چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    سلام استاد عزیزم سلام سلام. استاد نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم این فایل بهترین بود یعنی بهترین. نمیدونم از کجا شروع کنم استاد در طول مدت دیدن فایل من هزار بار قربون تون رفتم پریدم بالا از ذوق از یافتم یافتم، خشکم زد از اینکه خودم رو نشناخته بودم این همه مدت، گریه کردم بابت اینکه خودم رو آنطور ک باید دوست نداشتم، خشکم زد از خودشناسی ام و دستم برای خودم رو شد.خدای عزیزم هم همزمانی بوجود اوورد ک من در خلوتم بشینم این فایل ارزشمند رو ببینم. استاد من جمله به جمله فایل تون رو نوشتم در دفترم و از ساعت 2 الی 8 طول کشید این بین البته 1 ساعتی هم استراحت داشتم. باورتون نمیشه انقدر ذوق داشتم از شنیدن ادامه اش ک وسطاش خوابم میبرد و من تایمر گذاشتم ک 10 دقیقه بعد بیدار شم و سرحال سرحال پاشدم برا ادامه اش. این از اون فایلایی بود ک خانم شایسته میگفتن یک گنجه به تمام معناست یک فایلی ک انقدر آگاهی داره من نمیخواستم تموم بشه میخواستم زمان متوقف بشه و من همینطور گوش بدم.

    استادم چقدر سخاوتمندین ک این آگاهی هارو می بخشین و باعث میشید ما استانداردهای زندگی مون بره بالا درخواست های بهتر و بالاتری داشته باشیم. عاشقانه دوست دارم این دوره تون رو تهیه کنم ولی بخدا اگر من به همین یک فایل تون با جون و دل عمل کنم هدایت میشم و نگرانی نباید داشته باشم. اگر قرار باشه ک توی دوره همراه تون باشم میشه به وقتش، اگر ظرف ام آماده بود هدایت میشوم حالا چه در دوران تخفیف چه بعد از آن. استادم تصمیم گرفتم بیشترین سرمایه گذاری ام را در دوره های شما بکنم ب خودم قول دادم. چون زندگی برام لذت بخش تر و ساده تر میشه. دوره های شما مثل یک برگه تقلب عه برای زودتر رسیدن ب اون نتیجه دلخواه به هررررر نتیجه ای ک میخوای. انگار هرچه میرم جلو دوست دارم بیشتر و بیشتر بخونم بشنوم انگار تازه دارم درک میکنم قبلا می شندیم مخصوصا وقتی جمله به جمله حرفاتون رو می نویسم و استپ میزنم خیلی خیلی تاثیرش بیشتر میشه. استاد من امروز فقط روی این فایل تمرکز گذاشتم و 27 صفحه در دفترم نوشتم از جملات شما. حالا اگر بخوام از تجریباتم بگم ک وای، استاد من بسیاری از این ترمز هارو داشتم وقتی دونه ب دونه اش رو میگفتید خشکم میزد، خدای عزیزم چقدر به درخواست من قششششنگ پاسخ دادی عاشقتم من. من هم درخواست تجربه روابط رو به خدای عزیزم داده بودم و البته پام روی ترمز بود و با این ترمز ها بهانه تراشی میکردم و این تجربه رو از خودم دریغ کرده بودم ولی الان مطمئنم همونطور ک شما تونستین یک روابط عالی بسازین و 180 درجه تغییر کنید من هم میتونم و باور دارم ک این تجربه رو هم من و هم خیلی از دوستان در آینده نزدیک تجربه خواهیم کرد بچه ها خدا ب درخواست هامون پاسخ داد عاشقتم خدا جون عاشق این همزمانی و عاشق این جهان فرکانسی ات هستم. خدایا شکرت ک منو اووردی تو این سایت، استاد بخدا گاهی ب خودم میام میگم ناعمه اگر تو با قوانین جهان آشنا نمی شدی الان چطور داشتی زندگی می کردی، این دنیات چقدر بیهوده و پوچ بود. هرچه می گذره سپاسگزارتر میشم ک ب این راه راست هدایت شدم.

    استاد راستش اولش روبه رو شدن با ترمز هام ترسناک بود. یعنی خشکم زد یعنی اونجایی ک متوجه میشی ک آره خودت باعث شدی خودت مسئول شرایط اکنون ات هستی درد داره. ولی خیلی زود به خودت میای و سپاسگزار میشی ک حالا میدونی درمان دردت رو و این خیلی لذت بخشه خیلی آرامش بخشه.حس قدرت میده اینکه بدونی خدایی ک تو رو با درمان دردت آشنا کرده پس دستت رو می گیره ک حلش کنی پس اونقدر بهت الگو میده ک باورت بشه. همین امروز بعد از دیدن فایل تون حین پیاده روی ام من چندین الگو دیدم گفتم ببین من چرا قبلا دقت نمی کردم زوج های جوان، زوج های خوشبخت، عاشق فارغ از هیکل خوب داشتن و یا ظاهر جامعه پسند. با همون موتوری ک داشتن خوش بودن با همون پرایدی ک داشتن خوش بودن.همون پای پیاده همون تیپ و ظاهر. گفتم ببین الگوهارو همینکه تو خواستی تغییر کنی خدا بهت چندین الگو داد یعنی اصلا کار سختی نیست کافیه تو از خدا بخوای ک ترمزهات رو بشناسی بعد به خدا بگی خوب من میخوام تغییر کنم پس بهم الگو نشون بده و بعد اون الگو هارو تحسین کنی تایید کنی خوشحال بشی بابت شون سپاسگزار خدا بشی بابتشون و بعد رها باشی و منتظر هم فرکانسی و هدایت خدا بشی‌.

    استاد من حین دیدن فایل تون متوجه یک باگ در خودم شدم اینکه من پسرهای خوشتیپ و موفق و ثروتمند رو توی ذهنم خیلی بت کردم شون و خودم رو لایق نمیدونم و در برابرشون احساس ضعف میکنم. یعنی همون احساس عدم لیاقت. و میدونم همه اینا ساخته ذهن منه و تصمیم گرفتم ک تمرین آگهی بازرگانی رو جلوی پسرهایی ک خیلی بهشون قدرت میدم انجام بدم و امروز بعد از دیدن فایل تون گفتم الکی نشستی 27 صفحه تو 5 ساعت نوشتی، باید انجامش بدی. اگر مسخوای احساس لیاقت ات رو زیاد کنی اگر میخوای اون رابطه فوق العاده رو جذب کنی در عمل باید خودت رو ب خودت ثابت کنی.و رفتم توی آرایشگاه مردونه و این تمرین رو جلوی 3 تا آقا انجام دادم و باید باز هم تکرار کنم سخت بود آره ولی فقط همون 10 ثانیه اولش ک درخواست میکنی. با اینکه هاج و واج مونده بودن ولی من توضیح دادم و گفتم فقط کافیه گوش بدین همین و آره برای کسی ک دوره عزت نفس تون رو کار کرده این پررو بازی ها عادیه ؛)))) با اینکه اولش باهام چشم تو چشم نمی شدن ولی من نگاه شون میکردم و بعد دیدم ارتباط چشمی برقرار شد و تیک اش رو زدم و job done . فقط میخوام ب خودم ثابت کنم ک مردها هیولا نیستن بت نکن ، خجالت نکش، باورهای گذشتگانت رو بریز دور و یک دختر قوی و با اعتمادبنفس باش. و میدونم تمام این ترس ها و خجالت ها ساخته ذهن منه و هرچقدر پیش برم این باور کمرنگ تر میشه ولی باید تکرار و تکرارش کنم.

    بریم سراغ نکات :  اولش ک استعاره گاز و ترمز رو بهمون گفتین، اینکه اگر ما باورهای درستی در مورد اهداف  مون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش می کنیم و چقدر می خواهیم اش مهم نیست بلکه دلیل اصلی باورها و افکار ماست. تا وقتیکه پای شما روی ترمز عه مهم نیست ک چقدر داری گاز میدی و زحمت می کشی اون ماشین حرکت نمیکنه.

    _تغییر باورها باعث شد من هدایت شوم در زمان مناسب در مکان مناسب(محل زندگی و یا سفرهای استاد) به آدم های مناسب( 3 فرشته ای ک گفتن و انسان هایی ک در سریال ها دیدیم) به ایده های مناسب(فایل ها و دوره ها) اون وقت بود ک تلاش های من نتیجه داد. وقتی نگاه تون رو عوض می کنید باعث میشه شما خیلی خیلی زودتر از اون چیزی ک فکر میکنید ب خواسته هاتون برسید.

    بریم سراغ ترمز ها :

    1 اینکه آقا من از لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم، آدم خوشگلی نیستم اگر من فلان ظاهر و تیپ و قیافه رو داشتم می تونستم اون رابطه خوب با یک آدم رویایی رو پیدا کنم، بنابراین کسی منو نمیخواد. این باور از کجا میاد ؟؟ از کمبود عزت نفس از کمبود لیاقت. یعنی آقا من اینی ک هستم رو دوست ندارم این چهره ام رو دوست ندارم. یعنی من وقتی انسان ارزشمندی میشم ک فلان عمل زیبایی و فلان تیپ رو بزنم. ولی باید بدونی باورها قوی تر از اون تغییرات ظاهری کار میکنه.

    ما باید این باور رو ب این شکل تغییر بدیم که آقا زیبایی به ظاهر نیست، زیبایی به درون منه هر کسی به یک شکلی زبیاست من نباید زیبایی رو ظاهری ببینم. (یک رفتار اشتباه دیگه ک من متوجه اش شدم ) ما نباید فکر کنیم یک قیافه خاصی هست ک زیباست، این اشتباه هست. و اینکه ما دنبال اون قیافه اون رنگ چشم اون اندام باشیم برای اینکه ارتباط برقرار کنیم هم اشتباه ست.

    بیا روی خود ارزشمندی ات کارکن، روی عاشق خودت بودن، روی احترام به خودت کار کن با همین قیافه همین اندام همین تیپی ک داری خودت رو دوست داشته باش

    و اون وقت می بینی اگر این باور رو تغییر بدی با همون چهره با همون اندام با همون ظاهر روابط فوق العاده بهتری رو تجربه می کنی آدم های فوق العاده بهتری وارد زندگیت میشن. کِی ؟؟ وقتیکه تو با خودت در صلح باشی، وقتیکه تو خودت رو دوست داشته باشی همونجوری ک هستی. وقتیکه ارزش خودت رو ب ظاهری ک خداوند بهت داده پیوند نمیزنی به رشد درونی ات پیوند میزنی

    ( تا اینجا فقط ترمز اول رو نوشتم ) ، برای خود من الگوهایی بودن چه تو فامیل چه دوستم چه تو خیابون دیدم که دو طرف قیافه هاشون به دل هم نشسته و اتفاقا سالها دارن با صلح و صفا و عشق زندگی میکنن. اتفاقا صورت های دلنشین و معمولی دارن و بارها دیدم ک صرفا اون اندام و چهره و تیپ زیبا توی آدم ها روابط عالی رو بوجود نیوورده پس قیافه و تیپ ملاک نیست.و از خدا خواستم بهم الگو هایی رو نشون بده و کمکم کنه تایید کنم این باور رو.

    استاد سپاسگزارم از شما. مینویسم بازهم از ترمزهای بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      سید محسن فاطمی گفته:
      مدت عضویت: 2254 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر تحسین کردم این شجاعت

      و جسارت و ایمانت را ک تو

      ارایشگاه مردونه تمرین آگهی‌بازرگانی

      را انجام دادی ناخودآگاه لبخند زدم

      وکلی تحسینت کردم والگوی خوبی

      شدی ک من حتمن انجام بدم هر

      موقع میرم تو مترو انجام بدم دست

      و پام میلرزه و ایندفعه حتمن‌باید

      انجام بدم

      موفق باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    سلام به استارنازنین وهمه چی تموم وسلام به بانوی همیشه شایسته

    سلام به دوستان ‌گلم تواین سایت الهی

    اینقدرکامنتهای سایت توش درس ونکته داره که هرکدومشون یه مکتبن واقعا

    ازخوندشون سیرنمیشم …..اینقدرکه نمیذارن بیام کامنت بنویسم

    عزت نفس…. چیزی که من با این سایت ودوره بینظیرعزت نفس یادش گرفتم

    که زهراتوارزشمندی

    توزیبایی

    یه مامان عالی برای بچه هات

    یه همسرخوب برای مسعود

    تویی که داری زندگیت روعالی خلق میکنی

    افرین بهت زهرا ادامه بده تو موفق میشی مطمینم

    خداهرلحظه هدایتت میکنه

    خدادوست داره خیلی زیاد

    خدابهت میگه که ‌کجابایدچیکارکنی

    افرین بهت زهراکه رابطت با همسرت رواینقدر خوب کردی

    من تادوسال پیش مثل خیلی از زن وشوهرا چندوقت یه بار باهمسرم بحثم میشد

    حس خیلی بدی روتجربه میکردم و….کلاهم همسرم رومقصرهمه اتفاقات میدونستم

    بعدکه باسایت اشناشدم شروع کردم به تغییر افکارم دیدم اره درسته همه چی داره عوض میشه انگار

    اولاش برام سخت بود که جواب همسرم روندم وهمش نجواهامیومد که الان اگه چیزی نگی پر رومیشه

    فکرمیکنه حق با اونه

    خیلی باخودم ‌کلنجاررفتم وسعی میکردم اگاههایی که ازاستادیادگرفتم توعمل اجرا کنم

    همین روندوادامه دادم تا اینکه اروم اروم بحثامون کمترشدو یه روز دیدم وای خدای من…اصلا یادم نمیاداخرین بار که باهم یه بحث سادده کردیم کی بوده وبه محض اینکه فکرم عوض میشه خیلی سریع واکنش فرکانسم رومیفهمم والان دیگه خیلی خوب بازی روبلدم وهمه سعیم اینه که فقط خوبی خوبی وخوبی ببینم

    خییییییلی راه داره که تو این مسیربهتربشم ومن بایدادامه بدم تایک رابطه خیلی عاشقانه وپرازاعتمادروتجربه کنم….

    فقط میتونم هزاران بار هربار میلیار دهادفعه خداروشکرکنم به خاطرهدایتم به این سایت

    و سپاسگزارم ازتون استاد …براتون ازخداطول عمرزیااااادمیخوام

    خدایاماروبه ره راست هدایت کن…

    الهی امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان مهربانم و دوستان بینظیرم

    استاد خواستم اولش بی نهایت از شما تشکر کنم به خاطر این دوره ی بینظیرتون. من هنوز فایل دوم رو گوش ندادم .میخوام آرام آرام این آگاهی ها تو وجودم نهادینه بشه و هم زمان هم با اون، دوره ی 12 قدم رو دارم کار میکنم و یه جورایی مکمل هم شدن برام ، خدایا شکرت

    استاد جان این فایل که دیگه رایگان نبود . من خودم دو تا از ترمز هام رو در رابطه با ثروت پیدا کردم . استاد خیلی بخشنده هستید به خداااا

    این بخشنده بودنتون رو من تحسین میکنم.

    استاد در مورد موضوعی که گفتید خواستم یه سری آگاهی ها از تجربیات دوستانی رو در رابطه با این موضوع رو برای دوستان بینظیرم تو سایت به اشتراک بزارم

    در رابطه با این موضوع میخوام دو تا داستان از زندگی دوستانی رو بگم که با چنین مسائلی روبه رو شدن و بعد با آموزش های خودشناسی که دیده بودن ، مشکل خودشون رو حل کردند یعنی ریشه رو پیدا کردن ، چیزی که یک باور قوی رو در وجودشون شکل داده بود .

    اولیش در مورد دوستی بود که میگفت: با کسی در رابطه ی خیلی خوبی بودم و همه چیز برام عالی پیش میرفت . بعد از چند وقت احساس کردم که رابطه مون اون طوری که باید باشه پیش نمیره . این دوست مون از تو گوشی خواهرش به صورت کاملا اتفاقی متوجه میشه که شریک عاطفیش با خواهرش تو رابطه هست و رابطه شون از هم می پاشه و تجربه ی دردناکی رو تجربه میکنه . بعدش که دیگه آشنا میشه با مبحث خودشناسی و پیگیر میشه چرا همچین تجربه ایی رو داشته ، یادش میاد که تو دوران کودکیش، مادرش هم به صورت اتفاقی یه عکسی رو از پدرش با زن دیگه که از آشناهاشون بوده رو میبینه، یعنی خیانت پدر به مادر .حالا همچین اتفاق بدی اون هم از نزدیکترین فرد خانواده اش ،چه باور قوی رو تو ذهن دوستمون ایجاد کرده بود که همه مردها خیانت میکنند آن هم با نزدیک ترین فرد به تو .و بعد میبینیم که همون باور تو زندگیش اجرا شد .

    داستان دوم در مورد دوستی بود که میگفتند : من همیشه حد و حدود خودم رو رعایت میکردم، روی شخصیتم کار میکردم ، خودم رو لایق بهترین ها میدونستم اما همیشه هر کسی در رابطه با من میومد متاهل بود یا قبلا ازدواج کرده بود . وقتی این موضوع براش تکرار میشه ، پیگیر میشه تا ریشه رو پیدا کنه و بعد متوجه میشه که مادرش، توی زندگی با پدرش ، هوو سرش میاد یعنی پدرش یک زن دیگه ایی رو میگیره و همیشه شاهد ناراحتی مادرش بوده . و حالا چه باوری در وجود دوستمون شکل میگیره : اینکه که زن دوم بودن خیلی خوبه و اگر زن دوم بشم خیلی بیشتر ، من دوست داشته خواهم شد .

    امیدوارم این دو تا تجربه دوستانی که براتون نوشتم مفید باشه و دوستان ترمزهای خودشون رو پیدا کنند و بعد باورهای خوب رو براش بسازند و الگوهای خوب رو برا خودشون پیدا کنند .

    به نظر من رابطه استاد با خانم شایسته بهترین الگو برای همه ما هستند.

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    دوستتون دارم آرامش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    سلام بر استاد عزیزم و یار مهربانشان

    و سلام بر یاران همراه و هم فرکانسی

    این فایل به شدت رنگ خداست و نزدیک به ساختار الهی خداوند

    دردی مشترک از تمام ابناء بشر (درد عشق)

    متن زیر اقتباس و تفسیر بخشی از کتاب «گفتگو با خدا» اثری حادث شده بر نیل دونالد والش

    کمی فلسفی و سنگینه اما اشاره به حقیقتی بزرگ و قابل تامل داره و به ساختار خداوند و انسان اشاره میکنه و دلیل حضور انسان بر این عالم خاک

    امیدوارم عزیزان با تامل و تعمق و تفکر بخونند

    امید که به کار آید ،،،

    و خدا آنچه بود عشق بود و آگاهی

    آنچه نبود هنوز نبود(تضادها و تاریکی ها)

    و نبودها نبودشان بابد بود میشد

    کل باید خودش را میدید با چشمان و تجربه جزء

    و جزء را آفرید تا از بیرون نظاره گر کل باشد

    فاصله افتاد بین جزء و کل

    اما هرگز جدا نشد و ارتباطی غیر قابل منقطع بین شان بود

    مثل یک ریسمانی از نور و این فقط ریسمان نبود

    مثل یک خط ارتباطی بود

    بخشی از این جزء ، ارواح بشر بودند

    جزء و کل هردو از یک جنس بودند و هردو از دو عنصر عشق و آگاهی ، تنیده در هم ،چونان اکسیژن و هیدروژن اما زلال تر از آب، خالص تر و روان، قدرتمند و جاری

    پاک و مطهر و بی نقص

    و جزء(روح آدمی) مامور شد تا کل را تجربه کند

    و خدا (کل) اراده کرد تا جهان نسبیت ها را بیافریند، جایی که تجربه تضادها ممکن شد

    بینگ بنگ و خلقت ماده از نور آغاز شد

    سرعت و کیفیت پایین آمد

    تاریکی و سردی ، غم و اندوه ، حسرت و نفرت و….هر آنچه که آنجا نبود اینجا خلق شد تا جزء بتواند کل را از نبودها مطلع کند

    انسان آمد که تجربه گر باشد و از آنجا که انسان از جنس خالقش (عشق و آگاهی) بود پس تجربه در حضور آگاهی ممکن نبود

    پس آگاهی از انسان گرفته شد تا با عشق مطلق بر زمین حاکم گردد

    بدون آگاهی اما پر از عشق و شور و نشاط و این عشق نیروی محرکه ای شد برای حرکت ، برای تامین و تکثیر و تالیف

    و مامور شد به تجربه کردن و کسب آگاهی در حوزه نبودها

    باید به دل نبودها میرفت ، به دل تاریکی ها و سایه و سردی ها، به دل غم ها و کم ها ، حسرت ها و نفرت ها

    و هر جا که زمین گیر می شد ، یا زخمی و خسته

    عشق فریادرسش بود و مرحم زخمهایش

    و« از زخمهایش نور وارد می شد » تا از « فی کبد» (از رنج) گذر کند.

    عشق قدرتی بی همتا از خالقی یکتا داشت

    صفای روحش بود و غذای مرکبش

    آدمی، چون در مسیر خموده میشد ، با عشق قد علم میکرد و جانی دوباره می ستاند.

    عشق همه جا معجزه گر بود ، روشن گر بود ، عامل بود و همواره مسیر هموار میکرد.

    عشق خانه ای داشت در تن آدم ، خانه اش دل بود و دل در گل سرشته بود و اجین بود با هر لحظه آدمی

    اما انسان قدرت عجیب دیگری داشت، قدرت نسیان(فراموشی) و آنچنان قدرتمند که عشق را با تمام عظمتش از یاد می برد.

    و پس از هر فراموشی و غفلت زخمی می آمد تا مدخل حضور نور باشد، نور حضور عشق

    زندگی بی عشق ممکن نبود و واژه «مرگ » پدیدار گشت

    (این مرگ به مفهوم مردن برای رفتن نبود ، بلکه به مفهوم بودن بدون عشق است)

    عشق نماد حضور خالق بود ، حضور آن کل و کل لحظه ای از جزء غافل نبود و اما جزء در اکثر اوقات غافل بود از کل

    و البته این قاعده بازیٍ تجربه بود تا در میان این غفلت به سمت دریای جهل و تاریکی ها برود ، به سمت نبودها

    و عشق مراقب بود و نظاره گر

    مبادا عزیز دردانه خدا، آدم (جزء) در جهل و تاریکی غرق شود و هر لحظه ریسمان اتصال چون افسار اسبان چموش به عقب کشیده میشد تا مانع سقوط و هبوطش گردد

    و این آدمِ انسان صفت، از این محدودیت (مراقبت) شاکی بود.

    و این غافلِ جاهل، پاک از یاد برده بود که: ز کجا آمده و آمدنش بهر چه بود

    و هرگاه تن به تجربه نمیداد ، عشق می آمد تا دوباره بلندش کند و یادآور باشد

    تلخی تجربه را عشق شیرین میکرد

    و چون سرکش گردید و از عشق گریزان ، رنجها آمدند تا تجربه گر از حرکت نایستد ، این قاعده و دلیل حضورآدم بود.(تجربه کردن)

    و قوانین اجازتی برای ایستادن و سکون به اجزاء نمیدادند.

    رنجها از آن کسی بود که تن به شیرینی تجربه عشق نمیداد .

    عشق مرکب تجربه بود و هر کس پیاده میشد ، ناخواسته پای بر روی رنجها میگذاشت تا با قدرت سیلاب رنج به مسیر ادامه دهد.

    سکون در این وادی جایی ندارد. حرکت به سوی تعالی جبریست با تعهد

    جزء تنها بود و از کل همراه طلب کرد

    جزئی به یاری جزء دیگر آمد و با خود هدیه ای آورد « آرامش»

    و آرامش عصاره عشق بود و در لفافه و در بستر عشق

    و آدم در کنار جفتش به آرامش رسید

    آرامش در خود آسایش داشت و در آسایش گاهی سکون

    و باز تجربه از یاد رفت

    شیطان نیز مامور شد تا صلب آسایش کند

    ودر مسیر با هر گام ،« آگاهی» به کمک« تجربه »حاصل میشد و با عشق ترکیب میگردید تا این جزء را دوباره به کل(رب) برساند ، به الله به همو که خود ساختاری از عشق و آگاهیست.

    إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

    بار الها ما را سربلند و عاقبت به خیر کن

    آمین

    پس از درک دلیل خلقت انسان و دلایل حضورش

    قطعا راحت تر میشه به مسیر الهی مون ادامه بدیم اگر بر نیروی عشق و عظمت وجود خودمون واقف و آگاه بشیم .

    از اونجایی که من از این موهبت الهی ، کمال بهره رو بردم و خداوند به من همسری عطا کرده که ،(با همه وجودم از خداوند خواسته بودم)

    بنابراین به عنوان الگویی موفق در مبحث عشق حرف های زیادی برای گفتن دارم اما در مقابل استادم زانوی ادب میزنم و مشتاق آموختنم حتی در این موضوع

    سپاس از تامل و تحملتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 925 روز

      به نام الله مهربان

      سلام و سپاس خداوند هدایتگر و راهنما

      خدایا سپاسگزارم خدایا مهربان معبودم سپاسگزارم ازت

      سلام و درود بر شما دوست عزیز

      مدتی پیش ک کامنت شما رو مطالعه کردم و حرف دل رو زیر کامنتتون و گذاشتم و شما به دل نوشته من پاسخ دادید

      هر روز به کامنتتون فکر کردم

      خیلی دوست دارم ک بفهمم شما توی کدام کامنت از خودتون و تصادفتون صحبت کردید

      مشتاق بودم بدونم چی شده و چ اتفاقی واسه شما افتاده

      امشب عزمم را جزم کردم ک بیام و کل کامنتها و پاسخ ها و دیدگاههای شما رو مطالعه کنم

      خداوند مرا هدایت کرد و من شروع کردم به مطالعه

      این کامنتتون رو خوندم و اشک ریختم

      آنچه نوشته اید بی شک از سوی خداست

      من نمیدونم چی بنویسم و چطور بیان احساسات کنم

      الله اکبر الله اکبر کلمه به کلمه نوشتتون بر قلبم نشست

      معنی عشق رو من میدونم

      معنی عشق معنی شور معنی دلتنگی

      من توی زندگی هر زمان دنبال عشق گشتم رسیدم به خدا فهمیدم ک من معشوقه اویم.

      فهمیدم عشق فقط اوست اویی ک در تمام لحظه ها منو به سمت خودش هدایت میکرد و من نمیدیدم

      رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلالعقدت من لسانی یفقهو‌قولی

      خدایا کمکم کن بتونم بنویسم

      و این جملاتتون:

      عشق نماد حضور خالق بود ، حضور آن کل و کل لحظه ای از جزء غافل نبود و اما جزء در اکثر اوقات غافل بود از کل

      و البته این قاعده بازیٍ تجربه بود تا در میان این غفلت به سمت دریای جهل و تاریکی ها برود ، به سمت نبودها

      و عشق مراقب بود و نظاره گر

      مبادا عزیز دردانه خدا، آدم (جزء) در جهل و تاریکی غرق شود و هر لحظه ریسمان اتصال چون افسار اسبان چموش به عقب کشیده میشد تا مانع سقوط و هبوطش گردد

      خدایا شکرت ک یه زمانی میان هق هق گریه های من منو توی آغوش کشیدی و گفتی انچیزی ک تو دنبالش میگردی منم

      میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

      من خدا رو پیدا کردم عشقمو

      مرا به لطفش نعمت زندگی داد وقتی ک کسی نمیخواست زنده بمانم(مامانم ب گفته خودشون خیلی کارها برای سقط شدنم انجام دادن)

      مرا به لطف خودش زندگی داد وقتی ک کسی باور نمیکرد زنده باشم(توی دوماهگی داروی زیادی داده بودن و همه گفتن ک من مردم ولی به خواست خدا به دستی از خدا زنده شدم )

      و هزاران ماجرای دیگ

      وقتی میگم خداعاشق من بوده چون توی لحظه لحظهای زندگیم بوده و مراقبت کرده و من غافل از این همه عشق

      خدایا شکرت شاید ی روزی تونستم آنچه ک در قلبم هست بنویسم

      خوشا به بخت بلندم ک در کنار منی

      ک تو هم قرار من و هم بیقرار منی .

      از شما بسیار سپاسگزارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2076 روز

        سلام ماریای عزیز

        خوشحالم که اینقدر مشتاق آگاهی و تشنه فهم حقایق این عالمی

        خیلی دوست داشتم از رسانه ای به پهنای جهان بگم چرا که بر من حکم شد آنچه در عالم بالا دیدم رو بیان کنم و از خداوند خواستم تا خودش شرایط انجام این رسالت رو بر من آسون کنه.

        بخش های زیادی از مشاهدات من مخاطبان خاص داره مثل دانشمندان نجوم و ریاضی و فیزیک و روانشناسی و البته تمام علوم رو در بر میگیره

        هر چیزی غیر از 2درصدی که عظمت خداوند رو فقط در این جهان مادی جستجو میکنند.

        حقیقت جهان های موازی حتی در تصور دانشمندان نجوم و ناسا هم نمیگنجه

        بینهایت روح در این عالم وجود داره روح انسان هایی که هیچکدوم شبیه دیگری نیست و تجربه هیچ یک نیز شبیه دیگری نیست.

        ماموریت هر روح تجارب منحصر به فردیه که خودش انتخاب کرده و او قبل از حضورش در این عالم بینهایت حق انتخاب داره

        خب تا اینجا تعداد ارواح هرگز عدد معلوم یا مجهولی نیست بلکه بینهایتهذکه در حال وسعت یافتنه

        حالا جهان ها (منظورم کل این عالم با تمام کهکشان ها و ستارگان بی انتهاش) به موازات هم بر روی هم قرار دارند و به تعداد این ارواح که بی‌نهایته ، بینهایت هم جهان هست.

        یعنی برای هر روح یک عالم هستی وجود داره اما این یه این معنی نیست که هر کسی در جهان خودش تنهاست بلکه هر کسی در مرکز جهان خودشه و بقیه مخلوقات اون محسوب می شن و اونه که تصمیم میگیره این جهانشو چجوری چیدمان کنه

        خب

        این یکی از کمترین چیزایی بود که دیدم

        ان شاءالله بزودی تمام مشاهداتمو تو عقل کل میزارم در پاسخ به سوال خودم در مورد تناسخ در چهار سال پیش

        اما عشق

        من ساختار خداوند رو دیدم

        دو عنصر یا دو وجه «عشق و آگاهی » تنهیده در هم

        مثل ترکیب اکسیژن و هیدروژن که شده آب

        حالا تصور کن موقع خلقت انسان ، خداوند نیمی از وجود خودش بخش عشق رو به انسان داد و آگاهی رو ازش جدا کرد تا بتونه تجربه کنه و کسب آگاهی ، ماموریت انسان بر زمینه و اسمش تجربه یا شهادت بر وجود خداوند از بیرون از خداست.

        خب یکم پیچیده و فلسفیه و تو همون کامنت قبلی خوندید کاملترشو

        بقیه مشاهدات، قوانین حاکم بر این عالمه ، مثل قانون ییهودگی , شکر گزاری ، دعا ، خلق خواسته ها ،عشق ورزیدن ، عاقبت خودکشی ،مرتبت عشق، قدرت قلم ، نظریه ریسمان، آکاشیک و قدرت قلب و ارتباط قلبها و حضور ارواح خاص و استادان ارواح دیگر و…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2871 روز

      سلام آقای حافظان عزیز

      خیلی ممنونم از شما به خاطر متنی که به اشتراک گذاشتین،

      بهتون خیلی خیلی تبریک میگم به خاطر رابطه زیبایی که با همسرتون دارین و همینطور به خاطر مطالعه ای که در این حوزه دارین،

      لذت بردم از نوشته تون و باعث شد برم درمورد نویسنده کتاب سرچ کنم،

      براتون بهترین اتفاقات رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2076 روز

        سلام و سپاس بانو

        این کتاب مخاطبان خاص داره اما اگر کسی اونو با عشق بخونه متوجه سهولت امر «گفتگو با خدا» خواهد شد که اساساً چیز عجیبی نیست اگر کسی بخواد با خدا صحبت کنه هیچ پیش شرطی نداره و کافیه که بخواد

        (همه سعی من این بود که بگم ساختار اولیه وجود انسان عشقه)

        واقعیت اینه که من سال گذشته تصادفی داشتم و اتفاقاتی برام افتاد که شهودم باز شد و به سفری روحانی رفتم و بیشتر این متن رو که نوشتم درک و مشاهده بوده که تونستم با متن کتاب نیل دونالد والش تطبیق بدم و چیزی که گفته شده رو باز کنم تا خواننده های علاقه مند بتونند بفهمند منظور نویسنده چی بوده و این که مطالب فلسفی همیشه در حین ترجمه تغییر ماهیت میدن و گاها تبدیل به توهمات مترجم میشن

        توصیه من اینه که هم اون کتاب رو چند بار بخونید و هم متنی که گذاشتم .(مثل تمام آگاهی هایی که هیچوقت با یه بار خوندن متوجه نمیشیم)

        سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید

        در نهایت عشق و در اوج آگاهی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          الهام حامد گفته:
          مدت عضویت: 2871 روز

          ممنون از پاسختون،

          من خیلی با اون قسمت نوشتتون ارتباط برقرار کردم که درواقع همون چیزی هست که استاد عباس منش تو فایلهاشون بارها و بارها گفتن:

          که خداوند یک کل هست و ما جزئی از خداوند،

          همیشه به این موضوع فکر میکنم،

          همیشه آیه انالله و انا الیه راجعون تو ذهنم هست،

          به نظرم لذت بخشه،

          اینکه من جزئی از وجود تماما خیر و نیکی خداوندم به من عزت نفس و اعتماد به نفس و انگیزه حرکت و اجرای تصمیمات رو میده، وقتی میخوام تصمیمی رو عملی کنم که درونم ناآرام هست صبر میکنم و دست نگه میدارم، چون وجودم با اون کل هماهنگ نیست و وقتی آرام میشم نگاه میکنم ببینم که آیا باز هم میخوام اون تصمیم رو عملی کنم یا نه،

          درکل از اینکه جزئی از اون کل زیبا و سراسر نور هستم بسیار خوشحالم،

          ممنونم از شما دوست عزیز که شهود خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین،

          این سایت مکانی بسیار زیباست که استاد فراهم کردن تا همه آگاهی های خودشون رو به اشتراک بذارن و ظرف وجودی دوستان خودشون رو افزایش بدن،

          ممنونم از استاد عزیز به خاطر این مکان زیبا و روحانی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1994 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    استاد شما فوق العاده‌اید

    یعنی چقدر نکته ، چقدر کلید تو این فایل میتونست گفته بشه

    بقول شما روی تک تک ترمزهایی که مثال زدید میشد تو هر زمینه بست داد و میشه از این الگوها استفاده کرد تا بهتر بتونیم درون خودمون رو کنکاش کنیم‌

    ولی وقتی که شما داشتید در مورد ترمز عدم لیاقت صحبت میکردید من دوباره هدایت شدم و باعث بیاد بیارم و خداشکر دوباره ایراد خودم رو پیدا کنم

    که تو بحث عدم لیاقت

    من قبلا ناخوداگاه داشتم باور مخرب ارسال میکردم

    یادم میاد قبلا تو بیزنس یه معامله‌ای داشتم که کاملا معجزه اسا اتفاقات جوری رقم خورد من تونستم یه معامله پر سود انجام بدم

    در صورتی که قبل انجام کار به هیچ عنوان فکرش رو نمیکردم این نتیجه عالی رو بتونم بدست بیارم

    و بعدش اینقدر تعجب کردم و اینکه چطور ابر ، ماه ، خورشید همه دست به دست هم دادن تا من به خواسته‌ام برسم

    ولی من نتونستم خودم رو لایق اینجور فروش بدونم و بصورت ناخوداگاه این فکر می‌اومد تو ذهنم که این اتفاق دیگه تکرار نمیشه و یه جورایی باور نداشتم که این اتفاق رو من بخاطر باورهای جدیدم تونستم خلق کنم و ته ذهنم اینو شانسی میدونستم

    برای همین جهان هم دقیقا همین باور منو رو بمن ثابت کرد که من دیگه نتونستم حتی شبیه به اون معامله پر سود که قبل داشتم نزدیک بشم

    و وقتی استاد شما داشتید در مورد ترمز عدم لیاقت صحبت میکرد باعث شد من این موضوع رو بیاد بیارم و متوجه این ترمز مخفی که تو ذهنم جا خوش کرده بود بشم

    بنابراین لازمه بیشتر روی خودم کار کنم

    یه مورد دیگه وقتی که شما در مورد ارزشمندی فایلهای خودتون صحبت کردید من بیاد کاری افتادم تو بیزنس خودم اجاره کردم که البته از شما استاد عزیز و همچنین دوست عزیزمون جناب رضا عطار روشن الگو گرفتم

    من قبلا برای اطلاعات و مهارتی که تو کارم داشتم ارزش قائل نبودم و هر کسی که تماس میگرفت تا ساعتها بهش مشاوره رایگان بهش میدادم که به امید روزی که بعدا بیاد از من خرید کنه

    جالبه بخاطر همین باور بی ارزشی که من برای خودم و کار خودم قائل بودم ادمهایی که سمت من هدایت میشن هم هیچ ارزشی برای کار من قائل نمیشدن و تو حالت بدتر اصلا خرید هم نمیکردند و من فقط بیخود و بیجهت داشتم انرژی مصرف میکردم

    ولی الان که حدود 6 ماهه که دارم روی این باور خیلی خوب دارم کار میکنم جالبه بدونید هر مشتری که زنگ میزنه و میخواد اطلاعات بگیره خیلی سریع پیج بیزنسی اینستاگرامم رو معرفی میکنم که بره اونجا اطلاعات بگیره و بعد اگر نیاز به مشاوره تخصصی داشت باید جلسه 300/000 تومن حق مشاوره منو پرداخت کنید تا بهشون وقت بدم

    از وقتی که این سیستم رو اجرا کردم هم خود مشتریها بارها نوتیس کردن و گفتن چقدر اموزشهای پر بار و عالی دارید ( در صورتی که این همون آگاهی‌های گذشته‌ست که کاملا رایگان به مشتری میدادم و جالبه هیچ کس براش ارزش قائل نبود ) و تازه همه حاضرند بابت گرفتن مشاوره کلی پول هم بدن و جالبتر از اون بعدش هم دوباره میان خود اون محصول رو از من میخرند

    خوب حساب کن چقدر نتیجه زمین تا اسمون تغییر کرد فقط با همین تغییر کوچولو تو باور لیاقت و ارزشمندی من اومدم درون خودم رو عوض کردم و بعد نتیجه در بیرون من تغییر کرد

    یه مثال در مورد ترمز باور کمبود بگم

    واقعا من تو این مورد خیلی مشکل دارم

    من تو بیزنس و زندگیم بارها بارها تمرینات عملی انجام دادم برای تقویت باور فراوانی

    از فروشگاه‌هایی که کلی فروش دارند

    از شمردن ماشینهای میلیاردی

    از شمردن خونه میلیاردی همیشه خالی

    از رفاه و تفریحات مردم که سال به سال بیشتر شده

    از فروش سایتهای اینترنتی

    وووووو

    ولی یه باور کمبود که من تو ته ذهنم تونستم امروز بفهمم این بود که

    خوب چه فایده برای فلان بیزنس کلی مشتری هست چه ربطی به تو داره

    اون کار و اون شغل بازارش خوبه و کلی مشتری هست اما برای تو مشتری نیست

    این باور مخرب من داشتم در صورتی که خودم اصلا حواسم نبود

    و وقتی شما استاد داشتید توضیح میدادید یهویی این ترمز رو شناسایی کردم

    و بعدش اگاهانه رفتم بدنبال الگوها و ادمهایی که تو همین کار و بیزنس من هستند و دارند کلی ثروت و پول خلق میکنند

    و ادمهایی هستند تو همین شغل من که هر موقع براش زنگ میزنی اینقدر سرش شلوغه وقت نمیکنه جواب زنگ تو را بده

    و بارها بارها شده این ادم خودش با من تماس گرفته و گفته اقای نوری هر چی برگ الوئه‌ورا داشتی بفرست سمت من نگران نباش من خودم همه‌شو ازت میخرم

    و خلاصه اینکه تا جایی که من یادم میاد این بنده خدا همیشه داره معامله میکنه و کلی درامد داره و کلی ثروت خلق میکنه

    یا یه بنده خدایی دیروز با من صحبت میکرد ‌‌میگفت پارسال یه شرکت صادراتی از امارات اومده بود بالای 500 تن ژل الوئه‌ورا سفارش داد که برای تهیه این مقدار ژل نیاز به 1/000 تن برگ الوئه‌ورا هست یعنی معادل به فروش 2/3 کل برگ موجود در کل کشور

    خوب حساب کن این فقط یه مشتری بود حالا خدا میدونه چندتا از این مشتریها میتونه وجود داشته باشه که من شاید خیلی‌ها رو خبر ندارم

    حالا پس این ثابت میکنه تو بیزنس من هم کلی مشتری هست ، کلی خریدار هست ، کلی فرصت هست ، برای خلق ثروت

    جهان بر پایه فراوانیه ، پول ، مشتری و فرصت تو تمام شغلها‌ هست موقعیت بینهایته

    اره همینه من خلق میکنم من ایجاد میکنم من زندگی خودم رو اونجوری که دوست دارم میسازم

    استاد بینهایت سپاسگزار شما هستم این دوره واقعا فوق العاده‌ست

    من تو‌همین جلسه اول دارم کولاک میکنم

    خیلی باحاله

    الان جوری شده من قشنگ تو بیزنسم دارم تک تک اتفاقات ، مشتریها ، و هر چیزی رو دوست دارم تو زندگیم رخ بده رو میام صبح کدش رو مینویسم و بعد اتفاق رخ میده

    و جالبتر از این اون اتفاقاتی که درست رخ نداده رو میام کد دقیق‌تر مینویسم و یه خورده اصلاح میکنم و بعد چند تا تمرین عملی که خودم برای خودم ساختم چاشنیش میکنم و بعد نشونه‌هاش میداد و بعد انرژی میگیرم و با قدرت بیشتر ادامه میدم تا سرعت اتفاقات سریعتر بشه و بعد نتیجه درست همون چیزی میشه که من میخوام

    خیلی خیلی جالبه از وقتی که من وارد این دوره شدم و شروع کردم به نوشتن اگاهانه کد خلق خواسته‌ها

    این جمله رو بارها بارها شده من برای خودم تکرار کردم

    اهههه نگاه کن این درست همون چیزی بود که من میخواستم

    ببین رخ داد ، ببین من خلقش کردم ، ببین کد من درست عمل کرد

    خدایا شکرت

    یعنی این جمله در روز بارها بارها از زبون من شنیده میشه و جالبتر از اون با هر بار رخ دادن اتفاقات خواسته ، من ایمانم چقدر قویتر میشه و باورهام به اینکه این من هستم دارم خلق میکنم

    و چقدر خودم و قدرتم و خدای خودم رو دست کم گرفته بودم

    یعنی استاد این دوره و مخصوصا تمریناتی که خانم شایسته عزیز به جلسات اضافه کرده به جرات میتونم بگم این دوره ترکونده اون هم چی فقط تو جلسه اول خدا میدونه در ادامه چه تحولات بزرگی در زندگی و بیزنسمون رخ بده

    دوست ندارم تند تند جلسات رو برم

    اینقدر که دارم با این دوره حال میکنم

    دقیقا مثل غذا خوردن من شده

    از وقتی که من دوره قانون سلامتی رو شروع کردم به طرز عجیب و جادویی من دیوانه و عاشق گوشت شدم

    هر موقع وقت غذا خوردن من میشه انگار که تو این دنیا نیستم انقدر با هر لقمه خوردن لذت میبرم و خدا رو بابت وجود این نعمت شکر میکنم و برای همین دوست ندارم غذام زود تموم بشه دوست دارم تا مدتها بشینم و لذت ببرم و خودم رو مثل پادشاه ببینم که داره از این بهترین نعمت دنیا که خدا در اختیار من قرار داده استفاده میکنه و لذت ببرم

    دقیقا دوره کشف قوانین زندگی مثل غذا خوردن منه که دوست ندارم زود تموم بشه

    عاشقتم استاد

    انشالله هر کجا که هستید در پناه خدای مهربان شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشید

    بریم بترکونیم

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    عاطفه رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1878 روز

    سلام به همگی. واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم کل زندگیم مثل یه فیلم از جلو چشمم رد میشه اینکه سیستم هوشمند خدا چقدرخوب کار میکنه. اسمم عاطفه برون گرا شیطون عاشق توت فرنگی و شکلات ولی چون یه کوچولو تپل بودم و باورهای ضعیف اطرافیان روم تاثیر گذاشته بود یه رابطه نامناسب جذب کردم ازدواج واسطه ای با ادمی که فکر میکردم چون حال دلم از درون همیشه خوب بود میتونم حالشو خوب کنم. چند سال زندگی مشترک با آدمی که حال دلش با خودش خوب نبود و مسلما کسی که خودشو دوست نداره نمیتونه بقیه رو دوست داشته باشه. من میدونستم من مقصر صد درصد این رابطه داغون هستم چون حس لیاقت نکردم چون دوران نامزدی ترسیدم جدا بشم و همچنان بدون بحث و دعوا فقط روی خودم کار میکردم و رابطمون مدام بدتر میشد چون ذاتا ادم حال خوب و آرومی هستم فقط روی خودم کار میکردم که حالمو خوب نگه دارم و واقعا باور نمیکردم بابام قبول کنه جدا بشم تا اینکه عروسی داداشم شد و چند روز قبل عروسی اومدم خونه بابام و اومدن خونه بابام همانا و بعدش دیگه خونمو ندیدم. قبل عروسی بدون دلیل خاصی شوهرم گفت عروسی نمیام تا آبروتون بره و من عروسی داداشم تنها بودم چون باید تاوان باورهای ضعیفمو میدادم عروسی به خوشی تموم شد و در کمال تعجب بابام افتاد دنبال کارای جداییم. مقاومتی نداشتم و واقعا فقط تلاشم حال خوب درونیم بود. دلسوزی تحقیر کنایه اطرافیان همه برام شده بود یه درس بزرگ که عاطفه حس لیاقت نکردی و باید تاوان بدی. الان دوسال از عروسی داداشم میگذره و من دیگه خونمو ندیدم چون وسیله هامم گرفتن ازم و من طلاق گرفتم. باشگاه ثبت نام کردم برای انرژی و حس خوب بیشتر نسبت به خودم رفتم مغازه دوستم شروع کردم به کار کردن تا بتونم دوره های مربیگری کودک شرکت کنم. همه تلاشمو کردم که باورهای قدرتمند درونم بسازم جای حلقه یه صلوات شمار انداختم انگشت حلقه و گفتن عبارات تاکیدی شد تفریح باحال زندگیم والان هدفم طراح بازی برتر کشور شدنه حال دلم عجیب خوبه و واقعا نمیتونم بگم شانس نداشتم تو ازدواج چون اون انتخاب به دلیل باورهای ضعیف من بود جذب من بود درون من ایراد داشت و من واقعا با همه وجودم خدا رو لمس کردم که من روی خودم کار کردم و خدا بابای منو راضی کرد کنارم بمونه تا از یک انتخاب اشتباه خارج بشم. این تجربه به ظاهر تلخ کلی برام درسهای بزرگ داشت.

    1.عاطفه تو فقط مسئول حال خوب خودتی و نمینونی آدم های دیگه رو عوض کنی.

    ٢.عاطفه تو لیاقت زندگی پر از عشق آرامش احترام محبت دوست داشتن داری و بینهایت آدم روی کره خاکی هستن که دلشون میخواد عاطفه همسفر زندگیشون باشه پس دلسوزی بیجا، ترسیدن، ترجیح دادن بقیه به عاطفه زندگی به خاطر بقیه و… نداریم.

    3.عاطفه تو فقط باید روی خودت عزت نفست آرامشت و حال خوبت کار کنی و بقیه اش کتر خداست فضولی تو کار خدا ممنوع.

    4.عاطفه برای آدمی که اومد تو زندگیت تا بیدارت کنه تا باعث بشه قدر خودتو بدونی، بهت بفهمونه لایق بهترین ها هستی آرامش از خدا بخواه و واقعا از خدا میخوام به خودش و خانوادش آرامش بده.

    5.راستی من بعد ازدواج و انتخاب با باورهای ضعیف با استاد اشنا شدم و همه تلاشم همیشه فقط کار کردن روی حس خوب درونیم بوده و هست. دیوانه وار عاشق زندگیم و معتقدم ما اومدیم که از لحظه لحظه زندگی لذت ببریم. حتی شده با خوردن یه توت فرنگی خوشمزه زیر باد کولر در یه روز گرم تیرماهی خخخخخخ

    ممنون تک تک دستای خدا هستم، استاد عباسمنش باعث شد بزرگ بشم و واقعا استاد ممنون خداوندم که دنیا رو باآدمای مثل شما جای قشنگ تری کرد.

    الان واقعا حس میکنم دنیا رو با همه بزرگیش بهم دادن حس آرامش عجیبی همه وجودمو پر کرده و میدونم عاطفه حال دلش خوب نباشه با یه بستنی شکلاتی وانیلی میشه خوشحال ترین ادم روی زمین. خدا ممنونم بابت بودنت در لحظه لحظه زندگیم. عاشق زندگی عاطفه، دوستتون دارم دوستای مجازی همفرکانسم ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    سلام استاد عزیزم عشق منی وقتی چهره ماهتون میبینم ناخوداگاه میگم عزیز دلم عاشقتم چقدر این بک گراند مشکی و چهره ماه شما ترکیب جادویی ایجاد کرده مثل نوری در تاریکی

    امروز به یه حقیقت پی بردم شاید سه سال استاد عزیزم ازتون میشنوم توجه ما از همه چیز مهمتره و قدرت ما توجه ماست اما من فقط میشنیدم و درکی نداشتم الان بعد از ٣ سال بعد از ١٠ هزار صفحه a4 پر کردن بعد از ٣ سال تمرکز ١٠٠ درصد روی فقط توحید و عزت نفس فهمیدم همه چی یعنی کنترل توجه

    توحید یعنی زمانی موحد هستم که فقط توجه مثبت داشته باسم فقط در اینصورت قدرت دست منه عزت نفس لیاقت ارزشمندی فقط زمانی دارم توجه مثبت داشته باشم توحید همان عزت نفس که شاه کلید کل زندگی من فقط توجه مثبت در دل همه شرایط تازه درک واقعی کردم قبلا میشنیدم و میگفتم اما درک نکرده بودم همه فکر احساسات من در اثر فقط توجه ایجاد میشه کنترل فکر و احساس فقط زمانی میتوانم داشته باشم که توجهم کنترل کنم چند مثال جالب بهش رسیدم

    من قبلا یه دوست پولدار داشتم که در مورد ثروت همیشه با من حرف میزد من فقط بهش توجه کردم من اون زمان ٢ زارم پول نداشتم اما به راحتی در مدت کوتاهی تقریبا توانستم بهترین خانه در بهترین منطقه تهران بخرم بهترین ماشین بخرم و داشته باشم

    بعدش با یه دوست فقیری دوست شدم من سالها هیچ رشدی نداشتم چون همش از فقر نداری و پول نیست و این حرفا حرف میزد البته اون به من نگاه کرد که من وضعیت خوبی دارم اون باور کرد رشد کرد منم به اون نگاه کردم اون باور کردم رشد نکردم

    بعدش یه دختری را همیشه دنبال میکردم که خیلی موفق و خوش تیپ بود و کلی طلا های برند و خوشگل خریدم که قبلا اصلا فقط در مورد طلا نظرم این بود یه طلایی بخرم که اجرتش کم باشه که سود کنم اما الان میگم طلایی بگیرم که خوشگل یا اصلا فکر نمیکردم بشه لباس از خارج گرفت به خاطر هزار باور نامناسب الان ٢ سال بخاطر اینکه این خانم تمام لباس هاشو خیلی راحت از خارج میگیره منم گفتم چه شیک و عالی منم میخوام الان همه لباس هامو از خارج میگیرم و سفارش میدم برام بیارن والان کلی طلا های برند و زیبا دارم دارم که الان کلی سود هم کردم و انقدرم قشنگن که از داشتنشون عشق میکنم کتونی های اصل عینک اصل و بینظیر و کلا سطح زندگیم رشد یافته شده آقا هر چی بگم چقدر توجه مهم کم گفتم امروز داشتم فکر میکردم که من هر طرفی توجه میکنم میرم اون سمت دقیقا واقعا فکر نمیکردم فقط نگاه کردن به اون دختر انقدر زندگی منو تغییر بده و توقعات منم بالا ببره که منم میخوام منی که شاید قبلا میگفتم کجا ارزونتره کدام طلا اجرتش پایین تره که نه اون طلاها را استفاده میکردم نه اون جنس های ارزون دوزارم ارزش نداشتن فقط هزینه الکی میکردم یا حتی وقتی به بچه های سایت توجه میکردم که رفتن تو دل ترساشون میگفتم ااا منم میرم برای همینه از ادم های چرت و پرت باید دوری کنیم چون نمیفهمیمم که چه بلایی سرمون میاد یهو به خودمون میاییم میبینیم کل زندگیمون داغون شده

    وقتی هم ادم های موفق میبینیم موفق میشیم نمیتوانم موفق نشم البته اگه به جای حسادت تحسین کنم چون فهمیدم یه چیزایی هست که من قبلا نمیدونستم اصلا میشه یا وجود داره ،

    یا همین آمریکا استاذ جونم وقتی شما گفتید انقدر راحت رفتین و اون همه از دوستان بینظیر هم راحت امدن امریکا پس به امید خدا منم راحت میتوانم بیام امریکا و این جزو اهداف نزدیکم به امید خدا منم میام

    میخوام موحد باشم همیشه توجه مثبت داشته باشم

    میخوام با عزت نفس باشیم فقط توجه مثبت داسته باشم

    کل کل کل قانون واقعا( توجه مثبت ) همین

    استاد جونم چقدر خوبه شما این سایت راه اندازی کردین چقدر خوبه من عضو این سایتم چقدر خوشبختم که در محیط پاک و الهی هستم چقدر خوبه بچه ها کامنت میزارن در خصوص روابط من از دیدگاه مرد ها نسبت به زن ها اشنا میشم و تمام این باور هایی که همیشه فکر میکردم این باور هامخصوص خانم هاست بعد میبینم نه بابا همه دارن چقدر باعث میشه که بفهمم این نجواها برای همه وحود دارد چون یه عمر به من میگفتن مردها که مسئله ای ندارند فقط این مشکلات در روابط مخصوص خانم هاست دیدم نه بابا اتفاقا همه دارن پس حل کردنش برام راهتره و منطقی تر شده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    ایمان بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    به نام خالق‌ یکتا

    بعد از مدت ها میخوام کامنت بزارم و با احساس بسیار عالی دارم این کامنت و برای استاد و دوستان عزیزم میزارم.

    این روزا به دوره ای جدید از زندگیم توی فهم قانون وارد شدم که عجیبه یعنی به خودم میگم ایمان تو تا حالا هیچی نمیدونستی از قانون و تازه داری یه چیزایی میگیری

    استاد تو یه مصاحبه فک کنم گفتن مهمترین چیز احساس خوبه، من منتظر بودم بگن توحید از همه مهمتره ولی وقتی گفتن احساس خوب فکر کردم دیدم چه زیبا واقعا احساس خوب و حس عالی نتیجه توحیده و به لاخوف علیهم و لا هم یحزنون میرسی .

    اینارو گفتم که به این برسم که احساس خوب همه چیزه چند روزه دارم به اتفاقات و نتایج مهم زندگیم نگاه میکنم که کم‌هم نیستن و من در زمینه های مختلف نتایج عالی دارم وقتی فکر میکنم و بررسی میکنم مخصوصا زمان هایی که حتی از قانون هم شناختی نداشتم یه الگو جالب هست اونم اینه که من حال و احساس خوبی داشتم و نگران نبودم و کیف میکردم به قول استاد توی قدم سوم میگفت من مقاومت نداشتم در برابر ورود نعمت ها به زندگیم .

    این خیلی مهمه هر روز نعمت ها و چیز هایی که ما دوستشون داریم داره داده میشه و خیلی افراد این هارو دارند این بعضی ها ندارند به خاطر اینه که مقاومت میکنند در برابر دریافت پس اگر ما در و باز کنیم و مقاومت نکنیم نعمت ها داده میشه جوری که فکر میکنی بعد از مدتی خب این که روند طبیعی جهانه و این فقط به خاطر نداشتنه مقاومت از طرف ماست.

    حالا چطور ما مقاومت نداشته باشیم بازم بر میگرده به احساس خوب یعنی که سعی کنیم احساس خوبی داشته باشیم در لحظه و اگر دیدیم حسمون بده سعی کنیم در اولین فرصت با توجه به چیز هایی که حالمونو خوب میکنه کمی حالمونو بهتر کنیم با این کار ما مقاومت رو از دریافت نعمت کم کردیم و بعدش هدایت ها میان که هدایت نتیجه حال و احساس خوبه.

    گاهی وقتا ما دچار اشتباه میشیم یادمون میره بابا اصل داستان احساس خوبه و غرق میشیم تو ناخواسته ها مثلا ما میفهمیم که ما یه باور اشتباه داریم بعد درست کردن باور یعنی این که ما از احساس بدی که باور اشتباه به ما در اون لحظه داده با پیدا کردن الگو یا مثال زدن خودمون یا گذشته خودمون کاری کنیم که احساسمون کمی بهتر بشه و به صورت تکاملی به احساس بهتری برسیم ابتدا قدرت باور ها زیاده ولی وقتی باور اشتباه اومد و ما باور درست و که گفتم( میتونه الگو یا هر چیزی باشه) و احساسمون هی بهتر شد قدرت اون باور منفی کمتر میشه و قدرت باور جدید بیشتر.

    حالا نکته اینجاست که ما باوری رو پیدا میکنیم که اشتباه و براش تلاش میکنیم ولی نتیجه کارهای ما احساس بهتری نیس این دقیقا از جاهایی که اتفاقا ما با توجه به اون باور اشتباه داریم اونو‌قدرتمند میکنیم چون نتیجه اشتباهه و نتیجه حال و احساس بده.

    پس باید خیلی مواظب باشیم که داخل این دام‌ها نریم که به خیال پیدا کردن باور ها به قول استاد بیاییم هی گاری به خودمون ببندیم و مقاومت ایجاد کنیم واسه دریافت نعمت های بیشتر توی زندگیمون.

    حالا چیزی که تا الان من متوجه شدم( حالابعد ها آگاهیم بیشتر میشه و بهتر درک میکنم )اینه که برای ساختن باور یه نشونه هست که حالت بهتر بشه و احساس خوبی بهت دست بده و این که سریع رخ نمیده.یعنی نباید فکر کنیم که یه نجوا میاد و شما یه جمله میگید و سریع تموم میشه نه این نیست.بلکه درستش اینه که نجوایی میاد و شما با نشان دادن الگو یا هر چیزی باعث میشید به احساس کمی بهتر از قبل برسید و این الگوی رو هی تکرار میکنید تا به احساس بهتری برسید.

    برای ساختن باور هم چند راه زیبا هست

    اولیش صفات خداوند که اینو صالح دوستم بهم گفت:

    وقتی حالتون رو نجوا ها یا باور ها بد میکنن یاد صفات خداوند بیفتید اگه باور فقر بود یاد وهابیت خداوند بیفتید یاد رحمانیت خداوند و یاد این که خداوند رزاق هست و مثال بزنید که خداوند چقدر زیبا نعمت میده به انسان ها حیوانات …..

    باور فراوانی یاد جمله ی زیبای خداوند که میگه اگر دریا ها مرکب شوند و درختان قلم و باز هم نمیشه نعمت هاشو بشمار بیاریم الله اکبر .

    یاد میوه هایی بیوفت که یه سیب توی خودش چند سیب به‌واسطه دانه هاش داره یه خربازه 100 ها خربازه داره یعنی میوه ها خیلی قشنگ میشه توشون فراوانی رو دید مثلا پرتقال باخودش چند دانه میاره اون دانه میشود یه درخت و هزااران پرتقال دیگه، خیلی جالبه بهش فک کنید.خداوند خودش گندم رو‌مثال زده توی قرآن..

    برای رابطه یاد جمله ی قرآن که میگه خداوند بین دل های شما الفت انداخت و دوستی ایجاد کرد و برای شما همسرانی قرار داد که که کنار هم به آرامش برسید.

    خداوند خیلی صفات زیبایی برای خودش در قرآن به کار برده مثلا حکیم و علیم واقعا زیباست وقتی میفهمی که پرورگار ما آگاه و علم به همه چیز داره پس مارو هدایت میکنه و در هارو برامون باز میکنه.

    یک‌راه خیلی زیبای دیگر واسه ساختن باور که مکمل و کامل کننده راه حل پیدا کردن صفات خداونده پیدا کردن الگوست.

    یعنی بیاییم و الگو هایی پیدا کنیم که وقتی نجوا اومد یا باور مخفی رو پیدا کردیم این الگو مارو به احساس بهتری برسونه و حالمونو خوب کنه

    این الگو میتونه از افراد ؛ حیوانات؛ درختان یا هر چیزی باشه این دیگه بستگی به خودمون داره .

    همچنین میتونیم از گذشته و از موفقیت های گذشته خودمون الگو بیاریم و مثال بزینیم خودمونو واسه خودمون و بگیم مثلا من در فلان کار چه‌موفقیتی کسب کردم و …..

    حالا شاید الگویی نبود و یا ما پیدا نکردیم پس چه کنیم؟

    اینجا بود که استاد باز با حرفاش دری روی قلب من گشود؛

    استاد:“دوستان جهان ما جهان دوقطبی است یعنی هر قطب با قطب مخالفش تعریف میشه ،سرما با گرما معنی پیدا میکنه ،بالا با پایین و هر چیزی نسبت به چیزی دیگر سنجیده میشود و‌ معنا پیدا میکنه.“

    هر جا که میشنوم مثلا زن خوب نیست یا ازدواج خوب نیس من اول میگم به خودم ایمان که جهان ما جهان دوقطبی من الان دارم این قطب و میبینیم پس حتما یه قطب دیگه وجود داره که زن ها خوبن ازدواج ها عاشقانه و زیبان پس من اون قطب و میخوام باور کنید همین که بفهمید یه قطب دیگه وجود داره و باور کنید کم‌کم هدایت میشید به اون سمت به شرطی که احساس خوبی ازین فهمیدن به شما دست بده و در احساس خوبی باشید.

    این جهان دو قطبی واسه زمانی که مثالی پیدا نمیکنید واقعا جوابه .

    من یه راه دیگه باور میسازم و اینو تازه فهمیدم که میام و تخیل و رویا پردازی میکنم مثلا میام و راجع به اتفاقا و چیز هایی که دوس دارم رخ بده تخیل میکنم و به نقطه پایانی فکر میکنم و حال و احساسم هی بهتر میشه دیروز جوری تخیل کردم که تو واقعیت به خودم اومدم دیدم دارم بلیط هتل اسکای ویو رو تو دبی رزو میکنم تو سایتش..

    تخیل هم باید احساس خوبی به ما بده یعنی اگه تخیل کردی و دیدی حالت بده شک‌نکن توجه رو گذاشته رو ناخواسته ها که مثلا میای میگی خب من ازین راه میرم اینجوری میشه و…دقیقا نمیتونی نقطه پایانی رو فارق از مسیر رسیدن بهش تصور کنی .

    امید وارم این کامنت بتونه کمکی کرده باش و بعد ها خودم که‌میخونمش یاآورر دلیل نتایج خیلی بزرگم باش

    استاد عشق و علاقه خودم رو از اینجا نثار شما میکنم با تمام وجودم، و شک‌ندارم الان که این جمله رو خوندید دریافتش کردید.

    عاشقتونم ایمان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    اسما ابوتراب گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    به نام خدا

    استاد عزیزم سلام

    ازتون بسیار سپاسگزارم که ادامه فایل قبل رو برامون قرار دادید و چقدر این فایل مفید بود

    اولش که گفتید میخواید ترمزای روابط رو بگید من با خودم گفتم من مشکلی ندارم که کاش استاد در مورد یه چیز دیگ ای صحبت میکردن مثلا درامد و کار بعد یهگ دیدم ذهن منطقیمه که دنبال بهونس و تصمیم گرفتم در مسیر محل کار اونم صب زود این فایل رو گوش کنم و چقدرررر باگ داشتم

    باگ هایی که فک میکردم اصلا در من وجود نداره

    استاد خدارو شکر از لحاظ زیبایی ظاهری قیافه مناسبی دارم ولی چند وقتیه که اطرافیانم عوض شدن و بعضیاشون جزوه دسته از افرادی هستن که عمل های زیبایی انجام دادن و…

    همین باعث شده روی من ناخوداگاه تاثیر بذاره که نه اینا از کمبود عزت نفس نیست اینا یه کار معمولیه دیگ همه ی افراد انجام میدن اونم منی ک وقتی صورتم پر جوش بود تلاشم این بود ک خودمو همون جوری دوست داشته باشم و نخوام خجالت بکشم و الان ک خدارو شکر خوب شدم ناخوداگاه داشتم میرفتم سمت این موضوعات… منی که طبق یه سری قوانین میرم و تلاشم اینکه باورامو تغییر بدم داشت یه باور اشتباهی که نداشتم درونم صورت میگرفت بازم ازتون سپاسگزارم…

    مورد بعدی استاد من دوره عشق و مودت و کشف قوانین رو ندارم ولی وقتی که چک و لگد دنیا بهم خورد تو روابط تلاش کردم خودمو بیشتر دوست داشته باشم و باور به فراووانیو درونم بیشتر کنم یادمه پارسال رفته بودیم شمال و من کلی پسر شمالی خوشتیپ دیدم و با خودم میگفتم چقدر فراوانی:)) بعد من چرا چسبیده بودم به ی نفر… بعد از اون رو دوره ی عزت نفس که کار کردم ناخوداگاه احساس لیاقتم بیشتر شد وقتی شما میگفتید تودتونو همونجوری که هستید دوست داشته باشید چون خدا شمارو پذیرفته وقتی شما گفتید خودتون الویت باشید من یاد گرفتم که رابطم با الله همیشگیه و الویت باید خودم باشم ولی اشکالی نداره بعضی وقتا یه کوچولو هم به نفع طرف مقابلم قدم بردارم چون ما انسانیم احساس داریم..

    یادمه که چقدر یه مدتی شده بود که با تنهایی خودم لذت میبردم و بالای پشت بوم با خدا حرف میزدم و اتفاقا برای شما هم فیلم ضبط کردم که یه روزی براتون ارسال کنم اون روزا اصلا دلم نمیخواست با کسی حرف بزنم فقط داشتم روی خودم کار میکردم و فایل گوش میکردم و با خدا صحبت میکردم روی تواناییام وقت گذاشتم

    فایل سرمایه اصلی تو چیست یکی دیگ از فایل هایی بود که احساس لیاقت رو در من افزایش داد وقتی دیدم که من چقدر درستکارم صادقم و برای کارم وقت میذارم به این نتیجه رسیدم که من هم میتونم زندگی بهتری رو تجربه کنم البته که شاید ده درصد رشد کردم ولی همین ده درصد شامل روابط عالی که داره منجر به ازدواج هم میشه هست و همچنین رشد کاری و مالی… استاد من س جلسه از دوره حل مسائل شمارو استفاده کردم فقط سه جلسه ولی همین سه جلسه واقعا انقلاب به پا کرد درونم و جوری پیشرفت کردم که برای همه از جمله خودم چشمگیر بود و همین موضوع دوباره احساس لیاقت منو افزایش داد و باعث افزایش درامدم شد..

    من ازتون بشدت سپاسگزارم من بعد از اتمام دوره حل مسائل از این دوره حتما استفاده میکنم

    به امید دیدار شما و مریم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 957 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد در موردهایی که فرمودید وچقدر زیبا چقدر اشارات عالی ومناسب استاد شما با بیانتون ما رابه چالش کشیدید تا جستجو کنیم وکاووش کنیم در درونمون وترمزهامون را پیدا کنیم وچقدر به لطف الله مهربانم همزمان شد بادوره 12 قدم که دارم کار میکنم یعنی پیدا کردن پاشنه ی آشیلم

    استاد مهربانم من قبلا خصوصا از زمانی که بچه دار شدم بااینکه از نظر دیگران دختر بسیار زیبا وجذاب بودم ولی هرگز این را قبول نداشتم از زمانی که خواستگار برام میومد که اکثرا آدمهای خوبی بودن ولی من احساس لیاقت نمیکردم من خواستگارهای زیادی داشتم ودر سن 21 سالگی ازدواج کردم خودم را به شدت در برابر خانواده همسر کوچک میدیدم با اینکه نه از لحاظ تحصیلی فاصله داشتیم ونه از لحاظ اخلاقی وفرهنگی فقط تنها از لحاظ مالی آن هم فاصله ی بسیار بسیار کم اما آنها به شدت اعتماد به نفس بالا من هیچ اعتقادی به رابطه ی دختر وپسر قبل از ازدواج اعتقاد نداشتم ولی عشق آن هم فقط در دل عاشق شدن شاید این حرفم مسخره باشه ولی واقعیت داشت ومن به خاطر عدم لیاقت نتونستم حتی به کسی که دوستش داشتم جواب مثبت بدهم وهمه چی تمام

    من خودم را لایق یک رابطه ی عاشقانه نمیدونستم وبعد از ازدواج هم همینطور من به شدت وابسته به همسرم شدم جوری که انگار تمام اختیاراتوتمامی تصمیمات کوچک وبزرگم را به دست ایشون داده بودم انسانی بودم با عزت نفس پایین که اجازه میداد هرکسی هرجوری دوست داره باهاش برخورد کنه وصبوری وصبوری تازه سنگ صبور برای دیگران شنیدن دردودلهای مشتریان مغازه لباس فروشی که داشتم وشنیدن اخبار خیانتها واینها توی روحیه ی خودم هم تاثیر گذاشته بود اما من کلا دختری بسیا رمهربان که گاهی از مهربانیهایم سواستفاده که الان میفهمم تمامی اینها برمیگرده به مشکل عزت نفسم وباور اینکه اگر رابطه ام عالی باشد ماندگار نیست استاد نمیدانم دیگه چی بنویسم از اوضاع داغونی که داشتم اما رابطه ام با خدا خوب بود وتنها امیدی که بود همون توکل به خودش بود تنها باوری که زیبا بود عمیق بود وواقعی بود

    وجواب داد من خانواده ی خوبی داشتم اما نمیدونم این مسایل از کجا در من بوجود آمده بود واما من به لطف خدا دوسال پیش خیلی تصادفی که البته تصادفی نبوده واینها جواب اون فرکانسها بود من آشنا شدم با این مسیر عالی خدا میخواست چون عاشقم بود عاشق این دختر زیبای مهربان دوست داشتنی

    آره استاد عزیزم من بعد از اون باشما آشنا شدم من وارددنیای زیبای شدم که نامش بهشت بود من خدا را شناختم به طرز عالی وبهتر از قبل من عاشق خودم شدم عاشق همه من شادی را باتموم وجودم احساس کردم من که قبلا حتی با نزدیکانم نمیتونستم ارتباط بگیرم راحت صحبت کنم الان توی جمعهایی که حتی غریبه ها حضور دارن حرف میزنم شرکت میکنم بیانم فوق العاده شده همه دوستم دارن مرتب ورزش میکنم 3ساله

    برای خودم ارزش قائلم البته در این زمینه باید بیشتر کار کنم حرفهام صددرصد میتونم بگم مثبته این مثبت فکر کردن وصحبت کردن به شدت تاثیر عالی روی همسر وفرزندانم گذاشته طوری که چون من نزدیک به دوسال ونیمه که مدام هرروز فایل گوش میدم مینویسم وروی خودم کار میکنم که همسرم با اینکه خودش تحصیل کرده وتوی آموزش بوده همش از من در مورد مسایل اینچنینی از من سوال میپرسه وچقدر خوشحالم که تا حدودی آگاهی دارم وبه سوالاتش جواب میدم استاد اطرافیانم که قبلا باعث آزار من بودن چقدر دوستم دارن وچقدر ارتباطم با اونها خوب شده وچقدر جالبه اونهایی که با من قبلا صمیمی بودن به خاطر اینکه الان دیگه با من همفرکانس نیستن کنار رفتن بدون اینکه من اقدامی کرده باشم اطرافم افرادی هستن با طرز تفکرات مثبت استاد من یه آدم دیگه ای شدم من در کمال خوشبختی دارم زندگی میکنم وهمسرم به شدت مرا دوست داره اما یاد گرفتم دیگه وابسته به احدی نباشم من رانندگی هم که شاید 12 سال پیش گواهینامه گرفته بودم ولی به خاطر ترسهام انجام نمیدادم الان با 2ساعت آموزش دوباره با شجاعت شروع کردم استاد فقط تنها چیزی که هست در مورد کسب درآمدم هنرز به موفقیت چشمگیری نرسیدم که با این دوفایلتون ایرادهاما پیداکردم وباید روی آنها کار کنم وانشاالله منتظر نتایج خوبم باشید استاد سپاسگزارم اول از خدای مهربانم که عاشقشم وبعد دستهای مهربونش که شما وخانم شایسته عزیزم هستید سلام ویژه به خواهر دوست داشتنیم که یک الگوی به تمام معنا برای ماهستش الهی از درودیوار از آسمون وزمین برای شما وهم فرکانسیهای عزیزم عشق وسلامتی وشادی وثروت بباره در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      Nastaran گفته:
      مدت عضویت: 1181 روز

      سلام و درود بهت سهیلا جون

      کامنت تو میدونی مثل چیه ؟

      مثل اب یخ تو گرمای 40 درجه تابستون

      همینقدر میچسبه

      خیلی لذت بردم که نوشتی

      من وارددنیای زیبای شدم که نامش بهشت بود

      خیلی خوشحال شدم که گفتی

      من در کمال خوشبختی دارم زندگی میکنم وهمسرم به شدت مرا دوست داره

      حتمااا حتمااا که لایقش هستی

      من اونقدر اوایل اشناییم روی ورودی هام حساسیت به خرج دادم

      خیلییی برنامه ها مو حذف کردم

      خیلی بحث ها رو عوض کردم

      و از ادمهای نامناسب فاصله گرفتم

      و توجهی به حرفای ناپسند دلم نکردم

      و الان؟

      الان همش ورودی های عالی به من میرسه

      اگر کسی داستان زندگیشو تعریف میکنه داستان اینکه چطور خوشبخت شده

      چطور به فراتر از خواسته هاش رسیده

      دیگه نیازی به اونهمه تلاش نیست

      و من هر سری ته دلم خنک میشه از شنیدن اینهمه نتایج مثبت و ادمهای درست که خداوند سرراهم قرار میده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: