https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد بزرگوار سید حسین عباسمنش و دوستان پشتیبانی سایت و بانو مریم شایسته عزیز و همراهان خوش فکر این سایت اللهى
١ . چه هدف هایی رو انتخاب کردى تا الان و براش واقعا تلاش کردى ، ولى محقق نشده هنوز ؟ یا انقد روند کند بوده که راضی کننده نیست .
* دو تا هدف بوده : ١ . رشد مالی و آزادی مالی و ٢. داشتن اندام ایده آل
در مورد رشد مالی خیلى تلاش کردم یک دوره سه ساله با تمرکز فقط روى همین موضوع ( میتونم بگم بقیه قسمت هاى زندگیم واقعا تعطیل و خاموش بود ) اهدافمو مکتوب میکردم و از ٨ صب تا ١٢ شب کار میکردم هم فیزیکى درگیر بودم و هم هیچ موضوعی جز کارم و رشد مالی تو ذهنم نبود .
بعد از سه سال انقد نتایجى که گرفته بودم در برابر تلاش هایی که کرده بودم کم بود که به شدت دلزده شدم و براى یه مدتی بیخیال ثروتمند شدن شدم .
تقریبا بعد از دوسال دوباره سعى کردم برگردم به زمین کسبو کار و به خودم گفتم این سرى تلاشمو بیشتر میکنم حتما هم نتیجه میگیرم ولى برخلاف سرى قبل که رشد داشتم ولى با شیب خیلى ملایم ، این سرى حتى رشد هم نمیکردم حتى به سمت پایین تر از وضعیت قبلیم رفتم .
در مورد اندام ایده آل : از بچگى تپل بودم ، خانوادم اکثر افراد چاق بودند ، با اینکه بازیکن حرفه اى بودم و هر روز میانگین ۵ ساعت ورزش میکردیم ولى به نسبت بازیکن هاى دیگه و افراد دیگه اطرافم که شاید اصلا ورزش نمیکردن من تپل تر بودم و همیشه براى همه سوال بود که با این میزان فعالیتى که تو داری باید خیلی خیلی لاغرتر باشی .
٢. آیا کسی رو می شناسی که اون هم همچین هدفی رو انتخاب کرده اما با تلاش کمتر به نتیجه بهتره رسیده ؟
*در مورد اندام ایده آل هیچ کسی بهتر از استاد عباسمنش رو واقعا نمیتونم مثال بزنم ، من هنوز که هنوزه وقتی ویدیو هاى استاد رو الان میبینم ، باز هم وضعیت جسمى استاد رو تحسین میکنم که تو چه بازه کوتاهى ساختن این اندام واقعا فوق العاده است ، و بچه هاى دوره دوازده قدم اینو بهتر درک میکنن ، چون هدف استاد بود و تو دوره اعلام کرد ، و نتایج فوق العادشو الان ما داریم میبینیم ، به معنى واقعى کلمه رسیدن به هدف یعنى این .
در مورد رشد مالی : مثال هایی اطرافم هست که مثلا من میگفتم فلانى ارومه حتى نمیتونه درست حرف بزنه ، از نظر هوشی از من پایین تره ، ادرس خونمو ۵۴٠ بار بهش دادم باز میخواد بیاد خونم گم میشه ولى درامدش ۶ برابره منه ، از من کمتر کار میکنه و سابقه کارى یکسانى هم داشتیم .
٣. چه باورهایی ممکنه تو ذهن من باشه ، که با این همه تلاش به هدفم نرسم ؟
* پولدار شدن سخته ، نمیشه هم پولدار شد هم کارا دیگه انجام داد تو زندگی ، براى پولدارشدن حتما باید یه پروسه طولانى بگذره و نمیشه تو مدت زمان کوتاه پولدار شد ، همه قرار نیست تو این دنیا پولدار شن ، اصلا شاید خدا خواسته من این مدلی زندگى کنم ، خدا این همه نعمت هاى دیگه به من داده این همه استعدادا خوب به من داده که بقیه ندارن حالا یه پول بهم نداده نباید ناسپاس باشم که ، اینکه خودت پول دربیاری سخته یک کسی دیگه بیاد پول زیاد بده ما خرج کنیم ، براى پولدار شدن حتما باید کسبو کار شخصى داشت و تو شغل الانم نمیشه پول خوب درورد ، شاید خیلی نشه با رفتار هاى سالم کار جلو بره ، کمک اولیه هم لازمه دیگه اینکه بخواى از صفر صفر دست خالی و تنهایی شروع کنى خیلى مشکله
*در مورد چاقی : ما ژنتیکی چاقیم ، من زود چاق میشم خیلى سخت لاغر میشم ، براى خوش اندام بودن باید رژیما خیلی خیلی سختى داشته باشی و همش گرسنه باشی ، تپل بودنم بد نیست ، خدا منو تپله دوست داشتنى افریده ، من وقتى تپلم صورتم خوشگل تره
یه نکته خیلى جالب که موقع نوشتن این کامنت بهم دست داد این بود که ما چقد راحت خودمونو گول میزنیم و رفتارهاى اشتباه انجام میدیم ولى چون باورهاى اشتباه داریم به نظرمون میاد که اون رفتارها درستن.
مرسی استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنى بابت ضبط این فایل عالی .
من الان چهار ساله که دارم برنامه نویسی اندروید کار میکنم دوره های زیادی در این کار خریدم شاید به قیمت الان بیشتر از 20 میلیون بابت چند تا دوره هزینه کردم اما یک ریال تا حالا از این کار بدست نیاوردم با این که هر روز بیشتر از 6 ساعت در این حوزه فعالیت دارم حتی سربازی هم برای این موضوع رفتم و حتی کارگری هم برای تهیه دوره ها وسیستم کردم
اما از مثلا فوتوشاپ درامد داشتم (هر چند خیلی معمولی) با این که برای یاد گیریش با قیمت الان 500 هزارتومن هزینه نکردم و سه ماه هم برای یادگیری زمان نذاشتم
من افرادی رو از نزدیک ندیدم که تو حوزه فعالیت من با تلاش کمتر و زمان کمتر نتیجه گرفته باشن اما اساتیدی که ازشون دوره ها شونو گرفتم افرادی رو نشون میدادن که مثلا با یک سال نیم یا دو سال زمان الان استخدام شده و درامد به نسبت مناسبی هم داره
باور هام که الان هم به ذهنم اومد میتونه اینا باشه:
1.این حوزه برنامه نویسی (اندروید) پروژه کمه همه شرکت ها برنامه نویس اندروید نمیخوان ولی مثلا وب میخوان
2.باید تو تهران زندگی کنم اونجا شرکت ها زیاد ترن (با این که من مشهد زندگی میکنم و شهر معمولی ای نیست)
3.چون درس این کار رو زمان تحصیل نخوندم و مدرکشو ندارم منو نمیخوان
4.این کار تخصصیه ایه و به خاطر همین باید خیلی تلاش کرد
5.الرژی انو دارم که همه چیزو باید یادداشته باشم بعد راحت وارد شرکت بشم
6.سنم کمه (23 سالمه) و اونا افراد سن بالاتری رو میخوان
7.حس اینو رو هم دارم که چیز هایی رو بخوان و من خیلی بلد نباشم و کلا بیخیالم بشن
8.سربازی هم قبلا بوده که این ترمز بعد از رفتن به خدمت برداشته شد
اینا ترمز های من هستند که چند تاشون بعد از نوشتن به ذهنم اومد واقعا وقتی منویسی میاد… الان میفهمم چرا درامد نداشتم ماشین هم دو ترمز بیشتر نداره من هفت تا دارم
شاید در گذشته یعنی دقیقا تا قبل از آشنایی با شما استاد عزیز من دقیقا جزو گروه اولی بودم که مثال زدید.
من به دلیل باورهای شدید مذهبی و درک نادرست حدا خودمو یه برگی در باد میدیدم که طبق گفته های مذهبیون خدا واسه یه عده خواسته و واسه یه عده نخواسته بنابراین من با توجه به شرایطم یقینا خودمو جزو اون دسته ای میدیدم که خدا براشون نخواسته.
و از طرفی باز بخاطر باورهای مذهبی این فقر و بدبختی و مصیبت و بیماری و رنجو برای خودم یه آپشن بحساب میآوردم که حمید تو دیگه جزو مقربین درگاهی که خدا انقدر خاص و ویژه داری بهت رنج و بدبختی میده .
از یه جایی به بعد خودم آگاهانه واسه خودم رنج و فلاکت و فقرو درخواست میکردم.
و هر روز هم در مذهب بیشتر از قبل غرق میشدم.
بعد از آشنایی با آموزه های شما دیگه انگار به یک نقطه عطف رسیده بودم
دیگه واقعا کم آورده بودم دیگه خسته بودم از تحمل این هنه رنج دیگه داشتم له میشدم.
سه سال پیش من یک مورد اکازیون در زمینه تمام بدبختیها بودم.
از نظر وضعیت عاطفی و روابط ، تو یه زندگی 5 ساله متاهلی بودم که یک جهنم تمام عیار بود.
از نظر وضعیت سلامتی و جسمی حدود 15 سال بیماری دیابت داشتم که دیگه این آخریا هزاااار تا درد و بیماری جدید هم بهش اضافه شده بود.
از نظر وضعیت مالی داغون داغون بودم و هییییچی تو زندگیم نداشتم
از نظر روابطم با بقیه تقریبا به خاطر تمام مساعل و مشکلات تقریبا از جامعه گریز شده بودم و بدلیل حجم بالای عقده ها و حسرت ها و کمبودهایی که توی وجودم داشتم از آدمها فرار میکردم که بیشتر ازین له نشم و یجورایی با هیچکس در صلح نبودم
از نظر وضعیت تعصبات مذهبی تا بحال توی عمرم کسیو ندیدم که به اندازه من در باتلاق تعصبات فرو رفته باشه.
خلاصه اینکه کلا یه پکیج کامل از بلاها و مصیبتها و بدبختیها بودم.
لحظه ای نبود که آرزوی مرگ نکنم.
چون واقعا هیچ دلیلی واسه این مشکلات پیدا نمیکردم.میگفتم خدا خواسته دیگه کاریش نمیشه کرد.ولی چون دیگه توان مواجه شدن با اون حجم از مشکلو نداشتم میگفتم خدایا دمت گرم که انقدر بدبختم کردی ولی واقعا دیگه کشش ندارم مردمو برسون تا یه نفسی بکشم دیگه جون ندارم دیگه طاقت ندارم.
تا این که یه روز بعد از کلی کش مکش حاضر شدم به یکی از فایلهای استاد گوش بدم.
همسر سابقم بیشتر از چهار سال تلاش میکرد که منو با استاد آشنا کنه.
ولی ازون جا که طبق آموزه هلی دینی ما باید تسلیم حکم خدا میبودیم اگر کسی میگفت میشه خودمون زندگیمونو تغییر بدیم برای منِ مذهبی این بزرگترین کفر بحساب میومد
که یعنی چی ؟ مگه میشه آدم با امر و تصمیم خدا بجنگه؟ این آدم( استاد عباسمنش ) یه کافر یه بی دین یه آدم شیاد و شیطانیه که میخاد آدمها رو بر علیه خدا تحریک کنه.
خدا واسه من رنج خواسته ،بعد یه نفر اومده میگه تو خودت میتونی شرایطتو تغییر بدی.
کفر بزگتر ازین؟
خلاصه اینکه با همین ذهنیت چهار سال من شنا رو یه کافر یه آدم فاسد کلاهبردار میدیم استاد جان
که قصد داره با این چرندیات جیب مردمو حالی کنه و ادمهارو از خدا دور گنه.
6مین جا بابت این جهل و این همه حرفهای نادرستی وه به شما نسبت دادم با تمام وجود عذر میخام.
آدمی که درگیر تعصب بشه عقلش رو به زوال میره.
و من هم در واقع ته ته ته تعصب بودم.
خلاصه اینکه با شما آشنا شدم و زندگیم زیر و رو شد.
اول از همه بزرگترین رنجی که درگیرش بودم یعنی زندگی با همسر سابقم بود که بسرعت برق و باد تغییر کرد.
یعنی من شبانه روز یا داشتم فایلهای شما رو گوش میدادم یا داشتم تو عقل کل تمام صفحات مربوط به روابطو میخوندم.
و فکر میکنم در کمتر از سه ماه مم یه آدم دیگه شدم.
منی که انقدر ضعیف و وابسته و عاشق پیشه بودم.
منی که با وجود اون زندگی جهنمی حتی اگه دو روز همسرمون نمیدیدم در فراقش اشک میریختم به جایی رسیدم که تصمیم به جدایی گرفتم.
و استاد بخدا نمیدونید با چه سرعت و چه سهولتی رکورد سریعترین و آسون ترین طلاق رو ثبت کردیم.
همه چیز بشکل معجزه آسایی رقم خورد.
این اولین تجربه من از نتیجه گرفتن از قوانین بدون تغییر خدا بود
و من بعد از نزدیک پنج سال تنش به آرامش رسیدم.
روزهای آخر قبل از جدایی همسر سابقم بهم گفت ترسناک شدی حمید. چطوری انقدر تغییر کردی؟ میگفت کاش با استاد اشنات نمیکردم.همونجا تو دلم گفتم این حرفت که میگی کاش با استاد اشنات نمیکردم یعنی اینکه هیچی از قانون نفهمیدی و فقط ده ساله داری بدون هیچ توجهی به فایلهای استاد گوش میدی.
استاد من از همون روز اول به آنچه شما گفتید عنل کردم.نمیگم شک و تردید نداشتم ولی واقعا وقتی یقین پیدا میکردم این حرف درسته با دقت صد در صد عمل میکردم.
بعد از جدایی بشدت روی اعتماد بنفس کار میکردم.
باز به دلایل مذهبی من تا سن سی سالگی یعنی تا قبل از ازدواج با هیچ دختری رابطه نداشتم.
یعنی تو ذهن من این بزرگترین گناه ممکن بود.
با این که وضع مالی پدرم بشدت خوب بود و خانواده سرشناسی بحساب میومدیم و دخترها تو دانشگاه یا هر جایی آرزوشون بود با من باشن ولی من بخاطر خدا و از دست ندادن خدا تمام لذتهای خدارو بر خودم حرام کرده بودم.
اما الان که فهمیده بودم داستان یه چیز دیگست من گفتم باید یه رابطه جدیدو تجربه کنم.
کلیییییی قرانو زیر و رو کردم کلی فایلهای شما رو زیر و رو کردم تا به این نتیجه رسیدم که من در مورد بحث روابط اشتباه میکردم و کلا حرف خدا کلا یه چیز دیگست. و فقط داره از رضایت دو طرفه میگه. اون همه چرندیات درمورد گناه و زنا و … همش توهماتی بیش نبوده.
بنابراین تصمیم گرفتم یه رابطه از جنس دوستی تجربه کنم
شاید نزدیک به یک ماه یا کمی بیشتر باز به طور تمرکزی و شبانه روزی رو این قضیه کار کردم
منی که تا قبل از آشنایی با شما خودمو زشت ترین بیمصرف ترین داغون ترین و بدردنخورتربن آدم دنیا میدیم تو تنهایی عاشق خودم شده بودم و هر روز نشانه های این عشق درونی به خودمو از دوست و آشنا و خانواده و غریبه و … دریافت میکردم و میگفتم حمیددد داره جواب میده.
ببین فلانی چی بهت گفت ببین چه حرفی در موردت زد.
و به شکل معجزه آسایی وازر یک رابطه بهشتی با یه فرشته زیبا شدم.
استاد باورتون نمیشه یه چیزی شبیه به چک لیست درست کرده بودم در مورد کسی که دوست دارم وارد زندگیم بشه.
از جزئی ترین ویژگیهای اخلاقی و ظاهری و …. هم نگذشته بودم و زمانی که این رابطه شکل گرفت دیدم تمام اون چک لیست باز هم با دقت صد در صد تیک خورده.
و باز ایمانم به قوانین بیشتر شد.
مساله بعدی که برام اهمیت ویژه ای داشت سلامتی و ثروت بود.
چون الان دیگه نه تنها از یک رابطه جهنمی بیرون اومده بودم بلکه با سر افتاده بودم وسط بهشت با یک فرشته زیبای تمام عیار.
پس حالا نوبت سلامتی و ثروت بود.
من حدود دو سال پیش دوره ثروت یک رو خریدم
باز هم میتونم بگم واقعا با دقت صددرصد به گفته های استاد عنل میکردم اما هر روز شرایطم بدتر از قبل میشدم واقعا دیگه نمیدونستم دلیل این اتفاقات چیه.
واقعا مطلبی تو جلسات دوره ثروت نبود که استاد بگه و من بهش عمل نکنم.
ولی نتیجه چی؟ هیچییی. تازه اوضاع سخت تر هم شده بود
واقعا دیگه خسته شده بودن و 6یچ امیدی به تغییر شرایط نداشتم
دقیقا یکسال و سه ماه پیش بود که من بشکل بسیار جدی میخاستم سلامتی بدست بیارم.و واقعا هم هیچ ایده ای نداشتم .آخه تمام دنیا میگفت دیابت که درمان نداره.
ولی من حدود سه ماه شکر گزاری کردم.بخاطر تک تک سلولهای بدنم واسه جز به جز بدنم شکرگزاری کردم و یه مدت کوتاه گذشت و استاد خبر از دوره سلامتی داد و دقیقا توش اشاره کرد به موضوع دیابت.
و من پارسال دقیقا در 17 خرداد زندگی به این سلک رو شروع کردم و فقط در نه روز یک بیماری هجده ساله از ریشه از بین رفت. و الان بعد هز یکسال من در بهترین شرایط جسمی هستم.
خدارو شکر.
اما همچنان مساعل مالی وخیمتر میشد.
به شکلی که تو همین یکسال بااااااارعا پیش میومد من حتی توانایی خرید مواد غذایی برای اجرای زندگی به سبک قانون سلامتیه نداشتم.
یعنی واقعا پول خرید غذا رو هم دیگه نداشتم.
و هر روز بدهکار تر میشدم.
تمام خواستم این بود که خدایا من تمام زندگیم تو تمام ابعاد زیر و رو شده پس چرا پول وارد زندگیم نمیشه.
باید چیکار کنم؟
صبح تا شب هم داشتم رو خودم کار میکردم باز هم با دقت صد در صد به آنچه استاد میگفت عنل میکردم اما دریغ از ذره ای تغییر
دیگه واقعا خسته شده بودم
که باز خدا یک دروازه جدید گشود
به لطف اسناد دوره شیوه حل مساعد بروز رسانی شد.
و بسرعت نشانه ها اومد گه باید این دوره رو بخرم.
و در حل تمرین جلسه دوم من ریشه تمام ناکامیهای مالیمو درک کردم.
خدا. ریشه تمام بدبختیهام خدا بود
یک خدای اشتباه که مذهب برام ساخته بود.
خدایی که از پول بدش میاد. خدایی که باید بین پول و اون یکیو انتخاب کنی.
ازون جایی که تمام عمر خدا برام تو بالاترین اولویت بود و تمام زندگیمو بخاطر این خدا از دست داده بودم یعتی از تمام لذتهای دنیا گذشته بودم تا بخدا برسم الان برام غیر ممکن بود که بین خدا و ثروت یکی انتخاب کنم.
ولی خدارو شکر دوره حل مساعل منو هدایت کرد به قرآن.
به خودن قرآنی که سه سال استاد گفت و من همین یک مورد عمل نکردم.چون میترسیدم.
میترسیدم قرآن چیزی بگه که دوست ندارم بشنوم.
بنابراین من بجای حل مساله داشتم ازش فرار میکردم.
شروع کردم به خوندن قرآن.و هر چی بیشتر جلو رفتم فهمیدم مذهب چه دروغ بزرگی به ما گفته بود. و این خدا بزرگترین اولویتش ثروته.
فهمیدم اصلا قرار نبست بین خدا و ثروت بکیو انتخاب کنم. اصلا خدا و ثروت یکی هستند.
البته اینها رو فهمیدم ولی هنوز دارم با تمرین جلسه سوم هر روز سعی میکنم این بادرهارو برای ذهنم منطقی کنم.
ولی خیلی خوشحالم که بالاخره دلیل تمام اتفاقات زندگیمو ار این دوره شناختم
دلیل تمام سعی ها و تلاشها و نتیجه نگرفتنها.
دلیل تمام ناکامیها.
اگر بخام مثال بزنم از دوستان و اطرافیانم باید بگم تقریبا نود و نه درصد آدمهایی که میشناسم حتی با وجود باورهای بسیار اشتباه راجع به پول و ثروت و کلا مادیات .اما جون ترمزی به اسم مذهب نداشتن تقریبا به سادگی تمام شرایط مناسب برای یک زندگی نسبتا مرفه رو دارن
خونه خوب ماشینهای خوب کسب و کارهای پر رونق و …
تنها دلیلی که میتونم ببینم همین ترمز بزرگه.
شاید به دلایلی هر کدومشون با یه سری مساعل و مشکلات مختلفی برمیخورند اما اون مساعل به دلیل باورهای اشتباهشونه اما به طور کلی همشون شرایط مالی بسیار خوبی دارن .
به جرات میتونم بگم این دوستان و اطافیان جتی یک هزارم من هم تلاشی نکردند ولی بواسطه افکار و باورهای غالب در خانواده شون براحتی به شرایط فعلیشون رسیدن.
در جواب سوال سوم هم بشکل کاملا خاص و ویژه به ترمزی به اسم باورهای مذهبی رسیدم.
که با وجود این همه تلاش دوساله این چرخهای زنگ زده یک سانتیمتر هم جلو نرفت
چون یک اهرم پر قدرت به اسم دوری از خدا بواسطه ثروتمند شدن توی ذهنم وجود داشت.
الانم نمتونم بگم وجود نداره ولی حداقل دلیلشو فهمیدم و باز هم شبانه روزی دارم روش کار میکنم.
چون تو مساعلی که ترمزی وجود نداشته یا حداقل اون ترمز انقدر بزرگ نبوده یا به سرعت اون نتیجه حاصل شده یا بعد از درک ترمز تونستم بسرعت ترمزی برطرف کنم.
اما در مورد مساله ثروت چون در ظاهر من تغییر کرده بودم فکر نمیکردم هنوز این ترمز در وجود من انقدر محکم حضور داشته باشه.
چون ظاهر زندگیم دیگه ظاهر یک زندگی مذهبی نبود فکر میکردم همه چیز درست شده ولی در واقع هیچ تغییری در این زمینه نکرده بود.
خدارو شکر میکنم که به این مرحله از شناخت رسیدم
استاد عزیز این فایل واقعا ارزشمند بود.
و باز بیاد ما آورد که زمانی که ترمزی نبوده بشکل معجزه آسایی نتایج رقم خورده
پس تنها کار ما تو زندگی همین شناخت ترمزها و تلاش در جهت رفع اونهاست.
واقعا لذت بردم از کامنتت ، چقدر عالی نوشتی ، چقدر خوب و عالی کار کردی روی خودت که این نتایج خوب رو رقمزدی ، چند جا دقیقا اشاره کردی به مشکلاتی که منم داشتم و دارم ، اینکه تمرکزی روی هر خواسته ای که داشتی وقت گذاشتی و بهش رسیدی ، دقیقا ایراد من توی اینه که نمیتونم تمرکزی بچسبم به یه زمینه و یه باور و برمجلو ، واقعا ازت ممنونم که با کامنتت تلنگر خوبی بمن زده شد ؛
حمید جان میشه بگی منظورت از تمرکزی کار کردن دقیقا چیه ؟؟ چه کارهایی چه تمرینهایی چه رفتارهایی رو انجام دادی که بهش میگی تمرکزی کار کردن ؟؟
من هنوز دوره کشف قوانینو نخریدم و انشالله بعد از اتمام دوره حل مساعل میخام بگیرنش
ولی فهمیدم که تمرکز غوغا میکنه
مثلا یکی از تمرینات من اینه که سر هر ساعت آلارم گوشیمو کوک میکنم و در حد ده دقیقه در مورد اون شرایطی که دوست دارم در مورد اون قضیه خاص اتفاق بیفته مینویسم
یجوری مینویسم که انگار اتفاق افتاده
نه فقط نوشتن الکیها
یه جوری مینویسم انگار دارم اون شرایطو دارم زندگی میکنم یحوری که حالم خوب میشه
یجوری که ناخودآگاه لبخند می نم ناخودآگاه کیف میکنم
ضربان قلبم تند میشه
این یک ساعت یک ساعت تمرین مداوم باعث میشه تو ندان تو فرکانس خواستت بمونی.انگار به افکار منفی اصلا فرصت نمیدی وارد مدار بشه
تمام توجهت میره روی خواستت.
اگه خونه یا دفتر باشم تو اون لحظه که سریع مینویسم
اگر بیرون باشم مهمونی باشم به یه بهونه ای مثلا میرم دستشویی که تمرکز کنم.
خلاصه یه راهی پیدا میکنم
یجوری این تمرین انجام میدم انگار اگه انجام ندم دنیارو از دست دادم
چون من از تمرکز نتیجه گرفتم
واقعا کانون توجه ماست که داره اتفاقاتو رقم میزنه.
بخدا وقتی یه زره پاتو از رو ترمز بر میداری ماشین پرواز میکنه.
فقط کافیه خودتو متعهد کنی به تمرکز رو خواستت.
هی نجواها میاد
تو باید بتونی آرومش کنی
واسش دلیل بیار
میگه تو بی ارزشی تو لیاقت نداری
بگو عیسی در بدو تولد گفت من مایه خیر و برکت جهانیان ام
هنوز تازه متولد شده بوداما
هنوز هیچ کاری نکرده بود گفت من مایه خیر و برکت جهانیان ام
گفت من بنده پاک و خاص خدام
به نجواها بگو من با عیسی فرقی ندارم
آقا خلاصه یجوری دهن اون نجواها رو ببند.
خیلی سریع جواب میده.
بخدا تو همین چند روزه که دارم این تمرین دوباره انجام میدم نتایجش متحیر کرده
دقیقا مثل همون چک لیست میبینم دقیقا خواسته های مالیم که سالهاست تیک نمیخورد داره تیک میخوره
چقدر تمرین عالی، من هم تصمیم گرفتم برای خواسته های کوچک این تمرین رو انجام بدم وقتی نتیجه بگیرم ذهن نجواگرم دیگه میبینه که نتیجه اومده به این شکل میخوام برای ذهنم منطقی کنم خیلی لذت بردم، به امید خدا و هدایت او، من هم امتحان میکنم. ممنون از اینکه توضیح دادید چطور روی باورهاتون کار میکنید. در پناه خدا
منم یه آدم به شدت مذهبی با کلی باورهای غلط بودم و ازبس دوست داشتم بنده خوب خدا باشم زندگی پر از فلاکت رو تجربه و گاها تحمل کردم.حالا که قانون رو میدونم ولی گاهی سخته
مثلا همین مسئله ای که شما داشتی رو بگم
منم اوایل آشنایی با استاد از روی شوق و ذوق به همسرم گفتم که عاقا همچین شخصی هست و اینجوری میگه
حالا بعد از شاید یک سال رابطه سینوسی دارم با همسرم یعنی گاهی اوقات خوب میشه میگه عاشقتم و گاهی اوقات میگه تو خیلی پر رو شدی جواب منو میدی از وقتی که به حرفای این فلانی(منظورش استاده)گوش میدی اینجوری شدی و تهدیدم کرده که دیگه به هیچ عنوان نه فایلی از ایشون تو گوشیت ببینم نه هیچی هیچی
من دیگه فکرم کار نکرد که چکار کنم
شما بگید چی شد چطور شد که علی رغم مخالفت اولیه که داشتید و مقاومت میکردید به سمت استاد و برنامه هاشون بیایید الان شاگرد زرنگ این مکتب شدی
من اولین باره که اسم شما رو می بینم و کامنتتون رو می خونم ولی میخکوب شدم پاش
امروز توی تمرین ستاره قطبیم درخواست کرده بودم کامنت های عالی بخونم و ازشون آگاهیهای مناسب دریافت کنم که با خوندن کامنت شما و یکی دیگه از عزیزان به بهترین شکل محقق شد. الهی شکر
نوشتارتون عالی بود و لی بهتر از اون محکم چسبیدن به روند رشد و تغییر بود. اینکه تونستید با این حد از قدرت تیشه به ریشه تعصباتتون بزنید باعث اینهمه شگفتی شده.
اینکه گفتید ساعتی یک بار خودتون رو موظف کردید که خواسته هاتون رو بنویسید برای من شگفت انگیز بود. یعنی فکر نمی کردم کسی در این حد متعهد باشه. این عالیه و قطعا به زودی نتایج بزرگ و بزرگتر رخ میده. من از شما الگو گرفتم و حتما به این روش عمل می کنم.
فکر میکنم اولین کامنت باشه که از شما میخونم و خداوند را سپاسگزارم که من را هدایت کرد و در فرکانس این آگاهی ها قرار داد.
حمید رضای عزیز کامنت اصلی تون و کامنت های اومده در زیرش سراسر منشاء خیر و برکت و آگاهی بود. ممنونم که وقت گذاشتید و جواب کامنتهای دوستان رو با حوصله و به تفصیل دادید.
امروز در تمرین کد نویسیم از خداوند خواستم که ایده جدیدی رو برای درک بیشتر و بهتر آگاهی ها و تمریناتم دریافت کنم که خداوند وهاب و سریع الجواب بلافاصله خواسته ام رو تیک زد با دیدن این کامنت و مطمئنم این ایده همانند ایده عارفه عزیز که ایده شکارچی نکات مثبت رو خلق کردند، ایده بسیار موثر و تاثیر گذاریه و من اسمشو گذاشتم ایده ارتباط زنده تصویری با تجربه خواسته ام! . انجام این تمرین هم مقاومت ذهنی و فاصله مداریم رو با خواسته هام کمتر میکنه و هم به کنترل آگاهانه ورودی هامون کمک میکنه و مهمتر از همه باعث میشه احساس خوب بیشتری در روز را تجربه می کنیم.
ممنونم از آقا مجتبی عزیز که این سوالو پرسیدن و ممنون از شما که اینقدر عالی پاسخ دادید.برایتان بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
چه تمرین ساده و خوبی رو گفتی ، حتما ایشالا منم انجامش میدم ؛ خودمم قبلا از نوشتن در مورد خواسته جوری که انگار دارمش معجزه دیدم و توی یه تایم کوتاه جذبش کردم اون خواسته رو ، دمت گرم بابت ذکر این تمرین ، موفق و شاد باشی داداش گلم
عاشقتم دوست خوبم این تمرین کوک کردن ساعت چه آکاهی و درهای نعمتی را به روم باز کرد که هر ساعت روی خواسته هام و نکات مثبت تمرکز کنم و احساس لیاقتم را یادآوری کنم سپاس از این اشتراک
من خودم به روش زیر عمل میکنم
08:08
09:09
10:10
11:11
12:12
13:13
14:14
15:15
16:16
17:17
18:18
19:19
20:20
21:21
22:22
23:23
00:00
در این زمانها که زنگ گوشیم هم یکی از فایل های در پرتو آگاهی هست کوک شده و هربار کن فیکون به وجود
خدایا شکر که تنها هستم و در زمان و مکان آزادم و تازه شب هم با خداجونم مدیتیشن میکنم و زندگیم هر روز بهتر از دیروز میشه و کلی الهام و آگاهی به دست آوردم که کم کم نتایجم مثل همون مباحثی که دارم روشون کار میکنم منفجر میشه و تصاعدم صد پله صد پله رشد میکنه چون دارم تک تک درخواست ها و هدایتهامو تائید میکنم و زمین و زمان همه به خدمت من دراومدن تا به اهدافم برسم
هدفی که من دارم مثل استاد عباسمنش مسائل بسیاری را در جهان حل میکنه به خاطر همین تو این امکانات و شرایط دارم رو خودم کار میکنم
عاشق تک تکتون هستم به زودی از نتایج شگفت انگیزی که خودم هم نمیدونم چطور برام به وجود میاد کامنت میکنم
خدایی که از پول بدش میاد. خدایی که باید بین پول و اون یکیو انتخاب کنی.
ازون جایی که تمام عمر خدا برام تو بالاترین اولویت بود و تمام زندگیمو بخاطر این خدا از دست داده بودم یعتی از تمام لذتهای دنیا گذشته بودم تا بخدا برسم الان برام غیر ممکن بود که بین خدا و ثروت یکی انتخاب کنم.)
بعد، من به خودم نگاه کردم دیدم دقیقا همینه،
من در پس ذهنم هنوز این باور خیلی خوب تغییر نکرده
البته سال اواخر سال 1398 خیلی خوب روی باور کار کردم و منو حسابی به جلو برد که تونستم توی سال 1399 خیلی عالی توی املاک قرارداد بنویسم
ولی ادامه دار نبود و
منم این مدت همش دنبال نتیجه بودم و ملا چند تا قرارداد ملکم مونده به امضا شدن میترکید و از بین میرفت و با خوندن کامنتت دیدم عه عه آره خودشه
اون ته ته های ذهنم هنوز این باور وجود داره که پول و خدا نمیتونه توی یه جا باهم بمونن انگار مثل آب روغن هستن و قاطی میشن و چقد این باور سمی هستش و مونده به اینکه نتیجه پایانی رو بدست بیاری همه چی میترکه
وای خدای مننن
چقد این باور های مذهبی ما نسبت بهت ایراد داره و چقد تو لطف داری به ما که ما رو هدایت میکنی به سمت ترمز های ذهنیمون تا برش داریم و چقد قشنگ جواب منو توی کامنت آقا حمید دادی که باور های مذهبی نسبت به پول و خدا رو تغییر بده و
جالبی اینه که بهم گفت در مورد این موضوع معنوی بودن ثروت استاد عباس منش توی دوره ثروت یک
در جلسه 16،دقیقه 19:15
تا دقیقه 31:56
در مورد این آگاهی صحبت کرده و برو این قسمت رو کات کن و بارها بارها گوشش کن و منطقی کن برای ذهنت و این آکاهی رو بپاش بر روی باور های قدیمی
و در کنار این آگاهی، پارت اول قدم 8 جلسه 3 هم نیز استاد در مورد معنوی بودن ثروت گفته
و
قشنگ حس میکنم کلی نعمت و ثروت پشت این باور مونده و نمیذاره بیاد وارد زندگیم بشه.
وای خدایا شکرتتتتت که بهم گفتی روی چه چیزی بیشتر کار کنم و ترمزمودوباره به یادم آوردی.
آقا حمید حتما نتایجتو بهم بگو و منم حتما نتایجمو بهت میگم بعد از تغییر این باور و ورودی مالی که اومدش به زندگیم.
ااقا حمید واقعا بهتون تبریک می گم و از اعماق قلبم تحسین تون می کنم واقعا چقدر لطف خدا شامل حالتون شده و شما و همه ی ساکنین این سایت الهی از هدایت شدگان هستیم.. واقعا بهتون تبریک می گم که خودتون رو خوب شناختید و همین طور خیلی عالی روی باورهای محدود کننده تون کار کردید خدا رو صد هزار مرتبه شکر امشب چقدر ذوق کردم چقدر خوشحال شدم بخصوص برای رابطه ی جدیدیدتون که از یک بهشت یک فرشته وارد زندگی تون شده آخه من خیلی روابط عاشقانه رو دوست دارم و همیشه برای عشق فوق العاده ارزش قایل هستم و شما رو تحسین کردم و از اینکه اینقدر قشنگ و زیبا و با شور و شوق زندگی تون رو تعریف کردید و با عمل کردن روی باورهاتون به نتایج فوق العاده خوبی رسید واقعا تحسین برانگیزه بخصوص باور سلامتی رو در وجودتون بطور بنیادین ریشه یابی کردید و با استفاده از قانون سلامتی بهبودی کامل دریافت کردید بهتون یک خدا قوت و تبریک می گم خدا رو هزار مرتبه شکر که در مدار سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح مقدس الهی هدایت شدید خدا رو شکر..
در مورد باور های محدود کننده مذهبی برای ثروت هم باید خدمت تون عرض کنم که بازم خوبع که شما حداقل این باور رو در خودتون کشف کردید و الان حداقل میدونید موضوع چیع و بلطف قانون تکامل این باور هم اصلاح خواهد شد و این جای شکر گذاری داره . خدارو شکر ولی من هنوز اون باور محدود کننده ی ثروت رو کشف نکردم و فعلا با خواندن کامنت دوستان دارم آگاهی مو بالا میبرم بلکه ترمز های ذهنی مو بشناسم و به امید خدا بعدش راه حل این باورهای محدود کننده هم سر و کله اشون پیدا میشه ..
آقا حمید رضای عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم از اینکه با خواندن کامنت زیبا و پرمحتواتون به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم و دلم نیومد فقط امتیاز پنج ستاره رو تقدیم تون کنم گفتم حتما براتون هم بنویسم که انگیزه ای باشه برای مدار های بالاتر شما و همه مون خدا رو شکر که اینجا تنها جایی هستش که می تونیم موفقیت هامون رو جشن بگیریم و برای هم کف تحسین آمیز بزنیم
روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامتون شیرین و گوار و وفق مراد
ممنون حمید آقای گل نمیدونم چرا اینقدر دیر متوجه ی پاسخ ارزشمندتون شدم . امشب هدایتی اومدم قسمت پاسخ ها که یهویی کامنت شما
رو دیدم انگار آون دایره آبی کنار پروفایل روشن نمیشه و یا حداقل لیست پاسخ ها ایمیل نمیشه در هر صورت ممنون و سپاسگذارم که منو راهنمایی کردید..
آقا حمید راستش من خیلی وقته که محصول دوره ی حل مسایل رو دوست دارم بخرم و اتفاقا توی سبد خرید قرار دادم ولی هنوز لایقش نشدم به امید خدا راه حل ها از راه میرسند و منو بسمت خرید این محصول هدایت می کنند ..
ممنون که راجب حل مسعله توضیح دادید
اینکه خودم رو با خود ه واقعی ام روبرو می کنه..
اینکه گفتید..
فقط جواب دادن تمرین جلسه دوم برای من حدود سی روز زمان برد واقعا چقدر این سوال ها عمیقع که می تونیم درون مون رو واکاوی کنیم
نصف سررسید جواب سوال جلسه دوم شد
یه جاهایی انقدر از مواجه شدن با خود واقعیم حالم بد میشد که دیگه توان نوشتن نداشتم
یه جاهایی انقدر گریه میکردم که دیگه صفحه روبروم نمیدیم
یه جاهایی انقدر حالم از خودم بهم میخورد که پامیشدم میرفتم یه چرخی میزدم.
دوست عزیزم هزاران هزار بار خدارو سپاس گذارم برای این همه پیشرفتی که کردی برات از صمیم قلبم از رب العالمین آرزوی موفقیت های بزرگ آرامش شادی وزندگی عزت مندانه در دنیا وآخرت خواستارم خیلی احساس خوبی به من داد این کامنتی که نوشتی خدا خدای مهربانی هاست فقط به شکل دید های ما برامون کار انجام میده وواقعا لذت بردم بخاطر تعقیر باورهایت وپیشرفت هایی که کردی موفق باشی دوس من
با همین فرمون اگر شما جلو برید در آینده نزدیک یکی از تریلیاردهای این سیاره در عرصه حساب بانکی خواهید بود هرچند که همین الانم تریلیاردر هستین
مثلا ،377 تریلیارد سلول فوق هوشمند در بدن شما در حال خدمت رسانی به شما هستند و این در حالی است که شما برای این دریافت عظمت هیچ کار نکردید و خدا به آسانی هر چه تمامتر این عظمت را به شما داده
و…
مخصوصا الان که دیگه ترمزی بنام “پول و خدا” را شناختید و دارید پا را از روی آن برمیدارید
وای که این ترمز مذهب با ما ایرانیا چه کرده…
در واقع ما با خودمون چه کردیم که این حرفا را باور کردیم بدون ذره ای فکر…
و خوشا به حال ما که الان فهمیدیم و در پی اصلاح هستیم
کمی در اینجا برایتان از این باور مینویسم تا هم تمرینی برای خودم باشد و هم آگاهی برای شما
دوست عزیزم در عمق این جمله تفکر کن
“آدم فقیر بنده نیازهایش است”
ما فکر میکنیم که فقیر باشیم خدا به ما نگاه ویژه ای داره و آن وقته که بنده واقعی خدا هستیم
نخیر ، اصلا از این خبرا نیست
خدا پولدارها را دوست داره ، برای همین حج بر پولدارها واجب شده ، یعنی فقط خدا به پولدارها میگه بیاین سمت خانه فیزیکی من در کعبه
یک انسان فقیر برای رفع نیازهاش میره سمت خونه خدا
انسان فقیر خدا را برای خرما میخواد ؛ فقیر که خدا را برای خدا نمیخواد
ولی وقتی که یک انسان پولدار به سمت خدا میرود ، چه صحنه عاشقانه ای بپا میشود ، میرود به در خانه خدا برای خود خدا
او خدا را برای خدا میخواهد نه برای خرما
چونکه پولدار است و اینقدر خرما دارد که سیر شده از خرما و الان بدنبال لذتی هست که سیرمونی نداشته باشد و این لذت همان خداست
آری ، این یک حقیقته که انسان پولدار خدا را برای خدا میخواد و انسان فقیر خدا را برای خرما
سلام و درود بر آقای احمدی ارجمند،دوست هم فرکانسی ام
چقدر زیبا نوشتید::
آدم فقیر بنده نیازها شه
چقدر این جمله نیاز داره که روش تفکر بشه، بره از نزدیک مصداقهای عینی ش دیده بشه
آدمایی که صبحشونرو به شب بستن، لحظه وقت نمی کنند،حوصله نمیکنن، آسمان زیبای خدا را ببینند ،به سلامتی شان فکر کنند و فقط بندی نیازهاشون هستند،
اما وقتی پولدار باشی میشه خلیفه خدا بر روی زمین، پادشاهی می کنی برای خودت ،به خلق خدا کمک می کنی نه برای ثوابش برای این که میخوای مصداق وجه الله باشی ،شبیه خدا باشی
واقعاً ثروت ستودنی و واقعاً فقیر بودن کار بسیار بسیار سختیه
باوری که برای خودم ساخته ام : اینه که, ثروتمند شدن آسان ترین کار دنیاست
فقیر بودن سخت ترین کار دنیاست
واقعا فقیر بودن سخته ، پر از زجر پر از تحقیر ،پر از حق دست و پا زدن های بیحاصل
صبح و شب دویدن های بی نتیجه
محروم بودن از نعمت ها از آرامش ،از بندگی کردن
و ثروتمند شدن یعنی آرامش یعنی پادشاهی کردن بر روی زمین، یعنی مصداق وجه الله شدن و دست بقیه رو گرفتن و خوشحال کردن خانوادت ودیگران، یعنی دیدن زیبایی های خداوند ، یعنی پر شدن از هر چیزی و گذر کردن از اونها،
قطعا باید که هم خدا رو بخوایم هم خرما رو ، این ذهن کوچیک و ناچیزمون رو رو خاموش کنیم و روی عزت مندمون بیشتر کار کنیم ،و باور کنیم که مالایق بهترینها هستیم
واقعا همه دوستان اینجا حالشون خوبه و دارن این حال خوبو گسترش میدن
و واقعا ما چقدر خوشبختیم که تو همچین فضایی هستیم
بینهایت از شما سپاسگزارم
چیزی که من بتازگی فهمیدم این بوده
البته استاد دو مورد مدار ها میگه ولی انگار تازه دارم درکش میکنم
در واقع انگار یک خدا وجود داره که نقطه مرکز پرگاره.
این نقطه مرکز عشق سعادت سلامتی ثروت احساس خوب رضایت خوشبختی عدل ایمان بهشت زیبایی روابط زیبا فراوانی راستی و درستی صداقت وفای به عهد سهولت و آسانی و هر آنچه که خدا بهش نیکی گفته هستش و هر چه ازین مرکز دور بشی وارد محوطه شیطان میشی.
هر جایی بجز اطراف و نزدیک این مرکز پر شده از تنفر از کمبود بیماری زحر فقر ناامیدی ترس کینه ظلم به خود دروغ بدبختی آتش کفر بی ایمانی جهنم و …
ما در هر لحظه با کانون توجهمون و توسط باورهای غالبمون یا داریم به این نقطه مرکز نزدیک میشیم یا ازش دور میشیم.
وقتی وارد محوطه خدا بشی آسان شدی برای اسانیها
و اگر دور بشی آسون میشی واسه سختیها
چون در محوطه شیطان اصلا به مدار اسانیها دسترسی نداری
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بینظیر و تمام دوستان دوست داشتنی.
این فایل انقدر پر از در و گوهر بود که از لحظه ای که آوند همینجوری داره ترمز هارو واسم نمایان میکنه.
واسه همین دوست داشتم بیام و دوباره بنویسم که تو همین دو سه روز چه درهایی برام باز شده.درهایی از آگاهی.
اینجاست که معنی تمرینهای دوره حل مساعلو بیشتر فهمیدم. اینجاست که بیشتر فهمیدم تا قدم اولو بر نداری قدمهای بعدی بهت گفته نمیشه.
قبلا میگفتم ای باباااااا این خدا هم داره اذیت میکنه ها.
بابا همون اول بگو داستان جیه دیگه .چرا انقدر کشش میدی.چرا انقدر ناااز داری خداااا جان.
وای غافل ازینکه اولا اینکه تا قدم اولو برندارید قدمهای بعدی بهت گفته نمیشه دوما اگه گفته بشه هم تو نمیفهمی.
مثال خودمو میزنم تا بهتر متوحه بشید.
من حدود یک ماهه که فهمیدم دلیل ناکامیهای مالیم چیه.
و با اهرم رنج و لذتی که در جلسه سه دوره حل مساعل درست کردم دارم سعی میکنم این اهرمو در جای مناسب قرار بدم تا شرایط خواسته برام رقم بخوره و نه ناخواسته.
آیا این به این معناست که من همین یه مشکلو دارم و اگر همین یه باور اشتباه در مورد خدا و ثروتو برطرف کنم همه چی حل میشه و یه کوهی از ثروت وارو زندگیم میشه؟
نهههههه. این یک توهمه.
چرا؟
چون درسته که ریشه این مساله بوده اما تنها همین نبوده.
درسته که لازم بوده ولی کافی نبوده.
بزارید بیشتر بازش کنم:
من تو همین چند روز فهمیدم که اگر من قدم اولو برنمیداشتم اگر سعی نمیکردم به این ریشه در خاک ، آب مناسب برسونم اصلا متوجه نمیشدم که تنه درخت هم کرمو شده.
اگر من شلنگ ابو به شیر وصل نکنم و آب در شلنگ به جریان نیفته من متوجه سوراخهای ریزی که در طول شلنگ بوجود اومده نمیشدم.
درسته که تا الان کلا این شلنگ از منبع اصلی یعنی شیر آب قطع بوده اما این به این معنا نیست که دیگه هیچ سوراخی و هیچ نشتی تو شلنگ وجود نداره.
این شلنگ سالهای ساله زیر آفتاب پوسیده و هر کی اومده یه پایی روش گذاشته و یه لگدی بهش زده
با ماشین هم از ردش رد شدن لهش کردن.اما فقط دیده نمیشدن.
ما فکر میکردیم شلنگ سالمه و کافیه به شیر وصلش کنیم
حالا اوکی وصلش کردیم ولی این یعنی اوضاع خوب شد دیگه ؟ نه.
چرا این مثال زدم
چون من تا قدم اولو بر نمیذاشتم تا اون باور اصلیه اون ترمز اصلیه که خدای اشتباهی بود رو نمیفهمیدم اصلا پول تو این شلنگ جریان پیدا نمیکرد که متوجه سوراخهای بشم.
سالهای سال این شلنگ زندگی من از پول خالی بوده ولی چون سوراخها دیده نمیشدن من فکر میکردم فقط یه مشکل وجود داره اونهموقطعی شلنگ از شیر ابه.
حالا قدم اولو برداشتم
پول تو همین یک ماهه هییییی داره میاد سمتم. عددهای خوبی هم میاد.
عدد های کاملا قابل توجه.ولی سختتتتت میاد.جون میکنه تا بیاد زله ات میکنه تا بیاد
حالا قدم های بعدی بهم گفته شد.
تو همین فایل که از خودم سوال پرسیدم هی گفته شد.هی گفته شد
دلایلش هم در ظاهر خیلی مسخره بود ها ولی بالاخره بود
مثل اینه که بگی این سوراخ ریلیز رو شلنگ آب خیلی کوچیک و مسخرستها ولی بهر حال سوراخه
یه سوراخ اینجاست یه سوراخ دورتر اونورتر .
نگاه که میکنی میبینی چهل تا سوراخه ریلیز و مسخره اس.
ولی سوراخه و آب داره هدر میره.
اکه شلنگ ابو به شیر وصل نمیکردم هیچ وقت نمیفهمیدمشون.
مثلا چون عملا پولی در زندگیم تو این چند ساله جریان نداشت من باخودم میگفتم دمت گرم حمید همه نشتی ها رو گرفتی همه باورهاتو درست کردی. چون پولی نبود.
چون عملا این پوله بزور کفاف زندگیمو میداد.
دیگه عددی نبود که بخام بهش فکر کنم.
الان که داره میاد هیییی این ترمز ها یکی یکی خودشونو نشون میدن.
میگم شاید خیلی مسخره هستندها ولی هستند.
ولی چون تا الان پولی نبوده فقط دیده نمیشدن.
مثلا.
یه باور مزخرفی وجود داره که کار هر چی سخت تر باشه پولش حلال تره
اینو آقای علی خوشدل عزیز که نوشته بودن من درکش کردم.
مثلا من با خودم میگفتم من که این باور درستش کردم.
چرا؟ چون عملا خودم داشتم به سخخخخخخخختی پول در میآوردم و میگفتم اوکی پس حلاله دیگه
اما الان که داره بوی پول یکم آسونتر از قبل به مشامم میخوره این ترمزها یکی یکی خودشونو نشون میدن.
حالا نگاه خدا و قانون چیه؟
میگه هر کاری سخت پیش میرفت یعنی اشتباهه یعنی داری تو تیم شیطان بازی میکنی که کارت سخت پیش میره.
یا مثلا نکنه اگه من به فلان درآمد برسم اگه فلان چیزو بخرم فلانی دلش بسوزه که جرا من دارم و اون نداره.چرا من این مشکلم حل شده و اون نشده.
این ترمز به قول خدا از طرف شیطان خیلی هم مزین شده و در یک ظاهر قشنگ به اسم دگر دوستی و هم نوع دوستی و این چرندیات پنهان شده ها. ولی اگه عملا من قدم اولو برنمیداشتم چون پولی نبود موقعیتی نبود دراند خاصی نبود تا قبل ازین اصلا خودشو نشون نمیداد.
الان که یه کم آسونتر داره پوله میاد میگه نکنه مثلا این خواستتو بدست بیاری فلانی که هنوز مشکل داره دلش بشکنه
در صورتی که این از درک نادرست ما از قوانین سرچشمه گرفته.
مگه من جلوی رشد یا موفقیت یا درامد بیشتر فلانی گرفتم؟
آخه قبلا باز تو مذهب به ما گفته بودن کاخی ساخته نمیشه مگه اینکه هزار تا کوخ ( خانه های بسیار ضعیف افراد مستمند ) خراب بشه.
الان هم این نگرانی این ارمزه میاد که نکنه مثلا تو حالا به یه طریقی باعث شدی اون به خواسته هاش نرسه.
یه مثال واضحش همین الان خواهر بزرگه خودمه.
خواهر من داره با چشم خودش میبینه من بعد هجده سال دیابت خوب شده تمام بیناریهام محو شده اندامم تغییر کرده ولی اون که دیابت داره همون نگاه سابقه داره.
میگه ارثیه میگه استرسی و …
شما فکر کن یه صدم درصد خواسته باشه فکر کنه که مثل من عمل کنههرگزززز.
حالا ایا سلامتی من به بیماری اون لطمه زده؟
آیا اگه من سالم شدم جلوی سلامتی اونو گرفتم.
مثلا سلامتی یه دونه بوده من شانسی دویدم بر داشتم دیگه به اون نرسیده.
نه اقااا
این حرفا چیه
خودش نمیخاد
صبح تا شبم دنبال دارو و دکتر و انرژی درمانی و داروی امام صادق ( خخخخخ ) و فلان و بیساره
اگه خودش نمیخاد مگه من مقصرم؟
در زمینه ثروت هم همینه.
تازه الگوهای قرآن در خدا واقعا چشم آدمو باز میکنه.
مگه نوح دلش واسه بچش سوخت؟
مگه گفت نه خدایا چون بچم داره نابود میشه منم میخام نابود بشم ؟
تازه اکه میگفت چی میشد؟ مثلا فکر کردیم خدا مثل فیلم هندیا میگفت نههههه لطفا اینکارو نکن نووووح.
نه آقا خدا میگفت برو عزیزم برو تو هم نابود شو چون لایق همون نابودی هستی.
میگفت برو که لیاقتت همونیه که خودت میخای.
یا مگه لوط گفت نهههه خدایا پس همسرم چی ؟ لوط گفت آقا این راه درسته دوست داری با من همراه شو دوست نداری خداحافظ
یا مگه ابراهیم بخاطر پدر یا عموش از راهش دست کشید.
گفت بمون بابا جان تو همین فضای کفر بمون.
من قبلا فکر میکردم کفر یه پدیده مذهبیه.
نه اصلا اینطور نیست
اگه بیپولی یعنی کافری.
ریشه کفر یعنی پوشاندن حقیقت.
خدا بوضوح داره میگه فقر یعنی خواری و زبونی. میگه اگر ثروت نداری بخاطر اینه که از من دوری میگه اگه معیشتت سخت میگزره بخاطر اینکه از من دوری.
حالا یه عده به ما گفتن فقر تو رو بخدا نزدیک میکنه..این یعنی پوشاندن حقیقت دیگه.
این یعنی خود خود کفر.
حالا من تو کفر بمونم چون فلانی نمیخاد تغییر کنه؟
خوب نکنه.ظاخرش شاید خیلی سنگ دلانه باشه. ولی این نگاه عوام.
میخاد خوششون بیاد میخاد خوششون نیاد.
من سلامتیمو به لطف خدا بدست آوردم. خواهرم میخاد خوشش بیلد میخاد نیاد.بخدا حتی یکککک بار بهش نگفتم بیا به روش من عمل کن.
دوسش دارم ولی وقتی خودش خودشو دوست نداره به من چه.
یا مثلا یه ترمز دیگه اینکه فکر میکردم اینکه آدم سخخخت به خواسته هاش برسه این خیلی مقدسه و نشون دهنده میزان اعتماد و توکل منه.
در صورتی که باز هم این یه تفکر شیطانیه.
خدا داره میگه من سریع الجوابم
اگه سریع جواب نمیگیری یه ترمزی هست، یه کد شیطانی اون وسطا داره کارو خراب میکنه.
تازه خیلی هم باز ظاهرش فریبنده و قشنگه چون همه میگن آدم تو سختیها باید توکلشو حفظ کنه وگرنه تو اسانیها که هنه بلدن.
بله درسته آدم باید تو هنه حال توکل و اعتماد داشته باشه اما این فرق میکنه با اینکه من آگاهانه سختی بخام که توکل ارزش مند جلوه داده بشه.
میخام هزاااار سال سیاه نشه.
مگه من 38 سال خودمو بواسطه افکار مذهبی از همه لذتها و نعمتها و ثروتها محروم کردم بهم مدال افتخار دادن؟
نه آقا مدالها باشه واسه همونایی که سختی دوست دارن.
من دیگه فهمیدن در این دنیایی که اصل و اساس بر آسان شدن برای اسانیها بنا شده حماقت محضه که من سختی بخام.
اگه دارم آسان میشم برای سختیها باز یعنی دارم تو تیم شیطان بازی میکنم.
اینها ترمزهای بود که تک این چند روز دوباره فهمیدم.
قبلا فهمیده بودم ها ولی چون آبی تو شلنگ نبود فکر میکردم سوراخی هم نیست
ممنونم بابت ب اشتراک گذاشتن باورهایی ک دارید و باعث میشید ماهم فکر کنیم و ترغیب بشیم ب درک بیش تر باورهایی ک داریم
من یکی از باگ هایی که از طریق کامنت شما درونم پیدا کردم این هست ک ما دوست داریم سختی بکشیم و از رنج بردن لذت میبریم چرا؟
چون ب خاطر خلأ هایی ک درونمون داریم با سختی کشیدن توجه و دلسوزی و ترحم و محبت بقیه رو جلب کردیم. حالا چون یاد گرفتیم نگاه انسان گونه ب خدا داشته باشیم فکر میکنیم با سختی و رنج کشیدن میتونیم ترحم و دلسوزی خدارو جلب کنیم تا مارو ب خواسته هامون برسونه و ما داریم ناخوداگاه این کار رو انجام میدیم.
سلام به حمید عزیز … متن شمار رو خوندم و از این که برای رسیدن به خود اینهمه تلاش کردی و با توجه به آموزه های استاد عزیز به این نتایج بزرگ رسیدی و تونستی در این مدت زمان اینهمه تغییر رو در باورهات ایجاد کنی بهت تبریک میگم و از خداوند تشکر میکنم که من رو به متن شما هدایت کرد.وقتی تلاش هایی که برای رهایی از یکسری از آموزه هات کردی رو خوندم به روزهای در پیش رو امیدوارتر شدم که، پس میشه تغییر داد اون چیزهایی رو که سالها اذیتت کردن و میشه به خواسته ها رسید…الان متوجه شدم که میزان تلاشم برای ایجاد باورهای جدید و تغییر کمه…خیلی کمه…پس بارقه های امید در من شکل گرفت و من تلاشم رو میکنم تا بهتر و بهتر کار کنم و از آموزهای استاد عزیزم که خداوند سر راه من قرار داد استفاده کنم تا برسم به آنچه که میخوام..
ممنون حمید عزیز و بسیار خوشحالم برای تو منتظر روزی هستم که دیدگاه بعدیت رو بخونم…
هرچیزی که نوشتی رو کاملا درکش می کنم و تجربه کردم، هم قسمت بدشو و هم قسمت خوبشو. چون توی ی خانواده مذهبی و ی مدرسه بسیار مذهبی بزرگ شدم. ممنون از اشتراک نتایجت با ما.
کاش اون قسمتی که گفتی قرآنو خوندی و متوجه شدی که “این خدا بزرگترین اولویتش ثروته” رو بیشتر توضیح بدی و بگی به چه آیاتی هدایت شدی. به شخصه به من خیلی کمک می کنه، من خودم حدود 2 ساله که هر روز دارم همین کارو انجام میدم، خیلی نتیجه های خوب گرفتم ولی شاید هنوز 4-5 درصد ذهنم در این رابطه تغییر کرده.
من توی جلسه سوم دوره حل مساعل یه سری تحقیقات کردم در مورد همین موضوع
یکی سرچ کلمه الله یحب و الله لا یحب بود. و یکی از سرچ کلمه جناح در قرآن. و بررسی ریشه این کلمات.
چدن این تحقیق خیلییییی طولانیه فقط یه بخشی که شما خاستید رو براتون کپی میکنم:
مورد سیزدهم .
این مورد خیلی خیلی خیلی مهمه.
و اتفاقا کاملا به کسب ثروت و جایگاه کسب ثروت از نگاه خدا اشاره داره. میگه بر شما گناهی نیست که در زمان حج بخواهید با تجارت و داد و ستد مال و ثروت کسب کنید .میگه بعد از اون خدارو به یاد بیارید که شما را هدایت کرد . میگه یادتون نره که خدا با این هدایت و الهامش القائات شیطانو از شما دور کرد و کسب ثروتو براتون تو اولویت گذاشت. این آیه اتفاقاً ارتباط بسیار مستقیم به موضوع ثروت و کسب ثروت داره. در ابتدای این آیه میگه در ایام حج برای رابطه جنسی حتی به همسرانتان نزدیک نشوید ولی در ادامه میگه کسب مال و ثروت در همه حال حتی در ایام حج مستثناست. و هیچ گناهی نیست باز هم احتمالا عده ای تندرو کسب ثروت در ایام حجو بد یا گناه میدونستن و خدا خواسته که این یک موضوعو استثنا کنه و بگه اتفاقاً این یک مورد فرق داره و انسان در همه حال حتی ایام حج باید پول و ثروت براش تو الویت باشه.
دنیا برای لذت انسان خلق شده
سکس جزو بزرگترین لذتهاست
ولی خدا میگه ساختن زندگیت توسط مناسک حج از سکس هم لذت بخش تره.
اما بعد میگه ازین لذت و ازین مساله مهم تر پولدار شدن.
چون تمام لذتها بعد از ثروت اتفاق میفته.
یعنی ثروتمند شدن بزرگترین هدف این دنیا و خداست.
چون آنچه گسترش دنیا رو سرعت میبخشه ثروته.
نکته جالب اینکه تا همینجا اکثر ایات راجع به روابط مرد زن و رابطه جنسی و غیره بود که همه جا هم احتمالاً مردم متعصب اونو گناه می دونستند خدا گفته بود بر شما گناهی نیست . اما در این ایه میگه در ایام حج حتی به همسرانتون برای رابطه جنسی نزدیک نشید .
اما اما اماااااااااا داستان کسب مال و ثروت فرق داره. این یکیو باید با داد و ستد و تجارت کسب کنییییی. یعنی انگار کسب ثروت برای خدا هم خط قرمزه که در همه حال بایددددددد پول در بیاری.
من زمان زیادی رو این آیه فکر کردم.و البته در موردش با خواهرم کلی حرف زدیم و به یک درک مشترک رسیدیم. حالا مسئله مهمتر چی بود؟؟؟
اینکه درک کردیم خدا انگار داره اولویت بندی میکنه.
که در هر زمانی به جای اینکه به مسائل بی اهمیت بپردازی .به مسائل مهم تر بپرداز .و اونو تو اولویت قرار بده و تمرکزتو رو اون مساله بزار
چرا خدا میگه در ایام حج به زنانتون هم نزدیک نشوید؟؟؟؟؟ منظورش اینه که در زمان حج به کارهای مهمتر بپرداز .وقت واسه عشق بازی با همسرت زیاده.
اما الان که در حج هستی بجای پرداختن به اون مساله تمرکزتو بزار روی مناسک حج.
یعنی در مقایسه بین مناسک حج و عشق بازی با همسر ،میگه کار مهم تر پرداختن به مناسک حجه.
اما در ادامه همین آیه میگه اما در مورد کسب ثروت قضیه فرق داره ودر ایام حج هم نباید از کسب و کار و تجارت و کسب ثروت فاصله بگیری. داره فریاد میزنه میگه بین مناسک حج و کسب مال و ثروت اونی که مهمتره ثروته، کار مهمتره کسب مال و ثروت مهمتره حتییییییی از حج هم مهمتره.
یعنی کاملاً داره اولویت بندی میکنه. انگار کسب پول و ثروت برای خدا حتی از پرداختن به مناسک حج هم مهمتره.
در واقع انگار کاری مهم تر از این در دنیا وجود نداره.
چیزی که خواهرم بهش اشاره کرد و ذهن منو راجع به مناسک حج باز کرد این بود که به این آیه که فکر میکردم برام سوال بود در این دنیای فرکانسی انجام یسری اعمال و رفتارهای فیزیکی که دقیقا حکم انجام یک سری آیین و سمبل ، بدون هیچگونه تفکر و تمرکز و توجهی بر اصل داره اتفاق میفته ، چه سودی برای انسان داره که صحبت با خواهرم کاملا گره ذهنمو باز کرد. حالا مناسک حج چیه؟
شاید مردم زمان پیامبر برای رشد برای همفکری برای ارتقا و بهبود و اصلاح ایراداتشون شاید برای درس گرفتن از بقیه یا برای انتقال اگاهیهاشون در زمانی معین دور هم جمع میشدن و چون اینترنت وجود نداشته رودر رو از حل مساعلشون و از درکشون از جهان هستی یا هر چیز دیگه ای حرف میزدن .اما این مناسک برای اون زمان بوده.
که خدا میگه وقتی تو همچین فضای با ارزشی هستی این چند روزو بیخیال سکس باش.
به این موضوع مهم بپرداز که زندگیتو تغییر میده.از لحظه به لحظش استفاده کن. این زمان با ارزشو هدر نده.
حالا واسه من که در این عصر و زمان زندگی میکنم مناسک حج چیه؟
آیا انجام همون حرکات نمایشی و سمبلیک بدون هیچ تاثیری که بخام صرفا دور یه خانه سنگی بچرخم؟
ایا این چرخیدن چیزی بجز وقت هدر دادنه؟ چیزی بجز گمراهیه؟ چیزی بجز یک کار بیهوده است ؟
حالا حج تو چیه حمید؟
حج من وقت گذاشتن تو سایت استاده
حج من رسیدن به درک جهان هستی و شناخت خودم و خدای واقعی از طریق مطالب این سایته
حج من کار کردن روی دوره هاست
حج من تمرکز روی اصل و پرهیز از فرعیات
حج من انجام تمرینات دوره هاست
حج من دریافت آگاهیهای استاد با توجه و تمرکز بیشتره
حج من شناخت قوانین کیهانی و ساختن یک زندگی زیباست
حج من یافتن علم ثروته.
حج من یافتن قانون سلامتیه
حج من ساختن عزت نفسمه.
خدارو شکر که حالا مناسک حج برام معنی پیدا کرد.
و بابت این درک از خواهرم سپاسگزارم.
حالا برگردیم به آیه ، خدا گفت در مقایسه بین رابطه جنسی و حج ، اونی که اهمیت داره حجه.
اما در مقایسه بین حج و کسب ثروت، اونی که اهمیت داره کسب ثروته.
پس ما فهمیدیم که کسب ثروت اولویت اش برای خود خدا هم در بالاترین نقطه ممکنه. یعنی بالاتر از حج.
این بخشی از تمرین اهرم رنج و لذت منه که هر روز میخونم
البته این یک آیتم اش بود.
کلا در تمام قران به شکل عجیبی تمرکز خدا رو ثروته.
الان باد یه مورد دیگه هم افتادم که براتون کپی میکنم :
مورد بیستم.
در مورد انجام معامله است که اگر پولی از کسی قرض گرفتید حتما شاهد داشته باشید اما اگر معامله نقدی بود و شاهد وجود نداشت بر شما گناهی نیست.
باز این موضوع مسئله بسیار مهم تری داره .
به نظرم باز هم گناه رو بهتر میشه معنا کرد در واقع خدا اون کاری که به نفع خودمونه میگه انجام بدید اصلاً مسئله مذهب و شرع نیست.
باز میگه اگه میخوای متضرر نشی شاهد داشته باش. مثلا این مسئله چه فرقی به حال خدا داره که اگر انجامش ندی از نگاه مذهب گناهکار باشیم و در آتش دوزخ بسوزیم؟؟؟؟؟؟ خدا میگه به نفعته واسه اینکه پولتو از دست ندی و متضرر نشی شاهد داشته باشی.
که بعداً مورد سواستفاده قرار نگیری.
یعنی باز داره نشون میده که ثروت چقدر مهمه و کاری که باعث ضرر بشه و بتونه پول تو رو کم کنه به ضرر خودته یعنی با نگاه سنتی گناهه. اینکارو انجام نده.
این آیه هم نشون میده ثروت بسیار ارزشمنده و خواسته جلو ضرر و زیان رو بگیره.
اصولا هر گونه ثروت و افزایش ثروتی برای خداوند مهم و ارزشمند و مقدسه و هر گونه ضرر مالی و فقر و یا از دست دادن مالی برای خدا ناخوشایند و نادرسته.
آنقدر ناخوشایند که بهش میگه گناه.
گفتم که کلا بر عکس حرفهای مذهب خدا به شکل عجیبی تمرکز و توجهش رو ثروت و گسترش ثروته.
واقعا برام سوال شده.
که این ثروت چیه که خدا انقدر روش زوم کرده و دقیقا شیطان هم اونور روش تمرکز داره
درک شما از قران بسیار هوشمندانه و عمیقه و بسیار قابل تامل
بازهم بابت درکی ک دارید بهتون تبریک میگم و ممنونم ک با ما ب اشتراک گذاشتید
من رو هم ترغیب کردید بیش تر در قران تامل کنم و بفهمم چرا انقدر ثروت برای خدا مهمه و خیلی مشتاقم درکش کنم. اگر اگاهی ای به دست اوردم حتما با شما ب اشتراک میذارم. ممنون میشم شماهم با ما ب اشتراک بذارید تا درک بیش تری از قران داشته باشیم
واقعا تشکر میکنم و تحسینتون میکنم. امروز امدم کامنتها رو بخونم بارها دیدم که شما کامنت نوشتید و عالی به سوالهای دوستان پاسخ دادید.
پرسیده بودید که ثروت چیه که خدا اونقدر روش زوم کرده؟
یه جواب همونی هست که در لابه لای متنتون گفته بودید که ثروت عاملیه که جهان رو گسترش میده. یعنی تنها راه گسترش جهان ثروتمند شدنه و خداوند ارده کرده که جهان رو در همه ابعاد گسترش بده اون هم از طریق ما بنده هاش.
یه جوابی که دوست دارم به این سوال بدم اینه که جهان دو قطب داره و قطب مثبت همون نعمت و ثروت و سلامتیه و خدا همون ثروته، خدا همون سلامتیه، خدا همون عشقه، خدا همون نعمته و خدا بیشتر از خود من میخواد که من ثروتمند بشم، که من خوشبخت و سعادتمند بشم، چون به من نعمت هایی داده که نمیتونم بشمارمشون، چون شیرینی آگاهی هایی که به قلبم الهام میکنه و قشنگ حس میکنم این یه مدار و یه درک جدیده رو چشیدم و قطعا همه دوستان زمانهایی رو تجربه کردن که خدا یه باور قشنگی رو بهشون الهام کرده، یه ترمزی رو بهشون نشون داده، یه آگاهی یا درک قشنگی رو بهشون الهام کرده، هدایتشون کرده که فلان کار رو انجام بدن. این موارد برای من این موضوع رو ثابت میکنه که خداوند بیشتر از من دوست داره که من خوشبخث، ثروتمند و موفق بشم.
دیشب کانت شما رو خوندم ولی جایی بودم که تمرکز کافی نداشتم
بنابراین آنروز دوباره خوندم
یعنی بهتره بگم چند بار خوندم.چون بار اول یه جرقه ای تو ذهنم زد
وقتی یک قطب خدا و بهشت و ثروت و سلامتی و زیبایی و فروانی و …. قرار داره، طبق قانون بدون تغییر خدا دو گونه مشابه همو جذب میکنند یا بقول استاد سرد سردی راکشید و گرم گرم.
این میل و این رغبت و این کشش بخاطر مشابهتیه که در ثروت و خدا وجود داره.
یعنی ازونجایی که خدا و ثروت هم جنس هستند این دو گونه مشابه همو جذب میکنند.
یعنی نمیشه که شما فقیر باشی و نزدیک خدا باشی یعنی جذب خدا بشی.
این غیر ممکنه.
طبق درک من از قرآن در حال حاضر و در تایید صحبتهای شما خدا و تمام نعمتها و ثروتها و سلامتی و عشق و لذت و فراوانی و خلق خوش و وفای بعهد و صداقت و …. همه در یک قطب قرار میگیرند و نقطه مقابلش هم شیطانه و جهنمه و آتشه و کفر و بی ایمانی خواری و زبونی و فقر و ذلت و سختی و رنجه
ازون جا که ما برای گسترش و خلق ، خلق شدیم هر گونه حرکت ما رو به سمت قطب منفی یه عمل خطا بحساب میاد.چیزی که در نگاه سنتی بهش گناه گفته میشه.
و هر گونه حرکت ما رو به قطب مثبت یه حرکت الهی و مقدس بحساب میاد یا همون که عمل صالح گفته میشه.
و ازونجایی که در حرکت رو به منفی هیچ رشدی وجود نداره
و دقیقا خلاف اون یعنی حرکت رو به مثبت باعث رشد و گسترش این جهان میشه لذا مورد حمایت سیستم قرار میگیره و نتیجه ملموسش همونیه که ما میگیم خدا بیشتر از ما میخاد که ما رشد کنیم و ثروتمند بشیم.
چون از فقر از کفر از بیماری از جهل از قطب منفی هییییچ گسترشی بوجود نمیاد.
اما در طرف مقابل هر گونه ثروتمند شدن ما هرگونه رصد و رونق کسب و کار ما و …. باعث رشد این دنیا میشه.اول باعث رشد دنیای خود ما و در مقیاس بزرگتر رشد دنیای مادی.
پس مورد حمایت سیستم قرار میگیره.
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که کامنتتون باعث ایجاد این جرقه در ذهن من شد
سلام آقا حمید وقتت بخیر خدایا شکرت امروز عجب روزی بود کلی باگ ذهنی پیدا کردم که اصلا فکر نمیکردم جزو پاشنه های اشیلم باشه واقعا تحسینت میکنم به خاطر درک بالایی که از استفاده دوره های استاد بدست آوردی با تمام وجودم ازت متشکرم که اولا اینقدر رشد کردی ویک الگوی دیگه شدی برای اینکه منم با تمرکز میتونم به این حد از رشد و کمال برسم و دوم اینکه واقعا با تمام وجودم ازت ممنونم که این آگاهی ها و نتایج بزرگت رو با ما به اشتراک گذاشتی ،
آقا حمید یه سوال دارم ممنون میشم به سوالم پاسخ بدین شما گفتی که من سرچ کردم و از یک آیه اینقدر برداشت عالی داشتین میشه بگین از چه منابعی استفاده میکنید بارها من تو گوگل سرچ کردم و ریشه کلمه ای رو نوشتم جزیی پاسخ گرفتم لطفاً از منابعی که استفاده میکنید هم برای درک آیات قرآن و هم منطقی سازی بیشتر باورهاتون لطفاً راهنمایی کنید بی نهایت سپاسگزارام
سلام حمید جان ممنونم که پاسخ دادید من از اپلیکیشن قرآن حکیم تفسیر دکتر بازرگان استفاده میکنم و خیلی عالی تفسیر میکنه آیات رو و کلی دبدگاهم به قرآن عوض شد خیلی زیبا در مورد توحید مطلق صحبت میکنن خیلی لذت میبرم که تفسیراشو گوش میدم و تقریبا دیگه سوره های پایانی قرآن رو دارم میخونم توصیه میکنم حتما یه سر بزنین به سایتش شاید بهتون کمک کنه ممنونم منم حتما از سایت الکتاب کمک میگیرم
سلام آقا حمید وقتت بخیر خدایا شکرت امروز عجب روزی بود کلی باگ ذهنی پیدا کردم که اصلا فکر نمیکردم جزو پاشنه های اشیلم باشه واقعا تحسینت میکنم به خاطر درک بالایی که از استفاده دوره های استاد بدست آوردی با تمام وجودم ازت متشکرم که اولا اینقدر رشد کردی ویک الگوی دیگه شدی برای اینکه منم با تمرکز میتونم به این حد از رشد و کمال برسم و دوم اینکه واقعا با تمام وجودم ازت ممنونم که این آگاهی ها و نتایج بزرگت رو با ما به اشتراک گذاشتی ،
آقا حمید یه سوال دارم ممنون میشم به سوالم پاسخ بدین شما گفتی که من سرچ کردم و از یک آیه اینقدر برداشت عالی داشتین میشه بگین از چه منابعی استفاده میکنیدمن برای درک قرآن ازاپلیکیشن قرآن حکیم دکتر بازرگان استفاده میکنم اما این درک شما خیلی عالیه بارها شده من تو گوگل سرچ کردم و ریشه کلمه ای رو نوشتم جزیی پاسخ گرفتم لطفاً از منابعی که استفاده میکنید هم برای درک آیات قرآن و هم منطقی سازی بیشتر باورهاتون لطفاً انتشار بدین که ما هم استفاده کنیم بی نهایت سپاسگزارم و از استاد عزیزم بی نهایت ممنونم که این آگاهی های بسیار عالی رو بصورت رایگان برای ما تو سایت میزارن استاد بخدا نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم فکر میکنم بهترین تشکر برای شما نتیجه گرفتن ما باشه بهتون قول میدم که به زودی از نتایج بزرگم براتون بنویسم در حال حاضر یکی از نتایج بزرگم از نظر خودم اینه که دارم میرم تو دل یکی ازبزرگترین ترسهای زندگیم که مهاجرت هست استاد خیلی وقته دارم با فکت و منطق رو ذهنم کار میکنم رو این موضوع که جسارت پیدا کردم که مهاجرت کنم استاد افتخار میکنم که استادی مثل شما دارم عاشقتوووونم و همینجا هم از خانم شایسته عزیز که عاشقشم با تک تک سلولهای بدنم تشکر میکنم که اینقدر برای ما دارن زحمت میکشن خدا خیرتون بده
سلام به شما دوست عزیز .از خوندن نتایج عالی که از قانون گرفتی واقعا حیرت زده شدم.
همینطور از تعهدی که به خودت دادی و هی فایل گوش کردی و گوش میکنی بیشتر حیرت کردم آفرین به شما
و میتونم بگم 99 درصد ما انسان ها به خاطر باورهای مخرب همیشه فکر میکنیم که ثروتمند شدن با دوست داشتن خداوند در تضاد هست و چقدر به خاطر این باور اشتباه تو زندگی فرصتها رو از دست دادیم من خودم همیشه قبل از اینکه با استاد آشنا بشم فکر میکردم خدا فقیرارو خیلی دوس داره و من باید خیلی خیلی با فقیرا دوست باشم و ثروتمندان خیلی انسان های بدی هستن و جاشون جهنمه و حق آدمای فقیرو خوردن ……
بعدها فهمیدم این بدترین باوری بوده که من داشتمش و خداروشکر تونستم تغییرش بدم همش فکر میکنم که اگر با استاد آشنا نمیشدم معلوم نبود زندگیم چطور میشد
خدارو هزاران بارکه هدایت شدیم خدارو هزاران بار شکر به خاطر همه چیز .
ممنون از کامنت خوبتون من هم مانند شما در یک زندگی متاهلی رنج آور قرار دارم که به هیچ نحوی همسرم حاضر به جدایی نیست
خواستم بدونم در زمانی که شما روی خودتون کار میکردید دقیقا رو چه مواردی کار کردید که طلاقتون به سادگی و راحتی انجام شد؟آیا در مورد طلاقتون باور ساختید؟ ممنون میشم من رو دقیق راهنمایی بفرمایید؟
تو شرایط سخت کنترل ذهن کار راحتی نیست.اما تنها چیزیه که شما رو بسرعت وارد ندار خواسته هاتدن میکنه.
همسر من میومد خونه یه دعوا راه مینداخت و میرفت.
و من مثل یه بچه چهار ساله که خودشو به خریت میزنه میشستم فکر میکردم چه جیز قشنگ و مثبتی تو این دعوا میشه پیدا کرد.؟
میگفتم آها. حالا که این کارو کرد این حرفو زد من فلان موضوعو درک کردم. پس این اتفاق هم خیر بود.و دیگه به اون خیره فکر میکردم و سعی میکردم اعراض کنم ار بقیه مساعل.
کار بجایی رسیده بود که من به جرات نزدیک دوتا دفتر پر کرده بودم و براش آرزوی عشق آرزوی یه ازدواج خوب آرزوی یه زندگی زیبا در کنار کسی که خودش دوست داره داشته باشه میکردم
بخدا نقش بازی نمیکردمها.
بخاطر اینکه با سلول به سلول بدنم درک کرده بودم باعث اتفاقات و سختی ها و رنجهای این زندگی خودم بودم نه اون.
در واقع من نویسنده فیلم بودم و اون نقش اولش.
من این نقشه نوشته بودم و اون داشت با بهترین کیفیت اون نقش بازی میکرد.
مگه اگر یه بازیگری به شددددددددت نقششو خوب بازی کنه ایرادی بهش وارده؟
نه .
اون داره فیلمنامرو بازی میکنه.
بخدا با درک کمم از قانون فهمیییییده بودم که مقصر منم.
و این درک منو به نقطه ای رسونده بود که به خود خدا ذره ای کینه و تنفر ازش نداشتم.
اشک میریختم و براش آرزوی سعادت و خوشبختی میکردم.
حتی یکسال پیش توی تمرینات کتاب معجزه سپاسگزاری بعنوان یکی از تاثیر گذارترین انسانهای زندگیم باز تو نوشته هام ازش قدردانی کردم.
با تمام وجودم اینکارو میکردم.
من فقط سعی کردم خودم رو تغییر بدم و واقعا نمیدونم چطوری ولی به شکل معجزه آسایی هنه جیز سریع اتفاق افتاد.
من هم دقیقا مشکل شما رو دارم و در یک زندگی متاهلی رنج آور قرار دارم که همسرم راضی به طلاق نمیشه
خواستم بدونم در زمانی که شما روی خودتون کار میکردید دقیقا چه تغییراتی رو خودتون ایجاد گردید که طلاقتون به راحتی انجام شد؟آیا باور های خاصی درمورد طلاقتون ساختید؟ممنون میشم دقیق من رو راهنمایی بفرمایید
با اینکه مدتهاست توی سایتم اولین باره توی سایت کامنت میذارم. شما اشک منو دراوردی. نمیدونم چه احساس و باوری توی تک تک کلماتت بود که انقدر منو احساساتی کرد. بهت تبریک میگم. همه حرفاتون کارگشا بود اما این حرف برای من بیشتر که ظاهر زندگیم مذهبی نبود فکر میکردم همه چیز درست شده.
هزاران هزاران بار خدا را شکر گزاری میکنم بخاطر آشنایی م با استاد عزیزم
اگر تا آخر عمرم سپاسگزاری کنم باز هم حق مطلب را ادا نکردم.
و سلام به آقا حمید گل
آفرین احسنت و هزاران آفرین که تونستی این ترمز بزرگ را پیدا کنی.
خیلی خوشحال میشم که بچه ها متوجه ترمز در باورشون نسبت به خواسته شون میشن.
حمید جان من هم باورهای مذهبی غلطی داشتم.
الان خیلی بهتر شدم و همچنان در تلاشم. ولی چیزی که برام عجیبه خصوصا در مورد ثروت، اینه که: من این باور را ندارم که باید بین خدا و ثروت یکی رو انتخاب کنم یا اینکه آدم های پولدار از خدا دورند یا شبیه این باورها….
هر وقت آدم های پولدار را می دیدم می گفتم اینا کسانی هستند که خدا خیلی دوستشون داره چون پولدارن، هیچ غمی ندارن، به همه کمک میکنند چون پول دارن و نگران چیزی نیستن.
حتی کسانی که حجاب کاملی نداشتن و پولدار بودن پیش خودم میگفتم خدا با اونهاست….
حتی زیبایی چهره شون را به نزدیکی شون به خدا می دونستم.
خیلی فکر میکنم ولی نمیتونم چیز بدی در وجودم پیدا کنم نسبت به پول و پولدارها.
فقط چیزی که هست اینه که خیلی به خانواده م یعنی مادر، برادر و خواهرهام کمک میکنم (چون واقعا نیاز دارن).
خودم خواسته زیادی ندارم و ..
(قطعا میگید برای خودم ارزش قائل نیستم که خواسته زیادی ندارم).
ولی چیزی که در ذهنم هست اینه که خداوند در وجود من این حس رو قرار داده که به خانواده م کمک کنم و اینکه خداوند این توانایی مالی یا … در من قرار داده که به دیگران کمک کنم.
من دوره حل مسائل زندگی را خریداری کردم ولی حس میکنم چیزی نتونستم درک کنم
نمیدونم با این ذهنیت چه بکنم؟
باورم را چطور درست کنم؟
ویس های استاد عزیزم را خیلی گوش میکنم و لذت می برم ولی نتایج قابل وصفی ندارم.
از دست خودم خسته شدم.
یه مثال میزنم: با اینکه چندین ساله که زبان انگلیسی میخونم و کلاس رفتم و الان که به لطف خدا به کشور دیگری مهاجرت کردیم نمی توانم حتی یک جمله حرف بزنم،
هر روز در دفتر ستاره قطبی مینویسم که میخوام زبانم بهتر بشه و خیلی هم تلاش میکنم ولی به قول استاد، وقتی با علاقه کاری انجام میدی ولی نتیجه خوبی نمیگیری قطعا یه جای کار اشکال داره.
و منم که نمیدونم چه اشکالی دارم.
لطفاً راهنماییم کن.
با آرزوی بهترینها برای تک تک اعضای خانواده اسناد عباس منش و همه مردم دنیا
این ایرادی که به فکر دیگران خصوصا مادر و خواهران و برادرانم هستم کاملا درسته
چیزی که در وجودمهء اینه که وقتی حقوق می گیرم به جای اینکه پس انداز کنم یا چیز اضافه ی برای خودم بخرم (اگر نیازی داشته باشم که میخرم) را به آنهایی که نیاز دارند مثلا قسط یا کرایه خونه دارن و … میدم.
همیشه در ذهنم این تصوره که اگر حس کمک کردن (از نظر کمک مالی و حتی فکری) به بستگانم در وجودمه حتما خداوند این را در قلب من قرار داده (چون خیلی از اقوام و خصوصا از طرف همسرم و فامیل های آنها چنین حسی در وجودشان نیست.) پس کار درستیه و مگر نه اینکه خداوند اساس و پایه این جهان را بر دوستی/ محبت\ عشق\ خوبی و کمک کردن به دیگران و همه فضایل خوب گذاشته.
پس چرا الان که در توانم هست و میتونم به برادرم یا خواهرم که شغل مناسبی نداره و مستاجره یا طلاق گرفته و منبع درآمد کمی داره و … کمک نکنم. این هنوز برای من سواله
به نظر شما چه باید کرد؟!!!!
وقتی آنها چیزی از قانون نمی دونند مثل هزاران هزار انسانی که نمیتونه این چیزها را باور کنه و …
خوب اینجا چه باید کرد؟
من در توانم هست که کمک کنم البته پولدار نیستم
و خیلی دوست دارم ثروت را
خیلی دوسش دارم چون میدونم به خدا نزدیک تر میشم.
میدونم خدا آدم های پولدار را دوست داره
و از اینکه بنده های پول دارش هر زمان هر چیزی بخوان و اراده کنند میتونن تهیه کنند قطعا خداوند لذت میبره
این مشغولی های ذهنم منو کلافه میکنه
و اینه که همش به فکر آنها هستم البته خودم هم خسته شدم ولی نمی تونم بهشون نه بگم
آیا نه گفتن به اونها درسته؟
خداوند که در قرآن گفته دستگیری از ضعیفان و …
نمی دونم واقعا نمی دونم
اگر یادتون باشه استاد در چند تا از ویس هاش گفته که «وقتی پولدار شدم تونستم به مادرم کمک کنم حتی به خونه خدا بفرستمش چون خیلی دوست داشت» (بله استاد خیلی پولداره که داره این کارها را میکنه) .
پولدار نیستم ولی خدا را شکر خونه داریم ماشین داریم زندگی خوبی دارم و دو تا فرزند خوب که در خارج از کشور زندگی می کنند. من با همسرم به تنهایی زندگی می کنیم و دو تا حقوق داریم.
یه کشف جدید در زمینه ترمزهای اساسی در وجود خودم پیدا کردم .
البته تو این چند روز چندین ترمز دیگه هم پیدا کردم که البته توضیحاتشو دادم.
اما این یکی مثل بمب تو وجودم صدا کرد.
تو سوال جلسه دوم دوره حل مساعل در کنار اون ترمز اصلی که پیدا کردم موضوعی بود که کمی ذهنمو مشغول میکرد ولی چون تو اون روزها و اون لحظه ها برام اهمیت کمتری داشت سعی کردم خیلی بهش نپردازم.
به لطف خدا چند روزه که دوره کشف قوانینو گرفتم و امروز روز دومی بود که تمرین جلسه اولو انجام دادم.
دیروز هنه جیز خیلی عالی و راضی کننده بود البته مساعل کوچک و نشانه های کوچکی هم اومد.
امروز هم تقریبا هنه جیز مثل دیروز بود
من حدود دویست و پنجاه روزه که هر روز توی گوشیم صبح شکرگزاری میکردم و خواسته های روزمو مینوشتم و کم و بیش تیک میخورد.
اما در زمینه مساعل مالی خب خیلی به ندرت تیک میخورد.
امروز و دیروز هم دقیقا همین اتفاق افتاد.
اما انصافا این تمرین غوغا میکنه.
یعنی من اتفاقاتیو تو همین دو روز تجربه کردم که انصافا تو تمام اون دویست و پنجاه روز تجربه نکرده بودم.
یعتی شدت و شفافیت اتفاقاتی که خلق میکردم انقدر متفاوت و ملموس بود که اصلا راهی برای کتمان باقی نمیذاشت.
دیشب از خدا خواستم که بهم خیلی شفاف بگو ترمزم چیه که خواسته های مالیم رخ نداد.
البته باید بگم همون دیشب هم حجم زیادی از آگاهی ها برام اومد آنقدری که شگفت زده شدم.
و در کامنتهایی که بهشون هدایت شدم به طرز عجیبی هنه به خلق اشاره کرده بودن.
دقیقا موضوعی که جلسه اول راجع بهش صحبت میشه.
اما من خیلی عمق مطلبو نگرفتم.
تا امروز
اما امروز نزدیکای عصر یکم دلم گرفت.
گفتم خدایا من فکر میکردم اون ترمز اصلیرو شناسایی کردم و بالاخره باید اتفاقات جدیدی برام بیفته.
ولی چرا خبری نیست.
طبق آموزه های استاد تو جلسه اول که گفتن اگر خواسته ای محقق نمیشه بگرد ببین کجای کد ها خطا داره رفتم تو فکر.
زیر دوش گفتم خدایا دقیقا بهم بگو خطای کدهام کجاست.
بخدا قسم به نیم ساعت هم نرسید.
خدا هدایتم کرد به خوندن کامنت خودم. یعنی همین کامنتی که جند روز پیش نوشته بودم.
یعنی دقیقا این بخش:
ولی ازون جا که طبق آموزه هلی دینی ما باید تسلیم حکم خدا میبودیم اگر کسی میگفت میشه خودمون زندگیمونو تغییر بدیم برای منِ مذهبی این بزرگترین کفر بحساب میومد
که یعنی چی ؟ مگه میشه آدم با امر و تصمیم خدا بجنگه؟ این آدم( استاد عباسمنش ) یه کافر یه بی دین یه آدم شیاد و شیطانیه که میخاد آدمها رو بر علیه خدا تحریک کنه.
خدا واسه من رنج خواسته ،بعد یه نفر اومده میگه تو خودت میتونی شرایطتو تغییر بدی.
کفر بزگتر ازین؟
به این جا که رسیدم اون بمبه منفجر شد.
کفرررررر ازین بزرگتر؟؟؟؟؟
ذهن من با خود پدیده خلق مشکل داشت.
یک عمر در عالم مذهب و مذهبی گرایی گفتن آدم باید مطیع خدا باشه.
اگه خدا برات فلان چیزو خواست تو باید سرسپرده باشی
مگه آدم مومن به جنگ خدا میره؟
یعنی آقا در یک کلام ذهن من میگه تو غلط میکنی تو بیخود میکنی که فکر کردی تو خالقی.
خالق خداست و تو هییییچی نیستی.
الان میدونم و با بند بند وجودم دارم میفهمم داره چرت میگه ها ولی باید با منطق برم تو دهنش وگرنه اون برنده اس.
اول به ذهنم گفتم ببین من با توجه به تجارب ام تو این سه سال شک ندارم که شرایط فعلیمو خودم خلق کردم. اما چطور زمانی که داشتم واسه خودم بدبختی و رنج و بیماری و کینه و نفرت خلق میکردم تو صدات در نمیومد؟ حالا که فرقی نکرده .خلق همون خلقه .فقط قبلی منفی بوده حالا مثبت.
خداییش میدونم هیچ منطقی نداره و هیچ توجیحی برام نمیتونه بیاره
چون دیگه دستشو خوندم
اما بهر حال باید ساکتش کنم.
خدا رو شکر راهشو بلدم
باید با استناد به قرآن همونطور که واسه معنویت ثروت دلیل و فکت آوردم اینبار هم با مراجعه به قرآن دلایل محکمی پیدا کنم که من خالق خلق شدم و توسط اهرم رنج و لذت جایگاه این اهرم فعلیو تو ذهنم تغییر بدم.
اصلا فکرشو هم نمیکردم ذهنم منو محکوم کنه به گردنکشی و طغیان در برابر خدا، که چیه فکر کردی دیگه تو خالقییییی؟
تو هیچی نیستی.
خدا بخاد بهت میده نخاد نمیده.
تو هم غلط میکنی فاز خالقی برداری.
خیلیییی خوشحالم.خیلی خیلی خوشحالم
چون فکر میکنم اینهم ازون ترمز اصلیهاست.
ازوناییه که زندگیمو تکون میده.
خداروشکر میکنم که انقدر ساده و سریع و بدون تقلا خواسته امروزمو محقق کرد.
یکیش همین رفع ترمزهای مالیم بود.
یعنی در واقع من این کشفو خلق کردم.
امروز صبح خواستم
و عصر خلقش کردم.
خدایا شکرت
استاد نمیدونم چطور از شما تشکر کنم که همین دو روز رنگ زندگیمو عوض کرده.
مینویسم تا هم تمرینی برای خودم باشد و هم یک منطقی برای شما و سایر دوستانی که این پاشنه آشیل را دارند
پس بسم الله…
خودم را تصور میکنم در روز قیامت که در برابر رب العالمین ایستاده ام و خدا از من می پرسد که
ای رضا ؛ من از روح خودم در تو دمیدم و آسمان و زمین را مسخرت کردم و با انتخاب خودت قدرت اختیار را به تو دادم تا خودت آنگونه که میخواهی زندگی ات را بسازی
چرا زندگی ات به شایستگی اشرف مخلوقات بودنت نبود؟
چرا در زندگی ات هشتت گرو نه بود؟
چرا و چرا…؟؟؟
اون وقت من در آن جا دو جواب دارم
اولین جواب اینه که
خدایا من میخواستم ولی آخه دولار رفت بالا و همه چی خراب شد…
خدایا من میخواستم ولی فلان دولت اختلاس کرد و حق منو خورد…
خدایا من خواستم ولی بابام نگذاشت…
خدایا…
و در اینجا خدا نگاهی به صورت من میکند و میگوید
قدرت منی که از وجودم در تو دمیدم تا زنده شوی بالاتر بود یا قدرت فلان دولت؟؟؟
روزی رسان تو من بودم یا فلان دولت؟؟؟
آیا من به نرخ دولار نعمت میدهم؟؟؟
و…
و من اینجا لال میشوم و بهت الذی کفر میشوم
چه جوابی دارم به خدا بگویم…
و اما جواب دوم من که مسئله اصلی اینجاست این است که
میدونی خدایا من میخواستم ولی آخه تو برام ننوشتی
تو برام نخواستی…
تو برای اکبر و حسن و زهرا و…خواستی ولی برای من نخواستی…
و استناد میکنم به این آیه قرآن که ببین خدایا خودت گفتی آخه
تسلیمی نه به این معنا که بگوییم خدایا خودت بریدی و دوختی و ما تسلیم تو بودیم ،چنین معنای تسلیمی شیطانی است…
تسلیمی به این معنا که خودم را به دستان تو می سپارم و اعتماد میکنم به برنامه ریزی تو تا مرا به خواسته هایم برسانی
دقیقا مثل بیماری که خودش را با تمام وجود تسلیم دکتر جراح میکند تا جراح بتواند او را به خواسته اش که سلامتی است برساند
دقیقا مثل شخصی که سر خودش را تسلیم آرایشگر میکند تا آرایشگر بتواند با قیچی و تیغ و شانه و… مدل موی دلخواه سفارشی را برای او در بیاورد و او را خوشگل کند
دقیقا مثل شخصی که با اعتماد به مهارت یک خلبان خودش را با تمام وجود به آن خلبان می سپارد تا او را به مقصد دلخواهش ببرد
و…
تسلیم واقعی یعنی این…
تسلیم واقعی یعنی مثل موسایی شویم که خواسته اش امنیت است و از ماموران فرعون فرار کرده و آواره بیابان شده و دنبال چاره ای است که پناهی بگیرد
اما خسته میشود و زیر سایه ای میرود و با تمام وجود میگوید
و خدا نه تنها او را به خواسته اش که امنیت است میرساند بلکه دو تا آپشن دیگه هم میگذاره روی خواسته اش و به او میدهد
ازدواج و کار
و همه این خواسته ها را از طریق یکی از دستانش بنام حضرت شعیب به او میدهد
آری ، تسلیم راستین کدی است در سیستم خدا که اگر موفق شویم این کد را در خواسته هایمان اعمال کنیم خروجی اش این میشود که علاوه بر اینکه به خواسته ات میرسی بلکه چند آپشن هدیه هم از خدا دریافت میکنی
تسلیم واقعی یعنی مثل مادر اسماعیل شویم که در بدر دنبال آب برای نوزادش بود و دوید و دوید
هفت بار فاصله بین صفا و مروه را رفت و آمد اما دریغ از یک قطره آب
خسته و درمانده برگشت پیش بچه اش
خستگی و درماندگی اش حکایت از این میکرد که خدایا تو بساز ، تو بسازی قشنگتره
و خدا چنان آبی روزی او و طفلش کرد که به برکت آن آب شهر مکه بوجود آمد و هنوز که هنوز است آب این چاه که به زمزم معروف است پربرکت و فراوان در حال خودنمایی است و با زبان بی زبانی به همه ما میگوید
تسلیم خدا شوید برای رسیدن به خواسته هایتان
تسلیم او که در حال گردش زمین و ماه و مریخ و…به دور خورشید است بدون کوچکترین خللی ولی شما از اینکه دست راست خود را در جهت عقربه های ساعت و دست چپ خود را در جهت خلاف عقربه های ساعت بچرخانید عاجزید…
هر بار که کامنتی برام میزارید که تماما از سر محبت و بزرگ منشی شماست. در جمله جمله شما هدایت میشم به پاسخ سوالات و ابهاماتی که تو روزهای اخیر دنبال جوابش بودم
کامنتهای شما همیشه منبعی از خیر و برکت بوده برام.
خدا بهترینهاشو نصیب شما کنه که انقدر وقت میزارید و منو مورد لطف قرار میدید.
خیلی خیلی استفاده کردم ولذت بردم ازکامنت بسیارعالی وپربارتون.واقعاصحبت های شماباعث شدکلی ازترمزهام روپیدا کنم وپرده هاازجلوی چشمم کناربره بفهمم که چقدرخواسته هام متضادبوده باباورهام.مثلا تمرکزم رو گذاشتم روی ایجاد ی رابطه عاشقانه وازدواج ولی ازاون طرف ترمزی پیداکردم که من خودم رو انقدردست پایین میگرفتم که دوست داشتم اول ازلحاظ مالی برسم به اون نقطه که همه چی داشته باشم ازدست رنج خودم بعدبا ی شخص ثروتمندازدواج کنم چون نگران این بودم نکنه منوتحقیرکنه به خاطراینکه پولدارنیستم.؟
یعنی درواقع هم دوست داشتم هرچه زودترازدواج کنم اونم با ی آدم مناسب وثروتمندازطرفی ی حس دلشوره واضطرابی داشتم که نه تحقیرمیشم کاش اول برسم به ثروت که منم حرفی برای گفتن داشته باشم.
الان به لطف خدای مهربان وآموزش های استادعزیزم وکامنت فوق العاده شماودیگردوستان به درک بسیارعمیقی ازترمزهام رسیدم وهمه رو دارم تغییرمیدم.
با توجه به ترمزهایی که در خودم پیدا کردم و شباهت زیادی به حرفهای شما داره چیزی که مانع رسیدن شما به خواستتون میشه موضوع عزت نفس ، عدم احساس لیاقت و کمالگرایی در وجودتون
طبق صحبتهای استاد جان و خانم شایسته عزیز و نازنین در دوره حل مسائل بیماری کمالگرایی بصورت یک پدیده خیلی شیک و باکلاس خودشو نشون میده اما در واقع این بیماری میتونه مارو نابود کنه
چرا؟
چون تمام تمرکز کمالگرایی بر روی کمبود ها نقص ها کاستیها و در یک کلام ناخواسته هاست.
و من در جلسه پنج فهمیدم من چقدر بیمار بودم
کمالگرایی باعث میشه تمام مدت بجای تمرکز به خواسته تمرکز تون روی ناخواسته هاتون باشه و طبق قانون ناخواسته بیشتری جذب کنید.مثلا من تو طول این سه سال کارهای ارزشمند و تغییرات شگرفی ور خودم ایجاد کردم که واقعا کار هر کسی نیست .اما ذهن کمالگرا میگه نهههههه هنوز فلان ایراد و فلان ایرادو داری
پس تو آدم بدربخوری نیستی.
کمالگرایی فقط میگه تو بدی تو کمی تو ناکافی هستی تو ایراد داری.
اما از وقتی تو این یک هفته دارم جلسه پنجم گوش میدم میبینم واقعا من تغییراتی کردم که حتی یک صدم اش برای بقیه ارزوئه.
آرزو که چه عرض کنم حتی جرات ندارن بهش فکر کنن که بخان اقدامی انجام بدن.
کمالگرایی باعث شده بود چون من خودمو ناکامل و ناکارآمد میدیدم مدام خودمو قضاوت کنم مقایسه کنم و احساس بد بهم میداد.
الان آگاهانه دارم روش کار میکنم و هی دارم به خودم یادآوری میکنم همون کسی که داری خودتو باهاش مقایسه میکنی آیا عرضه داره این تغییرو تو خودش ایجاد کنه آیا یه مثقال تونسته رشد شخصیتی داشته باشه. حالا چون صرفا وضعیت مالیش از تو بهتره تو داری خودتو ازون پست تر و ناکارآمد تر میبینی؟ آیا این منصفانست؟
اما دیدگاه بهبود گرایی واقعا معجزه میکنه. خودتو با خودت به صلح میرسونه. میتونه رشدتو ببینی میتونی تغییراتی ببینی.
خودتو با گذشته خودت مقایسه کنی.
بعد این رشد بهت احساس قدرت و احساس لذت میده
خود شنا همین الان کلی محاسن اخلاقی دارید که کمالگرایی باعث شده اونارو نبینید و بت توجه و تمرکز روی ایراداتتون خودتون لایق یک رابطه عاشقانه ندونید.
ولی اگر شما با خودتون به صلح برسید میتونید عاشق همین لحظه خودتون بشید. و اونجا دنیا عاشق شما میشه.
چون این وعده حق خداونده.
در مورد نوشتن خصوصیات شخص مد نظرتون هم کاملا خودخواهانه و کاملا ریییییز و با جزئیات بنویسید.
اصلا خجالت نکشید.
چون من دقیقا تجربه کردم
حتی من از خصوصیات ظاهری و جزئیات هم نمیگزشتم.
فکر کنید دارید سفارش میدید براتون بسازن.
در این حد بگم که من حتی از نوشتن جزئیات جنسی هم بسادگی نمیگزشتم.
مو به مو اتفاق افتاد.
با دقت صد در صد.
حتی ازین که در معاشقه دوست دارید چه تجربه ای داشته باشید. درخواست کنید تا خلق بشه براتون.
چقدر ا خواندن کامنت شما لذت یردم که اینقدر دقیق وبا حوصله همه چیز و نوشتید وبه من یاد اوری کردید
من اصلا ترمز مذهب ندارم
وهمیشه میدونم قران چیز دیگه ای به غیر این اقایون گفته
ولی انچه که مشکلمه اینکه نمیدونم جرذ به درامد نمی رسم
یعنی چندوقت خوب میشه از اول خراب
بعد بازنشستگی ام چندوقتی بود با خواهرم شریک شدم و تو کار پخش بودم ولی از انجاییکه علاقه نداشتم و عدم لیاقت در خودم میدیدم تمام کارها و به خودش واگذار کردم
چون هر چی تلاش می کردم ذهن مخزبش و درست کنه که می شود بدون زمین خوردن به ثروترسید نمی شد
بالاخره تصمیم گرفتم و دیروز بهش گفتم که دیگه نمیخوام به شراکت ادامه بدم
در کنارش چند وقتیه که رو بازارهای مالی کار می کنم وکلا صبرم کمه
و تو این بازار همه چی و از دست دادم
هی ده تا میرم بالا بیست تا میام پایین
کلا خیلی بهم ریختم ودوسن دارم این ترمز هام وپیدا کنم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
از این که تمام تلاشهایمان را کرده باشیم اطمینان زیادی ندارم چون هر زمان راه و ایده و روش نو و تازه ای به ذهن مان می رسد انجام می دهیم و جالب این که فکر می کنیم روز قبل کار زیادی انجام نداده بودیم یعنی زمان مثل این که برای ما کش می آید اگر دیروز سه تابلو می کشیدیم امروز چهار عدد می کشیم و زمان هم هنوز باقی است این مثال را برای توضیح بیشتر دادم که ابهامی در آن نباشد و هر روز قدرت ما برای انجام کار بیشتر می شود و جالبتر از این راههایی است که خداوند برای رسیدن به هدفمان در موقع مناسب برایمان مهیا یا پیشپایمان می گذارد. ما نقاشی می کنیم و البته بعد از نوشتن و پاسخ دادن عقل کل و یا فایلها اما هنوز موفقیتی در فروش آنها نداشته ایم با این که سعی خودمان را کرده و تلاشی را که به نظر خودمان توانسته انجام داده ایم ولی اکنون دیگر فروش آنها برای ما جذابیت کمتری دارد تا خلق آن و دقیقا به همین نکته ای که استاد ذکر کرده اند که باید از طول مسیر لذت ببری رسیده ایم و تمامی اینها با توکل به خداوند و هدایت او صورت گرفته است و به عقب که نگاه می کنیم در طی این یک سال و چند ماهی که ما عضو خانواده بزرگ جهانی استاد شده ایم خودمان هم باور نداریم این همه تغییر را. صبح با دعا و نوشتن فانوس دریایی شروع می شود و کارنامهای را برای ما تا شب رقم می زند که مروری بر گذشت روز و بر داشتها و تلاشهایمان از زمان بر مبنای صرف انرژی مان داشتیم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
بیشتر آشنایی ما با سرگذشت و بیوگرافی نقاشانی بوده است که در کتابها خوانده آیم مانند سهراب سپهری یا کمال الملک ویا پل گوگن یا داوینچی که همه آنها جدای از وضعیت مالی خود برای دست یابی به آنچه که در فکر و ذهن و ایده های الهامی به آنها بوده بسیار بسیار عاشقانه عمل کرده اند و با تمام وجود خود در پی کشف قوانینی در رابطه با رنگها،تاثیر نور در طبیعت، چگونگی تلفیق رنگها، دید خاص خود از آنچه که در طبیعت می بینند و به تصویر کشیدن ان، کشف راز ارتباط رنگهای مکمل ویا متضادوو……..بودند و به معنای واقعی هنگامی که نقاشی می کردند آنقدر غرق در کار خود بودند که اگر نور خورشید رو به غروب نمی رفت آنها متوجه نمی شدند و اگر در آتلیه بودند ساعتها می گذشت و شاید هم روزها که آنها در گیر خلق آنچه که در ذهن خود بودند می شدند و جالبتر از همه این که کمتر نقاشی را می توانی پیدا کنی که اثری را که خلق می کرد در زمان خودش مورد پسند مردم قرار می گرفت .آنها همیشه افکار و باورهایی جدا از اکثریت مردم جامعه داشتند و در اکثر موارد حتی مسخره هم می شدند اما اکثر آنها یا بهتر است بگویم همه آنها به آنچه که می دانستند و به آن ایمان داشتند که درست است عمل می کردند ایمانی همراه با عمل.اما آنها رمان رسیدن به اهدافشان را به درستی نمی دانستند مهم خلق ایده و هنرشان بود زمان برای آنها مفهومی مانند بقیه نداشت
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
باورهای مخرب زیادی را ما داریم هر چند که نمی توان آنها را از قبل شمارش کرد چون اطلاعی از وجود آنها نداریم و با تمرکز بیشتر بر روی فایلهای استاد و گوش کردن و عمل کردن به نکاتی که ایشان می فرمایند کم کم پی به آنها برده آیم اما باورهایی که تا کنون به آن رسیده ایم
اول از همه باور کمبود است که یکی از ترمزهای مخفی ذهن ما بود
دومین باور ، باور بی ارزش بودن کار هنری و پرداخت نشدن بهایی بابت آن است و سومین آنها شرک که ما ناخودآگاه در بعضی از موارد می فهمیم که خود ما قدرت زندگیمان را حتی سر موضوعی پیش پا افتاده به دیگری می دهیم و به یادمثال راه رفتن مورچه می افتیم مثالی برای افراد مشرک.
دیدن استاد در روبروی دریاچه ای که این روزها به فواره زیبایی هم مزین شده است و پاشیدن قطرات آب مانند مروارید غلتان به آسمان باز هم ما را غرق در شادی کرد و روزی به روشنایی نور و آب را برای ما به ارمغان خواهد اورد و صدای استاد و سخنانشان که به رنگ سبز درختان پرادایس است انواع سبزهایی که در زیر نور خورشید می درخشد و زحمات بی دریغ و بی حد خانم شایسته عزیز که در تمامی این مراحل ما را یاری دادند تا بتوانیم خوب ببینیم، خوب بشنویم و خوب درک کنیم.
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این کامنت بینظیر مهشید و شیرین عزیزم.
خدای من خدای من چقدر عالی نوشتید
اول از همه باور کمبود است که یکی از ترمزهای مخفی ذهن ما بود
دومین باور ، باور بی ارزش بودن کار هنری و پرداخت نشدن بهایی بابت آن است و سومین آنها شرک که ما ناخودآگاه در بعضی از موارد می فهمیم که خود ما قدرت زندگیمان را حتی سر موضوعی پیش پا افتاده به دیگری می دهیم و به یادمثال راه رفتن مورچه می افتیم مثالی برای افراد مشرک.
واقعا قابل تحسین هستند
امیدوارم حالت که این باورهای اشتباه مون و فهمیدیم وبا استمرار دست به اقدام بزنیم
به فکر بهبود گرایی باشیم و دست از کمالگرایی برداریم
خدایا تو هدایتم کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
خدایا تو قادر و توانایی من از خودم هیچ چیز نمیدونم راه حل تمام مسایل تو میدونی هدایتم کن
خدایا من از هر نیازمندی نیاز مند ترم این تویی که میتونی کمکم کنی
خدایا من میخوام لذت ببرم از این زندگی روی شونه های تو میشینم و سکان زندگیم و میسپارم به دستهای امن تو
دوست عزیزم انشا که هر روزت بهتر از روز قبلت باشه
سلامت شاد و ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
من یه ترمز خیلی قوی از نوشته های شما پیدا کردم که خودتون متوجه اون نیستید
متاسفانه چون سرگذشت نقاشان رو در گذشته خوندید الگوی خیلی بدی از اونها توی ذهن شما نقش بسته و باور مخربی شکل گرفته که باعث شده فروش نداشته باشید
اگر این باور رو ادامه بدید من به شما قول میدم آثارتون بعد از مرگ شما خیلی طرفدار پیدا خواهد کرد و قیمت های بالایی خواهد داشت
این ترمز شماست: “جالبتر از همه این که کمتر نقاشی را می توانی پیدا کنی که اثری را که خلق می کرد در زمان خودش مورد پسند مردم قرار می گرفت .”
ببنیند شما باور کردید که آثار نقاشان چون از اکثریت جامعه جدا بودند در زمان خودشون طرفدار نداشتند و این خیلی باور خطرناکیه
چون دقیقا اونها هم همین باور رو داشتن
این اصلا جالب نیست برعکس خیلی هم وحشتناکه
به چه دردی میخوره بعد از مرگ معروف و پولدار شدن؟؟
روی این ترمز کار کنید. این همه نقاش امروز هستند که ثروتمند از دنیا رفتند نمونه اش خانم ایران درودی که در اوج شهرت همین پارسال از دنیا رفتن
ایشون خیلی تابلوهاشون قیمت بالایی داشتن به طوری که با پولی که داشتن اقدام به ساخت موزه شخصی برای آثارشون کردن و الان هم موسسه ایشون داره کارای موزه رو انجام میده
ایشون در زمان حیات شون خصوصا این اواخر خیلی در ایران معروف شده بودن و لایوهای طولانی میزاشتن و من خودم همیشه لایوهاشونو میدیدم و با وجود کهولت سن پرانرژی صحبت میکردن
ایشون باور لیاقت بالایی داشتن برای هنرشون
تحصیلات بالا
در فرانسه درس خونده بودن
و ما مردم هم در کنارش بودیم
این هنر نیست که هنرمند از جامعه خودش جدا باشه
امروز مردم به جایگاهی از فرهنگ رسیدن که هنرمندانشون رو با احترام رفتار میکنن
آثارشون رو میخرن
فالورشون میشن
هنرمندان ما اصلا در تنهایی نمیمیرن
قدیم رو رها کنید
اونا الگوهای خوبی نیستن
این الگوها زیادن
این هارو پیدا کنید
نه کسایی که بعد از مرگشون معروف شدن
وگرنه شک نکنید که شما هم همین سرنوشت را خواهید داشت
ممنون از لطف شما ما از خواندن کامنت شما خیلی خوشحال شدیم و واقعا ما فکر نمی کردیم که این یک باور باشد چه برسد به این که ترمز هم باشد و نظر شما برای ما راهنمایی بسیار درست و با ارزشی بود که آن را یک نشانه از طرف خداوند می دانیم و اگر باور درستی داشتیم حتما تا به حال موفقتر از این بودیم. حتما الگوهای مناسب را پیدا خواهیم کرد و بر روی باورهای مان بیشتر کار می کنیم اگر نظر دیگری دارید خوشحال می شویم که آن را بدانیم. با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما.
از خواندن کامنت شما خیلی خوشحال شدم نه به خاطر این که در این مورد مهم نکات با ارزشی را گفته آید بلکه بیشتر برای این که یک هم زبانی که می داند چه چیز در کجا درست قرار گرفته و یا اشتباه یک فرد آگاهی که بیرون از خودت باورهایت را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و راهنمایی دقیق و درستی را انجام می دهد و نه تنها این و مهمتر انکه پشت هر کلمه محبتی قرار دارد که آن را احساس کردم و ممنون از شما حتما خبرها را به شما خواهم داد، مخصوصا که انگیزه خوبی هم بوجود آوردید من هم برای شما آرزوی موفقیت دارم ممنون
سلام به استاد عزیزم و مریم خانوم گرامی و همه دوستان همفرکانسی
تجربه هایی که من از رسیدن به اهدافم داشتم از دوران بچگی بود که تقریبا بین7تا 8 سال بودم که من یسری گوسفند هم بابام و هم عموم به من گوسفندانی سپردن که بتونم درست بچرونمشون و چاق بشن و گفتند یه هدیه بهت میدیم حالا کاری ندارم که اون هدیه هم ندادن ولی اصل این جریان این بود که من هدفم رو دنبال کردم و تلاشم کردم و باور داشتم که میرسم و رسیدم و درمقابل بودن افرادی که با تجربه بالاتر و بیشتر ولی مثل من نتیجه نگرفتن فقط نتیجه مالی که برا من نداشت چون نگاهم به هدیه اون عموم بود که بواسطه اینکار بهم میده و خدا بهترش میتونه بده
بعدمن چون در خانواده کارگر و زحمت کشی ها زیاد مثل بنایی و چوپونی و اینا داشتم دوست داشتم خودم مغازه داشته باشم و کار راحت تر بعد یبار تلویزیون نگاه میکردم این افرادیکه کرکره های مغزشون میدادن بالا حال میکردم و میگفتم خدایا به امید تو و گفتم منم میخوام و رسیدم ولی یه ترمزی که داشتم شریک بود که اونم باور محدود بود من مسئول اونم که اونم بامن کار کنه و شریکی باشه با اینکه من خیلی بهتر و بیشتر کار میکردم و توسط خانواده احاطه شده بودم که باید شریک باشیم و اوایل کار خیلی خوب بود حتی بدون تبلیغ ما مشتری داشتیم چون باور داشتیم که خداوند مشتری رو میرسونه ولی یه باور اشتباه یهو اومد سراغمون که برا پیشرفت بیشتر وام برداریم و اینا و این شروع جریانات اشتباه شد با وام ما اشتباهات بسیاری داشتیم نگاهمون افتاد بدست بقیه افکار منفی هر ماه میومدن و اینا و یه دوستی که با ما شروع کرد به کسب و کار با اینکه عقب تر از ما بود ولی اعتقادی به وام نداشت و هدایت شد به بهترین مغازه که خرید با قیمت دلخواهش بدون وام و واقعا پیشرفت خوبی کرد در حوزه شغلی خودش که الان براحتی ماشین میخره عوض میکنه و میدونم که بالای یک میلیارد همیشه نقد داره حسابش ویروزی من بخودم اومدم گفتم حتما من دارم اشتباه انجام میدم باورهای اشتباه دارم و مغازه که شریکی بود جم کردم بعد شروع کردم به تسویه وام هام یکی یکی و هدایت شدم به یه شغل راحت و عالی با اینکه پولی ندارم برای شروع داره از یجای دیگه سرمایه هاش جور میشه که بعد از اون که موفق شدم حتما کامنت میزارم در دوره دوازده قدم که خریدم ولی این مورد در مورد خودم بهش افتادم من هر کاری رو انجام بدم موفق میشم فقط کافیه بخودم تکیه کمک و ایمان بخدا اون کار بهترین کار میشه خدایا شکرت که من رو با استاد آشنا کرد و مدارم رفت بالا که هدایت بشم به بهترین آگاهی ها
در پناه خدا آرزوی بهترین ها رو برای همه دوستان و استاد عزیز و مریم خانوم دارم
فهمیدم که استاد پیام آور خداوند برای من شده تا پاسخ سوالی که چند روزه ذهن من رو به خودش مشغول کرده رو دریافت کنم و این یعنی من در زمره بندگان خداوند هستم و خداوند براش مهمه که جواب سوال من رو اینجوری میده اگر اینطور نبود که از واژه ی عبادی استفاده نمیکرد و کلمات دیگه ای رو بکار میبرد مثل ناس و یا واژه های مشابهش
و همین چقدر امید بخشه
بعد از اینکه استاد فایل قبلی رو گذاشتن روی سایت با عنوان :
چگونه با کشف قوانین به خواسته هایم رسیدم
اون فایل من رو به فکر فرود برد که چرا من مثل استاد و یا مثل بچه های سایت که نتایج فوقالعاده ای گرفتن نتونستم به اونچه که مد نظرم هست برسم توی این 4 سال
البته که نمیخوام ناسپاسی کنم و ناشکری چون من الان خیلی متفاوت شدم از قبل از آشنایی با استاد از همه لحاظ و یکیش همینه که درحالی که خیلی از افراد همین موقع که ما داریم این آگاهی ها رو دریافت میکنیم غافل از هرچی حتی نمیتونن از تختخوابشون بیان بیرون که بخوان ی هدفی داشته باشن
سلامتی که داریم آرامشی که داریم
خواب و استراحت خوبی که داریم
و حتی کسب و کار و درآمدی که داریم
اما برای من روند تغییرات خیلی آرام بوده جوری که همیشه فکر میکنم با اینهمه انرژی و وقت و تلاشی که من داشتم باید نتایج جوری می بود که دیگه بعد از 4 سال من به اون چیزهایی که مد نظرم بوده و هست میرسیدم و این طبیعی نیس
بعضی وقتها تکامل رو بهانه میکردم که حتما تکاملم طی نشده و باید آرام آرام پیش برم که با این صحبت هایی که استاد کردن تکامل نمیتونه دلیلش باشه چون هستن بچه هایی توی سایت که در کمتر از این زمانی که من وقت گذاشتم و کار کردم به اون چیزهایی که من میخوام رسیدن مثل خرید زمین و ماشین و درآمد های 100 میلیونی به بالا و …..
بعضی وقتها میگفتم نباید خودم رو مقایسه کنم با دیگران چون سیر رشد و پیشرفت هر کسی فرق میکنه با توجه به بک گراندی که داشته اما اینهم باز من رو قانع نمیکرد چون بالاخره باید اون تصاعده اتفاق می افتاد
خلاصه همین درگیریهای ذهنی باعث میشد که من رو سوق بده به سمت احساس بد که البته سعی میکردم کنترلش کنم و تو احساس بد نمونم طبق اصل احساس خوب اتفاق خوب و احساس بد اتفاق بد
تا اینکه امروز از خداوند خواستم که آرامش رو بر قلبم جاری کنه تا بتونم درک درستی داشته باشم از آگاهی های استاد که جوابش رو امروز توی این فایل دریافت کردم
همون لحظه ای که استاد شما با اون تیشرت سفید رنگ ظاهر شدین جلوی قاب دوربین اونم توی این بهشت رویایی انگار که نوری به قلبم تابیده شد و ی حس خیلی خیلی خوبی گرفتم فقط از دیدن رنگ سفید لباس شما بماند خیره شدن به این اندام فوق العاده که خودش نمود عمل به قانونه .
وقتی به بدن شما داشتم فکر میکردم متوجه شدم که من در مورد سلامتی باورهام خوب بوده چون خیلی راحت با دوره سلامتی تونستم 11 کیلو وزن کم کنم اونم منی که اضافه وزن خاصی نداشتم که خیلی اذیت کننده باشه فقط ی ذره شکم داشتم که اونم آب شد .و همین نشون میده که چقدر میشه راحت به ی خواسته رسید اگر مقاومتی یا همون ترمزی نباشه
استاد جان شما توی فایل قبلی گفتین من به هرچی که میخواستم رسیدم و هیچ چیزی نیست که من آرزوی داشتنش رو داشته باشم ااما من وقتی به خودم نگاه کردم هنوز خیلی چیزها هست که دوست دارم داشته باشم البته که با بودن توی این مسیر به خیلی چیزهام هم رسیدم ولی این بی نیازی که شما داشتین راجع بهش صحبت میکردین هنوز اتفاق نیفتاده
و وقتی سوال اول این فایل رو خوندم :
سوال اول :
چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن رو انجام داده ای هنوز به آن نرسیده ای ؟
جواب: دیدم که بله من خیلی چیزها است که با وجود اینکه تلاش کردم بهشون برسم ولی هنوز اتفاق نیفتادن مثل :
پیدا کردن عشق و علاقم
ازدواج
استقلال مالی
سوال 2:چه افردی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر یا تلاش های مشابه شما خواسته های آنها محقق شده است ؟
مرجع من برای اینکاربعضی از بچه های سایت هستن که وقتی کامنت هاشون رو میخونم و یا داستان هدایتشون رو میبینم و میخونم که در عرض 4 تا 5 سال به اونچه که میخواستن رسیدن و الان اون چیزهایی که مد نظر من هستن رو دارن مثل آقای عطار روشن آقای خوشدل و مطمانا خیلی های دیگه هم هستن که اصلا کامنت نمیزارن با وجود اینکه خیلی نتیجه گرفتن یا خیلی کم کامنت میزارن و من از این طریق متوجه میشم که چه پیشرفت هایی داشتن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای(ترمز های مخفی) را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی باعث شده که با وجود این همه تلاش باز هم به آن خواسته ها نرسی ؟
فکر میکنم ریشه ی همه ی اینها :
خوب نشناختن خودم و فاکتور سن باشه
مثلا در مورد ازدواج من خیلی روی باورهام کار کردم دوره عزت نفس رو گرفتم دوره به صلح رسیدن رو گرفتم و روشون کار کردم و هنوز هم دارم گوششون میدم .در کنارشون روی باورهای توحیدیم کار کردم و دارم میکنم و جدیدا هم با دوره حل مسایل دارم روی این مورد کار میکنم و حتی به محضی که شروع کردم نشانه ها هم اومدن اما در نهایت نمیشه اون چیزی که من میخوام
توی ناخودآگاه من انگار این فاکتور سنه هنوز خیلی کمرنگ نشده و البته که باور کمبود هم تقویتش میکنه که با این سن مورد مناسب کمه
در مورد استقلال مالی هم باز من کار کردم روی باورهام هم با دوره کسب و کار هم روانشناسی ثروت یک ولی روند تغییرات کنده مثلا درآمد من 10 برابر شده ولی این ده برابره ی مبلغی نیست که من راضی باشم که به من استقلال لازم رو بده
یا در مورد پیدا کردن عشق و علاقم الان تبدیل شده به ی آرزو برای من که هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم در موردش که چه چیزی هست که من عاشقانه دوسش داشته باشم واقعا نمیتونم به شناخت برسم میدونم چه توانایی هایی دارم اما هیچکدومشون عشق سوزانی توشون نیست
سلام نسرین عزیزم که همیشه کامنت های فوق العاده ای میزارید
من خواستم نظر خودم بگم در مورد سن چون یه مدت ذهن منم درگیر کرده بود امیدوارم بتوانم حق مطلب و بهت بگم
من خودم به خاطر سن و باور کمبود مرد در سن ٢۵ سالگی ازدواج کردم سریع یعنی خانواده من میگفتن تو همون ٢۵ سالگیم که تو هم موندی و از این حرفا انقدر من استرس گرفته بودم که حد نداشت و زمانی ازدواج کردم که اولا دوزار عزت نفس نداشتم و بخاطر باور کمبود مرد که سالها تو مغز من کرده بودن ازدواج کردم نتیجه چی شد ١٢ سال زجر و عذاب یعنی این ترس منو نابود کرده بود بعد همه میگفتن سریع طلاق بگیر تا سنت بیشتر نشده یه ازدواج دیگه بکنی اما خداروشکر خدا هدایتم کرد یه روز و این مسئله برای همیشه برام حل شده و هیچ استرسی ندارم
اولا در مورد باور کمبود که به من میگفتن تعداد زنا بیشتر از مرداست کاملا دروغ برو تو گوگل اداره امار اولا و ببین میبینی که اتفاقا تعداد جمعیت زنها ١ میلیون کمتر از مرداست پس اصلا اینو باور نکن بعد فکر کردی خدا تعادل در جهان برقرار نمیکنه خدا نمیزاره زمینش خراب بشه خدا مدیریت جهان بر عهده داره و همه چی طبق نظم بعد یه مسئله دیگه چرا ما برای خودمون تاریخ انقضا میزاریم تاریخ انقضا ما زمان مرگ ماست که اونم دست خداست یکی تو کودکی یکی پیری پس من تصمیم گرفتم برای خودم تاریخ انقضا نزارم این سن فقط حرفای مردم هست که اصلا نباید اهمیت بدی مثل فقر و فحشاء که همه ادما همش میگن هیچ سنی برای ازدواج و داشتم رابطه عاشقانه وجود ندارد تا زمانی که زنده هستیم این فرصت داریم مگر خودمون بخواهیم این فرصت از خودمون بگیریم اونم با گوش دادن به باور مردم جامعه اگر یوتیوب داری خیلی میتونه کمکت کنه تو برنامه امریکن تلنت یه خانمی که ٨۵ سال سن داشت با پاتنر ۴۵ سالش امد رو سن و شروع کرد به رقصیدن اتفاقا برنده هم شدن یعنی اصلا به این حرفا گوش نکن که مرد نیست یا سنت زیاده همش چرت و پرت ادماست همانطور که برای داشتن هیکل زیبا ثروت هیچ وقت دیر نیست و کلی ادما تو سن بالا کلی هیکل خفن ساختن و ثروتمند شدن برای رابطه عاشقانه هم هیچ وقت دیر نیست تا زمانی که زنده هستیم فرصت داریم و همیشه هست اما مهم ترین مسئله واقعا تو روابط عزت نفس اون زن ٨۵ ساله اصلا احساس بد و اینکه صورتش کلی چروک نداشت اون انقدر از درونش قدرتمند بود که یه مرد ۴۵ ساله عاشقانه کنارش بود و عاشقانه میرقصید باهاش خیلی دلم خواست اینا رو بگم البته واقعا اول به خودم میگم امیدوارم برای شما هم مفید باشه در پناه خدا باشی عزیزم
سلام به ندا جان عزیز. واقعا پاسخت حجت رو بر من تمام کرد چقدر با آوردن اون الگو منطقی کردین این قضیه رو برام .توی زمینه سن من خیلی بهتر شدم از وقتی که از آگاهی های استاد استفاده میکنم ولی بعضی وقتها توی ناخودآگاهم ران میشه مخصوصا وقتی میبینم افراد با سن کمتر از من راحت ازدواج میکنن خودش رو نشون میده .واقعا این پاسخ شما هم هدایت خداونده برای من که این ترمز رو از ذهنم پاکش کنم و خدا وند رو شاکر م که چهره و اندامم جوری هست که اصلا بهم نمیاد 45 سالم باشه و همین خودش ی نعمت بزرگه .مرسی عزیزم که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی خیلی خیلی حسم خوب شد عزیزم
سلام به دوست خوبم . مرسی عزیزم که این نکته رو بهم یادآوری کردین البته من در مورد کارم این رو نوشتم نه روابط ولی خوب که دقت کردم بله حق با شماست و سعی میکنم رهاتر باشم در مورد این موضوع .بله استاد توی دوره کسب و کار دقیقا این رو گفتن و الان که جلسه اول رو توی ذهنم مرور کردم دیدم بله من ناخودآگاه از این واژه استفاده کردم که همین نشون دهنده فاصله فرکانسی زیاده باز هم ممنونم
کامنت شمارو خیلی دوست دارم و همیشه میخونم خواستم یه راهنمایی کنم نسرین جان استاد توی عشق مودت یه فایلش درمورد سن صحبت کرد و گفت خیلی از خانمها نگران این هستن که سنشوبالا رفته ودیگه کسی اینا نمیگیره در حالی که خیلیا دوست دارن با خانمهای سن بالا ازدواج کنن چون میگن اونا عاقلترن )البته که شما هنوز سنی ندارید
ولی کاش میتونستیدعشق مودت رو بخرید من از وقتی خریدم و به حرفای استاد عمل کردم بقدری آدمهای اطرافم خوب شدن که به خودم میگم چرا اینا قبلا اینطوری نبودن فهمیدم من رو خودم خوب کار کردم از خانوادم از مردم…. و من خودم بیشتر عاشق خودم شدم عزیزم اگه عشق مودت رو خریدی بعد متوجه ی این حرف من میشی
و مطمینم آدمهای زیادی هستن که عاشق شما هستن وقتی رو خودت کار میکنی خودتو ارزشمند کنی همه به سمتت میان
و اون موقع خودت حق انتخاب داری لیاقتت کدوم یکی از هموناس انشالله که سری بعد بیای بنویسی عروس شدی
سلام به فاطکه جان دوست عزیزم . مرسی عزیزم باری این نکته ی ارزشمندی که عنوان کردی از دوره مودت . بله توی برنامم هست خرید این دوره ان شا الله در زمان مناسب هدایت میشم به خریدش . بله خدا رو شکر خودم هم این احساس رو دارم که خیلی عاقل تر و پخته تر و بزرگتر شدم از وقتی که اودم توی این مسیر زیبای خودشناسی و خدا شناسی . مرسی عزیزم که وقت گذاشتی و نظرت رو برام مکتوب کردی
سلام به نسرین خانم عزیز، دوست خوب و زرنگ کلاس، با اینکه خودت قانون را خیلی بهتر از من درک کردی و عمل کردی ولی دوست داشتم در مورد سن که پاشنه آشیلتون هست بهتون بگم هستند کسانی که رابطه عاطفی خوب و عاشقانه دارند حتی با وجود اینکه سن زن بیشتر از مرد بوده و زندگی خوبی کنار هم دارند چون سن فقط یک عدد هست اون فرکانس و هم مدار مهمه که دو نفر بتوانند با عشق کنار هم زندگی کنند، بیا الگوهایی رو پیدا کن که با سن بالا و یا حتی سن بیشتر خانم از آقا رابطه خوبی دارند من چون این الگو رو دیدم باور دارم سن ملاک نیست
سلام به فهمیه جان . مرسی عزیزم که قانون باورها رو بهم یادآوری کردی .بقول استاد دونستن یکی چیز تا باور کردنش تا عمل کردن بهش خیلی فرق میکنه .من میدونم که سن فقط ی عدده و مهم فرکانس دو نفره چون قبلا نمیدونستم اما این باید نهادینه بشه توی وجودم از طریق تکرار و پیدا کردن فکت ها و سعی میکنم این رو عمل کنم بهش .ممنونم عزیزم
استاد همیشه در حال آبدیت کردن و بروز رسانی کردن فایل ها هستند و این یعنی اینکه باید همیشه در حال تلاش و حرکت بود
باید همیشه به خود گفت چکار کنم که از این بهتر بشود
چکار کنم که روند زندگی و کاری من هر روز روان تر و روان تر باشد
همه اینها درس هایی برای من دارد که عمل کردن به ان واقعا من را به سرمنزل موفقیت می رساند
من هم خیلی اهداف برای خودم انتخاب کرده ام و تا نیمه رفته ام و به هر علتی کم کم بین آن فاصله افتاده و کم کم این فاصله به چند روز و بعد چند ماه و بعد دیگر آن هدف کامل رها شد و به ورطفه فراموشی و محقق نشدن سپرده شد
مثل
یادگیری زبان انگلیسی
باشگاه رفتن
مطالعه کردن
تحقیق کردن در مورد کارم
جستجو کردن در مورد تازه های کسب و کارم
بهینه و درست غذا خوردن
بازپرداخت بدهی های خودم
کسب و کار خودم
اینها هدف هایی بود که واقعا برای آنها تلاش کردم و وقت گذاشتم و انرژی مصرف کردم ولی نشد
حال من با پیدا کردن الگوهای خوب برای خودم و اینکه به خودم این را بگویم که چرا بعضر از افراد بدون کمترین تلاش فیزیکی به راحتی به دستاوردهای خوب می رسند ولی بعضی دیگر از افراد با داشتن این همه امکانات و موقعیت ها باز نمی توانند به راحتی به نتیجه برسند
حرف هایی که استاد اکنون می زنند حرف های زندگی همه ما است و دقیقا همین اتفاقات و همین تکرار مکررات در روند زندگی ما قابل مشاهده است
همه اینها بر می گردد به ترمزهایی که در ذهن من است
ترس هایی که نسبت به اهداف خودم دارم
نگرانی هایی که در مورد چگونگی رسیدن به خواسته هایم دارم
گوش دادن به حرف های دیگران و نظرات منفی دیگران که روی کار من اثر منفی می گذارد
همه اینها باعث می شود که من نتوانم براحتی به جلو حرکت کنم و بتوانم روی خودم کار کنم
و در وجود من هم این همه ترمز وجود دارد و همیشه ترس از شروع کار داشتم
ترس از ادامه راه داشتم
ترس از حرف های دیگران داشتم
ترس از به موفقیت نرسیدن داشتن
ترس از نشدن ها داشتم
به مشکلات کارم نگاه می کردم
دنبال گرفتاری ها و نبودن های کارم بودم
همیشه در کارم ضعف ها می دیدم
همیشه در کارم نواقص کارم را می دیدم
اکنون می دانم که همه اینها همان ترمزهایی است که مثا سنگ و آجر جلوی چرخ ماشین زندگی خودم چیده ام تا ماشین من حرکت نکند و نتواند براحتی جلو برود
اکنون این را درک کرده ام که چرا با وجود ان همه تلاش باز نمی توانستم براحتی به موفقیت برسم و همه اینها در خودم و در درون افکار خودم نهفته بوده است
اینها نشان از گره های ذهنی من بوده است و چقدر استاد براحتی و آسانی و سادگی این موضوع را در این فایل برای من شرح دادند و آنرا باز کردند
خداوند را سپاسگذارم که در این مسیر قرار گرفته ام و با این درک و آگاهی می توانم قدم به قدم بسوی خوشبختی حرکت کنم
از خداوند خواستارم که با هدایت های خودش من را کمک کند تا در دوره کشف قوانین زندگی بتوانم شرکت کنم و این دوره عالی را بتوانم تهیه کنم تا با تمرین های این دوره از خودم سعیدی بسازم که با دیروز خودم کلی تفاوت داشته باشم
می دانم هر چه را که بخواهم به دست خواهم آورد
البته با ساخت باورهایی مناسب
وقتی که استاد توانسته است از بندرعباس اکنون به آمریکا برسد پس من هم می توانم براحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم
می دانم که هر چه بیشتر روی افکار و باروهای خودم کار کنم براحتی و آسانی می توانم به خواسته های خودم دست پیدا کنم
می دانم که می توانم به سادگی هر چه را که بخواهم می توانم به دست بیاورم
امروز یکشنبه بیست و یکم خرداد ماه سال هزارو چهارصد و دو ساعت 9.00 صبح
خداوندی را سپاســـگزارم که هرگـاه در زندگیم با مشکل و ناخواسته ای مواجه میشم و قراره که چالشـی رو تجربه کنم که برام بزرگـه و منو میترسونه و قلبمو میلـرزونه که حس میکنـم توانایی اینکه از پسـش بربیام رو ندارم میتـــونم به همون اندازه که باور دارم و ایمانم قوی شده به نیرویی مطلق در جهان اتکا کنم که خیلی از کارامو اون ((ربّــــــــ جهــــان ))هست که انجام میده .
این ذهـــن نجوا گر من که میخواد هرکاری رو که میخوام انجام بدم ، با منطق و استدلال های بازدارنده جلومو بگیره و مانع بشه که از الهامات خداوند بهره بگیرم و با جلوه دادن ترس و دشواری های مسیر منو از برداشتن هرقدمی به جلو باز داره
راستش علیرغم اینکه من ادعا میکنم که رو خودم کار میکنم خیلی سست و شکننـده میشم و توکلم ضعیف میشم و به قول استاد عباس منش انگـار علـف های هرز ذهن من شروع به رشد میکننـد که منو از پا دربیارند
تو این مواقع بستگی داره که چقدر تونسته باشی در شرایط های مختلف ذهنتو تربیت کرده باشی که با ابزار های مناسب از حالت نامناسب دور نگهش داری
چقدر بتونی زمان بخری تا وقت مناسبی و شرایط و موقعیت متناسب با اون چالش سر راهت ظاهر بشه . چون وقتی ما یه خواسته ای داریم جهانی که در حال گسترش هست تلاشس میکنه که موقعیتی برات فراهم کنه که تورو به موفقیت برسونه
هر چقدر بتونی ذهنتو از باتلاقی که درونش افتادی رها کنی میتونی امیدوار تر باشی که امداد های غیبی از سوی خداوند دریافت کنی ؛ کمک هایی که اگه هزاران ساعت فکر میکردی بهشون نمیرسیدی ولی اگه دریچه الهـامات خداوند را قلبت رو باز بگذاری این توفیق رو پیدا میکنی که با تلنگری از سوی خداوند از راهی که اغلب بدیهی هم بنظر میرسند راه حل مشکلات رو دریافت کنی
شرایط و موقعیت هایی که معجزه وار سر راهت ظاهر میشن که تورو به مقصودت برسونن ؛ این طبیعت جهان هست که میخواد تورو به کمال برسونه
ولی سختی کار اینجاست که چطوری میتونیم از دست ذهنمون رها بشیم در حالی که از هر دری وارد میشه که مارو درگیر خودش کنه واقع که سخته و جز با تمرین بدست نمیاد.
خداوند خودش مارو با چالش های قدم به قدم تو طول زندگی به این توانایی میرسونه که بتونیم تو هر مرحله از زندگی قوی تر از گذشته با مشکلاتمون مواجه بشیم. به قول معروف هرآنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت. مشروط بر اینکه تو دل مشکلاتمون گیر نکنیم و از اونا فکتی بسازیم تا در آینده حربه ای باشند که در مقابل ذهن نجواگرمون قرار بدیم.
امروز که با این فایل استاد عباس منش روبرو شده و دیدم و شنیدم در حالی هستم که با چالشی مواجهم که در طول زندگی باهاش دست به گریبان هستم و فکر میکنم که اگه ثروتمند بودم از پسش برمیومدم شاید این خودش یه ترمز باشه نمیدونم ؛ شایدم انگیزه ای باشه برای رسیدن به ثروت
در هرصورت چیزی رو که دوست دارم باور کنم اینه که خداوند از یه راهی که برام دست یافتنی باشه مشکل منو حل میکنه این قشنگترین فکری هست که میتونه منو آروم نگه داره.
الغرض این چالشی که الان دارم حسابی منو درگیر کرده
دیشب تصمیم گرفتم انقدر خودمو خسته کنم یعنی باشگاه رفتم بعدش رفتم آبیاری باغ کوچیکی که دارم که البته اونجا هم فضای خوبی هست که خواسته هامو با خدا مطرح کنم و گاهی هم فقط مراقبه کنم خلاصه اینکه انقدر خسته شدم که به محض رفتن به خونه خوابیدم. البته فایل های در پرتو در آرامش استاد رو گوش کردم تا خوابم برد.
صبح که بیدار شدم سعی کردم احساسم رو تو مسیر سپاسگذاری نگه دارم تا به دفتر کارم رسیدم .
این مفهوم این نیست که من در طول زندگیم تلاشی رو برای رسیدن به اهدافم نکردم ؛ اتفاقا من کار هایی رو تو زندگیم انجام دادم که خیلیا نتونستن و نمیتونن انجامش بدن و لذت هایی رو تو زندگیم تجربه کردم که همه مردم با اون دارایی انجامش نمیدن؛ اصلا فکرشم نمیکنن که زندگی میتونه انقدر زیبا باشه
مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده
الان که دارم مینویسم دارم کنترل ذهن میکنم
اول اومدم تو دفترم بنویسم ولی گفتم چرا تو سایت ننویسم که ماندگار تره شاید به لطف خداوند کلمه ای بنویسم که جرقه ای برای کسی هم ایجاد بشه اینم یجور انفاق میشه واسه خودمم خب خوبه
میخوام از همین جا از خداوند بخوام که منو به مسیری روشن و مقدرات خودش به رزق و روزی و فراوانی های خودش هدایت کنه
از خداوند میخوام که منو به موقعیت ها و شرایط و دستان بی نهایت خودش هدایت کنه
از خداوند میخوام که منو در بهترین زمان در بهترین موقعیت قرار بده تا رحمت خودش رو از عالم غیب دریافت کنم.
از خداوند میخوام که منو به سمت انسان های خوب و دوست داشتنی هدایت کنه و منو نافذ قلب ها بگرداند.
از خداوند میخواهم که مرا به سمت لذت و خوشبختی و سعادت و صراط مستقیم راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت فرماید.
امیدوارم کسانی که از این متن رو تا اینجا مطالعه کردند تونسته باشند از اون برداشت خوبی کرده باشند.
سپاس گزارم از دوست عزیز و همفرکانسی عزیز م با این انرژی خوبشون
سپاس گزارم بخاطر اینکه این نکته را یاد آوری کردیند
مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده
سلامت و شاد ،ثروانتد و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانه خوبم.برای همه شما ارزوی سلامتی و ثروت و برکت فراوان و روابط عالی رو ارزو میکنم
من تجربه ای در یک ماه پیش داشتم که میخام باهاتون در میون بزارم
من خانه ای دارم که میخاستم اونو بفروشم و در جای دیگه سرمایه گزاری کنم که انجام نمیشد و اومدم روی باورهایی مثل فراوانی و چند باور دیگه کار کردم و مشتری خوبی براش پیدا شد و با قیمت خیلی خوب رفتم و قرارداد نوشتم و من در بنگاه موقع پایان قرارداد بصورت خیلی ناخوداگاه یهو گفتم به من 48 ساعت وقت بدید تا کارم را اونطرف انجام بدم و بنگاه دار 48 ساعت برای طرفین حق فسخ گزاشت و در روز دوم قرارداد از طرف خریدار فسخ شد.
اره من با اینکه روی یه سری باورهام کار کرده بودم و همه چی به نفع من بود و در زمان مناسب ملکمو با قیمت خیلی خوب فروخته بودم ولی همه چی خراب شد و بعد از چند روز که کلی فکر کردم فهمیدم دلیلش ترس هست بله ترس من ترسیدم ودر اون لحظه و بجای اینکه بیام به خودم بگم من ملکمو خوب فروختم و حالا جای دیگه سرمایه گزاری میکنم و کلی سود میکنم و در کل نکات مثبت رو بهش فکر کنم ترسیدم که اگه نشه چطور و ایمان رو به خداوند و اینکه همه چی در نهایت به نفع منه رو زیر سوال بردم و در نهایت به ضررم شد.حالا که دارم فکر میکنم میبینم چه نعمت های زیادی رو بخاطر این ترمز تو ذهنم تا حالا از دست دادم و در حال حاضر دارم روش کار میکنم و اینو به خودم میگم که همه چی در نهایت به نفع منه چون خداوند بیشتر از خود من میخاد که من موفق باشم.بیشتر رو خودم کار کنم و ترس از شکست رو درونم کمتر و کمتر کنم .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
با سلام خدمت استاد بزرگوار سید حسین عباسمنش و دوستان پشتیبانی سایت و بانو مریم شایسته عزیز و همراهان خوش فکر این سایت اللهى
١ . چه هدف هایی رو انتخاب کردى تا الان و براش واقعا تلاش کردى ، ولى محقق نشده هنوز ؟ یا انقد روند کند بوده که راضی کننده نیست .
* دو تا هدف بوده : ١ . رشد مالی و آزادی مالی و ٢. داشتن اندام ایده آل
در مورد رشد مالی خیلى تلاش کردم یک دوره سه ساله با تمرکز فقط روى همین موضوع ( میتونم بگم بقیه قسمت هاى زندگیم واقعا تعطیل و خاموش بود ) اهدافمو مکتوب میکردم و از ٨ صب تا ١٢ شب کار میکردم هم فیزیکى درگیر بودم و هم هیچ موضوعی جز کارم و رشد مالی تو ذهنم نبود .
بعد از سه سال انقد نتایجى که گرفته بودم در برابر تلاش هایی که کرده بودم کم بود که به شدت دلزده شدم و براى یه مدتی بیخیال ثروتمند شدن شدم .
تقریبا بعد از دوسال دوباره سعى کردم برگردم به زمین کسبو کار و به خودم گفتم این سرى تلاشمو بیشتر میکنم حتما هم نتیجه میگیرم ولى برخلاف سرى قبل که رشد داشتم ولى با شیب خیلى ملایم ، این سرى حتى رشد هم نمیکردم حتى به سمت پایین تر از وضعیت قبلیم رفتم .
در مورد اندام ایده آل : از بچگى تپل بودم ، خانوادم اکثر افراد چاق بودند ، با اینکه بازیکن حرفه اى بودم و هر روز میانگین ۵ ساعت ورزش میکردیم ولى به نسبت بازیکن هاى دیگه و افراد دیگه اطرافم که شاید اصلا ورزش نمیکردن من تپل تر بودم و همیشه براى همه سوال بود که با این میزان فعالیتى که تو داری باید خیلی خیلی لاغرتر باشی .
٢. آیا کسی رو می شناسی که اون هم همچین هدفی رو انتخاب کرده اما با تلاش کمتر به نتیجه بهتره رسیده ؟
*در مورد اندام ایده آل هیچ کسی بهتر از استاد عباسمنش رو واقعا نمیتونم مثال بزنم ، من هنوز که هنوزه وقتی ویدیو هاى استاد رو الان میبینم ، باز هم وضعیت جسمى استاد رو تحسین میکنم که تو چه بازه کوتاهى ساختن این اندام واقعا فوق العاده است ، و بچه هاى دوره دوازده قدم اینو بهتر درک میکنن ، چون هدف استاد بود و تو دوره اعلام کرد ، و نتایج فوق العادشو الان ما داریم میبینیم ، به معنى واقعى کلمه رسیدن به هدف یعنى این .
در مورد رشد مالی : مثال هایی اطرافم هست که مثلا من میگفتم فلانى ارومه حتى نمیتونه درست حرف بزنه ، از نظر هوشی از من پایین تره ، ادرس خونمو ۵۴٠ بار بهش دادم باز میخواد بیاد خونم گم میشه ولى درامدش ۶ برابره منه ، از من کمتر کار میکنه و سابقه کارى یکسانى هم داشتیم .
٣. چه باورهایی ممکنه تو ذهن من باشه ، که با این همه تلاش به هدفم نرسم ؟
* پولدار شدن سخته ، نمیشه هم پولدار شد هم کارا دیگه انجام داد تو زندگی ، براى پولدارشدن حتما باید یه پروسه طولانى بگذره و نمیشه تو مدت زمان کوتاه پولدار شد ، همه قرار نیست تو این دنیا پولدار شن ، اصلا شاید خدا خواسته من این مدلی زندگى کنم ، خدا این همه نعمت هاى دیگه به من داده این همه استعدادا خوب به من داده که بقیه ندارن حالا یه پول بهم نداده نباید ناسپاس باشم که ، اینکه خودت پول دربیاری سخته یک کسی دیگه بیاد پول زیاد بده ما خرج کنیم ، براى پولدار شدن حتما باید کسبو کار شخصى داشت و تو شغل الانم نمیشه پول خوب درورد ، شاید خیلی نشه با رفتار هاى سالم کار جلو بره ، کمک اولیه هم لازمه دیگه اینکه بخواى از صفر صفر دست خالی و تنهایی شروع کنى خیلى مشکله
*در مورد چاقی : ما ژنتیکی چاقیم ، من زود چاق میشم خیلى سخت لاغر میشم ، براى خوش اندام بودن باید رژیما خیلی خیلی سختى داشته باشی و همش گرسنه باشی ، تپل بودنم بد نیست ، خدا منو تپله دوست داشتنى افریده ، من وقتى تپلم صورتم خوشگل تره
یه نکته خیلى جالب که موقع نوشتن این کامنت بهم دست داد این بود که ما چقد راحت خودمونو گول میزنیم و رفتارهاى اشتباه انجام میدیم ولى چون باورهاى اشتباه داریم به نظرمون میاد که اون رفتارها درستن.
مرسی استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنى بابت ضبط این فایل عالی .
سلام خدمت استاد عزیز و همراهان سایت
من الان چهار ساله که دارم برنامه نویسی اندروید کار میکنم دوره های زیادی در این کار خریدم شاید به قیمت الان بیشتر از 20 میلیون بابت چند تا دوره هزینه کردم اما یک ریال تا حالا از این کار بدست نیاوردم با این که هر روز بیشتر از 6 ساعت در این حوزه فعالیت دارم حتی سربازی هم برای این موضوع رفتم و حتی کارگری هم برای تهیه دوره ها وسیستم کردم
اما از مثلا فوتوشاپ درامد داشتم (هر چند خیلی معمولی) با این که برای یاد گیریش با قیمت الان 500 هزارتومن هزینه نکردم و سه ماه هم برای یادگیری زمان نذاشتم
من افرادی رو از نزدیک ندیدم که تو حوزه فعالیت من با تلاش کمتر و زمان کمتر نتیجه گرفته باشن اما اساتیدی که ازشون دوره ها شونو گرفتم افرادی رو نشون میدادن که مثلا با یک سال نیم یا دو سال زمان الان استخدام شده و درامد به نسبت مناسبی هم داره
باور هام که الان هم به ذهنم اومد میتونه اینا باشه:
1.این حوزه برنامه نویسی (اندروید) پروژه کمه همه شرکت ها برنامه نویس اندروید نمیخوان ولی مثلا وب میخوان
2.باید تو تهران زندگی کنم اونجا شرکت ها زیاد ترن (با این که من مشهد زندگی میکنم و شهر معمولی ای نیست)
3.چون درس این کار رو زمان تحصیل نخوندم و مدرکشو ندارم منو نمیخوان
4.این کار تخصصیه ایه و به خاطر همین باید خیلی تلاش کرد
5.الرژی انو دارم که همه چیزو باید یادداشته باشم بعد راحت وارد شرکت بشم
6.سنم کمه (23 سالمه) و اونا افراد سن بالاتری رو میخوان
7.حس اینو رو هم دارم که چیز هایی رو بخوان و من خیلی بلد نباشم و کلا بیخیالم بشن
8.سربازی هم قبلا بوده که این ترمز بعد از رفتن به خدمت برداشته شد
اینا ترمز های من هستند که چند تاشون بعد از نوشتن به ذهنم اومد واقعا وقتی منویسی میاد… الان میفهمم چرا درامد نداشتم ماشین هم دو ترمز بیشتر نداره من هفت تا دارم
از شما هم تشکر میکنم بابت اگاهی های عالیتون️
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و تموم بچه های سایت
من دراین مورد یک نمونه مثال زدنی هستم
راستش من حدود ده سال هست که درحوزه میکاپ فعالیت میکنم هرسال هم خودمو اپدیت میکنم
کارمم خیلی قشنگ و تمیزه و همه سبکمو دوست دارند
اما مشتری جندانی ندارم و درامدمم انچنان نیست
این درصورتیه که هنرحوهام بعد ازاینکه دوره شون تموم میشه و وارد بازار کار میشن خیلی سریع رشد میکنند و موفق میشن و ب درامد خیلی بالایی میرسن
فکر کنم پاشنه اشیلم مربوط ب گذشته میشه ک
خونواده ام همیشه منو بی عرضه میخوندن و هیچوقت روم حساب نمیکردن و اهمیت نمیدادن بهم
بعنی همون عدم لیاقت
من خودمو عمیقا باور ندارم
و اینکه درارتباط با پول هم باورهای غلطی دارم که با 12قدم دارم بیشتر خودمو میشناسم
اما بازم از بچه ها میخام اکر نوضوعی هست ک من خودم متوجه اش نیستم
اگاهم کنند
ممنون استاد عزیزم
من هرروز صبح که ازخواب پا میشم اول میام سایت
بهد روزمو شروع میکنم
استاد خیلی ازتون ممنونم ک مسیر درست زو بهمون نشون میدین
سلام به استاد عزیزم و همچنین خانم شایسته مهربون.
شاید در گذشته یعنی دقیقا تا قبل از آشنایی با شما استاد عزیز من دقیقا جزو گروه اولی بودم که مثال زدید.
من به دلیل باورهای شدید مذهبی و درک نادرست حدا خودمو یه برگی در باد میدیدم که طبق گفته های مذهبیون خدا واسه یه عده خواسته و واسه یه عده نخواسته بنابراین من با توجه به شرایطم یقینا خودمو جزو اون دسته ای میدیدم که خدا براشون نخواسته.
و از طرفی باز بخاطر باورهای مذهبی این فقر و بدبختی و مصیبت و بیماری و رنجو برای خودم یه آپشن بحساب میآوردم که حمید تو دیگه جزو مقربین درگاهی که خدا انقدر خاص و ویژه داری بهت رنج و بدبختی میده .
از یه جایی به بعد خودم آگاهانه واسه خودم رنج و فلاکت و فقرو درخواست میکردم.
و هر روز هم در مذهب بیشتر از قبل غرق میشدم.
بعد از آشنایی با آموزه های شما دیگه انگار به یک نقطه عطف رسیده بودم
دیگه واقعا کم آورده بودم دیگه خسته بودم از تحمل این هنه رنج دیگه داشتم له میشدم.
سه سال پیش من یک مورد اکازیون در زمینه تمام بدبختیها بودم.
از نظر وضعیت عاطفی و روابط ، تو یه زندگی 5 ساله متاهلی بودم که یک جهنم تمام عیار بود.
از نظر وضعیت سلامتی و جسمی حدود 15 سال بیماری دیابت داشتم که دیگه این آخریا هزاااار تا درد و بیماری جدید هم بهش اضافه شده بود.
از نظر وضعیت مالی داغون داغون بودم و هییییچی تو زندگیم نداشتم
از نظر روابطم با بقیه تقریبا به خاطر تمام مساعل و مشکلات تقریبا از جامعه گریز شده بودم و بدلیل حجم بالای عقده ها و حسرت ها و کمبودهایی که توی وجودم داشتم از آدمها فرار میکردم که بیشتر ازین له نشم و یجورایی با هیچکس در صلح نبودم
از نظر وضعیت تعصبات مذهبی تا بحال توی عمرم کسیو ندیدم که به اندازه من در باتلاق تعصبات فرو رفته باشه.
خلاصه اینکه کلا یه پکیج کامل از بلاها و مصیبتها و بدبختیها بودم.
لحظه ای نبود که آرزوی مرگ نکنم.
چون واقعا هیچ دلیلی واسه این مشکلات پیدا نمیکردم.میگفتم خدا خواسته دیگه کاریش نمیشه کرد.ولی چون دیگه توان مواجه شدن با اون حجم از مشکلو نداشتم میگفتم خدایا دمت گرم که انقدر بدبختم کردی ولی واقعا دیگه کشش ندارم مردمو برسون تا یه نفسی بکشم دیگه جون ندارم دیگه طاقت ندارم.
تا این که یه روز بعد از کلی کش مکش حاضر شدم به یکی از فایلهای استاد گوش بدم.
همسر سابقم بیشتر از چهار سال تلاش میکرد که منو با استاد آشنا کنه.
ولی ازون جا که طبق آموزه هلی دینی ما باید تسلیم حکم خدا میبودیم اگر کسی میگفت میشه خودمون زندگیمونو تغییر بدیم برای منِ مذهبی این بزرگترین کفر بحساب میومد
که یعنی چی ؟ مگه میشه آدم با امر و تصمیم خدا بجنگه؟ این آدم( استاد عباسمنش ) یه کافر یه بی دین یه آدم شیاد و شیطانیه که میخاد آدمها رو بر علیه خدا تحریک کنه.
خدا واسه من رنج خواسته ،بعد یه نفر اومده میگه تو خودت میتونی شرایطتو تغییر بدی.
کفر بزگتر ازین؟
خلاصه اینکه با همین ذهنیت چهار سال من شنا رو یه کافر یه آدم فاسد کلاهبردار میدیم استاد جان
که قصد داره با این چرندیات جیب مردمو حالی کنه و ادمهارو از خدا دور گنه.
6مین جا بابت این جهل و این همه حرفهای نادرستی وه به شما نسبت دادم با تمام وجود عذر میخام.
آدمی که درگیر تعصب بشه عقلش رو به زوال میره.
و من هم در واقع ته ته ته تعصب بودم.
خلاصه اینکه با شما آشنا شدم و زندگیم زیر و رو شد.
اول از همه بزرگترین رنجی که درگیرش بودم یعنی زندگی با همسر سابقم بود که بسرعت برق و باد تغییر کرد.
یعنی من شبانه روز یا داشتم فایلهای شما رو گوش میدادم یا داشتم تو عقل کل تمام صفحات مربوط به روابطو میخوندم.
و فکر میکنم در کمتر از سه ماه مم یه آدم دیگه شدم.
منی که انقدر ضعیف و وابسته و عاشق پیشه بودم.
منی که با وجود اون زندگی جهنمی حتی اگه دو روز همسرمون نمیدیدم در فراقش اشک میریختم به جایی رسیدم که تصمیم به جدایی گرفتم.
و استاد بخدا نمیدونید با چه سرعت و چه سهولتی رکورد سریعترین و آسون ترین طلاق رو ثبت کردیم.
همه چیز بشکل معجزه آسایی رقم خورد.
این اولین تجربه من از نتیجه گرفتن از قوانین بدون تغییر خدا بود
و من بعد از نزدیک پنج سال تنش به آرامش رسیدم.
روزهای آخر قبل از جدایی همسر سابقم بهم گفت ترسناک شدی حمید. چطوری انقدر تغییر کردی؟ میگفت کاش با استاد اشنات نمیکردم.همونجا تو دلم گفتم این حرفت که میگی کاش با استاد اشنات نمیکردم یعنی اینکه هیچی از قانون نفهمیدی و فقط ده ساله داری بدون هیچ توجهی به فایلهای استاد گوش میدی.
استاد من از همون روز اول به آنچه شما گفتید عنل کردم.نمیگم شک و تردید نداشتم ولی واقعا وقتی یقین پیدا میکردم این حرف درسته با دقت صد در صد عمل میکردم.
بعد از جدایی بشدت روی اعتماد بنفس کار میکردم.
باز به دلایل مذهبی من تا سن سی سالگی یعنی تا قبل از ازدواج با هیچ دختری رابطه نداشتم.
یعنی تو ذهن من این بزرگترین گناه ممکن بود.
با این که وضع مالی پدرم بشدت خوب بود و خانواده سرشناسی بحساب میومدیم و دخترها تو دانشگاه یا هر جایی آرزوشون بود با من باشن ولی من بخاطر خدا و از دست ندادن خدا تمام لذتهای خدارو بر خودم حرام کرده بودم.
اما الان که فهمیده بودم داستان یه چیز دیگست من گفتم باید یه رابطه جدیدو تجربه کنم.
کلیییییی قرانو زیر و رو کردم کلی فایلهای شما رو زیر و رو کردم تا به این نتیجه رسیدم که من در مورد بحث روابط اشتباه میکردم و کلا حرف خدا کلا یه چیز دیگست. و فقط داره از رضایت دو طرفه میگه. اون همه چرندیات درمورد گناه و زنا و … همش توهماتی بیش نبوده.
بنابراین تصمیم گرفتم یه رابطه از جنس دوستی تجربه کنم
شاید نزدیک به یک ماه یا کمی بیشتر باز به طور تمرکزی و شبانه روزی رو این قضیه کار کردم
منی که تا قبل از آشنایی با شما خودمو زشت ترین بیمصرف ترین داغون ترین و بدردنخورتربن آدم دنیا میدیم تو تنهایی عاشق خودم شده بودم و هر روز نشانه های این عشق درونی به خودمو از دوست و آشنا و خانواده و غریبه و … دریافت میکردم و میگفتم حمیددد داره جواب میده.
ببین فلانی چی بهت گفت ببین چه حرفی در موردت زد.
و به شکل معجزه آسایی وازر یک رابطه بهشتی با یه فرشته زیبا شدم.
استاد باورتون نمیشه یه چیزی شبیه به چک لیست درست کرده بودم در مورد کسی که دوست دارم وارد زندگیم بشه.
از جزئی ترین ویژگیهای اخلاقی و ظاهری و …. هم نگذشته بودم و زمانی که این رابطه شکل گرفت دیدم تمام اون چک لیست باز هم با دقت صد در صد تیک خورده.
و باز ایمانم به قوانین بیشتر شد.
مساله بعدی که برام اهمیت ویژه ای داشت سلامتی و ثروت بود.
چون الان دیگه نه تنها از یک رابطه جهنمی بیرون اومده بودم بلکه با سر افتاده بودم وسط بهشت با یک فرشته زیبای تمام عیار.
پس حالا نوبت سلامتی و ثروت بود.
من حدود دو سال پیش دوره ثروت یک رو خریدم
باز هم میتونم بگم واقعا با دقت صددرصد به گفته های استاد عنل میکردم اما هر روز شرایطم بدتر از قبل میشدم واقعا دیگه نمیدونستم دلیل این اتفاقات چیه.
واقعا مطلبی تو جلسات دوره ثروت نبود که استاد بگه و من بهش عمل نکنم.
ولی نتیجه چی؟ هیچییی. تازه اوضاع سخت تر هم شده بود
واقعا دیگه خسته شده بودن و 6یچ امیدی به تغییر شرایط نداشتم
دقیقا یکسال و سه ماه پیش بود که من بشکل بسیار جدی میخاستم سلامتی بدست بیارم.و واقعا هم هیچ ایده ای نداشتم .آخه تمام دنیا میگفت دیابت که درمان نداره.
ولی من حدود سه ماه شکر گزاری کردم.بخاطر تک تک سلولهای بدنم واسه جز به جز بدنم شکرگزاری کردم و یه مدت کوتاه گذشت و استاد خبر از دوره سلامتی داد و دقیقا توش اشاره کرد به موضوع دیابت.
و من پارسال دقیقا در 17 خرداد زندگی به این سلک رو شروع کردم و فقط در نه روز یک بیماری هجده ساله از ریشه از بین رفت. و الان بعد هز یکسال من در بهترین شرایط جسمی هستم.
خدارو شکر.
اما همچنان مساعل مالی وخیمتر میشد.
به شکلی که تو همین یکسال بااااااارعا پیش میومد من حتی توانایی خرید مواد غذایی برای اجرای زندگی به سبک قانون سلامتیه نداشتم.
یعنی واقعا پول خرید غذا رو هم دیگه نداشتم.
و هر روز بدهکار تر میشدم.
تمام خواستم این بود که خدایا من تمام زندگیم تو تمام ابعاد زیر و رو شده پس چرا پول وارد زندگیم نمیشه.
باید چیکار کنم؟
صبح تا شب هم داشتم رو خودم کار میکردم باز هم با دقت صد در صد به آنچه استاد میگفت عنل میکردم اما دریغ از ذره ای تغییر
دیگه واقعا خسته شده بودم
که باز خدا یک دروازه جدید گشود
به لطف اسناد دوره شیوه حل مساعد بروز رسانی شد.
و بسرعت نشانه ها اومد گه باید این دوره رو بخرم.
و در حل تمرین جلسه دوم من ریشه تمام ناکامیهای مالیمو درک کردم.
خدا. ریشه تمام بدبختیهام خدا بود
یک خدای اشتباه که مذهب برام ساخته بود.
خدایی که از پول بدش میاد. خدایی که باید بین پول و اون یکیو انتخاب کنی.
ازون جایی که تمام عمر خدا برام تو بالاترین اولویت بود و تمام زندگیمو بخاطر این خدا از دست داده بودم یعتی از تمام لذتهای دنیا گذشته بودم تا بخدا برسم الان برام غیر ممکن بود که بین خدا و ثروت یکی انتخاب کنم.
ولی خدارو شکر دوره حل مساعل منو هدایت کرد به قرآن.
به خودن قرآنی که سه سال استاد گفت و من همین یک مورد عمل نکردم.چون میترسیدم.
میترسیدم قرآن چیزی بگه که دوست ندارم بشنوم.
بنابراین من بجای حل مساله داشتم ازش فرار میکردم.
شروع کردم به خوندن قرآن.و هر چی بیشتر جلو رفتم فهمیدم مذهب چه دروغ بزرگی به ما گفته بود. و این خدا بزرگترین اولویتش ثروته.
فهمیدم اصلا قرار نبست بین خدا و ثروت بکیو انتخاب کنم. اصلا خدا و ثروت یکی هستند.
البته اینها رو فهمیدم ولی هنوز دارم با تمرین جلسه سوم هر روز سعی میکنم این بادرهارو برای ذهنم منطقی کنم.
ولی خیلی خوشحالم که بالاخره دلیل تمام اتفاقات زندگیمو ار این دوره شناختم
دلیل تمام سعی ها و تلاشها و نتیجه نگرفتنها.
دلیل تمام ناکامیها.
اگر بخام مثال بزنم از دوستان و اطرافیانم باید بگم تقریبا نود و نه درصد آدمهایی که میشناسم حتی با وجود باورهای بسیار اشتباه راجع به پول و ثروت و کلا مادیات .اما جون ترمزی به اسم مذهب نداشتن تقریبا به سادگی تمام شرایط مناسب برای یک زندگی نسبتا مرفه رو دارن
خونه خوب ماشینهای خوب کسب و کارهای پر رونق و …
تنها دلیلی که میتونم ببینم همین ترمز بزرگه.
شاید به دلایلی هر کدومشون با یه سری مساعل و مشکلات مختلفی برمیخورند اما اون مساعل به دلیل باورهای اشتباهشونه اما به طور کلی همشون شرایط مالی بسیار خوبی دارن .
به جرات میتونم بگم این دوستان و اطافیان جتی یک هزارم من هم تلاشی نکردند ولی بواسطه افکار و باورهای غالب در خانواده شون براحتی به شرایط فعلیشون رسیدن.
در جواب سوال سوم هم بشکل کاملا خاص و ویژه به ترمزی به اسم باورهای مذهبی رسیدم.
که با وجود این همه تلاش دوساله این چرخهای زنگ زده یک سانتیمتر هم جلو نرفت
چون یک اهرم پر قدرت به اسم دوری از خدا بواسطه ثروتمند شدن توی ذهنم وجود داشت.
الانم نمتونم بگم وجود نداره ولی حداقل دلیلشو فهمیدم و باز هم شبانه روزی دارم روش کار میکنم.
چون تو مساعلی که ترمزی وجود نداشته یا حداقل اون ترمز انقدر بزرگ نبوده یا به سرعت اون نتیجه حاصل شده یا بعد از درک ترمز تونستم بسرعت ترمزی برطرف کنم.
اما در مورد مساله ثروت چون در ظاهر من تغییر کرده بودم فکر نمیکردم هنوز این ترمز در وجود من انقدر محکم حضور داشته باشه.
چون ظاهر زندگیم دیگه ظاهر یک زندگی مذهبی نبود فکر میکردم همه چیز درست شده ولی در واقع هیچ تغییری در این زمینه نکرده بود.
خدارو شکر میکنم که به این مرحله از شناخت رسیدم
استاد عزیز این فایل واقعا ارزشمند بود.
و باز بیاد ما آورد که زمانی که ترمزی نبوده بشکل معجزه آسایی نتایج رقم خورده
پس تنها کار ما تو زندگی همین شناخت ترمزها و تلاش در جهت رفع اونهاست.
بینهایت از شما ممنونم استاد عزیزم
سلام خدمت عشق خودم
نهایت لذت و عاشقی کردن در بند بند کلماتت احساس کردم
ازت تشکر میکنم که این متن فوق العاده نوشتی
و شما یه نشانه برای من بودی برای ازدواج کردن
خیلی ذهنم درگیر این بود که من هروز به خودم راجب ویژگی همسرم میگم اما خانواده و اطرافیانم همیشه منو مسخره میکنند
اما من همیشه به خودم میگم که روی خاکریز باورهام وای میسم و با نجواهای ذهنی مبارزه میکنم
و خیلی خوشحال شدم که دیدم این قضیه برای شما اتفاق افتاده
و ایمانی در دل من پر رنگ تر شده
بابت این قضیه از شما نهایت سپاس گزاری دارم
و خیلی خوشحالم که به منبع عشق و ثروت و سلامتی وصل شده
و مثل یه بادبادک داری در آسمان خداوند
عاشقی میکنی
خیلی دوست دارم بازم ازت تشکر میکنم
فاطمه سادات
سلام دوست عزیز.
خیلی خوشحالم براتون بابت زندگی جدیدی که رقم زدید.
دقیقا من هم کاملا مثل گذشته شما بودم.در یک خانواده مذهبی و متعصب زندگی کردم.
متن شمارو که خوندم انگار زندگی خودم بود.البته منو همسرم هردو باهم تصمیم به تغییر گرفتیم و از اول مشکلی باهمدیگه نداشتیم.
خیلی جالب بود اون قسمت ک گفتید ترمزمو پیدا کردم و خدا بود.
واقعا هنوز یه ترس از خدایی تو وجودم هست که فک میکنم زشته گناهه بگم ترمزم خداس.
ولی مشکل همین خدای دروغین و باورهای مذهبی اشتباهه.
بسیار مشتاقم در آینده ادامه ی این روندو بخونم که چطور تونستید باورهای اشتباهتون رو در این باره از بین ببرید.
در کنار اون دختر زیبا شاد و خوشبخت باشید.
بسیار ممنونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام حمید عزیز
فک کنم اولین بار هست که کامنت شما رو میخونم
اما نمیدونی چقدر خوشحال هستم از این بابت
چون کانتی نوشتی که خیلی بدرد الان من میخوره و خیلی کمکم میکنه که آقا میشود
میشود که من هم تجربه های مثل شما رو داشته باشم
چقدر کیف کردم
آفرین
آفرین حمید عزیز خدارو شکر میکنم بابت این زندگی خوبی که برای خودت ساختی و باگ هات رو شناختی و بهترشون کردی
برادر منم خیلی ایراد ها دارم و خیلی ترمز ها رو فهمیدم و تا جایی که تونستم دارم کار میکنم اما نمیدونم چرا یکم سرعتم کمه
که این رو هم میدونم که باز هم ایراد از خودمه و تکامل رو نیمخوام طی کنم
ولی از خدای بزرگ هم برای خودم و هم برای شما و همه دوستان عزیزم هدایت میخوام که به خود شناسی بهتر و عالی تر برسیم
خدایا شکرت
ممنونم از کامتتی که گذاشتی
به نام خدا
سلام حمید جان
واقعا لذت بردم از کامنتت ، چقدر عالی نوشتی ، چقدر خوب و عالی کار کردی روی خودت که این نتایج خوب رو رقمزدی ، چند جا دقیقا اشاره کردی به مشکلاتی که منم داشتم و دارم ، اینکه تمرکزی روی هر خواسته ای که داشتی وقت گذاشتی و بهش رسیدی ، دقیقا ایراد من توی اینه که نمیتونم تمرکزی بچسبم به یه زمینه و یه باور و برمجلو ، واقعا ازت ممنونم که با کامنتت تلنگر خوبی بمن زده شد ؛
حمید جان میشه بگی منظورت از تمرکزی کار کردن دقیقا چیه ؟؟ چه کارهایی چه تمرینهایی چه رفتارهایی رو انجام دادی که بهش میگی تمرکزی کار کردن ؟؟
سلام به شما دوست عزیزم
ممنون از لطفتون
من هنوز دوره کشف قوانینو نخریدم و انشالله بعد از اتمام دوره حل مساعل میخام بگیرنش
ولی فهمیدم که تمرکز غوغا میکنه
مثلا یکی از تمرینات من اینه که سر هر ساعت آلارم گوشیمو کوک میکنم و در حد ده دقیقه در مورد اون شرایطی که دوست دارم در مورد اون قضیه خاص اتفاق بیفته مینویسم
یجوری مینویسم که انگار اتفاق افتاده
نه فقط نوشتن الکیها
یه جوری مینویسم انگار دارم اون شرایطو دارم زندگی میکنم یحوری که حالم خوب میشه
یجوری که ناخودآگاه لبخند می نم ناخودآگاه کیف میکنم
ضربان قلبم تند میشه
این یک ساعت یک ساعت تمرین مداوم باعث میشه تو ندان تو فرکانس خواستت بمونی.انگار به افکار منفی اصلا فرصت نمیدی وارد مدار بشه
تمام توجهت میره روی خواستت.
اگه خونه یا دفتر باشم تو اون لحظه که سریع مینویسم
اگر بیرون باشم مهمونی باشم به یه بهونه ای مثلا میرم دستشویی که تمرکز کنم.
خلاصه یه راهی پیدا میکنم
یجوری این تمرین انجام میدم انگار اگه انجام ندم دنیارو از دست دادم
چون من از تمرکز نتیجه گرفتم
واقعا کانون توجه ماست که داره اتفاقاتو رقم میزنه.
بخدا وقتی یه زره پاتو از رو ترمز بر میداری ماشین پرواز میکنه.
فقط کافیه خودتو متعهد کنی به تمرکز رو خواستت.
هی نجواها میاد
تو باید بتونی آرومش کنی
واسش دلیل بیار
میگه تو بی ارزشی تو لیاقت نداری
بگو عیسی در بدو تولد گفت من مایه خیر و برکت جهانیان ام
هنوز تازه متولد شده بوداما
هنوز هیچ کاری نکرده بود گفت من مایه خیر و برکت جهانیان ام
گفت من بنده پاک و خاص خدام
به نجواها بگو من با عیسی فرقی ندارم
آقا خلاصه یجوری دهن اون نجواها رو ببند.
خیلی سریع جواب میده.
بخدا تو همین چند روزه که دارم این تمرین دوباره انجام میدم نتایجش متحیر کرده
دقیقا مثل همون چک لیست میبینم دقیقا خواسته های مالیم که سالهاست تیک نمیخورد داره تیک میخوره
سلام به آقا حمید عزیز،
چقدر تمرین عالی، من هم تصمیم گرفتم برای خواسته های کوچک این تمرین رو انجام بدم وقتی نتیجه بگیرم ذهن نجواگرم دیگه میبینه که نتیجه اومده به این شکل میخوام برای ذهنم منطقی کنم خیلی لذت بردم، به امید خدا و هدایت او، من هم امتحان میکنم. ممنون از اینکه توضیح دادید چطور روی باورهاتون کار میکنید. در پناه خدا
سلام به آقا حمید گل
یه جورایی درک کردم گفته هاتونو
منم یه آدم به شدت مذهبی با کلی باورهای غلط بودم و ازبس دوست داشتم بنده خوب خدا باشم زندگی پر از فلاکت رو تجربه و گاها تحمل کردم.حالا که قانون رو میدونم ولی گاهی سخته
مثلا همین مسئله ای که شما داشتی رو بگم
منم اوایل آشنایی با استاد از روی شوق و ذوق به همسرم گفتم که عاقا همچین شخصی هست و اینجوری میگه
حالا بعد از شاید یک سال رابطه سینوسی دارم با همسرم یعنی گاهی اوقات خوب میشه میگه عاشقتم و گاهی اوقات میگه تو خیلی پر رو شدی جواب منو میدی از وقتی که به حرفای این فلانی(منظورش استاده)گوش میدی اینجوری شدی و تهدیدم کرده که دیگه به هیچ عنوان نه فایلی از ایشون تو گوشیت ببینم نه هیچی هیچی
من دیگه فکرم کار نکرد که چکار کنم
شما بگید چی شد چطور شد که علی رغم مخالفت اولیه که داشتید و مقاومت میکردید به سمت استاد و برنامه هاشون بیایید الان شاگرد زرنگ این مکتب شدی
واقعا چی شد
و من الان چکار کنم
سلام دوست عزیزم.
میدونید چیه.
من اصلا اون موقع سعی نکردم همسرمو تغییر بدم.
در طول مدت پنج سال زندگیمون من با التماس و زاری از خدا مدتم میخاستم که خدایا این زندگیو درست کن.
یعتی بواسطه باورهای اشتباه میگفتم آدم یه بار عاشق میشه و مگه میشه آدم بجز یک نفر عاشق کس دیگه بشه .پس وفاداری چی میشه؟
واسه همین میگفتم خدا همین زندگیو درست کن.
ولی نمیشد.
هر روز هنه جیز فاجعه بار تر میشد.
بعد از آشنایی با استاد خیلی زود فهمیدم که نباید به جیزی بچسبم
استاد میگفت شما روی خودتون کار کنید .طرف مقابلتان یا تغییر میکنه یا حذف میشه.
من هم انقدر رها شده بودم که فقط میگفتم آرامش میخان.هر اتفاقی بیفته من اوکی هستم.
شما فقط طرف خودتونو انجام بدید و نسبت به نتیجه رها باشید.
یا همسرتون تغییر میکنه یا از زندگیتون میره
سلام آقای نارنجی
واقعا دستخوش دستخوش صد هزار آفرین به شما
من اولین باره که اسم شما رو می بینم و کامنتتون رو می خونم ولی میخکوب شدم پاش
امروز توی تمرین ستاره قطبیم درخواست کرده بودم کامنت های عالی بخونم و ازشون آگاهیهای مناسب دریافت کنم که با خوندن کامنت شما و یکی دیگه از عزیزان به بهترین شکل محقق شد. الهی شکر
نوشتارتون عالی بود و لی بهتر از اون محکم چسبیدن به روند رشد و تغییر بود. اینکه تونستید با این حد از قدرت تیشه به ریشه تعصباتتون بزنید باعث اینهمه شگفتی شده.
اینکه گفتید ساعتی یک بار خودتون رو موظف کردید که خواسته هاتون رو بنویسید برای من شگفت انگیز بود. یعنی فکر نمی کردم کسی در این حد متعهد باشه. این عالیه و قطعا به زودی نتایج بزرگ و بزرگتر رخ میده. من از شما الگو گرفتم و حتما به این روش عمل می کنم.
براتون خیر کثیر آرزو می کنم.
سلام اقای نارنجی
دقیقا کامنتتون مساله منم هس.
چون در خانواده ای با باورهای مذهبی خفن بزرگ شدم.
ممنون تمریناتتون گفتین.منم تعهد میدم انجام بدم اگه لطف کنید بازم از این تمریناتی که انجام میدین بگید.ممنون و سپاسگزارم.
چون این تمرینات و گفتن مثال و مصداق خیلی به ما کمک میکنه مسیر رو راحتتر بریم.
واقعا اینکه گفتبن تمرکز غوغا میکنه درکش میکنم.
ولی نمیدونم برای تمرکز روی موفقیت مالی ام و اینکه بپذیرم که خدا نمخاد ازش یه عالمه تشکر کنم که میخاد به من نعمت بده چه تمرینی کنم؟
یا چه باوری بسازم؟
ممنون میشم جواب بدین.
سلام آقا حمید رضای گل
فکر میکنم اولین کامنت باشه که از شما میخونم و خداوند را سپاسگزارم که من را هدایت کرد و در فرکانس این آگاهی ها قرار داد.
حمید رضای عزیز کامنت اصلی تون و کامنت های اومده در زیرش سراسر منشاء خیر و برکت و آگاهی بود. ممنونم که وقت گذاشتید و جواب کامنتهای دوستان رو با حوصله و به تفصیل دادید.
امروز در تمرین کد نویسیم از خداوند خواستم که ایده جدیدی رو برای درک بیشتر و بهتر آگاهی ها و تمریناتم دریافت کنم که خداوند وهاب و سریع الجواب بلافاصله خواسته ام رو تیک زد با دیدن این کامنت و مطمئنم این ایده همانند ایده عارفه عزیز که ایده شکارچی نکات مثبت رو خلق کردند، ایده بسیار موثر و تاثیر گذاریه و من اسمشو گذاشتم ایده ارتباط زنده تصویری با تجربه خواسته ام! . انجام این تمرین هم مقاومت ذهنی و فاصله مداریم رو با خواسته هام کمتر میکنه و هم به کنترل آگاهانه ورودی هامون کمک میکنه و مهمتر از همه باعث میشه احساس خوب بیشتری در روز را تجربه می کنیم.
ممنونم از آقا مجتبی عزیز که این سوالو پرسیدن و ممنون از شما که اینقدر عالی پاسخ دادید.برایتان بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
سلام حمید جان
چه تمرین ساده و خوبی رو گفتی ، حتما ایشالا منم انجامش میدم ؛ خودمم قبلا از نوشتن در مورد خواسته جوری که انگار دارمش معجزه دیدم و توی یه تایم کوتاه جذبش کردم اون خواسته رو ، دمت گرم بابت ذکر این تمرین ، موفق و شاد باشی داداش گلم
به نام خدای مهربان
سلام به خانواده ی عزیزم
سلام به حمید عزیزم
عاشقتم دوست خوبم این تمرین کوک کردن ساعت چه آکاهی و درهای نعمتی را به روم باز کرد که هر ساعت روی خواسته هام و نکات مثبت تمرکز کنم و احساس لیاقتم را یادآوری کنم سپاس از این اشتراک
من خودم به روش زیر عمل میکنم
08:08
09:09
10:10
11:11
12:12
13:13
14:14
15:15
16:16
17:17
18:18
19:19
20:20
21:21
22:22
23:23
00:00
در این زمانها که زنگ گوشیم هم یکی از فایل های در پرتو آگاهی هست کوک شده و هربار کن فیکون به وجود
خدایا شکر که تنها هستم و در زمان و مکان آزادم و تازه شب هم با خداجونم مدیتیشن میکنم و زندگیم هر روز بهتر از دیروز میشه و کلی الهام و آگاهی به دست آوردم که کم کم نتایجم مثل همون مباحثی که دارم روشون کار میکنم منفجر میشه و تصاعدم صد پله صد پله رشد میکنه چون دارم تک تک درخواست ها و هدایتهامو تائید میکنم و زمین و زمان همه به خدمت من دراومدن تا به اهدافم برسم
هدفی که من دارم مثل استاد عباسمنش مسائل بسیاری را در جهان حل میکنه به خاطر همین تو این امکانات و شرایط دارم رو خودم کار میکنم
عاشق تک تکتون هستم به زودی از نتایج شگفت انگیزی که خودم هم نمیدونم چطور برام به وجود میاد کامنت میکنم
سلام آقا حمید
امیدوارم حال دلت عالی باشه
چقد لذت بردم از کامنتت و بی نظیر بود
و ازین قسمت کامنتت خیلی حال کردم وقتی گفتی
(ریشه تمام ناکامیهای مالیمو درک کردم.
خدا. ریشه تمام بدبختیهام خدا بود
یک خدای اشتباه که مذهب برام ساخته بود.
خدایی که از پول بدش میاد. خدایی که باید بین پول و اون یکیو انتخاب کنی.
ازون جایی که تمام عمر خدا برام تو بالاترین اولویت بود و تمام زندگیمو بخاطر این خدا از دست داده بودم یعتی از تمام لذتهای دنیا گذشته بودم تا بخدا برسم الان برام غیر ممکن بود که بین خدا و ثروت یکی انتخاب کنم.)
بعد، من به خودم نگاه کردم دیدم دقیقا همینه،
من در پس ذهنم هنوز این باور خیلی خوب تغییر نکرده
البته سال اواخر سال 1398 خیلی خوب روی باور کار کردم و منو حسابی به جلو برد که تونستم توی سال 1399 خیلی عالی توی املاک قرارداد بنویسم
ولی ادامه دار نبود و
منم این مدت همش دنبال نتیجه بودم و ملا چند تا قرارداد ملکم مونده به امضا شدن میترکید و از بین میرفت و با خوندن کامنتت دیدم عه عه آره خودشه
اون ته ته های ذهنم هنوز این باور وجود داره که پول و خدا نمیتونه توی یه جا باهم بمونن انگار مثل آب روغن هستن و قاطی میشن و چقد این باور سمی هستش و مونده به اینکه نتیجه پایانی رو بدست بیاری همه چی میترکه
وای خدای مننن
چقد این باور های مذهبی ما نسبت بهت ایراد داره و چقد تو لطف داری به ما که ما رو هدایت میکنی به سمت ترمز های ذهنیمون تا برش داریم و چقد قشنگ جواب منو توی کامنت آقا حمید دادی که باور های مذهبی نسبت به پول و خدا رو تغییر بده و
جالبی اینه که بهم گفت در مورد این موضوع معنوی بودن ثروت استاد عباس منش توی دوره ثروت یک
در جلسه 16،دقیقه 19:15
تا دقیقه 31:56
در مورد این آگاهی صحبت کرده و برو این قسمت رو کات کن و بارها بارها گوشش کن و منطقی کن برای ذهنت و این آکاهی رو بپاش بر روی باور های قدیمی
و در کنار این آگاهی، پارت اول قدم 8 جلسه 3 هم نیز استاد در مورد معنوی بودن ثروت گفته
و
قشنگ حس میکنم کلی نعمت و ثروت پشت این باور مونده و نمیذاره بیاد وارد زندگیم بشه.
وای خدایا شکرتتتتت که بهم گفتی روی چه چیزی بیشتر کار کنم و ترمزمودوباره به یادم آوردی.
آقا حمید حتما نتایجتو بهم بگو و منم حتما نتایجمو بهت میگم بعد از تغییر این باور و ورودی مالی که اومدش به زندگیم.
خدایا عاشقتمممم
سلام میلاد عزیز
اگر مثل گذشته من آدم مذهبی بودی بهت پیشنهاد میدم قرانو بخون
بخدا خود خدا لابلای آیاتش دستتو میگیره و از لوس وجود مذهب پاکت میکنه
یجوری با منطق باورهاتو عوض میکنه که هیچکس قادر به انجامش نیست
خودش هدایتت میکنه
دقیقا بمن گفت برو فلان ریشه کلمه رو سرچ کن بعد گفت حالا این ریشه.
و الان دارم اهرم رنج و لذت جلسه سوم دوره حل نساعلو کار میکنم حدود یکماه شده و من دارم تغییراتی میبینم
هم نحوه نگاهم به خدا و ثروتو که آروم آروم داره تغییر میکنه
هم نتایج مالی که تو همین چند روزه نزدیک به دویست میلیون تومن پروژه طراحی قرارداد نوشتم.
اونهم چه مشتریهایی؟؟؟ انگار خدا قربالشون کرده
انگار مسخ من شدن
میگم این کارو میخام بکنم میگن چشم هر چی شما بکی
میگم مبلغ قرار داد فلان تومن میگن چشم
میگم پنجاه درصد پیش پرداخت بریز میگن چشم
بخدا واسع یک میلیون تومنش قبلا التماس باید میکردم
اصلا جنس اتفاقات داره عوض میشه
خدارو شکر
درود و سلام خدمت آقا حمید رضا نارنجی ثانی..
ااقا حمید واقعا بهتون تبریک می گم و از اعماق قلبم تحسین تون می کنم واقعا چقدر لطف خدا شامل حالتون شده و شما و همه ی ساکنین این سایت الهی از هدایت شدگان هستیم.. واقعا بهتون تبریک می گم که خودتون رو خوب شناختید و همین طور خیلی عالی روی باورهای محدود کننده تون کار کردید خدا رو صد هزار مرتبه شکر امشب چقدر ذوق کردم چقدر خوشحال شدم بخصوص برای رابطه ی جدیدیدتون که از یک بهشت یک فرشته وارد زندگی تون شده آخه من خیلی روابط عاشقانه رو دوست دارم و همیشه برای عشق فوق العاده ارزش قایل هستم و شما رو تحسین کردم و از اینکه اینقدر قشنگ و زیبا و با شور و شوق زندگی تون رو تعریف کردید و با عمل کردن روی باورهاتون به نتایج فوق العاده خوبی رسید واقعا تحسین برانگیزه بخصوص باور سلامتی رو در وجودتون بطور بنیادین ریشه یابی کردید و با استفاده از قانون سلامتی بهبودی کامل دریافت کردید بهتون یک خدا قوت و تبریک می گم خدا رو هزار مرتبه شکر که در مدار سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح مقدس الهی هدایت شدید خدا رو شکر..
در مورد باور های محدود کننده مذهبی برای ثروت هم باید خدمت تون عرض کنم که بازم خوبع که شما حداقل این باور رو در خودتون کشف کردید و الان حداقل میدونید موضوع چیع و بلطف قانون تکامل این باور هم اصلاح خواهد شد و این جای شکر گذاری داره . خدارو شکر ولی من هنوز اون باور محدود کننده ی ثروت رو کشف نکردم و فعلا با خواندن کامنت دوستان دارم آگاهی مو بالا میبرم بلکه ترمز های ذهنی مو بشناسم و به امید خدا بعدش راه حل این باورهای محدود کننده هم سر و کله اشون پیدا میشه ..
آقا حمید رضای عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم از اینکه با خواندن کامنت زیبا و پرمحتواتون به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم و دلم نیومد فقط امتیاز پنج ستاره رو تقدیم تون کنم گفتم حتما براتون هم بنویسم که انگیزه ای باشه برای مدار های بالاتر شما و همه مون خدا رو شکر که اینجا تنها جایی هستش که می تونیم موفقیت هامون رو جشن بگیریم و برای هم کف تحسین آمیز بزنیم
روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامتون شیرین و گوار و وفق مراد
خیلی خیلی سپاسگزارم از شما
پیشنهاد من واسه درک ترمز هاتون تهیه دوره حل مساعله
جلسه دوم یه کاری باهاتون میکنه که هیچ راهی ندارید جز اینکه با خودتون صادق باشید.
فقط جواب دادن تمرین جلسه دوم برای من حدود سی روز زمان برد
نصف سررسید جواب سوال جلسه دوم شد
یه جاهایی انقدر از مواجه شدن با خود واقعیم حالم بد میشد که دیگه توان نوشتن نداشتم
یه جاهایی انقدر گریه میکردم که دیگه صفحه روبروم نمیدیم
یه جاهایی انقدر حالم از خودم بهم میخورد که پامیشدم میرفتم یه چرخی میزدم.
جلسه دوم شما رو با خودتون روبرو میکنه
وااای چه جلسه ای بود
ممنون حمید آقای گل نمیدونم چرا اینقدر دیر متوجه ی پاسخ ارزشمندتون شدم . امشب هدایتی اومدم قسمت پاسخ ها که یهویی کامنت شما
رو دیدم انگار آون دایره آبی کنار پروفایل روشن نمیشه و یا حداقل لیست پاسخ ها ایمیل نمیشه در هر صورت ممنون و سپاسگذارم که منو راهنمایی کردید..
آقا حمید راستش من خیلی وقته که محصول دوره ی حل مسایل رو دوست دارم بخرم و اتفاقا توی سبد خرید قرار دادم ولی هنوز لایقش نشدم به امید خدا راه حل ها از راه میرسند و منو بسمت خرید این محصول هدایت می کنند ..
ممنون که راجب حل مسعله توضیح دادید
اینکه خودم رو با خود ه واقعی ام روبرو می کنه..
اینکه گفتید..
فقط جواب دادن تمرین جلسه دوم برای من حدود سی روز زمان برد واقعا چقدر این سوال ها عمیقع که می تونیم درون مون رو واکاوی کنیم
نصف سررسید جواب سوال جلسه دوم شد
یه جاهایی انقدر از مواجه شدن با خود واقعیم حالم بد میشد که دیگه توان نوشتن نداشتم
یه جاهایی انقدر گریه میکردم که دیگه صفحه روبروم نمیدیم
یه جاهایی انقدر حالم از خودم بهم میخورد که پامیشدم میرفتم یه چرخی میزدم.
ممنون و سپاسگذارم بابت این توضیحات تون
شاد و موفق و ثروتمند باشید
دوست عزیزم هزاران هزار بار خدارو سپاس گذارم برای این همه پیشرفتی که کردی برات از صمیم قلبم از رب العالمین آرزوی موفقیت های بزرگ آرامش شادی وزندگی عزت مندانه در دنیا وآخرت خواستارم خیلی احساس خوبی به من داد این کامنتی که نوشتی خدا خدای مهربانی هاست فقط به شکل دید های ما برامون کار انجام میده وواقعا لذت بردم بخاطر تعقیر باورهایت وپیشرفت هایی که کردی موفق باشی دوس من
سلام و درود خدا به دوست عزیزم آقا حمیدرضا
چقدر این نظر شما بوی خدا میداد
واقعا تحسین میکنم این تغییرات وسیع شما را
با همین فرمون اگر شما جلو برید در آینده نزدیک یکی از تریلیاردهای این سیاره در عرصه حساب بانکی خواهید بود هرچند که همین الانم تریلیاردر هستین
مثلا ،377 تریلیارد سلول فوق هوشمند در بدن شما در حال خدمت رسانی به شما هستند و این در حالی است که شما برای این دریافت عظمت هیچ کار نکردید و خدا به آسانی هر چه تمامتر این عظمت را به شما داده
و…
مخصوصا الان که دیگه ترمزی بنام “پول و خدا” را شناختید و دارید پا را از روی آن برمیدارید
وای که این ترمز مذهب با ما ایرانیا چه کرده…
در واقع ما با خودمون چه کردیم که این حرفا را باور کردیم بدون ذره ای فکر…
و خوشا به حال ما که الان فهمیدیم و در پی اصلاح هستیم
کمی در اینجا برایتان از این باور مینویسم تا هم تمرینی برای خودم باشد و هم آگاهی برای شما
دوست عزیزم در عمق این جمله تفکر کن
“آدم فقیر بنده نیازهایش است”
ما فکر میکنیم که فقیر باشیم خدا به ما نگاه ویژه ای داره و آن وقته که بنده واقعی خدا هستیم
نخیر ، اصلا از این خبرا نیست
خدا پولدارها را دوست داره ، برای همین حج بر پولدارها واجب شده ، یعنی فقط خدا به پولدارها میگه بیاین سمت خانه فیزیکی من در کعبه
یک انسان فقیر برای رفع نیازهاش میره سمت خونه خدا
انسان فقیر خدا را برای خرما میخواد ؛ فقیر که خدا را برای خدا نمیخواد
ولی وقتی که یک انسان پولدار به سمت خدا میرود ، چه صحنه عاشقانه ای بپا میشود ، میرود به در خانه خدا برای خود خدا
او خدا را برای خدا میخواهد نه برای خرما
چونکه پولدار است و اینقدر خرما دارد که سیر شده از خرما و الان بدنبال لذتی هست که سیرمونی نداشته باشد و این لذت همان خداست
آری ، این یک حقیقته که انسان پولدار خدا را برای خدا میخواد و انسان فقیر خدا را برای خرما
اصلا خدا خودش توی قرآن گفته
وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ
(آیه 10 اعراف)
او در زمین تو را پادشاه آفرید و همه چیز بپایت ریخت
خب برای چی؟
برای اینکه فقط دربند خودش باشی ، نه اینکه دربند نیازهایت باشی
اما ما چه کردیم؟؟
گفتیم خدایا آخه پول و تو با هم یکجا جمع نمیشید و…
و فاصله گرفتیم و فااااااصله…
اما اشکال نداره
أستغفرالله ربی و أتوب إلیه
برمیگردیم به سمت الله
به صراط مستقیم الله
همان صراطی که أنعمت علیهم هست
یک نکته را بدان دوست عزیزم در مورد صراط مستقیم و انعمت علیهم
یعنی خدا داره تقلب میرسونه به ما که
ای بندگانم راه مستقیم من راهی هست که باران نعمت بر شما ببارد و گل سرسبد نعمت های من پول است ، چون که با پول است که نعمت هایم در زمین بیشتر میشود
خدا رو شکر بابت این آگاهی
واقعا لذت بردم از نظر شما
شما خیلی گلید آقا حمید رضا
سلام و درود بر آقای احمدی ارجمند،دوست هم فرکانسی ام
چقدر زیبا نوشتید::
آدم فقیر بنده نیازها شه
چقدر این جمله نیاز داره که روش تفکر بشه، بره از نزدیک مصداقهای عینی ش دیده بشه
آدمایی که صبحشونرو به شب بستن، لحظه وقت نمی کنند،حوصله نمیکنن، آسمان زیبای خدا را ببینند ،به سلامتی شان فکر کنند و فقط بندی نیازهاشون هستند،
اما وقتی پولدار باشی میشه خلیفه خدا بر روی زمین، پادشاهی می کنی برای خودت ،به خلق خدا کمک می کنی نه برای ثوابش برای این که میخوای مصداق وجه الله باشی ،شبیه خدا باشی
واقعاً ثروت ستودنی و واقعاً فقیر بودن کار بسیار بسیار سختیه
باوری که برای خودم ساخته ام : اینه که, ثروتمند شدن آسان ترین کار دنیاست
فقیر بودن سخت ترین کار دنیاست
واقعا فقیر بودن سخته ، پر از زجر پر از تحقیر ،پر از حق دست و پا زدن های بیحاصل
صبح و شب دویدن های بی نتیجه
محروم بودن از نعمت ها از آرامش ،از بندگی کردن
و ثروتمند شدن یعنی آرامش یعنی پادشاهی کردن بر روی زمین، یعنی مصداق وجه الله شدن و دست بقیه رو گرفتن و خوشحال کردن خانوادت ودیگران، یعنی دیدن زیبایی های خداوند ، یعنی پر شدن از هر چیزی و گذر کردن از اونها،
قطعا باید که هم خدا رو بخوایم هم خرما رو ، این ذهن کوچیک و ناچیزمون رو رو خاموش کنیم و روی عزت مندمون بیشتر کار کنیم ،و باور کنیم که مالایق بهترینها هستیم
سپاسگزارم از به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها
ممنونم از شما جناب احمدی
چقدر حس خوبی داشتید
واقعا همه دوستان اینجا حالشون خوبه و دارن این حال خوبو گسترش میدن
و واقعا ما چقدر خوشبختیم که تو همچین فضایی هستیم
بینهایت از شما سپاسگزارم
چیزی که من بتازگی فهمیدم این بوده
البته استاد دو مورد مدار ها میگه ولی انگار تازه دارم درکش میکنم
در واقع انگار یک خدا وجود داره که نقطه مرکز پرگاره.
این نقطه مرکز عشق سعادت سلامتی ثروت احساس خوب رضایت خوشبختی عدل ایمان بهشت زیبایی روابط زیبا فراوانی راستی و درستی صداقت وفای به عهد سهولت و آسانی و هر آنچه که خدا بهش نیکی گفته هستش و هر چه ازین مرکز دور بشی وارد محوطه شیطان میشی.
هر جایی بجز اطراف و نزدیک این مرکز پر شده از تنفر از کمبود بیماری زحر فقر ناامیدی ترس کینه ظلم به خود دروغ بدبختی آتش کفر بی ایمانی جهنم و …
ما در هر لحظه با کانون توجهمون و توسط باورهای غالبمون یا داریم به این نقطه مرکز نزدیک میشیم یا ازش دور میشیم.
وقتی وارد محوطه خدا بشی آسان شدی برای اسانیها
و اگر دور بشی آسون میشی واسه سختیها
چون در محوطه شیطان اصلا به مدار اسانیها دسترسی نداری
سلام و درود آقا رضای گل
لذت بردم از نگاه توحیدیتون؛ باورهای قشنگتان. ممنونم از نکاتی که راجع به ثروت گفتید و آیات الهی ای که اشاره کردید.اینکه بدونیم:
آدم فقیر؛ بنده نیازهاشه نه بنده خدا.
آدم ثروتمند تجلی قدرت خدا بر روی زمینه.
آدم ثروتمند خدا رو واسه خدا میخواد نه واسه خرما زیرا خرما رو داره.
همه پیامبران و ائمه ثروتمند بوده اند.
هیچ انسان فقیری راهی به بهشت نخواهد یافت.
کسی که در این دنیا جهنم را برای خودش خلق کرده؛ در آن دنیا هم در جهنم زندگی خواهد کرد.
ثروت؛ نعمت خداست. و نعمت؛ نشانه قدرت خداست.
اگر فقیریم یعنی از خدا دوریم. زیرا فقر نماد خواری و ناتوانیست.
کسب ثروت؛ اولاتر از حج است. زیرا تا ثروتمند نباشیم خداوند هم ما رو به خانه اش دعوت نخواهد کرد!
هر چقدر ثروتمندتر باشم؛ بی نیاز ترم.مثل خداوند که بی نیاز مطلق است.
خیلی به ما کمک می کنند دیدگاه و باورهایمان را در مورد ثروت اصلاح کنیم.در پناه خداوند شاد باشید و ثروتمند. یا حق
ب نام خدا
سلام حمید عزیز
خیلی خوشحالم ک ترمزتو پیدا کردی
چقد خوب بود پسر کامنتی ک گزاشتی اشک از چشام راه افتاد
واقعا ما ب خاطر باورای اشتباه مذهبی ک داریم چقد پامون سفته رو ترمز
ب قول استاد برای پیشرفت نمیخواد کار خواصی بکنیم همین ک پامونو از روی ترمز برداریم خودش میره سمت موفقیت
سپاسگزار خدا هستم ک هر چی دارم ازونه
سپاسگزار خدام ک عضوی از این اعضای سایت هستم
سپاسگزار استادم هستم ک ب من راه درست زندگی کردن و نشون داد
سپاسگزار حمید عزیزم هستم ک با این کامنت پر معنی دوباره ب من تلنگر زد
موفق باشی حمید عزیز
سلام ودرودخدمت حمیداقای عزیز واقعاخداقووت بایدگفت بهت دوست عزیز
چقدلذت بردم ازکامنت زیبایت وچقدکیف کردم ازپیشرفت کردنت
بانوشتن این کامت بمن هم انگیزه دادی که میشه ازهیچ به همچه رسید براخداکه کاری نداره فقط من باید متعهدبشوم به تغییرشخصیتم
انشالله که همیشه درحال رشد وپیشرفت باشی .
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بینظیر و تمام دوستان دوست داشتنی.
این فایل انقدر پر از در و گوهر بود که از لحظه ای که آوند همینجوری داره ترمز هارو واسم نمایان میکنه.
واسه همین دوست داشتم بیام و دوباره بنویسم که تو همین دو سه روز چه درهایی برام باز شده.درهایی از آگاهی.
اینجاست که معنی تمرینهای دوره حل مساعلو بیشتر فهمیدم. اینجاست که بیشتر فهمیدم تا قدم اولو بر نداری قدمهای بعدی بهت گفته نمیشه.
قبلا میگفتم ای باباااااا این خدا هم داره اذیت میکنه ها.
بابا همون اول بگو داستان جیه دیگه .چرا انقدر کشش میدی.چرا انقدر ناااز داری خداااا جان.
وای غافل ازینکه اولا اینکه تا قدم اولو برندارید قدمهای بعدی بهت گفته نمیشه دوما اگه گفته بشه هم تو نمیفهمی.
مثال خودمو میزنم تا بهتر متوحه بشید.
من حدود یک ماهه که فهمیدم دلیل ناکامیهای مالیم چیه.
و با اهرم رنج و لذتی که در جلسه سه دوره حل مساعل درست کردم دارم سعی میکنم این اهرمو در جای مناسب قرار بدم تا شرایط خواسته برام رقم بخوره و نه ناخواسته.
آیا این به این معناست که من همین یه مشکلو دارم و اگر همین یه باور اشتباه در مورد خدا و ثروتو برطرف کنم همه چی حل میشه و یه کوهی از ثروت وارو زندگیم میشه؟
نهههههه. این یک توهمه.
چرا؟
چون درسته که ریشه این مساله بوده اما تنها همین نبوده.
درسته که لازم بوده ولی کافی نبوده.
بزارید بیشتر بازش کنم:
من تو همین چند روز فهمیدم که اگر من قدم اولو برنمیداشتم اگر سعی نمیکردم به این ریشه در خاک ، آب مناسب برسونم اصلا متوجه نمیشدم که تنه درخت هم کرمو شده.
اگر من شلنگ ابو به شیر وصل نکنم و آب در شلنگ به جریان نیفته من متوجه سوراخهای ریزی که در طول شلنگ بوجود اومده نمیشدم.
درسته که تا الان کلا این شلنگ از منبع اصلی یعنی شیر آب قطع بوده اما این به این معنا نیست که دیگه هیچ سوراخی و هیچ نشتی تو شلنگ وجود نداره.
این شلنگ سالهای ساله زیر آفتاب پوسیده و هر کی اومده یه پایی روش گذاشته و یه لگدی بهش زده
با ماشین هم از ردش رد شدن لهش کردن.اما فقط دیده نمیشدن.
ما فکر میکردیم شلنگ سالمه و کافیه به شیر وصلش کنیم
حالا اوکی وصلش کردیم ولی این یعنی اوضاع خوب شد دیگه ؟ نه.
چرا این مثال زدم
چون من تا قدم اولو بر نمیذاشتم تا اون باور اصلیه اون ترمز اصلیه که خدای اشتباهی بود رو نمیفهمیدم اصلا پول تو این شلنگ جریان پیدا نمیکرد که متوجه سوراخهای بشم.
سالهای سال این شلنگ زندگی من از پول خالی بوده ولی چون سوراخها دیده نمیشدن من فکر میکردم فقط یه مشکل وجود داره اونهموقطعی شلنگ از شیر ابه.
حالا قدم اولو برداشتم
پول تو همین یک ماهه هییییی داره میاد سمتم. عددهای خوبی هم میاد.
عدد های کاملا قابل توجه.ولی سختتتتت میاد.جون میکنه تا بیاد زله ات میکنه تا بیاد
حالا قدم های بعدی بهم گفته شد.
تو همین فایل که از خودم سوال پرسیدم هی گفته شد.هی گفته شد
دلایلش هم در ظاهر خیلی مسخره بود ها ولی بالاخره بود
مثل اینه که بگی این سوراخ ریلیز رو شلنگ آب خیلی کوچیک و مسخرستها ولی بهر حال سوراخه
یه سوراخ اینجاست یه سوراخ دورتر اونورتر .
نگاه که میکنی میبینی چهل تا سوراخه ریلیز و مسخره اس.
ولی سوراخه و آب داره هدر میره.
اکه شلنگ ابو به شیر وصل نمیکردم هیچ وقت نمیفهمیدمشون.
مثلا چون عملا پولی در زندگیم تو این چند ساله جریان نداشت من باخودم میگفتم دمت گرم حمید همه نشتی ها رو گرفتی همه باورهاتو درست کردی. چون پولی نبود.
چون عملا این پوله بزور کفاف زندگیمو میداد.
دیگه عددی نبود که بخام بهش فکر کنم.
الان که داره میاد هیییی این ترمز ها یکی یکی خودشونو نشون میدن.
میگم شاید خیلی مسخره هستندها ولی هستند.
ولی چون تا الان پولی نبوده فقط دیده نمیشدن.
مثلا.
یه باور مزخرفی وجود داره که کار هر چی سخت تر باشه پولش حلال تره
اینو آقای علی خوشدل عزیز که نوشته بودن من درکش کردم.
مثلا من با خودم میگفتم من که این باور درستش کردم.
چرا؟ چون عملا خودم داشتم به سخخخخخخخختی پول در میآوردم و میگفتم اوکی پس حلاله دیگه
اما الان که داره بوی پول یکم آسونتر از قبل به مشامم میخوره این ترمزها یکی یکی خودشونو نشون میدن.
حالا نگاه خدا و قانون چیه؟
میگه هر کاری سخت پیش میرفت یعنی اشتباهه یعنی داری تو تیم شیطان بازی میکنی که کارت سخت پیش میره.
یا مثلا نکنه اگه من به فلان درآمد برسم اگه فلان چیزو بخرم فلانی دلش بسوزه که جرا من دارم و اون نداره.چرا من این مشکلم حل شده و اون نشده.
این ترمز به قول خدا از طرف شیطان خیلی هم مزین شده و در یک ظاهر قشنگ به اسم دگر دوستی و هم نوع دوستی و این چرندیات پنهان شده ها. ولی اگه عملا من قدم اولو برنمیداشتم چون پولی نبود موقعیتی نبود دراند خاصی نبود تا قبل ازین اصلا خودشو نشون نمیداد.
الان که یه کم آسونتر داره پوله میاد میگه نکنه مثلا این خواستتو بدست بیاری فلانی که هنوز مشکل داره دلش بشکنه
در صورتی که این از درک نادرست ما از قوانین سرچشمه گرفته.
مگه من جلوی رشد یا موفقیت یا درامد بیشتر فلانی گرفتم؟
آخه قبلا باز تو مذهب به ما گفته بودن کاخی ساخته نمیشه مگه اینکه هزار تا کوخ ( خانه های بسیار ضعیف افراد مستمند ) خراب بشه.
الان هم این نگرانی این ارمزه میاد که نکنه مثلا تو حالا به یه طریقی باعث شدی اون به خواسته هاش نرسه.
یه مثال واضحش همین الان خواهر بزرگه خودمه.
خواهر من داره با چشم خودش میبینه من بعد هجده سال دیابت خوب شده تمام بیناریهام محو شده اندامم تغییر کرده ولی اون که دیابت داره همون نگاه سابقه داره.
میگه ارثیه میگه استرسی و …
شما فکر کن یه صدم درصد خواسته باشه فکر کنه که مثل من عمل کنههرگزززز.
حالا ایا سلامتی من به بیماری اون لطمه زده؟
آیا اگه من سالم شدم جلوی سلامتی اونو گرفتم.
مثلا سلامتی یه دونه بوده من شانسی دویدم بر داشتم دیگه به اون نرسیده.
نه اقااا
این حرفا چیه
خودش نمیخاد
صبح تا شبم دنبال دارو و دکتر و انرژی درمانی و داروی امام صادق ( خخخخخ ) و فلان و بیساره
اگه خودش نمیخاد مگه من مقصرم؟
در زمینه ثروت هم همینه.
تازه الگوهای قرآن در خدا واقعا چشم آدمو باز میکنه.
مگه نوح دلش واسه بچش سوخت؟
مگه گفت نه خدایا چون بچم داره نابود میشه منم میخام نابود بشم ؟
تازه اکه میگفت چی میشد؟ مثلا فکر کردیم خدا مثل فیلم هندیا میگفت نههههه لطفا اینکارو نکن نووووح.
نه آقا خدا میگفت برو عزیزم برو تو هم نابود شو چون لایق همون نابودی هستی.
میگفت برو که لیاقتت همونیه که خودت میخای.
یا مگه لوط گفت نهههه خدایا پس همسرم چی ؟ لوط گفت آقا این راه درسته دوست داری با من همراه شو دوست نداری خداحافظ
یا مگه ابراهیم بخاطر پدر یا عموش از راهش دست کشید.
گفت بمون بابا جان تو همین فضای کفر بمون.
من قبلا فکر میکردم کفر یه پدیده مذهبیه.
نه اصلا اینطور نیست
اگه بیپولی یعنی کافری.
ریشه کفر یعنی پوشاندن حقیقت.
خدا بوضوح داره میگه فقر یعنی خواری و زبونی. میگه اگر ثروت نداری بخاطر اینه که از من دوری میگه اگه معیشتت سخت میگزره بخاطر اینکه از من دوری.
حالا یه عده به ما گفتن فقر تو رو بخدا نزدیک میکنه..این یعنی پوشاندن حقیقت دیگه.
این یعنی خود خود کفر.
حالا من تو کفر بمونم چون فلانی نمیخاد تغییر کنه؟
خوب نکنه.ظاخرش شاید خیلی سنگ دلانه باشه. ولی این نگاه عوام.
میخاد خوششون بیاد میخاد خوششون نیاد.
من سلامتیمو به لطف خدا بدست آوردم. خواهرم میخاد خوشش بیلد میخاد نیاد.بخدا حتی یکککک بار بهش نگفتم بیا به روش من عمل کن.
دوسش دارم ولی وقتی خودش خودشو دوست نداره به من چه.
یا مثلا یه ترمز دیگه اینکه فکر میکردم اینکه آدم سخخخت به خواسته هاش برسه این خیلی مقدسه و نشون دهنده میزان اعتماد و توکل منه.
در صورتی که باز هم این یه تفکر شیطانیه.
خدا داره میگه من سریع الجوابم
اگه سریع جواب نمیگیری یه ترمزی هست، یه کد شیطانی اون وسطا داره کارو خراب میکنه.
تازه خیلی هم باز ظاهرش فریبنده و قشنگه چون همه میگن آدم تو سختیها باید توکلشو حفظ کنه وگرنه تو اسانیها که هنه بلدن.
بله درسته آدم باید تو هنه حال توکل و اعتماد داشته باشه اما این فرق میکنه با اینکه من آگاهانه سختی بخام که توکل ارزش مند جلوه داده بشه.
میخام هزاااار سال سیاه نشه.
مگه من 38 سال خودمو بواسطه افکار مذهبی از همه لذتها و نعمتها و ثروتها محروم کردم بهم مدال افتخار دادن؟
نه آقا مدالها باشه واسه همونایی که سختی دوست دارن.
من دیگه فهمیدن در این دنیایی که اصل و اساس بر آسان شدن برای اسانیها بنا شده حماقت محضه که من سختی بخام.
اگه دارم آسان میشم برای سختیها باز یعنی دارم تو تیم شیطان بازی میکنم.
اینها ترمزهای بود که تک این چند روز دوباره فهمیدم.
قبلا فهمیده بودم ها ولی چون آبی تو شلنگ نبود فکر میکردم سوراخی هم نیست
قدم اولو برداشتم قدمهای بعدی بهم گفته شد.
خدایا شکرت
سلام به روی ماهت حمیدِ عزیز
عالی نوشتی دم شما گرم
منم با جلسه دوم میخکوب شدم و خیلی گریه کردم وقتی فهمیدم مشکل اصلی زندگیم چیه
خدایا بینهایت سپاسگزارم
چقدر خوشبختیم که در فرکانس خداوند در حرکتیم و هر روز نعمت و آگاهی تو زندگیمون جاریه
دقیقا ایمان دارم وقتی قدم برمیداریم درها باز میشه
من خودم از وقتی که مشکل اصلی مو پیدا کردم فکر کنم دو ماهی میشه
هر ایده یی که اومد اجراش کردم در بعدی برام باز شد و هر روزم سرشار از آگاهی ،خدایا بینهایت سپاسگزارم
واقعا دارم نهایت لذت و از مسیر رشدم میگیرم و چقدر قرآن صریح و سریع پاسخ سوالات و میده
اصلا مبهوت میشم
محاله سوالی داشته باشم و برم سراغ قرآن و جواب نگیرم اونم چه جوابی
حمید جان با تمام وجودم تحسینت میکنم که داری زندگیت و اون جوری که دوست داری خلق میکنی
چقدر لذت بردم از تک تک کامنت هات
خداروشکر بینهایت آسون شدم برای آسونی ها
اصلا به طرز عجیبی همه چی عالی فوق العاده پیش میره
اون لحظه رو میبینم که از شادی اشک شوق میریزی برای سلیمان وار زندگی کردنت
از قلبم از بند بند وجودم ،وجودت و تحسین میکنم و به افتخارات سپاسگزار خداوندم
سلام سارای عزیز.
یکی از بزرگترین موهبتهای این سایت همین حال خوب بچه هاست.
کافیه چهار تا کامنت بخونی قلبت باز میشه.از عشق واقعی و بیدریغی که همه به هم نثار میکنن.
بینهایت از کلام زیبا و پر مِرتون ممنونم و کلی باهاش اشک ریختم.
یاد حرفهای استاد افتادم که میگفت تو بندرعباس راه می فتم و اشک میریختم. که میگفت خیلی رقیق شده بودم.
این روزا همین حالو دارم.
این خیلی نعمت قشنگیه.
خدارو شکر میکنم واقعا.
کامنت خانم نفیسه حاج محسن خیلی کامنت زیبایی بود.اونجایی که از کلمح البصر میگفت.
امر قیامت که بزرگترین انر این دنیاست خدا میگه برای من در چشم بر هم زدنی اتفاق میفته.
پس خیلی به خودمون ظلم کردیم اگر بین خودمون و خواسته مون فاصله ای ببینیم.
تنها فاصله خودمون و موانع ذهنیمونه .
که البته شیطان هم خیلی زییا با یه کادوی شیک به اسم عدم تکامل از خواسته هات دورت میکنه.
میگه فعلا همینجا باش فعلا این رنجو تحمل کن فعلا این بدبختیه رو تجمل کن.
در واقع مرز باریکی وجود داره بین درک تکامل و پذیرش و تسلیم شدن در برابر نجواها.
که همش از کمبود عزت نفس میاد.
برای شما بهترینها رو آرزو میکنم
که انقدر اشک منو در آوردید ( خخخخخ )
سلام اقای نارنجی عزیز
ممنونم بابت ب اشتراک گذاشتن باورهایی ک دارید و باعث میشید ماهم فکر کنیم و ترغیب بشیم ب درک بیش تر باورهایی ک داریم
من یکی از باگ هایی که از طریق کامنت شما درونم پیدا کردم این هست ک ما دوست داریم سختی بکشیم و از رنج بردن لذت میبریم چرا؟
چون ب خاطر خلأ هایی ک درونمون داریم با سختی کشیدن توجه و دلسوزی و ترحم و محبت بقیه رو جلب کردیم. حالا چون یاد گرفتیم نگاه انسان گونه ب خدا داشته باشیم فکر میکنیم با سختی و رنج کشیدن میتونیم ترحم و دلسوزی خدارو جلب کنیم تا مارو ب خواسته هامون برسونه و ما داریم ناخوداگاه این کار رو انجام میدیم.
بازم از شما ممنونم
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام به حمید عزیز … متن شمار رو خوندم و از این که برای رسیدن به خود اینهمه تلاش کردی و با توجه به آموزه های استاد عزیز به این نتایج بزرگ رسیدی و تونستی در این مدت زمان اینهمه تغییر رو در باورهات ایجاد کنی بهت تبریک میگم و از خداوند تشکر میکنم که من رو به متن شما هدایت کرد.وقتی تلاش هایی که برای رهایی از یکسری از آموزه هات کردی رو خوندم به روزهای در پیش رو امیدوارتر شدم که، پس میشه تغییر داد اون چیزهایی رو که سالها اذیتت کردن و میشه به خواسته ها رسید…الان متوجه شدم که میزان تلاشم برای ایجاد باورهای جدید و تغییر کمه…خیلی کمه…پس بارقه های امید در من شکل گرفت و من تلاشم رو میکنم تا بهتر و بهتر کار کنم و از آموزهای استاد عزیزم که خداوند سر راه من قرار داد استفاده کنم تا برسم به آنچه که میخوام..
ممنون حمید عزیز و بسیار خوشحالم برای تو منتظر روزی هستم که دیدگاه بعدیت رو بخونم…
سلام حمید عزیز
هرچیزی که نوشتی رو کاملا درکش می کنم و تجربه کردم، هم قسمت بدشو و هم قسمت خوبشو. چون توی ی خانواده مذهبی و ی مدرسه بسیار مذهبی بزرگ شدم. ممنون از اشتراک نتایجت با ما.
کاش اون قسمتی که گفتی قرآنو خوندی و متوجه شدی که “این خدا بزرگترین اولویتش ثروته” رو بیشتر توضیح بدی و بگی به چه آیاتی هدایت شدی. به شخصه به من خیلی کمک می کنه، من خودم حدود 2 ساله که هر روز دارم همین کارو انجام میدم، خیلی نتیجه های خوب گرفتم ولی شاید هنوز 4-5 درصد ذهنم در این رابطه تغییر کرده.
درود برتو، بهترین هارو برات آرزو می کنم.
سلام دوست عزیزم
من توی جلسه سوم دوره حل مساعل یه سری تحقیقات کردم در مورد همین موضوع
یکی سرچ کلمه الله یحب و الله لا یحب بود. و یکی از سرچ کلمه جناح در قرآن. و بررسی ریشه این کلمات.
چدن این تحقیق خیلییییی طولانیه فقط یه بخشی که شما خاستید رو براتون کپی میکنم:
مورد سیزدهم .
این مورد خیلی خیلی خیلی مهمه.
و اتفاقا کاملا به کسب ثروت و جایگاه کسب ثروت از نگاه خدا اشاره داره. میگه بر شما گناهی نیست که در زمان حج بخواهید با تجارت و داد و ستد مال و ثروت کسب کنید .میگه بعد از اون خدارو به یاد بیارید که شما را هدایت کرد . میگه یادتون نره که خدا با این هدایت و الهامش القائات شیطانو از شما دور کرد و کسب ثروتو براتون تو اولویت گذاشت. این آیه اتفاقاً ارتباط بسیار مستقیم به موضوع ثروت و کسب ثروت داره. در ابتدای این آیه میگه در ایام حج برای رابطه جنسی حتی به همسرانتان نزدیک نشوید ولی در ادامه میگه کسب مال و ثروت در همه حال حتی در ایام حج مستثناست. و هیچ گناهی نیست باز هم احتمالا عده ای تندرو کسب ثروت در ایام حجو بد یا گناه میدونستن و خدا خواسته که این یک موضوعو استثنا کنه و بگه اتفاقاً این یک مورد فرق داره و انسان در همه حال حتی ایام حج باید پول و ثروت براش تو الویت باشه.
دنیا برای لذت انسان خلق شده
سکس جزو بزرگترین لذتهاست
ولی خدا میگه ساختن زندگیت توسط مناسک حج از سکس هم لذت بخش تره.
اما بعد میگه ازین لذت و ازین مساله مهم تر پولدار شدن.
چون تمام لذتها بعد از ثروت اتفاق میفته.
یعنی ثروتمند شدن بزرگترین هدف این دنیا و خداست.
چون آنچه گسترش دنیا رو سرعت میبخشه ثروته.
نکته جالب اینکه تا همینجا اکثر ایات راجع به روابط مرد زن و رابطه جنسی و غیره بود که همه جا هم احتمالاً مردم متعصب اونو گناه می دونستند خدا گفته بود بر شما گناهی نیست . اما در این ایه میگه در ایام حج حتی به همسرانتون برای رابطه جنسی نزدیک نشید .
اما اما اماااااااااا داستان کسب مال و ثروت فرق داره. این یکیو باید با داد و ستد و تجارت کسب کنییییی. یعنی انگار کسب ثروت برای خدا هم خط قرمزه که در همه حال بایددددددد پول در بیاری.
من زمان زیادی رو این آیه فکر کردم.و البته در موردش با خواهرم کلی حرف زدیم و به یک درک مشترک رسیدیم. حالا مسئله مهمتر چی بود؟؟؟
اینکه درک کردیم خدا انگار داره اولویت بندی میکنه.
که در هر زمانی به جای اینکه به مسائل بی اهمیت بپردازی .به مسائل مهم تر بپرداز .و اونو تو اولویت قرار بده و تمرکزتو رو اون مساله بزار
چرا خدا میگه در ایام حج به زنانتون هم نزدیک نشوید؟؟؟؟؟ منظورش اینه که در زمان حج به کارهای مهمتر بپرداز .وقت واسه عشق بازی با همسرت زیاده.
اما الان که در حج هستی بجای پرداختن به اون مساله تمرکزتو بزار روی مناسک حج.
یعنی در مقایسه بین مناسک حج و عشق بازی با همسر ،میگه کار مهم تر پرداختن به مناسک حجه.
اما در ادامه همین آیه میگه اما در مورد کسب ثروت قضیه فرق داره ودر ایام حج هم نباید از کسب و کار و تجارت و کسب ثروت فاصله بگیری. داره فریاد میزنه میگه بین مناسک حج و کسب مال و ثروت اونی که مهمتره ثروته، کار مهمتره کسب مال و ثروت مهمتره حتییییییی از حج هم مهمتره.
یعنی کاملاً داره اولویت بندی میکنه. انگار کسب پول و ثروت برای خدا حتی از پرداختن به مناسک حج هم مهمتره.
در واقع انگار کاری مهم تر از این در دنیا وجود نداره.
چیزی که خواهرم بهش اشاره کرد و ذهن منو راجع به مناسک حج باز کرد این بود که به این آیه که فکر میکردم برام سوال بود در این دنیای فرکانسی انجام یسری اعمال و رفتارهای فیزیکی که دقیقا حکم انجام یک سری آیین و سمبل ، بدون هیچگونه تفکر و تمرکز و توجهی بر اصل داره اتفاق میفته ، چه سودی برای انسان داره که صحبت با خواهرم کاملا گره ذهنمو باز کرد. حالا مناسک حج چیه؟
شاید مردم زمان پیامبر برای رشد برای همفکری برای ارتقا و بهبود و اصلاح ایراداتشون شاید برای درس گرفتن از بقیه یا برای انتقال اگاهیهاشون در زمانی معین دور هم جمع میشدن و چون اینترنت وجود نداشته رودر رو از حل مساعلشون و از درکشون از جهان هستی یا هر چیز دیگه ای حرف میزدن .اما این مناسک برای اون زمان بوده.
که خدا میگه وقتی تو همچین فضای با ارزشی هستی این چند روزو بیخیال سکس باش.
به این موضوع مهم بپرداز که زندگیتو تغییر میده.از لحظه به لحظش استفاده کن. این زمان با ارزشو هدر نده.
حالا واسه من که در این عصر و زمان زندگی میکنم مناسک حج چیه؟
آیا انجام همون حرکات نمایشی و سمبلیک بدون هیچ تاثیری که بخام صرفا دور یه خانه سنگی بچرخم؟
ایا این چرخیدن چیزی بجز وقت هدر دادنه؟ چیزی بجز گمراهیه؟ چیزی بجز یک کار بیهوده است ؟
حالا حج تو چیه حمید؟
حج من وقت گذاشتن تو سایت استاده
حج من رسیدن به درک جهان هستی و شناخت خودم و خدای واقعی از طریق مطالب این سایته
حج من کار کردن روی دوره هاست
حج من تمرکز روی اصل و پرهیز از فرعیات
حج من انجام تمرینات دوره هاست
حج من دریافت آگاهیهای استاد با توجه و تمرکز بیشتره
حج من شناخت قوانین کیهانی و ساختن یک زندگی زیباست
حج من یافتن علم ثروته.
حج من یافتن قانون سلامتیه
حج من ساختن عزت نفسمه.
خدارو شکر که حالا مناسک حج برام معنی پیدا کرد.
و بابت این درک از خواهرم سپاسگزارم.
حالا برگردیم به آیه ، خدا گفت در مقایسه بین رابطه جنسی و حج ، اونی که اهمیت داره حجه.
اما در مقایسه بین حج و کسب ثروت، اونی که اهمیت داره کسب ثروته.
پس ما فهمیدیم که کسب ثروت اولویت اش برای خود خدا هم در بالاترین نقطه ممکنه. یعنی بالاتر از حج.
این بخشی از تمرین اهرم رنج و لذت منه که هر روز میخونم
البته این یک آیتم اش بود.
کلا در تمام قران به شکل عجیبی تمرکز خدا رو ثروته.
الان باد یه مورد دیگه هم افتادم که براتون کپی میکنم :
مورد بیستم.
در مورد انجام معامله است که اگر پولی از کسی قرض گرفتید حتما شاهد داشته باشید اما اگر معامله نقدی بود و شاهد وجود نداشت بر شما گناهی نیست.
باز این موضوع مسئله بسیار مهم تری داره .
به نظرم باز هم گناه رو بهتر میشه معنا کرد در واقع خدا اون کاری که به نفع خودمونه میگه انجام بدید اصلاً مسئله مذهب و شرع نیست.
باز میگه اگه میخوای متضرر نشی شاهد داشته باش. مثلا این مسئله چه فرقی به حال خدا داره که اگر انجامش ندی از نگاه مذهب گناهکار باشیم و در آتش دوزخ بسوزیم؟؟؟؟؟؟ خدا میگه به نفعته واسه اینکه پولتو از دست ندی و متضرر نشی شاهد داشته باشی.
که بعداً مورد سواستفاده قرار نگیری.
یعنی باز داره نشون میده که ثروت چقدر مهمه و کاری که باعث ضرر بشه و بتونه پول تو رو کم کنه به ضرر خودته یعنی با نگاه سنتی گناهه. اینکارو انجام نده.
این آیه هم نشون میده ثروت بسیار ارزشمنده و خواسته جلو ضرر و زیان رو بگیره.
اصولا هر گونه ثروت و افزایش ثروتی برای خداوند مهم و ارزشمند و مقدسه و هر گونه ضرر مالی و فقر و یا از دست دادن مالی برای خدا ناخوشایند و نادرسته.
آنقدر ناخوشایند که بهش میگه گناه.
گفتم که کلا بر عکس حرفهای مذهب خدا به شکل عجیبی تمرکز و توجهش رو ثروت و گسترش ثروته.
واقعا برام سوال شده.
که این ثروت چیه که خدا انقدر روش زوم کرده و دقیقا شیطان هم اونور روش تمرکز داره
انشالله خدا هدایتم میکنه به بهترین جواب.
امیدوارم این دو مورد کمک کنه بهتون.
سلام اقای نارنجی عزیز
بابت کسب موفقیت هاتون بهتون تبریک میگم
درک شما از قران بسیار هوشمندانه و عمیقه و بسیار قابل تامل
بازهم بابت درکی ک دارید بهتون تبریک میگم و ممنونم ک با ما ب اشتراک گذاشتید
من رو هم ترغیب کردید بیش تر در قران تامل کنم و بفهمم چرا انقدر ثروت برای خدا مهمه و خیلی مشتاقم درکش کنم. اگر اگاهی ای به دست اوردم حتما با شما ب اشتراک میذارم. ممنون میشم شماهم با ما ب اشتراک بذارید تا درک بیش تری از قران داشته باشیم
سلام به شما دوست عزیزم، آقا حمید گل، امیدوارم حالتون عالی باشه.
واقعا تشکر میکنم و تحسینتون میکنم. امروز امدم کامنتها رو بخونم بارها دیدم که شما کامنت نوشتید و عالی به سوالهای دوستان پاسخ دادید.
پرسیده بودید که ثروت چیه که خدا اونقدر روش زوم کرده؟
یه جواب همونی هست که در لابه لای متنتون گفته بودید که ثروت عاملیه که جهان رو گسترش میده. یعنی تنها راه گسترش جهان ثروتمند شدنه و خداوند ارده کرده که جهان رو در همه ابعاد گسترش بده اون هم از طریق ما بنده هاش.
یه جوابی که دوست دارم به این سوال بدم اینه که جهان دو قطب داره و قطب مثبت همون نعمت و ثروت و سلامتیه و خدا همون ثروته، خدا همون سلامتیه، خدا همون عشقه، خدا همون نعمته و خدا بیشتر از خود من میخواد که من ثروتمند بشم، که من خوشبخت و سعادتمند بشم، چون به من نعمت هایی داده که نمیتونم بشمارمشون، چون شیرینی آگاهی هایی که به قلبم الهام میکنه و قشنگ حس میکنم این یه مدار و یه درک جدیده رو چشیدم و قطعا همه دوستان زمانهایی رو تجربه کردن که خدا یه باور قشنگی رو بهشون الهام کرده، یه ترمزی رو بهشون نشون داده، یه آگاهی یا درک قشنگی رو بهشون الهام کرده، هدایتشون کرده که فلان کار رو انجام بدن. این موارد برای من این موضوع رو ثابت میکنه که خداوند بیشتر از من دوست داره که من خوشبخث، ثروتمند و موفق بشم.
ممنون از شما آقا حمید عزیز.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
شاد و سلامت باشید.
سلام به شما آقا رضای گل
دیشب کانت شما رو خوندم ولی جایی بودم که تمرکز کافی نداشتم
بنابراین آنروز دوباره خوندم
یعنی بهتره بگم چند بار خوندم.چون بار اول یه جرقه ای تو ذهنم زد
وقتی یک قطب خدا و بهشت و ثروت و سلامتی و زیبایی و فروانی و …. قرار داره، طبق قانون بدون تغییر خدا دو گونه مشابه همو جذب میکنند یا بقول استاد سرد سردی راکشید و گرم گرم.
این میل و این رغبت و این کشش بخاطر مشابهتیه که در ثروت و خدا وجود داره.
یعنی ازونجایی که خدا و ثروت هم جنس هستند این دو گونه مشابه همو جذب میکنند.
یعنی نمیشه که شما فقیر باشی و نزدیک خدا باشی یعنی جذب خدا بشی.
این غیر ممکنه.
طبق درک من از قرآن در حال حاضر و در تایید صحبتهای شما خدا و تمام نعمتها و ثروتها و سلامتی و عشق و لذت و فراوانی و خلق خوش و وفای بعهد و صداقت و …. همه در یک قطب قرار میگیرند و نقطه مقابلش هم شیطانه و جهنمه و آتشه و کفر و بی ایمانی خواری و زبونی و فقر و ذلت و سختی و رنجه
ازون جا که ما برای گسترش و خلق ، خلق شدیم هر گونه حرکت ما رو به سمت قطب منفی یه عمل خطا بحساب میاد.چیزی که در نگاه سنتی بهش گناه گفته میشه.
و هر گونه حرکت ما رو به قطب مثبت یه حرکت الهی و مقدس بحساب میاد یا همون که عمل صالح گفته میشه.
و ازونجایی که در حرکت رو به منفی هیچ رشدی وجود نداره
و دقیقا خلاف اون یعنی حرکت رو به مثبت باعث رشد و گسترش این جهان میشه لذا مورد حمایت سیستم قرار میگیره و نتیجه ملموسش همونیه که ما میگیم خدا بیشتر از ما میخاد که ما رشد کنیم و ثروتمند بشیم.
چون از فقر از کفر از بیماری از جهل از قطب منفی هییییچ گسترشی بوجود نمیاد.
اما در طرف مقابل هر گونه ثروتمند شدن ما هرگونه رصد و رونق کسب و کار ما و …. باعث رشد این دنیا میشه.اول باعث رشد دنیای خود ما و در مقیاس بزرگتر رشد دنیای مادی.
پس مورد حمایت سیستم قرار میگیره.
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که کامنتتون باعث ایجاد این جرقه در ذهن من شد
سلام آقا حمید وقتت بخیر خدایا شکرت امروز عجب روزی بود کلی باگ ذهنی پیدا کردم که اصلا فکر نمیکردم جزو پاشنه های اشیلم باشه واقعا تحسینت میکنم به خاطر درک بالایی که از استفاده دوره های استاد بدست آوردی با تمام وجودم ازت متشکرم که اولا اینقدر رشد کردی ویک الگوی دیگه شدی برای اینکه منم با تمرکز میتونم به این حد از رشد و کمال برسم و دوم اینکه واقعا با تمام وجودم ازت ممنونم که این آگاهی ها و نتایج بزرگت رو با ما به اشتراک گذاشتی ،
آقا حمید یه سوال دارم ممنون میشم به سوالم پاسخ بدین شما گفتی که من سرچ کردم و از یک آیه اینقدر برداشت عالی داشتین میشه بگین از چه منابعی استفاده میکنید بارها من تو گوگل سرچ کردم و ریشه کلمه ای رو نوشتم جزیی پاسخ گرفتم لطفاً از منابعی که استفاده میکنید هم برای درک آیات قرآن و هم منطقی سازی بیشتر باورهاتون لطفاً راهنمایی کنید بی نهایت سپاسگزارام
سلام دوست عزیزم
ممنونم از شما بابت لطفتون.
من برای خوندن قرآن از سایت الکتاب استفاده میکنم
قابلیتهای خیلی خوبی داره
ترجمه های زیادی داره
و امکان سرچ ریشه کلماتو هم بهتون میده
حالا اگر کسی از دوستان باز هم منبع یا سایت بهتری داره امیدوارم راهنمایی کنه تا من هم بتونم استفاده کنم
سلام حمید جان ممنونم که پاسخ دادید من از اپلیکیشن قرآن حکیم تفسیر دکتر بازرگان استفاده میکنم و خیلی عالی تفسیر میکنه آیات رو و کلی دبدگاهم به قرآن عوض شد خیلی زیبا در مورد توحید مطلق صحبت میکنن خیلی لذت میبرم که تفسیراشو گوش میدم و تقریبا دیگه سوره های پایانی قرآن رو دارم میخونم توصیه میکنم حتما یه سر بزنین به سایتش شاید بهتون کمک کنه ممنونم منم حتما از سایت الکتاب کمک میگیرم
سلام آقا حمید وقتت بخیر خدایا شکرت امروز عجب روزی بود کلی باگ ذهنی پیدا کردم که اصلا فکر نمیکردم جزو پاشنه های اشیلم باشه واقعا تحسینت میکنم به خاطر درک بالایی که از استفاده دوره های استاد بدست آوردی با تمام وجودم ازت متشکرم که اولا اینقدر رشد کردی ویک الگوی دیگه شدی برای اینکه منم با تمرکز میتونم به این حد از رشد و کمال برسم و دوم اینکه واقعا با تمام وجودم ازت ممنونم که این آگاهی ها و نتایج بزرگت رو با ما به اشتراک گذاشتی ،
آقا حمید یه سوال دارم ممنون میشم به سوالم پاسخ بدین شما گفتی که من سرچ کردم و از یک آیه اینقدر برداشت عالی داشتین میشه بگین از چه منابعی استفاده میکنیدمن برای درک قرآن ازاپلیکیشن قرآن حکیم دکتر بازرگان استفاده میکنم اما این درک شما خیلی عالیه بارها شده من تو گوگل سرچ کردم و ریشه کلمه ای رو نوشتم جزیی پاسخ گرفتم لطفاً از منابعی که استفاده میکنید هم برای درک آیات قرآن و هم منطقی سازی بیشتر باورهاتون لطفاً انتشار بدین که ما هم استفاده کنیم بی نهایت سپاسگزارم و از استاد عزیزم بی نهایت ممنونم که این آگاهی های بسیار عالی رو بصورت رایگان برای ما تو سایت میزارن استاد بخدا نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم فکر میکنم بهترین تشکر برای شما نتیجه گرفتن ما باشه بهتون قول میدم که به زودی از نتایج بزرگم براتون بنویسم در حال حاضر یکی از نتایج بزرگم از نظر خودم اینه که دارم میرم تو دل یکی ازبزرگترین ترسهای زندگیم که مهاجرت هست استاد خیلی وقته دارم با فکت و منطق رو ذهنم کار میکنم رو این موضوع که جسارت پیدا کردم که مهاجرت کنم استاد افتخار میکنم که استادی مثل شما دارم عاشقتوووونم و همینجا هم از خانم شایسته عزیز که عاشقشم با تک تک سلولهای بدنم تشکر میکنم که اینقدر برای ما دارن زحمت میکشن خدا خیرتون بده
سلام به شما دوست عزیز .از خوندن نتایج عالی که از قانون گرفتی واقعا حیرت زده شدم.
همینطور از تعهدی که به خودت دادی و هی فایل گوش کردی و گوش میکنی بیشتر حیرت کردم آفرین به شما
و میتونم بگم 99 درصد ما انسان ها به خاطر باورهای مخرب همیشه فکر میکنیم که ثروتمند شدن با دوست داشتن خداوند در تضاد هست و چقدر به خاطر این باور اشتباه تو زندگی فرصتها رو از دست دادیم من خودم همیشه قبل از اینکه با استاد آشنا بشم فکر میکردم خدا فقیرارو خیلی دوس داره و من باید خیلی خیلی با فقیرا دوست باشم و ثروتمندان خیلی انسان های بدی هستن و جاشون جهنمه و حق آدمای فقیرو خوردن ……
بعدها فهمیدم این بدترین باوری بوده که من داشتمش و خداروشکر تونستم تغییرش بدم همش فکر میکنم که اگر با استاد آشنا نمیشدم معلوم نبود زندگیم چطور میشد
خدارو هزاران بارکه هدایت شدیم خدارو هزاران بار شکر به خاطر همه چیز .
موفق باشی دوست عزیز
سلام به شما دوست عزیز
ممنون از کامنت خوبتون من هم مانند شما در یک زندگی متاهلی رنج آور قرار دارم که به هیچ نحوی همسرم حاضر به جدایی نیست
خواستم بدونم در زمانی که شما روی خودتون کار میکردید دقیقا رو چه مواردی کار کردید که طلاقتون به سادگی و راحتی انجام شد؟آیا در مورد طلاقتون باور ساختید؟ ممنون میشم من رو دقیق راهنمایی بفرمایید؟
سلام دوست عزیزم
تو شرایط سخت کنترل ذهن کار راحتی نیست.اما تنها چیزیه که شما رو بسرعت وارد ندار خواسته هاتدن میکنه.
همسر من میومد خونه یه دعوا راه مینداخت و میرفت.
و من مثل یه بچه چهار ساله که خودشو به خریت میزنه میشستم فکر میکردم چه جیز قشنگ و مثبتی تو این دعوا میشه پیدا کرد.؟
میگفتم آها. حالا که این کارو کرد این حرفو زد من فلان موضوعو درک کردم. پس این اتفاق هم خیر بود.و دیگه به اون خیره فکر میکردم و سعی میکردم اعراض کنم ار بقیه مساعل.
کار بجایی رسیده بود که من به جرات نزدیک دوتا دفتر پر کرده بودم و براش آرزوی عشق آرزوی یه ازدواج خوب آرزوی یه زندگی زیبا در کنار کسی که خودش دوست داره داشته باشه میکردم
بخدا نقش بازی نمیکردمها.
بخاطر اینکه با سلول به سلول بدنم درک کرده بودم باعث اتفاقات و سختی ها و رنجهای این زندگی خودم بودم نه اون.
در واقع من نویسنده فیلم بودم و اون نقش اولش.
من این نقشه نوشته بودم و اون داشت با بهترین کیفیت اون نقش بازی میکرد.
مگه اگر یه بازیگری به شددددددددت نقششو خوب بازی کنه ایرادی بهش وارده؟
نه .
اون داره فیلمنامرو بازی میکنه.
بخدا با درک کمم از قانون فهمیییییده بودم که مقصر منم.
و این درک منو به نقطه ای رسونده بود که به خود خدا ذره ای کینه و تنفر ازش نداشتم.
اشک میریختم و براش آرزوی سعادت و خوشبختی میکردم.
حتی یکسال پیش توی تمرینات کتاب معجزه سپاسگزاری بعنوان یکی از تاثیر گذارترین انسانهای زندگیم باز تو نوشته هام ازش قدردانی کردم.
با تمام وجودم اینکارو میکردم.
من فقط سعی کردم خودم رو تغییر بدم و واقعا نمیدونم چطوری ولی به شکل معجزه آسایی هنه جیز سریع اتفاق افتاد.
سلام به شما دوست عزیز
ممنون بابت کامنت خوبتون
من هم دقیقا مشکل شما رو دارم و در یک زندگی متاهلی رنج آور قرار دارم که همسرم راضی به طلاق نمیشه
خواستم بدونم در زمانی که شما روی خودتون کار میکردید دقیقا چه تغییراتی رو خودتون ایجاد گردید که طلاقتون به راحتی انجام شد؟آیا باور های خاصی درمورد طلاقتون ساختید؟ممنون میشم دقیق من رو راهنمایی بفرمایید
سلام
حمیدرضا عزیزم
بی نهایت داستانت جالب،آموزنده و زیبا بود
چه تغییرات شگرفی
چه سیاه و سفید زیبایی رو تجربه کردی
چقدر خوب تحولات رو لمس کردی
و چقدر زیبا کمک من کردی که روی باورهای توحیدیم بیشتر کار کنم
ممنونم از تک تک کلماتت
شاد و ثروتمند باشی دوست خوبم
سلام حمید رضا جان
ممنون بابت کامنت قشنگت
ممنون بابت وقتی که گذاشتی
چقد یاد خودم افتادم، چقد منم رو این باور کار کردم، بخدا هنوز هم وقتی تو قرآن در مورد نعمت می خونم یه چیزی تو سرم می گه منظورش نعمت معنویه
خیلی خوب بود وقتی امیدتون رودبعد از دو سال می بینم، منم روانشناسی و خریدم ولی خیلی ترمز دارم، دیدم عین خودمی خیلی کیف کردم.
احساس می کنم این دوره می تونه خیلی کمکم کنه
موفق باشید
سلام
با اینکه مدتهاست توی سایتم اولین باره توی سایت کامنت میذارم. شما اشک منو دراوردی. نمیدونم چه احساس و باوری توی تک تک کلماتت بود که انقدر منو احساساتی کرد. بهت تبریک میگم. همه حرفاتون کارگشا بود اما این حرف برای من بیشتر که ظاهر زندگیم مذهبی نبود فکر میکردم همه چیز درست شده.
بشدت ازت ممنونم. خیلی لایک داری
سلام دوست عزیز
من دوست دارم بدونم شما با خوندن کدوم یکی از آیات قرآن به این نتیجه رسیدی که زنا و فحشا و…. توهمه؟؟؟
کجا نوشته رضایت طرفین مهمه؟؟؟
شما با این حرفا و با این راهی که در پیش گرفتید هم دنیا رو از دست میدید و هم آخرت…
هر طور دوست دارید خدا رو میسازید، هر طور به صلاح خودتون باشه و فکر کنید درسته.
خدا به دادمون برسه.
خدا کنه همه عاقبت بخیر بشیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
هزاران هزاران بار خدا را شکر گزاری میکنم بخاطر آشنایی م با استاد عزیزم
اگر تا آخر عمرم سپاسگزاری کنم باز هم حق مطلب را ادا نکردم.
و سلام به آقا حمید گل
آفرین احسنت و هزاران آفرین که تونستی این ترمز بزرگ را پیدا کنی.
خیلی خوشحال میشم که بچه ها متوجه ترمز در باورشون نسبت به خواسته شون میشن.
حمید جان من هم باورهای مذهبی غلطی داشتم.
الان خیلی بهتر شدم و همچنان در تلاشم. ولی چیزی که برام عجیبه خصوصا در مورد ثروت، اینه که: من این باور را ندارم که باید بین خدا و ثروت یکی رو انتخاب کنم یا اینکه آدم های پولدار از خدا دورند یا شبیه این باورها….
هر وقت آدم های پولدار را می دیدم می گفتم اینا کسانی هستند که خدا خیلی دوستشون داره چون پولدارن، هیچ غمی ندارن، به همه کمک میکنند چون پول دارن و نگران چیزی نیستن.
حتی کسانی که حجاب کاملی نداشتن و پولدار بودن پیش خودم میگفتم خدا با اونهاست….
حتی زیبایی چهره شون را به نزدیکی شون به خدا می دونستم.
خیلی فکر میکنم ولی نمیتونم چیز بدی در وجودم پیدا کنم نسبت به پول و پولدارها.
فقط چیزی که هست اینه که خیلی به خانواده م یعنی مادر، برادر و خواهرهام کمک میکنم (چون واقعا نیاز دارن).
خودم خواسته زیادی ندارم و ..
(قطعا میگید برای خودم ارزش قائل نیستم که خواسته زیادی ندارم).
ولی چیزی که در ذهنم هست اینه که خداوند در وجود من این حس رو قرار داده که به خانواده م کمک کنم و اینکه خداوند این توانایی مالی یا … در من قرار داده که به دیگران کمک کنم.
من دوره حل مسائل زندگی را خریداری کردم ولی حس میکنم چیزی نتونستم درک کنم
نمیدونم با این ذهنیت چه بکنم؟
باورم را چطور درست کنم؟
ویس های استاد عزیزم را خیلی گوش میکنم و لذت می برم ولی نتایج قابل وصفی ندارم.
از دست خودم خسته شدم.
یه مثال میزنم: با اینکه چندین ساله که زبان انگلیسی میخونم و کلاس رفتم و الان که به لطف خدا به کشور دیگری مهاجرت کردیم نمی توانم حتی یک جمله حرف بزنم،
هر روز در دفتر ستاره قطبی مینویسم که میخوام زبانم بهتر بشه و خیلی هم تلاش میکنم ولی به قول استاد، وقتی با علاقه کاری انجام میدی ولی نتیجه خوبی نمیگیری قطعا یه جای کار اشکال داره.
و منم که نمیدونم چه اشکالی دارم.
لطفاً راهنماییم کن.
با آرزوی بهترینها برای تک تک اعضای خانواده اسناد عباس منش و همه مردم دنیا
در پناه خداوند
سلام دوست عزیزم
راستش هر کسی به درون خودش اگاهه و باید موشکافانه خودتونو شخم بزنید تا دلیل مساعلتونو پیدا کنید
اما به چیزی که تو حرفاتون بود کمک کردن به دیگران بود.
شاید یکی از دلایل عدم پیشرفت شما تمرکز روی بقیه است.
اگر اواخر سوره آل عمران رو مطالعه بفرمایید تقریبا توضیحات کاملی در مورد انفاق داده.
انفاق اصلا اونچیزی نیست که فرهنگ و سنت و مذهب برای ما تعریف کرده.
انفاق یک عمل کاملا خودخواهانه در جهت رشد ظرف وجودی ما برای دریافت بیشتر فراوانیهاست.
تو بخش فایل های هدیه چندین فایل وجود داره که استاد در مورد عجز و ناتوانی ما در تغییر زندگی دیگران صحبت کرده
ما توانایی تغییر هیچکس بجز خودمونو نداریم
قرآن میگه انفاق کن تا به خودت کمک کنی.
میگه اگر بجز این هدف اتفاق میکنی که دیگران یا زندگیشونو تغییر بدی مثل اینه که بزر گیاهی روی سنگی بکاری که با یک بارون اون بزر شسته میشه و میره.
مثال های قرآن واقعا هوشمندانه
یعتی میگه داری وقت و انرژی و مالتو بیهوده هدر میدی.
هر انسان خودش باید بزر خودشو بکاره و از بزر خودش انتظار نتیجه داشته باشه.
مادامی که شما هواست به بقیه اس یعتی داری واسه دیگران بزر میکاری.
آیا شما از بزر دیگران میتونی محصولی برداشت کنی؟ هرگز
چون اون بزر احتیاج به مراقبت و نگه داری داره.
و در نهایت شما ضرر کردید.
چون بجای خودت برای دیگران بزر کاشتی.اینجا خدا میگه به خودت ستم کردی
حالا نه اون محصولی داره و نه خودت
چون هواست به خودت نبوده.
تا زمانی که ما دور خودمونو خلوت نکنیم متوجه ایرادات درونی خودمون نمیشیم
آگاهانه از هنه فاصله بگیرید
برای خودتون وقت بزارید
هیچ کس در قبال هیچ کس مسعول نیست
شما فقط در قبال اهداف خودتون مسعولید.
تمرکزتونو از بقیه بردارید تا چشمتون بروی نواقص خودتون باز بشه.
سلام به آقا حمیدرضا عزیز
خیلی ممنون که جواب دادید.
این ایرادی که به فکر دیگران خصوصا مادر و خواهران و برادرانم هستم کاملا درسته
چیزی که در وجودمهء اینه که وقتی حقوق می گیرم به جای اینکه پس انداز کنم یا چیز اضافه ی برای خودم بخرم (اگر نیازی داشته باشم که میخرم) را به آنهایی که نیاز دارند مثلا قسط یا کرایه خونه دارن و … میدم.
همیشه در ذهنم این تصوره که اگر حس کمک کردن (از نظر کمک مالی و حتی فکری) به بستگانم در وجودمه حتما خداوند این را در قلب من قرار داده (چون خیلی از اقوام و خصوصا از طرف همسرم و فامیل های آنها چنین حسی در وجودشان نیست.) پس کار درستیه و مگر نه اینکه خداوند اساس و پایه این جهان را بر دوستی/ محبت\ عشق\ خوبی و کمک کردن به دیگران و همه فضایل خوب گذاشته.
پس چرا الان که در توانم هست و میتونم به برادرم یا خواهرم که شغل مناسبی نداره و مستاجره یا طلاق گرفته و منبع درآمد کمی داره و … کمک نکنم. این هنوز برای من سواله
به نظر شما چه باید کرد؟!!!!
وقتی آنها چیزی از قانون نمی دونند مثل هزاران هزار انسانی که نمیتونه این چیزها را باور کنه و …
خوب اینجا چه باید کرد؟
من در توانم هست که کمک کنم البته پولدار نیستم
و خیلی دوست دارم ثروت را
خیلی دوسش دارم چون میدونم به خدا نزدیک تر میشم.
میدونم خدا آدم های پولدار را دوست داره
و از اینکه بنده های پول دارش هر زمان هر چیزی بخوان و اراده کنند میتونن تهیه کنند قطعا خداوند لذت میبره
این مشغولی های ذهنم منو کلافه میکنه
و اینه که همش به فکر آنها هستم البته خودم هم خسته شدم ولی نمی تونم بهشون نه بگم
آیا نه گفتن به اونها درسته؟
خداوند که در قرآن گفته دستگیری از ضعیفان و …
نمی دونم واقعا نمی دونم
اگر یادتون باشه استاد در چند تا از ویس هاش گفته که «وقتی پولدار شدم تونستم به مادرم کمک کنم حتی به خونه خدا بفرستمش چون خیلی دوست داشت» (بله استاد خیلی پولداره که داره این کارها را میکنه) .
پولدار نیستم ولی خدا را شکر خونه داریم ماشین داریم زندگی خوبی دارم و دو تا فرزند خوب که در خارج از کشور زندگی می کنند. من با همسرم به تنهایی زندگی می کنیم و دو تا حقوق داریم.
به همین جهته که زندگی آروم و خوبی دارم خدارو شکر
حالا به من بگید آیا کارم اشتباهه!!!!!!
دوست دارم از این سردرگمی بیام بیرون
لطفا اگر فرصت دارید راهنمایی م کنید.
اگر محبت کنید و جواب سوال مرا بدهید ممنون میشم.
با سپاس فراوان
مریم
سلام مریم عزیز.
با توجه به جوابتون احتمال میدم که اصلا اون آیاتی که گفتمو مطالعه نکردید.
انفاق به اون شکلی که شما مد نظرتون اصلا در قرآن نیومده
و اون کاری که شما به اسم دوستی و عشق و محبت دارید انجام میدید در واقع ظلم به خودتون و خیانت در حق اونایی که بهشون کمک میکنید.
بزرگترین خیانت در حق عزیزان اینه که بهشون کمک کنید و باعث بشقد اونها با تضادهاشون مواجه نشن.
اگر شما پولو دوست دارید ولی عملا با توجه به افکارتون دارید پولتون تو چاه میریزید دارید به دنیا اعلام میکنید من حالم از پول بهم میخوره.
دقیقا تو جواب قبلی گفتم خدمتتون.اگر با نیت کمک به بقیه دارید انفاق میکنید دارید بزرتونو روی سنگی میکارید که با اولین باد یا باران شسته میشه.
اینکه شما فرمودید خدا گفته دستگیری از ضعیفان….
میشه بفرمایید خدا دقیقا کجا و تو چه آیه ای گفته؟
مشکل اینه که شما و البته همه ما داریم شنیده هامونو به پای خدا و قرآن میزاریم.
نه دوست من شما اگر میخاید تغییر کنید فقط یک راه دارید:
اینکه تغییر کنید . همین
نه اینکه مثل قبل عمل کنید و انتظار داشته باشید نتایجتون تغییر کنه.
سلام مریم جان
یه فایلی دارن استاد در مورد ترمزهای مخفی ذهن درمورد ثروت
که بچه ها یه عااااالمه کامنت گذاشتن در مورد اینکه چه ایرادی تو این درخواست از خداوند وجود داره که میگی : خدایا به من پول بده تا به دیگران کمک کنم.
فکر میکنم برین کامنتای اون فایلو بخونین خیلی بهتون کمک میکنه .
صحبت آقا حمیدرضا هم خیلیییییی درسته که یه مدتی برای خودتون خلوت گزینی کنید.
در پناه هدایت رب
ماچ
سلام به خانواده بزرگ عباس منش
سلام به سپیده جان
خیلی خیلی خوشحال شدم که راهنمایی م کردی
به چشم حتما این کار را میکنم.
اتفاقا روز گذشته که راهنمایی آقا حمید را خوندم، هم خوشحال شدم.
باز هم ممنون
در پناه خداوند یکتا شاد و سلامت باشید ️️
خدا نگهدار عزیزم
سلام دوست عزیز
بی نهایت از کامنتتون لذت بردم
بی نهایت سپاسگزارم کامنتی با این همه آگاهی نوشتین
ترمز هایی که گفتین دقیقاً ترمزهای ذهنی منه
اولویت زندگی من هم خداست
دقیقاً با کامنت شما برای من روشنتر شد که ترمز زندگی من چیه
ترمز زندگی من خدایی که در ذهنم ساختم
چقدر شیوا واضح و دقیق توضیح دادیم
چقدر حستون رو میفهمم درک می کنم
بی نهایت خدا رو شاکرم من رو به کامنت شما هدایت کرد
من این دوره رو ندارم اما از خدا می خوام این دوره رو برام بخره
منم همیشه فکر میکردم آدم با خدایی هستم
سعی می کردم در مذهب متعصب نباشم و فکر میکردم مسیرم درسته
اما بعد از از آشنایی با استاد فهمیدم چقدر اشتباه فکر میکردم
الان که باورهامو زیر و رو می کنم میفهمم ترمز اصلی من خداس
خدایی که خودم برای خودم ساختم
بی نهایت از شما دوست عزیز برای کامنت تاثیرگذار تان سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و پر از حال خوب باشید
سلام دوباره به همه عزیزان دل.
یه کشف جدید در زمینه ترمزهای اساسی در وجود خودم پیدا کردم .
البته تو این چند روز چندین ترمز دیگه هم پیدا کردم که البته توضیحاتشو دادم.
اما این یکی مثل بمب تو وجودم صدا کرد.
تو سوال جلسه دوم دوره حل مساعل در کنار اون ترمز اصلی که پیدا کردم موضوعی بود که کمی ذهنمو مشغول میکرد ولی چون تو اون روزها و اون لحظه ها برام اهمیت کمتری داشت سعی کردم خیلی بهش نپردازم.
به لطف خدا چند روزه که دوره کشف قوانینو گرفتم و امروز روز دومی بود که تمرین جلسه اولو انجام دادم.
دیروز هنه جیز خیلی عالی و راضی کننده بود البته مساعل کوچک و نشانه های کوچکی هم اومد.
امروز هم تقریبا هنه جیز مثل دیروز بود
من حدود دویست و پنجاه روزه که هر روز توی گوشیم صبح شکرگزاری میکردم و خواسته های روزمو مینوشتم و کم و بیش تیک میخورد.
اما در زمینه مساعل مالی خب خیلی به ندرت تیک میخورد.
امروز و دیروز هم دقیقا همین اتفاق افتاد.
اما انصافا این تمرین غوغا میکنه.
یعنی من اتفاقاتیو تو همین دو روز تجربه کردم که انصافا تو تمام اون دویست و پنجاه روز تجربه نکرده بودم.
یعتی شدت و شفافیت اتفاقاتی که خلق میکردم انقدر متفاوت و ملموس بود که اصلا راهی برای کتمان باقی نمیذاشت.
دیشب از خدا خواستم که بهم خیلی شفاف بگو ترمزم چیه که خواسته های مالیم رخ نداد.
البته باید بگم همون دیشب هم حجم زیادی از آگاهی ها برام اومد آنقدری که شگفت زده شدم.
و در کامنتهایی که بهشون هدایت شدم به طرز عجیبی هنه به خلق اشاره کرده بودن.
دقیقا موضوعی که جلسه اول راجع بهش صحبت میشه.
اما من خیلی عمق مطلبو نگرفتم.
تا امروز
اما امروز نزدیکای عصر یکم دلم گرفت.
گفتم خدایا من فکر میکردم اون ترمز اصلیرو شناسایی کردم و بالاخره باید اتفاقات جدیدی برام بیفته.
ولی چرا خبری نیست.
طبق آموزه های استاد تو جلسه اول که گفتن اگر خواسته ای محقق نمیشه بگرد ببین کجای کد ها خطا داره رفتم تو فکر.
زیر دوش گفتم خدایا دقیقا بهم بگو خطای کدهام کجاست.
بخدا قسم به نیم ساعت هم نرسید.
خدا هدایتم کرد به خوندن کامنت خودم. یعنی همین کامنتی که جند روز پیش نوشته بودم.
یعنی دقیقا این بخش:
ولی ازون جا که طبق آموزه هلی دینی ما باید تسلیم حکم خدا میبودیم اگر کسی میگفت میشه خودمون زندگیمونو تغییر بدیم برای منِ مذهبی این بزرگترین کفر بحساب میومد
که یعنی چی ؟ مگه میشه آدم با امر و تصمیم خدا بجنگه؟ این آدم( استاد عباسمنش ) یه کافر یه بی دین یه آدم شیاد و شیطانیه که میخاد آدمها رو بر علیه خدا تحریک کنه.
خدا واسه من رنج خواسته ،بعد یه نفر اومده میگه تو خودت میتونی شرایطتو تغییر بدی.
کفر بزگتر ازین؟
به این جا که رسیدم اون بمبه منفجر شد.
کفرررررر ازین بزرگتر؟؟؟؟؟
ذهن من با خود پدیده خلق مشکل داشت.
یک عمر در عالم مذهب و مذهبی گرایی گفتن آدم باید مطیع خدا باشه.
اگه خدا برات فلان چیزو خواست تو باید سرسپرده باشی
مگه آدم مومن به جنگ خدا میره؟
یعنی آقا در یک کلام ذهن من میگه تو غلط میکنی تو بیخود میکنی که فکر کردی تو خالقی.
خالق خداست و تو هییییچی نیستی.
الان میدونم و با بند بند وجودم دارم میفهمم داره چرت میگه ها ولی باید با منطق برم تو دهنش وگرنه اون برنده اس.
اول به ذهنم گفتم ببین من با توجه به تجارب ام تو این سه سال شک ندارم که شرایط فعلیمو خودم خلق کردم. اما چطور زمانی که داشتم واسه خودم بدبختی و رنج و بیماری و کینه و نفرت خلق میکردم تو صدات در نمیومد؟ حالا که فرقی نکرده .خلق همون خلقه .فقط قبلی منفی بوده حالا مثبت.
خداییش میدونم هیچ منطقی نداره و هیچ توجیحی برام نمیتونه بیاره
چون دیگه دستشو خوندم
اما بهر حال باید ساکتش کنم.
خدا رو شکر راهشو بلدم
باید با استناد به قرآن همونطور که واسه معنویت ثروت دلیل و فکت آوردم اینبار هم با مراجعه به قرآن دلایل محکمی پیدا کنم که من خالق خلق شدم و توسط اهرم رنج و لذت جایگاه این اهرم فعلیو تو ذهنم تغییر بدم.
اصلا فکرشو هم نمیکردم ذهنم منو محکوم کنه به گردنکشی و طغیان در برابر خدا، که چیه فکر کردی دیگه تو خالقییییی؟
تو هیچی نیستی.
خدا بخاد بهت میده نخاد نمیده.
تو هم غلط میکنی فاز خالقی برداری.
خیلیییی خوشحالم.خیلی خیلی خوشحالم
چون فکر میکنم اینهم ازون ترمز اصلیهاست.
ازوناییه که زندگیمو تکون میده.
خداروشکر میکنم که انقدر ساده و سریع و بدون تقلا خواسته امروزمو محقق کرد.
یکیش همین رفع ترمزهای مالیم بود.
یعنی در واقع من این کشفو خلق کردم.
امروز صبح خواستم
و عصر خلقش کردم.
خدایا شکرت
استاد نمیدونم چطور از شما تشکر کنم که همین دو روز رنگ زندگیمو عوض کرده.
دو شبه خواب ندارم
انقدر هیجان دارم که دیر خوابم میبره
یه چیزی تو وجودم منو سر ذوق آورده
تو پوست خودم نمیگنجم
خدایا شکرت.
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا حمیدرضا سلام مجدد
نمیدونم چرا این ایام به کامنت های شما هدایت میشم
واقعا چه ترمزی بود…
ترمز منم بوده و هست
باز هم پای مذهب در میان است…
من خالق صد در صد زندگی خودم هستم
مینویسم تا هم تمرینی برای خودم باشد و هم یک منطقی برای شما و سایر دوستانی که این پاشنه آشیل را دارند
پس بسم الله…
خودم را تصور میکنم در روز قیامت که در برابر رب العالمین ایستاده ام و خدا از من می پرسد که
ای رضا ؛ من از روح خودم در تو دمیدم و آسمان و زمین را مسخرت کردم و با انتخاب خودت قدرت اختیار را به تو دادم تا خودت آنگونه که میخواهی زندگی ات را بسازی
چرا زندگی ات به شایستگی اشرف مخلوقات بودنت نبود؟
چرا در زندگی ات هشتت گرو نه بود؟
چرا و چرا…؟؟؟
اون وقت من در آن جا دو جواب دارم
اولین جواب اینه که
خدایا من میخواستم ولی آخه دولار رفت بالا و همه چی خراب شد…
خدایا من میخواستم ولی فلان دولت اختلاس کرد و حق منو خورد…
خدایا من خواستم ولی بابام نگذاشت…
خدایا…
و در اینجا خدا نگاهی به صورت من میکند و میگوید
قدرت منی که از وجودم در تو دمیدم تا زنده شوی بالاتر بود یا قدرت فلان دولت؟؟؟
روزی رسان تو من بودم یا فلان دولت؟؟؟
آیا من به نرخ دولار نعمت میدهم؟؟؟
و…
و من اینجا لال میشوم و بهت الذی کفر میشوم
چه جوابی دارم به خدا بگویم…
و اما جواب دوم من که مسئله اصلی اینجاست این است که
میدونی خدایا من میخواستم ولی آخه تو برام ننوشتی
تو برام نخواستی…
تو برای اکبر و حسن و زهرا و…خواستی ولی برای من نخواستی…
و استناد میکنم به این آیه قرآن که ببین خدایا خودت گفتی آخه
قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَا وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ
(51؛توبه)
ببین خدایا خودت گفتی کتب الله لنا یعنی برام ننوشتی
دیگه خودت بریدی و دوختی و منم تسلیم تو بودم آخه
دیگه منو بازخواست نکن…
و تمام مسوولیت را از روی دوش خود بر میدارم و به دوش خدا میندازم
حالا مثلا خدا میاد میگه
آخی ، بنده مظلوم من ؛ تو چقدر راست میگی
عه عه عه ، من اصلا حواسم نبودا ؛ آخه این چه سوالی بود که از این رضا پرسیدم؟؟
و دستور میده به فرشته هاش که این بنده من را ببرین بهشت و اونجا برایش بهترین پذیرایی ها را آماده کنید
واقعا اینجوریه؟؟؟
به قول قرآن کلّا
هرررررررگزززززز
اگر که قرار بود خدا اتفاقات زندگی منو بنویسه پس سوال و جواب روز قیامت چیه؟؟؟
خدایی که خودش بریده و دوخته بیکاره که بیاد مرا مورد بازخواست قرار بده؟؟؟
اگر قرار باشه که خدا برای من بخواد و نخواد پس
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا
(30،آل عمران)
و این همه آیا قرآن که اشاره به بما قدمت ایدیهم داره
چی میشه پس؟؟؟
حالا بشینیم فکر کنیم
واقعا برای چه چیزی در روز قیامت مورد سوال قرار میگیریم؟؟
جواب معلومه
برای چیزی که فقط مخصوص ما انسانهاست
نه مخصوص نهنگ ها و شیرها و فیل ها و ابرها و کوه ها و…
و آن قدرت اختیار است
اینکه من با اختیار خودم میتوانم انتخاب کنم و توجه کنم و خلق کنم…
من خالق صد در صد زندگی خودم هستم
جوهر من و خدا یکیست…
من میخواهم و خواسته ام را در قالب کد به پرینتر چندبعدی جهان میدهم و جهان دقیقا همان خواسته را در زندگی ام چاپ میکند
و همه اسناد در این پرینتر جهان ثبت و بایگانی میشود و در روزی که پرده ها کنار رود و به قول قرآن
یَوۡمَ تُبۡلَى ٱلسَّرَاۤىِٕرُ
(9،طارق)
میشود ؛ تمامی این کدها به من نشان داده میشود و میفهمم که هر چه کردم بخاطر خودم و فرکانس هایم بوده
پس بیاییم این خدایی را که در بین اکثریت ما ایرانیها هست را دور بریزیم
آره دور بریزیم
اصلا بریزیم در سطل زباله
مثل ابراهیم تبر برداریم و بشکنیم چنین خدایی را که در ذهن ما ساخته اند
و رو آوریم به خدای راستین
خدایی که
إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفࣰاۖ وَمَاۤ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ
(79،انعام)
و تسلیم او شویم
تسلیمی نه به این معنا که بگوییم خدایا خودت بریدی و دوختی و ما تسلیم تو بودیم ،چنین معنای تسلیمی شیطانی است…
تسلیمی به این معنا که خودم را به دستان تو می سپارم و اعتماد میکنم به برنامه ریزی تو تا مرا به خواسته هایم برسانی
دقیقا مثل بیماری که خودش را با تمام وجود تسلیم دکتر جراح میکند تا جراح بتواند او را به خواسته اش که سلامتی است برساند
دقیقا مثل شخصی که سر خودش را تسلیم آرایشگر میکند تا آرایشگر بتواند با قیچی و تیغ و شانه و… مدل موی دلخواه سفارشی را برای او در بیاورد و او را خوشگل کند
دقیقا مثل شخصی که با اعتماد به مهارت یک خلبان خودش را با تمام وجود به آن خلبان می سپارد تا او را به مقصد دلخواهش ببرد
و…
تسلیم واقعی یعنی این…
تسلیم واقعی یعنی مثل موسایی شویم که خواسته اش امنیت است و از ماموران فرعون فرار کرده و آواره بیابان شده و دنبال چاره ای است که پناهی بگیرد
اما خسته میشود و زیر سایه ای میرود و با تمام وجود میگوید
رَبِّ إِنِّی لِمَاۤ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرࣲ فَقِیرࣱ
(24،قصص)
و خودش را به دستان الله میسپارد
و خدا نه تنها او را به خواسته اش که امنیت است میرساند بلکه دو تا آپشن دیگه هم میگذاره روی خواسته اش و به او میدهد
ازدواج و کار
و همه این خواسته ها را از طریق یکی از دستانش بنام حضرت شعیب به او میدهد
آری ، تسلیم راستین کدی است در سیستم خدا که اگر موفق شویم این کد را در خواسته هایمان اعمال کنیم خروجی اش این میشود که علاوه بر اینکه به خواسته ات میرسی بلکه چند آپشن هدیه هم از خدا دریافت میکنی
تسلیم واقعی یعنی مثل مادر اسماعیل شویم که در بدر دنبال آب برای نوزادش بود و دوید و دوید
هفت بار فاصله بین صفا و مروه را رفت و آمد اما دریغ از یک قطره آب
خسته و درمانده برگشت پیش بچه اش
خستگی و درماندگی اش حکایت از این میکرد که خدایا تو بساز ، تو بسازی قشنگتره
خواسته ام آب است ، مرا به خواسته ام برسان
و بعد دید که آب از زیر پای طفلش جوشید
آن هم کجا؟
در بیابان سوزان عربستان
در جایی که به قول قرآن اصلا قابل کشاورزی نبود…
رَّبَّنَاۤ إِنِّیۤ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ
(37،ابراهیم)
و خدا چنان آبی روزی او و طفلش کرد که به برکت آن آب شهر مکه بوجود آمد و هنوز که هنوز است آب این چاه که به زمزم معروف است پربرکت و فراوان در حال خودنمایی است و با زبان بی زبانی به همه ما میگوید
تسلیم خدا شوید برای رسیدن به خواسته هایتان
تسلیم او که در حال گردش زمین و ماه و مریخ و…به دور خورشید است بدون کوچکترین خللی ولی شما از اینکه دست راست خود را در جهت عقربه های ساعت و دست چپ خود را در جهت خلاف عقربه های ساعت بچرخانید عاجزید…
در پناه الله باشید آقا حمیدرضا
سلام آقا رضای نازنین
هر بار که کامنتی برام میزارید که تماما از سر محبت و بزرگ منشی شماست. در جمله جمله شما هدایت میشم به پاسخ سوالات و ابهاماتی که تو روزهای اخیر دنبال جوابش بودم
کامنتهای شما همیشه منبعی از خیر و برکت بوده برام.
خدا بهترینهاشو نصیب شما کنه که انقدر وقت میزارید و منو مورد لطف قرار میدید.
سلام خدمت آقای ثانی عزیز
خیلی خیلی استفاده کردم ولذت بردم ازکامنت بسیارعالی وپربارتون.واقعاصحبت های شماباعث شدکلی ازترمزهام روپیدا کنم وپرده هاازجلوی چشمم کناربره بفهمم که چقدرخواسته هام متضادبوده باباورهام.مثلا تمرکزم رو گذاشتم روی ایجاد ی رابطه عاشقانه وازدواج ولی ازاون طرف ترمزی پیداکردم که من خودم رو انقدردست پایین میگرفتم که دوست داشتم اول ازلحاظ مالی برسم به اون نقطه که همه چی داشته باشم ازدست رنج خودم بعدبا ی شخص ثروتمندازدواج کنم چون نگران این بودم نکنه منوتحقیرکنه به خاطراینکه پولدارنیستم.؟
یعنی درواقع هم دوست داشتم هرچه زودترازدواج کنم اونم با ی آدم مناسب وثروتمندازطرفی ی حس دلشوره واضطرابی داشتم که نه تحقیرمیشم کاش اول برسم به ثروت که منم حرفی برای گفتن داشته باشم.
الان به لطف خدای مهربان وآموزش های استادعزیزم وکامنت فوق العاده شماودیگردوستان به درک بسیارعمیقی ازترمزهام رسیدم وهمه رو دارم تغییرمیدم.
خواهشم ازتون اینه میشه چندتامورد(اگرخصوصی نیست)ازخصوصیات اخلاقی کیس موردنظرتون بفرماییدکه خودتون توی تجسماتتون پرورش دادید وبهش رسیدید؟
واینکه بنظرشما منی که شدیدا دوست دارم همسرم ازمن بزرگترباشه وهمشهری هم نباشیم این ترمزیاخیر؟
سلام به شما زهرای عزیز.
با توجه به ترمزهایی که در خودم پیدا کردم و شباهت زیادی به حرفهای شما داره چیزی که مانع رسیدن شما به خواستتون میشه موضوع عزت نفس ، عدم احساس لیاقت و کمالگرایی در وجودتون
طبق صحبتهای استاد جان و خانم شایسته عزیز و نازنین در دوره حل مسائل بیماری کمالگرایی بصورت یک پدیده خیلی شیک و باکلاس خودشو نشون میده اما در واقع این بیماری میتونه مارو نابود کنه
چرا؟
چون تمام تمرکز کمالگرایی بر روی کمبود ها نقص ها کاستیها و در یک کلام ناخواسته هاست.
و من در جلسه پنج فهمیدم من چقدر بیمار بودم
کمالگرایی باعث میشه تمام مدت بجای تمرکز به خواسته تمرکز تون روی ناخواسته هاتون باشه و طبق قانون ناخواسته بیشتری جذب کنید.مثلا من تو طول این سه سال کارهای ارزشمند و تغییرات شگرفی ور خودم ایجاد کردم که واقعا کار هر کسی نیست .اما ذهن کمالگرا میگه نهههههه هنوز فلان ایراد و فلان ایرادو داری
پس تو آدم بدربخوری نیستی.
کمالگرایی فقط میگه تو بدی تو کمی تو ناکافی هستی تو ایراد داری.
اما از وقتی تو این یک هفته دارم جلسه پنجم گوش میدم میبینم واقعا من تغییراتی کردم که حتی یک صدم اش برای بقیه ارزوئه.
آرزو که چه عرض کنم حتی جرات ندارن بهش فکر کنن که بخان اقدامی انجام بدن.
کمالگرایی باعث شده بود چون من خودمو ناکامل و ناکارآمد میدیدم مدام خودمو قضاوت کنم مقایسه کنم و احساس بد بهم میداد.
الان آگاهانه دارم روش کار میکنم و هی دارم به خودم یادآوری میکنم همون کسی که داری خودتو باهاش مقایسه میکنی آیا عرضه داره این تغییرو تو خودش ایجاد کنه آیا یه مثقال تونسته رشد شخصیتی داشته باشه. حالا چون صرفا وضعیت مالیش از تو بهتره تو داری خودتو ازون پست تر و ناکارآمد تر میبینی؟ آیا این منصفانست؟
اما دیدگاه بهبود گرایی واقعا معجزه میکنه. خودتو با خودت به صلح میرسونه. میتونه رشدتو ببینی میتونی تغییراتی ببینی.
خودتو با گذشته خودت مقایسه کنی.
بعد این رشد بهت احساس قدرت و احساس لذت میده
خود شنا همین الان کلی محاسن اخلاقی دارید که کمالگرایی باعث شده اونارو نبینید و بت توجه و تمرکز روی ایراداتتون خودتون لایق یک رابطه عاشقانه ندونید.
ولی اگر شما با خودتون به صلح برسید میتونید عاشق همین لحظه خودتون بشید. و اونجا دنیا عاشق شما میشه.
چون این وعده حق خداونده.
در مورد نوشتن خصوصیات شخص مد نظرتون هم کاملا خودخواهانه و کاملا ریییییز و با جزئیات بنویسید.
اصلا خجالت نکشید.
چون من دقیقا تجربه کردم
حتی من از خصوصیات ظاهری و جزئیات هم نمیگزشتم.
فکر کنید دارید سفارش میدید براتون بسازن.
در این حد بگم که من حتی از نوشتن جزئیات جنسی هم بسادگی نمیگزشتم.
مو به مو اتفاق افتاد.
با دقت صد در صد.
حتی ازین که در معاشقه دوست دارید چه تجربه ای داشته باشید. درخواست کنید تا خلق بشه براتون.
سلام مجددآقای ثانی عزیز
بسیاربسیارممنونم بابت پاسخگوییتون.خیلی ازنقاط ابهامم روبرام روشن کردید.درست میفرماییدممکنه این پاشنه آشیل من ازاحساس عدم لیاقت یادوست نداشتن خودم بیاد.الان که فکرش رومیکنم میبینم خیلی احتمالش قویه.
بایدخیلی بیشترروی خودم کارکنم تااین ترمزرو ازبین ببرم.بایدتوجهم رو ازروی این نقطه بردارم وانقدربهش فکرنکنم.
بازهم ممنونم ازشماخیلی کمک بزرگی بهم کردید.موفقیتتون آرزومه
درپناه خداباشیدآمین
سلام دوست عزیز
چقدر ا خواندن کامنت شما لذت یردم که اینقدر دقیق وبا حوصله همه چیز و نوشتید وبه من یاد اوری کردید
من اصلا ترمز مذهب ندارم
وهمیشه میدونم قران چیز دیگه ای به غیر این اقایون گفته
ولی انچه که مشکلمه اینکه نمیدونم جرذ به درامد نمی رسم
یعنی چندوقت خوب میشه از اول خراب
بعد بازنشستگی ام چندوقتی بود با خواهرم شریک شدم و تو کار پخش بودم ولی از انجاییکه علاقه نداشتم و عدم لیاقت در خودم میدیدم تمام کارها و به خودش واگذار کردم
چون هر چی تلاش می کردم ذهن مخزبش و درست کنه که می شود بدون زمین خوردن به ثروترسید نمی شد
بالاخره تصمیم گرفتم و دیروز بهش گفتم که دیگه نمیخوام به شراکت ادامه بدم
در کنارش چند وقتیه که رو بازارهای مالی کار می کنم وکلا صبرم کمه
و تو این بازار همه چی و از دست دادم
هی ده تا میرم بالا بیست تا میام پایین
کلا خیلی بهم ریختم ودوسن دارم این ترمز هام وپیدا کنم
سلام دوست عزیزم
بنظرم شما دوره ثروت یک رو کار کنید
چون اقداماتتون در راستای ثروتمند شدن کاملا بر اساس یک ذهن فقیر داره اتفاق میفته.
طبق آموزه های استاد در دوره ثروت یک ، شریک داشتن یا به دنبال یک شغل خاص رفتن برای کسب ثروت کار ذهن فقیره.
کار خاص نیست که شما رو به ثروت میرسونه.
بلکه باورهای خاصه که شما رو ثروتمند میکنه
این ذهن فقیره که میگه ببینم کجا پول هست منم برم اون کارو انجام بدم
باز تجربه خودم میگه ،من اگه قرار بود دنبال این باشم که کجا پول هست اصلا متوجه ترنزهام نمیشدم.
تا آخر عمر هی باید شغل عوض میکردم چون فکر میکردم اون شغله قرار منو ثروتمند کنه.
شما ببینید عشقتون و علاقتون تو چه کاریه و واردش بشید و اگر دیدید ثروت خلق نمیکنید بدنبال رفع ترمزهای مخربتون در مورد ثروت بشید.
کم کم اگر ادامه بدید و تمرکزی روش کار کنید ترنزهارو رفع میکنید و ثروت هم آروم آروم وارد زندگیتان میشه.
سلام حمیدرضا جان
ممنونم برای کامنت زیبا و مر از محتوی شما
البته باید بگم که در مورد ثروت
فقط مسئله خدا نمیتونه به تنهایی
مانع ثروت بشود
چون خود استاد هم فرمودن
هنوز که این همه به ثروت رسیدن
هنوز باور فراوانی توی بعضی قسمت ها
مواجه میشوند
این باور کمبود و فراوانی توی هر چیزی
باید تقویت بشود مخصوصا ثروت
من خودم وقتی توی یک مسئله به مشکل میخورم راجبه فراوانی
می روم اون چیز را تکثیر میکنم
مثلا اگر دستمال کاغذی تموم کنم
توی خانه و باور من این هست که دستما کمه میروم یک باکس دستمال میخرم نمیدونی چه معجزه ایی مبکنه
در پناه خدا باشید
از این به بعد هر پیامی که بگذاری برای من هم میاد چون با کامنت شما خیلی لذت بردم ممنونم عزیز دل
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
از این که تمام تلاشهایمان را کرده باشیم اطمینان زیادی ندارم چون هر زمان راه و ایده و روش نو و تازه ای به ذهن مان می رسد انجام می دهیم و جالب این که فکر می کنیم روز قبل کار زیادی انجام نداده بودیم یعنی زمان مثل این که برای ما کش می آید اگر دیروز سه تابلو می کشیدیم امروز چهار عدد می کشیم و زمان هم هنوز باقی است این مثال را برای توضیح بیشتر دادم که ابهامی در آن نباشد و هر روز قدرت ما برای انجام کار بیشتر می شود و جالبتر از این راههایی است که خداوند برای رسیدن به هدفمان در موقع مناسب برایمان مهیا یا پیشپایمان می گذارد. ما نقاشی می کنیم و البته بعد از نوشتن و پاسخ دادن عقل کل و یا فایلها اما هنوز موفقیتی در فروش آنها نداشته ایم با این که سعی خودمان را کرده و تلاشی را که به نظر خودمان توانسته انجام داده ایم ولی اکنون دیگر فروش آنها برای ما جذابیت کمتری دارد تا خلق آن و دقیقا به همین نکته ای که استاد ذکر کرده اند که باید از طول مسیر لذت ببری رسیده ایم و تمامی اینها با توکل به خداوند و هدایت او صورت گرفته است و به عقب که نگاه می کنیم در طی این یک سال و چند ماهی که ما عضو خانواده بزرگ جهانی استاد شده ایم خودمان هم باور نداریم این همه تغییر را. صبح با دعا و نوشتن فانوس دریایی شروع می شود و کارنامهای را برای ما تا شب رقم می زند که مروری بر گذشت روز و بر داشتها و تلاشهایمان از زمان بر مبنای صرف انرژی مان داشتیم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
بیشتر آشنایی ما با سرگذشت و بیوگرافی نقاشانی بوده است که در کتابها خوانده آیم مانند سهراب سپهری یا کمال الملک ویا پل گوگن یا داوینچی که همه آنها جدای از وضعیت مالی خود برای دست یابی به آنچه که در فکر و ذهن و ایده های الهامی به آنها بوده بسیار بسیار عاشقانه عمل کرده اند و با تمام وجود خود در پی کشف قوانینی در رابطه با رنگها،تاثیر نور در طبیعت، چگونگی تلفیق رنگها، دید خاص خود از آنچه که در طبیعت می بینند و به تصویر کشیدن ان، کشف راز ارتباط رنگهای مکمل ویا متضادوو……..بودند و به معنای واقعی هنگامی که نقاشی می کردند آنقدر غرق در کار خود بودند که اگر نور خورشید رو به غروب نمی رفت آنها متوجه نمی شدند و اگر در آتلیه بودند ساعتها می گذشت و شاید هم روزها که آنها در گیر خلق آنچه که در ذهن خود بودند می شدند و جالبتر از همه این که کمتر نقاشی را می توانی پیدا کنی که اثری را که خلق می کرد در زمان خودش مورد پسند مردم قرار می گرفت .آنها همیشه افکار و باورهایی جدا از اکثریت مردم جامعه داشتند و در اکثر موارد حتی مسخره هم می شدند اما اکثر آنها یا بهتر است بگویم همه آنها به آنچه که می دانستند و به آن ایمان داشتند که درست است عمل می کردند ایمانی همراه با عمل.اما آنها رمان رسیدن به اهدافشان را به درستی نمی دانستند مهم خلق ایده و هنرشان بود زمان برای آنها مفهومی مانند بقیه نداشت
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
باورهای مخرب زیادی را ما داریم هر چند که نمی توان آنها را از قبل شمارش کرد چون اطلاعی از وجود آنها نداریم و با تمرکز بیشتر بر روی فایلهای استاد و گوش کردن و عمل کردن به نکاتی که ایشان می فرمایند کم کم پی به آنها برده آیم اما باورهایی که تا کنون به آن رسیده ایم
اول از همه باور کمبود است که یکی از ترمزهای مخفی ذهن ما بود
دومین باور ، باور بی ارزش بودن کار هنری و پرداخت نشدن بهایی بابت آن است و سومین آنها شرک که ما ناخودآگاه در بعضی از موارد می فهمیم که خود ما قدرت زندگیمان را حتی سر موضوعی پیش پا افتاده به دیگری می دهیم و به یادمثال راه رفتن مورچه می افتیم مثالی برای افراد مشرک.
دیدن استاد در روبروی دریاچه ای که این روزها به فواره زیبایی هم مزین شده است و پاشیدن قطرات آب مانند مروارید غلتان به آسمان باز هم ما را غرق در شادی کرد و روزی به روشنایی نور و آب را برای ما به ارمغان خواهد اورد و صدای استاد و سخنانشان که به رنگ سبز درختان پرادایس است انواع سبزهایی که در زیر نور خورشید می درخشد و زحمات بی دریغ و بی حد خانم شایسته عزیز که در تمامی این مراحل ما را یاری دادند تا بتوانیم خوب ببینیم، خوب بشنویم و خوب درک کنیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این کامنت بینظیر مهشید و شیرین عزیزم.
خدای من خدای من چقدر عالی نوشتید
اول از همه باور کمبود است که یکی از ترمزهای مخفی ذهن ما بود
دومین باور ، باور بی ارزش بودن کار هنری و پرداخت نشدن بهایی بابت آن است و سومین آنها شرک که ما ناخودآگاه در بعضی از موارد می فهمیم که خود ما قدرت زندگیمان را حتی سر موضوعی پیش پا افتاده به دیگری می دهیم و به یادمثال راه رفتن مورچه می افتیم مثالی برای افراد مشرک.
واقعا قابل تحسین هستند
امیدوارم حالت که این باورهای اشتباه مون و فهمیدیم وبا استمرار دست به اقدام بزنیم
به فکر بهبود گرایی باشیم و دست از کمالگرایی برداریم
خدایا تو هدایتم کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
خدایا تو قادر و توانایی من از خودم هیچ چیز نمیدونم راه حل تمام مسایل تو میدونی هدایتم کن
خدایا من از هر نیازمندی نیاز مند ترم این تویی که میتونی کمکم کنی
خدایا من میخوام لذت ببرم از این زندگی روی شونه های تو میشینم و سکان زندگیم و میسپارم به دستهای امن تو
دوست عزیزم انشا که هر روزت بهتر از روز قبلت باشه
سلامت شاد و ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
سلام دوست گرامی
کامنت شما رو خوندم
من یه ترمز خیلی قوی از نوشته های شما پیدا کردم که خودتون متوجه اون نیستید
متاسفانه چون سرگذشت نقاشان رو در گذشته خوندید الگوی خیلی بدی از اونها توی ذهن شما نقش بسته و باور مخربی شکل گرفته که باعث شده فروش نداشته باشید
اگر این باور رو ادامه بدید من به شما قول میدم آثارتون بعد از مرگ شما خیلی طرفدار پیدا خواهد کرد و قیمت های بالایی خواهد داشت
این ترمز شماست: “جالبتر از همه این که کمتر نقاشی را می توانی پیدا کنی که اثری را که خلق می کرد در زمان خودش مورد پسند مردم قرار می گرفت .”
ببنیند شما باور کردید که آثار نقاشان چون از اکثریت جامعه جدا بودند در زمان خودشون طرفدار نداشتند و این خیلی باور خطرناکیه
چون دقیقا اونها هم همین باور رو داشتن
این اصلا جالب نیست برعکس خیلی هم وحشتناکه
به چه دردی میخوره بعد از مرگ معروف و پولدار شدن؟؟
روی این ترمز کار کنید. این همه نقاش امروز هستند که ثروتمند از دنیا رفتند نمونه اش خانم ایران درودی که در اوج شهرت همین پارسال از دنیا رفتن
ایشون خیلی تابلوهاشون قیمت بالایی داشتن به طوری که با پولی که داشتن اقدام به ساخت موزه شخصی برای آثارشون کردن و الان هم موسسه ایشون داره کارای موزه رو انجام میده
ایشون در زمان حیات شون خصوصا این اواخر خیلی در ایران معروف شده بودن و لایوهای طولانی میزاشتن و من خودم همیشه لایوهاشونو میدیدم و با وجود کهولت سن پرانرژی صحبت میکردن
ایشون باور لیاقت بالایی داشتن برای هنرشون
تحصیلات بالا
در فرانسه درس خونده بودن
و ما مردم هم در کنارش بودیم
این هنر نیست که هنرمند از جامعه خودش جدا باشه
امروز مردم به جایگاهی از فرهنگ رسیدن که هنرمندانشون رو با احترام رفتار میکنن
آثارشون رو میخرن
فالورشون میشن
هنرمندان ما اصلا در تنهایی نمیمیرن
قدیم رو رها کنید
اونا الگوهای خوبی نیستن
این الگوها زیادن
این هارو پیدا کنید
نه کسایی که بعد از مرگشون معروف شدن
وگرنه شک نکنید که شما هم همین سرنوشت را خواهید داشت
امیدوارم کمکتون کرده باشم
خوشحال میشم نظرتون رو بدونم
واثقی
به نام خداوند مهربان
سلام خانم واثقی
ممنون از لطف شما ما از خواندن کامنت شما خیلی خوشحال شدیم و واقعا ما فکر نمی کردیم که این یک باور باشد چه برسد به این که ترمز هم باشد و نظر شما برای ما راهنمایی بسیار درست و با ارزشی بود که آن را یک نشانه از طرف خداوند می دانیم و اگر باور درستی داشتیم حتما تا به حال موفقتر از این بودیم. حتما الگوهای مناسب را پیدا خواهیم کرد و بر روی باورهای مان بیشتر کار می کنیم اگر نظر دیگری دارید خوشحال می شویم که آن را بدانیم. با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما.
خدایا شکرت
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه
مطمئن بودم که اصلا حواستون به این موضوع نیست
چون ترمزها خیلی نامحسوس هستند
و خیلی مخفی
با نوشتن میشه پیداشون کرد
باید کامنت های خودتون رو بارها بخونید و هر جمله رو بررسی کنید
این الگویی که بهتون معرفی کردم در زمینه هنر واقعا الگوی کاملیه
توصیه میکنم کتاب ایشون رو بخرید و بخونید
کتاب در فاصله دو نقطه ایران درودی که به چاپ 36 رسیده!!!
در زمان زنده بودنشون
تمام لایوها و پست های ایشون رو ببینید تا باهاش آشنا بشید
ایشون کودکی سختی داشتن و دچار بیماری هایی بودن
ولی به عشق نقاشی بهش غلبه کردن
البته فک میکنم به همین دلیل باورهای سلامتی شون مشکل داشته باشه چون در اواخرعمر هم دچار بیماری هایی شدن
پس حواستون باشه در بعد سلامتی اعراض کنید از ایشون
یه نکته ای رو بگم
در یکی از لایوهاشون گفتن من نقاشی از یه قسمتی از کهکشان کشیدم که بهم الهام شد اون تصویر
و بعد ها دیدم عکس اون قسمت رو گرفتن و با نقاشی من مو نمیزنه در صورتی که هیچکس اون تصویر رو ندیده بود و بعد از نقاشی من اون عکس گرفته شده
تمام آثارشون الهاماتی هست که بهشون شده
ایشون معروفن به نقاش نور
نور رو میتونن بشکن
منظورم نور روی اجسام و سایه نیست
خود نور رو در آثارشون بررسی کنید
در همین کتابشون نوشتن که به مشکل مالی میخورن یه مدت و تابلو کنار خیابون میفروشن
کارت پستال درست میکنن میفروشن
اصلا نترسید از اینکه کنار خیابون تابلوهاتونو بزارید
از یه جایی شروع کنید
در قدم اول دوره 12 قدم استاد میرن به یه نمایشگاه که نقاشی های چاپ شده میفروشن با قیمت های بالا مثلا 2000 دلار
اون جلسه خیلی میتونه بهتون کمک کنه
خبر موفقیت هاتونو بهمون همین جا بدید حتی اگه چند سال بعد شد
واثقی
به نام خداوند مهربان
سلام خانم واثقی
از خواندن کامنت شما خیلی خوشحال شدم نه به خاطر این که در این مورد مهم نکات با ارزشی را گفته آید بلکه بیشتر برای این که یک هم زبانی که می داند چه چیز در کجا درست قرار گرفته و یا اشتباه یک فرد آگاهی که بیرون از خودت باورهایت را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و راهنمایی دقیق و درستی را انجام می دهد و نه تنها این و مهمتر انکه پشت هر کلمه محبتی قرار دارد که آن را احساس کردم و ممنون از شما حتما خبرها را به شما خواهم داد، مخصوصا که انگیزه خوبی هم بوجود آوردید من هم برای شما آرزوی موفقیت دارم ممنون
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم خانوم گرامی و همه دوستان همفرکانسی
تجربه هایی که من از رسیدن به اهدافم داشتم از دوران بچگی بود که تقریبا بین7تا 8 سال بودم که من یسری گوسفند هم بابام و هم عموم به من گوسفندانی سپردن که بتونم درست بچرونمشون و چاق بشن و گفتند یه هدیه بهت میدیم حالا کاری ندارم که اون هدیه هم ندادن ولی اصل این جریان این بود که من هدفم رو دنبال کردم و تلاشم کردم و باور داشتم که میرسم و رسیدم و درمقابل بودن افرادی که با تجربه بالاتر و بیشتر ولی مثل من نتیجه نگرفتن فقط نتیجه مالی که برا من نداشت چون نگاهم به هدیه اون عموم بود که بواسطه اینکار بهم میده و خدا بهترش میتونه بده
بعدمن چون در خانواده کارگر و زحمت کشی ها زیاد مثل بنایی و چوپونی و اینا داشتم دوست داشتم خودم مغازه داشته باشم و کار راحت تر بعد یبار تلویزیون نگاه میکردم این افرادیکه کرکره های مغزشون میدادن بالا حال میکردم و میگفتم خدایا به امید تو و گفتم منم میخوام و رسیدم ولی یه ترمزی که داشتم شریک بود که اونم باور محدود بود من مسئول اونم که اونم بامن کار کنه و شریکی باشه با اینکه من خیلی بهتر و بیشتر کار میکردم و توسط خانواده احاطه شده بودم که باید شریک باشیم و اوایل کار خیلی خوب بود حتی بدون تبلیغ ما مشتری داشتیم چون باور داشتیم که خداوند مشتری رو میرسونه ولی یه باور اشتباه یهو اومد سراغمون که برا پیشرفت بیشتر وام برداریم و اینا و این شروع جریانات اشتباه شد با وام ما اشتباهات بسیاری داشتیم نگاهمون افتاد بدست بقیه افکار منفی هر ماه میومدن و اینا و یه دوستی که با ما شروع کرد به کسب و کار با اینکه عقب تر از ما بود ولی اعتقادی به وام نداشت و هدایت شد به بهترین مغازه که خرید با قیمت دلخواهش بدون وام و واقعا پیشرفت خوبی کرد در حوزه شغلی خودش که الان براحتی ماشین میخره عوض میکنه و میدونم که بالای یک میلیارد همیشه نقد داره حسابش ویروزی من بخودم اومدم گفتم حتما من دارم اشتباه انجام میدم باورهای اشتباه دارم و مغازه که شریکی بود جم کردم بعد شروع کردم به تسویه وام هام یکی یکی و هدایت شدم به یه شغل راحت و عالی با اینکه پولی ندارم برای شروع داره از یجای دیگه سرمایه هاش جور میشه که بعد از اون که موفق شدم حتما کامنت میزارم در دوره دوازده قدم که خریدم ولی این مورد در مورد خودم بهش افتادم من هر کاری رو انجام بدم موفق میشم فقط کافیه بخودم تکیه کمک و ایمان بخدا اون کار بهترین کار میشه خدایا شکرت که من رو با استاد آشنا کرد و مدارم رفت بالا که هدایت بشم به بهترین آگاهی ها
در پناه خدا آرزوی بهترین ها رو برای همه دوستان و استاد عزیز و مریم خانوم دارم
چرا با وجود تلاش فراوان به اهدافم نرسیده ام ؟
به نام خدای غفور رحیم
با سلام خدمت استاد عزیزم خام شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با انها بزرگ
امروز صبح که دوست عزیزم پیام اومدن فایل جدید رو بهم داد و اومدم صفحه سایت رو باز کردم و عنوان فایل رو دیدم مفهوم آیه :
و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب الدعوه الداع اذا دعان
رو خیلی بهتر و واضح تر درک کردم
فهمیدم که استاد پیام آور خداوند برای من شده تا پاسخ سوالی که چند روزه ذهن من رو به خودش مشغول کرده رو دریافت کنم و این یعنی من در زمره بندگان خداوند هستم و خداوند براش مهمه که جواب سوال من رو اینجوری میده اگر اینطور نبود که از واژه ی عبادی استفاده نمیکرد و کلمات دیگه ای رو بکار میبرد مثل ناس و یا واژه های مشابهش
و همین چقدر امید بخشه
بعد از اینکه استاد فایل قبلی رو گذاشتن روی سایت با عنوان :
چگونه با کشف قوانین به خواسته هایم رسیدم
اون فایل من رو به فکر فرود برد که چرا من مثل استاد و یا مثل بچه های سایت که نتایج فوقالعاده ای گرفتن نتونستم به اونچه که مد نظرم هست برسم توی این 4 سال
البته که نمیخوام ناسپاسی کنم و ناشکری چون من الان خیلی متفاوت شدم از قبل از آشنایی با استاد از همه لحاظ و یکیش همینه که درحالی که خیلی از افراد همین موقع که ما داریم این آگاهی ها رو دریافت میکنیم غافل از هرچی حتی نمیتونن از تختخوابشون بیان بیرون که بخوان ی هدفی داشته باشن
سلامتی که داریم آرامشی که داریم
خواب و استراحت خوبی که داریم
و حتی کسب و کار و درآمدی که داریم
اما برای من روند تغییرات خیلی آرام بوده جوری که همیشه فکر میکنم با اینهمه انرژی و وقت و تلاشی که من داشتم باید نتایج جوری می بود که دیگه بعد از 4 سال من به اون چیزهایی که مد نظرم بوده و هست میرسیدم و این طبیعی نیس
بعضی وقتها تکامل رو بهانه میکردم که حتما تکاملم طی نشده و باید آرام آرام پیش برم که با این صحبت هایی که استاد کردن تکامل نمیتونه دلیلش باشه چون هستن بچه هایی توی سایت که در کمتر از این زمانی که من وقت گذاشتم و کار کردم به اون چیزهایی که من میخوام رسیدن مثل خرید زمین و ماشین و درآمد های 100 میلیونی به بالا و …..
بعضی وقتها میگفتم نباید خودم رو مقایسه کنم با دیگران چون سیر رشد و پیشرفت هر کسی فرق میکنه با توجه به بک گراندی که داشته اما اینهم باز من رو قانع نمیکرد چون بالاخره باید اون تصاعده اتفاق می افتاد
خلاصه همین درگیریهای ذهنی باعث میشد که من رو سوق بده به سمت احساس بد که البته سعی میکردم کنترلش کنم و تو احساس بد نمونم طبق اصل احساس خوب اتفاق خوب و احساس بد اتفاق بد
تا اینکه امروز از خداوند خواستم که آرامش رو بر قلبم جاری کنه تا بتونم درک درستی داشته باشم از آگاهی های استاد که جوابش رو امروز توی این فایل دریافت کردم
همون لحظه ای که استاد شما با اون تیشرت سفید رنگ ظاهر شدین جلوی قاب دوربین اونم توی این بهشت رویایی انگار که نوری به قلبم تابیده شد و ی حس خیلی خیلی خوبی گرفتم فقط از دیدن رنگ سفید لباس شما بماند خیره شدن به این اندام فوق العاده که خودش نمود عمل به قانونه .
وقتی به بدن شما داشتم فکر میکردم متوجه شدم که من در مورد سلامتی باورهام خوب بوده چون خیلی راحت با دوره سلامتی تونستم 11 کیلو وزن کم کنم اونم منی که اضافه وزن خاصی نداشتم که خیلی اذیت کننده باشه فقط ی ذره شکم داشتم که اونم آب شد .و همین نشون میده که چقدر میشه راحت به ی خواسته رسید اگر مقاومتی یا همون ترمزی نباشه
استاد جان شما توی فایل قبلی گفتین من به هرچی که میخواستم رسیدم و هیچ چیزی نیست که من آرزوی داشتنش رو داشته باشم ااما من وقتی به خودم نگاه کردم هنوز خیلی چیزها هست که دوست دارم داشته باشم البته که با بودن توی این مسیر به خیلی چیزهام هم رسیدم ولی این بی نیازی که شما داشتین راجع بهش صحبت میکردین هنوز اتفاق نیفتاده
و وقتی سوال اول این فایل رو خوندم :
سوال اول :
چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن رو انجام داده ای هنوز به آن نرسیده ای ؟
جواب: دیدم که بله من خیلی چیزها است که با وجود اینکه تلاش کردم بهشون برسم ولی هنوز اتفاق نیفتادن مثل :
پیدا کردن عشق و علاقم
ازدواج
استقلال مالی
سوال 2:چه افردی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر یا تلاش های مشابه شما خواسته های آنها محقق شده است ؟
مرجع من برای اینکاربعضی از بچه های سایت هستن که وقتی کامنت هاشون رو میخونم و یا داستان هدایتشون رو میبینم و میخونم که در عرض 4 تا 5 سال به اونچه که میخواستن رسیدن و الان اون چیزهایی که مد نظر من هستن رو دارن مثل آقای عطار روشن آقای خوشدل و مطمانا خیلی های دیگه هم هستن که اصلا کامنت نمیزارن با وجود اینکه خیلی نتیجه گرفتن یا خیلی کم کامنت میزارن و من از این طریق متوجه میشم که چه پیشرفت هایی داشتن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای(ترمز های مخفی) را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی باعث شده که با وجود این همه تلاش باز هم به آن خواسته ها نرسی ؟
فکر میکنم ریشه ی همه ی اینها :
خوب نشناختن خودم و فاکتور سن باشه
مثلا در مورد ازدواج من خیلی روی باورهام کار کردم دوره عزت نفس رو گرفتم دوره به صلح رسیدن رو گرفتم و روشون کار کردم و هنوز هم دارم گوششون میدم .در کنارشون روی باورهای توحیدیم کار کردم و دارم میکنم و جدیدا هم با دوره حل مسایل دارم روی این مورد کار میکنم و حتی به محضی که شروع کردم نشانه ها هم اومدن اما در نهایت نمیشه اون چیزی که من میخوام
توی ناخودآگاه من انگار این فاکتور سنه هنوز خیلی کمرنگ نشده و البته که باور کمبود هم تقویتش میکنه که با این سن مورد مناسب کمه
در مورد استقلال مالی هم باز من کار کردم روی باورهام هم با دوره کسب و کار هم روانشناسی ثروت یک ولی روند تغییرات کنده مثلا درآمد من 10 برابر شده ولی این ده برابره ی مبلغی نیست که من راضی باشم که به من استقلال لازم رو بده
یا در مورد پیدا کردن عشق و علاقم الان تبدیل شده به ی آرزو برای من که هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم در موردش که چه چیزی هست که من عاشقانه دوسش داشته باشم واقعا نمیتونم به شناخت برسم میدونم چه توانایی هایی دارم اما هیچکدومشون عشق سوزانی توشون نیست
سپاسگزارم
سلام نسرین عزیزم که همیشه کامنت های فوق العاده ای میزارید
من خواستم نظر خودم بگم در مورد سن چون یه مدت ذهن منم درگیر کرده بود امیدوارم بتوانم حق مطلب و بهت بگم
من خودم به خاطر سن و باور کمبود مرد در سن ٢۵ سالگی ازدواج کردم سریع یعنی خانواده من میگفتن تو همون ٢۵ سالگیم که تو هم موندی و از این حرفا انقدر من استرس گرفته بودم که حد نداشت و زمانی ازدواج کردم که اولا دوزار عزت نفس نداشتم و بخاطر باور کمبود مرد که سالها تو مغز من کرده بودن ازدواج کردم نتیجه چی شد ١٢ سال زجر و عذاب یعنی این ترس منو نابود کرده بود بعد همه میگفتن سریع طلاق بگیر تا سنت بیشتر نشده یه ازدواج دیگه بکنی اما خداروشکر خدا هدایتم کرد یه روز و این مسئله برای همیشه برام حل شده و هیچ استرسی ندارم
اولا در مورد باور کمبود که به من میگفتن تعداد زنا بیشتر از مرداست کاملا دروغ برو تو گوگل اداره امار اولا و ببین میبینی که اتفاقا تعداد جمعیت زنها ١ میلیون کمتر از مرداست پس اصلا اینو باور نکن بعد فکر کردی خدا تعادل در جهان برقرار نمیکنه خدا نمیزاره زمینش خراب بشه خدا مدیریت جهان بر عهده داره و همه چی طبق نظم بعد یه مسئله دیگه چرا ما برای خودمون تاریخ انقضا میزاریم تاریخ انقضا ما زمان مرگ ماست که اونم دست خداست یکی تو کودکی یکی پیری پس من تصمیم گرفتم برای خودم تاریخ انقضا نزارم این سن فقط حرفای مردم هست که اصلا نباید اهمیت بدی مثل فقر و فحشاء که همه ادما همش میگن هیچ سنی برای ازدواج و داشتم رابطه عاشقانه وجود ندارد تا زمانی که زنده هستیم این فرصت داریم مگر خودمون بخواهیم این فرصت از خودمون بگیریم اونم با گوش دادن به باور مردم جامعه اگر یوتیوب داری خیلی میتونه کمکت کنه تو برنامه امریکن تلنت یه خانمی که ٨۵ سال سن داشت با پاتنر ۴۵ سالش امد رو سن و شروع کرد به رقصیدن اتفاقا برنده هم شدن یعنی اصلا به این حرفا گوش نکن که مرد نیست یا سنت زیاده همش چرت و پرت ادماست همانطور که برای داشتن هیکل زیبا ثروت هیچ وقت دیر نیست و کلی ادما تو سن بالا کلی هیکل خفن ساختن و ثروتمند شدن برای رابطه عاشقانه هم هیچ وقت دیر نیست تا زمانی که زنده هستیم فرصت داریم و همیشه هست اما مهم ترین مسئله واقعا تو روابط عزت نفس اون زن ٨۵ ساله اصلا احساس بد و اینکه صورتش کلی چروک نداشت اون انقدر از درونش قدرتمند بود که یه مرد ۴۵ ساله عاشقانه کنارش بود و عاشقانه میرقصید باهاش خیلی دلم خواست اینا رو بگم البته واقعا اول به خودم میگم امیدوارم برای شما هم مفید باشه در پناه خدا باشی عزیزم
سلام به ندا جان عزیز. واقعا پاسخت حجت رو بر من تمام کرد چقدر با آوردن اون الگو منطقی کردین این قضیه رو برام .توی زمینه سن من خیلی بهتر شدم از وقتی که از آگاهی های استاد استفاده میکنم ولی بعضی وقتها توی ناخودآگاهم ران میشه مخصوصا وقتی میبینم افراد با سن کمتر از من راحت ازدواج میکنن خودش رو نشون میده .واقعا این پاسخ شما هم هدایت خداونده برای من که این ترمز رو از ذهنم پاکش کنم و خدا وند رو شاکر م که چهره و اندامم جوری هست که اصلا بهم نمیاد 45 سالم باشه و همین خودش ی نعمت بزرگه .مرسی عزیزم که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی خیلی خیلی حسم خوب شد عزیزم
فاطمه سادات
سلام دوست عزیزم.
من همیشه لذت میبرم از خوندن کامنتهات.
یه جمله ات نظرمو جلب کرد گفتم برات کامنت بذارم.
آخر متنت گفتی پیدا کردن یک رابطه عاشقانه برات شده آرزو.
عزیزم بنظرم همین یه باگه.
نباید برات بشه آرزو.
وقتی میگی آرزویه،یعنی دست نیافتنیه.
یعنی خیلی ازش دوری.
بنظرم تمرکزتو از روش بردار و خودتو رها کن.
یادته استاد در دوره کسبو کار گفتن هرچی که عظیم باشه برامون یعنی ما خیلی دوریم ازش؟
موفق باشی.
سلام به دوست خوبم . مرسی عزیزم که این نکته رو بهم یادآوری کردین البته من در مورد کارم این رو نوشتم نه روابط ولی خوب که دقت کردم بله حق با شماست و سعی میکنم رهاتر باشم در مورد این موضوع .بله استاد توی دوره کسب و کار دقیقا این رو گفتن و الان که جلسه اول رو توی ذهنم مرور کردم دیدم بله من ناخودآگاه از این واژه استفاده کردم که همین نشون دهنده فاصله فرکانسی زیاده باز هم ممنونم
فاطمه سادات.
وای نسرین جان منم دقیقا همین مشکلو دارم.
میگم اکثرا هدفشون مشخصه و اراده انجامشو ندارن.
ولی من اصلا نمیدونم دقیقا چه کاریو دوس دارم.
هرچی لیست مینویسم،خودمو بررسی میکنم،از اول طوری نبودم که عاشقانه به یه هنر یا کار علاقه داشته باشم.
هیچ کاری نیس که حاضر باشم روزی 10 ساعت براش وقت بذارم و خسته نشم.
واسه همین سراغ هر حرفه ای میرم وسط راه خسته میشم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربون
سلام نسرین جان
کامنت شمارو خیلی دوست دارم و همیشه میخونم خواستم یه راهنمایی کنم نسرین جان استاد توی عشق مودت یه فایلش درمورد سن صحبت کرد و گفت خیلی از خانمها نگران این هستن که سنشوبالا رفته ودیگه کسی اینا نمیگیره در حالی که خیلیا دوست دارن با خانمهای سن بالا ازدواج کنن چون میگن اونا عاقلترن )البته که شما هنوز سنی ندارید
ولی کاش میتونستیدعشق مودت رو بخرید من از وقتی خریدم و به حرفای استاد عمل کردم بقدری آدمهای اطرافم خوب شدن که به خودم میگم چرا اینا قبلا اینطوری نبودن فهمیدم من رو خودم خوب کار کردم از خانوادم از مردم…. و من خودم بیشتر عاشق خودم شدم عزیزم اگه عشق مودت رو خریدی بعد متوجه ی این حرف من میشی
و مطمینم آدمهای زیادی هستن که عاشق شما هستن وقتی رو خودت کار میکنی خودتو ارزشمند کنی همه به سمتت میان
و اون موقع خودت حق انتخاب داری لیاقتت کدوم یکی از هموناس انشالله که سری بعد بیای بنویسی عروس شدی
برات آرزوی خوشبختی میکنم موفق باشی عزیزم
سلام به فاطکه جان دوست عزیزم . مرسی عزیزم باری این نکته ی ارزشمندی که عنوان کردی از دوره مودت . بله توی برنامم هست خرید این دوره ان شا الله در زمان مناسب هدایت میشم به خریدش . بله خدا رو شکر خودم هم این احساس رو دارم که خیلی عاقل تر و پخته تر و بزرگتر شدم از وقتی که اودم توی این مسیر زیبای خودشناسی و خدا شناسی . مرسی عزیزم که وقت گذاشتی و نظرت رو برام مکتوب کردی
سلام به نسرین خانم عزیز، دوست خوب و زرنگ کلاس، با اینکه خودت قانون را خیلی بهتر از من درک کردی و عمل کردی ولی دوست داشتم در مورد سن که پاشنه آشیلتون هست بهتون بگم هستند کسانی که رابطه عاطفی خوب و عاشقانه دارند حتی با وجود اینکه سن زن بیشتر از مرد بوده و زندگی خوبی کنار هم دارند چون سن فقط یک عدد هست اون فرکانس و هم مدار مهمه که دو نفر بتوانند با عشق کنار هم زندگی کنند، بیا الگوهایی رو پیدا کن که با سن بالا و یا حتی سن بیشتر خانم از آقا رابطه خوبی دارند من چون این الگو رو دیدم باور دارم سن ملاک نیست
سلام به فهمیه جان . مرسی عزیزم که قانون باورها رو بهم یادآوری کردی .بقول استاد دونستن یکی چیز تا باور کردنش تا عمل کردن بهش خیلی فرق میکنه .من میدونم که سن فقط ی عدده و مهم فرکانس دو نفره چون قبلا نمیدونستم اما این باید نهادینه بشه توی وجودم از طریق تکرار و پیدا کردن فکت ها و سعی میکنم این رو عمل کنم بهش .ممنونم عزیزم
سلام بر استاد مهربان
سلام بر دوستان خوب خودم
استاد همیشه در حال آبدیت کردن و بروز رسانی کردن فایل ها هستند و این یعنی اینکه باید همیشه در حال تلاش و حرکت بود
باید همیشه به خود گفت چکار کنم که از این بهتر بشود
چکار کنم که روند زندگی و کاری من هر روز روان تر و روان تر باشد
همه اینها درس هایی برای من دارد که عمل کردن به ان واقعا من را به سرمنزل موفقیت می رساند
من هم خیلی اهداف برای خودم انتخاب کرده ام و تا نیمه رفته ام و به هر علتی کم کم بین آن فاصله افتاده و کم کم این فاصله به چند روز و بعد چند ماه و بعد دیگر آن هدف کامل رها شد و به ورطفه فراموشی و محقق نشدن سپرده شد
مثل
یادگیری زبان انگلیسی
باشگاه رفتن
مطالعه کردن
تحقیق کردن در مورد کارم
جستجو کردن در مورد تازه های کسب و کارم
بهینه و درست غذا خوردن
بازپرداخت بدهی های خودم
کسب و کار خودم
اینها هدف هایی بود که واقعا برای آنها تلاش کردم و وقت گذاشتم و انرژی مصرف کردم ولی نشد
حال من با پیدا کردن الگوهای خوب برای خودم و اینکه به خودم این را بگویم که چرا بعضر از افراد بدون کمترین تلاش فیزیکی به راحتی به دستاوردهای خوب می رسند ولی بعضی دیگر از افراد با داشتن این همه امکانات و موقعیت ها باز نمی توانند به راحتی به نتیجه برسند
حرف هایی که استاد اکنون می زنند حرف های زندگی همه ما است و دقیقا همین اتفاقات و همین تکرار مکررات در روند زندگی ما قابل مشاهده است
همه اینها بر می گردد به ترمزهایی که در ذهن من است
ترس هایی که نسبت به اهداف خودم دارم
نگرانی هایی که در مورد چگونگی رسیدن به خواسته هایم دارم
گوش دادن به حرف های دیگران و نظرات منفی دیگران که روی کار من اثر منفی می گذارد
همه اینها باعث می شود که من نتوانم براحتی به جلو حرکت کنم و بتوانم روی خودم کار کنم
و در وجود من هم این همه ترمز وجود دارد و همیشه ترس از شروع کار داشتم
ترس از ادامه راه داشتم
ترس از حرف های دیگران داشتم
ترس از به موفقیت نرسیدن داشتن
ترس از نشدن ها داشتم
به مشکلات کارم نگاه می کردم
دنبال گرفتاری ها و نبودن های کارم بودم
همیشه در کارم ضعف ها می دیدم
همیشه در کارم نواقص کارم را می دیدم
اکنون می دانم که همه اینها همان ترمزهایی است که مثا سنگ و آجر جلوی چرخ ماشین زندگی خودم چیده ام تا ماشین من حرکت نکند و نتواند براحتی جلو برود
اکنون این را درک کرده ام که چرا با وجود ان همه تلاش باز نمی توانستم براحتی به موفقیت برسم و همه اینها در خودم و در درون افکار خودم نهفته بوده است
اینها نشان از گره های ذهنی من بوده است و چقدر استاد براحتی و آسانی و سادگی این موضوع را در این فایل برای من شرح دادند و آنرا باز کردند
خداوند را سپاسگذارم که در این مسیر قرار گرفته ام و با این درک و آگاهی می توانم قدم به قدم بسوی خوشبختی حرکت کنم
از خداوند خواستارم که با هدایت های خودش من را کمک کند تا در دوره کشف قوانین زندگی بتوانم شرکت کنم و این دوره عالی را بتوانم تهیه کنم تا با تمرین های این دوره از خودم سعیدی بسازم که با دیروز خودم کلی تفاوت داشته باشم
می دانم هر چه را که بخواهم به دست خواهم آورد
البته با ساخت باورهایی مناسب
وقتی که استاد توانسته است از بندرعباس اکنون به آمریکا برسد پس من هم می توانم براحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم
می دانم که هر چه بیشتر روی افکار و باروهای خودم کار کنم براحتی و آسانی می توانم به خواسته های خودم دست پیدا کنم
می دانم که می توانم به سادگی هر چه را که بخواهم می توانم به دست بیاورم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام خداونـــــد بخشنـده مهـــــــربان
امروز یکشنبه بیست و یکم خرداد ماه سال هزارو چهارصد و دو ساعت 9.00 صبح
خداوندی را سپاســـگزارم که هرگـاه در زندگیم با مشکل و ناخواسته ای مواجه میشم و قراره که چالشـی رو تجربه کنم که برام بزرگـه و منو میترسونه و قلبمو میلـرزونه که حس میکنـم توانایی اینکه از پسـش بربیام رو ندارم میتـــونم به همون اندازه که باور دارم و ایمانم قوی شده به نیرویی مطلق در جهان اتکا کنم که خیلی از کارامو اون ((ربّــــــــ جهــــان ))هست که انجام میده .
این ذهـــن نجوا گر من که میخواد هرکاری رو که میخوام انجام بدم ، با منطق و استدلال های بازدارنده جلومو بگیره و مانع بشه که از الهامات خداوند بهره بگیرم و با جلوه دادن ترس و دشواری های مسیر منو از برداشتن هرقدمی به جلو باز داره
راستش علیرغم اینکه من ادعا میکنم که رو خودم کار میکنم خیلی سست و شکننـده میشم و توکلم ضعیف میشم و به قول استاد عباس منش انگـار علـف های هرز ذهن من شروع به رشد میکننـد که منو از پا دربیارند
تو این مواقع بستگی داره که چقدر تونسته باشی در شرایط های مختلف ذهنتو تربیت کرده باشی که با ابزار های مناسب از حالت نامناسب دور نگهش داری
چقدر بتونی زمان بخری تا وقت مناسبی و شرایط و موقعیت متناسب با اون چالش سر راهت ظاهر بشه . چون وقتی ما یه خواسته ای داریم جهانی که در حال گسترش هست تلاشس میکنه که موقعیتی برات فراهم کنه که تورو به موفقیت برسونه
هر چقدر بتونی ذهنتو از باتلاقی که درونش افتادی رها کنی میتونی امیدوار تر باشی که امداد های غیبی از سوی خداوند دریافت کنی ؛ کمک هایی که اگه هزاران ساعت فکر میکردی بهشون نمیرسیدی ولی اگه دریچه الهـامات خداوند را قلبت رو باز بگذاری این توفیق رو پیدا میکنی که با تلنگری از سوی خداوند از راهی که اغلب بدیهی هم بنظر میرسند راه حل مشکلات رو دریافت کنی
شرایط و موقعیت هایی که معجزه وار سر راهت ظاهر میشن که تورو به مقصودت برسونن ؛ این طبیعت جهان هست که میخواد تورو به کمال برسونه
ولی سختی کار اینجاست که چطوری میتونیم از دست ذهنمون رها بشیم در حالی که از هر دری وارد میشه که مارو درگیر خودش کنه واقع که سخته و جز با تمرین بدست نمیاد.
خداوند خودش مارو با چالش های قدم به قدم تو طول زندگی به این توانایی میرسونه که بتونیم تو هر مرحله از زندگی قوی تر از گذشته با مشکلاتمون مواجه بشیم. به قول معروف هرآنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت. مشروط بر اینکه تو دل مشکلاتمون گیر نکنیم و از اونا فکتی بسازیم تا در آینده حربه ای باشند که در مقابل ذهن نجواگرمون قرار بدیم.
امروز که با این فایل استاد عباس منش روبرو شده و دیدم و شنیدم در حالی هستم که با چالشی مواجهم که در طول زندگی باهاش دست به گریبان هستم و فکر میکنم که اگه ثروتمند بودم از پسش برمیومدم شاید این خودش یه ترمز باشه نمیدونم ؛ شایدم انگیزه ای باشه برای رسیدن به ثروت
در هرصورت چیزی رو که دوست دارم باور کنم اینه که خداوند از یه راهی که برام دست یافتنی باشه مشکل منو حل میکنه این قشنگترین فکری هست که میتونه منو آروم نگه داره.
الغرض این چالشی که الان دارم حسابی منو درگیر کرده
دیشب تصمیم گرفتم انقدر خودمو خسته کنم یعنی باشگاه رفتم بعدش رفتم آبیاری باغ کوچیکی که دارم که البته اونجا هم فضای خوبی هست که خواسته هامو با خدا مطرح کنم و گاهی هم فقط مراقبه کنم خلاصه اینکه انقدر خسته شدم که به محض رفتن به خونه خوابیدم. البته فایل های در پرتو در آرامش استاد رو گوش کردم تا خوابم برد.
صبح که بیدار شدم سعی کردم احساسم رو تو مسیر سپاسگذاری نگه دارم تا به دفتر کارم رسیدم .
این مفهوم این نیست که من در طول زندگیم تلاشی رو برای رسیدن به اهدافم نکردم ؛ اتفاقا من کار هایی رو تو زندگیم انجام دادم که خیلیا نتونستن و نمیتونن انجامش بدن و لذت هایی رو تو زندگیم تجربه کردم که همه مردم با اون دارایی انجامش نمیدن؛ اصلا فکرشم نمیکنن که زندگی میتونه انقدر زیبا باشه
مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده
الان که دارم مینویسم دارم کنترل ذهن میکنم
اول اومدم تو دفترم بنویسم ولی گفتم چرا تو سایت ننویسم که ماندگار تره شاید به لطف خداوند کلمه ای بنویسم که جرقه ای برای کسی هم ایجاد بشه اینم یجور انفاق میشه واسه خودمم خب خوبه
میخوام از همین جا از خداوند بخوام که منو به مسیری روشن و مقدرات خودش به رزق و روزی و فراوانی های خودش هدایت کنه
از خداوند میخوام که منو به موقعیت ها و شرایط و دستان بی نهایت خودش هدایت کنه
از خداوند میخوام که منو در بهترین زمان در بهترین موقعیت قرار بده تا رحمت خودش رو از عالم غیب دریافت کنم.
از خداوند میخوام که منو به سمت انسان های خوب و دوست داشتنی هدایت کنه و منو نافذ قلب ها بگرداند.
از خداوند میخواهم که مرا به سمت لذت و خوشبختی و سعادت و صراط مستقیم راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت فرماید.
امیدوارم کسانی که از این متن رو تا اینجا مطالعه کردند تونسته باشند از اون برداشت خوبی کرده باشند.
یا حق
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بابت این هدایت
سپاس گزارم از دوست عزیز و همفرکانسی عزیز م با این انرژی خوبشون
سپاس گزارم بخاطر اینکه این نکته را یاد آوری کردیند
مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده
سلامت و شاد ،ثروانتد و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانه خوبم.برای همه شما ارزوی سلامتی و ثروت و برکت فراوان و روابط عالی رو ارزو میکنم
من تجربه ای در یک ماه پیش داشتم که میخام باهاتون در میون بزارم
من خانه ای دارم که میخاستم اونو بفروشم و در جای دیگه سرمایه گزاری کنم که انجام نمیشد و اومدم روی باورهایی مثل فراوانی و چند باور دیگه کار کردم و مشتری خوبی براش پیدا شد و با قیمت خیلی خوب رفتم و قرارداد نوشتم و من در بنگاه موقع پایان قرارداد بصورت خیلی ناخوداگاه یهو گفتم به من 48 ساعت وقت بدید تا کارم را اونطرف انجام بدم و بنگاه دار 48 ساعت برای طرفین حق فسخ گزاشت و در روز دوم قرارداد از طرف خریدار فسخ شد.
اره من با اینکه روی یه سری باورهام کار کرده بودم و همه چی به نفع من بود و در زمان مناسب ملکمو با قیمت خیلی خوب فروخته بودم ولی همه چی خراب شد و بعد از چند روز که کلی فکر کردم فهمیدم دلیلش ترس هست بله ترس من ترسیدم ودر اون لحظه و بجای اینکه بیام به خودم بگم من ملکمو خوب فروختم و حالا جای دیگه سرمایه گزاری میکنم و کلی سود میکنم و در کل نکات مثبت رو بهش فکر کنم ترسیدم که اگه نشه چطور و ایمان رو به خداوند و اینکه همه چی در نهایت به نفع منه رو زیر سوال بردم و در نهایت به ضررم شد.حالا که دارم فکر میکنم میبینم چه نعمت های زیادی رو بخاطر این ترمز تو ذهنم تا حالا از دست دادم و در حال حاضر دارم روش کار میکنم و اینو به خودم میگم که همه چی در نهایت به نفع منه چون خداوند بیشتر از خود من میخاد که من موفق باشم.بیشتر رو خودم کار کنم و ترس از شکست رو درونم کمتر و کمتر کنم .