میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداراشکر که داشتم دنبال راهی میگشتم که این همه من دارم از قوانین استفاده میکنم چرا باز یک جاهایی لنگ میزنه
بعد این هیجان که کامنت بنویسم
سلام، سلام به استاد گلم وخانوم شایسته بینظیر با این همه همبستگی در کنار استاد
سلام به همه دوستان
داشتم به این که چرا من کارم لنگ میزنه ویک جاهایی کم میارم
درست هدایت شدم به فایل استاد
خداراشکر
این که باز هدایتی قرآن رو باز کردم
سوره الرحمن باز شد برام
به طوری که هدایتی معانی آن را خوندم
واین که بگم از معنی آن البته من عربی آن را نمینویسم مستقیم میرم سراغ معنی آن
خدای مهربان 1 اولین آیه چه گفته واقعا خدای مهربان کلی حرف میشه در مورد گفت این و خودتون فکر کنین در موردش
خدای مهربان 1 به رسولش محمد قرآن آموخت 2وانسان را خلق کرد 3وبه او تعلیم نطق و بیان آموخت 4
تا اینجا کلی من داشته باشین
من از این آیه 4 برداشتی که داشتم این بود
اکثر مردم به خوبی میتونن خوب نطق کنند
حال در چه مورد
سیاست، بدبختی، شییر چرت و پرت گفتن، یا این که حرف ناسزا گفتن،
واینک به استادم بنگرم ه آنچه که نطق میکند فقط آموزه است
واین که از طریق قرآن پیش میبرد زندگی اش را
برای من الگو شده
واین که من میبینم چرا همش اتفاق خوب داره
چون یکسر از قانون صحبت میکنه واین که هدایتی پیش می رود مسیر زندگی اش را
وهمین که گفت به صورت هدایتی فایل ضبط کردند وبعد به محظ تمام شدن ضبط فایل باران گرفت ایمانم قویتر شد که واقعا از زبان خدا سخن میگوید
واقعا استاد نطق خدارا داره بیان میکند که درادامه معانی میگم
خورشید و ماه باحساب معین با هم بگردشند 5
یعنی این که حتی این دو نعمت الهی در مدار خودشان هستند وهیچ ناهماهنگی وجود نداره
چون خدا جهان را یکسان آفریده
این ما هستیم داریم با افکارمون تغییر میدهیم
وگیاه و درختان هم بسجده او سر بخاک اطاعت نهاده اند 6
حال بگم که حتی اینان هم دارند از خدا پیروی میکنند
که حتی بگم درختان هم تحمل نمیکنند شرایط را اگه به یک درخت آب ندهیم تحمل نمیکنه حتما خشک میشه
ویا اگه آبیاری آن را کم کنیم تحمل نمیکنه میوه نمیدهد
ومقایسه کنم با جهان انسان تحمل میکند میگه یکم گلو خیس کنم که نمیرم درست میشه
یا خوراکش را کم میکند ودرنهایت ضعیف میشه و میگه بعد هر سختی خوشبختی خدا در این جهان سختی میدهد در عوض در اون دنیا جایه خوبی داریم
من که این باور که از قدیم به ما خوروند رو نمیتونم تحمل کنم به خودم میگم که اینجا خدا برای لذت آفریده لذت نبرم که قرار است اون دنیا لذت ببرم
دروغه اگه لذت نباشه اون دنیا هم لذت نیست
آسمان را او کاخی رفیع گردانید ومیزان را در عالم وضع فرمود 7
اینجا یه معنی مشخص هست که تحمل نکنم
میزان را در عالم وضع فرمود
هر کس به اندازه افکارش بخشیده درست یکسان نه کم نه زیاد
وحکم کرد که ای بندگان هرگز در میزان عدل تعدی ونافرمانی نکنید 8
بخدا که داره گریم میگیره
نافرمانی
چقدر از قوانین نافرمانی کردم
این شد که لنگ میزند زندگی ام
چون شرایط را در بعضی جاها پذیرفتم
واین که من پیدا کردم راه را درسته یک جاهایی با این که از قانون پیروی میکنم یک جاهایی دارم تحمل میکنم
واین که دنبال باور افتادم باور را در استاد دیدم که باید شرایط رارتغییر داد و تحمل نکنم
واین که من با خودم عهد بستم که باید این شرایط راعوض کنم واین که من در سر کارم دارم با بعضی مشتری ها به صورت تحملی کار میکنم که داره دیگه تو کار باید این جور مشتری هارو هم داشته باشم در کنار کارم یکسری ها بد پولند دیگه این یک تحمل من بود
تعهد میدهم به خودم که تحمل نکنم با این جور افراد کار نکنم من خدایی دارم قدرتمند برا بهترین ها رو هدایت میکند
واگر اینان را تغییر بدهم وباور راتغییر بدهم شرایط تغییر میکند
من باید افکارم راعوض کنم مشکل از منه نه از مردم این منم که دارم اینجور افراد را جذب میکنم
پس تحمل نکنم و افکارم را تغییر بدهم
واین که من قبل کلی گیر داشتم تو کارم با توجه به مثبت ها تغییر دادم
واین که من شرایط بهتر را بدست آوردم کلی زندگی زیبا را دریافت کردم واین که من دارم ترمزهایم را پیدا میکنم
واین که من افکارام را پیشه این همه اتفاق میدانم نه هیچ کس دیگه
خداجون مچکرم بابت این هدایت زیبایت
چه باران زیبایی بود استاد من تو خونه حسش کردم ولذت بردم شرشر آب از جلویه سقف خیلی زیبا بود
خداراشکر
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشین
سلام به استاد عباسمنش و مریم جان عزیز ومهربان و همه ی دوستای خوبم در سایت
خیلی مقاومت داشتم برای نوشتن ولی گفتم باید بنویسم و تشکر کنم از مریم عزیزم که انقد خوب فیلم میگیره با کمترین لرزش اونم در حین راه رفتن و عقبی رفتن واقعا کار راحتی نیست همش عشقه…بسیار سپاسگذارم ازت مریم جونم
خیلی خیلی لذت بردم از دیدن این صحنه های اعجاب انگیز از دیدن شاهکارهای خلقت خداوند
انگار استاد داشتن توی پوستر راه میرفتن خدای من شکرت برای این همه زیبایی
شکرت برای اینکه استاد عزیز مارو هدایت کردی به اینجا واقعا حقشه…
همیشه میگم عدالت خداوند بی نقصه…
اونجا که استاد گفت هوا گرمه من تعجب کردم چون در بهترین حالت زیر کولر گازی داشتم میدیدم این تصاویر معرکه رو
خدایا چطور سپاسگذارت باشم که من و غرق در نعمت و رحمت و برکت آفریدی…
چه اسم زیبایی انتخاب کردید برای اینجا واقعا برازندشه بهشته بهشت
چشمم روشن شد با دیدن این فایل…چشمتون همیشه روشن عزیزای دلم…
از لحاظ آگاهی هم که مثل همیشه عالی بود کییییف کردم و خیلی خیلی درس بزرگی گرفتم.
من همیشه به خودم میگم هیچ وقت نباید برای چیزی زجر بکشی اگه تو عذابی یعنی یه ایرادی هست یعنی راه و داری اشتباه میری.
و یکی از اصولی که برای زندگی خودم قرار دادم اینه که باااااااید از انجام هرکاری لذت ببرم.
اگه لذت نمیبرم انجام ندم.
اگه لذت نمیبرم موکول کنم به یه وقت دیگه.
اگه لذت نمیبرم یه راهی پیدا کنم و به یه شیوه ای انجامش بدم که لذت ببرم ازش.
من برای لذت بردن ،عشق وآرامش وراحتی آفریده شدم.
هرچیزی غیر از این باشه طبیعی نیست.
به نام خدا
ردپای 87
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
یکی از قشنگی های زندگی برای من همزمانی هایی که رخ میده ،مثلا امروز !
یه موضوعی تو مهمونی باز شد راجب مسائل اقتصادی، که خوب میتونید تصور کنید چطور پیش رفت
همیشه دو گروه آدم میاد وسط ،یه سری که احساس میکن الان همین که هست کافیه و اگه یکم بیشتر بخوای تو زیاده خواهی و ناشکر!
یه سری هم هستند که آرزوهای بزرگ در سر دارند اما همه چی با وضع الان میسنجند
مثلا اگه 10 میلیون حقوق داره ،دودوتا چهارتا میکنه که 30 سال دیگه اگه هیچی نخوره یه خونه ای چیزی میتونه بخره!
و به اصطلاح اون دسته دیگه رو گنجشک روزی خطاب میکنن
ته این بحث یه سری ناسزا هم رد بدل میشه که تقصیر فلانی و …
حالا همزمانی کجا بود؟هر دو این دسته دارن تحمل میکنن !
دسته اول راضی به اندک و بدون آرزو، آنقدر تحمل کردن و حالا به خاطر والدین ،اعتقادات و… پذیرفتن ،همین که هست !و آنقدر این تحمل انجام دادن که واقعیت زندگیشون تبدیل شده !
دسته دوم دارن شرایط رو تحمل میکنن !شاید خیلی تلاش کردن شاید خیلی خودشون به آب و آتیش زدن و خب حق دارن با یه لیوان آب نمیشه یه باغ رو سیراب کرد
پس شرایط میپذیرن و اون خشم نشدن ها و نرسیدن هارو جور دیگه بیرون میریزن
راستش امشب فهمیدم دلم نمیخواد جزو هیچ کدوم از این دسته ها باشم
خروج از مرحله تحمل برای استاد در داستان مایک ،نپذیرفتن و درخواست متفاوت دادن و همچنین حمله به باور اشتباه ساخته شده اون دکتر،در ذهنش بود
خروج ما از این مرحله تحمل فقر یا نادیده گرفتن رویاها و حتی آشتی با ثروت چیه؟
راستش خیلی جواب محکمی براش ندارم ،تصورم یا بهتر بگم با توجه به دانش و درک اندکم از حرفای استاد ،اینکه
شاید اول باید به یاد بیاریم کی هستیم؟اگه منِ نوعی اشرف مخلوقاتم آیا این زندگی اشرف مخلوقاته؟
آیا خدا این همه قانون و نعمت بیشمار گذاشته که من بترسم بیشتر بخوام یا حس کنم دستم نمیرسه
درکم اینکه که تلاش بیشتر قرار نیس نتیجه خاصی بده،تلاش باید باشه ها ،اما بیشتر از اون قرار نیس تورو سوار بوگاتی کنه
شاید باید برسیم سراغ باور هامون
مثلا امشب آقای به اصطلاح قانع داستان ما برگشت گفت ،اگه ده تا خدا هم داشتیم نمیتونست خواسته های تورو جواب بده
اونجا شاخک هام حسااابی تیز شد !چقدددددر خدارو کوچیک دیده که این حرف تونسته بزنه؟
یا اون یکی آقای بلندپرواز از دید جمع برگشت گفت این چه خدایی که من بپرستم ولی نتونه فلان خواسته منو برآورده کنه
بازم شاخکام تیز شد!تو دیگه چقدر خدارو ناتوان دیدی که حس کردی صدای تورو نمیشنوه !ولی یک لحظه هم به این فکر نکردی شاید مشکل از منه
مادر جمع آمد وسط و گفت امروز دعا کردم که فلان و….
دعاهاش رو قبلا شنیدم ، معمولا سعی میکنه سوزناک تر و … باشه چون حس میکنه خدا پارتی بازی میکنه این خواسته میزاره تو اولویت
همه افراد اون جمع و به یقین 80 درصد آدم های دیگه ،همین جنس باورهای اشتباه راجب خدای عادل ما دارند
تازه میتونم متوجه بشم وقتی از توحید حرف میزنیم یعنی چی وقتی از تاثیر باور ها حرف میزنیم یعنی چی
استاد با این موضوع ذهن منو هوشیار کرد که اهاااای حواست هست؟داری صبر میکنی یا تحمل
البته که من نسیان بودن انسان رو هر روز در برنامم دارم :)ولی یادآوری و تکرارش کمک میکنه هوشیار به رفتار ها و باورهام زندگی کنم
حقا که استادی برازنده شماست !
ممنونم ازتون
درپناه خدا باشید
سلام استاد عزیزم
اوووف یه عدد عشق وارد میشود ،چه صحنه ای بود میون این موسیقی زیبا و صحنه بهشتی یه استادخوشتیب و عالم و همه چی تموم رو میبینیم وچشم ما به جمال زیبای شما روشن شد
فرق صبر و تحمل
واژه صبر 103بار در قرآن اومده و 4بار خداوند فرموده با صابران است و 4بار گفته صابر بودن نشانه عزم و اراده قوی است
صبر به معنای تحمل تو ذهن من در گذشته چندان دور یه انتظار انفعالی بود ،از سر چاره نداشته و در برابر عجله و شتابزدگی
متوجه شدم که صبر به معنای مقاومت ،پایداری و تسلیم نشدن با حساس خوب هست
اگر از میان شما20تن صابر باشند بر 200تن غلبه میکنند ( انفال 65)
کجا تحمل کردم ولی فک میکردم دارم صبر میکنم
وقتی آموزش و پرورش کار میکردم چند ماه با مشکل نبود برگه و قیمت بسیار بالای اون مواجه شدم و با این که قرار دادم تموم شده بود ، چند ماه به قیمت قدیم کار میکردم به این امید که قرار داد جدید رو تمدید کنند، بدون برگزاری مناقصه ،خلاصه یه مشرک واقعی بودم دل بسته بودم به وعده وعید های کارپردازی اداره ،که همش میگفتم فعلا صبر کنید
سه ماه باضرر بسیار زیاد کار کردم و آخر سر هم گفتن باید تخلیه کنید، اون موقع خودم فک میکردم باید صبر پیشه میکنم،باید شده به ضرر کارکنم ،علاوه بر کج فهمی در مورد صبر خیلی هم مشرک بودم چسپیده بودم به فضای مسموم اونجا با اینکه از پوشش سخت و محیط مسموم بگیر تا ساعت کاری و..با هیچ چیش خوشحال نبودم ،
اما همزمان داشتم دروازه قدم کار میکردم و تونستم با این قضیه کنار بیام و واقعاً روز آخر با خوشحالی و احساس خوب اونجا رو تخلیه کردم و بلافاطه یه ماه بعد رفتم دانشگاه آزاد ،باساعت کاری و محیط کاملآ متفاوت و درآمد نجومی ،..چقدر یاداوریش لذت بخشه
در کل( بخصوص از وقتی محصولات رو کارمیکنم) ذهنیتی که از خودم دارم اینه که اصلا آدم تحمل کردن نیستم و خیلی آدم کنار اومدن با شرایط ناجالب نیستم ، بیشتر اینطوری شدم که من حتما باید از زندگیم و لحظات ش لذت ببرم
تو روابط ام فک میکردم یه سری از مسائل رو باید بپذیرم اما العان میگم نه من سهم خودم رو انجام میدم و باور هام رو تغییر میدم و شرایط ناجالب رو نمیپذیریم و صبر همراه باصلاه دارم و به مخزن انرژی متصل هستم که هرگز تخلیه نمیگردد
سلام به استاد عزیز ،خانم شایشته و همه ی دوستان .من یازده سال زندگی مشترک داشتم توی این یازده سال خیلی مسایل رو تحمل کردم این سالهای اخر سعی میکردم حالمو خوب نگهدارم و مثبت نگر باشم خدا رو شکر حالم خوب بود.در صورتی که ما بچه دار هم نمیشدیم و مشکل از من بود ولی همیشه میدونستم خدا دوستم داره و قطعا حکمتی هست و اینکه ما اصلا توی زندگی پیشرفت مالی نداشتیم و بیشتر پسرفت میکردیم همسرم هم بظاهر میخواست مثبت فکر کنه ولی متاسفانه رفتار و گفتارش نشون نمیداد این مسعله رو ..این یکسال اخیر من با یه انسان فوق العاده اشنا شدم ک ایشون منو با استاد اشنا کردن و از اون موقع به بعد اصولی و جدی سعی کردم روی خودم کار کنم .و نتیجش شد اختلاف فرکانسی من و همسر سابقم و ما به طرز عجیب و راحتی از هم جدا شدیم من دیگه نمیخواستم اون هرچه بادا باد رو تحمل کنم چون لیاقت خودمو خیلی بیشتر از اون زندگی میدونستم در صورتی که ایشون اصلا تلاشی نمیکردن واسه زندگی البته اینو بگم منم هم بیکار نبودم که منتظر ایشون بمونم اما خیلی مسایل پیش اومد ک منو متوجه کنه اوضاع قرار نیست عوض شه .توی این چند وقت هم ک از هم جدا شدیم ..شد توفیق اجباری و با خودم تنها شدم خیلی به مسایل فک کردم باورهامو تا حدودی درست کردم ک هنوز خیلی جا داره تا خوب خوب شن و کلی اتفاق عالی واسم افتاد .راه مورد علاقمو پیدا کردم دارم واسه رسیدن به هدفم تلاش میکنم .دارم سعی میکنم روی باورهای نامناسبم کار کنم و باورهای درست بسازم و باهاشون زندگیمو پیش ببرم .و اینقد حالم خوبه و امیدوارم، ک مطمعنم خدا همراه منه توی این مسیر لذت بخش و به ارزوهام میرسم به لطف خدای خوبم و اموزش های استاد عزیز.
به نام خدای قشنگم
حسبی الله وکفی بالله وکیلا
سلام استاد توحیدی و استاد شایسته الهی
و تمام ستاره های خدایی دوستای عزیزم
خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به عالی ترین مسیر توحیدی خدایا ازت متشکرم که زیر آسمون پرستاره ات که هر کدوم نگاه میکنم دارن از عشق تو برام ساطع میکنند خدایا به خاطر این آرامش و حس عالی که بهم هدیه کردی ازت متشکرم
وقتی به گذشته خودم نگاه در تمام لحظات تو بودی که هدایتم کردی تو بودی که انسانهای خوبی را سر راهم قرار دادی از هر کدام درسی گرفتم و ادامه دادم خدایا حالا که آوردی تو این سایت و در مسیر آموزه های استاد قرارم دادی ازت درخواست دارم قدرت درک و فهم توحیدت و قوانین الهی ات را برایم آسانتر فرما
خدایا امشب میخام بگم که چطور در دفتری کار میکردم که با تمام وجود کارهایش راانجام میدادم ولی در سختترین شرایط کاری از لحاظ محیطی و حقوقی بودم آنقدر کارم زیاد بود که پرونده ها رو میآوردم خونه تکمیلشون میکردم کار چند نفر انجام میدادم و حقوق هر چندماه میگرفتم و برام واقعا سخت بود تنها چیزی که برام خوب بود کارم دوست داشتم و اینم براساس این باور خدمت به بقیه بود ولی شرایط خیلی برام سخت بود که گاهی کرایه رفتن به سر کار را نداشتم بعد از دو سه سال کار با قانون جذب و مسائل موفقیت آشنا شدم اونجا بود که کم کم دیدگاهم نسبت به کارم عوض شد و با شرکت مارکتینگ آشنا شدم و وارد کلاسهای و دوره های موفقیت شدم و باعث شد دل و جرات بگیرم که اون مکان را بعد از چند سال کار ترک کنم
و وارد شرکت بشم و اونجا تدریس یاد بگیرم ذهنم نسبت به ثروت تغییر کند این تغییرات کم بود ولی به همان اندازه بهم حس خوب داد اعتماد بنفسم بالا رفته و فروش انجام میدادم و در طول این کلاسها با استاد آشنا شدم و کم کم شرایط کاری و اعتماد بنفسم خیلی عالی شد ولی به طور جدی دوره ها را شروع نکرده بودم با توجه به باورهام نتایج خوبی گرفتم خداروشکر خدایا همه این هدایت ها از طرف تو بود ازت ممنونم که الان دیگه قبل از اینکه در شرایط سخت باشم بهم با هدایتت میگی که وارد نشوم، خدایا ازت سپاسگزارم
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم
مریم جانم که این تصاویر زیبارو ثبت میکنن
و همه دوستانم
تجربه ای از صبر کردن بگم:
از موقعه ای که بیاد دارم،تو خانواده به دختر صبور معروف بودم
دختری که تو سن 14 سالگی ازدواج کرد
سال اول زندگی مشترک سرایدار خانومی شد که حتی بچه های خودش نمیتونستن تحملش کنن
امامن صبر کردم!
چرا میگم صبر
چون حالم خوب بود
مهاجرت کرده بودیم به شهر،که یکی از آرزوهای بچگیم بود
هر روز تجربه های جدید
هر روز آدمهای جدید
و اونقدر اون خانوم به من اعتماد کرده بود که تمام زندگیش و حساب و کتابش دست من بود
بخاطر همین هر موقع که فشار روحی بهم وارد میشد
میگفتم نمیخاد همینطور بمونه که
ما یکی دوسال اینجاییم و بعدش همه چی درست میشه
و واقعا همسرمم تمام تلاشش رو میکرد
تا اینکه همسرم بعد شیش ماه که مغازه برادرش کارگر بود،تونست برا خودش مستقل مغازه اجاره کنه
و بعد از دقیقا 2 سال که اونجا بودیم
یه خونه دوخواب نو ساز رو تونستیم اجاره کنیم
اونجا بود که من تونستم صبر کنم!!!
اما خیلی جاها به خیال اینکه دارم صبر میکنم،با توضیحات شما متوجه شدم که شرایط رو تحمل میکردم
بعد از اون خونه دوخواب کلید نخوره،که یکسال اونجا بودیم،بنا به شرایطی الان تو خونه ای هستم که 7 ساله اینجا مستاجریم
هر موقع که تاریخ تمدید میرسه
من به همسرم میگم بیا از اینجا بریم
اما همسرم با این حرفها که صاحب خونمون مرد خوبیه،خونه نزدیک مغازس،اگه از اینجا بلند شی جای بدتر گیرت میاد با اجاره زیادتر،تو توی جامعه نیسی از قیمت ها خبر نداری و….
اینجا رو تمدید میکنه
ومن به هوایی که دارم صبر میکنم
با ترس قبول میکردم و میگفتم
همینه دیگه چاره ای نیس
در صورتی که من خودمو لایق یه خونه بهتر نمیدونستم
بخاطر ترسهای مسخره خودمو از تجربه داشتن یه خونه با امکانات محروم میکردم
من به قدرت خداوند ایمان نداشتم
من مشرک بودم
.
.
واقعا سپاسگزار خداوند هستم برای حیاط بزرگی که دارم
بخاطر همسایه های خوبی که دارم
بخاطر ساختمون ساکت و آرومی که دارم
بخاطر محله امنی که زندگی میکنم
بخاطر نزدیک بودنم به مغازه همسرم
اما من سقف آرزوهام بزرگتر از اینه
من میخام با ترسم روبرو بشم،و مطمئن هستم خداوند پاداش بزرگی بهم میده
اگه این شرایط خوبیه،میتونه بهتر از این بشه
اگه تونستم بدون دونستن قانون خونه دو خوابه رو بدست بیارم
الان که از قانون آگاهم با الگوهایی که توی همین سایت میببنم و میخونم
اون خونه ای که دوست دارم رو میتونم بدست بیارم
به شرط حال خوب و دیدن نکات مثبت این خونه
از خداوند میخام که هدایتم کنه…
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
این فایل رو به واسطه دیدگاهای که برام میاد دوباره تماشا کردم
میخاستم دیدگاه بنویسم
یهو به ذهنم اومد که ببینم آیا دیدگاهی نوشتم برای این فایل یا نه
وقتی دیدگاه و خوندم مو به تنم سیخ شد
اول اینکه چقدر خودم رو تحسین کردم بخاطر ایمانم،بخاطر جسارتم،و بخاطر تحمل نکردن شرایط
دوم اینکه من این دیدگاه رو تو مرداد ماه پارسال نوشتم
و مرداد ماه امسال ما خونه خریدیم!
ینی وقتی تاریخ دیدگاه رو دیدم واقعا حیرت زده شدم
فقط یکسال از این دیدگاه میگذره
و دقیقا تو همین یکسال و دقیقا تو مرداد ماه امسال ما خونه خریدیم
اونم دو خواب
خدای من….
اصلا نمیدونم چی بگم
فقط میتونم بگم خدایا هزاران مرتبه شکرت
بازم با همون ایمانی که دیدگاه قبل رو نوشتم،مینویسم باز هم به این قانع نیستم
من لایق داشتن بهترین نعمات هستم
خدا میدونه سال دیگه بیام و این دیدگاه رو بخونم چه نعمتهایی وارد زندگیم شدن
الهی شکرت
سلام به خداوند مهربان که برای هر مسیله راه حلی قرار داده و سپاس فراوانتر که خودش هدایت میکنه اما زمانیکه بخواهیم و تا این زمان درد خواهیم کشید
سلام به استاد مهربان و مریم خانم گل واقعا لذت بردم از طبیعت زیبای خونه شما و مخصوصا باران قشنگ و همچنین بزغاله بازیگوش و زیبای شما که تا لحظه آخر با شما بود و کنجکاوی و بازیگوشیهاش زیبایی طبیعت رو دوچندان کرده بود خدایا شکرت
صبر یک امر روحانی و از درک تکامل میاد اما تحمل درد به همراه داره
خانواده من همیشه بهم میگن تو خیلی خونسردی و صبر و تحملت زیاده و من خودم بارها عمل تکراری تحمل کردن و درد کشیدن رو انجام دادم و امروز فهمیدم تحمل شرایط سخت یعنی شرک و کفر نسبت به خداوند مهربان و این آگاهی از بیداری من تو سایت عباسمنش رقم خورد زمانی که آشفته و حیران پناه آوردم اینجا تا مگر راهی پیدا کنم و آرام باشم
از روزی که فهمیدم خدایی دارم که هر جا شرایط سخت باشه هست تا هدایتم کنه خودمو مجبور نکردم تحمل کنم چون راه حلش دست من و خدای منه و تحمل کردن به خاطر باورهای اشتباهی بود که از بچگی تو کله ما فرو کردن و مثل پتک کوبیدن تو سرمون که همینه که هست و یه راه بیشتر نیست فقط تحمل و تحمل مخصوصا مادر چون مهمترین الگو تو خانواده مادر به نظرم
امروز به نتیجه رسیدم وقتی جای بهتری میتونم بشینم چرا باید جای بدتر انتخاب کنم پس اگر تحمل میکنم مقصر خودم هستم و احساس قربانی بودن نداشته باشم یعنی تو هر حس قربانی رد پای خودم رو میبینم
اون جایی که خودم رو به زور تحمیل میکردم به کسانی که واقعا دوست نداشتن کنارشون باشم و هر بار برای استفاده از شرایط اونا خودم آویزون میکردم و بعد بی احترامی ازشون میدیدم یه مشرک به تمام معنا بودم بعد میگفتم من تحملم بالای و دوباره تکرار اشتباه
یا وقتی صابخونه آدم بداخلاقی بود و من از ترس اینکه خونه پیدا نکنم خودم با شرایط اون وفق میدادم و دم نمیزدم تحمل میکردم و مشرک بودم
وقتی به خاطر رودرواسی و یا ترس از تایید نشدن و یا وابستگی مجبور میکنم خودمو که پای مکالمه یه انسان بشینم که تمام حس بدش انتقال میده بهم تحمل میکنم و خودم مقصرم و مشرک هستم
ولی امروز ارزش خودم رو فهمیدم و پا در جایی نمیگزارم که بهم بی احترامی بشه بلکه جایی میرم که احساس خوب دارم
وقتی ما راضی نمیشیم شرایط بد رو تحمل کنیم مطمینا راههای جدید باز میشه
من دوتا پرنده دارم که اگه سرو صدا نکننداز قفس بیرون نمیارمشون یعنی اون حیوونا هم میدونن نباید تحمل کنند ولی ما انسانها خیلی دیرتر میفهمیم و این دقیقا به خاطر ترسهایی که داریم اگر نه ما هم همین هستیم اگر شرایط سخت رو که میشه تغییر داد البته با صبر و احساس خوب و مسیر درست تحمل کنیم و درد بکشیم دقیقا همون پرنده تو قفس هستیم که شرایط رو تحمل میکنه و دم نمیزنه و هیچگاه زیبایی آزادی و پرواز در جای بزرگتر رو تجربه نخواهد کرد
خداوند این جهان با این عظمت و با این همه زیبایی قرار داده تا هر جا لازم بود جابه جا بشم و جای بهتری رو پیدا کنم و لذت ببرم پس ظالم به خود نباشیم و حرکت کنیم
خدارو شکر برای چالشهایی که استاد برامون ایجاد میکنند که بیشتر خودمون بشناسیم و رشد کنیم
سپاس از شما همراهان عزیز
بنام خداوند بخشنده و مهربان
چه فایل بینظیری ؟ تفاوت صبر وتحمل
استاد قبل از هر چیز هزاران بار ازتون سپاسگزارم، به خاطر این آگاهی هایی که بصورت هدیه برامون میزارید،
به چه زبونی ازتون تشکر کنیم از این آگاهی های ارزشمندی که برامون هر دو سه روز یکبار به اشتراک میزارید
من تو این دو سال و دو سه ماهی که عضو سایت شدم ، چقدر آروم شدم چقدر ظرف وجودی ام افزایش پیدا کرده، چقدر از لحاظ شخصیتی و بهبود فردی بزرگتر شدم .
آخه جز این سایت ارزشمند کجا ما، اینقدر آگاهی کسب میکردیم و توحید و معنویت و درک میکردیم.
بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند بودن تو این مکان مقدسه که خدا را متفاوت درک کردم، که دنیا را از پنجره متفاوت یافتم .
جدا شدم از بدنه جامعه و باری به هرجهت بودن و با هر بادی این طرف و اون طرف دویدن.
چقدر محیط پارادایس ، واقعا بهشتیه . اون ابرهای پنبه ای سفید ، دریاچه آب و این همه سرسبزی و جنگل و درختان و فواره آب وسط دریاچه …چه حس خوبی در گفتگوی شما با براونی بود، اون بارون انتهای فایل دیگه کامل کننده همه زیبایی ها بود.
الان که دارم مینویسم ، اینجا شمال ایران هم داره نم نم بارون میادین خنکای هوا و بوی خاک آدم و مست و دیوونه میکنه ، مرداد ماه ، گرم ترین فصل سال و خدایی که خدای نشدنی هاست .
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای همه چیز ، برای استاد و مریم بانو که همیشه یار و همراه همیشگی استاد در تهیه و تدوین فایلهاست و
خدا را هزاران مرتبه شکر برای بودن من تو این دانشگاه توحیدی
استاد شما باعث شدید نگاه من و اعضای سایت تغییر کنه…
استاد شما تو فایلهای قبل هم در مورد تفاوت صبر و تحمل گفته بودید ولی این فایل تون کامل من مفهوم و تفاوت شو درک کردم.
همیشه صبر و تحمل و به من یاد داده بودند تو زندگی این دو تا واژه مترادف آن ، و ما همیشه این دو رو باهم بکار میبردیم، تو این فایل تون فهمیدم چه قدر تفاوت زمین تا آسمونه این دو تا واژه .
من تو موقعیت های کاری گذشته ام چقدر تحمل میکردم شرایط بد و شرک داشتم.یادم میاد خنده ام میگیره
من چه جاهایی تو روابط دوستی که داشتم تحمل کردم شرایط بد و رفتارهای دوستانم ولی با اینکه قانونونمیدونستم اما بی احترامی و بدرفتاری تو رابطه را نپذیرفتم .
…..
بعد از این فایل نشستم و نوشتم و از خداوند خواستم اونجایی که هنوز دارم شرایط وتحمل میکنم ، هدایت ام کنه. چون غیر طبیعی هست من چیزی رو بخوام با سختی بدست بیارم .نباید بپذیرم تحمل کردن و تا راهها و درب های رحمت الهی باز بشه .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
باز هم برای من همزمانی رخ داد و مثل همیشه هدایت شدم که این فایل جادویی رو ببینم درست در زمان مناسب و مکان مناسب
چند هفته پیش من تو بیزنسم با یه مشتری جر و بحثم شد از اینکه تو مراحل انجام کار من بهش گفتم فلان بکن ولی اون میگه نه شما جور دیگه گفتید
خلاصه کلی باید تایم میذاشتم و مرور خاطرات میکردم و کلی نشونه میاوردم که به این دلیل به این دلیل پس من بهت گفتم
خلاصه هی من میگفتم اون بنده خدا هم قبول نمیکرد
بعد که فکر کردم به این اتفاق به خودم گفتم بابا من که دارم روی خودم کار میکنم چرا این اتفاقات ناخواسته برام رخ میده ؟
خلاصه الان دلیلشو نمیدونم ولی کاری ندارم این قانون رو از استاد خوب یاد گرفتم که هر اتفاقی تو زندگی من رخ بده به نفع منه و الخیر فی ما وقع
و بیشتر فکر کردم گفتم خوب این تضاد اومده که قرار بمن درس بده حالا من چه کاری میتونم انجام بدم که سری بعد این الگو ناخواسته برام تکرار نشه
بعد این ایده به ذهنم رسید که بیام از این به بعد تو بیزنسم وقتی که خواستم با هر کسی معامله کنم با قرار داد برم جلو و با هیچ کسی گفتاری و زبانی معامله نکنم
خلاصه این اتفاق به ظاهر نازیبا باعث شد که از اون روز به بعد تو هر خریدم قبل از انجام معامله بصورت کتبی با کشاورز قرارداد میبستم و تمام جزئیات و برنامه انجام کار رو براش مشخص میکردم که فردا روز زیرش نزنه و نگو شما بمن نگفتید
بعد که به این اتفاق فکر کردم اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و سپاسگزار خدا شدم و حتی به اون بنده خدایی که بانی و باعث شد و دستی از دستان خدا بود بهش گفتم جر و بحث کردن شما با من باعث شد بعد از اون من کلا با قرار داد کار رو پیش میبرم و اتفاقا خود انجام اینکار بیشتر اعتماد میاره و حتی کشاورز جدا از اینکه متعهد میشه کار رو دقیقتر انجام بده از اون طرف خیلی من و بیزنس منو بزرگتر میبینه و خود این قرارداد نوشتن باعث شد اعتبار من تو بازار بالاتر بره
که کشاورز پیش خودش میگه من با یه شرکت درست و حسابی و قوی دارم کار میکنم و با خیال راحتر با من معامله میکنه
خوب حساب کن چقدر این اتفاق به ظاهر نازیبا برای من نعمت و برکت شد و باعث رشد و پیشرفت من شد که من نه تنها ضرر نکردم بلکه به نفع من شد
فقط با تغییر نگاه به اون اتفاق من بعدش هدایت شدم به راه حل که با ثمرش کسب اعتبار بیشتر و راحتر انجام شدن کار بود
یه مثال دیگه بزنم
که این هم امروز به تضاد خوردم و یه ترس تو وجود من داره ایجاد میکنه و میخوام بهش غلبه کنم و وارد دل ترسهام بشم
ترس اینکه من تو تجارت و معاملاتم یه واسطه هستم بین فروشنده و خریدار و دارم کمک میکنم که فروشنده خیلی راحت بدون دقدقه محصولش رو بفروشه و از اون طرف به کارخانهدار هم کمک میکنم خیلی راحت به محصول دلخواه با حجم و تناژ بالا با شرایط و کیفیت مناسب دست پیدا کنه بدون اینکه نگران تامین محصول باشه برای تولید کارخانهاش
بنابراین من با اینکار با ارزشم دارم همواره کمک میکنم این چرخه همیشه در حال گردش باشه و همه این وسط سود کنند
تو معاملاتم و ادمهایی که این بین قرار دارند که کار منو انجام میدن بعضی اوقات اطلاعات کامل فروشنده و خریدار من رو دارند ( مثل راننده ها ) و میتونند خیلی راحت اطلاعات رو انتقال بدند
بنابراین من به رانندهها میسپرم که حواسشون باشه که اطلاعات مشتریهای من رو انتقال ندن
و معمولا اونها هم میگن باشه اوکی
امروز من به تضاد خوردم که یکی از رانندهها به شوخی بمن گفت به خریدار اطلاع و مشخصات فروشنده رو میدم
درسته اینکار رو نکرد و داشت با من شوخی میکرد
ولی این اتفاق یه تلنگر بود از طرف خدا برای من
و همون لحظه همین یه جمله رو به راننده گفتم که
روزی رسون خداست
بعد که بیشتر فکر کردم دیدم احساسم بد شد
و بیشتر تو خودم ریز شدم و دلیل احساسم رو بررسی کردم دیدم من دارم شرک میورزم که نگاه من بجای اینکه به خدا باشه به بنده خداست
بنابراین این قضیه خودش یه ترمز بود و این نشونه اومد که من الخیر فی ما وقع رو ببینم و بیام این ترمز رو بصورت ریشهای حلش کنم
بعد با خودم حرف زدم این نعمتها این مشتریها این موقعیتهای که تو بیزنس من وجود داره کی برام ایجاد کرد ؟
خدا
پس چرا من نگران بنده خدا هستم
روزی منو خدا میده و من هستم که تک تک اتفاقات رو از طریق همین قدرتی که خدا تو وجود من داده خلق میکنم هیچ کسی ، هیچ عاملی ، هیچ تاثیری تو زندگی من نداره
بنابراین من خالق زندگی خودم هستم
پس با این باور میام میرم تو دل ترسهام و خیلی راحت میرم به مشتریهام میگم من محصول رو از کی میخرم و به کی دارم میفروشم بذار بدونند اشکال نداره فوقش منو دور بزنند من باز میرم خلق میکنم من باز میرم دنبال مشتری بیشتر و باکیفیتتر
همون طور که من تونستم این موقعیت و این محصول خوب و باکیفیت و کارخانه و خریدار خوب رو پیدا کنم و تو زندگیم خلقش کنم
باز هم میام از همین قدرتی که خدا تو وجود من قرار داده استفاده میکنم برای خلق نعمت بیشتر
بنابراین نگران این نیستم که نکنه فلانی مشخصات و اطلاعات مشتری منو رو به خریدار یا فروشنده انتقال بده
بده اشکال نداره
همین که من سبب خیر شدم و کمک کردم تا این چرخه بچرخه خودش و باعث گسترش جهان شدم برای من خودش کلی ارزش داره
قبل از اینکه کامنتم تمام بشه تماس گرفتم با کشاورز که پیگیری کنم که کار تو چه مرحلهای از اجراست
و بعد از صحبتمون خیلی راحت بهش گفتم من بار شما رو کجا دارم میفروشم و حتی ادرس کارخانه هم بهش دادم
بنابراین همین الان این مسئله و این ترسی که تو دل من بود رو برطرفش کردم و رفتم تو دلش
حالا مونده خود خریدار که به اون هم آمار کامل رو میدم
که حداقل انجام اینکار باعث بشه من نگران و استرس کسی رو نداشته باشم که بخوان منو دور بزنند
هیچ مهمی نیست دیگران هیچ تاثیری تو زندگی من ندارند و این من هستم که دارم اتفاقات رو خلق میکنم
این نشد یه نعمت بهتر ، باکیفیتتر
عاشق همه تون هستم دوست داشتم تو این تجربهای که امروز داشتم برای شما عزیزان تعریف کنم
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق