https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر لیست فوق العاده ای بود از باورهای مخرب در مورد رابطه
مثلا من خودم این رو خیلی شنیده بودم که با ازدواج کامل میشی
طوطی وار پذیرفته بودم ولی الان با توضیحات شما چقدر به نظرم باور خنده داری بود..یعنی چی با ازدواج کامل میشی؟ خدا ناقص خلق نکرده که توسط عامل بیرونی کامل بشیم…ما از درون کامل هستیم و با ازدواج «لذت» بیشتری می بریم
و باور مخرب دیگه ای که داشتم . کی حوصله داره وارد رابطه بشه و کلی بالا پایین ها رو تجربه کنه تا لم اخلاقی اون آدم دستش بیاد… حالا آخرش چی بشه خدا میدونه!
الان می فهمم که هیچوقت برای حفظ رابطه تلاش نمیکردم
باور مخرب بعدی اینکه آزادی زمانیم کم میشه.. دیگه وقت ندارم روی خودم کار کنم و باید برای رابطه زمان بذارم
و همیشه میگفتم من ازدواج نمیکنم … دقیقا نه از روی انتخاب .. ولی به خودم انگار تلقین کرده بودم که این واقعا خواسته منه در صورتیکه با این جلسه متوجه شدم اصلا درون من این رو نمیخواد ، من برای فرار از امکان تجربه باورهای مخربم نمیخوام در رابطه باشم
بینظیر بود این فایل و چقدر دید من رو نسبت به خودم بازتر کرد
بخصوص که کلی از مفاهیم رو بهتر درک میکردم چون در دوره احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی کامل توضیح داده شده
باورم نمیشه که 50 روز گذشت! این تصمیم که 50 روز استمرار داشت به من ثابت کرد که حتی بزرگترین کارهام با قدمای کوچیک شروع میشن و یه دفعه به خودت میای
همه چیز خلق شده! پس باید به خودم یادواری کنم اگه دیدی یه کاری بزرگه ،خردش کن به قدم های کوچیک و نگران بزرگیش نباش
از اون وقتایی تو زندگی آدمه که جزء عمرت حساب نمیشه آنقدر که کیف میده !ناگفته نمونه که این مدت این شور و شوق باعث شد من چه کارایی که نکنم
از همه مهم تر !چقدر آروم و شکر گزار و امیدوار و اهل عمل شدم
واقعا سپاسگزار خدام از من شخصیتی در حال شکلگیری که تمام عمر دوست داشتم باشم
واقعا سپاسگزار خدا شما و خودم هستم ،چه ترکیب جادویی خخخ هر مسابقه ای برنده میشه !
50 روز زندگی که فرسنگ ها باهاش فاصله فرکانسی داشتم زندگی کردم
چه زندگی؟زندگی از صبح بسیار زود تااخرای شب در حال قدم برداشتن برای اهدافم ،سلامتی،خانواده،تفریح،آموزش، استراحت،لذت از طبیعت و… در حال سپری شدنه
بدون غر بدون شکایت با حال خوب و امیدواری و ایمان
نمیدونم این کامنتُ وقتی سال دیگه میخونم به دوتا از هدف های اصلیم رسیدم یا نه
اما میدونم این فاطمه جدید حالش خیلی خوبه!و لاجرم اتفاقای خوب میافته کی؟چطوری؟کجا؟نمیدونم
خیلی خوشحالم که وارد سایت شدم و متعهد موندم با وجود کلی نجوا
ازتون ممنونم استاد عزیز بابت همه چی واقعا خوشحالم که حداقل یک بارم که شده فقط شنونده نبودم و عمل کردم و باور کردم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت ،و این قدرت کلام شماس که حتی من شنونده رو هم به انجام دهنده تبدیل میکنه
خیلی ممنون بابت اینکه یاد دادید بهشت خودمونو بسازیم
این کلمه رو تو یکی از فایل های استاد شنیدم و به نظرم خیلی جالب آمد، که برای اینکه یادمون نره کجا بودیم و چه مسیری آمدیم ،از خودمون ردپا به جا بذاریم و بنویسیم
بعد تصمیم گرفتم هر شب ،روزم رو با کامنتی به پایان برسونم
تو ردپا ممکنه از چیزایی که یادگرفتم،نتایج، تجربه ها ،چالش ها و برداشت هام از آموزه های استاد بنویسم
و اینطوری هر روز خودم ثبت میکنم و اتفاقات مثبت روز مینویسم و شکرگزاری میکنم بابت زیبایی ها که همین الان دارم
عمب فایلی بود! یکم طولانی بود واسه همین زمان برد که تمومش کنم و خرد خرد بین کارهای دیگه پیش ببرمش، ولی وای خدای من!
چقدر من نیاز داشتماین ها رو بدونم!چقدر راحت خودم رو از یک رابطه عاطفی بسیار بسیار زیبا محروم کرده بودم! چقدر تا الان تعلل داشتم و این خواسته داشتن روابط عاطفی رو پشت گوش انداحتا بودم، همش خودم رو نگه میداشتم. وقتی گفتین خودتونو بپذیرین با تمام اکنچه هستید و هیچکس پرفکت نیست! اصلا کلا شکست این باور ها درمن که نمیذاشت حتی بخوام یک ارتباط عاطفی رو!
اصلا به این نتیجه رسیدم که مقاومت ها بیشتر انرژی میگیره تا کمک!
واییی خدای من!ای وای برمن!عجب!
یعنی وقتی گه گفتین که هرکس میتونه کامل باشه برای خودش و وقتی گفتین هرکس آزادی خودش رو داره بخصوص باور آزادی چه کردید!
یعنی من گفتم که اهه!چه جالب!اگر آزادی هست چرا من خودم رو از لذت ها محروم میکنم!
همونطور که در فایل برسی حماب از دیدگاه قرآن یکی از آیات زینت رو اوردید که اگر درست یادم باشه میگفت:چه کسی گفته این زینت های دنیا رو از خود محروم کنین!
واییی!عجبا یعنی واقعا عجبا!
اصلا چه جیزها!با این فایل به لطف خدا و البته دست خوبش شما خیلی جلو افتادم!بجای اینکه تک تک در 10سال این نکات رو بفهمم این تمرز هارو خیلی زود متوجه شدم که حالا روش کارکنم.
درکل مرسی و امیدوارم که به مدار آگاهی های بیشتری راه بیابم.
و باعث شد ی دفتر مخصوص بذارم و شروع کنم به نوشتن ترمز هام و خصوصیات کسی که میخوام ازدواج کنم
و برای خودم هدف گذاشتم که ترمز های ذهنی ام رو بذارم کنار
استاد تمام ترمز هایی که گفتی رو من دارم و حتی بیشتر
که باعث شده 10تا 15 سال نتونم ازدواج کنم
ذهنم بدجوری با ازدواج مقاومت داره تا رابطه بدون ازدواج
احساس اینکه ازدواج محدودم میکنه هزاران یا شاید میلیون ها بار ا دوستای هم سنم که ازدواج کردن شنیدم که از وقتی ازدواج کردیم دیگه هر روز بدبخت تر درگیر زن و زندگی شدیم
و ذهن منم همه این حرف ها رو باور کرد
یا اینکه من خودم رو گول میزدم بابا ازدواج مال جهان سومی ها مال انسان های سطح پایینه
دیگه قدیمی شده
دیگه ی جور بی کلاسیه
و از این چرندیات
و میگفتم من خودم نخواستم ازدواج کنم در صورتی که از درون دوست دارم ازدواج کنم
یا سرمایه ندارم
یا چطور میتونم خرج زندگی رو بدم
استاد ی ترمز مخفی دیگه
من انقد شنیده بودم که طرف وقتی ازدواج کرد بعد پیشرفت کرد
و این باعث شد که بخوام من ثابت میکنم بدون ازدواج هم میشه موفق شد
کلا ذهنم مقاومت داشت
یا میگن تا ازدواج نکنی پول نمیتونی جمع کنی
یا وقتی ازدواج کنی دینت کامل میشه
انقد ترمز هست اونم مخفی که خدا میدونه
استاد من الان فهمیدم که واقعا دوست دارم ازدواج کنم با کسی که هم مدار و فرکانس باشه و توی همین فضای قوانین باش دوست دارم
الگوی هم که دارم شمایید.
استاد واقعا این حرفتون خیلی بهم انگیزه و انرژی داد
وقتی ما ازدواج کنیم به زندگی مون افزوده میشه
بیشتر لذت میبریم
خودمون رو بیشتر گسترش میدیم
استاد این باور ها واقعا ی شبه در من ایجاد نشده
میلیارد ها بار شنیدم و جهان هم با نشون دادن این الگو ها تایید کرده
شاید درک کامل و درستی از این فایل نداشته باشم
ولی واقعا درک کردم که پا بد جور رو ترمزه توی بعضی جاها
فهمیدم وقتی کد توی ذهنم اشتباه باش تلاش بی معنیه
همه چی باوره بارو باور
خدایا خودت هدایت کن به زیبایی ها
انشالله بعد این فایل ها خبر های ازدواج بچه های سایت بیشتر شنیده میشه حتما حتما
برخلاف چیزی که فکر میکردم من خودم بعد از نوشتن این فایل و تمرکز اساسی روش، متوجه شدم من هم خیلی خیلی از این باور هارو دارم، و میدونم خیلی از باور های اشتباه دیگه رو هم دارم مثل اینکه اگه شوهر پولدار بشه و موفق بشه ، دیگه اصلا می افته دنبال زن های دیگه و زن خودشو کافی نمیدونه ، این رو بارها و بارها از مادرم شنیدم و مثال هاش رو بهم نشون داده توی فامیل و یا مثلا همه مردها سرو گوششون می جنبه ، مهم نیست زنش چقدر خوبو خوشگل باشه ، بازم مرده به زن های دیگه نگاه میکنه و….. و زمان های خیلی زیادی از کودکی من به شنیدن این حرف های بزرگ تر های فامیل گذشت
در مورد ترمز اول شما من یک مثال خوب برای خودم دارم، من دوستی داشتم که دماغش قوز داشت ولی واقعا دختر زیبایی بود ولی اصلا از بینیش راضی نبود و تصمیم گرفت بعد یک هزینه خیلی سنگین بینیش رو عمل کنه و این دوستم بعد از عمل بینیش بخاطر عزت نفس و خود ارزشی پایینی که داشت در یک دوره طولانی با خودش درگیر بود و گریه میکرد و ناراحت بود و میگفت همش به خودکشی فکر میکرده بخاطر اینکه بقیه بهش گفته بودن از وقتی عمل کردی چشمات از هم دور شده ، فاصله لبو بینیت زیاد شده، بینیت به اندازه کافی باریک نشده و…. و این دوستم به فکر عمل دوباره بینی بود و تموم مدت استرس داشت که فرد جدیدی رو نبینه که بهش بگه خوشگل شده یا زشت و همه جا همیشه از ماسک استفاده میکرد و این موضوع همون موقع ی درس شد برای من که اگر خودم ، خودم رو دوست نداشته باشم و عاشق خودم نباشم و خودم رو همینجوری که هستم کافی ندونم وارد چه چرخه وحشتناکی میتونم بشم
ترمز بعدی برای من این بود که تمام روابط اخرش به رنج و بدبختی ختم میشه، دلیلش هم رابطه پدر و مادرم بود و همیشه مادرم تعریف میکرد اوایل بابا عاشق من بود و برام همه کار میکرد و همه جوره عشقش رو بروز میداد ولی از یک جایی به بعد دیگه رابطه ما بد شد و فلان، و این باور خیلی سفتو سخت توی ذهن من چسبیده ولی من شروع کردم به پیدا کردن الگو های مناسب مثلا ویدیو هایی دیدم که پیرزن و پیر مرد هایی که عاشق هم هستن و در اوج پیری کلی به هم عشق میورزن و عاشقانه رفتار میکنن، یا پیرمردی که بعد از فوت همسرش هم باز هم عاشقش بود و به شکل های مختلف عشقش رو بروز میداد یا پیرمردی که با عشق میگفت دلیل زندگی خوب من ازدواج با این زن عالی بوده و….. و هروقت ذهنم شروع میکرد به گفتن نجوا هاش من هم این الگو هارو یاداوری میکردم و صدای نجوا رو از بین میبردم
و ترمز بعدی که شما در مورد رابطه گفتید که من حتما باید پرفکت باشم برای بودن در یک رابطه رو، من برای شروع کار مورد علاقه ام دارم، من علاقه دارم برای یوتوب ولاگ بگیرم ولی این باور که محیط من ب اندازه کافی شیک و خوب نیست که این کار رو بکنم باعث شده من تا الان برای شروع هیچ حرکتی نکنم و مدام خودم رو با بلاگر های آمریکایی که چندین ساله ولاگ میگیرن مقایسه میکنم و میگم ببین ! من هم این توانایی هارو دارم ولی وایمیستم تا هروقت این تخت و این فرشو این مبل هارو گرفتیم شروع میکنم در صورتی که من باید این باور رو در خودم بسازم که خدا منو هدایت میکنه به راه هایی ک من به راحتی بتونم ویدیو بگیرم و محیط اطرافم هم توش تاثیر نداشته باشه
ترمز بعدی برای من خیانت هستش!!! این هم به این دلیل که توی خونواده خودم اتفاق افتاده و من توی خیلی از روابط اطرافم دیدم و چند وقت پیش داییم داشت توی جمع صحبت میکرد و از خیانت های ادم های اطرافم میگفت و خیلی واضح میگفت اره دیگه، بلخره همه مرد ها خیانتکار هستن و همه سروگوششون میجنبه و هیچ مردی نیست که درست رفتار کنه و به رابطش 100 در 100 پایبند باشه و همونجا متوجه شدم مادر خود بنده هم این باور رو به صورت خیلی عجیب و زیاد در وجودش داره و برای همینه که براش اتفاق افتاده و از همون لحظه تصمیم گرفتم از این جمع ها فاصله بگیرم و یکبار دیگه به خودم یاداوری کردم که تمام اتفاقات زندگی خودم رو بدون استثنا، خودم رقم میزنم ، با باور ها و رفتار های خودم و بعد از دیدن این فایل مصمم تر شدم که این روابط اشتباه با فامیل و هر ادم اشتباه دیگه ای رو قطع کنم و شبکه های اجتماعی مضر رو کاملا قطع کنم بدون هیچ استثنایی و مواظب حرف ها و رفتار های خودم باشم و باور های اشتباهم رو شناسایی کنم و روی خودم کار کنم
ترمز بعدی من اینه که اگر وارد رابطه بشم ، ازادی من گرفته میشه و دلیلش هم خیلی واضح هستش چون ادم های اطرافم همه ب این شکل هستن و خانوم های جوان ازدواج کرده ای رو دیدم که مدام در مورد بد بودن و اسیر شدن و مسئولیت سنگین رابطه برام میگفتن و بعد توضیح میدادن بعد ازدواج به دنیا اوردن بچه و مسئولیت های بچه و بزرگ کردن بچه هست ک روی دوشت می افته و بیچاره میشی و سعی کن هرچقدر که میتونی ازدواجت رو به تاخیر بندازی
و باور مخرب دیگه ای که خیلی خیلی زیاد از طرف ادم های اطراف و فامیل به من داده شده این که، دختر یک بهاری داره و توی این سن خاص باید ازدواج کنه وگرنه اگر ازدواج نکنی و از این سن بگزره مثل فلانی و فلانی که ازدواج نکردن حالا باید با یک پیرمرد یا اقایی که از ازدواج قبلش بچه داره ازدواج کنی و یا اصلا نمیتونی ازدواج کنی و من خوشبختانه میدونم این باوری که ب من داده میشه بخاطر باور کمبود فراوانی دیگران هست و از نداشتن عزت نفس و مهم بودن حرف دیگرانه که داره این حرف ها زده میشه و اگاهانه خلافش رو بارها و بارها به خودم ثابت کردم و الگو های زیادی رو به خودم نشون دادم
در راستای این که بدنه جامعه حرف هایی میزنه که مردا خیانت کارن یا زن ها فلان ،من همیشه الگوهایی رو دارم برای خودم .یه برنامه احسان علیخانی داشت که یه پیرمرد و پیر زن و آورده بود که 60 سال با هم بودن و از روابط و عشقشون میگفتن جوری که قند توی دل آدم آب میشد و مرده میگفت بعد 60 سال من عشقم به همسرم از روز اول خیلی بیشتر شده.مامانم دیروز گفت یه مرده در نونوایی نزدیک خونمون سبزی میفروشه و ترپچه هاشو رایگان میده ازش پرسیدن چرا رایگان گفته شهناز زنم ترپچه دوس داره یعنی اول کلی خندیدم بعدش گفتم ببین تو این دنیا مردهای عاشق هستن که حاضره ترپچشو مجانی بده چون عاشق همسرشه.
یه استاد داشتم سر کلاس کهمیومد بازی میکردیم برای بهتر فهمیدم درس گیم تئوری بعد هر کس بازنده میشد باید یه چیزی میخرید و استاد میگفت باید واسه خانومم هم بگیرید یادمه یه بار لواشک خریدیم و گفت سهم خانوم منو بزارید کنار که لواشک دوس داره،یا پنجشنبه که تعطیل بود میگفت کسی بهم زنگ نزنه مخصوصا از 8 شب به بعد چون اون تایم همیشه با خانومم فیلم میبینیم.اینم یه مثال عالی بود برام تازه این استاد 32 سالش بود و کلی دختر خوشگل و خوب ارتباط داشت ولی مرد ها وقتی دوستت داشته باشند واقعا دوستت دارند و وفادارند .
این مثال ها رو من از روابط عاطفی میزنم و اگر هم مثالی نتونم در حال حاضر پیدا کنم یاد حرف استاد میوفتم که جهان دو قطبی اگر بدنه جامعه داره میگه همه فلانن همه فلان پیش خودم میگم خب این یه قطب پس قطب دیگه ای هست که همه خوبن وفادارند عاشقن خوشگلن و……
امیدوارم باورهای خوبی ازین نوشته برداشت کنی و به بهترین رابطه بهشتی برسی
به نظرم هرکس دقیقا باور هایی که شما گفتید رو اجرا کنه و مو به مو عمل کنه ، بعد از این فایل دقیقا روابطش عالی میشه!
این قانون ها رو دقیقا میشه برای تمام موضوعات به کار برد!
در مورد هر موضوعی که بخوایم، یکی یکی باور های اشتباه رو مثل یه جراح از خودمون بکشیم بیرون و براش دلیل منطقی بیاریم!
چون ذهن فقط با دلیل منطقی و تکرار میپذیرع!؛
درمورد یکی از باور ها،اعتراف میکنم که قبلا چون دور و اطراف خودم و پدر و مادرم رو دیده بودم، ترسیده بودم و دلم میخواست تنها زندگی کنم ولی الان که روابطم بهتر شده و فقط با آدم های عالی و دوستای عالی به سمتم میان،باور کردم که روابط خوب میتونه وجود داشته باشه و خیلی فراوان الگو هاش هست،
ولی بازم به این نتیجه رسیدم که این تنهایی رو خیلی بیشتر دوست دارم،شخصیتم اینجوری بیشتر دوست داره ، خیلی بیشتر میتونم روی خودم تمرکز بزارم،حتی با دوستای عالی هم که مدتی پیششون هستم ، بازم زیاد اون چیزی که میخوام رو دریافت نمیکنم،و تنهایی با خودم خیلی بیشتر بهم انرژی فراوانی میده؛
من اینجوری انتخاب کردم ولی هر روشی که هرکسی انتخاب کنه هم معلومه که درسته!
توی دریم برد و خواسته هامم همیشه خودم رو با تنهایی خودم با خدا تصور میکنم و اینکه بخواد یه آدم دیگه هم کنارم باشه در روابط اصلا بهم خوش نمیگذره و این تنهایی برای من ،بیشتر لذت بخش تره!
هر چند این قانون های روابط توی جذب آدم های عالی خیلی بهم کمک میکنه!
و میتونم اون رو در کارمندان ، تیم ام و دوستام و خانواده و … اجراشون کنم و روابط عالی داشته باشم،چون در کارم خیلی با آدم ها سرکار دارم پس باید بلد باشم چطور رابطه خوب برقرار کنم ولی در زندگی شخصی ، دوست ندارم مسئولیت کس دیگه رو قبول کنم و بدونم یه شخص دیگه هم هست، دوست دارم فقط خودم باشم!
هرچند بازم این انتخاب منه، و هرکسی هرجوری که دوست داره و بهش احساس بهتری میده انتخاب میکنه،هر راهی هرکسی انتخاب کنه درسته!
بازم از بهترین رابطه هایی که دیدم ، شما و مریم بانو جان رو با تمااام وجودم تحسین میکنم که انقدر روابط فوقالعاده ای دارید!
و شما رو استاد جان، که از وضعیت قبلیتون چقدررر تغییر کردید و روابط عالی رو با همه دارید!
دقیقا منم همینجوری بودم، انقدر با خودم قبلا در صلح نبودم که با هبچکس رابطه خوبی نداشتم از نزدیک ترین افراد تا غیره…
ولی الان فقط آدم های عالی، شخصیت های بی نظیر و ثروتمند به طرف من جذب میشن که حتی اطرافیانم هم تعجب میکنن از این همه تفاوت بین قبلم و الانم!
ولی ولی همیشه جای بهبود هست و میتونه بهتر بهتر بشه!
باید از اینی که هستم بهتر باشه!
چون روابط توی زندگیمون خیلی مهمه،چون وصله به عزت نفس!
چون مهمترین رابطه ما ، رابطه ما خداست!
و باید بتونیم روابطمون با همه ی افراد عالی بشه، یاد بگیریم با هر کس چطور باید رفتار کرد!
واقعا درمورد تمام ترمز ها ، خیلی باور های خوب و دلیل های عالی آوردید؛
اینم در تمام جنبه ها میشه ازش الگو گرفت!!
باور احساس لیاقت، باور فراوانی و هزارن موضوع دیگه…!
استاد چقدر دارید جهان رو گسترش میدید که این خواسته رو در افراد ایجاد میکنید که مثل خودتون میشه روابط عالی رو تجربه کردید؛
خودتون یه الگوی بی نظیرید!
و بهترین فردی هستید که میتونید درمورد روابط صحبت کنید چون خودتون نتیجه دستتونه!
دقیقا همینه!!
وقتی باور های خوب ایجاد میکنم ، یه حس آرامش عجیبی میگیرم…
انگار درونم فریاد میزنه که همین درسته، همین راه رو برو ، اصل همینههه!
استاد جانمم، فایل بینظیییر بود و قوانین رو عالی توضیح دادید؛
اگر قسمت های بعدش هم آماده کنید خیلی فوقالعاده میشه!
روز زیبای شما استاد عزیزم،شایسته بانو مهربان،و دوستان عزیزم،دوستای بی نظیرم به خیر و شادی باشه
چقد خوشحالم که این دو فایل آخر که استاد گذاشته من اولین کامنت و دیدگاه رو مینویسم
اقا من یه ایرادی که دارم و همیشه هم دارم تلاش میکنم از بین ببرمش یا کمرنگش کنم اینه که
من برای هر کاری که میخوام انجام بدم،در مورد نتیجش و یا کلا ورود به اون عمل یا هر کاری،میام سناریو با پایان تقریبا بد میچینم توی ذهنم نسبت به اون فرد یا افرادی که در ارتباط هستن با اون عمل یا کار یا هر چیزی که من میخوام انجامش بدم،
باورتون میشه؟؟؟
مثلا میخوام یه پروژه کاری برای کسی انجام بدم،
به توانایی هام ایمان دارم،به ظرافت کارم یقین دارم،به انصافم،به خوش قولی و وقت شناسیم ایمان دارم،اما از قبل از شروع کار یا میانه اجرای کارم،مثلا توی ذهنم چیده میشه که سر یه بحث در مورد این کار مثل دستمزدم،یا خرید متریال،یا هر چیز دیگه با یارو جر و بحث میکنم و با ناراحتی من کار رو به اتمام میرسونم
یا اینکه توی زندگی مشترک با همسرم،مثلا میخوام یه کاری رو انجام بدم،از پیش یک سناریو جر و بحث با همسرم توی ذهنم در مورد همون کار چیده میشه،مثلا میرم یه جایی که گیر کردم و دیرتر میرسم خونه،و حالا توی ذهنم،تصاویر میان که همسرم میگه ما توی خونه حوصلمون سر رفته ولی تو رفتی بیرون تا الان،بچم میگه بابا چرا اینقد دیر اومدی من تنهایی حوصلم سر رفته و از این سناریو ها
یا بخوام برم سر یه قرار کاری که به هر دلیلی شاید نیم ساعت دیر برسم،توی این نیم ساعت هزاران جر و بحث توی ذهنم میاد که چرا دیر رفتم و میام کلی دلیل میسازم که اقا من چرا دیر اومدم این نیم ساعت رو
در صورتیکه آدم هایی هستن که کلا قرارشون رو اصلا نمیرن و وقتی طرف زنگ میزنه چرا نیومدی خیلی ریلکس و بدون توضیح اضافی میگن که کار پیش اومد برام و نمیتونم تا دو روز دیگه بیام،
آخه این چه داستانیه،چرا ذهن ما انسان ها به طرز عجیبی دنبال ته تلخ خیار میگرده در صورتیکه کل این خیار این همه شیرین و خوشمزه،
هرچقدر فکر میکنم که دلیل این سناریو چیده ها چیه پیداش نمیکنم،و فقط سعی دارم که کمرنگ و از بین ببرمش،
سعی میکنم حالا که ذهنم عاشق سناریو چیدنه پس بیام سناریو قشنگ بچینم براش،مثل تحسین شدنم از سوی کارفرما،از سوی همسرم،از سوی دیگر انسان ها
و جالب اینجاست،که خیلی جاها کار بهم پیشنهاد داده میشه،میرم اندازه گیری،میرم متریال و طرح معرفی میکنم کلی وقت میزاریم با کارفرما،بعد از چند روز میبینی به طور عجیبی کاره کلا میپره و یارو منصرف میشه کلا از انجام کار،حالا به هر دلیلی که شاید مالی باشه براش یا فروش ملکش یا تغییر نظر خودش و خانوادش،
اما ایمان دارم که سر این کلاف در هم پیچیده رو پیداش میکنم و جوری منظم جمعش میکنم که خودم لذت ببرم
چه قشنگ این سناریو نویسی را توضیح دادی! منم همینجوری بودم.
فکر میکنم به این خاطر اینجوری میکردم که ترس داشتم به دلیل ایرادی توی اون کار، غافلگیر بشم…پس هی ازش ایراد پیدا میکردم. بعد بدترین حالت ممکنه رو تصور میکردم و .بعد این رفتار تبدیل میشد به سرنوشتم. با خودم فکر میکردم: مگه داریم؟ مگه میشه من کار بی عیب انجام بدم؟!! وای، چه سرنوشت شومی!!!!چه ته خیار تلخی!
پدرم در آمد تا کمی بهتر شدم! هنوز هم گاهی عود میکنه داستان…ولی اوضاع در کنترلمه خدا را شکر.
من خودم دلیلش را ایده آل گراییم و عزت نفس پایین فکر میکنم.
یه چیزی: تا شروع میکنم به سناریو چینی، سپاسگزاری میکنم. بابت همه چی ..اثر خوبی داره. چون دیگه متوجه شده م که اینجور وقتا شیطون داره کفر رو به مغزم تزریق میکنه…شک ندارم.
اره اره اتفاقا منم پی بردم از کمبود عزت نفس میاد این داستان
من الان همزمان دارم روی توحید و عزت نفس کار میکنم،که خدا رو منشا رزق و روزی در لایه های وجودم قبول کنم و اینکه من لایق به دست آوردن نعمت ها و فرصت های ثروت ساز بی انتهای خدا هستم
سلام گرم دارم خدمت دوست عزیز و گرامی آقا فرشاد بی نهایت
خیلی خوشحال شدم کامنت تون رو خوندم. من چند وقتی هست که دارم به برنامه هام میرسم و نتونستم زیاد بیام سایت و جهان اجازه نداد … امروز که اومدم شروع کردم از صفحه ی اول الی آخر ….
به کامنت شما که رسیدم و خوندم …
خداوند در مورد وعده ها ، سوال میکنه و خوش قولی شما مورد تحسین هستش،
به هر حال نجواها ول کن نیست و شیطان میاد و اذیت میکنه … به هر حال اینم یه ترمز هستش و باید رفع بشه و چقدر خوب بیان کردید . با توجه به شناختی که از شما دارم قطعا براون نجوا پیروز میشید و با آتش ایمان اونو خاموش میکنید .
انشاءالله در کنار خانواده تون بهترین ها رو تجربه کنید .و همیشه در کارتون روز به روز پیشرفت کنید .
خیلی دوستون دارم
سایتون همیشه برقرار باشه
مرسی که نوشتید. خداوند رو شاکرم برای وجود شما و تک تک دوستان
خدا میدونه که به همتون عشق می ورزم و از ته دل براتون دعا میکنم
اول از همه باید سپاسگذاری کنم خداوندی رو که من رو هدایت کرد به سمت این مسیر و من رو در این مسیر ثابت قدم نگه داشت
و باید مجددا همین خداوند رو باید سپاس بگم که من انسان رو فراموشکار آفرید که فردی مثل استاد عباسمنش گاهی یادش بره که یسری از قوانین رو بارها تکرار کرده و دوباره و دوباره هم بیاد تکرارشون کنه و من اینقدر لذت ببرم از تکرار هزاران باره این قوانین و سعی کنم با تکرار شدنشان، درکم رو ازشون بالا ببرم
استاد بزرگوارم باید یه تشکر ویژ] از شما داشته باشم
من همیشه قدردان شما و آموزه هاتون و درکی که به ما در مورد زندگی و قوانینش ایجاد میکنید هستم اما دوست دارم یه قدردانی خاص بکنم و بگم استادم، من با وجودیکه دوره عشق و مودت در روابط رو دارم اما شما در این فایل رایگان حدود 1 ساعته مواردی رو در روابط گفتید که شاید من هنوز بطور کامل از دوره عشق و مودت درک نکرده بودم و سپاسگذارم که شما برای دوستانی این دوره رو ندارن ، اینقدر عمیق و دقیق از ایجاد یک رابطه درست و عمیق صحبت کردید
یعنی شما براتون تفاوتی نداشت که این فایل رایگانه یا بخشی از محصولاته، اونقدر دقیق و اصولی، اونقدر به اصل و پاشنه های آشیل ماها در روابط اشاره کردید که من در طول کل فایل، فقط داشتن تک تک جملات و اون باورها رو تائید و تصدیق میکردم
خدا رو مجددا شکرگذارم که دیروز در زمان و مکان و شرایط مناسب این فایل رو دانلود و پلی کردم و اونقدر سر کار، خلوت بود و همه جا ساکت و عالی بود که بدون توقف کل فایل رو گوش دادم
وقتی شما خواستید مبحث رو شروع کنید از خداوند خواستم که بحث، روابط باشه و دقیقا شد و من چقدر سپاسگذارم که به این راحتی و آسانی خواسته ها اجابت پیدا میکنن اگه با قلبت و بطور واقعی چیزی رو بخوای
چرا دلم میخواست در مورد روابط باشه؟؟؟ چون میخوام از رسیدن ها و نرسیدن ها در روابطم بگم
از اینکه چطور به یسری چیزا در روابط رسیدم، خیلی راحت، چون بهشون نچسبیده بودم، رها بودم و فقط قلبا میخواستم
و چطور با یسری چیزا فقط جنگیدم و سخت گرفتم و نه تنها نرسیدم، بلکه یسری چیزایی که قبلش داشتم رو هم از دست دادم
من 14 سل هست ازدواج کردم، ما از دو شهر و فرهنگ متفاوت هستیم: من فارس و همسرم لر
هیچ زمان اعتقاد نداشتم که انسان های متفاوت از شهرها و دیارهای متفاوت نمیتونن زندگی خوبی داشته باشن و اصلا در این زمینه به خودم سخت نگرفتم ولی همواره به دلایلی، بسیار میخواستم هر زمان ازداج کردم، رابطه ای بسیار خوب و صمیمی با خانواده همسرم داشته باشم که حقیقتا به میزان زیادی هم همینطور شد و هست که خیلیها باور نمیکنند که من، تونستم اینقدر با شرایط و فرهنگ یه شهر لر نشین، اخت پیدا کنم و اینقدر همه من رو دوست داشته باشند
حالا میخوام یه چیز دیگه بگم براتون ….
خانواده من از لحاظ مالی خیلی اکی نبودند اما اینجوری هم نبود که کمبود خاصی داشته باشم اما همیشه ته دلم میخواستم و شرایطی رو تصور میکردم که با یه فرد متمول ازدواج کردم و اوضاع برام خیلی خوبه
من خیلی ساده این شرایطرو تصور میکردم، اصلا سخت نمیگرفتم و اصلا هم به فرد خاصی توجه و نظر خاصی نداشتم اما انگار یه خواسته واضح داشتمو دست خدا رو هم باز گذاشته بودم که هر طور میدونه برام برنامه بریزه، بدون اینکه از قانون و این چیزا، اطلاعی داشته باشم
و باید بگم شرایط به طوری چرخید که من برای تحصیلات تمیلی از شهر خودمون رفتم و از قضا، خواهر همسر من هم که 10 سال از من بزرگتر هستن هم برای ادامه تحصیل اومدن همونجا و ما همکلاسی شدیم و واقعا نمیدونم چطوری، شرایط ازدواج من با یه فرد غریبه، از یه شهر دیگه و استاد دیگه با وضع مالی بسیار عالی فراهم شد
یعنی میخوام بگم من اصلا تصورم این نبود چون خودمونوضع مالیمون خوب نیست، پس من هم قربانی این شرایط میشم و با یه فرد خیلی معمولی با وضع مالی نامناسب ازدواج میکنم
انگار حالا که فکرشو میکنم و با قوانین میسنجم، میبینم که من در اون شرایط، خودم رو لایق یه زندگی در شرایط خوب مالی و بالاتر از اون چیزی که بودم، میدونستم
بله ما ازدواج کردیم اما متاسفانه من هیچ درکی از زندگی زناشویی نداشتم
و بعدا با درس ها و آگاهی های دوره ها و فایل های شما فهمیدم که من بسیار زیاد دچار قربانی شدن شدم
یعنی یه تایمی بود که اگه از طرف همسرم یه رفتار نادرست و ناخواسته میدیدم بسیار تلاش میکردم که برای بقیه تعریف کنم و اونا به حال من دل بسوزانن و بگن آخییییی،تو حیف شدی
و خودمم اعتقاد داشتم که بله، حق من این نبوده و من اینجوری و اونجوریم و همسرم اونجوری و اونجوریه
سالها از این باور ضربه خوردم و گرچه الان تونستم تا حد زیادی این ورد رو بهترش کنم اما هنوز نتونستم 100% درستش کنم و تضادهایی در زندگی من هست که مثل یه چرخه، هر چند مدت یکبار تکرار میشه و من دقیقا یاد حرفای شما میفتم که میگید اگه یه مشکلی یا تضادی هر چند وقت یکبار تکرار میشه، این یعنی یه تضاد و مشکل ریشه ای وجود داره، یا باور از ریشه خرابه که باید بشناسمش و درستش کنم
تک تک باورهایی که گفتید رو یه جورایی توی زندگیم و در روابطم چک کردم
یسری چیزا بگم که دوستانی که میخونن متوجه بشن و یه الگو بگیرن که واقعا خودکشی کردن برای زیباتر شدن برای اینکه یه فردرو جذب زندگیت و روابطت کنی، اصلا درست نیست و فقط خودتو خسته و درمانده میکنی و میبینی انگار مترسک شدی و به هدفت هم نرسیدی و ناامیدتر از قبل میشی
من ژنتیکی موهام خیلی زود سفید شدن، خیلی ها اعتقاد دارن سیدها اینجورین ولی نمیدونم شاید هم اینجوری باشه
من از حدود 20 سالکی تار تار موهام شروع به سفید شدن کردن و الان در سن 40 سالکی نصف بیشتر موهام سفیده و خیلی با این موهای سفید راحتم و با وجودیکه خیلی ها بهم میگن دختر توکه جوونی ، خوشکلی موهاتو رنگ کن زمین و آسمون تغییر میکنی، اصلا برام مهم نیست و الان حدود 5 سال هست که اصلا موهامو رنگ نکردم و خیلی هم موهامو دوست دارم و جالبه که الان این مدل سفیدی مو در ایران مد شده (خخخخخ) و خیلیها فکر میکنن که من مش کردم و وقتی میگم موهای خودمو کلی تعجب میکنن، همین خواهر شوهرم رفت کلی رنگ گرون قیمت خرید تا موهاشو مدل موهای من لایت کنن و چقدر هم بابتش پول داد ولی اصلا نشد که نشد و خودش اعتراف کرد که آرایشگر تو ( خدای مهربونم) خیلی ماهر تر از آرایشکر اون بودهو مفت و مجانی چنین رنگ مویی برای من در آورده
و من حقیقتا با این موها راحتم
برام فرقی نداره عروسی برم ، مهمونی برم، یا توی دانشگاه موهام از مقنعه مشخص بشه، من در هر حال خودمو با این موها پذیرفتم و کیفشو میکنم
بعد از دوره قانون سلامتی هم من خیلی لاغر شدم. یعنی من حدود 66 بودم و الان به 44 رسیدم و صورتم خیلی لاغر تر و ظریف تر شده و خیلی ها میگن تو اگه ژل تزریق کنی و گونه بذاری خیلی جذاب میشی ولی من زیر بار این حرفا نمیرم و چیزی که خیلی جالبه این هست که این روزا زاویه سازی چونه و فک با ژل و چربی خیلی زیاد در ایران رواج پیدا کرده و من صورتم به شکلی هست که انگار خودش زاویه سازی شده
یعنی استخوان فکم کامل به شکلی هست که انگار زاویه داره بدون اینکه من حتی به این قضیه فکر کرده باشم و اینو دقیقا یه خانم که کارش تزریق ژل بود به من گفت و خیلی تعجب کرده بود که اینقدر صورت من متقارنه و بدون هیچ کار خاصی، اینقدر زیباست و منم باهاش کاملا راحتم
اما در مقابل،یه رفیق دارم که هر روز به حرف اطرافیان گوش میکنه و از مطب دکتر به اون مطب دکتر که یکبار ابروهاشو فلان کار کنه، یبار صورت جوانسازی کنه، یبار لک صورتشو ببره و هزارنکار دیگه که علاوه بر درد، کلی هم پول خرج میکنه اما در نهایت بازم راضی نیست و ین داستانش سر دراز دارد….
خیل تجربه های زیادی دارم که اینا یه بخشیش بودن ولی میخوام در روابطم خیلی بهتر بشم، میخوام رابطم با همسرم رو عمیقا بهتر کنم
وقتی میبینم من با لایق دونستن خودم چه پیشرفتهایی کردم و چه رشدهایی داشتم مخصوصا همین چند سال اخیر بعد از آشنایی با شما، پس درک میکنم میتونم در هر زمینه ای بهتر باشم و فقط باید باورهام رو مجددا شخم بزنم و تغییرات مثبت تری در من رخ بده
من ایمان دارم که میشه
من ایمان دارم که میتونم زنگیم رو به بهشتی تبدیل کنم که لیاقتش رو دارم چون خداوندم من رو هالق زندگیم آفرید و من باید ، باید زندگیم رو خداگونه بسازم
سپاس بی کران از شما
دنیا دنیا عشق سلامتی نعمت ثروت آرامش و خوشبختی واقعی رو برای هممون آرزو دارم
واقعا وقتی نگاه میکنم به رفتارهام میبینم من اصلا ربطی به عمران 3 سال پیش ندارم
تا حدی که خانوادهام ( پدر و مادر و برادرهام ) کلا از رفتارهای من شاکی شدن
بخاطر رفتارهای ارزشمندی و لیاقتی که ربط داره به خودم دارم نشون میدم
خانواده من تا بوده این بوده که تو روستا زندگی کردن و بزرگ شدن و تو جمع اقوام و فامیل و دوست و اشنا هستند و کنار هم زندگی میکنند
جو این روستا اینجوری که هر کسی چیزی بخواد و یا کاری فیزیکی با کسی داشته باشه خیلی راحت و طبیعی میتونه از هر کسی که دلش خواست درخواست کنه و حالا اون خواستهاش میتونه وسیله یا ابزار خاصی باشه یا اصلا نیاز به خود وجود اون شخص باشه اون طرف باید بره و انجام بده
و یه جورایی این ذهنیت تو روستای ما هست که طرف فامیل یا آشناست باید کمکش کنه تا فردا روز اون هم بدردت میخوره
و جالبه تو بیشتر مواقع من میبینم خانواده من اگر اینکار رو انجام میدن بعدش پشت سر اون طرف کلی حرف میزنند و شاکی میشن که چرا فلانی این درخواست بیجا رو کرد و نباید درخواست میکرد !!؟
البته این نوع رفتار بیشتر تو جمع روستایی بیشتر میبینی ولی معمولا تو فضای شهری و شلوغ کمتر دیده میشه
ولی من از همون ابتدا مقاومت داشتم از اینکه چرا باید به درخواست هر کسی جواب اوکی بدم
و از وقتی که با استاد و قوانین حاکم بر جهان هستی اشنا شدم هر سری باورهام رو قویتر کردم
تا الان که من بجایی رسیدم که من حتی برای خانواده خودم هم مفت و رایگان کاری رو براشون انجام نمیدم و ازشون برای هر کاری که کردم پول دریافت میکنم ( حتی از خانواده همسرم )
الان جو به حدی علیه من شده که هر دو خانواده یه جورایی از رفتارهای من شاکی شدن و شدیدا دارند مقاومت میکنند
برای همین بخاطر این ذهنیت بی ارزشی و ذهنیت فقری که در این روستا وجود داره من حدود 2 سال مهاجرت کردم به شهر و مکانی که پر از انسانهای ثروتمند و با ارزش وجود داره و این هم بخاطر باورهای من بوده و خداوند خیلی راحت منو هدایت کرد و مسیر منو با این ادمها جدا کرده
بخاطر همین من زیاد دوست ندارم تو روستای خودمون باشم
ولی اینسری نزدیک به 40 روز شده من هنوز تو روستام و هنوز هدایت نیومد که بخوام برگردم خونه خودم
ولی وقتی فکر میکنم به این اتفاقات میبینم میگم اتفاقا خیلی هم خوب شده
رفتارهایی که اینجا دارم از خودم نشون میدم خیلی به تقویت باورهام داره کمک میکنه در صورتی که اگر تو شهر و خونه خودم بودم مطمئنا این موقعیت ایجاد نمیشد که این تمرینها عملی رو انجام بدی
پس فرصت خوبیه که اتفاقا همین جا وارد دل ترسهام بشم و قورباغه خودم رو قورت بدم
که من نیاز ندارم کسی رو راضی کنم و بیام از خودم بکنم تا طرف راضی بشه
نه من برای خودم و محصول خودم و وقت و انرژی خودم ارزش قائلم و اگر کسی از من درخواست کرد اگر خواستم انجام بدم ازش بابت انجام کارم همون موقع میخوام بهاش رو پرداخت کنه و اگر نه دوست نداشتم خیلی راحت جواب رد بهش میدم
بنابراین تو هر کار و مواردی من خواستههای خودم رو اولویتبندی میکنم و برای خودم اصول مشخص میکنم
که اگر با انجام اون کار و اون نوع رفتار باور ارزشمندی و لیاقت من حفظ بشه خوب مشکلی نیست کار رو انجام میدم
ولی اما اگر نه انجام اون کار قرار از من چیزی کنده بشه و خودم رو بخاطر راضی کردن دیگران بیارزش کنم و از وقت و انرژی و یا محصول و یا هر چیزی که مربوط بمن بشه که بخوام از خودم بکنم تا فلانی راضی بشه خیر هرگز اونکار رو انجام نمیدم
این اصولی که برای خودم مشخص کردم
و باید تا میتونم روش پایبند باشم اگر که بخوام خودم رو به جهان ثابت کنم که من انسان با ارزش و لایقی هستم و جهان هم با توجه به این باورم و عملکردم منو به موقعیتها و شرایط و ادمهایی هدایت کنه تا همین بازخورد رو با من هم داشته باشند
البته نمیگم تو اینکار خوب هستم ولی دارم سعی میکنم هر سری بهتر و قویتر بشم
ولی هر چی که بیشتر به رفتارهام نگاه میکنم و خودم رو با ادمهای دیگه و مخصوصا گذشته خودم مقایسه میکنم
میبینم من خیلی خیلی تغییر کردم و من اصلا هیچ ربطی به عمران قبل ندارم
و روز به روز باورهام داره بهتر میشه و این مسیر رو با قدرت با استفاده از هدایت خداوند دارم ادامه میدم
خدایا شکرت از اینکه همواره داری منو هدایت میکنی به مسیر صاف به مسیر کسانی که به انها نعمت دادی نه گمراهان و غضب شدگان
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
دوست داشتم در مورد باور لیاقت و ارزشمندی صحبت کنم چون واقعا یکی از پاشنههای اشیل بزرگ منه که خیلی توش مشکل دارم که باید خیلی خیلی روش کار کنم تا انشالله قوی و قویتر بشه
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه خدای مهربان شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشید
قبل از هر صحبتی میخوام بگم استاد عااااااشقتونم بیییینهایت سپاس گذارم ازتون با این توضیحات بینظیرتون شما اولین کسی ک من تا ب الان دیدم ک انقدررر دقیق ب صورت ریشه ای عمیق ترین و موثر ترین باورها رو هم از درون خودتون و هم از درون دیگران بیرون میکشید و با این کار ارزشمندتون منبع بزرگ خیر و نعمت میشید هم در زندگی دیگران و هم در زندگی خودتون، هرچقدر سپاس گذاری کنم کمه استاد و اصلا زبانم کم میاره برای سپاس گذاری از شما و خداوند، الهی شکرت با همه وجود شکرت…
من امروز صبح خیلی زود ب صورت اتفاقی وارد سایت شدم تا فایل قبلی قسمت 1 رو دوباره گوش کنم و دیدم ک استاد قسمت 2 این فایل رو روی سایت قرار دادن خیییلی خوشحال شدم قشنگ انگار مثل یه هدیه ارزشمند بود برای من اونم صبح ب اون زودی
خلاصه فایل رو پلی کردم و استاد شروع کردن ب صحبت کردن و گفتن موضوعی ک انتخاب کردن در مورد روابطه!! وااااای خداا دیگه عالی تر از این نمیشدددد درحین گوش کردن ب فایل انقققدرررر استاد دقیق و ریشه ای صحبت میکردن ک انگار داشتن درمورد باورهای من توضیح میدادن!! خداااای من یعنی من ایننن همههه سال تلاش کردم برای ساختن یه رابطه عاطفی عاشقانه با این باورها؟؟!!! و تا این حد هم ازشون بی خبر بودم؟؟!!! من هرررگززز فکرشم نمیکردم ک چنین باورهایی داشته باشم ،البته از قبل ریشه هایی رو درمورد احساس بی ارزشی و عدم لیاقت در وجودم پیدا کرده بودم و داشتم روی احساس لیاقتم کار میکردم اما بخدااا ک فکرشم نمیکردم باور((چون من تو شهرستان زندگی میکنم پس این باعث میشه ک نتونم وارد رابطه خوب بشم یه جورایی مثل احساس خجالت و شرم درمورد محل زندگی )) البته من از این باور سمی خودم آگاه بودم ک (( برای داشتن ی رابطه عاطفی اونم از نوع خوبش حتتمااا من باید اندام خوب داشته باشم چون پسرا دنبال اندام دلخواه هستن و راستش خودم هم خیلی ظاهر و اندام برام مهمه بیشتر این فکر رو درمورد خودم داشتم و دارم)) و اصلا توجه نمیکردم ک من کلییییی ویژگی های عااالی دارم من کلی اخلاق های عااالی دارم من فردی هستم ک خوب گوش میکنه ب فرد مقابلش و درک میکنه و کلییی خصوصیت های اخلاقی عالی دیگه ک هیچ وقت هیچ وقت اونهارو نمیدیدم ک چقدررر میتونه مهم و تاثیر گذار باشه در آدمها و در رابطه ،فقط ب این فکر میکردم ک چطور ظاهرم رو حفظ کنم…))
یا مثلا باور ب اینکه((تو رابطه اون شخص من رو نمیفهمه!! الله اکبر وااقعا این درمورد من صدق میکنه ، من زمانی ک تو رابطه بودم دقیقااا با افرادی رابطم شکل میگرفت ک اونها اصلاااا نمیخواستن منو درک کنن و حتی ساده ترین احوالات من رو بفهمن و ب عنوان فردی ک با من در رابطه بودن هیییچ تلاشی حتی کم ترین تلاش رو هم برای دادن احساس خوب ب من نمیکردن و بیشتر ب دنبال بودن ک من احساس خوب بهشون بدم و همیشه این موضوع برای من یک طرفه میموند..))
و یک باور دیگه ای هم ک من دارم ک انصافا سمیه و خطرناکه باور ب اینه ک(( چون اطرافیان من و خواهرم و یک سری دخترها توی خانوادمون رابطه عاطفی دلخواهشون رو ندارن و یا اصلا تنها هستن ،اگر من به یک رابطه عاطعی دلخواه عاشقانه ایده آل برسم اون هم با شخص ایده آل ، خواهرم و فلانی و فلانی و دوستم و … ب من حسودی میکنن ، گناه دارن ، دلشون میسوزه، پشت سرم حرف میزنن ، یا کاری میکنن ک رابطه عاطفی من ب هم بخوره و باعث جداییمون میشن ، یا اینکه دوست پسر من رو میکشن سمت خودشون!!!!! ، یا اینکه میگن فائزه لیاقت همچین رابطه خوبی رو نداره ووو………….
ک با این افکار و فرکانس ها و باورها من هیییچ تغییری توی زندگی دیگران ایجاد نمیکنم و حقیقت زندگی اونها عوض نمیشه چون اونها خودشون خالق زندگیشون هستن اما این افکار و فرکانس ها و باورها صددرصد توی حقیقت زندگی من تاثیر داره و باعث خلق اتفاقات زندگی من میشه و باعث میشه من تجربیاتم بره توی دسته ناخواسته ها و رنج بینهایت
این باورم رو میشناسم و میدونم ک چقدررر بده و از خداوند با همه وجودم میخوام ک کمکم کنه اصلاحش کنم.
باور بعدی ک اصصصصلااا نمیدونستم دارم و بعد از اینکه استاد فرمودن من شوک شدم باور ب اینکه(( من باید مهارت و پول داشته باشم باید ماشین فلان داشته باشم باید خونه و شغل فلان داشته باشم من لیاقت رابطه خوب ندارم، من بلد نیستم رابطه برقرار کنم و با یک پسر جنتلمن حرف بزنم)) اصصلااا فکرش رو هم نمیکردم ک این باورها میتونن تاثیر داشته باشن و ب دندازه ای ک محکم و قوی هستن من رو از رحمت و لذت یک رابطه عاطفی عاشقانه دور نگه داشتن، و خدا میدونه ک چندیین ساله ک این باورها دارن خاک میخورن تو ذهن و وجود من و من فقط میگفتم “چرا برام اتفاق نمیوفته؟؟” !! خب دختر خوب با این باورهای عجیب غریب و سمی معلومه ک نباید اتفاق بیوفته رابطه دلخواهت…
و هنوز بعد از کلی کار کردن روی توحید باز هم میبینم ریشه های عمیقش توی وجودم داره کار میکنه اینکه(( تو سرنوشت من عشق رو ننوشتن!! و خواهرم ک تنها بوده ،دختر عمم ک تنها بوده فلانی ک تو خانوادمون تنها بوده ،پس منم باید تنها باشم ،پس منم این لیاقت رو ندارم و کلی باورهای سمی و خطرناک دیگه))
و آقااا اصلا اگر “باور کمبود” نداشته باشیم ک نمیشه! ب خصوص ما ایرانی ها ،این باور کمبود توی زندگی هامون و توی وجودمون موج میزنه و یکی از شدید ترین باورهای ذهنمونه و انگار یکی از باورهای فابریک ما هست ک فکر میکنیم باید باشه و اگر کسی باور ب فراوانی داشته باشه و توزندگیش نتیجه شو گرفته باشه فحشش میدیم!!
(( باور ب اینکه اصلا کلا هیچ چیز نیست اونم از هر چیزی خوبش نیست وجود نداره، دست یک عده خاصیه، ما لیاقت نداریم از هرچیزی خوبشو داشته باشیم، اگر هم چیزی باسه دست ما نیست دست بقیه ست حالا کدوم بقیه؟؟ اونایی ک خیییلییی ناکس هستن اونایی ک خیلی بد هستن و…)) خب بدیهیه ک نتیجه چنین باوری چی میتونه باشه… هرررچی آدم ناجور و نا خلف و ناسالم و ناصالحه رو با این باور کشوندیم تو زندگی خودمون و بعدش میگیم چرا آدم مناسب من پیدا نمیشه؟ بعدش میگیم چرا همه آدما بد شدن؟!! ))
ولی من درمورد یک چیز میتونم بگم ک خوب هستم ،من آدمهای خیلی معروف و بزرگی رو جذب خودم میکنم، طوری خود اون فرد میاد و ب من پیشنهاد میده ، باتوجه ب اون باورهایی ک بالا عرض کردم ، طرف من ب لحاظ جایگاهی و موقعیت اجتماعی خیلی خوبه اما اما باورهای من دقیقا من رو هدایت میکنه ب فرد معروفی ک ناسالمه و ناصالحه و باورهای من از توی وجود اون فرد رفتارهایی رو میکشه بیرون ک کاملا سوء استفاده گرانه هست و من برای اینکه درد بیشتری نکشم مجبور ب ترک رابطه میشم ، من حتی با یک بازیگر هم وارد رابطه عاطفی شدم ب مدت 2 سال اما خب واااقعا خیری از رابطه م ندیدم ب خاطر ویژگی های خودم ب خاطر باورهای خودم ، در ظاهر این بود ک دیگران واااقعا ب من غبطه میخوردن اما من در اون رابطه درد میکشیدم بازهم میگم فققققط ب خاطر باورهای خودم و باعث میشدم اون رابطه رو هم از دست بدم ، این واقعا برای من جالبه ک من آدمهای بزرگ و معروف رو جذب خودم میکنم اما از نوع ناسالمشون رو ! یا اینکه با فرکانس هام و باورهام دقیقا وجهه ناجالب فرد رو نسبت ب خودم میکشم بیرون و خودم هم کسی هستم ک درد میکشم…
انققققققدر استاد عزیز عالیی و ریشه ای توضیح دادن و انقدررر خودم هم مثال دارم ک میتونم تا صبح درموردش حرف بزنم و درمورد زندگی خودم و روابط خودم توضیح بدم…
بینهایت سپاس گذارم ازتون استاد عزیزم شما واقعا وجودتون برای ما و من یک رحمته شما درهایی از رحمت رو ب رومون باز میکنید استاد عزیزم ک بهترین نتایج رو برامون ب دنبال داره و بییینهایت سپاس گذارم از پروردگار هدایتگرم پروردگار مهربونی ک فقط کافیه بخوای و ازش درخواست کنی و متعهد بشی ب مسیرت ،اون موقع خواهی دید ک چطور دست های پررحمت هدایتش رو باز میکنه و راه رو برات هموار و آسان میکنه.
عاشقتم خدای مهربونم
عاشقتونم استاد عزیزم
انشالله ک روزهای بعد بیایم تو سایت و کامنت های عالی از نتایج عالی روابط دوستان رو بخونیم و لذت ببریم ک من واقعا از نتایج عالی دوستادن لذت میبرم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چقدر لیست فوق العاده ای بود از باورهای مخرب در مورد رابطه
مثلا من خودم این رو خیلی شنیده بودم که با ازدواج کامل میشی
طوطی وار پذیرفته بودم ولی الان با توضیحات شما چقدر به نظرم باور خنده داری بود..یعنی چی با ازدواج کامل میشی؟ خدا ناقص خلق نکرده که توسط عامل بیرونی کامل بشیم…ما از درون کامل هستیم و با ازدواج «لذت» بیشتری می بریم
و باور مخرب دیگه ای که داشتم . کی حوصله داره وارد رابطه بشه و کلی بالا پایین ها رو تجربه کنه تا لم اخلاقی اون آدم دستش بیاد… حالا آخرش چی بشه خدا میدونه!
الان می فهمم که هیچوقت برای حفظ رابطه تلاش نمیکردم
باور مخرب بعدی اینکه آزادی زمانیم کم میشه.. دیگه وقت ندارم روی خودم کار کنم و باید برای رابطه زمان بذارم
و همیشه میگفتم من ازدواج نمیکنم … دقیقا نه از روی انتخاب .. ولی به خودم انگار تلقین کرده بودم که این واقعا خواسته منه در صورتیکه با این جلسه متوجه شدم اصلا درون من این رو نمیخواد ، من برای فرار از امکان تجربه باورهای مخربم نمیخوام در رابطه باشم
بینظیر بود این فایل و چقدر دید من رو نسبت به خودم بازتر کرد
بخصوص که کلی از مفاهیم رو بهتر درک میکردم چون در دوره احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی کامل توضیح داده شده
در پناه الله یکتا
به نام خدا
ردپای 50
سلام استاد عزیز و دوستای خوبم
باورم نمیشه که 50 روز گذشت! این تصمیم که 50 روز استمرار داشت به من ثابت کرد که حتی بزرگترین کارهام با قدمای کوچیک شروع میشن و یه دفعه به خودت میای
همه چیز خلق شده! پس باید به خودم یادواری کنم اگه دیدی یه کاری بزرگه ،خردش کن به قدم های کوچیک و نگران بزرگیش نباش
از اون وقتایی تو زندگی آدمه که جزء عمرت حساب نمیشه آنقدر که کیف میده !ناگفته نمونه که این مدت این شور و شوق باعث شد من چه کارایی که نکنم
از همه مهم تر !چقدر آروم و شکر گزار و امیدوار و اهل عمل شدم
واقعا سپاسگزار خدام از من شخصیتی در حال شکلگیری که تمام عمر دوست داشتم باشم
واقعا سپاسگزار خدا شما و خودم هستم ،چه ترکیب جادویی خخخ هر مسابقه ای برنده میشه !
50 روز زندگی که فرسنگ ها باهاش فاصله فرکانسی داشتم زندگی کردم
چه زندگی؟زندگی از صبح بسیار زود تااخرای شب در حال قدم برداشتن برای اهدافم ،سلامتی،خانواده،تفریح،آموزش، استراحت،لذت از طبیعت و… در حال سپری شدنه
بدون غر بدون شکایت با حال خوب و امیدواری و ایمان
نمیدونم این کامنتُ وقتی سال دیگه میخونم به دوتا از هدف های اصلیم رسیدم یا نه
اما میدونم این فاطمه جدید حالش خیلی خوبه!و لاجرم اتفاقای خوب میافته کی؟چطوری؟کجا؟نمیدونم
خیلی خوشحالم که وارد سایت شدم و متعهد موندم با وجود کلی نجوا
ازتون ممنونم استاد عزیز بابت همه چی واقعا خوشحالم که حداقل یک بارم که شده فقط شنونده نبودم و عمل کردم و باور کردم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت ،و این قدرت کلام شماس که حتی من شنونده رو هم به انجام دهنده تبدیل میکنه
خیلی ممنون بابت اینکه یاد دادید بهشت خودمونو بسازیم
سلام فاطمه خوشگل و دوست داشتنی
برام خیلی جالب بود که نوشته بودی ردپای 50
دوست دارم بیشتر در موردش بدونم
خیلی ایده اتو دوست داشتم
مطمعنم نتایج خیلی خوبی با این استمرار به دست میاری و اوردی
میشه بیشتر در مورد این ردپا هات توضیح بدی ؟
هرروز به مدت 50 روز کامنت گذاشتی یا اینکه 50 تا رو در مدت زمانی که تعیین کردی گذاشتی
یا اینکه هر وقت حس کردی لازمه بزاری گذاشتی عزیز دلم ؟
ایده ات خیلی باحاله
سلام نسترن جان امیدوارم خوب باشی ممنون از لطفت
این کلمه رو تو یکی از فایل های استاد شنیدم و به نظرم خیلی جالب آمد، که برای اینکه یادمون نره کجا بودیم و چه مسیری آمدیم ،از خودمون ردپا به جا بذاریم و بنویسیم
بعد تصمیم گرفتم هر شب ،روزم رو با کامنتی به پایان برسونم
تو ردپا ممکنه از چیزایی که یادگرفتم،نتایج، تجربه ها ،چالش ها و برداشت هام از آموزه های استاد بنویسم
و اینطوری هر روز خودم ثبت میکنم و اتفاقات مثبت روز مینویسم و شکرگزاری میکنم بابت زیبایی ها که همین الان دارم
و این روند تا الان 50 روز ادامه داشته
خیلی خوشحال شدم بابت پیامت عزیزم
در پناه خدا باشی
سلام استاد خوبم
عمب فایلی بود! یکم طولانی بود واسه همین زمان برد که تمومش کنم و خرد خرد بین کارهای دیگه پیش ببرمش، ولی وای خدای من!
چقدر من نیاز داشتماین ها رو بدونم!چقدر راحت خودم رو از یک رابطه عاطفی بسیار بسیار زیبا محروم کرده بودم! چقدر تا الان تعلل داشتم و این خواسته داشتن روابط عاطفی رو پشت گوش انداحتا بودم، همش خودم رو نگه میداشتم. وقتی گفتین خودتونو بپذیرین با تمام اکنچه هستید و هیچکس پرفکت نیست! اصلا کلا شکست این باور ها درمن که نمیذاشت حتی بخوام یک ارتباط عاطفی رو!
اصلا به این نتیجه رسیدم که مقاومت ها بیشتر انرژی میگیره تا کمک!
واییی خدای من!ای وای برمن!عجب!
یعنی وقتی گه گفتین که هرکس میتونه کامل باشه برای خودش و وقتی گفتین هرکس آزادی خودش رو داره بخصوص باور آزادی چه کردید!
یعنی من گفتم که اهه!چه جالب!اگر آزادی هست چرا من خودم رو از لذت ها محروم میکنم!
همونطور که در فایل برسی حماب از دیدگاه قرآن یکی از آیات زینت رو اوردید که اگر درست یادم باشه میگفت:چه کسی گفته این زینت های دنیا رو از خود محروم کنین!
واییی!عجبا یعنی واقعا عجبا!
اصلا چه جیزها!با این فایل به لطف خدا و البته دست خوبش شما خیلی جلو افتادم!بجای اینکه تک تک در 10سال این نکات رو بفهمم این تمرز هارو خیلی زود متوجه شدم که حالا روش کارکنم.
درکل مرسی و امیدوارم که به مدار آگاهی های بیشتری راه بیابم.
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم
و خانم شایسته مهربون و بچه های سایت
خدا شکر برای دریافت این آگاهی ها
فایل رو چندین بار گوش دادم
و باعث شد ی دفتر مخصوص بذارم و شروع کنم به نوشتن ترمز هام و خصوصیات کسی که میخوام ازدواج کنم
و برای خودم هدف گذاشتم که ترمز های ذهنی ام رو بذارم کنار
استاد تمام ترمز هایی که گفتی رو من دارم و حتی بیشتر
که باعث شده 10تا 15 سال نتونم ازدواج کنم
ذهنم بدجوری با ازدواج مقاومت داره تا رابطه بدون ازدواج
احساس اینکه ازدواج محدودم میکنه هزاران یا شاید میلیون ها بار ا دوستای هم سنم که ازدواج کردن شنیدم که از وقتی ازدواج کردیم دیگه هر روز بدبخت تر درگیر زن و زندگی شدیم
و ذهن منم همه این حرف ها رو باور کرد
یا اینکه من خودم رو گول میزدم بابا ازدواج مال جهان سومی ها مال انسان های سطح پایینه
دیگه قدیمی شده
دیگه ی جور بی کلاسیه
و از این چرندیات
و میگفتم من خودم نخواستم ازدواج کنم در صورتی که از درون دوست دارم ازدواج کنم
یا سرمایه ندارم
یا چطور میتونم خرج زندگی رو بدم
استاد ی ترمز مخفی دیگه
من انقد شنیده بودم که طرف وقتی ازدواج کرد بعد پیشرفت کرد
و این باعث شد که بخوام من ثابت میکنم بدون ازدواج هم میشه موفق شد
کلا ذهنم مقاومت داشت
یا میگن تا ازدواج نکنی پول نمیتونی جمع کنی
یا وقتی ازدواج کنی دینت کامل میشه
انقد ترمز هست اونم مخفی که خدا میدونه
استاد من الان فهمیدم که واقعا دوست دارم ازدواج کنم با کسی که هم مدار و فرکانس باشه و توی همین فضای قوانین باش دوست دارم
الگوی هم که دارم شمایید.
استاد واقعا این حرفتون خیلی بهم انگیزه و انرژی داد
وقتی ما ازدواج کنیم به زندگی مون افزوده میشه
بیشتر لذت میبریم
خودمون رو بیشتر گسترش میدیم
استاد این باور ها واقعا ی شبه در من ایجاد نشده
میلیارد ها بار شنیدم و جهان هم با نشون دادن این الگو ها تایید کرده
شاید درک کامل و درستی از این فایل نداشته باشم
ولی واقعا درک کردم که پا بد جور رو ترمزه توی بعضی جاها
فهمیدم وقتی کد توی ذهنم اشتباه باش تلاش بی معنیه
همه چی باوره بارو باور
خدایا خودت هدایت کن به زیبایی ها
انشالله بعد این فایل ها خبر های ازدواج بچه های سایت بیشتر شنیده میشه حتما حتما
استاد ممنونم ازتون
سلام استاد عزیز
برخلاف چیزی که فکر میکردم من خودم بعد از نوشتن این فایل و تمرکز اساسی روش، متوجه شدم من هم خیلی خیلی از این باور هارو دارم، و میدونم خیلی از باور های اشتباه دیگه رو هم دارم مثل اینکه اگه شوهر پولدار بشه و موفق بشه ، دیگه اصلا می افته دنبال زن های دیگه و زن خودشو کافی نمیدونه ، این رو بارها و بارها از مادرم شنیدم و مثال هاش رو بهم نشون داده توی فامیل و یا مثلا همه مردها سرو گوششون می جنبه ، مهم نیست زنش چقدر خوبو خوشگل باشه ، بازم مرده به زن های دیگه نگاه میکنه و….. و زمان های خیلی زیادی از کودکی من به شنیدن این حرف های بزرگ تر های فامیل گذشت
در مورد ترمز اول شما من یک مثال خوب برای خودم دارم، من دوستی داشتم که دماغش قوز داشت ولی واقعا دختر زیبایی بود ولی اصلا از بینیش راضی نبود و تصمیم گرفت بعد یک هزینه خیلی سنگین بینیش رو عمل کنه و این دوستم بعد از عمل بینیش بخاطر عزت نفس و خود ارزشی پایینی که داشت در یک دوره طولانی با خودش درگیر بود و گریه میکرد و ناراحت بود و میگفت همش به خودکشی فکر میکرده بخاطر اینکه بقیه بهش گفته بودن از وقتی عمل کردی چشمات از هم دور شده ، فاصله لبو بینیت زیاد شده، بینیت به اندازه کافی باریک نشده و…. و این دوستم به فکر عمل دوباره بینی بود و تموم مدت استرس داشت که فرد جدیدی رو نبینه که بهش بگه خوشگل شده یا زشت و همه جا همیشه از ماسک استفاده میکرد و این موضوع همون موقع ی درس شد برای من که اگر خودم ، خودم رو دوست نداشته باشم و عاشق خودم نباشم و خودم رو همینجوری که هستم کافی ندونم وارد چه چرخه وحشتناکی میتونم بشم
ترمز بعدی برای من این بود که تمام روابط اخرش به رنج و بدبختی ختم میشه، دلیلش هم رابطه پدر و مادرم بود و همیشه مادرم تعریف میکرد اوایل بابا عاشق من بود و برام همه کار میکرد و همه جوره عشقش رو بروز میداد ولی از یک جایی به بعد دیگه رابطه ما بد شد و فلان، و این باور خیلی سفتو سخت توی ذهن من چسبیده ولی من شروع کردم به پیدا کردن الگو های مناسب مثلا ویدیو هایی دیدم که پیرزن و پیر مرد هایی که عاشق هم هستن و در اوج پیری کلی به هم عشق میورزن و عاشقانه رفتار میکنن، یا پیرمردی که بعد از فوت همسرش هم باز هم عاشقش بود و به شکل های مختلف عشقش رو بروز میداد یا پیرمردی که با عشق میگفت دلیل زندگی خوب من ازدواج با این زن عالی بوده و….. و هروقت ذهنم شروع میکرد به گفتن نجوا هاش من هم این الگو هارو یاداوری میکردم و صدای نجوا رو از بین میبردم
و ترمز بعدی که شما در مورد رابطه گفتید که من حتما باید پرفکت باشم برای بودن در یک رابطه رو، من برای شروع کار مورد علاقه ام دارم، من علاقه دارم برای یوتوب ولاگ بگیرم ولی این باور که محیط من ب اندازه کافی شیک و خوب نیست که این کار رو بکنم باعث شده من تا الان برای شروع هیچ حرکتی نکنم و مدام خودم رو با بلاگر های آمریکایی که چندین ساله ولاگ میگیرن مقایسه میکنم و میگم ببین ! من هم این توانایی هارو دارم ولی وایمیستم تا هروقت این تخت و این فرشو این مبل هارو گرفتیم شروع میکنم در صورتی که من باید این باور رو در خودم بسازم که خدا منو هدایت میکنه به راه هایی ک من به راحتی بتونم ویدیو بگیرم و محیط اطرافم هم توش تاثیر نداشته باشه
ترمز بعدی برای من خیانت هستش!!! این هم به این دلیل که توی خونواده خودم اتفاق افتاده و من توی خیلی از روابط اطرافم دیدم و چند وقت پیش داییم داشت توی جمع صحبت میکرد و از خیانت های ادم های اطرافم میگفت و خیلی واضح میگفت اره دیگه، بلخره همه مرد ها خیانتکار هستن و همه سروگوششون میجنبه و هیچ مردی نیست که درست رفتار کنه و به رابطش 100 در 100 پایبند باشه و همونجا متوجه شدم مادر خود بنده هم این باور رو به صورت خیلی عجیب و زیاد در وجودش داره و برای همینه که براش اتفاق افتاده و از همون لحظه تصمیم گرفتم از این جمع ها فاصله بگیرم و یکبار دیگه به خودم یاداوری کردم که تمام اتفاقات زندگی خودم رو بدون استثنا، خودم رقم میزنم ، با باور ها و رفتار های خودم و بعد از دیدن این فایل مصمم تر شدم که این روابط اشتباه با فامیل و هر ادم اشتباه دیگه ای رو قطع کنم و شبکه های اجتماعی مضر رو کاملا قطع کنم بدون هیچ استثنایی و مواظب حرف ها و رفتار های خودم باشم و باور های اشتباهم رو شناسایی کنم و روی خودم کار کنم
ترمز بعدی من اینه که اگر وارد رابطه بشم ، ازادی من گرفته میشه و دلیلش هم خیلی واضح هستش چون ادم های اطرافم همه ب این شکل هستن و خانوم های جوان ازدواج کرده ای رو دیدم که مدام در مورد بد بودن و اسیر شدن و مسئولیت سنگین رابطه برام میگفتن و بعد توضیح میدادن بعد ازدواج به دنیا اوردن بچه و مسئولیت های بچه و بزرگ کردن بچه هست ک روی دوشت می افته و بیچاره میشی و سعی کن هرچقدر که میتونی ازدواجت رو به تاخیر بندازی
و باور مخرب دیگه ای که خیلی خیلی زیاد از طرف ادم های اطراف و فامیل به من داده شده این که، دختر یک بهاری داره و توی این سن خاص باید ازدواج کنه وگرنه اگر ازدواج نکنی و از این سن بگزره مثل فلانی و فلانی که ازدواج نکردن حالا باید با یک پیرمرد یا اقایی که از ازدواج قبلش بچه داره ازدواج کنی و یا اصلا نمیتونی ازدواج کنی و من خوشبختانه میدونم این باوری که ب من داده میشه بخاطر باور کمبود فراوانی دیگران هست و از نداشتن عزت نفس و مهم بودن حرف دیگرانه که داره این حرف ها زده میشه و اگاهانه خلافش رو بارها و بارها به خودم ثابت کردم و الگو های زیادی رو به خودم نشون دادم
این فایل واقعا فوقالعاده بود ممنونم
سلام زهرای عزیرم
در راستای این که بدنه جامعه حرف هایی میزنه که مردا خیانت کارن یا زن ها فلان ،من همیشه الگوهایی رو دارم برای خودم .یه برنامه احسان علیخانی داشت که یه پیرمرد و پیر زن و آورده بود که 60 سال با هم بودن و از روابط و عشقشون میگفتن جوری که قند توی دل آدم آب میشد و مرده میگفت بعد 60 سال من عشقم به همسرم از روز اول خیلی بیشتر شده.مامانم دیروز گفت یه مرده در نونوایی نزدیک خونمون سبزی میفروشه و ترپچه هاشو رایگان میده ازش پرسیدن چرا رایگان گفته شهناز زنم ترپچه دوس داره یعنی اول کلی خندیدم بعدش گفتم ببین تو این دنیا مردهای عاشق هستن که حاضره ترپچشو مجانی بده چون عاشق همسرشه.
یه استاد داشتم سر کلاس کهمیومد بازی میکردیم برای بهتر فهمیدم درس گیم تئوری بعد هر کس بازنده میشد باید یه چیزی میخرید و استاد میگفت باید واسه خانومم هم بگیرید یادمه یه بار لواشک خریدیم و گفت سهم خانوم منو بزارید کنار که لواشک دوس داره،یا پنجشنبه که تعطیل بود میگفت کسی بهم زنگ نزنه مخصوصا از 8 شب به بعد چون اون تایم همیشه با خانومم فیلم میبینیم.اینم یه مثال عالی بود برام تازه این استاد 32 سالش بود و کلی دختر خوشگل و خوب ارتباط داشت ولی مرد ها وقتی دوستت داشته باشند واقعا دوستت دارند و وفادارند .
این مثال ها رو من از روابط عاطفی میزنم و اگر هم مثالی نتونم در حال حاضر پیدا کنم یاد حرف استاد میوفتم که جهان دو قطبی اگر بدنه جامعه داره میگه همه فلانن همه فلان پیش خودم میگم خب این یه قطب پس قطب دیگه ای هست که همه خوبن وفادارند عاشقن خوشگلن و……
امیدوارم باورهای خوبی ازین نوشته برداشت کنی و به بهترین رابطه بهشتی برسی
به نام رب العالمین یکتا))!
سلام استاد جان!
عجب درمورد موضوع خوب و کاربردی حرف زدید!
به نظرم هرکس دقیقا باور هایی که شما گفتید رو اجرا کنه و مو به مو عمل کنه ، بعد از این فایل دقیقا روابطش عالی میشه!
این قانون ها رو دقیقا میشه برای تمام موضوعات به کار برد!
در مورد هر موضوعی که بخوایم، یکی یکی باور های اشتباه رو مثل یه جراح از خودمون بکشیم بیرون و براش دلیل منطقی بیاریم!
چون ذهن فقط با دلیل منطقی و تکرار میپذیرع!؛
درمورد یکی از باور ها،اعتراف میکنم که قبلا چون دور و اطراف خودم و پدر و مادرم رو دیده بودم، ترسیده بودم و دلم میخواست تنها زندگی کنم ولی الان که روابطم بهتر شده و فقط با آدم های عالی و دوستای عالی به سمتم میان،باور کردم که روابط خوب میتونه وجود داشته باشه و خیلی فراوان الگو هاش هست،
ولی بازم به این نتیجه رسیدم که این تنهایی رو خیلی بیشتر دوست دارم،شخصیتم اینجوری بیشتر دوست داره ، خیلی بیشتر میتونم روی خودم تمرکز بزارم،حتی با دوستای عالی هم که مدتی پیششون هستم ، بازم زیاد اون چیزی که میخوام رو دریافت نمیکنم،و تنهایی با خودم خیلی بیشتر بهم انرژی فراوانی میده؛
من اینجوری انتخاب کردم ولی هر روشی که هرکسی انتخاب کنه هم معلومه که درسته!
توی دریم برد و خواسته هامم همیشه خودم رو با تنهایی خودم با خدا تصور میکنم و اینکه بخواد یه آدم دیگه هم کنارم باشه در روابط اصلا بهم خوش نمیگذره و این تنهایی برای من ،بیشتر لذت بخش تره!
هر چند این قانون های روابط توی جذب آدم های عالی خیلی بهم کمک میکنه!
و میتونم اون رو در کارمندان ، تیم ام و دوستام و خانواده و … اجراشون کنم و روابط عالی داشته باشم،چون در کارم خیلی با آدم ها سرکار دارم پس باید بلد باشم چطور رابطه خوب برقرار کنم ولی در زندگی شخصی ، دوست ندارم مسئولیت کس دیگه رو قبول کنم و بدونم یه شخص دیگه هم هست، دوست دارم فقط خودم باشم!
هرچند بازم این انتخاب منه، و هرکسی هرجوری که دوست داره و بهش احساس بهتری میده انتخاب میکنه،هر راهی هرکسی انتخاب کنه درسته!
بازم از بهترین رابطه هایی که دیدم ، شما و مریم بانو جان رو با تمااام وجودم تحسین میکنم که انقدر روابط فوقالعاده ای دارید!
و شما رو استاد جان، که از وضعیت قبلیتون چقدررر تغییر کردید و روابط عالی رو با همه دارید!
دقیقا منم همینجوری بودم، انقدر با خودم قبلا در صلح نبودم که با هبچکس رابطه خوبی نداشتم از نزدیک ترین افراد تا غیره…
ولی الان فقط آدم های عالی، شخصیت های بی نظیر و ثروتمند به طرف من جذب میشن که حتی اطرافیانم هم تعجب میکنن از این همه تفاوت بین قبلم و الانم!
ولی ولی همیشه جای بهبود هست و میتونه بهتر بهتر بشه!
باید از اینی که هستم بهتر باشه!
چون روابط توی زندگیمون خیلی مهمه،چون وصله به عزت نفس!
چون مهمترین رابطه ما ، رابطه ما خداست!
و باید بتونیم روابطمون با همه ی افراد عالی بشه، یاد بگیریم با هر کس چطور باید رفتار کرد!
واقعا درمورد تمام ترمز ها ، خیلی باور های خوب و دلیل های عالی آوردید؛
اینم در تمام جنبه ها میشه ازش الگو گرفت!!
باور احساس لیاقت، باور فراوانی و هزارن موضوع دیگه…!
استاد چقدر دارید جهان رو گسترش میدید که این خواسته رو در افراد ایجاد میکنید که مثل خودتون میشه روابط عالی رو تجربه کردید؛
خودتون یه الگوی بی نظیرید!
و بهترین فردی هستید که میتونید درمورد روابط صحبت کنید چون خودتون نتیجه دستتونه!
دقیقا همینه!!
وقتی باور های خوب ایجاد میکنم ، یه حس آرامش عجیبی میگیرم…
انگار درونم فریاد میزنه که همین درسته، همین راه رو برو ، اصل همینههه!
استاد جانمم، فایل بینظیییر بود و قوانین رو عالی توضیح دادید؛
اگر قسمت های بعدش هم آماده کنید خیلی فوقالعاده میشه!
بی نظیرید استاد!
سپاسگزارم بابت این هدیه ارزشمنددد!!!
باید هزارن بار گوش کردددد!
سپاس رب مهربون و قدرتمندمم()!
به یادگار،ردپای عزیز))!
سلام
روز زیبای شما استاد عزیزم،شایسته بانو مهربان،و دوستان عزیزم،دوستای بی نظیرم به خیر و شادی باشه
چقد خوشحالم که این دو فایل آخر که استاد گذاشته من اولین کامنت و دیدگاه رو مینویسم
اقا من یه ایرادی که دارم و همیشه هم دارم تلاش میکنم از بین ببرمش یا کمرنگش کنم اینه که
من برای هر کاری که میخوام انجام بدم،در مورد نتیجش و یا کلا ورود به اون عمل یا هر کاری،میام سناریو با پایان تقریبا بد میچینم توی ذهنم نسبت به اون فرد یا افرادی که در ارتباط هستن با اون عمل یا کار یا هر چیزی که من میخوام انجامش بدم،
باورتون میشه؟؟؟
مثلا میخوام یه پروژه کاری برای کسی انجام بدم،
به توانایی هام ایمان دارم،به ظرافت کارم یقین دارم،به انصافم،به خوش قولی و وقت شناسیم ایمان دارم،اما از قبل از شروع کار یا میانه اجرای کارم،مثلا توی ذهنم چیده میشه که سر یه بحث در مورد این کار مثل دستمزدم،یا خرید متریال،یا هر چیز دیگه با یارو جر و بحث میکنم و با ناراحتی من کار رو به اتمام میرسونم
یا اینکه توی زندگی مشترک با همسرم،مثلا میخوام یه کاری رو انجام بدم،از پیش یک سناریو جر و بحث با همسرم توی ذهنم در مورد همون کار چیده میشه،مثلا میرم یه جایی که گیر کردم و دیرتر میرسم خونه،و حالا توی ذهنم،تصاویر میان که همسرم میگه ما توی خونه حوصلمون سر رفته ولی تو رفتی بیرون تا الان،بچم میگه بابا چرا اینقد دیر اومدی من تنهایی حوصلم سر رفته و از این سناریو ها
یا بخوام برم سر یه قرار کاری که به هر دلیلی شاید نیم ساعت دیر برسم،توی این نیم ساعت هزاران جر و بحث توی ذهنم میاد که چرا دیر رفتم و میام کلی دلیل میسازم که اقا من چرا دیر اومدم این نیم ساعت رو
در صورتیکه آدم هایی هستن که کلا قرارشون رو اصلا نمیرن و وقتی طرف زنگ میزنه چرا نیومدی خیلی ریلکس و بدون توضیح اضافی میگن که کار پیش اومد برام و نمیتونم تا دو روز دیگه بیام،
آخه این چه داستانیه،چرا ذهن ما انسان ها به طرز عجیبی دنبال ته تلخ خیار میگرده در صورتیکه کل این خیار این همه شیرین و خوشمزه،
هرچقدر فکر میکنم که دلیل این سناریو چیده ها چیه پیداش نمیکنم،و فقط سعی دارم که کمرنگ و از بین ببرمش،
سعی میکنم حالا که ذهنم عاشق سناریو چیدنه پس بیام سناریو قشنگ بچینم براش،مثل تحسین شدنم از سوی کارفرما،از سوی همسرم،از سوی دیگر انسان ها
و جالب اینجاست،که خیلی جاها کار بهم پیشنهاد داده میشه،میرم اندازه گیری،میرم متریال و طرح معرفی میکنم کلی وقت میزاریم با کارفرما،بعد از چند روز میبینی به طور عجیبی کاره کلا میپره و یارو منصرف میشه کلا از انجام کار،حالا به هر دلیلی که شاید مالی باشه براش یا فروش ملکش یا تغییر نظر خودش و خانوادش،
اما ایمان دارم که سر این کلاف در هم پیچیده رو پیداش میکنم و جوری منظم جمعش میکنم که خودم لذت ببرم
سلام دوست عزیزم
چه قشنگ این سناریو نویسی را توضیح دادی! منم همینجوری بودم.
فکر میکنم به این خاطر اینجوری میکردم که ترس داشتم به دلیل ایرادی توی اون کار، غافلگیر بشم…پس هی ازش ایراد پیدا میکردم. بعد بدترین حالت ممکنه رو تصور میکردم و .بعد این رفتار تبدیل میشد به سرنوشتم. با خودم فکر میکردم: مگه داریم؟ مگه میشه من کار بی عیب انجام بدم؟!! وای، چه سرنوشت شومی!!!!چه ته خیار تلخی!
پدرم در آمد تا کمی بهتر شدم! هنوز هم گاهی عود میکنه داستان…ولی اوضاع در کنترلمه خدا را شکر.
من خودم دلیلش را ایده آل گراییم و عزت نفس پایین فکر میکنم.
یه چیزی: تا شروع میکنم به سناریو چینی، سپاسگزاری میکنم. بابت همه چی ..اثر خوبی داره. چون دیگه متوجه شده م که اینجور وقتا شیطون داره کفر رو به مغزم تزریق میکنه…شک ندارم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام علی جان
ممنونم از کلمات زیبات،
اره اره اتفاقا منم پی بردم از کمبود عزت نفس میاد این داستان
من الان همزمان دارم روی توحید و عزت نفس کار میکنم،که خدا رو منشا رزق و روزی در لایه های وجودم قبول کنم و اینکه من لایق به دست آوردن نعمت ها و فرصت های ثروت ساز بی انتهای خدا هستم
و قطعا شما هم لیاقت بهترین ها رو داری دوست خوبم
از خدا برات بهترین ها رو آرزو میکنم
شاد و ثروتمند باشی علی عزیز
بنام الله مهربان
سلام گرم دارم خدمت دوست عزیز و گرامی آقا فرشاد بی نهایت
خیلی خوشحال شدم کامنت تون رو خوندم. من چند وقتی هست که دارم به برنامه هام میرسم و نتونستم زیاد بیام سایت و جهان اجازه نداد … امروز که اومدم شروع کردم از صفحه ی اول الی آخر ….
به کامنت شما که رسیدم و خوندم …
خداوند در مورد وعده ها ، سوال میکنه و خوش قولی شما مورد تحسین هستش،
به هر حال نجواها ول کن نیست و شیطان میاد و اذیت میکنه … به هر حال اینم یه ترمز هستش و باید رفع بشه و چقدر خوب بیان کردید . با توجه به شناختی که از شما دارم قطعا براون نجوا پیروز میشید و با آتش ایمان اونو خاموش میکنید .
انشاءالله در کنار خانواده تون بهترین ها رو تجربه کنید .و همیشه در کارتون روز به روز پیشرفت کنید .
خیلی دوستون دارم
سایتون همیشه برقرار باشه
مرسی که نوشتید. خداوند رو شاکرم برای وجود شما و تک تک دوستان
خدا میدونه که به همتون عشق می ورزم و از ته دل براتون دعا میکنم
تمام شب ها و روزهای من شاهدند ….
منتظر کامنت های قشنگ و تاثیر گذار تون هستیم.
موفق باشید ای مرد توحیدی و بی نهایت
سپاسگزارم عظیم عزیزم
ممنونم از تحسین شما
ما اینجا با تبادل تجربه
هم فکری
و کمک کردن به همدیگه
و توجه به خواسته های زیبامون،
و باورسازی در راستای خواسته هامون،
و توکل
ایمان به انرژی که خدا نامیدیم
قطعا شاهکار و پیکرتراشی زندگی خودمون میشیم
شاد و ثروتمند باشی عظیم جان
به نام خدای مهربانم
به نام یکتای هدایتگرم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به مریم شایسته نازنینم و
سلام به همه دوستان و هم مسیرانم
اول از همه باید سپاسگذاری کنم خداوندی رو که من رو هدایت کرد به سمت این مسیر و من رو در این مسیر ثابت قدم نگه داشت
و باید مجددا همین خداوند رو باید سپاس بگم که من انسان رو فراموشکار آفرید که فردی مثل استاد عباسمنش گاهی یادش بره که یسری از قوانین رو بارها تکرار کرده و دوباره و دوباره هم بیاد تکرارشون کنه و من اینقدر لذت ببرم از تکرار هزاران باره این قوانین و سعی کنم با تکرار شدنشان، درکم رو ازشون بالا ببرم
استاد بزرگوارم باید یه تشکر ویژ] از شما داشته باشم
من همیشه قدردان شما و آموزه هاتون و درکی که به ما در مورد زندگی و قوانینش ایجاد میکنید هستم اما دوست دارم یه قدردانی خاص بکنم و بگم استادم، من با وجودیکه دوره عشق و مودت در روابط رو دارم اما شما در این فایل رایگان حدود 1 ساعته مواردی رو در روابط گفتید که شاید من هنوز بطور کامل از دوره عشق و مودت درک نکرده بودم و سپاسگذارم که شما برای دوستانی این دوره رو ندارن ، اینقدر عمیق و دقیق از ایجاد یک رابطه درست و عمیق صحبت کردید
یعنی شما براتون تفاوتی نداشت که این فایل رایگانه یا بخشی از محصولاته، اونقدر دقیق و اصولی، اونقدر به اصل و پاشنه های آشیل ماها در روابط اشاره کردید که من در طول کل فایل، فقط داشتن تک تک جملات و اون باورها رو تائید و تصدیق میکردم
خدا رو مجددا شکرگذارم که دیروز در زمان و مکان و شرایط مناسب این فایل رو دانلود و پلی کردم و اونقدر سر کار، خلوت بود و همه جا ساکت و عالی بود که بدون توقف کل فایل رو گوش دادم
وقتی شما خواستید مبحث رو شروع کنید از خداوند خواستم که بحث، روابط باشه و دقیقا شد و من چقدر سپاسگذارم که به این راحتی و آسانی خواسته ها اجابت پیدا میکنن اگه با قلبت و بطور واقعی چیزی رو بخوای
چرا دلم میخواست در مورد روابط باشه؟؟؟ چون میخوام از رسیدن ها و نرسیدن ها در روابطم بگم
از اینکه چطور به یسری چیزا در روابط رسیدم، خیلی راحت، چون بهشون نچسبیده بودم، رها بودم و فقط قلبا میخواستم
و چطور با یسری چیزا فقط جنگیدم و سخت گرفتم و نه تنها نرسیدم، بلکه یسری چیزایی که قبلش داشتم رو هم از دست دادم
من 14 سل هست ازدواج کردم، ما از دو شهر و فرهنگ متفاوت هستیم: من فارس و همسرم لر
هیچ زمان اعتقاد نداشتم که انسان های متفاوت از شهرها و دیارهای متفاوت نمیتونن زندگی خوبی داشته باشن و اصلا در این زمینه به خودم سخت نگرفتم ولی همواره به دلایلی، بسیار میخواستم هر زمان ازداج کردم، رابطه ای بسیار خوب و صمیمی با خانواده همسرم داشته باشم که حقیقتا به میزان زیادی هم همینطور شد و هست که خیلیها باور نمیکنند که من، تونستم اینقدر با شرایط و فرهنگ یه شهر لر نشین، اخت پیدا کنم و اینقدر همه من رو دوست داشته باشند
حالا میخوام یه چیز دیگه بگم براتون ….
خانواده من از لحاظ مالی خیلی اکی نبودند اما اینجوری هم نبود که کمبود خاصی داشته باشم اما همیشه ته دلم میخواستم و شرایطی رو تصور میکردم که با یه فرد متمول ازدواج کردم و اوضاع برام خیلی خوبه
من خیلی ساده این شرایطرو تصور میکردم، اصلا سخت نمیگرفتم و اصلا هم به فرد خاصی توجه و نظر خاصی نداشتم اما انگار یه خواسته واضح داشتمو دست خدا رو هم باز گذاشته بودم که هر طور میدونه برام برنامه بریزه، بدون اینکه از قانون و این چیزا، اطلاعی داشته باشم
و باید بگم شرایط به طوری چرخید که من برای تحصیلات تمیلی از شهر خودمون رفتم و از قضا، خواهر همسر من هم که 10 سال از من بزرگتر هستن هم برای ادامه تحصیل اومدن همونجا و ما همکلاسی شدیم و واقعا نمیدونم چطوری، شرایط ازدواج من با یه فرد غریبه، از یه شهر دیگه و استاد دیگه با وضع مالی بسیار عالی فراهم شد
یعنی میخوام بگم من اصلا تصورم این نبود چون خودمونوضع مالیمون خوب نیست، پس من هم قربانی این شرایط میشم و با یه فرد خیلی معمولی با وضع مالی نامناسب ازدواج میکنم
انگار حالا که فکرشو میکنم و با قوانین میسنجم، میبینم که من در اون شرایط، خودم رو لایق یه زندگی در شرایط خوب مالی و بالاتر از اون چیزی که بودم، میدونستم
بله ما ازدواج کردیم اما متاسفانه من هیچ درکی از زندگی زناشویی نداشتم
و بعدا با درس ها و آگاهی های دوره ها و فایل های شما فهمیدم که من بسیار زیاد دچار قربانی شدن شدم
یعنی یه تایمی بود که اگه از طرف همسرم یه رفتار نادرست و ناخواسته میدیدم بسیار تلاش میکردم که برای بقیه تعریف کنم و اونا به حال من دل بسوزانن و بگن آخییییی،تو حیف شدی
و خودمم اعتقاد داشتم که بله، حق من این نبوده و من اینجوری و اونجوریم و همسرم اونجوری و اونجوریه
سالها از این باور ضربه خوردم و گرچه الان تونستم تا حد زیادی این ورد رو بهترش کنم اما هنوز نتونستم 100% درستش کنم و تضادهایی در زندگی من هست که مثل یه چرخه، هر چند مدت یکبار تکرار میشه و من دقیقا یاد حرفای شما میفتم که میگید اگه یه مشکلی یا تضادی هر چند وقت یکبار تکرار میشه، این یعنی یه تضاد و مشکل ریشه ای وجود داره، یا باور از ریشه خرابه که باید بشناسمش و درستش کنم
تک تک باورهایی که گفتید رو یه جورایی توی زندگیم و در روابطم چک کردم
یسری چیزا بگم که دوستانی که میخونن متوجه بشن و یه الگو بگیرن که واقعا خودکشی کردن برای زیباتر شدن برای اینکه یه فردرو جذب زندگیت و روابطت کنی، اصلا درست نیست و فقط خودتو خسته و درمانده میکنی و میبینی انگار مترسک شدی و به هدفت هم نرسیدی و ناامیدتر از قبل میشی
من ژنتیکی موهام خیلی زود سفید شدن، خیلی ها اعتقاد دارن سیدها اینجورین ولی نمیدونم شاید هم اینجوری باشه
من از حدود 20 سالکی تار تار موهام شروع به سفید شدن کردن و الان در سن 40 سالکی نصف بیشتر موهام سفیده و خیلی با این موهای سفید راحتم و با وجودیکه خیلی ها بهم میگن دختر توکه جوونی ، خوشکلی موهاتو رنگ کن زمین و آسمون تغییر میکنی، اصلا برام مهم نیست و الان حدود 5 سال هست که اصلا موهامو رنگ نکردم و خیلی هم موهامو دوست دارم و جالبه که الان این مدل سفیدی مو در ایران مد شده (خخخخخ) و خیلیها فکر میکنن که من مش کردم و وقتی میگم موهای خودمو کلی تعجب میکنن، همین خواهر شوهرم رفت کلی رنگ گرون قیمت خرید تا موهاشو مدل موهای من لایت کنن و چقدر هم بابتش پول داد ولی اصلا نشد که نشد و خودش اعتراف کرد که آرایشگر تو ( خدای مهربونم) خیلی ماهر تر از آرایشکر اون بودهو مفت و مجانی چنین رنگ مویی برای من در آورده
و من حقیقتا با این موها راحتم
برام فرقی نداره عروسی برم ، مهمونی برم، یا توی دانشگاه موهام از مقنعه مشخص بشه، من در هر حال خودمو با این موها پذیرفتم و کیفشو میکنم
بعد از دوره قانون سلامتی هم من خیلی لاغر شدم. یعنی من حدود 66 بودم و الان به 44 رسیدم و صورتم خیلی لاغر تر و ظریف تر شده و خیلی ها میگن تو اگه ژل تزریق کنی و گونه بذاری خیلی جذاب میشی ولی من زیر بار این حرفا نمیرم و چیزی که خیلی جالبه این هست که این روزا زاویه سازی چونه و فک با ژل و چربی خیلی زیاد در ایران رواج پیدا کرده و من صورتم به شکلی هست که انگار خودش زاویه سازی شده
یعنی استخوان فکم کامل به شکلی هست که انگار زاویه داره بدون اینکه من حتی به این قضیه فکر کرده باشم و اینو دقیقا یه خانم که کارش تزریق ژل بود به من گفت و خیلی تعجب کرده بود که اینقدر صورت من متقارنه و بدون هیچ کار خاصی، اینقدر زیباست و منم باهاش کاملا راحتم
اما در مقابل،یه رفیق دارم که هر روز به حرف اطرافیان گوش میکنه و از مطب دکتر به اون مطب دکتر که یکبار ابروهاشو فلان کار کنه، یبار صورت جوانسازی کنه، یبار لک صورتشو ببره و هزارنکار دیگه که علاوه بر درد، کلی هم پول خرج میکنه اما در نهایت بازم راضی نیست و ین داستانش سر دراز دارد….
خیل تجربه های زیادی دارم که اینا یه بخشیش بودن ولی میخوام در روابطم خیلی بهتر بشم، میخوام رابطم با همسرم رو عمیقا بهتر کنم
وقتی میبینم من با لایق دونستن خودم چه پیشرفتهایی کردم و چه رشدهایی داشتم مخصوصا همین چند سال اخیر بعد از آشنایی با شما، پس درک میکنم میتونم در هر زمینه ای بهتر باشم و فقط باید باورهام رو مجددا شخم بزنم و تغییرات مثبت تری در من رخ بده
من ایمان دارم که میشه
من ایمان دارم که میتونم زنگیم رو به بهشتی تبدیل کنم که لیاقتش رو دارم چون خداوندم من رو هالق زندگیم آفرید و من باید ، باید زندگیم رو خداگونه بسازم
سپاس بی کران از شما
دنیا دنیا عشق سلامتی نعمت ثروت آرامش و خوشبختی واقعی رو برای هممون آرزو دارم
تا بعد ….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
واقعا وقتی نگاه میکنم به رفتارهام میبینم من اصلا ربطی به عمران 3 سال پیش ندارم
تا حدی که خانوادهام ( پدر و مادر و برادرهام ) کلا از رفتارهای من شاکی شدن
بخاطر رفتارهای ارزشمندی و لیاقتی که ربط داره به خودم دارم نشون میدم
خانواده من تا بوده این بوده که تو روستا زندگی کردن و بزرگ شدن و تو جمع اقوام و فامیل و دوست و اشنا هستند و کنار هم زندگی میکنند
جو این روستا اینجوری که هر کسی چیزی بخواد و یا کاری فیزیکی با کسی داشته باشه خیلی راحت و طبیعی میتونه از هر کسی که دلش خواست درخواست کنه و حالا اون خواستهاش میتونه وسیله یا ابزار خاصی باشه یا اصلا نیاز به خود وجود اون شخص باشه اون طرف باید بره و انجام بده
و یه جورایی این ذهنیت تو روستای ما هست که طرف فامیل یا آشناست باید کمکش کنه تا فردا روز اون هم بدردت میخوره
و جالبه تو بیشتر مواقع من میبینم خانواده من اگر اینکار رو انجام میدن بعدش پشت سر اون طرف کلی حرف میزنند و شاکی میشن که چرا فلانی این درخواست بیجا رو کرد و نباید درخواست میکرد !!؟
البته این نوع رفتار بیشتر تو جمع روستایی بیشتر میبینی ولی معمولا تو فضای شهری و شلوغ کمتر دیده میشه
ولی من از همون ابتدا مقاومت داشتم از اینکه چرا باید به درخواست هر کسی جواب اوکی بدم
و از وقتی که با استاد و قوانین حاکم بر جهان هستی اشنا شدم هر سری باورهام رو قویتر کردم
تا الان که من بجایی رسیدم که من حتی برای خانواده خودم هم مفت و رایگان کاری رو براشون انجام نمیدم و ازشون برای هر کاری که کردم پول دریافت میکنم ( حتی از خانواده همسرم )
الان جو به حدی علیه من شده که هر دو خانواده یه جورایی از رفتارهای من شاکی شدن و شدیدا دارند مقاومت میکنند
برای همین بخاطر این ذهنیت بی ارزشی و ذهنیت فقری که در این روستا وجود داره من حدود 2 سال مهاجرت کردم به شهر و مکانی که پر از انسانهای ثروتمند و با ارزش وجود داره و این هم بخاطر باورهای من بوده و خداوند خیلی راحت منو هدایت کرد و مسیر منو با این ادمها جدا کرده
بخاطر همین من زیاد دوست ندارم تو روستای خودمون باشم
ولی اینسری نزدیک به 40 روز شده من هنوز تو روستام و هنوز هدایت نیومد که بخوام برگردم خونه خودم
ولی وقتی فکر میکنم به این اتفاقات میبینم میگم اتفاقا خیلی هم خوب شده
رفتارهایی که اینجا دارم از خودم نشون میدم خیلی به تقویت باورهام داره کمک میکنه در صورتی که اگر تو شهر و خونه خودم بودم مطمئنا این موقعیت ایجاد نمیشد که این تمرینها عملی رو انجام بدی
پس فرصت خوبیه که اتفاقا همین جا وارد دل ترسهام بشم و قورباغه خودم رو قورت بدم
که من نیاز ندارم کسی رو راضی کنم و بیام از خودم بکنم تا طرف راضی بشه
نه من برای خودم و محصول خودم و وقت و انرژی خودم ارزش قائلم و اگر کسی از من درخواست کرد اگر خواستم انجام بدم ازش بابت انجام کارم همون موقع میخوام بهاش رو پرداخت کنه و اگر نه دوست نداشتم خیلی راحت جواب رد بهش میدم
بنابراین تو هر کار و مواردی من خواستههای خودم رو اولویتبندی میکنم و برای خودم اصول مشخص میکنم
که اگر با انجام اون کار و اون نوع رفتار باور ارزشمندی و لیاقت من حفظ بشه خوب مشکلی نیست کار رو انجام میدم
ولی اما اگر نه انجام اون کار قرار از من چیزی کنده بشه و خودم رو بخاطر راضی کردن دیگران بیارزش کنم و از وقت و انرژی و یا محصول و یا هر چیزی که مربوط بمن بشه که بخوام از خودم بکنم تا فلانی راضی بشه خیر هرگز اونکار رو انجام نمیدم
این اصولی که برای خودم مشخص کردم
و باید تا میتونم روش پایبند باشم اگر که بخوام خودم رو به جهان ثابت کنم که من انسان با ارزش و لایقی هستم و جهان هم با توجه به این باورم و عملکردم منو به موقعیتها و شرایط و ادمهایی هدایت کنه تا همین بازخورد رو با من هم داشته باشند
البته نمیگم تو اینکار خوب هستم ولی دارم سعی میکنم هر سری بهتر و قویتر بشم
ولی هر چی که بیشتر به رفتارهام نگاه میکنم و خودم رو با ادمهای دیگه و مخصوصا گذشته خودم مقایسه میکنم
میبینم من خیلی خیلی تغییر کردم و من اصلا هیچ ربطی به عمران قبل ندارم
و روز به روز باورهام داره بهتر میشه و این مسیر رو با قدرت با استفاده از هدایت خداوند دارم ادامه میدم
خدایا شکرت از اینکه همواره داری منو هدایت میکنی به مسیر صاف به مسیر کسانی که به انها نعمت دادی نه گمراهان و غضب شدگان
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
دوست داشتم در مورد باور لیاقت و ارزشمندی صحبت کنم چون واقعا یکی از پاشنههای اشیل بزرگ منه که خیلی توش مشکل دارم که باید خیلی خیلی روش کار کنم تا انشالله قوی و قویتر بشه
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه خدای مهربان شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشید
فعلا
یا حق
سلام ب استاد عزیزدل و خانم شایسته بزرگوار
قبل از هر صحبتی میخوام بگم استاد عااااااشقتونم بیییینهایت سپاس گذارم ازتون با این توضیحات بینظیرتون شما اولین کسی ک من تا ب الان دیدم ک انقدررر دقیق ب صورت ریشه ای عمیق ترین و موثر ترین باورها رو هم از درون خودتون و هم از درون دیگران بیرون میکشید و با این کار ارزشمندتون منبع بزرگ خیر و نعمت میشید هم در زندگی دیگران و هم در زندگی خودتون، هرچقدر سپاس گذاری کنم کمه استاد و اصلا زبانم کم میاره برای سپاس گذاری از شما و خداوند، الهی شکرت با همه وجود شکرت…
من امروز صبح خیلی زود ب صورت اتفاقی وارد سایت شدم تا فایل قبلی قسمت 1 رو دوباره گوش کنم و دیدم ک استاد قسمت 2 این فایل رو روی سایت قرار دادن خیییلی خوشحال شدم قشنگ انگار مثل یه هدیه ارزشمند بود برای من اونم صبح ب اون زودی
خلاصه فایل رو پلی کردم و استاد شروع کردن ب صحبت کردن و گفتن موضوعی ک انتخاب کردن در مورد روابطه!! وااااای خداا دیگه عالی تر از این نمیشدددد درحین گوش کردن ب فایل انقققدرررر استاد دقیق و ریشه ای صحبت میکردن ک انگار داشتن درمورد باورهای من توضیح میدادن!! خداااای من یعنی من ایننن همههه سال تلاش کردم برای ساختن یه رابطه عاطفی عاشقانه با این باورها؟؟!!! و تا این حد هم ازشون بی خبر بودم؟؟!!! من هرررگززز فکرشم نمیکردم ک چنین باورهایی داشته باشم ،البته از قبل ریشه هایی رو درمورد احساس بی ارزشی و عدم لیاقت در وجودم پیدا کرده بودم و داشتم روی احساس لیاقتم کار میکردم اما بخدااا ک فکرشم نمیکردم باور((چون من تو شهرستان زندگی میکنم پس این باعث میشه ک نتونم وارد رابطه خوب بشم یه جورایی مثل احساس خجالت و شرم درمورد محل زندگی )) البته من از این باور سمی خودم آگاه بودم ک (( برای داشتن ی رابطه عاطفی اونم از نوع خوبش حتتمااا من باید اندام خوب داشته باشم چون پسرا دنبال اندام دلخواه هستن و راستش خودم هم خیلی ظاهر و اندام برام مهمه بیشتر این فکر رو درمورد خودم داشتم و دارم)) و اصلا توجه نمیکردم ک من کلییییی ویژگی های عااالی دارم من کلی اخلاق های عااالی دارم من فردی هستم ک خوب گوش میکنه ب فرد مقابلش و درک میکنه و کلییی خصوصیت های اخلاقی عالی دیگه ک هیچ وقت هیچ وقت اونهارو نمیدیدم ک چقدررر میتونه مهم و تاثیر گذار باشه در آدمها و در رابطه ،فقط ب این فکر میکردم ک چطور ظاهرم رو حفظ کنم…))
یا مثلا باور ب اینکه((تو رابطه اون شخص من رو نمیفهمه!! الله اکبر وااقعا این درمورد من صدق میکنه ، من زمانی ک تو رابطه بودم دقیقااا با افرادی رابطم شکل میگرفت ک اونها اصلاااا نمیخواستن منو درک کنن و حتی ساده ترین احوالات من رو بفهمن و ب عنوان فردی ک با من در رابطه بودن هیییچ تلاشی حتی کم ترین تلاش رو هم برای دادن احساس خوب ب من نمیکردن و بیشتر ب دنبال بودن ک من احساس خوب بهشون بدم و همیشه این موضوع برای من یک طرفه میموند..))
و یک باور دیگه ای هم ک من دارم ک انصافا سمیه و خطرناکه باور ب اینه ک(( چون اطرافیان من و خواهرم و یک سری دخترها توی خانوادمون رابطه عاطفی دلخواهشون رو ندارن و یا اصلا تنها هستن ،اگر من به یک رابطه عاطعی دلخواه عاشقانه ایده آل برسم اون هم با شخص ایده آل ، خواهرم و فلانی و فلانی و دوستم و … ب من حسودی میکنن ، گناه دارن ، دلشون میسوزه، پشت سرم حرف میزنن ، یا کاری میکنن ک رابطه عاطفی من ب هم بخوره و باعث جداییمون میشن ، یا اینکه دوست پسر من رو میکشن سمت خودشون!!!!! ، یا اینکه میگن فائزه لیاقت همچین رابطه خوبی رو نداره ووو………….
ک با این افکار و فرکانس ها و باورها من هیییچ تغییری توی زندگی دیگران ایجاد نمیکنم و حقیقت زندگی اونها عوض نمیشه چون اونها خودشون خالق زندگیشون هستن اما این افکار و فرکانس ها و باورها صددرصد توی حقیقت زندگی من تاثیر داره و باعث خلق اتفاقات زندگی من میشه و باعث میشه من تجربیاتم بره توی دسته ناخواسته ها و رنج بینهایت
این باورم رو میشناسم و میدونم ک چقدررر بده و از خداوند با همه وجودم میخوام ک کمکم کنه اصلاحش کنم.
باور بعدی ک اصصصصلااا نمیدونستم دارم و بعد از اینکه استاد فرمودن من شوک شدم باور ب اینکه(( من باید مهارت و پول داشته باشم باید ماشین فلان داشته باشم باید خونه و شغل فلان داشته باشم من لیاقت رابطه خوب ندارم، من بلد نیستم رابطه برقرار کنم و با یک پسر جنتلمن حرف بزنم)) اصصلااا فکرش رو هم نمیکردم ک این باورها میتونن تاثیر داشته باشن و ب دندازه ای ک محکم و قوی هستن من رو از رحمت و لذت یک رابطه عاطفی عاشقانه دور نگه داشتن، و خدا میدونه ک چندیین ساله ک این باورها دارن خاک میخورن تو ذهن و وجود من و من فقط میگفتم “چرا برام اتفاق نمیوفته؟؟” !! خب دختر خوب با این باورهای عجیب غریب و سمی معلومه ک نباید اتفاق بیوفته رابطه دلخواهت…
و هنوز بعد از کلی کار کردن روی توحید باز هم میبینم ریشه های عمیقش توی وجودم داره کار میکنه اینکه(( تو سرنوشت من عشق رو ننوشتن!! و خواهرم ک تنها بوده ،دختر عمم ک تنها بوده فلانی ک تو خانوادمون تنها بوده ،پس منم باید تنها باشم ،پس منم این لیاقت رو ندارم و کلی باورهای سمی و خطرناک دیگه))
و آقااا اصلا اگر “باور کمبود” نداشته باشیم ک نمیشه! ب خصوص ما ایرانی ها ،این باور کمبود توی زندگی هامون و توی وجودمون موج میزنه و یکی از شدید ترین باورهای ذهنمونه و انگار یکی از باورهای فابریک ما هست ک فکر میکنیم باید باشه و اگر کسی باور ب فراوانی داشته باشه و توزندگیش نتیجه شو گرفته باشه فحشش میدیم!!
(( باور ب اینکه اصلا کلا هیچ چیز نیست اونم از هر چیزی خوبش نیست وجود نداره، دست یک عده خاصیه، ما لیاقت نداریم از هرچیزی خوبشو داشته باشیم، اگر هم چیزی باسه دست ما نیست دست بقیه ست حالا کدوم بقیه؟؟ اونایی ک خیییلییی ناکس هستن اونایی ک خیلی بد هستن و…)) خب بدیهیه ک نتیجه چنین باوری چی میتونه باشه… هرررچی آدم ناجور و نا خلف و ناسالم و ناصالحه رو با این باور کشوندیم تو زندگی خودمون و بعدش میگیم چرا آدم مناسب من پیدا نمیشه؟ بعدش میگیم چرا همه آدما بد شدن؟!! ))
ولی من درمورد یک چیز میتونم بگم ک خوب هستم ،من آدمهای خیلی معروف و بزرگی رو جذب خودم میکنم، طوری خود اون فرد میاد و ب من پیشنهاد میده ، باتوجه ب اون باورهایی ک بالا عرض کردم ، طرف من ب لحاظ جایگاهی و موقعیت اجتماعی خیلی خوبه اما اما باورهای من دقیقا من رو هدایت میکنه ب فرد معروفی ک ناسالمه و ناصالحه و باورهای من از توی وجود اون فرد رفتارهایی رو میکشه بیرون ک کاملا سوء استفاده گرانه هست و من برای اینکه درد بیشتری نکشم مجبور ب ترک رابطه میشم ، من حتی با یک بازیگر هم وارد رابطه عاطفی شدم ب مدت 2 سال اما خب واااقعا خیری از رابطه م ندیدم ب خاطر ویژگی های خودم ب خاطر باورهای خودم ، در ظاهر این بود ک دیگران واااقعا ب من غبطه میخوردن اما من در اون رابطه درد میکشیدم بازهم میگم فققققط ب خاطر باورهای خودم و باعث میشدم اون رابطه رو هم از دست بدم ، این واقعا برای من جالبه ک من آدمهای بزرگ و معروف رو جذب خودم میکنم اما از نوع ناسالمشون رو ! یا اینکه با فرکانس هام و باورهام دقیقا وجهه ناجالب فرد رو نسبت ب خودم میکشم بیرون و خودم هم کسی هستم ک درد میکشم…
انققققققدر استاد عزیز عالیی و ریشه ای توضیح دادن و انقدررر خودم هم مثال دارم ک میتونم تا صبح درموردش حرف بزنم و درمورد زندگی خودم و روابط خودم توضیح بدم…
بینهایت سپاس گذارم ازتون استاد عزیزم شما واقعا وجودتون برای ما و من یک رحمته شما درهایی از رحمت رو ب رومون باز میکنید استاد عزیزم ک بهترین نتایج رو برامون ب دنبال داره و بییینهایت سپاس گذارم از پروردگار هدایتگرم پروردگار مهربونی ک فقط کافیه بخوای و ازش درخواست کنی و متعهد بشی ب مسیرت ،اون موقع خواهی دید ک چطور دست های پررحمت هدایتش رو باز میکنه و راه رو برات هموار و آسان میکنه.
عاشقتم خدای مهربونم
عاشقتونم استاد عزیزم
انشالله ک روزهای بعد بیایم تو سایت و کامنت های عالی از نتایج عالی روابط دوستان رو بخونیم و لذت ببریم ک من واقعا از نتایج عالی دوستادن لذت میبرم.
درپناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت باشید.