https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر امروز که دارم دایت شدم به فایل زیبا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که به بار دیگه چشمم این زیباییها را دید و لذت میبرم
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این دریاچه ی زیبا
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این فواره ی زیبا
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این جنگل زیبا و دوست داشتنی
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این اندام زیبای استاد عزیزم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این روابط عالی که بین استاد و مریم جان هست و من لذت میبرم که این رابطه ی رویایی استاد و میبینم
خدایا هزاران مرتبه شکر بابت این همه و نعمت و ثروتی که هست و ازبینهایت راه به زندگی من وارد میشود
1چه خواسته ویا هدفی داری با اینکه خیلی تلاش کردی بهش نرسیده ای
من خیلی دوست داشتم مربی طراحی و دوخت بشم
چندین سال تو آموزشگاهی بودم و کنار استاد کار میکردم و تمام دورها را دیدم و با تلاش زیاد آخرش نتونستم به دست داشته ام برسم و بعد گفتم خوب اشکال ندارد مزن میزنم واونم خیلی تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم
2 افرادی را میشناسید که توانستند به خواستشون با تلاش کمتر برسند
همون شاگردهای که میمند آموزشگاه و اموزشون میدادیم بعد از یک سال به راحتی توانستند مزن بزنند و موفق باشند
3چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها
احساس عدم لیاقت وکمالگرایی باعث شده که من با وجود تلاش شبانه روزی نتونم به خواسته هام برسم برای مزن نگفتم من باید بهترین و با کیفیت ترین لباس و تحویل بدم کلا تو کار از خودم خیلی توقع دارم اگه یه اشتباه کنم خودم و خیلی سر زنش میکنم همیشه بقیه را از خودم بهتر میبینم در هر زمینه ای
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من پارسال هدف گرفتن گواهی نامه پایه یکم رو برای خودم انتخاب کردم همه جوره براش تمرین کردم و تمرکز گذاشتم و عالی یادش گرفتم اما موقع آزمون عملی آخرش رو خراب میکردم اینقدر تمرین کردم و نوشتم ذهنی بهش فکر کردم تجسمش کردم که گرفتمش اما در تمام آزمونها آخرش کاری میکردم که رد میشدم تا جایی که تمام عزت نفسم رو برای ادامه دادن از دست دادم دیگه پیگیرش نشدم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
یه خانم دیگه هم با من امتحان میداد که اصلا مهارت و اطلاعات منو نداشت و مثل من تمرین نکرده بود و خیلی هم استرس و ترس داشت جوری که همه میگفتن این بنده خدا امکان نداره بتونه قبول بشه اینکاره نیست اما بعد چند بار آزمون دادن قبول شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پیش یه سرهنگی که همه میگفتن خیلی خیلی سختگیره و مهارت عالی نداشته باشی ردت میکنه در کمال ناباوری اون خانم قبول شد با مهارت کمش و پیش همون سرهنگ سختگیر !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و دو هفته بعدش هم پست گواهینامه اش رو آورده بود درب خونشون که بچه ها همه تعجب کردند که چه جوری اینقدر زود گواهینامه ات آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟با گواهینامه اش آمد شیرینی هم آورد بود.
منو میگی فکم افتاده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و من باز هم آزمون دادم و سر چیز های رد میشدم که خیلی برام ساده بودن اینقدر اینکار برام تکرار شد که من قید گرفتنش رو زدم بیخیالش شدم گفتم من نمیتونم تهران نمیشه اگه خواستم میرم شهرستان امتحان میدم و……………
تا امروز همش بهش فکر میکردم اما چون حسم رو بد میکرد از علتش فراری بودم نمیخواستم دلیلش رو در بیارم تا این فایل ذهن منو جراحی کرد که آقا بیا باخودت صادق باش!!!!!!!!!!!!
چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چکار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این همه انگیزه و تلاشت چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که ادعا داشتی خیلی شجاعی و عالی عمل میکنی پس کو نتیجه ی کارت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هیچ و هیچ…………. نتیجه ای نداد که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجای کارت ایراد داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر سخته به عمق اعمالت فکر کنی و ایرادت رو در بیاری ذهنم همش از روبرو شدن باهاش فرار میکرد چقدر سخته مچ خودتو بگیری علت کارت پیدا کنی………..
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
الان که خوب به این موضوع فکر میکنم چرا به هدفم نرسیدم یاد این افتادم من وقتی ثبت نام کردم خیلی خوشحال بودم همون روز دوستم رو در پارک دیدم و موضوع رو براش تعریف کردم که من ثبت نام کردم وهدفم اینه و احساسی عمل کردم هدفم رو با دوستم در میان گذاشتم نتونستم خودمو کنترول کنم…………… با کسی صحبت کردم که اصلا در مدار مثبت نبود و نمیدونم چرا اینکارو کردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وقتی براش تعریف کردم دوستم بهم گفت: ببین اینجا که رفتی سختگیرانه ترین آموزشگاه تهرانه تو اصلا نمیتونی بگیری اینقدر سخت میگیرن مخصوصا برا خانما پدرت در میاد من چند نفر میشناسم اونجا رفتن کلی هزینه کردن اما نتونستن گواهینامه بگیرن کاش جای دیگه ای ثبت نام کرده بودی خیلی سختت میشه کارت موفق نمیشی (ومن واقعا اون لحظه ترسیدم و تو دلم خالی ش درسته دیگه بهش فکر نکردم و گفتم من از پسش برمیام ولی اون حرف تو ذهن من نشست و کار خودش رو کرد و من باور کردم اون دیده و شینده ام رو ) و.. ادامه داد………. برادر شوهر من اینقدر امتحان داد نتونست بیخیالش شد و این باور در ذهن من نشست
واین است قدرت ورودی های نامناسب
و این است قدرت گوش دادن به حرف آدم ناحسابی
و این است جواب تصمیم احساسی کنترول نکردن خودم
ودقیقا همون بلا سرم آمد با اینکه کلی تلاش کردم زمان گذاشتم تمرکز کردم هزینه کردم و……….هیچ نتیجه ای که نگرفتم که هیچ عزت نفسم رو هم خراب کردم خودباوری رو هم خراب کردم و…….
به قول استاد فقط رو ترمیل دویدم مهم نبود من چقدر تلاش کنم و چقدر تمرین و چقدر تمرکز میزارم من دارم روی تردمیل میدوم و نتیجه ای نمیگیرم من باور کرده بودم نمیتونم اینقدر امتحان دادم که بیخیالش شدم دقیقا همون اتفاق برام رخ داد
الان که بهش فکر کردم همه ی اشتباهات من یا بهتره بگم به نتیجه نرسیدن های من حاصلش تجربه کسب کردنه و تجربه ای که گرفتم از یه تصمیم احساسی شروع شد الان قدرت تصمیمات و داشتن کنترول روی خودم روی ورودی هام رو بهتر درک میکنم ریشه حل مسئله رو بهتر درک میکنم که از کجا داره آب میخوره عزت نفس پایین در کنترول نداشتن بر روی عواطف و احساسات میاد.
مثل استاد باید عمل کنیم راجب هدفمون تا نتیجه نگرفتیم با کسی صحبت نکنیم یا با افرادی صحبت کنیم که بهمون انگیزه بدهند و هم مدار ما باشند.
این بود تجربه من از نرسیدن به این هدف و بعد از پیدا کردن و فکر کردن بهش من واقعا تصمیم گرفتم خیلی بیشتر مراقب ورودی هام باشم بیشتر روی خودم کار کنم و روی جنبه های عزت نفسم بیشتر کار کنم و البته روی باورهام بیشتر کار کنم درختای میوه ای رو که کاشتم در ذهنم رو مراقبت کنم آبیاری کنم و صبر کنم تا میوه های خوشمزه بدهند و این روند رو ادامه بدهم و بشه سبک زندگی ام.
صمیمانه تشکر میکنم از استاد عزیزم که با این فایل های عالیشون مارو به فکر کردن وادار میکنن به اینکه مسئله رو حل کنیم به صورت ریشه ای و آشغالهارو زیر مبل نکنیم انشالله بتونم یه اشتباه رو دوبار تکرار نکنیم درسش رو بگیریم و هیچ وقت دیگه تکرارش نکنیم انشالله همه ی دوستان عزیزم در این مسیر موفق باشند.
درود و عشق به استاد عبامنش و سرکار خانم شایسته و همه اعضا سایت الهی عباسمنش
خدارو شاکرم برای هم زمانیهای شگفت آورش که دقیقاٌ زمانی که اونقدر ترمزو نگه داشتی که دیگه داری خاموش میکنی با نشانه های خنده دار هدایت میشی به مسیری که باهات حرف میزنه
من دقیقاٌ این فایل رو زمانی دیدم که از بس گاز و ترمزو فشار دادم دیگه کم آوردم بعداز اون همه برنامه ریزی برای شروع کار تحقیق،مشورت،مطالعه،قبولی در مصاحبه،دیدن مکان مناسب برای شروع و بررسی تمام جزییات اما همه این پروسه تو یک نقطه استپ شده و من با دیدن این فایل بسیار زیبا به خودم اومدم و مثل همیشه از اعجاز نوشتن استفاده کردم و این ترمز(ترس از نوع ازدست دادن سرمایه)رو پیدا کردم
و جالب بود که لحظه ایی شلوغی افکار که آسایش رو از من گرفته بود همه چیز ساکت شد حتی برق ساختمون قطع شد و صدای کم کولر هم قطع شد و من شروع کردم به صحبت درباره این ترمز و به طرز شگفت آوری راجب این ترمز صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که انرژی که هر چیزی میتونه باشه اگه با حال خوب مصرف بشه بصورت تصاعدی نتنها در زندگی خودت بلکه در جهان بازتاب داره وهمین طور بلعکسش و این رو برای خودم حل کردم وانقدر احساس سبکی و نشاط بهم دست داد که تا چند لحظه تموم موهای تنم سیخ بود لحظه به خودم اومدم و از خودم پرسیدم این کیه که از زبان من داره به این زیبایی و سادگی با من حرف میزنه
دوستان حضور خدا وقتی اونهم به این نزدیکی حسش میکنی وصف ناپذیره یاد حرفهای استاد میافدام که میگفت( این حرف ها خودش میاد ) والان بقول استاد میدونم که بعد از اون همه گاز حالا که پام رو از ترمز برداشتم دیگه منتظر اتفاق افتادنشم
نمیدونم یه حسی مثل تکلیف میکردم که بعد از عالی شدن حالم اینو انتقال بدم
از استاد عباسمنش که لقب استادی براش کمه و خانم شایسته متشکرم برای حضورشون و حضور ونشر باز خوردهای عالی اعضای سایت
سوال1چه اهدافی داشتی که باوجودتلاش زیادکه انجام دادی اماهنوزبه خواسته هات نرسیدی
استادمن هدفم استقلال مالی هست ودرامدبیشتراماهنوزلنگ میزنم بااینکه روباورهامم کارکردم یک روزخوبه یک روزبدبعضی وقت هاتا3نصفه شب برای کارم وقت گزاشتم وتودفتربودم اماهنوزبهدنتیجه نرسیدم
سوال 2=چه افرادی رومیشناسی که باوجودتلاش کمتربه سادگی به همان خواسته رسیده اندیاباوجودتلاش های مشابه باشماخواسته انهامحقق شده است(باجرعیات توضیح دهید)
بعضی ازدوستان من هستندباتلاش کمتردارنددرامدبیشترازمن کسب میکنندحتی من بهتروباصداقت بیشتروبادرستی دارم کارمیکنم واونهاتلاششون کمتره وپول بیشتری میسازند
مثلابایک تلفن پول های خوبی روبه دست میارندولی من نه
سوال3=چه باورهاوترمزهای مخفی درذهنت داری که باعث شده بااین همه تلاش به خواسته ات نرسی
به نظرمن این مهمترین سواله
احساس عدم لیاقت =من هنوزاحساس لیاقتم کمه چون میگم ازمن بهترهم هستندکه مشتری هاجای اون هابرن الان متوجه شدم وقتی یک ادم ثروتمندمشتری من هست من هنوزاحساس عدم لیاقت دارم برای این مشتری
کمال گرایی=من هنوزم این کمال گرایی دروجودمن هست که باعث شده پیشرفت نکنم ومیخوام همه چیزعالی باشه
قانون تکامل=هنوزم دوست دارم باعجله به همه چی برسم اماازقبل بهترشدم
باورکمبودوعدم فراوانی=اینم به خاطرحرف هایی که بین مردم گفته میشه که بایدگوش ندم وتوجه نکنم مثل اینکه بازارنیست ووو
نداشتن عزت نفس وعدم خودشناسی که مهمترین عامل هست وترس یکی ازعوامل عزت نفس پایین هست که بایدبرم تودل ترس هام
سلام به استاد عزیزم و باید بگم عاشقتم و ممنونتم با آموزش های نابی که همیشه در مسیر رشد من بهم کمک کرده و خدا رو شاکرم که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد
استاد واقعا آگاهی هاتون رو با تمام وجود و بدون منت حتی در آموزه های رایگان میزاری چقدر که ماهی شما
استاد وقتی این فایل و گذاشتید یکبار گوش دادم و گفتم نه بابا با این یکبار گوش دادن و رد شدن نمی شه این آگاهی هارو در ذهنم هک کنم پس اومدم و مثل محصولاتی که خریدم و بهاش و دادم به این فایل نگاه کردم و دقیقا مثل اونها برام آگاهی داشت وقتی که نوشتم و جواب سوال ها رو دادم و فهمیدم ترمز چیه که همون باورهای نا مناسب هست که من و از رسیدن به خواسته هام دور می کنه و باید با باورهای مناسب جاش و عوض کنم تا شرایط به نفع من برگردد
من در کسب و کارم که با آموزه های شما ساختم و با این که سرمایه اولیه ناچیزی داشتم و با این که زن بودم و باور این که زن بودن باعث این که بیزینس نداشته باشم و نتوانم از پسش بر بیایم نشود و کلی مسایل دیگر در بیزنسم یا حتی در مسئولیت مادر و همسر بودن یاد گرفتم توانستم از توانایی هایم استفاده کنم و رشد مالی و شخصی زیادی نسبت به سالهای قبل زندگیم که در باورهای محدود کننده ام گرفتار بودم ، داشته باشم
و الان با گوش دادن به این فایل متوجه چند تا باور محدود کننده ام که باعث رشد ناچیز و مدت زمان طولانی رسیدن من به بعضی موفقیتهام از نظر مالی شدم
در حالی که من محصول زیبا و با کیفیت و عمده تولید می کنم متوجه شدم به دلیل این باور که من عمده می فروشم باید سود ناچیزی داشته باشم تا مشتری همیشه از من خرید کنه و این باور و باور کمبود مشتری و پول و باور این که حالا فروش داشته باشم ولی چون از طرفم مطمئنم که پولش رو میده پس ایراد نداره نسیه کار کنم خودم رو از مشتری های بهتر و سود بیشتر محروم ساختم و این در حالی هست که من فروش بالا دارم و باز در حالی هست که من این مشتری هارو به راحتی جذب کردم و الان می خوام با برداشتن پام از روی این ترمز که کار سختی هست و ایمان زیادی می خواد زودتر به نتایج مالی بهتر برسم و از خدا کمک می خوام باز به راحتی مشتری و سود و ایده های جدید و پر سودآور رو وارد زندگیم کنه
و ممنونم به خاطر شما که راه و برای رشد ما آسان تر می کنید
خداروشکر که با باز کردن چشمام اولین چیزی دیدم این فایل بی نظیر بود که یه جرقه تو ذهنم زد .
استاد من خیلی وقته دوس داشتم و دارم که توی شهر بزرگ زندگی کنم ولی خب از بچگی توی شهر کوچیک با امکانات خیلی کم بزرگ شدم بعدم که سرکار رفتم و ازدواج کردم به شهر کوچیک با امکانات کم هدایت شدم و همیشه در تلاش بودم که باید از طریق انتقالی شغلم برم شهر بزرگ بعد همه همکارای قبل و بعد من رفتن ولی من همچنان موندم حتی امسال که انتقالیمم میدم من نتونستم فرم پر کنم الان از خودم پرسیدم چرا چه باوری دارم؟
من به این جواب از نظر خودم غم انگیز رسیدم که من این باورو که چون من شغل همسرم خونه همه امکانات همسرم توی این شهره و اونه که تعیین میکنه کجا زندگی کنیم و ما اگه بریم شهر دیگه شرایط بهم میریزه استاد به خدا خیلی تلاش میکنم خیلی برای خودم الگوهای مشابه میارم که با مهاجرت چقدر بیشتر پیشرفت کردن ولی نمیدونم الان باید چیکار کنم؟ پارسال اداره انتقالیم نداد فک کردم مشکل از باورهای شغلیمه بعد اومدم دوره دوازده قدم خریدم شب و روزمو بهم دوختم خیلیم پیشرفت کردم از نظر روابط شغلی و عاطفی و خیلی چیزای دیگه ولی امسال الان که باید فرم پر کنم همسرم مخالفت کرده …..
یه باور دیگم که مد نظرمه حس میکنم اینه که من فکر میکنم فقط از راه انتقالی که میتونم مهاجرت کنم و الان دارم روی این مسئله کار میکنم و طبق دوره دوازده قدم و آموزش های شما سعی کردم بیخیال این ماجرا بشم و سعی کنم رهاش کنم و فقط روی خودم کار کنم .
مسئله بعدی از نظر مالیه استاد منو همسرم از صفر بدون کمک کسی شروع کردیم و مغازه زدیم و شروع کردیم کار کردن اوضاع نسبت به قدیم خیلی بهتر شده ولی هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم الان دارم روی باور فراوانی کار میکنم و هی برای خودم نمونه های فراوانی میارم که یه نمونه ش دیشب بود که همسرم داشت بازی اینتر و منچستر سیتی تماشا میکرد من یه لحظه چشمم خورد به تماشاگرا و دیدم واو چقدر شلوغه چقدر آدم اومدن این بازی ببینن و همسرم گفت میدونی بلیط این بازی 150میلیونه گفتم جدی پس چقدر ق
ثروت زیاده که اینهمه آدم که جمعیت ورزشگاه 78هزار نفر بود فک کنم این مقدار پول هزینه کردن که فقط بیان دو ساعت فوتبال موردعلاقشون ببینن اصلا چقدر آدم ثروتمند هست درحالیکه من قبلا هر چی میدیدم آدم فقیر و بدبخت بود و تعداد کمی ثروتمند میدیدم . هی تحسین کردم گفتم ببین جهان خدا چقدر ثروت داره چقدر پول فراوونه خدایا شکرت .
مورد بعدی که درباره نرسیدنمون به ثروت فهمیدم در مورد عزت نفس و لیاقته با خودم گفتم من از بچگی عزت نفس و اعتماد بنفس خیلی کمی داشتم شاید همین موضوع داره ریشمو میسوزونه و برای همین تصمیمی که گرفتم اینه 12قدم که تمام شد و نتایج مد نظر ازش گرفتم وارد دوره عزت نفس بشم و اینو اصلاح کنم ..
استاد کاش یه نفر جواب سوالمو میداد که من برای تغییر اون باوری که بهم اجازه مهاجرت نمیده چیکار کنم چه باور جدیدی باید بسازم کاش خودتون یا خانم شایسته جوابمو میدادین ممنونم
حمد و سپاس خدایی را که تنها آفریننده آسمان ها و زمین است،
سلام دوست مهربانم،
در وحله اول باید سپاسگذار خداوند باشیم که مارو هدایت کرده به این سایت فوقالعاده، و تشکر فراوان از استاد عزیزمون که با عشق فراوان فایل های اگاهی دهنده رو تهیه میکنن،
در جواب به این سوال شما که فرمودید چه باوری جلوی مهاجرت شما رو گرفته با توجه به اینکه تلاش فراوانی هم میکنید، من یسری از باورهایی که در خودم داشتم موقع مهاجرت و با وجود همون باورها مهاجرت کردم رو بهتون میگم تا متوجه بشید که ایراد کار از کجاست،
من چند سالی رو تهران زندگی کرده بودم و بعد از اینکه توی کار خودم اوستا شدم رفتم شهرستان و برای خودم مغازه زدم، چند سالی رو مشغول بودم، ولی با وجود باورهای محدود کننده و البته ضعف در اعتماد به نفس نتونستم کسب و کارم رو پیش ببرم،
و تصمیم گرفتم بیام تهران و از نو کارمو شروع کنم،
قبل از اینکه بیام تهران باورهای محدود کننده ایی در مورد زندگی توی شهر بزرگی مثل تهران داشتم، مثل این باور ک تهران هزینهها خیلی بالاست، تهران همش باید کار کنی، تهران رفت و آمد هزینه زیادی داره، تهران شهر شلوغیه و همش باید در رفت و امد باشی، و کلی باور مخرب دیگه که باعث شده بود با وجود اینکه حتی درآمد نسبتا خوبی داشتم اما بازم اخر ماه کم میاوردم، محل کارم تا خونه مسافت کمی بود اما همیشه هم تو ترافیک گیر میکردم، آدمهای فوقالعاده خوبی اطراف من بودن، اما من فقط آدمهایی رو میدیدم ک مناسب نبودن،
هیچ اتفاقی بجز باورهای مخرب باعث ایجاد این نتیجه ها نشده بود،
و از زمانی که شناسایی کردم این باورهارو و به اندازه ایی که تونستم روی باورهام کار کنم موفق شدم که نتایج رو تغییر بدم، و البته که هنوز هم باید بیشتر و بیشتر کار کنم روی باورهام،
مهمترین دلیلی که باعث شده سخت رشد کنم نداشتن تعهد در اجرای قوانینی هستش که هروقت ازشون استفاده کردم خیلی خوب جواب دادن و نتایج کاملا مشهود بوده.
از الله یکتا برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت و سربلندی دارم،
منم میدونم باورای مخربم چین ولی نمیدونم چجوری درستشون کنم مثلا بزرگترین باور محدود کننده که جلوی مهاجرت منو گرفته اینه که فک میکنم همسرم نمیزاره و چون مخالفم امکانش نیست حتی میدونم اشتباهه و ما خودمون خالق زندگیمون هستیم و هیچکسی به اندازه سر سوزنی در زندگی ما دخیل نیست قبلا خیلی با همسرم کل کل میکردم ولی یه مدتها که آروم شدم میگم نه این مشکل از منه نه همسرم من فقط باید روی خودم کار کنم و کاری به همسرم نداشته باشم و طبق قانون به اندازه ای که من تغییر کنم جهان هدایتم میکنه به جاهای زیباتر .
اگه راه حلی یا تمرینی درین زمینه دارین ممنون میشم بهم بگین
همه چیز و همه اتفاقات در نهایت ختم میشه به (قاااانون)
قانونهای بدون تغییر خداوند در همه مباحث بدون ذرهای خُلف وعده اجرا میشه،
.
یه مسئله اصلی که شاید مانع مهاجرتتون میشه اینه که شور و اشتیاق زیاد و کافی ندارید،
شاید کلامی بگید که دوست دارم مهاجرت کنم، ولی قلبا علاقهای نداشته باشی، علاقه نداشتن به این معنا که مهاجرت به شهر مورد علاقهتون خیلی واستون ارزشمند نیست،
قانون رو یادآوری کنیم با هم،
ما به همه خواسته هامون نمیرسیم، ما به خواستههایی میرسیم که واسشون اشتیاق و علاقه داریم، و حاظریم برای اون هدف چه چیزی قربانی (بهاا)کنیم،
شاید همسرتون هیچ وقت موافق مهاجرت به شهر مورد علاقه شما رو نداره، اما این خواسته برای شما خیلی مهمه و از خدا میخوایی در بهترین شرایط بهترین اتفاقات دست به دست هم بده و تو هدایت بشی به سمت اون خواسته،
اون وقت اگر با همسرتون همفرکانس و هم مسیر بودید این اتفاق برای جفتتون میفته، اگر هم همسرتون در مدار شما نباشه و از طرفی هم شما اسرار بر اون خواسته داشته باشین طبق قانون بدون تغییر خداوند هرکدوم هدایت میشید به راه خودتون،
در نهایت افکار ما هستن که اتفاقات و شرایط زندگی مارو رقم میزنند، و ما به لطف خداوند حاکم بر افکارمان هستیم،
ما میتونیم زندگیمون رو اون طوری که میخوایم بسازیم و طبق سبک شخصی خودمون زندگی کنیم،
.
از خدواند حکیم و قادر برای شما دوست عزیز و تمام دوستان عزیزی که به دنبال راهی برای رسیدن به نور هستند آرزوی خیر و برکت و هدایت آسان رو دارم،.
و سلام به همگی دوستان عزیز و خانواده صمیمی عباس منش
خیلی دوستون دارم و عاشقانه فایلای استاد رو میبینم
عین کویر خشکی که منتظره یک قطره ابه
و این کامنت رو بعد از چندین ساعت تفکر و تعقل نوشتم و امیدوارم که در درجه اول برای خودم و بعد برای دوستانم راه گشا باشه
خدایا خداوندا بهم کمک کن تا اشکالات و پاشنههای آشیلم رو پیدا کنم و اینان دارم که تو هدایتگری و بندگانت ؛ برانیم و موسی و محمد و نوح و…رو هدایت کردی و منم باور به این هدایت دارم و میدونم که اگر فکر کنم و این ترمزهارو با هدایت خودت پیدا کنم کمکم میکنید تا به اهدافش برسم اون به راحتی و زیبایی
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من از بچههای دوره دوازده قدم هستم و الان قدم ششم هستم به لطف خداوند متعال ، و خواستهای که الان دارم اینه که به موفقیت مالی برسم و چندین ماهه که دارم رو خودم کار میکنم و قایلارو گوش میکنم و باورای مثبت میسازم
و البته دارم حرکت کردم براش ینی پیش استاد مهندس راهنما رفتم کتاب خریدم و دوره دارم میبینم و آموزشارو در یوتیوپ دارم میبینم و…و البته شغل کارمندی در کنارش که یه درآمدی هست اما دارم برای شغل مورد علاقم چندین ماهه که حاضر میشم ینی بیکار نیستم و در تلاشم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
والا در این موضوع تو حوضه خودم کسانی رو به اون صورت هم سان و شرایط مشابه نمیشناسم که تو زمان کمتر به موفقیتهای بزرگی رسیدن ، یا اگرم میشناسم افراد موفقی نیستن به اون صورت ، باتوجه به آگاهیهایی که تو این سایت پیدا کردن اینارو میگم، شاید بنا بر این باشه که تو این روند منطقی شدن هنوز موندم
اما تو مصاحبه با استاد ،چنتا فایل دیدم که دوست نفر تو همین دوره دوازده قدم بودن و تو قدمهای اولیه نتایج خیلی بزرگ گرفتن و برای منم باور پذیر ششده که میشه نتایج خیلی بزرگ بگیرم اونم به سادگی ، ولی نمیدونم چرا هنوز نشده ولی میدونم که خواهد شد، امکان ندارع نشه ، منتهی میخام بدونم چجوری از این بهتر ، چجوری سریعتر ، چجوری راحتتر ، چجوری کارا تر و میخام به جواب سوالاتم هدایت بشم و به موفقیت مالی برسم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من کامنتای مختلفی از زوایای مختلف درمورد پاشنههای آشیلم و باورای درستی که باید تقویت بشن نوشتم اما میدونم که هنوزم باید روشون کار کنم تا نتایج بیاد
اما درمورد وجود باور محدودیت تو ذهنم بجای باور فراوانی ،
تو باید مواظب پول خرج کردن باشی و هروی درمیاری رو باید بیشترشو ذخیره کنی یا اصلا نباید تو دستت نگهداری چون خرج میکنی و از دست میره و باید یک وام بزرگی بگیری یا چنتا وام بگیری از چند جا و بیای زودتر ماشین یا خونه بگیری و بیای قسط اونارو هرکوری هست پر کنی ، اینجوری میشه تو این دور و زمونه زندگی کنی وگرنه کار هرکسی نیست تو این دور و زمونه پولدذبیاره و زندگی بچرخونه
ینی فرصت برای پول ساختن کمه و همه الان معتل یه لقمه نون هستن و تو حساب همه الان یه قرون دو هزاره و همه الان درگیر مشکلات اقتصادی هستن و خیلی کمن افرادی که دارن پولای زیادی در میارن و درگیر مشکل نیستند ،حتی اونام شاید خرج زیادی دارن شاید اونام درگیر یه مشکلی هستند بالاخره تو این دنیا که کسی بی مشکل نیست بالاخره اونام یجورایی درگیری دارن برا خودشون ،ینی مشکل دارن و ناراحتن
پول کمه ، پول نیست که این روزا ، جیبی مردم خالیه و همه دارن فقد یجورایی امرار معاش میکنند تا گشنه نمونن ، پول برای ثروتمند شدن و کار شروع کردن کجا بود ، ملت از گشنگی نمیرن باید هزار بار خدارو شکر کنند
خدایا همین که داریم بسه خدایا شکرت که همین زندگی بخور و نمیر رو بهمون دادی همین که بتونیم اجاره خونه رو بدیم و یه پولی هم بیاد که گشنه نمونیم کافیه
خدایا پول که کمه تو یه مقدار بده که ما یه خونه و یه ماشین بخریم دیک کافیه دیگ بیشتر از این نمیخایم ، همین قدر برای ما کافیه ، ینی وجود باور محدودیت شدید ، که باعث میشه به همین هم نرسی ، چون باید خیلی بزرگتر به پول نگاه کنی و بگی که پول فراوانه و همه جا هست اصلا مثل اکسیژنه و به راحتی وارد زندگی من میشه و من میتونم و لایق این هستم و باید البته که همیشه ثروت بسازم اونم به مقدار زیاد و پول فراوانی وارد زندگی من میشه ،ینی من میام مولد و تولید کنندهی ثروت میشم و یا ارائهی یک خدمت یا محصول یا گره گشودن از یک مسئله توی جامعه پول تولید میکنم و به همه خیر میرسونم ، نتیجه طبیعیشم اینه که پول فراوانی میاد تو زندگیم و من هم با پول خرج کردن مثلا برای تفریح ؛ هتل ، سفر یه دریا ، خشکی ،خارج کشور داخل کشور و….خرید کردن و…خرید ملک خرید خونه خرید ماشین موتور و…100درصد دارم خیر میرسونم یا این پولی که جابجا میکنم و با این پولی که تولید میرسونم و این باعث گسترش جهان میشه
ثروتمندان آدمای شادی نیستند و همیشه افسرده میشن و تنها زندگی میکنند و تو رابطه با کسی زیاد نمیستزن و زود طلاقش میدن یا طلاق میگیرن
» درحالی که آنقدر آدمای شادی دیدم که ثروتمند هستند و اصلا چین و چروکی رو صورت ندارن ، مشکل جسمی ندارن ،هوش اخلاق هستند تنشون سالمه ، جوون موندن ، و اتفاقا پویا تر و شاداب تر هستند و همیشه ورزش میکنن و اعتماد بنفس دارند و جوون هستند ، و البته همشون هم آزاد هستند تو روابط و محدودیت آدمای دیک رو ندارن و تا هروقت دلشون خواست یا همسرشون هستند و زمانی هم که از هم خوششون نمیاد به راحتی جدا میشن و بقیه ی زندگی رو برای هم تلخ و همراه با زجر روزانه نمیکنند و خودشون رو رها از قید و بند باورهای غلط میدونن و راحت و ساده زندگی میکنند
ثروتمند شدن مربوطه به کار خاصی که تو پیداش کنی و اون موقع برات پول زیادی میاد و با این کارا که نمیشه پول زیادی ساخت و باید آنقدر هام بخوری و سالها بگذره تا پول بدست بیاد تا قلقشو بدست بیاری در حالی که هدایت خدا میتونه طوری باشه که تو صاف بری اون ایده خاص رو پیدا کنی تو همون کار یا کار دیگ و صاف بری اون چندین میلیاردی که یکی بعد بیست سال سی سال تلاش تو کاری بدست آورده رو حتی بیشتر تو مدت خیلی کمی بسازی و بدست بیاری پس به مدت تلاش تو یک کار خاص یا یک مار خاص یا مهارت آنچنانی یا داشتن آشنا تو بازار و…نیست چون همیشه مثال مخالف هست ، به سن خاصی که تا تو بهش نرسی نمیشه مثلا فلانی تو سن 70 سالگی یا چهل سالگی به این ثروت رسیده و تو باید هنوز بدویی و تلاش کنی و صبر کنی تا به سن اپن برسی و بعد میتونی توام ثروتمندبشی ، در حالی که میبینیم افرادی که تو مدت خیلی کوتاه یا سنین خیلی پایین به ثروتهای خیلی زیادی میزسن و سود میکنن
ثروتمند شدن شانسیه ، نمیش گفت و برنامه ریزی کرد یا پیش بینیش کرد ، اصلا نمیشه فهمید فقد باید تلاشتو بکنی یجایی میگیره ، بگیر نگیر داره
باور عدم احساس لیاقت تو جنبههای مختلف شخصیتم و ذهنم بجای احساس لیاقت
بابا خریدن اون خونه یا اون ویلا با اون همه پول تو اون محله از شهر با اون امکانات رفاهی با اون متراژ و…که کار مانیست اونا برای از ما بهترونه اونا با ما فرق دارن
اون ماشینارو که ما نمیتوانیم سوار بشیم داداش ، خریدن اونا کار مانیست ما که لایق اونا نیستیم ، ما که لایق نیستیم خدا اینهمه لطف بکنه و اینهمه ثروت داشته باشیم ، خیلی باید پیش خدا عزیز باشی تا اینارو بهت بده ، باید یکی وساطت کنی تا اینارو بهت بده یکی که پیش خدا ابرو داره ،،،ما باید همین پایینی شهر تو همین خونه آجری چهل متری یا هفتاد هشتاد متری با این محله دربه داغون میون این آدمای بد تر از خودمون ، چارتار دزد و معتاد و آدم فلک زده و آدمای فقیر زندگی کنیم این حق ماست دیگ چ کنیم ، اینم سرنوشت ماست ، ما باید پراید سوار بشیم ، بی ام و و بنز برای ما نیست که ( یکی نیست بپرسه که وقتی دارن اون ماشینی میسازن مگ همون موقع بنام میزنن که میگی براتون نیست)
از این موقعیتای خوب کاری که برای ما حور نمیش که من باید همیشه کارگر باشم ، من باید زیر دست باشم ، من باید همش بدو بدو کنم تا یه قرون بدست بیارم ، ما باید همیشه سر کار باشیم تا دولت بدست بیاریم ما که لیاقت اون زندگی اعیونی رو نداریم
درحالیکه هیچ فرقی بین آدما نیست و همه به یک اندازه بخداوند ینی منبع خبر و برکت نزدیک هستند و همه هم اندازه میتونن دسترسی داشته باشند به نعمات خداوند اگر بخوام و باورای هم جهت با هواستشون داشته باشند ، پس اگر نعمتی نمیرسه بخاطر باورای محدود ماست و نه عوامل دیگ ، و خدای همهی ما آدما یکیه و خدای پولدار و فقیر باهم فرقی ندارن که مال یکی قوی باشه و مال یکی ضعیف و سیستم عصبی و مغزی همه ما آدما یکیه ینی سلولهای عصبی و مغزی ما تفاوتی باهم ندارن و در اساس و بنیان و ریشه باهم یکسان هستند ینی اونی که به میلیاردها تومن رسیده و اونی که رفتگر هستش سیستم عصبی یکسانی دارند و فقد نحوهی استفاده اونا از این ابزار یکسان متفاوته ، مثالا یکی از این بیل اومده یک باغ خیلی زیبا ساخته و یکی نتوانسته این باغ زیبا رو بسازه و اکثر باغش خشکیده و این تقصیر خدا یا اون بیل نیست تقصیر خودشه » پس اگر یکی تونسته این ایمان و این باورهای توحیدی رو بسازی و یه خواستههای مالیش برسه پس منم میتونم چون ابزار ما ینی ذهن ما یکیه ، اگر اون تونسته اون مهارت رو یاد بگیره با ذهنش پس منم میتونم و…
، باور امکان پذیر نبودن برای ثروتمندشدن و دور دیدن این خواسته بجای بدهی بودن و راحت بودن و ساده بودن و سریع بودن و در دسترس بودن ثروتمندشدن
باور غیر الهی بودن ثروتمندشدن بجای الهی بودن و خدایی بودن ثروتمند شدن و ثروتمندبودن
در حالی که ثروت ساختن وظیفه الهی انسانی کنه و من باید بعنوان خلیفه خداوند روی زمین همیشه خالق ثروت باشم و ثروت تولید کنم، من هرچقدر ثروت تولید کنم و ثروتمند بشم بخدا نزدیکتر میشم ، مثل قوم یهود که بیشتر از تمام ادیان ابراهیمی تونستند ثروتمند بشن ، پس چرا بقیشون نتونستند اینهمه مثل اینا ثرتمند باشند ؟!
» ینی شاید تو ناخوداگاه من اینه که، آدمای ثروتمند از خدا دور هستند ، با خدا دوست نیستند، شکر گزاری نیستند ، یه آدما کمکم نمیکنن و فقد خودشون سود میبرن از ثروتشون و باید حتماً به همه کمک کنن از ثروتشون و خدا این ثروت رو به اونا داده که به همه کمک کنند و سهم آدمای فقیر تو ثروت اوناست و اونا وظیفشونه که ببخشند و ربطی به لطف اینا نداره و باید آنقدر ببخشی تا دردت بیاد از اون بخشیدن تا احساس کنی بخشی از وجودت کنده شده و این ینی بخشش درست و اونا این کارو نمیکنن
هرچقدر ثروتمند بشم از خدا دور میشم ، چند همیشه بهم گفتن که ثروت باعث طغیان آدما شده در طول تاریخ و نباید همش دنبال ثروت اندوزی باشی و تو نباید همیشه دنبال پول بدویی و باید بذاری اپن دنبال تو بدوه ، ثروت باعث میشه خدارو دیگ از یادت ببری و بگی دیگ من با پولم همه کار میتونم بکنم پس دیگ خدا چیکارس این وسط و ولش کن من خودم هرچی میخام بدست میارم پس چرا دیگ از خدا بخام
باور انسان بدی شدن هنگام ثروتمند بود بجای آدم خوبی شدن هنگام ثرتمند شدن ؛ ینی شاید تو ناخود آگاهم فکر میکنم آدم وقتی ثروتمند بشم آدم بد اخلاق ، فاسد ، غیر سودمند ، مفت خور ، افسرده ، تبهکار، قانون شکن ، خانواده گریز و بی خانواده ، دارای روابط ناموفق ، حرام خور و…میشم
برای ثروت بیشتر باید چندین برابر زمان بیشتری بذاری ؛ چون همیشه از بچگی شنیدم و یا دیدم که همه میدویدن برای پول بیشتر و یه سریا شب و روزشون رو میزاشتم و من میگفتم اگر اینه ولش کن اصلا پول نمیخایم ، پس کی زندگی کنیم ؟
همکارانم تو اورژانس همیشه میگن باید اضافه شیفت بدی و تشویق میکنن همدیگه رو برای شیفت اضافه و گرفتن وامهای بزرگ با قسط زیاد و پر کردن قسطا از شیفتای اضافه و دادن خرجهای زندگی ،
پول که الکی بدست نمیاد ، باید پوستت کنده بشه تا پول در بیاد ، باید عرق بریزی تا پول دربیاد، باید زیر آفتاب باشی ، باید دستات تاول بزنه از شدت کار ، عضلات بدنت سفت بشن از کار کردن ، چون همیشه از بچگی اینارو شنیدم
مرد باید از صب تا شب بره بیرون کار کنه و شب بیاد پیش خانواده ، مرد که نباید تو خونه باشه اصلا ، این باور احساس راحتی و اینکه تو زندگی هم میشه پول درآورد و هم پیش خانواده بود رو از من میگیره و اینکه مرداد همش باید به فکر پول درآوردن باشند
پول درآوردن با رفاه اجتماعی و آسایش بدن و روح و جسمت یجا جم نمیشه ، ینی یا باید پول در بیاری و وقت و انرژی و زمان تو براش بذاری و خسته بشی و بعدش بیای یه زمانی آزاد بذاری برای آسایش و راحتی و پیش خانواده بودن
پول از زیر سنگ در میاد این روزا ، پول که علف خرس نیست که به راحتی همه جا باشه ،
پول برای یه عده هست که چندین سال پیش تلاش کردند و راحت رسیدن ، الان که نمیشه اینهمه پول ساخت چون تورم هست و گرونیه و نمیشه کاری شروع کرد و پولی ساخت و بازار کساده و مشتری نیست که همه درگیر یه لقمه نون شدن پولی ندارن
موقعیتهای خوب و پولساز برای یه عده خاصه که یا شانس دارن یا پارتی داشتن که به اینجا رسیدن یا از راه نادرستی یه ثروت رسیدن ، مثلا دزدی کردن یا یه پولی از ی جایی بهشون رسیده مثلا ارثی بوده از پدری چیزی ، از خودش که آدم نمیتونه اوهمه پول بسازه که ، یا مال یکی دیگ رو خوردن قاپیدن که الان وضعشپن خوبه مثلا کلاه برداری کردن اکثر پولدارا، یا زیر خاکی پیدا کردن چند سال قبل و رفتن باهاش اینارو خریدن و به اینجا رسیدن
یا فلانیارو میبینی اینا بخاطر این پولدارن که دارن باهم شراکتی کار میکنن یا دارن با فلان کس که خیلی مهارت داره یا دست و بالشون رو گرفته دارن کار میکنن که ثروتمند شدن ، در حالی که وابستگی فقد و فقد بخداست و اونه که کمبود مهارت و سرمایه اولیه مارو باید جور کنه و باید تکیه مان بخودش باشه و نه بقیه و این عین باور شرک آلود هستش
باور به اینکه حتما باید کسی باشه که از لحاظ مالی یا مهارت اون کار یا هردو حمایت کنه تا آدم بتونه شروع کنه و ادامه بده و موفق بشه، در حالی که اصلا میشه راحت امروزه هرکاری رو یاد گرفت از منابع بی نهایتی که هست و راحت کارو شروع کرد و خیلی از کارا هست که اولش نیاز به سرمایه اولیه ندارع و مهارت میخاد ، یا خداوند میتونه برات موقعیتی حور کنه که راحت اصلا کارتو شروع کنی ، تو فقد باید کار خودتو انجام بدی، مثلا بری مهارت کسب کنی از یوتیوپ یا کلاس یا دوره یا کتاب و…خدا هم کار خودشو میکنه
درسته خدا هست ، اما پارتی هم مهمه ، درسته خدا هست اما ینفر حامی هم مهمه ، درسته خدا هست اما جییت خالی باشه خدا هم کاری نمیکنه یا کسی تورو نمیشناسه یا حتی خدا هم تورو نمیشناسه ، در حالی که خدا همینجوری مارو میخاد و همینجوری پیش خدا ارزشمندیم و نیازی به داشتن ثروت و پس و مقام و موقعیت خاصی نیست تا خدا دوستمون داشته باشه و این از شرک و عدم احساس لیاقت و عدم ارزشمندی میاد
مردم پشت آدمای پولدار خیلی حرف میزنن و حرف پشتشون زیاده که چیکار میکنند و چجوری پول میسازن و زن و بچههاشون چجوری میگردن و زندگی میکنند و این خیلی بده و نمیشه راحت باشی و زندگی کنی ، مایی که کسی نمیشناستمون همه دنبالمون حرف میزنن چه برسه به اونا
ولی میشه گفت که اصلا گور بابای مردم ، اصلا مگ من اومده بودم برای مردم زندگی کنم که الان باید اهمیت بدم به حرفسون یا رفتارشون ؟ اصلا باید آدم فکر کنه تو یک جزیرست و خودشه و خودش یا با خانواده خودشه و کسی نیست ، اینجوری چجوری زندگی میکنه ؟! همین باید بشه زندگی الانش که اینم زمان میبره و تکامل میخاد
اصلا اگر بخای یه حرف مردم باشه و طبق میل اونا زندگی کنی هیچوقت نمیتونی دهنشونو بسته نگهداری یا مطابق میل اونا زندگی کنی و دنیاتم جهنم میکنی برای خودت و اینکه رها باشی و راحتی و آسایش خودت اولویت باشه بهتره و اینکه با خدای خودت طرف باشی و از خودش بخای هدایت کنه و اعتماد بنفس خودتو تقویت کنی تا بتونی مررذم برات مهم نباشه
من که نمیتونم به فلان ایده عمل کنم!!! من هنوز برام زوده ، یا پولشو ندارم ، مهارتشو ندارم ، تنهام ….تنهایی که نمیشه کاری کرد …یک دست که صدا نداره ….فعلا زمانش نرسیده ، درسته خدا هست ولی اونکه قرار نیست منو کول کنه ببره همه جا که یا قرار نیست همه کارامو خدا بکنه که ،خودمم باید حرکتی بکنم دیگ( این در حالیه که تو حرمت کردی ولی چون باور اشتباهی داری فکر میکنی کافی نیست و باید حتما بدویی و جون بکنی و همه کارا رو خودت ردیف کنی ، درحالی که باور درست اینه که من روی دوش خداوند سوار میشم و میزارم اون همه کارا رو برام بکنه و راحت میشینم و لذت میبرم از مسیر و به اون ماری که خودش بهم الهام میکنه عمل میکنم و اجازه میدم که بقیشو خودش ردیف کنه ینی به سهم خودم عمل میکنم و نگران بقیش نیستم که چی میخاد بشه !!!)
اگر فلانیا نذارن که ما نمیتوانیم رشد کنیم تو این بازار ، اونا مافیان اونان که بازار دستشونه دیک ما که هیچ شانسی در مقابل اونا نداریم اونا شرکتهای بزرگن اونا سابقشون خیلی زیاده اونا مشتریاشون خیلی زیاده و ما حالا حالاها خیلی باید بدوییم و خاک این بازارو بخوریم تا حالا تازه موفق بشیم یا نشیم » درحالی که هستند کسانی که میان شرکتهایی رو از صفر شروع میکنند و اصلا توجهی به همکارانشو ندارند و میگن که ثروت فراوانه و منم میتونم مشتریان خودمو داشته باشم و خداوند از جای جای این کرهی خاکی اذمارپ هدایت میکنه به سمت من و میان و محصولات من رو میخرن، یکی مثل ایلان ماسک که وقتی میخاست کارخونه تسلا موتور رو راه اندازی کنه همه میگفتن رقباییی مثل بنز و بی ام و هستند و تو نمیتونی با وجود اینا و چندین شرکت معتبر دیگ ماشین تولید کنی و بفروشی، این در حالیکه کاملا برعکس شده و الان به یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدی خودرو در جهان تبدیل شده ، پس اصلا رقابتی وجود ندارع در تولید ثروت ، این مثال رو تو موارد مشابه فراوانی میشه دید با اندکی تفکر ، اصلا ثروت مثل اکسیژنه ینی تو نمیتونی مانع کس دیگای بشی که نتونه نفس بکشه مثلا مانع کسی یا کسانی بشی در اطرافت یا شهر اطراف یا کشور اطراف و… تو باید از منبع ثروت و نعمت بخای و خودتو فقد و فقد بخودش وابسته بدونی و نه منبع دیگ و کسان دیگ و اونوقت ثروت میاد تو زندگیت
ثروتمند شدن برای دیده شدنع ، برای اینکه وقتی ثروتمند میشم بیام چشم بقیع رو در بیارم ، بکن اره برای منم شد منم تونستم بیاین ماشین منو خونه منو پولامو تو بانک و…رو ببینین تا چشاتون درآد تا بادر کنین که منم تونستم و….
میخام پولدار بشم تا برای خانوادم و پدر مادرم و…آسایش فراهم کنم تا اونا او راحتی باشند ، من که خودم مهم نیستم ، من باید خودمو فدای اونا بکنم دیگ
امامان ما پیشوایان دینی ما اکثرشون فقیر بودن دیگ، پیامبر میگفت ؛الفقر فخری » من به فقیر بودنم افتخار میکنم و فقر باعث میشه تو بیتشر به یاد خدا باشی
و اکثرشون لباساشون پاره پوره بوده و به سختی روزگار میگذروندن
» در حالی که یکم مطالعه کنیم میفهمیم که همه دروغ بوده و نمیدونم از کجاشون در آوردن و به ما گفتن و مام به راحتی قبول کردیم همون چیزایی که بدون تفکر و منطق نسل یه نسل یه ما رسیده ولی باید این زنجیره افکار و باورهای اشتباه قطع بشه و من این زنجیره رو قطع میکنم …..در حالی که ثروت خدیجه بود که به محمد کمک کرد تا بتونه ترویج دین بکنه و کسی مثل امام علی یه عالمه باغ خرما و طلا و جواهرات و ثروت داشت، امام حسن چندین بار ثرتشو بخشید و از اول ساخت و همیشه سفره داشت برای مردم و با همین بهونه داشت ترویج دین میکرد ، پس پول لازمه و همشون ثروتمند بودن بنظرم ، چون اصلا از هر دری فقر بیاد از در دیگ ایمان میره دیگ
هرچقدر ثروتمند تر بشی میتونی بیشتر سپاسگزاری بکنی بخاطر وفور نعمات تو زندگی خودت و از دغدغه های الکی و اولیه زندگیت رها میشی تازه و ذهنت آزاد میشه و اصلا تنها راه گذر از ثروت رسیدن به ثروته و تا نتونی بهش برسی نمیتونی راحت از پول بگذری ….مثلا راحت نمیتونی ببخشی به یک نفر چون حس میکنی داری یه تیکه از وجودت رو میدی ، و واقعاً هم همینه و تازه میتونی رشد کنی و هدف خلقت خودت رو بفهمی ، در حالی که اگر همه عمرتو بخاطر پول کار کنی تازه همیشه سر کاری باشی که از اون خوشت نمیاد و سر ماه باید بهت پول بدن و فقد بخاطر درآمدش سر اون کاری و بخاطر ترسات نتونستی کار دیگ رو شروع کنی یا همیشه زمانت برای کارته و برای تفریح و خانواده و رفاه خودت وقت نداری و کارت جدای از علاقته که کل عمرت بر فناست و پس از مرگت هم وضعیت جالبی منتظرت نیست
هرچقدر جوامع ثروتمند باشند در اونجا جرم و فساد کمتره و مردم شادتر اونجا .
پس منم اگر ثروتمند بشم احتمالا به فکر دزدی نیستم چون خودم دارم میلیاردی در میارم و نیازهای خودمو کاور میکنم و راحته برام پول درآوردن و سخت نیست که بگم بیا مال یکی دیگه رو بردارم چون نمیشه اینهمه پول در آورد.
مردم پولدار همیشه تو مسافرت و مهمونی و مجالس شادی هستند و برای همین تجارب متفاوتی از زندگی دارن و اعتماد بنفسشون زیاده و شادتر هستند ، و منم قطعاً اینجوری شاد و خرسند خواهم بود
اصلا من اومدم تو این جهان که با افکارم و احساس خوبم زندگی کنم و خلق کنم اون چیزی رو که میخام و خداوند هم این جهان رو برای همین خلق کرده که در خدمت من باشه و جوابگوی اینهمه خواستههای متفاوت آدما باشه
و ما به این جهان نیومدیم که همیشه تو فقر و بدبختی و بی پولی و سختی و بدو بدو باشیم که اینطوری درست نیست و قرار بر این نبوده از اولشم
کسی که زرگنه و بخدا اعتقاد و اعتماد کامل داره یکی میشه مثل سلیمان که یه جنی میاد یا حالا هرچی ….میاد میگه تو تخت بلقیس رو بخواه تا من چشم بر هم زدنی برات بیارم…پس اگر اینه باید همه کارامونو به راحتی و سادگی انجام بشه ، سلیمان هم یکیه مثل همه ما ، چون اینکه پیامبران مثل ما و یکی از ما هستند بارها و بارها تو آیات مختلف قید شده ولی یه عده مریض و کج فهم همیشه به ما یجور دیگ دیکته کردند ….پس برای منم این امر باید صادق باشه و تمام جهان مسخر من باشند و همهی کارام راحت و بلافاصله انجام بشه ، چون فرقی بین منو اون بنده خدا نیست ،.همهی بازی ذهنه و باورها و افکار قدرتمندی که تو ذهنمون داریم
سوال 1:چه خواسته یاهدفی داشتی یاداری وبااینکه تمام تلاش های ممکن راانجام داده ای اماهنوزبه آن نرسیده ای؟
خداروشاکرم که درمسیرهدایت الهی درکنارشماقرارگرفتم وهرروزمی آموزم که یک یک هدف هایی را که داشته ودارم باخواست خداوندبه آنهابرسم،دلم می خواهدازهرلحاظ آزادی داشته باشم به خصوص آزادی مالی بیشترکه هرچه نیازدیدم برای خودم خریداری کنم ودرکنارعزیزدلم
سوال2:چه افرادی رامی شناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یابا وجود تلاش های مشابه باشما،خواسته های آنها محقق شده است؟
والا کسی دوروبرمان نمی شناسم اماکامنت های عالی وتجارب دوستانم درسایت که به این موفقیت هادست پیداکرده اندخداروشکرومن هم باالگوگرفتن اززندگی شماودوستانم تمام تلاش بالذت خودم راانجام می دهم که به آنچه درست واصولی وهم ترازباخواسته ام هست دسترسی پیداکنم ان شاالله.
سؤال3:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی)رامی توانی درذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده باوجوداین همه تلاش بازهم به آن خواسته هانرسی؟
درگذشته ذهنم آن قدردرگیروداغون بودکه فقط بیهوده کارمی کردم ومثلا طلا زیادمی خریدم وبعدالکی می فروختم وخرج خوردوخوراک می کردم ،چقدرمی توانستم راحت هرخواسته ای رابه سرانجام برسانم البته باآگاهی امروزم اماآگاهی وناآگاهی فاصله اش زمین تاآسمان است ،به زندگیم که نگاه می کنم می بینم خداوندتمام شرایط رابرای تحقق خواسته هایم به من باتوجه به توانایی هایم بخشیده بوداماذهن بیمارمن ترمزداشت آن هم چه ترمزی روغن نداشت!!
خداروشکرمی کنم بابت آگاهی هرروزم که خداوندبه این سایت طلایی مرارهنمون کردتاباتوجه به پتانسیلی که خداونددرمن سراغ داشت وظرفیت رسیدن به خواسته هایم باقدرت ولذت وباشکرگزاری مرابه تک تک آرزوهاوخواسته هایم رسانده ومی رساند.
روزی آرزوداشتم دوره های استادعزیزم راخریداری کنم وچقدرراحت وباشکوه خداوندهزینه آن راباعشق تقدیمم کردوچندروزدیگرهم مشتاق خریداین دوره طلایی (کشف قوانین زندگی)هستم وحتماخریداری می کنم،باوجوداینکه نیازبه کفش
ویک سری لوازم ضروری دارم اماآگاهی وهرروزذهنی لبریزازآرامش وایمان وتوکل وسپاسگزاری ویک زندگی سراسرعاشقی کردن درکنارعزیزدلم وروزبه روزپیشرفت درتمام زمینه هابرایم نسبت به همه چیز اولویت محض دارد،خدایاسپاس.
ممنونم استادعزیزم ومریم جانم بابت همه چیزواین فایل عالی وصحبت های ناب استادمان ومناظرزیباورویایی وباران وصدای آرامش بخش وهمگی ازنعمت های بی نظیرخداوند،خداروشکر .
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و بانو مریم شایسته عزیز،
چقدر سبک بال اومدی جلوی دوربین استاد مث یه شیر بی باک ،بریم؟؟؟
تشکر میکنم از انرژی ،تمرکز و زمانی که بابت به روز رسانی دوره کشف قوانین گذاشتید ،
خب بریم سراغ سوال
چه هدف یا هدف هایی رو انتخاب کردید تا الان و براش تلاش کردید خیلی زیاد ولی محقق نشده هنوز ؟یا خیلی زمان طول کشیده تا محقق بشه یا اصلا محقق نشده یا هنوز به اون نتیجه دلخواهتون نرسیدید در عین حال که خیلی تلاش کردید ؟؟؟
من تقریبا از سن خیلی کم ورزش کردن رو شروع کردم و از 18سالگی دیگه مصمم شده بودم و هدف گذاری کرده بودم که دروازه بان اول تیم ملی ایران بشم و شب و روز رو به هم دوختم از همون 18سالگی تا پارسال که تقریبا میشه گفت 15سال وحشتناک تمرین کردم 15سال رژیم وحشتناک گرفتم و وزنم رو کنترل کردم از تمام لذت ها گذشتم مهمانی ها رو نرفتم و اگر بزرگترین فوتبالیست های جهان روزی 3ساعت تمرین میکردن من روزی 6ساعت تمرین میکردم و مردم همشهری های من میدونن من معروف بودم به تمرین کردن زیاد و هر وقت منو میدی لباس ورزشی تن ام بودو در حال تمرین بود اما گوشه ذهنم این بود که حتما باید پارتی و لابی و پدره پولداری هم داشته باشم و یکی دیگه از ترمزهام هم این بود که من آدم بدشانسی هستم و همیشه دقیقه 90اتفاق های بدی برام خواهد افتاد و دقیقا هم همینطور میشد بارها در آستانه قراردادهای خوب قرار میگرفتم اما دقیقه آخر یه اتفاقی که 100سال یکبار هم پیش نمیومد برای من میوفتاد ،حالا فهمیدم که محال بود که من حتی اگر به جای روزی 6ساعت 600ساعت هم تمرین میکردم اما باورهای مخربی میداشتم اگر شب و روزم رو به هم میدوختم اگه آسمون و زمین رو هم به هم میدوختم (درصورتیکه واقعا اینکارها رو هم کرده بودم و چقد دلم برای خودم میسوزه که قانون رونمیدونستم و تلاش های بیهوده میکردم )باز هم رنگ تیم ملی رو به چشم نمیدیدم
اما الان یه ذره آگاه تر شدم ،الان همش با خودم میگم تمام ورزشکاران جهان تقریبا فیزیکی مشابه به هم دارن ساعت های تمرینی مشابه به هم و همشون 2تا پا 2تادست و کلا همه چیزشون شبیه به هم هست اما یک سری ها دارن رویاهای یک سری دیگه رو زندگی میکنن قانون چیه ؟؟؟اره قانون قانون باورهاست ،بقول استاد :بخداااا همه چیز باوره
اما یه اعتراف دیگه هم باید بکنم ؛توی محله ما و توی شهر ما من خیلی معروف هستم به یک انسان بدشانسی که حق اش خورده شده و میتونست به شهرت و ثروت بی نهایتی برسه و تقریبا توی بیشتر کافه های شهر اسم من بولد هست که از ناکامی های من تعریف میکنن که اگر بدشانسی نمیورد اگر فلان سرمربی عوض نمیشد اگر فلان دعوا رو نمیکرد اگر زندان نمیوفتاد (اخه باورهای خراب من منو بیگناه تا زندان هم برد چون همش تو ذهن ام این بود حامد یه روزی بیگناه زندان خواهی رفت و جهان هم سر عهدش موند و به افکار و باورهای من پاسخ داد)خلاصه دوستان به من لطف دارن و در حال دلسوزی کردن برای من هست اما من خودم معتقدم تمام اون تضادها تمام اون نرسیدن ها و تلاش ها و زندان رفتن ها و اتفاقات الان نقطه عطف زندگی من شدن و واقعا تو مسیر پیشرفت آم بهم کمک کردن و الان شرایط خوب و عالی دارم و میتونم به بقیه بگم چطور شد که من این مسیر رو رفتم و دوست دارم پا جای پای استاد عزیزم بزارم ،اما از وقتی که شروع کردم به تولید محتوا و صحبت کردن در اینستاگرام با اینکه به نظر خیلی ها محتواهای عالی تولید میکنم اما استقبال خوب نیست و من برای اینکه استقبال خوبی بشه از محتواهای من دوره ای در اینستاگرام خریدم که فالوورهای زیادی بگیرم و براشون صحبت کنم و بعد محصولی تولید کنم و از من بخرند و همین کار باعث شد تمام تمرکز من از روی باورهام و سایت و استاد بره به سمت اینستاگرام و رشد فالوور و الان متوجه شدم اگر من یک میلیون فالوور داشته باشم که با من هم مدار نباشن بهتره یا 50نفر که حرف منو بپذیرن و با من هم مدار باشن ؟؟؟
واقعا چرا ما اینقدر زود همه چیز یادمون میره ؟؟؟روند من برای این کند هست که تمرکز رو از روی خودم برداشتم و گذاشتم روی مجازی
اره استاد دمت گرم که با این دیدگاه مخالفی چون من تمام توان ام رو انجام دادم و حتی حاظر بودم جونمم بدم ولی نتیجه اون نشد که میخواستم و من تقریبا 15سال جز اون دسته سومی بودم که شما گفتین
استاد من واقعا دنبال اون راه حل ارزشمنده هستم
ادامه سوال )آیا کسی رو میشناسید که اون هم یه همچین هدفی رو انتخاب کرده اما با تلاش کمتر از شما با زمان کمتر از شما به نتیجه بهتر از شما رسیده ؟؟؟
به جرات میتونم بگم تمام کسانیکه که الان دارن لیگ برتر بازی میکنن از من کمتر تلاش کردن چون من واقعا معروف بودم از اینکه شبانه روز تمرین میکردم اما باورهای مخرب من واقعا از همه اونا بیشتر بود و به قول شما استاد در جنگ بین خواسته ها و باورها همواره باورها پیروز هستن
جواب در استعاره گاز و ترمز بود ؛من هدف ام رو انتخاب کرده بودم و تلاش زیادی میکردم و تمام وجودم و زمان و انرژی گذاشته بودم اما به اون نتیجه دلخواه نرسیده بودم من یک پام سر گاز بود اما یک پای دیگه ام سر ترمز و هر چقدر تلاش میکردم راه نمیوفتاد ماشین من و نتیجه ای اتفاق نمیوفتاد و الان هم توی کار جدیدم دارم کار میکنم تلاش میکنم حتی شب ها تا صبح بیدارم اما نتیجه اون چیزی نیست که میخوام و دلیلش اینه که یک پام رو گازه و پای دیگه ام روی ترمزهایی مث :اول باید تو اینستاگرام رشد کنم ،همه کسانیکه تو این کار رشد کردن اول اینستاگرام رو دارن ،تو مدرک آکادمی نداری،مردم مسخره ات میکنن،امکان نداره،باید چند سالی بگذره ،کسی پول جای این چیزها نمیده و….
اره یه چیز یا یه چیزهایی تو ذهن من بر عکس تنظیم شده و اونم تاثیر عوامل بیرونی روی زندگی منه ،و فکر میکنم که اونم اینه که باید میلیاردها بار بگم همه چیز به ذهن و باورهای من بستگی داره
سوال:چه باور محدود کننده ای ،چه کد خرابی ممکنه توی ذهن من باشه که باعث میشه که من با این همه تلاش به اون نتیجه که میخوام نرسم ؟؟؟توی حوزه جدیدی که دارم کار میکنم این کد مخرب وجود داره که من قدرت رو از خودم و خدای خودم گرفتم و دادم به اینستاگرام و ادیت وتولید و محتوا و این چیزا در صورتیکه من اگر واقعا مدارم ببرم بالا و روی باورهام کار کنم این چیزا خود ب خود تاکید میکنم خود ب خوووود درست خواهند شد ،حالا مگه استاد من اینستاگرام فعالیت میکنه ؟؟؟
واقعا یافتم ،پیدا کردم ومیرم ذره بین وار روی این موضوع و باور کار میکنم و میام جوابش رو بهتون میگم
خداوند خواست من رشد نکنم توی اینستا و دوباره به سایت عزیز دلم برگزدم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر امروز که دارم دایت شدم به فایل زیبا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که به بار دیگه چشمم این زیباییها را دید و لذت میبرم
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این دریاچه ی زیبا
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این فواره ی زیبا
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر این جنگل زیبا و دوست داشتنی
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این اندام زیبای استاد عزیزم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این روابط عالی که بین استاد و مریم جان هست و من لذت میبرم که این رابطه ی رویایی استاد و میبینم
خدایا هزاران مرتبه شکر بابت این همه و نعمت و ثروتی که هست و ازبینهایت راه به زندگی من وارد میشود
1چه خواسته ویا هدفی داری با اینکه خیلی تلاش کردی بهش نرسیده ای
من خیلی دوست داشتم مربی طراحی و دوخت بشم
چندین سال تو آموزشگاهی بودم و کنار استاد کار میکردم و تمام دورها را دیدم و با تلاش زیاد آخرش نتونستم به دست داشته ام برسم و بعد گفتم خوب اشکال ندارد مزن میزنم واونم خیلی تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم
2 افرادی را میشناسید که توانستند به خواستشون با تلاش کمتر برسند
همون شاگردهای که میمند آموزشگاه و اموزشون میدادیم بعد از یک سال به راحتی توانستند مزن بزنند و موفق باشند
3چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها
احساس عدم لیاقت وکمالگرایی باعث شده که من با وجود تلاش شبانه روزی نتونم به خواسته هام برسم برای مزن نگفتم من باید بهترین و با کیفیت ترین لباس و تحویل بدم کلا تو کار از خودم خیلی توقع دارم اگه یه اشتباه کنم خودم و خیلی سر زنش میکنم همیشه بقیه را از خودم بهتر میبینم در هر زمینه ای
بنام بالابرنده ی سازنده
سلام استاد عزیزم خانم شایسته گل و دوستان گرامی ام
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من پارسال هدف گرفتن گواهی نامه پایه یکم رو برای خودم انتخاب کردم همه جوره براش تمرین کردم و تمرکز گذاشتم و عالی یادش گرفتم اما موقع آزمون عملی آخرش رو خراب میکردم اینقدر تمرین کردم و نوشتم ذهنی بهش فکر کردم تجسمش کردم که گرفتمش اما در تمام آزمونها آخرش کاری میکردم که رد میشدم تا جایی که تمام عزت نفسم رو برای ادامه دادن از دست دادم دیگه پیگیرش نشدم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
یه خانم دیگه هم با من امتحان میداد که اصلا مهارت و اطلاعات منو نداشت و مثل من تمرین نکرده بود و خیلی هم استرس و ترس داشت جوری که همه میگفتن این بنده خدا امکان نداره بتونه قبول بشه اینکاره نیست اما بعد چند بار آزمون دادن قبول شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پیش یه سرهنگی که همه میگفتن خیلی خیلی سختگیره و مهارت عالی نداشته باشی ردت میکنه در کمال ناباوری اون خانم قبول شد با مهارت کمش و پیش همون سرهنگ سختگیر !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و دو هفته بعدش هم پست گواهینامه اش رو آورده بود درب خونشون که بچه ها همه تعجب کردند که چه جوری اینقدر زود گواهینامه ات آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟با گواهینامه اش آمد شیرینی هم آورد بود.
منو میگی فکم افتاده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و من باز هم آزمون دادم و سر چیز های رد میشدم که خیلی برام ساده بودن اینقدر اینکار برام تکرار شد که من قید گرفتنش رو زدم بیخیالش شدم گفتم من نمیتونم تهران نمیشه اگه خواستم میرم شهرستان امتحان میدم و……………
تا امروز همش بهش فکر میکردم اما چون حسم رو بد میکرد از علتش فراری بودم نمیخواستم دلیلش رو در بیارم تا این فایل ذهن منو جراحی کرد که آقا بیا باخودت صادق باش!!!!!!!!!!!!
چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چکار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این همه انگیزه و تلاشت چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که ادعا داشتی خیلی شجاعی و عالی عمل میکنی پس کو نتیجه ی کارت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هیچ و هیچ…………. نتیجه ای نداد که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجای کارت ایراد داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر سخته به عمق اعمالت فکر کنی و ایرادت رو در بیاری ذهنم همش از روبرو شدن باهاش فرار میکرد چقدر سخته مچ خودتو بگیری علت کارت پیدا کنی………..
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
الان که خوب به این موضوع فکر میکنم چرا به هدفم نرسیدم یاد این افتادم من وقتی ثبت نام کردم خیلی خوشحال بودم همون روز دوستم رو در پارک دیدم و موضوع رو براش تعریف کردم که من ثبت نام کردم وهدفم اینه و احساسی عمل کردم هدفم رو با دوستم در میان گذاشتم نتونستم خودمو کنترول کنم…………… با کسی صحبت کردم که اصلا در مدار مثبت نبود و نمیدونم چرا اینکارو کردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وقتی براش تعریف کردم دوستم بهم گفت: ببین اینجا که رفتی سختگیرانه ترین آموزشگاه تهرانه تو اصلا نمیتونی بگیری اینقدر سخت میگیرن مخصوصا برا خانما پدرت در میاد من چند نفر میشناسم اونجا رفتن کلی هزینه کردن اما نتونستن گواهینامه بگیرن کاش جای دیگه ای ثبت نام کرده بودی خیلی سختت میشه کارت موفق نمیشی (ومن واقعا اون لحظه ترسیدم و تو دلم خالی ش درسته دیگه بهش فکر نکردم و گفتم من از پسش برمیام ولی اون حرف تو ذهن من نشست و کار خودش رو کرد و من باور کردم اون دیده و شینده ام رو ) و.. ادامه داد………. برادر شوهر من اینقدر امتحان داد نتونست بیخیالش شد و این باور در ذهن من نشست
واین است قدرت ورودی های نامناسب
و این است قدرت گوش دادن به حرف آدم ناحسابی
و این است جواب تصمیم احساسی کنترول نکردن خودم
ودقیقا همون بلا سرم آمد با اینکه کلی تلاش کردم زمان گذاشتم تمرکز کردم هزینه کردم و……….هیچ نتیجه ای که نگرفتم که هیچ عزت نفسم رو هم خراب کردم خودباوری رو هم خراب کردم و…….
به قول استاد فقط رو ترمیل دویدم مهم نبود من چقدر تلاش کنم و چقدر تمرین و چقدر تمرکز میزارم من دارم روی تردمیل میدوم و نتیجه ای نمیگیرم من باور کرده بودم نمیتونم اینقدر امتحان دادم که بیخیالش شدم دقیقا همون اتفاق برام رخ داد
الان که بهش فکر کردم همه ی اشتباهات من یا بهتره بگم به نتیجه نرسیدن های من حاصلش تجربه کسب کردنه و تجربه ای که گرفتم از یه تصمیم احساسی شروع شد الان قدرت تصمیمات و داشتن کنترول روی خودم روی ورودی هام رو بهتر درک میکنم ریشه حل مسئله رو بهتر درک میکنم که از کجا داره آب میخوره عزت نفس پایین در کنترول نداشتن بر روی عواطف و احساسات میاد.
مثل استاد باید عمل کنیم راجب هدفمون تا نتیجه نگرفتیم با کسی صحبت نکنیم یا با افرادی صحبت کنیم که بهمون انگیزه بدهند و هم مدار ما باشند.
این بود تجربه من از نرسیدن به این هدف و بعد از پیدا کردن و فکر کردن بهش من واقعا تصمیم گرفتم خیلی بیشتر مراقب ورودی هام باشم بیشتر روی خودم کار کنم و روی جنبه های عزت نفسم بیشتر کار کنم و البته روی باورهام بیشتر کار کنم درختای میوه ای رو که کاشتم در ذهنم رو مراقبت کنم آبیاری کنم و صبر کنم تا میوه های خوشمزه بدهند و این روند رو ادامه بدهم و بشه سبک زندگی ام.
صمیمانه تشکر میکنم از استاد عزیزم که با این فایل های عالیشون مارو به فکر کردن وادار میکنن به اینکه مسئله رو حل کنیم به صورت ریشه ای و آشغالهارو زیر مبل نکنیم انشالله بتونم یه اشتباه رو دوبار تکرار نکنیم درسش رو بگیریم و هیچ وقت دیگه تکرارش نکنیم انشالله همه ی دوستان عزیزم در این مسیر موفق باشند.
درود و عشق به استاد عبامنش و سرکار خانم شایسته و همه اعضا سایت الهی عباسمنش
خدارو شاکرم برای هم زمانیهای شگفت آورش که دقیقاٌ زمانی که اونقدر ترمزو نگه داشتی که دیگه داری خاموش میکنی با نشانه های خنده دار هدایت میشی به مسیری که باهات حرف میزنه
من دقیقاٌ این فایل رو زمانی دیدم که از بس گاز و ترمزو فشار دادم دیگه کم آوردم بعداز اون همه برنامه ریزی برای شروع کار تحقیق،مشورت،مطالعه،قبولی در مصاحبه،دیدن مکان مناسب برای شروع و بررسی تمام جزییات اما همه این پروسه تو یک نقطه استپ شده و من با دیدن این فایل بسیار زیبا به خودم اومدم و مثل همیشه از اعجاز نوشتن استفاده کردم و این ترمز(ترس از نوع ازدست دادن سرمایه)رو پیدا کردم
و جالب بود که لحظه ایی شلوغی افکار که آسایش رو از من گرفته بود همه چیز ساکت شد حتی برق ساختمون قطع شد و صدای کم کولر هم قطع شد و من شروع کردم به صحبت درباره این ترمز و به طرز شگفت آوری راجب این ترمز صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که انرژی که هر چیزی میتونه باشه اگه با حال خوب مصرف بشه بصورت تصاعدی نتنها در زندگی خودت بلکه در جهان بازتاب داره وهمین طور بلعکسش و این رو برای خودم حل کردم وانقدر احساس سبکی و نشاط بهم دست داد که تا چند لحظه تموم موهای تنم سیخ بود لحظه به خودم اومدم و از خودم پرسیدم این کیه که از زبان من داره به این زیبایی و سادگی با من حرف میزنه
دوستان حضور خدا وقتی اونهم به این نزدیکی حسش میکنی وصف ناپذیره یاد حرفهای استاد میافدام که میگفت( این حرف ها خودش میاد ) والان بقول استاد میدونم که بعد از اون همه گاز حالا که پام رو از ترمز برداشتم دیگه منتظر اتفاق افتادنشم
نمیدونم یه حسی مثل تکلیف میکردم که بعد از عالی شدن حالم اینو انتقال بدم
از استاد عباسمنش که لقب استادی براش کمه و خانم شایسته متشکرم برای حضورشون و حضور ونشر باز خوردهای عالی اعضای سایت
خدای مهربان هدایتگر همتون باشه
سلام خدمت استادعباس منش ودوستان عزیزم
سوال1چه اهدافی داشتی که باوجودتلاش زیادکه انجام دادی اماهنوزبه خواسته هات نرسیدی
استادمن هدفم استقلال مالی هست ودرامدبیشتراماهنوزلنگ میزنم بااینکه روباورهامم کارکردم یک روزخوبه یک روزبدبعضی وقت هاتا3نصفه شب برای کارم وقت گزاشتم وتودفتربودم اماهنوزبهدنتیجه نرسیدم
سوال 2=چه افرادی رومیشناسی که باوجودتلاش کمتربه سادگی به همان خواسته رسیده اندیاباوجودتلاش های مشابه باشماخواسته انهامحقق شده است(باجرعیات توضیح دهید)
بعضی ازدوستان من هستندباتلاش کمتردارنددرامدبیشترازمن کسب میکنندحتی من بهتروباصداقت بیشتروبادرستی دارم کارمیکنم واونهاتلاششون کمتره وپول بیشتری میسازند
مثلابایک تلفن پول های خوبی روبه دست میارندولی من نه
سوال3=چه باورهاوترمزهای مخفی درذهنت داری که باعث شده بااین همه تلاش به خواسته ات نرسی
به نظرمن این مهمترین سواله
احساس عدم لیاقت =من هنوزاحساس لیاقتم کمه چون میگم ازمن بهترهم هستندکه مشتری هاجای اون هابرن الان متوجه شدم وقتی یک ادم ثروتمندمشتری من هست من هنوزاحساس عدم لیاقت دارم برای این مشتری
کمال گرایی=من هنوزم این کمال گرایی دروجودمن هست که باعث شده پیشرفت نکنم ومیخوام همه چیزعالی باشه
قانون تکامل=هنوزم دوست دارم باعجله به همه چی برسم اماازقبل بهترشدم
باورکمبودوعدم فراوانی=اینم به خاطرحرف هایی که بین مردم گفته میشه که بایدگوش ندم وتوجه نکنم مثل اینکه بازارنیست ووو
نداشتن عزت نفس وعدم خودشناسی که مهمترین عامل هست وترس یکی ازعوامل عزت نفس پایین هست که بایدبرم تودل ترس هام
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
سلام به استاد عزیزم و باید بگم عاشقتم و ممنونتم با آموزش های نابی که همیشه در مسیر رشد من بهم کمک کرده و خدا رو شاکرم که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد
استاد واقعا آگاهی هاتون رو با تمام وجود و بدون منت حتی در آموزه های رایگان میزاری چقدر که ماهی شما
استاد وقتی این فایل و گذاشتید یکبار گوش دادم و گفتم نه بابا با این یکبار گوش دادن و رد شدن نمی شه این آگاهی هارو در ذهنم هک کنم پس اومدم و مثل محصولاتی که خریدم و بهاش و دادم به این فایل نگاه کردم و دقیقا مثل اونها برام آگاهی داشت وقتی که نوشتم و جواب سوال ها رو دادم و فهمیدم ترمز چیه که همون باورهای نا مناسب هست که من و از رسیدن به خواسته هام دور می کنه و باید با باورهای مناسب جاش و عوض کنم تا شرایط به نفع من برگردد
من در کسب و کارم که با آموزه های شما ساختم و با این که سرمایه اولیه ناچیزی داشتم و با این که زن بودم و باور این که زن بودن باعث این که بیزینس نداشته باشم و نتوانم از پسش بر بیایم نشود و کلی مسایل دیگر در بیزنسم یا حتی در مسئولیت مادر و همسر بودن یاد گرفتم توانستم از توانایی هایم استفاده کنم و رشد مالی و شخصی زیادی نسبت به سالهای قبل زندگیم که در باورهای محدود کننده ام گرفتار بودم ، داشته باشم
و الان با گوش دادن به این فایل متوجه چند تا باور محدود کننده ام که باعث رشد ناچیز و مدت زمان طولانی رسیدن من به بعضی موفقیتهام از نظر مالی شدم
در حالی که من محصول زیبا و با کیفیت و عمده تولید می کنم متوجه شدم به دلیل این باور که من عمده می فروشم باید سود ناچیزی داشته باشم تا مشتری همیشه از من خرید کنه و این باور و باور کمبود مشتری و پول و باور این که حالا فروش داشته باشم ولی چون از طرفم مطمئنم که پولش رو میده پس ایراد نداره نسیه کار کنم خودم رو از مشتری های بهتر و سود بیشتر محروم ساختم و این در حالی هست که من فروش بالا دارم و باز در حالی هست که من این مشتری هارو به راحتی جذب کردم و الان می خوام با برداشتن پام از روی این ترمز که کار سختی هست و ایمان زیادی می خواد زودتر به نتایج مالی بهتر برسم و از خدا کمک می خوام باز به راحتی مشتری و سود و ایده های جدید و پر سودآور رو وارد زندگیم کنه
و ممنونم به خاطر شما که راه و برای رشد ما آسان تر می کنید
سلام استاد جان و مریم عزیز
خداروشکر که با باز کردن چشمام اولین چیزی دیدم این فایل بی نظیر بود که یه جرقه تو ذهنم زد .
استاد من خیلی وقته دوس داشتم و دارم که توی شهر بزرگ زندگی کنم ولی خب از بچگی توی شهر کوچیک با امکانات خیلی کم بزرگ شدم بعدم که سرکار رفتم و ازدواج کردم به شهر کوچیک با امکانات کم هدایت شدم و همیشه در تلاش بودم که باید از طریق انتقالی شغلم برم شهر بزرگ بعد همه همکارای قبل و بعد من رفتن ولی من همچنان موندم حتی امسال که انتقالیمم میدم من نتونستم فرم پر کنم الان از خودم پرسیدم چرا چه باوری دارم؟
من به این جواب از نظر خودم غم انگیز رسیدم که من این باورو که چون من شغل همسرم خونه همه امکانات همسرم توی این شهره و اونه که تعیین میکنه کجا زندگی کنیم و ما اگه بریم شهر دیگه شرایط بهم میریزه استاد به خدا خیلی تلاش میکنم خیلی برای خودم الگوهای مشابه میارم که با مهاجرت چقدر بیشتر پیشرفت کردن ولی نمیدونم الان باید چیکار کنم؟ پارسال اداره انتقالیم نداد فک کردم مشکل از باورهای شغلیمه بعد اومدم دوره دوازده قدم خریدم شب و روزمو بهم دوختم خیلیم پیشرفت کردم از نظر روابط شغلی و عاطفی و خیلی چیزای دیگه ولی امسال الان که باید فرم پر کنم همسرم مخالفت کرده …..
یه باور دیگم که مد نظرمه حس میکنم اینه که من فکر میکنم فقط از راه انتقالی که میتونم مهاجرت کنم و الان دارم روی این مسئله کار میکنم و طبق دوره دوازده قدم و آموزش های شما سعی کردم بیخیال این ماجرا بشم و سعی کنم رهاش کنم و فقط روی خودم کار کنم .
مسئله بعدی از نظر مالیه استاد منو همسرم از صفر بدون کمک کسی شروع کردیم و مغازه زدیم و شروع کردیم کار کردن اوضاع نسبت به قدیم خیلی بهتر شده ولی هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم الان دارم روی باور فراوانی کار میکنم و هی برای خودم نمونه های فراوانی میارم که یه نمونه ش دیشب بود که همسرم داشت بازی اینتر و منچستر سیتی تماشا میکرد من یه لحظه چشمم خورد به تماشاگرا و دیدم واو چقدر شلوغه چقدر آدم اومدن این بازی ببینن و همسرم گفت میدونی بلیط این بازی 150میلیونه گفتم جدی پس چقدر ق
ثروت زیاده که اینهمه آدم که جمعیت ورزشگاه 78هزار نفر بود فک کنم این مقدار پول هزینه کردن که فقط بیان دو ساعت فوتبال موردعلاقشون ببینن اصلا چقدر آدم ثروتمند هست درحالیکه من قبلا هر چی میدیدم آدم فقیر و بدبخت بود و تعداد کمی ثروتمند میدیدم . هی تحسین کردم گفتم ببین جهان خدا چقدر ثروت داره چقدر پول فراوونه خدایا شکرت .
مورد بعدی که درباره نرسیدنمون به ثروت فهمیدم در مورد عزت نفس و لیاقته با خودم گفتم من از بچگی عزت نفس و اعتماد بنفس خیلی کمی داشتم شاید همین موضوع داره ریشمو میسوزونه و برای همین تصمیمی که گرفتم اینه 12قدم که تمام شد و نتایج مد نظر ازش گرفتم وارد دوره عزت نفس بشم و اینو اصلاح کنم ..
استاد کاش یه نفر جواب سوالمو میداد که من برای تغییر اون باوری که بهم اجازه مهاجرت نمیده چیکار کنم چه باور جدیدی باید بسازم کاش خودتون یا خانم شایسته جوابمو میدادین ممنونم
حمد و سپاس خدایی را که تنها آفریننده آسمان ها و زمین است،
سلام دوست مهربانم،
در وحله اول باید سپاسگذار خداوند باشیم که مارو هدایت کرده به این سایت فوقالعاده، و تشکر فراوان از استاد عزیزمون که با عشق فراوان فایل های اگاهی دهنده رو تهیه میکنن،
در جواب به این سوال شما که فرمودید چه باوری جلوی مهاجرت شما رو گرفته با توجه به اینکه تلاش فراوانی هم میکنید، من یسری از باورهایی که در خودم داشتم موقع مهاجرت و با وجود همون باورها مهاجرت کردم رو بهتون میگم تا متوجه بشید که ایراد کار از کجاست،
من چند سالی رو تهران زندگی کرده بودم و بعد از اینکه توی کار خودم اوستا شدم رفتم شهرستان و برای خودم مغازه زدم، چند سالی رو مشغول بودم، ولی با وجود باورهای محدود کننده و البته ضعف در اعتماد به نفس نتونستم کسب و کارم رو پیش ببرم،
و تصمیم گرفتم بیام تهران و از نو کارمو شروع کنم،
قبل از اینکه بیام تهران باورهای محدود کننده ایی در مورد زندگی توی شهر بزرگی مثل تهران داشتم، مثل این باور ک تهران هزینهها خیلی بالاست، تهران همش باید کار کنی، تهران رفت و آمد هزینه زیادی داره، تهران شهر شلوغیه و همش باید در رفت و امد باشی، و کلی باور مخرب دیگه که باعث شده بود با وجود اینکه حتی درآمد نسبتا خوبی داشتم اما بازم اخر ماه کم میاوردم، محل کارم تا خونه مسافت کمی بود اما همیشه هم تو ترافیک گیر میکردم، آدمهای فوقالعاده خوبی اطراف من بودن، اما من فقط آدمهایی رو میدیدم ک مناسب نبودن،
هیچ اتفاقی بجز باورهای مخرب باعث ایجاد این نتیجه ها نشده بود،
و از زمانی که شناسایی کردم این باورهارو و به اندازه ایی که تونستم روی باورهام کار کنم موفق شدم که نتایج رو تغییر بدم، و البته که هنوز هم باید بیشتر و بیشتر کار کنم روی باورهام،
مهمترین دلیلی که باعث شده سخت رشد کنم نداشتن تعهد در اجرای قوانینی هستش که هروقت ازشون استفاده کردم خیلی خوب جواب دادن و نتایج کاملا مشهود بوده.
از الله یکتا برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت و سربلندی دارم،
امیدوارم که به خواسته های زیباتون برسید.
امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون
سلام خدمت دوست عزیز و با تشکر از شما
منم میدونم باورای مخربم چین ولی نمیدونم چجوری درستشون کنم مثلا بزرگترین باور محدود کننده که جلوی مهاجرت منو گرفته اینه که فک میکنم همسرم نمیزاره و چون مخالفم امکانش نیست حتی میدونم اشتباهه و ما خودمون خالق زندگیمون هستیم و هیچکسی به اندازه سر سوزنی در زندگی ما دخیل نیست قبلا خیلی با همسرم کل کل میکردم ولی یه مدتها که آروم شدم میگم نه این مشکل از منه نه همسرم من فقط باید روی خودم کار کنم و کاری به همسرم نداشته باشم و طبق قانون به اندازه ای که من تغییر کنم جهان هدایتم میکنه به جاهای زیباتر .
اگه راه حلی یا تمرینی درین زمینه دارین ممنون میشم بهم بگین
سلام دوست خوبم خواهر مهربانم خانم(فاطمه خواجویی)
.
همه چیز و همه اتفاقات در نهایت ختم میشه به (قاااانون)
قانونهای بدون تغییر خداوند در همه مباحث بدون ذرهای خُلف وعده اجرا میشه،
.
یه مسئله اصلی که شاید مانع مهاجرتتون میشه اینه که شور و اشتیاق زیاد و کافی ندارید،
شاید کلامی بگید که دوست دارم مهاجرت کنم، ولی قلبا علاقهای نداشته باشی، علاقه نداشتن به این معنا که مهاجرت به شهر مورد علاقهتون خیلی واستون ارزشمند نیست،
قانون رو یادآوری کنیم با هم،
ما به همه خواسته هامون نمیرسیم، ما به خواستههایی میرسیم که واسشون اشتیاق و علاقه داریم، و حاظریم برای اون هدف چه چیزی قربانی (بهاا)کنیم،
شاید همسرتون هیچ وقت موافق مهاجرت به شهر مورد علاقه شما رو نداره، اما این خواسته برای شما خیلی مهمه و از خدا میخوایی در بهترین شرایط بهترین اتفاقات دست به دست هم بده و تو هدایت بشی به سمت اون خواسته،
اون وقت اگر با همسرتون همفرکانس و هم مسیر بودید این اتفاق برای جفتتون میفته، اگر هم همسرتون در مدار شما نباشه و از طرفی هم شما اسرار بر اون خواسته داشته باشین طبق قانون بدون تغییر خداوند هرکدوم هدایت میشید به راه خودتون،
در نهایت افکار ما هستن که اتفاقات و شرایط زندگی مارو رقم میزنند، و ما به لطف خداوند حاکم بر افکارمان هستیم،
ما میتونیم زندگیمون رو اون طوری که میخوایم بسازیم و طبق سبک شخصی خودمون زندگی کنیم،
.
از خدواند حکیم و قادر برای شما دوست عزیز و تمام دوستان عزیزی که به دنبال راهی برای رسیدن به نور هستند آرزوی خیر و برکت و هدایت آسان رو دارم،.
امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون
با نام و یاد الله مهربان
و سلام به همگی دوستان عزیز و خانواده صمیمی عباس منش
خیلی دوستون دارم و عاشقانه فایلای استاد رو میبینم
عین کویر خشکی که منتظره یک قطره ابه
و این کامنت رو بعد از چندین ساعت تفکر و تعقل نوشتم و امیدوارم که در درجه اول برای خودم و بعد برای دوستانم راه گشا باشه
خدایا خداوندا بهم کمک کن تا اشکالات و پاشنههای آشیلم رو پیدا کنم و اینان دارم که تو هدایتگری و بندگانت ؛ برانیم و موسی و محمد و نوح و…رو هدایت کردی و منم باور به این هدایت دارم و میدونم که اگر فکر کنم و این ترمزهارو با هدایت خودت پیدا کنم کمکم میکنید تا به اهدافش برسم اون به راحتی و زیبایی
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من از بچههای دوره دوازده قدم هستم و الان قدم ششم هستم به لطف خداوند متعال ، و خواستهای که الان دارم اینه که به موفقیت مالی برسم و چندین ماهه که دارم رو خودم کار میکنم و قایلارو گوش میکنم و باورای مثبت میسازم
و البته دارم حرکت کردم براش ینی پیش استاد مهندس راهنما رفتم کتاب خریدم و دوره دارم میبینم و آموزشارو در یوتیوپ دارم میبینم و…و البته شغل کارمندی در کنارش که یه درآمدی هست اما دارم برای شغل مورد علاقم چندین ماهه که حاضر میشم ینی بیکار نیستم و در تلاشم.
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
والا در این موضوع تو حوضه خودم کسانی رو به اون صورت هم سان و شرایط مشابه نمیشناسم که تو زمان کمتر به موفقیتهای بزرگی رسیدن ، یا اگرم میشناسم افراد موفقی نیستن به اون صورت ، باتوجه به آگاهیهایی که تو این سایت پیدا کردن اینارو میگم، شاید بنا بر این باشه که تو این روند منطقی شدن هنوز موندم
اما تو مصاحبه با استاد ،چنتا فایل دیدم که دوست نفر تو همین دوره دوازده قدم بودن و تو قدمهای اولیه نتایج خیلی بزرگ گرفتن و برای منم باور پذیر ششده که میشه نتایج خیلی بزرگ بگیرم اونم به سادگی ، ولی نمیدونم چرا هنوز نشده ولی میدونم که خواهد شد، امکان ندارع نشه ، منتهی میخام بدونم چجوری از این بهتر ، چجوری سریعتر ، چجوری راحتتر ، چجوری کارا تر و میخام به جواب سوالاتم هدایت بشم و به موفقیت مالی برسم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
من کامنتای مختلفی از زوایای مختلف درمورد پاشنههای آشیلم و باورای درستی که باید تقویت بشن نوشتم اما میدونم که هنوزم باید روشون کار کنم تا نتایج بیاد
اما درمورد وجود باور محدودیت تو ذهنم بجای باور فراوانی ،
تو باید مواظب پول خرج کردن باشی و هروی درمیاری رو باید بیشترشو ذخیره کنی یا اصلا نباید تو دستت نگهداری چون خرج میکنی و از دست میره و باید یک وام بزرگی بگیری یا چنتا وام بگیری از چند جا و بیای زودتر ماشین یا خونه بگیری و بیای قسط اونارو هرکوری هست پر کنی ، اینجوری میشه تو این دور و زمونه زندگی کنی وگرنه کار هرکسی نیست تو این دور و زمونه پولدذبیاره و زندگی بچرخونه
ینی فرصت برای پول ساختن کمه و همه الان معتل یه لقمه نون هستن و تو حساب همه الان یه قرون دو هزاره و همه الان درگیر مشکلات اقتصادی هستن و خیلی کمن افرادی که دارن پولای زیادی در میارن و درگیر مشکل نیستند ،حتی اونام شاید خرج زیادی دارن شاید اونام درگیر یه مشکلی هستند بالاخره تو این دنیا که کسی بی مشکل نیست بالاخره اونام یجورایی درگیری دارن برا خودشون ،ینی مشکل دارن و ناراحتن
پول کمه ، پول نیست که این روزا ، جیبی مردم خالیه و همه دارن فقد یجورایی امرار معاش میکنند تا گشنه نمونن ، پول برای ثروتمند شدن و کار شروع کردن کجا بود ، ملت از گشنگی نمیرن باید هزار بار خدارو شکر کنند
خدایا همین که داریم بسه خدایا شکرت که همین زندگی بخور و نمیر رو بهمون دادی همین که بتونیم اجاره خونه رو بدیم و یه پولی هم بیاد که گشنه نمونیم کافیه
خدایا پول که کمه تو یه مقدار بده که ما یه خونه و یه ماشین بخریم دیک کافیه دیگ بیشتر از این نمیخایم ، همین قدر برای ما کافیه ، ینی وجود باور محدودیت شدید ، که باعث میشه به همین هم نرسی ، چون باید خیلی بزرگتر به پول نگاه کنی و بگی که پول فراوانه و همه جا هست اصلا مثل اکسیژنه و به راحتی وارد زندگی من میشه و من میتونم و لایق این هستم و باید البته که همیشه ثروت بسازم اونم به مقدار زیاد و پول فراوانی وارد زندگی من میشه ،ینی من میام مولد و تولید کنندهی ثروت میشم و یا ارائهی یک خدمت یا محصول یا گره گشودن از یک مسئله توی جامعه پول تولید میکنم و به همه خیر میرسونم ، نتیجه طبیعیشم اینه که پول فراوانی میاد تو زندگیم و من هم با پول خرج کردن مثلا برای تفریح ؛ هتل ، سفر یه دریا ، خشکی ،خارج کشور داخل کشور و….خرید کردن و…خرید ملک خرید خونه خرید ماشین موتور و…100درصد دارم خیر میرسونم یا این پولی که جابجا میکنم و با این پولی که تولید میرسونم و این باعث گسترش جهان میشه
ثروتمندان آدمای شادی نیستند و همیشه افسرده میشن و تنها زندگی میکنند و تو رابطه با کسی زیاد نمیستزن و زود طلاقش میدن یا طلاق میگیرن
» درحالی که آنقدر آدمای شادی دیدم که ثروتمند هستند و اصلا چین و چروکی رو صورت ندارن ، مشکل جسمی ندارن ،هوش اخلاق هستند تنشون سالمه ، جوون موندن ، و اتفاقا پویا تر و شاداب تر هستند و همیشه ورزش میکنن و اعتماد بنفس دارند و جوون هستند ، و البته همشون هم آزاد هستند تو روابط و محدودیت آدمای دیک رو ندارن و تا هروقت دلشون خواست یا همسرشون هستند و زمانی هم که از هم خوششون نمیاد به راحتی جدا میشن و بقیه ی زندگی رو برای هم تلخ و همراه با زجر روزانه نمیکنند و خودشون رو رها از قید و بند باورهای غلط میدونن و راحت و ساده زندگی میکنند
ثروتمند شدن مربوطه به کار خاصی که تو پیداش کنی و اون موقع برات پول زیادی میاد و با این کارا که نمیشه پول زیادی ساخت و باید آنقدر هام بخوری و سالها بگذره تا پول بدست بیاد تا قلقشو بدست بیاری در حالی که هدایت خدا میتونه طوری باشه که تو صاف بری اون ایده خاص رو پیدا کنی تو همون کار یا کار دیگ و صاف بری اون چندین میلیاردی که یکی بعد بیست سال سی سال تلاش تو کاری بدست آورده رو حتی بیشتر تو مدت خیلی کمی بسازی و بدست بیاری پس به مدت تلاش تو یک کار خاص یا یک مار خاص یا مهارت آنچنانی یا داشتن آشنا تو بازار و…نیست چون همیشه مثال مخالف هست ، به سن خاصی که تا تو بهش نرسی نمیشه مثلا فلانی تو سن 70 سالگی یا چهل سالگی به این ثروت رسیده و تو باید هنوز بدویی و تلاش کنی و صبر کنی تا به سن اپن برسی و بعد میتونی توام ثروتمندبشی ، در حالی که میبینیم افرادی که تو مدت خیلی کوتاه یا سنین خیلی پایین به ثروتهای خیلی زیادی میزسن و سود میکنن
ثروتمند شدن شانسیه ، نمیش گفت و برنامه ریزی کرد یا پیش بینیش کرد ، اصلا نمیشه فهمید فقد باید تلاشتو بکنی یجایی میگیره ، بگیر نگیر داره
باور عدم احساس لیاقت تو جنبههای مختلف شخصیتم و ذهنم بجای احساس لیاقت
بابا خریدن اون خونه یا اون ویلا با اون همه پول تو اون محله از شهر با اون امکانات رفاهی با اون متراژ و…که کار مانیست اونا برای از ما بهترونه اونا با ما فرق دارن
اون ماشینارو که ما نمیتوانیم سوار بشیم داداش ، خریدن اونا کار مانیست ما که لایق اونا نیستیم ، ما که لایق نیستیم خدا اینهمه لطف بکنه و اینهمه ثروت داشته باشیم ، خیلی باید پیش خدا عزیز باشی تا اینارو بهت بده ، باید یکی وساطت کنی تا اینارو بهت بده یکی که پیش خدا ابرو داره ،،،ما باید همین پایینی شهر تو همین خونه آجری چهل متری یا هفتاد هشتاد متری با این محله دربه داغون میون این آدمای بد تر از خودمون ، چارتار دزد و معتاد و آدم فلک زده و آدمای فقیر زندگی کنیم این حق ماست دیگ چ کنیم ، اینم سرنوشت ماست ، ما باید پراید سوار بشیم ، بی ام و و بنز برای ما نیست که ( یکی نیست بپرسه که وقتی دارن اون ماشینی میسازن مگ همون موقع بنام میزنن که میگی براتون نیست)
از این موقعیتای خوب کاری که برای ما حور نمیش که من باید همیشه کارگر باشم ، من باید زیر دست باشم ، من باید همش بدو بدو کنم تا یه قرون بدست بیارم ، ما باید همیشه سر کار باشیم تا دولت بدست بیاریم ما که لیاقت اون زندگی اعیونی رو نداریم
درحالیکه هیچ فرقی بین آدما نیست و همه به یک اندازه بخداوند ینی منبع خبر و برکت نزدیک هستند و همه هم اندازه میتونن دسترسی داشته باشند به نعمات خداوند اگر بخوام و باورای هم جهت با هواستشون داشته باشند ، پس اگر نعمتی نمیرسه بخاطر باورای محدود ماست و نه عوامل دیگ ، و خدای همهی ما آدما یکیه و خدای پولدار و فقیر باهم فرقی ندارن که مال یکی قوی باشه و مال یکی ضعیف و سیستم عصبی و مغزی همه ما آدما یکیه ینی سلولهای عصبی و مغزی ما تفاوتی باهم ندارن و در اساس و بنیان و ریشه باهم یکسان هستند ینی اونی که به میلیاردها تومن رسیده و اونی که رفتگر هستش سیستم عصبی یکسانی دارند و فقد نحوهی استفاده اونا از این ابزار یکسان متفاوته ، مثالا یکی از این بیل اومده یک باغ خیلی زیبا ساخته و یکی نتوانسته این باغ زیبا رو بسازه و اکثر باغش خشکیده و این تقصیر خدا یا اون بیل نیست تقصیر خودشه » پس اگر یکی تونسته این ایمان و این باورهای توحیدی رو بسازی و یه خواستههای مالیش برسه پس منم میتونم چون ابزار ما ینی ذهن ما یکیه ، اگر اون تونسته اون مهارت رو یاد بگیره با ذهنش پس منم میتونم و…
، باور امکان پذیر نبودن برای ثروتمندشدن و دور دیدن این خواسته بجای بدهی بودن و راحت بودن و ساده بودن و سریع بودن و در دسترس بودن ثروتمندشدن
باور غیر الهی بودن ثروتمندشدن بجای الهی بودن و خدایی بودن ثروتمند شدن و ثروتمندبودن
در حالی که ثروت ساختن وظیفه الهی انسانی کنه و من باید بعنوان خلیفه خداوند روی زمین همیشه خالق ثروت باشم و ثروت تولید کنم، من هرچقدر ثروت تولید کنم و ثروتمند بشم بخدا نزدیکتر میشم ، مثل قوم یهود که بیشتر از تمام ادیان ابراهیمی تونستند ثروتمند بشن ، پس چرا بقیشون نتونستند اینهمه مثل اینا ثرتمند باشند ؟!
» ینی شاید تو ناخوداگاه من اینه که، آدمای ثروتمند از خدا دور هستند ، با خدا دوست نیستند، شکر گزاری نیستند ، یه آدما کمکم نمیکنن و فقد خودشون سود میبرن از ثروتشون و باید حتماً به همه کمک کنن از ثروتشون و خدا این ثروت رو به اونا داده که به همه کمک کنند و سهم آدمای فقیر تو ثروت اوناست و اونا وظیفشونه که ببخشند و ربطی به لطف اینا نداره و باید آنقدر ببخشی تا دردت بیاد از اون بخشیدن تا احساس کنی بخشی از وجودت کنده شده و این ینی بخشش درست و اونا این کارو نمیکنن
هرچقدر ثروتمند بشم از خدا دور میشم ، چند همیشه بهم گفتن که ثروت باعث طغیان آدما شده در طول تاریخ و نباید همش دنبال ثروت اندوزی باشی و تو نباید همیشه دنبال پول بدویی و باید بذاری اپن دنبال تو بدوه ، ثروت باعث میشه خدارو دیگ از یادت ببری و بگی دیگ من با پولم همه کار میتونم بکنم پس دیگ خدا چیکارس این وسط و ولش کن من خودم هرچی میخام بدست میارم پس چرا دیگ از خدا بخام
باور انسان بدی شدن هنگام ثروتمند بود بجای آدم خوبی شدن هنگام ثرتمند شدن ؛ ینی شاید تو ناخود آگاهم فکر میکنم آدم وقتی ثروتمند بشم آدم بد اخلاق ، فاسد ، غیر سودمند ، مفت خور ، افسرده ، تبهکار، قانون شکن ، خانواده گریز و بی خانواده ، دارای روابط ناموفق ، حرام خور و…میشم
برای ثروت بیشتر باید چندین برابر زمان بیشتری بذاری ؛ چون همیشه از بچگی شنیدم و یا دیدم که همه میدویدن برای پول بیشتر و یه سریا شب و روزشون رو میزاشتم و من میگفتم اگر اینه ولش کن اصلا پول نمیخایم ، پس کی زندگی کنیم ؟
همکارانم تو اورژانس همیشه میگن باید اضافه شیفت بدی و تشویق میکنن همدیگه رو برای شیفت اضافه و گرفتن وامهای بزرگ با قسط زیاد و پر کردن قسطا از شیفتای اضافه و دادن خرجهای زندگی ،
پول که الکی بدست نمیاد ، باید پوستت کنده بشه تا پول در بیاد ، باید عرق بریزی تا پول دربیاد، باید زیر آفتاب باشی ، باید دستات تاول بزنه از شدت کار ، عضلات بدنت سفت بشن از کار کردن ، چون همیشه از بچگی اینارو شنیدم
مرد باید از صب تا شب بره بیرون کار کنه و شب بیاد پیش خانواده ، مرد که نباید تو خونه باشه اصلا ، این باور احساس راحتی و اینکه تو زندگی هم میشه پول درآورد و هم پیش خانواده بود رو از من میگیره و اینکه مرداد همش باید به فکر پول درآوردن باشند
پول درآوردن با رفاه اجتماعی و آسایش بدن و روح و جسمت یجا جم نمیشه ، ینی یا باید پول در بیاری و وقت و انرژی و زمان تو براش بذاری و خسته بشی و بعدش بیای یه زمانی آزاد بذاری برای آسایش و راحتی و پیش خانواده بودن
پول از زیر سنگ در میاد این روزا ، پول که علف خرس نیست که به راحتی همه جا باشه ،
پول برای یه عده هست که چندین سال پیش تلاش کردند و راحت رسیدن ، الان که نمیشه اینهمه پول ساخت چون تورم هست و گرونیه و نمیشه کاری شروع کرد و پولی ساخت و بازار کساده و مشتری نیست که همه درگیر یه لقمه نون شدن پولی ندارن
موقعیتهای خوب و پولساز برای یه عده خاصه که یا شانس دارن یا پارتی داشتن که به اینجا رسیدن یا از راه نادرستی یه ثروت رسیدن ، مثلا دزدی کردن یا یه پولی از ی جایی بهشون رسیده مثلا ارثی بوده از پدری چیزی ، از خودش که آدم نمیتونه اوهمه پول بسازه که ، یا مال یکی دیگ رو خوردن قاپیدن که الان وضعشپن خوبه مثلا کلاه برداری کردن اکثر پولدارا، یا زیر خاکی پیدا کردن چند سال قبل و رفتن باهاش اینارو خریدن و به اینجا رسیدن
یا فلانیارو میبینی اینا بخاطر این پولدارن که دارن باهم شراکتی کار میکنن یا دارن با فلان کس که خیلی مهارت داره یا دست و بالشون رو گرفته دارن کار میکنن که ثروتمند شدن ، در حالی که وابستگی فقد و فقد بخداست و اونه که کمبود مهارت و سرمایه اولیه مارو باید جور کنه و باید تکیه مان بخودش باشه و نه بقیه و این عین باور شرک آلود هستش
باور به اینکه حتما باید کسی باشه که از لحاظ مالی یا مهارت اون کار یا هردو حمایت کنه تا آدم بتونه شروع کنه و ادامه بده و موفق بشه، در حالی که اصلا میشه راحت امروزه هرکاری رو یاد گرفت از منابع بی نهایتی که هست و راحت کارو شروع کرد و خیلی از کارا هست که اولش نیاز به سرمایه اولیه ندارع و مهارت میخاد ، یا خداوند میتونه برات موقعیتی حور کنه که راحت اصلا کارتو شروع کنی ، تو فقد باید کار خودتو انجام بدی، مثلا بری مهارت کسب کنی از یوتیوپ یا کلاس یا دوره یا کتاب و…خدا هم کار خودشو میکنه
درسته خدا هست ، اما پارتی هم مهمه ، درسته خدا هست اما ینفر حامی هم مهمه ، درسته خدا هست اما جییت خالی باشه خدا هم کاری نمیکنه یا کسی تورو نمیشناسه یا حتی خدا هم تورو نمیشناسه ، در حالی که خدا همینجوری مارو میخاد و همینجوری پیش خدا ارزشمندیم و نیازی به داشتن ثروت و پس و مقام و موقعیت خاصی نیست تا خدا دوستمون داشته باشه و این از شرک و عدم احساس لیاقت و عدم ارزشمندی میاد
مردم پشت آدمای پولدار خیلی حرف میزنن و حرف پشتشون زیاده که چیکار میکنند و چجوری پول میسازن و زن و بچههاشون چجوری میگردن و زندگی میکنند و این خیلی بده و نمیشه راحت باشی و زندگی کنی ، مایی که کسی نمیشناستمون همه دنبالمون حرف میزنن چه برسه به اونا
ولی میشه گفت که اصلا گور بابای مردم ، اصلا مگ من اومده بودم برای مردم زندگی کنم که الان باید اهمیت بدم به حرفسون یا رفتارشون ؟ اصلا باید آدم فکر کنه تو یک جزیرست و خودشه و خودش یا با خانواده خودشه و کسی نیست ، اینجوری چجوری زندگی میکنه ؟! همین باید بشه زندگی الانش که اینم زمان میبره و تکامل میخاد
اصلا اگر بخای یه حرف مردم باشه و طبق میل اونا زندگی کنی هیچوقت نمیتونی دهنشونو بسته نگهداری یا مطابق میل اونا زندگی کنی و دنیاتم جهنم میکنی برای خودت و اینکه رها باشی و راحتی و آسایش خودت اولویت باشه بهتره و اینکه با خدای خودت طرف باشی و از خودش بخای هدایت کنه و اعتماد بنفس خودتو تقویت کنی تا بتونی مررذم برات مهم نباشه
من که نمیتونم به فلان ایده عمل کنم!!! من هنوز برام زوده ، یا پولشو ندارم ، مهارتشو ندارم ، تنهام ….تنهایی که نمیشه کاری کرد …یک دست که صدا نداره ….فعلا زمانش نرسیده ، درسته خدا هست ولی اونکه قرار نیست منو کول کنه ببره همه جا که یا قرار نیست همه کارامو خدا بکنه که ،خودمم باید حرکتی بکنم دیگ( این در حالیه که تو حرمت کردی ولی چون باور اشتباهی داری فکر میکنی کافی نیست و باید حتما بدویی و جون بکنی و همه کارا رو خودت ردیف کنی ، درحالی که باور درست اینه که من روی دوش خداوند سوار میشم و میزارم اون همه کارا رو برام بکنه و راحت میشینم و لذت میبرم از مسیر و به اون ماری که خودش بهم الهام میکنه عمل میکنم و اجازه میدم که بقیشو خودش ردیف کنه ینی به سهم خودم عمل میکنم و نگران بقیش نیستم که چی میخاد بشه !!!)
اگر فلانیا نذارن که ما نمیتوانیم رشد کنیم تو این بازار ، اونا مافیان اونان که بازار دستشونه دیک ما که هیچ شانسی در مقابل اونا نداریم اونا شرکتهای بزرگن اونا سابقشون خیلی زیاده اونا مشتریاشون خیلی زیاده و ما حالا حالاها خیلی باید بدوییم و خاک این بازارو بخوریم تا حالا تازه موفق بشیم یا نشیم » درحالی که هستند کسانی که میان شرکتهایی رو از صفر شروع میکنند و اصلا توجهی به همکارانشو ندارند و میگن که ثروت فراوانه و منم میتونم مشتریان خودمو داشته باشم و خداوند از جای جای این کرهی خاکی اذمارپ هدایت میکنه به سمت من و میان و محصولات من رو میخرن، یکی مثل ایلان ماسک که وقتی میخاست کارخونه تسلا موتور رو راه اندازی کنه همه میگفتن رقباییی مثل بنز و بی ام و هستند و تو نمیتونی با وجود اینا و چندین شرکت معتبر دیگ ماشین تولید کنی و بفروشی، این در حالیکه کاملا برعکس شده و الان به یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدی خودرو در جهان تبدیل شده ، پس اصلا رقابتی وجود ندارع در تولید ثروت ، این مثال رو تو موارد مشابه فراوانی میشه دید با اندکی تفکر ، اصلا ثروت مثل اکسیژنه ینی تو نمیتونی مانع کس دیگای بشی که نتونه نفس بکشه مثلا مانع کسی یا کسانی بشی در اطرافت یا شهر اطراف یا کشور اطراف و… تو باید از منبع ثروت و نعمت بخای و خودتو فقد و فقد بخودش وابسته بدونی و نه منبع دیگ و کسان دیگ و اونوقت ثروت میاد تو زندگیت
ثروتمند شدن برای دیده شدنع ، برای اینکه وقتی ثروتمند میشم بیام چشم بقیع رو در بیارم ، بکن اره برای منم شد منم تونستم بیاین ماشین منو خونه منو پولامو تو بانک و…رو ببینین تا چشاتون درآد تا بادر کنین که منم تونستم و….
میخام پولدار بشم تا برای خانوادم و پدر مادرم و…آسایش فراهم کنم تا اونا او راحتی باشند ، من که خودم مهم نیستم ، من باید خودمو فدای اونا بکنم دیگ
امامان ما پیشوایان دینی ما اکثرشون فقیر بودن دیگ، پیامبر میگفت ؛الفقر فخری » من به فقیر بودنم افتخار میکنم و فقر باعث میشه تو بیتشر به یاد خدا باشی
و اکثرشون لباساشون پاره پوره بوده و به سختی روزگار میگذروندن
» در حالی که یکم مطالعه کنیم میفهمیم که همه دروغ بوده و نمیدونم از کجاشون در آوردن و به ما گفتن و مام به راحتی قبول کردیم همون چیزایی که بدون تفکر و منطق نسل یه نسل یه ما رسیده ولی باید این زنجیره افکار و باورهای اشتباه قطع بشه و من این زنجیره رو قطع میکنم …..در حالی که ثروت خدیجه بود که به محمد کمک کرد تا بتونه ترویج دین بکنه و کسی مثل امام علی یه عالمه باغ خرما و طلا و جواهرات و ثروت داشت، امام حسن چندین بار ثرتشو بخشید و از اول ساخت و همیشه سفره داشت برای مردم و با همین بهونه داشت ترویج دین میکرد ، پس پول لازمه و همشون ثروتمند بودن بنظرم ، چون اصلا از هر دری فقر بیاد از در دیگ ایمان میره دیگ
هرچقدر ثروتمند تر بشی میتونی بیشتر سپاسگزاری بکنی بخاطر وفور نعمات تو زندگی خودت و از دغدغه های الکی و اولیه زندگیت رها میشی تازه و ذهنت آزاد میشه و اصلا تنها راه گذر از ثروت رسیدن به ثروته و تا نتونی بهش برسی نمیتونی راحت از پول بگذری ….مثلا راحت نمیتونی ببخشی به یک نفر چون حس میکنی داری یه تیکه از وجودت رو میدی ، و واقعاً هم همینه و تازه میتونی رشد کنی و هدف خلقت خودت رو بفهمی ، در حالی که اگر همه عمرتو بخاطر پول کار کنی تازه همیشه سر کاری باشی که از اون خوشت نمیاد و سر ماه باید بهت پول بدن و فقد بخاطر درآمدش سر اون کاری و بخاطر ترسات نتونستی کار دیگ رو شروع کنی یا همیشه زمانت برای کارته و برای تفریح و خانواده و رفاه خودت وقت نداری و کارت جدای از علاقته که کل عمرت بر فناست و پس از مرگت هم وضعیت جالبی منتظرت نیست
هرچقدر جوامع ثروتمند باشند در اونجا جرم و فساد کمتره و مردم شادتر اونجا .
پس منم اگر ثروتمند بشم احتمالا به فکر دزدی نیستم چون خودم دارم میلیاردی در میارم و نیازهای خودمو کاور میکنم و راحته برام پول درآوردن و سخت نیست که بگم بیا مال یکی دیگه رو بردارم چون نمیشه اینهمه پول در آورد.
مردم پولدار همیشه تو مسافرت و مهمونی و مجالس شادی هستند و برای همین تجارب متفاوتی از زندگی دارن و اعتماد بنفسشون زیاده و شادتر هستند ، و منم قطعاً اینجوری شاد و خرسند خواهم بود
اصلا من اومدم تو این جهان که با افکارم و احساس خوبم زندگی کنم و خلق کنم اون چیزی رو که میخام و خداوند هم این جهان رو برای همین خلق کرده که در خدمت من باشه و جوابگوی اینهمه خواستههای متفاوت آدما باشه
و ما به این جهان نیومدیم که همیشه تو فقر و بدبختی و بی پولی و سختی و بدو بدو باشیم که اینطوری درست نیست و قرار بر این نبوده از اولشم
کسی که زرگنه و بخدا اعتقاد و اعتماد کامل داره یکی میشه مثل سلیمان که یه جنی میاد یا حالا هرچی ….میاد میگه تو تخت بلقیس رو بخواه تا من چشم بر هم زدنی برات بیارم…پس اگر اینه باید همه کارامونو به راحتی و سادگی انجام بشه ، سلیمان هم یکیه مثل همه ما ، چون اینکه پیامبران مثل ما و یکی از ما هستند بارها و بارها تو آیات مختلف قید شده ولی یه عده مریض و کج فهم همیشه به ما یجور دیگ دیکته کردند ….پس برای منم این امر باید صادق باشه و تمام جهان مسخر من باشند و همهی کارام راحت و بلافاصله انجام بشه ، چون فرقی بین منو اون بنده خدا نیست ،.همهی بازی ذهنه و باورها و افکار قدرتمندی که تو ذهنمون داریم
سلام استاد جان
سلام به همه عزیزان
استاد قشنگم من 3 سال بود خیلی دوست داشتم
دوره کشف قوانین زندگی را بخرم
ولی نمیشد
شما وقتی بروز رسانیش کردید و قیمت جدید دیدم
گفتم پس فعلا نمی تونم بخرم
بد سریع بخودم گفتم چرا من نمی تونم بخرم
از کجا معلوم شاید زودتر از 15 تیر پول دوره برام بیاد
تو ستاره قطبی نوشتم دوست دارم تا هفته بد این دوره رو بخرم خیلی راحت پولش برام برسه
وااای استاد عزیزم امروز کل پول دوره برام ریخته شد
و من براحتی این دوره رو خریدم به قدری خوشحال هستم که فقط چند بار سجده شکر رفتم
از پروردگارم ممنونم ک راحت پول این دوره برام تهیه شد
استاد چند سال پیش خیلی دوست داشتم 12 قدم بگیرم
ولی هر کاری میکردم نمیشد اونم خیلی راحت پول هر قدمش برام تهیه میشه تو هفته اولش تهیه میشه برام و الان هم دوره شیوع حل مسائل خریدم هم دوره
کشف قوانین زندگی استاد میخوام تمرکزی رو دورهام
کار کنم بزودی میام از نتایجم براتون مینویسم
استاد جان از شما و خانم شایسته عزیز تشکر میکنم
دروداستادعزیزم ومریم جانم خداقوت
وهمه دوستان عالیم
سوال 1:چه خواسته یاهدفی داشتی یاداری وبااینکه تمام تلاش های ممکن راانجام داده ای اماهنوزبه آن نرسیده ای؟
خداروشاکرم که درمسیرهدایت الهی درکنارشماقرارگرفتم وهرروزمی آموزم که یک یک هدف هایی را که داشته ودارم باخواست خداوندبه آنهابرسم،دلم می خواهدازهرلحاظ آزادی داشته باشم به خصوص آزادی مالی بیشترکه هرچه نیازدیدم برای خودم خریداری کنم ودرکنارعزیزدلم
فعلا اولویت راروی ساخت کاخ معنوی مان گذاشته (خونه باغ مان) تابعدخداوندهدایتمان کندبه ثروت ودارایی بیشتر.
سوال2:چه افرادی رامی شناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یابا وجود تلاش های مشابه باشما،خواسته های آنها محقق شده است؟
والا کسی دوروبرمان نمی شناسم اماکامنت های عالی وتجارب دوستانم درسایت که به این موفقیت هادست پیداکرده اندخداروشکرومن هم باالگوگرفتن اززندگی شماودوستانم تمام تلاش بالذت خودم راانجام می دهم که به آنچه درست واصولی وهم ترازباخواسته ام هست دسترسی پیداکنم ان شاالله.
سؤال3:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی)رامی توانی درذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده باوجوداین همه تلاش بازهم به آن خواسته هانرسی؟
درگذشته ذهنم آن قدردرگیروداغون بودکه فقط بیهوده کارمی کردم ومثلا طلا زیادمی خریدم وبعدالکی می فروختم وخرج خوردوخوراک می کردم ،چقدرمی توانستم راحت هرخواسته ای رابه سرانجام برسانم البته باآگاهی امروزم اماآگاهی وناآگاهی فاصله اش زمین تاآسمان است ،به زندگیم که نگاه می کنم می بینم خداوندتمام شرایط رابرای تحقق خواسته هایم به من باتوجه به توانایی هایم بخشیده بوداماذهن بیمارمن ترمزداشت آن هم چه ترمزی روغن نداشت!!
خداروشکرمی کنم بابت آگاهی هرروزم که خداوندبه این سایت طلایی مرارهنمون کردتاباتوجه به پتانسیلی که خداونددرمن سراغ داشت وظرفیت رسیدن به خواسته هایم باقدرت ولذت وباشکرگزاری مرابه تک تک آرزوهاوخواسته هایم رسانده ومی رساند.
روزی آرزوداشتم دوره های استادعزیزم راخریداری کنم وچقدرراحت وباشکوه خداوندهزینه آن راباعشق تقدیمم کردوچندروزدیگرهم مشتاق خریداین دوره طلایی (کشف قوانین زندگی)هستم وحتماخریداری می کنم،باوجوداینکه نیازبه کفش
ویک سری لوازم ضروری دارم اماآگاهی وهرروزذهنی لبریزازآرامش وایمان وتوکل وسپاسگزاری ویک زندگی سراسرعاشقی کردن درکنارعزیزدلم وروزبه روزپیشرفت درتمام زمینه هابرایم نسبت به همه چیز اولویت محض دارد،خدایاسپاس.
ممنونم استادعزیزم ومریم جانم بابت همه چیزواین فایل عالی وصحبت های ناب استادمان ومناظرزیباورویایی وباران وصدای آرامش بخش وهمگی ازنعمت های بی نظیرخداوند،خداروشکر .
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و بانو مریم شایسته عزیز،
چقدر سبک بال اومدی جلوی دوربین استاد مث یه شیر بی باک ،بریم؟؟؟
تشکر میکنم از انرژی ،تمرکز و زمانی که بابت به روز رسانی دوره کشف قوانین گذاشتید ،
خب بریم سراغ سوال
چه هدف یا هدف هایی رو انتخاب کردید تا الان و براش تلاش کردید خیلی زیاد ولی محقق نشده هنوز ؟یا خیلی زمان طول کشیده تا محقق بشه یا اصلا محقق نشده یا هنوز به اون نتیجه دلخواهتون نرسیدید در عین حال که خیلی تلاش کردید ؟؟؟
من تقریبا از سن خیلی کم ورزش کردن رو شروع کردم و از 18سالگی دیگه مصمم شده بودم و هدف گذاری کرده بودم که دروازه بان اول تیم ملی ایران بشم و شب و روز رو به هم دوختم از همون 18سالگی تا پارسال که تقریبا میشه گفت 15سال وحشتناک تمرین کردم 15سال رژیم وحشتناک گرفتم و وزنم رو کنترل کردم از تمام لذت ها گذشتم مهمانی ها رو نرفتم و اگر بزرگترین فوتبالیست های جهان روزی 3ساعت تمرین میکردن من روزی 6ساعت تمرین میکردم و مردم همشهری های من میدونن من معروف بودم به تمرین کردن زیاد و هر وقت منو میدی لباس ورزشی تن ام بودو در حال تمرین بود اما گوشه ذهنم این بود که حتما باید پارتی و لابی و پدره پولداری هم داشته باشم و یکی دیگه از ترمزهام هم این بود که من آدم بدشانسی هستم و همیشه دقیقه 90اتفاق های بدی برام خواهد افتاد و دقیقا هم همینطور میشد بارها در آستانه قراردادهای خوب قرار میگرفتم اما دقیقه آخر یه اتفاقی که 100سال یکبار هم پیش نمیومد برای من میوفتاد ،حالا فهمیدم که محال بود که من حتی اگر به جای روزی 6ساعت 600ساعت هم تمرین میکردم اما باورهای مخربی میداشتم اگر شب و روزم رو به هم میدوختم اگه آسمون و زمین رو هم به هم میدوختم (درصورتیکه واقعا اینکارها رو هم کرده بودم و چقد دلم برای خودم میسوزه که قانون رونمیدونستم و تلاش های بیهوده میکردم )باز هم رنگ تیم ملی رو به چشم نمیدیدم
اما الان یه ذره آگاه تر شدم ،الان همش با خودم میگم تمام ورزشکاران جهان تقریبا فیزیکی مشابه به هم دارن ساعت های تمرینی مشابه به هم و همشون 2تا پا 2تادست و کلا همه چیزشون شبیه به هم هست اما یک سری ها دارن رویاهای یک سری دیگه رو زندگی میکنن قانون چیه ؟؟؟اره قانون قانون باورهاست ،بقول استاد :بخداااا همه چیز باوره
اما یه اعتراف دیگه هم باید بکنم ؛توی محله ما و توی شهر ما من خیلی معروف هستم به یک انسان بدشانسی که حق اش خورده شده و میتونست به شهرت و ثروت بی نهایتی برسه و تقریبا توی بیشتر کافه های شهر اسم من بولد هست که از ناکامی های من تعریف میکنن که اگر بدشانسی نمیورد اگر فلان سرمربی عوض نمیشد اگر فلان دعوا رو نمیکرد اگر زندان نمیوفتاد (اخه باورهای خراب من منو بیگناه تا زندان هم برد چون همش تو ذهن ام این بود حامد یه روزی بیگناه زندان خواهی رفت و جهان هم سر عهدش موند و به افکار و باورهای من پاسخ داد)خلاصه دوستان به من لطف دارن و در حال دلسوزی کردن برای من هست اما من خودم معتقدم تمام اون تضادها تمام اون نرسیدن ها و تلاش ها و زندان رفتن ها و اتفاقات الان نقطه عطف زندگی من شدن و واقعا تو مسیر پیشرفت آم بهم کمک کردن و الان شرایط خوب و عالی دارم و میتونم به بقیه بگم چطور شد که من این مسیر رو رفتم و دوست دارم پا جای پای استاد عزیزم بزارم ،اما از وقتی که شروع کردم به تولید محتوا و صحبت کردن در اینستاگرام با اینکه به نظر خیلی ها محتواهای عالی تولید میکنم اما استقبال خوب نیست و من برای اینکه استقبال خوبی بشه از محتواهای من دوره ای در اینستاگرام خریدم که فالوورهای زیادی بگیرم و براشون صحبت کنم و بعد محصولی تولید کنم و از من بخرند و همین کار باعث شد تمام تمرکز من از روی باورهام و سایت و استاد بره به سمت اینستاگرام و رشد فالوور و الان متوجه شدم اگر من یک میلیون فالوور داشته باشم که با من هم مدار نباشن بهتره یا 50نفر که حرف منو بپذیرن و با من هم مدار باشن ؟؟؟
واقعا چرا ما اینقدر زود همه چیز یادمون میره ؟؟؟روند من برای این کند هست که تمرکز رو از روی خودم برداشتم و گذاشتم روی مجازی
اره استاد دمت گرم که با این دیدگاه مخالفی چون من تمام توان ام رو انجام دادم و حتی حاظر بودم جونمم بدم ولی نتیجه اون نشد که میخواستم و من تقریبا 15سال جز اون دسته سومی بودم که شما گفتین
استاد من واقعا دنبال اون راه حل ارزشمنده هستم
ادامه سوال )آیا کسی رو میشناسید که اون هم یه همچین هدفی رو انتخاب کرده اما با تلاش کمتر از شما با زمان کمتر از شما به نتیجه بهتر از شما رسیده ؟؟؟
به جرات میتونم بگم تمام کسانیکه که الان دارن لیگ برتر بازی میکنن از من کمتر تلاش کردن چون من واقعا معروف بودم از اینکه شبانه روز تمرین میکردم اما باورهای مخرب من واقعا از همه اونا بیشتر بود و به قول شما استاد در جنگ بین خواسته ها و باورها همواره باورها پیروز هستن
جواب در استعاره گاز و ترمز بود ؛من هدف ام رو انتخاب کرده بودم و تلاش زیادی میکردم و تمام وجودم و زمان و انرژی گذاشته بودم اما به اون نتیجه دلخواه نرسیده بودم من یک پام سر گاز بود اما یک پای دیگه ام سر ترمز و هر چقدر تلاش میکردم راه نمیوفتاد ماشین من و نتیجه ای اتفاق نمیوفتاد و الان هم توی کار جدیدم دارم کار میکنم تلاش میکنم حتی شب ها تا صبح بیدارم اما نتیجه اون چیزی نیست که میخوام و دلیلش اینه که یک پام رو گازه و پای دیگه ام روی ترمزهایی مث :اول باید تو اینستاگرام رشد کنم ،همه کسانیکه تو این کار رشد کردن اول اینستاگرام رو دارن ،تو مدرک آکادمی نداری،مردم مسخره ات میکنن،امکان نداره،باید چند سالی بگذره ،کسی پول جای این چیزها نمیده و….
اره یه چیز یا یه چیزهایی تو ذهن من بر عکس تنظیم شده و اونم تاثیر عوامل بیرونی روی زندگی منه ،و فکر میکنم که اونم اینه که باید میلیاردها بار بگم همه چیز به ذهن و باورهای من بستگی داره
سوال:چه باور محدود کننده ای ،چه کد خرابی ممکنه توی ذهن من باشه که باعث میشه که من با این همه تلاش به اون نتیجه که میخوام نرسم ؟؟؟توی حوزه جدیدی که دارم کار میکنم این کد مخرب وجود داره که من قدرت رو از خودم و خدای خودم گرفتم و دادم به اینستاگرام و ادیت وتولید و محتوا و این چیزا در صورتیکه من اگر واقعا مدارم ببرم بالا و روی باورهام کار کنم این چیزا خود ب خود تاکید میکنم خود ب خوووود درست خواهند شد ،حالا مگه استاد من اینستاگرام فعالیت میکنه ؟؟؟
واقعا یافتم ،پیدا کردم ومیرم ذره بین وار روی این موضوع و باور کار میکنم و میام جوابش رو بهتون میگم
خداوند خواست من رشد نکنم توی اینستا و دوباره به سایت عزیز دلم برگزدم
️️️