چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sajjad Abolhasani گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    به نام خالق زیبایی ها که همیشه از طرق مختلف ما را به بهترین ها هدایت میکنه

    سلام خدمت بهترین استاد دنیا و به شایسته خانوم عزیز

    اصللللا کامنت گذار نیستم (دومین کامنتم در این یک سال هست) ولی این فایل بی نهایت منو به فکر فرو برد استاد ممنونتم

    من به خواسته های بسیاری رسیدم به لطف خدا ولی خب هست خواسته بسیار مهمی توی کسب و کارم که هنوز به پیشرفت به نظر خودم عالی نرسیدم

    اول بگم حدود دوساله با عشق وارد بازار فارکس شدم اونم خیلی هدایتی وقتی از یه خواستگاری زورکی به اصرار خانواده سرباز زدم و از خدا با تموم وجودم یاری خواستم هم اون خواستگاری خدا روشکر سر انجام نرسید و به طرز معجزه آسایی به مسیری هدایت شدم که عاشقانه تلاش میکنم و لذت میبرم یعنی همین معامله گری در فارکس

    خب دقیقا پارسال بعد از سال اول کسب و کارم چون تایم سربازیم هم رسید از خدا یاری خواستم تا سربازیم جوری بشه که بتونم به کارم هم برسم خب به لطف خدا و با استفاده از قانون و تجسم و نوشتن در دفترم همش از خدا سپاسگزاری میکردم که خدایا دو روز بهم تعطیلی بده و پنجشنبه و جمعه تعطیلم و میتونم کلی وقت بزارم روی کارم و تجسم میکردم خودمو با ماشینی که نداشتم میرم سربازی و کلی لذت میبردم از این تجسم الان سرباز معلمم و به لطف خدا به جای دو روز تعطیلی 4 روز تعطیلی بهم داده خدایا هزاران بار شکرت و میتونم به کارم برسم توی همین مدت سربازی به لطف خدا ماشین مورد علاقمم خریدم و کلیییی نتایج دیگه

    یه نشونه دیگه از قانون بگم وقتی وارد پادگان شدم همیشه اینجوره که سربازاری امریه باید آموزشی برن و کسری هاشون قبول نیست این قاننننونه نظامه ولییییییی خداگواهه من این قانون رو باور نکردم و به یه دوستم توی پادگان که اونم شرایط منو داشت هر صبح و نهار و شام به همه میگفتیم این نهار آخره شام آخره و ما قراره بریم بیرون در حالی که به هر پاسداری و فرمانده ای میپرسیدی میگفتن نه مگه قانون نظام تغیر میکنه و از این حرفا من همونجا که بودم روی دیوار پادگان این آیه رو دیدم و همونجا میخکوب شدم

    « کسانی که گفتند پروردگار ما الله هست سپس استقامت کردند ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمیشوند»

    خداشاهده همونجا با اینکه هیچ خبری نبود گفتم تمومه ما رفتیم بیرون خدایا شکرت اینم نشونه و از استاد یاد گرفته بودم حالمو خوب نگه دارم حتی از فرماندهی میگفتن موهاتو اصلاح کن من میگفتم نه من قراره برم بیرون و فقط یه نمه روشو زدم تا کمتر گیرم بدن و اصلاح نکردم که قراره بیام بیرون

    حالا اتفاقی که افتاد روز چهارم برای اولین بار در تاریخ نظام به گفته خودشون یه بخشنامه زدن که چون پادگان جا نداره کسایی که کسری دارن میتونن برن و آموزشی نرن

    اون لحظه داشتم فقط اشک شوق میریختم و به لطف خدا فقط ما دو نفر اصلااااا آموزشی نرفتیم و به هرکی میگفتیم میگفتن خیییلی خوش شانسین اما من میدونستم شانس نیست این قانون خداونده این وعده رب العالمینه که اگه احساساتو خوب نگه داری به خواستت میرسی

    خدا رو سپاسگزارم بابت این قانون زیباش

    خب سوال اول

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟ توی همین معامله گری میشه گفت شب و روزمو دوختم نزدیک دوساله و البته پیشرفت های خییلی خوبی داشتم ولی الان که اینو دارم مینویسم همین الان مورخ 25 خرداد 1402 تمام سودی که کرده بودم رو فقط طی دو روز شامل 20 درصد سود سرمایه کلا از دست دادم والان خدا روشکر حداقل ضرر نکردم و سر به سره و میدونم باز هم میتونم سود کنم بارها بارها بارها این مشکل برام پیش اومده تا یه دوره سودآوری نسبتا خوبی دارم بعد یهو همه چی پر میشه

    سوال دو

    چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    موقع گوش دادن به یه دفتر باز کردم عجیب غریب باور مخرب و ترمز ABS نرسیدن به خواسته ها میومد

    بزرگترین ترمزم اینه به نظرم شرررررک شررررک شررررک

    همیشه این تو نظرم هست بیام حسابمو رشد بدم بعد به یکی بگم من رشد دادم حسابو تو بیا سرمایه بده به من تا رشدش بدم و تقسیم سود کنیم و میتونم بگم 99.9 درصد اوقات ایین توی ذهن منه فلانی ( اسم نمیبرم ) که اتفاقا خییییلی ثروتمنده و اتفاقا خودش گفته هر موقع رشد حساب خوبی داشتی بیا بهت سرمایه بدم یعنی یه جورایی من « برای لذت بردن خودم معامله نمیکردم بلکه معامله میکردم تا فلانی بهم سرمایه بده و بی نیازم کنه » من اینو خیییییلی خییییلی توی ذهنم بولد کردم خدایا منو ببخش که شرک میورزم خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش که فقط زبونی موحد بودم خدایا منو ببخش خدایا خودت کمک کن توحیدی تر بشم در عمل نه حرف

    ترمز دوم برای من: احساس گناه

    دوره عزت نفس استاد رو هم دارم و بی نهایییت بهم کمک کرده ولی هنوز جا داره روش کار کنم

    و مورد سوم نداشتن رهایی که میدونم برای خیییلی از دوستان هم همین مشکل وجود داره میخوایم سریع به اهدافمون برسیم و بسیار عجله داریم و این لذت بخش بودن مسیر رو از بین میبره

    خدایا سپاسگزارم بابت قوانین تغیر ناپذیرت

    خدایا سپاسگزارم که ما ارا به راه راست هدایت میکنی

    خدایا سپاسگزارم که استاد عزیزم رو با ما آشنا کردی

    به امید موفقیت بیشتر برای خودم و تمووووم دوستان و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    هدیه گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته و همه دوستانی که این نظر رو میخونند ،من چندین ساعت پیش این فایل گوش دادم و در وضعیت خیلی بدی بودم سال ها بود اینقدر مشکل مالی تجربه نکرده بودم ،یک سال پیش به هیچ عنوان دیگه حاضر نشدم کارمند جایی باشم و کلی کار جدید امتحان کردم تا کار مورد علاقه مو پیدا کردم رفتم یه شهر دیگه دوره دیدم کلی تمرین کردم و مدل زدم و با دست خالی و بدون مشتری یه جایی اجاره کردم امااا اینقدر قبلا قانون معجزه هاشو بهم نشون داده که میدونم نتیجه میگیرم و امروز قوی ترین باور مالی توی خودم پیدا کردم که این همه وقت نمیتونستم به ازادی و ارامش مالی برسم و اون لیاقت و ارزشمندی خودم اینکه من لایق ثروتم این که هنر من و استعداد من ارزشمند…میدونم این چیزی که امروز فهمیدم قراره در های زیادی ب روم باز کنه

    این ده روز اخیر هر روز 10 کیلومتر راه رفتم و فقط با خدا و خودم حرف زدم ساعت ها نوشتم تا ببینیم چی جلومو گرفته ..

    و واقعا نمیدونم چی توی این‌نظر نوشتم فقط میدونم اینقدر هیجان و انرژی توی من شکل گرفت که گفت بیا بنویس و من نبودم که کلمات مینوشتم ‌،هدیه ای بود که احساس رهایی و ارزشمندی بعد سال ها تجربه کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1620 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام به استاد قلب ها

    سلام به دوستای عزیزم

    امیدوارم حال دل همه عالی باشه و در مسیر آگاهی و موفقیت هر روز بیشتر رشد بکنیم

    استاد ازتون بی نهایت ممنونم برای این فایل ارزشمند

    این فایل چقد ادمو به خودشناسی وادار میکنه

    من چه جاهایی اصلا نفهمیدم چرا این رفتار رو داشتم و با فکر کردن به توضیحات شما در این فایل دارم میفهمم که همشون ترمزهای ذهنم بوده که باعث این رفتارهام شده

    استاد من همیشه همه چیز رو به سختی بدست آوردم یعنی همیشه که میگم منظورم چیزهایی که خیلی برام مهم بوده همیشه سخت بدستم رسیده و برعکس از چیزهایی که دل کندم و بهشون نچسبیدم و اهمیت زیادی به انجام شدنش ندادم خیلی زود و راحت بدست آوردم

    استاد من سالهاست دوست دارم ثروتمند بشم و اان حدود دوساله با شما آشنا شدم و اولین دوره ای که گرفتم روانشناسی ثروت 1 و 2 بود و یکم نتیجه گرفتم ولی هنوز به نتایج بزرگ نرسیدم با وجود اینکه با تموم وجود دلم می‌خواد کسب و کار خودم رو داشته باشم و براش تلاش هم کردم

    و حالا ترمز های ذهن من برای این هدفم:

    اینکه من زن هستم و نمیتونم پولدار بشم

    من معلمم و با شغل معلمی نمیشه ثروتمند شد

    من تخصص بالایی ندارم

    من باید خیلی زجر بکشم تا پولدار بشم

    من وابسته به شوهرمم هستم و با خودم میگم اون پولدار بشه منم تامینم دیگه چرا زیاد زحمت بکشم

    من با این تورم نمیتونم بدون سرمایه کسب و کارم رو راه بندازم

    من بی تجربه ام

    من ارتباطات کمی دارم

    مشتری برای کار من کمه

    یا مثلا برای اینکه دوستای خوب و آدم حسابی داشته باشم من خیلی تلاش میکنم ولی همیشه تنهام و خیلی دلم می‌خواد با آدم هایی معاشرت کنم که حالم در کنارشون خوب باشه و انرژی خوبی داشته باشن و ازشون کلی تجربه های خوب پیدا کنم و انگیزه بگیرم

    دوست دارم اخر هفته ها کنارشون خوش باشم و آرامش بگیرم از حضورشون ولی متاسفانه هیج دوست صمیمی ندارم و این منو اذیت میکنه

    به خاطر اینکه ترمز های من اینکه که دوست خوب کمه

    باید خیلی براش هزینه کنی

    باید رفتارت جلو ی دوستات یه جور دیگه باشه

    مواظب باشی هر حرفی رو نزنی و …

    استاد من اصلا نمیدونم چه طوری مقاومت ذهنم رو برای این ترمز ها کم کنم یا باورهای درست رو جایگزینشون کنم

    خواهش میکنم توضیح بدید چه طوری میشه وقتی میدونی ترمز و باور منفی که داری چیه اونو تغییر بدی

    دوستون دارم جان جانان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه و مسعود گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی …

    باوری رو استاد گفتن که اومدم بینش هایی که خودم برای منطق کردنش برای ذهنم گفتم رو ،اینجا هم بگم ..

    استاد گفتن که :

    سیستم عصبی تمام آدم ها مثل هم است …

    بینش و منطقی کردن :

    از آنجایی که خداوند عادل است ،سیستم عصبی انسان هارا دقیقا مثل هم افریده ،و اگر کسی در جایی از دنیا توانسته کاری را انجام دهد ،پس ماهم میتوانیم ،زیرا که همه یک نوع ثابتی سیستم داریم ،حالا اگر کسی فکر میکند که بعضی بهتر از دیگری ست به دلیل اعتماد به نفس و عزت نفسشا است که در کودکی به انها داده شده ..به بعضی در کودکی مدام اعاماد به نفس و‌عزت نفس دادند و‌بعضی به خاطر بلد نبودن یا هر دلیلی مدام کودک‌خودرا سرزنش کردند و به او حس حقارت داده اند ،حالا ان کودک بزرگ شده و فکر میکند دیگران از اون بهترند و این باور غلطی بیش نیست …و میتوانید با کار کردن روی حس ارزشمندی و لیاقت خود این باور را در وجودتان نهادینه کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فائزه گوهری گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    سلام به استاد عزیزم

    چند وقتی بود که من همش این سوال میکردم از خودم

    آخه من واسه رابطه درست با همسرم و واسه به ثروت رسیدن خیلی تلاش کردم اما هیچی جلو نمی‌رفت

    علتش فقط و فقط عدم احساس لیاقت هست ،من خودم رو لایق نمیدونم و این باعث شده که همیشه زندگی سینوسی داشته باشم یک روز بالا دو روز پایین

    چقدر خسته شدم از این سبک زندگی، هر روز تو تمرین ستاره قطبی از خدا درخواست میکنم که خودم لایق بدونم امیدوارم که زودتر بتونم این احساس ایجاد کنم

    امیدوارم بتونم این مرحله رو هم رد کنم حسابی توش گیر کردم،چقدر این عدم لیاقت و باور کمبود اذیت میکنه منو

    فقط دوست دارم هرجور شده باورهای درست جایگزین کنم،خدا هدایتم کنه به راه درست

    استاد شما راه نشون دادین بقیش با ماست که عمل کنیم،چقدر دلم میخواد بتونم مثل شما عملگرا باشم و زندگی خودم واسه همیشه عوض کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    خدایا شکرت ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    سلام دوستان

    خدا رو شکر میکنم برای این همه زیبایی . اسمون ابی . ابر های قشنگ . امروز واقعا بیرون زیبا بود . اسمون پر بود از خلاقیت و زیبایی . ️‍️

    خدا رو شکر میکنم برای رابطه فوق العاده ام با خانوادم . امروز یه مبحث خیلی مهم مطرح شد تو خانواده . من در باره یک مسئله ای با خانواده متفاوت کار میکردم و قبلاً بحث هم کرده بودم . ولی یه چند ماهی هست که تمرکزم رو خودم بود . و فقط به کاری که فکر میکردم درسته فکر میکردم و بحث خودم با خانواده رو تحلیل نمیکردم و دنبال مقصر نبودم . مدت نسبتا زیادی کسی کاری باهام نداشت و این فوق العاده بود و شرتیطی عالی برای تمرکز بر خودم . و الان هم که اون بحث مطرح شد پدرم عصبانی بود ولی مادرم گفت که ممکنه مثل ما فکر نکنه و طبیعیه و کلا همه چی تو چند دقیقه جمع شد و باور کنید من حتی یکلمه هم حرف نزدم فقط ذهنمو کنترل کردم و در حد چند تا مکالمه ساده بین پدر و مادرم تموم شد و اصلا من هم مخاطب قرار نگرفتم . خیلی راحت .

    بعدشم به کار هامون رسیدیم . قبل خواب هم مادرمو بوسیدم و کلا همه چیز عادی و عالی . واقعا خدارو شکر میکنم .

    و یک چیز دیگه برادرم دیروز کمد لباسی رو خالی کرد و من توشو دیدم گفتم عجب چیزیه برای استاپ موشن . ( سبک انیمیشن مثل بره ناقلا یا اقای فاکس شگفت انگیز . فک کنم بعضی ها هم انیمیشن والاس و گرومیت رو یادشون باشه ⁦(⁠◠⁠‿⁠◕⁠)

    راحت توش چراغ چسبوندم و با نمکدون و یه زنجبیل مونده یه دکور درست کردم و انیمیشن ساده با داداشم درست کردم⁩ ⁦⁩ به همین راحتی.

    الان هم دوهفته دیگه ازمون دارم و تمرکز و اولویتم ازمونمه . می خوام نتیجه خیلی خوبی بگیرم . مطمعنم خدا هدایتم میکنه ‍️‍️

    موفق باشید در پناه الله

    فعلا ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فاطمه فرخی کاشانی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    سلام به استاد جیگر طلا و خانوم دلربای محبوبم

    آقااااا چقدر این فایل من بودم و هستم

    خب بذار بگم چیا میخواستم و نرسیدم بهش

    و خیلیا که راحت تر از من بهش رسیدن

    خب من حدود چهار سال است که از همسر سابقم جدا شدم و این خواسته در من به وجود اومد که مستقل زندگی کنم و از خانوادم جدا بشم

    اماااااا چقدر خواستم و نشد

    چندین و چند مرتبه جدا شدم ازشون اما به اجبار و با اکراه بهشون برگشتم و دارم باهاشون زندگی میکنم

    الان یک ترمز پیدا کردم اون هم اینکه من باید پول زیادی داشته باشم تا بتونم برای خودم خونه رهن کنم و اجاره بدم

    این در حالی است که دوستان زیادی میشناسم که برای خودشون خونه زندگی راه انداختن ولی من …..

    خواسته دومم هم یک ازدواج عالی و رابطه عاطفی زیبا که متاسفانه با وجود تمام تلاشهایی که کردم اما هیچ کدوم از رابطه هام به سرانجام نرسید که واقعا نمیدونم دلیلش چی است ؟؟؟؟؟

    باید نشست و ساعتها فکر کرد

    خدایا شکرت برای این فایل که بهش هدایت شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    سلام به همه دوستان عزیز واستاد عشقم ،من باوجود تلاشهای زیاد برای رسیدن به مسائل مالی وزسیدن به استقلال مالی هنوز به نتیجه دلخواه نرسیدم زمان وانرژی دلخواه گذاشتم ،انرژی گذاشتم باوراموتغییردادم ولی هنوز مشکل دارم،نمیدونم باید چیکار کنم نمیدونم چی لازمه وروان شناسی ثروت روکارنکردم میدونم میلیونها باورمحدودکننده هست وهزارراه نرفته وجودداره ازخدا میخام کمک کنه هدایتم کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علی طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 558 روز

    سلام و درود

    من علی طهماسبی هستم 24 ساله

    اعتراف میکنم که من با وجود تلاش فراوان به خواسته هام نمیرسم. من اصولا شخصیتی دارم که تلاش میکنه و انگیزه داره برای اهدافش و فداکاری میکنه. من از اون ادم سخت کوش هام. ولی به هدفم نمیرسم. مثلا:

    وقتی 21 سالم بود تمام زندگی مو گذاشتم که وارد تیم ملی بسکتبال بشم . روزی دو نوبت تمرین میکردم. شب و روز بازی هارو تحلیل میکردم و… هر فداکاری که فکرشو بکنید. مسافرت نمیرفتم وارد رابطه عاطفی نمیشدم و فقط به بسکتبال فکر میکردم. اتفاقی که افتاد من خیلی راحت وارد لیگ یک بسکتبال شدم و فیکس بازی میکردم و اصلا روی نیمکت نمی نشستم. بعد توی اوج آنچنان مصدوم شدم که بعد سه سال هنوزم وقتی راه میرم مچ پام تق تق میکنه و من به هدفم نرسیدم.

    وارد کار ماساژ شدم. توی بهترین سالن ماساژ تهران مشغول شدم و مشتری ثابت داشتم همه چی عالی بود تا اینکه مچ دستم کیست گانگلیون گرفت و ماساژ هم شکست خورد.

    و… چندین مثال دیگه با همین الگو

    حس میکنم وقتی دنبال اهدافم میرم جهان بهم تبر میزنه!

    حس میکنم آنچنان سیلی محکمی میخورم که به کل یادم میره هدفم.

    چند هفته افسرده میشم و بعدش پرو تر برمیگردم.

    این من هستم

    24 سالمه ولی تمام بدنم داغونه

    و از فشار موهای سرم شروع به سفید شدن کرده

    ولی گفتم _ من پرررر رو تر برگشتم همیشه و الانم دارم برای یه هدف دیگه تلاش میکنم

    چون استاد فرمودن که بنویسید ویدیو رو پاز کردم و این چند خطو نوشتم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 666 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، انرژی مقدس جاری و ساری در تک تک مخلوقات خود ، و خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت آرمی قدرتمند عباس منش ،،

    خداقوت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    به به قبل از هر چیز این هیکل زیبای استاد و تحسین میکنم خدایا شکرت صد هزار مرتبه شکرت ،،

    خدای مهربونم خیلی سپاسگزارم ازت دقیقاً همین امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم ،،

    گفتم خدایا چرا پس نتیجه نمیگیرم ،،

    چرا اون که میخوام نمیشه ،،

    مرسیییییی از این هدایت خوشگلت ،،

    چون خودم پام رو ترمزه باباااا ،،

    الله اکبر ،،

    آقا چقدر دردناک ولی ن بچه ها ،،

    اینکه بفهمی خودت نمیزاشتی اون خواستت بیاد ،،

    ولی از این طرف هم چقدر خفن انسان ن ،،

    هر چی دلش بخواد ،، واقعاً بخوادا ن فقط زبونی ،، تق میگن بفرمایید خدمت شما ،،

    آقا هر کی بگه من ده سال پیش این زندگی الانو که توشم نخواستم مطمئن باش چرت میگه ،، امکان نداره ،، حتی اگر به ظاهر هم نخواسته بودیم ذهن و قلبمون فرمانش و صادر کرده بوده ،،

    خدایا تو که کریم بودنت و تک تک مخلوقاتت چشیدن تو که بزرگیت حد و اندازه نداره کمکم کن هدایتم کن چیزیرو بخوام و خلق کنم که به صلاحمه و تو دیدی آینده شو که خیلی خوبه ،، خدایا من تو این دنیا و آخرتت نور امید قلبم به دستان مبارک توعه فقط قربونت برم آره میدونم خیلی جاها کفر گفتم خیلی جاها لغزیدم جلو بنده هات دولاراست شدم اشتباه کردم ، منو ببخش ،، خداجونم منو از کفرر و شرک و دروغ و گناه نجات بده کمکم کن همیشه و همیشه تا لحظه وصالم به وجود مقدس خودت تو مسیر مستقیم خودت باشم ،، لذت ببرم از لمس عشقت مهربونیت ی عمری جاهل بودم در خونه این و اونو میزدم در خونه بنده هات بودم ،،

    خداجونم الان اینجام پیش خودت و بال دارم پر میزنم عشق میکنم از وجودت میبینمت لمست میکنم بو میکشم عطرتو ،،

    امروز خودت داشتی برام میگفتی ،، میگم که بچه هام حال دلشون قشنگ بشه ،، خودت داشتی میگفتی در خونه کی اومدی داری در میزنی !!

    میدونی کجا اومدی !؟

    میدونی کجا فرستادنت ؟؟

    میدونی اینجا کجاست !!

    چرا داری در میزنی !؟

    اینجا در خونه سلطان !!

    آی ذهن کوچیکتو برم !!

    میپرسی سلطان کجا !!؟

    سلطان هستی !! سلطان کل کائنات ، سلطان و فرمانروای کل کائنات ،،

    الله اکبر ،،

    میدونی کی فرستادتت اینجا ؟!

    میدونی اصلا چرا اینجایی !!

    چرا داری در میزنی ؟؟!

    چه کسی بهت اجازه داده بتونی بیای در بزنی ؟!

    آره میدونی ؟؟

    چرا خوشکت زده جواب بده ؟؟

    جز خود سلطان کسی نمیتونه بهت دعوتنامه بده که پسر !!

    آره !!

    آره عزیز ، خود سلطان خواسته که تو تونستی بیای و در بزنی !!

    چرا این اجازه رو داده !؟

    چون کریم دیگه !!

    چون عاشقانه دوستت داره !!

    انقدری دوستت داره که نمیتونی درکش کنی از قدرت درک تو خارج پسر ،،

    یادت نره هاااااا

    هر جا حضورش حس کردی بدون که خودش اول خواسته ،،

    هر جا سلام و درود فرستادی بدون که اول خداوند سلام کرده ،،

    هو الاول و الآخر ،،

    اوست که اول از همه قبل از همه بوده و آخر بعد از همه نیز هست ،،

    لا اله الا هو

    اوست خدای ما و نیست خدایی جز او لا اله الا هو ،،

    خدای مهربونم بهم فهم و درک عطا کن که سوره حمد و توحیدت رو درک کنم ،،

    دلم میخواد توی بند بند وجودم این دوتا سوره مبارکه درک کنم ای رب من ای رب العالمین ،،

    خدای مهربونم ،، صد هزار مرتبه شکرت که حضور گرمت در لحظه به لحظه زندگیم کنارم بودی و هستی و خواهی بود ،،

    خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکرت که منو از لحظه تولدم از قبل از ورود به دنیای فوق العاده ات اشرف مخلوقاتت و لایق بهترینهایت آفریدی شکرت شکرت شکرت خدااااجونم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: