چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-12 08:58:212024-12-14 05:19:53چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا مغزم داره منفجر میشه با این حرفا با این آگاهی ها
استاد استاد این مدت تمااااااام فایل هاتون تمام فایل هاتون زمانی میاد ک من درگیر همون موضوعاتم
و هر فایلی رو ده دوازده بارررر گوش میدم
دوبار باز برمیگردم گوش میدم
مغزم سوت کشید با این حرفای شما
هربار فایل میذارید همینطور میشم
فایل هایی که این اواخر گذاشتین وااااقعا یه دوره کامل هستن یه دوره خیلی ارزشمند یعنی تک به تک صحبت هاتون زمانی میان رو سایت که به شنیدنش نیاز دارم
استاد خیلی درست میگید انقد عالی صحبت میکنید که دستم میره رو کامنت نوشتن
میگم فقط باید با نوشتن احساساتم رو خالی کنم
همه ایرادهامو متوجه شدم من
و اینقد فشارش زیاد بود ک استپ کردم صحبت
هاتون و فقد سرمو گرفتم و گفتم الهه چیکار داری میکنی با خودت
خدایاشکرت بابت این اگاهی ها خیلی خیلی تکان دهنده بودن
استاد ممنونم ازت قربونت برم سپاس از وجودت
سلام به همهی عزیزان
امیدوارم شاد باشید
چه راهکارهایی از آگاهی های این فایل آموخته اید که قصد دارید با اجرای آنها، ویژگی خوشبینی را در ذهنیت خود تقویت کنید؟ برای این منظور، چه قدم هایی – هرچند کوچک – را می توانید در برنامه روزانه خود بگنجانید؟
من موردی بهش میپردازم
اگر به همسرم در هر موردی شک کردم و بدبین شدم بگم اون که همیشه عالی بوده فوقش این مورد اشتباه هم باشد تو شکر گزار مابقیش باش بقیه اش را بسپار به خدا درست میشه
اگر به خواهر و برادرهایم و و پدر و مادر بدبین شدم به زمانهایی فکر کنم چقدر یاریگرم بودند و دستان خداوند بودند در زندگیم و مرا همراهی کردند و سپاسگزار خداوند باشم مابقیش را بسپرم به خدا
اگر همکارانم باعث شدند من بدبین بشم به زمانهایی فکر کنم که با هم شاد بودیم و با وجود آنها کار کردن لذت دارد و سپاسگزار وجودشان باشم مابقیش را بسپرم به خدا
اگر در جامعه کسی یه کاری انجام داد بنا را بزارم بر اینکه حتما در ان خیریتی هست و یا درسی برا من داره بدون قضاوت و پیش داوری بسپرم به خدا و وارد موضوع نشم و آرامش را برای خودم رقم بزنم
سپاسگزار هر آنچه آن لحظه حالم را خوب میکند باشم
بدونم و آگاه باشم با خوشبینی میتوان روابط خوبی را به وجود بیاورم و آرامش را در زندگی تجربه کنم
بدونم و اگه باشم با خوشبینی میتوانم تمرکزم را روی زندگی و کارم بزارم و ثروت بیافرینیم
بدونم و آگاه باشم با خوشبینی میتوانم عشق به دیگران بورزم واتفاقات خوبی را برا خودم رقم بزنم
بدونم و آگاه باشم دنیایی میتواند پر از شادی و عشق و محبت باشد که خوشبینی در آن رواج داشته باشد
هر لحظه که خواستی بدبین باشیم ببین چه چیز را میتوانی شکر گزاری باشی و حال خودت را خوب کنی و کافیه به خوبیهایش یا خوبی چیز دیگر فکر کنی و شکر گزاری خالق هستی باشی و آرامش خودت را حفظ کنی
خداوند توحیدت را بر قلبمان جاری نما
بنام خدا.
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی.
خوش بین یا بدبین
optimistic
pessimistic
بارها سر کلاس هام در مورد این موضوع صحبت کردیم بعنوان موضوع فیری دیسکاشن ، درنتیجه این موضوع اشنایی برام بود،اما خب هر وقت از استاد میشنوم برام میشه درس زندگی. عمیق تر بهش نگاه میکنم، فکر میکنم و تلاشمو میکنم قانون رو بهتر یاد بگیرم.
بعد از این ک درمورد انیمیشن گربه چکمه پوش صحبت کردید همیشه دوست داشتم اون کاراکتوری باشم ک خوش بین هست و مسیر زندگیش گل و بلبل هست.
من آدم خوش بینی هستم، همیشه در اکثر موارد اگر اتفاق به ظاهر بدی هم بیفته میگم حتما اخرش خیره.
من آدم خوش بینی هستم چون یادم نمیاد در تمام طول زندگیم ادم هایی تو زندگیم باشن ک بخوان تصویر بدی از خودشون بجا بزارن.
الان ک نگاه میکنم چقدر دوستان خوبی دارم،چون همونطور ک استاد گفت یسری فیلترها برای روابطم دارم ک اگ اونهارو رد کنن،اون شخص برای من اثبات شده است، من بطور طبیعی بای دیفالت ذهنم این بود ک دوست خوب داشتن طبیعیه،انسانهای فوق العاده در زندگی من فراوانن.
فکر کردم در دوران مدرسه از ابتدایی تا دبیرستان،دانشگاه،خوابگاه، محل کارم،همسایه ها، اکثرا انسانهای شریفی بودند و هستندو از این جهت خدارو شاکرم.
درمورد اتفاقات زندگیم، خوش بین بودم اما با باورهای محدود کننده،اینک همه چیز برای من سخت پیش میرفت چون باور نداشتم یه خدایی هست ک میتونه هدایتگر من باشه و هدایت کنه بسمت من،هر انچه میخواهم.
میتونم بگم قسمت توحیدی من ایراد داشت و میخواستم همه ی کارهارو خودم انجام بدم، مطمئن بودم اخرش خوب میشه ولی باور نداشتم مسیرش هم میتونه راحت پیش بره.
حتی زمانی ک با این اموزه ها اشنا نبودم حتی زمانی ک یه دانش اموز راهنمایی بودم ک زندگی سخت بود،همون موقع ها باور داشتم بالاخره من به حقیقت میرسمـ
ک الان اینجام و تشنه درک حقیقت.
و برای اینده هم قلبی مطمئن دارم، الان ک خدارو بهتر میشناسم،قوانین جهان رو میدونم و تنها ایمانی رو باید تقویت کنم ک در این مسیر مستمر حرکت کنم.
سلام و صد سلام
داشتم از طلوع خورشید و مرور آرزوهام و خواسته هام و کارهایی که باید انجام بدهم میگفتم .
امروز صبح دیدم آفتاب داره طلوع میکنه اومدم چراغ خوابها رو خاموش کردم و با خودم کارهای امروز رو مرور میکردم رسیدم به رفتن من به دفتر خدمات قضایی بابت کاری که چند وقته درگیرش هستم و یک روز داشتم میگفتم خدایا کجای کارم کجای فکرم مشکل داره که به این ناخواسته خوردم ایکاش که این بدون این داستانها حل بشه و بعد مدارکی داشتم گم شد، اول ناراحت بودم و میگفتم این وکیلها با هم دست دارند و از این حرفها که در کسری از ثانیه با خودم میگفتم باید روی خوبی ها توجه کنی و این کلنجار رفتن من با خودم الان دیگه همیشه هست که باید به خوبی ها توجه کنم و حالم رو خوب کنم و چند با رفتم دنبال انجام کارها نمی شد و با خودم میگفتم درست میشه هر چند غیر ممکن بنظر میرسید و خلاصه رسید به امروز صبح گفتم امروز یک روز عالی هست که خواب نمیرم و دارم از تاریکی تا طلوع رو میبینم با خودم یاد اوری میکردم کارهایی که باید امروز انجام میدادم و گفتم خدایا این کار رو خودت حل کن من نمیدونم و امروز رفتم برای انجام کارهاش دفتر خدمات قضایی و اون دوستم نبود برگشتم مغازه داشتم تو سایت کامنت مینوشتم طرف حسابم خودش اومده با احترام و صدای آروم میگه بیا این رو حلش کنیم و قرار شد فردا بیاد که تمومش کنیم، خیلی عالی این کار داره جمع میشه خدایا شکرت،
اتفاق بعدی داخل مغازه بودم مشتری زنگ زده بیا اندازه بگیر ، داشتم کامنت مینوشتم میگم ظهر بیام اندازه بگیرم میگه اره بهتره .
یک حسابی داشتیم با یکی که قرار بود بهش واریز کنم جور نمی شد ده تا دیگه رو راه انداخته بودم این جور نمی شد یادم میرفت مشتری میخواست بزنه مبلغش بیشتر بود و خلاصه نمیشد، اومدم حسابش رو باز کردم میبینم قبلا که واریز داشتم بیشتر از حسابش ریختم ،زنگ زد، گفتم اینجور شده رفته که حسابها رو نگاه بندازه خدایا شکرت .
امروز خیلی از وقتم رو تو سایت بودم و تو مغازه نشستم و کارها و اتفاقها داره پشت سر هم اتفاق میفته ، من هم تایپ میکنم.
مشتری حسابش از خیلی وقت پیش مونده بود و نیامده بود امروز درب شون خراب شده بود و اومده که بیا درستش کنید میگم حسابتون رو نپرداختید شماره کارت رو فرستادم برای واریز.
یکی دو قلم جنس چندین سال داخل مغازه بود مشتری اومده میگه همین رو میخوام میگم سنگین هست گرون میشه میگه اشکال نداره برداشته برده
خدایا شکرت
خندم گرفته اجازه نمیدهند که بنویسم
خدایا هزاران بار شکرت
سلام استاد وقت شما بخیر
بزرگوار لطفا اون معیار های که برای گل چین کردن بهترین افراد دارید رو بفرمایید
اون آلارم های که برای ادامه رابط با دوستانتون رو بفرمایید که چی هستند
استاد من خیلی خوش بین بودم و البته هستم اما استپ با استپ پیش نرفتم و در حال درس گرفتن از یک مورد بزرگ تو زندگیم هستم
استاد
توی زمینه روابط دوستانه وقتی یکی از خط قرمز من رد می شد دیگه کات می کنم البته فرصت زیاد می دم به طرف که متوجه باشه ولی اگر متوجه نشه خدا نگهدار
تو ایجاد روابط مشکل داشتم واقعا درست می فرمایید تصمیم گرفتم دیگه دوستی نداشته باشم تا خودم رو خوب بشناسم و اصلاح کنم که بهترین رو جذب کنم
دوست دارم معیار های شما برای انتخاب دوستان در تمام زمینه ها ر بفرمایید کمک زیادی می کنه به ما سپاسگزارم
به نام خدایی که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام استاد عزیزم که این فایل هم مثل چند تا فایل اخیر یه بمب بود به معنای واقعی کلمه
این فایل انقدر مهمه که میخوام چندین بار ببینم و بنویسمش چون دقیقا جز بزرگترین پاشنه آشیل های منه که از جلوی چشمم پنهان مونده بود
چقدر من سر این بدبینی ها ضربه خوردم و چقدر وقتی ذهنت تربیت میشه که دنبال نکات منفی در همه چیز باشه شرایط هی سخت و سخت تر میشه و دلیلشم اینه که کانون توجه ما زندگی ما افراد،ایده ها،شرایط و موقعیت ها رو وارد زندگی ما میکنه
تصور کنید توی زندگیتون پر از افرادی باشه که رفتارهای بد و روی مخی دارن و حتی شما هم دارید تبدیل به چیزی میشید که ازش متنفر هستید چون قانون این رو میگه به هرچی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیتون میشه
پس همین یک دلیل به شدت محکمه برای اینکه آدم بخواد توی زندگی خوشبین باشه هر روز بیشتر از دیروز و به قول استاد قدم به قدم
درواقع این کار یه انتخاب نیست یه بایده برای کسی که در مسیر این آگاهی هاست(حداقلش برای من یک بایده)
حالا یک سری راه حل که جلوی بدبینیهای مارو بگیره و ذهنمون رو به جای بهتری جهت بده:
+یکی از دلایل بدبینی های ما اینه که ما دنبال نکات منفی در دیگران میگردیم که بتونیم راجبشون غیبت کنیم یا قضاوتشون کنیم و احساس کنیم چقدر آدم عاقل و خفنی هستیم! همین که سعی کنیم قضاوت نکنیم کسی رو به خاطر رفتارش و دنبال ایراد در بقیه نباشیم خودش میتونه بدبینی رو از ما دور کنه
استاد دوتا فایل راجب قضاوت دیگران داره پیشنهاد میکنم ببینید حتما
+یه کار خوب دیگه کار کردن روی باورهامون راجب قانونه،کسی که از ته دلش باور داره قانون داره کار میکنه و کانون توجهش داره اتفاقات رو رقم میزنه اصلا سراغ بدبینی نمیره چون میدونه اون افراد با اون ویژگی ها در نهایت توی زندگیش بیشتر میشن و خودش هم به سمت این ویژگی ها کشیده میشه و درواقع همونطور که ما دستمون رو توی آتش نمیکنیم چون میسوزه و باور داریم این رو باید راجب قانون هم سعی کنیم همینقدر باور قوی داشته باشیم
+یادآوری نکات مثبت دیگران هم یه کار جالبه که میتونه یواش یواش مارو خوشبین تر کنه،فرض کنید ذهنتون میره سمت ویژگی های منفی دیگران با خودتون بگید این فلانی که توی فلان چیز و فلان موقعیت خیلی خوب بود چرا من به خاطر یک اشتباه دارم کل نقاط قوتش رو نادیده میگیرم؟اگر یک نفر با من اینطوری رفتار میکرد یا همچین دیدی نسبت به من داشت خود من خوشحال میشدم؟
+نوشتن شکرگزاریها و صحبت راجب نعمت ها با خودتون هر وقت که وقت آزاد داشتید به صورت مستمر باز هم خیلی کمک کنندست و من به شدت ازش نتیجه گرفتم
+به یاد آوردن موقعیت های خوبی که واسمون پیش اومده و یا وقت هایی که اتفاقات به طور عجیبی ساده پیش رفتن و مرورشون به عنوان مهر تاییدی بر درست بودن این آگاهی ها و کنترل کانون توجهمون
امیدوارم بتونم به خوبی از این آگاهی ها استفاده کنم
دمتون گرم استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به استادعزیرم وهمه دوستان عزیزم
تواین سایت بنده دقیقا 5ساله باشما اشنایی دارم ولی تقریبا 8ماهه عضوسایت شدم ودراین 5سال جسته گریخته خیلی چیزیادگرفتم وبیشتر روی احساس لیاقتم کارکردم بطورعملی. عضوسایت شدم براحتی مسایلم رونوشتم وسوالاتم روپرسیدم وخیلی سریع مرکزتوجه قرارگرفتم وازطرف دوستان وافراد درجه یک سایت مورد توجه وپاسخگویی قرارگرفتم وهمزمان به اگاهیهاشون عمل میکردم الان دارم معجزات رو درزندگیم میبینم و الان که میخام کامنت بنویسم ذهنم کمالگرایی میکنه و منم بهش توجه نمیکنم تلاش میکنم مثل اوایل که سوالاتم رو راحت مینوشتم وکسی منونمیشناخت الانم همونجوری راحت بنویسم و بقول شما قانون برام تکراربشه و کنکاش بشه در شخصیتم
وروبه بهبودی برم واصلا نگران حرف مردم وقضاوت شدن نشم نگران مشهورشدن نشم بیشترسعی میکنم عمل کنم وازنتایجم بنویسم من خیلی دوستدارم درزندگی ازخانواده غریبه بعضی جاها که نیاز دارم اعتماد بنفسمم تقویت کنم وبرای مسایلم درخواست کمک کنم بطورمستقیم بطرفم بگم فلان کاروبرام انجام بده وبا اعتمادبه نفس مثلا حتی توکوچه که دارم کوچه روجارومیکنم یک غریبه یاهمسایه رد میشه ازش درخواست کنم لطفا داری میری تا سرکوچه لطفا این اشغالهاروبامشما باخودت ببر بنداز درسطل زباله از درخواستهای کوچک گرفته تا درخواستهای بزرگ هرجاکه نیازبه کمک دارم بندگان خدارو وسیله بدونم که خدا سر راهم گذاشته ازشون با اعتمادبه نفس بالا درخواست کنم واوناهم بمن کمک کنن واین درخواست کمک خودش ریشش به اعتماد به نفس بالا برمیگرده وقتی درخواست میکنم بمن کمک میکنن خیلی احساسم بهترمیشه البته خیلی وقتهاهم باتجسم درخواست کمکم روبخدامیگم شخص مثل معجره زیریکماه میادبه کمکم
هرکسی که ازکمک خواستن بترسه ومستقیم درخواست کمک نکنه بنظرم اعتمادبنفسش ضعیفه
من رو این مورد کارکردم وخودموتقویت کردم خداروشکر:)
به نام تنها فرمانروای هستی
سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جانم.
سلام به دوستان عزیزم در این سرزمین با برکت که هر بار واردش میشم، یک نعمت الله رو با خودم میبرم به اعماق وجودم تا روح و روان تشنه ام به اندازه ظرفیت ی که دارم از آن بهره ببرند.
من خودم را آدم خوشبینی میدانستم قبل این فایل. شاید به این خاطر که معتقدم هر انسانی خوب است مگر اینکه خلافش ثابت بشه و این خوشبینی در اکثر مواقع باعث اتفاقات خوبی برام بوده، جز یکی دو مورد…
ولی در مورد خودم و تواناییهام اصلا آدم خوشبینی نبوده ام و این رو از مثال استاد در باره ی نمرات فهمیدم.
یادمه کلاس سوم راهنمایی نمرم از امتحان شفاهی ادبیات 19.5 شد و وقتی معلم اعلام کرد هرکس از نمرش راضی نیست بیاد دوباره امتحان بده من نفر اول بودم که اعلام آمادگی کردم برای امتحان دوم.
و معلم هاج و واج نگام میکرد و گفت بابا اون نیم نمرت با من!
خخخ
خیلی لذت بردم از آگاهی های این فایل که از تمام جنبه ها مفهوم بدبینی رو برام روشن کردین و در آخر هم یه راه حل عالی گفتین برای درمانش.
“بنابراین میخام بشینیم فکر کنیم ببینیم چه افکاری توسرمون هست و جهان رو چطور میبینم و بیاییم تغییر بدیم افکارمونو. چطوری تغیییر بدیم؟ با سپاسگزاری با تمرکز کردن روی اتفاقات خوب با تمرکز روی آدمای خوب با تمرکز و صحبت کردن درباره ی اتفاقات خوبی که هرروز برامون میفته و نوشتن شون و سپاسگزاری کردن براشون و دیدن و دنبال کردن ویژگی های مثبت افرادبه دنبال ویژگی مثبت افراد باشیم ببینیم و بهشون بگیم و به دیگران بگیم و به خودمون بگیم و یادآوری کنیم تا هربار بیشتر و بیشتر بشن. با دروی کردن از آدمای بدبین.
با ارتباط برقرار نکردن با آدمایی که همیشه طرف خالی لیوانو میبینن. همیشه طعنه میزنن و میگن من میدونم ما خوشبخت نمیشیم .سعی کنیم با اونا ارتباط کمتری داشته باشیم، سعی کنیم با آدمای مثبت اندیش، خوشبین ارتباط بیشتری داشته باشیم. آدمای سالم و خوشبین .
حتی اگه آدم سالم و خوشبینو درست حسابی تو زندگیمون نیست فعلا با هیچ کسی ارتباط نداشته باشیم.تمرکز به خوبیهای افراد کن و از خدا بخاه آدمای صادق و سالم و خوش نیت و با معرفت و بینظیر و دست و دل باز رو وارد زندگیت کنه.”
خیلی ممنونم استاد عزیزم که بدون منت این درسهای بزرگ زندگی رو برامون بازگو میکنین.
خیلی ممنونم که فرصت نوشتن حرفامونو و خوندن نظرات زیبا و راهگشای دوستامون رو که همشون شاگردای بینظیرتون هستن بهمون دادید.
خدایا شکرت که بمن این توانایی رو دادی که برخلاف خواسته ذهنم عمل کنم و بیام کامنت بگذارم.
خدایا شکرت برای بودن در این فضایی که تو را یادم میاره!
به نام خدا
سلام.
میخوام در مورد بدبینی و خوش بینی بنویسم.
توجه به نکات مثبت و منفی.
من با استاد یاد گرفتم که بیشتر و بهتر توجه کنم به زیبایی ها و نکات مثبت.
یعنی متمرکزتر شروع کردم به تمرینش، از حدود 2 سال پیش به اینور.
خب بهترم شدم.
من قبلا هم مثبت بینی های خودمو داشتم و دارم.
و در کنارش منفی بینی هامو هم داشتم و دارم.
می خوام دست بردارم از تعارف با خودم، اینکه من بدبین نبوده و نیستم.
گاهی ذهنم بهم اینطور میگه که نه، تو اتفاقا خیلی هم منفی بینی.
تو ادای توجه به زیبایی ها و نکات مثبت رو دراوردی وگرنه تا الان اوضاعت خیلی بهتر از این باید میبود.
این نوسانِ احساست نشون میده ادا در میاوردی و تو شخصیتت نرفته.
خودم به عنوان ناظر چی میگم؟
تمام لحظاتی که توجهم به زیبایی هاست با قلبم کیف میکنم.
اوایل تمرین، شاید اگاهانه توجهم رو میدادم به یه زیبایی ولی بعدش ناخودآگاهم خودش جذب زیبایی ها شد.
منم نقطه ضعف های خودمو دارم و همونا روی بدبینیم صِحّه گذاشته.
اینطوری نشونم میده که فلانی داره دخالت میکنه!
فلانی چرا اینو گفت؟
آیا من بد عمل میکنم یا ناتوانم که فلانی اینو گفت؟
نه بابا، تو فقط داخل تله ی بدبینی و منفی نگری افتادی و راه درمانت اینه که جملات ذهنت رو عوض کنی.
بگی که فلانی خیلی مهربون و با توجه هست و نیتش از گفتن فلان چیز خیر هست.
هر چیزی که میشنوی و میبینی خیره و نفعش به تو میرسه.
آدمها تو فضای فرکانسی و مداری متفاوت از هم هستن.
اینکه منظور خاصی ندارن از زدن فلان حرف.
بشنو و بگذر.
من دارم به اندازه ی درکم تلاش میکنم و بهبود پیدا میکنم.
آفرین به من و تلاشم.
لطف کن و تو تله ی تکرارِ یه جمله و ازش جهنم برای خودت ساختن، بیرون بیا.
هر بار که خواستی توجه کنی به یه جمله ی منفی یا فکر منفی، بیا و تلاش کن یه فکر و جمله ی خوب و امیدبخش که البته خودت هم باورت بشه جایگزینش کن.
جمله ای که قبولش داشته باشی.
و حسش مثبت باشه.
که کم کم بتونی از اون فضای فرکانسیِ منفی فاصله بگیری و برگردی تو مسیر.
یه چیزی رو متوجه شدم در مورد خودم:
اینکه وقتی یه سوال مطرح میشه، فایلی میشنوم که یه سری ویژگی های شخصیتی رو استاد مطرح میکنن، من به جای رجوع به درون خودم در ابتدا، اول میرم سراغِ فلانی و فلانی که اون مدلی هستن.
یعنی اول بقیه رو آنالیز میکنم سریع. بعد از مدتی نوبت به آنالیز خودم میرسه.
برای همین به خودم گفتم بله تو داری فلان رفتار رو تشخیص میدی روی فلانی.
حالا بیا و کمکی به خودت بکن و اون اطلاعات رو روی خودت پیاده کن ببین داخلت چند چنده با خودش.
اینکه انالیز دیگران در نهایت به درد من نمیخوره.
منو بهبود نمیده.
هر وقت فهمیدی قطعش کن و بیا سراغِ درون خودت.
اینطوری به خودت کمک میکنی برای بهبود.
این درس ها و تلنگرها وقتی بهم میخوره که دقیقا مثالی از زندگی خودم میاد سراغم.
و باعث میشه تو اون مثال خودمو شفاف تر ببینم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
بنام حضرت عشق
سلام گرم خدمت استادعزیزم مریم جان نازنین وهمه دوستان گلم تواین سرزمین رویایی
استاد جان من ازوقتی با آموزه های شماآشناشدم
تلاش کردم کنترل ذهن کنم و همه چیز رو به دید خوب ببینم
قبل آشنایی باشما ازبین همه گناهان تو ذهن من غیبت کردن کار قبیحی بود از وقتی آیه معروف غیبت رو توقرآن خونده بودم
که خداجونم میگه غیبت کردن مانند خوردن گوشت برادر مرده ت میمونه فکرش روکه کردم خیلی برام سنگین بود
گفتم ببین خدا چه مثالی زده وقتی کسی فوت میکنه چقدررر قابل احترامتر میشه چقدررعزیزتر میشه حتی اگه تو زندگیش خیلی خواهان نداشته
ولی تصور اینکه تو اون لحظه بیایم این آیه رو بیاد خودمون بیاریم یه ترمز قوی میشه برای قضاوت نکردن غیبت نکردن و تمرکز رو ازروی بقیه برداشتن
به همین دلیل تمام سعیم روکردم وهمچنان میکنم که حواسم باشه البته درمورد بعضی آدمها مثل جون کندن بود چون باهام رفتاری داشتن که نمیتونستم
به خوبیهاشون فکرکنم ولی همیشه در تلاش بودم که این خصلت خوب قضاوت نکردن وپشت سردیگران حرف نزدن رو درخودم نهادینه کنم
زوور میزدم ازکسایی که دلخوریهایی ازشون داشتم تعریف کنم حداقل شده یه خصلت خوبشون رو بگم
درباره بقیه آسونتر بود اما سختش اونجا بود که تو جمعی بودی و از دیگران میشنیدی
اونموقع من یا دفاع میکردم از شخص غایب یا سعی میکردم بحث رو عوض کنم ویا درنهایت که کاری از دستم برنمیومد جمع رو ترک میکردم
و ازخودم راضی بودم هرکس هم درباره کسی حرفی میزد ویا قضاوتی میکرد سریع جوابم این بود که من نمیدونم اگه جاش بودم بهتر عمل میکردم یانه
من باکفش اون راه نرفتم ویا اگه کسی خبری برام می آورد که فلانی این حرف رو پشت سرت زده میگفتم حتما تو شرایط سختی بوده بهش فشار اومده این حرف رو زده مهم نیست دیگه هم لطفا ازاین خبرها برای من نیارین
البته استاد داشتم تلاش میکردم که انجامش بدم
خب این تعریف روهم ازاطرافیانم مبشنیدم که میگفتن فلانی اصلا حرف کسی رو نمیزنه بد کسی رونمیگه وهمین هم برام شده بودیه اهرم لذت که حواسم رو بیشتر جمع کنم تا خرابش نکنم
اونموقع قانون رونمیدونستم اما الان میدونم که بافرکانسهای خودم تواون جمعها حضور پیدا میکردم و
اون حرفها رو میشنیدم تو مدارش بودم
الان وقتی فکرش رومیکنم میبینم نیاز نیست من زور بزنم خوشبین باشم نسبت به اطرافیانم
چقدر صفات خوب دارن همشون که بعضی صفات تو هرکدوم خیلی بارزه ومن بارها هم پشت سرشون هم جلو روشون گفتم
حتی یه دفتر دارم توش مینویسم وچقدرحالم خوب میشه و متوجه شدم که نمیخواد ولازم نیست من خودمو هلاک کنم تا انسان خوبی بنظر بیام کافیه انسان خوبی درخلوت خودم باشم
الان هرمسالهای برام پیش میاد دنبال نکته مثبت میگردم
سعی میکنم خوشبین باشم البته الان دیگه برام سخت نیست درباره غریبه ها راننده های اسنپ هنوز مقاومت دارم هنوز نسبت به کسانی که قبلا بهشون اعتماد نداشتم مقاومت دارم اما دارم رو خودم کار میکنم واین باور رو دارم درخودم نهادینه میکنم که همه افراد
یه تیکه از خداوندن وهمه افراد دورو دارن خوب وناخوب
واگه من باروی ناخوبشون مواجه شدم خودم مسئولش هستم
وبااین باور باری ازروی دوشم برداشته شده که همینجور که من مسئول خودم هستم دیگران هم مسئول خودشون هستن
ومن نفس عمیقی میکشم از درک این آگاهی
نگاه کردن بادید مثبت به خودم منو نسبت به خودم مهربانتر کرده
نگاه کردن بادید مثبت به همسرم وفرزندانم منو نسبت به اونا عاشقتر کرده
نگاه کردن بادید مثبت به داشتههام منو سپاسگزارتر کرده
هروقت انرژیم افت میکنه به سپاسگزاری روی میارم و این حرف فاطمه قشنگم یادم میاد که باید باذرهبین داشته هامو ببینم
الان خیلی بیشتر خدارو کنارخودم حس میکنم و خودمو بهش میسپرم وقلبم ارومتره
باهمه وجودم ازشما استاد وخانم شایسته و اعصای تیم بابت تک تک لحظاتی که برامون فایل ضبط میکنین تدوین میکنین بارگزاری میکنین ازته قلبم سپاسگزارم
عاشقتونم وبهترینها روبراتون آرزو میکنم