https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از خدا سپاسگذارم که با درخواستی در رابطه با این موضوع ایجاد رابطه عاطفی و نرسیدن به این خواسته ام منا به این فایل هدایت کرد .و طبق گفته های استاد عزیز من که گفتند ترمزی که من از لحاظ ظاهری جذاب نیستم متوجه شدم پاشنه اشیلمه اصلا نمیدونم چرا این باور درونم بوجود اومده . با استفاده از دوره عزت نفس خیلی تو این موضوع بهتر و بهتر شدم ولی به محض اینکه رو خودم کار نمیکنم دوباره اون باور محدود کننده رشد میکنه .خدایا باز هم ازت سپاسگذارم به این فایل هدایت شدم و متوجه شدم دلیل نرسیدن به این خواستم این باور ها محدود کنندس با دوره عزت نفس روش کار میکنم و بهتر بهتر شدم ولی نکته ای که هست اینه که روی پاشنه های اشیل همیشه باید کار کرد وگرنه به محض اینکه تمرکزت از روش برداشته میشه ریشه های اون باور دوباره رشد میکنن . الهی صد هزار مرتبه شکرت .ممنونم از استاد عزیز
وباز هم معجزه ای دیگر در این مکان مقدس وعالی و چقدر شنیدهای ارزنده و تکان دهنده..من واقعا لازم میدونم اول از هر سخن از خداوند متعال سپاسگزاری کنم ازاین همه آگاهی وجا داره سپاسگزاری ویژه ای از شما استاد بزرگ سید حسین عباس منش عزیزداشته باشم که اینطور خالص و پاک بدون هیچ توقعی میآید و نوری میشوید برذهن تاریک بعضی انسانها که یکیشون خودم هستم..
چه خوش خیالم من که فکر میکنم همه باورهام درسته و همه بند هارو رعایت میکنم و اگر هنوز اون اتفاقی که میخواهم هنوز نیفتاده یا اینکه ایراد از جهان هستی هست یا اینکه در دست اقدام است!.ای وای بر من..
چرا واقعا بعضی باورها اینقد کوچولو وریز هستند که باید با ذره بین پیداشون کرد..
من بعد از خریدن دوره کشف قوانین زندگی و تمرین جلسه دوم ونیز دوباره این فایل عالی بخودم متعهد شدم که همیشه بشینم و توکد گذاری خواسته ام حسابی دقت کنم و اگه حتی وقتی که خیلی خیلی خیالم راحت بود باز برگردم و حسابی کنکاش کنم که مثل این اتفاق برام رخ نده …!شاید بگید کدوم اتفاق ؟همین اتفاقی که من چند ساله که در مورد رابطه خوب و ازدواج فکر و کار میکنم و حالا میفهمم چه باورهای ذره بینی من داشتم استاد نمیدونی چه حالی شدم وقتی داشتم این فایل(چرا با وجود تلاش فراوان هنوز ب خواسته ام نرسیده ام )را تماشا میکردم و توی دفترم از ترمزها و باورهای غلط مینوشتم .نمیدونی چطور مغز من صوت کشید که حمید آقا کجای کاری وبازم میگم من بعد این فایل ودوره متعهد شدم که بشیم عین یک جراح مغز از اساس مغزمو جراحی کنم و ببینم چی توش دارم یا اون گوشه کناراچه باور اشتباهی گیر کرده که ندیدمش و اینجور شده برام ترمز..
بله استاد عزیز من 39سال سن دارم و تمام موقعیت های لازمم که دارم ولی چرا هنوز موفق ب ازدواج و یک رابطه عالی نشدم و فکر میکنم همه مهرها روهم درست چیدم و عیب از جای دیگست حالا چرا باید بعد 39سال این مطلب رو حالا بشنوم رو نمیدونم یاشایدم چون درخواست نکردم تا الان جوابی نگرفتم..
بهرحال چقد بدهست که بخواهیم شرایط رو هممونجور که هست بپذیریم البته من هر شرایطی رو نمیپذیریم وسعی در راحتی واسان کردنش دارم منتها اینجور شرایط رو پذیرفتم و همش هم بخاطر ورودی های خودم از بچگی که کردن تو گوشمون و اطرافیان پذیرفتم..وبازم جا داره بی نهایت از شما استاد بزرگوار سپاسگزاری کنم که چقد ماهرانه میتونید ترمز هارو شناسایی کنید دستی بشید از دستان خداوند…برای شخصی مثل من که عمری با ترمز هام جلو یک رابطه عاشقانه وخوشبختی رو گرفتم..
وجمله آخرم..داشتن یک بیزینس موفق و داشتن یک مدرک عالی و حتی داشتن یک گواهینامه پایه یکم و داشتن یک سن بالا ب منزلهی داشتن تمام تجربیات کافی نیست واین نیز در مورد ذهن انسان سالم کامل و حالا داشتن تمام باورهای درست هم صدق میکنه..وما باید همیشه این سوال رو بپرسیم آیا این کاری که میکنم یا اینجای که هستم درسته و ایا.اینکه از این بهترم میشه..
با آرزوی آگاهی های هروز بیشتر بخداوند میسپارمتون..
فایل بسیار ارزشمندی بود واقعا، چقدر ترمز های اصلی و کلی در مورد روابط رو توضیح دادید و باز کردید
استاد یچیزی که در طول این فایل هی تو ذهنم تکرار میشد این بود که من چقدر نیاز به تغییر باور هام دارم و چقدر اصلا تغییری نکردم انگار…
یعنی هزاران کیلومتر فاصله دارم با جایی که شما توضیح میدید که باید باورهامون اونجوری باشه…
درک کردم که خیلی کار دارم هنوز…خیلی تعهد و تمرکز و ایمان و انرژی باید بزارم…
چون من توی تمام این ترمز ها ایراد دارم، تمام این ترمزها من ایراد دارم توش و مقاومت دارم و البته بنظرم خیلی از افراد جامعه اینجوری هستن و این نشون میده با این باور ها و این ترمز ها اگر رابطه ای هم شکل بگیره قطعا به سرانجام خوبی منتهی نمیشه… چون این ترمز هارو دارم و جهان ثابت میکنه بمن اینارو و وقتی ثابت میکنه اون باور منفی بدتر و بدتر میشه…
خیلییییییییی زیاد راه دارم واقعا… خیلی باید کار کنم، اینجوری که معلومه کم انرژی گذاشتن و به طور سرگرمی کار کردن با این آگاهی ها اصلااااا جواب نمیده و این مسیر مسیر افراد جدی و متعهد و با ایمانه… و تنها همین افراد نتیجه میگیرن…این موضوع که من خیلی کار دارم هنوز و اینکه توقع نداشته باشم از جهان برای پاسخ وقتی که تغییر خاصی نکردم، برام خیلی بولد شد…
وقتی این ترمزهارو مرور میکردید دیدم خدایا من تمامشو دارم بعضا خیلیاشون وحشتناک شدید و قوی هستن… ولی من توقع داشتم از جهان برای نتایج جدید و عالی… اصلا نمیشه که این ترمزهارو داشته باشیم و نتایج خوبی بگیریم
خیلیاشون هم منشا عزت نفسی داشت، خداروشکر من این دوره رو دارم و باید برم خیلی کار کنم روش، همه چی عزت نفسه به قول شما… استاد حقیقتا صد در صد این ترمز ها میشه منشاشون رو کمبود عزت نفس دونست…
همون جمله ای که همیشه میگید، عزت نفس همه چیزه، یا توحید همه چیزه…
جدا از اینکه این ترمزهارو باید رفع کرد و به قول شما باز که: یک شبه نیست این مسیر و این تغییرات یک شبه نیست…
جدا از این موضوع، بیشترین چیزی که مشهود بود برای من و من دریافت کردم از این فایل اینه که واقعا تغییر عمده ای نکردم من و طبیعتا توقع بیجایی نباید داشته باشم از جهان و خدا… و باید 1000% تلاش ذهنی و تغییر باورام رو بیشتر کنم و واقعا که تغییر جهاد اکبر میخواد…
..پر از بغضم ،حس خفگی دارم،حس گریه،خیلی حالم عجیبه
گاهی خوشحالم گاهی ناراحت
خوشحال از اینکه شناختم خودمو و فهمیدم مغزم هرچی باوره مخربه تو خودش داره و من باید رفعش کنم.
ناراحت از اینکه چقدر زیاده این باورهای مخفی!!حالا چیکار کنم؟
قطعا ذهن کمالگرای منه که ناراحتم میکنه چون میخواد تمام باورها رو باهم و در زمان کوتاه حل کنه و چون میبینه حجم زیاده بهم حس ناراحتی میده. با وجود اینکه من دوره های خوبی رو دارم اما همین ذهن کمالگرا تاحالا نذاشته بصورت تمرکزی روی اونها کار کنم و یجوریه که میگه همه چی باهم!
باهم کار کن و خب هیچوقت این باهم کارکردن موثر نبوده چون تمرکزم رو پخش کرده.
با بروزرسانی دوره کشف قوانین ذهنم خیلی قلقلکم میداد که بخر بخر بخر اما من که به تازگی حل مسئله رو خریدم و هنوز هم تمومش نکردم جلوی ذهنم رو گرفتم چون اینجوری دوره ها روی هم تلنبار شده و از هیچکدوم به طرز درست بهره نبردم چون اصلا تمرکزی کار نکردم قطعا که استاد هم اینجوری راضی نیس!! من قرار گذاشتم دوره ها رو یکی یکی با کمک هدایتم کار کنم و ازشون نتیجه بگیرم و بعد به سراغ دوره بعدی برم.
گاهی من ازونور بوم افتاده بودم و کج فهمی های زیادی از قانون داشتم
وقتی نگاهی به تعداد روزهای عضویتم میکنم نجواها شروع میشه و میخواد مقایسه کنه اما خودم که میدونم اینها ملاک نیس چون من به تعداد روزهای عضویتم در سایت فعال نبودم و فقط شاگردی استاد رو تا مدتها یدک میکشیدم تا اینکه در زمان مناسب هدایت شدم و تمام کارای حاشیه ای رو ول کردمو چسبیدم به سایت.
خداروشکر در کنترل نجواهای ذهنم بهتر شدم.
یادمه اوایل شروعم با فایلهای رایگان بهتر و بیشتر نتیجه میگرفتم چون تمرکزم فقط روی همونا بود و یادمه پول دوره عزت نفس نتیجه کارکردنم روی فایلهای رایگان بود!!!
خب الان من با خوندن تمام کامنتهای دوستان در این فایل حالم را عالی کردم چون اولا فهمیدم خیلیا چنین باورهایی مشابه من دارند
دوما بعضی ها راهکار داده بودند .
از دیروز مدام این فایل تو گوشم پلی میشه
و اونقدر منو جذب خودش کرد که تا ساعت دو سه شب نتونستم چشم روی هم بذارم
نوشتم و خوندم و گوش کردم و اشک ریختم .
در قسمت قبلی فهمیدم در تمام جنبه های زندگی پراز باور مخربم و بفکر چاره افتادم
و تو این فایل به مسئله ای پرداخته شد که برای اکثر افراد مهمه و بزرگترین پاشنه آشیله.
.
دخترخاله های من خیلی به خودشون میرسن هرماه رنگ موهاشون متفاوت از ماه بعده،هربار که دیدمشون مدل کاشت ناخنشون متفاوت از قبل بوده ،برا چین چروکا بوتاکس میکنن ،پوستشون رو لیزر میکنن ،دنبال بستن منافذ باز پوستشون هستند،دماغ عمل کردن، رژیم های مختلف میگیرن و کلی کرم و اسپری و……دارن که هرکدوم مخصوص یک چیزه و من اصلا اسم چیزایی که به مو و پوست و زیرچشم و رو دماغ و کف پا میمالن رو حتی نمیدونم چیه!
چندوقت پیش شرایط بطوری پیش رفت که شب خونه خاله م خوابیدم،با دخترخاله هام تا خود صبح مشغول حرف زدن شدیم و کلا صحبتهاشون این بود که نجمه چرا عمل نمیکنی؟ نجمه دماغت عمل کن خیلی خوشگلتر میشی
نجمه موهاتو فلان کن اگ اونجوری کنی خوشگلتر میشی
نجمه لبهاتو ژل بزن تا بیشتر نمایان بشه
نجمه فلان کرم و لوسیون رو بخر!!
و در آخر گفتن ما اینقدر شیک و باکلاسیم ولی هنوز نتونستیم برای ازدواج شخص خوبی پیدا کنیم!
نجمه زودتر ازدواج کن تا مثل ما نشی!!
هرچی میگفتن روی من تاثیری نداشتا ولی تو ذهنم میگفتم بابا اینا تحصیلات بالایی دارند از نظر خانوادگی عالی هستند موقعیت اجتماعی خوبی دارند ولی چرا اینقدر درگیر ظاهرشون هستن چرا چندین ساعته فقط در مورد مو و چشم و لب و قد و اندام حرف میزنن؟ و استرس و نگرانی رو میشد تو وجودشون حس کرد
بعد که از خونه خالم اومدم دوست داشتم نظر بقیه رو درمورد دختر خاله هام بدونم تو ذهنم گفتم اینا که انقدر به خودشون میرسن آیا بقیه حس خوبی بهشون دارن و میگن باشخصیت و باکلاس یا نه؟
یعنی یجور کنجکاو بودم حس بقیه رو به دخترخاله هام و افراد اینچنینی بدونم
چندبار پیش اومد که تو مهمونیای مختلف از دخترخاله هام حرف زدم بلا استثنا هرکسی که نظر داد حس خوبی به اونها نداشتند گفتند کنارشون حالمون خوب نیس!!!گفتند درگیر ظواهر هستند و بااونا خوش نمیگذره!
قطعا دخترخاله هام حس بقیه رو نسبت به خودشون نمیدونن اگر بدونن افسرده میشن ولی برای من خیلی تایید خوبی بود که خودم بودن بهتر از ماسک زدنه،من هرچی هستم همینم شکل و ظاهرم همینه و اونشب من بیشتر عاشق خودم شدم چون فهمیدم چقدر من رها و آزادم و تمرکزم اصلا روی اون مسائلی که دختر خاله هام گفتن نیست،ی حرفی استاد زدی که خیلی خوب بود اگر تضادی هست یعنی باید رشد کنی اگر نقصی هست در شکل ظاهری من یا کسی دیگه حتما پیشرفت ما در همونه! مثلا اگر در شکل صورتم نقصی باشه عزت نفسم رو بایداونقدر بالا ببرم تا خودمو بیشتر بپذیرم و این پیشرفت کردنه و منو به جاهای خیلی خوبی میکشونه چون آدمهای کمی میتونن با نقصهای ظاهریشون کنار بیان.
خداروشکر من خودم رو تا حدودی پذیرفتم ولی هنوزم جای کار دارم تموم نمیشه این کارکردن.
چندسال پیش همکاری داشتم که بعد چندمدت بهم پیشنهاد داد باهم آشنا بشیم قبول کردم و قرار شد ی روزی بیاد دنبالم و بریم حرف بزنیم
خب من چند دقیقه ای منتظرش بودم وقتی اومد
بعد اینکه سوار ماشینش شدم قبل از سلام و احوالپرسی بلافاصله گفت خانم رضائی من استرس داشتم نکنه شما سوار ماشین من نشی چون ماشینم پرایده !!! و از نظر خودش پراید داشتن خیلی ضعف بزرگی بود
حرفش خیلی برام عجیب بود ولی خب از عزت نفس پایینش میومد، و با اینکه همکارم آدم خوبی بود بسیار اشتیاق برای آشنایی نشون میداد اما ناخودآگاه ازش دوری میکردم اولین قرار ما آخرین قرار بود اونموقع نمیدونستم دلیل این دوری چی بود اما الان میفهمم بخاطر خودِ اون شخص بود که باعث میشد ازش فرار کنم.
استاد هر باوری که گفتید من ازش تجربه دارم هم از خودم هم از بقیه
یادمه چندوقت پیش وارد رابطه ای شدم که فرد مقابلم با اینکه کلی خصوصیات اخلاقی عالی داشت اما اصلا باورش نمیشد شخصی مثل من درکنارشه!! بخاطر اینکه من تحصیلاتم ازش بالاتر بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم .
بارها و بارها بین حرفاش مطرح میکرد که نجمه تو کجا و من کجا!! تو مهندسی و تو کارخونه کارمیکنی برو بیایی داری ولی من چی؟
من مدام ویژگی های خوبشو بهش میگفتم اما پایه های عزت نفس خیلی داغونی داشت و میگفت من لیاقت تو رو ندارم!!!
همین باورش باعث شد رابطه ما خیلی زود بعد از دوماه و به سادگی و بدون هیچ دلیل خاصی تموم بشه.
خودمم این مدل حسو تجربه کردم که اصلا باورم نمیشد ی شخص خیلی عالی همونی که میخام بهم پیشنهاد داده باشه و خودم باعث اتمام رابطه بودم مدام فکر میکردم حتما اشتباهی پیش اومده !!
استاد باورهای مخفی من خیلی زیاده بعضیاش اونقدر ریزه که خودم متعجبم!
مثلا برای خریدن ماشین ی باوری پیدا کردم واقعا مخم سوت کشید
من چندین ساله آرزوی خریدن ماشیممورد علاقمو دارم ولی وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم
با کلی کنکاش فهمیدم من از پمپ بنزین و گاز ترس دارم !!!!
ترس اینکه بلد نباشم کجا ماشینو نگه دارم و چجوری بنزین بزنم و شاید مورد تمسخر قرار بگیرم!!!
ببین استاد چقدر ترمز ریز و مسخره ای هست مثل همون دوستتون که برای مهاجرت به خارج از دستشویی فرنگی بدش میومدو همین ترمزش بوده حالا برای من ببین چجوری مانع رسیدن به خواسته ام شده!!!الله اکبر
هنوز کلی وقت باید بذارم تا باورامو ریز به ریز پیدا کنم
چون مربوط به این فایل بود این مطلبو تکرار کردم و قبلا تو کامنت های دیگم گفتم
اما یک معشوق نامه به دیوار اطاقم زدم که همه خواست هارو در بر میگیره
احتمالا به درد همه دوستان همراهم بخوره و در هر زمینه میتونه به عنوان نیایش با خدا به کار گرفته بشه
ان شاءالله دوستان مجرد هم بتونند به خواستشون برسن و خداوند راه گشای اونا باشه
«بارالها ! من کاملاً قادر هستم در هر کاری موفق شوم و در هر تلاشی که تو بر سر راهم قرار می دهی سربلند و مفتخر گردم و در هر تصویری که با نهایت صمیمیت و صداقت از وجودم ساطع میکنم موفق بیرون خواهم آمد.»
« بارالها ! من همان دانش و اطلاعات و معرفتی هستم که با نهایت دقت مرا برای رسیدن به موفقیت نهایی همراهی میکند.»
« بارالها ! من همان عشق بی پایانی هستم که همه چیز و همه انسانهای خوب و نیکو را به سویم جذب می کند. من همه موارد لازم برای دست یافتن به موفقیت را در وجود خویش انباشته کرده ام و این ابزارها مرا به سوی پیروزی هدایت خواهد کرد .»
«بارالها ! من همان شعوری هستم که بر تمام موفقیتها و پیروزی هایم نظارت دارم و به هدایت آنها مشغولم تا در راه های صحیح و درست و سودمندانه و مثبت گام بردارم.»
«بارالها ! من همان دانش و معرفت و حکمت و خردی هستم که از تو سرچشمه گرفته است و تمامی کلمات و زیبایی ها را برای تمام موفقیتها و پیروزیهایم به ارمغان می آورد.»
« بار الها ! من فردی پیروزمند و موفقم. من فردی هستم که در راستای خواست خدایی که تو هستی گام بر می دارد.
من یگانه نقطه توجه به تو در سراسر آفرینش هستم، پس همانا به یاری ام بیا.»
« بارالها ! من همان اصل معرفت پژوهی هستم که در جهت شناخت هر چیزی در این عالم هستی همت گمارده ام.»
« بارالها ! من به ریسمان اندیشه تو وصل شده ام و اکنون به اندیشه الهی تو مبدل شده ام.»
چه عالی و معرکه، تر و تازه و زنده نگاه داشتید عشقتون رو! شما یک با تقوای واقعی هستید…به همان معنی که استاد به کار میبرند. استمرار توی مسیر و اعراض از روزهای بد و حال بد در طول سالهاست که در گرانبهایی مثل شما را میسازد. از آشنایی با شما بسیار مفتخرم.
ممنون از هدیه ارزشمند تان. این دعای گرانبها،همان چیزی بود که قراربود امروز حال مرا خوب تر کند! لبخندم الان واقعی و اصیل است. این یعنی خوش شانسی!به همین خاطر از شما سپاسگزارم!
لطفاً بیشتر و بیشتر کامنت بگذارید، بخصوص در عقل کل. سعادت است که پندهای اصیل و واقعی را از شما دریافت کنیم. هدف استاد عباسمنش هم بیشتر کردن زندگیهایی مثل زندگی شماست.
در سفرم و پاسخ دادن به پاسخ شما سخت بود اما بخاطر لطف شما خودمو موظف کردم که لا اقل راز این خوشبختی رو برات بگم
ما هم مثل تمام زوجهای خوشبخت ، چالش های زیادی داشتیم اما از اونجایی که از همون اول زندگی ما با اعتماد و توکل به خداوند شکل گرفت و هر دو ما از خدا خواسته بودیم که به ما همسری عطا کنه که از هر جهت بی نظیر باشه
و بعد هم بهش اعتماد کردیم و سر راه خدا کنار رفتیم
و خدا به زیباترین شکل ممکن خواسته مارو اجابت کرد
اما در مسیر زندگی و در راه پله تعالی دچار لعزش های زیادی شدیم
اما هر بار باز از خداوند خواستیم که این عشق پایدار بمونه و راه برون رفت از مشکلات رو به ما نشون بده و هر بار نشان میداد و کمکمون می کرد
در واقع راز خوشبختی در هر زمینه ای ، توکل و اعتماد به خداونده
ما دریافتیم که
وقتی به کمک خدا بهترین انتخاب و مهمترین تصمیم زندگی مونو گرفتیم و نتیجه شده خوشبختی و نهایت یک زندگی عاشقانه
پس
در همه زمینه های دیگه هم باید بهش اعتماد کنیم و از اون بخوایم که فرمون زندگی مارو در دست بگیره
مهمترین مشکلات ما مسایل مالی بود که اونم به لطف خدا اوکی شده و درآمد ما در مدت کوتاهی سه برابر و بیشتر شد
دقیقا همون طور که خواسته بودیم و دوباره اعتماد کردیم و دوباره خداوند به اعتماد ما پاسخ داد
براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی رو آز خداوند عشق خواهانم
استاد دیروز از صبح در حال شنیدن و نوشتن آگاهی هاو تمرینات دوره کشف قوانین بودم و نمیدونی چی حالِ عجیبی داشتم
بخدای کعبه که دیشب رستگار شدم
طوری قلبم باز شده بود که احساس میکردم این جسمم توانایی این حجم عظیم از انرژی نداره و داد میزدم خدایا ظرفم و بزرگ کن من این جریانِ عظیم و میخوام هر لحظه دریافت کنم
من این حالِ بندگی و اتصال و میخوام
دیشب فهمیدم که مولانا تو چه احوالی اون اشعار و گفته
محمد تو چه حالی قرآن و دریافت کرده
سلیمان چطوری سپاسگزاری میکرده
دیشب وارد ی بُعد دیگه بودم
بُعدی فراتر از جسم
من میخوام این احوال و هر روز داسته باشم
استاد قربونت بشم که هستی
استاد دیشب خدا تو آیه 16 سوره کهف ببین چی بهم گفت ؛
وقتیکه از جامعه جدا میشی و به غار تنهایی خودت و خدا پناه میبری ،
پروردگار تو رحمت خود را بر تو می گستراند ، الله اکبر
بعد ظهر روز گذشته یک کامنت در همین قسمت از این فایل بینظیر گذاشتم وقتی کامنتم رو سِند کردم و فرستادم بعدش دکمه ویرایش رو زدم که اگر اشکال چاپی داره اصلاح کنم و اون کلمه و جمله ام تصحیح بشه ولی بعد از اصلاح دکمه ی ذخیره رو زدم که اصلاح اون فرستاده بشه امکان پذیر نبود … و همینطور اون چرخش بالای صفحه می چرخید و امکان اصلاح وجود نداشت حالا نمی دونم اشکال از گوشی و یا نت من هست یا اینکه از سایت هستش یعنی اصلاح سِند و ارسال نمیشه و همون ارسال اولیه فرستاده میشه… خلاصه با الان اومدم اون قسمتی که اشتباه چاپی داشت رو اصلاح کردم و دوباره فرستادم .. البته این سوال رو باید از آقا ابراهیم عزیز مدیر فنی سایت بپرسم ولی چون خواستم اصلاح جمله ام رو دوباره در همین قسمت بنویسم این سوال رو اینجا مطرح کردم ..
همش به خودم می گفتم رویا یادته که قبلش چطوری مشتری های خوب و دست بنقدی داشتی و اومدند ازت خرید کردند ؟؟؟؟ بار هم دوباره میان
یادته دو سه تا از مشتری هات به اندازه ی ده نفر ازت خرید کردند؟؟؟
باز هم دوباره از این مشتری ها میان
یادته چقدر سریع و راحت کلی از اجناس رو فروختی؟؟؟
بازم از این سریعتر و راحت تر میان
یادته از شهرهای دور و نزدیک سر دست میشکوند و التماس می کردند برای خرید اجناس سفالی قدیمی و عتیقه هات؟؟؟
بازم از راه های دور و نزدیک میان
خدایا شکرت بابت تمام مشتری های خوب و عالی پولدار دست به نقدی که داشتم و از هر سمت و سویی بسمت من هدایت شدند
البته الان با یادآوری این مشتری های خوب و عالی به اصلاح باورهایم کمک می کنم هر چند هنوز ی باورهای محدود کنننده ای دارم که مانع فروش این اجناس ام شده ولی دیگه گیر نمیدم چندین هدف دیگه ای دارم که توی این چند وقت روی باورهام داشتم کار می کردم ولی برام فروش این اجناس اولویت داشت هر چند هدف های مهم دیگری دارم که مثل همین موضوع برام مهم هستش که بعدا میام براتون می نویسم..
تو فایل رایگان معرکه ی کنونی، باور احساس عدم لیاقت، بیشتر از همه به من نیش زد.
من مشکل روابط ندارم، ولی این نکات ، جهانشمول هستند و ممکن است هر آن، یه جوری ترتیب خوشبختی ما را در هر حوزه ای بدهند!
این کامنت رو به این خاطر مینویسم که کمی من رو به فکر بندازه و خجالت زده بکنه، تا عملگرا تر بشم و نکات رو جدی تر بگیرم! این ، یک اعتراف نامه ست!
دیروز خیر سرم سه چهار ساعت کامنت خوندم و نوشتم و از بودن اینجا، بسیار لذت بردم.
طرفهای عصر، برای کاری به آنطرف شهر رفتم و در برگشتن….سر از یک بازار میوه و تره بار آشغال فروش در آوردم!
چند کیلو میوه و تره بار درجه 2 خریدم و با افتخار، یافته هایم را به خانه آوردم!
خانمم با دودلی گفت: ببین، دستت درد نکنه عزیزم، ولی خریدن نصف این میوه ها با کیفیت بالاتر از همین میوه فروشهای گران فروش اطراف خودمان ، بهتره! چون همه اش را میخوریم! اینی که تو خریدی…..
از سر جایم پاشدم و خداحافظی کردم و رفتم سرکوچه خودمان.
چرا، چرا، چرا…..
چرا منی که پول توی جیبم هست، بازم میرم آشغال بخرم؟! جنس درجه 2 ؟؟؟؟
چرا عالم بی عمل هستم؟!!!
چرا؟!!!
چه چیز من و بچه های عزیزم کمه که به این میوه های درجه 2 قانع میشوم؟!!!
استاد عباسمنش، خودش از این رفتار پدرش شاکی بود، من بعد از 5 سال فایل گوش کردن، تازه شده م مثل بابای استاد!!!
چی میشه که اینجور کلاف از دست آدم در میره؟!!!
رفتم سر کوچه مون و دو کیلو میوه درجه یک خریدم…خانومم راست میگفت! شاید همینها را هم نخوریم!!! پس چرا چیز خوب نخرم؟!! احساس عدم لیاقت و عزت نفس پایین، پاشنه آشیل منه که اگه جدیش نگیرم، رابطه رویایی من رو با خانم و بچه هام هم خراب میکنه! آی جوونا! نوشتم که بدونین!
گیرم رویایی ترین ازدواج رو کسب کنین….این احساس عدم لیاقت رو از زیر قالی بیرون بکشید و پرتش کنید تو زباله دان!!
سلام عزیزم یعنی کفم برید از این دیدگاهت کیف کردم چقدر قشنگ شرح دادی بخدا من فدای اون استادی بشم که تک تک شاگردهاشو مثل ی استاد بار میاره الان خودت شما با گذروندن دوره مثل ی استاد تجزیه تحلیل میکنی من اول ازخدا و بعد ازاستاد با تربیت همچین شاگردهایی و بعد از شما تشکر میکنم
درسته. تحلیل کردن وضعیت خودمان با توجه به آموزشهایی که اینجا میبینیم , ضروریه. اینو به مرور یاد گرفتم.
یعنی گوش دادن صرف به آموزشها، سرعت اثرگذاریش قابل مقایسه نیست با زمانی که اینجا توی این سایت با بچه ها مطالب را مرور میکنیم و ایرادات را به هم گوشزد میکنیم.
بسیار سپاسگزارم از شما بابت این همه آگاهی که به همه ما منتقل میکنید….
استاد عزیز من به لطف الله و راهنماییهای جنابعالی تغییرات شگرفی در زندگی ، روابط و شغلم تا به امروز ایجاد شده است ، اما در این مسیر افت و خیزهایی وجود دارد که گهگاهی شرایط را برایم متفاوت میکند .
از آنجایی که خیلی سعی در کنترل ورودیهای ذهنم دارم ، مسیر آگاهی ، سیر تکاملم را آسان تر میکند ،
برای نمونه در همین فایل رایگانی که بسیار زیبا و دقیق برایمان خیلی از ترمزهایی که در ما برای رسیدن به هدف و غایت مان وجود دارد رو شناسایی و معرفی نمودید…
هر کسی خودش بهتر میداند که حرفی که میزند یا خواسته ای که دارد ، چقدر این خواسته یه بهتر عرض کنم فرکانس داشتن اون خواسته از اعماق وجودش بر میخیزد…
و فکر میکنم این زمان است که انسان کوه را از میان برمیدارد….
وقتی چیزی را در زندگی طلب میکنیم قبل از اینکه ارتعاش آن یا حس رسیدن و داشتن آن خواسته را در خودمان احساس کنیم ،که این اتفاق ، البته به نظر من میتونه از عدم شناخت از قوانین جهان هستی نشأت میگیرد ،،،رسیدن به خواسته مان خیلی محال و غیر قابل دسترس خواهد بود ….
من در کار و شغلم به لطف الله در جایگاه خوبی قرار گرفته ام….
حدود 3 سال میباشد که در کار املاک موفق به بازگشایی دپارتمان املاک با چندین مشاور با اخلاق و با تجربه ، شده ام….
همین حالا هم که در حال نوشتن این متن هستم ، خیلی از کارهای مربوط به شغلم را با همین قوانین پیش میبرم….
به نظر من هر چه در جهان ما و ذهنمان آشکار میشود یا خواسته ماست و یا ناخواسته….
و این ما هستیم که با انتخاب هایمان زندگی مان را شکل و خلق میکنیم….
من دارم یاد میگیرم هر چه را که میخواهم ، هر چه را که به من احساس خوبی میدهد و هر چیزی که من را به هدفم نزدیک تر میکند و …… را از قبل با ذهنم احساس و داشته باشم…و هر آنچه که از قبل ، از نسل های قبل و فرهنگ های گذشته را فراموش و با تمرکز بر ورودیهای ذهنم مسیر رسیدنم را به هدف ، هموارتر کنم….
حضور شما چراغ راه ، راهنمای درست و برکتی ست که از سوی خدای متعال برای همه ما ارزانی شده
امیدوارم با رسیده به آنچه که آرزویمان است ( که البته هر کسی به قدر ظرف درونی اش ) و لذت بردن از اون امکانات و نشان دادن اونها حداقل برای شما استاد عزیزم اعضای محترم گروه تحقیقاتی عباس منش بتونم نمره ی قبولی از شما دریافت کنم….
تا به امروز خیلی تغییرات بزرگی در زندگیم صورت پذیرفته ….
منی که تا چند سال پیش فقط یک مشاور بودم ، امروز در جایگاه یک مدیر و مسئول در یک شهر نسبتاً پر هزینه مشغول کار هستم و کارمندانی دارم که در دفترم مشغول کار هستند….
یه جمله ای رو ازتون به یاد دارم که گفتید طوری کار کنید که وقتی در حال استراحت هستید زنگ واریزی پول به حسابتون شنیده بشه….
و من امروز دارم این رو تجربه میکنم….
به نظر من این فایلی که بصورت یک فایل رایگان ارائه شده ارزش یک دورهی کامل رو داره ….
تغییرات من تا به امروز به حدی بود که به عنوان مثال :
تعطیلات عید 1402 رو خیلی راحت با خانواده ام در یکی از هتل های لوکس دبی در خیابان شیخ زاید به مدت 12 روز سپری کردیم….
ولی خواسته نهایی من قدم زدن در بهشتی ست که شما در آنجا زندگی میکنید…
امیدوارم روزی با همسر و دو فرزندم مهمان خانه تان باشم….
سلام خدمت دوستان گرامی به نام خداوند مهربان .
از خدا سپاسگذارم که با درخواستی در رابطه با این موضوع ایجاد رابطه عاطفی و نرسیدن به این خواسته ام منا به این فایل هدایت کرد .و طبق گفته های استاد عزیز من که گفتند ترمزی که من از لحاظ ظاهری جذاب نیستم متوجه شدم پاشنه اشیلمه اصلا نمیدونم چرا این باور درونم بوجود اومده . با استفاده از دوره عزت نفس خیلی تو این موضوع بهتر و بهتر شدم ولی به محض اینکه رو خودم کار نمیکنم دوباره اون باور محدود کننده رشد میکنه .خدایا باز هم ازت سپاسگذارم به این فایل هدایت شدم و متوجه شدم دلیل نرسیدن به این خواستم این باور ها محدود کنندس با دوره عزت نفس روش کار میکنم و بهتر بهتر شدم ولی نکته ای که هست اینه که روی پاشنه های اشیل همیشه باید کار کرد وگرنه به محض اینکه تمرکزت از روش برداشته میشه ریشه های اون باور دوباره رشد میکنن . الهی صد هزار مرتبه شکرت .ممنونم از استاد عزیز
واقعا که دوره عزت نفس چقدر بی نظیر و جادویی هست و کار کردن رو هر قسمتش دوست ندارم برم جلسه بعد
بر میگردم سیزن اول و میگم واو بگو ببینم چه کارهایی دیگه هیت که باید انجام بدی
میرم سراغ جلسات بعد میگم چطور باید پر قدرت صحبت کنم…
میرم جلیه بعد میگم چطوره خودم رو به ی کافه دعوت کنم
واقعا که این دوره تاثیر بی تظیری رو نن داشته و باعث شده که پر قدرت ادامه بدم…
به یاری خدا پر قدرت روش کار نیکنم و ازش لذت میبرم…
ممنون که از اگاهی های دوره عزت نفس گفتی و من رو دیوانه کردی..
بنام خداوند آگاهی دهنده و هدایت گر همیشگی..
وباز هم معجزه ای دیگر در این مکان مقدس وعالی و چقدر شنیدهای ارزنده و تکان دهنده..من واقعا لازم میدونم اول از هر سخن از خداوند متعال سپاسگزاری کنم ازاین همه آگاهی وجا داره سپاسگزاری ویژه ای از شما استاد بزرگ سید حسین عباس منش عزیزداشته باشم که اینطور خالص و پاک بدون هیچ توقعی میآید و نوری میشوید برذهن تاریک بعضی انسانها که یکیشون خودم هستم..
چه خوش خیالم من که فکر میکنم همه باورهام درسته و همه بند هارو رعایت میکنم و اگر هنوز اون اتفاقی که میخواهم هنوز نیفتاده یا اینکه ایراد از جهان هستی هست یا اینکه در دست اقدام است!.ای وای بر من..
چرا واقعا بعضی باورها اینقد کوچولو وریز هستند که باید با ذره بین پیداشون کرد..
من بعد از خریدن دوره کشف قوانین زندگی و تمرین جلسه دوم ونیز دوباره این فایل عالی بخودم متعهد شدم که همیشه بشینم و توکد گذاری خواسته ام حسابی دقت کنم و اگه حتی وقتی که خیلی خیلی خیالم راحت بود باز برگردم و حسابی کنکاش کنم که مثل این اتفاق برام رخ نده …!شاید بگید کدوم اتفاق ؟همین اتفاقی که من چند ساله که در مورد رابطه خوب و ازدواج فکر و کار میکنم و حالا میفهمم چه باورهای ذره بینی من داشتم استاد نمیدونی چه حالی شدم وقتی داشتم این فایل(چرا با وجود تلاش فراوان هنوز ب خواسته ام نرسیده ام )را تماشا میکردم و توی دفترم از ترمزها و باورهای غلط مینوشتم .نمیدونی چطور مغز من صوت کشید که حمید آقا کجای کاری وبازم میگم من بعد این فایل ودوره متعهد شدم که بشیم عین یک جراح مغز از اساس مغزمو جراحی کنم و ببینم چی توش دارم یا اون گوشه کناراچه باور اشتباهی گیر کرده که ندیدمش و اینجور شده برام ترمز..
بله استاد عزیز من 39سال سن دارم و تمام موقعیت های لازمم که دارم ولی چرا هنوز موفق ب ازدواج و یک رابطه عالی نشدم و فکر میکنم همه مهرها روهم درست چیدم و عیب از جای دیگست حالا چرا باید بعد 39سال این مطلب رو حالا بشنوم رو نمیدونم یاشایدم چون درخواست نکردم تا الان جوابی نگرفتم..
بهرحال چقد بدهست که بخواهیم شرایط رو هممونجور که هست بپذیریم البته من هر شرایطی رو نمیپذیریم وسعی در راحتی واسان کردنش دارم منتها اینجور شرایط رو پذیرفتم و همش هم بخاطر ورودی های خودم از بچگی که کردن تو گوشمون و اطرافیان پذیرفتم..وبازم جا داره بی نهایت از شما استاد بزرگوار سپاسگزاری کنم که چقد ماهرانه میتونید ترمز هارو شناسایی کنید دستی بشید از دستان خداوند…برای شخصی مثل من که عمری با ترمز هام جلو یک رابطه عاشقانه وخوشبختی رو گرفتم..
وجمله آخرم..داشتن یک بیزینس موفق و داشتن یک مدرک عالی و حتی داشتن یک گواهینامه پایه یکم و داشتن یک سن بالا ب منزلهی داشتن تمام تجربیات کافی نیست واین نیز در مورد ذهن انسان سالم کامل و حالا داشتن تمام باورهای درست هم صدق میکنه..وما باید همیشه این سوال رو بپرسیم آیا این کاری که میکنم یا اینجای که هستم درسته و ایا.اینکه از این بهترم میشه..
با آرزوی آگاهی های هروز بیشتر بخداوند میسپارمتون..
سلام به استاد عباسمنش عزیز
فایل بسیار ارزشمندی بود واقعا، چقدر ترمز های اصلی و کلی در مورد روابط رو توضیح دادید و باز کردید
استاد یچیزی که در طول این فایل هی تو ذهنم تکرار میشد این بود که من چقدر نیاز به تغییر باور هام دارم و چقدر اصلا تغییری نکردم انگار…
یعنی هزاران کیلومتر فاصله دارم با جایی که شما توضیح میدید که باید باورهامون اونجوری باشه…
درک کردم که خیلی کار دارم هنوز…خیلی تعهد و تمرکز و ایمان و انرژی باید بزارم…
چون من توی تمام این ترمز ها ایراد دارم، تمام این ترمزها من ایراد دارم توش و مقاومت دارم و البته بنظرم خیلی از افراد جامعه اینجوری هستن و این نشون میده با این باور ها و این ترمز ها اگر رابطه ای هم شکل بگیره قطعا به سرانجام خوبی منتهی نمیشه… چون این ترمز هارو دارم و جهان ثابت میکنه بمن اینارو و وقتی ثابت میکنه اون باور منفی بدتر و بدتر میشه…
خیلییییییییی زیاد راه دارم واقعا… خیلی باید کار کنم، اینجوری که معلومه کم انرژی گذاشتن و به طور سرگرمی کار کردن با این آگاهی ها اصلااااا جواب نمیده و این مسیر مسیر افراد جدی و متعهد و با ایمانه… و تنها همین افراد نتیجه میگیرن…این موضوع که من خیلی کار دارم هنوز و اینکه توقع نداشته باشم از جهان برای پاسخ وقتی که تغییر خاصی نکردم، برام خیلی بولد شد…
وقتی این ترمزهارو مرور میکردید دیدم خدایا من تمامشو دارم بعضا خیلیاشون وحشتناک شدید و قوی هستن… ولی من توقع داشتم از جهان برای نتایج جدید و عالی… اصلا نمیشه که این ترمزهارو داشته باشیم و نتایج خوبی بگیریم
خیلیاشون هم منشا عزت نفسی داشت، خداروشکر من این دوره رو دارم و باید برم خیلی کار کنم روش، همه چی عزت نفسه به قول شما… استاد حقیقتا صد در صد این ترمز ها میشه منشاشون رو کمبود عزت نفس دونست…
همون جمله ای که همیشه میگید، عزت نفس همه چیزه، یا توحید همه چیزه…
جدا از اینکه این ترمزهارو باید رفع کرد و به قول شما باز که: یک شبه نیست این مسیر و این تغییرات یک شبه نیست…
جدا از این موضوع، بیشترین چیزی که مشهود بود برای من و من دریافت کردم از این فایل اینه که واقعا تغییر عمده ای نکردم من و طبیعتا توقع بیجایی نباید داشته باشم از جهان و خدا… و باید 1000% تلاش ذهنی و تغییر باورام رو بیشتر کنم و واقعا که تغییر جهاد اکبر میخواد…
به نام رب هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان گرامی
..پر از بغضم ،حس خفگی دارم،حس گریه،خیلی حالم عجیبه
گاهی خوشحالم گاهی ناراحت
خوشحال از اینکه شناختم خودمو و فهمیدم مغزم هرچی باوره مخربه تو خودش داره و من باید رفعش کنم.
ناراحت از اینکه چقدر زیاده این باورهای مخفی!!حالا چیکار کنم؟
قطعا ذهن کمالگرای منه که ناراحتم میکنه چون میخواد تمام باورها رو باهم و در زمان کوتاه حل کنه و چون میبینه حجم زیاده بهم حس ناراحتی میده. با وجود اینکه من دوره های خوبی رو دارم اما همین ذهن کمالگرا تاحالا نذاشته بصورت تمرکزی روی اونها کار کنم و یجوریه که میگه همه چی باهم!
باهم کار کن و خب هیچوقت این باهم کارکردن موثر نبوده چون تمرکزم رو پخش کرده.
با بروزرسانی دوره کشف قوانین ذهنم خیلی قلقلکم میداد که بخر بخر بخر اما من که به تازگی حل مسئله رو خریدم و هنوز هم تمومش نکردم جلوی ذهنم رو گرفتم چون اینجوری دوره ها روی هم تلنبار شده و از هیچکدوم به طرز درست بهره نبردم چون اصلا تمرکزی کار نکردم قطعا که استاد هم اینجوری راضی نیس!! من قرار گذاشتم دوره ها رو یکی یکی با کمک هدایتم کار کنم و ازشون نتیجه بگیرم و بعد به سراغ دوره بعدی برم.
گاهی من ازونور بوم افتاده بودم و کج فهمی های زیادی از قانون داشتم
وقتی نگاهی به تعداد روزهای عضویتم میکنم نجواها شروع میشه و میخواد مقایسه کنه اما خودم که میدونم اینها ملاک نیس چون من به تعداد روزهای عضویتم در سایت فعال نبودم و فقط شاگردی استاد رو تا مدتها یدک میکشیدم تا اینکه در زمان مناسب هدایت شدم و تمام کارای حاشیه ای رو ول کردمو چسبیدم به سایت.
خداروشکر در کنترل نجواهای ذهنم بهتر شدم.
یادمه اوایل شروعم با فایلهای رایگان بهتر و بیشتر نتیجه میگرفتم چون تمرکزم فقط روی همونا بود و یادمه پول دوره عزت نفس نتیجه کارکردنم روی فایلهای رایگان بود!!!
خب الان من با خوندن تمام کامنتهای دوستان در این فایل حالم را عالی کردم چون اولا فهمیدم خیلیا چنین باورهایی مشابه من دارند
دوما بعضی ها راهکار داده بودند .
از دیروز مدام این فایل تو گوشم پلی میشه
و اونقدر منو جذب خودش کرد که تا ساعت دو سه شب نتونستم چشم روی هم بذارم
نوشتم و خوندم و گوش کردم و اشک ریختم .
در قسمت قبلی فهمیدم در تمام جنبه های زندگی پراز باور مخربم و بفکر چاره افتادم
و تو این فایل به مسئله ای پرداخته شد که برای اکثر افراد مهمه و بزرگترین پاشنه آشیله.
.
دخترخاله های من خیلی به خودشون میرسن هرماه رنگ موهاشون متفاوت از ماه بعده،هربار که دیدمشون مدل کاشت ناخنشون متفاوت از قبل بوده ،برا چین چروکا بوتاکس میکنن ،پوستشون رو لیزر میکنن ،دنبال بستن منافذ باز پوستشون هستند،دماغ عمل کردن، رژیم های مختلف میگیرن و کلی کرم و اسپری و……دارن که هرکدوم مخصوص یک چیزه و من اصلا اسم چیزایی که به مو و پوست و زیرچشم و رو دماغ و کف پا میمالن رو حتی نمیدونم چیه!
چندوقت پیش شرایط بطوری پیش رفت که شب خونه خاله م خوابیدم،با دخترخاله هام تا خود صبح مشغول حرف زدن شدیم و کلا صحبتهاشون این بود که نجمه چرا عمل نمیکنی؟ نجمه دماغت عمل کن خیلی خوشگلتر میشی
نجمه موهاتو فلان کن اگ اونجوری کنی خوشگلتر میشی
نجمه لبهاتو ژل بزن تا بیشتر نمایان بشه
نجمه فلان کرم و لوسیون رو بخر!!
و در آخر گفتن ما اینقدر شیک و باکلاسیم ولی هنوز نتونستیم برای ازدواج شخص خوبی پیدا کنیم!
نجمه زودتر ازدواج کن تا مثل ما نشی!!
هرچی میگفتن روی من تاثیری نداشتا ولی تو ذهنم میگفتم بابا اینا تحصیلات بالایی دارند از نظر خانوادگی عالی هستند موقعیت اجتماعی خوبی دارند ولی چرا اینقدر درگیر ظاهرشون هستن چرا چندین ساعته فقط در مورد مو و چشم و لب و قد و اندام حرف میزنن؟ و استرس و نگرانی رو میشد تو وجودشون حس کرد
بعد که از خونه خالم اومدم دوست داشتم نظر بقیه رو درمورد دختر خاله هام بدونم تو ذهنم گفتم اینا که انقدر به خودشون میرسن آیا بقیه حس خوبی بهشون دارن و میگن باشخصیت و باکلاس یا نه؟
یعنی یجور کنجکاو بودم حس بقیه رو به دخترخاله هام و افراد اینچنینی بدونم
چندبار پیش اومد که تو مهمونیای مختلف از دخترخاله هام حرف زدم بلا استثنا هرکسی که نظر داد حس خوبی به اونها نداشتند گفتند کنارشون حالمون خوب نیس!!!گفتند درگیر ظواهر هستند و بااونا خوش نمیگذره!
قطعا دخترخاله هام حس بقیه رو نسبت به خودشون نمیدونن اگر بدونن افسرده میشن ولی برای من خیلی تایید خوبی بود که خودم بودن بهتر از ماسک زدنه،من هرچی هستم همینم شکل و ظاهرم همینه و اونشب من بیشتر عاشق خودم شدم چون فهمیدم چقدر من رها و آزادم و تمرکزم اصلا روی اون مسائلی که دختر خاله هام گفتن نیست،ی حرفی استاد زدی که خیلی خوب بود اگر تضادی هست یعنی باید رشد کنی اگر نقصی هست در شکل ظاهری من یا کسی دیگه حتما پیشرفت ما در همونه! مثلا اگر در شکل صورتم نقصی باشه عزت نفسم رو بایداونقدر بالا ببرم تا خودمو بیشتر بپذیرم و این پیشرفت کردنه و منو به جاهای خیلی خوبی میکشونه چون آدمهای کمی میتونن با نقصهای ظاهریشون کنار بیان.
خداروشکر من خودم رو تا حدودی پذیرفتم ولی هنوزم جای کار دارم تموم نمیشه این کارکردن.
چندسال پیش همکاری داشتم که بعد چندمدت بهم پیشنهاد داد باهم آشنا بشیم قبول کردم و قرار شد ی روزی بیاد دنبالم و بریم حرف بزنیم
خب من چند دقیقه ای منتظرش بودم وقتی اومد
بعد اینکه سوار ماشینش شدم قبل از سلام و احوالپرسی بلافاصله گفت خانم رضائی من استرس داشتم نکنه شما سوار ماشین من نشی چون ماشینم پرایده !!! و از نظر خودش پراید داشتن خیلی ضعف بزرگی بود
حرفش خیلی برام عجیب بود ولی خب از عزت نفس پایینش میومد، و با اینکه همکارم آدم خوبی بود بسیار اشتیاق برای آشنایی نشون میداد اما ناخودآگاه ازش دوری میکردم اولین قرار ما آخرین قرار بود اونموقع نمیدونستم دلیل این دوری چی بود اما الان میفهمم بخاطر خودِ اون شخص بود که باعث میشد ازش فرار کنم.
استاد هر باوری که گفتید من ازش تجربه دارم هم از خودم هم از بقیه
یادمه چندوقت پیش وارد رابطه ای شدم که فرد مقابلم با اینکه کلی خصوصیات اخلاقی عالی داشت اما اصلا باورش نمیشد شخصی مثل من درکنارشه!! بخاطر اینکه من تحصیلاتم ازش بالاتر بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم .
بارها و بارها بین حرفاش مطرح میکرد که نجمه تو کجا و من کجا!! تو مهندسی و تو کارخونه کارمیکنی برو بیایی داری ولی من چی؟
من مدام ویژگی های خوبشو بهش میگفتم اما پایه های عزت نفس خیلی داغونی داشت و میگفت من لیاقت تو رو ندارم!!!
همین باورش باعث شد رابطه ما خیلی زود بعد از دوماه و به سادگی و بدون هیچ دلیل خاصی تموم بشه.
خودمم این مدل حسو تجربه کردم که اصلا باورم نمیشد ی شخص خیلی عالی همونی که میخام بهم پیشنهاد داده باشه و خودم باعث اتمام رابطه بودم مدام فکر میکردم حتما اشتباهی پیش اومده !!
استاد باورهای مخفی من خیلی زیاده بعضیاش اونقدر ریزه که خودم متعجبم!
مثلا برای خریدن ماشین ی باوری پیدا کردم واقعا مخم سوت کشید
من چندین ساله آرزوی خریدن ماشیممورد علاقمو دارم ولی وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم
با کلی کنکاش فهمیدم من از پمپ بنزین و گاز ترس دارم !!!!
ترس اینکه بلد نباشم کجا ماشینو نگه دارم و چجوری بنزین بزنم و شاید مورد تمسخر قرار بگیرم!!!
ببین استاد چقدر ترمز ریز و مسخره ای هست مثل همون دوستتون که برای مهاجرت به خارج از دستشویی فرنگی بدش میومدو همین ترمزش بوده حالا برای من ببین چجوری مانع رسیدن به خواسته ام شده!!!الله اکبر
هنوز کلی وقت باید بذارم تا باورامو ریز به ریز پیدا کنم
ولی تا همینجاشم راضیم.
ممنونم استادجان
در پناه الله باشید
به نام الله مهربان
سلام دارم خدمت خواهر بی نظیر و فوق الععععععاده ام
نجمه ی بی نهایت.
کامنت تون رو خوندم و خیلی حرف داشت و می تونی ساعت ها در موردشون حرف بزنید…
من نزدیک دو سال پیش با استاد آشنا شده بودم ولی باورهای اشتباه و محدود
و خیلی ترمزهای وحشتناک
از جمله …
من حرفی برای گفتن ندارم
نقی و تقی و علی و فاطمه و محمود همه ازمن بهترن…
من آگه عضو سایت بشم و نتونم محصولی بخرم چی ؟
و هزار باور دیگه ….
در مورد رابطه، اتفاقا منم این باور رو داشتم که من لیاقت این دختر رو ندارم…
و جهان ثابت کرد و خیلی زود جدا شدیم …
در مورد زیبایی و جذابیت و آرایش صحبت کردید. متاسفانه بیشترین مصرف مواد آرایشی رو داریم .و در دنیا جز کشور های اول هستیم و جالب اونجاست مسلمانیم…
درمورد عزت نفس گفتید
درمورد خرید ماشین یک باور مخرب و یک ترمز کوچیک گفته شد …که باعث میشه واقعا همون یک باور که به خواستمون نرسیم….
مرسی نجمه ی بی نهایت
که نوشتید و باعث شد این حرفها گفته بشه…
خیلی خوب توضیح دادید.
انشاءالله هدایت بشید به بهترین روابط و از زندگیتون بی نهایت لذت ببرید…
پروفایلتون بسیار زیبا و جذابه، شما رو تحسین میکنم…
خواستم زودتر کامنت بنویسم براتون تو کامنت های قبلی متاسفانه جهان بهم اجازه نداد و به فرکانس
شما دسترسی نداشتم.
بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم
دنیا رو براتون شاد شاد و شادی رو برایت دنیا دنیا آرزومندم. خواهربی نهایتم
منتظر کامنت های قشنگ و تاثیر گذار تون هستیم.
عاشقتونم
و دوستتون دارم.
شما لایق بهترینا هستید.
سلام دوست عزیز و ارزشمندم سیدعظیم
خیلی ممنون که برام نوشتید و تحسین کردید سپاس از شما.
بهترینها رو براتون آرزومندم:
بهترین رابطه از نظر خودتون
بهترین حال و احساسی میشه داشت
بهترین زندگی و توحیدی ترین
و رویایی ترین تجربیات را از خدای خالق و متعادل برای شما خواستارم.
و دوست دارم این شعر زیبا از سهراب سپهری رو بهتون هدیه کنم:
چه هوایی … چه طلوعی!
جانم …
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا …!
به خدایی که خودم میدانم!
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب
ساختهاند!
به خدایی که خودم میدانم!
به خدایی که دلش پروانه ست …
و به مرغان مهاجر
هر سال راه را میگوید !
و به باران گفته ست
باغها تشنه شدند …!
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست!
که مبادا که ترک بردارد …!
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی … جانم …!
بنام الله مهربان
سلام مجدد دارم خدمت خواهر گرامیم نجمه ی مهربان و دوست داشتنی
نمی دانم کدامین جمله رو برای توصیف محبت تون بنویسم.
نمی دانم چگونه شما رو توصیف کنم .
دوستی از جنس بلور ،
آسمانی و مهربان ،چقدر خوب واژه ها رو آسمانی میکنید .
روزگارت برمراد، روزهایت شاد ، شاد
آسمانت بی غبار ،سهم چشمانت بهار ،قلب نازنینت از غصه دور ،بزم عشقت پر سرور ،
بخت و تقدیرت قشنگ،
عمر شیرینت بلند ،
سرنوشتت تابناک،
جسم و روحت ، پاک پاک …
مرسی از تون بابت شهر سهراب سپهری،
اینقدر زیبا بود که چند ین بار خوندم و لذت بردم…
و حیفم اومد که براتون کامنت ننویسم …
خداوند رو شاکرم برای وجود شما…
علم و تقوا داشته باشید
و خود رو برای مسیری که خداوند برات مهیا ساخته ،
آماده ساز…
بی نهایت سپاسگزارم ازتون و کمال تشکر رو دارم ..
دستتون دارم ازصیمیم قلبم
سایتون همیشه برقرار
سلام بر استادان عزیزم
و همکلاسی های گلم
سی ساله ازدواج کردم و زندگیم سراسر عشق و زیباییه
چون مربوط به این فایل بود این مطلبو تکرار کردم و قبلا تو کامنت های دیگم گفتم
اما یک معشوق نامه به دیوار اطاقم زدم که همه خواست هارو در بر میگیره
احتمالا به درد همه دوستان همراهم بخوره و در هر زمینه میتونه به عنوان نیایش با خدا به کار گرفته بشه
ان شاءالله دوستان مجرد هم بتونند به خواستشون برسن و خداوند راه گشای اونا باشه
«بارالها ! من کاملاً قادر هستم در هر کاری موفق شوم و در هر تلاشی که تو بر سر راهم قرار می دهی سربلند و مفتخر گردم و در هر تصویری که با نهایت صمیمیت و صداقت از وجودم ساطع میکنم موفق بیرون خواهم آمد.»
« بارالها ! من همان دانش و اطلاعات و معرفتی هستم که با نهایت دقت مرا برای رسیدن به موفقیت نهایی همراهی میکند.»
« بارالها ! من همان عشق بی پایانی هستم که همه چیز و همه انسانهای خوب و نیکو را به سویم جذب می کند. من همه موارد لازم برای دست یافتن به موفقیت را در وجود خویش انباشته کرده ام و این ابزارها مرا به سوی پیروزی هدایت خواهد کرد .»
«بارالها ! من همان شعوری هستم که بر تمام موفقیتها و پیروزی هایم نظارت دارم و به هدایت آنها مشغولم تا در راه های صحیح و درست و سودمندانه و مثبت گام بردارم.»
«بارالها ! من همان دانش و معرفت و حکمت و خردی هستم که از تو سرچشمه گرفته است و تمامی کلمات و زیبایی ها را برای تمام موفقیتها و پیروزیهایم به ارمغان می آورد.»
« بار الها ! من فردی پیروزمند و موفقم. من فردی هستم که در راستای خواست خدایی که تو هستی گام بر می دارد.
من یگانه نقطه توجه به تو در سراسر آفرینش هستم، پس همانا به یاری ام بیا.»
« بارالها ! من همان اصل معرفت پژوهی هستم که در جهت شناخت هر چیزی در این عالم هستی همت گمارده ام.»
« بارالها ! من به ریسمان اندیشه تو وصل شده ام و اکنون به اندیشه الهی تو مبدل شده ام.»
به امید اجابت دعاهای شما عزیزان
و شنیدن خبرهای خوب تون
سلام دوست عزیزم
سی سااااال! خیلیه، دم شما گرم!
چه عالی و معرکه، تر و تازه و زنده نگاه داشتید عشقتون رو! شما یک با تقوای واقعی هستید…به همان معنی که استاد به کار میبرند. استمرار توی مسیر و اعراض از روزهای بد و حال بد در طول سالهاست که در گرانبهایی مثل شما را میسازد. از آشنایی با شما بسیار مفتخرم.
ممنون از هدیه ارزشمند تان. این دعای گرانبها،همان چیزی بود که قراربود امروز حال مرا خوب تر کند! لبخندم الان واقعی و اصیل است. این یعنی خوش شانسی!به همین خاطر از شما سپاسگزارم!
لطفاً بیشتر و بیشتر کامنت بگذارید، بخصوص در عقل کل. سعادت است که پندهای اصیل و واقعی را از شما دریافت کنیم. هدف استاد عباسمنش هم بیشتر کردن زندگیهایی مثل زندگی شماست.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام علی جان
در سفرم و پاسخ دادن به پاسخ شما سخت بود اما بخاطر لطف شما خودمو موظف کردم که لا اقل راز این خوشبختی رو برات بگم
ما هم مثل تمام زوجهای خوشبخت ، چالش های زیادی داشتیم اما از اونجایی که از همون اول زندگی ما با اعتماد و توکل به خداوند شکل گرفت و هر دو ما از خدا خواسته بودیم که به ما همسری عطا کنه که از هر جهت بی نظیر باشه
و بعد هم بهش اعتماد کردیم و سر راه خدا کنار رفتیم
و خدا به زیباترین شکل ممکن خواسته مارو اجابت کرد
اما در مسیر زندگی و در راه پله تعالی دچار لعزش های زیادی شدیم
اما هر بار باز از خداوند خواستیم که این عشق پایدار بمونه و راه برون رفت از مشکلات رو به ما نشون بده و هر بار نشان میداد و کمکمون می کرد
در واقع راز خوشبختی در هر زمینه ای ، توکل و اعتماد به خداونده
ما دریافتیم که
وقتی به کمک خدا بهترین انتخاب و مهمترین تصمیم زندگی مونو گرفتیم و نتیجه شده خوشبختی و نهایت یک زندگی عاشقانه
پس
در همه زمینه های دیگه هم باید بهش اعتماد کنیم و از اون بخوایم که فرمون زندگی مارو در دست بگیره
مهمترین مشکلات ما مسایل مالی بود که اونم به لطف خدا اوکی شده و درآمد ما در مدت کوتاهی سه برابر و بیشتر شد
دقیقا همون طور که خواسته بودیم و دوباره اعتماد کردیم و دوباره خداوند به اعتماد ما پاسخ داد
براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی رو آز خداوند عشق خواهانم
سلام به روی ماهت استاد جونم عاشقتم
استاد دیروز از صبح در حال شنیدن و نوشتن آگاهی هاو تمرینات دوره کشف قوانین بودم و نمیدونی چی حالِ عجیبی داشتم
بخدای کعبه که دیشب رستگار شدم
طوری قلبم باز شده بود که احساس میکردم این جسمم توانایی این حجم عظیم از انرژی نداره و داد میزدم خدایا ظرفم و بزرگ کن من این جریانِ عظیم و میخوام هر لحظه دریافت کنم
من این حالِ بندگی و اتصال و میخوام
دیشب فهمیدم که مولانا تو چه احوالی اون اشعار و گفته
محمد تو چه حالی قرآن و دریافت کرده
سلیمان چطوری سپاسگزاری میکرده
دیشب وارد ی بُعد دیگه بودم
بُعدی فراتر از جسم
من میخوام این احوال و هر روز داسته باشم
استاد قربونت بشم که هستی
استاد دیشب خدا تو آیه 16 سوره کهف ببین چی بهم گفت ؛
وقتیکه از جامعه جدا میشی و به غار تنهایی خودت و خدا پناه میبری ،
پروردگار تو رحمت خود را بر تو می گستراند ، الله اکبر
و از فرمان تو برات آماده میسازد .
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا
من چون باور کردم که خالقِ 100٪ زندگی خودم هستم و هر روز تکرارش کردم ، خدا هم این آیه را برام مکاشفه کرد خدایا شکرت
تازه دیشب خوابتون و دیدم
اول از همه بغلتون کردم و بوسیدم و زدم زیر گریه گفتم استاد من عاشقتونم
بعد بهتون گفتم فلانی خیلی دوست داره تو دوره شرکت کنه شما گفتی از فلان دوره نتیجه گرفته در مورد مسائل مالی بود ،گفتم نه ، شما گفتی پس فایده ایی نداره
اگه از اون دوره که همه ،بدون استثنا همه نتیجه گرفتن، اون نتونسته !!! اگر 100 تا دوره دیگه هم شرکت کنه فایده نداره
اینقدر خواب واضح و شیرینی بود که انگار واقعی بود ،چقدر از هم صحبتی با شما خوشحال بودم چقدر با مریم جون خندیدم
وای خدای من شکرت
این خواب حکایت همون استخرِ خونه شماست اینجا ثبتش کردم تا بیام و از نزدیک تجربه اش کنم
الهی بینهایت سپاسگزارم
الانم رو ابرها هستم از شادی و شور و نشاط
راستی دیشب که لیست کدنویسی و دیدم از 15 تا 13 تا انجام شده بود و 2 تاش در دستِ اقدامه خداروشکر
یعنی دقیقا من خالقِ 100٪، صفر تا صد زندگیم هستم هر روز
خدایااااااااا عاشقتم
خدایا سپاسگزارم بابت قوانینت
خدایا سپاسگزارتم بابت استاد جونم
خدایا سپاسگزارتم بابت مریم جونم که اینقدر بینظیر هر تمرین و مثال میزنه و توضیح میده و باور سازی میکنه برامون
مریم عزیزم بانوی پارادایس خداوند هر روز بهت توانایی و آگاهی های بیشتری بده قربونت برم
خدایا سپاسگزارتم بابت تک تک بچه های بینظیر سایت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
بنام خدای هدایتگرم به خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت
.
.
این فایل یک جلسه کامل اموزشی بود
عالی و با کیفیت
بااینکه من درباره مبحث مطرح شده دراین فایل مساله ای ندارم خداروشکر
اما با جایگزین کردن هرانچه استاد مطرح کردن با کسب و کارم تونستم چندتا از مهمترین ترمزهام رو در رابطه با کسب وکارم پیدا کنم.
البته در دفعه دوم گوش دادن
.
ترمزهای ریز و ناپیدااایی که شاید قبلترهم فهمیده بودمشون اما ی جورایی نمیخواستم بشون توجه کنم و نادیده اشون میگرفتم
و الان فهمیدم مساله شد دوتا
یکی ترمز مخفی که بوده
و دیگری نادیده گرفتنش
ـــــــ
شاید خیلی از ماها این رفتار رو داشته باشیم
که اونقدر به ترمزی که پیدا میکنیم بها ندیم
بگیم نه بابا
این اونقدرهاااا هم بزرگ نیست
مهم نیست
اما غافلیم از اینکه همین میتونه روندی رو به دلخواه و نادلخواه تغییر بده
مگر نه استاد با پیدا کردن یکی از ترمزهای مخفیشون تونستن تغییرات بزرگی رو ایجاد کنن
پس کوچکترین ترمزها هم اگه پیدا میکنیم برای تغییرش گام برداریم
ـــــــ
من تو فایل قبل گفتم اگه ترمزی پیدا نشد نگران نشیم و بسپریم به خداوند که خودش برامون نمایش بده یا پاکش کنه.
و چه زیبااا جوابم رو داد
خودش به من نشون داد
من سپرده بودم به خودش
واو امروز در موضوعی به ظاهر نامرتبط با کسب و کار به من نشون داد که گیر کارم کجاست
خدایاشکرت
.
وقتی میسپریم به خداوند مهربونم
باید حواسمون جم باشه
او به هر طریقی پاسخ مارو میده
من در ابتدا که فایل رو شنیدم
گفتم کاش استاد درباره کسب و کار حرف میزد
اما یهو گفتم نه دیگه اینطوری نمیشه
خداوند اگه امروز این فایل رو نشونت داده قضاوت نکن
گوش کن
حتما جواب سوالت اینجاست
و بسیار عالی جوابم رو داد
خدایاشکرت
.
صبحم با خوندن کامنتهای فوقالعاده بچه هاااشروع شد و هدایت شدم به سوره ال عمران، سوره ای که ندای درونم مدتیه من رو بسوی اون جلب میکنه
و شروع کردم به خوندنش. چقدر بینظیره این سوره
چه کلامی
چه اگاهی نابی
چه در و جواهری
خدایاشکرت
قدردان تو هستم که تمام وقت هدایتم میکنی
ــــــــ
و بعد از ظهر فایل رو دوباره گوش کردم اینبار با این دیدگاه که پیامی برای من داره
و چه زیبا پاسخم رو گرفتم خدایاشکرت
عاشقتم
و
بالاخره اکنون هم هدایت شدم به نوشتن کامنت
خدایا شکرت
سپاسگزارم
عاشقتم
این همه همزمانی و نشانه و هدایت و ازهمه مهمتر احساس خوب یعنی در مسیر درست هستم
خدایاشکرت
.
قدردانم استاد جانم
بینظیری
خداوند حافظ تون باشه
سلام استاد عزیزم
بعد ظهر روز گذشته یک کامنت در همین قسمت از این فایل بینظیر گذاشتم وقتی کامنتم رو سِند کردم و فرستادم بعدش دکمه ویرایش رو زدم که اگر اشکال چاپی داره اصلاح کنم و اون کلمه و جمله ام تصحیح بشه ولی بعد از اصلاح دکمه ی ذخیره رو زدم که اصلاح اون فرستاده بشه امکان پذیر نبود … و همینطور اون چرخش بالای صفحه می چرخید و امکان اصلاح وجود نداشت حالا نمی دونم اشکال از گوشی و یا نت من هست یا اینکه از سایت هستش یعنی اصلاح سِند و ارسال نمیشه و همون ارسال اولیه فرستاده میشه… خلاصه با الان اومدم اون قسمتی که اشتباه چاپی داشت رو اصلاح کردم و دوباره فرستادم .. البته این سوال رو باید از آقا ابراهیم عزیز مدیر فنی سایت بپرسم ولی چون خواستم اصلاح جمله ام رو دوباره در همین قسمت بنویسم این سوال رو اینجا مطرح کردم ..
همش به خودم می گفتم رویا یادته که قبلش چطوری مشتری های خوب و دست بنقدی داشتی و اومدند ازت خرید کردند ؟؟؟؟ بار هم دوباره میان
یادته دو سه تا از مشتری هات به اندازه ی ده نفر ازت خرید کردند؟؟؟
باز هم دوباره از این مشتری ها میان
یادته چقدر سریع و راحت کلی از اجناس رو فروختی؟؟؟
بازم از این سریعتر و راحت تر میان
یادته از شهرهای دور و نزدیک سر دست میشکوند و التماس می کردند برای خرید اجناس سفالی قدیمی و عتیقه هات؟؟؟
بازم از راه های دور و نزدیک میان
خدایا شکرت بابت تمام مشتری های خوب و عالی پولدار دست به نقدی که داشتم و از هر سمت و سویی بسمت من هدایت شدند
البته الان با یادآوری این مشتری های خوب و عالی به اصلاح باورهایم کمک می کنم هر چند هنوز ی باورهای محدود کنننده ای دارم که مانع فروش این اجناس ام شده ولی دیگه گیر نمیدم چندین هدف دیگه ای دارم که توی این چند وقت روی باورهام داشتم کار می کردم ولی برام فروش این اجناس اولویت داشت هر چند هدف های مهم دیگری دارم که مثل همین موضوع برام مهم هستش که بعدا میام براتون می نویسم..
ممنون و سپاس
سلاااام، عاشقتونم
تو فایل رایگان معرکه ی کنونی، باور احساس عدم لیاقت، بیشتر از همه به من نیش زد.
من مشکل روابط ندارم، ولی این نکات ، جهانشمول هستند و ممکن است هر آن، یه جوری ترتیب خوشبختی ما را در هر حوزه ای بدهند!
این کامنت رو به این خاطر مینویسم که کمی من رو به فکر بندازه و خجالت زده بکنه، تا عملگرا تر بشم و نکات رو جدی تر بگیرم! این ، یک اعتراف نامه ست!
دیروز خیر سرم سه چهار ساعت کامنت خوندم و نوشتم و از بودن اینجا، بسیار لذت بردم.
طرفهای عصر، برای کاری به آنطرف شهر رفتم و در برگشتن….سر از یک بازار میوه و تره بار آشغال فروش در آوردم!
چند کیلو میوه و تره بار درجه 2 خریدم و با افتخار، یافته هایم را به خانه آوردم!
خانمم با دودلی گفت: ببین، دستت درد نکنه عزیزم، ولی خریدن نصف این میوه ها با کیفیت بالاتر از همین میوه فروشهای گران فروش اطراف خودمان ، بهتره! چون همه اش را میخوریم! اینی که تو خریدی…..
از سر جایم پاشدم و خداحافظی کردم و رفتم سرکوچه خودمان.
چرا، چرا، چرا…..
چرا منی که پول توی جیبم هست، بازم میرم آشغال بخرم؟! جنس درجه 2 ؟؟؟؟
چرا عالم بی عمل هستم؟!!!
چرا؟!!!
چه چیز من و بچه های عزیزم کمه که به این میوه های درجه 2 قانع میشوم؟!!!
استاد عباسمنش، خودش از این رفتار پدرش شاکی بود، من بعد از 5 سال فایل گوش کردن، تازه شده م مثل بابای استاد!!!
چی میشه که اینجور کلاف از دست آدم در میره؟!!!
رفتم سر کوچه مون و دو کیلو میوه درجه یک خریدم…خانومم راست میگفت! شاید همینها را هم نخوریم!!! پس چرا چیز خوب نخرم؟!! احساس عدم لیاقت و عزت نفس پایین، پاشنه آشیل منه که اگه جدیش نگیرم، رابطه رویایی من رو با خانم و بچه هام هم خراب میکنه! آی جوونا! نوشتم که بدونین!
گیرم رویایی ترین ازدواج رو کسب کنین….این احساس عدم لیاقت رو از زیر قالی بیرون بکشید و پرتش کنید تو زباله دان!!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام عزیزم یعنی کفم برید از این دیدگاهت کیف کردم چقدر قشنگ شرح دادی بخدا من فدای اون استادی بشم که تک تک شاگردهاشو مثل ی استاد بار میاره الان خودت شما با گذروندن دوره مثل ی استاد تجزیه تحلیل میکنی من اول ازخدا و بعد ازاستاد با تربیت همچین شاگردهایی و بعد از شما تشکر میکنم
سلام دوست عزیزم
بابت کامنت پر از مهر ومحبتتان سپاسگزارم.
درسته. تحلیل کردن وضعیت خودمان با توجه به آموزشهایی که اینجا میبینیم , ضروریه. اینو به مرور یاد گرفتم.
یعنی گوش دادن صرف به آموزشها، سرعت اثرگذاریش قابل مقایسه نیست با زمانی که اینجا توی این سایت با بچه ها مطالب را مرور میکنیم و ایرادات را به هم گوشزد میکنیم.
بخصوص قسمت عقل کل برای این منظور خیلی عالی هستش.
دوستتان دارم
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی…
بسیار سپاسگزارم از شما بابت این همه آگاهی که به همه ما منتقل میکنید….
استاد عزیز من به لطف الله و راهنماییهای جنابعالی تغییرات شگرفی در زندگی ، روابط و شغلم تا به امروز ایجاد شده است ، اما در این مسیر افت و خیزهایی وجود دارد که گهگاهی شرایط را برایم متفاوت میکند .
از آنجایی که خیلی سعی در کنترل ورودیهای ذهنم دارم ، مسیر آگاهی ، سیر تکاملم را آسان تر میکند ،
برای نمونه در همین فایل رایگانی که بسیار زیبا و دقیق برایمان خیلی از ترمزهایی که در ما برای رسیدن به هدف و غایت مان وجود دارد رو شناسایی و معرفی نمودید…
هر کسی خودش بهتر میداند که حرفی که میزند یا خواسته ای که دارد ، چقدر این خواسته یه بهتر عرض کنم فرکانس داشتن اون خواسته از اعماق وجودش بر میخیزد…
و فکر میکنم این زمان است که انسان کوه را از میان برمیدارد….
وقتی چیزی را در زندگی طلب میکنیم قبل از اینکه ارتعاش آن یا حس رسیدن و داشتن آن خواسته را در خودمان احساس کنیم ،که این اتفاق ، البته به نظر من میتونه از عدم شناخت از قوانین جهان هستی نشأت میگیرد ،،،رسیدن به خواسته مان خیلی محال و غیر قابل دسترس خواهد بود ….
من در کار و شغلم به لطف الله در جایگاه خوبی قرار گرفته ام….
حدود 3 سال میباشد که در کار املاک موفق به بازگشایی دپارتمان املاک با چندین مشاور با اخلاق و با تجربه ، شده ام….
همین حالا هم که در حال نوشتن این متن هستم ، خیلی از کارهای مربوط به شغلم را با همین قوانین پیش میبرم….
به نظر من هر چه در جهان ما و ذهنمان آشکار میشود یا خواسته ماست و یا ناخواسته….
و این ما هستیم که با انتخاب هایمان زندگی مان را شکل و خلق میکنیم….
من دارم یاد میگیرم هر چه را که میخواهم ، هر چه را که به من احساس خوبی میدهد و هر چیزی که من را به هدفم نزدیک تر میکند و …… را از قبل با ذهنم احساس و داشته باشم…و هر آنچه که از قبل ، از نسل های قبل و فرهنگ های گذشته را فراموش و با تمرکز بر ورودیهای ذهنم مسیر رسیدنم را به هدف ، هموارتر کنم….
حضور شما چراغ راه ، راهنمای درست و برکتی ست که از سوی خدای متعال برای همه ما ارزانی شده
امیدوارم با رسیده به آنچه که آرزویمان است ( که البته هر کسی به قدر ظرف درونی اش ) و لذت بردن از اون امکانات و نشان دادن اونها حداقل برای شما استاد عزیزم اعضای محترم گروه تحقیقاتی عباس منش بتونم نمره ی قبولی از شما دریافت کنم….
تا به امروز خیلی تغییرات بزرگی در زندگیم صورت پذیرفته ….
منی که تا چند سال پیش فقط یک مشاور بودم ، امروز در جایگاه یک مدیر و مسئول در یک شهر نسبتاً پر هزینه مشغول کار هستم و کارمندانی دارم که در دفترم مشغول کار هستند….
یه جمله ای رو ازتون به یاد دارم که گفتید طوری کار کنید که وقتی در حال استراحت هستید زنگ واریزی پول به حسابتون شنیده بشه….
و من امروز دارم این رو تجربه میکنم….
به نظر من این فایلی که بصورت یک فایل رایگان ارائه شده ارزش یک دورهی کامل رو داره ….
تغییرات من تا به امروز به حدی بود که به عنوان مثال :
تعطیلات عید 1402 رو خیلی راحت با خانواده ام در یکی از هتل های لوکس دبی در خیابان شیخ زاید به مدت 12 روز سپری کردیم….
ولی خواسته نهایی من قدم زدن در بهشتی ست که شما در آنجا زندگی میکنید…
امیدوارم روزی با همسر و دو فرزندم مهمان خانه تان باشم….
به امید دیدار
سعید ایکانی ، جزیره کیش