لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانستهاند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگیات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانستهای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبههای مختلف زندگیات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهمتر از همه اگر بتوانی گذشتهات را به یاد بیاوری، به وضوح برکتها و عطایایی را در زندگیات میبینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتنشان را بدیهی و فاقد ارزش میدانی که حتی نمیخواهیبه آنها به عنوان نتیجهای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نمودهای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگیام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم میریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شدهام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران میدانم که چقدر مسئولیت باورهایم را میپذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر میتوانم رابطهای معنادار میان کانون توجهام، ورودیهای ذهنم و اتفاقاتی که در زندگیام رخ میدهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل میدانم؟
چقدر در نگرانیهایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی، توکل و آرامشام بیشتر شده؟
و چقدر ایدههای الهام شدهام را جدی میگیرم و برای اجرایشان قدم برمیدارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل میگیرد، به اندازهای که آن بذر رشد را شروع میکند، نشانههای آن رشد در زندگیات هم آشکار میشود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن، نتایجی را وارد زندگیات میکند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودیهای ذهنت را کنترل میکنی، باید به نداهایی هم که دریافت میکنی، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژههایی مثل تغییر وسیع، نتیجه بزرگ، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانهی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هممدار نشده است. زیرا نشانهی واضح هممداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی میشود که دیگر وسیع و عظیم به نظر نمیآید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر میرسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار میگیری و در آن مدار، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه میکنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگیات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواستهها راهی نداری. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر میخواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر میخواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی میخواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانیها در زندگیات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگیات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ میکنی و چند روزی احساس میکنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار میبینی، سپس سقف را تعمیر میکنی، بعد میبینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض میکنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینهای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب میروی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمیتوانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسیای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمیرسند این است که، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم، مثل وحی منزل نپذیرفتهاند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگیات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمیگذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوهی نگرشات، رفتارات، تمرکزات و احساسات را منطبق بر آن آگاهیای نمایی که تازه فهمیدهای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی، به مرور صورت میگیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کردهای، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها میشنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت میشوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد میشود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانستهای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوههای و نگرش قبلیات سکّان دار ذهنت است و میگوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمیدهی، شما به این شیوه وفادار نمیمانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمیکند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفتهای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است، ریشه دارتر از این حرفهاست، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر میکند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان میدهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر میشود. یعنی به اندازهای که قدرت میگیرند شما را به مسیر راهکارها و ایدههایی هدایت میکند که انجامشان، وضعیت را کمی بهتر میکند و سپس به میزان تعهد شما رشد میکند اما از جایی به بعد، آن رشد تصاعدی شروع میشود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه میطلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهایمان است»، ایجاد نشده، باورها را عامل اصلی نمیدانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان میآوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر میشوی.
بنابراین، تنها راه تغییر نتایج، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها، استادی شایستهتر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمیشناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری میکند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدمها، ایدهها و راه کارهایی را ملاقات میکنی که سبب میشود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راههای بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب میشود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نمودهاند یا ایدهای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائقشان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب میشود، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت میکنی، فکر میکنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمیتوانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه میکند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر میکنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر میکند، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه میپری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطهی از درخت ضربهای وارد میکند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدنها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگیات نتیجه باورهایت است و لا غیر و عدم درک این موضوع که، تغییر باورها تکامل میخواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد میکنند، موجب میشود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفتهام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهنمان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی میتوانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته میشود و ایمان، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو میبیند، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدمها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، میتواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایینتر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد میکنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمتها و برکتهایی که برایش مسخر شده، بیبهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگیات نمایی، نتایجی دریافت میکنی که موجب میشود با من هم عقیده بشوی. به گونهای که به خودت میگویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانستهام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباسمنش
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
با سلام ووقت به خیر خدمت همه دوستان خوبم:
ممنونم از توضیحات عالی که در جواب ،سوال داده شده است و واقعا باید بارها و بارها بخونیم تا یاداوری بشه برامون.
حقیقت هم همینه که مثلا من به نوبه خودم،قبول کردم که باورهای من تمام زندگی مو میسازه،اما اگر میخوام ببینم چقدر در زندگیم به این باور رسیدم ،موقع برخورد با تضاد ،خودش رو در قالب برآشفتگی یا آرامش ،متوکل بودن یا مقصر دانستن دیگران نشان میدهد.
فقط دانستن بهم کمکی نمیکنه،اگرباور جدید، اونقدر در من نهادینه شده باشع ،اونوقت در قالب رفتار جدید خودشو نشون میده.
البته طبیعی هس که در شروع کار بارها به رفتار قبلیمون برگردیم اما مهم این هست که با یاداوری قانون هر چه سریعتر حال خودمون رو خوب کنیم و گرفتارتله شیطون نشویم.
یعنی من قبلا وقتی از مسیر خارج میشدم و تحت عصبانیت ،وارد غیبت میشدم میگفتم دیگه آب از سرم گذشت و بزار امروز رو با این فرمون برم .
یعنی قشنگ روز بعدش من دچار عذاب وجدان میشدم و دچار بیماری میشدم که خودم رو تنبیه کرده باشم.
میخوام بگم حالا خیلی زودتر مچ ذهنم رو میگیرم و نمیزارم زیاد منو تو ناخواسته ام جلو ببره.
البته هیچ وقت نمیتونیم ۱۰۰ درصدحریف نجواهای ذهنمون بشیم ولی به اندازه تلاشمون جواب میگیریم.
اصل بعدی تکامل هست،یعنی چون ما ذاتمون عجول هس ،عجله داریم.ولی هیچ وقت یه شبه به جایی نمیرسیم.
من که خودم نمونه خوبی بودم،یعنی بسته های آموزش زبان رو به سرعت تمام کردم،چون به صورت خوداموز بودنن،وواقعا هیچی از مباحث مطرح شده در دو بسته آخری متوجه نشدم و اگر بسته های اولی رو یادگرفته بودم به خاطر این بود که اون مباحث از دوران راهنمایی تا دانشگاه برام تکراری بودن و من به راحتی فقط مرورشون کردم ولی دو دو بسته آخر،مطالب کاملا جدید بود و منم به سرعت نورخوندم وواقعا اصلا یادم نمیاد که اینها را کی خوندم؟
سلام به استاد بزرگوارم و دوستان عزیزم
من خدا رو خیلی شکر میکنم به خاطر حضورم تو این خانواده گرم و صمیمی و به خاطر این سوال خیلی خوب که مطرح شده که سوال من و خیلی های دیگه هست من هم واقعا چون با تمام وجود روی تغییر باور ها کار نمی کردم به قول استاد چند روزی اوضاع خوب میشد و دوباره همه چیز به حالت اول برمی گشت در اصل منتظر بودم یه اتفاق خاصی بیفته ولی به لطف خدا وقتی قانون تغییر باور هارو درک کردم و متعهد شدم تازه زندگیم خدا میدونه که چقدر قشنگتر شد و من به معنای واقعی زندگی میکردم و از تمام لحظه های زندگیم لذت میبردم اینو فهمیدم که باید از همینی که هست لذت ببرم منتظر معجزه نیستم چون فهمیدم تمام زندگی یعنی معجزه یعنی عشق یعنی خوشبختی و همین طور اتفاقات خوب وعالی برام میفته واقعا خوشحالم و خدا رو شکر میکنم خدایا عاشقتم خدایا شکرت به خاطر همه چیز تمام دنیا مال منه چون خدا رو دارم
به نام الله یکتا
چقدر لذت بردم از این آگاهی ها از این پاسخ منحصر به فرد واقعا ارزش چندین بار خواندن رو داره که به خورد ذهنمون بره
و اشک از چشمام جاری شد چون یادم به خودم افتاد
واقعا قابل تحسین هست که اینقدر زمان و انرژی میگذارید که پاسخ به سوالات بدهید
درمورد اصل اول من هم اون اوایل واقعا درک نکرده بودم و پیش خودم فکر میکردم که من که باور کردم من که قوانین رو پذیرفتم و دیگه تموم شد روی باورهام هم کار کردم !
فکر میکردم که تنها این راه درسته
ولی میدیدم نتایج در زندگیم نیست نتایج خوب حتی کوچک
ولی وقتی که واقعا باور کردم و واقعا پذیرفتم قوانین رو و ورودی هام رو کنترل کردم خیلی دقیق شدم و همت کردم و گفتم اینجوری نمیشه من زندگی بهتر میخوام واقعا همه چیز تغییر کرد و نتایج کوچک به قول استاد نشانه ها اومد و وقتی نشانه ها میاد یعنی تو مسیر درست قرار دارم پس همینو ادامه میدم و نتایج اومد من هرچقدر بیشتر کار میکردم روی خودم نتیجه ها بیشتر و خیلی بهتر میشد
اما تا اینکه من قانون تکامل رو هنوز درک نکرده بودم و فکر میکردم که باید زودتر از اینا به اون خواسته و ها آرزوهام برسم من واقعا یه آدمی بسیااار عجول بودم خیلی زیاد میخواستم یک شبه به همه چیز برسم
ولی خب برای درک یه قانون اگر فهمیدی و درک که هیچی ادامه میدی ولی اگر درکش نکردی جهان بهت میفهمونه تاا بفهمیش مشت و لگد رو میخوری تا بگیری قضیه چیه
منم جهان گوشمو پیچوند یادم دادم خیللللی قشنگ قانون تکامل رو فهمیدم خیلی قشنگ یادم داد
الان میفهمم که چه زجری میکشیدم وقتی هنوز این قانون به شدت مهم و تأثیرگذار رو نفهمیده بودم
اما خب همین درک قانون تکامل هم تکامل میخواد !!
یعنی من کم کم فهمیدمش یه شبه این اتفاق نیوفتاد و من درکش نکردم
و خیلی یا ذهنم درگیر بودم و هرچی منطق براش میوردم هیچ اثری نداشت واقعا کلافه ام کرده بود اون نجواها خب فکر میکردم دیره من اگر الان نرسم به خواسته هام بعد دیگه نمیتونم و یجورایی خودمو مقایسه میکردم با بقیه
یه روز به خودم گفتم ،خیلی جدی تو آینه وایسادم به خودم گفتم خب اینهمه عجله میکنی و نمیذاری تکاملمون رو طی کنیم نمیذاری که باورهای درست رو جایگزین این ترمز ها کنیم که چییی؟! خب اوکی رسیدیم به این خواسته ها که میخواستیم
واقعا هیچ لذتی نداره اینجوری به خواسته هام برسم که بعدش بگم همیییین ؟؟!؟ این بود اون خواسته ها میخواستمممم؟!
من نمیخوام اصلا اینجوری به هدفام برسم میخوااام تو مسییر رسیدن بهشون لذذذذذت ببرم لذت ببرم میفهمی ؟
که اگر حتی نرسیدم بهشون و مرگم فرا رسید بگم من همش لذت بردم و راحت برم
و باورتون نمیشه ذهنم ساکت شد
و من تا الان میشه گفت قانون تکامل رو خوب یاد گرفتم نه اینکه کاملا ها نه ولی هنوز حواسم هست یعنی حواسم هست که تکاملم رو باید طی کنم تا ذهنم میخواد عجله کنه تا نجواها میان سریع مچشونو میگیرم میگم نه نه تکامممل ، تکاملمون رو طی کنیم میدونم میرسیم
و نمیدونید چقدر لذت میبرم و دارم میبرم چقدر خیالم راحته چقدر آسوده ام
چون :
توکل دارم و میکنم به ربم که منو به خواسته هام میرسونه ( همین توحید رو هم برای درکش تکاملمو طی کردم و دارم میکنم)
و از همه مهم تر میدونم تا وقتی قانون تکامل هست جایی برای عجله داشتن و نگران شدن نیست و آسوده از مسیر لذت میبرم و بیشتر خدا رو میفهمم و درک میکنم
( البته برای درک بهتر قانون تکامل ترمزهام رو شناسایی کردم و منطق و الگو آوردم همچنان هم دارم کار میکنم )
به نام خدای مهربانم…
سپاس از شما مریم عزیز که انقدر جواب کامل و آگاهی دهنده ای دادید،،،
باید چندین بار بخونم که بتونم کامل درک کنم، چون هرچی درک بیشتر بشه، لاجرم به عمل کردن ختم میشه، عملی از روی احساس خوب در هر لحظه،،،
باید یاد گرفت هر روز و هر لحظه، احساساتمون رو چک کنیم که در مسیر خواسته هامون هستیم یا در خلاف جهت خواسته ها…
و این باور رو که «هر اتفاقی می افته، هر شرایطی که توش هستیم، فقط و فقط نتیجه ی فرکانس ها و باورهای خودمون هست»
چجوری میشه باورها رو به سمت مثبت تغییر داد با تکرار، مثلا تو ثروت، این باور که «پول دراوردن راحتترین کار دنیاست»
اگه مرتبا تکرار کنم گوش کنم و این جمله رو جوری بگم که احساساتم رو درگیر کنه و لذت ببرم و حسمو خوب کنه…
اون وقت که کم کم قدم به قدم این باور نهادینه میشه…
و وقتی این باور در ذهن نیمه هوشیار نشست، اونوقته که ایده ها و شرایطی پیش میاد که پول رو راحت به دست میارم، راحت خلقش میکنم…
خلاصه با تکرار مداوم همراه با لذت میشود راحت به خواسته ها رسید و توش موند…
ممنون از پاسخ قشنگتون ♥
سلام
بسیار عالی بود خانم شایسته عزیز …خدایا شکرت
ما به محض کار کردن روی باورهایمان اتفاقات و نشانه های کوچک را میبینیم که نشون دهنده ی اینه که فرکانس های جدید مون آن پول آن نعمت آن فرصت و …وارد زندگیمون کردند.این یعنی مسیر مون درسته و این یعنی خودمون خالق زندگیمون هستیم.حالا باید ایمانمون قوی تر کنیم….حالا باید بیشتر روی باورها مون کار کنیم…..و مهمترین چیز با احساس خوب در این مسیر باشیم.از تغیرات لذت ببریم.
بعد از شناخت اولین اصل و قانون جهان که این خودمون هستیم که اتفاقات زندگی مون خلق میکنیم .
دومین اصل قانون تکامل هست. بدانیم باورها یه شبه بوجود نیامده و تغیر باورها تکامل میخاد باید کم کم باورها را ساخت و قدم به قدم مسیر را با لذت طی کرد.
این جمله خیلی تاثیر گذاره
///اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده معنایش این است که هنوز تغیر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.///
تغیر عمده فقط فقط با ساختن باور جدید و قدرتمند کردن آنها و گوش دادن به الهامات و قدم برداشتن میسر است.
سلام دوست خوبم ندا خانم عزیز خیلی عالی نوشته بودی این کامنت را خیلی چیزهای رادروجودم بیدارشدسپاسگزارم
سلام دوستان خوبم
واقعا این متن عالی بود
حتی تصمیم گرفتم این متن را پرینت بگیرم برای خودم تا همیشه همیشه داشته باشم و بارها آنها را بخوانم
می دانم که موفق خواهم شد
می دانم که به بهترین خودم تبدیل خواهم شد
می دانم که باید تلاش خودم را انجام بدهم .و آماده ام برای این جهاد اکبر
خداروشکر که وارد این مسیر شده ام
ممنون از خدای فراوانی ها
سلام خانوم شایسته
این متن صرفا برای شما نوشته شده است :
ماجرا از چند روز قبل شروع شد
یعنی زمانی که من در بخش جواب های عقل کل به یکی از مقالات شما هدایت شدم ( که همین مقاله ای هست که این پیام رو زیرش براتون میزارم )
همون طور که چند روز پیش توضیح دادم اصلا اهل مطالعه ی مطالب آزاد و …. نبودم مگر در موارد اجباری مثل کتب درسی و دانشگاهی و غیره .
از روزی که به این مقاله هدایت شدم ، مقاله تون رو در فایل ورد ذخیره کردم و مدام میخونم و میخونم و میخونم و لذت میبرم و اتفاقات عای برام رخ میده .
من تا قبل از این فکر میکردم یا بهتر بگم باورم این بود که باید حتما به سرچشمه متصل باشم تا آگاهی ناب و اصیل رو دریافت کنم
( یعنی فقط و فقط فایل های استاد رو گوش میدادم و بقیه رو بلاک کرده بودم )
ولی همیشه یه حسی بمن میگفت یک حلقه ی مفقوده این وسط وجود داره که نمیتونم به آگاهی هایی که خدا از طریق استاد عباس منش بمن منتقل میکنه عمل کنم مثل کسی که یک دونه هارد پر از اطلاعات خالص و ناب داره ولی نمیدونه باید باهش چکار کنه
و یا اینکه میدونه ولی سر در گم هست و نمیدونه از کجا شروع کنه .
وقتی به این مقاله رسیدم اون حلقه ی مفقوده رو پیدا کردم ( یعنی شما رو )
کسی که به شششششدددددددتتتتتتتتتت قدرت انتقال بالایی از طرق تایپ و نوشتن داره و با استاد زندگی کرده .
کسی که این آگاهی هایی که استاد بما منتقل میکنه رو در رفتار های استاد دیده و با اون باور ها زندگی کرده .
من یک پیشنهاد دارم لطفا با استاد مشورت کنید و انشاالله به نحوی که براتون آرامش بخش و لذت بخش باشه انجامش بدید
شما میدونید که استاد شخصیتی داره که دوست نداره وارد جزِئیات زندگی خودش بشه و به حریم شخصیش خیلی پایبند هست و از طرفی آگاهی ای که از خدا میگیره رو منتقل میکنه و میگه حالا خودتون باید انجامش بدید .
یعنی چیزی که اکثرا ما راجبش مشکل داریم
استاد بارها گفتن که من راجب اطرافیانم بسیار سختگیر هستم . ولی از طرفی کاری میکنم و طوری بهشون انگیزه میدم که در نهایت از بودن با من به افزایش اعتماد به نفس و افزایش نعمت و ثروت برسن .
و چه کسی بهتر از شما و مایک
پیشنهاد من اینه که بخشی به سایت اضافه بشه که بچه ها فقط از شخص شما ( سرکار خانوم شایسته ) سوالاتی رو بپرسن و شما یا مایک توسط خاطره ای نزدیک به اون سوال و یا با یک مقاله ( با توجه به تجربیاتتون در زندگی با استاد ) بهش جواب بدید
مثال :
من سوال میکنم وقتی یک ترمز پیدا میکنم ، چطوری پام رو از روی ترمز بردارم ؟
شما به عنوان خانوم شایسته به خاطراتتون رجوع کنید و زمانی رو بیاد بیارید که خوده استاد یا خودتون یک ترمز برای خودتون پیدا کردید
و استاد چطوری شمارو با اون روش های سخت گیرانه کمک کرد که اون ترمز رو بردارید یا خوده استاد چطوری اون ترمز رو برای خودش برداشت ،
یا مثلا من راجب شرط بندی سوال میکنم ؟
و شما یا مایک راجب اون خاطره ی شرط بندی و دلایلی که استاد در سفر به دور امریکا مایک رو از شرط بندی منع کرد
به صورت یک خاطره یا یک مقاله به صورت جز به جز همراه با دلایل منطقی و عقلانی و قرانی که استاد به مایک جواب داد برای ما بنویسید
مطمعنم و شکی ندارم که نتایج خیره کننده ای برای سایت و خانواده ی صمیمیمون به همراه خواهد داشت
چون قدرت قلم و نحوه ی نگارش شما فوق العاده بالا و عالیه و به خوبی به دل آدم مینشینه
پیشاپیش ازتون سپاسگزارم
جناب وحدتی لازم نیست از استاد یک بت دست نیافتنی بسازید اینکار برخلاف اصلی ترین آموزه های اوست که میگوید شرک نورزید.بهتر است همان دوره ها و فیلمهای استاد را که دارید را عمیق شوید و به درون خود رجوع کنید.شرط بندی هم که معلوم است چه عیبی دارد :طی نکردن مدارهای تکاملی است
سلام به همه دوستان عزیز
همون طور که استاد عباسمنش عزیز بارها گفتند این عقل کل واقعاً گنجینه عظیم و باارزشیه.
خدا رو شکر که به دنبال یافتن یک جواب به اینجا هدایت شدم و این متن ارزشمند رو خوندم.
مریم جان عزیزم بسیار ازتون سپاسگزارم که این مطالب ارزشمند رو مدون کردید. و اینطور شسته رُفته و منظم قوانین رو به ما یادآوری کردید.❤️
این جمله شما رو باید آویزه گوش کنم:
باید آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری.
ما در طول مسیر، چون به صورت تکاملی روند رو طی می کنیم، مدام یادمون می ره که چه نتایجی کسب کردیم و اوضاعمون چقدر بهتر شده. بنابراین انگیزهمون کم می شه و اون شور و شوقی رو که در ابتدای مسیر داشتیم، از دست می دیم.
راهکار چیه؟ بیاییم نتایج کوچیکی رو که کسب کردیم، ببینیم.
یعنی وضعیت قبل از این مرحله رو به یاد بیاریم و ببینیم که وضعیت و نتایج امروزمون، هر چند با شرایط ایدهال نهایی فاصله داره، ولی به نسبت شرایط قبلیمون پیشرفت و بهبود تلقی می شه.
پس بیام این نتیجه الانم رو ببینم و تایید و سپاسگزاری کنم و قدم بعدی رو بردارم.
و مدام در چرخه انگیزه، اقدام، نتیجه و دوباره انگیزه… باشم.
خدایا شکرت
خدای من باورم نمیشه حتی یک خط از این مقاله هزاران نکته توشه ،من شروع کردم این عبارت تاکیدی رو هزاران بار به خودم بگم که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا حاصل باورهای من است رو بگم اما وقتی یک بار دیگه این مقاله رو خوندم دیدم اونجا نوشته شده تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا (واقعا )بدون استثنا حاصل باورهای من است و این یک کلمه (واقعا)چقدر به باورهای من کمک کرد اخه من عبارت رو میگفتم ولی ته قلبم قبول نداشتم و این یک کلمه تمام باورهام رو تغییر داد که واقعا تمام اتفاقات همه ی اتفاقات حاصل باورهامه …خدای من واقعا هزاران بار باید این مقاله روخوند
وای خدای بزرگ چقد این متن به من کمک کرد.فوقالعاده بود.الهی که هر چی از خدا میخوای بهت بده.هر چند که میدونم کسی که انقد دقیق قوانین رو فهمیده و اجرا میکنه قطعا هر چی بخواد رو بوجود میاره.الهی که همیشه شاد باشی که نمیتونم تاثیر حتی لحظه ای این متن و تاثیرش رو ی افکارم رو که چطور در لحظه روی شغلم تاثیر داشت بیان کنم.وای منو از یه خواب بیدار کردین!از این مه چطور قوانینی که منو تا حالا به اینجا رسوند فراموش کرده بودم.اثلا باورتون میشه فقط با خوندن این متن زنگ خور گوشی من برای مشتری چقد بالا رفت یهو!!!!!!!خدایا شکرت که دوباره چشمامو باز کردی.خدایا ثدهزار مرتبه شکر.خدایا ببخشش منو که این همه قدرتتو فراموش کرده بودم.تو بهترین منی.تو تمام منی.تو خود منی.تو درمتی و من از همه جا بی خبر.خداروشکر.خداروشکر.خداروشکر
جربیاتم
من چون وسواس فکری شدید داشتم خیلی تو این موضع مونده بودم که وسوسه های همیشگی مغزم و چطور از الهامات تشخیص بدم اما الهامات زمانی اتفاق افتاد که این کارها را کردم
اولش یک کفش را تصور کردم و خیلی دلم میخواست بدانم چگونه ب آن میرسم ( شرک و دخالت در کاری که خدا گفته خودش انجام میدهد)
بعد حودم رفتم تا همان مغازه کفش فروشی و انتظار داشتم حالا به حالت اعصاب انگیزی این کفش را بخرم اما در کمال ناباوری اصلا و ب هزاران دلیل نتوانستم!
بعد به مدت حدودا یک ساعت کاملا نا امید شدم اما حسی گفت این سوال را سرچ کنم ک چرا قانون جذب برایم جواب نداده و به این سایت هدایت شدم و متوجه شدم در ناخودآگاه من این باور وجود داشته که آن کفش گران است ( کمبود باور فراوانی) و چرا به مغازه بغلی که تخفیف دارد نروم و نفسم از جای گرم بلند میشود ( باور کمبود لیاقت )
فعالیتم را در سایت شروع کردم و روی کلید واژه در فایل های دانلودی که کلیک میکردم یک سری مباحث تکراری میدیدم مثلا مصاحبه های استاد در همه کلید واژه ها بود و من با اینکه شک کرده بودم بع این موضوع با خودم گفتم حتما این فرق دارد حتما خدا میخواهید این فایل را چندبار گوش کنی و حدودا سه چهارروز کامل درگیر دانلود فایل ها بودم و هر زمان خانه را سکوت میگرفت یکی از سخنان استاد را گوش میکردم و به صفحاتی در گوگل هدایت میشدم که یا خود کلمه جذب را میدیدم یا بع اشعار مولوی هدایت میشدم یا در جایی نوشته بود سخن ایشان راست هست و ..
اما این به راحتی ب دست نیامد
اگر حس میکنی قانون را فهمیده ای … ساعت ۳ نصف شب برو وسط حیات یا تاریک ترین جایی که ممکن است پیدا کنی … تا ببینی مثلا یکی از قوانین را که میگوید جن توهم است در عمل چقدر میتوانی درک کنی و حس ترس را نداشته باشی !
مثلا خودت را ملزم کنی به فلان نقطه از انبار ( که ترسناکترین بخش انبار است )با چشم کاملا باز دست بزنی و بعد با قدم های آهسته و با لبخند برگردی و هرگاه حسی به تو گفت بایست بایستی شک نکنی و دوباره قدم برداری!
در موضع خودم که کمبود اعتماد به نفس موج میزد خودت را به زور مجبور کن بروی جلوی آینه و هرچه که از قانون فهمیده ای را برای خودت تکرار کن .
صدای خودت را به عنوان آلارم صبحگاهی همراه با یک موسیقی بدون کلام و الهام بخش ظبط کن و صبح ها به جای ساعت با آن بیدار شو
خودت را مجبور کن ۲۴ ساعته لبخند بزنی
هرررگونه حس غیر انسانی اعم از خشم و حسادت به تو دست داد سریع در حد یکی دوثانیه ( نه بیشتر ) تأمل لبخند بزن و سریع نفس عمیقی بکش و حال خودت را خوب کن درجا
درجا که میگویم واقعا به معنی کلمه سریع و در چشم به هم زدنی
تفاوت نجواهای الهی و شیطانی
هرگونه نجوایی که شبیه حالت های قبلی ات باشد ( آدم قبلی) و ( عادت هایی ک داشته) مثلا یک حسی بگوید این لیوان را دوباره بشور پس این همان آدم قبلی ست و نجوا … نجوای شیطان است !
اگر دیدی کسی به تو چیزی گفت و تو دز آن لحظه کاااااااملا آرام و ریلکس بودی شک نکن به آن حرف
یا اگر شک کردی سه بار بگو ( ای ذات لایتناهی به من بگو که مثلا این نامه را بنویسم یا نه ) سه بار بگو با حالت مراقبه کامل ( یک موسیقی بی کلام ارامش بخش هم بگذار و کاملا خودت را وصل ببین به یک نیرو مثلا برای من رنگ آن نیروی باریکی که به بالا متصل هستم سرخ است یا هر رنگ دیگری که بتوانی انرا در تصورت کاملا ببینی ( در یک حالت بدنی مرتب قرار بگیر ) سپس هرچه به تو گفته شد انجام بده و اگر متوجه نشدی باز آن جمله را تکرار کن
من با هفت هشت روز فعالیت در این سایت آرامشی را یافتم که با ده بار شوک الکتریکی نیافتم
سلام به استاد جانم و خانم شایسته عزیزم و بچهااای سایتت
الان که دارم این کامنت مینویسم اینقدر دلم برای همتون تنگ شده که نگو
نمیدونم چطوری بگم که چقدر دلم میخواست بیام کامنت بذارم و نظرات دوستای خوبم بخونم
خدایاشکرت که دارم مینویسم
حدود ۱ سال و چند ماه فایل گوش میدادم از فایل های رایگان تا محصولاتی داشتم
و مابین اینا مقاله میخوندم
آخر سال ۹۸ هم برای این مقاله یه کامنت گذاشتم که در صحفه ۲ هست
اما الان که دارم مینویسم با یه تجربه و آگاهی اومدم که واقعا خداروشکر میکنم خداروشکر میکنم
دو روز پیش بهم الهام شد بهش رسیدم
من دقیقا از جمله افرادی بودم که میگفتم خدایا چرا اینقدر فایل گوش میدادم حتی توی خواب
نمیدونم چقدر فایل الله مالک است گوش دادم چه بیرون از خواب چه توی خواب
ولی هر روز ترسام بیشتر میشد ، وابستگی هام بیشتر میشد عزت نفسم میومد پایین
اصلا خودمو باخته بودم منی که عین کفتر سفید قبلش داشتم رها به سمت جلو میرفتم
خلاصه اینکه چرا خداجون این همه فایل گوش میدم ولی نتیجه ای نمیگرم
خیلی ز دوستان میخوندم کامنتاشون رو که نوشته بودن ما از فایل های رایگان پول ساختیم تغییر کردیم
به محصولات حتی گردن تر استاد رسیدیم و …
تغییر کردیم
حالا من پایه ای ترین دوره استاد یعنی راهنمای عملی داشتم ولی همش حسرت میخوردم چرا نمیتونم از حرفهای استاد توی این دوره استفاده کنم واقعا چرا؟؟؟
اوایل تا یه مدتی ذهنم میگفت کسی با دوره راهنمای عملی اصلا نتیجه نگرفته و فلانه ، راهنمای عملی چیه باو ثروت۱ خوبه باهاش پول بسازی یا عزت نفس ،راهنمای عملی که معلوم نیست به تو چه موصوعی مشخصی یاد میده
من صادقم راستش بگم با اون همه ادعایی که داشتم از فهم قوانین گول نجواها رو خوردم
تا همین دو روز پیش که فهمیدم قضیه چیه
تغییر باور کشکی نیست
یا همون جمله معروف استاد که میگه باورها یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه از بین برن
اساسا باور با تفکر آگاهانه بدون تعصب و با منطق ساخته میشه
یعنی من هر چقدر فایل گوش بدم ولی باورهام هنوز همون باوراس دقیقا مشابه باورامون نتیجه میگیرم
اینکه استاد میگه جهاد اکبر راه بنداز
این جهاد اکبر راه انداختنم باید بفهمی یعنی چی
باید بفهمی که سیستم چطوری باز خورد نشون میده
من یک سال چندماه با تعصب به فایل ها و حرفهای ستاد داشتم زندگی میکردم و به خیال خودم فکر میکردم همین که فایل میذارم دیگه درست میشه اما ، راستش بگم ته دلم شک بود نم بود خورده شیشه های نگرانی بود و الان که یادم حرفهای خانم شاییسته میوفتم که توی مقاله هاش نوشته بود ۱ درصد تنها یه درصد اگر راه رو برای نفوذ شیطان باز بذاری اون کار خودش خودکار انجام میده
یعنی صدر صد بخوای تغییر کنی
الان دارم اون همه مقاله هایی که در مورد این مسئله ام میخوندم بیاد میارم
دوستان عزیزم نه تعصب به باورهای قبلیتون اجازخ میده آزاد باشین نه تعصب به استاد عباسمنش و حرفها و محصولات
واقعا تعصب تعصبه زنجیره حتی اگر به سایت عباسمنش دات کام باشه
من برای زندگی خودم باید آزاد اندیش باشم و در آزادی ذهن این تصمیم بگیرم که به مسیری عباسمنش میگه برم یا به مسیری قبلا داشتم میرفتم
این به نظرم زندگی واقعیه
این اون زندگیه که همیشه آرزوشو داشتم این اون زندگیه که بهت هویت میبخشه
احساس هویت میکنی
موضوع اینه که تا زمانی که به حتی استادم تعصب داریم چون یه سری حرفهایی الهام بخش میزنه چشم و گوش بسته میگیم درسته و نه فکری میکنیم نه سوالی از خودمون یپیرسیم نه پیگیر میشیم
نه عزیزانم به نظر منااا اینجوری تغییر اتفاق نمیوفته
این چه فرقیییی میکنه چه فرقی میکنه با قبل
به نظررر منااا چه باورهاب قبلی و چه این حرفهای استاد بدون اینکه فکر کنیممم و از وجودمون بخوایم ک بفهمیم هییییییچ نتیجه ای نمیگیریم من که نتیجه نگرفتم .
چرا؟ چون باوری که پشتش منطق نباشه نمیتونی باورش کنی بهش عمل کنی
من توصیه میکنم تا زمانی که حرفهای استاد توی فایلهایی رایگان میذاره انقلاب بپا نکردین وجودتون تغییری نکرده جهادی راه ننداختب محصول نخر
چون محصول با فایلها هیچ فرقی نمیکنه
به امید روزهای زیبا همراه با نتایج پر قدرت که حقیقتا نتایج الهام بخش تداوم حرکت های ماست .
تمام.
سلام مریم ِ عزیز و ارزشمندم
برات هدایتی میخوام بنویسم چون گفت اینجا بنویس ، پس با عشق بیا همراه بشیم با کلام ِ خداوندم که در این لحظه احساس آرامش و عشق بی نهایت دارم
جان ِ دلم ایمان ایمان ایمان ایمانه که به دل ِ آدمی آروم و قرار میده ایمانه که در آغوش خدا به راحتی و آسونی به هر چیزی که میخوایم ما رو میرسونه
یه وقت اگه جایی احساس کردی متوقف شدی تغییر نکردی فکر نکنی از آغوش خدا جدا شدیا ،اتفاقا اون لحظه نزدیک ترینی مگه استاد رو میبینی داخل فایلا؟ اره جان ِ دلم ؟ خدای اون دست رو ببین در چشمان ِ جدی و مهربونی که داره به چشمات نگاه میکنه و برات صحبت میکنه خداروببین در صدای سرشار از عشق خدا رو ببین در تک تک این نوشته ها خدا رو ببین
اصل قصه از کجا شروع میشه از اونجایی که دختر ِ زیبای داستان ِ ما با آدم هایی آشنا میشه با یه سایت بین میلیارد ها سایت و انسان آشنا میشه که یه چیزی میگه جدای از انچه تاحالا شنیده انگاری حرفاش عمق وجودش رو غبارزدایی میکنه پاک میکنه و پاک میکنه ، عینک ِ چشماش رو برمیداره و دنیایی که یه روزی فکر میکرد باید برای داشتن حتی یه احساس آرامش و خوب تقلا کنه حالا شده دنیای زیبایی ها ، مثل دنیای رنگین کمون ها آسمون آبی عطر نم بارون یه دنیای بی کینه بی حسرت سرشار از عشق و مودت دستش رو میگیرن میبرنش سفر به دل ِ طبیعیت میبرنش کنار ِ یه قاصدک و ساعت ها از زیبایی هاش براش صحبت میکنن دختر عاشق ِ قاصدکا میشه میبرنش کنار ِ تک تک آرزوهاش میگن یادت باشه حال ِ دلت کلید ِ رسیدن به تک تک آرزوهاته
توی همین دنیای زیبا یادت باشه شیطان قول داده عجله کنی کمبودا رو ببینی غمگین بشی بترسی نفرت و کینه و هر چیزی که احساست رو بد میکنه
وعده خدا چیه عشق و خوشبختی و آرامش و حال خوب
گل ِ مریمم زیبای من اره اصل اینه چه باوری داری اره اره دقیقا باورهای قبلی به راحتی جایگزین نمیشن همیشه هستن دقیقا یا حتی ۱ درصد یک منفذ بمونه شیطان ورود میکنه به دنیای زیبایی ها اما اصل اینجاس بین ترس و ایمان دختر ِ جسور و شجاعمون کدومو انتخاب میکنه ، من میگم ایمان
ایمان دلت رو قرص میکنه ایمان یک باور ِ قویه که باید در وجودت بیدارش کنی ایمانی که لطیفت میکنه ایمانی که از تموم ترس ها بزرگ ترت میکنه ایمانی که دلت رو سرشار از عشق میکنه ایمانی که نمیذاره توقف کنی با جریان ِ هدایتش میبردتت به زیبایی ها
ایمان یعنی خدا توی تک تک ثانیه ها و لحظه ها ایمان یعنی استاد رو نبین دستشو ببین خدای استاد رو ببین ایمان یعنی دل تنگ نشو غنی باش همیشه چون عشق همراهته یه نفر نبود از هزار نفر به سمتت روانه میشه
استاد حرف ِ الهام بخش نمیزنه با تمام ِ وجودم میگم حرفاش حرف ِ قرانه حرفاش حرفیه که وقتی خودتو فقط روح میبینی و رها میشی از تمام محدودیت ها و شاخه های اضافه رو میزنی متوجه میشی چی میگه این طمع و حرص برای تغییر کردن نجوای شیطانه نباید پذیرفت هر بار اومد سراغم گفتم یادته قبلا یادته وقتی قانون رو نمیدونستی چقدر روی خودت و بقیه حساب میکردی
حالا که دیگه قانون رو میدونی بابا آروم آروم باید خیلی چیزا یادبگیریم همین تکراری نشدن تمام چیزایی که داریم و برامون بدیهی هستن همین احساس هایی که در لحظه داریم چه خوب که محصولات رو گرفتی چقدر تحسینت میکنم دوره راهنمای عملی رو گرفتی میدونی من فقط با ۱۳ روز سفرنامه ای که خانم شایسته داخل کانال به اشتراک گذاشتن چقدر تغییر کردم اصلا ایمانی که ازش حرف میزنم بعد از این مسیر کمی قوی تر شد چه باورهای محدود رو شناختم چقدر بیشتر متوجه شدم باورسازی چیه اصلا تمرکز چیه بعدش چقدر هدایت شدم چقدر به خدا نزدیک تر حالا شما نعمت ِ خدا رو داری فایل های استاد رو داری قطعا نتیجه میگیری میدونی من دوره راهنمای عملی رو دوست دارم چون مثل یک فرموله که هر خواسته ای داشته باشی میذاری داخل فرمول و تجربه اش میکنی راستی چقدر رهایی رو یادگرفتم ، نتیجه گرفتن ربطی به هیچ کدوم فایل ها نداره بنظر من اصلا نتایج کوچک و بزرگ ندارن همشون یه اندازه هستن به اندازه احساس خوب و آرامش به اندازه عشق و خوشبختی بهت پیشنهاد میکنم فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو انقدر گوش بده انقدر مصمم باش انقدر بهش فکر کن انقدر تک تک کلماتش رو بنویس تا جواب نگرفتی ازش جدا نشو اگه قراره نتیجه بگیری باید از همین فایل بگیری نتیجه چیه اون ایمانی که در وجودت میسازه نتیجه دونه دونه نشانه ها هستن باید از این فایل نتیجه بگیری بعد برو سراغ بقیه فایل ها متوجه شدی برو به این فایل و فوران ِ نشانه ها رو ببین و درک کن این فایل خودش یک دوره کامله خوب گوش کن اگر قراره نتیجه بگیری همین یک فایل بهت نتیجه ها میده اگر نگرفتی به خودت شک کن دونه دونه کامنت ها رو بخون اگر نتیجه نگرفتی شک کن به خودت به اینکه اصلا داری گوش میدی یا داری همینطوری میشنوی ببین اصلا داری میبینی یا یه زمانی برمیگردی به فایل ایمانت رو بساز منتظر اینم که بیای و نتایجت رو بگی از نشانه هایی که بعد از باور کردنش وارد زندگیت میشن .
نشانه ها رو تایید کن و خودت رو بسپار به جریان ِ هدایت
استاد ِ عزیز و ارزشمندم چند بار میخواستم برای فایل ایمانی که عمل نیاورد کامنت بنویسم اما انگار کلام ِ خداوند اینجا باید جاری میشد
چقدر نشانه دیدم و میبینم خدای من واقعا بی نهایت سپاسگزارم
میسپارمتون به الله یکتا به رب و تنها قدرت جهان که همه چیز تحت امر و فرمانِ خداونده و زیر چتر هدایت و حمایتش براتون بهترینا رو آرزو میکنم و ایمان ِ بیشتر عمیق تر رو آرزومندم
با عشق💚🌱
سلامممم مرضیهه باورم نمیشه توی این فاصله به کامنتم پاسخ داده شد
نمیدونم چی بگم تنها چیزی که میبینم هماهنگی این انرژی
اینکه من دو روز پیش همون موقع این کامنت نذاشتم و اینکه تو حست بهت میگه اینجا کامنت فایل ایمانی که …. برای من بذاری عین معجزه میمونه
حالم خیلی بهتر شد
تمام روزم دو بخشه ، خواب و تلاش برای کنترل کردن ذهنم با اوردن الگو و نشونه
گاهی اوقات میشه که یه ادمایی به بهم نشون میده میگه اینو ببین این تونسته ها
این یکی ببین
و چقدرر این قلب احساسی و شیشه ای من تمیز تر میشه
مرضیه عزیزم کاش میتونستم محکم بغلت کنم بفشارم وجودت ارزشمندت
که کوه الماس و نمک های بلوریه
نمیدونی قلبم چقدر آروم شد با پیامت
واقعا سپاسگزارم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم😪
چیزی جز احساس سپاسگزاری ندارم از درگاه فرمانروای کل جهان
از کسی که برای ایمان و شجاعت فرقی قائل نشد، و هرگز نخواهد شد
ممنونم از دوست سبز اندیش من
این فایل و این کلام تو هدایتگر من بود
ازت سپاسگزارم
تقدیم با عشق به مرضیه عزیز دست ارزشمند خداوند❤🌱
سلام دوست عزیز
یکی از مهمترین و عمیقترین ضعف های شخصیتی و پاشنه آشیل من باور به اینه که بقیه افراد میتونن تاثیر منفی بزارن توی زندگیم
تو یکی از کامنت ها هم به استاد گفتم ، من میتونم با منطقی که استاد توی فایل های توحیدیشون مثال میزنن باور کنم خدا میتونه منو از اتفاقات بد بزرگ محافظت کنه ولی اصلا نمیتونم بپذیرم که کسی نتونه خیلی کم به من و به زندگیم آسیب بزنه ، مثلا کسی بخواد روی ماشین گرون قیمتم خط بندازه و از این قبیل موارد ریز و کوچیک
حالا چجوری میشه که منطق این باور رو پیدا کرد بنظر شما؟
همچین موردی تو زندگی هیچکس نمایان و علنی نیست که بشه منطقیش کرد ، من میدونم خیلی ها خواستن استاد عباسمنش رو بیچاره کنن ولی نتونستن ، ولی من نمیدونم آیا کسی تونسته آسیب های جزیی و کوچیک بزنه بهشون یا نه
چون این مورد رو نمیشه دید
درسته باید منطق داشته باشه باورهای ما ، حالا من از شما سوال میکنم منطق این باور که هیچکس نمیتونه به اندازه سر سوزنی تاثیر توی زندگی ما بزاره چیه
شما چجوری این باور رو درست میکنی
آیا میشه واسه هر باوری منطق عینی آورد؟
این مورد رو برام توضیح بدین اگه ممکنه
ممنون از شما
سلام
خیلی جالبه نوشته های خانم شایسته برام مثل رمز گشایی حرف های استاد هست . راست میگه خانم شایسته گاهی دستاوردها انقدر بدیهی میشه ادم فراموش میکنه که همینا یه روزی ارزوی ما بوده و فک میکنی هیچ پیشرفتی نداشتی وقتی این مطلب رو خوندم یهو انگار حواسمو جمع کردم یه تگاه به پشت سرم کردم که کجا بودم ؟ دیدم اوووه اره خودشه من خیلی جای دوری نسبت به الانم بودم درسته الان اون جایی نیستم که دوست دارم باشم ولی با جایی هم که قبلا بودم فرق داره یه روزی دوست داشتم پسرم بره سره کار و همه روز نخوابه توی خونه انگار الان متوجه شدم که امروز سر میز صبحونه داشت در مورد اینکه حسابدار شرکتش دیروز یه نامه رو چند بار به دقت خونده و به پسرم گفته اینجای نامه رو اگه اینطوری بنویسید بهتره و پسرم گفت خدارو شکر داره پیشرفت میکنه بلاخره راه افتاد خدارو شکر و من وقتی اومدم به خودم فک کردم چرا پیشرفت مالی ندارم متوجه شدم دارم…..ولی من نمی بینمش چون خیلی بدیهی شده ، پسرم برای خودش شرکت زده دیگه از من پول توی جیبی نمیگیره تازه من خیلی وقتا شده که زنگ میزنم داری میایی خونه خرید کن و براش یه لیست نون و میوه … میفرستم و پسرم با افتخار انجام میده خدایا صد هزار مرتبه شکرت دیگه باید فک کنم ببینم چی بدست آوردم چون الان کامنت مریم جان رو خوندم اینارو دارم مینویسم سلامتی خودم من تا دوسال پیش مدام گوش درد میشدم همش از این دکتر به اون دکتر میرفتم الان خدارو صد هزار مرتبه شکر دوسال هست که گوش درد نشدم اوووه خدای من اینا پیشرفته ! خدایا شکرت .. ما یه بدهی داشتیم که از سال ۹۰ بود خیلی برامون سنگین بود ما ۹ ماه پیش تونستیم پرداختش کنیم خدایااااااا صد هزار مرتبه شکرت
روابط پسرم با پدرش خیلی خوب شده چند روزی هست که پسرم از شرکت که میاد میره دنبال پدرش با هم میان خونه برای ما خیلی تعجب داشت چون این دوتا سایه همو با تیر میزدن تخمه هم خریده بودن شب با هم فیلم نگاه کردن من یواشکی به حرفاشون گوش کردم یه کم گوش کردم داشتن در مورد دفتر جدید پسرم میخواست بگیره با باباش مشورت میکرد بعد رفتم خوابیدم اون موقع گفتم برو بابا منو باش فک کردم دارن در مورد عوض کردن خونه خودمون حرف میزنن دم عید خونه جدید بریم امروز صبح که این مطلب رو خوندم تازه فهمیدم چه خبره انقدر آرام آرام پیشرفت و تغییر اتفاق میفته که خیلی باید حواسمون جمع باشه که برای تقویت باورهای خودمون ببینیم این پیشرفتها رو خدایا شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت
خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم. سپاسگزارم استاد عباسمنش عزیز
ای کاش گفته های خانم شایسته عزیزم وویس بشه خیلی خوبه خیلی خوبه ❤❤❤
هلن خانم سلام: باور کن احساس کردم که زندگی منو کپی کردین و برام میگین، خیلی جالب بود یکی از نظر اینکه زندگیتون اینقد تغییر کرده که هزاران بار خدارو شکر، دومش از این نظر که زندگیمون دقیقا عین همه خدارو شکر که در این مسیر ه زیبا زندگیه شیرینیرو تجربه میکنیم
سلام آقای ملک زاده
سپاسگزارم که زمان گذاشتید و کامنت منو خوندید آره من خودم تازه امروز صبح وقتی این سوال رو نوشتم و دیدم خیلیا این سوال رو داشتن و جواب خانم مریم عزیز فوق العاده بود منو به فکر انداخت … خدارو شکر خدارو صد هزار مرتبه شکر براتون آرزوی سلامتی ، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم .
جمله رمز گشایی حرف های استاد. همونیه ک داشتم دنبالش میگشتم تو ذهنم. دقیقااا همینه. خدایا شکرت برای استاد و برای رمزشکن استاد، خانم شایستیه عزیز
سلام دوست خوبم وهم فرکانسی عزیز هلن خانم خیلی این کامنت دردلم نشست وخیلی چیرهای دردرونم شعله ورشدبی نهایت سپاسگزارم
دوست عزیزم خدارا شکر برای موفقیتهاتون
خیلی خوشحال شدم
سلام استاد عزیزم، مریم جانم،که واقعا لقب شایسته برازنده شماست،وسلام به دوستان نابم.
من سالهاست که با استاد آشنا هستم،وتقریبا دوسالی هست که به صورت مداوم پیگیر سایت ومحصولات هستم،ولی تقریبا اقرار میکنم که تا دوسه روز پیش ،به قول استاد تو درودیوار بودم،نمیگم بهتر نشدم،ولی همیشه هر چند وقت یکبار تقریبا دوهفته یکبار حالم بد بود،دیگه حقیقتش رو بخواین خسته شده بودم،خودم میدونستم ایراد از کجاست،ولی میترسیدم،حالا بماند…یه روز حتما حتما میگم که چی بوده وچی شده،فقط تا این حد که دیگه از دوسه روز پیش به خودم گفتم یا خودت ورفتار وافکارت رو اصلاح بنیادین میکنی،یا دیگه حق نداری صدای استاد رو گوش بدی،وهر روز پیگیر سریال سفر به دور آمریکا و…باشی،تا دیشب که به اینجا هدایت شدم،از دیشب تا حالا این قسمت رو چندین بار خودندم،آره من همون خونه کلنگی رو به درو دیوارش رنگ میزدم،مدام هم میدیدم ترک برداشته، بغض میگیرم وقتی یادم میفته،که اصلا ازپی خراب بوده این خونه کلنگی، درای خونه رو عوض میکردم،در ورودی رو مثلا عوض کردم،شاید خیلی دوام میورد یک هفته بود،دوباره اون احساس ناامنی،ترس از آینده،ترس از تنهایی ترس از….به سراغم میومد،ترس ازینکه دروغی در کار باشه،اتفاق میفتاد،ترس از منت گذاشتن و….خودم اشتباه میکردم،ومسیولیت تمام این اتفاقات رو خودم قبول میکنم،سالهاست که اشتباهات رو تکرار کردم،ولی اگه جلوشون رو نگیرم، ،ظاهر زندگیم فوق العاده س،ولی باطن شهلا ،روح شهلا،وجود شهلا از دورن داره میپوسه،همه میگن به به،چه چه،ولی خودم که میدونم که راضی نبودم ونیستم،ازین حال واحوال،اون جهاد اکبر رو نیاز دارم،ومیتوم،باید تموم بشه،این حال به ظاهر خوب،ولی از درون بد.
با همین چند سطر نوشتن انگار سبک تر شدم،ومطمئن هستم که وجودم چیزی رو خواسته که باید انجامش بدم،این خونه کلنگی رو میزارم به حساب قانون تکامل،که باید اتفاق میفتاد،که اگه نبود قطعا من الان اینجا نبودم،ازنو میسازم، وچه خونه ای بشه این خونه،قول میدم…آخیش چقدر راحت تر شدم،اومدم این کلمه ها رو نوشنم،ممنونم استاد جونم،ممنونم مریم عزیز ودوست داشتتی،که باید اقرار کنم،یه روزایی اینقدرتو گذشته حالم بد بود،شاید قشنگ نباشه گفتنش،ولی میگم که قوی تر شدن خودم رو به روی خودم بیارم،مریم جان حتی به شما هم یه جاهایی حسادت میکردم، ولی الان اینقدر عاشقت شدم،که هرروز باید ببینمتون،وگرنه اون روزم ،روز نمیشه….دوستای نازنینم خیلی دوستون دارم،براتون بهترینها از خدا میخوام..درپناه الله….
سلام عزیزم
من دقیقا توی شرایط تو هستم. تو ماه ها پیش این کامنت رو گذاشتی و من الان میخونم. امیدوارم زندگیت پر از عشق و شادی شده باشه. امروز همین حال رو داشتم و هدایت شدم به این صفحه. چون از خدا کمک و هدایت میخواستم. عجیب ترین اتفاق اسم و فامیلی من هست که با تو عزیز کاملا یکیه. نمیدونم چی بگم واقعا خداوند رو هزاران بار شکر برای خوندن این مقاله فوق العاده و دیدن کامنت شما.
مطمئنم که جواب من در همین صفحه بوده و هست. امیدوارم خداوند همه ما رو به نعمت و ثروت و سلامتی هدایت بکنه 🙏
با سلام
از گروه تحقیقاتی عباسمنش تشکر میکنم که اینقد کامل و جامع جواب میدن به سوالات
کسی که قانون رو یادبگیره و بهش عمل میکنه حتما نتایج خوبی میگیره فقط باید به قانون اعتماد داشته باشیم و مثل وحی منزل قانون رو بپذیریم و به خداوند اعتماد کنیم
سلام
خدمت استاد عزیز وخانم شایسته مهربون ودوستان خوبم
واقعا حرف دلم را زدید ونکات فوق العاده ای در این نوشته بود که من را تکان داد ۱=ایمان وباور به قوانین ۲=تکامل
بسیار سپاسگزارم که یکبار دیگه تلنگری در مسیر رشد ورسیدن به خواسته هایم را دریافت کردم
اره همه چیز باوره وقتی باور درست را بسازی وقدرتمندش کنی واینقدر تکرارش کنی .ببینیش در موردش حرف بزنی ارتعاش بالاتری میفرستی وزودتر خواسته پدیدار میشه و کل داستان همینه اگه یه رجوع به گزشته داشته باشم میتوانم رد پای باور هایم واتفاقات که همون باور برایم رقم زده رو ببینم
الله اکبر یعنی باور داره ارتعاش میفرسته به جهان وخلق میشه
یه مثالی بزنم :من شغل های زیادی را عوض کردم درتمامی ای مشاغل با علاقه وانگیزه استارت شده ونهایت تلاش را کرده ام وموجب رشد اون شده ام اما یواش یواش با دیدن موانع وسختی کار ادامه شغل را بی فایده و به خود گفته ام دیگه بیشتر از این نمیشه رشد کرد و علاقه روز اولم کم شد وانگیزه صفر ودوباره دنبال شغل جدید میگشتم واقعا همه ش باور است و تو قرار نیست کار خاصی بکنی فقط باور درست بساز که دوست داری چطور باشه تکرارش کن بهش پروبال بده تا قوی ارتعاش کنی جهان شرایط اتفاقات انسانها رو سر راهت قرار میده بهت الهام میشه از قلبت ها این کارو بکن دیگه برو جلو
دیگه ربطی به اقتصاد کشور مردم خانواده نداره با دلیل میگم من باورم در مورد کار ۲۰ سال پیش این بود ای خدا کاری سر راهم بزار با اینکه اون موقع شرایط وکار بار در ظاهر بهتر بود الانم بعد بیست سال هی میگم کاری سر راهم بزار تو همین مدت اگه فقط یه کار روبا تمام وجود وتکاملی طی میکردم الان ببین کجا بودم پس ربطی به شرایط نداره باورت رو عوض کن
مرسی خانم شایسته واقعا تشکر چه زیبا جواب دادی .
به نام الله مهربان
هرکجا مشکل جواب آنجا رود
دوستان عزیز سلام
حقیقتا چندوقتی بود به دنبال جوابی برای سوالاتم بودم.
قسمتی از فایل استاد را در رابطه باپاسخ به قسمتی از فایل قانون تکامل سال93دیدم که من راکنجکاوتر کرد وسوالی در ذهنم ایجاد کرد که واقعا چرا؟
بااینکه دارم از فایل های استاداستفاده میکنم وسعی به تغییر باورهایم دارم اما هنوز به صورتی شگفت انگیز ازلحاظ مالی رشد چشم گیری نکرده ام؟
چراهنوز کارهایی بادرآمدی عالی به من پیشنهاد نشده؟چرا هنوز بیکاربودن را تجربه میکنم؟وهزارسوال وهزار چرای دیگه.!
ازخدا هدایت خواستم وهدایت شدم به جواب های عقل کل وچقدر روشن وچقدر همه چیز گویا ومن بسیاری از ابهامات ذهنی ام را پیدا کردم و سپاس
گذاری ام نوشتن این متن هست.
واقعا ما یاتغییر بنیادین باورهایمان رشد میکنیم .
نجواهای ذهنی و فراموش کار بودن تمام نتایج کوچیک وبزرگ را در ذهنمان خط خطی و محو میکنه
ونیمه تاریک و کشف نشده را بهمون نشون میده ولی اگرمسیر را درست طی کنیم وبصورت بنیادین تغییر باورها را انجام داده باشیم دچار شک نمیشیم
والهامات بیشتری دریافت خواهیم کرد
خدا را شکربابت استاد عیاس منش عزیزم
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانوی مهربون و همه دوستانی که هر پیامشون الهام بخشه برای من
میخواستم از این پاسخ زیبا جامع و کامل ازتون تشکر کنم من مدت زیادی نیست که شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان استاد و همچنین دنبال کردن سفر به دور امریکا نمیدونم چطور بگم احساساتم چقدر تغییر کرده و چقدر خوشحالم که در این مسیر هستم قبلا هم در مسیر قانون جذب بودم ولی همیشه میخواستم یه جوری ازین قوانین به وحدانیت و خدا برسم میخواستم مطمئن تر بشم و با دیدن فایل های تصویری که میزارین از زیبایی های جهان و مکملش با رفتار و منش خودتون و صحب های قشنگتون چقدر باورهارو در من تقویت میکنید
من هر روز شما رو دنبال میکنم و تو مسیر خودمم دارم قدمای اول رو برمیدارم ولی این قدمای اول سخت ترین قدم هاست چون دقیقا ما در کشمکش از باورهای قبلی که نتایجش همین حالا در زندگیمون هست و باورهایی که هنوز مثل هاله هایی از نور در زندگیمون هست و هنوز به باور تبدیل نشده هستیم این قدم های اول تلاش زیادی میخواد و اگه یکبار برای همیشه اتمام حجت نکنیم و مصمم نشیم در این مسیر حتی ممکنه تا آخر عمر تو همین مرحله بمونیم
پس نیاز به یک همت بزرگ داره
من که سالها قانون جذب رو میشناسم و از نظر خودم عمل میکردم و نتیجه نمیگرفتم با سایت شما فهمیدم که چقدر فاصله ست بین آگاه شدن و ایمان داشتن وقتی ما از خدا گله میکنیم که چرا نمیرسیم یعنی هنوز شک داریم که جهان بر نظمی استواره و قوانینی داره و هنوز نپذیرفتیم که نتایج ما حاصل باور های ما و میزان ایمان ما به خداوند بزرگ و مهربانه
چقدر زیبا شما دارین این قوانین رو به خورد ذهن ما میدین و این اوایل راه چقدر ما دچار لغزش میشیم و نگه داشتن خودمون در این مسیر الهی کار سختیه ولی به مرور عین یک ورزشکار که بدنش قوی میشه ما هم باورهامون قوی تر میشه و عمل به قوانین برامون راحت تر
دقیقا این سوال دوستمون دیشب برای من پیش اومد و قبلا هم بارها پیش اومده بود ولی از دیشب چند بار با فایل های مختلفتون و در پایان با سوال دوستمون از روش های مختلف جوابمو گرفتم همه چیز در ماست باید بپذیریم که دنیا نتایج باورهای مارو عین آینه به ما نشون میده هرچیزی که میبینیم درون ما قبلا شکل گرفته
انگار ما به این دنیا اومدیم تا رشد کنیم از درون لذت ببریم و خداوند جهانی رو خلق کرده تا به ما بگه چقدر رشد کردیم و چقدر هنوز نیاز داریم تلاش کنیم و بیشتر رشد کنیم
مادامی که در این جهان هستیم از برکات بزرگ زندگیه و ما هنوز فرصت برای رشد و تغییر و لذت بردن داریم و تو این مسیر ما با جهانی سروکار داریم که دقیق و با نظمه و مثقال ذره ای در اون ایراد نیست و این امون عدالتی هست که در جهان حاکمه از هرجای دنیا با هر شکل زندگی باهر رنگ و شکل و سطح مالی و هر آیینی میشه به قوانین وصل شد و رشد کرد و ازش نتیجه گرفت ،
ممنونم ازین دوستمون بخاطر مطرح کردن سوال زیباشون و از پاسخ خانوم شایسته عزیز و همه کامنتای قشنگ دوستان در پناه حق باشید .
به نام حق تعالی
خداراسپاسگزارم که بعد مدتها سعادت اینکه کامنتی بنویسم بهم داده شد
خداروشکر من هرروز با آموزها هایی از فایل های استاد عزیز و جواب های هوشمندانه عقل کل و دوستان خوش فرکانسم در مدار بالایی از آگاهی قرار میگیرم
این آگاهی بالا رو چند باره که خوندم و تو دفترم یادداشت کردم برای دوباره و دوباره یادآوری کردنش به خودم و قوی تر شدن باورم به اینکه خودم و ارتعاشاتم و درنهایت باورهایم زندگی ام را در تمام جنبه ها خلق میکنه.
باور به اینکه خود زهرا هست که میتونه خودش خوشبخت یا برعکس کنه
این خود خود خود منم و عاملی بیرونی تا من اجازه ورود و تاثیر گذاری با افکارم ندم اجازه به هم زدن شرایط دلخواهم نداره
که این مواقع باید کنترل بالایی روی ذهن و نجواهای پوک ذهنی که سرشار از ترس و احساس ناکافی بودن داشته باشم.
این آگاهی ها به حدی برای من به موقه و فوق العاده بود که با خوندن جمله به جمله اون گاهی مکث های طولانی میکردم و به معنی واقعی کلمه در افق فکری خودم فرو میرفتم که یعنی خدایاااا شکرت که دارم به یه سری از گره های ذهنیم پی میبرم و با توکل به خدا و تعهدی سفت و سختر به سمت بهبودی باورهایم در زمینه های دلخواه پیش میرم.
شکر خدا میکنم بابت این حجم از آگاهی های فوق العاده
شکر خدا میکنم بابت هم مدارشدنم با حضورم در این سایت
و استفاده ازین درسهای فوق العاده زندگی ساز زندگی خوشبخت .
همین حالا که در حال نوشتنم آرامش خوبی سراسر وجودم گرفته د از ته قلبم شکرگزار داده و نداده ام از سمت الله یکتایم هستم.
واقعا حضورم در این سایت یکی از میلیون ها موهبت هایی هست که خداوندم بهم عطا کرده است.
چقدر دوس دارم پررنگ تر از همیشه حضورم تو این خانواده فوق العاده نمایان کنم و کامنت بنویسم که همین باعث بالارفتن مدار من و ارسال ارتعاشات فوق العاده خوب به جهان هستی میشود چون درحین نوشتن دارم توجه ویژه ای میکنم .
خدایا شکرت دوستت دارم.
دوستان خوش قلبم در پناه حق باشید
و سپاس بی نهایت از خانم عزیز و خوش انرژی شایسته
و استاد بی نظیرم عباسمنش در مسیر زندگی .
چقدر این فایل فوق العاده بود . خدارو شکر که هدایت شدم به سمتش . این پاسخ ارزشمند باید بارها وبارها خوانده بشه تا ملکه ذهنمون بشه و بپذیریم قانون حاکم بر جهان رو .با سپاس بسیار
5 سال پیش
سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش