چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز
ممنونم به خاطر فایل های زیبایی که واسه ما تولید میکنید این آگاهی های ناب
انصافا که فوق العاده هست
استاد تجربه من درباره این مواردی که گفتین مثل وابستگی به خانواده ودوستان انصافا من از اون دسته از آدم هایی هستم که اصلا دلتنگ نمیشم حتی دلتنگ خانوادم
یادم میاد تجربه چندین باز مهاجرت واسه کار داشتم که مثلا 6ماه یا 7ماه میرفتم وبا اصراروزنگ خانواده برمیگشتم
یه مورد دیگه مثلا من خدمت سربازی افتادم قسمت بندرلنگه وجزایر من تمام خدمتم با3تا مرخصی تمام کردم
من جوری جزایر ابوموسی سیری وتنب بزرگ که بودم وامیستادم که دیگه فرمانده ها بالگد از جزیره منو مینداختن بیرون واین شخصیت منه که خیلی زود به شرایط جدید عادت میکنم
به نظرمن استاد مهم ترین موضوع در مور مهاجرت با توجه به تجربه ای که دارم اینه که ما چقدر توانایی کنار اومدن با تغیرات روداریم کنار اومدن با تغیرات یه توانایی هست که با تمرین وتکرار ایجاد میشه بازم ممنونم استاد به خاطر این همه زحمت وتولید همچین فایل های ناب وگرانبهایی که واسه ما تولید وتهیه میکنید سپاسگزارم
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم که همیشه به موقع هدایت ها رو دریافت میکنه و بر زبان جاری میکنه
آخ که مهاجرت چه احساس خوبی میده به آدم چقدر آدم رو بزرگ میکنه چه سد هایی توی ذهن آدم میشکنه چقدر آدم خدای خودش رو بهتر درک میکنه
من مهاجرت صغری داشتم از مشهد به اصفهان و با خودم عهد بستم که این سفر یک سفر اولیه هست برای شناخت بیشتر خودم و جهانم و سفر اصلی و بزرگ انشاالله به آمریکا هست برای چی برای رشد و پیشرفت بیشتر برای بزرگتر شدن خودم برای زندگی توی ی کشور با کیفیت و مدرن برای ایمان بیشتر به خدای خودم برای ساختن زندگی با شکوه تر برای خودم نه برای در و همسایه و دوستان و اقوام که بگن اوه طرف رفته آمریکا خوش به حالش
خیلی توی کامنت ها از معجزات مهاجرتم گفتم
اما تمام حرفهای استاد در این فایل رو مو به مو درک میکنم و میفهمم
بخدا خیلی ترس ها داشتم خیلی نگرانی ها داشتم خیلی سخت بود این تصمیم و هنوز هم هست چون من تنها مرد خانواده هستم و مادرم و خواهرام و خیلی حرف شنیدم و میشنوم و غذای وجدانی که بود اوایل که حالا مادر تنها با خواهرهایی که هنوز سر خونشون نرفتن چیکار کنم اما همش این رو میگم به خودم که همون خدایی که اون ها رو آفریده و بهشون رزق داده همون خدا هم محافظشون هست و دستان خدا رو دیدم که چطور توی این مهاجرت هم به کمک من اومده و هم به کمک خانوادم
اتفاقاً همین دوسه روز پیش مشهد بودم برای دید و بازدید و اصلا دلم پر میکشه برای برگشتن به اصفهان دو سه روز توی مشهد اوکی هستم اما بعدش کم کم حالم بد میشه و باید زور بزنم برای داشتن حال خوب و میدونم که از کجا آب میخوره و وقتی که بر میکردم به اصفهان انکار دوباره همه چیز اوکی میشه حالم بهتر میشه انرژیم بیشتر میشه انگار وقتی تنها هستم و دور هستم از بقیه بیشتر تمرکز میذارم روی کار کردن خودم و همین باعث حال خوب بیشترم میشه
خیلی انفاق های خوبی افتاد وقتی که من مهاجرت کردم
اعتماد به نفسم بیشتر شد
اعتمادم به خدا بهتر شد
روابطم با افراد غریبه بهتر شد
درآمدم کم کم بهتر شده و باید بیشترش کنم
حال خوبم انصافاً بیشتر شده در طول روز
خخخخ اشپزیم خیلی بهتر شده
و کلی چیز دیگه
اما این نقطه شروع هست برام و قرارع کلی اتفاق خوب دیگه بیفته برام
حتی قبل این مهاجرتم یک سفر تنهایی با پای پیاده به شمال داشتم آه خدای من چه تجربه ی زیبایی بود تک و تنها با پای پیاده رفتم شمال چقدر انسان های شریف دیدم و اومدن به کمکم و دستان خدا شدند برام چه صحنه های زیبایی رو دیدم رودها آبشار ها مردم درختان سرسبز هوای عالی و……
لذت توی جنگل تنها خوابیدن و با ترس مواجه شدن و گذشتن ازش لذت غذا درست کردن توی دل طبیعت با کمترین امکانات لذت درخواست کردن و پاسخ مثبت شنیدن خدای من شکرت چه مسائلی داره یادم میاد و ذهنم رو شادتر میکنه
همه میگفتند دیوانه ای اما من عاشق این دیوانگی بودم و هستم و به امید خدا میخوام یک بار دیگه این تجربه رو تکرار کنم این بار به غرب کشور هر وقت رفتم میام و از لذت عاش میگم براتون
امیدوارم که این تجربه رو همممون بتونیم بدست بیاریم با قانون بدون تغییر خدای مهربان چون اینجوری خیلی ساده تر و لذت بخش تر میشه برای هممون
خدایا شکرت
ممنونتم استاد عزیزم
سلام عرض میکنم خدمت استاد و دوستان
استاد اول از همه باید بگم سپاسگزارم بابت این اطلاعات ارزشمندی که در اختیار ما گذاشتید
اطلاعاتی که تاکنون از هیچ کس نشنیده بودم.
حقیقتأ از شنیدن این صحبت های واقعی و جدی جا خوردم. کلا ذهنیتم در مورد خودم (و نه در مورد مهاجرت) تغییر کرد…
و دوم اینکه، اولین باره بعد از شنیدن صحبت هاتون یک غمی به دلم نشست چون فهمیدم که من نمیدونم چرا میخوام مهاجرت کنم…
فهمیدم که من تحمل شرایط سخت رو ندارم…
فهمیدم توی همین کشوری که توش هستم، خیلی جاهاشو ندیدم…
فهمیدم که حاضر نیستم از نقطه امن خارج شم…
اما در عین حال خوشحالم از دریافت این اطلاعات چون از ته قلبم مهاجرت رو دوست دارم ولی متوجه شدم که ویژگی هاشو ندارم و به امید خدا تمام تلاشم رو میکنم تا خودمو آماده کنم.
خداروشکر میکنم که به شنیدن این فایل ارزشمند هدایت شدم.
سلام به استاد عزیزم و دوستان
استاد جان من هم چند سال پیش ب تهران مهاجرت کردم و خیلی راضی بود چقد پیشرفت کردم و خونه و ماشین گرفتم و از زیبایی های تهران لذت بردم و چقد من و همسرم وقتی مهاجرت کردیم از هر نظر بزرگ تر شدیم
کلا مدارمون عوض شده بود
ادم های خیلی
عالی دور برمون بودن
و دوباره مهاجرت کردم ب قزوین اولش خیلی ناراحت بودم
ولی الان خیلی راضی هستم دوباره همه چی برام خیلی عالی داره پیش میره دوباره کلی اینجا پیش رفت کردم و همسرمم ارتقا شغلی بالای گرفت و از نظر
و این بار دوست دارم ب یه کشور دیگه مهاجرت کنم
کلا مهاجرت کردن خیلی دوس دارم
به نام خدا
سلام به استاد عباس منش و مریم شایسته و بقیه دوستان
من جلیل فارسی از کشور افغانستان مقیم ایران
در این چند وقته اخیر خیلی دارم روی خودم کار میکنم با دوره کشف قوانین زندگی که واقعاً عالیه و تا آخر عمرم هم کار کنم بازم جای پیشرفت دارد
اصلاً هربار دوره را انجام میدهم ایده ها و الهاماتی می آید که توضیح دادنش غیر ممکنه کلا سیستم ذهنی و روحی ام تغییر میکند اصلاً قابل توضیح نیست چون هرکسی نسبت به عملکردش نتیجه خاصی میگیرد
در این چند ماه که دارم روی خودم کار میکنم و با شغلی که الان دارم و شغلی که دوست دارم داشته باشم نتیجه گرفتم که مهاجرت کنم
شغل الان من رنگ کاری چوب و مبلمان است
یک کارگاه رنگ کاری دارم
و خواسته و شغلی که از خیلی وقته دارمش مربیگری فوتبال است
و با تضادهایی که بهش برخوردم دیگر تصمیم گرفتم که یک مربی خوب شوم و در کشور آلمان کارم را شروع کنم حالا چرا در کشور آلمان چون برای ما افغان ها محدود نیست و خیلی راحت میتوانیم مدرک بگیریم و هر جایی برویم با آن مدرک و اینکه فوتبال در آن کشور سطحش بالاتر است و برای من مناسب است که مربیگری را خیلی حرفهایتر یاد بگیرم
اول از همه خدا را شکر میکنم که در کشور ایران هستم و اینجا به دنیا آمدم و کل چیز یاد گرفتم درس خواندم مهارت یاد گرفتم اندک زبانی یاد گرفتم و …
و تضادهایی که داشتم این بود که مهاجرین و اتباع در این کشور نمیتوانند چیزی به نام خودشان داشته باشند و نمیتوانند مدرک ایرانی داشته باشند نمیتوانند چیزی به اسم خودشان بخرند
تضادهایی که من برخوردم
این بود که خیلی دوست داشتم یک مربی خوب شوم وقتی که میخواستم اینجا مهارت یاد بگیرم یا مدرکی بگیرم یا کاری شروع کنم به هر جایی که میرفتم میگفتند که اتباع قبول نمیکنیم که در کلاسهای مربیگری میرفتم و میگفتم هر چقدر هزینهاش باشد میدهم آنها میگفتند که ثبت نام اتباع نداریم و شما باید بروید هیئت فوتبال استان تهران و آنجا هم باز هم همان حرفها که اتباع قبول نمیکنیم
یا مثلاً ما موتور داریم و موتور ما رو گرفتن به هر دلیلی میخواستیم آزاد کنیم میگفتم باید گواهینامه داشته باشید یا به اسم خودتان باشد و به سختی ان را از پارکینگ در میآوردیم
خلاصه تضادهایی که ما داریم در این کشور از مدرک و آزادی مکانی و خرید یک چیز به اسم خودمان و…
و وقتی که این تضادها را بهشان برخوردم تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم به کشوری که هم مهارتم زیادتر شود و هم مدرکی بگیرم که آزادی که میخواهم را داشته باشم هر جایی که میخواهم بروم و هم چیزی که میخرم به اسم خودم باشد نه شخص دیگر و نژاد پرستی نباشد
البته از زمانی که روی خودم دارم کار میکنم این حالتهای نژادپرستی خیلی کمتر شده مثلاً قبلاً من در مدرسه انگشت نما بودم در صف کلاس و بین دانش آموزان
در صفهای نانوایی همین حالت ها بود
در کلوپ بازی و …
ولی الان خدا را شکر خیلی خیلی کمتر شده و این نشان دهنده مدار من هست با ارسال فرکانسها و ارتعاشم.
از لحاظ وابستگی هم که اصلاً من وابسته نیستم به شهر یا خانواده و دوستان
من متاهل هستم و سفرهایی هم داشتم به سیستان و بلوچستان اهواز دزفول اندیمشک شیراز اصفهان بندرعباس
بین زمانهای 100 تا 120 روزم حتی تنها بودم
و حتی خیلی دوست دارم که با فرهنگهای جدید آشنا شوم دوستان جدید داشته باشم و زبان جدید یاد بگیرم و مهارتی که دارم در شهرها و کشورهای جدید استفاده کنم
و با این تضادها و این شخصیتی که دارم تصمیم گرفتم که در کشور آلمان مهاجرت کنم و مهارتم افزایش دهم وکارم را شروع کنم چون ایران برای اتباع در حال حاضر بسته است و آن کاری که دوست دارم به طور حرفهای در اینجا نمیتوانم انجام دهم یا دوره ببینم و مهارتم افزایش دهم
البته این رو هم بگما در حال حاضر وی مهارتم و افزایش مهارتم دارم کار میکنم و کتابهای مربیگری دارم میخونم و بدون اینکه وارد آن شغل شوم دارم مهارتم را در این کشور افزایش میدهم این خوبه و از این لحاظ واقعاً راضیم
چون که وقتی هم که مهاجرت کردم اونجا دیگه دست و پا بسته نیستم و اینطور فکر نمیکنم که آن کشور باید مرا رشد دهد یا آن کشور است که زندگی مرا تغییر میدهد
نه این من هستم که خالق زندگیم هستم پس اینجا آن چیزی که میخواهم فکر میکنم تجسم میکنم باورش را میسازم و هر وقت هم که رفتم با دست پر میروم
خوب حالا که مشخص شد که مهاجرت کنم و شغلی که دوست دارم را انجام دهم به یک تضاد دیگر برخوردم آن هم طریقه مهاجرت است
و چون خیلی من دیدم که دوستان و آشنایان و فامیلها از راههای قاچاق رفتهاند و خیلی هم دردسر کشیدن ایده به ذهنم رسید که من هم قاچاقی بروم مثلاً بروم قاچاقی ترکیه بعد یونان بعد همینطوری بروم تا برسم به آلمان
هی به فکرش بودم که قاچاقی بروم البته یک بارم اقدام کردم قاچاقی ولی متاسفانه یا خوشبختانه نشد و برگشتیم تهران
و باز دوباره سر موضوع خواسته ام با همین تضادها دوباره گفتم قاچاقی بروم که تقریباً یک ماه قبلتر استاد فایلی رو گذاشتن
و توضیح میدادند که اگر اشتباه نکنم مرضیه بود از کشور افغانستان چطور به راحتی کارهایش درست شدبا کارکردن روی خودش و دوره ثروت و مهاجرت کرد به کشور کانادا
البته من فقط روی نقطه پایانی دارم تمرکز میکنم که آنجا رسیدم و خودم را در آنجا دارم میبینم ولی خب گهگداری هم چجوری در ذهنم میآید که چه جوری بروم چیکار کنم که راحتتر بروم راهی که میروم متوجه شم که چی هست
و به خاطر همین به فکر راه قاچاق هستم و بعضی موقع وارد سایتهای مهاجرتی میشوم که میگویند شما باید ویزای شینگن را بگیرید یا برید کانادا یا غیره که هزینه 10 هزار یورو هست و بعضی مواقع ویزای کاری ویزای توریستی
و هزاران را در ذهنم میآید
و من خودم میدانم که راه درست چی است و میدانم که با حذف ترمز و باور درست و لایق بودن خودم و این مهارتی که دارم میتوانم خیلی به راحتی مهاجرت کنم نمیدونم چرا باز چرایی در ذهنم میآید یعنی این کمالگرایی همیشه هست که یک راه خیلی خیلی راحت
یا با یه حرکت هم مهاجرت کن هم مربی یک تیم حرفهای شو یعنی بدون گذراندن تکامل به همه آنها برسم
نمیدونم دوستان هم مثل من هستند یا نه که خواستهای دارند و با کار کردن روی خودشان و نتیجه نهایی باز هم به چرایی فکر میکنند
باز هم سبک سنگین میکنند که کدام بهتر است و هی دودوتا چهارتا میکنند هی زمان میگذرد
و در آخر آن خواسته کمرنگتر میشود
و حالا که خواسته من این است که مهاجرت کنم و این شغلم و این خواستهام را داشته باشم منتظر هستم تا بقیه صحبتهای استاد در مورد مهاجرت را بشنوم
چون فعلاً با موقعیت من فقط راه قاچاق در ذهنم می آید و دیدم افرادی که قاچاقی رفتن سختی کشیدن ولی بعد در آنجا به خیلی از خواسته هایشان رسیدن البته خیلی ها هم نرسیدند
و نمیدونم چرا قاچاق در ذهنم است شاید به خاطر اینکه خیلی زیاد دوستان را دیدم که قاچاقی رفتند یا فکر میکنم فقط همین یک راه است یا…
یا اینکه الگوی مناسبی برای مهاجرت پیدا نکردم البته من دیدم که استاد به راحتی رفتن ولی در ذهن من مقاومت و ترمز است که این را باید روش کار کنم
من دوست دارم با هواپیما مهاجرت کنم و بروم به کشور آلمان به راحتی
و دوست دارم استاد در مورد مهاجرت قاچاقی و مهاجرت های مختلف و طریقه های دیگر مهاجرت و راه های مختلف مهاجرت توضیح دهند تا خودم را و ترمزهایم را بیشتر و بهتر بشناسم و باورهایم را قوی کنم تا ایده های عملی بهتر برای مهاجرت آسان به ذهنم بیاد
همین فایلی هم که استاد گذاشتن انگار که برای من گذاشته چون از بس که به فکر مهاجرت بودم تا خودم را بشناسم
به نام تنها قدرت در زندگی
سلام به اساتید عزیزم
سلام به همگی دوستان عزیزم خداروشکر من اول رفتم این آزمون رو کامل انجام دادم و واقعا تمام سوال هارو صادقانه جواب دادم وقتی نتیجه رو نگاه کردم دیدم من فرد مناسب برا مهاجرت هستم فقط باید یسری ترمزهای مخفی ذهنمو بگردم پیدا کنم و اصلاح شون کنم
و دوم اینکه یاد 12سال پیش خودم افتادم وقتی برا اولین بار تصمیم گرفتم بخاطر هدفم که برام مهم بود مهاجرت کنم به یه شهر دیگه با تمام مسائل مالی مکانی و همه چیز اما رفتم تقریبا یکسال اونجا موندم اما بخاطر باورهای وحشتناک اشتباهم دوباره بعداز یکسال برگشتم به شهر خودم چونکه قبلش من یسری فکارها باورها و دیدگاه دیگه ای داشتم اما وقتی رفتم اصلا خیلی چیزها اونطور کهمن فکر میکردم نبود و یسری دلخوری ها،حرفا و مشکلات برام پیش اومد اما در نهایت واقعا خیلی برام درس شد در زندگیم و خیلی آگاه تر شدم و چشمام بازتر شد و یسری بازخوردهای آموزنده در زندگیم گرفتم که وقتی پارسال مهاجرت کردم به تهران تقریبا تهرانم نزدیک به یکسال موندم که همین چندماه قبل برگشتم به شهر خودم اینبار دیگه برا این نبود که ناامید شده باشم بلکه گفتم خدایا شاید همینکه من میگم باید از لحاظ پیشرفت در کارم و کسب ثروت داشتنم فقط از تهران باشه شاید اینم یه مولفه ای یت که من میخوام ثابت نگهدارم و اون مدت که تهران بودم کلی آموزش های اصولی و خوب در تخصص خودم دیدم و چقدر با فرهنگ جدیدتر و متفاوت تر آشنا شدم و الان در همین جایی که فعلا هستم دارم در کار خودم فعالیت میکنم و دارم میگم خدایا من اصلا نمیخوام بگم حتما من باید اینجا یا فلان جا باشم اما واقعا مهاجرت به خارج از کشور دوست دارم چونکه با یه زندگی جدید آشنا میشم اما نمیدونم چه زمانی این اتفاق میفته اما من خودمو رها کردم و سپردم به خدا
و فقط سعی اصلیم فعلا اینه که تمام تمرکزم رو کارم و ساختن احساس لیاقت درونیم باشه دیگه بقیه مسائل قدم به قدم درست میشه
و من یه نکته دیگه رو متوجه شدم از خودم اینکه من الان در کل با هرتغییر مثل مهاجرت یادگیری مهارت جدید و هرچیز جدید و ناشناخته ای که باشه واقعا خیلی راحت تر و اماده تر از گذشته خودم هستم خیلی زودتر میتونم با چالش های جدید دوست بشم و تغییر بپذیرم
هنوز مقاومت های زیادی در وجودم هست ولی اما در کل من نسبت به گذشته خیلی رهاتر و زودتر تغییر میکنم و ریلکس ترم
مثلا سالها پیش به سختی تغییر میکردم
یا دوست جدید میتونستم پیدا کنم اما الان خیلی زودتر میتونم اینکارهارو انجام بدم و الان کلی دوست های خوب و مختلف از تهران دارم که با هم در تماس و ارتباط هستیم
واقعا من نسبت به قبل خیلی متوکل تر هستم
و اینم الان خیلی بهتر درک میکنم تفاوت بین تصمیم به مهاجرت با فرار کردن از مکان قبلی چیه
بااینکه خیلی چیزها رو ندونی ولی فقط باایمان قدم برداری با اینکه همینجور فقط با تصمیم احمقانه گرفتن بری جلو چیه
واقعا بین هرکدوم از اینا مرزهای باریک و مهم وجود داره که ما باید حواسمون باشه و درک شون کنیم
مثلا من خودم قبلا اگر میخواستم یه گردش کوچک یا مسافرت برم باید حتما همه چیز برام محیا بود و خیلی سخت میگرفتم حتی مکان های خیلی نزدیک
اما الان نسبت به قبل خیلی بهترم و زیاد سخت نمیگیرم یا اگر یه مشکل غیرمنتظره هم برام توی مسیر رخ بده خیلی ناراحت نمیشم و عصابمو خورد نمیکنم خداروشکر از این تغییرات و رشد درونی من که از برکات تضادهای زندگیست
و واقعا الان خیلی بهتر درک میکنم که همین کارهای بظاهر ساده در زندگیمون که مثلا قبلا برام رخ داده ولی چقدر باعث شده من رشد کنم و رهاتر بشم
یا مثلا اگر قبلا یه وسیله خوب یا نو که داشتم یه اتفاقی براش میفتاد تا مدتها همش حرص میخوردم و عصابمو خورد میکردم اما الان شاید به اندازه یک هزارم یا یک صدم اونموقع برام طول بکشه که از فکرش بیام بیرون
و خیلی نکات دیگه که واقعا این آگاهی ها دارن یادم میاره که چقدر درس ها برامون هست که اگر در نظر بگیریم و درستشون کنیم واقعا زندگیمون کاملا تغییر میکنه چرا؟؟
چونکه باعث شده ما احساس خوشبختی درونی و رهایی کنیم که باعث بشه روند زندگیمون روغنکاری و لذتبخش تر باشه
خداقوت به همگی.
سلام به استاد عزیز و همه دوستانم
من وقتی به مهاجرت به یک کشور پیشرفته فکر میکردم تصورم اینه که همون نگاهی که ما به افغانی ها تو ایران داریم، اگه منم برم یه کشور خفن اونا همین نگاه رو به من دارن و اصلا هیچ وقت به مهاجرت فکر نمیکردم
چقد نقص تو این باورم هست
نقص تایید طلبلی
عدم خودارزشی
عدم اعتماد بنفس
خود کم بینی
همه ی اینا باعث شد من خودم رو از یک تجربه لذت بخش که تو دلش کلی رشد هست محروم کنم
ممنون استاد که چشم و گوش مارو باز میکنین.
دریچه قلبمون رو باز میکنین
بنام خدای مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و بانومریم
سلام ب همسفران عزیز در این مسیر لذت بخش
(چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب اند)
پیش خودم گفتم استاد چی میخواد بگه راجب این موضوع چطوری مهاجرت کنم؟
شرایط مهاجرت چی هست؟
برای مهاجرت چی لازمه؟
کلی حرف ساکت شد توی ذهنم تا این فایل پر از درس و تجربه رو دیدم..
خدایا شکرت بازم توحید بازم خویشتن داری
باید خودت باشی باید تنها باشی بدون وابستگی
باید بزرگ باشی باید راحت باشی با هر شرایطی کنار بیای اینقدر با خودت در صلح باشی که هر جا رفتی هر شرایطی پیش اومد بتونی آرامش داشته باشی
باید اینقدر با خودت درصلح باشی که بدون در نظر گرفتن بودن آشنا و دوست بتونی ب هر جایی سفر کنی..خدایا شکرت چقدر این حرفا بهم آرامش داد چقدر با همین حرفایی که شنیدم خودمو شخم زدم درونمو شناسایی کردم چقدر متفاوت نگاه کردم ب شرایطی ک دارم زندگی میکنم میدونم که مادرم خواهرم برادرام اگر فاصلشون 15دقیقه با منه چقدر خیالم راحته و دلم کمتر تنگ میشه چون میدونم در دسترس هستن چقدر فرق داره وقتی قرار باشه چند شبانه روز از من فاصله داشته باشن چقدر میتونم بپذیرم چقدر میتونم با خودم زندگی کنم بدون در نظر گرفتن دور و نزدیک بودن چقدر میتونم فقط روی خودم روی خدای خودم حساب کنم نه هیچکس دیگه چقدر میتونم برم جایی ک فقط خودم باشم شروع کنم از صفر بسازم هرچی میخوام چقدر میتونم تغییر کنم و تغییراتو بپذیرم ب قول استاد بعضی وقتا حتی در مقابل ی تغییر نرم افزاری مقاومت میکنیم حالا چقدر میتونم با تغییر مکان و زبان کنار بیام الان ک فکر میکنم برای منم لذت بخشه دیدن سنت و فرهنگای مختلف دیدن جاهای جدید و مکانهای متنوع ولی آیا میتونم از دل بستگیام بگذرم میتونم اینقدر بزرگ ببینم ک پابزارم روی خیلی از ترسهام و مهاجرت کنم به راحتی خدایاشکرت چقدر لازمه که دوباره این فایلو ببینم و ذره ذره حرفارو با جون دل بشنوم(ب صورت کاملا معجزه وار تلویزیون داره کارتون مهاجران نشون میده با قایق رسیدن ب یک جزیره ک داخل چادر زندگی میکنن از صفر شروع میکنن خدایاشکرت عاشقتم ک)منتظر قسمت بعدی هستم منتظر آزمون هستم خیلی دوست دارم از همین امروز تغییراتی در روابطم داشته باشم تغییراتی در وابستگیام داشته باشم خودمو ب چالش بکشم تا از خودم آزمون بگیرم..خدایا شکرت چ احساس خوبی دارم با دیدن این فایل و کارتون مهاجران چ تداخل زیبایی..
دارم آموزش میبینم توکل داشتن بخدا خویشتن داری شروع کردن قدم برداشتن.
الهی شکرت ک جانی و جهانی
خدایا شکرت برای این هماهنگی..
سپاسگزارم
درپناه رب شاد وسالم باشید..
لوسی می یک شخصیت کارتون
و هو معکم این ما کنتم
او با شماست هر کجا که باشید.
حدید4
من عاشق این مسیرم عاشق این مسیری که من روی خودم کار میکنم باورامو از درون بهتر میکنم و هماهنگ تر میشم با خواسته ام و تلاش میکنم باورهای هماهنگ با خواسته م رو هر روز کمی بیشتر در خودم ایجاد کنم و تمام تمرکزمو میذارم روی این موضوع و تغییر میکنم و خداوند زندگیمو عوض میکنه شرایطم رو عالیتر میکنه بهم پاداش میده پاداشهایی مثل روابط زیباتر کار لذتبخش تر خونه زیباتر و مهاجرت به مکانی فوق العاده تر همه و همه در اثر کار کردن روی خودم.
چقدر انعطاف پذیری؟ چقدر راحت میتونی خودتو تغییر بدی و با شرایط سازگار کنی و از شرایط اطرافت هر چی که هست همونجوری که هست لذت ببری؟ این ویژگی خیلی مهمه، میشه گفت فرق بین داشتن این ویژگی و نداشتن این ویژگی فرق بین احساس خوشبختی و احساس بدبختیه چون همیشه در زندگی شرایط جدیدی پیش میاد که لازمه رشد ماست و همیشه این انتخاب رو داریم که بشینیم ایراد بگیریم از این شرایط جدید و احساس بدبختی کنیم و لحظاتمون رو با احساس بد سپری کنیم یا اینکه یه سوال عالی بپرسیم چطور از این شرایط جدید لذت ببرم یعنی نه اینکه بتونم تحملش کنم نه لذت ببرم باشکوه بشه لحظاتم برام و این سوال همیشه جواب داره .
چند روز پیش وارد داروخونه ای شدم و به محض ورود به خودم گفتم کسی که اینجا توی یه داروخونه کار میکنه چه کار نا امید کننده و خسته کننده و تکراری داره نمیدونم چرا یه دفعه این فکر به ذهنم خطور کرد شاید چون من هیچ علاقه ای به کار فروشندگی ندارم اما وقتی با خانمی که اونجا کار میکرد روبرو شدم دیدم اصلا اینطور نیست که من فکر میکنم و اون خانم قوی و بیخیال و رها، متمرکزه شاده و با هر کسی که روبرو میشه خیلی صمیمانه باهاش برخورد میکنه و پیرمرد و پیرزنی که قبل از من بودن رو با حوصله به سوالاتشون جواب داد و اونهارو بابا و مامان خطاب کرد در کمال حترام البته و چقققدر این پیرمرد و پیرزن خوشحال شدن ار توجه و صمیمیتی که اون خانم باهاشون داشت و درحالیکه قبلش داشتن غر میزدن با خنده و شاااد خداحافظی کردن و رفتن وقتی نوبت به من رسید اون خانم اسم و فامیلم رو از روی نسخه م خوند و همین کارش یه حس صمیمیتی در من ایجاد کرد و مکالممون جوری پیش رفت که من هم با خنده و شادی خداحافظی و تشکر کردم خیلی برام جالب بود طرز برخورد این خانم با کارش دیدم که داره هر لحظه لذت میبره رشد میکنه عشق میده و عشق میگیره و به ذهنم رسید که حتما این آدم سوالات فوق العاده ای از خودش پرسیده مثل اینکه چطور هر لحظه لذت ببرم از کارم؟
چطور میتوم برای خودم این شرایط رو نه تنها قابل تحمل بلکه حتی لذتبخشش کنم؟ بعد این جواب میاد که ببین آدمها مثل هم نیستن هر کدوم یه دنیای متفاوت دارن برخورد با هر آدمی یه فرصته برای ارتباط با درون اون آدم و تجربه عشق و شادی از همون ارتباط کوتاه، برای عشق ورزیدن و اینجوری شرایط اطرافش رو و لحظاتش رو برای خودش لذتبخش میکنه.
و از اونجایی که من هم به شدت نیاز دارم به تغییر و مهاجرت و تجربه های جدید باید یاد بگیرم سوالات عالی از خودم بپرسم ،بله درسته جای جدید این ویژگیهارو داره شاید نتونم فعالیتهای ورزشی سابق رو تا مدتی بعد از مهاجرت انجام بدم شاید لازمه فرهنگ جدید رو بپذیرم لازمه اخلاقای جدید رو بپذیرم با آدمای جدید روبرو بشم و ارتباط برقرار کنم اما سوال عالی اینه که :
چطور از این همه تغییر هر لحظه لذت ببرم و کیف کنم؟
چطور هم راحتی و ارامش خودم در اولویت باشه و هم ارتباطهایی دوستانه و احترام امیز با حفط حد و مرزهای خودم ایجاد کنم؟
چطور در مواجهه با تغییرات آرامشمو حفظ کنم و در جای جدید هم همچنان در آرامش زندگی کنم؟
چطور به بهترین شکل خودمو با شرایط جدید اداپت کنم به طوری که هر لحظه رشد کنم و لذت ببرم؟
در مورد وابستگی به خانواده و شهر و دوستان فعلی هم سوالات عالی بپرسم، مثل ابنکه:
خدایا چطور اونقدر تمام وابستگیم به خودت باشه که دیگه کوچکترین وابستگی به هیچ کس حتی نزدیکترین فرد زندگیم هم نداشته باشم؟
چطور عزیزانم رو به بهترین شکل به دستان پرقدرت تو بسپارم مثل یعقوب در سپردن بنیامین به برادرانش، بگم :خداوند خیرالحافظین وارحم الراحمینه.
چطور رها باشم در این دنیا از هر وابستگی و نچسبم به هیچ چیزی که در نتیجه بتونم خوب زندگی کنم؟
در مورد راحت پذیرفتن تغییرات جدید، شرایط جدید؟
چطور مقاومت نکنم در برابر شرایط جدید و چالش برانگیز؟
چطور تغییرات جدید در همه جنبه هارو بخوبی بپذیرم؟
چطور عاشق قراردادن خودم در شرایط ناشناخته بشم؟
چطور عاشق رشدی بشم که فقط با قرار گرفتن من در شرایط جدید و چالش برانگیز بوجود میاد؟
چطور همیشه داوطلبانه وارد شرایطی بشم که برام جدید و ناشناخته ست اما میدونم یه آدم با اعتماد به نفس تر و شادتر بیرون میام بعد از اون تجربه؟
چطور شخصیتی باشم که داوطلب تغییره؟
چطور این باور رو بسازم که خارج شدن از منطقه امن لذتبخش و رشددهنده ست و پر از پاداشها و ثروتهاست؟
چطور جسورتر باشم؟
چطور نترس تر باشم؟
چطور خودخواسته خودمو وارد چالش و تغییر بکنم و از این کار لذت ببرم؟
چطور بتونم اون رشدی رو ببینم که در شخصیت من ایجاد میشه در اثر قرارگرفتن توی چالش تغییرات جدید بجای مقاومت در برابر تغییر؟
و صرف پرسیدن این سوالات قدرتمندکننده حتی قبل از اینکه جوابی بیاد چقدر احساس قدرت کردم برای روبرو شدن با شرایط جدید و ناشناخته و چقدر در ذهنم جوابهای عالی اوند مثل اینکه از تغییرات و چالشهای کوچیک شروع کن ، با هر بار وارد شدن به دل شرایط جدید و ناشناخته خودتو تشویق کن و تحسین کن و رشدتو ببین و ….
دوستان عزیزم ممنونم برای کامنتهای آگاهی بخشی که مینویسید.
استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین سپاسگزارم برای این آگاهیهای گرانبهایی که مسیر زندگی مارو هر بار زیباتر و آسانتر و هموارتر و لذتبخشتر میکنه.
درود و عشق بر استاد نازنیم…
چقدر تغییر کردین استاد….
چقدر با طمئنینه و عشق صحبت میکند…
چقدر به به کمال انسانیت رسیدین…
این فایل خیلی به درد من خورد و کامل گوشش دادم و کل داستان مهاجرت رو گرفتم…
منم به زودی به امید خدا میخوام مهاجرت کنم…
و تمام ویژگی هایی که خودتون دارید رو دارم
یه آدم مستقل و بدون وابستگی به کسی…
حتی پدر و مادر میتونم توی هر شرایطی حتی اگر تنها بدون آب و غذا هم توی بیابون ولم کنید میتونم گلیم خودمو آب بکشم…
و واقعا به مهاجرت نیاز دارم و اولین آن برای آزادی.. چون باور های توحیدی که از شما یاد گرفتم از من یک انسان آزاده ساخته که هیچ نگرانی درونش دیگه نیست و فقط از روی آرامش و قدم به قدم. و روز به روز دنبال زیبایی های بیشتر و لذت بردن هرچیزی که داره توی هر شرایطی…
با تغییر باور هام توی دوره دوازده قدم قشنگ شخصیت جدیدی در من ساخته شده و سطح شعورم خیلی اوج گرفته جوری که اینقدر اختلاف فرکانسی با خانواده پیدا کردم که دیگه حتی بهم سلام هم نمیکنیم و فقط مثل یه هم خونه به صورت فعلی پیش همیم… چون اونا میخوان منو به شرایط خودشون کنترل کنن و من اصلا باهاشون جفت نیستم و عقاید خودمو دارم…
همین خاطر دیگه بیخیال هم شدیم و اصلا بحثی نیست…
من سر کارم با مهاجرین افغان زیادی در ارتباطم
و خیلی دوسشون دارم به راحتی باهاشون ارتباط میگیرم و بهترین دوستم الان یه پسر افغانی است
که حتی سایت شما رو هم بهش معرفی کردم که بیاد با قوانین الهی بیشر آشنا شه…
این در حالیه که بقیه ایرانی های همکاران اصلا با افغان ها رفتار خوبی ندارن…
و من میگم نه افغان و ایران و… نداریم همه انسانیم و باید با هم دوست رفیق باشیم…
اصلا استاد به یه آگاهیی رسیدم که فقط من و جهان هستی وجود داریم…
من کاملا در جهان خودم با خدا تنها هستم…
و همه آدما همه شرایط کاملا انعکاس خود خداوند به سمتم هست…
اگر عشق بفرسم عشق بهم بر میگرده…
و اگر بخوام دوست نداشتن بفرسم همون بر میگرده…
پس انتخابمو کردم و میدانم هر جا که برم خداوند
رفیق تمام تنهایی هام باهام هست و خیلی میتونم روی کمکش حساب باز کنم چون توی هیچ شرایطی تنهام نزاشته و همیشه امداد های غیبیشو برام فرستاده…
دوستارتون هستم استاد تارگت نهایی مهاجرتمو گذاشتم آمریکا امید وارم روزی رسد که از نزیک ببینمتون و باهم کار کنیم و به رشد و گسترش آگاهیی زمین کمک کنیم…
و زمین رو جای بهتری باری اهل نور و عشق کنیم و نه نا اهلان…
دوستارتون سهند (: