چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

566 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 1558 روز

    سلام و سلام مجدد

    ادامه توجه به خوبی ها

    قبل از نوشتن مورد بعدی

    دارم به این فکر می‌کنم نکنه این اتفاقات هر روز هست و من نمیدیدم.

    نصابی دارم عصری اومده مغازه همین جا بود که مشتری زنگ زده درب مغازه ام خراب شده فرستادمش رفته انجام بده.

    داشتیم با نصاب صحبت میکردیم یک مشتری دارم چند بار رفتم روی کارش و با توجه به اینکه اولین ها در شهرستان خودمون هستم و نود درصد افراد دیگه یا شاگرد من و یا شاگرد شاگرد های من هستن و تجربه بالایی در کارم دارم و همیشه دوست دارم کارهای بروز و جدید رو که ایرادی هم ندارند رو به کارهام اضافه کنم و بروز باشم، با یک نگاه نظراتی رو میدهم که دیگران چند بار چند کار اشتباه رو رفتن انجام دادن و روزها وقت گذاشتن به این نظر من هم نرسیده اند تا برسه که بتونن انجام بدهند.

    خلاصه این مشتری که چندین بار رفتم و نظرات عالی دادم که قبل از خراب شدن کامل کارش بدادش رسیدم میاد و کارش رو میده به یکی دیگه امروز با شنیدن اینکه اومده کارش رو داده به یکی دیگه اول که ناراحت شدم و یکی دو تا بد و بیراه گفتم در حین گفتن پشیمون شدم و با خود گفتم دیگه ادامه نده ولش کن ، که دیدم نصابم داره میگه هر کسی که میاد براش کار انجام میده باهاش درگیر میشه و با هاش به مشکل بر می‌خورند، با توجه‌ها اینکه باید به نکات مثبت توجه کنم با خودم گفتم خدا نمی خواست من رو به این داستان‌ها بکشونه و این کار جور نمیشد ولی من اسرار داشتم که چرا نمیشه خدایا شکرت که هرچه سر راهم می‌گذاری خوب و خیر هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد جان

    یک موضوعی یادم اومد

    از بچگی تا قبل آشنایی باشما تمام دیدگاه خانوادم رو کامل داشتم

    از اینکه هیچکس هیچ کاری بیخود وبی جهت برام انجام نمیده

    کل فک وفامیل من این دیدگاهو دارن که اگر جنس مخالف کاری برام انجام بده منظوری داره

    یا خب درهرصورت قبلا این فرد اذیتم کرده الان درصدد جبران هست ومیخات جبران کنه تا ازدلم دربیاره

    یا اینکه من قبلا خیلی بدردش خوردم یا میدونه من درآینده بدردش میخورم یا مگه من کم درحقش لطف کردم

    هرگز وهرگز ب این فکر نمیکردم من دستی از دستان خداوند بودم برای کارهایی ک قبلا کردم

    یا قرار نیس حتما جبران کنیم واسه دیگران

    تمام ما پاره ای از خدا هستیم

    یا خدا دلهارو نرم میکنه واسه ی من

    خلاف تمام اینها درذهن من بود

    وداعم باهمه مشکل داشتم

    واگر صدبار یکی رو دعوت میکردم نهایتا طرف یکبار دعوتم می‌کرد اونم ب قول خودمون واسه جبران دعوتهای من

    چقد خدا نعمت میداد افرادی برای خیر رساندن میفرستاد اما من با باورهای شرک آلود همه چیزو خراب میکردم

    خودمو سرزنش نمیکنم چون آگاهی نداشتم واین مدلی بزرگ شدم

    خداروهزاران مرتبه سپاس جاهل از دنیا نرفتم

    الان 3ساله بااموزه های شما پله ب پله تکاملمو دارم طی میکنم

    هرکس میات سمتم دستی از دستان خداوند میشه بهم محبت میکنه

    یا دعوتم میکنه

    یا هدیه ای میاره برام

    یا همسرم وسیله ای برام میگیره ک من خیلی لازمش دارم

    یا دخترم درکار منزل کمکم میکنه

    وهرروز هدایت میشم ب مسیری ک خانه داری

    یا کسب وکارم راحت تر پیش میره

    چقد تمرین ستاره قطبی خاسته های من رو ب من نزدیکتر کرد وچقدر درخاستهام روزانه تیک خورد وچقدر 3سال بهتر زندگی کردم

    شاید اگر قبل آشنایی باشما استاد عزیزم از دنیا میرفتم ناراضی بودم

    والان اگر کسی ک از رضایت من از زندگی بپرسه هنوز نمیتونم مثل شما بگم عالی هستم اما میگم زندگیم خوب هست خداروشکر

    و باور دیگه ای داشتم چقد ترس داشتم از خیلیا خصوصا افراد نزدیک خانواده درجه 2 مثلا خانواده همسرم یا عمو زن عمو بخاطر ورودی ک مادرم سالها ب من داده بود

    والبته هنوز برادرام اون مدلی فکر میکنن

    یکروز برادرم بعداز چندسال مسافرت آمد خانه ی ما چون ما شهر دیگه ای هستیم من تعجب کردم از تفاوت فرکانسی خدای من

    داداشم مثل مادرم همش میگف فلانی من رو جادو کرده

    اصلا من خندم گرفته بود چقد واسم خنده دار شده این حرفها

    همش میگف مگر فلانی میذاره زندگیمون خوب بچرخه با جادوهاش

    یا میگف پدرم هیچ کاری برام نکرد

    اصلا منوشوهرم تعجب کرده بودیم ازشنیدن این حرفها

    احساس کردم برادرم ک از خون خودم هستم الان از یک کره ی دیگه ای اومده

    واین ازبس من فایلهای توحیدی رو گوش کردم

    و ازبس معجزات رو دیدم ک همه دستی از دست خداوند هستند

    حتی افرادی ک از من خوششون نمیات باهر ترفندی ک میزنن ب نفع من کار میکنن وخودشون خبرندارن

    اون روزها دوره عزت نفس 4 ماه کار کرده بودم بیشتر ورودیهام توحیدی شده بود

    الان 8 ماه از اون روزها میگذره نزدیک 9 ماهه بعداز شنیدن این فایل هدایت شدم ب فایلهای الگوهای تکرار شونده وجواب سوالات رو نوشتم توی دفترم وفکر کردم متوجه شدم دوباره باید بیام روی دوره عزت نفس کار کنم

    و

    چی بگم ازین خدای هدایتگرم

    الله اکبر

    نشانه دیروز من دوره عزت نفس بود وقتی سایتو باز کردم

    آخه چی ازین واضحتر

    ک لازمه بودن من درمسیر توحیدی

    لازمه ارتباط قوی من با انرژی منبع

    زیباتر زندگی کردن و

    هدفی ک امسال گذاشته بودم ک خیلی بهش نزدیک شدم صدها نشانه دیدم

    کار کردن روی دوره عزت نفس

    وافزایش عزت نفسم هست

    خداروهزاران مرتبه شکر ک این دوره بی نظیر رو دارم

    وامسال مشخص کرده بودم روی این دوره کارکنم

    خدایا کمکم کن خیلی خیلی دوست دارم عزت نفسم بیشتر بشه وتوحیدی تر زندگی ورفتار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    میلاد جباری گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    سلام و خداقوت خدمت شما استاد گرامی و دوستانی که باهم در این مسیر همراه هستیم

    من با دیدن این ویدیو بسیار زیبا دو تا بیت شعر از مولانا به ذهنم رسیدن ،که دقیقا راجب دیدگاه ما هستند که میگه آدمی چون علتها و مرض های بسیاری در نوع دیدش داره باید این طرز نگاهشو در مقابل دیده خداوند فنا کنه و دیدگاه خداوند رو داشته باشه تو زندگیش ،این قوانین سالیانه ساله که به طریقه های گونانون برای ما انسانها یادآوری شده اند،باشد که به یاد بیاریم و عمل گرا باشیم .

    آدمی دید است باقی پوست است

    دید آن است آنکه دید دوست است

    دیده ی ما چون بسی علت در اوست

    رو فنا کن دید خود در دید دوست

    مولانا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مهران احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    زندگی همیشه پر از چالش‌ها و ناملایماته و گاهی اوقات به نظر میاد که دنیا برامون تنگ و تاریک شده. خیلی وقت‌ها پیش میاد که وقتی به یه مشکل برمی‌خوریم، ذهنمون پر از افکار منفی میشه و بدبینی به سراغمون میاد. این بدبینی می‌تونه مثل یه سایه سنگین روی زندگی‌مون بیفته و ما رو از خدا دور کنه. اینجاست که می‌فهمیم چقدر این حس بدبینی می‌تونه قدرت رو از ما بگیره و ما رو در یک دایره باطل قرار بده.

    یادم میاد یه روزی بود که به یه مشکل بزرگ برخورد کرده بودم. هر روز توی ذهنم می‌چرخید که چطور می‌تونم این مشکل رو حل کنم، ولی هر بار که بهش فکر می‌کردم، انگار اوضاع بدتر می‌شد. هر روزی که می‌گذشت، این افکار منفی بیشتر و بیشتر به من حمله می‌کرد و من رو از خدا دور می‌کرد. احساس می‌کردم که هیچ راهی برای حل این مشکل ندارم و کلافه شده بودم.

    اما یه روز تصمیم گرفتم که به خدا توکل کنم. به جای اینکه به مشکل فکر کنم، سعی کردم به راه‌حل‌ها و فرصت‌هایی که ممکنه پیش بیاد، فکر کنم. به جای اینکه به بدبینی اجازه بدم بر من تسلط پیدا کنه، سعی کردم دیدگاهم رو تغییر بدم. یادم اومد که خدا وعده داده که بعد از هر سختی، آسانی خواهد بود. این وعده، مثل یه چراغ روشن توی تاریکی برام بود.

    به محض اینکه ذهنم رو باز کردم و به خدا اعتماد کردم، اوضاع به طرز عجیبی تغییر کرد. مشکلات یکی یکی حل شدن و من دیدم که چطور با خوشبینی و اعتماد به خدا، هر روز یک قدم به جلو برمیدارم. این تجربه به من یاد داد که چقدر حضور خدا می‌تونه کمک‌کننده باشه و چقدر کنترل ذهن می‌تونه ما رو از بدبینی به سمت خوش‌بینی و معجزه‌های زندگی هدایت کنه.

    بدبینی واقعاً یه بیراهه‌ ست. وقتی توی اون دایره قرار می‌گیریم، فقط خودمون رو در تاریکی غرق می‌کنیم. اما خوشبینی مثل یه نور در انتهای تونل می‌مونه که ما رو به سمت روشنایی هدایت می‌کنه. هر بار که با یه مشکل روبرو می‌شیم، باید یادمون باشه که هر اتفاق بدی می‌تونه به یک فرصت تبدیل بشه و ما رو قوی‌تر کنه.

    نشانه یک انسان توحیدی و خدایی اینه که وقتی بدبینی به سراغش میاد، به سرعت این احساس رو به خوش‌بینی تبدیل می‌کنه. اون از بدبینی به عنوان یک پل استفاده می‌کنه تا به خدا نزدیک‌تر بشه و این قدرت رو در خودش پیدا می‌کنه که به جای تسلیم شدن، به راه‌حل‌ها فکر کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مریم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر دوستان و اساتید خیلی خوبم خدا رو شکر میکنم که در مدار شنیدن این صحبت ها هستم استاد و دوستان اگر ما دقت کنیم به کامنت بچه ها همه ما یک سری ویژگی های مشترک داریم و اون هم صداقت و سادگی ماست و یعنی من متوجه شدم این هم یک نوع ویژگی هست که همه ما رو گرد هم آورده و در مدار همدیگه قرار داده خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    چند وقت پیش داشتم به دوران دانشجویی و مدرسه فکر میکردم من کلا در یک خانواده بسیار آزاد بزرگ شدم یعنی توی خانواده ما اصول اخلاقی توضیح داده میشد ولی کنترل اصلا نمیشد و من داشتم دوران نوجوانی و اول جوانی خودم رو بررسی میکردم دیدم که به شکل ناخود آگاه تمام افرادی که در مسیر زندگی من قرار گرفتن از دوست ،همکلاسی،معلم،استاد و دانشجویان همه افراد بسیار بسیار خوبی بودن از لحاظ اخلاقی و حتی بعضی وقتا مثلاً اگر می‌خواستیم کمی زندگی هیجان انگیز بشه سعی میکردیم که مثلاً با یک سری افراد که ما بهشون می‌گفتیم با حال چند روزی رو بگزرونیم در کمال ناباوری ارتباط ما فورا کات میشد یا هم اینکه اون فرد فاز اخلاق می‌گرفت بیا و ببین اصلا در حدی که مارو نصیحت میکرد و اون مدتی هم که با ما بود به اصطلاح پیغمبر زاده میشد که ما حتی به خودمون اجازه نمیدادیم به چیزی غیر از درستی و راستی فکر کنیم حتی من چون با این قانون آشنا نبودم حتی بعضی وقت ها فکر میکردم که یک نیروی نامرئی کاملاً مواظب من هست و در تمامی لحظات نذاشته که ما دست از پا خطا کنیم البته خدا رو بسی سپاسگزارم برای این نیروی نامرئی و ما در تمام دوران دانشجویی حتی کارهای بد رو برای یک بار هم امتحان نکردیم و با همه آزادی و راحتی که من داشتم دست از. پا خطا نکردیم با اینکه من تمام دوران دانشجویی خانه مجردی داشتیم و من همیشه به خودم افتخار میکردم و دلیل عمده اش این بود که تمام افرادی که با ما برخورد میکردن انسانهای بسیار خوب و درست و انسانی بودن خدایا بینهایت سپاسگزارم و این فایل بهانه ای شد که من باز یکی از نعمتهای بزرگ زندگیم رو به یاد بیارم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطمه کدخدا گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    سلام به بهترین استادم

    خداروشکر میکنم هر لحظه به خاطر اینکه خداوند منو هدایت کرد به این مسیر قشنگ و پراز اگاهی

    مسیر ارامش و احساس خوب

    مسیر لذت بردن از زندگی و رها شدن در اغوش خدا

    خدا رو شکر، من تو وجودم به افراد هیچ بدبینی نداشتم از همان دوران بچگی ام

    چون پدر و مادرم با کلی دوست و رفیق و اشنای دور و نزدیک در ارتباط بودن

    خونه های بزرگی داشتیم و هر روز هم کلی مهمون داشتیم ،روابط خوبی با اقوام پدری و مادری داشتیم

    دورهمی هایمان همیشه برقرار بود

    جشن های عروسی همه با هم شرکت داشتیم ،چشم هم چشمی نداشتیم ،هر چی میخوردیم و اگه کم و کسری به قول قدیم ها بود کسی یاداوری نمیکرد و قدردان همدیگه بودیم

    با توجه به صحبت و اگاهی های که استادم بیان کردم متوجه این فرکانسم شدم ،هیچ وقت تو مدرسه و دانشگاه ،اردو ها و وگردش ها با ادم های بدی برخورد نداشتم ،اصلا تا دوره نوجوانی نمیدونستم که ادم بد وجود داره

    یکی از یکی بهتر و متین تر تو مسیرم قرار میگرفتن ،چون از ریشه باورم نسبت به این موضوع خوب بود ،هیچ بدبینی نسبت به افراد نداشتم و این فرکانس و باور خوب قطعا شرایط هم فرکانس رو برام فراهم میکرد

    با گوش دادن به این فایل بعد از این همه سال متوجه این قضیه شدم ،که چرا خداروشکر هیچوقت ادم بد به تورم نخورده

    هزاران مثال دارم چه از ازدواج ،چه از مسافرت ها و همسایه ها هیچوقت ادم بد تو مسیر زندگیم قرار نگرفته

    اما یه بدبینی نسبتا بزرگ نسبت به خودم دارم و با خوندن کامنت ها و فکر کردن به این اگاهی ها متوجه این پاشنه اشیلم شدم

    اینکه وقتی توکارم دارم فعالیت میکنم همش این افکار بد به ذهنم میاد ،نکنه خوب نشه ،نکنه الان خراب کنم ،نکنه دیگه مشتری نداشته باشم واین خودش کلی استرس به من وارد میکنه و منو از مسیر خوشبختی دورم میکنه

    میخوام تمرین کنم این باور توحیدی رو بسازم که خدا همیشه با منه و از من بیشتر میخواد که من به خواسته ام برسم (البته اینجا ذهنم فریاد میزنه که چرا باید به خواسته هات برسی )ولی تلاش میکنم و از خداوند هدایت میخواهم که کمکم کنه که هر لحظه احساس کنم خدا با منه

    چقدر این جمله استاد رو دوست دارم تو تمام دوره ها و پایان هر فایلی میگه که از خداوند هر لحظه بخواهیم مارا به راه راست هدایت کنه

    اینکه خداوند نزدیکه و صدای ما را میشنوه ،

    اینکه خداوند وظیفه خودش دونسته که ما رو به هر مسیری که بخواهیم هدایت می کنه

    خداوندا به راه کسانی که به انها نعمت داده ای هدایت کن ،نه گمراهان و نه غضب شدگان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    کیمیا منصوری راد PK گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان ساکن این بهشت زیبا

    اصلا هیچ ایده ای ندارم بعد از چندوقت دارم ردپا میزارم فقط میدونم خیلی وقته گذشته….

    درسته به سایت سر میزدم گهگاهی کامنت میخوندم و تو مسیر محل کار وقتی فایل های صوتی دوره ها پلی میشد گوش میدادم ولی اعتراف میکنم که خیلی دورشدم از این انرژی خالصی که یه زمانی هرروز چندین ساعت مداوم از اینجا دریافت می کردم.

    برای اینکه یادآوری بشه بهم و ردپا بمونه واسم اعتراف میکنم که دوباره چک و لگدا داره شروع میشه و بخاطر همین باز دوباره با سری که افتاده پایین اومدم تو سایت تا دوباره شروع کنم و خودمو از نو بسازم.

    البته خیلی هم با دیدمنفی به قضیه نگاه نکنیم.چون نسبت به پارسال به حدی پیشرفت کردم که خودم باورم نمیشه و وقتی به مسیرم نگاه میکنم میگم واقعا دمت گرم دختر گل کاشتی راضیم ازت

    من چندماه دیگه وارد 22 سالگی میشم و درحال حاضر درآمدم روی 20تومن هست.کاملا مستقلم از این نظر و آخرین باری ک از خانوادم درخواست مبلغی کرده باشم اصلا یادم نمیاد.

    یه قانون دارم برای خودم که باید خودم تلاش کنم و هرچی که میخوام بدست بیارم و این طرز فکر چندین و چندسالمه

    وارد حوزه فروش لپتاپ و باقی متعلقاتش شدم و بااینکه رشته تحصیلی دبیرستانمم توی این حوزه بود ولی انگار یه آدمی بودم که داره از صفر همه چیزو یادمیگیره

    به واسطه شغلم فروش تلفنی فروش حضوری طراحی گرافیک تولید محتوا سایت و اینستاگرام و تبلیغات و سئو و…. رو تا حدخوبی یادگرفتم.(پیشاپیش بگم که چیز زیادی تا شروع کسب و کار خودم باقی نمونده و اگه این کمالگرایی بزاره زودی میام رونمایی میکنم)

    اطلاعاتم درمورد سیستم که به کل زیر و رو شد و اعتمادبنفسی گرفتم نگو و نپرس

    بشدت از یادگیری چیزای جدید استقبال میکنم و هیچکدوم از چیزایی که بالا گفتم یادگرفتمو تا قبلش اصلا بلدنبودم.

    البته اینطوری توضیح بدم خیلی بهتره. خودم نظر و ایده میدم درمورد چیزی که درموردش سردرنمیارم و میگم این کارم خودم میخوام انجام بدم و خلاصه که به ظاهر حسابی خودمو تو دردسر میندازم ولی از نتیجش خیلی راضیم.

    یه مورد دیگه بخوام بگم دختری که تا یک سال پیش تنها جایی نمیرفت و اگر میخواست بره دکتر خانوادش از قبل میرفتن کاراشو انجام میدادن تا خانم یکم بیشتر بخوابه و معطل نشه و برای خرید از هزار نفر نظر میپرسید الان شده کسی که خودش تنها میره سرکار و برمیگرده و خودش تمام کارای اداری و…. رو انجام میده و خودش تنها بیرون میره و خریدمیکنه و نسبت به قبل از زندگیش خیلی راضی تره

    *حالا این تغییراتو درمورد کسی درنظر بگیر که از تنهایی توی فضای بیرون و برقراری ارتباط با ‌کسایی که تاحالا ندیده ترس و استرس شدید داره

    همیشه دلم میخواست آدمای سطح بالا دور و اطرافم باشن و باهاشون ارتباط نسبتا نزدیکی داشته باشم که بازم این اتفاق افتاد اونم به واسطه همین شغلم.روزانه با مدیر و همکار و مشتریای ثروتمند درارتباطم و دستگاهایی رو پرزنت میکنم که یمدت فقط توی یوتوب و اینستا به چشمم میخورد و هیچی از مشخصاتش سر درنمیاوردم ولی الان شدم خانم مهندس و منتظرم مشتری از در بیاد تو یا تلفنم زنگ بخوره

    راستی گفتم تلفن یادم به خاطره استاد از گوشی موبایلی که سرکارشون بهشون داده بودن افتاد(این مورد هم چون مشترک بود از روز اول واسم جذابیت داشت که منم تو محل کار تلفن و سیستم مخصوص خودمو دارم)

    تا فردا میتونم این کامنتو ادامه بدم از اتفاقای خیلی مثبت این چندمدتی که نبودم ولی دیگه وقت برگشت به روتینه

    قول میدم از این به بعد زود به زود بیام و از تغییراتم بگم و تاثیراتی که دوره ها و فایلای هدیه روی جایگاهم و شخصیتم داشتن

    دوستون دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    جواد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام و درود خدمت استاد عزیزم و تیم بی نظیرشون و خانواده بزرگ عباسمنش

    استاد عزیزم من قبلا به ریشه بدبینی ها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم متاسفانه یکی از مهم ترین دلایلش ریشه در سیستم آموزشی کشورمون داره. یادمه وقتی دبستان بودیم املا بهمون میگفتن زیر کلماتی که اشتباه مینوشتیم خط قرمز بزرگ میکشیدن یا روش خط میکشیدن و هیچ وقت نمیگفتن چقد کلمات رو درست نوشتی و فقط به اشتباهات و غلط ها توجهمون رو جلب میکردن. و همیشه تنبیه بخاطر اشتباهات بسیار قویتر از تشویق بخاطر درست ها بود. همین قضیه باعث میشد کمال گرا باشیم و بابت هر کوتاهی و اشتباهی خودمون رو سرزنش کنیم.

    من هم در یک محیط بدبین پرور بزرگ شدم و همیشه در تلاش بودم که بتونم به جنبه های مثبت هرچیزی توجه کنم.

    یکی از راه حل هایی که بهم کمک کرد بتونم خوش بین باشم به خودم گفتم هر انسانی با هر شرایطی یه سری ویژگی های مثبتی داره من به ویژگی های مثبتش دقت کنم. من بخاطر شغلم تو یه مقطعی با انسان هایی سروکار داشتم که از لحاظ اجتماعی و فرهنگی تو وضعیت مناسبی نبودن و کاملا باهام در تضاد بودن ولی بعد از یه مدت فهمیدم اوضاع اونجور که فک میکنم نیست و هر انسانی میتونه ویژگی های مثبت فوق العاده ای داشته باشه و از همونجا شروع کردم به تشویق کردن ویژگی های مثبتشون و نادیده گرفتن رفتارهای اشتباهشون. اگر بگم معجزه اتفاق میوفتاد بی راه نگفتم دیگه هرچی پیش می رفت از رفتارها و اتفاقات نازیبا کم و به زیبایی های اون افراد اضافه میشد.

    استاد عزیز الان میتونم بگم هر انسانی با هر شرایطی وقتی با ما با ویژگی های عباسمنشی تعامل داشته باشه فقط میتونه زیبایی های رفتاری و اخلاقی و کاریش رو به ما نشون بده. یک گل سرخ اگر زیبایی چشم نواز و بوی مطبوع و دل نشینی داره ممکنه خارهای جزئی روی ساقه اش باشه ولی قرار نیست ما با اونها کاری داشته باشیم.

    یه راه کار دیگه که میتونم بگم یه رفتاری از یکی از دوستانم هست که باهاش آشنا شدم این بود که وقتی میدیدت بعد از خوش و بش بلافاصله تغییرات زیبات رو بهت میگفت مثلا میگفت چه تی شرت قشنگی پوشیدی یا چقد مدل موهات قشنگ شده و من اوایل که این رفتار رو ازش دیدم با خودم میگفتم شاید طرف مقابل دوست نداشته باشه اینجوری بهش میگه ولی بعد چند مورد دیدم طرف مقابل چقد استقبال میکنه از این قضیه و من هم یاد گرفتم وقتی کسی رو میبینم زیباییهاش رو بهش بگم. و این باعث شد کم کم نسبت به انسان های دیگه حتی ناشناس خوش بین باشم و به زیبایی هاش توجه کنم.

    در مجموع استاد عزیز شما شاه کلید خیلی از سوالات رو به ما گفتی

    ((تمرکز بر نکات مثبت)) و تمام.

    دوستتون دارم استاد عزیزم و تیم بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    سلام

    دوست دارم درمورد این موضوع بنویسم اینجا چون خودش تمرکز برنکات مثبته من واقعا افرادی در زندگی ام هستند از نزدیکانم که یعنی حاضرم بگویم در دنیا فکر نکنم چنین افراد بدبینی وجود داشته باشند که از کوچکترین رفتارها و کار ها و هر حرفی بزنی یک نکته منفی و بدبینی دارند که الان این اتفاق بد برات میوفته واقعا در زندگی ام چنین افرادی را ندیده ام و واقعا بخواهم بگویم کم افرادی هستند اطرافم که خوشبین باشند و مثبت نگر انصافا کم و واقعا من یک دورانی به افسردگی هم رسیدم با چنین حجم بدبینی ای از آنها و باور نمیکنید که چقدر بلایای عجیب و غریب و مریضی ای همیشه یا گریبان خودشان را میگیرد یا فرزندانشان دیگر اصلا انگار خودشان دعوت میکنند اتفاقات بد را بس که انتظارش را دارند و درموردش حرف میزنند اصن فاجعه و واقعا من از وقتی قانون را شناخته ام تغییراتی داشته ام و واقعا از رفتارهایم و تغییرات ظاهری و پوششی ای که داشتم متوجه تغییر شخصیتم شدم خداروشکر و واقعا من آدمهای خوبی در این مسیر دیده ام که واقعا خیر خواهانه بهم کمک کرده اند و واقعا طعم اعتماد را چشیده ام هر چند من هنوز هم این اعتماد راحت به آدمها را نمی توانم داشته باشم که خداروشکر استاد هم گفتید به مقدار کم باید باشد و ساده لوح هم نباشیم اما واقعا دیگر انقدر سناریو های بد و منفی راجبه آدمها در ذهنمان از قبل نسازیم و مشکوک و بی اعتماد باشیم نسبت به همه چی واقعا آگاهانه سعی میکنم با عمل کردن بتوانم این باورم را تغییر دهم و سعی میکنم از این افراد آگاهانه دوری کنم و چیزی در مورد رویاها و آرزوهایم نگویم چون همیشه بدترین حالت رو میبینند و خداروشکر که دارم روی خودم کار میکنم از خدا می خوام یاریم کنه ،واقعا این بی اعتمادی باعث میشه از زندگی و ارتباطات خوب دور بشیم خیلی مواقع از خدا میخوام بهم کمک کنه که در موضوع ارتباطات با کار کردن روی دوره ی عشق و مودت بتونم باورهای غلط و اشتباهمو بشناسم

    واقعا این فایل مفید بود و نکته ای که برام داشت اینکه حالا که خانواده یا اطرافیانم بد بین اند من هم بدبین و بدخت میشوم و احساس قربانی بودن از تغییر زندگیم بکنم نه مثل شما استاد که الگوی من هستید یا افراد دیگه ای که دیدم توانستند با خانواده ی بدبین و منفی موفق شوند و خوب عمل کنند همون موضوع که ادب از که آموختی از بی ادبانه

    باید فقط عمل کرد به این فایل واقعا مفید بود پله پله با رعایت تکامل

    به امید الله یکتا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    الهام برزه کار گفته:
    مدت عضویت: 2873 روز

    بنام خدای مهربانی ها

    سلام استاد و هم خانواده های عزیزم راستش این روزا استاد جان هر فایلی که میزارین وصف حال منه خداروشکر که به موقع هدایتم میکنی براه راست من دوباره با خرید (قانون افرینش) به مسیر برگشتم دقیقا وقتی که فک می‌کردم دارم روی خودم کارمیکنم اما حسم همش بدبود که چرا نتایج نمیاد یااینکه من دیگه یادگرفتم خدایاشکرت که هدایتم کردی از گمراهان مغرور نباشم، حقیقتش من با یه ذهن خراب که توی خونوادم هرکی میخاست هرکاری کنه خودم عقل کل میدونستم بدترین وجهو میدیدم و شروع می‌کردم به نظر دادن و در نهایت شروع دعوا و دلخوری ب نظرم آدمایی که این وجهو دارن بدبینی بیشترین ضربه رو به خودشون میزنن چون همش تو ذهنشون جنگه آرامش ندارن اما من با آشنایی با شما سکوت کردن یادگرفتم حتی خیلی کم که ساکت باشم بزارم جهان راه خودشو بره حداقل اگه نمی‌تونم خوبی ببینم بدی نگم، ولی در مورد خودم همچنان این بدبینی توی ذهنم ادامه داره مثلا با احساس خوبم یه رابطه خوب وارد زندگیم میشه اما من بخاطر بدبینی هر موهبتی که بهم می‌شد زهر خودم می‌کردم که این حتما بعدا میخاد از من متوقع بشه و من بااین ذهنیت واقعا چیزایی که دوس نداشتم واسه خودم خلق کردم فقط چون نمیتونستم بپذیرم که لیاقت این همه خوبی رو دارم یا اینکه میشه بی دریغ یکی بهت موهبت کنه یا وقتی که با خواهرم یا دوستام میخاستیم سفربریم اونا همش از چیزایی که دوس داشتن و میخواستن صحبت می‌کردن ولی من برعکس دنبال تضمین بودم که حتما باید همه چیز سرجای خودش باشه تا سفر برم بیرون یاهرچی اما وقتی نگاه میکنم واقعا اونا با خوشبینی شون خیلی بیشتر از من از زندگیشون لذت میبرن خیلی وقتا منم دقیقا همون چیزارو داشتم اما گفتم اینکه چیزی نیس و اون نعمت ازم گرفته شده یا کم رنگ شده اما دارم یاد می‌گیرم انسان شاکر

    خوش اخلاق تره زیباتره خوش صحبت تره ذهنش زیبابین تره و امیدوارتر همینجور به زیبایی های بیشتر هدایت میشه خدایاشکرتت برای تمام هدایتات سپاسگزارم استادجان دستان مهربان خداوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: