https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته و تمام هم فرکانسیای خودم
امیدوارم هر جا هستین شاد و سلامت باشین و ثروتمند
من در مورد این موضوع یک تجربه ای دارم که میخوام قبل از جواب دادن به سوالها به داستانش رو بگم در تایید حرفهای استاد و قویتر شدن باورهای خودم و یادآوری این اتفاق برای خودم
من چند سالی بود با استاد آشنا شده بودم و روی خودم کار میکردم و هر روز اوضاع زندگیم یکم بهتر میشد به لطف رحمت الهی راستش یک فایلی هم خریده بودم اونم بخش اول 12 قدم بود فکر کنم بودم منم مثل بقیه از فایل های رایگان استفاده میکردم در طی این کار کردن ها یک خواسته ای داشتم که خیلی وقت بود براش کلی کار کرده بودم خیلی براش تلاش کرده بودم دیگه آخراش خسته شده بودم راستش
ولی این خواسته رو من زنده نگه داشته بودم و هر سری دنبال این بودم که راهشو پیدا کنم خواسته من این بود که از یک ارگانی سفارش کار بگیرم چون دوست داشتم یه کار بکنم اونم یک کار شهری (من مجسمه سازم )خلاصه طی سه سال با تلاشها و کارهایی که کرده بودم و به شهرهای مختلف فرستاده بودم هیچ اتفاقی نیفتاده بود
فکرشو بکنید چندین سال من این خواسته رو داشتم و براش هم واقعا تلاااااااااش کرده بودم که بخوام تعریف کنم طولانی میشه خلاصه نشده بود
بعد یادم میاد استاد در یه فایلی رایگان در مورد این موضوع گفتن که شما مانع دارین کد اشتباه دارین در مورد این خواسته هایی که بهش نمیرسین دقیقا مثل همین فایل بود فکر کنم داخل تمپا توی یک پارک روی چمنای قشنگ نشسته بود و در مورد این موضوع حرف میزد
من این حرف استاد رو چند بار شنیده بودم ولی درک درستی نسبت بهش نداشتم ولی اون موقع توی اون فایل یه تلنگری بهم خورد
فکر کنم دوره ای کشف قوانین رو استاد تازه داشت کار میکرد و براش داشت رایگان یه فایلهایی هم آماده میکرد (استاد واقعا همیشه لطف میکنند و نسبت به آگاهی هایی که دارند رایگان فایل هایی رو آماده میکنند که واقعا میشه گفت یه دوره ست واسه خودش )من این دوره رو هنوز نخریدما فقط شنیدم و نشستم بهش عمل کردم
خوب حالا چه کار کردم ؟؟
من گفتم بیام این چیزی استاد میگرو امتحان کنم من که این همه سال اون راه خودم رو رفتم هیچی گیرمون نیومد خلاصه نشستم گفتم من در مورد این موضوع چیا شنیدم چه فکرهایی دارم
که همون باورهامیشه دیگه
شروع کردم دیدم ذهنم اصلا نسبت به این موضوع کلا منفی فکر میکنه بعدش رسیدم به عزت نفس بعد دیدم یه جاهایی اعتماد به نفسم پایین بعد یکم روشون کار کردم اینم بگم که اولشم به خدا گفتم من نمیدونم اون باورهایی که سد راهم هستند رو خودت نشونم بده باور کنید یه فکرایی یه باورهایی بیرون کشیدم که هنوز بعد چند سال باید روشون کار کنم خیلی درب داغون و آسیب زننده بودند و هستند هنوز
من توی اون باورها بر خوردم به زبان ساده فکر اشتباه در مورد اون افراد و افکار نادرست نسبت به خودم که از اعتماد به نفس پایین میاومد خوردم بک سری ترسها خلاصه هر روز رو خودم کار کردم قشنگ حمله کردم و هر روز یا چند روز روی یکیشون کار کردم
اتفاقاتی که میافتاد قشنگ با باورههایی که میساختم هماهنگ بود چیزهایی میشنیدم که باورهای منو تایید میکرد خلاصه من این کار رو فکر کنم 2ماه ادامه دادم یعنی میشه گفت طول کشید
بعد در همین حین که کار میکردم روی اون باورهایی که ساخته بودم و موانع رو آروم آروم بر می داشتم با فکر و منطق و به قول استاد فکت درست یه سری نشانه ها میاومد که حس منم هم خوب میشد و هم در تایید باورهای بود بعد یه ایده ای اومد که انجامش دادم مثل ایده های قبل بود ساده تر تازه و راحتتر و ازدل اون ایده های قدیمی بود خلاصه انجامش دادمو دیگه بعد یه مدت یه اتفاقی افتاد من کارم پذیرفته شد و به خواسته ام رسیدم خیلی راحت و کارها هم خیلی راحت هدایتی انجام شد در من به راحتی با برداشتن موانع یا به قول استاد کدهای نادرست در ذهنم و درست کردن اونها به خواسته ام رسیدم البته اتفاقات خوب دیگه هم بعدش افتاد که بخوام بگم طولانی میشه
فقط خواستم در تایید حرفهای استاد این داستان رو تعریف کنم و به خودم هم یاد آوری بشه
من یه خواسته ای دیگه ای هم دارم در مورد ایجاد یک رابطه عاشقانه که دارم این طوری کار میکنم روش انشالله به لطف خدا حلش کنم میام براتون تعریف میکنم سعی میکنم با جزییات بگم
پس نتیجه
اگر به خواسته ای نمیرسیم پس موانع/ پاشنه آشیل/ یک مانع/ یک کد اشتباه/ یک ترمزی/ در موردشان داریم نه یکی بلکه میشه گفت یک سری افکار به هم زنجیر شده که با برداشتنش راحت به خواسته میرسیم فقط میتونم بگم باید موانع رو آروم آروم بردارید و ورودی هارو بر مبنای باورهایی که میسازید دریافت کنید اون موقع راحت میرسید بهش
خدایا شکر
استاد واقعا سپاسگزارم به خاطر این آگاهی های که به ما میدی شکر به خاطر وجود شما
خدایا شکر به خاطر و جود این دوستان خوبی که در سایت فعالیت میکنند اونم با عشق
شکر به خاطر این که من رو در این زمان با این بندگانت محشورو همراه کردی شکررررر
من تا الان با وجود اینکه محصولات استاد رو خریداری کردم اما این اولین باری هست که کامنت میگذارم.این موضوع خیلی خیلی برام جالبه و دقیقا چیزی هست که دغدغه این مدت منه! من و همسرم و بچه هام از چهار سال پیش تا الان قصد مهاجرت داریم اما متاسفانه این پروسه واقعا طول کشیده و دیگه خسته کننده شده برامون. بار اول یه شرکت کلاهبرداری کرد و بار دوم با یه شرکتی قرار داد بستیم که سابقه درخشانی توی ویزا گرفتن داشته و داره و هر روزه کلی ویزا دریافت میکنه! اما نمیدونم چرا منی که قانون رو میدونم و دارم روی خودم کار میکنم و ورودیهای رو به شدت کنترل میکنم جوری که چهار ساله تلویزیون تو خونه نداریم و فضای مجازی هم خیلی خیلی محدود کردیم،چرا هنوز ویزا نشده م. توی این دو هفته من داشتم به این موضوع فکر میکردم که من که دارم تلاش خودم رو میکنم و هم زبانم رو دارم میخونم و هم پذیرش دانشگاه رو گرفتم پس چرا ریجکت شدم ،چرا با وجود اینکه کلی کارها انجام دادم و پرونده ما از خیلی ها قوی تر بود کار ما نشد ،چه ترمزی در ذهن من هست که مانع ویزا گرفتن ما شده،دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که همسرم گفت فایل استاد عباسمنش در مورد همین مسئله گفته شده منم با تعجب فقط همسرم رو نگاه میکردم چون از خدا خواسته بودم بهم کمک کنه تا این ترمز رو پیدا کنم، وقتی صحبت های استاد رو گوش میدادم یه تلنگری بهم زده شد که کامنت بذارم و کامنت های بچه هارو هم بخونم .همین باعث شد که من به الهامی که بهم شد گوش بدم و کامنت بذارم ،گفتم شاید با کامنت گذاشتن بتونم از راه حل بچه ها در مورد اینکه من چه باور محدود کننده ای میتونم داشته باشم که نتونستم هنوز مهاجرت کنم استفاده کنم و بتونم با بر طرف کردن اون ترمز ها به هدفم برسم ،گفتم شاید شما بتونید بهم کمک کنید اگه جای من بودید چکار میکردید، چه باوری رو در دهنتون میساختند یا از چه باورهایی دوری میکردید تا به هدف تون برسید؟!
سلام آقای نیکزاد به نظر من شما با قانون سلامتی استاد میتونید تموم مشکلاتی که باهاشون درگیر هستید از نظر سلامتی برطرف کنید استاد تو دوره شیوه حل مسایل میگه از مسلتون فرار نکنید و آشغالا رو زیر مبل نذارید و اینو بدونید که تمام مسائل راهکار ساده و آسان و سریع دارند
سوال: آیا هدفی گذاشتی و براش خیلی تلاش کردی اما بهش نرسیدی؟
بله. من میخواستم کنکور و پزشکی قبول بشم و سه سال کنکور دادم و سال آخر حسااابی باور ساختم حساابی تلاش فیزیکی کردم و البته نتایج هم تا قبل کنکور عالی بود اما بعد از کنکور نتیجه تفاوت خاصی با سال پیش نداشت.
آیا کسی رو میشناسی که با تلاش کمتر و وقت کمتر نتیجه بهتر از تو گرفته باشه؟
آره. دوست صمیمیم که از من خییلی کمتر درس میخوند، و حتی به عقیده اطرافیان من خیلی با استعداد تر بودم، رتبه سه رقمی اورد و دندون پزشکی قبول شد..
تفاوت در چیه؟ باور های محدود کننده ای که من داشتم و اون نداشت، کلا یادمه آدم خیلی خونسردی بود و اونقدری که باید کنکور و جدی نمیگرفت انگار خیلی براش بت نبود کنکور. اما برای من بود.
باور های محدود کننده چیست؟ حرف هایی که وقتی میشنوی یا وقتی بهشون فکر میکنی به تو «احساس بد» و« احساس ضعیف بودن» و «ناتوانی» میدن.
سوال:
چه باور های محدود کننده ای داشتی که باعث شد که تو به خواستت نرسی؟
یادمه پارسال که کنکور آخرمو دادم حساابی این باور های مخرب و دراورم.
درسا و تستا رو خییییلی برا خودم غول کرده بودم.
خودم و با رتبه ها مقایسه میکردم و احساس بی ارزشی داشتم.
کنکور توی ذهنم خیییلی بزرگ بود.
با یک ساعت تفریح و درس نخوندن احساس گناه میکردم.
باور نداشتم که میتونم پزشکی قبول بشم و پزشکی برام یه چیز غیر قابل دسترس بود.
حسرت خوردن به حال دانشجو های پزشکی و پزشکان، به جای تحسین اونا.
استاد من پارسال تمام تلاشمو کردم هم از لحاظ ذهنی و هم فیزیکی، نتایج تا قبل از کنکور عالی بود، روز کنکور هم همه چیز عالی بود اما نتیجه خیلی عجیب بود. من تنها جوابی که تونستم به هودم بدم این بود که حتما پزشکی مسیر من نبوده و بعد ها هم که بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم که کلا فاز من با پزشکی متفاوت بوده و یه جپرایی پزشکی رو برای پر کردن دهن مردم و خلا های وجود خودم میخواستم.
رفتم تو کار تدریس اما هنوز مطمئن نیستم که این علاقمه هنوز شک دارم و میگم شاید من هنوز پزشکی رو میخوام و دارم الکی خودم و گول میزنم. تا الان که همونطور بوده که فکر میکردم اما از خداوند خواستم که منو به مسیر هایی هدایت کنه که علاقه واقعیمو با اطمینان صد درصد بفهمم.
سوال:
چه باور های محدود کننده ای داشتی که باعث شد که تو به خواستت نرسی؟
یادمه پارسال که کنکور آخرمو دادم حساابی این باور های مخرب و دراورم.
درسا و تستا رو خییییلی برا خودم غول کرده بودم.
خودم و با رتبه ها مقایسه میکردم و احساس بی ارزشی داشتم.
کنکور توی ذهنم خیییلی بزرگ بود.
با یک ساعت تفریح و درس نخوندن احساس گناه میکردم.
باور نداشتم که میتونم پزشکی قبول بشم و پزشکی برام یه چیز غیر قابل دسترس بود.
حسرت خوردن به حال دانشجو های پزشکی و پزشکان، به جای تحسین اونا.
استاد من پارسال تمام تلاشمو کردم هم از لحاظ ذهنی و هم فیزیکی، نتایج تا قبل از کنکور عالی بود، روز کنکور هم همه چیز عالی بود اما نتیجه خیلی عجیب بود. من تنها جوابی که تونستم به هودم بدم این بود که حتما پزشکی مسیر من نبوده و بعد ها هم که بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم که کلا فاز من با پزشکی متفاوت بوده و یه جپرایی پزشکی رو برای پر کردن دهن مردم و خلا های وجود خودم میخواستم.
رفتم تو کار تدریس اما هنوز مطمئن نیستم که این علاقمه هنوز شک دارم و میگم شاید من هنوز پزشکی رو میخوام و دارم الکی خودم و گول میزنم. تا الان که همونطور بوده که فکر میکردم اما از خداوند خواستم که منو به مسیر هایی هدایت کنه که علاقه واقعیمو با اطمینان صد درصد بفهمم.
استاد من الان در آستانه شروع یه کار جدیدم. میخوام برم به اموزشگاه ها و مدارس مد نظرم پیشنهاد کار بدم.. و نجواها خیییلی دارن میان حرفایی که بهم حس بی لیاقتی میده و میفهمیدم که باید تغییرشون بدم اما نجواهای ذهن اینقدر هوشمندانه عمل میکنه که اگر آگاه نباشی میل به تغییر نداری. یعنی یکی تو گوشت میگه چرا میخوای تغییرش بدی خودت و داری گول میزنی؟ واقعیت همینه که من میگم.
و هر وقت این نجوا میاد یاد حرف استاد عزیزم تو دوره قانون آفرینش میفتم( و نجوا رو ساکت میکنم) که گفتن: واقعیت به اون شکلی که ما فکر میکنیم نیست،واقعیت یک چیز واحد برای همه انسان ها نیست، من چیزی برام واقعی هست که باورش کردم و تو چیزی برات واقعی هست که باورش کردی و ممکنه واقعیت زندگی من با واقعیت زندگی تو متفاوت باشه…
همین الان جلو جلو بت میگم: خانم گندمکار، اگر جلوی این افکار و نگیری و خودت و توانایی هات و باور نکنی هرگز به این خواستت نخواهی رسید
این فایل به من با تاکید بیشتر گفت که برا شروع هدف جدید باور های محدود کننده رو پیدا کن و از بین ببر.
من برای هدف جدیدم با همین فامیل باورهای محدود کننده زیادی پیدا کردم مثل:
نداشتن سابقه کار
نداشتن مدرک تحصیلی
عزت نفس پایین
احساس لیاقت پایین
و امروز برادرم یه چیزی بهم گفت که فهمیدم که این مورد دیگه ای هست که باید روش کار کنم و اونم ارتباط با خداونده. باید سعی کنم هر روز توحیدی تر بشم تا افراد دیگه تو ذهنم بزرگ نباشن و من با اعتماد به نفس و قدرت کار جدیدمو شروع کنم.
جمله های طلایی:
⭐هر هدفی که انتخاب میکنی و براش تلاش میکنی باید به سر انجام برسه.
⭐خداوند جهان رو جوری تعبیه کرده که سیستم جوری باشه که هر چی رو که خواستیم بهمون بده.. #آیه های سَخَّرَ خیلی میتونه این باور و در ما قوی تر بکنه…
⭐اگر خواسته ای دارم و براش تلاش میکنم باید محقق شود.« به راحتی» محقق شود و« با لذت»
استاد عزیزم من با دیدن این شماره این فایل تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم و در کنار اون توی هفته جدید برای کارم اقدام کنم.. همینجوری نشستن و کار کردن روی ذهن جواب نمیده باید قدم عملی هم بردارم. اینجوری من سمت خودمو انجام دادم و بقیشو میسپارم به خداوند یکتا و هرراتفاقی هم بیفته به نفع من خواهد بود. ️
از خداوند سپاسگزارم که من و هدایت میکنه به سمت این آگاهی ها.
خداوندا سپاسگزارم ️️️
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت صحبت های بشدت تاثیر گذار و تغییر آفرینتون. ممنونم..
چقدر عالی که همیشه استاد عزیز در حال برزو رسانی فایل ها و آبدیت کردن محصولات سایت هستند
همه اینها نشان از قانون تکامل است و نشان از این است که هرگز نباید به یک روند بسنده کرد
باید همیشه و همیشه در حال بهبود خود و زندگی خود بود
دقیقا من هم تلاش های زیادی برای اهداف خودم کردم
یکی از همین تلاش ها بازپرداخت بدهی های خودم بود
ولی هر چه که تلاش می کردم باز عقب و عقب تر می رفتم
باز پیشرفت نمی کردم نمی دانستم که گره کارم از چه است؟
اکنون می دانم که نداستن قانون و عمل نکردن به قوانین من را عقب نگه می داشت
باورهایی داشتم که هرگز این باورها را نمی شناختم که ترمز هایی برای جلوگیری از پیشرفت من بوده است
واقعا اکنون پی به این برده ام که خودم هستم که شرایط زندگی خودم را رقم می زنم
استاد دقیقا درست می فرمودند
داشتن الگو ها و دیدن موفقیت آنها می تواند برای من و ذهن منطقی من یک روند عالی و خوب باشد
من می توانم با کمترین زمان و کمترین کار بدنی به موفقیت برسم
باید چکار کنم که همیشه در این راه بتوانم موفق بشوم
باید دیدگاهها و باورهای خودم را عوض کنم و هر چه بیشتر به قوانین زندگی خودم مسلط باشم و آنها را بشناسم بهتر و بهتر می توانم به هدف خودم برسم و به موفقیت برسم
ترمزهای ذهنی من و گره هایی که در ذهن خودم دارم و محدودیت هایی که با ورودی های خودم به خورد خودم می دهم همه اینها سبب می شود که من نتوانم براحتی و آسانی حرکت کنم و رو به جلو بروم
یادم باشد که باید باورهای خودم را عوض کنم
هدف گذاری کنم و با نشان دادن الگوهایی از موفقیت هایی قبلی خودم برای ذهن منطقی خودم این را بسازم که اگر قبل توانسته ام پس اکنون هم می توانم موفق بشوم
می توانم به خواسته های خودم برسم
از همه مهمتر این است که باید احساس لیاقت را در خودم پرورش بدهم
من لایق این هستم که به خواسته ها و اهداف و آرزوها و نعمت های خوب این جهان دست پیدا کنم
باید سزاوار نعمت سلامتی و ثروت و پول و آرامش هستم
از همه مهمتر این نکته است که باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
این را باید یک باور برای خودم کنم و همیشه و همیشه و بارهای بار آنرا برای خودم تکرار کنم
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
اگر خداوند یک خواسته ای را در دل من گذاشته است ولی آن اتفاق نمی افتد به این خاطر است که ترمزهایی در ذهن من است
با شناسایی این ترمزها من براحتی می تواند روند رسیدن به خواسته های خودم را تسهیل کنم
همه اینها را می دانم که در دوره کشف قوانین زندگی براحتی به دست خواهم آورد
می دانم که می توانم با این دوره روند زندگی خودم را بهتر و آسون تر کنم و براحتی به آنچه که در ذهن خودم دارم برسم و در ضمن ترمزهای زندگی خودم را خواهم شناخت
چقدر خداوند همه چیز را براحتی و آسانی سر راه من قرار داده است
فقط کافی است که من راه و در ورود این نعمت ها را باز بگذارم تا براحتی وارد زندگی من بشوند و اگر این روند اتفاق نمی افتد به این دلیل است که من هوز ترمزهایی در ذهن خودم دارم
می خواهم باورهای خودم را شناسایی کنم
می خواهم گره هایی ذهنی خودم را پیدا کنم
و از این دوره کمک می گیرم تا بتوانم براحتی به هدف خودم برسم
سلام به دوست و همسفر عزیزم سعید آقای گل، بهترینها رو براتون آرزو دارم، به به، چقدر خوب درک کردید و با این کامنت زیباتون باعث شدید منهم بهتر درک کنم، البته که استاد عباس منش، این مرد خدا و فوقالعاده، در آموزش دادن و شفاف سازی قوانین جهان هستی برای همه مون سنگ تمام میزارن و واقعا بینظیرند و همجنین الحق که شما هم یکی از شاگردهای خوب استاد عزیزمان هستید خدارو شکر می کنم که این استاد مهربان با گذشت و دانا رو سرراه مون قرار داده که اینقدر خوب و عالی همه مون رو به چالش میکشند و به این خوبی راهنمایی میکنند،، یکی از بهترین نعمتها و ثردتهای دنیا که نصیب ما شده همین استاد نازنین و سایت الهیشون هست که بهش هدایت شدیم الهی صد هزار مرتبه شکر، بخدا این فایلها اصلا رایگان نیست، اینها پوله، اینها دولاره که استاد عزیزمون بطور رایگان در اختیارمون قرار میده بازم خدا رو بینهایت شکر، در پناه الاه
در مورد خودم ، به شخصه هر برهه از زندگیم که بیشتر از اینکه روی خودم و باورهام وقت بزارم ، روی تلاش فیزیکی وقت گذاشتم ، نتایجم نه تنها بهتر نشد ، بلکه از قبل هم بدتر شد..
دلیل اصلی اینکه این دیدگاه و طرز تفکر که اگر میخوام موفق تر بشم ( حالا توی هر بخشی از زندگیم ) ، باید تلاش فیزیکی بیشتری کنم ، اینه که تحت تاثیر تفکر و رفتار غالب و اکثریت مردم قرار گرفتم . به عنوان مثال باشگاه رفتم و دوستانم بهم گفتن برای بهتر شدن باید 2 ساعت یکبار کلی غذا بخوری و یا برعکس ، برای لاغر شدن باید پدرت دراد و روزی 2 ساعت هوازی کار کنی..، یعنی بطور کلی توی هر موضوعی هر زمان که به خودم گفتم علی باید تلاشتو بیشتر کنی ، نه تنها نتیجه مثبتی نمیگرفتم ، بلکه بدتر از قبل میشدم و وقتی که مجدد میشیستم و روی افکارم کار میکردم ، دوباره نتایج معکوس میشد..
برای من ، یکی از مهم ترین ترمزها ، تحت تاثیر قرار گرفتن از عوامل بیرونی مثل دوست و خونواده و .. بوده و هر زمان که وقت گذاشتم روی خودم مثل گوش دادن به فایل های استاد یا کتاب خوندن یا قران خوندن ؛ به طرز جادویی هر زمان هرجایی رفتم ، فقط راجب خوبی و ثروت و فراوانی و حال خوب صحبت شده..
از طرف دیگه و موضوع مهم دیگه راجب خودم اینه که گاها ما فقط دوست داریم که به یک هدفی برسیم ، و اصلا با تموم وجود نخواستیم و نمیخوایم که به اون هدف برسیم …من توی زندگی شخصیم فقط به اهدافی که با تموم وجود میخواستم رسیدم ، نه اهدافی که دوست داشتم داشته باشمشون…
مورد بعدی راجب خودم و ترمزی که برای خیلی قوی بود و حتی هنوزم هست ، مقایسه زندگی خودم با دوستان و … ست ؛ یجا من روی خودم کار میکنم و تلاش میکنم و دوستمو می بینم که خواسته ی من رو داره و حتی تلاش خاصی براش نکرده ( از نظر من ، که همین موضوع هم بر میگرده به قضاوت و خودش ترمز قوی ای محسوب میشه ) ، و با مقایسه خودم وشرایط فعلیم با اون شخص ، باعث شده که به مسیری که داخلش بودم و طی میکردم دلسرد بشم..
یکی دیگه از عوامل دیگه عدم تمرکز کافیه ، من زمانی تونستم تمرکز کافی داشته باشم که وقت گذاشتم و فکر کردم که چه عواملی تمرکز من رو میگیره و اون موارد رو کم کم رفع کردم.
یکی دیگه از عوامل مهمممممممممم که خود استاد بهش اشاره کرد ، عدم ارزشمند دونستن و احساس لیاقت در وجود خودمه ، یعنی این مورد بنظرم یکی از مهممممم ترین ترمزهای هر شخص میتونه باشه ( توی هر موضوعی چه ثروت ، چه روابط و ..) یعنی اصلا مهم نیست که من چقدر تلاش میکنم ، وقتی خودم رو لایق ثروت ندونم یا به ثروت نمیرسم یا دیر میرسم و یا وقتی ام که میرسم براحتی از دستش میدم ..
در انتها هر زمان که بیشتر ازینکه روی خودم ( افکارم ، باورهام ، شخصیتم ، رفتارم ، عاداتم ) وقت بزارم ، روی تلاش فیزیکی وقت گذاشتم ، نتیجه دلخواهم رو نگرفتم و حتی شرایطم بدتر از قبل شد و هر زمان که جای این 2 مورد رو تغییر دادم ، نتایج باورنکردنی وارد زندگیم شد…
داشتم به این فکر میکردم که چقدر استاد الگوی مناسب هست برای ماها که
این میتونه بزرگترین سپاسگزاری ما باشه
یه داستانی تعریف کنم از اینکه چرا اینو گفتم
وقتی به زندگی استاد زوم تر شدم و روش فکر کردم دیدم چقدر استاد در زندگی روزمره شون همه چی رو آسان میگیره و اصلا بازی قرار میده و این چقدر خوبه
استاد در مورد کیودی همون حیوانی که بین روباه و گرگه صحب میکرد
ناخودآگاه من اینو دریافت کرد که ببین چقدر استاد با نگاه بازی گونه به حل این موضوع توجه میکنه
اصلا وقتی به عنوان بازی به یک چیزی نگاه کنی یعنی یه راه حلی داره دیگه و میتونی بهش برسی، شما یک بازی کامپیوتری رو وقتی بازی میکنی یعنی یک پایانی داره و یک کلیدی هست برای باز شدن قفلی که جلوتونه دیگه
حتی این ویژگی استاد رو در استرهیکس هم دیدم که چجوری همه چی رو حتی بصورت بازی تعریف میکنه
و اصلا مراحل صحبت کردنشون اینه که برنده بازی هستن و جواب رو رسیدن بهش و درآخر نتیجه رخ میده و برنده هم میشن
اصلا لذت بردم از اینکه انقدر بصورت عملی دارم اینطوری از استاد چیزها یاد میگیرم و در زندگیم استفاده میکنم
ازتون سپاسگزارم خیلی زیاد
حالا برای پیدا کردن ترمز ها هم من اینو به عنوان بازی قرار دادم
قبلا یادمه یه آهنگی تتلو داشت میخوند
سلام من دکتر دوستتون هستم ازین داستانا
امروز من به ذهنم میگم
سلام من دکترتون هستم ازین داستانا میخوام ترمز رو کشف کنم
خودم انگیزه درست میکنم برای خودم با بازی گرفتن هر چیزی که میخوام حلش کنم و میبینم که روند چقدر ساده و راحت انجام میشه
حتی ترمز های ذهنی که خیلی عمیق بودن در برابرم حالا تسلیم میشن و میگن بابا این اصلا کوتاه بیا نیست خخخخ
بازی بازی بازی ذهنیه همه چی
دوست دارم این ترمز رو هم بگم درمورد پوله
برای دریافت پول از هرکسی یا از هرجایی نیاز به واسطه یا دلیل و شرط و شروط نداریم مثلا این کارو میکنم که بمن فلان پولو بدن و اینو پولو بمن بده تا باهاش شلوار بخرم خب
چون توی ناخودآگاه این پیام بود برام که اگه کاری نکنی که پولی نمیاد و این باور باعث میشه که مجبور بشیم سراغ کاری که اصلا علاقه ای نداریم و و بعد میگیم چرا اوضاع درست نمیشه بریم، در کل اینو میگه که تو لایق نیستی باید حتما یک کاری بکنی
درصورتی که وقتی باورهای درستی در مورد پول داشته باشیم پول محرک و سوختی برای ما میشه که از کاری که انجام میدیم ارزش خلق کنیم و به رشد جهان کمک کنیم
پول که هست همیشه و کاری که میکنیم رو ربطی به پول ندونیم چون ما قرار لذت ببریم و تجربه های جدیدی داشته باشیم و اینجا پول واسطه ای میشه برای تجربه های بهتر و متفاوت تر و بهتر
وحتی خیلی وقتا پول رو ربط میدیم به زمان و تلاش فیزیکی بیشتر و بازم اگه تلاش بیشتر صورت نگیره باور میکنیم که دیگه پول نمیاد چون تلاش فیزیکی صورت نگرفته است و این ایجاد ترمز میشه
یا باید این تلاش فیزیکی بیشتر رخ بده که پوله بیاد
زمانی که ما میزاریم برای کاری یا شغلی باید بستگی داشته باشه به شدت علاقه ی ما توی اون کار یا حوزه، که اگه شدت علاقه اینجا زیاد باشه و اون کارو دوست داشته باشیم نتیجه اش احساس خوبه دیگه توی طی روند و تمرکز ما خود بخود از روی پول برداشته میشه و اون پول که بوده و ربطش به کارمون نداده بودیم حالا میاد، چون ربطش ندادیم به کارمون و ترمز ایجاد نکردیم و اینجا مهمه
تلاش فیزیکی زیاد اینجا بخاطر عشق بکار هست نه پول و برا همین خیلیا یجور دیگه متوجه میشن!!
اما اگه کاری که دوست نداشته باشیم و علاقه ای نداشته باشیم رو انجام بدیم باور ریشه ای هم داشته باشیم که تلاش فیزیکی زیاد باید صورت بگیره و ربطش بدیم به پول، یا اون پوله اصلا نمیاد یا اگه بیاد تلاش فیزیکی زیاد و مداوم باید رخ بده چون این ترمز مارو توی سیکلی قرار میده که وارد مداری میشیم با تلاش فیزیکی زیاد و دیدن الگوهایی مشابه و بقیه ماجرا که میدونید
در بهبه ی فکری بودم نکاتی باید رعایت کنم و تلاش های بی فایده هم مرتبط بود با محتوای این فایل
ایده هایی به ذهنم رسید گفتم به جای اینکه تو سرم باشه بیارمش تو کاغذ و چه بهتر که توی سایت
من درباره ی سبک زندگی سالم دارم تحقیق میکنم ولی تمرکز اصلیم روی چیز دیگه ای هست و تلاش های زیادی کردم درباره ی رژیم یا یه سبک سالم
اما بی نتیجه بوده تصمیماتی گرفتم و نشده و به قول استاد ترمز هایی که نمیزاره بریم جلو
به نظر من همه چی همون رنج و لذته
لذت :
ما نوع لذت داریم
1.لذتی که نادرسته اما ما لذت بخش میدونیمش با اینکه خیلی قتا میدونیمم که نادرسته
2.لذتی که درسته : یعنی لذتی که نتیجش یه نتیجه مفیده و میدونیمم که درسته
حالا این تو اتفاقای زندگیمون یا لذت های زندگیمون میتونه به این شکل باشه :
لذت تو روابط : _ میتونه لذت درست باشه ( یعنی اینکه با کسی که دوستش داری و هم فرکانسته و بودن باهاش حالتو خوب میکنه ) چه لذت معاشرت چه لذت روابط جنسی و…
_ میتونه لذت نادرست باشه ( رابطه با کسی که میدونیم افکار درستی نداره ، ما رو از مسیرمون دور میکنه ، یا از کمبوده ، یا احساس تنهایی ، یا وابستگی ، یا به خاطر موقعیت مالی ، اجتماعی ، یا زیبایی و… ) چه لذت معاشرت و چه لذت جنسی
ببینید جفتش شاید لذت بخش باشه اما ما باید بتونیم انتخاب کنیم که نوع لذت ما چیه ،اینکه ما داریم به هر نحوی و به واسطه هر چیزی به دنبال لذت میگردیم حتی معاشرت با افراد نادرست ، دیدن و شنیدن ورودی های نادرست اما شاید به ظاهر خنده دار و…
ما یه مدت زیادی از عمرمون رو با این لذت های ظاهری گذروندیم و دلیل اصلی اینکه نمیتونیم کنارشون بزاریم و اینکه یه مدت سعی میکنیم و نمیشه همینه
اینکه ما عادت کردیم
باور کردیم که اینا لذت بخشه
وقتی به لذت فکر میکنیم گزینه هایی هستن که قالب ذهن ما شدن
و ایجاد یه طرز فکر متفاوت و عوض کردن لذت های درست با لذت های نادرست نیاز به این داره که ما واقعا تو ذهنمون لذت های گذشته رو تبدیل به رنج یا بهتر بگم کسل کننده یا بی ارزش
تبدیل کنیم و هر جور که اون کارا جذابیتش رو از دست بدن
چطور میتونم این کار رو بکنم : به نتیجه هایی که از اون لذتا گرفتم و نتیجه هایی که از لذت های درست گرفتم فکر کنم مقایسه کنم و منطقی کنم که این لذت درست تنها شکل لذت بردن تو اون قضیس و لذت نادرست فقط یه شیوه نا صحیحه که من بهش عادت کردم
شاید چیزی که باعث میشه ما دوباره برگردیم به همون شیوه اطرافیانمون و عادت تقلید ما باشه
من فکر میکنم که چطور تونستم بعضی از لذت های نادرست رو تبدیل کنم به رنج
لذت های نادرست هیچ وقت نتیجه پایدار خوب ندارن ینی شاید ما اون لحظه احساس کنیم داره بهمون خوش میگذره ولی ادامه دادن اون قطعا نتیجه رو داغون و داغون تر میکنه
مثل رفتن تویه رابطه نادرست شاید اولش احساس کنیم نه داره خوش میگذره نه خوبه همه چی و شاید خیلی از عیبا رو نبینیم و ناهماهنگی ها رو نبینیم و فک کنیم درست میشه
اما به مرور زمان میبینیم که اون رابطه هر روز سخت تر و سخت میشه و هیچ وقت راه نادرست نتیجه ای درستی نداره
خیلی وقتا ما میدونیم که این مسیر نه تنها ما رو نزدیک به مقصد نمیکنه داره دورمونم میکنه اما از رو عادت ادامش میدیم و تغییر رو به زمانی دیگه موکول میکنیم
از تغذیه مثال میزنم :
مثلا یه حیوون گوشت خوار اگه از گشنگی بمیره هم نمیره علف بخوره شاید بچه خودشو بخوره ولی علف نمیخوره
و یه حیوون علف خوار هم همینطور
یا خود ما اگه بمیریمم نمیریم علف بخوریم یا برگ درختا رو بخوریم یه سری چیزا چرا به صورت ناخوداگاه تو ما دران درست انجام میشن
((دوستدارم نظر بقیه رو هم بدونم درباره ی این قضیه چون دیدگاه های مختلف کمک میکنن تا بهتر قضیه رو درک کنیم و قید تصمیمات غلطمون رو بزنیم ))
من وقتی تو یه راه نادرست پا میزارم و یا یه انتخاب غلط میکنم از همون لحظه های اول نشونه ها رو میبینم و هر چی میگذره نشونه ها بزرگ تر میشن اینجور وقتا بنظرم باید بدون اینکه بفهمی عقل سلیم چی میگه فقط فقط به چیزی که داره بهت گفته میشه عمل کنی و قید اون کار رو بزنی
نتیجه چی میتونه باشه
مهم ترین ترمزی که میتونه باشه ادامه دادن یه روند غلطه و توهم اینکه شاید چیزی خودش تغییر کنه
کاری ما میکنیم چی باید باشه تا میتونیم هدفمون رو و نتیجه این راه رو نتیجه مسیر درست رو لذت بخش درست و تنها راه بدونیم
بدونیم که این همون لذتیه که دنبالش میگردیم
و تا میتونیم نتیجه راه نادرستی که داریم ادامش میدیم رو ناجالب و رنج اور کنیم ینی جوری واقعا ما رو از انجامش منع کنه از تجربیاتمون استفاده کنیم به یاد بیاریم که هر زمان این کار رو کردیم نتیجه تو صد در صد مواقع ناجالب و گمراه کننده بوده
مثلا تو دروغ من تو ذهنم افتضاح کردن شرایط و عواقب به شدت ناجالب رو تو ذهنم دارم و ذهنم خود به خود تصمیمات من رو جهت میده
درباره ی درستکاری هم همینطور نتیجه یه عمل غلط رو اینجور تو ذهنم اوردم که این جهان کوه است و فعل ما ندا اینکه هر کاری بکنم دقیقا از همون وارد زندگیم میشه و این نمیزاره کار غلط رو انجام بدم
مدام باید این اهرم رو تقویت کنیم مدام باید به یاد بیارم هر روز ببینیمش تا از مسیر درست خارج نشیم
یه منطق هم که کمک میکنه بهم همین غذاس
میگم به خودم یه چیز غلط غلطه دیگه مثلا مثه این میمونه که من بخوام علف بخورم یا شیر بیاد گوشت نخوره علف بخوره وقتی گوشت هست چرا علف بخوره و حتی علف همیشه در دسترسشه ولی واسه گوشت باید تلاش کنه چرا علف نمیخوره میره دنبال گوشت ….. شما بگید
اگه هنوز دارم کار غلط رو انجام میدم و توهم میزنم که طبق تکامل همه چی درست میشه و یا خودمو گول میزنم واسه اینکه اون چیز تو ذهن من نتیجه فاجعه ای نداره و احساس نمیکنم که چقدر بهم ضربه میزنه
فک کن برنج مرغ بخوری بعدش یه کاسه شله زرد بعدش یه قاچ طالبی بعدش 3 تا خرما بعدش تازه بخوای تغذیه ای که از قبل اماده کرده بودی تغذیه سالمی که برای بدنت مفیده رو بخوری
اول اینکه نمیتونی بخوری چون جا براش نزاشتی
دوم اینکه احساست بده که تغذیتو بهم زدی
سوم معدت بهم میریزه
من اینا رو تجربه کردم و دارم میگم که به خودم بگم چقدر ما میتونیم توهم بزنیم و فکر کنیم داریم راه درست رو میریم
راه درست یه راهه صدتا راه نیست که همیشه نتیجشم درسته
اما راه های غلط بی نهایتن که نتیجشونم به فنا رفتنه
ما نمیتونیم هزارتا راه رو بریم و بخوایم راه درست رو هم در کنارش بریم اینا باهم جور در نمیاد
ما خیلی خوب میتونیم برای چیزایی که براش انگیزه داریم و قطعی شده برامون که تنها راهش همینه حرکت کنیم فقط باید بتونیم اینو منطقی کنیم و اثبات کنیم برا ذهنمون که تنها راهش همینه
درود بر شما استاد من شاید هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز به همچین چیزایی فکر کنم سپاس که این نوع تفکر و این اگاهیی ها رو در این سایت فوق العاده با ما به اشتراک میزارید ما رو وادار به فکر کردن و در دوره ها عمل کردن میدارید شما بی نظیرید عاشقتونم واقعا خدا رو شاکرم در در مسیر صالحان و درستکارانش منو قرار داد برای شما و همه ی عزیزانی که قطعه ای از این سایت بهشتی هستن سعادت و کامیابی رو در تمام مراحل زندگی رو آرزومندم باز هم شاکرم از خدای مهربانم که من هم در این جمع هستم و خواستار هدایت همواره به سمت درستی ها هستم ️
واقعا لذت بردم از خوندن کامنتتون اروووم وریز به ریز تفسیر میکردم وبراخودم جواب مینوشتم مرسی که اینقد با جزییات ودقیق موضوع رنج ولذت رو انالیز کردین …اصلا جوواااب من بود نمبدونید چه کمک بزرگی برام بود…چقد ذهنم باز شد ..
یه ویدئوی کوتاه هس به اسم مسیر عصبی وقت کردید ببینبدش ..توکتاب قدرت عادت هم علمیش توضیح داده البته من کامل نخوندمش ولی این عادتهای غلط مغز وباطبع احساس وافکار رو درگیر میکنن وواسه همین ساخت مسیر عصبی جدید یکم زمان میبره ….
مرررسی مررررسی یک دنیا سپاس خیلی خوشحالم یهو رو کامنت شما موندم ومطالعه کردم
سلام الهام جان سپاس از شما که انقدر متعهدی و من واقعا انگیزه گرفتم از خوندن کامنتت وقتی میبینم در اطرافم افردای هستند که عاشقانه دارن وقت میزارن و حتی نوت برداری میکنن کامنت دیگران رو این عزم من راسخ تر میکنه در ادامه دادن این مسیر
واقعا انرژی گرفتم سپاس از اینکه یاد اور نکات مهمی شدی که اصل و جان کلام بود
و سپاس بابت معرفی این فایل ها حتما در اسرع وقت مطالعشون میکنم
و هدایت الله بود من این درخواست کرده بودم که چه عاملی نمیزاره به جلو حرکت کنم که جوابش در کامنت شما بود عادت ،همون چیزی که ترمز بسیار بزرگی هست برامون و اکثرشون نااگاهانه هست
منتظر نتایج درخشانتون هستم و بهترینا رو ارزومندم امیدوارم همه در این بهشت به بهبود همدیگر کمک کنیم هر کدام خشتی از اگاهی در این بهشت به جای بگذاریم
1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
رسیدن به مهارت کافی در حرفه مورد علاقه ام درسته من تا الان به خیلی از علم و عمل های کارم رسیده ام اما هنوز به اون مهارتی که از سالها قبل میخواستم و میخواهم هنوز نرسیده ام چونکه مدتی هست تازه دارم یسری ترمزها و کدهای مخرب ذهنمو پیدا میکنم چونکه تا الان خیلی از ترمزهامو در مسائل کارم تونستم پیدا کنم پیشرفت هم کرده ام بااینکه بعضی ها بهم میگن چطور میتونی اینکارو انجام بدی اما چیزی که خودم سالهاست مدنظرم هست رو هنوز بهش نرسیدم
2:چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟
خواسته مشابه با هدف خودم و همچنین در شغل های قبل که من همیشه این سوالم بود قبل از عضویتم به این سایت و همین سوال مکررم از خداوند که چرا من این همه تلاش،تمرکز،زمان و انرژی صرف میکنم اما فلان همکارم یا استادم اندازه ی من یا حتی کمتراز من داره وقت صرف میکنه اما نتایج بسیار بیشتراز من داره کسب میکنه و این سوال هم خیلی باعث شد تکامل من زودتر طی بشه برا هدایتم به این مسیر الهی که خدایا پس چرا من با اینهمه تلاش اما نتایجم کمتر از اونهاست که با تلاش خیلی کمتر اما نتایجشون اینقدر کاربردی تر از منه!!؟؟
و این سوال هم در یه برهه از زندگیم خیلی شدید و بی جواب بود و باعث پویندگی و حرکت بیشتر من شده بود و همچنین ناخودآگاه داشتم به یسری از باورها و منطق هام شک میکردم و بررسی شون میکردم
3:چه باورهای محدود کننده ای(ترمزهای مخفی)را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی باعث شده که با وجود این همه تلاش،باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
اگر من به اون مهارت مورد نظر یا جایگاه برسم یه عالمه افراد میخواهند منو مورد تحقیر،رقابت های خطرناک،یااینکه بعد منم مانند خیلی از افراد نامناسب بشم و اونطور که باید جبران زحمات استادم رو پرداخت کنم رو انجام ندم،
یا اینکه باز مانند گذشته ها با صرف یه عالمه زمان،انرژی،هزینه اما بازم اون نتایج مورد نظرمو نگیرم و یسری ها با صرف انرژی کمتر از من نتایج خیلی بهتری بگیرند و و و و و و و
خدای من خودمم الان بیشتر متوجه این ترمز ها شدم که من اینارو دارم و باید بفکر درست کردن و تغییرشون باشم،
اما خبر خوب اینجاست الان بهتر دارم این جمله استاد رو باور میکنم که در جلسه سوم قدم اول میگی رسیدن به ثروت فقط باوره نه چیز دیگه چونکه الان دارم چیزهایی رو در کارم تجربه میکنم که تا یکماه قبل اصلا نداشتمشون،
و هرروز که ذهنم میخواد منو به تکاپو بدو بدو و تقلا کردنهای اینکه آقا بدو وگرنه دیر میشه برا موفقیت اما انگار این تازه در وجودم نشسته که آقا صرفا تلاش فیزیکی تو مهم نیست بلکه مهم اینه که تو اول باورهات رو بیاری رو کاغذ و بنویسی چی میخوای و اهرم رنج رو مکتوب کنی وهرروز هم برا خودت یادآوری کنی بخصوص دردهایی که سالها ازشون زخم های کهنه داری رو همیشه برا خودت مرور کنی که دیگه اهرم لذت خودش بصورت خودکار کار کنه و پیشنهادی که من دارم به دوستان عزیز یکی از فدرتمندترین تمرینات مرور هرروزه ی این اهرم رنج و لذته بخصوص در دوره شیوه حل مسائل هرروز که من دارم انجامش میدم دارم احساس میکنم وقتی دارم تمرینهای کارمو انجام میدم میبینم که قبلش اره ام رو تیز کردم یا نه دقیق عینهو یه اره بدست احساس میکنم در حین انجام اون کارهای مورد نظر چنددقیقه پیش اره ام رو تیز کردم که دارم کار میکنم یا نه دارم با اره کند فقط زور میزنم،،
و من هرروز تیز کردن این اره شده یکی از واجبات زندگیم وگرنه فعالیتم چندان موثر نیست،
استاد واقعا هرزمان دارم این آگاهی هارو درک میکنم نه همیشه چونکه فقط وقتی درک باشه آدم میتونه از صمیم قلب تشکرات لازمو کنه
منم هرزمان دارم درک میکنم از صمیم قلبم از شما سپاسگذاری میکنم که چقدر نکات گوهربار و درک و تفاوت بین مرزهای باریک ذهنی و باوری رو باهامون به اشتراک میذاری که اصلا نمیشه براشون قیمت گذاشت حالا کی میشه این چیزهارو درک کرد وقتی که واقعا به تضادها و مسائل مون برخوردیم و واقعا هم دنبال راه حل میگردیم باعث میشه تفاوت بین ارزشمندی و بی ارزشی رو درک کنیم،،
و به خودم افتخار میکنم از اینکه برا انجام اون کارهایی که قبلا یه عالمه تلاش کرده بودم اما نتیجه نگرفتم چونکه اون تلاش های بظاهر بی ثمر باعث هدایت من به راهکاری الان بشه و همچنین تلاش های الان برا هدایت های نتیجه بخش آینده هم برا خودم برا دیگران و همچنین دیشب از تجربیات عملکردی خودم به یه دوستی گفتم اینقدر متحول شد و حالش خوب شد که باعث حرکت کردنش به سمت خواسته اش شد و چقدر باعث میشه دنیای منم قشنگ تر بشه چونکه منم میخوام به اندازه خودم باعث زیباتر شدن جهان و دیگران بشم،
سوال1: من به خیلی از خواسته هام می تونم بگم در مجموع نرسیدم، از ثروت و روابط و سلامتی و مهاجرت و …، البته رسیدن و نرسیدن ی چیز صفر و صد نیست، در هر کدوم از این موارد تا حدودی به اونچه که می خواستم میرسیدم ولی یا نتایچ مقطعی بود یا نتایج اون طوری که انتظار داشتم نبود.
سوال2: خیلی از هم دانشگاهی هام به راحتی مهاجرت کردن، با اینکه شرایطشون خیل از من ضعیف تر بود، یا بعضی از هم کلاسی هام براحتی به ثروت و کسب و کار بسیار موفق رسیدن، و من همش از خودم می پرسیدم که چرا با وجود اینکه من مهارت های بیشتری دارم ولی اونها اینقدر موفق تر از من هستن.
سوال 3: به لطف خدا 2 سال پیش متوجه ترمز ها و ایراد های خودم در زمنیه ثروت شدم و با کار کردن روی خودم شرایط مالی ام به کلی متحول شد، ظرف 2 سال از درآمد ماه 2 میلیون به درآمد 120 میلیون رسیدم، اما بعد از اینکه در این زمینه پیشرفت کردن و قانونو بهتر درک کردم متوجه شدم یکسری ترمز های قویتر و عمقی تری دارم که می خوام اینجا درموردش بنویسم که استاد تا حدود کمتری راجع به این ترمز ها صحبت کردن تا جایی که من شنیدم. این ترمز ها در همه جنبه ها باعث میشه که ما به خواسته هام اونطور که باید نرسیم و لذتی که باید از زندگی ببریم نبریم.
این ترمزهارو از این جهت می نویسم که شاید ترمز افراد دیگه هم باشه ولی هنوز بهش پی نبرده باشن و با هم فکری و آگاهی بتونم از سد این ترمز های مخرب عبور کنم.
اولین مورد در رابطه با اصل داشتن خواسته اس، من در یک مدرسه بسیار مذهبی 12 سال درس خوندم، هفته ای 7-8 جلسه دینی و معارف و احکام و … داشتیم، کلاس های دینی مون از کلاس های ریاضیمون بیشتر بود، اونجا به ما آموزش می دادن که انسان خوب، انسانیه که اصلا خواسته نداشته باشه، در واقع می گفتن ما ی نفسی داریم که همش خواسته داره و ما باید جلوشو بگیریم و خواسته های ما هوای نفس هستند که باید با توجه نکردن به اونها پیشرفت کنیم و به خدا برسیم، هرچی بتونیم به خواسته هامون کم توجهی کنیم و روی اونها پا بذاریم انسان بهتری هستیم و معنوی تر هستیم چون پا روی هوای نفسمون گذاشتیم. من خیلی دیدم که استاد در مورد رسیدن به خواسته ها صحبت می کنن و ترمز های بعدش، ولی این ترمز در مورد اصل داشتن خواسته اس و در همون مرحله اول مارو گیر میندازه، وقتی ما اینطوری فک می کنیم اصلا از داشتن خواسته احساس گناه می کنیم چه برسه که بخوایم بهش برسیم.
ترمز بعدی در مورد جهانیه که دراون زندگی می کنیم، توی آموزش های مذهبی ما دنیا کاملا در مقابل آخرت قرار می گرفت و می گفتن دنیا به معنی جای پست و پلیده، جاییکه اومده تا با زیبایی هاش و لذت هاش مارو مشغول کنه و از یاد خدا دور کنه تا ما آخرت رو از دست بدیم و برای اثبات این ادعا کلی آیه و روایت می خوندن، ی روایت این بود که “حب الدنیا راس کل خطیئه” یعنی دوست داشتن دنیا سر منشا همه اشتباهاته، بنابراین ما باید از دنیا بدمون بیاد و دوسش نداشته باشیم و مواظب باشیم تا زیبایی هاش و به قول اونها زرق و برقش مارو به خودش مشغول نکنه و از یاد خدا دور نکنه، حالا تصور کنید وقتی انسان در جهانی زندگی کنه که از اون بدش بیاد جهان چطور به این فرکانس پاسخ میده. کل آموزش استاد در مورد تمرکز بر زیبایی هاست، ولی این ترمز می گه توجه به زیبایی ها تورو از دین، خدا و یاد خدا غافل می کنه و تورو به دنیا که چیز پست و بی ارزشیه مشغول می کنه.
ترمز بدی در مورد دلیل اینکه ما به این جهان اومدیم هست، همونطور که می دونید از دیدگاه استاد و بسیاری اساتید موفقیت ما به این دنیا اومدیم تا خودمون رو تجربه کنیم، خلق کنیم و خودمون رو گسترش بدیم، اما به ما آموزش داده میشد که ما قراره بعد از این دنیا یا به جهنم بریم یا به بهشت و دلیل حضور ما در این دنیا اینکه معلوم بشه ما جهنمی هستیم یا بهشتی، در واقع کل این دنیا یک صحنه آزمایشه برای اینکه مشخص بشه ما کدوم وری هستیم و ما باید هر لحظه نگران باشیم که آیا چه اعمالی انجام دادیم و هر لحظه خودمون رو بررسی کنیم که نکنه گناه کرده باشیم و هر لحظه استغفار کنیم بابت گناهان کرده و ناکرده آگاهانه یا حتی ناآگاهانه ای که انجام دادیم، چون وقتی بمیریم دیگه فرصت تمومه. یعنی کل زندگی باید در پی انجام دادن واجبات و دوری از محرمات باشیم، حالا واجبات و محرمات هم همونیکه در رساله ها نوشته، و در آخر گفته می شد که تازه اگر بتونیم به واجبات عمل کنیم و محرمات رو ترک کنیم که خیلی کار سختیه چون شیطان هم منتظره تا ما رو گول بزنه و به دامن گناه بفتیم و اگر تمام تلاش خودمون رو هم بکنیم بازم احتمالش کمه که بتونیم اون دنیا بهشت بریم مگر اینکه ی امامی، پیامبری چیزی پیدا شه و شفاعت مارو بکنه تا شاید ما بخشیده بشیم و بتونیم بریم بهشت. حالا شما ببینید کسی که همش احساس گناه داره توی چه فرکانسی قرار میگیره و در این دنیا چه بلایی سرش میاد.
برای همه این موارد هم کلی آیه و روایت و داستان نقل میشد.
دوستانی که مذهبی تر هستن بسیار آشنا هستن با این دیدگاه ها، دوستانی هم که حتی ظاهرا مذهبی نیستن خیلی از این دیدگاه رو در وجود خودشون دارن به خاطر فضای فرهنگی کشور ما و پدران ما که خیلی هاشون اینجوری فک می کردن و حتی خودشونم خبر ندارن از ایده هایی که در ذهن ناخودآگاهشون هست.
کامنت رو طولانی تر نمی کنم، امیدوارم بیان ترمز های خودم به دیگران هم بتونه کمک کنه و این مسیر زیبا رو با هم دیگه برای تغییر طی کنیم.
چه ترمزهای ریز و مخفی رو بیرون کشیدین. من هم در خونواده مذهبی بزرگ شدم و الان که دقت کردم همه این باورای محدودکننده رو ته ذهنم دارم. گرچه تصور میکنم با آموزش های استاد من تغییر کردم ولی این باورا از بچگی از پدر و مادرم و یا از مجالس روضه ای که مادرم منو میبرد، تو ذهنم حک شده و خب منم کپی برابر اصل پدرو مادرم هستم مگر اینکه خودم رو تغییر بدم. و این مستلزم شناخت خومه.
از شما سپاسگزارم که به من تلنگری زدید که ترمز های مخفی خودم رو شناسایی کنم.
به نام خالق یکتا و فرمانروای این جهان
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته و تمام هم فرکانسیای خودم
امیدوارم هر جا هستین شاد و سلامت باشین و ثروتمند
من در مورد این موضوع یک تجربه ای دارم که میخوام قبل از جواب دادن به سوالها به داستانش رو بگم در تایید حرفهای استاد و قویتر شدن باورهای خودم و یادآوری این اتفاق برای خودم
من چند سالی بود با استاد آشنا شده بودم و روی خودم کار میکردم و هر روز اوضاع زندگیم یکم بهتر میشد به لطف رحمت الهی راستش یک فایلی هم خریده بودم اونم بخش اول 12 قدم بود فکر کنم بودم منم مثل بقیه از فایل های رایگان استفاده میکردم در طی این کار کردن ها یک خواسته ای داشتم که خیلی وقت بود براش کلی کار کرده بودم خیلی براش تلاش کرده بودم دیگه آخراش خسته شده بودم راستش
ولی این خواسته رو من زنده نگه داشته بودم و هر سری دنبال این بودم که راهشو پیدا کنم خواسته من این بود که از یک ارگانی سفارش کار بگیرم چون دوست داشتم یه کار بکنم اونم یک کار شهری (من مجسمه سازم )خلاصه طی سه سال با تلاشها و کارهایی که کرده بودم و به شهرهای مختلف فرستاده بودم هیچ اتفاقی نیفتاده بود
فکرشو بکنید چندین سال من این خواسته رو داشتم و براش هم واقعا تلاااااااااش کرده بودم که بخوام تعریف کنم طولانی میشه خلاصه نشده بود
بعد یادم میاد استاد در یه فایلی رایگان در مورد این موضوع گفتن که شما مانع دارین کد اشتباه دارین در مورد این خواسته هایی که بهش نمیرسین دقیقا مثل همین فایل بود فکر کنم داخل تمپا توی یک پارک روی چمنای قشنگ نشسته بود و در مورد این موضوع حرف میزد
من این حرف استاد رو چند بار شنیده بودم ولی درک درستی نسبت بهش نداشتم ولی اون موقع توی اون فایل یه تلنگری بهم خورد
فکر کنم دوره ای کشف قوانین رو استاد تازه داشت کار میکرد و براش داشت رایگان یه فایلهایی هم آماده میکرد (استاد واقعا همیشه لطف میکنند و نسبت به آگاهی هایی که دارند رایگان فایل هایی رو آماده میکنند که واقعا میشه گفت یه دوره ست واسه خودش )من این دوره رو هنوز نخریدما فقط شنیدم و نشستم بهش عمل کردم
خوب حالا چه کار کردم ؟؟
من گفتم بیام این چیزی استاد میگرو امتحان کنم من که این همه سال اون راه خودم رو رفتم هیچی گیرمون نیومد خلاصه نشستم گفتم من در مورد این موضوع چیا شنیدم چه فکرهایی دارم
که همون باورهامیشه دیگه
شروع کردم دیدم ذهنم اصلا نسبت به این موضوع کلا منفی فکر میکنه بعدش رسیدم به عزت نفس بعد دیدم یه جاهایی اعتماد به نفسم پایین بعد یکم روشون کار کردم اینم بگم که اولشم به خدا گفتم من نمیدونم اون باورهایی که سد راهم هستند رو خودت نشونم بده باور کنید یه فکرایی یه باورهایی بیرون کشیدم که هنوز بعد چند سال باید روشون کار کنم خیلی درب داغون و آسیب زننده بودند و هستند هنوز
من توی اون باورها بر خوردم به زبان ساده فکر اشتباه در مورد اون افراد و افکار نادرست نسبت به خودم که از اعتماد به نفس پایین میاومد خوردم بک سری ترسها خلاصه هر روز رو خودم کار کردم قشنگ حمله کردم و هر روز یا چند روز روی یکیشون کار کردم
اتفاقاتی که میافتاد قشنگ با باورههایی که میساختم هماهنگ بود چیزهایی میشنیدم که باورهای منو تایید میکرد خلاصه من این کار رو فکر کنم 2ماه ادامه دادم یعنی میشه گفت طول کشید
بعد در همین حین که کار میکردم روی اون باورهایی که ساخته بودم و موانع رو آروم آروم بر می داشتم با فکر و منطق و به قول استاد فکت درست یه سری نشانه ها میاومد که حس منم هم خوب میشد و هم در تایید باورهای بود بعد یه ایده ای اومد که انجامش دادم مثل ایده های قبل بود ساده تر تازه و راحتتر و ازدل اون ایده های قدیمی بود خلاصه انجامش دادمو دیگه بعد یه مدت یه اتفاقی افتاد من کارم پذیرفته شد و به خواسته ام رسیدم خیلی راحت و کارها هم خیلی راحت هدایتی انجام شد در من به راحتی با برداشتن موانع یا به قول استاد کدهای نادرست در ذهنم و درست کردن اونها به خواسته ام رسیدم البته اتفاقات خوب دیگه هم بعدش افتاد که بخوام بگم طولانی میشه
فقط خواستم در تایید حرفهای استاد این داستان رو تعریف کنم و به خودم هم یاد آوری بشه
من یه خواسته ای دیگه ای هم دارم در مورد ایجاد یک رابطه عاشقانه که دارم این طوری کار میکنم روش انشالله به لطف خدا حلش کنم میام براتون تعریف میکنم سعی میکنم با جزییات بگم
پس نتیجه
اگر به خواسته ای نمیرسیم پس موانع/ پاشنه آشیل/ یک مانع/ یک کد اشتباه/ یک ترمزی/ در موردشان داریم نه یکی بلکه میشه گفت یک سری افکار به هم زنجیر شده که با برداشتنش راحت به خواسته میرسیم فقط میتونم بگم باید موانع رو آروم آروم بردارید و ورودی هارو بر مبنای باورهایی که میسازید دریافت کنید اون موقع راحت میرسید بهش
خدایا شکر
استاد واقعا سپاسگزارم به خاطر این آگاهی های که به ما میدی شکر به خاطر وجود شما
خدایا شکر به خاطر و جود این دوستان خوبی که در سایت فعالیت میکنند اونم با عشق
شکر به خاطر این که من رو در این زمان با این بندگانت محشورو همراه کردی شکررررر
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشین
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین
من تا الان با وجود اینکه محصولات استاد رو خریداری کردم اما این اولین باری هست که کامنت میگذارم.این موضوع خیلی خیلی برام جالبه و دقیقا چیزی هست که دغدغه این مدت منه! من و همسرم و بچه هام از چهار سال پیش تا الان قصد مهاجرت داریم اما متاسفانه این پروسه واقعا طول کشیده و دیگه خسته کننده شده برامون. بار اول یه شرکت کلاهبرداری کرد و بار دوم با یه شرکتی قرار داد بستیم که سابقه درخشانی توی ویزا گرفتن داشته و داره و هر روزه کلی ویزا دریافت میکنه! اما نمیدونم چرا منی که قانون رو میدونم و دارم روی خودم کار میکنم و ورودیهای رو به شدت کنترل میکنم جوری که چهار ساله تلویزیون تو خونه نداریم و فضای مجازی هم خیلی خیلی محدود کردیم،چرا هنوز ویزا نشده م. توی این دو هفته من داشتم به این موضوع فکر میکردم که من که دارم تلاش خودم رو میکنم و هم زبانم رو دارم میخونم و هم پذیرش دانشگاه رو گرفتم پس چرا ریجکت شدم ،چرا با وجود اینکه کلی کارها انجام دادم و پرونده ما از خیلی ها قوی تر بود کار ما نشد ،چه ترمزی در ذهن من هست که مانع ویزا گرفتن ما شده،دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که همسرم گفت فایل استاد عباسمنش در مورد همین مسئله گفته شده منم با تعجب فقط همسرم رو نگاه میکردم چون از خدا خواسته بودم بهم کمک کنه تا این ترمز رو پیدا کنم، وقتی صحبت های استاد رو گوش میدادم یه تلنگری بهم زده شد که کامنت بذارم و کامنت های بچه هارو هم بخونم .همین باعث شد که من به الهامی که بهم شد گوش بدم و کامنت بذارم ،گفتم شاید با کامنت گذاشتن بتونم از راه حل بچه ها در مورد اینکه من چه باور محدود کننده ای میتونم داشته باشم که نتونستم هنوز مهاجرت کنم استفاده کنم و بتونم با بر طرف کردن اون ترمز ها به هدفم برسم ،گفتم شاید شما بتونید بهم کمک کنید اگه جای من بودید چکار میکردید، چه باوری رو در دهنتون میساختند یا از چه باورهایی دوری میکردید تا به هدف تون برسید؟!
سلام خدمت استاد و همه عزیزانم تو سایت عباسمنش که با خواندن کامنتهاتون بینهایت لذت میبرم
من کلی فکر کردم تا اصلا یادم اومد که من هنوزم یک خواسته به مثالی که استاد میگن دارم و هنوز بهش نرسیدم
دلیل اتفاقات تکریه چیه
چه مقاومتها و باورهایی در اینکه نمیتونی به خواسته ات برسی هست که باید برداشته بشه و باید باور سازی بشه و احساست را در این مورد درست کنی
چه افکاری تو را مجبور به حمل این گاری کرده
چه افکار و نگاه و باورهایی بار گاری را سبکتر میکند
چه افکار نگاه و باورهایی امکاناتی به گاری اضافه میکند
که حمل آن را راحتتر میکند
چه افکار نگاه و باورهایی وسیله نقلیه راحتر و پیشرفته تر و مطمعنتر در اخیارت میگذارد
جواب:
من بعد از هشت سال هنوز بیمارم و زیبایی چهره ام و موهامو بدست نیاورده ام
من بیماری الوپسی دارم موهام بصورت سکه ای تو ریشم شورع شد به ریختن و بعدش همه سرو صورتمو گرفت موهای سرم هم ریخت
همه این 7 8 سال را در پی درمانش بودم اهل ارومیه ام برای درمانش نتنها پیش دکترهای شهرم بلکه تا تبریز و تهرانم رفتم
خیلی هم رو باورهای سلامتی و زیباییم کار کردم و تا بحال چندین بار تا مرز بهبودی پیش رفته ام اما به طور کامل سلامتیمو بدست نیاورده ام
من این ترمز ها را داشتم که
نگران زیباییم بودم گاهی میگفتم 7 8 سال جوانیم هدر رفت و من زیبایی این سنم را ندیدم
براممهم بود و عجله داشتم و میخواستم دوباره دیگران هم زیبایی ام را ببینن
نه که حتما زیبا ببیننم بلکه حداقل منو با اون چهره عبوس و وحشتناک نبینن
چون حتی بچه ها ازم میترسیدن
اصلا خدایا موهای سرمو نخواستم فقط مژه و ابرو داشته باشم که وحشتناک نباشم
نمیخواهم کلاه بذارم متنفرم بسه خسته شدم تا کی باید کلاه بذارم سرم پس کی به روزی میرسم که کلاه نذارم
اعتماد بنفسم را هم به موهام دوخته بودم فکر میکردم اگه موهام برگردن دیگه اعتماد بنفسم بالا میره میتونم راحت تو اجتماع باشم
وقتی تو جم میرفتم فکر میکردم همه بهم نگاه میکنن و سعی میکردم تو دید نباشم
و ترمزهایی که باید برداشته بشه
دیگه اصلا برام مهم نیس ابرو و مژه داشته باشم یا نداشته باشم
آخیش رها شدم
شبیه سرطانی ها باشم اصلا برام مهم نیست با همون صورت میرم تو جامعه بدرک که پچه ها ازم بترسن مشکل خودشونه من وحشتناک نیستم
آخیش رها شدم
اگه برم تو جمع برای همه سوال بشه که من چرا اینطوریم به درک مشکل خودشونه
اونها کی ان که نظرشون برام مهم باشه
نه تمجیدهاشون و نه تشویق هاشون و تحقیرهاشون برام فرقی نداره (عزت نفس)
آخیش راحت شدم
جوانیم اصلا به موهام ربطی نداشته میتونم با روحیه ام و انگیزه داشتنم همیشه جوان و سر زنده باشم تا ابدم همینطور باشم بازم خیالم نخواهد بود
آخیش دیگه راحت شدم
مهم باطن آدمهاست چهره که اصلا مهم نیست
اطرافیانم که با چهره ام قضاوتم نمیکنن اونها با داودی که اخلاقا دوستش دارن ارتباط برقرار میکنن
هر بار که میبیننم مگه با دیدن چهره ام شکه میشن نه
و اعتماد بنفسم اصلا دیگه به موهام وصل نیست حتی اگه مو داشته باشمم کچل میکنم چون لذتش بیشتره
آخیش رها شدم
آخیش راحت شدم استاد و اگه بخواسته ام نرسمم مشکلی نیست چون ذهن کنترل شد
وازت بینهایت ممنونم استاد که اینطور کمکم کردی ترمزهای ذهنی ام را بردارم تا سلامتی ام براحتی به جریان بیفته
سلام آقای نیکزاد به نظر من شما با قانون سلامتی استاد میتونید تموم مشکلاتی که باهاشون درگیر هستید از نظر سلامتی برطرف کنید استاد تو دوره شیوه حل مسایل میگه از مسلتون فرار نکنید و آشغالا رو زیر مبل نذارید و اینو بدونید که تمام مسائل راهکار ساده و آسان و سریع دارند
سوال: آیا هدفی گذاشتی و براش خیلی تلاش کردی اما بهش نرسیدی؟
بله. من میخواستم کنکور و پزشکی قبول بشم و سه سال کنکور دادم و سال آخر حسااابی باور ساختم حساابی تلاش فیزیکی کردم و البته نتایج هم تا قبل کنکور عالی بود اما بعد از کنکور نتیجه تفاوت خاصی با سال پیش نداشت.
آیا کسی رو میشناسی که با تلاش کمتر و وقت کمتر نتیجه بهتر از تو گرفته باشه؟
آره. دوست صمیمیم که از من خییلی کمتر درس میخوند، و حتی به عقیده اطرافیان من خیلی با استعداد تر بودم، رتبه سه رقمی اورد و دندون پزشکی قبول شد..
تفاوت در چیه؟ باور های محدود کننده ای که من داشتم و اون نداشت، کلا یادمه آدم خیلی خونسردی بود و اونقدری که باید کنکور و جدی نمیگرفت انگار خیلی براش بت نبود کنکور. اما برای من بود.
باور های محدود کننده چیست؟ حرف هایی که وقتی میشنوی یا وقتی بهشون فکر میکنی به تو «احساس بد» و« احساس ضعیف بودن» و «ناتوانی» میدن.
سوال:
چه باور های محدود کننده ای داشتی که باعث شد که تو به خواستت نرسی؟
یادمه پارسال که کنکور آخرمو دادم حساابی این باور های مخرب و دراورم.
درسا و تستا رو خییییلی برا خودم غول کرده بودم.
خودم و با رتبه ها مقایسه میکردم و احساس بی ارزشی داشتم.
کنکور توی ذهنم خیییلی بزرگ بود.
با یک ساعت تفریح و درس نخوندن احساس گناه میکردم.
باور نداشتم که میتونم پزشکی قبول بشم و پزشکی برام یه چیز غیر قابل دسترس بود.
حسرت خوردن به حال دانشجو های پزشکی و پزشکان، به جای تحسین اونا.
استاد من پارسال تمام تلاشمو کردم هم از لحاظ ذهنی و هم فیزیکی، نتایج تا قبل از کنکور عالی بود، روز کنکور هم همه چیز عالی بود اما نتیجه خیلی عجیب بود. من تنها جوابی که تونستم به هودم بدم این بود که حتما پزشکی مسیر من نبوده و بعد ها هم که بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم که کلا فاز من با پزشکی متفاوت بوده و یه جپرایی پزشکی رو برای پر کردن دهن مردم و خلا های وجود خودم میخواستم.
رفتم تو کار تدریس اما هنوز مطمئن نیستم که این علاقمه هنوز شک دارم و میگم شاید من هنوز پزشکی رو میخوام و دارم الکی خودم و گول میزنم. تا الان که همونطور بوده که فکر میکردم اما از خداوند خواستم که منو به مسیر هایی هدایت کنه که علاقه واقعیمو با اطمینان صد درصد بفهمم.
سوال:
چه باور های محدود کننده ای داشتی که باعث شد که تو به خواستت نرسی؟
یادمه پارسال که کنکور آخرمو دادم حساابی این باور های مخرب و دراورم.
درسا و تستا رو خییییلی برا خودم غول کرده بودم.
خودم و با رتبه ها مقایسه میکردم و احساس بی ارزشی داشتم.
کنکور توی ذهنم خیییلی بزرگ بود.
با یک ساعت تفریح و درس نخوندن احساس گناه میکردم.
باور نداشتم که میتونم پزشکی قبول بشم و پزشکی برام یه چیز غیر قابل دسترس بود.
حسرت خوردن به حال دانشجو های پزشکی و پزشکان، به جای تحسین اونا.
استاد من پارسال تمام تلاشمو کردم هم از لحاظ ذهنی و هم فیزیکی، نتایج تا قبل از کنکور عالی بود، روز کنکور هم همه چیز عالی بود اما نتیجه خیلی عجیب بود. من تنها جوابی که تونستم به هودم بدم این بود که حتما پزشکی مسیر من نبوده و بعد ها هم که بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم که کلا فاز من با پزشکی متفاوت بوده و یه جپرایی پزشکی رو برای پر کردن دهن مردم و خلا های وجود خودم میخواستم.
رفتم تو کار تدریس اما هنوز مطمئن نیستم که این علاقمه هنوز شک دارم و میگم شاید من هنوز پزشکی رو میخوام و دارم الکی خودم و گول میزنم. تا الان که همونطور بوده که فکر میکردم اما از خداوند خواستم که منو به مسیر هایی هدایت کنه که علاقه واقعیمو با اطمینان صد درصد بفهمم.
استاد من الان در آستانه شروع یه کار جدیدم. میخوام برم به اموزشگاه ها و مدارس مد نظرم پیشنهاد کار بدم.. و نجواها خیییلی دارن میان حرفایی که بهم حس بی لیاقتی میده و میفهمیدم که باید تغییرشون بدم اما نجواهای ذهن اینقدر هوشمندانه عمل میکنه که اگر آگاه نباشی میل به تغییر نداری. یعنی یکی تو گوشت میگه چرا میخوای تغییرش بدی خودت و داری گول میزنی؟ واقعیت همینه که من میگم.
و هر وقت این نجوا میاد یاد حرف استاد عزیزم تو دوره قانون آفرینش میفتم( و نجوا رو ساکت میکنم) که گفتن: واقعیت به اون شکلی که ما فکر میکنیم نیست،واقعیت یک چیز واحد برای همه انسان ها نیست، من چیزی برام واقعی هست که باورش کردم و تو چیزی برات واقعی هست که باورش کردی و ممکنه واقعیت زندگی من با واقعیت زندگی تو متفاوت باشه…
همین الان جلو جلو بت میگم: خانم گندمکار، اگر جلوی این افکار و نگیری و خودت و توانایی هات و باور نکنی هرگز به این خواستت نخواهی رسید
این فایل به من با تاکید بیشتر گفت که برا شروع هدف جدید باور های محدود کننده رو پیدا کن و از بین ببر.
من برای هدف جدیدم با همین فامیل باورهای محدود کننده زیادی پیدا کردم مثل:
نداشتن سابقه کار
نداشتن مدرک تحصیلی
عزت نفس پایین
احساس لیاقت پایین
و امروز برادرم یه چیزی بهم گفت که فهمیدم که این مورد دیگه ای هست که باید روش کار کنم و اونم ارتباط با خداونده. باید سعی کنم هر روز توحیدی تر بشم تا افراد دیگه تو ذهنم بزرگ نباشن و من با اعتماد به نفس و قدرت کار جدیدمو شروع کنم.
جمله های طلایی:
⭐هر هدفی که انتخاب میکنی و براش تلاش میکنی باید به سر انجام برسه.
⭐خداوند جهان رو جوری تعبیه کرده که سیستم جوری باشه که هر چی رو که خواستیم بهمون بده.. #آیه های سَخَّرَ خیلی میتونه این باور و در ما قوی تر بکنه…
⭐اگر خواسته ای دارم و براش تلاش میکنم باید محقق شود.« به راحتی» محقق شود و« با لذت»
استاد عزیزم من با دیدن این شماره این فایل تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم و در کنار اون توی هفته جدید برای کارم اقدام کنم.. همینجوری نشستن و کار کردن روی ذهن جواب نمیده باید قدم عملی هم بردارم. اینجوری من سمت خودمو انجام دادم و بقیشو میسپارم به خداوند یکتا و هرراتفاقی هم بیفته به نفع من خواهد بود. ️
از خداوند سپاسگزارم که من و هدایت میکنه به سمت این آگاهی ها.
خداوندا سپاسگزارم ️️️
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت صحبت های بشدت تاثیر گذار و تغییر آفرینتون. ممنونم..
به امید خدا توی کامنتای بعدی از نتایجم خواهم گفت.
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
چقدر عالی که همیشه استاد عزیز در حال برزو رسانی فایل ها و آبدیت کردن محصولات سایت هستند
همه اینها نشان از قانون تکامل است و نشان از این است که هرگز نباید به یک روند بسنده کرد
باید همیشه و همیشه در حال بهبود خود و زندگی خود بود
دقیقا من هم تلاش های زیادی برای اهداف خودم کردم
یکی از همین تلاش ها بازپرداخت بدهی های خودم بود
ولی هر چه که تلاش می کردم باز عقب و عقب تر می رفتم
باز پیشرفت نمی کردم نمی دانستم که گره کارم از چه است؟
اکنون می دانم که نداستن قانون و عمل نکردن به قوانین من را عقب نگه می داشت
باورهایی داشتم که هرگز این باورها را نمی شناختم که ترمز هایی برای جلوگیری از پیشرفت من بوده است
واقعا اکنون پی به این برده ام که خودم هستم که شرایط زندگی خودم را رقم می زنم
استاد دقیقا درست می فرمودند
داشتن الگو ها و دیدن موفقیت آنها می تواند برای من و ذهن منطقی من یک روند عالی و خوب باشد
من می توانم با کمترین زمان و کمترین کار بدنی به موفقیت برسم
باید چکار کنم که همیشه در این راه بتوانم موفق بشوم
باید دیدگاهها و باورهای خودم را عوض کنم و هر چه بیشتر به قوانین زندگی خودم مسلط باشم و آنها را بشناسم بهتر و بهتر می توانم به هدف خودم برسم و به موفقیت برسم
ترمزهای ذهنی من و گره هایی که در ذهن خودم دارم و محدودیت هایی که با ورودی های خودم به خورد خودم می دهم همه اینها سبب می شود که من نتوانم براحتی و آسانی حرکت کنم و رو به جلو بروم
یادم باشد که باید باورهای خودم را عوض کنم
هدف گذاری کنم و با نشان دادن الگوهایی از موفقیت هایی قبلی خودم برای ذهن منطقی خودم این را بسازم که اگر قبل توانسته ام پس اکنون هم می توانم موفق بشوم
می توانم به خواسته های خودم برسم
از همه مهمتر این است که باید احساس لیاقت را در خودم پرورش بدهم
من لایق این هستم که به خواسته ها و اهداف و آرزوها و نعمت های خوب این جهان دست پیدا کنم
باید سزاوار نعمت سلامتی و ثروت و پول و آرامش هستم
از همه مهمتر این نکته است که باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
این را باید یک باور برای خودم کنم و همیشه و همیشه و بارهای بار آنرا برای خودم تکرار کنم
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
اگر خداوند یک خواسته ای را در دل من گذاشته است ولی آن اتفاق نمی افتد به این خاطر است که ترمزهایی در ذهن من است
با شناسایی این ترمزها من براحتی می تواند روند رسیدن به خواسته های خودم را تسهیل کنم
همه اینها را می دانم که در دوره کشف قوانین زندگی براحتی به دست خواهم آورد
می دانم که می توانم با این دوره روند زندگی خودم را بهتر و آسون تر کنم و براحتی به آنچه که در ذهن خودم دارم برسم و در ضمن ترمزهای زندگی خودم را خواهم شناخت
چقدر خداوند همه چیز را براحتی و آسانی سر راه من قرار داده است
فقط کافی است که من راه و در ورود این نعمت ها را باز بگذارم تا براحتی وارد زندگی من بشوند و اگر این روند اتفاق نمی افتد به این دلیل است که من هوز ترمزهایی در ذهن خودم دارم
می خواهم باورهای خودم را شناسایی کنم
می خواهم گره هایی ذهنی خودم را پیدا کنم
و از این دوره کمک می گیرم تا بتوانم براحتی به هدف خودم برسم
ممنونم از استاد عزیز بخاطر این دوره عالی
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به دوست و همسفر عزیزم سعید آقای گل، بهترینها رو براتون آرزو دارم، به به، چقدر خوب درک کردید و با این کامنت زیباتون باعث شدید منهم بهتر درک کنم، البته که استاد عباس منش، این مرد خدا و فوقالعاده، در آموزش دادن و شفاف سازی قوانین جهان هستی برای همه مون سنگ تمام میزارن و واقعا بینظیرند و همجنین الحق که شما هم یکی از شاگردهای خوب استاد عزیزمان هستید خدارو شکر می کنم که این استاد مهربان با گذشت و دانا رو سرراه مون قرار داده که اینقدر خوب و عالی همه مون رو به چالش میکشند و به این خوبی راهنمایی میکنند،، یکی از بهترین نعمتها و ثردتهای دنیا که نصیب ما شده همین استاد نازنین و سایت الهیشون هست که بهش هدایت شدیم الهی صد هزار مرتبه شکر، بخدا این فایلها اصلا رایگان نیست، اینها پوله، اینها دولاره که استاد عزیزمون بطور رایگان در اختیارمون قرار میده بازم خدا رو بینهایت شکر، در پناه الاه
درود و سلام خدمت آقای صادق زاده عزیز و همیشه فعال ..
آقای صادق زاده ی عزیز چقدر خوب شد امروز صبح زود خداوند منو به کامنت شما هدایت کرد..
یعنی چند وقتی هست فهمیدم که باید برای هر کاری آسان شوم و فقط از خداوند می خوام که
آسان کند آسانی های اصلاح باورهایم را بر من
خدایااا آسان کن مشتری های پولدار و ثروتمند و دست به نقد را برای من
خدایاااا آسان کن افزایش سطح انرژی جسمانی ام را برای تناسب اندام درست و مناسبم را
خدایاااا آسان کن وفور و فراوانی نعمت هایم را بر من*
و چقدر تکرار این جمله های زیبای شما نشونه امروز صبح من بود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد
باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود
به نام الله هدایتگر.
سلام به استاد عزیزم و همگی دوستان عباسمنشی.
چقدر فایل بجا و مفید و پر از آگاهی بود..
در مورد خودم ، به شخصه هر برهه از زندگیم که بیشتر از اینکه روی خودم و باورهام وقت بزارم ، روی تلاش فیزیکی وقت گذاشتم ، نتایجم نه تنها بهتر نشد ، بلکه از قبل هم بدتر شد..
دلیل اصلی اینکه این دیدگاه و طرز تفکر که اگر میخوام موفق تر بشم ( حالا توی هر بخشی از زندگیم ) ، باید تلاش فیزیکی بیشتری کنم ، اینه که تحت تاثیر تفکر و رفتار غالب و اکثریت مردم قرار گرفتم . به عنوان مثال باشگاه رفتم و دوستانم بهم گفتن برای بهتر شدن باید 2 ساعت یکبار کلی غذا بخوری و یا برعکس ، برای لاغر شدن باید پدرت دراد و روزی 2 ساعت هوازی کار کنی..، یعنی بطور کلی توی هر موضوعی هر زمان که به خودم گفتم علی باید تلاشتو بیشتر کنی ، نه تنها نتیجه مثبتی نمیگرفتم ، بلکه بدتر از قبل میشدم و وقتی که مجدد میشیستم و روی افکارم کار میکردم ، دوباره نتایج معکوس میشد..
برای من ، یکی از مهم ترین ترمزها ، تحت تاثیر قرار گرفتن از عوامل بیرونی مثل دوست و خونواده و .. بوده و هر زمان که وقت گذاشتم روی خودم مثل گوش دادن به فایل های استاد یا کتاب خوندن یا قران خوندن ؛ به طرز جادویی هر زمان هرجایی رفتم ، فقط راجب خوبی و ثروت و فراوانی و حال خوب صحبت شده..
از طرف دیگه و موضوع مهم دیگه راجب خودم اینه که گاها ما فقط دوست داریم که به یک هدفی برسیم ، و اصلا با تموم وجود نخواستیم و نمیخوایم که به اون هدف برسیم …من توی زندگی شخصیم فقط به اهدافی که با تموم وجود میخواستم رسیدم ، نه اهدافی که دوست داشتم داشته باشمشون…
مورد بعدی راجب خودم و ترمزی که برای خیلی قوی بود و حتی هنوزم هست ، مقایسه زندگی خودم با دوستان و … ست ؛ یجا من روی خودم کار میکنم و تلاش میکنم و دوستمو می بینم که خواسته ی من رو داره و حتی تلاش خاصی براش نکرده ( از نظر من ، که همین موضوع هم بر میگرده به قضاوت و خودش ترمز قوی ای محسوب میشه ) ، و با مقایسه خودم وشرایط فعلیم با اون شخص ، باعث شده که به مسیری که داخلش بودم و طی میکردم دلسرد بشم..
یکی دیگه از عوامل دیگه عدم تمرکز کافیه ، من زمانی تونستم تمرکز کافی داشته باشم که وقت گذاشتم و فکر کردم که چه عواملی تمرکز من رو میگیره و اون موارد رو کم کم رفع کردم.
یکی دیگه از عوامل مهمممممممممم که خود استاد بهش اشاره کرد ، عدم ارزشمند دونستن و احساس لیاقت در وجود خودمه ، یعنی این مورد بنظرم یکی از مهممممم ترین ترمزهای هر شخص میتونه باشه ( توی هر موضوعی چه ثروت ، چه روابط و ..) یعنی اصلا مهم نیست که من چقدر تلاش میکنم ، وقتی خودم رو لایق ثروت ندونم یا به ثروت نمیرسم یا دیر میرسم و یا وقتی ام که میرسم براحتی از دستش میدم ..
در انتها هر زمان که بیشتر ازینکه روی خودم ( افکارم ، باورهام ، شخصیتم ، رفتارم ، عاداتم ) وقت بزارم ، روی تلاش فیزیکی وقت گذاشتم ، نتیجه دلخواهم رو نگرفتم و حتی شرایطم بدتر از قبل شد و هر زمان که جای این 2 مورد رو تغییر دادم ، نتایج باورنکردنی وارد زندگیم شد…
داشتم به این فکر میکردم که چقدر استاد الگوی مناسب هست برای ماها که
این میتونه بزرگترین سپاسگزاری ما باشه
یه داستانی تعریف کنم از اینکه چرا اینو گفتم
وقتی به زندگی استاد زوم تر شدم و روش فکر کردم دیدم چقدر استاد در زندگی روزمره شون همه چی رو آسان میگیره و اصلا بازی قرار میده و این چقدر خوبه
استاد در مورد کیودی همون حیوانی که بین روباه و گرگه صحب میکرد
ناخودآگاه من اینو دریافت کرد که ببین چقدر استاد با نگاه بازی گونه به حل این موضوع توجه میکنه
اصلا وقتی به عنوان بازی به یک چیزی نگاه کنی یعنی یه راه حلی داره دیگه و میتونی بهش برسی، شما یک بازی کامپیوتری رو وقتی بازی میکنی یعنی یک پایانی داره و یک کلیدی هست برای باز شدن قفلی که جلوتونه دیگه
حتی این ویژگی استاد رو در استرهیکس هم دیدم که چجوری همه چی رو حتی بصورت بازی تعریف میکنه
و اصلا مراحل صحبت کردنشون اینه که برنده بازی هستن و جواب رو رسیدن بهش و درآخر نتیجه رخ میده و برنده هم میشن
اصلا لذت بردم از اینکه انقدر بصورت عملی دارم اینطوری از استاد چیزها یاد میگیرم و در زندگیم استفاده میکنم
ازتون سپاسگزارم خیلی زیاد
حالا برای پیدا کردن ترمز ها هم من اینو به عنوان بازی قرار دادم
قبلا یادمه یه آهنگی تتلو داشت میخوند
سلام من دکتر دوستتون هستم ازین داستانا
امروز من به ذهنم میگم
سلام من دکترتون هستم ازین داستانا میخوام ترمز رو کشف کنم
خودم انگیزه درست میکنم برای خودم با بازی گرفتن هر چیزی که میخوام حلش کنم و میبینم که روند چقدر ساده و راحت انجام میشه
حتی ترمز های ذهنی که خیلی عمیق بودن در برابرم حالا تسلیم میشن و میگن بابا این اصلا کوتاه بیا نیست خخخخ
بازی بازی بازی ذهنیه همه چی
دوست دارم این ترمز رو هم بگم درمورد پوله
برای دریافت پول از هرکسی یا از هرجایی نیاز به واسطه یا دلیل و شرط و شروط نداریم مثلا این کارو میکنم که بمن فلان پولو بدن و اینو پولو بمن بده تا باهاش شلوار بخرم خب
چون توی ناخودآگاه این پیام بود برام که اگه کاری نکنی که پولی نمیاد و این باور باعث میشه که مجبور بشیم سراغ کاری که اصلا علاقه ای نداریم و و بعد میگیم چرا اوضاع درست نمیشه بریم، در کل اینو میگه که تو لایق نیستی باید حتما یک کاری بکنی
درصورتی که وقتی باورهای درستی در مورد پول داشته باشیم پول محرک و سوختی برای ما میشه که از کاری که انجام میدیم ارزش خلق کنیم و به رشد جهان کمک کنیم
پول که هست همیشه و کاری که میکنیم رو ربطی به پول ندونیم چون ما قرار لذت ببریم و تجربه های جدیدی داشته باشیم و اینجا پول واسطه ای میشه برای تجربه های بهتر و متفاوت تر و بهتر
وحتی خیلی وقتا پول رو ربط میدیم به زمان و تلاش فیزیکی بیشتر و بازم اگه تلاش بیشتر صورت نگیره باور میکنیم که دیگه پول نمیاد چون تلاش فیزیکی صورت نگرفته است و این ایجاد ترمز میشه
یا باید این تلاش فیزیکی بیشتر رخ بده که پوله بیاد
زمانی که ما میزاریم برای کاری یا شغلی باید بستگی داشته باشه به شدت علاقه ی ما توی اون کار یا حوزه، که اگه شدت علاقه اینجا زیاد باشه و اون کارو دوست داشته باشیم نتیجه اش احساس خوبه دیگه توی طی روند و تمرکز ما خود بخود از روی پول برداشته میشه و اون پول که بوده و ربطش به کارمون نداده بودیم حالا میاد، چون ربطش ندادیم به کارمون و ترمز ایجاد نکردیم و اینجا مهمه
تلاش فیزیکی زیاد اینجا بخاطر عشق بکار هست نه پول و برا همین خیلیا یجور دیگه متوجه میشن!!
اما اگه کاری که دوست نداشته باشیم و علاقه ای نداشته باشیم رو انجام بدیم باور ریشه ای هم داشته باشیم که تلاش فیزیکی زیاد باید صورت بگیره و ربطش بدیم به پول، یا اون پوله اصلا نمیاد یا اگه بیاد تلاش فیزیکی زیاد و مداوم باید رخ بده چون این ترمز مارو توی سیکلی قرار میده که وارد مداری میشیم با تلاش فیزیکی زیاد و دیدن الگوهایی مشابه و بقیه ماجرا که میدونید
و خدایا شکرت
….
سلام عرض شد خدمت استاد و دوستان عزیزم
در بهبه ی فکری بودم نکاتی باید رعایت کنم و تلاش های بی فایده هم مرتبط بود با محتوای این فایل
ایده هایی به ذهنم رسید گفتم به جای اینکه تو سرم باشه بیارمش تو کاغذ و چه بهتر که توی سایت
من درباره ی سبک زندگی سالم دارم تحقیق میکنم ولی تمرکز اصلیم روی چیز دیگه ای هست و تلاش های زیادی کردم درباره ی رژیم یا یه سبک سالم
اما بی نتیجه بوده تصمیماتی گرفتم و نشده و به قول استاد ترمز هایی که نمیزاره بریم جلو
به نظر من همه چی همون رنج و لذته
لذت :
ما نوع لذت داریم
1.لذتی که نادرسته اما ما لذت بخش میدونیمش با اینکه خیلی قتا میدونیمم که نادرسته
2.لذتی که درسته : یعنی لذتی که نتیجش یه نتیجه مفیده و میدونیمم که درسته
حالا این تو اتفاقای زندگیمون یا لذت های زندگیمون میتونه به این شکل باشه :
لذت تو روابط : _ میتونه لذت درست باشه ( یعنی اینکه با کسی که دوستش داری و هم فرکانسته و بودن باهاش حالتو خوب میکنه ) چه لذت معاشرت چه لذت روابط جنسی و…
_ میتونه لذت نادرست باشه ( رابطه با کسی که میدونیم افکار درستی نداره ، ما رو از مسیرمون دور میکنه ، یا از کمبوده ، یا احساس تنهایی ، یا وابستگی ، یا به خاطر موقعیت مالی ، اجتماعی ، یا زیبایی و… ) چه لذت معاشرت و چه لذت جنسی
ببینید جفتش شاید لذت بخش باشه اما ما باید بتونیم انتخاب کنیم که نوع لذت ما چیه ،اینکه ما داریم به هر نحوی و به واسطه هر چیزی به دنبال لذت میگردیم حتی معاشرت با افراد نادرست ، دیدن و شنیدن ورودی های نادرست اما شاید به ظاهر خنده دار و…
ما یه مدت زیادی از عمرمون رو با این لذت های ظاهری گذروندیم و دلیل اصلی اینکه نمیتونیم کنارشون بزاریم و اینکه یه مدت سعی میکنیم و نمیشه همینه
اینکه ما عادت کردیم
باور کردیم که اینا لذت بخشه
وقتی به لذت فکر میکنیم گزینه هایی هستن که قالب ذهن ما شدن
و ایجاد یه طرز فکر متفاوت و عوض کردن لذت های درست با لذت های نادرست نیاز به این داره که ما واقعا تو ذهنمون لذت های گذشته رو تبدیل به رنج یا بهتر بگم کسل کننده یا بی ارزش
تبدیل کنیم و هر جور که اون کارا جذابیتش رو از دست بدن
چطور میتونم این کار رو بکنم : به نتیجه هایی که از اون لذتا گرفتم و نتیجه هایی که از لذت های درست گرفتم فکر کنم مقایسه کنم و منطقی کنم که این لذت درست تنها شکل لذت بردن تو اون قضیس و لذت نادرست فقط یه شیوه نا صحیحه که من بهش عادت کردم
شاید چیزی که باعث میشه ما دوباره برگردیم به همون شیوه اطرافیانمون و عادت تقلید ما باشه
من فکر میکنم که چطور تونستم بعضی از لذت های نادرست رو تبدیل کنم به رنج
لذت های نادرست هیچ وقت نتیجه پایدار خوب ندارن ینی شاید ما اون لحظه احساس کنیم داره بهمون خوش میگذره ولی ادامه دادن اون قطعا نتیجه رو داغون و داغون تر میکنه
مثل رفتن تویه رابطه نادرست شاید اولش احساس کنیم نه داره خوش میگذره نه خوبه همه چی و شاید خیلی از عیبا رو نبینیم و ناهماهنگی ها رو نبینیم و فک کنیم درست میشه
اما به مرور زمان میبینیم که اون رابطه هر روز سخت تر و سخت میشه و هیچ وقت راه نادرست نتیجه ای درستی نداره
خیلی وقتا ما میدونیم که این مسیر نه تنها ما رو نزدیک به مقصد نمیکنه داره دورمونم میکنه اما از رو عادت ادامش میدیم و تغییر رو به زمانی دیگه موکول میکنیم
از تغذیه مثال میزنم :
مثلا یه حیوون گوشت خوار اگه از گشنگی بمیره هم نمیره علف بخوره شاید بچه خودشو بخوره ولی علف نمیخوره
و یه حیوون علف خوار هم همینطور
یا خود ما اگه بمیریمم نمیریم علف بخوریم یا برگ درختا رو بخوریم یه سری چیزا چرا به صورت ناخوداگاه تو ما دران درست انجام میشن
((دوستدارم نظر بقیه رو هم بدونم درباره ی این قضیه چون دیدگاه های مختلف کمک میکنن تا بهتر قضیه رو درک کنیم و قید تصمیمات غلطمون رو بزنیم ))
من وقتی تو یه راه نادرست پا میزارم و یا یه انتخاب غلط میکنم از همون لحظه های اول نشونه ها رو میبینم و هر چی میگذره نشونه ها بزرگ تر میشن اینجور وقتا بنظرم باید بدون اینکه بفهمی عقل سلیم چی میگه فقط فقط به چیزی که داره بهت گفته میشه عمل کنی و قید اون کار رو بزنی
نتیجه چی میتونه باشه
مهم ترین ترمزی که میتونه باشه ادامه دادن یه روند غلطه و توهم اینکه شاید چیزی خودش تغییر کنه
کاری ما میکنیم چی باید باشه تا میتونیم هدفمون رو و نتیجه این راه رو نتیجه مسیر درست رو لذت بخش درست و تنها راه بدونیم
بدونیم که این همون لذتیه که دنبالش میگردیم
و تا میتونیم نتیجه راه نادرستی که داریم ادامش میدیم رو ناجالب و رنج اور کنیم ینی جوری واقعا ما رو از انجامش منع کنه از تجربیاتمون استفاده کنیم به یاد بیاریم که هر زمان این کار رو کردیم نتیجه تو صد در صد مواقع ناجالب و گمراه کننده بوده
مثلا تو دروغ من تو ذهنم افتضاح کردن شرایط و عواقب به شدت ناجالب رو تو ذهنم دارم و ذهنم خود به خود تصمیمات من رو جهت میده
درباره ی درستکاری هم همینطور نتیجه یه عمل غلط رو اینجور تو ذهنم اوردم که این جهان کوه است و فعل ما ندا اینکه هر کاری بکنم دقیقا از همون وارد زندگیم میشه و این نمیزاره کار غلط رو انجام بدم
مدام باید این اهرم رو تقویت کنیم مدام باید به یاد بیارم هر روز ببینیمش تا از مسیر درست خارج نشیم
یه منطق هم که کمک میکنه بهم همین غذاس
میگم به خودم یه چیز غلط غلطه دیگه مثلا مثه این میمونه که من بخوام علف بخورم یا شیر بیاد گوشت نخوره علف بخوره وقتی گوشت هست چرا علف بخوره و حتی علف همیشه در دسترسشه ولی واسه گوشت باید تلاش کنه چرا علف نمیخوره میره دنبال گوشت ….. شما بگید
اگه هنوز دارم کار غلط رو انجام میدم و توهم میزنم که طبق تکامل همه چی درست میشه و یا خودمو گول میزنم واسه اینکه اون چیز تو ذهن من نتیجه فاجعه ای نداره و احساس نمیکنم که چقدر بهم ضربه میزنه
فک کن برنج مرغ بخوری بعدش یه کاسه شله زرد بعدش یه قاچ طالبی بعدش 3 تا خرما بعدش تازه بخوای تغذیه ای که از قبل اماده کرده بودی تغذیه سالمی که برای بدنت مفیده رو بخوری
اول اینکه نمیتونی بخوری چون جا براش نزاشتی
دوم اینکه احساست بده که تغذیتو بهم زدی
سوم معدت بهم میریزه
من اینا رو تجربه کردم و دارم میگم که به خودم بگم چقدر ما میتونیم توهم بزنیم و فکر کنیم داریم راه درست رو میریم
راه درست یه راهه صدتا راه نیست که همیشه نتیجشم درسته
اما راه های غلط بی نهایتن که نتیجشونم به فنا رفتنه
ما نمیتونیم هزارتا راه رو بریم و بخوایم راه درست رو هم در کنارش بریم اینا باهم جور در نمیاد
ما خیلی خوب میتونیم برای چیزایی که براش انگیزه داریم و قطعی شده برامون که تنها راهش همینه حرکت کنیم فقط باید بتونیم اینو منطقی کنیم و اثبات کنیم برا ذهنمون که تنها راهش همینه
درود بر شما استاد من شاید هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز به همچین چیزایی فکر کنم سپاس که این نوع تفکر و این اگاهیی ها رو در این سایت فوق العاده با ما به اشتراک میزارید ما رو وادار به فکر کردن و در دوره ها عمل کردن میدارید شما بی نظیرید عاشقتونم واقعا خدا رو شاکرم در در مسیر صالحان و درستکارانش منو قرار داد برای شما و همه ی عزیزانی که قطعه ای از این سایت بهشتی هستن سعادت و کامیابی رو در تمام مراحل زندگی رو آرزومندم باز هم شاکرم از خدای مهربانم که من هم در این جمع هستم و خواستار هدایت همواره به سمت درستی ها هستم ️
سلام اقا مرتضی عزبز
واقعا لذت بردم از خوندن کامنتتون اروووم وریز به ریز تفسیر میکردم وبراخودم جواب مینوشتم مرسی که اینقد با جزییات ودقیق موضوع رنج ولذت رو انالیز کردین …اصلا جوواااب من بود نمبدونید چه کمک بزرگی برام بود…چقد ذهنم باز شد ..
یه ویدئوی کوتاه هس به اسم مسیر عصبی وقت کردید ببینبدش ..توکتاب قدرت عادت هم علمیش توضیح داده البته من کامل نخوندمش ولی این عادتهای غلط مغز وباطبع احساس وافکار رو درگیر میکنن وواسه همین ساخت مسیر عصبی جدید یکم زمان میبره ….
مرررسی مررررسی یک دنیا سپاس خیلی خوشحالم یهو رو کامنت شما موندم ومطالعه کردم
بهترینها نصیب روح زیباتون وزندگی قشنگتون
سلام الهام جان سپاس از شما که انقدر متعهدی و من واقعا انگیزه گرفتم از خوندن کامنتت وقتی میبینم در اطرافم افردای هستند که عاشقانه دارن وقت میزارن و حتی نوت برداری میکنن کامنت دیگران رو این عزم من راسخ تر میکنه در ادامه دادن این مسیر
واقعا انرژی گرفتم سپاس از اینکه یاد اور نکات مهمی شدی که اصل و جان کلام بود
و سپاس بابت معرفی این فایل ها حتما در اسرع وقت مطالعشون میکنم
و هدایت الله بود من این درخواست کرده بودم که چه عاملی نمیزاره به جلو حرکت کنم که جوابش در کامنت شما بود عادت ،همون چیزی که ترمز بسیار بزرگی هست برامون و اکثرشون نااگاهانه هست
منتظر نتایج درخشانتون هستم و بهترینا رو ارزومندم امیدوارم همه در این بهشت به بهبود همدیگر کمک کنیم هر کدام خشتی از اگاهی در این بهشت به جای بگذاریم
سپاس از خدا به خاطر وجود شما ️
به نام عشق و زیبایی
سلام به جمع الهی مون
1:چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
رسیدن به مهارت کافی در حرفه مورد علاقه ام درسته من تا الان به خیلی از علم و عمل های کارم رسیده ام اما هنوز به اون مهارتی که از سالها قبل میخواستم و میخواهم هنوز نرسیده ام چونکه مدتی هست تازه دارم یسری ترمزها و کدهای مخرب ذهنمو پیدا میکنم چونکه تا الان خیلی از ترمزهامو در مسائل کارم تونستم پیدا کنم پیشرفت هم کرده ام بااینکه بعضی ها بهم میگن چطور میتونی اینکارو انجام بدی اما چیزی که خودم سالهاست مدنظرم هست رو هنوز بهش نرسیدم
2:چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟
خواسته مشابه با هدف خودم و همچنین در شغل های قبل که من همیشه این سوالم بود قبل از عضویتم به این سایت و همین سوال مکررم از خداوند که چرا من این همه تلاش،تمرکز،زمان و انرژی صرف میکنم اما فلان همکارم یا استادم اندازه ی من یا حتی کمتراز من داره وقت صرف میکنه اما نتایج بسیار بیشتراز من داره کسب میکنه و این سوال هم خیلی باعث شد تکامل من زودتر طی بشه برا هدایتم به این مسیر الهی که خدایا پس چرا من با اینهمه تلاش اما نتایجم کمتر از اونهاست که با تلاش خیلی کمتر اما نتایجشون اینقدر کاربردی تر از منه!!؟؟
و این سوال هم در یه برهه از زندگیم خیلی شدید و بی جواب بود و باعث پویندگی و حرکت بیشتر من شده بود و همچنین ناخودآگاه داشتم به یسری از باورها و منطق هام شک میکردم و بررسی شون میکردم
3:چه باورهای محدود کننده ای(ترمزهای مخفی)را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی باعث شده که با وجود این همه تلاش،باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
اگر من به اون مهارت مورد نظر یا جایگاه برسم یه عالمه افراد میخواهند منو مورد تحقیر،رقابت های خطرناک،یااینکه بعد منم مانند خیلی از افراد نامناسب بشم و اونطور که باید جبران زحمات استادم رو پرداخت کنم رو انجام ندم،
یا اینکه باز مانند گذشته ها با صرف یه عالمه زمان،انرژی،هزینه اما بازم اون نتایج مورد نظرمو نگیرم و یسری ها با صرف انرژی کمتر از من نتایج خیلی بهتری بگیرند و و و و و و و
خدای من خودمم الان بیشتر متوجه این ترمز ها شدم که من اینارو دارم و باید بفکر درست کردن و تغییرشون باشم،
اما خبر خوب اینجاست الان بهتر دارم این جمله استاد رو باور میکنم که در جلسه سوم قدم اول میگی رسیدن به ثروت فقط باوره نه چیز دیگه چونکه الان دارم چیزهایی رو در کارم تجربه میکنم که تا یکماه قبل اصلا نداشتمشون،
و هرروز که ذهنم میخواد منو به تکاپو بدو بدو و تقلا کردنهای اینکه آقا بدو وگرنه دیر میشه برا موفقیت اما انگار این تازه در وجودم نشسته که آقا صرفا تلاش فیزیکی تو مهم نیست بلکه مهم اینه که تو اول باورهات رو بیاری رو کاغذ و بنویسی چی میخوای و اهرم رنج رو مکتوب کنی وهرروز هم برا خودت یادآوری کنی بخصوص دردهایی که سالها ازشون زخم های کهنه داری رو همیشه برا خودت مرور کنی که دیگه اهرم لذت خودش بصورت خودکار کار کنه و پیشنهادی که من دارم به دوستان عزیز یکی از فدرتمندترین تمرینات مرور هرروزه ی این اهرم رنج و لذته بخصوص در دوره شیوه حل مسائل هرروز که من دارم انجامش میدم دارم احساس میکنم وقتی دارم تمرینهای کارمو انجام میدم میبینم که قبلش اره ام رو تیز کردم یا نه دقیق عینهو یه اره بدست احساس میکنم در حین انجام اون کارهای مورد نظر چنددقیقه پیش اره ام رو تیز کردم که دارم کار میکنم یا نه دارم با اره کند فقط زور میزنم،،
و من هرروز تیز کردن این اره شده یکی از واجبات زندگیم وگرنه فعالیتم چندان موثر نیست،
استاد واقعا هرزمان دارم این آگاهی هارو درک میکنم نه همیشه چونکه فقط وقتی درک باشه آدم میتونه از صمیم قلب تشکرات لازمو کنه
منم هرزمان دارم درک میکنم از صمیم قلبم از شما سپاسگذاری میکنم که چقدر نکات گوهربار و درک و تفاوت بین مرزهای باریک ذهنی و باوری رو باهامون به اشتراک میذاری که اصلا نمیشه براشون قیمت گذاشت حالا کی میشه این چیزهارو درک کرد وقتی که واقعا به تضادها و مسائل مون برخوردیم و واقعا هم دنبال راه حل میگردیم باعث میشه تفاوت بین ارزشمندی و بی ارزشی رو درک کنیم،،
و به خودم افتخار میکنم از اینکه برا انجام اون کارهایی که قبلا یه عالمه تلاش کرده بودم اما نتیجه نگرفتم چونکه اون تلاش های بظاهر بی ثمر باعث هدایت من به راهکاری الان بشه و همچنین تلاش های الان برا هدایت های نتیجه بخش آینده هم برا خودم برا دیگران و همچنین دیشب از تجربیات عملکردی خودم به یه دوستی گفتم اینقدر متحول شد و حالش خوب شد که باعث حرکت کردنش به سمت خواسته اش شد و چقدر باعث میشه دنیای منم قشنگ تر بشه چونکه منم میخوام به اندازه خودم باعث زیباتر شدن جهان و دیگران بشم،
دوستتون دارم بسیار.
سلام به همه دوستان عزیزم در خانواده عباسمنش
سوال1: من به خیلی از خواسته هام می تونم بگم در مجموع نرسیدم، از ثروت و روابط و سلامتی و مهاجرت و …، البته رسیدن و نرسیدن ی چیز صفر و صد نیست، در هر کدوم از این موارد تا حدودی به اونچه که می خواستم میرسیدم ولی یا نتایچ مقطعی بود یا نتایج اون طوری که انتظار داشتم نبود.
سوال2: خیلی از هم دانشگاهی هام به راحتی مهاجرت کردن، با اینکه شرایطشون خیل از من ضعیف تر بود، یا بعضی از هم کلاسی هام براحتی به ثروت و کسب و کار بسیار موفق رسیدن، و من همش از خودم می پرسیدم که چرا با وجود اینکه من مهارت های بیشتری دارم ولی اونها اینقدر موفق تر از من هستن.
سوال 3: به لطف خدا 2 سال پیش متوجه ترمز ها و ایراد های خودم در زمنیه ثروت شدم و با کار کردن روی خودم شرایط مالی ام به کلی متحول شد، ظرف 2 سال از درآمد ماه 2 میلیون به درآمد 120 میلیون رسیدم، اما بعد از اینکه در این زمینه پیشرفت کردن و قانونو بهتر درک کردم متوجه شدم یکسری ترمز های قویتر و عمقی تری دارم که می خوام اینجا درموردش بنویسم که استاد تا حدود کمتری راجع به این ترمز ها صحبت کردن تا جایی که من شنیدم. این ترمز ها در همه جنبه ها باعث میشه که ما به خواسته هام اونطور که باید نرسیم و لذتی که باید از زندگی ببریم نبریم.
این ترمزهارو از این جهت می نویسم که شاید ترمز افراد دیگه هم باشه ولی هنوز بهش پی نبرده باشن و با هم فکری و آگاهی بتونم از سد این ترمز های مخرب عبور کنم.
اولین مورد در رابطه با اصل داشتن خواسته اس، من در یک مدرسه بسیار مذهبی 12 سال درس خوندم، هفته ای 7-8 جلسه دینی و معارف و احکام و … داشتیم، کلاس های دینی مون از کلاس های ریاضیمون بیشتر بود، اونجا به ما آموزش می دادن که انسان خوب، انسانیه که اصلا خواسته نداشته باشه، در واقع می گفتن ما ی نفسی داریم که همش خواسته داره و ما باید جلوشو بگیریم و خواسته های ما هوای نفس هستند که باید با توجه نکردن به اونها پیشرفت کنیم و به خدا برسیم، هرچی بتونیم به خواسته هامون کم توجهی کنیم و روی اونها پا بذاریم انسان بهتری هستیم و معنوی تر هستیم چون پا روی هوای نفسمون گذاشتیم. من خیلی دیدم که استاد در مورد رسیدن به خواسته ها صحبت می کنن و ترمز های بعدش، ولی این ترمز در مورد اصل داشتن خواسته اس و در همون مرحله اول مارو گیر میندازه، وقتی ما اینطوری فک می کنیم اصلا از داشتن خواسته احساس گناه می کنیم چه برسه که بخوایم بهش برسیم.
ترمز بعدی در مورد جهانیه که دراون زندگی می کنیم، توی آموزش های مذهبی ما دنیا کاملا در مقابل آخرت قرار می گرفت و می گفتن دنیا به معنی جای پست و پلیده، جاییکه اومده تا با زیبایی هاش و لذت هاش مارو مشغول کنه و از یاد خدا دور کنه تا ما آخرت رو از دست بدیم و برای اثبات این ادعا کلی آیه و روایت می خوندن، ی روایت این بود که “حب الدنیا راس کل خطیئه” یعنی دوست داشتن دنیا سر منشا همه اشتباهاته، بنابراین ما باید از دنیا بدمون بیاد و دوسش نداشته باشیم و مواظب باشیم تا زیبایی هاش و به قول اونها زرق و برقش مارو به خودش مشغول نکنه و از یاد خدا دور نکنه، حالا تصور کنید وقتی انسان در جهانی زندگی کنه که از اون بدش بیاد جهان چطور به این فرکانس پاسخ میده. کل آموزش استاد در مورد تمرکز بر زیبایی هاست، ولی این ترمز می گه توجه به زیبایی ها تورو از دین، خدا و یاد خدا غافل می کنه و تورو به دنیا که چیز پست و بی ارزشیه مشغول می کنه.
ترمز بدی در مورد دلیل اینکه ما به این جهان اومدیم هست، همونطور که می دونید از دیدگاه استاد و بسیاری اساتید موفقیت ما به این دنیا اومدیم تا خودمون رو تجربه کنیم، خلق کنیم و خودمون رو گسترش بدیم، اما به ما آموزش داده میشد که ما قراره بعد از این دنیا یا به جهنم بریم یا به بهشت و دلیل حضور ما در این دنیا اینکه معلوم بشه ما جهنمی هستیم یا بهشتی، در واقع کل این دنیا یک صحنه آزمایشه برای اینکه مشخص بشه ما کدوم وری هستیم و ما باید هر لحظه نگران باشیم که آیا چه اعمالی انجام دادیم و هر لحظه خودمون رو بررسی کنیم که نکنه گناه کرده باشیم و هر لحظه استغفار کنیم بابت گناهان کرده و ناکرده آگاهانه یا حتی ناآگاهانه ای که انجام دادیم، چون وقتی بمیریم دیگه فرصت تمومه. یعنی کل زندگی باید در پی انجام دادن واجبات و دوری از محرمات باشیم، حالا واجبات و محرمات هم همونیکه در رساله ها نوشته، و در آخر گفته می شد که تازه اگر بتونیم به واجبات عمل کنیم و محرمات رو ترک کنیم که خیلی کار سختیه چون شیطان هم منتظره تا ما رو گول بزنه و به دامن گناه بفتیم و اگر تمام تلاش خودمون رو هم بکنیم بازم احتمالش کمه که بتونیم اون دنیا بهشت بریم مگر اینکه ی امامی، پیامبری چیزی پیدا شه و شفاعت مارو بکنه تا شاید ما بخشیده بشیم و بتونیم بریم بهشت. حالا شما ببینید کسی که همش احساس گناه داره توی چه فرکانسی قرار میگیره و در این دنیا چه بلایی سرش میاد.
برای همه این موارد هم کلی آیه و روایت و داستان نقل میشد.
دوستانی که مذهبی تر هستن بسیار آشنا هستن با این دیدگاه ها، دوستانی هم که حتی ظاهرا مذهبی نیستن خیلی از این دیدگاه رو در وجود خودشون دارن به خاطر فضای فرهنگی کشور ما و پدران ما که خیلی هاشون اینجوری فک می کردن و حتی خودشونم خبر ندارن از ایده هایی که در ذهن ناخودآگاهشون هست.
کامنت رو طولانی تر نمی کنم، امیدوارم بیان ترمز های خودم به دیگران هم بتونه کمک کنه و این مسیر زیبا رو با هم دیگه برای تغییر طی کنیم.
سلام به دوست ارزشمندم
چه ترمزهای ریز و مخفی رو بیرون کشیدین. من هم در خونواده مذهبی بزرگ شدم و الان که دقت کردم همه این باورای محدودکننده رو ته ذهنم دارم. گرچه تصور میکنم با آموزش های استاد من تغییر کردم ولی این باورا از بچگی از پدر و مادرم و یا از مجالس روضه ای که مادرم منو میبرد، تو ذهنم حک شده و خب منم کپی برابر اصل پدرو مادرم هستم مگر اینکه خودم رو تغییر بدم. و این مستلزم شناخت خومه.
از شما سپاسگزارم که به من تلنگری زدید که ترمز های مخفی خودم رو شناسایی کنم.
به نام خداوند هدایتگر
دوست خوبم سلام
ممنونم برای آگاهی هایی که نوشتین
همین الان قبل از اینکه کامنت شما رو بخونم هدایت شدم به فایل
باورهای توحیدی و ثروت ساز حضرت علی در نامه 31
این فایل و حتما گوش بدین
تو قسمت دانلودها هست
دقیقا تمام این موارد که نوشتین تو اون فایل گفته شده و استاد به زیبایی تعبیر کردن
مخصوصا راجب درخواست کردن
که حضرت علی به فرزندش میگه از خدا درخواست کن که گنج آسمان ها و زمین در دست اوست
و خداوند به تو اجازه درخواست کردن داده تا اجابت کنه
و استاد خیلی قشنگ طبق قانون تعبیر میکنن
اتفاقا منم ترمزم تو درخواست کردن از خدا هست که با این فایل ترمزم رو پیدا کردم
در پناه الله یکتا باشید