک موضوعی احساس مون خوبع و باید زمانی رو براش صرف کنیم تا به بار بشینه .. مثل رسیدن میوه بر روی شاخه ی درختی ولی اگر اون درخت بیش از حد مقرر میوه نداد و به ثمر نرسید دیگه نباید بازم صبر کنیم که شاید میوه بده…

    استاد جان .. و دوستان عزیزم

    من یک کامنتی رو تقریبا کمتر از یکسال پیش در قسمت چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم نوشتم و تعهد نامه هم نوشتم و شکر خدا هر روز برام بهتر شد …

    این کامنت تقریبا برای یکسال گذشته ی منع… یعنی دقیقا آخر شهریور سال 1401 قرار داد اجاره رو بسته بودم و بعد از جابجایی در خانه ی جدید این کامنت رو مکتوب کردم. و الان دقیقا یکماه دیگه موعد قرار داد سال جدیدم هستش …

    از آنجایی که باید برای قرار داد جدید مبلغ هشتاد میلیون جور کنم و اضافه کنم و بعلاوه اجاره بهای پرداختی رو هم اضافه کنم .. چند وقتیه که یک جورایی ذهنم مشغول فکر کردنه .. با اینکه فعلا تا این لحظه. یک ریال هم هنوز جور نشده خیلی هم این در و اون در زدم حتی دخترم خودش دنبال وام هستش و منو هم بر خلاف میل باطنی ام فرستاد دنبال وام ( اصلا وام و قرض رو از زندگیم حذف کردم و خدا رو شکر اصلا هم این وام ها هم جور نمیشه لا اقل برای من اینطوری شد .) ولی نمی‌دونم چرا اصلا نگران نیستم… اصلا و به هیچ عنوان دلشوره ندارم .. اصلا نمی‌دونم چطوری باید پول تمدید رو جور کنم .. ولی دخترم تا دلت بخواد داد و هوار می کنه .. از استرس تا صبح نمی خوابه .. همش غر میزنع .. دنبال وام و قرض هستش ولی من همچنان صبور هستم نه اینکه تظاهر کننمااااااا نه اصلا نمی تونم ظاهر متظاهری داشته باشم.. بلکه از اعماق قلبم خیالم راحته.. حتی خواهرم از استرس این شرایطم از کرج اومد پیشم که ببینه دارم چیکار می کنم .. ولی انگار صبوری منو دید کلی فکر و خیال کرد و قضاوتم کرد .. فکر میکنه من پشتم به جایی گرمه که اینقدر بی خیالم ( البته درست فکر می کنه .. پشتم فقط و فقط به خدا گرمه و فقط و فقط روی خدا حساب باز کردم فقط خودش )… همش میگه خب اگر وام تون جور نشد اونوقت می خوایی چیکار کنی؟؟؟؟؟

    هی استر س و دلشوره و موج منفی میده … منم در جواب خیلی صبورانه می گم خدای من بزرگه بلاخره ی طوری میشه …. بعدش کلی مسخره ام می کنه و هزار غرغر های دیگه … ولی من خیلی خیلی صبورانه برخورد می کنم و انگار نه انگار که موعد سر رسیدم .. روز شمار شده…

    ولی ایندفعه این تضاد پولی داره باهام صحبت می کنه … امروز رفتم بیرون بخاطر همین کارای وامی که دخترم مدام منو می‌فرستاد.. ولی توی مسیر همش بخودم می گفتم برسم خونه باید برم اون سه فایل چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنیم استاد رو دقیقا از اولین فایل ببینم و باز نویسی کنم ….

    . شاید باورتون نشه….

    ولی می‌دونم باورتون میشه چون بچه های این سایت همه شون توحیدی هستند و درک می کنند من چی میگم.. بعد از اینکه رسیدم خونه کارهامو انجام دادم اومدم دفترمو برداشتم که شکرگذاریمو بنویسم که چه چیزهایی برام پیش اومده و خریدهامو بنویسم و شکر گذاری هامو نوشتم .. بعدش گفتم برم توی سایت .. دقیقا بیام همین قسمت از فایل چگونه در یکسال در آمد مون رو سه برابر کنیم قسمت یک رو ببینم و کامنت ها بخونم…. ولی چون لیست ارسالی و اون دایره آبی خوشگل رو دیدم به خودم گفتم برم ببینم کیا برام ایمیل و پاسخگویی فرستادن با کمال تعجب دیدم آقا بهزاد سیفی عزیز از همین قسمت برام کامنت فرستادند باورتون میشه!!!!!!!

    می‌بینید چقدر همزمانی بود..!!!!؟؟؟

    می‌بینید چطوری به کامنت سال گذشته ی خودم هدایت شدم!!!!؟؟؟؟

    یعنی خدا دستمو گرفت و صاف آورد توی همون کامنتی که باید می‌دیدم … چقدر چقدر چقدر و بازم میگم چقدر خوشحال شدم . دقیقا خنده ای سرشار از امید و شادی بر چهره ام نشست… فهمیدم که خدا داره میگه.. یادته قبلش چقدر ناراحت بودی ولی با کنترل ذهنت تونستی آن خواسته آت رو خلق کنی پس دوباره همون کارها رو بکن بازم می شود .. ولی با این تفاوت که بعد از دیدن فایل جدید استاد عزیزمون در قسمت میزان تحمل شما چقدر است فهمیدم که انگار دیگه نمی خوام این شرایط رو تحمل کنم… انگار باید از خداوند اصل کاری رو بخوام … و چند روزی هستش که همش بلند بلند فریاد میزنم و میگم .. خدایااآاا من دیگه تحمل خانه ی مساجری رو ندارم .. باید بهترین خونه رو بهم بدی که مالکش باشم * خدایی که مالک و فرمانروای این جهان هستی است….. منو خالق آفریدی .. پس باید منم مالک قصر جادویی خودم بشم همراه با آرامش ذهنی و آسایش و رفاه روز افزون و آزادی پولی و مالی و آزادی عمل در انجام دادن هر کاری و وفور و فراوانی خیر خوشی و نعمت و برکت و سلامتی رو از تو می خوام.. از تو می خوام آسان کنی آسانی مالکیت قصر جادویی ام را.بر من رویا مهاجر سلطانی..

    از تو می خوام آسان کنی آسانی های نعمت هایت را بر من

    از تو می خوام آسان کنی راحتی های زندگی ام را بر من ….

    خدایا من هیچ ایده ای ندارم ..

    هیچی نمی‌دونم … من بلدش نیستم .. خودت دستمو محکم توی دستان خودت گره بزن … خودت برام بفرست .. خودت دستمو بذار توی جیب خزانه ی الهی خودت..

    خودت بدون واسطه منو ببر به منبع خزانه ی الهی پول و ثروت این جهان هستی ..

    اگر آگاهی خداوند در وجود من جاری شود دیگر هیچ محدودیتی برای این اتصال به انرژی منبع وجود ندارد چون منبع این انرژی پول و ثروت های الهی خودش نامحدود است …من دیگه نمیی فهمم هرکاری که فکر میکردم باید بکنمو انجام دادم…

    مننننننننننننن نمی دووونم

    توووو میدونی تو بهم بگو تو برام بیار تو برام رخ بده توبرام شکل بده توبرام بفرست.. تو مسیر رو برام کوتاه کن .. تو زمان رو کوتاهتر کن..

    تو فرصت ها ی دریافت و جذب پولی و مالی و آزادی پولی و مالی رو برام مهیا کن …

    تو منو از مادیات این جهان هستی اشباع کن و به بی نیازی هدایت ام کن….تا لذت بیشتری ببرم و شاد زندگی کنم..

    تووو تووو تووو

    هرکار میخوای بکنی بکن من چیزی نمی دونم.. خدایا من بلدش نیستم

    خدایاا دست منو بگیر … امروز و هر روز و هر لحظه و همیشه دستمو محکم توی دست خودت گره بزن … خدایا منو روی شانه های خودت بنشاند

    دستمو میدم به دست تو که منو ببری به جایی که باید ببری…

    به مسیر کسانی که به آنها وفور و فراوانی پول و ثروت و شادی و شادمانی و خیر و برکت داده ای…

    خدایا خودت آسان کن آسانی های نعمت هایت را بر من ..

    خدایا خودت آسان کن راحتی های دریافت و جذب اهداف و خواسته ها و آرزو های مقدس الهی ام را بر من….

    چقدر کلمات تاکیدی نوشتم و باورسازی درست کرده باشم خوبه…

    چقدر دفترها نوشتم .. و شکر گذاری ها نوشتم که واقعا این شکر گذاری ها از اعماق و صمیم قلبم نوشتم چون بیشتر از همیشه به نعمت های بیکران خداوند پی بردم و الان هم همینطور هستم .. و آنقدر به اون خدای بزرگ ایمان دارم که سحر خیزی و عبادت و مدیتیشن های سحرگاه مو با هیچ چیزی عوض نمی کنم.. آنقدر لحظه ی طلوع درخشان خورشید رو از پشت اون کوه ها برام زیبا و دلپذیره که برای دیدنش لحظه شماری می کنم .. و خدا رو شکر لطف خداوند شامل حالم شد و از بالکن اتاق خوابم بدون هیچ مشرفیتی می توانم تا او دوردست ها و طلوع خورشید رو ببینم که یکی از خواسته ها و آرزوهایم بود خدا رو شکر همراه با دیدن صبحگاه یا شلنگ آب به گلدون های عزیزم آبپاشی می کنم و اون بالکن رو می شورم و طراوت آن آبیاری گلدون های خسیس شده و هوای مطبوع و اون آسمان زیبا رو روز و شب تحسین می کنم و شکرگذاری می کنم..

    با تمام این نعمت های که خداوند در اختیارم گذاشته شکرخدا ولی یک الگوی تکرار شونده ی تضاد مالی برام پیش میاد .. البته شکر خدا خرج و مخارج زندگیم در حد خودم کاملا ردیف شده است شکر می گویم و حتی اجاره بهاء دادن با همین شرایطم برام خیلی راحت و آسونه ولیییییی نکته ای که می خوام بهش اشاره کنم اینه که دیگه تحمل مساجری رو ندارم ….

    یعنی یک جورایی دیگه نمی‌خوام مستاجر باشم و استرس تمدید قرداد و نحوه ی جور کردن پول پیش بیشتر رو نمی خوام داشته باشم

    وبه خداوندی خدای خودم قسم وقتی از ته دلم این احساس ناتوانی وعجزو رو گفتم.. و احساسش کردم…. هدایت شدم به این قسمت از فایل و فهمیدم که مراحل تکامل من طی شده و جهان میخواد به من بگه .. برو بالاتر … وقتشه….. زمان تغییرات جدید فرا رسیده … این وضعیت رو نباید تحمل کنم .. البته همش پیش خودم می گفتم باید صبر کنم یا وضعیت به نفع من رقم بخوره … ولی انگار نفهمیدم که دیگه کار از. صبر کردن گذشته … بلکه باید اعلام کنم که بابا …. صبر هم اندازه ای داره …. دیگه داره تبدیل میشه به تحمل کردن زمان …. اینکه اگه قرار باشه برای رسیدن به هر خواسته ای این همه زمان ببره که من عمر نوح ندارمممممم ….

    آقا دیگه تحمل نمی کنم… من از قانون نفی برای تغییرات بهتر و قشنگتر استفاده می کنم … من این وضعیت مستاجر بودن رو دیگه تحمل نمی کنم . من هم می خوام مانند خداوند می خوام مالکیت خانه و قصر طلایی و جادویی خودم را داشته باشم و به کمتر از بهترین ها هم رضایت نمی دهم

    یکی از گفته های استاد عزیزم که در دفتر کلمات تاکیدی ام نوشته بودم امروز کشیدم بیرون و آوردم اینجا نوشتم و از امروز این جمله ی طلایی استاد رو سرلوحه ی دفتر خواسته ها و شکرگذاری هایم گذاشتم و هر روز خواهم نوشت…

    خدایاااااا من می خوام با اجرای قوانین کیهانی تووؤووو به مسیر و برنامه ها و ایده ها و راهکارهایی هدایت شوم که نتیجه اش تحقق …‌. مالکیت قصر طلایی و جادویی ام همراه با سلامتی و آرامش و آسایش و رفاه و آزادی پولی و مالی و آزادی عمل در انجام دادن هر کاری رو داشته باشم

    خدایاااا من اینجا اعلام می کنم .. که برای تمام نعمت ها و موهبت های الهی روز افزونم شکرگذارم شکرگذارم شکرگذارم خدایاااا شکرت ولی من به کمتر از بهترین ها رضایت نمی‌دهم .. به سادگی به راحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه و از کوتاه ترین مسیر منو به خواسته و هدف و آرزوهای مقدس الهی ام هدایت کن

    خدایاااا سپاسگذارم مرسی . شکرگذارم و قدردان این موهبت هایم هستم

    ارادتمند همیشگی شما عزیزان

    رویال مهاجر سلطانی

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      معصومه سلمانی پور گفته:
      مدت عضویت: 1046 روز

      سلام رویا جان

      تحسینتون میکنم خیلی لذت بردم از نوشتنتون و ابراز احساسات کردنتون و صحبت هاتون با خدایی که بی انتهاست

      از خیلی قبلتر من گامنتهاتون رو دنبال میکنم و لذت میبرم از قلمتون . حسمو هر بار زیباتر میکنه .

      آرزوی بهترینهارو براتون دارم

      در پناه خدا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    راحله حلوایی گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    سلام و درود به همه ی دوستان عزیزم، استاد عزیزم و خانم شایسته.

    من یک ساله که این صفحه رو دنبال میکنم و از دوره دوازده قدم استفاده کردم و واقعا زندگیمو به لطف الله و آموزش های ارزشمند استاد تغییر دادم. این اولین باره دیدگاهمو مینویسم.

    وقتی من ازدواج کردم، خانه ی من طبقه بالا خانه خانواده همسرم بود. خونه ی بسیار زیبا، صد و شصت متری و باهمه امکانات. اما متاسفانه دخالت های بیش از حد خانواده همسرم واقعا منو خسته کرده بود. همسر من خیلی مهربون و خوبه، اما متاسفانه نمیتونستیم خانواده اشون رو قانع کنیم که کارهاتون محبت نیست، دخالته. روز به روز من افسرده تر میشدم، کل فامیل میگفتن باید اونجا بمونی، اوضاع مسکن افتضاحه، اگه مستاجر بشی بدبخت میشی، خونه ات خیلی خوبه و حرف های تکراری.

    تا اینه من بعد از پنج سال تحمل کردن، تصمیم گرفتم به این موضوع پایان بدم و این رنجش همیشگی و گریه ها رو قطع کنم.

    با همسرم صحبت کردم و ایشون هم قبول کردن و توکل کردیم به خدا و از اون خونه با وجود فشااارهای زیاد ث بدبینی های زیاد اطرافیان بلند شدیم. الان هم خداروشکر خونه خریدیم. درسته که کوچک هست و اون امکانات رو نداره، اما آرامشی که دارم رو با دنیا عوض نمیکنم.

    با تشکر از آموزش های قوی و کاربردیتون.

    امیدوارم همیشه بدرخشید استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    سلام استاد عزیزم

    اوووف یه عدد عشق وارد میشود ،چه صحنه ای بود میون این موسیقی زیبا و صحنه بهشتی یه استادخوشتیب و عالم و همه چی تموم رو میبینیم و‌چشم ما به جمال زیبای شما روشن شد

    فرق صبر و تحمل

    واژه صبر 103بار در قرآن اومده و 4بار خداوند فرموده با صابران است و 4بار گفته صابر بودن نشانه عزم و اراده قوی است

    صبر به معنای تحمل تو ذهن من در گذشته چندان دور یه انتظار انفعالی بود ،از سر چاره نداشته و در برابر عجله و شتابزدگی

    متوجه شدم که صبر به معنای مقاومت ،پایداری و تسلیم نشدن با حساس خوب هست

    اگر از میان شما20تن صابر باشند بر 200تن غلبه می‌کنند ( انفال 65)

    کجا تحمل کردم ولی فک میکردم دارم صبر میکنم

    وقتی آموزش و پرورش کار میکردم چند ماه با مشکل نبود برگه و قیمت بسیار بالای اون مواجه شدم و با این که قرار دادم تموم شده بود ، چند ماه به قیمت قدیم کار میکردم به این امید که قرار داد جدید رو تمدید کنند، بدون برگزاری مناقصه ،خلاصه یه مشرک واقعی بودم دل بسته بودم به وعده وعید های کارپردازی اداره ،که همش میگفتم فعلا صبر کنید

    سه ماه باضرر بسیار زیاد کار کردم و آخر سر هم گفتن باید تخلیه کنید، اون موقع خودم فک میکردم باید صبر پیشه میکنم،باید شده به ضرر کارکنم ،علاوه بر کج فهمی در مورد صبر خیلی هم مشرک بودم چسپیده بودم به فضای مسموم اونجا با اینکه از پوشش سخت و محیط مسموم بگیر تا ساعت کاری و..با هیچ چیش خوشحال نبودم ،

    اما همزمان داشتم دروازه قدم کار میکردم و تونستم با این قضیه کنار بیام و واقعاً روز آخر با خوشحالی و احساس خوب اونجا رو تخلیه کردم و بلافاطه یه ماه بعد رفتم دانشگاه آزاد ،باساعت کاری و محیط کاملآ متفاوت و درآمد نجومی ،..چقدر یاداوریش لذت بخشه

    در کل( بخصوص از وقتی محصولات رو کارمیکنم) ذهنیتی که از خودم دارم اینه که اصلا آدم تحمل کردن نیستم و خیلی آدم کنار اومدن با شرایط ناجالب نیستم ، بیشتر اینطوری شدم که من حتما باید از زندگیم و لحظات ش لذت ببرم

    تو روابط ام فک میکردم یه سری از مسائل رو باید بپذیرم اما العان میگم نه من سهم خودم رو انجام میدم و باور هام رو تغییر میدم و شرایط ناجالب رو نمی‌پذیریم و صبر همراه باصلاه دارم و به مخزن انرژی متصل هستم که هرگز تخلیه نمیگردد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    همایون خمالو گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    با سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    مشکلات خانوادگی هستم و این فایل شما امشب گذاشتید و من گوش دادم بارها بارها تا صبح این فایل را گوش دادم

    در رابطه‌ای که این روزها به سر می‌برند برای مدت 7 سال است که آن را تحمل می‌کنند با تمام بدی‌ها و سختی‌هایش واقعاً به این نتیجه رسیدم که باید یه جایی پا روی ترس‌ها بذاری و تصمیماتی که خودت دوست داری را اجرا کنی،کسی که سن 19 سالگی با او زندگی کردی و الان 29 سال داریم و هنوز نتوانسته تو را درک کند

    خیلی سخته با کسی زندگی کنی که هم ارتعاش تو نباشه و نتونه تو رو درک کنه

    ولی در کل این زندگی درست میکنم با این فایل رایگان ولی به نظر من با ارزشترین فایل

    شب خوش بر خانواده بزرگ عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 661 روز

    سلام و درود خدمت آرمی بزرگ عباس منش ،،

    به به ،، بازم ی فایل بی نظیر دیگه ، بازم استاد خوشتیپ و دوست‌داشتنی با این هیکل سوپر ماسل دلبر ،،

    چقدر قشنگ این موضوع چقدر دردناک و درس آمیز وای که چقدر سخت و چقدر بد این جمله ی تحمل انتظار ،، ن ،، منم با استاد عزیزم موافقم و هیچوقت حاضر به تحمل زجر کشیدن نیستم ،، خیلی تلاش میکنم روش مناسب و پیدا کنم و الان که دارم این فایل میبینم چقدر نگاهم باز شده چقدر بیدار تر شدم خدارو صد هزار مرتبه شکر که چقدر قبلاً شرایط مزخرف و تحمل میکردم و اصلا انگار خودم با دست خودم میساختم این همه درد و زجرو الله اکبر ،، خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این آگاهی که عطا فرمودی ،،

    خدایا ای مهربانترین مهربانان مرسی شکرت که لحظه به لحظه زندگیم کنارم بودی و هستی و خواهی بود برای لمس وجودت برای حس دلگرم کننده حضورت شکرت ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    Maryam Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و درود به استاد گرامی و بانو مریم عزیز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    امیدوارم که حال دل همگی عالیه عالی باشه

    خداروشکر خدارو هزاران بار شکر من که با دیدن این فایل خیلی حال خوبی گرفتم به خصوص اون تصاویر آخر از بارون از این بهشت زیبا دیدن مرمری چقدر لذت داشت برام آب خوردن براونی کنار دریاچه

    خدایا شکرت استاد ممنونم که اینقدر زندگی قشنگی برای خودتون درست کردید

    خداروشکر به خاطر وجود استاد که این آگاهی ها رو در اختیارمون میزارن

    استاد سپاسگذارم ازتون خداروشکر که شما اینقدر رشد و پیشرفت داشتید و دارید تو زندگی تون ‌و باعث شده که منم باور کنم میشه همه اینا رو داشت و میشه راحتر زندگی کرد و میشه هر چی دوست داشت و خواست رو بهش رسید و الان که شرایط زندگیم رو تغییر دادم به خاطر تغییر دیدگاهم تغییر باورهام هست وگرنه با اون حس و روحیه ای که من داشتم زندگی میکردم معلوم نیست که الان چه شرایطی ممکن بود داشته باشم با اون باورهای محدود و ناجالبی که من داشتم و پذیرفته بودم که خوب زندگی همینه دیگه ،..

    و زمانیکه با استاد آشنا شدم انگار که وارد یه دنیای جدیدی شدم دوباره متولد شدم

    استاد سپاسکذارم ازتون به خاطر وجود شما شکرگذار خدا هستم که من رو هدایت کرد به سمت شما

    خدایا شکرت

    من دانشگاه دولتی ، حسابداری قبول شدم و خوندم و چقدر دوست داشتم ولی به خاطر بچه دار شدن هیچ وقت سرکار نرفتم ولی واقعا از همون موقع استقلال مالی رو خیییلی دوست داشتم ولی پذیرفته بودم که الان که دیگه کسی با سن من استخدام نمیکنه خوب هم شرط سنی بود هم سابقه کاری ولی در اصل این همون کویر من بود که فکر میکردم فقط از همون حسابداری باید درآمد کسب کنم ولی از وقتیکه از خدا خواستم و با همه وجودم گفتم من دوست دارم‌ درآمدی از خودم داشته باشم خداوند من رو هدایت کرد به آموزش دیدن زبان انگلیسی که خوب هیچ محدودیتی نیست برای آموزش دیدن ، بماند که سخت ترین درس تو دوران تحصیل برام همین زبان بود ولی خوب هدایت خداوندِ و بعد سال ها دوری از درس و کتاب و ،… به همراه بچه هام که مدرسه میرفتن منم آموزشگاه میرفتم و سه تایی باهم درس میخوندیم تو خونه ، چه حس خوبی هم بهم میداد و چقدر شور و اشتیاق پیدا کرده بودم و‌حالم خوب شده بود و بعد 3 سال فشرده خوندن ، احساس کردم که میتونم حالا خودم آموزش بدم و از آموزش در مهد کودک شروع کردم و بالاخره کسب درآمد

    ( البته اینم بگم که موقعی که شروع به آموزش دیدن زبان کردم اصلا قصدم کسب درآمد نبود فقط گفتم من که الان کاری نمیتونم بکنم برم زبان یاد بگیرم یه روزی به کارم میاد ، بالاخره زبان بین المللی و خوبه که بلد باشم ) و این هدایت خداوند بود و با وجود ترس‌ و استرس ولی شروع کردم و عااالی بود برام

    اصلا تا قبل اون واقعا دیکه نسبت به خودم حس خوبی نداشتم ولی دیکه به خودم حس بهتری داشتم و به خودم افتخار میکردم و حتی شروع یه سری تغییرات زندگیم شد

    و بعدها هم که با استاد آشنا شدم و گفتن که بگردید ببینید قانون چطور تو زندگی تون اجرا شده و واقعا یاد همین اتفاق قشنگ زندگیم افتادم که جسارت به خرج دادم و خواستم که زندگیم و روحیه ام تغییر کنه و با وجود ترس ولی جلو رفتم و چقدر اعتماد به نفسم بالا رفت و موقعیت های کاری و درآمدی برام پیش آورد

    و یه مورد دیگه که استاد گفتن بی احترامی رو‌نپذیرید

    اینم برام پیش اومد که تو‌محل کارم بود و‌مدیر مهد رفتار محترمانه ای نداشت و یه روزی یه اتفاقی افتاد و رفتار خیلی ناپسندی با من داشت و با خودم گفتم که دیکه نمیشه اینجا اومد و روز به روز داره بدتر میشه و تا قبل اون میگفتم که عیبی نداره محیط کاری همینه دیکه همه مدیر ها همینن ولی ،،.. اون روز خیییلی بهم برخورد و دقیقا از فردای اون روز نرفتم و و فقط و فقط بعد یه هفته یکی از دوستان قدیمی من که میدونست کار من چیه بهم یه پیشنهاد کار داد ، عااالی هم حقوق بیشتر ، مسیر راحتر ، با یه مدیر خییلی با شخصیت و‌محترم رفتم و اونجا مشغول به کار شدم

    و تو این یه هفته بدون هیچ ترس یا حس پشیمانی که چرا از اونجا بیرون اومدم خودم هم پیگیر بودم برای پیدا کردن موقعیت کاری دیکه ولی با قدرت و اطمینان که برای من کار هست چون به شیوه کاری خودم مطمئن بودم و خداروشکر خدا برام ساخت

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    امیدوارم که زندگی روز به روز براتون شیرین تر و لذت بخش تر بشه

    شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1381 روز

      مریم بانو عزیزم سلام

      چقدر با خوندن تجربیاتتون لذن بردم و ی حسی بهم گفت بیا و بنویس ک چقدر از مسیری ک مریم بانوو عزیز رفته خوشت اومده…

      مریم عزیزم تحسینت میکنم ک دست خدا و توی زندگیت باز گزاشتی و خدای هدایت گر هم شما رو ب سمت یادگیری زبان و بعدش کار در مهدکودک هدایت کرد…

      مریم عزیزم مچکرم از شما ک توهین های مدیر مهد رو تحمل نکردین و دست خدا رو برای هدایت ب جاهای بهتر باز گزاشتین

      مریم عزیزم مچکرم ک اون یه هفته رو با احساس خوب و امید ب خداوند صبر پیشه کردین و خدای رحمان و رحیمم پاداش احساس خوب و صبر ارزشمندتون رو داد..

      مچکرم از شما برای ایمانی ک بب خدا و خودتون دارین..

      من این حس استقلال طلبی و احساس لیاقتتون رو خیلی تحسین میکنم…

      خوشا فرزندی ک مادرش تو باشی…

      تبریک میگم بهتون برای الگوی خوبی ک برای فرزندانتون هستید…

      بهترین هارو براتون ارزو میکنم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Maryam Banoo گفته:
        مدت عضویت: 1984 روز

        سلام و‌درود به سپیده جان نازنینم

        سپاسگذارم ازت بانو جان برای پیام قشنگ و پر از عشقی که برام نوشتی لذت بردم از کلمه به کلمه ای که نوشتی

        سپاسکذارم از تک تک تحسین هایی که کردی

        خداروشکر که کلام بنده هم که هدایت خداوند بوده ،باعث آرامش و لذت شما شد

        امیدوارم که همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت و در آرامش باشی و برای تک تک لحظات زندگیت طعم شیرین هدایت الهی رو بچشی و با اطمینان قدم برداری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: