https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از بچگی خیلی رفتار خوبی نداشت با اینکه خیلی برام کارهای زیادی میکرد ولی همیشه جیغ میزد سرم
و میگفت من پسر میخواستم
بزرگ شدم و تمام رابطه هام به طرد شدن انجامید
با اینکه بهم میگفتن ما لنگه ی تورو جایی ندیدیم
ولی هیچ وقت پا پیش نمیگذاشتن و من خودم میرفتم از اون رابطه و افتخار هم میکردم که من اونو ول کردم ولی دلیلش چیز دیگری بود در ناخواداگاه
تا اینکه با یک روان شناس کاملا متفاوت اشنا شدم که
همین درس های استاد را بهش باور داشت ولی با روان شناسی یونگ تلفیق کرده بود
و وقتی من از ته دل خواستم از خدا که چرا اینجوری میشه اون خانم سر راهم قرار گرفت (اگر نباید اسمی ببرم اسمش را پاک کنین، خانم سوده هروی، موسسه زندگی سالم، دوره جدایی تا تعالی)
و بهم گفت ما به این جور ادم ها که مادرشون در کودکی این حرف ها بهش زدن را میگیم کودکانی که طرد شدن را درونی کردن
و بلا استثنا یا در روابط طرد و ترک میشن یا
خودشون اون رابطه را ترک میکنن(اصطلاح چمدون به دستی را بکار برد)
که با کوچک ترین نشانه از اینکه طرف دوستشون نداره (که اونم خودشون به خاطر اون حرفهای کودکی تفسیر میکنن)
چمدونشون که امادس فقط برمیدارن که برن
و نمیدونین من خیلی روی دوست داشتن کودکم کار کردم به واسطه اون خانم و الان عاشق مادرم شدم و رابطم باهاش عالی شده (وقتی بقیه اینجوری مینویسن ناخوداگاه ذهن فکر میکنه کار 2ماه بوده و خودش را با بقیه مقایسه میکنه نه این نتیجه کار 2سال هست)
در صورتی که قبلا چند بار در هفته با مادرم دعوا میکردم (اتفاقی که استاد میگه تکرار شونده خبر از چیزهایی از اون زیر میده)
و الان دیگه دعوا نمیکینم و حتی اگه بحث کوچکی شود سریع اشتی میشود
و یک شب که داشتم روی عزت نفس دوره استاد کار میکردم و احساسم به خودم خیلی خوب بود(قبلا احساس بی ارزشی داشتم فکر میکردم پسرها خوبن و ما سربار)
مامانم اومد توی اتاقم گریه افتاد و گفت تو خیلی خوب هستی من دختر مثل تو ندیدیم و این سالها من تورا ندیدم و همیشه ازت بدم میومد
و کلی گریه کرد
و اون مشاور گفت که اگر رابطت با مادرت خوب شد بدان ازدواجتم بعدش درست میشه چون یعنی اون کودک طرد شده شفا پیدا
…..
یک مورد دیگه که بود
من خیلی دوست داشتم ازدواج کنم و فکر میکردم اکی هستم و میگفتم مشکلی نیست چرا نمیشه؟
بعد من هر کس به صورت سنتی برای من خواستگار میومد
به شدت عصبانی میشدم( اون مشاور به من گفت عصبانیت نشانه سایه است از چی اون بدت میاد؟)
گفتم چون ترسو است
حالم از ازدواج سنتی بهم میخوره اینقد میترسه که مامانش و میفرسته و جلو واسش یکی رو بپسنده
و بعد یکدفعه یک اگاهی مثل پتک خورد توی سرم
که این منم که میترسم
این منم که میترسم طرد بشم و منو دوست نداشته باشه(کودک طرد شده ای که مادرش بهش گفته)من ترسو هستم
در صورتی که در خوداگاهم همه بخاطر شجاعت و بی باکی ام تحسین شدم و اصلا قبول نمیکردم من ترسو باشم
و اصلا از تعجب شاخ در اوردم که من یک درصدم فکر نمیکردم میترسم (کتاب نیمه تاریک وجود)
البته که اون کار کردن ها با اون خانم به تنهایی اصلا نتیجه نمی داد و با دوره های استاد خیلی خیلی کامل تر شد و با شناخت قانون ترس هام کمتر شد
آفرین به شجاعتت دختر. صد آفرین به پیگیریت در مورد اصلاح اون جنبه از وجودت که سالها آزارت می داد.
همه ما از پدر یا مادرمون گاهی انرژی منفی دریافت کردیم که باعث کدوزت خاطر و ایجاد باورهای اشتباه در مورد خودمون شده ولی معمولا به حد از اونها نفرت نمی رسه. شما حتما خیلی ضربه های پی در پی و سنگین خورده بودی که چنین حسی به مادرت داشتی. و صد البته که برگردوندن این ورق سنگین حتما کار دشوار و زمان بری بوده که از عهده هرکسی برنمیاد. مگر کسی که اونقدر با کتاب خوب خوندن و دوره خوب گوش دادن و کمک از اساتید سطح بالا روی خودش متعهدانه و با حوصله کار کنه که به این حد از خودشناسی برسه که عمق مطلب رو کشف و ضبط کنه. سر مچ ذهنشو بگیره مثل شما و اونجاست که درهای رحمت باز میشه و نتایج شگفت انگیز رقم می خورن.
بسیار بسیار تحت تاثیر اتفاقی که در مورد مادرت تعریف کردی قرار گرفتم و اشکم سرازیر شد. دقیقا طبق کتاب نیمه تاریک وجود پدر و مادر ما هم کودکی ترسیده و ناآگاه در درونشون دارن که در اون برهه از زمان نمی دونستن چه کاری درسته و چه تصمیم و حرفی حالشون رو خوب می کنه. بهترین کاری که در مورد خودشون و ما بلد بودند رو انجام دادند. که اون هم ناشی از رفتار پدر ومادر خودشون باهاشون بوده.
من هم گاهی که یادم میاد مادرم به خاطر کند بودنم در انجام کارها سرم داد می کشید و بهم می گفت سوزن یه کاره، الان که حرفهای استاد رو با دقت گوش میدم و کتابهای بیشتری خوندم از مادرم چیزی به دل نمی گیرم. میگم اون آدم فرز و سریعی بود و اعصابش خراب میشد منو می دید که خیلی پرحوصله ام.هزارتا کار داشته و نمی تونسته معطل من بمونه. نگران آینده من بوده که از زندگیم عقب نمونم. هی برای خودم تعبیرهای مثبت می سازم. و آخرش هم میگم منو در هر شرایطی دوست داشته ولی ظرفیتش در این حد بوده.
کار خیلی بزرگی کردی و حتما با همین روش و این استمراری که در پیدا کردن ریشه ترمزهات داری حتما و حتما در همه جنبه های زندگیت رشد چشمگیری می کنی از جمله در جذب یک عشق دوطرفه عالی و تعالی بخش.
سپاسگزارم از کامنت بسیار زیباتون و این هما انرژی مثبت
بله دقیقا همین است اونها مشکلات و تاثیرات باورهای مخرب والدین خودشون را داشتند و نا اگاهانه به ما انتقال دادن و چه بسا ماهم اگاه نمیشدیم همین کارو میکردیم
بعد از دیدن فایل ترمز هایی که داشتم یادداشت کردم و بعد خاستم الگو پیدا کنم از افرادی که چهار اطراف مه هستند و ازدواج کردند از خدایم هدایت خاستم و بعد واقعا متوجه شدم که در اطراف مه صدها الگو است از کسانی که ازدواج کردند و زنده گی خیلی خوبی هم دارند
یک تعداد از دوست های خودم که اصلا چهره معمولی دارند یعنی هیچ زیبایی خاص و ویژه گی هایی که از زیبایی شنیدیم ندارن
یک تعداد کسانی که اصلا مدرک خاصی ندارند نه کدام شغلی دارند نه پدر و مادر و فامیل سطح بالایی دارند
دختر هایی که در سن خیلی بالاتر با یک فرد خیلی عالی ازدواج کردن(اتفاقا چند روز قبل در عروسی یکی از آنها دعوت بودم که عروس بزرگتر از داماد بود)
کسایی که نه اندام فوق العاده دارند و نه کمر باریک و نه قد بلند و هیچ کدام از اینا اما چقدر ازدواج های موفق داشتند چقدر همسر شان دوست شان داره
اولین موردی که باید باور کنیم این است که هیچ عامل بیرونی هیچ چهره خاص و اندام خاص و مدرک و شغل خاص هیچچچچچچچچ کدام از اینها تاثیری در داشتن ازدواج موفق و رابطه عاشقانه و پیدا شدن فرد دلخواه ما نداره وقتی این را باور کنیم اصلا به فکر تغییر ظاهر خود نمیباشیم
فقط یک راه است او هم عزت نفس داشتن ، اعتماد بنفس، احساس لیاقت، خودارزشی، عاشق خود بودن
استاد این فایلتون کلی اگاهی داشت من خیلی از این ترمز هارو دارم و باید روشون کار کنم .
میخوام داستان اشناییم با یک اقا پسرو بگم .
من چند ماه پیش ویژگی هایی که میخواستم طرفم داشته باشه نوشتم بعدش یک پسری وارد زندگی من شده بود خیلی عاشق بود همیشه میگفت تو تنها کسی هستی که ارزوم شدی! من هرروز بیشتر جذبش میشدم بیشتر میگفتم چقد خوبه چقد موفقه و …
هدفش از اول ازدواج بود . دوماه گذشت …. من دیگه این فکرا تو سرم میومد این پسره خیلی خوبه بابا من که چیزی ندارم حتی یه بار بهش گفتم که تو با من حیفی مگه من چی دارم … من احساس بی ارزشی میکردم و وابستش شدم و این پسر بی نهایت عاشقم بود این رابطه خیلی خیلی ناباورانه غیر منتظره از طرف ایشون با دروغ از بین رفت… کسی که 85 درصد ویژگی میخواستمو داشت و فوق العاده عاشق بوداا اخرش یجوری رفت که من دهنم باز موند
من تو اون مدت که باهم بودیم حتی به من اجازه نمیداد بگم خداحافظ و همه حرفاش اینجوری بود که ما تا ابد باهمیم ….
این رابطه به خاطر وابستگی و بی ارزشی ترکید !!!
یه نکته دیگه من شدیدا روی ایشون حساب کرده بودم روی قولاش روی قسماش روی حرفاش واقعا احساس میکردم دوستم داره اما دیگه دیگه …
اخرش قانون بدون دلسوزی و به صورت سیستمی به فرکانسامون جواب میده و این رابطه رو شکوند …
استاد حرفتون حقه …
قانون خطا نداره ….
این داستانو اینجا نوشتم برام بمونه …
خیلی جای کار دارم …
استاد من دختری هستم 20 ساله چند روزه به صورت جدی شروع کردم کار کردن روی خودمو … شکرگزاری میکنم … تمرکز بر نکات مثبت … فایل میبینم ….
استاد من یه دختریم که به راحتی تشخیص میدم که توی ذهنم چه خبره و چه کد مخربی وجود داره …. ولی اصلا خیلی سخت هستش برام تغییر کد مخرب و تبدیل اون به کد قدرتمند کننده …
کلا طریقه تغییر پاشنه اشیل و باورای اصلی برام سخته …
انشالله که هدایت بشم …
دوستان اگر تجربه ای درمورد تغییر باورهابه صورت بنیادین دارن خوشحال میشم برام کامنت کنن …
اول این باور را به وجود بیار که خداوند بهترین حاکم ممکنه
و این دنیا را به بهترین وجه برای ما ساخته تا توش از زندگی مون لذت ببریم
این به نظر من مهمترین و بنیادین ترین باور هست
دوم شما قدرت دارید هرجای این دنیای بزرگ که خدا براتون ساخته برید و از هرچی دوست داشتید لذت ببرید یعنی قدرت دارید زندگی تون را هرجور دوست دارید بسازید
سوم چطور این زندگی را بسازید ؟
با همون روحی که خداوند به شما داده
روح شما وجه مشترک شما با همه انسان های موفق هست هر انسان موفقی از قدرت روح ش و هدایت خداوند استفاده کرده که شما هم به هردو دسترسی دارید پس می تونید جز موفق ترین افراد باشید
چهارم نشانه هایی که تغییر این باورها را تایید می کنه و نشون میده جهان جای لذت بخش هست شما می تونید زندکی تون را بسازید و شما هم می تونید موفق بشید را پیدا کنید و دایم به خودتون یادآوری کنید
من خیلی لذت بردم و صادقانه بگم خیلی از این ترمز ها و افکار نامناسب را من داشتم
من وقتی که یکی از این ترمز هایم را ازبین بردم همان لحظه من نتیجه را دیدم و چند بار دوباره به خودم آفرین گفتم که توانستم یکی از این فرکانس ها را از بین ببرم
یکی از این ها ( من نمی توانم بدون داشتن شغل پول بسازم ) من روی خودم آن قدر کار کردم و در طور روز به خودم گفتم من می توانم پول بسازم بدون اینکه کار خاصی انجام دهم
چند روز قبلش من یک ماشین حساب را به کسی قرض داده بودم و آن را چند روز ندیده بودم . یک روز به من زنگ زد که قرار گذاشتیم در یک پارک کوچک که ماشین حساب را به من برگرداند ، وقتی آورد گفت اتفاقی یک خراش کوچکی روی آن افتاده بود ، برای همون خراش کوچک چند برابر پول آن ماشین حساب را به من داد با اینکه من اسرار بسیار داشتم که لازم نیست ، این چیزی نشده و…
خدارو شکر می کنم کهمن را هدایت کرد و خیلی ممنون از استاد خوبم که به این راحتی راه را به من آموخت .
دوست داشتم یه مطلبی رو بگم واونم این که قبل اینکه وارد یه رابطهای بشیم باید خودمون رو بهتر بشناسیم بعد بریم تو رابطه باید بشینی برای خودت بنویسی چی دوست داری از یه رابطه چی دوست نداری چیزهایی رو که دوست داری رو به خودت یاداوری کنی وچیزهایی که دوست نداری رو هم شناسایی کنی
مثلا من از یه رابطه چی میخوام مثلا عشق میخوام محبت ارامش صداقت درستی پاکی زلالی وفاداری احتران بخشش دست ودل باز بودن همه اینهارو بنویس بعد بهشون توجه کن بگرد در اطرافت ببین چه کسایی این ویژگی هارو دارن تایید کن تو ذهنت تحسین کن چه ازدواج کرده باشی چه نکرده باشی باید به چیزهایی که تو رابطه دوست داری توجه کنی اگر هم نمیدونی چی دوست داری به چیزهایی که دوست نداری فکر گن چیزهایی که دوست داری برات آشکار میشه
تصمیم به نوشتن نداشتم ولی حسم گفت اینارو بنویسم به نظرم برای یادآوری به خودم بود که حالا که فکر کردی حرفهای استاد برای مجردا بود ولی تو که ازدواج کردی خیلی هاش به درد تو نمیخوره این تمرین هم برای خودت هر روز انجام بده
ممنونم از همه دوستان واستاد هدایتگرم وخانم شایسته ی گرانبها
دوستان یه لحظه قلبم بهم گفت اتفاقاتی که تو این 3 روز برام افتاده رو باهاتون به اشتراک بزارم
من حدود 6 ماهه که خیلی دارم فایل های دانلودی سایت رو میبینم و فکر کنم حدود 90٪ به بالا اون هارو گوش کردم ولی جالب اینه که الان فهمیدم فقط شنونده بودم و اصلا نتونستم اون اموزه هارو تو زندگیم اجرا کنم و شاید هم هنور موقع من نرسیده بود
داستان من از جایی شروع میشه که تقریبا یک ساله بخاطر کاری که شروع کردم خواب و خوراک ازم گرفته شده بود و همش از لحاظ فیزیکی و بخصوص ذهنی درگیر این کار شده بودم با کلی فشار و استرس که روم بود و فقط میخواستم این کار به نتیجه برسه و فکر میکردم که اگه این کار به نتیجه برسه تموم مشکلاتم حل میشه
در طول مصیر از خیلی افراد خواستم که به من کمک کنن و جایگاه اونارو شاید بالاتر از خدا دونستم گفتم حتما اینا به من کمک میکنن بزار به این بگم به اون بگم ولی بخاطر شرکی که داشتم تموم کارها به صورت عجیب از میپاشید و من دوباره اون کار اشتباه رو تکرار میکردم و دوباره تموم تلاش هام متلاشی میشد و به سر خط میرفتم و همش هم بحث و مشکل بود که فقط سرمایه ام نابود میشد
اخرین بارش هم یه فردی بود که بهش برای گرفتن قطعات صنعتی کارخونش چندین بار گفتم و اون فقط بهم میگفت باشه ادرس و افرادی که باهاشون کار میکنی رو برام بفرست تا من کارشناس هام رو. برای برسی بفرستم و منه بی خبر خیلی خوشحال همه ادرس و شماره هارو میفرستادم غافل از اینکه اون کاره ای نیست فقط قادر مطلق خداست و بعد که اون فرد رو میدیدم و بهش مبگفتم چی شد میگفت کار که اینجوری فایده نداره باید اونارو بیاری دفتر من و همینطور این چرخه باطل ادامه داشت
تا دقیقا سه روز پیش که با تمام فشار هایی که روم بود و دیگه بریده بودم گفتم خدایا دیگه بسه یک ساله از زندگیم هیچی نفهمیدم خودت کمکم کن و دستم رو بگیر
شاید باورتون نشه ولی همون شب که اومدم خونه و اتفاقی سایت رو باز کردم با این فایل رو به رو شدم و من تازه انگار فهمیدم این همه فایل که گوش دادم اصلا هیچ کدومش رو متوجه نشدم و اصلا اصل داستان همین باورها و تغیر اوناست و ای داد بی داد تموم این باور هایی که استاد مثال زدن رو من تو همش مشکل دارم و اصلا برا همینهه من تو رابطه هم خیلی مشکل دارم
برای همین فک کنم صبح روز بعدش شاید ده. بار همین فایل شماره 1 و 2 رو گوش کردم که تا بعد از ظهر من تکون نخوردم و همینطور که استاد گفتن این باور هارو درباره ثروت هم میتونین بکار ببرین و من شروع کردم به نوشتن تموم باور هایی که تو این فایل متوجه شدم چه درباره رابطه چه درباره ثروت
و بصورت خیلی معجزه وار از صبح فرداش نتیجه های من شروع شد فقط با نوشتن همین باور ها بدون اینکه حتی روشون بخوام کار کنم تموم کار ها انگار روغن کاری شده بود من فقط تو خونه نشسته بودم و هی همه زنگ میزدن میگفتن این کارو برات انجام دادیم فلان کار داره اوکی میشه فلان مسئله رو استارتش زدیم و اینجا بود که فهمیدم چقدر باور های خراب و درب داغون داریم که نمیزاره تکون بخوریم
ولی جالب ترین. قسمت ماجرا هنوز مونده اونم میدونین چیه؟
اینکه اون فرد همین امشب تو باشگاه بدون اینکه من چیزی بگم و اصلا حرفی بزنم یه دفعه خودش گفت پس تو معلوم هست چرا نمیای مگه نگفتم پاشو بیا با اون افرادی که معرفی کردی من که اصلا خشکم زده بود بعد چند ثانیه گفتم اخه مهندس سرشون شلوغه اونا نمیان یه دفعه خودش گفت خو باشه اونا نیان خودت پاشو بیا دفتر من تا من معرفیت کنم و بگم کارهای صنعتی مون رو فقط به تو بدن دیگه از این به بعد و من هفته به هفته تموم حساب هارو تسویه میکنم با همه و مشکل مالی هم نداریم(این در صورتیه که من خیلی بودجه ندارم برای پروژه های سنگین و اگه حسابم رو پرداخت نکنن کامل بی پول میشم) من که اصلا شوکه شده بودم گفتم باشه میام میبینمتون خودم در صورتی که من نه تجربه ای دارم نه کسی رو که معرفی کنه و فقط و فقط فقط فقط معجزه خداوند بود با همین دو روز تغیر تو باور هام اونم تازه بدون زحمت خاصی
و اونجا بود که یاد حرف استاد افتادم که میگن قاااااااانون داره کااااااار میکنه و ما فقط باید رو خودمون و باور هامون کار کنیم و بیرون از ما هیچ خبری نبست در صورتی که من فقط تلاش میکردم بیرون رو تغیر بدم تازه از حس و حال خوبم هم که نگم براتون از اینکه دارم هی خودم رو شخم میزنم و میگم یا خدااا این باور های مسخره دیگه کجا بوده
عاشقتم استاد عزیزم که داری کمکمون میکنی خودمون رو بشناسیم
و خدارو صد هزار مرتبه شکر که داره راه رو نشونمون میده
استاد عزیزمممم چقدر خوشحالم که شمارو خدا تو مسیرم قرار داد تا آگاهانه زندگی کردنووو یاد بگیرم .خداروشکر میکنم که شمارو دارم ،صدای شما صدای تاثیرگذار زندگی منه:)
تقریبا مصداقی از همین فایل تو یکی از لایو هاتون دیروز میدیدم که مراحل رسیدن به یک خواسته رو گفتید:خواسته رو واضح کنیم،باور هم جهت با خواسته بسازیم،عمل کنیم و با تعهد پیش بریم.
هروقت هرفایلی از شمااا میبینم دقیقا مسائل روز منو میگه همون چیز هایی که باید بشنوم.
قبلا مفهوم ترمزو نمیدونستم ،حتی نمیدونستم چطور باید پیداشون کنم،به مرور که روی خودم کار میکنم هرچقدر پیش میریم ترمز هاا خودشون برام بُلد میشن ،اون موقعست که میام اون ترمز هارو برعکس میکنم و از شما یادگرفتم بهترین راه باورسازی اینکه برم براش الگو پیدا کنم.
اول میخوام معجزات دوره عشق و مودتو بگم ،دوره ای که منو یه مهسای دیگه کرد،این اولین دوره من بود و من قبل اینا هیچ آگاهی راجب قوانین نداشتم ،من قانونو،تمرکز بر نکات مثبتو ،اصول روابطو از این دوره یادگرفتم و به الان روابطی دارم که فوق العادست گرچه به قول شما بهتر شدن نهایت نداره و من مدام باید روی خودم کار کنم:)و هر روز کمی بهتر از دیروزم بشم:)
و اماااا اکثر این ترمز هایی که گفتید ،همشون به ضعف در عزت نفس برمیگرده ،هرچقدر بیشتر پیش میرم میبینم ،تمام خواسته هام زمانی محقق میشن که من احساس لیاق داشته باشم و احساس عدم لیاقت ،تمام نعمت هارو ازم میگیره ،خدای مهربونم همیشههههه به موقه هدایتم میکنه ،به محض اینکه دوره عشق و مودتو تموم کردم و نتایج عاااالی گرفتم ،خداوند هدایتم کرد که مهسااا وقتش دوره عزت نفسه،از همه مهم تر باید خودتو بشناسی باید به این باور برسی که:
(برعکس ترمز ها)
-از لحاظ ظاهری خوشگل و جذاب هستی:جلسه 7 دوره عزت نفس تمرین آینه بهم یاد داد که تو چشمای خودت تو آینه نگاه کن و به این باور برس توو فوق العاده هستی و این تمرین معجزهههه کرده برای من،با خودم هر روز بیشترررر دوست میشم:)
-من همه چیز بلدم و توانایی های زیادی دارم :استاد ادمایی اطرافم هستن با شرایطی که حرفه ای بلد نیستن ،کاری ندارن و یک آدم کاملا معمولی هستن ،چند وقت پیش یکی از دخترای فامیلو میدیدم که چندسالی هست جدا شده تازه یه بچه ام داره ،چند وقت پیش متوجه شدن با یه پسر مجرد،خوشتیپ،جذابم ازدواج کرده ،این الگو بهم ثابت کرد،جذاب بودن گیرا بودن ،ازدواج عالی و عاشقانه داشتن به درون آدمه به اینکه اون فرد حتما خودشو لایق میدونسته که همچین شخصی رو جذب کرده .
-پسرای خوب زیادن و همیشه بهترین فرصت های ازدواج برای من وجود داره،باور فراوانی،استاد من چی بگمممم از دوره عشق و مودت بخداااا که باور ها و روابط من قبل افتضاح بود این دوره شمارو از نووو میسازع از لحاظ روابط دوستان ،این دورهههه هرررچی باور که برای روابط میخواین و بهتون ساده و راحت میگههه،استاد تو این دوره مثل همیشه عالی عمل کردین ،دوره ای که من بارهاا راجب نتایجش گفتم بخدااا عاااالی عااااالی بوده و ارزش اینووو داره بارهاام دوره کنم این دوره فوق العاده رو ،شما تو این دوره با پاسخ دادن به سوالات بچه ها ،ترمز هارو گفتید و این ترمز عدم فراوانی رو چقدر عااالی گفتید و باور درستو جایگزین کردین که انقدر پسر خوب با خانواده های عالی هست اونقدر شرایط عالی برای ازدواج هست ،عاشقتم استاد شما بهترین استادی برای من،همه زندگی من به لطف الله و شماااا داره عااالی پیش میره،یادگرفتم با شمااا تو هر شرایطی حالمو خوب نگه دارم و پیش برم و به این باور رسیدم این مسیر بهترینههه برای من از هر لحاظ.
مورد اخر استاد احساس عدم لیاقت هست:برمیگردم به دوماه پیش یک شرایط عالی برای پول ساختن راحت برام پیش اومد و بگم قبلش روی باور ثروتم با فایل های دانلودی کار میکردم و ظرف دو هفته اینا یه اتفاق عااالی برام افتاد و قرار شد پولی رو دریافت کنم،استاد قبلش اصلا خودمو لایق نمیدونستم و همین که کم مونده بود پوله بیاد،ناخودآگاه گفتم نههه من یعنی لایق این همه پول هستم؟؟؟؟
نکنه حروم باشه؟؟؟؟
نکنه خدا راضی نباشه؟؟؟؟
چرا من این همه راحت پول دربیارم پس بقیه چی؟؟؟؟
من لایق اینم یعنی پولدار بشم و حسابم پول زیاد به خودش ببینه؟؟؟؟؟
و هزاران حرفی که من نمیگفتم ناخودآگاه میومد و همین نجواها باعث شد تا نزدیکی دریافت پول برم اما پوله به حسابم واریز نشد ،خوب میفهمم خودمو لایق ندونستم و نعمته ازم گرفته شد،خدایاشکرتتتتتت که این ترمزو بهم نشون دادی.
و اینکه ترکیب دوره عشق و مودت با دوره عزت نفس میتونه برای همه ماااا کلی نتایج عاااالی داشته باشههههه؛)
قبل از این فایل یکی از دوستانم شخصی رو در خواب دیده بود که واسه روابط و کسب وکارش بهش توصیه هایی کرده بود که در واقع پاشنه های اشیلش روبهش گفته بود که در واقع پاشنه های اشیل من هم بود که بوقت شنیدن هنگ کرده بودم ، جالب بود … یعنی واقعا خداوند از بینهایت طریق همواره وهمیشه و هرلحظه و هرثانیه و پلک بهم زدنی و باهرنفسی و مکثی و تپش قلبی و در خواب و بیداری و باعشق فراوان مخلوقاتش رو هدایت میکنه
ولی واقعا چقدر عالی میشه که من مخلوق هم درک کنم ، اخه ای خدا تو که هدایت میکنی این قانون تکامل این چی چی بود گذاشتی،منو در شگفتی کاشتی … این بزرگ شدن ظرف وجودی ودرک کردن چی چی بود اخه … چ باحال میشد در لحظه که هدایت میشدی درک میکردی در لحظه عمل میکردی وااای وااای اینطوری سرعت رشد جهان هم میشد high, high، ولی امان امان از این مکانیسم جهان :)
همین دوستی که خواب رو دیده بود ،فرداش داشت از تصمیمش برای ورود به یک رابطه ای میگفت که از نگاه من از همون روابطی بود که علی شده مرتضی فقط اسم وظاهرش فرق کرده … بهش گفتم تو که این خواب رو دیدی چرا همچین تصمیمی گرفتی!!! اگه تصمیمشورود به یه رابطه ی سطحی دوست دختردوست پسری بود مثل روابطی که قبلا تجربه کرده بود چیزی نمیگفتم، اماقصد تجربه ی رابطه ای رو داشت که نتونستم چیزی نگم… در جواب به سوالم گفت چون دیگه خسته شدم و جون تلاش وتغییر ندارم ….باهاش صحبت کردم ، درپایان گفت چقدر به شنیدن این صحبتها نیاز داشتم وتشکرکرد،
گفت حالا میخوام ذهنم رو تنظیم کنم مشتری باهام تماس بگیره …یکساعت بعدش اولین مشتری تماس گرفت و گفت من دوسال پیش مشتری شما بودم… بعدش یکی دیگه و بعدش یکی دیگه در انتها گفت چقدر تنظیم ذهن ساده بود فکرمیکردم سخته،گفتم من خودمم هنگ کردم که چیطو شد که ایطو شد
من خودم واسه مشتری تنظیم ذهن انجام دادم نگرفت چجالب واسه تو گرفت افررررین به این قدرت جذبت ..
بعدشبهش پیشنهاد دادم که دفتر بخر و اتفاقات مثبت نشونه ها و خواسته هات رو بنویس و پذیرفت
به باورهام فکر میکردم یادم اومد یک گربه ی کوچیک درست کرده بودم گذاشته بودم داخل کتابخونه م که یکی از فامیل دید گفت اینو خریدی گفتم نه خودم درست کردم…خیلی خوشش اومده بود میگفت چ خوشگل و بامزه س ، میدی واسه من ، منم در کمال تعجب گفتم واسه شما… تعجب کرده بودم چرا اینقدر خوشش اومده بود ، درحالیکه خودم واسش ذوق زده نشدم و محض دست گرمی درست کرده بودم و از کارهایی بود که بهش به چشم سه سوتی و سرگرمی نگاه میکردم …در ذهنم یکسری افکار متناقض دارم … از یک طرف میخوام با انجام کارهای ساده پول بسازم از طرفی کارهایی که واسم براحتی اب خوردن هستن بهم احساس هیجان و به چالش کشیده شدن و بالا رفتن مهارت نمیدن واحساس میکنم اصلا ارزش خاصی نداره و پولساز نیست … از یک طرف کاری که سخت باشه بعد از انجامش احساس دمت گرم عجب کاری انجام دادی وازپسش براومدی بهم دست میده و ازاینطرف هم در ذهنم هست که کارهای دمت گرمی هم که سخته وحوصله ی انجام دادن کارهای سخت بصورت مداوم ومستمر رو ندارم ،زمان وانرژی زیادی میخواد … ودیدم همون کارهایی که در نظر من ساده و بی ارزش هست وپولساز هم نمیاد رو افرادی هستن که ازش پول میسازن دیدم از اموزش ترکیب رنگ و از ساده ترین کارها و اموزشها هم پول ساخته میشه
اصلا از هنر و سادگی نگم ، از اینکه از سنگ هم پول ساخته میشه نگم … یه ضرب المثلی بود طرف دست به خاک میزنه طلا میشه واسه توصیف عمق خوش شانسی و پولسازی بکار میرفت…
مانزونی به عنوان هنرمند در برابر هر شکلی از سنت مقاومت میکرد تا جایی که هنرمندی را امری فردی میدانست.
پیرو مانزونی به خاطر رویکرد طعنهآمیزش به هنر آوانگارد معروف بود. آثار او عمدتاً به عنوان حرکات انتقادی علیه تولید انبوه و مصرفگرایی که در پس از جنگ جهانی دوم جامعه ایتالیا مشهود شده بود تلقی میشوند.
ویژگی مانزونی در این است که هر هنری را به اغراق میکشد و محدودههای از پیش تعیین شدهاش را در هم میشکند.
پیرو مانزونی مدفوع خود را در 90 قوطی کنسرو جای داد و بر آنها اتیکتی با عنوان «گُه هنرمند» به انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی چسبانده و بر روی سطح بالایی هر قوطی شمارههایی را از یک تا 90 درج و همهٔ آنها را به امضای خویش رسانید. وزن هر یک از این قوطیها که شمایل کنسرو را داراست سی گرم بود. هر قوطی به قیمت طلای هم وزن آن به بازار عرضه شدو مورد توجهٔ شایستهای قرار گرفت
در 23 مه سال 2007 یک قوطی به مبلغ 124 هزار پوند در حراجی هنری ساتبیز فروخته شد. در اکتبر 2008 قوطی شماره 083 برای فروش به حراجی ساتبیز عرضه شد و ارزش آن بین 50 تا 70 هزار پوند تخمین زده شد. سرانجام این قوطی به قیمت 97250 پوند فروخته شد
از وقتی این مطلب رو دیدم بنظرم میشه ضرب المثلهای جدید ساخت :)
البته که تحسین برانگیزه که ادم الگوهای مناسب ومثالهای زیبا وارزش آفرین رو بهش توجه کنه و بیان کنه :) ولی یوقتایی مثل تحسین پولساز بودن کارخونه ی مشروب کجا بودیادم نیس چی چی ولی بودنپاولی بود هرچی که بود ،تحسین پولسازی یسری بیزینسهایی که ارزش افرین نیستن وعجیب غریبن خیر ونیکو هست ان شاءالله
یکی از ترمزهام بنظرم بازیگوشی هست، یادمه استاد روانشناس در یک ویسی ازاین موضوع بعنوان مسئله ای که سرعت پیشرفت رو کم میکنه و ادم رو از اصل دور میکنه و میبره به حاشیه یاد کرد، البته در پی وی تحسینم کردن که از خوندن پیامهات و سطح درک و آگاهیت لذت میبرم، زمانی هم که پیام نمیگذاشتم دوستم میگفت که استاد گفته منتظره نظرت هست… واون ویس رو در گروه فرستاده بودن و بصورت کلی بود ولی از اونجایی که همزمانی داشت با بازیگوشی های من بنظرم که میتونه ترمزمن بوده باشه که هنوزم اصلاحش نکردم :)
بابت فایل سپاسگزارم منم یسری از باورهای گفته شده رو داشتم یعنی دارم ،لازمه بیشتر روی گوش دادن فایلها زمان بذارم،فعلا در مدارشنیدن هستم و ذره ای درک …
قضیه ی باور واینکه هرطور خودت رو ببینی دیگران هم همون شکلی میبینندت رو من اولین دفعه هفت سال پیش از استاد روانشناس شنیدم ولی انگار نشنیده بودم ،گارد شدیدی داشتم ومثالی که بهم گفته شد هم واسم قابل درک نبود، ایشون گفت قبول داری زیبا هستی درجواب گفتم نه معمولی هستم ، در پاسخ بهم گفتن بنظر منم معمولی هستی بنظر دیگران هم معمولی هستی چون ادمها تو رو همونطور میبینن که خودت رو میبینی … تو هم زیبایی هم خوشتیپی فقط خودت رو باور نداری … منم یادم میاد در پاسخشون گفتم حالا که همه چیز باورهست چرا شما باور نکردید که مثل انتونی رابینز میتونید جهانی بشید و از اونجایی که بقول یکی از دوستانم میگه وقتی یک صحبتی واست جذابیت نداره یا نسبت بهش مقاومت داری خوب کر میشی، اون لحظه هم در ذهنم این بود هرجوابی ایشون بده توجیه هست ، یادم میاد چهره شون کمی درهم کشیده شد اما اصلا جوابشون رو یادم نمیاد … بعدش هم درهمین مورد با دوستم که اون هم زیباست صحبت میکردم که واقعیت واقعیته ، ما معمولی رو به زیباییم
ازنظر یه عده معمولی هستیم در نگاه یه عده هم زیبا…
این هم از بچگی بوده من از 3سالگیم یادم میاد تا الان بارها زیباییم مورد تحسین قرار گرفته ،واسه تو هم بوده…
این نبوده که چون باور داریم معمولی هستیم همه معمولی ببینن… اون هم در جوابم گفت میفهمم چی میگی ولی همون ادمهایی که ما از نظرشون زیباییم چهارروز باما نشست وبرخاست داشته باشن از ما خسته میشن چون ما خودمون رو باور نداریم… که صحبت دوستم هم واسم قانع کننده نیومد و ادامه ندادم … تا چند سال بعد اول با کتاب پدر پولدار پدر بی پول نقش طرز فکرو فهمیدم ولی باز هم درکی از باور نداشتم دوباره دوستم از صحبتهای روانشناس میگفت وباور من در جواب میگفتم بله درسته طرز فکر مهمه اما در کنارش اینو اینو این که در واقع همه برمیگشت به عوامل بیرونی هم تاثیرگذارهست…تا با کتاب استر هیکس فهمیدم واقعیت رو هرکسی با باورهاش میسازه و واقعیت برای هرکسی با دیگری فرق داره، وهرادمی حاضره قسم بخوره که این چیزی که من میگم واقعیت هست چون دیدم وتجربه کردم و درست هم میگه … اما تمام اونچه که دیده وتجربه کرده بعنوان واقعیت ازش یاد میکنه خودش با باورهاش ساخته … بعد هم بافایلهای شما که اشنا شدم درکم واضح تر شد … مخصوصا در رابطه با عدم تاثیرعوامل بیرونی و اهمیت توحید … اون قسمتی هم که باخانم شایسته در مورد این موضوع صحبت میکردید که اینطوری نیست که خداوند زیباییها رو برای ما مقابل دوربین قرار بده بلکه همزمانی رخ میده و ما در زمان درست در مکان درست هستیم اون اگاهی هم متفاوت بود با مجموع این اگاهی ها در کنارهم پازل گذشته م از نو چیده شد و جواب یکسری از سوالات گذشته م رو گرفتم…
از این جمله تون خوشم میاد دقیقا خود کلام به همون شکل در ذهنم نیست محتوا این بود که با باور درست ، این همزمانی هارخ میده که هدایت میشویم تا در زمان مناسب،مکان مناسب، باایده ی مناسب و افراد مناسب باشیم ونتیجه میشود صرف زمان و انرژی کمتر و تحقق خواسته وهدف فراتر از تصور
به امیدخدا من هم در زمان مناسبم به خرید دوره هدایت میشوم
بقول استاد در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
این فایل نشونه من بود، و من زدم روی کامنت های خودم، دیدم پارسال یه سری کامنت نوشتم و اولا تعهد خودم رو خیلی تحسین کردم و دوما دیدم خداااای من من چقدر تغیییر کردم. حالا می نویسم براتون، این خاصیت ذهنه ک میخواد این همه تغییر شخصیت رو عادی جلوه بده، برو کنار ببینم الان برات می نویسم تا بهت ثابت بشه
اولا من اون موقعی ک این کامنت رو نوشته بودم هیچ رابطه عاطفی ای رو تجربه نکرده بودم و خیلی دلم میخواست صرف تجربه کردن ولو برای یک دیدار توی کافه و هم صحبتی تجربه اش کنم. و من از اون موقع تابحال وارد 2 رابطه عاطفی شدم و بعد از چندین ملاقات فهمیدم نه طبق معیارهای من نیستن و من دنبال آدم نزدیک ب معیارهای من هستم. پارسال من حتی فکرشم نمیکردم بتونم، ولی خود بخود از سمت خود افراد ب من پیشنهاد داده شد، من فقط ترمزهام رو فهمیدم و شاید بگم کمی وقت گذاشتم و این خواسته تجربه کردن در من شدت گرفت، چون میگفتم خدایا منو وارد این چالش کن ببینم چطور از پسش برمیام.
باور فراوانی رو هم از همون اول داشتم و میگفتم فقط این یک شخص نیست، و افراد بعدی بهتر و باکیفیت تر خواهند بود، و همینطورم شد. ولی باز من دنبال رابطه باکیفیت تر و استاندارد بالا بودم. برای من عزت نفس اون افراد اولویت بسیار بالایی داشت، تا یه ذره حس وابستگی ب من از سمت شون می دیدم کات میکردم و قلبم فریاد میزد خودت رو زودتر رها کن، اینجا جای تو نیست. با اینکه اون 2 نفر بسیاری از معیارهای جامعه رو داشتن، پاک و درستکار بودن ولی من نچسبیدم ب اونها و اولویت اصلیم رابطه خودم با خدام بود.
یا تغییر بعدی من در ب در دنبال شغل میگشتم هههه، ولی امسال من شغل خودم رو زدم، مغازه خودم رو زدم ب لطف خدا و امسال قراره باز برم سراغ تجربه بعدی و این رو هم رها کنم. اینم ی تایید از سمت خدا بود برام ک ببین من ب شجاعان پاسخ میدم، استعفا از کارمندی باعث هدایت شدن من ب شغل خودم در آزادی کامل شد، و حالا رها کردن این شغلی ک دوستش ندارم و اینکه اجازه بوم خدا هدایتم کنه.
حتی پارسال من روی عقل خودم حساب کتاب میکردم و دنبال آگهی استخدام بودم ولی امسال شخصیتم توحیدی تر شده، و میخوام اجازه بدم ب جریان هدایت.
پارسال من برای انجام آگهی بازرگانی جلوی آقایون سکته زدم، انقدرررر برآورد کردم رفتم و اومدم تا توی آرایشگاه انجامش دادم، و بعد یادم اومد من بعدش رفتم برای پسرای محل تو پارک انجام دادم، بعد پسرهای مناطق بالا، بعد تو کافه لاکچری جمعی 7 نفره از پسرها، و کلیییی پسر تک و توک و آخرین بار جند روز پیش توی واگن مردونه مترو برای 20 الی 30 نفر از توانایی هام گفتم اونم نه یک بار، دوباره توی ایستگاه بعدی انجامش دادم. یادمه پارسال این ایده می اومد تو ذهنم از استرس می مردم و میگفتم عمرااااااا.
انگار آدم همینکه ترمزهاشو پیدا میکنه بیشتر راهو رفته، بعدش ک متعهد میشی رفع کنی اون ترمزهارو خدا بهت ایده میده، خدا برات الگو میاره و تو تایید میکنی و بعدشم تجربه شون میکنی. هنوزم بحث احساس لیاقت پاشنه آشیل م هست ولی خیلی ب نسبت پارسال تغییر کردم، حتی در همین زمینه خیلی بهتر شدم، خداروشکر.
خدایا شکرت که امروزم و خیلی زیبا و عالی با حس و حال خوب خلق میکنم
خدایا شکرت که قانون کد نویسی و یاد گرفتم و هر روز صبح کد مینویسم و خلق میکنم
خدایا شکرت که هدایتم میکنی به زیبایهای بیشتر نعمتهای بیشتر و ثروتهای بیشتر
خدایا شکرت بخاطر این بهشت زیبا که خدایان کردی
خدایا شکرت که گوشهام صدای زیبای آب و میشنوم و لذت میبرم و شکر گزاری میکنه
خدایاشکرت که گوشهام صدای زیبای پرندگان و میشنوم و لذت میبرم
خدایا شکرت بخاطر این حس و حال خوبم
خدایا شکرت که قلبم و باز کردم برای دریافت نعمت و ثروت بیشتر
خدا میدونه که این حس و حال خوبم قرار به چه نعمتها و ثروتهای برسم
خدایا من لایق بهترینهای
خدایا شکرت بخاطر این هوای فوق العاده خوب
خدایا شکرت بخاطر این نسیم صبحگاهیت
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت میخوام
خدایا امروز روز کنه و فقط خدا میدونه که چقدر رزق و برکت و نعمت قرار بهم بدی
خدایا بخاطر این صحنه رویایی این بهشت زیبا شکرت
خدایا من فقط میتونم با زبان قلبم ازت شکر گزاری کنم
خدایا امروز دوست دارم شادی بیشتر ،لذت بیشتر و تجربه کنم
خدایا امروز دوست دارم رزق فراوان بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز یه هدیه ی غیر منتظره بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز به معجزه بقایا باور ذهنم بهم بدی
خدایا امروز دوست دارم به خبر فوق العاده عالی بهم بدی
خدایا از بینهایت بینهایت راه بهم ثروت و نعمت و فراوانی و رزق بیکران بده
خدایا دوست دارم شما را خیلی راحت یاد بگیرم
خدایا دوست دارم زبانم خیلی آسان و راحت یاد بگیرم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که من و به این جای رویایی هدایت کردی
خدایا شکرت بخاطر اینکه خدایان کردی به تمشکهای عالی و بهم گفتی نوش جانت کن
خدایا شکرت که قوری زیبا را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که قهوه های خوشمزه را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که میز بر زیبایی را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که آدمهای خوب و مهربان و میفرسی به زندگی من که عاشقانه کمکم کنند
خدایا شکرت که دوست داری من به نعمت و ثروت فراوان برسم
خدایا تمام اتفاقات و شرایط آدمها میآمد که بهم عشق بورزند و کمکم کنند و که رشد پیدا کنم
خدایا شکرت که تمام اتفاقات و آدمها و شرایط مییابند که من به آگاهی بیشتر برسم
خدایا من میخوام شادی بیشتر نعمت بیشتر و تجربه کنم تو هدایتم کن من و ببر آنجایی که ببینم آنچه که بهم نعمت بیشتر ، ثروت بیشتر ،فراوانی بیشتر
خدایا من و ببر آنجایی که بشنوم آنچه که بهم ثروت بیشتر،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر میده
خدایا من و ببر آنجایی که لمس کنم انچه که بهم ثروت بیشتر نعمت بیشتر فراوانی بیشتر میدهد
خدایا من دوست دارم وارد رابطه ای باشم که توش عشق باشه،صداقت باشه ،ازادی باشه ،تحسین باشد،یه رابطه ای مثل رابطه ی عباس منش و عشقش بدون وابستگی و بدون تعصب از کنار هم بودن لذت ببرند و پر پرواز هم باشند اینقدر ثروت و نعمت توش باشه که هر چه اراده کنم بتونم به دست بیارم
خدایا من لایق بهترین مسافرتها هستم دوست دارم برم یه مسافرت خارج از کشور
خدایا دوست دارم به راحتی و اسانی مهاجرت کنم
خدایا دوست دارم خونه ای چوبی روی دریاچه رویایی تو فضای رویایی و جنگلی داشته باشم و چشمهای زیبامو و که باز میکنم صحنه رویایی رو ببینم و لذت ببرم از این همه نعمت و ثروت میدونم که میشود همین طور که این جای زیبایی را بهم نشون دادی خدایان کردی به این فضای روحانی به خونه زیبا و رویایی هم هدایتم میکنی
من دارم نشونه های و میبینم و لذت میبرم
خدایا من ایمانم و نش.ن دادم و حرکت کردم و تو داری پاداشها و بهم میدی
خدایا تو قادری تو توانایی من روی عقل ناقص خودم حساب نمی کنم افسار زندگیم و میسپارم به دستهای امن تو واجازه میدهم هدایتم کنی
خدای من این هوا دیوانه کننده ای شکرت شکرت
خدایا دوست دارم روی شونه های تو بشینم و تو ببریم به همون جایی که شادی بیشتر ،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر
من توانایی خلق زندگیم و دارم و خدا و جهان دست و دست دادند که من و به ثروت و نعمت و فراوانی و شادی و لذت و سلامتی و سعادتمندی بیشتر بیشتر برسونند
سلام استاد عزیزم
مطلبی مینویسم شاید مفید باشد برای اپدیت دوره
من دختری بودم که از مامانم بدم میومد
کاملا ناخوداگاه،
از بچگی خیلی رفتار خوبی نداشت با اینکه خیلی برام کارهای زیادی میکرد ولی همیشه جیغ میزد سرم
و میگفت من پسر میخواستم
بزرگ شدم و تمام رابطه هام به طرد شدن انجامید
با اینکه بهم میگفتن ما لنگه ی تورو جایی ندیدیم
ولی هیچ وقت پا پیش نمیگذاشتن و من خودم میرفتم از اون رابطه و افتخار هم میکردم که من اونو ول کردم ولی دلیلش چیز دیگری بود در ناخواداگاه
تا اینکه با یک روان شناس کاملا متفاوت اشنا شدم که
همین درس های استاد را بهش باور داشت ولی با روان شناسی یونگ تلفیق کرده بود
و وقتی من از ته دل خواستم از خدا که چرا اینجوری میشه اون خانم سر راهم قرار گرفت (اگر نباید اسمی ببرم اسمش را پاک کنین، خانم سوده هروی، موسسه زندگی سالم، دوره جدایی تا تعالی)
و بهم گفت ما به این جور ادم ها که مادرشون در کودکی این حرف ها بهش زدن را میگیم کودکانی که طرد شدن را درونی کردن
و بلا استثنا یا در روابط طرد و ترک میشن یا
خودشون اون رابطه را ترک میکنن(اصطلاح چمدون به دستی را بکار برد)
که با کوچک ترین نشانه از اینکه طرف دوستشون نداره (که اونم خودشون به خاطر اون حرفهای کودکی تفسیر میکنن)
چمدونشون که امادس فقط برمیدارن که برن
و نمیدونین من خیلی روی دوست داشتن کودکم کار کردم به واسطه اون خانم و الان عاشق مادرم شدم و رابطم باهاش عالی شده (وقتی بقیه اینجوری مینویسن ناخوداگاه ذهن فکر میکنه کار 2ماه بوده و خودش را با بقیه مقایسه میکنه نه این نتیجه کار 2سال هست)
در صورتی که قبلا چند بار در هفته با مادرم دعوا میکردم (اتفاقی که استاد میگه تکرار شونده خبر از چیزهایی از اون زیر میده)
و الان دیگه دعوا نمیکینم و حتی اگه بحث کوچکی شود سریع اشتی میشود
و یک شب که داشتم روی عزت نفس دوره استاد کار میکردم و احساسم به خودم خیلی خوب بود(قبلا احساس بی ارزشی داشتم فکر میکردم پسرها خوبن و ما سربار)
مامانم اومد توی اتاقم گریه افتاد و گفت تو خیلی خوب هستی من دختر مثل تو ندیدیم و این سالها من تورا ندیدم و همیشه ازت بدم میومد
و کلی گریه کرد
و اون مشاور گفت که اگر رابطت با مادرت خوب شد بدان ازدواجتم بعدش درست میشه چون یعنی اون کودک طرد شده شفا پیدا
…..
یک مورد دیگه که بود
من خیلی دوست داشتم ازدواج کنم و فکر میکردم اکی هستم و میگفتم مشکلی نیست چرا نمیشه؟
بعد من هر کس به صورت سنتی برای من خواستگار میومد
به شدت عصبانی میشدم( اون مشاور به من گفت عصبانیت نشانه سایه است از چی اون بدت میاد؟)
گفتم چون ترسو است
حالم از ازدواج سنتی بهم میخوره اینقد میترسه که مامانش و میفرسته و جلو واسش یکی رو بپسنده
و بعد یکدفعه یک اگاهی مثل پتک خورد توی سرم
که این منم که میترسم
این منم که میترسم طرد بشم و منو دوست نداشته باشه(کودک طرد شده ای که مادرش بهش گفته)من ترسو هستم
در صورتی که در خوداگاهم همه بخاطر شجاعت و بی باکی ام تحسین شدم و اصلا قبول نمیکردم من ترسو باشم
و اصلا از تعجب شاخ در اوردم که من یک درصدم فکر نمیکردم میترسم (کتاب نیمه تاریک وجود)
البته که اون کار کردن ها با اون خانم به تنهایی اصلا نتیجه نمی داد و با دوره های استاد خیلی خیلی کامل تر شد و با شناخت قانون ترس هام کمتر شد
و گرنه هیج جوره قانع نمیشدم
عالی هستی ، بدرخشی
سلام و عشق فراوان به شما خانم حیات عزیز
آفرین به شجاعتت دختر. صد آفرین به پیگیریت در مورد اصلاح اون جنبه از وجودت که سالها آزارت می داد.
همه ما از پدر یا مادرمون گاهی انرژی منفی دریافت کردیم که باعث کدوزت خاطر و ایجاد باورهای اشتباه در مورد خودمون شده ولی معمولا به حد از اونها نفرت نمی رسه. شما حتما خیلی ضربه های پی در پی و سنگین خورده بودی که چنین حسی به مادرت داشتی. و صد البته که برگردوندن این ورق سنگین حتما کار دشوار و زمان بری بوده که از عهده هرکسی برنمیاد. مگر کسی که اونقدر با کتاب خوب خوندن و دوره خوب گوش دادن و کمک از اساتید سطح بالا روی خودش متعهدانه و با حوصله کار کنه که به این حد از خودشناسی برسه که عمق مطلب رو کشف و ضبط کنه. سر مچ ذهنشو بگیره مثل شما و اونجاست که درهای رحمت باز میشه و نتایج شگفت انگیز رقم می خورن.
بسیار بسیار تحت تاثیر اتفاقی که در مورد مادرت تعریف کردی قرار گرفتم و اشکم سرازیر شد. دقیقا طبق کتاب نیمه تاریک وجود پدر و مادر ما هم کودکی ترسیده و ناآگاه در درونشون دارن که در اون برهه از زمان نمی دونستن چه کاری درسته و چه تصمیم و حرفی حالشون رو خوب می کنه. بهترین کاری که در مورد خودشون و ما بلد بودند رو انجام دادند. که اون هم ناشی از رفتار پدر ومادر خودشون باهاشون بوده.
من هم گاهی که یادم میاد مادرم به خاطر کند بودنم در انجام کارها سرم داد می کشید و بهم می گفت سوزن یه کاره، الان که حرفهای استاد رو با دقت گوش میدم و کتابهای بیشتری خوندم از مادرم چیزی به دل نمی گیرم. میگم اون آدم فرز و سریعی بود و اعصابش خراب میشد منو می دید که خیلی پرحوصله ام.هزارتا کار داشته و نمی تونسته معطل من بمونه. نگران آینده من بوده که از زندگیم عقب نمونم. هی برای خودم تعبیرهای مثبت می سازم. و آخرش هم میگم منو در هر شرایطی دوست داشته ولی ظرفیتش در این حد بوده.
کار خیلی بزرگی کردی و حتما با همین روش و این استمراری که در پیدا کردن ریشه ترمزهات داری حتما و حتما در همه جنبه های زندگیت رشد چشمگیری می کنی از جمله در جذب یک عشق دوطرفه عالی و تعالی بخش.
محکم و شادمانه به مسیرت ادامه بده دختر گل.
سلام اقای سعید
سپاسگزارم از کامنت بسیار زیباتون و این هما انرژی مثبت
بله دقیقا همین است اونها مشکلات و تاثیرات باورهای مخرب والدین خودشون را داشتند و نا اگاهانه به ما انتقال دادن و چه بسا ماهم اگاه نمیشدیم همین کارو میکردیم
امیدوارم عالی باشید و بدرخشید
و در هر جنبه از زندگیتون پیشرفت های عالی کنید
ببخشید خانم سعیده عزیز
من بیرون بودم درست اسمتون نخوندم
بازم عذرخواهی میکنم
ووممنونم بابت کامنت زیباتون
…
…
.
.Sorry, dear Saeeda
I was outside and didn’t read your name correctly
I apologize again
Thank you for your nice comment
…
…
.
.
..
.
..
..
.
..
آسف عزیزتی سعیده
کنت بالخارج ولم أقرأ اسمک بشکل صحیح
أعتذر مره أخرى
شکرا لتعلیقک الجمیل
…
…
.
.
..
.
..
بنام خدای بی نهایت بزرگ و بخشنده و مهربانم
سلام استاد جان
بعد از دیدن فایل ترمز هایی که داشتم یادداشت کردم و بعد خاستم الگو پیدا کنم از افرادی که چهار اطراف مه هستند و ازدواج کردند از خدایم هدایت خاستم و بعد واقعا متوجه شدم که در اطراف مه صدها الگو است از کسانی که ازدواج کردند و زنده گی خیلی خوبی هم دارند
یک تعداد از دوست های خودم که اصلا چهره معمولی دارند یعنی هیچ زیبایی خاص و ویژه گی هایی که از زیبایی شنیدیم ندارن
یک تعداد کسانی که اصلا مدرک خاصی ندارند نه کدام شغلی دارند نه پدر و مادر و فامیل سطح بالایی دارند
دختر هایی که در سن خیلی بالاتر با یک فرد خیلی عالی ازدواج کردن(اتفاقا چند روز قبل در عروسی یکی از آنها دعوت بودم که عروس بزرگتر از داماد بود)
کسایی که نه اندام فوق العاده دارند و نه کمر باریک و نه قد بلند و هیچ کدام از اینا اما چقدر ازدواج های موفق داشتند چقدر همسر شان دوست شان داره
اولین موردی که باید باور کنیم این است که هیچ عامل بیرونی هیچ چهره خاص و اندام خاص و مدرک و شغل خاص هیچچچچچچچچ کدام از اینها تاثیری در داشتن ازدواج موفق و رابطه عاشقانه و پیدا شدن فرد دلخواه ما نداره وقتی این را باور کنیم اصلا به فکر تغییر ظاهر خود نمیباشیم
فقط یک راه است او هم عزت نفس داشتن ، اعتماد بنفس، احساس لیاقت، خودارزشی، عاشق خود بودن
اعتماد بنفس داشته باش
اعتماد بنفس داشته باش
اعتماد بنفس داشته باش
در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی !
استاد این فایلتون کلی اگاهی داشت من خیلی از این ترمز هارو دارم و باید روشون کار کنم .
میخوام داستان اشناییم با یک اقا پسرو بگم .
من چند ماه پیش ویژگی هایی که میخواستم طرفم داشته باشه نوشتم بعدش یک پسری وارد زندگی من شده بود خیلی عاشق بود همیشه میگفت تو تنها کسی هستی که ارزوم شدی! من هرروز بیشتر جذبش میشدم بیشتر میگفتم چقد خوبه چقد موفقه و …
هدفش از اول ازدواج بود . دوماه گذشت …. من دیگه این فکرا تو سرم میومد این پسره خیلی خوبه بابا من که چیزی ندارم حتی یه بار بهش گفتم که تو با من حیفی مگه من چی دارم … من احساس بی ارزشی میکردم و وابستش شدم و این پسر بی نهایت عاشقم بود این رابطه خیلی خیلی ناباورانه غیر منتظره از طرف ایشون با دروغ از بین رفت… کسی که 85 درصد ویژگی میخواستمو داشت و فوق العاده عاشق بوداا اخرش یجوری رفت که من دهنم باز موند
من تو اون مدت که باهم بودیم حتی به من اجازه نمیداد بگم خداحافظ و همه حرفاش اینجوری بود که ما تا ابد باهمیم ….
این رابطه به خاطر وابستگی و بی ارزشی ترکید !!!
یه نکته دیگه من شدیدا روی ایشون حساب کرده بودم روی قولاش روی قسماش روی حرفاش واقعا احساس میکردم دوستم داره اما دیگه دیگه …
اخرش قانون بدون دلسوزی و به صورت سیستمی به فرکانسامون جواب میده و این رابطه رو شکوند …
استاد حرفتون حقه …
قانون خطا نداره ….
این داستانو اینجا نوشتم برام بمونه …
خیلی جای کار دارم …
استاد من دختری هستم 20 ساله چند روزه به صورت جدی شروع کردم کار کردن روی خودمو … شکرگزاری میکنم … تمرکز بر نکات مثبت … فایل میبینم ….
استاد من یه دختریم که به راحتی تشخیص میدم که توی ذهنم چه خبره و چه کد مخربی وجود داره …. ولی اصلا خیلی سخت هستش برام تغییر کد مخرب و تبدیل اون به کد قدرتمند کننده …
کلا طریقه تغییر پاشنه اشیل و باورای اصلی برام سخته …
انشالله که هدایت بشم …
دوستان اگر تجربه ای درمورد تغییر باورهابه صورت بنیادین دارن خوشحال میشم برام کامنت کنن …
از خداوند بی نهایت سپاسگزارم …
از استاد عزیز سپاسگزارم …
از دوستان فوق العادم سپاسگزارم ….
سلام
اول این باور را به وجود بیار که خداوند بهترین حاکم ممکنه
و این دنیا را به بهترین وجه برای ما ساخته تا توش از زندگی مون لذت ببریم
این به نظر من مهمترین و بنیادین ترین باور هست
دوم شما قدرت دارید هرجای این دنیای بزرگ که خدا براتون ساخته برید و از هرچی دوست داشتید لذت ببرید یعنی قدرت دارید زندگی تون را هرجور دوست دارید بسازید
سوم چطور این زندگی را بسازید ؟
با همون روحی که خداوند به شما داده
روح شما وجه مشترک شما با همه انسان های موفق هست هر انسان موفقی از قدرت روح ش و هدایت خداوند استفاده کرده که شما هم به هردو دسترسی دارید پس می تونید جز موفق ترین افراد باشید
چهارم نشانه هایی که تغییر این باورها را تایید می کنه و نشون میده جهان جای لذت بخش هست شما می تونید زندکی تون را بسازید و شما هم می تونید موفق بشید را پیدا کنید و دایم به خودتون یادآوری کنید
موفق باشید
سلام به استاد عزیز
من خیلی لذت بردم و صادقانه بگم خیلی از این ترمز ها و افکار نامناسب را من داشتم
من وقتی که یکی از این ترمز هایم را ازبین بردم همان لحظه من نتیجه را دیدم و چند بار دوباره به خودم آفرین گفتم که توانستم یکی از این فرکانس ها را از بین ببرم
یکی از این ها ( من نمی توانم بدون داشتن شغل پول بسازم ) من روی خودم آن قدر کار کردم و در طور روز به خودم گفتم من می توانم پول بسازم بدون اینکه کار خاصی انجام دهم
چند روز قبلش من یک ماشین حساب را به کسی قرض داده بودم و آن را چند روز ندیده بودم . یک روز به من زنگ زد که قرار گذاشتیم در یک پارک کوچک که ماشین حساب را به من برگرداند ، وقتی آورد گفت اتفاقی یک خراش کوچکی روی آن افتاده بود ، برای همون خراش کوچک چند برابر پول آن ماشین حساب را به من داد با اینکه من اسرار بسیار داشتم که لازم نیست ، این چیزی نشده و…
خدارو شکر می کنم کهمن را هدایت کرد و خیلی ممنون از استاد خوبم که به این راحتی راه را به من آموخت .
به نام خدای هدایتگر
سلام به همگی
دوست داشتم یه مطلبی رو بگم واونم این که قبل اینکه وارد یه رابطهای بشیم باید خودمون رو بهتر بشناسیم بعد بریم تو رابطه باید بشینی برای خودت بنویسی چی دوست داری از یه رابطه چی دوست نداری چیزهایی رو که دوست داری رو به خودت یاداوری کنی وچیزهایی که دوست نداری رو هم شناسایی کنی
مثلا من از یه رابطه چی میخوام مثلا عشق میخوام محبت ارامش صداقت درستی پاکی زلالی وفاداری احتران بخشش دست ودل باز بودن همه اینهارو بنویس بعد بهشون توجه کن بگرد در اطرافت ببین چه کسایی این ویژگی هارو دارن تایید کن تو ذهنت تحسین کن چه ازدواج کرده باشی چه نکرده باشی باید به چیزهایی که تو رابطه دوست داری توجه کنی اگر هم نمیدونی چی دوست داری به چیزهایی که دوست نداری فکر گن چیزهایی که دوست داری برات آشکار میشه
تصمیم به نوشتن نداشتم ولی حسم گفت اینارو بنویسم به نظرم برای یادآوری به خودم بود که حالا که فکر کردی حرفهای استاد برای مجردا بود ولی تو که ازدواج کردی خیلی هاش به درد تو نمیخوره این تمرین هم برای خودت هر روز انجام بده
ممنونم از همه دوستان واستاد هدایتگرم وخانم شایسته ی گرانبها
سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانوم نازنین
دوستان یه لحظه قلبم بهم گفت اتفاقاتی که تو این 3 روز برام افتاده رو باهاتون به اشتراک بزارم
من حدود 6 ماهه که خیلی دارم فایل های دانلودی سایت رو میبینم و فکر کنم حدود 90٪ به بالا اون هارو گوش کردم ولی جالب اینه که الان فهمیدم فقط شنونده بودم و اصلا نتونستم اون اموزه هارو تو زندگیم اجرا کنم و شاید هم هنور موقع من نرسیده بود
داستان من از جایی شروع میشه که تقریبا یک ساله بخاطر کاری که شروع کردم خواب و خوراک ازم گرفته شده بود و همش از لحاظ فیزیکی و بخصوص ذهنی درگیر این کار شده بودم با کلی فشار و استرس که روم بود و فقط میخواستم این کار به نتیجه برسه و فکر میکردم که اگه این کار به نتیجه برسه تموم مشکلاتم حل میشه
در طول مصیر از خیلی افراد خواستم که به من کمک کنن و جایگاه اونارو شاید بالاتر از خدا دونستم گفتم حتما اینا به من کمک میکنن بزار به این بگم به اون بگم ولی بخاطر شرکی که داشتم تموم کارها به صورت عجیب از میپاشید و من دوباره اون کار اشتباه رو تکرار میکردم و دوباره تموم تلاش هام متلاشی میشد و به سر خط میرفتم و همش هم بحث و مشکل بود که فقط سرمایه ام نابود میشد
اخرین بارش هم یه فردی بود که بهش برای گرفتن قطعات صنعتی کارخونش چندین بار گفتم و اون فقط بهم میگفت باشه ادرس و افرادی که باهاشون کار میکنی رو برام بفرست تا من کارشناس هام رو. برای برسی بفرستم و منه بی خبر خیلی خوشحال همه ادرس و شماره هارو میفرستادم غافل از اینکه اون کاره ای نیست فقط قادر مطلق خداست و بعد که اون فرد رو میدیدم و بهش مبگفتم چی شد میگفت کار که اینجوری فایده نداره باید اونارو بیاری دفتر من و همینطور این چرخه باطل ادامه داشت
تا دقیقا سه روز پیش که با تمام فشار هایی که روم بود و دیگه بریده بودم گفتم خدایا دیگه بسه یک ساله از زندگیم هیچی نفهمیدم خودت کمکم کن و دستم رو بگیر
شاید باورتون نشه ولی همون شب که اومدم خونه و اتفاقی سایت رو باز کردم با این فایل رو به رو شدم و من تازه انگار فهمیدم این همه فایل که گوش دادم اصلا هیچ کدومش رو متوجه نشدم و اصلا اصل داستان همین باورها و تغیر اوناست و ای داد بی داد تموم این باور هایی که استاد مثال زدن رو من تو همش مشکل دارم و اصلا برا همینهه من تو رابطه هم خیلی مشکل دارم
برای همین فک کنم صبح روز بعدش شاید ده. بار همین فایل شماره 1 و 2 رو گوش کردم که تا بعد از ظهر من تکون نخوردم و همینطور که استاد گفتن این باور هارو درباره ثروت هم میتونین بکار ببرین و من شروع کردم به نوشتن تموم باور هایی که تو این فایل متوجه شدم چه درباره رابطه چه درباره ثروت
و بصورت خیلی معجزه وار از صبح فرداش نتیجه های من شروع شد فقط با نوشتن همین باور ها بدون اینکه حتی روشون بخوام کار کنم تموم کار ها انگار روغن کاری شده بود من فقط تو خونه نشسته بودم و هی همه زنگ میزدن میگفتن این کارو برات انجام دادیم فلان کار داره اوکی میشه فلان مسئله رو استارتش زدیم و اینجا بود که فهمیدم چقدر باور های خراب و درب داغون داریم که نمیزاره تکون بخوریم
ولی جالب ترین. قسمت ماجرا هنوز مونده اونم میدونین چیه؟
اینکه اون فرد همین امشب تو باشگاه بدون اینکه من چیزی بگم و اصلا حرفی بزنم یه دفعه خودش گفت پس تو معلوم هست چرا نمیای مگه نگفتم پاشو بیا با اون افرادی که معرفی کردی من که اصلا خشکم زده بود بعد چند ثانیه گفتم اخه مهندس سرشون شلوغه اونا نمیان یه دفعه خودش گفت خو باشه اونا نیان خودت پاشو بیا دفتر من تا من معرفیت کنم و بگم کارهای صنعتی مون رو فقط به تو بدن دیگه از این به بعد و من هفته به هفته تموم حساب هارو تسویه میکنم با همه و مشکل مالی هم نداریم(این در صورتیه که من خیلی بودجه ندارم برای پروژه های سنگین و اگه حسابم رو پرداخت نکنن کامل بی پول میشم) من که اصلا شوکه شده بودم گفتم باشه میام میبینمتون خودم در صورتی که من نه تجربه ای دارم نه کسی رو که معرفی کنه و فقط و فقط فقط فقط معجزه خداوند بود با همین دو روز تغیر تو باور هام اونم تازه بدون زحمت خاصی
و اونجا بود که یاد حرف استاد افتادم که میگن قاااااااانون داره کااااااار میکنه و ما فقط باید رو خودمون و باور هامون کار کنیم و بیرون از ما هیچ خبری نبست در صورتی که من فقط تلاش میکردم بیرون رو تغیر بدم تازه از حس و حال خوبم هم که نگم براتون از اینکه دارم هی خودم رو شخم میزنم و میگم یا خدااا این باور های مسخره دیگه کجا بوده
عاشقتم استاد عزیزم که داری کمکمون میکنی خودمون رو بشناسیم
و خدارو صد هزار مرتبه شکر که داره راه رو نشونمون میده
عاشق همتونم
بنام پروردگار یکتا.
سلام استاد عزیزممممم
سلام مهربان استادم .
سلام به مریم جان .
استاد عزیزمممم چقدر خوشحالم که شمارو خدا تو مسیرم قرار داد تا آگاهانه زندگی کردنووو یاد بگیرم .خداروشکر میکنم که شمارو دارم ،صدای شما صدای تاثیرگذار زندگی منه:)
تقریبا مصداقی از همین فایل تو یکی از لایو هاتون دیروز میدیدم که مراحل رسیدن به یک خواسته رو گفتید:خواسته رو واضح کنیم،باور هم جهت با خواسته بسازیم،عمل کنیم و با تعهد پیش بریم.
هروقت هرفایلی از شمااا میبینم دقیقا مسائل روز منو میگه همون چیز هایی که باید بشنوم.
قبلا مفهوم ترمزو نمیدونستم ،حتی نمیدونستم چطور باید پیداشون کنم،به مرور که روی خودم کار میکنم هرچقدر پیش میریم ترمز هاا خودشون برام بُلد میشن ،اون موقعست که میام اون ترمز هارو برعکس میکنم و از شما یادگرفتم بهترین راه باورسازی اینکه برم براش الگو پیدا کنم.
اول میخوام معجزات دوره عشق و مودتو بگم ،دوره ای که منو یه مهسای دیگه کرد،این اولین دوره من بود و من قبل اینا هیچ آگاهی راجب قوانین نداشتم ،من قانونو،تمرکز بر نکات مثبتو ،اصول روابطو از این دوره یادگرفتم و به الان روابطی دارم که فوق العادست گرچه به قول شما بهتر شدن نهایت نداره و من مدام باید روی خودم کار کنم:)و هر روز کمی بهتر از دیروزم بشم:)
و اماااا اکثر این ترمز هایی که گفتید ،همشون به ضعف در عزت نفس برمیگرده ،هرچقدر بیشتر پیش میرم میبینم ،تمام خواسته هام زمانی محقق میشن که من احساس لیاق داشته باشم و احساس عدم لیاقت ،تمام نعمت هارو ازم میگیره ،خدای مهربونم همیشههههه به موقه هدایتم میکنه ،به محض اینکه دوره عشق و مودتو تموم کردم و نتایج عاااالی گرفتم ،خداوند هدایتم کرد که مهسااا وقتش دوره عزت نفسه،از همه مهم تر باید خودتو بشناسی باید به این باور برسی که:
(برعکس ترمز ها)
-از لحاظ ظاهری خوشگل و جذاب هستی:جلسه 7 دوره عزت نفس تمرین آینه بهم یاد داد که تو چشمای خودت تو آینه نگاه کن و به این باور برس توو فوق العاده هستی و این تمرین معجزهههه کرده برای من،با خودم هر روز بیشترررر دوست میشم:)
-من همه چیز بلدم و توانایی های زیادی دارم :استاد ادمایی اطرافم هستن با شرایطی که حرفه ای بلد نیستن ،کاری ندارن و یک آدم کاملا معمولی هستن ،چند وقت پیش یکی از دخترای فامیلو میدیدم که چندسالی هست جدا شده تازه یه بچه ام داره ،چند وقت پیش متوجه شدن با یه پسر مجرد،خوشتیپ،جذابم ازدواج کرده ،این الگو بهم ثابت کرد،جذاب بودن گیرا بودن ،ازدواج عالی و عاشقانه داشتن به درون آدمه به اینکه اون فرد حتما خودشو لایق میدونسته که همچین شخصی رو جذب کرده .
-پسرای خوب زیادن و همیشه بهترین فرصت های ازدواج برای من وجود داره،باور فراوانی،استاد من چی بگمممم از دوره عشق و مودت بخداااا که باور ها و روابط من قبل افتضاح بود این دوره شمارو از نووو میسازع از لحاظ روابط دوستان ،این دورهههه هرررچی باور که برای روابط میخواین و بهتون ساده و راحت میگههه،استاد تو این دوره مثل همیشه عالی عمل کردین ،دوره ای که من بارهاا راجب نتایجش گفتم بخدااا عاااالی عااااالی بوده و ارزش اینووو داره بارهاام دوره کنم این دوره فوق العاده رو ،شما تو این دوره با پاسخ دادن به سوالات بچه ها ،ترمز هارو گفتید و این ترمز عدم فراوانی رو چقدر عااالی گفتید و باور درستو جایگزین کردین که انقدر پسر خوب با خانواده های عالی هست اونقدر شرایط عالی برای ازدواج هست ،عاشقتم استاد شما بهترین استادی برای من،همه زندگی من به لطف الله و شماااا داره عااالی پیش میره،یادگرفتم با شمااا تو هر شرایطی حالمو خوب نگه دارم و پیش برم و به این باور رسیدم این مسیر بهترینههه برای من از هر لحاظ.
مورد اخر استاد احساس عدم لیاقت هست:برمیگردم به دوماه پیش یک شرایط عالی برای پول ساختن راحت برام پیش اومد و بگم قبلش روی باور ثروتم با فایل های دانلودی کار میکردم و ظرف دو هفته اینا یه اتفاق عااالی برام افتاد و قرار شد پولی رو دریافت کنم،استاد قبلش اصلا خودمو لایق نمیدونستم و همین که کم مونده بود پوله بیاد،ناخودآگاه گفتم نههه من یعنی لایق این همه پول هستم؟؟؟؟
نکنه حروم باشه؟؟؟؟
نکنه خدا راضی نباشه؟؟؟؟
چرا من این همه راحت پول دربیارم پس بقیه چی؟؟؟؟
من لایق اینم یعنی پولدار بشم و حسابم پول زیاد به خودش ببینه؟؟؟؟؟
و هزاران حرفی که من نمیگفتم ناخودآگاه میومد و همین نجواها باعث شد تا نزدیکی دریافت پول برم اما پوله به حسابم واریز نشد ،خوب میفهمم خودمو لایق ندونستم و نعمته ازم گرفته شد،خدایاشکرتتتتتت که این ترمزو بهم نشون دادی.
و اینکه ترکیب دوره عشق و مودت با دوره عزت نفس میتونه برای همه ماااا کلی نتایج عاااالی داشته باشههههه؛)
در پناه خدا باشید استاد عزیزم و مریم جان.
سلام سلام استاد روشن کلام و همگی دوستان خوش انرژی وخداقوت خانم شایسته عزیز
قبل از این فایل یکی از دوستانم شخصی رو در خواب دیده بود که واسه روابط و کسب وکارش بهش توصیه هایی کرده بود که در واقع پاشنه های اشیلش روبهش گفته بود که در واقع پاشنه های اشیل من هم بود که بوقت شنیدن هنگ کرده بودم ، جالب بود … یعنی واقعا خداوند از بینهایت طریق همواره وهمیشه و هرلحظه و هرثانیه و پلک بهم زدنی و باهرنفسی و مکثی و تپش قلبی و در خواب و بیداری و باعشق فراوان مخلوقاتش رو هدایت میکنه
ولی واقعا چقدر عالی میشه که من مخلوق هم درک کنم ، اخه ای خدا تو که هدایت میکنی این قانون تکامل این چی چی بود گذاشتی،منو در شگفتی کاشتی … این بزرگ شدن ظرف وجودی ودرک کردن چی چی بود اخه … چ باحال میشد در لحظه که هدایت میشدی درک میکردی در لحظه عمل میکردی وااای وااای اینطوری سرعت رشد جهان هم میشد high, high، ولی امان امان از این مکانیسم جهان :)
هرچند منطقی بهش نگاه کنم جالبی وقشنگی وجذابیت ومنطق خودش رو داره…
همین دوستی که خواب رو دیده بود ،فرداش داشت از تصمیمش برای ورود به یک رابطه ای میگفت که از نگاه من از همون روابطی بود که علی شده مرتضی فقط اسم وظاهرش فرق کرده … بهش گفتم تو که این خواب رو دیدی چرا همچین تصمیمی گرفتی!!! اگه تصمیمشورود به یه رابطه ی سطحی دوست دختردوست پسری بود مثل روابطی که قبلا تجربه کرده بود چیزی نمیگفتم، اماقصد تجربه ی رابطه ای رو داشت که نتونستم چیزی نگم… در جواب به سوالم گفت چون دیگه خسته شدم و جون تلاش وتغییر ندارم ….باهاش صحبت کردم ، درپایان گفت چقدر به شنیدن این صحبتها نیاز داشتم وتشکرکرد،
گفت حالا میخوام ذهنم رو تنظیم کنم مشتری باهام تماس بگیره …یکساعت بعدش اولین مشتری تماس گرفت و گفت من دوسال پیش مشتری شما بودم… بعدش یکی دیگه و بعدش یکی دیگه در انتها گفت چقدر تنظیم ذهن ساده بود فکرمیکردم سخته،گفتم من خودمم هنگ کردم که چیطو شد که ایطو شد
من خودم واسه مشتری تنظیم ذهن انجام دادم نگرفت چجالب واسه تو گرفت افررررین به این قدرت جذبت ..
بعدشبهش پیشنهاد دادم که دفتر بخر و اتفاقات مثبت نشونه ها و خواسته هات رو بنویس و پذیرفت
به باورهام فکر میکردم یادم اومد یک گربه ی کوچیک درست کرده بودم گذاشته بودم داخل کتابخونه م که یکی از فامیل دید گفت اینو خریدی گفتم نه خودم درست کردم…خیلی خوشش اومده بود میگفت چ خوشگل و بامزه س ، میدی واسه من ، منم در کمال تعجب گفتم واسه شما… تعجب کرده بودم چرا اینقدر خوشش اومده بود ، درحالیکه خودم واسش ذوق زده نشدم و محض دست گرمی درست کرده بودم و از کارهایی بود که بهش به چشم سه سوتی و سرگرمی نگاه میکردم …در ذهنم یکسری افکار متناقض دارم … از یک طرف میخوام با انجام کارهای ساده پول بسازم از طرفی کارهایی که واسم براحتی اب خوردن هستن بهم احساس هیجان و به چالش کشیده شدن و بالا رفتن مهارت نمیدن واحساس میکنم اصلا ارزش خاصی نداره و پولساز نیست … از یک طرف کاری که سخت باشه بعد از انجامش احساس دمت گرم عجب کاری انجام دادی وازپسش براومدی بهم دست میده و ازاینطرف هم در ذهنم هست که کارهای دمت گرمی هم که سخته وحوصله ی انجام دادن کارهای سخت بصورت مداوم ومستمر رو ندارم ،زمان وانرژی زیادی میخواد … ودیدم همون کارهایی که در نظر من ساده و بی ارزش هست وپولساز هم نمیاد رو افرادی هستن که ازش پول میسازن دیدم از اموزش ترکیب رنگ و از ساده ترین کارها و اموزشها هم پول ساخته میشه
اصلا از هنر و سادگی نگم ، از اینکه از سنگ هم پول ساخته میشه نگم … یه ضرب المثلی بود طرف دست به خاک میزنه طلا میشه واسه توصیف عمق خوش شانسی و پولسازی بکار میرفت…
مانزونی به عنوان هنرمند در برابر هر شکلی از سنت مقاومت میکرد تا جایی که هنرمندی را امری فردی میدانست.
پیرو مانزونی به خاطر رویکرد طعنهآمیزش به هنر آوانگارد معروف بود. آثار او عمدتاً به عنوان حرکات انتقادی علیه تولید انبوه و مصرفگرایی که در پس از جنگ جهانی دوم جامعه ایتالیا مشهود شده بود تلقی میشوند.
ویژگی مانزونی در این است که هر هنری را به اغراق میکشد و محدودههای از پیش تعیین شدهاش را در هم میشکند.
پیرو مانزونی مدفوع خود را در 90 قوطی کنسرو جای داد و بر آنها اتیکتی با عنوان «گُه هنرمند» به انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی چسبانده و بر روی سطح بالایی هر قوطی شمارههایی را از یک تا 90 درج و همهٔ آنها را به امضای خویش رسانید. وزن هر یک از این قوطیها که شمایل کنسرو را داراست سی گرم بود. هر قوطی به قیمت طلای هم وزن آن به بازار عرضه شدو مورد توجهٔ شایستهای قرار گرفت
در 23 مه سال 2007 یک قوطی به مبلغ 124 هزار پوند در حراجی هنری ساتبیز فروخته شد. در اکتبر 2008 قوطی شماره 083 برای فروش به حراجی ساتبیز عرضه شد و ارزش آن بین 50 تا 70 هزار پوند تخمین زده شد. سرانجام این قوطی به قیمت 97250 پوند فروخته شد
از وقتی این مطلب رو دیدم بنظرم میشه ضرب المثلهای جدید ساخت :)
البته که تحسین برانگیزه که ادم الگوهای مناسب ومثالهای زیبا وارزش آفرین رو بهش توجه کنه و بیان کنه :) ولی یوقتایی مثل تحسین پولساز بودن کارخونه ی مشروب کجا بودیادم نیس چی چی ولی بودنپاولی بود هرچی که بود ،تحسین پولسازی یسری بیزینسهایی که ارزش افرین نیستن وعجیب غریبن خیر ونیکو هست ان شاءالله
یکی از ترمزهام بنظرم بازیگوشی هست، یادمه استاد روانشناس در یک ویسی ازاین موضوع بعنوان مسئله ای که سرعت پیشرفت رو کم میکنه و ادم رو از اصل دور میکنه و میبره به حاشیه یاد کرد، البته در پی وی تحسینم کردن که از خوندن پیامهات و سطح درک و آگاهیت لذت میبرم، زمانی هم که پیام نمیگذاشتم دوستم میگفت که استاد گفته منتظره نظرت هست… واون ویس رو در گروه فرستاده بودن و بصورت کلی بود ولی از اونجایی که همزمانی داشت با بازیگوشی های من بنظرم که میتونه ترمزمن بوده باشه که هنوزم اصلاحش نکردم :)
بابت فایل سپاسگزارم منم یسری از باورهای گفته شده رو داشتم یعنی دارم ،لازمه بیشتر روی گوش دادن فایلها زمان بذارم،فعلا در مدارشنیدن هستم و ذره ای درک …
قضیه ی باور واینکه هرطور خودت رو ببینی دیگران هم همون شکلی میبینندت رو من اولین دفعه هفت سال پیش از استاد روانشناس شنیدم ولی انگار نشنیده بودم ،گارد شدیدی داشتم ومثالی که بهم گفته شد هم واسم قابل درک نبود، ایشون گفت قبول داری زیبا هستی درجواب گفتم نه معمولی هستم ، در پاسخ بهم گفتن بنظر منم معمولی هستی بنظر دیگران هم معمولی هستی چون ادمها تو رو همونطور میبینن که خودت رو میبینی … تو هم زیبایی هم خوشتیپی فقط خودت رو باور نداری … منم یادم میاد در پاسخشون گفتم حالا که همه چیز باورهست چرا شما باور نکردید که مثل انتونی رابینز میتونید جهانی بشید و از اونجایی که بقول یکی از دوستانم میگه وقتی یک صحبتی واست جذابیت نداره یا نسبت بهش مقاومت داری خوب کر میشی، اون لحظه هم در ذهنم این بود هرجوابی ایشون بده توجیه هست ، یادم میاد چهره شون کمی درهم کشیده شد اما اصلا جوابشون رو یادم نمیاد … بعدش هم درهمین مورد با دوستم که اون هم زیباست صحبت میکردم که واقعیت واقعیته ، ما معمولی رو به زیباییم
ازنظر یه عده معمولی هستیم در نگاه یه عده هم زیبا…
این هم از بچگی بوده من از 3سالگیم یادم میاد تا الان بارها زیباییم مورد تحسین قرار گرفته ،واسه تو هم بوده…
این نبوده که چون باور داریم معمولی هستیم همه معمولی ببینن… اون هم در جوابم گفت میفهمم چی میگی ولی همون ادمهایی که ما از نظرشون زیباییم چهارروز باما نشست وبرخاست داشته باشن از ما خسته میشن چون ما خودمون رو باور نداریم… که صحبت دوستم هم واسم قانع کننده نیومد و ادامه ندادم … تا چند سال بعد اول با کتاب پدر پولدار پدر بی پول نقش طرز فکرو فهمیدم ولی باز هم درکی از باور نداشتم دوباره دوستم از صحبتهای روانشناس میگفت وباور من در جواب میگفتم بله درسته طرز فکر مهمه اما در کنارش اینو اینو این که در واقع همه برمیگشت به عوامل بیرونی هم تاثیرگذارهست…تا با کتاب استر هیکس فهمیدم واقعیت رو هرکسی با باورهاش میسازه و واقعیت برای هرکسی با دیگری فرق داره، وهرادمی حاضره قسم بخوره که این چیزی که من میگم واقعیت هست چون دیدم وتجربه کردم و درست هم میگه … اما تمام اونچه که دیده وتجربه کرده بعنوان واقعیت ازش یاد میکنه خودش با باورهاش ساخته … بعد هم بافایلهای شما که اشنا شدم درکم واضح تر شد … مخصوصا در رابطه با عدم تاثیرعوامل بیرونی و اهمیت توحید … اون قسمتی هم که باخانم شایسته در مورد این موضوع صحبت میکردید که اینطوری نیست که خداوند زیباییها رو برای ما مقابل دوربین قرار بده بلکه همزمانی رخ میده و ما در زمان درست در مکان درست هستیم اون اگاهی هم متفاوت بود با مجموع این اگاهی ها در کنارهم پازل گذشته م از نو چیده شد و جواب یکسری از سوالات گذشته م رو گرفتم…
از این جمله تون خوشم میاد دقیقا خود کلام به همون شکل در ذهنم نیست محتوا این بود که با باور درست ، این همزمانی هارخ میده که هدایت میشویم تا در زمان مناسب،مکان مناسب، باایده ی مناسب و افراد مناسب باشیم ونتیجه میشود صرف زمان و انرژی کمتر و تحقق خواسته وهدف فراتر از تصور
به امیدخدا من هم در زمان مناسبم به خرید دوره هدایت میشوم
بقول استاد در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
این فایل نشونه من بود، و من زدم روی کامنت های خودم، دیدم پارسال یه سری کامنت نوشتم و اولا تعهد خودم رو خیلی تحسین کردم و دوما دیدم خداااای من من چقدر تغیییر کردم. حالا می نویسم براتون، این خاصیت ذهنه ک میخواد این همه تغییر شخصیت رو عادی جلوه بده، برو کنار ببینم الان برات می نویسم تا بهت ثابت بشه
اولا من اون موقعی ک این کامنت رو نوشته بودم هیچ رابطه عاطفی ای رو تجربه نکرده بودم و خیلی دلم میخواست صرف تجربه کردن ولو برای یک دیدار توی کافه و هم صحبتی تجربه اش کنم. و من از اون موقع تابحال وارد 2 رابطه عاطفی شدم و بعد از چندین ملاقات فهمیدم نه طبق معیارهای من نیستن و من دنبال آدم نزدیک ب معیارهای من هستم. پارسال من حتی فکرشم نمیکردم بتونم، ولی خود بخود از سمت خود افراد ب من پیشنهاد داده شد، من فقط ترمزهام رو فهمیدم و شاید بگم کمی وقت گذاشتم و این خواسته تجربه کردن در من شدت گرفت، چون میگفتم خدایا منو وارد این چالش کن ببینم چطور از پسش برمیام.
باور فراوانی رو هم از همون اول داشتم و میگفتم فقط این یک شخص نیست، و افراد بعدی بهتر و باکیفیت تر خواهند بود، و همینطورم شد. ولی باز من دنبال رابطه باکیفیت تر و استاندارد بالا بودم. برای من عزت نفس اون افراد اولویت بسیار بالایی داشت، تا یه ذره حس وابستگی ب من از سمت شون می دیدم کات میکردم و قلبم فریاد میزد خودت رو زودتر رها کن، اینجا جای تو نیست. با اینکه اون 2 نفر بسیاری از معیارهای جامعه رو داشتن، پاک و درستکار بودن ولی من نچسبیدم ب اونها و اولویت اصلیم رابطه خودم با خدام بود.
یا تغییر بعدی من در ب در دنبال شغل میگشتم هههه، ولی امسال من شغل خودم رو زدم، مغازه خودم رو زدم ب لطف خدا و امسال قراره باز برم سراغ تجربه بعدی و این رو هم رها کنم. اینم ی تایید از سمت خدا بود برام ک ببین من ب شجاعان پاسخ میدم، استعفا از کارمندی باعث هدایت شدن من ب شغل خودم در آزادی کامل شد، و حالا رها کردن این شغلی ک دوستش ندارم و اینکه اجازه بوم خدا هدایتم کنه.
حتی پارسال من روی عقل خودم حساب کتاب میکردم و دنبال آگهی استخدام بودم ولی امسال شخصیتم توحیدی تر شده، و میخوام اجازه بدم ب جریان هدایت.
پارسال من برای انجام آگهی بازرگانی جلوی آقایون سکته زدم، انقدرررر برآورد کردم رفتم و اومدم تا توی آرایشگاه انجامش دادم، و بعد یادم اومد من بعدش رفتم برای پسرای محل تو پارک انجام دادم، بعد پسرهای مناطق بالا، بعد تو کافه لاکچری جمعی 7 نفره از پسرها، و کلیییی پسر تک و توک و آخرین بار جند روز پیش توی واگن مردونه مترو برای 20 الی 30 نفر از توانایی هام گفتم اونم نه یک بار، دوباره توی ایستگاه بعدی انجامش دادم. یادمه پارسال این ایده می اومد تو ذهنم از استرس می مردم و میگفتم عمرااااااا.
انگار آدم همینکه ترمزهاشو پیدا میکنه بیشتر راهو رفته، بعدش ک متعهد میشی رفع کنی اون ترمزهارو خدا بهت ایده میده، خدا برات الگو میاره و تو تایید میکنی و بعدشم تجربه شون میکنی. هنوزم بحث احساس لیاقت پاشنه آشیل م هست ولی خیلی ب نسبت پارسال تغییر کردم، حتی در همین زمینه خیلی بهتر شدم، خداروشکر.
29/3
سلاااام به خالق فراوانیها
به رب جهان و جهانیان
خدایا شکرت شکرت هزاران هزار مرتبه شکر
که به روز جدید دیگه را شروع کردم
خدایا شکرت که خودم خالق زندگیم هستم
خدایا شکرت که امروزم و خیلی زیبا و عالی با حس و حال خوب خلق میکنم
خدایا شکرت که قانون کد نویسی و یاد گرفتم و هر روز صبح کد مینویسم و خلق میکنم
خدایا شکرت که هدایتم میکنی به زیبایهای بیشتر نعمتهای بیشتر و ثروتهای بیشتر
خدایا شکرت بخاطر این بهشت زیبا که خدایان کردی
خدایا شکرت که گوشهام صدای زیبای آب و میشنوم و لذت میبرم و شکر گزاری میکنه
خدایاشکرت که گوشهام صدای زیبای پرندگان و میشنوم و لذت میبرم
خدایا شکرت بخاطر این حس و حال خوبم
خدایا شکرت که قلبم و باز کردم برای دریافت نعمت و ثروت بیشتر
خدا میدونه که این حس و حال خوبم قرار به چه نعمتها و ثروتهای برسم
خدایا من لایق بهترینهای
خدایا شکرت بخاطر این هوای فوق العاده خوب
خدایا شکرت بخاطر این نسیم صبحگاهیت
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت میخوام
خدایا امروز روز کنه و فقط خدا میدونه که چقدر رزق و برکت و نعمت قرار بهم بدی
خدایا بخاطر این صحنه رویایی این بهشت زیبا شکرت
خدایا من فقط میتونم با زبان قلبم ازت شکر گزاری کنم
خدایا امروز دوست دارم شادی بیشتر ،لذت بیشتر و تجربه کنم
خدایا امروز دوست دارم رزق فراوان بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز یه هدیه ی غیر منتظره بهم بدی
خدایا دوست دارم امروز به معجزه بقایا باور ذهنم بهم بدی
خدایا امروز دوست دارم به خبر فوق العاده عالی بهم بدی
خدایا از بینهایت بینهایت راه بهم ثروت و نعمت و فراوانی و رزق بیکران بده
خدایا دوست دارم شما را خیلی راحت یاد بگیرم
خدایا دوست دارم زبانم خیلی آسان و راحت یاد بگیرم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که من و به این جای رویایی هدایت کردی
خدایا شکرت بخاطر اینکه خدایان کردی به تمشکهای عالی و بهم گفتی نوش جانت کن
خدایا شکرت که قوری زیبا را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که قهوه های خوشمزه را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که میز بر زیبایی را توسط دستهای مهربانت بهم هدیه دادی
خدایا شکرت که آدمهای خوب و مهربان و میفرسی به زندگی من که عاشقانه کمکم کنند
خدایا شکرت که دوست داری من به نعمت و ثروت فراوان برسم
خدایا تمام اتفاقات و شرایط آدمها میآمد که بهم عشق بورزند و کمکم کنند و که رشد پیدا کنم
خدایا شکرت که تمام اتفاقات و آدمها و شرایط مییابند که من به آگاهی بیشتر برسم
خدایا من میخوام شادی بیشتر نعمت بیشتر و تجربه کنم تو هدایتم کن من و ببر آنجایی که ببینم آنچه که بهم نعمت بیشتر ، ثروت بیشتر ،فراوانی بیشتر
خدایا من و ببر آنجایی که بشنوم آنچه که بهم ثروت بیشتر،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر میده
خدایا من و ببر آنجایی که لمس کنم انچه که بهم ثروت بیشتر نعمت بیشتر فراوانی بیشتر میدهد
خدایا من دوست دارم وارد رابطه ای باشم که توش عشق باشه،صداقت باشه ،ازادی باشه ،تحسین باشد،یه رابطه ای مثل رابطه ی عباس منش و عشقش بدون وابستگی و بدون تعصب از کنار هم بودن لذت ببرند و پر پرواز هم باشند اینقدر ثروت و نعمت توش باشه که هر چه اراده کنم بتونم به دست بیارم
خدایا من لایق بهترین مسافرتها هستم دوست دارم برم یه مسافرت خارج از کشور
خدایا دوست دارم به راحتی و اسانی مهاجرت کنم
خدایا دوست دارم خونه ای چوبی روی دریاچه رویایی تو فضای رویایی و جنگلی داشته باشم و چشمهای زیبامو و که باز میکنم صحنه رویایی رو ببینم و لذت ببرم از این همه نعمت و ثروت میدونم که میشود همین طور که این جای زیبایی را بهم نشون دادی خدایان کردی به این فضای روحانی به خونه زیبا و رویایی هم هدایتم میکنی
من دارم نشونه های و میبینم و لذت میبرم
خدایا من ایمانم و نش.ن دادم و حرکت کردم و تو داری پاداشها و بهم میدی
خدایا تو قادری تو توانایی من روی عقل ناقص خودم حساب نمی کنم افسار زندگیم و میسپارم به دستهای امن تو واجازه میدهم هدایتم کنی
خدای من این هوا دیوانه کننده ای شکرت شکرت
خدایا دوست دارم روی شونه های تو بشینم و تو ببریم به همون جایی که شادی بیشتر ،نعمت بیشتر ،فراوانی بیشتر
من توانایی خلق زندگیم و دارم و خدا و جهان دست و دست دادند که من و به ثروت و نعمت و فراوانی و شادی و لذت و سلامتی و سعادتمندی بیشتر بیشتر برسونند
خدا خدایان میکنه چون خودم ازش خواستم
شکرت شکرت شکرت