چه کسی مالک توست؟! - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-11 14:12:232024-06-08 21:00:13چه کسی مالک توست؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم
سلام به استاد گرانقدرم
من در طول زندگیم هیچوقت در مدار شنیدن صحبتهایی که فرمودید نبودم مثل : ثروت دست عده ای خاصه و یا امریکا داره اینجور و اونجور میکنه و یا اقای هاشمی فلان کارو انجام داد .
اما در مدار شرکی بودم که فقط مدلش با صحبتهای شما فرق میکرد و همانقدر خانمان سوز بود و من سوختم در آتشی خودساخته .
من همسرم رو خدای خودم میدونستم و تمام سلوهام و با زنجیرهای وابستگی بهش قفل کرده بودم ، هر بلایی سرم آورد ، هر جوری که فکرش و کنید خوارم کرد اما من دست بردار نبودم و خلاصه سالها گذشت .
جوانی گذشت و بعد از دنیا اومدن سه قلوها خیلی شیک و مجلسی ما رو ترک کرد ….
هیچ اتفاقی نمیتونست در اون لحظات من رو به زمین بزنه و تا اون حد روح و روان و جسم و جانم رو از بین ببره .
از اونجایی که الخیر فی ما وقع قانونیست ثابت در جهان ، کم کم که سرگرم سه قلوها شدم ذهنم آرام تر شد و این آرامش باعث شد که در حد خیلی کم ، بفهمم که صاحب اختیار و مالکم کسی است که مرا آفریده و باید از او بخواهم و دلم و بهش گره بزنم .
=============
و اینگونه بود که من از اون وابستگی شرک آلود نجات پیدا کردم و درها به رویم باز شد
=============
سپاسگزار خداوندی هستم که درهای رحمتش برای توبه کنندگان همیشه باز است و بنده اش را همه جوره دوست داره .
میدونم که عاشقمی نور آسمانها و زمین
موثری جز خدا نیست
هیچکس و هیچ چیزی نمیتواند زندگی مرا به مخاطره بیاندازد و یا بمن آرامش بدهد جز خدا. حتی باورها و افکار واندیشه ها نیز که مهمترین چیز در رویدادن شرایط گوناگون زندگی من هستند، ابزاری بیش نیستند. باز پشت این ابزار نیز خدا ایستاده است. خداست که باورها و ذهنیات ما را در عالم ماده تجسم و واقعیت میبخشد. ما غالبا از حکومتها، قدرتهای سیاسی، جنگ، تروریست ها، زلزله، سیل، سونامی، حیوانات و امثال اینها و نهایتا مرگ ترسانده شده و میترسیم. اما بقول مولانا اینها همگی شیران علم هستند. «جملگی شیریم شیران علم، حمله مان از باد باشد دم بدم». از هیچکس واز هیچ چیزی جز خدا هیچ کاری برنمیآید. پشت همه افراد و همه اشیاء وهمه اتفاقات زندگی خدا ایستاده است. و این معنی این آیه از قرآن شریف است : لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. در هر رویدادی محوریت خداست. و دقیقا ماموریت تمام پیامبران الهی روشن نمودن این موضوع بوده است که کارها جای دیگری انجام میشوند. کارها توسط قدرت بیکرانی که برای ما قابل رویت نیست انجام میشوند. این تغییر حالت و خواست بیمار از درد به درمان، و از بیماری به تندرستی است که بهبودی بیمار را منجر میشود نه دارو. و برآورنده این تغییر حالت کسی نیست جز خدا. خداوند سیستم وساختار وجودی انسان را بگونه ای ساخته است که آنچه که در ذهن انسان میگذرد در زندگیش بازتاب پیدا کند. آیا تا بحال برایتان رخ داده است که میل به چیزی کرده باشید و ساعتی بعد بدون اینکه شما برای آن چیزی کاری کرده باشید بدست تان رسیده باشد؟ و شما با خودتان گفته اید که ای کاش آرزوی چیز دیگری کرده بودم. مثلا بارها شده که من هوس خوردن یک خوراکی را کرده ام و چند دقیقه بعد یک نفر آشنا و حتی غریبه آمده و آن خوراکی را بمن تعارف کرده است.یادم میآید یکبار در خیابان خیلی زیاد هوس خوردن یک نوشابه را کردم، ولی با خودم گفتم اکنون وقتش را ندارم. چند دقیقه بعد دیدم کسی دست بروش شانه ام گذاشت و مهربانانه این جملات را گفت: سلام. ببخشید من این نوشابه بزرگ را گرفتم که بخورم ولی حالا میبینم که نمیتوانم به تنهایی آنرا بخورم با خودم گفتم حیف است که نیمی از آنرا بخورم و نیمی را دور بیاندازم، این بود که بدنبال کسی بودم که این نوشابه را با او بخورم، در بین جمعیت نگاه کردم و چشمم به شما افتاد. آیا افتخار میدهید با هم این نوشابه را بخوریم؟ در ضمن لیوان یکبار مصرف هم دارم». این اتفاق درست در همان محل دو بار دیگر برای من رخ داد. یکبار که آش رشته هوس کرده بودم و یکبار دیگر وقتی آجیل هوس کرده بودم. آیا شما فکر میکنید اینها اتفاقی روی میدهند و هیچگونه نظم و قانونی در روی دادن این اتفاقات در کار نیست!؟ اینها پیامهای بسیار بسیار مهمی هستند که خدا دارد بما میدهد. خدا دارد باین وسیله با ما صحبت میکند. بما میگوید من در کنار تو هستم، من با تو هستم، من دوستت دارم رفیق. هر کاری که تو بخواهی برایت میکنم. خداوند مرتبا دارد به بما پیغام میدهد اما اغلب مردم درس گرفتن از آنها را از دست میدهند. اینبار که اینگونه رویدادها برایتان رخ داد سعی کنید بیشتر در آن تامل کنید. من بجای شما باشم فریاد میزنم: خدا را دیدم خدا را دیدم. یادآوری این نکته ضروریست که انتهای کار «باور» نیست، انتهای کار خداست، که البته خود بی انتهاست.
بنام خدایی که از عشق است ومرا از عشق آفرید
سلام به همه دوستان عزیزم و همچنین به استاد بینظیرم که وجودش همه عشقه
الان که تصمیم گرفتم این پیام رو بنویسم وجودم همه شده اشک شوق و احساس عالی
مدتهاست دارم روی ذهنم و احساسم کار میکنم ، اما داستان اینجوری شده بود که دو روز عالی بودم به یکباره مشکلی پیش میومد و به شدت به هم میریختم
گاهی وقتها میبریدم ،خسته میشم ، اینقدر که از استیصال و درماندگی میزدم زیر گریه.
با خدا حرف میزدم و باز دوباره این نمودار سینوسی به سمت اوج خودش میرفت.
در رابطه با یکی از مسائل زندگیم ترمزهایی رو شناسایی کرده بودم که یکی از اونها رو نمیتونستم رفع کنم گاها به اون فکر که میکردم بیشتر به نکات منفی اون فکر میکردم و حالم مدام بد و بدتر میشد
مونده بودم چکار کنم
برای رفع ترمزم اقدامی نمیکردم به هدفم نمیرسیدم
روی ترمزم فوکوس میکردم حالم به شدت بد میشد
تا این که چند روز پیش هدایت شدم به موضوع توکل
(علی رغم اینکه بارها در مورد این موضوع گوش داده بودم و فکر میکردم اما خروجی خوبی دریافت نمیکردم)
فردای این روز خیلی تلاش میکردم به نجواهای ذهنم در رابطه با این موضوع گوش ندم و بی توجه باشم . از خونه که خارج شدم و سمت دفترم میرفتم یهویی به ذهنم رسید چرا نمیرم تو آغوش خدا ؟ چرا خودمو به خدا نمیسپرم ؟ چرا میخوام همه چیو خودم حل کنم ؟ چرا به خدا اعتماد نمیکنم ؟ چرا دل به دل خدا نمیدم ؟و…
یهو خودمو تجسم کردم که در آغوش خدام و خدا با تمام عظمتش منو بغل کرده. بغضم گرفت رفتم توی مسیری که خلوته و کسی اونجا نبود و شروع کردم هق هق گریه کردن . همین الانم که مینویسم چشمانم از شوق می باره.
حرفایی به زبانم جاری شد و خدا داشت باهام از زبان خودم با من صحبت میکرد.
بهم میگفت :سعیدم چرا اینقدر دیر اومدی ، من مدتهاست منتظرتم . من عاشقتم . همه قدرتها مال منه . همه عزت ها مال منه . همه ثروت ها مال منه. همه زیبایی ها مال منه . همه قلب ها مال منه . سلامتی از ناحیه منه . آبرو از سمت منه . اعتبار از سمت منه . آرامش در آغوش منه . سعیدم حالا که تو آغوش منی، حالا که به من اعتماد کردی ، حالا که همه کاراتو به من سپردی ، حالا که پیش هیچ کس گردن خم نکردی ، حالا که همه چیزتو از من میخوای ، تا حالا هر کاری کردی دیگه بهشون فکر نکن ، به اشتباهات قدیمت توجه نکن ، دیگه نگران هیچی نباش ، دیگه از هیچی نترس ، دیگه غصه هیچ چیو نخور ، دیگه خشمگین نشو ، از الان من ولی تو هستم ، من با تمام قدرتم کارهاتو ردیف میکنم ، تو فقط تو آغوش من آرام باش و هر کاری من بهت الهام کردم انجامشون بده و پر قدرت جلو برو.
دوستان عزیزم بعد از این صحبتم با خدا نمیدونید چه آرامشی به قلبم اومد و اتفاق زیباتر اینکه در همون روز و روزهای بعد بارها و بارها نجوای شیطانی به سراغم میومد و خیلی منطقی ازم میخواست به ترمزم فکر کنم و با ذهن خودم حل کنم ولی من فوری بهش پاسخ میدادم یه خدایی کنار منه و اون به من قول داده با تمام عظمتش کارامو انجام میده و کمکم میکنه و در عرض چند ثانیه نجوا خاموش میشد و حال خوبم ادامه پیدا میکرد و تا الان عالی پیش رفتم
در ضمن راهکارهایی که برای رفع ترمزهام بهم الهام میشد رو فوری عمل میکردم اینقدر برام جالب بود که بدون اینکه حالم بد بشه داشتم موافق روحم در رابطه با اون ترمز ذهنیم فکر میکردم . اصلا نمیدونید چقدر حالم عالیه . مدام میخندم مدام شادم شکرگزاری میکنم و….
این صحبت با خدا و احساس آغوش خدا اینقدر برام دلچسب بوده که دلم خواست با همه شما دوستان موفق و عزیزم این تجربه و احساس رو به اشتراک بذارم
براتون آغوش گرم و پر از آرامش خدا رو در تک تک لحظات آرزومندم
دوستون دارم
استاد عزیزم عاشقتم
نمیدونید چقدر خوشحال شدم وقتی فایل جدید در رابطه با دوره 12 قدم رو گوش دادم
خیلی منتظر دوره قرآن بودم
و خدا رو هزاران بار شکر میکنم و از خودش میخوام این فرصت زندگی و توفیق رو به همه مون بده که یکسال آیندمونو به لطف خدا در کنار شما استاد بینظیر و همه دوستان پر از عشقم، همراه با اصل مفاهیم ناب قرآن سپری کنیم.
یا حق
سلام
یادمه چند سال پیش که می خواستم آزمون رانندگی بدم که اون زمان اصلا استاد رو نمی شناختم
خیلی استرس داشتم
وچون شاید مثل بقیه هم سن و سال هام که ماشین دستشون بود من رانندگی نکرده بودم
خیلی هم وارد نبود
من 5 بار رد شدم
هر سری سر یک موضوع آخرین بار که رد شدم
افسر میگفت چرا چند سانت لاستیکت بیرون میگفت ببین نسبت به ماشین جلویی 5 انگشت از جدول فاصله داری
اون روز خیلی بهم بر خورد که این جوری ردم کرد
و بعدش میگفتم به خاطر 5 انگشت رد شدم :))
سری بعد که اومدم آزمون بدم اون دفعه همه میگفتن این دیگه از اون افسر سخت گیراست ولی من از قبلش یه تصمیم گرفته بود م
گفتم خدایا خودت قبولم کن
نمی دونم چرا در زمانی که اصلا استاد رو نیمشناختم اینو گفتم ولی دقیق یادمه
پس اهمیتی به سختی افسر ندادم و شروع کردم به رانندگی کردن و یه ارامشی داشتم رانندگی میکردم که اصلا باورتون نمیشه
قدرت رو دادم به خدا و دیگه تمام
با اینکه منو دوتا پارک دوبل برد منو برد وسط شلوغی درحالی که همه توی کوچه ازمون میگرفتن
من پشت چراغ قرمز رفتم من از بقیه ماشینا راه گرفتم
من دور زدم وموقع پارک دوبل دوتا ایراد ازم گرفت و میدونید چی شد من قبول شدم
چون قدرت دست خدا بود چون مالک خدا بود
یعنی اون روزی که آزمونم سخت تر بود افسر سخت گیر تر بود اشتباهم هم داشتم قبول شدم خدایا شکرت
یعنی هروقت خدا رو مالک بدونی اون کاری میکنه که در شرایط نرمال هم اتفاق نمی افته
خدایا شکرت
استاد عزیزم و ارشمندم راهنمای عزیزم و دست خداوند برای راهنمایی ام سلام.
دوستان عزیزم سلام
و دوستان عزیز سایت سلام
نمیدونم چی بنویسم فقط میخوام بگم من که باور کردم حرفاتون رو استاد عزیز و ارزشمندم. خیلی این حرف ها رو تو فایلهای مختلف از شما شنیدم و تکرار شد و تکرار شد و تکرار شد تا بالاخره باورش کردم. نشونش هم اینه که این روزا خیلی بیشتر از گذشته باورش کردم. اصلا هر روز یه اتفاقی می افته که بیشتر باورش میکنم. دیگه من ب بسم الله رو بگم شا تا آخرشو میخونین… فقط باید از شما صمیمانه سپاسگزاری کنم و بگم ارزشمند ترین چیزی که تو زندگیم از شما آموختم و بعد از اشنایی با شما در من بوجود اومد باور خداوند بود… چی با اررزش تر از این؟ واقعا چی؟؟؟ موسی رفت تا آتش بیاورد ولی خداوند با او صحبت کرد…
وقتی نشسته بودم جلو لبتابم و شما رو نگاه میکردم یاد اتفاقی افتادم که همین دیشب تو مغازم برام اتفاق افتاد. یه مشتری اومد که قبلا هم اومده بود و یه سری دستنویس های قدیمی همراش بود که میخواست روشون کپی رنگی بگیره و میگفت اینا خیلی ارزشمنده و قدیمی و میخوام هدیه بدم به موزه دانشگاه علوم پزشکی شیراز، با وجود اینکه خیلی ارزش داره و ازم میخرنش. میگفت خونوادم نسل اندر نسل دکترن و خیلی پولدار… یه شب دیگه که اومده بود مغازم میگفت که من توزندگیم خیلی پول داشتم و اصلا به جوانیم بدهکار نیستم و همه جای دنیا رفتم و تو بهترین هتل ها اقامت میکردم و 10 سال آمریکا بودم و درس خوندو و از این جور حرفا. صحبت کم کم به اینجا کشید که من تمام پول و سرمایم رو همین جوری نابود کردم و رفت پی کارش… چرا؟ میگفت فقط به خاطر اینکه یه کسی نبود که تو اون دوران منو راهنمایی کنه و حتی فقط بهم یاد بده این پول رو یه جوری سرمایه گزاری یه ملکی زمینی چیزی که برا حداقل بچه هات یه سرمایه ای بزاری. میگفت تمام عذاب وجدانم تو زندگی اینه که برا دخترم نمیتونم یه دهنه مغازه وا کنم که چون عاشق کارای هنری و گرافیکی هست برا خودش کار کنه. درسته این آدم خیلی باورای اشتباه مالی تو ذهنش داشته ولی نکته ای که توس صحبتاش واسه من داشت این بود که قدر استادتو بدون، استاد به این ارزشمندی تو این سن جوونی داری که داره نصیحتت میکنه. چه نعمت بزرگی داری… خدایا شکرت واسه تمام هدایتگریهات… خدایا شکرت واسه دوستای خوبی که دارم… خدایا شکرت واسه احساس خوبی که دارم… خدایا شکرت واسه این که هر روز چیزای بیشتری یادم میدی… دوستای عزیزم هر موقع که عمیقا احساس کردین که خواسته هاتون به شما داده خواهد شد و نگرانش نبودین یعنی خدا رو باور کردین. معنی رب رو باور کردین. من خودم در ابتدای راهم ولی میدونم که ماشینی که هلش دادم به سختی داره به تکانش میرسه. به لطف خداوند بزرگ…
آرزوی موفقیت روز افزون برای هممون از رب العالمین دارم… دوستتون دارم…
سلام دوست خوبم جناب صمیمی
آقا خبری ازتون نیست دلتنگتون شدیم.
چقدر زیبا بود این جمله شما : «دوستای عزیزم هر موقع که عمیقا احساس کردین که خواسته هاتون به شما داده خواهد شد و نگرانش نبودین یعنی خدا رو باور کردین. معنی رب رو باور کردین»
چقدر خوشحالم که خدا دوستانی از جنس خودش به بنده عنایت کرده است.
برایت آرزو می کنم که لحظه لحظه زندگیت در خدا شاد و سربلند باشید.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
به نام ابرقدرت مهربان
سلام به شما دوست عزیز
چقدر حس خوبی داشت کامنتتون
البته که کامنتهای دوستان عزیز دیگه هم حس خوبی منتقل میکنه
این قسمت که میگید این حرف های استاد براتون در فایل های مختلف دیگه تکرار و تکرار شد تا شما باور کنید یادآوری میکنه که باور های ما یک شبه به وجود نیومدند که یک شبه از بین برن باید تکرار و مداوم باشه ورودی های مثبت دقیقا مثل همین حرف های استاد جان که بالاخره برای ماهم باور بشه و ذهن ما بپذیره که صد البته نیاز به تکامل داره باور کردنش
یعنی شده من چندین بار یک فایلی رو گوش دادم حتی شده دو سه بار پست سر هم ولی در هر سری به یک نکته ایی رسیدم که میگم وای آخه اینو که من چندبار گوش دادم انگار تازه داره به گوشم میخوره
و در نهایت قسمت آخر صحبتتون واقعا برام یک نشونه بود برام یک یادآوری
این جمله رو استاد جان گفتن که نشانه ایمان واقعی توکل واقعی همین هست که شما نگران نیستی هرموقع که دیدی نگران نیستی خوشحالی یعنی به خدا ایمان داری یعنی واقعا باورش کردی که همه کارهات رو خدا داره انجام میده
در یکی از فایل های استاد اصل و اساسی که صاحبان یک کسب و کار باید بدانند اگر درست گفته باشم اسمش رو استاد میگفتن هرموقع داری برای یه خواسته ات زور میزنی و تقلا میکنی که بهش برسی یعنی میخوای کارهات رو خودت انجام بدی نمبخوای خدا انجام بده برات بعد میگفتن من و خدا باهم تقسیم کار کردیم عشق و حال و لذت ها رو من میبرم و کارها رو خداوند میکنه ( خداوند خدایی میکنه و استاد بندگی ) و ما هم باید دقیقا همینجوری باشیم من خودم هم تقسیم کار کردم با خدای خودم گاهی یادم میره هی تقلا میکنم که درون قلبم حسم میگه مگه تو با من تقسیم کار نکرده بودی من کارها رو میکنم تو لذت ببر و یه آرامشی تمام وجودمو میگیره و واقعا رها میکنم و لذت میبرم و یجوری کارهام درست میشه و هدایت میشم که اصلا مات و مبهوت میمونم و ایمانم ، اعتمادم و توکلم به فرمانروای جهان بیشتر و بیشتر میشه
میگم خب من قرار بندگی کنم خدا هم خدایی دیگه پس این خواسته این هدفم رو بهش میرسم هدایت میشم تکاملو رو طی میکنم و میرسم میدونم که خدا در زمان درست و درمکان درست هدایتم میکنه و واقعا هدایتم کرده ها واقعا هدایت شده که فقط اشک میریختم آخه خدا چجوری چجوری اینقدر زمان بندیت درست و حرفه ایی
خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام سید حسین عزیزم، امیدوارم حالت خوب باشه
قبلا این فایل رو بارها دیده بودم ولی مدتها بود که ازش دور بودم، ممنون از زحمات خانم شایسته عزیز برای این یادآوری ها
همیشه تو فایل های توحیدی حال و هوام یجوره خاصی میشه، اصلا این مباحث توحیدی به طرز فوق العاده ای حالم رو خوب میکنه
آخه چی از این بهتر که یه خدایی هست که مالک تمام هستیه و جوری منه بنده شو نگاه میکنه که انگار همین یک بنده رو داره، به قولی همه این کهکشان ها و ستاره ها رو آفریده که شب رو برای منه بندش زیبا کنه، عاشق منه
چی از این بهتر؟
از خوده خداوند مهربانم درخواست دارم که روز به روز درکم از توحید بیشتر بشه، اونوقته که همه چیز بدست میاد، چون 100 آمد 90 هم پیش ماست و مهمترین موضوع توحیده، مهمترین موضوع خداست
خیلی وقته همراه این خانواده صمیمی عباسمنش هستم و افتخار میکنم. همیشه هم سپاسگزار خداوندم که به این راه هدایت شدم
یک کانال مختص باشگاه داریم، یکی از مربیا یک پست جالب گذاشته بود، اینکه وقتی یک استاد خیلی خوب داری باید خودت در حکم یک قلاب باشه و خودتو آویزون لباس استادت کنی، استادی که هر لحظه که کنارشی داری ازش درس یاد میگیری
استاده اول من خداست اما سید حسین هم دستی از دستان خدا، و امیدوارم همیشه در این راه ثابت قدم باشم و بتونم پا به پای استاد پیش برم
توحید موضوعیه که استاد هیچوقت از صحبت کردن راجع بش خسته نمیشه چون رسالتش بر همین پایه استواره، مایی که شاگردش هستیم هم از این رفتار رو از استاد یاد گرفتیم و اصلا توحید چنان حس نابی رو در من بیدار میکنه که میتونم ساعتها درحد درک خودم راجع بش صحبت کنم
همه ما ترمز داریم، من هم دارم روی ترمزهام کار میکنم، ترمز مالی، ترمز روابط، ترمز سلامتی و…
ولی مهمترین موضوعی که پیشرفت خیلی خیلی خیلی نجومی در اون زمینه داشتم توحید بوده، دوست بودن با خدا، هدایت گرفتن از خدا، آرامش گرفتن از خدا، تقسیم کار با خدا، توکل و سپردن کارها به خدا و…
واقعا بعضی وقتا اصلا نمیشه تعریفش کرد، من از توحید چی میتونم بنویسم؟ هرچی درکت بالاتر میره میفهمی که همه چیز اونه و جز اون اصلا چیزی نیست!
ممنونم برای این فایل، ممنونم برای این یادآوری، ممنونم برای این به اشتراک گزاری آگاهی ها
سید میدونی یکی از رموز موفقیتت چیه؟ این که با جون و دل هرچی بلدی میگی
نه مثل اون داستان کشتی گیر که به شاگردش همه چی رو یاد میده جز یه فن خاص که بعدا شاگرده براش قد علم میکنه و این با همون فن زمین میزندش
نه، تو همه چیز رو با جون و دل میگی
به قول معروف سخنی که از دل برآید بر دل نشیند
ممنونم از خدای مهربانم که این آگاهی ها رو بهت الهام میکنه
امیدوارم همه ما روز به روز به خدا نزدیکتر بشیم، حسش کنیم، تو آغوشش باشیم و با خیال راحت زندگی کنیم
سپاس سزاوار پروردگار جهانیان است و بس، چون غیر خدا هرچی و هرکسی که هست، دست خداست
بازم ممنون برای این فایل عالی (طبق یه درس بزرگی که تو جلسه 9 جهانبینی از شما یاد گرفتم، اعتبارشو میدم به خوده خوده خدا)
یا حق
سلام دوست عزیزم ممنونم که این سفر رو باهم هستند و سپاسگزارم از نظر زیباتون
سلام دوست گرامی
سپاسگزارم
من متوجه شدم این باور خیلی خیلی ریشه ای هست. و حتی ما فرزاندن گاهی این ترس رو نسبت به خانواده هامون داریم و بعد هم نسبت به همسرانمون. و آزادی خودمون رو محدود می دونیم. و به شکل افراد کنترل گر و سلطه جو یا تحت سلطه تبدیل میشیم. این باور اون قدر می تونه مخرب باشه که خودکفایی و رشد رو از ما بگیره. از اینکه به ثروت برسیم و به سبک شخصی خودمون زندگی کنم.
من متوجه شدم که ای وای منم این باور دارم. درسته که خیلی اگاهانه دارم تمرکزم رو از روی قیمت دلار بر می دارم. و جالبه از وقتی حرفش کمتر شده دیروز خیلی اتفاقی شنیدم دوباره قیمتش کاهش یافته حین صحبت درمورد یک پیشنهاد کاری دلاری.
البته این را هم بگم من هنوز در جذب ثروت خوب نیستم و فعلا به عنوان نشونه پیشنهادات عالی بهم میشه.
و اما نکته ای که خیلی برای خودم جالب بود اینکه من مدام در ذهن خودم می پرسیدم اگر ترامپ دوباره رئیس جمهور بشه برای ما بهتره یا اگر بایدن بشه. و مدام می سنجیدم مثلا اگر ترامپ بشه اوضاع سخت میشه اما خوب عوضش یه مزایای بهتری برای جهان داره و پیشرفت و ذهنیت خوب و باحالی داره. از طرفی می گفتم اگر بایدن بشه مهاجرتت آسون تر میشه وضع اقتصادی بهتر میشه اما خوب این موقت خواهد بود و این اصلا درست نیست به دلایل فلان و بهمان و خلاصه مدام جمهوریخواه و دموکرات و احزاب مختلف رو می سنجیدم. این فایل را که گوش دادم عین یک بشکن زدن گفتم. عهههه نکته همین جاست. اصلا ترامپ و بایدن کیه که بخواد خوشبختی من بهش ربط داشته باشه یا حتی بخواد جلوی مهاجرت من رو بگیره. ایا خود الان که ترامپ هست تونسته مانع اقامت بعضی ها شه؟ نه! محدودیت به این عوامل وابسته نیست. فقر هم همینطور.
اینا همه ش بخاطر باورهای ماست و قدرت فقط برای ربّ هست و مطمئنا اگر زمان درستش برسه و من از لحاظ فرکانسی امادگی مهاجرت داشته باشم کیه که بتونه در برابر پروردگار بایسته و مانع مهاجرت من بشه.
یه نکته دیگه درمورد کسب و کارم بود. من واقعا این تفکر رو داشتم که اگر در کشوری دیگه بودم محصولاتم رو بیشتر می خریدن. مخصوصا محصولات هنری و نقاشی. چون مردم اینجا پول ندارن که به فکر هنر باشن. بعد با خودم گفتم اصلا اگر اینجا بتونم در جایی که به ظاهر فکر می کنم مردم فقیرن پیشرفت کنم اونجا هم خیلی موفقترم. به نظر خودم این فکر خیلی باحالی بود. اما بعدش یه فکر باحال تر اومد به ذهنم. اگر من در کشور دیگه ای بودم ممکن بود بگم مردم اینجا هنر دوست ندارن و به هنر علاقه ای ندارن که بخوان بخرن. پس یک ذهن فقیر و محدود همیشه محدود فکر می کنه. درسته که نباید به کویر چسبید. درسته که اگر در آرامش و خوبی موقعیت مناسب برای مهاجرت اومد باید از ش استقبال کرد و به دل تغییر رفت و دست جهان و هدایت خدا را باز گذاشت. اما موفقیت و ذهن موفق عین فرمول ساختنه که دیگه هرجا باشی باورهای خوب خروجی خوبی بهت میده.
و چه فرمولی بالاتر از توحید. که همه فرمول ها رد خودش میگیره و جای میده
شبیه همون نظریه جامع هاوکینگ هست . اگر اشتباه نگم نظریه M. :)
برگ ۲۶
استاد من سلام
چقدر این صحبت هایی که شما دوست دارید بزنید روح من تشنه شنیدنش است
چقدر آرامش بخشه
چقدر قدرتمندانه است
چقدر دوست دارم این حرف ها را زندگی کنم
استاد این روزهای زندگی من روزهایی است که من برخی باورهای غلطم را اصلاح کردم و در عمق وجودم رسیدم به اون ناامنی به اون شرکه که شما یاد می کنید
من متوجه شدم که باورهای غلط ما ریشه اون شرکه واقعا
من در موقعیتش قرار گرفتم
شما به من یاد دادید که مسئول حال دیگران نیستم
مسئول زندگی دیگری نیستم
ارزشمندی من در اینها نیست
و من این باورها را ساختم و شرایط زندگیم تغییر کرد زندگی من خالی شد از آدم هایی که عمری مشغول مراقبت ازشون بودم من با خودم تنها شدم بعد دیدم استاد دیدم با تمام وجودم لمس کردم که من شرک داشتم من از تنهایی می ترسیدم من خودم را باور ندارم من علیرغم اینکه در پشت ماسک مراقبت از دیگران قائم شده بودم و احساس اقتدار می کردم ولی پر از ترس بودم ترس از دست دادن ترس تنهایی ترس طردشدن
من خودم را باور نداشتم
و الان استاد کار من شده ساختن باورهای توحیدی
استاد خواسته هام کمرنگ شده و خواسته اصلی من شده یکتاپرستی
این صحبت ها را دارم میارم تو زندگیم
الان امن تر شده ام
الان انگار قلبم محکم تر شده
استاد وقتی شما میگید همه چی توحیده الان بهتر متوجه میشم قبلا می گفتم خوب مگه من میگم خدا دوتاست من هم میگم یکیه ولی همش این نیست که
الان می فهمم وقتی میگید باور توحیدی یعنی قدرت درون منه نه در دست دیگری
یعنی من خالق سرنوشتم هستم
یعنی خدا هم با توجه به خواست من پاسخ میده
یعنی هیچ عاملی در بیرون تأثیرگذار نیست
ساختن این باورها و منطقی کردن آنها در ذهن تکامل می خواد
ولی من الان متوجه خطاهام میشم و می فهمم که وقتی با دیگری بحث می کنم چون اون را تأثیرگذار می بینم
وقتی درگیر دیگران میشم یعنی فکر می کنم من در زندگی دیگران تأثیر دارم
استاد شرک خیلی مخفیه
اصلا ما همه مشرکیم مگر خلافش ثابت بشه
استاد ولی همه ما مثالهایی داریم در زندگی که موحدانه عمل کردیم و با باورهای درست به آنچه خواستیم رسیدیم ولی اون را شانسی دونستیم اون را گفتیم خدا این دفعه خواست یا ربطش دادیم به دعا و نذر و قربونی – مشکل اینجاست که به قول شما هیچ وقت خودمون را قدرتمند نمی دونستیم چرا؟ چون یک دفعه میشد یک دفعه نمیشد
به هر حال همین که اول شرک را در وجودم پیدا کنم
همین که لحظاتی که مشرک میشم را کشف کنم
بعد ببینم که من قدرتمند هستم
و خداوند پاسخگو
به تدریج این باورها ساخته می شوند
استاد کاش یک دوره یکتاپرستی و توحید عملی درست می کردید
چرا با وجود اهمیت این مسئله هنوز دوره ای با این نام ندارید
استاد خوشحالم که اهمیت آن را متوجه شده ام
و در حال درک و عملی کردن آن هستم
سپاسگزارم
سلامدوست عزیزم. اتفاقا استاد یه دوره داشتن به اسم جهان بینی توحیدی که قبلا بود رو سایت. فکر میکنم بعد دوره کشف قوانین زندگی که تمرکزش روی ترمزها که میشه همون باورهای شرک آلود دوره رو برداشتن. من اینطور فکر میکنم. معرفی دوره کشف قوانین رو ببینید. به نظرم خیلی مرتبط باشه با بحث توحید و یکتاپرستی.
موفق باشید
سلام و درود دوست عزیز
متشکر از راهنمایی و توضیحات شما
اتفاقا این روزها به دوره فوق پیشرفته کشف قوانین زندگی هدایت شدم و درک جدیدی پیدا کردم خدا رو شکر
اگر نگم همه ولی بیشتر ترمزها ریشه در باورهای غیرتوحیدیذو نداشتن ایمان و توکل داره
بازهم متشکرم
موفق باشید دوست عزیزم
به نام مهربان ترین
روز ۲۶ام سفر
با سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان ارزشمندم.
استاد عزیزم چقدر زیبا روی مواردی از زندگی مون دست میزاری که واقعا ذهنمونو درگیر کرده. من فراموش کرده بودم فایل هایی رو که در مورد همین آدمها یی که انگار همه چیز این دنیا رو دارند برنامه ریزی میکنن دیده بودم و اونقدر این مطالب با توضیحات به هم چسبیده و قابل قبولی کنار هم قرار میگیرن که انگار چاره ای جز قبولش نداری آخه حرفی یا مطلبی هم در مورد ردش نداری بلافاصله بعد از قبول همچین موضوعی چیزی که به سراغت میاد دست بسته بودن ، بازم محکوم بودن به یه سری شرایط و یا سوال اینکه پس قدرت خدا کجاست ؟و یه عالمه تناقض که انگار کسی نیست جوابی بده آخه انگار همه این مسئله رو قبول کردن .از احساسات منفی که سراغت میاد دیگه نمیخوام بگم ولییییی اینجاست که وقتی استاد از قدرت خدا میگه و اینکه هیچ چیزی نیست که اراده ی تو رو بتونه محدود کنه ، سرشار میشم از قدرت و اینکه اینجا دیگه خدا کوچیک نشد. اینجا همون فکر درست ،همون باور درست که همیشه درست بوده و در اینجا نقض نشده همون باوری که میگه قدرت فقط و فقط از خداست .چقدر پذیرش اینطور تفکر حال خوبی به من میده و سرشار از قدرت و حال عالی میشم پس جایی که حس خوب دارم یعنی بهترین تصمیم و انتخاب رو گرفتم .چقدر با ندانستن قوانین خودمونو مجبور به پذیرش شرایط ناراحت کننده و سخت میکنیم.
چقدر عالیه که قوانین همیشگی و بدون تغییر و بدون حالت نقض هستند .
حالا میتونم شرایط کشورم رو بپذیرم چرا که ما همگی باعث ایجاد این شرایط شدیم اگه کشوری آزاد و ثروتمند و عالی میخوایم باید باورهامون رو عوض کنیم نه اینکه خودمونو محکوم به پذیرش شرایطی بکنیم مثل دلار و ریس جمهور آمریکا و دولت و …مشکل ما شرکه برام جالبه از بچگی از خدا و قدرت خدا مهربونی خدا شنیدم ولی در عمل حتی بزرگترها و آدمهای مومن رو دیدم که با حرفهاشون ،رفتارهایی متضاد رو نشون میدادن .چقدر خوشحالم که با واژه زیبای توحید عملی آشنا شدم .چقدر خوشبختم که هیچ کس رو در این لحظه مالک خودم نمیدونم جز خدایی که خالق منه و زندگیمو با تمام اختیار به خودم سپرده .چقدر خوشحال و خوشبختم.
خدای من تو رو عاشقانه دوستت دارم و میخوام عالیترین خودمو به این دنیا ارائه بدم با هدایت هر لحظه ی تو .
استاد عزیزم با تمام سلول های وجودم ، احساس خوش با شما بودن رو دارم تجربه میکنم ازتون سپاس گذارم و بهترین ها رو براتون می طلبم.
خانم شایسته ی مهربان چه مقالات ارزشمندی می نویسید که نشان از روح بلند و وسعت تفکری عظیم رو نشون میده ممنونتونم و براتون از این دریای عظیم، بصیرت و آگاهی میخوام .
دوستان ارزشمندم کامنتهاتون پر از عشق و حال خوبه پر از رنگ معرفت و در حال گسترش در اعماق وجود من با تمام وجودم ممنونتونم و سپاسگذار محبتتون .
دوستتون دارم.
به نام یگانه قدرت جهان هستی
سلام و درود خدمت استاد عزیزم،خانم شایسته عزیز و دوستان مهربانم
رد پای بیست و ششم در سفرم به درون
چه کسی مالک توست؟
کلید: باور کنیم که خداوند قدرت مطلق است
استاد عزیزم وقتی اونطور صادقانه می گید دوستدارم این حرفها را بزنم ،اشک تو چشمام جمع میشه و دوستدارم از همین جا بهتون بگم،،منم دوستدارم این حرفها را از زبان شما بشنوم..از زبان بنده ای که یگانگی خداوند را پذیرفته و تمام شرایط زندگی اش گویای همین امر است..
این فایل و فایل فقط روی خدا حساب کن رو نمیدونم چندین و چند بار گوش دادم و هر بار باز هم منقلب میشم، وجودم پر از توانستن میشه و یک حال خوشی رو تجربه میکنم.
از روزی که شنیدم تنها مالک من خداست نه دلار و دولت و فلان سازمان و …..و آگاهانه حواسم هست که عمل بکنم، به جرات میتونم بگم خیلی راحتر با آدمها حرف میزنم..آرامشم بیشتر شده و نگرانیها و استرسهام کمتر شده..اگه واسه موضوعی نجواهای شیطان بیاد و بخواد حالم رو بد کنه می سپارمش به خدا و با خودم میگم من خدایی دارم که هر لحظه عاشقانه منتظر من فقط لب تر کنم و بگم چی میخوام،اونوقت واسم کن فیکون میکنه.و خیلی خیلی حالم خوب میشه وقتی پارو را رها میکنم و میگذارم مالک و صاحب اختیارم هر جا دلش میخواد منو ببره..چون میدونم، به هر جا برد ساحل همونجاست.
خدایم را هر روز سپاسگزارم که در این غوغای زمانه و در اینهمه تشویش و نگرانی از هر جنسی و در هر جمعی من میتونم هر روز نخ اتصالم به خداوندم را ضخیم تر کنم و فقط از خودش بخوام و لاغیر..
امروز صبح وقتی بیدار شدم،دفتر و قلمم را برداشتم که طبق هر روز شکرگذاری کنم و خواسته هایم را به خدایم بگویم.وقتی بیدار شدم خیلی خوشحال بودم که یک فرصت دیگه دارم برای خلق،واقعا احساس قدرت میکنم که میتوانم در پناه خدای دانا و توانایم خلق کنم و او از من حمایت میکنه..هیچ حسی رو نمیشه جایگزین این احساس کرد..ی خیال راحتی عجیبی درونش نهفته است..واقعا احساس آرامش میکنم و همین را نتیجه فقط روی خودش حساب کردن میدانم..البته که هنوز کلی راه دارم ولی همین الان بهتر از قبلم شدم.
چند روز پیش کارفرمام میگفتن که دارن از ایران میرن و کارهاشون اوکی بشه برای همیشه مهاجرت میکنند..هیچی تو دلم نلرزید ،اونجا فهمیدم که دارم تغییر میکنم،اونجا فهمیدم خدا را تنها مالک و صاحب اختیارم میدانم..
سرشار از شوق براشون آرزوی بهترینها رو کردم و تو دلم به خودم گفتم حتما که خیره و خدا میخواد اتفاقهای قشنگتری رو واسم رقم بزنه.
استاد عزیزم من کسی بودم که اگر مشابه این اتفاق قبلا واسم می افتاد دیگه استرس و نگرانی رهایم نمیکرد و همه اش دل آشوب بودم که اگه بره و بمونه پس تکلیف من چی میشه؟ کجا برم سر کار؟ اگه بلافاصله کار گیرم نیاد خرج و مخارجم رو چکار کنم؟ و…… هزارتا اگر دیگه….
اما از وقتیکه افتخار شاگردی شمارا دارم ادمها واسم محترم هستند اما نه به این معنا که قدرتی داشته باشند..همه چیز را از خدایم میدانم به واسطه قدرتی که برای خلق کردن به من عطا کرده..
وقتی فقط خدارا مالک خودمون بدونیم زمین و آسمانش و هرآنچه میان انهاست را به تسخیر ما در میاره..اونوقته که ما میتونیم پادشاه اقلیمی باشیم که خودمون برای خودمون و با کمک باور به یگانه ربمون ساختیم..میتوانیم با آرامش و لذت قدم بزنیم بدون ترس از اینکه کسی ما را چشم بزند یا از ما سرقت کنه یا بخواد چوب لا چرخمون بگذاره..چون در عمل باور داریم که تنها مالک جهان هستی،تنها مالک ثروتها و خانه ها و کسب و کارها و دولتها و شرکتها و…….فقط خداست.
در حقیقت مالک اصلی خداست
این امانت چند روزی دست ماست
&&&&&
فقط
با خدا باش و پادشاهی کن
——————————
خدایا شکرررررررررررررررت که هستی و شکرررررت که من باور دارم به یگانه بودنت
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که من را با خدایم،خدای واقعی و یگانه معبودم آشنا کردی..خدارا شکر میکنم که من را به این سرزمین توحیدی هدایت کرد
مریم جان شایسته،بسیار ممنونتون هستم که اسباب چتین سفر باور سازی را مهیا کردید
دوستان جآنم و همسفران عزیزم،سپاسگزارتون هستم برای کامنتهای ارزشمند و جواهرنشانتان
دوستون دارم
در پناه یگانه رب العالمین روز و روزگارتون عاااااالی