https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود خدمت استاد وخانم مریم و زیبایی های جهان هستی که هر لحظه جلوی دیدگان ماست وسپاسگذار خداوندی هستم که مرا به این سایت واین اگاهی های ناب هدایت کرد خداوند بهترین هدایت کنندگان است .ما اینجاییم در جهانی سرشار از زیبایی ولی با دیدگاههای متفاوت در جهانی زندگی میکنیم که سریعا به خواسته های ما پاسخ میدهد از طریق فرکانس های که به جهان ارسال میکنیم چه خوب وچه بد یعنی هر چه که باور داشته باشیم و بهش زیاد توجه کنیم برای ما مهقق میشود یعنی جهان هستی کار ندارد چه فرکانسی داری هر فرکانسی که داشته باشی از همون جنس وارد زندگیت میکنه.ولی ما ی سری ترمزها یا باورهای محدود کننده داریم که مانع ورود خواسته ها به زندگیمون میشه و باعث میشه که خیلی دیر یا اصلا به اون خواسته نرسیم و حتی با روزها تلاش فیزیکی به خودمون میگیم چرا پس من به خواسته هام نمیرسم در جایی که باید آگاه باشیم که مشکل پلیس کار اصلا جای دیگس که چرا من با اینهمه تلاش هنوز به خواستم نرسیدم ودارم درجا میزنم بله دارم درک میکنم که مشکل تلاش فیزیکی نیست بلکه باورها و افکار محدود کننده اس که مانع همه اینها شده جاهایی بوده که برای خواسته هام اونقدر تلاش کردم ولی هنوزم بهشون نرسیدم.وچیزایی هم بوده که بدون کمترین تلاشی بهش رسیدم.بله پس تلاش فیزیکی ملاک نیس اصل اون باوره ها و ترمز هاست که باید از ریشه درستش کنیم موارد یک دنیای زیبا ولذت بخش بشویم.به امید خداوند هدایتگر.موفق و پیروز باشششید.
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های توحیدی و زندگی ساز
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
استاد عزیزم ، وقتی داشتم این فایل ارزشمند رو گوش میکردم
یاد تجربه ای افتادم که برای محقق شدنش تلاش فکری کردم
یعنی تمام تمرکزمو گذاشتم روی تغییر باورهام ،این هدفم راجب روابط بود
وبعد دراین مسیر ذهنم رو با آگاهی های این سایت تغذیه کردم و ورودی های مناسب دادم به ذهنم و بمب باران کردم ذهنمو ،با ورودی های هماهنگ با خواستم و ساختن باور جدید و دیدن و تحسین کردن نشانه ها و کنترل ذهن داشتم و مهمتر از همه احساس خوبمو دراین مسیر حفظ کردم ، و به هدایت ها عمل کردم و شجاع بودم و ادامه دادم و ادامه دادم
و کم کم هدایت شدم به انجام کار درست ، و من الان در اون نتیجه ی دلخواه ایستادم
این مسیر تغییر باورها بود که منو به خواستم رسوند ،مسیر شناختن ترمز ها و تمرکز روی تقویت باورهای سازنده و کنترل کانون توجه بود که منو تااینجای قله آورد
پس کار خردمندانه ای هست که ادامه ی مسیر رو هم با همین فرمون برم و به خواسته های جدیدمم از همین طریق برسم
مهربان پروردگارِ وهاب و سخاوتمندم رو سپاسگزارم که هدایتم کرد به سمت آگاهی های شما و ازشما استاد عباس منش عزیزم بی نهایت سپاسگزارم….
من بسیار خوشبخت و سعادتمندم که دراین مسیر دراین سایت هستم و شاگرد شما هستم
دوستتون دارم و عشق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.
سپاسگذار خداوند مهربانم که وقتی با همه وجودم ازش خواستم من رو هدایت و حمایتم کنه ، شما رو سر راه زندگی من قرار داد تا در مسیر درست قرار بگیرم .
من حدود 10 ساله که قصد مهاجرت به کشور آلمان رو دارم و تا به امروز امکانش برام فراهم نشده . من از وقتی که فایل های مربوط به مهاجرت شما رو دیدم به این آگاهی رسیدم که هم فرکانس با مهاجرت نیستم. من چند سالی بود که مدام میگفتم میخوام برم و برم ولی شرایطش جور نمیشد . با اینکه شرایطم و رزومه کاریم و تحصیلاتم خیلی مناسب و ایده آل برای دریافت جاب آفر از شرکت های آلمانی هست ولی نتونستم حتی یک دونه مصاحبه رو داشته باشم. حتی وقت چند بار که قصد کردم هرطور که شده میرم حتی بصورت قاچاق ، باز هم برام فراهم نشد . بار اول همسرم جلوم رو گرفت و بار دوم هم قبل کرونا بود که تمام ابزار هام رو قیمت گذاری کردم برای فروش ؛کل ابزار هام رو 35 میلیون تومن قیمت گذاشته بودم و کسی که میتونست من رو ببره آلمان کلا 20 تومن میگرفت. در گیروداد فروش بودم که پاندمی اومد و راه ها بسته شد . مدام درگیر این بودم ک بدون زبان نمیشه رفت و قرارداد کاری گرفت . این مسئله من رو در جریان یادگیری زبان از دوسال پیش قرار داد پر انرژی و بی وقفه 9 ماه نشستم خونه و زبان رو بصورت خصوصی خوندم پیش رفتم. پولم تموم شد و مجبور شدم دوباره شروع ب کار کنم. در جریان کار نسبت ب زبان خوندی شل شدم و چند ماهی دیگه نخوندم.یکم ک دلار رفت بالا دوباره ب تکاپو افتادم مجدد زبان بخونم و از ایران برم چون اینجا جای زندگی نیست .شروع کردم ب خوندن و ی تایمی گذشت و دلار مجدد ثابت شد و ب این فکر افتادم ک اینجا هم میشه کار کرد و پول ساخت . دوباره ب زبان شل شدم و مشغول کار شدم. چند ماه پیش دوباره ک دلار بالا رفت مجدد با حجم زیادی از استرس و خرابی اوضاع روبرو شدمو ب تکاپو خوندن زبان افتادم.ایندفعه خوب دارم پیش میرم در مبحث یادگیری زبان ، تا اینکه بعد عید با فشار های مالی و چک و لگد هایی جهان هستی بهم زد گفتم این اوضاع چیزی نیست ک من میخوام و ی جای کارم خیلی ایراد داره و باید ی طور دیگه ای باشه . با اینکه ازقبل با شما آشنا بودم اومدم و سایت شمارو پیدا کردم و دارم با آموزش های شما پیش میدم. در حین اینکه با شما پیش میرفتم درگیر پروسه موندن و رفتن بودم تا اینکه از بخش نشانه امروز من از خدا هدایت خواستم و هدایت اولی ک دریافت کردم بهم گفت ک باید روی خودم بیشتر کار کنم و خودم رو رشد بدم. یادم افتاد ک آره با اینکه از سال قبل در گیر رشد خودم شده بودم ولی متوجه نشده بودم ک از ریل خارج شدم مسیرم ب بیراهه شده ، آگاهیش رو دریافت کردم . گفتم خدایا من هنوز نفهمیدم ک دقیقا باید چکار کنم؟ رو پروسه رفتن کار کنم یا بمونم و همینجا پول بسازم؟ مجدد نشونه خواستم و تمام نشونه هایی ک بهم داده شده همه در مورد مبحث مهاجرت شما بود. اولش فکر کردم ک نشونه داره بهم میگه ک مهاجرت کنم ولی چند وقت ک گذشت و فایل های بیشتر از شما دیدم ب این آگاهی رسیدم ک خداوند میگه ن اینکه نباید بری بلکه باید با عزت و احترام و براحتی تمام بری ن اینکه بخاطر رفتن همه چیزت رو بذازی اینطوری ارزش زیادی نداره(من چند ساله بخاطر اینکه همش بخودم میگم میخوام برم کسب و کارم رو اصلا رشد ندادم. )حتی ی درخواست کار هم از دبی دریافت کردم و رفتم و اونجا و با کلی سختی و فشار مالی ک روم بود و بی عزتی ک نسیبم شد بهم گفتن ما نمیتونیم ایرانی هارو استخدام کنیم و من نا امیدانه برگشتم ایران.
در واقع دیدم مدلی ک شما رفتید دقیقا مدلیه ک من همیشه میخواستم برم و در کنار این آگاهی نسبت ب کفر بزرگی در وجودم بود آگاه شدم و فهمیدم اول اینکه من در واقع دارم از حقیقت خودم فرار میکنم ن شرایط بد ایران دوم اینه فهمیدم من باید همینجا ب موفقیت برسم و خلق ثروت کنم بعد مهاجرت چون در نهایت من دنبال ثروت هستم مخصوصا ثروتی ک با عزت و لذت و همراه با ایمان قلبی و حقیقی ب خداوند یگانه باشه .من شخصی رو میشناسم ک وقتی ایران بود از هیچ نظر حد اقل با شناختی ک من ازش دارم پتانسیل و شرایط خوبی ن فقط توی ایران بلکه حتی برای آلمان رو هم نداشت و بصورت قاچاق رفت و چند سالی هم هست ک اونجا پناهنده شده ، درسته ک پناهنده شده ولی شرایط براش فراهم شد و رفت ولی بهمین شکل برای من هم اتفاق نیفتاد با اینکه خواستم و در جهتش حرکت کردم.
اما یکی از اساتید بنده ک چند سالی هم باهم کار کردیم و خیلی باهم دوستیم داره کاراش انجام میده برای رفتن ب کانادا. من چند ماه پیش تماس گرفتم و از ایشون در باره ایران موندن و کار کردن و مهاجرت کردن مشورت گرفتم ک ایشون من رو بجهت مهاجرت راهنمایی کردند و شرایط رو مساعد ندونستن. البته ایشون خیلی خوش بین و پر انرژی و با افکار مناسبی هستن و طی این چند سال هم میدونم ک خوب کار کردن و شرایطشون ب نسبت خیلیا مساعد بود . با این وجود تصیمیم گرفتن ک مهاجرت کنن.برای ایشون از زمانی ک تصمیم گرفتن خیلی زود شرایط فراهم شد و احتمال زیاد تا چند وقت دیگه میرن ب کشور کانادا.
من هرچی بریدم و دوختم نشد ک برم البته تا فعلا و در نهایت ب این آگاهی رسیدم ک مشکل از من و باور هایی هست ک دارم. فعلا ایده ای ندارم ک دقیقا کدوم باورم هست ک مانع اتفاق افتادن مهاجرت برام شده ولی فکر میکنم همیشه ی ترسی تو وجودم داشتم امینت خارج کمه و از این دسته افکار.البته این حالت توی خیلی از شرایط زندگی من حکم میکنه ک امیدوارم ب یاری خداوند و آموزش های شما بتونم مرحله ب مرحله خودم رو رشد بدم مسائلم رو حل کنم و دستی باشم از دستان خداون ک جهان رو گسترش میدن.امروز ب لطف خدا و اموزش هاتون ب آرامش رسیدم خودم رو رها کردم از قیدو بند تصمیمات و منطق های ذهنم و همه تلاشم رو دارم میکنم تا همه اتفاق های زندگیم رو ب دستان بینهایت هدایتگر خدا بسپارم.
استاد من ی سوال مهم از شما داشتم ک در صورت امکان ممنون میشم راهنماییم کنید : اینکه قانونی ب اسم قانوت بها وجود داره یا اینکه فقط قانون تکامل داره کار میکنه؟اگر داره دقیقا چطور کارمیکنه؟خودم میگم شاید وجود نداشته باشه چون من برای مهاجرت کردن حاضر شده بودم حتی بصورت قاچاق و حتی فروش همه ابزار کارم مهاجرت کنم ولی باز برای من اتفاق نیفتاد .
ب امید روزی ک در کنار شما استاد عزیزم نزدیک یک شومینه روشن گرم بشینم و داستان زندگیم رو برای شما تعریف کنم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و بقیه دوستان عزیزم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من حدود سه سال هست که با این قوانین آشنایی دارم و تو دوره یکی دیگه از اساتید این حوزه بودم و یکسال و چندماه هست که با سایت و آموزه های استاد عباسمنش آشنا شدم در تمام این مدت اهدافی داشتم ولی نمیتونم بگم تمام تلاش های ممکن رو واسش انجام دادم مثل کم کردن وزن که شاید تلاش کرده باشم ولی تموم تلاشم نبوده
ولی در زمینه کار و درآمد خیلی تلاش کردم همیشه همجوره تلاش کردم هم از نظر فیزیکی هم ذهنی
نمیگم نتیجه نگرفتم ولی نسبت به تلاشم اگه بخوام بسنجم نتایجم معمولی بوده و اون چیزی که میخواستم نشده و بهش نرسیدم و مسایلی واسم پیش میومد که حتی باعث میشد متوقف بشم یا به عقب برگردم من علارغم تلاشم داشتم درجا میزدم اگه ایده میومد یه چیزی میشد نمیتونستم اجرا کنم درامد داشتم ولی همش خرج ضروریات زندگیم و همون کارم میشد ولی پیشرفتی نمیکردم به اون صورت یه زمان هایی میشد درامدم بیشتر بشه یا پول بیشتری داشته باشم ولی دوباره برمیگشتم به همون سطح حتی به جایی رسید من کارمو ول کردم یه کار دیگه رو شروع کردم و تمام پولی که دستم بود رو خرج کار جدیدم کردم ولی بعد یه مدت دیدم نه اصلا بحث کار نیست همه چی همونجوریه فقط نوع کار تغییر کرده و دوباره به کار قبلم که نقاشی بود برگشتم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
تو اطرافیان خودم که نه چون همه اعتقادشون همینه که باید خیلی تلاش کنی و شب و روزتو بهم بدوزی و شخصی رو یادم نمیاد ولی مثلا یادمه زمانیکه من کارمو استارت زدم حدود دو سال و نیم پیش یکیو میشناختم اونم تقریبا همزمان با من کارشو استارت زدم البته کارامون متفاوت بود من تو زمینه نقاشی شروع کردم اون تولید روسری و مثلا خیلی خوب میتونست چالش های کارشو حل کنه سریع پیشرفت کرد الانم خیلی تو کارش موفق شده و درآمدش 80 میلیون رو رد کرده و کارگاه کوچیکی زده و حتی تو زمینه کار خودمم یادمه اون زمان پیجم کوچیک بود پیج هایی مثل خودمو دنبال میکردم و الانم دارمشون که چند نفرشون خیلی موفق شدن و حتی یکیشون کارگاه زده حتی اونقدر سفارش داره چند نفر واسش کار میکنن من چون همیشه پیگیرشون بودم حالا شاید تو جزییات زندگیشون نبودم ولی میدیدم مثلا تفریحشونو میرن مسافرتشونو میرن و در کل تو کارشون یه روند پیشرفتی دارن راحت ایده هاشونو اجرا میکنن وحتی شاید تلاش زیادی بکنن ولی بالاخره نتیجه گرفتن پیشرفت داشتن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من یکسری باورهارو پیدا کردم در خودم و شروع کردم روی اونها به کار کردن
یکی از باورهام باور کمبوده / باور اینکه پولدار شدن با معنویت در تضاده یا همون ساده ترش پول معنوی نیست /باور اینکه کی میاد اینو از ما بخره؟ این باور از کجا میومد بابای من همیشه اینو تکرار میکرد مثلا بهش میگفتن سوپرمارکت بزن جلوخونت میگفت کی میاد از ما بخره یا میگفتیم مکانیکی بزن میگفت کی ماشینشو میاره پیش ما/ باور اینکه پول دراوردن سخته باید از صبح زود بیدار بشی کار کنی/ باور اینکه فروش کار سختیه / باور اینکه وضع اقتصادی بده و مردم پول ندارن بخرن یا اینقدر خرج های مهم تر هست کی میاد مثلا تابلو بخره و…
بعد من روی این باورهام کار میکردم و میکنم یا هر باور محدودکننده دیگه هم پیدا میکردم شروع به تمرین میکردم تا یه حدی هم نتیجه میگرفتم ولی همونجور که توضیح دادم اونجوری که باید و شاید تلاش هام چه فیزیکی چه ذهنی نتیجه نمیداد
روی باورهام کار میکردم ولی بازم همیشه حس میکردم یه جای کارم ایراد داره یه گره ای این وسط هست خیلی دنبال این بودم بفهمم چیه چون حسم بهم میگفت یه جای کارم ایراد داره بعد اینم بگم من خیلی سعی میکردم احساسمو خوب کنم ولی نمیشد انگار احساسمم هرچی تلاش میکردم از یک سطحی بهتر نمیشد یعنی احساس غالبم شاید خوب نبود و همیشه یه حس سنگینی یا گرفتگی باهام بود با وجود تمرین هایی که انجام میدادم یا هر فایلی که گوش میکردم شاید بطور موقت یکم حسم بهتر میشد ولی دوباره به همون سطح احساسی پایینم برمیگشتم و یجورایی میدونستم همین حس و حالی که دارمم داره رو نتایجم تاثیر میزاره
بعد من خیلی دنبال این بودم بفهمم چرا حسم اینجوریه واقعا حس میکردم دست و پام بستس یا حس ادمیو داشتم که انگار تو قفسه میگفتم چرا اینقدر تو کارم درامدم گره میفته چرا درجا میزنم نمیگفتم من باور محدودکننده دارم میدونستم باورهای محدود کننده ای دارم و باید درستشون کنم ولی من حس میکردم یه ایرادی هست یه چیزیو دارم اشتباه میکنم شایدم واقعا باورمحدودکننده هست ترمز هست ولی اون چیزی که همیشه تو ذهن من میومد این بود یه جای کارم ایراد داره
میگفتم خدایا لطفا بهم بگو چیه من حس میکنم دارم کم میارم تا دقیقا یادمه همین یکی دوماه پیش رفتم مسواک بزنم اخر شب همینجوری تو آینه به خودم نگاه کردم یهو انگار اصلا خیلی یهویی یچیزی به دلم افتاد نمیدونم انگار دو نفر شدم که خودم داشتم اینارو به خودم میگفتم که تو وقتی خودت با خودت مشکل داری چجوری میخوای بقیه چیزای زندگیت درست باشه تو همش باخودت میجنگی تو باخودت غریبه ای وقتی خودتو نمیخوای چجوری حالت خوب بشه وقتی به خودت ارزش نمیدی چجوری به کارت میخای ارزش بدی
باخودم گفتم پیداش کردم عزت نفسم من باید روی عزت نفسم کار کنم
حالا این نکته رو بگم من همیشه میدونستم عزت نفسم پایینه یعنی کاملا آگاهی داشتم ولی فکر میکردم عزت نفس فقط روی روابط تاثیر داره چون بیشتر هم تو بحث روابط درباره عزت نفس بحث میشد من بد فهمیده بودم یعنی میگفتم حالا من اول تو کارم پیشرفت کنم و یکم از نظر مالی اکی بشم بعدا روی روابطم و عزت نفسم کار میکنم و این نگرش اشتباه یا نمیدونم بگم باور اشتباه بود که باعث شده بود من اصلا نتونم این اتفاقات رو به کمبود عزت نفسم ربط بدم و اونشب واقعا یهو به ذهنم افتاد و دیدم من اصلا خودمو لایق نمیدونم و باور عدم لیاقت که باعث شده تلاش هام نتیجه نده و چقدر خودمو نالایق و ناکافی میدونم
ولی من اونشب که اینو فهمیدم حس کردم فشار روانیم کمتر شد سبک تر شدم اون سنگینی تو وجودم کمتر شد و خیلی حس خاصی داشتم اون لحظه حس میکردم همیشه تو وجودم یه حس ناتوانی واسه تغییر زندگیم بوده شاید واسه همین بوده اهداف دیگمو جدی نمیگرفتم یا تلاش خاصی نمیکردم ولی اونجا حس امیدواری کردم که اگه رو عزت نفسم کار کنم میتونم همه چیزو تغییر بدم
باخودم میگفتم حتی اگه کل باورهای محدودکننده ای که درباره ثروت یا هرهدفی وجود داره پیدا کنم و روشون کار کنم وقتی عزت نفسم پایینه وقتی احساس عدم لیاقت دارم فایده نداره ولی وقتی عزت نفسمو درست کنم اونجا از کار کردن روی بقیه باورهام نتایج خوب و عالی میگیرم و متحول میشه زندگیم
و تو سایت دنبال فایل هایی بودم که درباره عزت نفسه تو کامنت های دوستان و همینجوری سعی میکردم از دانسته های رایگان استفاده کنم تا شرایط خرید دوره رو پیدا کنم چون دوست داشتم بهاشو خودم بدم نه اینکه از مامانم یا کسی پول بگیرم و امشب که تونستم دوره رو بخرم با پول خودم تصمیم گرفتم این کامنت رو اینجا بنویسم و تجربم رو به اشتراک بزارم
استاد من خودم همهموش این سوال میپرسم که من خودم استفاده هدف به رفتن تیمملی یا به تیم خوب که هست
و خلیی تلاش میکنم و نمیرسم هفته 4یا5 بار تمرین میکنم ولی تا هنوز نرسیدم
استاد این سوال کا مطرح کرد که چرا به با تلاش فراوان ولی به خواستم نمیرسد بنوشید
من دارم ترمز ها ذهنی رو پیدا میکنم
یکه از ترمز ذهنی این که پارتی نداری
دوم ترمز ذهنی این تو از خانواده فقیر به هستی
سوم احساس لایق واقعا پاشنه آشیل من بود و است و خلیی باید روش کار کنم
این که میگم ناآگاها میگم ذهنم هموش همین جواب رو میدادی برام الان واقعا جواب این سوال واقعا گرفتم که چرا به تیم ملی دعوت یان اصل راه پیدا نمیکنم در صورتی همین چند وقت پیش یه بازیکن باهم تمرین میکردم به طور مجهزه آسا دعوت شد و یه ارود بازی کرد اومد
من بازهم پیش خودم گفتم باید تلاش زیادتر کنی تا به اون مقصد برسی برای گفتم خلیی چیزها گفتم تا ذهن رو آرام کنم
این فایل عالی بعد از مدت ها منو به سایت کشوند و باعث شد کامنت بذارم .
خدا قوت استاد جانم و خانم شایسته عزیز
چقدر پایه بودنتون ، همراهی کردن از همدیگه و اینکه در یک کسب و کارهستید تحسین می کنم .
بریم سراغ جواب سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
پا گرفتن کسب و کار شخصیم و روی روال افتادن درآمد ثابت .
من ایده های زیادی داشتم که عملی کردم سوسیس بندری ، یا تو کار هنری خودم هر دفعه محصول جدیدی خلق میکنم ولی دقیقاً یک روند تکراری داره اولش عالیه پر مشتری حتی عمده هم سراغم میان ولی بعد از یه مدت کوتاهی مثل یه تب و تاب می خوابه .
واقعا دوست دارم این مسأله را حل کنم و بتونم به یه درآمد مستمر و پایدار نرمالی برسم و هر روز مشتری داشته باشم .
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در حیطه هنر و مخصوصاً کاری خودم رزین ، اینستا پر از الگوهایی هست که نتیجه گرفتن درآمدای بالای 50 تومن حتی 500 میلیون دارن دوره هاشون و محصولات شون خیلی فروش میره البته تلاش فیزیکی هم دارن تو دایرکت پرسیدم گفتن ذهنیت موفق و ثروت ساز باعث شده تلاش هاشون به ثمر برسه
هر روز کلی ارسالی دارن و هر ماه کمپین فروش ویژه دارن .
واقعا برام الگو شده که با هنر میشه پول درآورد و پول درآوردن خیلی ساده تر و آسون تر شده نسبت به سال های قبل .
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
#فکر میکنم اگر کسب و کارم گسترده بشه ممکنه از پس هندل کردن کار و زندگی شخصی و زناشوییم بر نیام و تعادل بهم بخوره .
#اگر سفارشاتم زیاد بشه کجا درستشون کنم جا ندارم.
#کار من در حد حرفه ای نیست که بتونم قیمت های بالا بفروشم.
#اول کار باید سود ناچیز باشه تا ملت بخرن چون دنبال چیز ارزونن . و چون سود کم گیرم میاد ناامید میشم که هنرم جواب میده.
#چون جای ثابتی نیست محصولاتم عرضه کنم کلی کار رو دستم میمونه که فروش نمیره
#مردم کمی علاقمند به محصولات هنری هستن
#اگر کلی کار درست کنم فروش نره چی ؟!
# روز به روز داره قیمت تولید و وسایل هنری گرون میشه پس قیمت نهایی هم گرون میشه و مردم نمیخرن
# من هنوز نمیدونم دقیق علاقه به چه حوزه ی هنر دارم و تا در علاقه ی بخصوصم مستقر نشم به اون درآمد عالی نمیرسم
# اصلا کار درستی میکنم سرمایه و وقتم را میذارم در هنر یا باید طبق رشته تحصیلیم و حرفای مامانم پیش برم و جایی استخدام بشم . هیشکی کار هنری منو جدی نمیگیره و به عنوان شغل بهش نگاه نمیکنه .
#فروش تازه شروع دردسره
اهرم رنج دارم برای خدمات پس از فروش (خنده)
اگر محصولم یه چیزیش شد مشتری ول کن نیست
و من تا همیشه باید گیر باشم و آشنا ها ممکنه حیا کنن ولی مشتری های غریبه با پیگیری ممکنه اذیتم کنن .
#هنر کثیف کاری و پابند شدن به زمان و مکان خاص داره
و خلاف خواسته ی من آزادی زمانی و مکانیه و اگر من مثلا مسافرت بودم و نتونستم سفارش مشتری انجام بدم میره جای دیگه .
#فروش گرگ بودن و سر و زبون و پر رویی میخواد که من نیستم و ندارم
خدای من چقدر ترمز تا الان کشف کردم واقعا با این ترمزا همینقدر فروشم هم معجزه اس (خنده)
تازه خدا میدونه چقدر اون زیر ناخودآگاه هست .
واقعا قانون جهان نقض نداره .
ممنونم از دوستان با کامنت هاشون کلی آگاهم میکنن خود من چند تا از ترمزهامو پیدا کردم . این کامنت ها گنجه هر چقدر بیشتر بخونیم و فکر کنیم قطعا موفق تریم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه رفقای گل این سایت
سپاس از زحمتی که برای تهیه و ارسال این ویدیو کشیدین.
من چندین سال هست که دارم دوره های مختلف آموزشی در حوزه کاری ام شرکت میکنم و در کنارش هم دست و پا شکسته روی باورهام هم کار میکردم اما اون نتیجه خفن رو از لحاظ مالی نمیگرفتم.
هی به خودم میگفتم فلان کار رو باید بکنم ، فلان تخصص رو شاید بلد نیستم عامل درآمد کم من هست و خلاصه هزار تا از این دلیل ها. حتی زمانی که روی استارتاپم کار میکردم کلی تجربه کسب کردم و بزرگ شدم ولی باز آورده مالی جدی اصلا برام نداشت.
تا اینکه تقریبا 2 هفته پیش با خدای خودم عهد کردم که من تا زمانی که درآمدم رو تا یه عدد مشخصی رشد ندهم نباید در هیچ دوره آموزشی ای شرکت کنم و نباید روی استارتاپ یا محصول جدیدی کار کنم و فقط و فقط با همین چیزهایی که تا الان یاد گرفتم باید پول دربیارم.
رو کردم به خدا گفتم خدایا تو اگه روزی دهنده هستی باید با همین سواد و دانش و تجربه ای که من دارم، همین مدیریت پروژه ای که برای پروژه های طراحی سایت میکنم که خیلی زیاد هم هست بهم چندین برابر بیشتر از درآمد فعلی ام بدهی. من نمیدونم خودت باید هندلش کنی.
باورم نمیشه که امروز که آخرین روز ماه خرداد هست من ویژن درآمدی این ماهم رو تیک زدم و انقدر روش پول درآوردنم با نشانه ها و معجزاتی که داره برام اتفاق میوفته آسان تر شده که میگم که خدایا چرا من تو این چند سال اینا به ذهنم نرسیده بود و انشالله همینجوری آرام آرام رشدش میدم.
میخوام دو تا از ترمزهای اصلی رو بگم:
من از دوره و کسب مهارت و تجربه ای که داشتم خیلی بت ساخته بودم. در صورتی که باور فراوانی هم میساختماا ولی روی باور توحیدی این قضیه خیلی کمتر کار کرده بودم که تو این چند ماه گذشته با شکستن یکسری بت ها تو زندگیم دارم میبینم چه جریان راحتتر و بیشتری نسب به قبل داره وارد میشه.
یک دلیل دیگه ای که همین امروز با دیدن این فایل بهش مطمئن شدم و قبلا میشندیم ولی جدی نمیگیرفتم این بود که من باورم نسبت به ساختن پول بزرگ با همین تخصص طراحی سایت خیلی ضعیفه و همش تو ذهنم این بود که باید برم رو یه کار دیگه مثلا یه استارتاپی چیزی این مدلی کار کنم تا پولهای بزرگ وارد زندگیم بشه. در صورتی که پسر خوب همین پروژه هایی که داری میگیری میتونه تو رو به اون سمت هدایت کنه. چرا همش فکر میکنی یه کار متفاوت دیگه باید انجام بدی.
خدا را بسیار شاکرم که در مسیر این استاد ارجمند قرار گرفتم تا این آگاهی ها را دریافت کنم تا اینکه خودم رو بهتر بشناسم.
من وقتی به باورهای مخرب و یا ترمز های ذهنیم یا مقاومت های ذهنیم فکر میکنم،به اولین نتیجه ای که میرسم میگم من که ترمز ندارم،بعد یاد حرفای استاد افتادم که نتیجه شما چیزی جز باورهای شما نیستن،گفتم خوب من نتیجه گرفتم اما نتیجه ای که همه چیز مهیا باش برام نیست،
بعد به خودم گفتم حتما من نشناختم باورهای مخربم رو برم کامنت هارو بخونم،
دیدم دوستان درمورد سلامتی صحبت میکنن دیدم واقعا به لطف خدا و قانون سلامتی خوبم،عالیم
اما در مورد ثروت نکته ای که باور مخرب ذهنی منو بهم بفهمونه پیداش نکردم،
بخاطر همین دلم میخواد ادامه این فایل استاد بیاد باهامون صحبت کنه
چرا ما با وجود تلاش بسیار به خواستمون نمیرسیم
به نظرم جواب تو خوده سوال هست،که اصلا قرار نیست ما با تلاش به جای برسیم،ما قراره با باور درست به همه چی برسیم یعنی بخاطر پول کار نکنیم بخاطر عمل به هدایت های هر روزمون کار انجام بدیم،دقیقا کاری که استاد کرده همینه به الهاماتش نشونه هاش هدایت هاش چشم میدوخته و عمل میکرده،نتیجه عمل این زندگی هست که میبینید
من احساس میکنم باور خوب باورهای هست که استاد بهمون تو دوره های مختلف گفته ما با تکرار اینا میایم رو باورهای مخربمون پوشش میدیم نه با تکرار تراکتوری،بلکه با احساس خوب تراکتوری
باور اینکه اول یاد خدارو در دلمون نگه داریم تا آروم باشم با سپاسگذاری با درخواست کردن با باور به اینکه وجود داره و هر لحظه هست که اون مواظبمونه اون هدایتمون میکنه اون دستاشو میفرسته به کمکمون اون کارهامون رو انجام میده،اون دست بالای دستاست،اون شفاست اون دواست،و مواظب سلامتیم هست و من هر روز سلامت تر میشم،پولدارتر میشم،من اونو میخوام و بدستش میارم،چون همه چی بی نهایت منم بی نهایت رو میخوام
کشف قوانین زندگی
همه چیز قانون داره ،قانون چسبندگی مولکول،الکتریسته،مکانیک و…
دنیای که توش زندگی میکنم هم یک قانون داره که به هر انچه فکر میکنم توجه میکنم حرف میزنم تصور میکنم تجسم میکنم ،اون چیزای که تو ذهنم میچرخونم میپرورونم پاسخ میده
خب تا اینجاش من مطما شدم که وجود داره
حالا عواطف من یعنی احساس خوب و بد من نشون گر اینکه دارم به چیزی که فکر میکنم خوب یا نه،در راستای خواسته هام هست یا نه،دارم درمورد چیز خوب صحبت میکنم یا نه،ربط داره به خواستم یا نه،دارم تجسم بد میکنم یا خوب، تصورات بد دارم در مورد هر موضوعی یا خوب،در هرصورت چه بد چه خوب پاسخ میده
به همین خاطر ما میگم خدایا تنها تورامیپستم و تنها از تورو اجابت میکنم منو هدایت کن براه خوب،راه اونا که نعمت دادی نه گم گشته ها،چون من با توجه به اینکه خدارو قدرت مطلق میدونم بخشنده به همه میدونم فراوون میبینم میگم هدایتم کن براه اونا که نعمت دادی،بعد خدا میگه حالا من فرمان بردار هستم،این ویژگی منه،بخواه تا اجابت کنم،نگفت سگ دو بزن تا اجابت کنم،برو درسشو یاد بگیر تا اجابت کنم،ما هر چی قراره یاد بگیریم در طول مسیر خدا با نشونه هاش بهمون میگه،مگه پیامبرها قبل از اینکه جنگ بشه، رفتن فنون جنگی رو تدریس دیدن،نه، یه الهام شد در اون لحظه که خندق بزنن،و پیروز شدن به همین سادگی،
اگر ما جرات کاری رو نداریم،بخاطر نداشتن سرمایه اولیه نیست،بخاطر وضعیت کنونی جامعه نیست،بخاطر سنمون یا آبرومون نیست
دلیل اصلیش بخاطر اینکه توکل نداریم،علت ترس نداشتن ایمان هست،پیامبرها با ایمان رفتن جلو که بابا منی که خدارو قبول دارم و مطمانم صادق هست،خودش گفت برو من هدایتت میکنم،رفتن و هدایت شدن و برنده هم شدن
تک به تک ادمهای موفق و ثروتمند قبل از هر موقعیتی تنها چیزی که داشتن اعتماد به خدا بوده،ایمان به خودشون بوده،البته که هر کاری برای انجام باید با شرایط حال حاظرت موافقت داشته باشه
حالا من بخاطر ورودی های ذهنم از قبل یک سری فکرهای تو سرم هست که اشتباست و اون داره تکرار میشه و جهان داره وارد زندگیم میکنه،وگرنه باران داره میباره،خورشید داره میتابه،این ماهستیم که با سطلمون میریم زیر بارون یا با پیراهنمون آفتاب رو جذب میکنیم،پس خداوند داره هدایتم میکنه که طبق قانونش خواسته هامو اجابت کنه،
حالا این فکرهای ما کد نویسی شده تو ذهنمون،وقانون بدون تبدیل و تغیر خدا،مثل سیستم کامپیوتری بصورت دقیق و بدون سرند کردن داره طبق کد های من اتفاق هارو وارد زندگیم میکنه
خدایا هر کد و باوری و هر فکری که باعث شده من جلو ورود نعمت هارو بگیرم بهم نشون بده
به قول حضرت علی،،،،خدایا بپوشان آن گناهانی که((((منظور از گناه افکار شرک آلوده،یعنی بی ایمانی)))) دگرگون کرده نعمت هارو برای ورود به من
اول شناسایشون کنم و بعد تغیرش بدم،یا اگر شناسای نتونستم بکنم نیاز نیست بچرخم از بچگیم ببینم کجا چی اشتباه یاد گرفتم،بجای این کار میام
باورهای جدید جایگزینش میکنم تا بخوام رو باور های قبلیم،،تا اتفاقات جدید برام رخ بده به همین سادگی
1,,من بجای عمل کردن به هدایت،دست میزنم به کاری که فکر میکنم سریع تر به پول میرسم،پس باید یادم باش اولویت تسلیم بودن و انجام دادن به هدایت ها مهمه
2,هرچی بیشتر تلاش کنم به نتیجه میرسم نیست،بلکه عملگرای در مسیر هدایت و درست نتیجه بخش،نه عجله و زحمت بیشتر،اینجوری به ساده ترین راه ممکن پول میسازم
3,من دست رد به سینه موهبت های خدا نمیزنم،من پذیرای هر نوع نعمتی هستم،هر اتفاقی تو زندگیم بیفته خیره و به نفع من قراره تموم بشه پس من آرام و آسودم
4,من خیلی راحت میتونم درامد داشته باشم،از هر راهی که احساسم بهش خوب باش،از هر راهی یعنی از هراهی زشت و حرام و گناه اشتباه نداریم،چون تو ذهنم ما گناه زشت و حرام وجود داره،ما داریم رو خودمون کار میکنیم و از خدا طلب هدایت میخوایم پس نگو حرام،خدا چی حرام رو سر راهت قرار نمیده
5,تمام مردم دوستان آشنایان غریبه ها، آدم های نازنینی هستن که از طرف خدا هستن که میخوان کمکم کنن،دستان خداوند هستن و با احساس خوب کمکشون رو میپذیرم،که،هزینه هام کمتر بشه،یا دارایم بیشتر بشه،چرا حالا خدا میفرسته این ادم هارو بسمت من،بخوام امتنا کنم،این جواب درخواست های من بوده،این بخاطر اینکه من پذیرای هر کمکی از هر ادمی هستم،و من همرو دستان خدا میبینم
6,از این چیزهای که دارم لذت ببرم سپاسگذار باشم،وبه چیزهای بهتر فکر کنم،در یک کلام،رها باشم و متوکل،رها از هر پولی که وارد زندگیم میشه بگم شکر,رها از هر ادمی که کمکم میکنه بگم شکر،رها از حس خوبی که از طرف خدا بهم میشه شک،رها از هر شغلی از هر ادمی از هر شهری،مسافرتی،ماشینی،اتفاقی،،هر چی برای من پیش بیاد شکر،بزنن بکشنمم شکر،این یعنی توحید
7,وقتی خدا بهت میگه اینکار رو بکن،یا یه حس خوب بهت میگه اینکارو بکن،واقعا انجامش بده نگو گرونه،نگو ارزون نگو چه فایده،نگو نه این سود نداره،نگو زشته خجالت آوره،تو هیچی نمیدونی،اون میدونه و داره بهت میکه انجامش بده،اینجوری میتونیم سبک خودمون رو داشته باشیم سبک استاد اینکه به حرف خدا کوش میکنه،هر چی پیش بیاد هم مهم نیست به درک،تهش مردن خست دیگه پس چه خوب که به حرف دلمون گوش دادیم و مردیم،،،یا میگیم،اینکه تهش معلوم نیست،این ریکس،
اسنو مطما باش اگر انجامش ندی هدایت های خدارو،برعکسش سرت میاد و خود کرده را تدبیر نیست
8,من منطقم رو باید نشنیده بگیرم،هی حساب کتاب نکنم وای میدونی فلانی چی چند می ارزه؟؟مهم اینکه توانای خرید برای خیلی ها هست که الان اون جنس اون قیمتشه،و برای تو هم میتونه قابل خرید باش،براحتی بفروش و براحتی بخر،این میشه عرضه و تقاضا،داد و ستد،کاری خدا داره با ما میکنه و ما با خدا تقاضا و عرضه هست
9,من با قرض گرفتن یا وام گرفتن مشکل دارم و نمیخوام از کسی بگیرم،اما وقتی دستان خداوند خودش میاد میگه بیا این پول رو بگیر برای خودت،حتما خدا خودشم میخواد پسش بده،پس اون رو میگیرم و میگم خدایا از طرف تو بود فهمیدم ممنونم دکت گرم که اینقدر دستو دلبازی،منذبازم میخوام قربونت برم،من باز هر نعمتی که خواستی بفرستی برام من فقیرشم محتاجشم نیازمندشم
10,,وقتی من پول لازمم،یا دلم میخواد یه چی بخرم موقعیتش جور نمیشه،بابا همون لحظه از خدا بخواه،نزار برای صد سال بعد،چرا هی خودت موکولش میکنی به بعد،بگو خدا تو دهنده ای یالا برام جورش کن،به نظرم من ترمز دریافت دارم،چون ما درخواست میفرستیم خدا اجابت میکنه مرحله دریافتش میترسیم برداریمش،میگیم تلخ،زشته،کمه،حرومه،
کی حروم حلال رو تایین میکنه مگه،اصلا کی حقشو داره برای تو حلال حروم کنه،خدا داره بهت میده،شکر کن،احساس خوبتو دریاب
11,این عجب باوری هست،،،،من مثل آب خوردن پول بدست میارم،پول بدست اوردن راحت ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست،اصلا تو ذهن من پولی حلال هست که براحتی بدست میاد،من امادگی دریافت نعمت پول کمک راهنمای،مسیر،دوست جدید،هر چیزی هستم،هر چیزی تو زندگی من میاد حلاله،درست،
12,این باور خیلی قوی هست که همیشه باید تکرارش کنم تا بشه ملکه ذهنم،(((((همیشه باید یادم باش همیشه یه راهی ساده تری برای پول دراوردن هست،هرنعمتی که به سمتم میاد رو پذیرا هستم،آقا یا خانم پول و یا نعمت،،حتی از این راحت تر ساده تر هم میتونی وارد زندگیم بشی، راحت باش هر جور راحت تر و ساده تر میتونی وارد زندگیم شو))))من پذیرای توام
سلام ب استاد عزیزم ممنون بابت این فایل زیبا و پر از آگاهی ک با چ انرژی بالایی برامون ضبط کردین .
من تقریبا یک سال میشه ک هدف افزایش وزن و عضله سازی دارم و تو این یک سال با تمام وجودم بدن سازی کار کردم تو شرایطی ک من تو چند سال قبل هم این ورزش انجام میدادم و نتیجم از این اواخر خیلی بهتر بود خلاصه تو این یک سال من هر مکملی ک میشد خریدم تمرین سنگین. هوازی و… کلی روشای مختلف امتحان کردم ک بتونم یکم وزنم بیشتر کنم و عضله بسازم اما توی این یک سال الان ک نگاه میکنم میبینم با اون حجم تلاش اصلا نتیجه دلخواه نشده در صورتی ک یکی از همین دوستای قدیمی خودم میدیدم ک الان اصلا تو فضای تمرین کردن نبود همیشه بدنشو میدیدم ک عضله ای و تو پره تو دلم میگفتم این اصلا تمرین نمیکنه چرا باید الان بدنش از منی ک هم هزینه میکنم و تلاش فیزیکی سخت انجام میدم بهتره و واقعا تو یک سری موارد کفرم میزد بالا .
الان ک استاد هدایت شدم این فایل دیدم یک باور خیلی حرفه ای خودمو پیدا کردم تو این موضوع اونم اینکه
من هم پدر خودم لاغر اندامه هم دو تا از عمو هام و منم از نظر چهره خیلی شباهت دارم به عموهام
رو این حساب همیشه میگفتم ک اقا من ژنتیکم همینه من اصلا وزن نمیگیرم هر چقدم بخوام تغذیه رعایت کنم چون فیزیک من همینه و کاریشم نمیشه کرد . کلی تلاش میکردم پنج کیلو وزنم میرفت بالا بخدا تو یک هفته وزنم برمیگشت حالت اولیه و کل زحمتام واقعا هیچ میشد.
یک باور دیگه هم هست ک همین الان ک نوشتم اومد مد نظرم اینکه من ادم فرزیم کلا هر کاریو دوس دارم رو دور تند انجام بدمش بعد زمانی ک یکم وزنم میرفت بالا در صورتی ک اون افزایش وزنه خواسته من بود یکم وزنم میرفت بالا زودتر خسته میشدم و اون سرعت عملم ک خیلیم بهش مفتخرم کم میشد و این باعث میشد تا یکم وزنم میره بالا احساسم بد بشه ک من مثل قبلم نمیتونم کارامو انجام بدم و خیلی زود خسته میشم و الان میبینم ک واقعا من یک ساله با افکارم جلو رسیدن خواسته خودمو میگرفتم چون خواسته من ب طرف شمال بوده و افکارم جهت جنوب حرکت میکرده و طبق قانون هم نباید نتیجه حاصل میشده ممنونم استاد ک ذهن مارو باز کردین برای شناخت بهتر خودمون و افکارمون من تو بحث اندام خیلی برام واضح تر بود ک تونستم براش بنویسم اما من یک هدف مالی تو کارم هم دارم ک دقیقا مشابه همین هدف قبلیمه ک نوشتم ک کلی تلاش کردم و نتایج هنوز خیلی کوچولو و نا چیزه انشالله بتونم تو این موضوع هم باورامو با خواسته خودم هم جهت کنم و هدایت بشم ب مسیری ک خیلی راحت اون نتیجه بگیرم چون دقیقا توی همین موضوع کاری ک برام مهم هست صد تا الگو دارم ک دارن بشکن میزنن و اتفاقات مالی خوب براشون رخ میده و میبینم ک اونا برای این نتایج بزرگ اصلا تقلا نمیکنن و خیلی همه چی براشون لذت بخشه .
بازم ممنونم ازت استاد درک کردن اگاهی هایی ک به ما میدی کار اصلی ک تو زندگی میتونیم انجام بدیم .
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلامی از جنس عشق خدمت اساتید بزرگم استاد عباسمنش بزرگ و عزیزم و مریم جون خوشگل و زیبا و بینظیر
خیلی خیلی مناظر رویایی بینظیر بود منم امروز دوباره استاد با تمرین ستاره قطبی از خدا خواستم فایل جدید امروز بزارین من ذووووق خدایا بی نهایت شکرت و من هر لحظه دارم بخاطر تمرین ستاره قطبی سورپرایزای فوق العاده میشم خدارو میلیاردها بار شکر
راجع به سؤالایی که استاد پرسیدن
سوال 1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من همیشه دوست داشتم رابطه عاطفی و عاشقانه واقعی داشته باشم که ازدواج کنم و مثل فیلما باهم زندگی عاشقونه داشته باشیم و هر چی که تو فیلما دیدیم اسمش وابستگیه بیماریه ذهنیه خلا عاطفیه اسمش عشق نیست هرچی که راجع به عشق بهمون گفتن پیش فرضامون همه غلط بوده وهمیشه تو روابطم مشکل داشتم چون خلا داشتم و وابستگی تو روابط رو مثل همه به اشتباه اسمش رو عشق گذاشتم و هنوزم دارم رو خودم کار میکنم روی این موضوع که خلا و وابستگی رو فقط و فقط با خدا و خودم پر کنم من برای ازدواجم خیلی تلاش کردم اما واقعا درست نشد تا الان چون ترمز داشتم اما اما دیروز چون من جلسات دوره های استاد رو هدایتی گوش میدم هدایت شدم دوباره به فایل جلسه دوم عشق و مودت که استاد تمرین بهمون گفتن و نشستم نوشتم و دلیل اون پیش فرض ها رو وترمز رو فهمیدم و الگوی مناسب براش پیدا کردم و ذهنمو همش دارم منطقی قانع میکنم تا اتفاق بیفتد و نشونه های عالی ای هم دارم میبینم خدارو بی نهایت شکرت و میدونم خیلی خیلی خیلییییییی بیشتر دوره عشق و مودت و دوره بینظیر عزت نفس رو گوش کنم مدام از الان هم بیشتر باید کار کنم روی خودم و استاد میگن باید اتفاق بیفته اگر نمیفته ترمز شماست که داره کار خودشو انجام میده
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
خیلی ها رو میشناسم اولین نفری که به ذهنم میاد استاد عباسمنش و مریم جون هستن که با وجود باورهای منفی تو گذشتشون الان رابطه ی بی نهایت رویایی و بینظیر رو دارن سالها باهم تجربه میکنن به معنای واقعی و هیچ آدمی هیچ کاپلی رو مثل استاد و مریم جون ندیدم یه رابطه ی توحیدی بدور از هیچ وابستگی ای سرشار از عشق و مودت بینظیر ترین الگوی من هستن تو تموم موارد و جنبه های زندگی م شکر وجود پر برکتشون تو زندگیم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من ترمزم اینه تو این رابطه که فک میکنم پسرها نمیتونن در عین حال که کار میکنن رابطه عاطفی هم داشته باشن تایمش رو ندارن در صورتی که کلی الگو نشون دادم مثلا این آدم که ازهم خوشمون میاد ولی رابطه ای هنوز شکل نگرفته بینمون و جفتمون ترمز داریم کارش بازاریه البته به صورت آنلاین اونم کار میکنه و باهم که حرف زدیم گفت من کارم طوری هس که تایم ندارم برای رابطه بزارم و من الگو پیدا کردم که ببین همه ی بازاریا هم تو بازار دارن کار میکنن هم میخوان ارتباط عاشقانه و عاطفی داشته باشن و ازدواج کنن بعد ذهنم منطقی قانع شد و این پیش فرض هم بخاطر عدم کنترل خودم در ورودی های ذهنم قبل این رابطه با اون رابطه ی قبلی بود که به مدت 5ماه با یه آدم اشتباه هر لحظه بهم میگفت من یا باید کار کنم یا باید ازدواج کنم دوتا رو باهم نمیتونم مدام بهم میگفت و باورم رو ساخت متاسفانه ولی دیگه این ترمز رو پیدا کردم والگوی مناسب جایگزین کردم و دیگه خیالم راحته والبته یه مورد دیگه از ترمزم اینه که بیشتر و از اینی که هست بیشتر و بیشتر باید فقط خودم فقططططط خودم حال خودم رو خوب و عالی کنم نه اینکه یه رابطه یا یه فرد بخواد حال منو خوب کنه هم چین چیزی هیچ وقت اتفاق نمیفته و بیشتر و بیشتر از اینی که هستم با خودم به صلح برسم و فوق العاده قوی تر بشم از اینی که الان هستم خیلی خیلی بیشتر بنابراین باید سیر تکاملی خودشو طی کنه و من فقط باید حالمو خوب نگه دارم و از مسیر لذت ببرم استاد تو دوره کشف قوانین زندگی جلسه هشتم گفتن بهمون که با قطعیت تمام میگن بهمون که رسیدن به اهداف اونجا اون بالا خبر خاصی نیست هر چیزی که هست مهم لذت بردن از اون مسیر هست فقط و فقططط و منم از مسیر لذت میبرم و یه ترمز دیگم به این موضوع خیلی خیلی گیر دادم و رهاش نکردم و اینو فهمیدم الان که مهم ترین رابطه ی من رابطه ی خودم با خودم هست و تموم روابط در هر مواردی در الویت های پایین تر قرار بدم تا زندگیم رویایی بشه
و اینجوری این رابطه عاطفی شکل میگیره فقط در همین صورت هست که شکل میگیره نباید رو یه نفر خاص تاکید کرد و یه نفر خاص رو خواست جهان اساسش فراوانیه اما من هدایت میشم سمت این آدم موقعی که رهاش میکنم خود این آدم توی تایمای مختلف میاد سمتم دوباره و دوباره من کاری نمیکنم فقط رو خودم کار میکنم این که این رابطه شکل نگرفته جز عوامل بیرونیه عوامل بیرونی چیزی جز فرکانس و باورامون و افکارمون نیست استاد تو جلسه هفتم کشف قوانین زندگی کلی نیم ساعت آخر رو راجع به این موضوع باهامون صحبت کردن من هستم که ترمز دارم ترمز رو متوجه شدم الان و بر میدارمش و اتفاق می افتد و حتی اگر این آدم بره بیرون از زندگیم نفر بعدی هم بیاد این الگو تکرار میشه تا من درسشو بگیرم فقط آدما و اسمشون عوض میشن ولی اون روابط همونطوریه و وقتی ترمز رو همون باور مخرب و منفی رو همون کد خراب رو برمیداری باور مناسب رو جایگزینش میکنی و الگو نشونه ذهن میدیم ذهن منطقی قانع میشه ساکت میشه و اتفاق می افتد و من باید رها باشم و همینطور نخوام نظر دیگران رو حتی اون فرد رو جلب کنم فقط با خودم حال کنم و خوش بگذرونم با خودم و خدا بعد این روابط خودشون خود بخود اتفاق می افتن وقتی ما رو خودمون کار میکنیم به شدت اعتقاد دارم خودبخود اتفاق می افته خدارو بی نهایت شکر وروابط عاطفی یه کاتالیزور هستن برای بهبود و بهتر شدن رابطه ی خودمون با خودمون و
من مطمئنم بهترین ارتباط عاشقونه و عاطفی رو مثل مریم جون و استاد عباسمنش برام اتفاق می افته چون من تو مدار درست هستم تو مدار مناسب هستم و این یه قانونه که برای فردی که تو مدار مناسب و درست هست هیچ وقت اتفاق به ظاهر بدی براش نمیفته جهان این اجازه رو نمیده و میام میگم درست شد رابطم و همه چی عالیه خدارو بی نهایت شکر
خدارومیلیاردها بار شکر برای وجود استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون خوشگل و بینظیر سایتون مستدام باشه برام تا ابد عاشقتونم روی ماه جفتتون رو میبوسم بابت همه چی ازتون ممنونم شما یکی از بزرگترین نعمت های زندگی من هستین و من کلی عاشقتونم با تموم وجودم تحسینتون میکنم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام و درود خدمت استاد وخانم مریم و زیبایی های جهان هستی که هر لحظه جلوی دیدگان ماست وسپاسگذار خداوندی هستم که مرا به این سایت واین اگاهی های ناب هدایت کرد خداوند بهترین هدایت کنندگان است .ما اینجاییم در جهانی سرشار از زیبایی ولی با دیدگاههای متفاوت در جهانی زندگی میکنیم که سریعا به خواسته های ما پاسخ میدهد از طریق فرکانس های که به جهان ارسال میکنیم چه خوب وچه بد یعنی هر چه که باور داشته باشیم و بهش زیاد توجه کنیم برای ما مهقق میشود یعنی جهان هستی کار ندارد چه فرکانسی داری هر فرکانسی که داشته باشی از همون جنس وارد زندگیت میکنه.ولی ما ی سری ترمزها یا باورهای محدود کننده داریم که مانع ورود خواسته ها به زندگیمون میشه و باعث میشه که خیلی دیر یا اصلا به اون خواسته نرسیم و حتی با روزها تلاش فیزیکی به خودمون میگیم چرا پس من به خواسته هام نمیرسم در جایی که باید آگاه باشیم که مشکل پلیس کار اصلا جای دیگس که چرا من با اینهمه تلاش هنوز به خواستم نرسیدم ودارم درجا میزنم بله دارم درک میکنم که مشکل تلاش فیزیکی نیست بلکه باورها و افکار محدود کننده اس که مانع همه اینها شده جاهایی بوده که برای خواسته هام اونقدر تلاش کردم ولی هنوزم بهشون نرسیدم.وچیزایی هم بوده که بدون کمترین تلاشی بهش رسیدم.بله پس تلاش فیزیکی ملاک نیس اصل اون باوره ها و ترمز هاست که باید از ریشه درستش کنیم موارد یک دنیای زیبا ولذت بخش بشویم.به امید خداوند هدایتگر.موفق و پیروز باشششید.
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های توحیدی و زندگی ساز
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
استاد عزیزم ، وقتی داشتم این فایل ارزشمند رو گوش میکردم
یاد تجربه ای افتادم که برای محقق شدنش تلاش فکری کردم
یعنی تمام تمرکزمو گذاشتم روی تغییر باورهام ،این هدفم راجب روابط بود
وبعد دراین مسیر ذهنم رو با آگاهی های این سایت تغذیه کردم و ورودی های مناسب دادم به ذهنم و بمب باران کردم ذهنمو ،با ورودی های هماهنگ با خواستم و ساختن باور جدید و دیدن و تحسین کردن نشانه ها و کنترل ذهن داشتم و مهمتر از همه احساس خوبمو دراین مسیر حفظ کردم ، و به هدایت ها عمل کردم و شجاع بودم و ادامه دادم و ادامه دادم
و کم کم هدایت شدم به انجام کار درست ، و من الان در اون نتیجه ی دلخواه ایستادم
این مسیر تغییر باورها بود که منو به خواستم رسوند ،مسیر شناختن ترمز ها و تمرکز روی تقویت باورهای سازنده و کنترل کانون توجه بود که منو تااینجای قله آورد
پس کار خردمندانه ای هست که ادامه ی مسیر رو هم با همین فرمون برم و به خواسته های جدیدمم از همین طریق برسم
مهربان پروردگارِ وهاب و سخاوتمندم رو سپاسگزارم که هدایتم کرد به سمت آگاهی های شما و ازشما استاد عباس منش عزیزم بی نهایت سپاسگزارم….
من بسیار خوشبخت و سعادتمندم که دراین مسیر دراین سایت هستم و شاگرد شما هستم
دوستتون دارم و عشق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.
سلام و عرض ارادت خدمت شما استاد عزیزم
سپاسگذار خداوند مهربانم که وقتی با همه وجودم ازش خواستم من رو هدایت و حمایتم کنه ، شما رو سر راه زندگی من قرار داد تا در مسیر درست قرار بگیرم .
من حدود 10 ساله که قصد مهاجرت به کشور آلمان رو دارم و تا به امروز امکانش برام فراهم نشده . من از وقتی که فایل های مربوط به مهاجرت شما رو دیدم به این آگاهی رسیدم که هم فرکانس با مهاجرت نیستم. من چند سالی بود که مدام میگفتم میخوام برم و برم ولی شرایطش جور نمیشد . با اینکه شرایطم و رزومه کاریم و تحصیلاتم خیلی مناسب و ایده آل برای دریافت جاب آفر از شرکت های آلمانی هست ولی نتونستم حتی یک دونه مصاحبه رو داشته باشم. حتی وقت چند بار که قصد کردم هرطور که شده میرم حتی بصورت قاچاق ، باز هم برام فراهم نشد . بار اول همسرم جلوم رو گرفت و بار دوم هم قبل کرونا بود که تمام ابزار هام رو قیمت گذاری کردم برای فروش ؛کل ابزار هام رو 35 میلیون تومن قیمت گذاشته بودم و کسی که میتونست من رو ببره آلمان کلا 20 تومن میگرفت. در گیروداد فروش بودم که پاندمی اومد و راه ها بسته شد . مدام درگیر این بودم ک بدون زبان نمیشه رفت و قرارداد کاری گرفت . این مسئله من رو در جریان یادگیری زبان از دوسال پیش قرار داد پر انرژی و بی وقفه 9 ماه نشستم خونه و زبان رو بصورت خصوصی خوندم پیش رفتم. پولم تموم شد و مجبور شدم دوباره شروع ب کار کنم. در جریان کار نسبت ب زبان خوندی شل شدم و چند ماهی دیگه نخوندم.یکم ک دلار رفت بالا دوباره ب تکاپو افتادم مجدد زبان بخونم و از ایران برم چون اینجا جای زندگی نیست .شروع کردم ب خوندن و ی تایمی گذشت و دلار مجدد ثابت شد و ب این فکر افتادم ک اینجا هم میشه کار کرد و پول ساخت . دوباره ب زبان شل شدم و مشغول کار شدم. چند ماه پیش دوباره ک دلار بالا رفت مجدد با حجم زیادی از استرس و خرابی اوضاع روبرو شدمو ب تکاپو خوندن زبان افتادم.ایندفعه خوب دارم پیش میرم در مبحث یادگیری زبان ، تا اینکه بعد عید با فشار های مالی و چک و لگد هایی جهان هستی بهم زد گفتم این اوضاع چیزی نیست ک من میخوام و ی جای کارم خیلی ایراد داره و باید ی طور دیگه ای باشه . با اینکه ازقبل با شما آشنا بودم اومدم و سایت شمارو پیدا کردم و دارم با آموزش های شما پیش میدم. در حین اینکه با شما پیش میرفتم درگیر پروسه موندن و رفتن بودم تا اینکه از بخش نشانه امروز من از خدا هدایت خواستم و هدایت اولی ک دریافت کردم بهم گفت ک باید روی خودم بیشتر کار کنم و خودم رو رشد بدم. یادم افتاد ک آره با اینکه از سال قبل در گیر رشد خودم شده بودم ولی متوجه نشده بودم ک از ریل خارج شدم مسیرم ب بیراهه شده ، آگاهیش رو دریافت کردم . گفتم خدایا من هنوز نفهمیدم ک دقیقا باید چکار کنم؟ رو پروسه رفتن کار کنم یا بمونم و همینجا پول بسازم؟ مجدد نشونه خواستم و تمام نشونه هایی ک بهم داده شده همه در مورد مبحث مهاجرت شما بود. اولش فکر کردم ک نشونه داره بهم میگه ک مهاجرت کنم ولی چند وقت ک گذشت و فایل های بیشتر از شما دیدم ب این آگاهی رسیدم ک خداوند میگه ن اینکه نباید بری بلکه باید با عزت و احترام و براحتی تمام بری ن اینکه بخاطر رفتن همه چیزت رو بذازی اینطوری ارزش زیادی نداره(من چند ساله بخاطر اینکه همش بخودم میگم میخوام برم کسب و کارم رو اصلا رشد ندادم. )حتی ی درخواست کار هم از دبی دریافت کردم و رفتم و اونجا و با کلی سختی و فشار مالی ک روم بود و بی عزتی ک نسیبم شد بهم گفتن ما نمیتونیم ایرانی هارو استخدام کنیم و من نا امیدانه برگشتم ایران.
در واقع دیدم مدلی ک شما رفتید دقیقا مدلیه ک من همیشه میخواستم برم و در کنار این آگاهی نسبت ب کفر بزرگی در وجودم بود آگاه شدم و فهمیدم اول اینکه من در واقع دارم از حقیقت خودم فرار میکنم ن شرایط بد ایران دوم اینه فهمیدم من باید همینجا ب موفقیت برسم و خلق ثروت کنم بعد مهاجرت چون در نهایت من دنبال ثروت هستم مخصوصا ثروتی ک با عزت و لذت و همراه با ایمان قلبی و حقیقی ب خداوند یگانه باشه .من شخصی رو میشناسم ک وقتی ایران بود از هیچ نظر حد اقل با شناختی ک من ازش دارم پتانسیل و شرایط خوبی ن فقط توی ایران بلکه حتی برای آلمان رو هم نداشت و بصورت قاچاق رفت و چند سالی هم هست ک اونجا پناهنده شده ، درسته ک پناهنده شده ولی شرایط براش فراهم شد و رفت ولی بهمین شکل برای من هم اتفاق نیفتاد با اینکه خواستم و در جهتش حرکت کردم.
اما یکی از اساتید بنده ک چند سالی هم باهم کار کردیم و خیلی باهم دوستیم داره کاراش انجام میده برای رفتن ب کانادا. من چند ماه پیش تماس گرفتم و از ایشون در باره ایران موندن و کار کردن و مهاجرت کردن مشورت گرفتم ک ایشون من رو بجهت مهاجرت راهنمایی کردند و شرایط رو مساعد ندونستن. البته ایشون خیلی خوش بین و پر انرژی و با افکار مناسبی هستن و طی این چند سال هم میدونم ک خوب کار کردن و شرایطشون ب نسبت خیلیا مساعد بود . با این وجود تصیمیم گرفتن ک مهاجرت کنن.برای ایشون از زمانی ک تصمیم گرفتن خیلی زود شرایط فراهم شد و احتمال زیاد تا چند وقت دیگه میرن ب کشور کانادا.
من هرچی بریدم و دوختم نشد ک برم البته تا فعلا و در نهایت ب این آگاهی رسیدم ک مشکل از من و باور هایی هست ک دارم. فعلا ایده ای ندارم ک دقیقا کدوم باورم هست ک مانع اتفاق افتادن مهاجرت برام شده ولی فکر میکنم همیشه ی ترسی تو وجودم داشتم امینت خارج کمه و از این دسته افکار.البته این حالت توی خیلی از شرایط زندگی من حکم میکنه ک امیدوارم ب یاری خداوند و آموزش های شما بتونم مرحله ب مرحله خودم رو رشد بدم مسائلم رو حل کنم و دستی باشم از دستان خداون ک جهان رو گسترش میدن.امروز ب لطف خدا و اموزش هاتون ب آرامش رسیدم خودم رو رها کردم از قیدو بند تصمیمات و منطق های ذهنم و همه تلاشم رو دارم میکنم تا همه اتفاق های زندگیم رو ب دستان بینهایت هدایتگر خدا بسپارم.
استاد من ی سوال مهم از شما داشتم ک در صورت امکان ممنون میشم راهنماییم کنید : اینکه قانونی ب اسم قانوت بها وجود داره یا اینکه فقط قانون تکامل داره کار میکنه؟اگر داره دقیقا چطور کارمیکنه؟خودم میگم شاید وجود نداشته باشه چون من برای مهاجرت کردن حاضر شده بودم حتی بصورت قاچاق و حتی فروش همه ابزار کارم مهاجرت کنم ولی باز برای من اتفاق نیفتاد .
ب امید روزی ک در کنار شما استاد عزیزم نزدیک یک شومینه روشن گرم بشینم و داستان زندگیم رو برای شما تعریف کنم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و بقیه دوستان عزیزم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من حدود سه سال هست که با این قوانین آشنایی دارم و تو دوره یکی دیگه از اساتید این حوزه بودم و یکسال و چندماه هست که با سایت و آموزه های استاد عباسمنش آشنا شدم در تمام این مدت اهدافی داشتم ولی نمیتونم بگم تمام تلاش های ممکن رو واسش انجام دادم مثل کم کردن وزن که شاید تلاش کرده باشم ولی تموم تلاشم نبوده
ولی در زمینه کار و درآمد خیلی تلاش کردم همیشه همجوره تلاش کردم هم از نظر فیزیکی هم ذهنی
نمیگم نتیجه نگرفتم ولی نسبت به تلاشم اگه بخوام بسنجم نتایجم معمولی بوده و اون چیزی که میخواستم نشده و بهش نرسیدم و مسایلی واسم پیش میومد که حتی باعث میشد متوقف بشم یا به عقب برگردم من علارغم تلاشم داشتم درجا میزدم اگه ایده میومد یه چیزی میشد نمیتونستم اجرا کنم درامد داشتم ولی همش خرج ضروریات زندگیم و همون کارم میشد ولی پیشرفتی نمیکردم به اون صورت یه زمان هایی میشد درامدم بیشتر بشه یا پول بیشتری داشته باشم ولی دوباره برمیگشتم به همون سطح حتی به جایی رسید من کارمو ول کردم یه کار دیگه رو شروع کردم و تمام پولی که دستم بود رو خرج کار جدیدم کردم ولی بعد یه مدت دیدم نه اصلا بحث کار نیست همه چی همونجوریه فقط نوع کار تغییر کرده و دوباره به کار قبلم که نقاشی بود برگشتم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
تو اطرافیان خودم که نه چون همه اعتقادشون همینه که باید خیلی تلاش کنی و شب و روزتو بهم بدوزی و شخصی رو یادم نمیاد ولی مثلا یادمه زمانیکه من کارمو استارت زدم حدود دو سال و نیم پیش یکیو میشناختم اونم تقریبا همزمان با من کارشو استارت زدم البته کارامون متفاوت بود من تو زمینه نقاشی شروع کردم اون تولید روسری و مثلا خیلی خوب میتونست چالش های کارشو حل کنه سریع پیشرفت کرد الانم خیلی تو کارش موفق شده و درآمدش 80 میلیون رو رد کرده و کارگاه کوچیکی زده و حتی تو زمینه کار خودمم یادمه اون زمان پیجم کوچیک بود پیج هایی مثل خودمو دنبال میکردم و الانم دارمشون که چند نفرشون خیلی موفق شدن و حتی یکیشون کارگاه زده حتی اونقدر سفارش داره چند نفر واسش کار میکنن من چون همیشه پیگیرشون بودم حالا شاید تو جزییات زندگیشون نبودم ولی میدیدم مثلا تفریحشونو میرن مسافرتشونو میرن و در کل تو کارشون یه روند پیشرفتی دارن راحت ایده هاشونو اجرا میکنن وحتی شاید تلاش زیادی بکنن ولی بالاخره نتیجه گرفتن پیشرفت داشتن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من یکسری باورهارو پیدا کردم در خودم و شروع کردم روی اونها به کار کردن
یکی از باورهام باور کمبوده / باور اینکه پولدار شدن با معنویت در تضاده یا همون ساده ترش پول معنوی نیست /باور اینکه کی میاد اینو از ما بخره؟ این باور از کجا میومد بابای من همیشه اینو تکرار میکرد مثلا بهش میگفتن سوپرمارکت بزن جلوخونت میگفت کی میاد از ما بخره یا میگفتیم مکانیکی بزن میگفت کی ماشینشو میاره پیش ما/ باور اینکه پول دراوردن سخته باید از صبح زود بیدار بشی کار کنی/ باور اینکه فروش کار سختیه / باور اینکه وضع اقتصادی بده و مردم پول ندارن بخرن یا اینقدر خرج های مهم تر هست کی میاد مثلا تابلو بخره و…
بعد من روی این باورهام کار میکردم و میکنم یا هر باور محدودکننده دیگه هم پیدا میکردم شروع به تمرین میکردم تا یه حدی هم نتیجه میگرفتم ولی همونجور که توضیح دادم اونجوری که باید و شاید تلاش هام چه فیزیکی چه ذهنی نتیجه نمیداد
روی باورهام کار میکردم ولی بازم همیشه حس میکردم یه جای کارم ایراد داره یه گره ای این وسط هست خیلی دنبال این بودم بفهمم چیه چون حسم بهم میگفت یه جای کارم ایراد داره بعد اینم بگم من خیلی سعی میکردم احساسمو خوب کنم ولی نمیشد انگار احساسمم هرچی تلاش میکردم از یک سطحی بهتر نمیشد یعنی احساس غالبم شاید خوب نبود و همیشه یه حس سنگینی یا گرفتگی باهام بود با وجود تمرین هایی که انجام میدادم یا هر فایلی که گوش میکردم شاید بطور موقت یکم حسم بهتر میشد ولی دوباره به همون سطح احساسی پایینم برمیگشتم و یجورایی میدونستم همین حس و حالی که دارمم داره رو نتایجم تاثیر میزاره
بعد من خیلی دنبال این بودم بفهمم چرا حسم اینجوریه واقعا حس میکردم دست و پام بستس یا حس ادمیو داشتم که انگار تو قفسه میگفتم چرا اینقدر تو کارم درامدم گره میفته چرا درجا میزنم نمیگفتم من باور محدودکننده دارم میدونستم باورهای محدود کننده ای دارم و باید درستشون کنم ولی من حس میکردم یه ایرادی هست یه چیزیو دارم اشتباه میکنم شایدم واقعا باورمحدودکننده هست ترمز هست ولی اون چیزی که همیشه تو ذهن من میومد این بود یه جای کارم ایراد داره
میگفتم خدایا لطفا بهم بگو چیه من حس میکنم دارم کم میارم تا دقیقا یادمه همین یکی دوماه پیش رفتم مسواک بزنم اخر شب همینجوری تو آینه به خودم نگاه کردم یهو انگار اصلا خیلی یهویی یچیزی به دلم افتاد نمیدونم انگار دو نفر شدم که خودم داشتم اینارو به خودم میگفتم که تو وقتی خودت با خودت مشکل داری چجوری میخوای بقیه چیزای زندگیت درست باشه تو همش باخودت میجنگی تو باخودت غریبه ای وقتی خودتو نمیخوای چجوری حالت خوب بشه وقتی به خودت ارزش نمیدی چجوری به کارت میخای ارزش بدی
باخودم گفتم پیداش کردم عزت نفسم من باید روی عزت نفسم کار کنم
حالا این نکته رو بگم من همیشه میدونستم عزت نفسم پایینه یعنی کاملا آگاهی داشتم ولی فکر میکردم عزت نفس فقط روی روابط تاثیر داره چون بیشتر هم تو بحث روابط درباره عزت نفس بحث میشد من بد فهمیده بودم یعنی میگفتم حالا من اول تو کارم پیشرفت کنم و یکم از نظر مالی اکی بشم بعدا روی روابطم و عزت نفسم کار میکنم و این نگرش اشتباه یا نمیدونم بگم باور اشتباه بود که باعث شده بود من اصلا نتونم این اتفاقات رو به کمبود عزت نفسم ربط بدم و اونشب واقعا یهو به ذهنم افتاد و دیدم من اصلا خودمو لایق نمیدونم و باور عدم لیاقت که باعث شده تلاش هام نتیجه نده و چقدر خودمو نالایق و ناکافی میدونم
ولی من اونشب که اینو فهمیدم حس کردم فشار روانیم کمتر شد سبک تر شدم اون سنگینی تو وجودم کمتر شد و خیلی حس خاصی داشتم اون لحظه حس میکردم همیشه تو وجودم یه حس ناتوانی واسه تغییر زندگیم بوده شاید واسه همین بوده اهداف دیگمو جدی نمیگرفتم یا تلاش خاصی نمیکردم ولی اونجا حس امیدواری کردم که اگه رو عزت نفسم کار کنم میتونم همه چیزو تغییر بدم
باخودم میگفتم حتی اگه کل باورهای محدودکننده ای که درباره ثروت یا هرهدفی وجود داره پیدا کنم و روشون کار کنم وقتی عزت نفسم پایینه وقتی احساس عدم لیاقت دارم فایده نداره ولی وقتی عزت نفسمو درست کنم اونجا از کار کردن روی بقیه باورهام نتایج خوب و عالی میگیرم و متحول میشه زندگیم
و تو سایت دنبال فایل هایی بودم که درباره عزت نفسه تو کامنت های دوستان و همینجوری سعی میکردم از دانسته های رایگان استفاده کنم تا شرایط خرید دوره رو پیدا کنم چون دوست داشتم بهاشو خودم بدم نه اینکه از مامانم یا کسی پول بگیرم و امشب که تونستم دوره رو بخرم با پول خودم تصمیم گرفتم این کامنت رو اینجا بنویسم و تجربم رو به اشتراک بزارم
ممنون که پاسخ من رو مطالعه کردید
سلام دوست عزیز
همین احساسی که گفتید ،رو من هم دارم
هرچقد سعی می کنم ،احساسم خوب بشه ،انگار از یه حدی بالاتر ،نمی تونستم ،حسم رو خوب کنم ،
مدام بین یه احساس خوب و بد در رفت وامدم
یه مدت احساس عالی وعمیق شادی دارم
یه مدت ،یه حس عجیب و مبهم ،که نمی فهمش
مدام از خدا می خواستم ،بهم بفهمونه که این حس چیه؟
چرا بااینکه تو کارم بنظر خودم به درجه ی خوبی از مهارت رسیدم ،اما نمی تونستم به درامد برسم؟
چرا انگار چیزی درونم اجازه نمیده ،کارای مورد علاقه مو انجام بدم؟
با خواندن کامنت شما ،متوجه ترمز هام شدم :
من فکر می کردم ،علت اینکه اینقد در برابر خرج کردن مقاومت دارم ،باور عدم فراوانیه
اما الان فهمیدم ،علت اینهمه مقاومت من دربرابر خرج کردن ،حتی زمانی که پول دارم ،باور احساس عدم لیاقته
من باورم اینه ،که لایق پول خرج کردن وداشتن خواسته هام نیستم .
باورم اینه که باید همواره در سختی زندگی کنم
خودمو لایق یه زندگی راحت وبی دغدغه و احترام دیگران نمی دونم
وچقدر ازین باور ضربه خوردم
تازه الان میفهمم که چرا اینقد حسم ،بعد خرج کردن ،بد میشد .
از شما ممنونم که با مطالعه ی کامنت شما ،متوجه این ترمز ذهنی شدم
ممنونم
سلام به دوستان هم فرکانسی
من ساکن افعانستان هستم اول بار کامنت مینویسم
ویک سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
استاد من خودم همهموش این سوال میپرسم که من خودم استفاده هدف به رفتن تیمملی یا به تیم خوب که هست
و خلیی تلاش میکنم و نمیرسم هفته 4یا5 بار تمرین میکنم ولی تا هنوز نرسیدم
استاد این سوال کا مطرح کرد که چرا به با تلاش فراوان ولی به خواستم نمیرسد بنوشید
من دارم ترمز ها ذهنی رو پیدا میکنم
یکه از ترمز ذهنی این که پارتی نداری
دوم ترمز ذهنی این تو از خانواده فقیر به هستی
سوم احساس لایق واقعا پاشنه آشیل من بود و است و خلیی باید روش کار کنم
این که میگم ناآگاها میگم ذهنم هموش همین جواب رو میدادی برام الان واقعا جواب این سوال واقعا گرفتم که چرا به تیم ملی دعوت یان اصل راه پیدا نمیکنم در صورتی همین چند وقت پیش یه بازیکن باهم تمرین میکردم به طور مجهزه آسا دعوت شد و یه ارود بازی کرد اومد
من بازهم پیش خودم گفتم باید تلاش زیادتر کنی تا به اون مقصد برسی برای گفتم خلیی چیزها گفتم تا ذهن رو آرام کنم
هنوز میدونی که خلیی ترمزها ذهنی که روی کار کنم
سلام به همگی
این فایل عالی بعد از مدت ها منو به سایت کشوند و باعث شد کامنت بذارم .
خدا قوت استاد جانم و خانم شایسته عزیز
چقدر پایه بودنتون ، همراهی کردن از همدیگه و اینکه در یک کسب و کارهستید تحسین می کنم .
بریم سراغ جواب سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
پا گرفتن کسب و کار شخصیم و روی روال افتادن درآمد ثابت .
من ایده های زیادی داشتم که عملی کردم سوسیس بندری ، یا تو کار هنری خودم هر دفعه محصول جدیدی خلق میکنم ولی دقیقاً یک روند تکراری داره اولش عالیه پر مشتری حتی عمده هم سراغم میان ولی بعد از یه مدت کوتاهی مثل یه تب و تاب می خوابه .
واقعا دوست دارم این مسأله را حل کنم و بتونم به یه درآمد مستمر و پایدار نرمالی برسم و هر روز مشتری داشته باشم .
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
در حیطه هنر و مخصوصاً کاری خودم رزین ، اینستا پر از الگوهایی هست که نتیجه گرفتن درآمدای بالای 50 تومن حتی 500 میلیون دارن دوره هاشون و محصولات شون خیلی فروش میره البته تلاش فیزیکی هم دارن تو دایرکت پرسیدم گفتن ذهنیت موفق و ثروت ساز باعث شده تلاش هاشون به ثمر برسه
هر روز کلی ارسالی دارن و هر ماه کمپین فروش ویژه دارن .
واقعا برام الگو شده که با هنر میشه پول درآورد و پول درآوردن خیلی ساده تر و آسون تر شده نسبت به سال های قبل .
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
#فکر میکنم اگر کسب و کارم گسترده بشه ممکنه از پس هندل کردن کار و زندگی شخصی و زناشوییم بر نیام و تعادل بهم بخوره .
#اگر سفارشاتم زیاد بشه کجا درستشون کنم جا ندارم.
#کار من در حد حرفه ای نیست که بتونم قیمت های بالا بفروشم.
#اول کار باید سود ناچیز باشه تا ملت بخرن چون دنبال چیز ارزونن . و چون سود کم گیرم میاد ناامید میشم که هنرم جواب میده.
#چون جای ثابتی نیست محصولاتم عرضه کنم کلی کار رو دستم میمونه که فروش نمیره
#مردم کمی علاقمند به محصولات هنری هستن
#اگر کلی کار درست کنم فروش نره چی ؟!
# روز به روز داره قیمت تولید و وسایل هنری گرون میشه پس قیمت نهایی هم گرون میشه و مردم نمیخرن
# من هنوز نمیدونم دقیق علاقه به چه حوزه ی هنر دارم و تا در علاقه ی بخصوصم مستقر نشم به اون درآمد عالی نمیرسم
# اصلا کار درستی میکنم سرمایه و وقتم را میذارم در هنر یا باید طبق رشته تحصیلیم و حرفای مامانم پیش برم و جایی استخدام بشم . هیشکی کار هنری منو جدی نمیگیره و به عنوان شغل بهش نگاه نمیکنه .
#فروش تازه شروع دردسره
اهرم رنج دارم برای خدمات پس از فروش (خنده)
اگر محصولم یه چیزیش شد مشتری ول کن نیست
و من تا همیشه باید گیر باشم و آشنا ها ممکنه حیا کنن ولی مشتری های غریبه با پیگیری ممکنه اذیتم کنن .
#هنر کثیف کاری و پابند شدن به زمان و مکان خاص داره
و خلاف خواسته ی من آزادی زمانی و مکانیه و اگر من مثلا مسافرت بودم و نتونستم سفارش مشتری انجام بدم میره جای دیگه .
#فروش گرگ بودن و سر و زبون و پر رویی میخواد که من نیستم و ندارم
خدای من چقدر ترمز تا الان کشف کردم واقعا با این ترمزا همینقدر فروشم هم معجزه اس (خنده)
تازه خدا میدونه چقدر اون زیر ناخودآگاه هست .
واقعا قانون جهان نقض نداره .
ممنونم از دوستان با کامنت هاشون کلی آگاهم میکنن خود من چند تا از ترمزهامو پیدا کردم . این کامنت ها گنجه هر چقدر بیشتر بخونیم و فکر کنیم قطعا موفق تریم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه رفقای گل این سایت
سپاس از زحمتی که برای تهیه و ارسال این ویدیو کشیدین.
من چندین سال هست که دارم دوره های مختلف آموزشی در حوزه کاری ام شرکت میکنم و در کنارش هم دست و پا شکسته روی باورهام هم کار میکردم اما اون نتیجه خفن رو از لحاظ مالی نمیگرفتم.
هی به خودم میگفتم فلان کار رو باید بکنم ، فلان تخصص رو شاید بلد نیستم عامل درآمد کم من هست و خلاصه هزار تا از این دلیل ها. حتی زمانی که روی استارتاپم کار میکردم کلی تجربه کسب کردم و بزرگ شدم ولی باز آورده مالی جدی اصلا برام نداشت.
تا اینکه تقریبا 2 هفته پیش با خدای خودم عهد کردم که من تا زمانی که درآمدم رو تا یه عدد مشخصی رشد ندهم نباید در هیچ دوره آموزشی ای شرکت کنم و نباید روی استارتاپ یا محصول جدیدی کار کنم و فقط و فقط با همین چیزهایی که تا الان یاد گرفتم باید پول دربیارم.
رو کردم به خدا گفتم خدایا تو اگه روزی دهنده هستی باید با همین سواد و دانش و تجربه ای که من دارم، همین مدیریت پروژه ای که برای پروژه های طراحی سایت میکنم که خیلی زیاد هم هست بهم چندین برابر بیشتر از درآمد فعلی ام بدهی. من نمیدونم خودت باید هندلش کنی.
باورم نمیشه که امروز که آخرین روز ماه خرداد هست من ویژن درآمدی این ماهم رو تیک زدم و انقدر روش پول درآوردنم با نشانه ها و معجزاتی که داره برام اتفاق میوفته آسان تر شده که میگم که خدایا چرا من تو این چند سال اینا به ذهنم نرسیده بود و انشالله همینجوری آرام آرام رشدش میدم.
میخوام دو تا از ترمزهای اصلی رو بگم:
من از دوره و کسب مهارت و تجربه ای که داشتم خیلی بت ساخته بودم. در صورتی که باور فراوانی هم میساختماا ولی روی باور توحیدی این قضیه خیلی کمتر کار کرده بودم که تو این چند ماه گذشته با شکستن یکسری بت ها تو زندگیم دارم میبینم چه جریان راحتتر و بیشتری نسب به قبل داره وارد میشه.
یک دلیل دیگه ای که همین امروز با دیدن این فایل بهش مطمئن شدم و قبلا میشندیم ولی جدی نمیگیرفتم این بود که من باورم نسبت به ساختن پول بزرگ با همین تخصص طراحی سایت خیلی ضعیفه و همش تو ذهنم این بود که باید برم رو یه کار دیگه مثلا یه استارتاپی چیزی این مدلی کار کنم تا پولهای بزرگ وارد زندگیم بشه. در صورتی که پسر خوب همین پروژه هایی که داری میگیری میتونه تو رو به اون سمت هدایت کنه. چرا همش فکر میکنی یه کار متفاوت دیگه باید انجام بدی.
خدا را بسیار شاکرم که در مسیر این استاد ارجمند قرار گرفتم تا این آگاهی ها را دریافت کنم تا اینکه خودم رو بهتر بشناسم.
بنام خدا عزیزم سلام
سپاسگذارم از استاد وخانم شایسته
من وقتی به باورهای مخرب و یا ترمز های ذهنیم یا مقاومت های ذهنیم فکر میکنم،به اولین نتیجه ای که میرسم میگم من که ترمز ندارم،بعد یاد حرفای استاد افتادم که نتیجه شما چیزی جز باورهای شما نیستن،گفتم خوب من نتیجه گرفتم اما نتیجه ای که همه چیز مهیا باش برام نیست،
بعد به خودم گفتم حتما من نشناختم باورهای مخربم رو برم کامنت هارو بخونم،
دیدم دوستان درمورد رابطه مشکل دارن،نگاه به زندگیم کردم دیدم واقعا عالیه راظیم
دیدم دوستان درمورد سلامتی صحبت میکنن دیدم واقعا به لطف خدا و قانون سلامتی خوبم،عالیم
اما در مورد ثروت نکته ای که باور مخرب ذهنی منو بهم بفهمونه پیداش نکردم،
بخاطر همین دلم میخواد ادامه این فایل استاد بیاد باهامون صحبت کنه
چرا ما با وجود تلاش بسیار به خواستمون نمیرسیم
به نظرم جواب تو خوده سوال هست،که اصلا قرار نیست ما با تلاش به جای برسیم،ما قراره با باور درست به همه چی برسیم یعنی بخاطر پول کار نکنیم بخاطر عمل به هدایت های هر روزمون کار انجام بدیم،دقیقا کاری که استاد کرده همینه به الهاماتش نشونه هاش هدایت هاش چشم میدوخته و عمل میکرده،نتیجه عمل این زندگی هست که میبینید
من احساس میکنم باور خوب باورهای هست که استاد بهمون تو دوره های مختلف گفته ما با تکرار اینا میایم رو باورهای مخربمون پوشش میدیم نه با تکرار تراکتوری،بلکه با احساس خوب تراکتوری
باور اینکه اول یاد خدارو در دلمون نگه داریم تا آروم باشم با سپاسگذاری با درخواست کردن با باور به اینکه وجود داره و هر لحظه هست که اون مواظبمونه اون هدایتمون میکنه اون دستاشو میفرسته به کمکمون اون کارهامون رو انجام میده،اون دست بالای دستاست،اون شفاست اون دواست،و مواظب سلامتیم هست و من هر روز سلامت تر میشم،پولدارتر میشم،من اونو میخوام و بدستش میارم،چون همه چی بی نهایت منم بی نهایت رو میخوام
کشف قوانین زندگی
همه چیز قانون داره ،قانون چسبندگی مولکول،الکتریسته،مکانیک و…
دنیای که توش زندگی میکنم هم یک قانون داره که به هر انچه فکر میکنم توجه میکنم حرف میزنم تصور میکنم تجسم میکنم ،اون چیزای که تو ذهنم میچرخونم میپرورونم پاسخ میده
خب تا اینجاش من مطما شدم که وجود داره
حالا عواطف من یعنی احساس خوب و بد من نشون گر اینکه دارم به چیزی که فکر میکنم خوب یا نه،در راستای خواسته هام هست یا نه،دارم درمورد چیز خوب صحبت میکنم یا نه،ربط داره به خواستم یا نه،دارم تجسم بد میکنم یا خوب، تصورات بد دارم در مورد هر موضوعی یا خوب،در هرصورت چه بد چه خوب پاسخ میده
به همین خاطر ما میگم خدایا تنها تورامیپستم و تنها از تورو اجابت میکنم منو هدایت کن براه خوب،راه اونا که نعمت دادی نه گم گشته ها،چون من با توجه به اینکه خدارو قدرت مطلق میدونم بخشنده به همه میدونم فراوون میبینم میگم هدایتم کن براه اونا که نعمت دادی،بعد خدا میگه حالا من فرمان بردار هستم،این ویژگی منه،بخواه تا اجابت کنم،نگفت سگ دو بزن تا اجابت کنم،برو درسشو یاد بگیر تا اجابت کنم،ما هر چی قراره یاد بگیریم در طول مسیر خدا با نشونه هاش بهمون میگه،مگه پیامبرها قبل از اینکه جنگ بشه، رفتن فنون جنگی رو تدریس دیدن،نه، یه الهام شد در اون لحظه که خندق بزنن،و پیروز شدن به همین سادگی،
اگر ما جرات کاری رو نداریم،بخاطر نداشتن سرمایه اولیه نیست،بخاطر وضعیت کنونی جامعه نیست،بخاطر سنمون یا آبرومون نیست
دلیل اصلیش بخاطر اینکه توکل نداریم،علت ترس نداشتن ایمان هست،پیامبرها با ایمان رفتن جلو که بابا منی که خدارو قبول دارم و مطمانم صادق هست،خودش گفت برو من هدایتت میکنم،رفتن و هدایت شدن و برنده هم شدن
تک به تک ادمهای موفق و ثروتمند قبل از هر موقعیتی تنها چیزی که داشتن اعتماد به خدا بوده،ایمان به خودشون بوده،البته که هر کاری برای انجام باید با شرایط حال حاظرت موافقت داشته باشه
حالا من بخاطر ورودی های ذهنم از قبل یک سری فکرهای تو سرم هست که اشتباست و اون داره تکرار میشه و جهان داره وارد زندگیم میکنه،وگرنه باران داره میباره،خورشید داره میتابه،این ماهستیم که با سطلمون میریم زیر بارون یا با پیراهنمون آفتاب رو جذب میکنیم،پس خداوند داره هدایتم میکنه که طبق قانونش خواسته هامو اجابت کنه،
حالا این فکرهای ما کد نویسی شده تو ذهنمون،وقانون بدون تبدیل و تغیر خدا،مثل سیستم کامپیوتری بصورت دقیق و بدون سرند کردن داره طبق کد های من اتفاق هارو وارد زندگیم میکنه
خدایا هر کد و باوری و هر فکری که باعث شده من جلو ورود نعمت هارو بگیرم بهم نشون بده
به قول حضرت علی،،،،خدایا بپوشان آن گناهانی که((((منظور از گناه افکار شرک آلوده،یعنی بی ایمانی)))) دگرگون کرده نعمت هارو برای ورود به من
اول شناسایشون کنم و بعد تغیرش بدم،یا اگر شناسای نتونستم بکنم نیاز نیست بچرخم از بچگیم ببینم کجا چی اشتباه یاد گرفتم،بجای این کار میام
باورهای جدید جایگزینش میکنم تا بخوام رو باور های قبلیم،،تا اتفاقات جدید برام رخ بده به همین سادگی
1,,من بجای عمل کردن به هدایت،دست میزنم به کاری که فکر میکنم سریع تر به پول میرسم،پس باید یادم باش اولویت تسلیم بودن و انجام دادن به هدایت ها مهمه
2,هرچی بیشتر تلاش کنم به نتیجه میرسم نیست،بلکه عملگرای در مسیر هدایت و درست نتیجه بخش،نه عجله و زحمت بیشتر،اینجوری به ساده ترین راه ممکن پول میسازم
3,من دست رد به سینه موهبت های خدا نمیزنم،من پذیرای هر نوع نعمتی هستم،هر اتفاقی تو زندگیم بیفته خیره و به نفع من قراره تموم بشه پس من آرام و آسودم
4,من خیلی راحت میتونم درامد داشته باشم،از هر راهی که احساسم بهش خوب باش،از هر راهی یعنی از هراهی زشت و حرام و گناه اشتباه نداریم،چون تو ذهنم ما گناه زشت و حرام وجود داره،ما داریم رو خودمون کار میکنیم و از خدا طلب هدایت میخوایم پس نگو حرام،خدا چی حرام رو سر راهت قرار نمیده
5,تمام مردم دوستان آشنایان غریبه ها، آدم های نازنینی هستن که از طرف خدا هستن که میخوان کمکم کنن،دستان خداوند هستن و با احساس خوب کمکشون رو میپذیرم،که،هزینه هام کمتر بشه،یا دارایم بیشتر بشه،چرا حالا خدا میفرسته این ادم هارو بسمت من،بخوام امتنا کنم،این جواب درخواست های من بوده،این بخاطر اینکه من پذیرای هر کمکی از هر ادمی هستم،و من همرو دستان خدا میبینم
6,از این چیزهای که دارم لذت ببرم سپاسگذار باشم،وبه چیزهای بهتر فکر کنم،در یک کلام،رها باشم و متوکل،رها از هر پولی که وارد زندگیم میشه بگم شکر,رها از هر ادمی که کمکم میکنه بگم شکر،رها از حس خوبی که از طرف خدا بهم میشه شک،رها از هر شغلی از هر ادمی از هر شهری،مسافرتی،ماشینی،اتفاقی،،هر چی برای من پیش بیاد شکر،بزنن بکشنمم شکر،این یعنی توحید
7,وقتی خدا بهت میگه اینکار رو بکن،یا یه حس خوب بهت میگه اینکارو بکن،واقعا انجامش بده نگو گرونه،نگو ارزون نگو چه فایده،نگو نه این سود نداره،نگو زشته خجالت آوره،تو هیچی نمیدونی،اون میدونه و داره بهت میکه انجامش بده،اینجوری میتونیم سبک خودمون رو داشته باشیم سبک استاد اینکه به حرف خدا کوش میکنه،هر چی پیش بیاد هم مهم نیست به درک،تهش مردن خست دیگه پس چه خوب که به حرف دلمون گوش دادیم و مردیم،،،یا میگیم،اینکه تهش معلوم نیست،این ریکس،
اسنو مطما باش اگر انجامش ندی هدایت های خدارو،برعکسش سرت میاد و خود کرده را تدبیر نیست
8,من منطقم رو باید نشنیده بگیرم،هی حساب کتاب نکنم وای میدونی فلانی چی چند می ارزه؟؟مهم اینکه توانای خرید برای خیلی ها هست که الان اون جنس اون قیمتشه،و برای تو هم میتونه قابل خرید باش،براحتی بفروش و براحتی بخر،این میشه عرضه و تقاضا،داد و ستد،کاری خدا داره با ما میکنه و ما با خدا تقاضا و عرضه هست
9,من با قرض گرفتن یا وام گرفتن مشکل دارم و نمیخوام از کسی بگیرم،اما وقتی دستان خداوند خودش میاد میگه بیا این پول رو بگیر برای خودت،حتما خدا خودشم میخواد پسش بده،پس اون رو میگیرم و میگم خدایا از طرف تو بود فهمیدم ممنونم دکت گرم که اینقدر دستو دلبازی،منذبازم میخوام قربونت برم،من باز هر نعمتی که خواستی بفرستی برام من فقیرشم محتاجشم نیازمندشم
10,,وقتی من پول لازمم،یا دلم میخواد یه چی بخرم موقعیتش جور نمیشه،بابا همون لحظه از خدا بخواه،نزار برای صد سال بعد،چرا هی خودت موکولش میکنی به بعد،بگو خدا تو دهنده ای یالا برام جورش کن،به نظرم من ترمز دریافت دارم،چون ما درخواست میفرستیم خدا اجابت میکنه مرحله دریافتش میترسیم برداریمش،میگیم تلخ،زشته،کمه،حرومه،
کی حروم حلال رو تایین میکنه مگه،اصلا کی حقشو داره برای تو حلال حروم کنه،خدا داره بهت میده،شکر کن،احساس خوبتو دریاب
11,این عجب باوری هست،،،،من مثل آب خوردن پول بدست میارم،پول بدست اوردن راحت ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست،اصلا تو ذهن من پولی حلال هست که براحتی بدست میاد،من امادگی دریافت نعمت پول کمک راهنمای،مسیر،دوست جدید،هر چیزی هستم،هر چیزی تو زندگی من میاد حلاله،درست،
12,این باور خیلی قوی هست که همیشه باید تکرارش کنم تا بشه ملکه ذهنم،(((((همیشه باید یادم باش همیشه یه راهی ساده تری برای پول دراوردن هست،هرنعمتی که به سمتم میاد رو پذیرا هستم،آقا یا خانم پول و یا نعمت،،حتی از این راحت تر ساده تر هم میتونی وارد زندگیم بشی، راحت باش هر جور راحت تر و ساده تر میتونی وارد زندگیم شو))))من پذیرای توام
13 شو شما بگید دوستان
سلام ب استاد عزیزم ممنون بابت این فایل زیبا و پر از آگاهی ک با چ انرژی بالایی برامون ضبط کردین .
من تقریبا یک سال میشه ک هدف افزایش وزن و عضله سازی دارم و تو این یک سال با تمام وجودم بدن سازی کار کردم تو شرایطی ک من تو چند سال قبل هم این ورزش انجام میدادم و نتیجم از این اواخر خیلی بهتر بود خلاصه تو این یک سال من هر مکملی ک میشد خریدم تمرین سنگین. هوازی و… کلی روشای مختلف امتحان کردم ک بتونم یکم وزنم بیشتر کنم و عضله بسازم اما توی این یک سال الان ک نگاه میکنم میبینم با اون حجم تلاش اصلا نتیجه دلخواه نشده در صورتی ک یکی از همین دوستای قدیمی خودم میدیدم ک الان اصلا تو فضای تمرین کردن نبود همیشه بدنشو میدیدم ک عضله ای و تو پره تو دلم میگفتم این اصلا تمرین نمیکنه چرا باید الان بدنش از منی ک هم هزینه میکنم و تلاش فیزیکی سخت انجام میدم بهتره و واقعا تو یک سری موارد کفرم میزد بالا .
الان ک استاد هدایت شدم این فایل دیدم یک باور خیلی حرفه ای خودمو پیدا کردم تو این موضوع اونم اینکه
من هم پدر خودم لاغر اندامه هم دو تا از عمو هام و منم از نظر چهره خیلی شباهت دارم به عموهام
رو این حساب همیشه میگفتم ک اقا من ژنتیکم همینه من اصلا وزن نمیگیرم هر چقدم بخوام تغذیه رعایت کنم چون فیزیک من همینه و کاریشم نمیشه کرد . کلی تلاش میکردم پنج کیلو وزنم میرفت بالا بخدا تو یک هفته وزنم برمیگشت حالت اولیه و کل زحمتام واقعا هیچ میشد.
یک باور دیگه هم هست ک همین الان ک نوشتم اومد مد نظرم اینکه من ادم فرزیم کلا هر کاریو دوس دارم رو دور تند انجام بدمش بعد زمانی ک یکم وزنم میرفت بالا در صورتی ک اون افزایش وزنه خواسته من بود یکم وزنم میرفت بالا زودتر خسته میشدم و اون سرعت عملم ک خیلیم بهش مفتخرم کم میشد و این باعث میشد تا یکم وزنم میره بالا احساسم بد بشه ک من مثل قبلم نمیتونم کارامو انجام بدم و خیلی زود خسته میشم و الان میبینم ک واقعا من یک ساله با افکارم جلو رسیدن خواسته خودمو میگرفتم چون خواسته من ب طرف شمال بوده و افکارم جهت جنوب حرکت میکرده و طبق قانون هم نباید نتیجه حاصل میشده ممنونم استاد ک ذهن مارو باز کردین برای شناخت بهتر خودمون و افکارمون من تو بحث اندام خیلی برام واضح تر بود ک تونستم براش بنویسم اما من یک هدف مالی تو کارم هم دارم ک دقیقا مشابه همین هدف قبلیمه ک نوشتم ک کلی تلاش کردم و نتایج هنوز خیلی کوچولو و نا چیزه انشالله بتونم تو این موضوع هم باورامو با خواسته خودم هم جهت کنم و هدایت بشم ب مسیری ک خیلی راحت اون نتیجه بگیرم چون دقیقا توی همین موضوع کاری ک برام مهم هست صد تا الگو دارم ک دارن بشکن میزنن و اتفاقات مالی خوب براشون رخ میده و میبینم ک اونا برای این نتایج بزرگ اصلا تقلا نمیکنن و خیلی همه چی براشون لذت بخشه .
بازم ممنونم ازت استاد درک کردن اگاهی هایی ک به ما میدی کار اصلی ک تو زندگی میتونیم انجام بدیم .
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلامی از جنس عشق خدمت اساتید بزرگم استاد عباسمنش بزرگ و عزیزم و مریم جون خوشگل و زیبا و بینظیر
خیلی خیلی مناظر رویایی بینظیر بود منم امروز دوباره استاد با تمرین ستاره قطبی از خدا خواستم فایل جدید امروز بزارین من ذووووق خدایا بی نهایت شکرت و من هر لحظه دارم بخاطر تمرین ستاره قطبی سورپرایزای فوق العاده میشم خدارو میلیاردها بار شکر
راجع به سؤالایی که استاد پرسیدن
سوال 1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من همیشه دوست داشتم رابطه عاطفی و عاشقانه واقعی داشته باشم که ازدواج کنم و مثل فیلما باهم زندگی عاشقونه داشته باشیم و هر چی که تو فیلما دیدیم اسمش وابستگیه بیماریه ذهنیه خلا عاطفیه اسمش عشق نیست هرچی که راجع به عشق بهمون گفتن پیش فرضامون همه غلط بوده وهمیشه تو روابطم مشکل داشتم چون خلا داشتم و وابستگی تو روابط رو مثل همه به اشتباه اسمش رو عشق گذاشتم و هنوزم دارم رو خودم کار میکنم روی این موضوع که خلا و وابستگی رو فقط و فقط با خدا و خودم پر کنم من برای ازدواجم خیلی تلاش کردم اما واقعا درست نشد تا الان چون ترمز داشتم اما اما دیروز چون من جلسات دوره های استاد رو هدایتی گوش میدم هدایت شدم دوباره به فایل جلسه دوم عشق و مودت که استاد تمرین بهمون گفتن و نشستم نوشتم و دلیل اون پیش فرض ها رو وترمز رو فهمیدم و الگوی مناسب براش پیدا کردم و ذهنمو همش دارم منطقی قانع میکنم تا اتفاق بیفتد و نشونه های عالی ای هم دارم میبینم خدارو بی نهایت شکرت و میدونم خیلی خیلی خیلییییییی بیشتر دوره عشق و مودت و دوره بینظیر عزت نفس رو گوش کنم مدام از الان هم بیشتر باید کار کنم روی خودم و استاد میگن باید اتفاق بیفته اگر نمیفته ترمز شماست که داره کار خودشو انجام میده
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
خیلی ها رو میشناسم اولین نفری که به ذهنم میاد استاد عباسمنش و مریم جون هستن که با وجود باورهای منفی تو گذشتشون الان رابطه ی بی نهایت رویایی و بینظیر رو دارن سالها باهم تجربه میکنن به معنای واقعی و هیچ آدمی هیچ کاپلی رو مثل استاد و مریم جون ندیدم یه رابطه ی توحیدی بدور از هیچ وابستگی ای سرشار از عشق و مودت بینظیر ترین الگوی من هستن تو تموم موارد و جنبه های زندگی م شکر وجود پر برکتشون تو زندگیم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من ترمزم اینه تو این رابطه که فک میکنم پسرها نمیتونن در عین حال که کار میکنن رابطه عاطفی هم داشته باشن تایمش رو ندارن در صورتی که کلی الگو نشون دادم مثلا این آدم که ازهم خوشمون میاد ولی رابطه ای هنوز شکل نگرفته بینمون و جفتمون ترمز داریم کارش بازاریه البته به صورت آنلاین اونم کار میکنه و باهم که حرف زدیم گفت من کارم طوری هس که تایم ندارم برای رابطه بزارم و من الگو پیدا کردم که ببین همه ی بازاریا هم تو بازار دارن کار میکنن هم میخوان ارتباط عاشقانه و عاطفی داشته باشن و ازدواج کنن بعد ذهنم منطقی قانع شد و این پیش فرض هم بخاطر عدم کنترل خودم در ورودی های ذهنم قبل این رابطه با اون رابطه ی قبلی بود که به مدت 5ماه با یه آدم اشتباه هر لحظه بهم میگفت من یا باید کار کنم یا باید ازدواج کنم دوتا رو باهم نمیتونم مدام بهم میگفت و باورم رو ساخت متاسفانه ولی دیگه این ترمز رو پیدا کردم والگوی مناسب جایگزین کردم و دیگه خیالم راحته والبته یه مورد دیگه از ترمزم اینه که بیشتر و از اینی که هست بیشتر و بیشتر باید فقط خودم فقططططط خودم حال خودم رو خوب و عالی کنم نه اینکه یه رابطه یا یه فرد بخواد حال منو خوب کنه هم چین چیزی هیچ وقت اتفاق نمیفته و بیشتر و بیشتر از اینی که هستم با خودم به صلح برسم و فوق العاده قوی تر بشم از اینی که الان هستم خیلی خیلی بیشتر بنابراین باید سیر تکاملی خودشو طی کنه و من فقط باید حالمو خوب نگه دارم و از مسیر لذت ببرم استاد تو دوره کشف قوانین زندگی جلسه هشتم گفتن بهمون که با قطعیت تمام میگن بهمون که رسیدن به اهداف اونجا اون بالا خبر خاصی نیست هر چیزی که هست مهم لذت بردن از اون مسیر هست فقط و فقططط و منم از مسیر لذت میبرم و یه ترمز دیگم به این موضوع خیلی خیلی گیر دادم و رهاش نکردم و اینو فهمیدم الان که مهم ترین رابطه ی من رابطه ی خودم با خودم هست و تموم روابط در هر مواردی در الویت های پایین تر قرار بدم تا زندگیم رویایی بشه
و اینجوری این رابطه عاطفی شکل میگیره فقط در همین صورت هست که شکل میگیره نباید رو یه نفر خاص تاکید کرد و یه نفر خاص رو خواست جهان اساسش فراوانیه اما من هدایت میشم سمت این آدم موقعی که رهاش میکنم خود این آدم توی تایمای مختلف میاد سمتم دوباره و دوباره من کاری نمیکنم فقط رو خودم کار میکنم این که این رابطه شکل نگرفته جز عوامل بیرونیه عوامل بیرونی چیزی جز فرکانس و باورامون و افکارمون نیست استاد تو جلسه هفتم کشف قوانین زندگی کلی نیم ساعت آخر رو راجع به این موضوع باهامون صحبت کردن من هستم که ترمز دارم ترمز رو متوجه شدم الان و بر میدارمش و اتفاق می افتد و حتی اگر این آدم بره بیرون از زندگیم نفر بعدی هم بیاد این الگو تکرار میشه تا من درسشو بگیرم فقط آدما و اسمشون عوض میشن ولی اون روابط همونطوریه و وقتی ترمز رو همون باور مخرب و منفی رو همون کد خراب رو برمیداری باور مناسب رو جایگزینش میکنی و الگو نشونه ذهن میدیم ذهن منطقی قانع میشه ساکت میشه و اتفاق می افتد و من باید رها باشم و همینطور نخوام نظر دیگران رو حتی اون فرد رو جلب کنم فقط با خودم حال کنم و خوش بگذرونم با خودم و خدا بعد این روابط خودشون خود بخود اتفاق می افتن وقتی ما رو خودمون کار میکنیم به شدت اعتقاد دارم خودبخود اتفاق می افته خدارو بی نهایت شکر وروابط عاطفی یه کاتالیزور هستن برای بهبود و بهتر شدن رابطه ی خودمون با خودمون و
من مطمئنم بهترین ارتباط عاشقونه و عاطفی رو مثل مریم جون و استاد عباسمنش برام اتفاق می افته چون من تو مدار درست هستم تو مدار مناسب هستم و این یه قانونه که برای فردی که تو مدار مناسب و درست هست هیچ وقت اتفاق به ظاهر بدی براش نمیفته جهان این اجازه رو نمیده و میام میگم درست شد رابطم و همه چی عالیه خدارو بی نهایت شکر
خدارومیلیاردها بار شکر برای وجود استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون خوشگل و بینظیر سایتون مستدام باشه برام تا ابد عاشقتونم روی ماه جفتتون رو میبوسم بابت همه چی ازتون ممنونم شما یکی از بزرگترین نعمت های زندگی من هستین و من کلی عاشقتونم با تموم وجودم تحسینتون میکنم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید