چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

    این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

    جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

    خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم

    سلام برعزیزان عاشق اساتید گرانقدرمون وهمه دوستان همسفردراین سفرسرتاسرالهی ونورانی

    خدایا صدهاهزاربارشکرت بابت حال خوبم بابت احساس فوق العاده خوبم بابت فرکانسهای عالی که میفرستم بابت ارامش درونم بابت شادیهای روزافزونم بابت اگاهی های نابی که هرروز دارم بیشتردریافتشون میکنم بابت توحیدی ترشدنم بابت رسیدن به درک بهترم ازقانون بابت سپاسگزارترشدنم بابت شورشوقی که دارم بابت ارام ترشدنم بابت رهاترشدنم بابت تسلیم ترشدنم بابت صبورترشدنم بابت زیبابین ترشدنم بابت شجاع ترشدنم بابت باایمان ترشدنم وبابت …………………………………………………………………….

    استادعزیزم زبان قاصره نمیدونم با چه زبان وادبیاتی بایدازشماتشکرکنم شما باروح وروان من چه کردین؟

    بعداز60سال زندگی تازه دارم طعم لذت طعم ارامش طعم شادبودن درونی وواقعی رو میچشم واززندگی ام لذت میبرم

    خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    استادعزیزم اینقدراین روزها حالم خوبه سرذوق  وسرشارازانرژی هستم وشورشوق دارم که حدنداره واین حال خوبم رو ابتدا ازلطف خداوند وهابم میدونم ودرثانی مدیون شمااساتیدنازنینم هستم

    استادعزیم هرچه ازخدامیخواهین به شماعطاکنه

    و من ازانجایکه متعهد شدم وبه خودم قول داده ام هرزمان احساسم عالیییییییی بود واتفاق زیبایی رو تجربه کنم به جای اینکه دردفترزیبای سپاسگزاریم بنویسم بیام درسایت بادوستانم به اشتراک بگذارم وامروز دیگه نتونستم بیش ازاین صبرکنم و خودموکنترل کنم وبدون مقدمه و بدون رعایت اصول نگارشی باشماعزیزان به زبان خودمونی درددل کنم باشدکه نوشته هام تشکری باشدازشماعزیزان دل

    واما استادگلم میخوام بازم ازیک تجربه واتفاق عالیییی براتون بگم

    وقتی رهاباشیم وخودمون رو به جریان” هدایت “میسپاریم خداوند وجهان باما چه ها که نمیکند

    پسرارشدم عزیزدلم اول خرداد به خدمت مقدس سربازی اعزام شده ودرحال  گذراندن دوران اموزشی است ویه کم نگران تقسیم بعدازدوران اموزشی است که درچه شهری یاواحدی بایدخدمت کنه وازمن خواسته دراین راستابراش کاری انجام دهم

    خوب دیگه بچه است ازپدرانتظار حمابت داره

    ‌ومن اززمانی که درابن مسیر زیبا والهی هستم باعنایت به اموزه های شمااستاد عزیزسعی میکنم تمام امورزندگی ام روبسپارم دست خدا وروی بندگان خداحساب نکنم وفقط روی خداحساب کنم ودرتمرین ستاره فطبی ام ازخداوند درخواست کرده ام که خودش این موضوع رومدیریت کنه وپسرگلم رودرزمان مناسب مکان مناسب شرایط وموقعیت مناسب وبه ادمای مناسب هدایت کنه تا ازدوران خدمت سربازی اش لذت ببره

    ومن صرفا سمت خودم روانجام میدم و اصل موضوع رو به خدای وهابم میسپارم وایمان وباوردارم که همه چیزبالطف بیکران خداوند مهربانم عالییییی پیش خواهدرفت

    بااین اوصاف روزگذشته فرماندارمحترم  شهرمون بافرمانده  محترم انتظامی شهرستانمون هماهنگ کردن تا من نزدایشون برم وموضوع رومطرح کنم و همان لحظه رفتم  محل کارایشان  وهنگام ورود به دفتر جناب سرهنگ یکی ازدوستان اصناف که قبلا ارتباط کاری باهم داشتیم  که اتفاقا ایشان هم  باسرهنگ کاراداری داشتن همراه واردشدیم وابتدا من موضوع پسرم رومطرح کردم وجناب سرهنگ توضیحاتی دادند وگفتن بحث تقسیم نیروها توسط مراکز اموزشی  ودر درتهران انجام خواهد شد وبااین اوصاف اطلاعات پسرم روگرفتن وگفتن هرکاری ازدستشون بربیاد انجام خواهندداد ومن هنگام خداحافظی وترک محل همان دوست اصناف به من گفتن بیرون باشم بامن کاردارن ومنتظرماندم تاامدند

      به من گفت که موضوع  روشنیده ودرکمال ناباوری وتعجب  گفت دوست بسیارصمیمی درمرکز اموزشی  که درحال حاضرپسرم انجاست داره وخیلی راحت مبتونه این موضوع رومطرح کنه وباتوکل بر خدا هرکاری ازش ساخته باشه انجام خواهدداد ومن دراون لحظه فارغ ازهرنتیجه واقعااچمز شدم اخه چطوری ممکنه این هماهنگی اینقدردقیق و به صورت معجزه اسا انجام بشه

    ایاغیرازاین است که من خودم روسپردم به جریان هدایت وازخداند مهربانم درخواست کردم که خودش موضوع رومدیریت کنه

    الله اکبر به بزرگی خدا الله اکبر الله اکبر الله اکبر

    به لطف الله مهربان دراینده ارنتیجه خوام نوشت

    تادرودی دیگر بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    سلام استاد عزیز مریم عزیز و دوستان گلم

    من دوره کشف قوانین رو گرفتم و چقدر سنگین و قوی آگاهی هاش و من رو کلا درگیر کرده و من جلسه دو رو یک بار تمرین شو انجام دادم چقدر تغییر و تحول در لحظه توی زندگیم رقم خورد من رو واقعا استاد از حال هوای اما اگر و بی توکلی در زمینه روابط که کلا تمرکزی حدود یک سال دارم روش کار میکنم و چقدر توی این یک سال اصلا من یک آدم دیگه شدم ،چون عشق و مودت رو دارم کار میکنم و می‌فهمیدم که مشکل از سمت خودم ولی دقیق نمی‌تونستم پیداش کنم مثلاً نیو مدم میگفتم تمرکزی تر باید عشق و مودت رو کار کنم ولی خب ترمزها بودن والعان که دارم روشن کار میکنم چقدر حالم خوب شده،یه روند هم بخوام بگم از پارسال تا العانم من به نیت برگشت به رابطه ای که وابستگی شدید داشتم عشق و مودت رو شروع کردم و معجزه ها شروع شد اون شخص رفت سمت زندگی خودش و تکلیف من روشن شد بعد آمدم به درست کردن احساس لیاقت اون هم در عمل حالا چطور یکی یکی پیداشون کردم با دوره حل مسائل و چقدر جهان برخوردش با من در تمام جنبه های روابط عالی شد و در مورد تمام ترمزهای که استاد گفتن تقریبا برای خیلی هاشون جواب های خوبی داشتم و حالم خوب بود و یه درصد از رشد بخوان بگم روی 80درصد هستش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    زهرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 2324 روز

    با سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوب و هم فرکانسم

    من قبلاها یک جمله ای رو به شوخی گاهی میگفتم

    “مردها مثل جای پارک میمونن، خوبهاشون قبلا پر شده- هرچی مونده یا کوچیکه یا جلوی درِ خونه مَردم”

    به شوخی و خنده

    اما ضمیر ناخوداگاهم اینو باور کرده بود و همینو نشونم میداد

    تا اینکه از یک جایی به بعد این باور رو در خودم تغییر دادم

    طبق گفته استاد الگوهای خوب رو پیدا میکردم و روابط عاشقانه اشون رو با همسرانشون تحسین میکردم و حتی اگر میشد به خودشون هم میگفتم

    هی با خودم تکرار میکردم و خدا رو شکر میکردم

    “خدایا شکرت که اینهمه مرد نازنین آفریدی و بهترینش رو وارد زندگی من کردی …”

    و از اونجا که جهان به خواست ها و سپاسگزاریهای شما جواب میده، در کمال ناباوری یک مرد نازنین که خیلی از خصوصیاتش اونی بود که میخواستم از کیلومترها دورتر، وارد زندگی من شد و طی مدت کوتاهی آشنایی، ازدواج کردیم

    باور کنیم که ما خوب وکافی و عالی هستیم و از خدا بهترین ها رو بخواهیم و خودمون رو لایق بهترینها بدونیم

    با ضمیر ناخوداگاهمون منفی و نادلخواه صحبت نکنیم- حتی به شوخی!!

    استاد همیشه میگن از هرچی که حرف بزنی و تمرکزت رو رویش بذاری، جهان از همون بهت میده

    حتی اگر بگی اونو نمیخوام

    فقط به چیزهایی که میخوای فکر کن و راجع بهش حرف بزن

    حالا وقتی میبینم هوا آلوده است و بینی ام داره از دود میسوزه، میگم:

    ” خدایا شکرت برای این هوای عالی و اینهمه سرسبزی و زیبایی …”

    ما عالی هستیم و کافی و لایق بهترینهاییم و مدام باید روی خودمون کار کنیم.

    استاد عزیز، سپاس بابت آموزه های عالیتون و خودتون که الگویید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    Life time گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به استاد خوبم سلام بر مریم خانم شایسته

    و سلام بر آقاابراهیم محترم و خانم فرهادی گرانقدر

    و سلامی به عطر گل خوشبوی نرگس به همه دوستانم در سایت

    وقتی استاد فرمودن که کامنت هایی که شما می نویسید من رو ترغیب می کنه تا مجددا فایل بزارم . من هم ترغیب شدم کامنت بنویسم اما قبلش لازم بود به قول دوست عزیزی …بندها از دستانم باز بشن …

    مصداق این شعر :

    شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام

    تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

    بگذریم که در دو روز اخیر وقایعی پیش آمد تا اندکی از اجرای دوره قانون سلامتی خارج بشم و امروز لطف الله شامل حالم شد تا مجدد برگردم و باخوردن چند لیوان آب جوشیده ولرم شده پاکسازی جسمم رو آغاز کنم تا عشق بار دیگه

    راهش رو به سمت قلبم پیدا کنه عشقی که باید لایق شد تا درکش کرد

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    و اما از جایی که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

    خروج از صراط مستقیم اجرای دوره سلامتی

    مرتبط بود با کشف یک ترمز مهم در من

    خداروشکر میکنم که لایق هستم تا خدا

    بمن بفهماند و رشدم دهد

    اگر با دیگرانش بود میلی

    چرا جام مرا بشکست لیلی ؟

    چه زیبا این عزیزان شعرهایی سروده اند

    که مناسب انواع احوالات ماست خدایاشکرت

    بله اگر خدا دوستمان نداشته باشد اصلا به تضادی هم برنمیخوریم …

    البته ممکنه بدون تضادهم رشد کنیم اما اینبار پیغام زیبای رب من در دل این تضاد آموختن این درس بود که وقتی اطلاع داری فردی با تو تفاوتهایی در عقیده در طرز فکر یا هرچیز دیگری دارد پس لب فرو ببند از بیان تفاوتها و دیگری را با بیان تفاوت ها آزار مده

    وقتی هم فرکانس شدم باشرایطی که دیدم

    فردی دیگری را با به رو آوردن تفاوت در عقیده

    و پوشش آزار داد ….درسش چند روز بعد داده شد

    تنها نقاط اشتراک را بیان کن …با تفاوتها دیگران را آزار نده

    و یاد این روایت افتادم که پیامبر ص به قلب خود اشاره میفرمودند و میگفتند :جایگاه ایمان اینجاست

    و بیشتر برایم تاییدیه می آمد که بله مگر ما نباید توجهمون رو بر زیبایی ها بزاریم و از نازیبایی ها اعراض کنیم

    پس اگر می خواهی روابط تو بادیگران همیشه زیبا باشد نقاط اشتراک را پیدا کن و از تفاوت ها درگذر و بپوشان

    هن لباس لکم و انتم لباس لهن …

    مانند لباسی باش که می پوشانی‌…

    در جهانی زندگی می کنیم که تفاوت در آراء و عقاید و سبک های زندگی فراوان هست

    اگر بخواهیم با همه از تفاوتها سخن بگوییم

    میشود میدانی برای رنجاندن همدیگر …

    و روابطی که اینگونه متزلزل و سرد میشود

    و اما انسان عاقل در کنار هر فرد چه در فضای مجازی چه در محیط حقیقی …دست بر نقاط اشتراک گذاشته و بااین روش صمیمیت را تقویت می کند

    و اما انسان ناپخته مدام در پی عیب جویی

    و بیان تفاوتها و یا پندآموزی به دیگران

    و درس یاد دادن است آن هم در جایی

    که نه کسی از او خواسته و نه اصلا جایی

    برای این صحبتها است .

    اگر برفرض من دکترای ریاضیات دارم قطعا

    در جمع خانوادگی کسی علاقه مند نیست

    که از من درباره دیفرانسیل و انتگرال و ریاضیات گسسته و مشتق و جبر و لگاریتم بشنود

    پس چرا ناآگاهانه با بیان عقایدم و شیوه ام و سبک شخصی ام و ریز به ریز کارهایم

    دیگران را از خود دلزده می کنم

    چرا توقع دارم خدا دست به آفرینش بزند

    انسانی کاملا شبیه من بیافریند تا آن موقع

    احساس خوشبختی کنم

    چرا کمال گرا هستم چرا توقع دارم همه چیز

    آنگونه که من میخواهم بشود

    تا اجازه ورود عشق

    ورود سلامتی ورود ثروت و ورود هر نعمتی را

    بعد از رسیدن به تاییدیه های سختگیرانه

    و کمال گرایانه ام بدهم ؟

    تنها در این حالات خودم هستم که متضرر هستم

    بله استاد خوبم بله دوستان باارزشم

    درس های این چند روز من این ها بودند

    که باید می آموختم و نوش جان به رنج هایی

    که در قبالش کشیدم و بها هایی که پرداختم

    ارزش داشت تا بفهمم …

    ارزش داشت تا بفهمم

    عشق من بایدبه همه انسان ها و موجودات کامل و بی قید و شرط باشد

    مهم نیست او چه رفتاری بامن کرده و می کند

    مهم نیست او به من خوبی کرده یا می کند

    من از درون باید به تمامیت برسم

    عشق من باید از درون کامل و واقعی باشد

    درست است که گاهی از برخی افراد

    دوری می کنم اما دلیل آن نفرت و کینه نیست

    دلیلش در امان ماندن خودم است از ناپختگی های او یا شاید حتی از ناپختگی های خودم

    چرا که من هم کامل نیستم

    دوری می کنم تا بیشتر بر روی خودم کار کنم

    اما میدانم که باز باید به یاد قلبم بیاورم

    که عشق بورز تو با عشق شفا میابی

    روح و جسم و ذهن تو تنها با عشق شفا میابد و آرام می گیرد

    عشقت را کامل کن بدون آنکه توجه کنی طرف مقابل چه کرده یا می کند

    تو باید درونت را راضی کنی

    خدای درون تو باید از حد عشق ورزی تو راضی شود

    این فایل درباره رابطه عاشقانه صحبت کردید استاد خوبم

    از صمیم قلبم خداروشکر میکنم یازده ساله که در یک رابطه عاشقانه هستم و به قدری در این رابطه درس آموختم و رشد کردم که صحبت شما رو واقعا درک می کنم

    قرار نیست همیشه همه چیز عالی باشه هرچند که وقتی ما به حدی از رشدیافتگی و آگاهی که میرسیم واقعا همیشه هم همه چیز عالی خواهد شد

    اما اون حال ناخوبم درش رشد و درس فراوان هست

    پس سخت نگیریم کمال گرا نباشیم

    و به خودمون اجازه تجربه نعمتهایی

    که در حد تکامل خودمون هستند

    رو بدهیم و بدونیم که ما باهمین

    روزها و ماه ها با تکامل رشد می کنیم

    سپاسگزارم بخاطر تمام درس هایی از شما عزیزانم آموخته ام و می آموزم

    برکتش هزاران بار روانه ی زندگی تان

    عاشقانه دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Shahla mohammadi گفته:
      مدت عضویت: 1294 روز

      سلام بر دوست عزیزم ، چند روزی هر وقت سرم خلوت میشه بجای اینستا و تلگرام تک تک نظرات دوستان میخونم چقدر زیبا و دلنشین به نکات اشاره کردید و به فهم و درک درست از رابطه گفتید که نقاط اشتراک بیشتر ببینیم و از تفاوتها بگذریم ، مرسی کامنتتون برام پر از مطلب جدید بود خدا رو شکر میکنم به پست شما برخوردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1465 روز

        سلام دوست عزیزم

        اول از همه تحسین میکنم این کار ارزشمندتون رو که از زمان های آزادتون به شکل احسن بهره میبرید

        سپاسگزارم به خاطر اینکه برای من کامنت نوشتید

        بله واقعا هرچقدر در این مسیر الهی پیش میرم میبینم فقط و فقط عشق و زیبایی هست که بر روح و قلبم نازل میشه

        و کامنتی که نوشتم اثرات این عشق الهی بود که به قلبم اومد

        وقتی نگاه می کنم به خود الانم و به فردی که ده سال قبل بودم انگار بااون خود قبلی غریبه ام

        چقدر روابط من با آدم ها زیباتر شده و افرادی که در فرکانس عشق هستن در زمان مناسب در کنارشون قرار میگیرم

        واقعا در جهانی جادویی زندگی می کنیم و این جادویی شدنش زیباشدنش رو مدیون خدای بزرگی هستم که منت نهاد و هدایتم نمود

        الان از ته دلم عاشق همه هستم حتی اونی که بامن متفاوته

        الان دارم از تک تک لحظاتم لذت میبرم

        تو دلم و بر زبانم عاشقتم و عزیزم هست

        و روی ابرها دارم زندگی میکنم انگار

        باوردارم اگر تک تک انسان هااز مسیر درست عبور کنند به همه زیبایی ها خواهند رسید

        دوست مهربونم دوستت دارم برات آرزوی بهترین روزها بهترین هدایت ها و بالاترین نعمتها و ارزش ها رو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فاطمه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان

    استاد چند روزی بود ب خواهرم ک هردو عضو این سایت فوق العاده هستیم میگفتم ک من چرا باوجود تلاشم ب خواسته خودم ک رسیدن ب یه رابطه عاشقانه و خوب هست نمیرسم ،و خواهرم ک همیشه با گفتن حرفهای شما منو ب احساس خوب و صبر تشویق میکنه ،تا اینکه دقیقا فردا شما این فایل و گزاشتید استاد واقعا من جواب سوالامو از طریق شما گرفتم ،خدای مهربونم منو هدایت کرد و انگاری ک باید از زبان شما من راه درست را پیش بگیرم ،استاد من ب خیلی از خواسته هام ب راحتی رسیدم ،مثل شغلم ،روابط دوستانه ،مهارت کسب کردن تو زمینه های ک دوست داشتم

    استاد با وجود این که خواستگارای مختلفی داشتم ودارم ولی ب خاطر ترس از اینکه آیا رابطه ام خوب میشه آیا ب جدایی نمیرسه،هنوز ب اون رابطه دلخواهم نرسیدم

    استاد فایلتون چندین بار گوش دادم و کلمه ب کلمه اون و جزوه برداشتم و میخوام واقعا واقعا خودمو تغییر بدم و باورهامو درست کنم تا ب این خواستم ب زودی برسم و برای شما استاد عزیزم از نتایج فوق العاده ام تو این زمینه بگم

    از خدای مهربونم ممنون و سپاسگزارم ک همیشه حواسش ب ما هست

    از شما استاد هم کمال تشکر رادارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    Nastaran گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    بسم الله الرحمن رحیم

    نکاتی که برام خیلی قابل توجه بود :

    اگر ما باورهای درستی در مورد خواسته هامون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش میکنیم

    چقدر سختی می کشیم

    چقدر عرق می ریزیم اصلاا مهم نیست

    اون باورهای ما هست اون ریشه ذهنی ما هست که از همه چیز مهمتره ..

    شما وقتی باورهای درستی رو در ذهنتون ایجاد کنید هدایت می شوید به ایده های مناسب، افراد مناسب ، در زمان مناسب ، در مکان مناسب

    و کاری رو انجام میدین که با ایده ی مناسبیه در زمان و مکان مناسب با ادم های مناسبیه

    بحث پیدا کردن فردی برای رابطه عاشقانه ؛

    ترمز : من از لحاظ ظاهری ادم جذاب و خوشگلی نیستم

    پوستم صاف نیست

    اندامم جذاب نیست

    چشامم قشنگ نیست

    و میگن که اگر گونمو چونمو لبمو بزرگتر کنم

    صورتمو صاف کنم

    و هزینه های زیادی میکنن که بتونن جذاب بشن تا رابطه ای رو تجربه کنن

    و وقتی اینکارا رو میکنه هنوزم هم درگیره و هنوز فک میکنه به اندازه کافی زیبا نیس

    گاز :

    زیبایی به ظاهر نیست زیبایی در درون من هست هر کسی به یک شکلی زیبا هست و من نباید زیبایی رو ظاهری ببینم

    و اینکه فکر کنیم یک قیافه خاصی هست که اون قیافه زیباست هم اشتباه ست

    و اینکه همه افراد دنبال اون اندام اون رنگ چشم و اون قیافه هستن باور نادرستیه

    و الگوهای اینطوری خیلی زیاد هست

    که خانومه احساس لیاقت زیادی داره احساس ارزشمندی زیادی داره و بهترین فرد رو جذب کرده

    اگر این ترمز داری بیا رو خود ارزشی ، احترام خودت کار کن و خودتو دوست داشته باش

    و وقتی این باور رو به صورت بنیادی تغییر میدی

    با همون ظاهر و همون چهره با همون اندام

    روابط فوق العاده بهتری رو تجربه میکنی

    وقتی خودتو دوست داری همینطور که هستی

    وقتی که ارزشهای خودتو به ظاهر پیوند نمیزنی به ویژگی های درونی خودت پیوند میزنی

    ترمز بعدی :

    من توانایی خاصی ندارم

    استاندارهایی که جامعه مشخص کرده که یک ادم موفق پزشکه ، مهندسه ، نیستم بنابراین نمیشه رابطه خوبی داشته باشم

    گاز :

    از طریق الگوهایی که هست که اصلا این ویژگی هارو ندارن ولی رابطه عاشقانه قشنگی رو دارن تجربه میکنن

    اگر تو ذهن خودت برای خودت ارزش قائل باشی

    جهان برای خودت ارزش قائله

    اگر ارزش قائل نباشی فارغ از اینکه چقدر مدرک جمع کردی

    چقدر اعتبار جمع کردی

    اگر خودت برای خودت ارزش قائل نباشی باز هم اعتماد به نفست پایینه

    ترمز بعدی :

    همه ی ادم خوبارو گرفتن و کسی نمونده

    گاز:

    جهان میلیاردها ادم داره و هر کدوم ویژگی های یونیک دارن

    و هیچوقتتتتت نیست که تو جهان کبود وجود داشته باشه

    همیشه ادمهای فوق العاده هست

    فراوانی داره هرروز بیشتر و بیشتر میشه

    به همون اندازه که باور کنی که دختر و پسرهای خوب هست به همون اندازه میبینیشون

    ترمز : من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم

    منو اینهمه خوشبختی محاله

    اگر خودت از درون احساس لیاقت نداشته باشی جهان هم به تو ثابت میکنه

    اگر این فرکانسو ارسال کنی که من لیاقت ندارم

    که این فرد خیلی بهتر از منه

    اصلا مهم نیست دیگه چی میگی

    اون طرف فرکانس تورو میگیره و جهان بهت ثابت میکنه ک درسته

    گاز :

    از درون فارغ از اینکه ادمها و جامعه به من چی میگن و میگفتن من باید احساس ارزشمندی و لیاقت بکنم

    چون من لایق بهترین چیزها رو دارم و با احساس لیاقت فراوان به دنیا اومدم

    اما به دلیل حرفهای جامعه این کم و کمتر شده

    ترمز بعدی :

    من همیشه ادمهای نامناسب رو جذب میکنم

    گاز :

    من بخاطر ویژگی ها قبلیم این ادمهارو حذب کردم

    اگر احساس لیاقتمو بیشتر کنم

    باورهامو عوض کنم

    اگر باور فراوانی ایجاد کنم

    ادمهایی که وارد زندگیم میشن تغییر میکنن

    اون ادمهایی که تو گذشتم بودن به خاطر افکار و ویژگی هایی که در گذشته داشتم

    اگر من تغییر کنم ادمها هم تغییر میکنن

    قرار نیست که همون اتافاقات گذشته برام بیوفته

    جهان عین اینه ست که با تغییر تو تغییر میکنه

    ترمز :

    تمام روابط به رنج و ناراحتی و جدایی ختم میشه

    میگن چیشد ک طلاق گرفتی میگه بخاطر اینکه ازدواج کردم

    اگر ازدواج نمی کردم هیچوقت طلاق نمیگرفتم

    یا میگن الان میبینی میخندن چقد خوشحالن

    فردا ازچشم و دماغشون در میاد

    و همیشه اخرش بد میشه

    و خیلیا چون نمیخوان اخرش بد باشه شروعشم نمیکنن

    میگن وقتی قرار اخرش به گریه و اشک و جدایی ختم بشه پس چرا من اصلا شروع کنم

    گاز ؛

    میبینی رابطه عای زیادی که سالهاست در کنار هم در عشق و شادی زندگی میکنن

    یک تجربه ی خوب رو از دست بدی برای اینکه ممکنه تجربه ی بد در انتهاش باشع؟

    تجربه ی خوب رو داشته باش لذتش رو ببر رابطه ی عاشقانه رو لذتش رو ببر اگر در مسیر درست باشی حتما رابطه ی عاشقانه ادامه خواهد داشت

    اگر درس هم خوب یاد نگرفته باشی و درس یاد میگیری

    و در کنارش یه عالمه تجربه خوب داری

    نه به خاطر اینکه قانونشه که هر عشقی تبدیل بشه به نفرت

    به خاطر اینکه ما مسیر اشتباهی میریم

    و حتی اگر اشتباه بریم رشد میکنیم و پیشرفت میکنم و تجربه کسب میکنیم

    ترمز :

    من برای رابطه عاشقانه خیلی جوانم

    یا خیلی پیرم

    گاز :

    رابطه ی عاشقانه میتونه در هر سنی شکل بگیره

    الگوهاشو میبینی که هم در سن پایین وذهم در سن بالا رابطه ی عاشقانه های فوق العاده ای هست

    ترمز :

    من باید پرفکت و بی نقص باشم برای اینکه رابطه ی عاشقانه ای رو شروع کنم

    گاز :

    خیلی ها اینو ویژگی مثبت و خوبی میبینن

    هیچکس در این جهان بی نقص نیست

    این ویژگی جهان مادیه ما نقص داریم برای اینکه پیشرفت کنیم

    تو خودتو با نقص های خودت بپذیر روشون کار کن و بدون که این مسیر همیشگی برای پیشرفته

    با خودت در صلح باش و لایق بدون با اون ک هستی با کمی و زیادیات

    و اونوقت میبنی که جهان چقدر ادمهای فوق العاده ای وارد زندگیت میکنه

    ترمز بعدی :

    افراد همیشه خیانت میکنن

    همه ی مردا خیانتکارن

    گاز :

    اینهمه ادم هستن دارن زندگی میکنن سالم و درست

    چرا فکر میکنیم همه ی ادمها نادرستن ؟

    وقتی اینجور فکر میکنیم قبل از شروع به رابطه فک میکنیم طرف داره خیانت میکنه

    جهان اینهمه ادم فوق العاده داره

    ادم سالم چقدر زیاده

    پسر خوب چقدر زیاده

    ترمز :

    من پولدار نیستم

    بابام ادم فقیره ای

    شرایط مالی درب و داغون

    تو شهرستانیم

    مدوم پسری میاد دنبال دختر شهرستانی

    گاز :

    ارزش ما به وجودمون وابسته ااست نه شرایط مالی نه شهرمون

    شرایط مالی رو هرروز میتونیم پیشرفت بدیم

    قرار نیست این شرایط مالی اینده تو باشه

    مثال و الگوهای زیادی هست در این باره

    ترمز :

    من بهتره که تنها باشم

    وقتی از ترس میاد که بارها و بارها تلاش کردی و نشده

    گاز :

    ما انسان ها به طور بنیادی موجود اجتماعی هستم

    یک رابطه قشنگ و عاشقانه واقعا اضافه میکنه به زندگیمون و کیفیت زندگیمونو افزایش میده

    ترمز :

    تو سرنوشت ما نوشته شده و عشق به ما نمیاد

    مادرمو و خواهرمو و بقیه همه همینجور بودیم

    گاز: ما هر لحظه با افکار و باورهامون داریم شرایط رو خلق میکنیم

    و سرنوشتی وجود نداره

    هیچ تقدیری نیست

    و هیچ خواسته ای از سمت خدا برای ما نیست

    خدا همون سمت ما رو میبره که ما میخوایم

    همرو هدایت میکنه به سمتی که میخوان

    ترمز ؛

    من اصلا تو روابط خوب نیستم

    من اصلا بلد نیستم چجور رفتار کنم

    گاز :

    ادم یاد میگیره

    مگه ما خوندن و نوشتن بلد بودیم

    ادم هر چیزیو که بخواد میتونه یاد بگیره

    ترمز : اگر وارد رابطه بشم ازادیمو از دست میدم

    گاز ؛ رابطه ی درست رابطه ای که هر فردی سلایق علایق و ازادی عمل خودشو داره

    و این جذابیت رابطه ی قشنگه

    و یک رابطه ی عاشقانه رفتن تو زندان نیست

    تلاش موقعی جواب میدهد که ما در مسیر درستیم

    با افکار و باورهای درستیم

    وقتی این باورها رو درست میکنی به احساس ارامش میرسی در روابط وقتی میفهمی به احساس ارامش رسیدی اونوقته که افکار بهتری رو داری ایجاد میکنی

    و هدایت میشی به مسیر های بهتر به ادمهای بهتر به تجربه های بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1913 روز

      سلام نسترن جان.

      خیلی ممنونم ازت برای وقتی که گذاشتی و این کامنت مفصل و سراسر نکته رو از فایلِ استاد نوشتی.

      اینکه من فقط روی باورهام کار کنم، اونوقت هدایت میشم به ایده های خوب، آدم های خوب، شرایط خوب.

      خیلی خیلی این قسمت رو دوست دارم، اینکه من افکارمو بهبود بدم، در ادامه مسیر خودش برام هموار خواهد شد.

      الهی شکرت.

      امروز غوطه ور شدم در فراوانیِ نعمت و برکتِ خدا.

      فراوانی ها با مثال جلوی چشمم میان و بهتر میتونم درکشون کنم.

      خدایا دوستت دارم

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهیا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز من میخام به زبان ساده داستان زندگی خودم و وباورهایی که منو تا مرز نابودی کشوند و باورهایی که منو به پادشاهی رسوند و به صورت واقعی برای شما و دوستان عزیزم در این سایت بی نظیر بگم من در 17 سالگی به لطف الله وبا اینکه هیچ چیز از قانون جذب نمیدونستم چون این موضوع مربوط به 18 سال پیش ،،من در خیالم خودم وبا فرد عالی مهربون تصور میکردم و این فکر بارها توی ذهنم میگذشت و احساس فوقع العاده ای بهم میداد تا طبق قانون من در زندگی واقعی تجربش کردم و همه چی عالی بود… تا اینکه ذهن من با وردیای نامناسب نه ،ویران کننده کار خودش و شروع کرد (شیطان عزیزم)واینم بگم که من بخاطر شخصیت پدرم وذهنیتش در مورد خیانت و فیلمهای به قول معروف زمان شاهی که از بچگی تو خونه ی ما نگاه میکردن و منم طبق عادت والدینم پیش اونا نگاه میکردم وتمام فیلمای اون دوران بدون استثنا موضوعش خیانت بود و جدایی ذهن من کاملا برنامه ریزی شده بود برای این موضوع وبخاطر جدایی پدر و مادرم که اونم از ورودیای نامناسب و ویران کننده ذهن پدرم بود من با این تجربه ها و ساختار ذهنی وارد یه رابطه بااین فرد شدم از همه نظر عالی بود ،خیلی زود عاشقم شد به خواستگاریم اومد من از تمام دوستام زودتر ازدواج کردم اون موقع همه چی آماده شد که من یه زندگی رویایی و تجربه کنم اینم بگم که این چیزی که الان میگم و یادتون باشه تا متوجه بشین باورها چیکار میکنن و آدما به کجا میکشونن (من خیلی از همسرم زیباتر بودم هر کی منو تو خیابون میدید حتما بهم توجه میکرد رنگ چشمام عسلی سبز و همه عاشق چشمام میشدن پوست برنزه اندام فوقع العاده عالی وهمسرم 9 سال از من بزرگ تر بود ) واون قیافه ی خیلی معمولی و رفتار عالی آروم مهربون وبی نظیر بود و من عاشق شخصیتش شدم وباتمام وجودم دوسش داشتم واینم بگم همسر من شغل نداشت ماشینم نداشت شرایت مالی خوبیم نداشت ولی من واقعا عاشقش شدم بعد از ازدواج همسرم به تنهایی برای خودش یه مغازه ی کوچیک دست و پا کرد و شروع به کار کرد و ما با وجود مشکلات زندگی عاشقانه و قشنگی داشتیم و زودم خداوند به ما یه دختر زیبا داد ولی من تمام این مدت بخاطر کنترل نکردن ورودیام و پرورش دادن افکار منفی ونوع ساختار ذهنم از بچگی کوچکترین اتفاقی که میوفتاد و میزاشتم به حساب اینکه حتما کسی تو زندگیش اون فکرا اون علفهای حرض هر روز قوی و قویتر میشدن ومن هر روز طبق عادت ساعتها اون افکارو پرورش میدادم و به کوچکترین نشانه ها در مورد این موضوع توجه میکردم و از طرفیم به طور عجیبی و کمبود عزت نفس به همسرم وابسته شده بودم وانقدر میترسیدم که از دستش بدم و طبق قانون جهان کاری کرد که من بدترین رفتارهاو ازش دیدم ،رفتارهایی که خودم بوجود آوردم چند مورد خیانت و جهان بهم ثابت کرد افکارم و باورهام به جایی رسیدم که توان راه رفتن عادی و توی خیابونا نداشتم انقدر عزت نفس نداشتم و خودم و زیبا نمیدونستم که واقعا دیگه زیبا نبودم جهان طبق باور من زیباییم ازم گر فته بود یه دختر که اندامش خیلی بد شده بود قیافش شاید باورتون نشه ولی رنگ چشمامم تغییر کرده بود واقعا دیگه عسلی نبودن …..به حدی پیش رفت که واقعا هیچی برای انگیزه داشتن و موندن تو این دنیا نداشتم تا خداوندمن صدای استاد عزیزم و به گوشم رسوند باهام حرف زد و یه تیکه 30 ثانیه ای و از عزت نفس ودوستداشتن خودت و به گوشم آورد انگار یه پرده ی سیاه از جلو چشمم برداشتن انگار افتاده بودم و پدرم بلندم کرد و بغلم کرد و گفت بیا بغل خودم تو فقط ماله خودمی من برای تو کافیم (اینارو که مینویسم اشکامم داره میاد پایین و خداروشکر میکنم )من هروز آگاهانه تلاش کردم سایت استاد و پیدا کردم تمام دوستانم و حذف کردم اینستام و پاک کردم ساعتها با خداوندم صحبت کردم سپاسگزاری کردم شروع به خوندن قرآنم کردم وبا من حرف زدخداوندمن بعد از چند ماه دوره ی عشق و مودت و تهیه کردم وبی نظیر این دوره ساعتها فایل 8 وابستگی این دوره رو گوش میدادم وترانه ی آخرش و توی پارکها پیداروی میکردم وبعد از 6 ماه من به آزادی رسیدم به قدرت مثل پرنده ای که بعد از سالها آزاد شده باشه و پرواز کنه،،خب حالا چه اتفاقی برای من و همسرم افتاد من با استفاده از دوره ی عشق مودت به درک عظیم و بالای از روابط رسیدم و پذیرفتم همسرم الان هرچی هست من بودم ومن این شخصیت و ازش ساختم خودمم درستش میکنم وبه خدا قسم ذره ای ازش بخاطر رفتارش و گذشتش ناراحت نشدم نیستم و با تمام وجود دوسش دارم و از بودنش لذت میبرم الان چون من با کار کردن روی خودم یه همسر بی نظیر و بسیار پاک دامن متعهد والبته ثروتمند چیزی که قبلااصلا وجود نداشت و ساختم و البته خودم بااستفاده از قانون سلامتی و زندگی و به اون سبک بی نهایت زیبا شدم طوری که هر جا میرم همه عاشقم میشن وانقدر بیبی و زیبا شدم انقدر خودم و دوستدارم که همه ام دوسم دارن واینا رو من از شما یاد گرفتم خیلی ازتون تشکر میکنم بخاطر واقعیتهایی که بینظیرن و هر وقت من از طریق شما آموزش میبینم انقدر رشد میکنم از همه نظر که بهترین و بالاترین احساس و تجربه میکنم و نتیجه ای که متفاوت نصبت به زندگی اطرافیانم استاد بینهایت سپاسگزار شما هستم بخاطر شخصیت جدیدی که از من ساختین و همچنین خانم شایسته ی بینظیر که بهم رفتار درست وشجاع بودن و توی زندگی در بهشت آموزش داد از تمام دوستانی که دچار مشکل هستن توی روابط حتی خیلی کم میخام که دوره ی عشق و مودت و تهیه کنن این دوره بی نظیر و آدم و به درک بالاتر از روابط افراد میرسونه و پایش و حال خوبتو فقط وفقط به رابطه ما با خداوند گره میزنه ومارو به بینهایت آزادی میرسونه از خداوند خیلی سپاسگزارم بخاطر حضورم در این فضای بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فاطمه محسنی گفته:
      مدت عضویت: 471 روز

      سلام دوست گلممم ممنونم بابت کامنت ارزشمند و نتایج فوق العادت برات بهترینارو ارزو دارم چقدر قشنگه وقتی یک رابطه ای ازونجا به اینجا میرسه

      قلبم مثل گل شکفته شد فرکانس شمارو دریافت کردم براتون خیرو در دنیا و اخرت ارزو دارم

      انشالله رابطتون هرروز به اذن الله قشنگتر بهتر زیباتر و فوق العاده تر بشه

      در پناه خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    شکیلا گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام استادجون خداقوت من با الگو گرفتن وتغییرنگاهم این وباوررودرخودم ایجادکردم رسیدن به خواسته ها سنو سال نمیشناسه همانطورکه ازمثالهای قرانی مثل بچه دارشدن یحیی ابن ذکریادرسن 70سالگی کافی بودناامیدبشه بگه من پیرم سنو سالی ازم گذشته دیگه بچه دارنمیشم خداوند این مثالهارو الکی درقران نگفته بلکه این داستانهای قرانی برای یاداوری واموزش درخواست هاست که بگه برای رسیدن به خواسته حدومرزی وجودنداره حتی همین الانم الگوهای زیادی وجودداره ،تاحدودی یادگرفتم که چطور نگاه وباورهامودرعملکردم تغییر بدم من قبلادرذهنم احساس میکردم قدم برداشتن به سمت خواسته هام سخت وغیرممکنه وخیلی سریع منصرف میشدم ازداشتنش .چون اون خواسته روخیلی سخت وغیرممکن می دیدم اما الان بااموزه های شما استاد اومدم باتغییرباورهام ونگاهی متفاوت وخوشبینانه اون خواسته رو درذهنم خیلی ریزکردم وباتوکل برخداوند مسیررسیدن به اون خواسته رو درذهن خودم آسون کردم وغیرممکنهارو باالگوگرفتن ممکن ساختم وباورلیاقت رودرخودم ساختم وبا ایمان وامیدبه هدایت خداوندبه سوی خواستم قدم برداشتم و واردترسهام شدم وقتی واردعمل شدم دستان بی نظیرخداند خداوند ازراه می رسیدن ومن درکمترین زمان شاهد معجزات بی نظیرخداوندیکی پس ازدیگری میشدم کافی بود که من جنس نگاه و باورمو تغییربدم قربون این قانون خداوندبرم کافی بودمن یه خواسته ای رو درذهنم بزرگ کنم وخیلی سخت وناممکن ببینمش وبهش بدبین باشم ولیاقت داشتنش رو درخودم نبینم ورهاش کنم دیگه جهنمی برای خودم میساختم ازجنس حرص وجوش و بی عرضگی خوارو ذلیل و یک انسان بیهوده و ناتوان وبیمارونا امیدازهمه جاباکلی ناسپاسی ….

    سپاس استادجانم ازاموزه های شما ومریم جون تاحدودی فرآیندخلق خواسته رویادگرفتم خدایابی نهایت سپاس ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 822 روز

    به نام خدا

    ردپای 51

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    امروز میخوام یکی از نتایج بنویسم

    من قبلا وقتی به تضادی برمی‌خوردم حداقل یک روز کانل از دست میدادم

    بسیار حس قربانی بودن داشتم ،مثلا اگه وسط کارم مهمون میومد میگفتم وای چرا اینطوری میشه چه وقت مهمون بود کارام مونده و…

    الان وقتی این اتفاق یا اتفاقای دیگه میفته ،اونو نشونه ای از سمت خدا میبینم

    مثلا اگه وسط کار مهمون سرزده بیاد

    میگم خب خدا گفته که الکی سخت نگیر الان وقت استراحت و لذت بردن!

    شاید منطقی نباشه واس خیلیا ولی چیزیه که کمک میکنه حالم خوب بمونه

    یا هر تضاد دیگه ای برای من در گذشته حس بد به همراه داشت

    الان حس کمی بد به علاوه پرسیدن سوال ،خب حالا باید چیکار کنم؟چه راه حل دیگه امتحان کنم

    تازه اون حس بد هم ماندگاری گذشته نداره

    قشنگی ماجرا اونجایی که الان وقتی به چالشی برمیخورم ،از خدا کمک میگیرم

    میگم تو بهم بگو قدم بعدی چی باشه؟

    یکی دیگه از دستاوردها اینکه شوق هدف آنقدر در من زیاد شده که صبح بسیار زود بیدار میشم و واس رسیدن بهش و همفرکانس شدن باهاش تلاش می‌کنم

    باید اعتراف کنم قبلا هم از این تلاش ها کردم اما هرگز با حال خوب نبود و از سر اجبار و باور به نشدن قدم برمی‌داشتم

    قبلا هم گفتم که هدفی که واسش تلاش می‌کنم پرچالش ترین بخش زندگیمه یعنی من باورهای خیلی بهتری راجب ثروت و سلامتی و رابطه دارم

    اما تو این مورد خاص اوضاع خوب نبوده

    پس اگه قانون تو این مورد به من کمک کنه در همه ابعاد میتونه!

    تا اینجا کار اوضاع خیلی خوبه و فقط نیاز به دیسیپلین امید کم نیاوردن داره و مطمئنم خیلی اوضاع بهترم میشه

    البته باورهای قدیمی هرازگاهی میان سلامی میکنن و میرن

    اگه نشه چی؟اگه سخت باشه چی؟اگه اون روز اتفاق بدی بیفته چی؟اگه از الان به بعد خوب پیش نره چی؟….

    راستش همه اینا با یه کلمه ،قدرتشون از دست داد

    خدا !

    من اگه فقط به خدا باور داشته باشم

    و تلاشم چه فیزیکی چه متافیزیکی کرده باشم

    دیگه نگران چی باشم؟نمیدونم ولی تو گذشته من خدا پررنگ نبوده اما الان واقعا حس میکنم وقتی خدا هست دیگه نگرانی ندارم!

    ازش میپرسم راهنمایی میکنه ،ازش میخوام آرامش میده،ازش میخوام منو برای آسونی ها آسان کنه،ازش میخوام بهم قدرت بده در برابر سختی ،ازش میخوام خودش دل هارو نرم کنه ،ازش میخوام خودش راهنما مسیر باشه

    این حس الانمه البته با ناخالصی های قبلی ،چون کلی راه هست برای ایمان ابراهیمی

    ولی حداقل الان در بالاترین سطح برای منه

    اگه سختی بیاد میشینم فکر میکنم ،حتما خدا میخواسته چیزی بهم بگه؟شاید میخواسته بگه سخت نگیرم که سخت میگیرن :)

    شاید میخواد بهم بگه مسیر عوض کن اونور قشنگ تره

    وقتی آسونی میاد فک می‌کنم خب خدا جایزه امروزم داد

    خب خودش منو برد یه مرحله بالاتر

    درست مثل یه بازی قشنگ که تازه داره دستم میاد چطوری انجام میشه

    خیلی راضیم از این روزای زندگی ،اصلا همین که قبلا تعریف کنم از خوبیا مقاومت داشتم

    انقدر که باور کرده بودم چشم میخورم

    و شما استاد عزیز بهم یاد دادید قدرت دست کیه

    الان از تعریف خوبی فقط به این فکر میکنم که دارم خوبی های بیشتری گسترش میدم

    دارم با گفتنش خوبی هارو به بقیه هم نشون میدم و…

    این روزا میتونست خیلی سخت برام بگذره اما الان با شور و شوق و پذیرنده عشق زیبایی آگاهی روزها میگذرونم

    ازتون ممنونم که سخاوتمندانه خوبی هارو به بقیه یاد دادید

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    mohamad kord گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و همچنین کاربران سایت عباسمنش که من واقعا ازشون بخاطر اینکه تجربیات زندگیشون رو توی کامنتا میگن و درباره ی ضعف های شخصیتی که دارند صحبت میکنند ممنونم واقعا کامنت های شما به من کمک کرده ، کلا یکی از کارهای خوبی که تو طول روز انجام میدم اینه که میام کامنت های سایت رو میخونم

    از استاد هم که هرچقدر تشکر کنیم کمه استاد شما نمونه بارز تغییر هستید

    از اون ادم چاق و شکمو تبدیل به چی شدید استاد ،چقدر خوشتیپ شدید ، چقدر سرحال ترید ، چقدر جوون تر شدید ، اصلا ادم فایل های قبلی رو میبینه باور نمیکنه که این همون ادمه

    استاد من واقعا به این صحبت های شما نیاز داشتم

    و وقتی داشتم گوش میدادم به صحبتاتون با خودم میگفتم کاش پنج سال پیش که تازه دانشگاهم شروع شده بود تو این فرکانس یودم و میتونستم همچین اگاهی هایی رو بشنوم

    درمورد این ترمز هایی که گفتید بلا استثنا من همه رو دارم ، حالا بعضی ها رو کم تر بعضی هارو خیلی شدید تر.

    من موقعی که میخواستم بیام دانشگاه یه دایی دارم که کلی رابطه مختلف داشته قبلا و اون بهم گفت که ته این رابطه ها هیچی نیست اصلا سمتش نرو و فلانه و فلان و فلان

    از یه طرف هم اون احساس لیاقته خیلی تو من اشکال داشت

    یادمه ترم اول همش جلو آیینه بودم و داشتم مو هام رو درست میکردم ، انقدر که رفیقام میگفتن بابا ول کن آیینه رو ، اما دم خودم گرم که همونجا فهمیدم که مشکل ظاهر نیست مشکل اعتماد بنفسه

    با شما اشنا شدم و دوره ی عزت نفس رو تهیه کردم و دارم روی خودم کار میکنم

    یکی دیگه از اون پاشنه آشیل های سنگین من توی ای موضوع اینه که من که تو خانواده فقیرم

    من که بابام نه کارمنده نه سرمایه داره خونمون هم که تو روستاس و پدر مادر روستایی دارم و …

    این فکر یکی از بزرگ ترین عامل‌هایی بوده که منو همیشه نگه می‌داشته

    مورد بعدی

    اینه که همش تین فکر زو داشتم که اخرش که جداییه چرا اصلا شروعش کنم

    من که میدونم این اخرش به هیچ جا نمیرسه چرا اصلا شروع کنم

    حالا البته دارم روی خودم کار میکنم که آقا اصلا مسیر مهمه بعدم وقتی تو اصلا شروع نکردی چطور میخوای اخرش رو بفهمی .

    البته من فکر میکنم که همه ی این فکر ها بهونه های همون احساس لیاقت است

    ترمز بعدی اینه که من همیشه فکر میکنم برای شروع یه رابطه باید خیلی پول داشت در صورتی که رفیقام با شرایط مالی مشابه من رابطه های فوق العاده دارند

    ترمز بعدی اینه که همیشه فکر میکردم که رابطه کل وقت ادم و میگیره اصلا دیگه وقتی ندارم که به کار هام برسم در صورتی که من اصلا کلی تایم خالی دارم ، و هر چقدر من سرم شلوغ تر میشه احساس میکنم که از زمانم استفاده بهتری دارم

    وقتی هشت ساعت وقت رو برای یک کار که سه ساعت زمان لازم داره می‌زاریم ، پنج ساعت رو هدر دادیم

    قبلا خیلی این فکرو داشتم که اصلا دختر خوب نیست اما الان دارم رو خودم کار میکنم که ادم خوب خیلی زیاده ، بستگی به ما داره که چه بخشی تز وجود یکنفر رو برانگیخته کنیم

    و باور های مذهبی که این کار درست نیست و گناه داره و اگه الان این کارو بکنی بعد که ازدواج کردی همسرت هم همینجوری میشه و ….

    و از یکطرف هم باور های اجتماعی مثله غیرت

    نمیدونم اصلا چی بگم در این مورد اما من تو دانشگاه مثلا این فکرو داشتم که وارد رابطه شدن با یه دختر در واقع ضربه زدن و اسیب زدن به اون دختره و آبروش فلان میشه و …. همه ی اینها زمانی توی فکر من بوده اما الان خیلی کمتر شده

    تشکر دوباره میکنم از استاد که این موضوع رو انقدر خوب باز کردند و توضیح دادند بصورت کامل

    سلامتی و ثروت رو برای همه آرزو میکنم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: