چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهرربان
سلام و درود خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم
روز شمار تحول زندگی من روز دهم
چرا بعضی افراد بد شانس هستن؟
برای امروز آگاهانه کانون توجه ات رو تحلیل کن ودرباره بخشی از آن بنویس
دیروز که فایل هدیه تولد بود و کانون توجهم رفته بود رو هدیه اتفاق جالبی که افتاد هم شام دعوت شدیم اونم غذایی که خیلی دوست دارم لازانیا وهم دوتا گلدون گل خیلی خوشگل بدون مناسبت هدیه گرفتم واقعا خیلی خیلی خوشحال شدم وباخودم گفتم چرا؟ واصلا دیشب یادم نیومد که دیروز توجهم روچی بوده ولی امروز که خانم شایسته مهربانم تو بخش توضیحات خواست که آگاهانه کانون توجهم رو تحلیل کنم دیشب رو یادم اومد یعنی واقعا باورم نمیشه که قانون به این خوبیه به این راحتیه خدایاشکرت فقط باید درهر لحظه تمرکز کنم که دارم یه چی گوش میدم به چی فکر میکنم و چی دارم میشنوم وآگاهانه کنترل کنم ذهن و افکارو گفتارم رو تا یاد بگیرم و عادت کنم تا افکار وگفتار و رفتارم همه طبق قانون باشه ودرهرشرایطی که قرار میگیرم حتی اگه بد هستش کاری کنم که فقط کمی به احساس بهتری برسم وهمیشه یادم باشه که احساس خوب = اتفاقات خوب و
احساس بد= اتفاقات بد
ویاد بگیرم وعادت کنم که اگه ناخواسته ای برام بوجود میاد با هیچ کس حرف نزنم حتی خدا و نخواهم برای اینکه مثلا خواسته باشم توی جمع حرفی برای گفتن داشته باشم از ناخواسته ها از شرایط نادلخواه زندگیم برای دیگران صحبت کنم وبااین کار ایجاد ترحم و دلسوزی و جلب توجه کنم که با این کار باعث جذب ناخواسته هاو شرایط ناجالب بیشتر در زندگیم میشوم.
من ازامروزتعهد می دهم که دیگه از اتفاقات بدصحبت نکنم وتمرکز کنم روی زیبائیها و نکات مثبت و دنبال موضوع های بد نباشم تا اتفاقات خوب بیشتر تجربه کنم.خدایاشکرت شکر به خاطراین قوانین زیبا وبدون تغییرت شکر که منو خالق زندگیم آفریدی خدایا دراین مسیر منو هدایت وحمایت کن تا کنترل ذهن داشته باشم و آسانم کن برای آسانی ها
استادعزیز بی نهایت از لطف شما سپاسگزارم برای این فایل
و بی نهایت از شما خانم شایسته مهربام سپاسگزارم به خاطرتوضیحات اول هرفایل وتمرین دادنتون .
وسپاسگزار شمادوستان عزیز به خاطر کامنتهای فوق العادتون هستم…
خدایاشکرت برای یه روز دیگه…
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
روز دهم از سفر من
درک من از این فایل:
✍🏻آدم ها میان از اتفاقات بد و عجیبی که براشون پیش اومده تعریف میکنن بخاطر
اینکه حس دلسوزی دیگران و جلب توجه اونارو جلب کنن و همش از نبود اعتماد به نفس میاد، چیزی که خیلی از ماها و البته خود من تجربه ش کردیم و ضربه هاشو خوردیم.
✍🏻وقتی که دوس داشته باشید در مورد این مشکلات حرف بزنید یعنی دارید به جهان اعلام میکنید که من از این مسائل بیشتر میخوام که همش در موردشون حرف بزنم و باز هم اتفاقات عجیب و غریب بیشتر که خودت جذبش کردی
✍🏻ولی وقتی به خودمون تعهد بدیم فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم توجهمون میره روی نکات مثبت اطرافمون و انتظار اتفاقات زیبا و مثبت و خوب بیشتر رو داریم و به جهان اعلام میکنیم که خواسته ما خوبی و زیباییه و جذبش میکنیم
✍🏻توی زندگی همه آدم ها تضاد و اتفاقات به ظاهر نامناسب وجود داره،ولی مهم اینه که ما به خودمون قول بدیم که فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم و در این صورت نکات مثبت بیشتری وارد زندگیمون میشه
✍🏻و در نتیجه همون اصل مطلبی که استاد میگه یعنی کنترل ذهن و کنترل ورودی ها با صحبت کردن و توجه به نکات مثبت و زیبایی های زندگیمون
✍🏻و دیدن نتیجه استاد که با تحسین و توجه در سالهای قبل به زیبایی ها و سرسبزی و جاده های تمیز می بینیم الان به بهترین مکان از همه لحاظ رسیده که زیبایی و نکات مثبتش بی نهایته
👣ردپای روز نهم
❤️عاشقتم استاد با آرزوی بهترین ها
به الله هدایتگر
سلام دوستان
به خداگفتم اون چیزی که بایدببینم وبشنوم روبهم بگووزدم رودکمه نشانه
وای پس نکته اینجاست
چندروزه ناخوداگاه به خاطرموضوعی به ناخواسته هام توجه میکردم درموردجابجایی خونه وحالم بدمیشدولی درکل سعی میکنم احساسموخوب نگه دارم ودرفرکانس مثبت باشمدامابعضی وقت هاحواسم نیست ودارم خودمودورمیکنم ازفرکانس مثبت ودراین فایل خداوندبه من هشداردادکه احمداگربه ناخواسته هاتوجه کنی اون روبیشتروبیشترمیکنی درزندگیت وحالت بدمیشه وطبق قانون اتفاقات بدروتجربه میکنی این یک قانونه
خدایاکمکم کن که به خودم تعهدبدم که دراین مسیرالهی فقط درموردخواسته هام صحبت کنم ببینم بشنوم فکرکنم تحسین کنم وتمرکزکنم روی زیبایی هاونعمت های بینهایت تو
چون به هرچی توجه کنی درمداراون قرارمیگیری
به مشکلاتت توجه کنی مشکلات بیشتری روواردزندگیت میکنی
به اتفاقات خوب زندگیت توجه کنی اوندهاروبیشترواردزندگیت میکنی
این یک قانون است_
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم
درمورد تحلیل کانون توجهم که امروز بهم احساس بهتری داد
امروز صبح قبل ار بیدار شدن یعنی بهتره بگم قبل از اینکه چشم هامو باز کنم یه چشمی گوشی را برداشم و چون از شب قبل فایل امروز را اماده داشتم بدون معطلی فایل را پلی کردم . چند دقیقه ای بهش فکر کردم به صحبت های استاد و نوشته هایی که خانم شایسته زحمتشو کشیدن را با جان دل خواندم.
تایمی را کامنت های دوستان در سایت را خواندم.
امروز آگاهانه توجهم را به مناظر طبیعت جلب میکردم چون تو مسافرتم و شمال هستم هر جا رفتم همش قشنگی بود و سرسبزی و مدتی هم کنار دریا بودم توجهم مدام به ابرهای خوشگل موج دریا درختها گل ها …
و بعد به یکی از روستاهای خوشگل و کوهستانی اطرافمون رفتیم و توجهم به ادمهای شریف و ساده ای بود که مدت کوتاهی مهمون روستاشون بودیم با اینکه ما رو نمیشناختن هر کدوم که از کنار مون رد میشدن با لبخند سلام میکردن. و آقای میانسالی که با پدرم خیلی گرم گرفته بود و کلی از باغش برامون میوه آورد و با مهربونی ازمون میخواست بازهم بهشون سر بزنیم.
جالبه قبلش حرف یه لحظه رفت که ادمها اینجورین و … از این حرفهایی که همیشه تو جمع شروع میشه و انتقادهایی که میشه … منم سریع گفتم نه ادمهای خوب زیادن خیلی ها خوبن و بعد رفتیم به اون روستا و انسانهای شریف که باهاشون برخورد کردیم و بعد همون جمع هم شروع کردن به تعریف که چقدر ادمهای مهربونین و…
و بخشی از تمرکز و کانون توجهم هم به افراد موفقیه که چند روزه بهشون هدایت شدم و اینکه از شاگردهای استادن و اخیرا خیلی خوب دارن قانون را اجرا میکنند و نتایج خیلی خوبی گرفتن.
امروز تا جایی که یادمه کانون توجهم آکاهانه روی این موضوعات یعنی سایت و کامنت های دوستان چند فایل از استاد ،
طبیعت بی نظیر شمال ، مردم مهربون یه خطه از شمال
و یکسری از شاگران استاد که خداروشکر نتایج فوق العاده ای اخیرا گرفتن
همه اینها حسم را خوب کردن و کمکم کردن تا ذهنم را کنترل کنم .
خدایا شکرت بابت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم که قوانین را دارم ازشون یاد میگیرم
خدایا شکرت برای این جهان فوق العاده و انسانهای شریف و موحد
به نام خدا
سلام به دوستان و استاد عزیز
این موردو من با پوست و گوشتم حس کردم
متاسفانه توانایی خوبی توی تعریف کردن اتفاقات بد بصورت خنده دار دارم و همیشه اتفاقای عجیب بدم رو بصورت بامزه تعریف میکردم برای همه و نمیدونستم چرا هی این اتفاقات برای من میافته
اولقن بار که این فایلو گوش کردم(حدود 3ماه پیش)دلیلشو فهمیدم و متعهد شدم که راجع به اتفاقات بد صحبت نکنم
نمیگم 100درصد موفق بودم ولی از قبل خیلی بهتر شدم و انصافا اتفاقات عجیب بد توی زندگیم خیلییی کم شده بطوری که توی دوماه اخیر اصلا موردی خاطرم نیست
خدایا شکرت بابت این آگاهی ها و ممنون استاد عزیز
سلام و عرض ادب خدمت شما
چقدر سخته متوجه میشی که خودت زندگیتو خراب کردی
دچار خود درگیری میشی و همش چرا و چرا
وقتی به لطف خدا آگاه میشی
که صد البته فرکانسش را فرستادی که اومده
وقتی هدایت میخای
هدایت میاد
وقتی آگاهی میخای میاد
خب چرا اینها قبلاً نمیومد
وای خدایا شکرت
کاش از بچگی اینها را آموزش میدید
خب الان را عشقه
الان رد پا میزارم واسه موقعی که از پول و ثروت و عشق و شادی و سلامتی اشباع شدم و میام رد پای خودم را میبینم
و میخام بشم شاهد زنده اول برای خودم واسه تغییر
همیشه تغییر و رشد با تضاد همراهه
خب منم استثنا نیستم
من به لطف خدا
دور همه چیز و همه کس را خط کشیدم
به لطف خدا مهاجرت کردم به تهران
الان هیچ ارتباط فیزیکی خانوادگی ندارم
از تماس آمدهای منفی و دیدار با آنها دور شدم
و هزاران محاسن دیگه که مهاجرت دارد
اینستا کلا پاک شده
هرچی گروه داشتم پاک کردم
فقط چندتا که از قبل برای کارم بوده
الان واقعا بیکارم ولی هر روز حرکت میکنم
یه روز بازاریابی پارچه میکنم
یه روز دستفروشی میکنم
یه روز بازار یابی مانتو میکنم
خلاصه منتظر هدایت شغلی هستم
بعضی مواقع بهم میریزم از اینکه از حاشیه امنم اومدم بیرون
خدایا تو شاهد باش
میدونم این روزها طی میشه
سحر نزدیک است
نجواهای شیطان زیاده
خدایا تو کمکم کن تو تویی صاحب من
میخام یه تاجر بزرگ بشم
تکاملم را دارم طی میکنم
فقط سکوت میکنم
و مناجات با خدا
خدایا اول. تا میکنم واسه همه که سرشار از عشق و سلامتی و ثروت و سلامتی باشند به تمام آرزوهاشون برسند و شاهدی بشوند واسه من
که اگر واسم دوستم شد واسه منم میشه
خدایا کمکم کن از صدق دل واسه همه خوبی بخام
حسادت و تکبر و غرور. را ازمن پاک کن
خدایا. کمکم کن
مثل خودت بزرگ بشم و بزرگ فکر کنم
خدایا بزودی میخام بیام و بگم بچه ها به شغل. بخواهم رسیدم. و منم بشم شاهد زنده واسه دیگران
الهی آمین
به نام هدایتگر ثروت آفرین
سلام به همه دوستان
سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.
دهمین برگ سفرنامه من
??????????????
تمرین تحلیل کانون توجه مون:
من یک تجربه خیلی واضح در مورد این موضوع دارم، وقتی پسرم به دنیا اومد، همه بهم می گفتند که خیلی سخت میشه دو تا بچه کوچیک. و تمام اونایی که تجربه اش رو داشتند کلی خاطرات عذاب آور برام می گفتند، هر کی از من حالم رو می پرسید و می گفت چه کارا می کنی، منم شروع می کردم به مرور نکات منفی، و به همین تربیت بچه ها بزرگتر میشدن، و تجربیات منفی من و همچین درد و دلهای من برای بقیه بیشتر. گاهی شرایط جوری میشد که دلم می خواست بذارمشون و برای یک ربع ساعت هم شده از دستشون راحت بشم. تا وقتی که با آموزشهای استاد آشنا شدم و عضو این خانواده صمیمی شدم کم کم توجه ام را از نکات منفی برداشتم، اول شروع کردم به حرف نزدن در مورد اونا، بعد شد ندیدن آگاهانه ناخواسته ها، بعد شد سپاسگزاری بابت شیرین کاری ها و بازی کردن هاشون با هم،
و الان شدم یه مادری که همه میگن چقدر خوش شانسه، چقدر بچه هاش با هم خوبن، حالا همه از شیرین کاری ها و دوست داشتنی بودن این فرشته کوچولو ها حرف میزنند، توی این روزها ساعاتی که با هم بازی می کنند و با هم مهربونی می کنند اینقدر زیادن که اون لحظه های کوچیک که باهم کلکل می کنند به چشم نمیاد.
خدا رو شکر به خاطر وجود، سلامتی و مهربانی و شیرین کاری های فرشته کوچولو هام.
خدا روشکر که قانون رو به من شناساند و به وسیله استاد چگونگی قرار دادن کانون توجه روی نکات مثبت رو بهم یاد داد.
از استاد عزیزم و خانم شایسته و خانم فرهادی و همه عزیزان در گروه تحقیقاتی عباس منش سپاسگزارم که چنین شرایط عالی را فراهم کردند.
??????????????
در پناه خدا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
مرضیه جان چه کامنت قشنگی نوشتی لذت بردم …من بچه هارو خیلی دوست دارم ورابطه باهاشون عالیه خدا حفظشون کنه بچه های عزیزت رو ….براتون آرزوی بهترین ها برای خودتان و بچه های نازتون دارم .
سپاسگزارم دوست عزیزم
خوشحالم که در این سفر همسفر ی مثل شما دارم. مرسی بابت کامنت های عالیت
منم برایتبهترین ها رو آرزومندم.
به نام خدای رحمان و رحیم
دهمین برگ سفرنامه
دو سه روزی بود که حال و هوای عجیبی داشتم نه خوب بودم و نه بد. انگار معلق بودم بین زمین و آسمان . بین خوب و بد. مبهوت و گیج بودم در حالیکه نمیدونستم مبهوت چی… هدایت شدم به تماشای یک مباحثه بین وین دایر و استر هیکس . دیدم و شنیدم برای ساعت ها و در انتها حالم عوض شده بود . بهتم شده بود بغض. بغضی که هر ان ممکن بود بترکه … بعد چند ساعت رفتم توی اتاق تاریک و تنها نشستم و سکوت کردم.. ذهنم رو خالی کردم و ناگهان بغضم ترکید و اشکم جاری شد همینطور که الان جاریه. مباحثه بین من و منبع آگاهی شروع شد.. من گلایه میکردم که چرا بعضی وقتها هستی و گاهی نیستی.. چرا یه جاهایی دستم رو ول میکنی و من رو به حال خودم میزاری..با تمام وجود احساسم رو تو اون لحظات حس میکردم . مثل بچه ای که مادرش دستش رو ول کرده و سراسیمه دنبال دست مادرش میگرده.و پاسخش این بود که من همیشه هستم و این تویی که من رو رها میکنی. هر وقت که داری لذت میبری من اونجام. هرگاه که داری دنبال چیزهای مورد علاقه ات میگردی من اونجام. هر گاه داری احساس رهایی و قدرت و آزادیت رو تحسین میکنی من اونجام . تا وقتی صدای نجواهای ذهنت رو خاموش کنی من رو میبینی و صدام رو میشنوی . امان از وقتی که روت رو به سمت نجواها بگردونی.. اونوقته که آرام آرام از من فاصله میگیری و گاه آنقدر سرگرم نجواهای ذهنت میشوی که فرسنگ ها فاصله میگیری و هر چه بیشتر فاصله بگیری ترست بیشتر میشود و اضطرابت بیشتر و عجول میشوی..گفتم خوب من همینم همین. پس چی میشه اگه هر وقت دیدی دارم فاصله میگیرم تو پیش قدم بشی.. دستم رو محکم بگیری که نتونم برم.. اونقدر بلند صدام کنی که به خودم بیام؟؟ جواب داد سکوت جایگاه ملاقات من و توست.. تو فقط سکوت کن بقیه اش با من… اونوقت تو میشینی تو فرقون و من میبرمت سیاحت دنیا. به همسفرانت بگو خیالتون راحت هیچ وقت اوضاع اونقدر بد نمیشه که نتونید برگردید.. اشتباهی وجود نداره… من یک فنر به خودم و شما بستم که هر چی بیشتر فاصله بگیرید محکم تر و سریعتر به سمت من برمیگردید.. قانون فنر رو همیشه به یاد داشته باش و با ایمان و خیال راحت زندگی کن.
عاشقتونم اونقدری که در تصور و تخیلتون نمیگنجه
دوست خوبم…
چقدر این عشق بازی بین شما و پروردگار بهم حس خوبی داد.
چقدر زیباست که خدا همیشه در لحظه س و هر چقدر زیبایی اون لحظه رو درک کنی خداوند درودر وجودت بهتر لمس میکنی..
خداوند لمس و درک زیباییه ..
خداوند یه جریان جاریه در زمان حال..
هر نفس با ماست …در درون ماست ..
ترکمون نمیکنه وهمیشه حمایتگرمونه…
خدایا شکرت…مرسی که هستی.
عالی بود دوس عزیزم تحسینت میکنم خیلی حس آرامش و اطمینان قلبی تو حرفات بود که بهم منتقل شد
به نام خدایی که مرا به سادگی و با عزت به اهدافم میرساند.
به صورت کلی میتونیم بگیم که: هر آنچه که میخواهیم در زندگیمون تجربه کنیم، در مورد همون حرف بزنیم، در موردش فکر کنیم، بهش توجه کنیم.
وقتی بهش فکر میکنم صفحه ها مثال میتونم بنویسم از شرایطی که راجع بهش حرف زدم و بعد از مدتی توی زندگیم تجربش کردم که اغلب هم منفی بوده خصوصا تا قبل از سال ۱۳۹۶ که با شما آشنا شدم، نمیگم بعد از اون دیگه این کار رو نکردم ولی خیلی سعی کردم تا به اینجایی که هستم رسیدم، همین حرف نزدن هام، قطع رابطه کردن با دوستی که خیلی دوستش داشتم اما چون همش راجع به روابط شکست خورده و مسائل منفی راجع به روابط حرف میزد قطع رابطه کردم، به وضوح بهم ثابت شد که هرآنچه که با این دوستم در موردش حرف میزدیم در زندگی نزدیک ترین افراد خونوادم اتقاق میفتاد و آسیبش به من هم می رسید که وقتی سال ۹۶ با شما آشنا شدم کم کم رابطم رو با دوستای این شکلی قطع کردم، حتی زنگ میزدن که بیا خونم چرا نمیای؟ میگفتم کار دارم نمیتونم و خوب از دستم ناراحت میشد ولی میگفتم بهاش خیلی سنگینه نمیخوام برم، بذا ناراحت بشه. تا امروز هم روی تصمیمم موندم، یک سال پیش بهم مسیج داد بچم به دنیا اومده یعنی نمیخوای بیای ببینیش، یکم حس بدی گرفتم نسبت به خودم خواستم برم، زنگ زدم حالشو بپرسم دیدم باز پشت تلفن شروع کرد به گفتن از مسائل اطرافیانی که با هم به مشکل خوردن و مشکلاتی که تو رابطشون پیش اومده منم گوش کردم و هیچی نگفتم ولی سعی کردم زود خدافظی کنم، یک یا دو روز بعد مشابه همون مشکل رو توی خانوادم تجربه کردم و به خودم گفتم انتخاب کن، دوستت ناراحت بشه یا خودت زجر بکشی؟ کدومو میخوای، تو آزادی که انتخاب کنی.
و البته انتخاب کردم، گفتم نمیتونم بیام، تمام و دیگه اصلا به هیچ وجه حتی حالش رو هم نپرسیدم.
و توجهم رو از روی اون موضوع برداشتم، هر چقدر هم ذهنم ترسوند منو که الان اینجوری میشه حالا اونجوری میشه فقط گفتم ساکت شو، برو، ممنونم و توجهم رو برداشتم، البته یه جاهایی هم ترسیدم دیگه، اما خیلی سعی کردم ، و هیچی تموم شد به خیر گذشت و اصلا انگار این قضیه وجود نداشته و تمام شد.
تو این کار صد در صد موفق نشدم اما زندگیم با ۵ سال پیش از زمین تا آسمون فرق میکنه. خیلی سعی میکنم هرچی میخوام بگم قبلش بگم فقط اگه بازم ازش میخوای بگو
البته میگم یه جاهایی هم نتونستم دیگه
ولی به اندازه ای که تونستم موفق شدم و مشهوده یعنی میتونم به راحتی متوجه بشم که خودم خلقش کردم و همین باعث میشه دفعه بعد راحت تر زبونم رو کنترل کنم.
سلام
یکی از ایرادات شخصیتی من همین صحبت کردن راجب منفی هاست
غر زدنه
غیبت کردنه
و بازتابش سریع در جسمم رخ میده
یعنی سالها من کمرم همش حس گرفتگی داشت!
یکی باید فقط کمرم رو مالش میداد
همش خستگی جسمی! بدون حتی ذره ای کار فیزیکی ها
فقط بخاطر این فرکانس منفی بود
از وقتی سعی میکنم کمتر غر بزنم
درد کمرم رفت کلا!
ولی خیلی این پاشنه آشیله
تا حواسم پرت میشه میبینم دارم غیبت میکنم پشت سر همکار قبلیم
تو ذهنم دارم به رابطه قبلیم دری وری میگم
دارم غر میزنم برای بقیه …
اره احساس قربانی شدن بخاطر کمبود عزت نفسه
بخاطر حس دلسوزی گرفتن از بقیست!
بزرگترین باری که اینکار رو نکردم وقتی بود که یک ساعت و نیم میرفتم دانشگاه
دو بار اتوبوس
کلی پیاده روی(30 دقیقه سربالایی) – فقط یک طرف مسیر
دو بار مترو
هر بار مترو 20 ایستگاه
هر بار مترو دو بار خط عوض کردن
و هزاران دردسر دیگه
وقتی سعی کردم زیپ دهنم رو بکشم
وقتی ساکت شدم و شروع کردم به فایل گوش دادن
خدا یه هدیه بزرگ بهم داد
یه ماشین صفر کیلومتر مشتی
دوستی که کل راه با هم غر میزدیم کلا خودش رفت
و کلی اتفاقات دیگه
ریشه این رفتار از آیات اعراض میتونه باشه
که خدا میگه اعراض کن
یا جاهایی که توی قران از بهشت صحبت میشه یکی از ویژگی ها اینه که اونجا سخن لغو گفته نمیشه!
فقط با گفتن منفی ها به خودم ظلم میکنم
و کار رو برای خودم سخت تر میکنم
اتفاقی که میافته اینه وقتی راجب منفی ها سعی میکنی صحبت نکنی هم کمتر یادت میاد هم کمتر رخ میدن
حتی یک بار با یه آدم راجب رابطه عاطفیم و اون اتفاقات بد صحبت نکردم یکبار پشت سر بنده خدا بد نگفتم
اگر صحبتی شده ویژگی مثبتش بوده که اونم از تعداد انگشتان دست کمتر بوده
کلا این مورد خیلی مهمه و باید جدی بگیرم حسابی!
به امید روزهایی در بهشت برین
در گروه مقربان الهی باشیم