https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 00:42:282024-11-03 03:57:34پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام
427نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ممنونم که به ندای قلبت گوش دادی و این دوره را گذاشتی. دیروز من از خداوند خواستم که علاوه بر دوره 12 قدم که دارم با تامل و بدون عجله کار می کنم .یکی از دوره های که دارم را بگه که صبح ها یکی دو ساعت تمرکزی روش کار کنم .منم درخواستم رفتن به مدار بالاتر و سپاسگزار تر شدن، توانایی کنترل ذهن بیشتر و روان تر شدن مسیرم بود…
دو روز بود که گوشیم خراب شده بود و من عملا از فضای سایت دور شدم.حس خوبی نداشتم و نمیدونستم چه کنم.
بعد چون میخواستم از مسیر دور نشم اومدم رفتم دفترم رو که قبلا دوره های 12 قدم رو تو اون نوشته بودم برداشتم و شروع کردم به خوندن قدمها.
و با تمرکز روی واژه ها اونارو برای خودم مزه مزه میکردم.
بعد به جمله ای از استاد رسیدم که گفتن این وقتی رو که میزاری و تجسم میکنی یا درباره حس خوبت و ساختن باورهای درست انجام میدی، اصلا وقت تلف کردن نیس.حالا من بارها این فایل رو گوش کرده بودم ولی نشنیده بودم و هر وقت روزانه مینشستم و برای خودم باورسازی و تجسم و…..رو انجام میدادم، چون خیلی وقتم میرفت، در ناخود اگاه خودم حس خوب نداشتم و احساس میکردم یه جورایی وقت تلف کردنه و هر چه به خودم میگفتم نه، ببین ، تو داری نتیجه میگیری واینا همش حس خوب داره بهت میده ولی خب اون نجوا هم بود…..
خلاصه، من موندم و یه گوشی خراب و یه دفتر زیبا و پراز اگاهی.
بعد رفته بودم داشتم طلوع زیبارو پشت بام میدیدم با خدایم مناجات میکردم و گفتم خدایا چه کنم که الان که درک کردم این وقت تلف کردن نیس، پن رشد کنم؟
چه کنم که شادتر زندگی کنم
راحت تر زندگی کنم
و خدا شاهده تو ذهنم بهش گفتم چه کنم که در کنار این رشد، به راحتی به خواسته هام برسم؟
بعد دوتا هدف هم تو این ماه برای خودم داشتم که از خدا خواستم تا اخر این ماه ربیع بهشون برسم.
بعد که از پشت بام اومدم و رفتم شکر گزاریهام بنویسم.
همسر عزیزم گوشی خریده بود و گفت که بیا گوشی قبلیم رو استفاده کن.
منم که به لطف خدا به خواسته ام رسیدم اومدم گوشی رو برداشتم و با عشق وارد سایت شدم….و شد انچه که به خدای خوبم گفته بودم.
و چه زود اجابتم کرد.
به راحتی و آسونی اومدم اینجا تا هر روز رشد کنم و لدت ببرم.
و میدانم مثل قبل خدا یه نقشه ریخته که منو به اون دو تا هدفمم برسونه در زمان مناسب و مکان مناسب.
استاد شایسته عزیزم، سپاس که اومدین این تمرین رو برامون نوشتین.
از وجودتون به عنوان بنده خوب خدا آرامش دریافت میکنم.
دوستتوندارم براتون خیر وبرکت وآرامش وسلامتی از خداوند خواستارم….
و سلام به همه بچه هایی که در مدار این آگاهی های خانه تکانی قرار دارند و میخوایم باهم دیگه ی خونه تکانی اساسی بکنیم.
انشالله هرکجا هستید حال دلتون عالی باش.
رد پای من برای اولین قدم برای خانه تکانی.
عاشق استادم هستم که همیشه و هرکجا از آموزش هاش رو دنبال میکنم اصل توحید همیشه پررنگ هست و همیشه استاد توحید و اصل رو پیدا میکنه توی آموزش ها و ما همیشه انگار داریم روی توحید و در مسیرش حرکت میکنیم.
اولین قدم اولین حرکت و اولین تعهد
باید این باشه که مسولیت زندگی ام رو برعهده بگیرم.
چیزی که الان هستم رو خودم چه آگاهانه و چه نا آگاهانه ایجاد کردم خلق کردم .
که این قدم چیزی هست که هر لحظه باید به خودم بگم تا فراموش نکنم چون همیشه بهونه برای ذهن هست که قبول نکنه و بندازه گردن دیگران.
من خودم خالق زندگی ام هستم .
من من من ن هیچکس دیگه.
موضوع دیگه باید هر لحظه به خودم بگم
فقط قدرت خدا رو قبول کنم .
فقط خداوند بخشنده و مهربان رو توی ذهنم منبع تمام قدرت بدونم.
درس دیگه ای که باید به خودم هر لحظه بگم که منتظر نباشم
انتظارم رو از دیگران کم کنم و در عوض انتظارم رو از خدا ببرم بالا.
خداوند رو بالاترین قدرت قبول کنم و روش حساب کنم.
همیشه به خودم بگم که محمد اگه از هرکسی توقعی داری یعنی داری مسیر رو اشتباه میری.
و این کار باعث میشه بتونم روی مسیر درست بمونم.
خدا رو شکر میکنم که در مدار این خونه تکونی قرار دارم.
فایل بسیار زیبایی بود حاوی نکات بسیار بسیار کلیدی بود،یادمه در زمان خودش این فایل ها رو جویده بودم و بسیار بسیار زیاد نتایج فوق الاده ای گرفته بودم و انسان بسیار بسیار توحیدی شده بود بواسطه گوش کردن بسیار زیاد و چقدر انسان وقتی این فایل ها بخصوص توحیدی رو گوش میکنه حالش خوب میشه چقدر به قول استاد دریچه های قلب انسان باز میشه خدایا شکرت ابابت استاد و یک نکته ای رو خواستم در این جا اشاره کنم بعنوان کسی که فایل های استاد رو ذره به ذره گوش کردم و اینقدر گوش کردم که می تونستم بگم در کجا فایل استاپ میشه و لوگو سایت میاد روش و اون نکته این هست که حرفهای استاد واقعا از یک پیوستگی خاصی برخوردار هست و به قول خود استاد صحبت هایی که از سمت خداوند هست ولی چیزی که من در برخی از فایل ها دیدم این پیوستگی رو با استاپ کردن و آوردن زیاد لوگو سایت در بروز رسانی ها و یا جابجایی صحبت های استاد مثلا در فایل دوم عزت نفس که یکی از نکات مهم عزت نفس احساس قربانی شدن هست که در فایل های قدیمی این در ابتدای فایل بود ولی در بروزرسانی این مورد در وسط های فایل گنجانده شده است که باعث شده اون نکات و و اون تاثیر گذار بودن صحبت های استاد بخاطر این بروز رسانی ها کمی کمتر بشود البته این تجربه من هست
بسیار بسیار سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز بابت این پروژه و بقول امروزی ها میشه گفت چالش که قرار دادند.
سلام به استاد عباس منش عزیز و خداقوت جانانه به استاد شایسته بزرگوار
سلام به دوستان الهی و ارزشمند
گام اول ورود به دوره پروژه خانه تکانی ذهن
الهی به امید تو
مسئولیت زندگی ما صد در صد به عهده خود ماست یعنی نگاهمان را باید از بیرون و عوامل بیرونی به درون بیاوریم
اگر ما مدارمون خوب باشه هر اتفاق به ظاهر بد و حتی بلایای طبیعی به نفع ما تمام میشود.در این گونه اتفاق ها به جای عجز و ناتوانی و توقع از بیرون و دولت و افراد با نگرش و تغییر افکار ، نگاهمان را باید به درون و خدای درونمان باشد.
به قول استاد اصل و اصل و اصل
یعنی من صد در صد مسئول زندگی خودم هستم
با نگاه درونی و جهت دهی آگاهانه کانون توجه.
عمل به دانسته ها یعنی ایمانی که عمل میآورد که در این مورد مسئولیت پذیری است که نیاز به طی تکامل دارد.
وظیفه من بندگی کردنه و وظیفه خداوند اربابی کردن
باور کردن خداوند به عنوان مهربانترین و قدرتمند ترین نیرو در کیهان که از مسیر در لحظه بودن و لذت بردن از مسیر روزانه و قدم به قدم میگزرد و نیاز به طی تکامل دارد.
مثل طی تکامل استاد عباسمنش عزیز و حضرت ابراهیم و حضرت نوح
که با تکامل خدارا باور کردند و به باورهای توحیدی قدرتمند رسیدند.
همه چیز خداو توحید و توکله
مسئولیت پزیری یعنی توحید عملی
خودباوری + خداباوری
میشود رسیدن به لذت و حال خوب
هدف این فایل مسئولیت پذیری در اتفاقات به ظاهر بد و حتی بلایای طبیعی است
که هر چند اگر ماباورهای درونی خود را نهادینه کنیم هر اتفاق به ظاهر بدی ،حتی بلایای طبیعی به نفع ما تمام میشود این یک قانون است .
خدارا شاکرم که به این دوره انسان ساز لایوهای بینظیر استاد بار دیگر هدایت شدم و گام به گام و قدم به قدم به اصل و اساس خود که سفر و تجربه درونمان است نزدیکتر میشوم.
سپاسگزار و قدردان استاد شایسته برای این بهبود پربرکت در سایت هستم و امیدوارم با عمل به این
دانسته ها بیشتر به اصل و اساس قانون هستی که همان صبر و صلاه هست برسم
صبر به معنای ثبات فرکانسی ( جهت دهی کانون توجه ) در صلاه
انشالله هیچ گونه عوامل بیرونی نتواند سرعت ما را در عمل کردن به اصل کم کند.
در پایان داستانی که به من الهام شد برایتان میگویم
روزی خواستهای خود را برای خدا آوردم و همه آنهارا بازگو کردم
خداوند دستم را گرفت و دست نوازشی بر من کشید و گفت
همه این خواسته ها همین الان را برایت کنار گزاشته ام
ولی دوست دارم تو را دعوت کنم به یک بازی لذت بخش آیا قبول میکنی
منم با شور و اشتیاق فراوان قبول کردم
گفت وقتی بازی شروع میشود تو در هر روز 24 ساعت وقت داری از مسیری که برایت تعریف کردم با تجربه عبور کنی
گفتم این مسیر چگونه است؟
گفت ؛شک نکن که من خواسته های به ظاهر بزرگ تو را کنار گزاشته ام ولی دوست دارم با هم از این بازی، لذت حداکثری را ببریم
الان تو وقتی از خواب بیدار میشوی باید به لذت و شادی حداکثری برای رسیدن به این خواسته ها برسی و نگاهت به نگاه من باشد
بازی از روز اول شروع میشود
اولین آیتم آن شکر داشته ها بود
دومین آیتم آن توجه به زیباییها اعم از زیباییهای طبیعت و توانمدیهای خودم ، شهرم، همسرم،محله و کشورم ،همکارم ،شغلم با احساس عالی
که هر وقت به صورت درونی این اعمال را انجام دادم به انجام دادن کاری و عملی هدایت شدم که من را به یک مرحله بالاتر سوق داد.
و سومین آیتم آن نگرش مثبت در مسائل و مشکلات و بلایای طبیعی طوری که من احساس بهتری را تجربه کنم.
چهارمین آیتم نعمتهایی که به واسطه این بازی در هر روز به تو میدهم با لذت و شادمانی به خود یادآوری کنی و هر لحظه سپاسگزار من باشی.
و در آخر این خواسته را از غالب آرزو و رویا وقتی به اوج لذت و حال خوب میرسی به درون و قلب خود بیاور گویی که به خواسته رسیده ای.(تجسم خلاق=هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها)
وقتی وارد بازی شدم اینقدر غرق این بازی شگفت انگیز شدم که خواسته هایم یادم رفت و فقط لحظه حال را دریافتم که همراه بود با تجربه لذت و شادمانی که تعهد در عمل به این بازی شگف انگیز را برایم بیشتر و بیشتر کرده بود
و پاداشهایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشد و من با تعهد آنهارا میدیدم و سپاسگزاری میکردم و خداوند را مشاهده کردم که غرق در نگاه کردن به من است و لبخندی رضایت بخشی که به لب دارد.
بعد از مدتی که تمام تمرکزم را برای بهتر بازی کردن انجام دادم و از هر روزم و از هر لحظه ام لذت بردم، ناخودگاه خود را در شرایطی دیدمکه بخشی از خواسته هایم را خداوند به من عنایت کرده و من اصلا متوجه ورود آنها نشدم.
این داستانی است که من بعد دوره مقدس 12 قدم و لیاقت به آن رسیدم و بعد از آن انگیزه و تعهدم در انجام دادم این بازی شگفت انگیز بیشتر و بیشتر شد و من حضور خداوند را در بیشتر اوقات روزم احساس کردم و میکنم و واقعا از اینکه من را لایق بیشمار نعمتهای این جهان کرده بسیار خرسندم.
با سلام خدمت شما دوست عزیزم رسول جان دوست توحیدی وارزشمند و فعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر تجربه 12قدم شما سرشار از آگاهی انرژی و لذت بخش بود
مثل همیشه پسر عالی بودی وحرفهایی زدی از جنس خدایی یعنی کامنت شما حضور خدارا میشود حس کرد
بهت تبریک میگم انقدر شما دو عزیز رسول وفاطمه خوب هستید که کامنتهای زیبایی مینویسی
دوستان خوبی مثل شما وهمسرتون در این سایت الهی نعمتی هستند تا چراغ روشنایی ومسیر درست زندگی برای من ودیگر دوستان آسان تر وروان تر باشد وهمه چیز به خوبی پیش برود
امیدوارم همیشه مثل ستاره های آسمان بدرخشی و بهترین نتایج و موفقیتهای خوبی را دریافت کنی وما هم در کنار شما خوشحال و خرسند شویم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
کامنت خانم عطائی رو کلیک کردم و نمیدونم چرا به کامنت شما هدایت شدم
امان از این داستان الهامیتون
اخه
اخه ای خدااا
من چی بگممم
ببین نمیدونم الهام یا هرچی میخوای بهش بگو
خدا اینو به منم گفتهههه
چطوری؟
تقریبا دو سال پیش
ی روز ظهر گفت بنویس
نوشتم
گفت (خواسته ات مهیاست مریم خانم
اون چیزی که میخای مال خودته
فقط روی احساس ارزشمندیت کار کن
بدون که ارزشمندی
بدون که لایقی
بدون که هیچ فاصله ای با کسی نداری و خودتو کمتر از بقیه مپندار
اتفاقا تو لایقتر از بقیه بودی که انتخابت کردم و دارم باهات حرف میزنم
پیش خودت چی فکر کردی مریم؟فک کردی من باهمه حرف میزنم؟یا همه رو به راه راست هدایت میکنم؟
تو ارزشمندی،بارها گفتم تو ی الماسی بین این همه کربن.تو نور چشمای منی،تو خاصی،تو منحصر به فردی،تو رو انتخابت کردم،ببین تو کی هستی که من انتخابت کردم بین میلیاردها نفر!
خودتو از بدنه جامعه جدا کن
و ارزشمندیتو از من بگیر
از منی که از روح خودم درون تو دمیدم
هر موقع گمان کردی که ارزش چیزیو نداری،این سوال رو بپرس از خودت که آیا خداوند بی ارزشه؟چون تیکه ای از من درون توئه،تو لایقی
وقتی به ارزشمندی درونیت پی بردی
اون چیزی که میخای رو میارم تو زندگیت،بخدا میارم)
بعداز اون رفتم تو دوره عزت نفس
بهتر شدم
رفتم تو دوره لیاقت که همین دیروز تمومش کردم
آره بازم بهتر شدم
خدایاشکرت
نمیدونم چی بگم
شاید این ی نشونه بود که یادم بیاره که خواسته ام نزدیکه
چون من خعععلی بهتر از قبل ارزش خودمو میدونم
100نرسیدم ولی میدونی
من اون مریم دو سال پیش نیستم از نظر شخصیت
خدا خودش میدونه بخدااا
خدایاشکرت
که یادم آوردی که من چقدرررر ارزشمندم
و ارزشمندیمو به قیافه و شغل و پول و و و وصل نکنم
اقای خانکی ممنونم از کامنتتون
خدایا سپاسگزاری اصلی مال خودته هااا
که منو هدایتم کردی به این کامنت
راستی من از دو روز پیش دوره 12 قدم رو خریدم و 2روزه دارم کار میکنم
ان شالله که اتفاقات عالی،معجزات و خبرهای خوش و شادی و و و دور تا دورمو فرابگیره
قبول صد در صدی مسئولیت اتفاقات زندگی، نقطه ی شروع تغییر و تحولات در زندگیه.اگه به این درک و باور نرسی، نمیتونی تغییری بکنی، نمیتونی حرکتی بکنی و در دایره ی اون اتفاقات گیر میکنی و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت.
یه مثال میزنم شاید این موضوع رو قابل درک تر بکنه:
فرض کنید یه شخصی تو خیابون داره راه میره و یه عده حالا با دلیل یا بی دلیل میریزن سرش و تا میخوره میزنن و فرار میکنن.این بنده خدا کلی زخمی و خونین میشه.
. با این که چرا اونا این کارو کردن کاری ندارم…..
. اینکه این بنده خدا آیا کاری کرده که باعث این مشکل براش شده کاری ندارم…..
. اینکه چرا باید این اتفاق می افتاد کاری ندارم…..
. اینکه چرا اونا بعدش فرار کردن کاری ندارم……
الان چیزی که باهاش مواجهیم اینه که این شخص با بدن شدیداً زخمی افتاده و دو راه بیشتر نداره
1. یا بایدبگه به من چه، مگه من خودمو زدم، مگه من خودمو زخمی کردم، مگه من باعث شدم الان دچار خونریزی بشم، هر کی این کارو کرده، خودشم بیاد خویش کنه، به من ربطی نداره.ترجیح میدم به این درد کشیدن ادامه بدم تا اونایی که باعث و بانی این اتفاق بودن بیان خوبم کنند.
2.یا اینکه بگه حالا به هر دلیلی این اتفاق افتاده، این بدن منه که الان زخمی شده و این منم که الان دارم درد میکشم.و باید خودم یه کاری کنم ، خودمو به درمانگاه برسونم، خودمو مداوا کنم، چرا؟؟؟چون این بدن منه، مسئولیت این بدن با منه، نمیتونم بگم چون یکی دیگه اینکارو با من کردی، همونم باید بیاد خویش کنه.اصلا با عقل جور درمیاد این طرز فکر؟؟؟؟؟؟
خب معلومه کاملا غیرمنطقیه.
حالا شما این داستانو تطبیق بدین با تک تک اتفاقات ناخوشایند زندگیتون، یه اتفاقی افتاده، یه موضوعی پیش اومده و منو ناراحت کرده
آیا الان باید بشینم و بقیه رو مقصر بدونم و دست رو دست بذارم و بگم به من ربطی نداره، مگه من باعث شدم اینجوری بشه؟
یا اینکه بگم چون این زندگی منه، مسئولیت صد درصدشم با منه، هر اتفاقی برای این زندگی من بیفته، من باید دست به کار بشم……من باید یه تغییری بکنم…..
نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه….
یه مثال دیگه میزنم
بر فرض مثال به یه شخصی تو رابطه خیانت شده، این شخص بشدت حال روحی داغونی داره و داره اذیت میشه
خیلیا تو این شرایط میگن، من هیچ کار بدی انجام ندادم، من هیچ تقصیری نداشتم، فقط و فقط خوبی کردم، از خودگذشتگی کردم، حق من این نبود این رفتار با من بشه.
میشینه روزها و ماه ها و حتی سالها غصه میخوره و اون شخص رو مسبب حال بدش میدونه.رفته رفته پر از نفرت و کینه میشه و خودتون میدونید نتیجه ی اینگونه احساس چیه و چ عواقبی داره.
درستش اینه که بگه، این اتفاق برای من و رابطه ی من و زندگی من افتاده، و تنها فقط و فقط من مسئول این اتفاقم، حتما باور اشتباهی داشتم، فرکانس اشتباهی فرستادم که باعث جذب این اتفاق شده.
تا زمانیکه مسئولیت اتفاقات زندگیتو به عهده نگیری، نمیتونی در جهت بهبودشون گام برداری، قبول مسئولیت استارت کاره
اقاجان، برادر من، خواهر من، دوست عزیزمن
مگه ما تو جهان شانسی زندگی میکنیم که اتفاقات بی دلیل و یهویی برامون رخ بده؟؟؟؟
جهان بیرون ما، آینه ی درون ماست.
هر آنچه در بیرون زندگی تو داره رخ میده، تورو خوشحال یا ناراحت میکنه، تنها دلیلش خودتی، درون خودته
اینو قبول کن.
میخوای بیرونتو تغییر بدی، باید از درون تغییر کنی
این زندگی توعه، مسئولیت تمام و کمالش با خودته
هر کسی هرکاری که کرده، هر بلایی سرت آورده.قبول کن که خودت مقصری
این زندگی توعه، یا میتونی بگی به من چه ، فلانی باید عوض بشه، فلان اتفاق باید تغییر کنه، تا زندگی من درست بشه
یا میتونی بگی این زندگی منه، خونه ی منه، وجود منه، من مسئولشم، خودم با افکار و باورهای غلطم باعث شدم پر از زباله بشه، و خودم باید آستین همتو بالا بزنم و همه چیو درست کنم بدون نیاز به احدالناسی، فقط و فقط با تکیه بر قدرت حق تعالی.
به نام خداوندی گه همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
الهی از تو سپاسگزارم که جواب سوالم را اینگونه با مثال زخمی شدن به من دادی
یگانه جانم سلام به روی ماهت
عزیز قلبم ازت متشکرم که دست خداوند شدی برای من ،چه قدر کار خوبی کردی که کامنت نوشتی
چقدررررر مثالت آگاهی بخش بود
چقدررررر به جا بود زنده باشی عزیزم
برامون بل این مثالهای زیبا بنویس باز نازنین بانو….
من در یک شرایطی گیر کردم که حس قربانی شدن بهم دست میده کنترل ذهن خیلیییییی سخت شده برام و به قول شما زخمی شدم و میگم به من چه اونیکه زخمی کرده باید درمانم کنه اما نههههههه مثال واضح شما منو روشن کرد که نههههه دیگههههههه باید خودت پاشی و از بهبودهای کوچک شروع کنی….
خدایا تو از قلبم آگاهی و میدونی کخ گله و شکایت میکنم از موقعیتم و انگار میخوام حس ترحم بقیه رو برای خودم ایجاد کنم ،اما چند دقیقه که کنترل میکنم ذهنمو کلامم احساسمو بدوم مکثی تو جواب عالی بهم میدی
حالا خدا جونم جواب هدایتی که ازت میخواستم بهم از زبان یگانه جانم دادی دمت گرممممم عاشقتم
این مثال زخمی شدن هیچوقت یادم نمیره
حالا الان من نمیدونم این فرد زخمی پاشه از کجا شروع کنه به درمان کردن (عه گفت بی دلیل خوش باش در قلبت لازم نیست جار بکشی به امید من (خدا، توحید )خوش باش
رسا حرف بزن حتی اگر طرف مقابل
غرق در ماتمه تو اینیکه میگم باش ؛تو خودت باش بقیه رو میگم))))
قوربونت برم خدای من 2 روزه ساکت بودی کشوندی منو اینجا بایه مثال واضح بلافاصله راهکار هم بهم گفتی من عاشقتممممممم خدای مننننننن
در حالی هدایت شدم به این مسیر جدید. عجیب . که برای اولین بار در طول زندگیم سر موضوعی بسیار کوچک با پدر خانومم بحثی داشتم و میزان عصبانیتم خیلی عجیب اوج گرفت
جالب اینجاست که چند روز قبل با یکی از فایل های استاد تصمیم گرفتم که بطور جدی و عملی دنبال ترمزهای خودم بگردم !!
رفتم ریشه اش را از کودکی پیدا کردم
ریشه اش غالبا ترس ها و عصبانیتهایی بود که در کودکی تا نوجوانی پیدا کردم
چون از نوجوانی تا اکنون که 40 ساله شدم خیلی روی اونا کار کردم و خیلی از خودم راضی هستم (پرفکت نیستم اما رضایت دارم از خودم)
بلافاصله اونا رو نوشتم و برای خودم آرامش رو از خدا طلب کردم!
از اون روز بطور عجیبی گاهی عصبانیتهایی دارم تجربه میکنم که مدتها بود نداشتمشون !!! بروز نمیدم ولی از درون دست و پنجه نرم میکنم باهاشون.
من به تازگی با هدایت الله و راهکارهای استاد تغییر شغل دادم
و مهاجرت اولم رو انجام دادم و اکنون پدر و مادر همسرم برای چند روزی مهمان ما هستن و تا الان بسیاااار خوش گذشته بود ، اما به یکباره همه چیز تغییر کرد!
و دیروز بطور عجیبی این اتفاق سر موضوع بسیار بی ارزشی اتفاق افتاد!!!
و من از دیروز کنترل ذهنم بسیار ضعیف شده
و مدام با خودم در فضایی از پشیمانی هستم و مدام میگم چطور درستش کنم!!
الان در مورد من چی فکر میکنن! چون پدر خانومم منو خیییلی دوست داشت . الان دیگه …. کلی فکرای جورواجور
و اینکه حالا چکار باید بکنم؟؟
دیشب هدایت شدم به آخرین پست طوفانی اینستاگرامی استاد که غوغا کرد و بطور عجیبی هدایت شدم به این 30 قدم !!!
و انصافا صحبتهای دقیق و پیامبر گونه ی شما خانم عزیز ، که منو بشدت به این هدایت الله امیدوار کرد و دست روی تمام چیزهایی که نوشته بودم برای تغییر خودم ( از صلح درون . لایف استایل . عزت نفس و و و ) گذاشت و امروز در این حال تصمیم گرفتم برای رد پای خودم این نوشته رو بگذارم که 30 روز دیگه خودم رو با حال امروزم مقایسه کنم
نمیدانم با چه زبانی از شما عزیزان تشکر کنم چون قاصرم
اما با همین حال از خداوند متعال که صدایم را شنید تشکر میکنم از ته قلبم
و شما را به او میسپارم او خود بهتر میدونه چطور قدردانی کنه از شما
پذیرفتن 100% افکار و اعمال و گفتار خودمان و مسئولیت پذیری تمام شرایط زندگی و سعی در بهبود مداوم =توحید عملی
کلامی که باید با آب طلا نوشت
درود خداوند بر استاد عشق و احساس و ادراک و خرد و دانش که گنج است و کلیدی که عمل است
و گروه هر روز چگونه بهتر چگونه زیباتر و چگونه آسانتر تحقیقاتی عباسمنش که
هر دم از باغ ،بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
تبریک می گویم و تحسین برانگیز است و باعث افتخار که در جمع دوستان و اساتید و پژوهشگران و سروران ارجمند و فخیم هستم سلام و درود مرا از گرمی کویر پذیرا باشید.
داستان آن کشیش را شنیده اید که در طوفان و سیل گیر کرد قایق،سپس کشتی و حتی هلکوبتر آمد، گفت صبر می کنم خداوند به من کمک کند…
در واقع دستان خداوند بود اما کو چشم بینا
معمولاً در بحران اول شوک به ما وارد می شود بعد انکار می کنیم سپس دنبال مقصر می گردیم چرا من؟خدا کجا بود؟عدالتش چه شد؟ کم کم افسردگی و در پایان به ناچار می پذیرم و تسلیم می شویم.
کسی که بنده خوبی باشد البته تکامل می خواهد= خداوند بی شک نعمتها را برایش می فرستد.
من این باور را در خود می سازم و تقویت می کنم؛
همه انسانها و اوضاع و شرایط وسیله ای هستند که من را به خواسته ام برسانند.
هر اتفاقی درسی است برای من.
در یک اتفاق یکسان نتیجه متفاوت برای نگرشهای متفاوت وجود دارد.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت مریم عزیزم و استاد نازنینم
رد پای من از روز اول خانه تکانی گام به گام ذهنم
این فایل و این آگاهی دقیقا زمانی روی سایت قرار گرفت که من واقعا با تمام وجودم از خداوند درخواست هدایت کردم..و با تمام وجودم تصمیم گرفتم که متعهدانه و با تمام وجودم روی خودم کار کنم..
من خیلی از محصولات سایت رو خریداری کردم و دارم..ولی خیلی زیاد متعهد نبودم.گوش میدادم و تمرین میکردم ولی یه وقتایی رها میکردم..زندگیم یه حالت یویو پیدا کرده.و واقعا دیگه از این حالت خسته شدم و به حالت عجز و ناتوانی رسیدم..
از اونجایی فصل داره جدید میشه و من خودم عاشق پاییزم تصمیم گرفتم به صورت خیلی جدی روی خودم کار کنم و تعهد جدی دادم و از خداوند هدایت خواستم.امروز 31 شهریور این تعهد رو شروع کردم وبا اینکه روزه تعطیله ساعت 4 صبح بیدار شدم وطبق عادت روزم رو با یکی از فایلهای توحیدی شروع کردم و وارد سایت شدم و با این فایل روبه رو شدم و این رو یه هدایت و یه نشونه از طرف خداوند میدونم..
اولین خواسته و بزرگترین و مهمترین خواسته من از خداوند درک توحیده..از خدا میخوام که توحید رو توی تمام وجودم جاری کنه.از خدا میخوام منو به نقطه ای برسونه که تنها و تنها فقط روی خودش حساب کنم و فقط از خودش کمک بطلبم..از خدا میخوام به نقطه ای برسم که با تمام وجودم و با تمام قلبم بگم خدایا تو برای من کافی کافی کافی هستی..از خدا میخوام که به نقطه ای برسم که از هیچ احدی هیچ توقعی نداشته باشم و هیچ کسی رو برای خودم بزرگ نکنم.از خدا میخوام که برای ثانیه ثانیه زندگیم از خودش هدایت بطلبم و خودش منو به مسیرهای زیبا و پراز آرامش هدایت کنه.از خدا میخوام که سپاسگزارتر و قدردان تر باشم و بتونم چشم نعمت بین داشته باشم..از خدا میخوام که زندگیم روز به روز پربارتر و زیباتر از روز قبل باشه..
به لطف خداوند و کمک خداوند من تعهد خودمو شروع میکنم و هر لحظه منتظر هدایت خداوند هستم..
از شما عزیزانی که این فضای عالی و بینظیر و توحیدی رو برای ما ایجاد کردید و هرروز بهتر و بهتر میکنید نهایت تشکر رو دارم..دوستتون دارم.
سلام خدمت مریم بانوی عزیز
ممنونم که به ندای قلبت گوش دادی و این دوره را گذاشتی. دیروز من از خداوند خواستم که علاوه بر دوره 12 قدم که دارم با تامل و بدون عجله کار می کنم .یکی از دوره های که دارم را بگه که صبح ها یکی دو ساعت تمرکزی روش کار کنم .منم درخواستم رفتن به مدار بالاتر و سپاسگزار تر شدن، توانایی کنترل ذهن بیشتر و روان تر شدن مسیرم بود…
پروژه شما ، پاسخ درخواست دیروز من از خداونده.
سپاسگزارم
سلام به خانم شایسته عزیزم، بهترین الگوی زندگیم.
دو روز بود که گوشیم خراب شده بود و من عملا از فضای سایت دور شدم.حس خوبی نداشتم و نمیدونستم چه کنم.
بعد چون میخواستم از مسیر دور نشم اومدم رفتم دفترم رو که قبلا دوره های 12 قدم رو تو اون نوشته بودم برداشتم و شروع کردم به خوندن قدمها.
و با تمرکز روی واژه ها اونارو برای خودم مزه مزه میکردم.
بعد به جمله ای از استاد رسیدم که گفتن این وقتی رو که میزاری و تجسم میکنی یا درباره حس خوبت و ساختن باورهای درست انجام میدی، اصلا وقت تلف کردن نیس.حالا من بارها این فایل رو گوش کرده بودم ولی نشنیده بودم و هر وقت روزانه مینشستم و برای خودم باورسازی و تجسم و…..رو انجام میدادم، چون خیلی وقتم میرفت، در ناخود اگاه خودم حس خوب نداشتم و احساس میکردم یه جورایی وقت تلف کردنه و هر چه به خودم میگفتم نه، ببین ، تو داری نتیجه میگیری واینا همش حس خوب داره بهت میده ولی خب اون نجوا هم بود…..
خلاصه، من موندم و یه گوشی خراب و یه دفتر زیبا و پراز اگاهی.
بعد رفته بودم داشتم طلوع زیبارو پشت بام میدیدم با خدایم مناجات میکردم و گفتم خدایا چه کنم که الان که درک کردم این وقت تلف کردن نیس، پن رشد کنم؟
چه کنم که شادتر زندگی کنم
راحت تر زندگی کنم
و خدا شاهده تو ذهنم بهش گفتم چه کنم که در کنار این رشد، به راحتی به خواسته هام برسم؟
بعد دوتا هدف هم تو این ماه برای خودم داشتم که از خدا خواستم تا اخر این ماه ربیع بهشون برسم.
بعد که از پشت بام اومدم و رفتم شکر گزاریهام بنویسم.
همسر عزیزم گوشی خریده بود و گفت که بیا گوشی قبلیم رو استفاده کن.
منم که به لطف خدا به خواسته ام رسیدم اومدم گوشی رو برداشتم و با عشق وارد سایت شدم….و شد انچه که به خدای خوبم گفته بودم.
و چه زود اجابتم کرد.
به راحتی و آسونی اومدم اینجا تا هر روز رشد کنم و لدت ببرم.
و میدانم مثل قبل خدا یه نقشه ریخته که منو به اون دو تا هدفمم برسونه در زمان مناسب و مکان مناسب.
استاد شایسته عزیزم، سپاس که اومدین این تمرین رو برامون نوشتین.
از وجودتون به عنوان بنده خوب خدا آرامش دریافت میکنم.
دوستتوندارم براتون خیر وبرکت وآرامش وسلامتی از خداوند خواستارم….
عشق، عشق عشق.
تو بودی ای عشق…..
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام استاد عباس منش
و سلام خدمت استاد گلم خانم شایسته
و سلام به همه بچه هایی که در مدار این آگاهی های خانه تکانی قرار دارند و میخوایم باهم دیگه ی خونه تکانی اساسی بکنیم.
انشالله هرکجا هستید حال دلتون عالی باش.
رد پای من برای اولین قدم برای خانه تکانی.
عاشق استادم هستم که همیشه و هرکجا از آموزش هاش رو دنبال میکنم اصل توحید همیشه پررنگ هست و همیشه استاد توحید و اصل رو پیدا میکنه توی آموزش ها و ما همیشه انگار داریم روی توحید و در مسیرش حرکت میکنیم.
اولین قدم اولین حرکت و اولین تعهد
باید این باشه که مسولیت زندگی ام رو برعهده بگیرم.
چیزی که الان هستم رو خودم چه آگاهانه و چه نا آگاهانه ایجاد کردم خلق کردم .
که این قدم چیزی هست که هر لحظه باید به خودم بگم تا فراموش نکنم چون همیشه بهونه برای ذهن هست که قبول نکنه و بندازه گردن دیگران.
من خودم خالق زندگی ام هستم .
من من من ن هیچکس دیگه.
موضوع دیگه باید هر لحظه به خودم بگم
فقط قدرت خدا رو قبول کنم .
فقط خداوند بخشنده و مهربان رو توی ذهنم منبع تمام قدرت بدونم.
درس دیگه ای که باید به خودم هر لحظه بگم که منتظر نباشم
انتظارم رو از دیگران کم کنم و در عوض انتظارم رو از خدا ببرم بالا.
خداوند رو بالاترین قدرت قبول کنم و روش حساب کنم.
همیشه به خودم بگم که محمد اگه از هرکسی توقعی داری یعنی داری مسیر رو اشتباه میری.
و این کار باعث میشه بتونم روی مسیر درست بمونم.
خدا رو شکر میکنم که در مدار این خونه تکونی قرار دارم.
خدا نگهدار
سلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوار وخانم شایسته عزیز و تمام دوستان..
واقعا با شنیدن صحبتهای استاد
فهمیدم تمام مشکلات من و محدودیتهای من
بخاطر شرکم هست واینکه چشمم به دست دیگران هست.
نماز میخوانم قرآن میخوانم
ولی ایمان ندارم به وحدانیت خدا
و به اینکه همه چیز و همه کس تحت امر و اراده خداوند هست؛ ایمان ندارم.
وتمام ضعف من از کمبود اعتقادم به توحیدهست
به زبان می آورم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
ولی
در ذهنم
به یه چیز دیگه یا به یه کس دیگه
امید میبندم.
سال گذشته برای مدرسه پسرم خیلی مشکل داشتم
ولی به لطف خدا. همه چیز خوب وعالی تمام شد
الان هم وقتی به مشکل امسال پسرم در مدرسه فکرمیکنم ودنبال راه حل میگردم
بخودم یادآور میشم
که همه چیز را به
خدا
بسپار..
دراینصورت مثل پارسال همه چیز به خیر وخوبی تمام میشه
ولازم نیست خودت را به سختی بیندازی ؛ خود خدا همه چیز را آسان برگزار میکنه..
باید باید باید
ایمانم را به خدا زیاد و زیادتر کنم
و
امید یاری بغیر الله نداشته باشم.
سپاسگزارتان هستم
و دعا میکنم
خدا ما را به راه راست هدایت کند
سلام به استاد عباس منش خانم شایسته و همه دوستان
فایل بسیار زیبایی بود حاوی نکات بسیار بسیار کلیدی بود،یادمه در زمان خودش این فایل ها رو جویده بودم و بسیار بسیار زیاد نتایج فوق الاده ای گرفته بودم و انسان بسیار بسیار توحیدی شده بود بواسطه گوش کردن بسیار زیاد و چقدر انسان وقتی این فایل ها بخصوص توحیدی رو گوش میکنه حالش خوب میشه چقدر به قول استاد دریچه های قلب انسان باز میشه خدایا شکرت ابابت استاد و یک نکته ای رو خواستم در این جا اشاره کنم بعنوان کسی که فایل های استاد رو ذره به ذره گوش کردم و اینقدر گوش کردم که می تونستم بگم در کجا فایل استاپ میشه و لوگو سایت میاد روش و اون نکته این هست که حرفهای استاد واقعا از یک پیوستگی خاصی برخوردار هست و به قول خود استاد صحبت هایی که از سمت خداوند هست ولی چیزی که من در برخی از فایل ها دیدم این پیوستگی رو با استاپ کردن و آوردن زیاد لوگو سایت در بروز رسانی ها و یا جابجایی صحبت های استاد مثلا در فایل دوم عزت نفس که یکی از نکات مهم عزت نفس احساس قربانی شدن هست که در فایل های قدیمی این در ابتدای فایل بود ولی در بروزرسانی این مورد در وسط های فایل گنجانده شده است که باعث شده اون نکات و و اون تاثیر گذار بودن صحبت های استاد بخاطر این بروز رسانی ها کمی کمتر بشود البته این تجربه من هست
بسیار بسیار سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز بابت این پروژه و بقول امروزی ها میشه گفت چالش که قرار دادند.
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
الواقعه
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ
ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ، ﻗﺮﺁﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ;(٧٧)
فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ
[ ﻛﻪ ] ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﻣﺼﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ [ ﺑﻪ ﻧﺎم ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺟﺎﻱ ﺩﺍﺭﺩ . ](٧٨)
لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ
ﺟﺰ ﭘﺎﻙ ﺷﺪﮔﺎﻥ [ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ] ﺑﻪ [ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻭ ﻟﻄﺎﻳﻒ ] ﺁﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .(٧٩)
تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ
ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٨٠)
سلام به استاد عباس منش عزیز و خداقوت جانانه به استاد شایسته بزرگوار
سلام به دوستان الهی و ارزشمند
گام اول ورود به دوره پروژه خانه تکانی ذهن
الهی به امید تو
مسئولیت زندگی ما صد در صد به عهده خود ماست یعنی نگاهمان را باید از بیرون و عوامل بیرونی به درون بیاوریم
اگر ما مدارمون خوب باشه هر اتفاق به ظاهر بد و حتی بلایای طبیعی به نفع ما تمام میشود.در این گونه اتفاق ها به جای عجز و ناتوانی و توقع از بیرون و دولت و افراد با نگرش و تغییر افکار ، نگاهمان را باید به درون و خدای درونمان باشد.
به قول استاد اصل و اصل و اصل
یعنی من صد در صد مسئول زندگی خودم هستم
با نگاه درونی و جهت دهی آگاهانه کانون توجه.
عمل به دانسته ها یعنی ایمانی که عمل میآورد که در این مورد مسئولیت پذیری است که نیاز به طی تکامل دارد.
وظیفه من بندگی کردنه و وظیفه خداوند اربابی کردن
باور کردن خداوند به عنوان مهربانترین و قدرتمند ترین نیرو در کیهان که از مسیر در لحظه بودن و لذت بردن از مسیر روزانه و قدم به قدم میگزرد و نیاز به طی تکامل دارد.
مثل طی تکامل استاد عباسمنش عزیز و حضرت ابراهیم و حضرت نوح
که با تکامل خدارا باور کردند و به باورهای توحیدی قدرتمند رسیدند.
همه چیز خداو توحید و توکله
مسئولیت پزیری یعنی توحید عملی
خودباوری + خداباوری
میشود رسیدن به لذت و حال خوب
هدف این فایل مسئولیت پذیری در اتفاقات به ظاهر بد و حتی بلایای طبیعی است
که هر چند اگر ماباورهای درونی خود را نهادینه کنیم هر اتفاق به ظاهر بدی ،حتی بلایای طبیعی به نفع ما تمام میشود این یک قانون است .
خدارا شاکرم که به این دوره انسان ساز لایوهای بینظیر استاد بار دیگر هدایت شدم و گام به گام و قدم به قدم به اصل و اساس خود که سفر و تجربه درونمان است نزدیکتر میشوم.
سپاسگزار و قدردان استاد شایسته برای این بهبود پربرکت در سایت هستم و امیدوارم با عمل به این
دانسته ها بیشتر به اصل و اساس قانون هستی که همان صبر و صلاه هست برسم
صبر به معنای ثبات فرکانسی ( جهت دهی کانون توجه ) در صلاه
انشالله هیچ گونه عوامل بیرونی نتواند سرعت ما را در عمل کردن به اصل کم کند.
در پایان داستانی که به من الهام شد برایتان میگویم
روزی خواستهای خود را برای خدا آوردم و همه آنهارا بازگو کردم
خداوند دستم را گرفت و دست نوازشی بر من کشید و گفت
همه این خواسته ها همین الان را برایت کنار گزاشته ام
ولی دوست دارم تو را دعوت کنم به یک بازی لذت بخش آیا قبول میکنی
منم با شور و اشتیاق فراوان قبول کردم
گفت وقتی بازی شروع میشود تو در هر روز 24 ساعت وقت داری از مسیری که برایت تعریف کردم با تجربه عبور کنی
گفتم این مسیر چگونه است؟
گفت ؛شک نکن که من خواسته های به ظاهر بزرگ تو را کنار گزاشته ام ولی دوست دارم با هم از این بازی، لذت حداکثری را ببریم
الان تو وقتی از خواب بیدار میشوی باید به لذت و شادی حداکثری برای رسیدن به این خواسته ها برسی و نگاهت به نگاه من باشد
بازی از روز اول شروع میشود
اولین آیتم آن شکر داشته ها بود
دومین آیتم آن توجه به زیباییها اعم از زیباییهای طبیعت و توانمدیهای خودم ، شهرم، همسرم،محله و کشورم ،همکارم ،شغلم با احساس عالی
که هر وقت به صورت درونی این اعمال را انجام دادم به انجام دادن کاری و عملی هدایت شدم که من را به یک مرحله بالاتر سوق داد.
و سومین آیتم آن نگرش مثبت در مسائل و مشکلات و بلایای طبیعی طوری که من احساس بهتری را تجربه کنم.
چهارمین آیتم نعمتهایی که به واسطه این بازی در هر روز به تو میدهم با لذت و شادمانی به خود یادآوری کنی و هر لحظه سپاسگزار من باشی.
و در آخر این خواسته را از غالب آرزو و رویا وقتی به اوج لذت و حال خوب میرسی به درون و قلب خود بیاور گویی که به خواسته رسیده ای.(تجسم خلاق=هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها)
وقتی وارد بازی شدم اینقدر غرق این بازی شگفت انگیز شدم که خواسته هایم یادم رفت و فقط لحظه حال را دریافتم که همراه بود با تجربه لذت و شادمانی که تعهد در عمل به این بازی شگف انگیز را برایم بیشتر و بیشتر کرده بود
و پاداشهایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشد و من با تعهد آنهارا میدیدم و سپاسگزاری میکردم و خداوند را مشاهده کردم که غرق در نگاه کردن به من است و لبخندی رضایت بخشی که به لب دارد.
بعد از مدتی که تمام تمرکزم را برای بهتر بازی کردن انجام دادم و از هر روزم و از هر لحظه ام لذت بردم، ناخودگاه خود را در شرایطی دیدمکه بخشی از خواسته هایم را خداوند به من عنایت کرده و من اصلا متوجه ورود آنها نشدم.
این داستانی است که من بعد دوره مقدس 12 قدم و لیاقت به آن رسیدم و بعد از آن انگیزه و تعهدم در انجام دادم این بازی شگفت انگیز بیشتر و بیشتر شد و من حضور خداوند را در بیشتر اوقات روزم احساس کردم و میکنم و واقعا از اینکه من را لایق بیشمار نعمتهای این جهان کرده بسیار خرسندم.
زندکی تجربه لحظه حال است و لذت بردن از مسیر
حق یار و یاورتان
به نام هدایت الله
با سلام خدمت شما دوست عزیزم رسول جان دوست توحیدی وارزشمند و فعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر تجربه 12قدم شما سرشار از آگاهی انرژی و لذت بخش بود
مثل همیشه پسر عالی بودی وحرفهایی زدی از جنس خدایی یعنی کامنت شما حضور خدارا میشود حس کرد
بهت تبریک میگم انقدر شما دو عزیز رسول وفاطمه خوب هستید که کامنتهای زیبایی مینویسی
دوستان خوبی مثل شما وهمسرتون در این سایت الهی نعمتی هستند تا چراغ روشنایی ومسیر درست زندگی برای من ودیگر دوستان آسان تر وروان تر باشد وهمه چیز به خوبی پیش برود
امیدوارم همیشه مثل ستاره های آسمان بدرخشی و بهترین نتایج و موفقیتهای خوبی را دریافت کنی وما هم در کنار شما خوشحال و خرسند شویم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بنام خداوند مهربان روزی رسان
سلام اقای خانکی
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
ببین من رفتم تو جیمیلهام
کامنت خانم عطائی رو کلیک کردم و نمیدونم چرا به کامنت شما هدایت شدم
امان از این داستان الهامیتون
اخه
اخه ای خدااا
من چی بگممم
ببین نمیدونم الهام یا هرچی میخوای بهش بگو
خدا اینو به منم گفتهههه
چطوری؟
تقریبا دو سال پیش
ی روز ظهر گفت بنویس
نوشتم
گفت (خواسته ات مهیاست مریم خانم
اون چیزی که میخای مال خودته
فقط روی احساس ارزشمندیت کار کن
بدون که ارزشمندی
بدون که لایقی
بدون که هیچ فاصله ای با کسی نداری و خودتو کمتر از بقیه مپندار
اتفاقا تو لایقتر از بقیه بودی که انتخابت کردم و دارم باهات حرف میزنم
پیش خودت چی فکر کردی مریم؟فک کردی من باهمه حرف میزنم؟یا همه رو به راه راست هدایت میکنم؟
تو ارزشمندی،بارها گفتم تو ی الماسی بین این همه کربن.تو نور چشمای منی،تو خاصی،تو منحصر به فردی،تو رو انتخابت کردم،ببین تو کی هستی که من انتخابت کردم بین میلیاردها نفر!
خودتو از بدنه جامعه جدا کن
و ارزشمندیتو از من بگیر
از منی که از روح خودم درون تو دمیدم
هر موقع گمان کردی که ارزش چیزیو نداری،این سوال رو بپرس از خودت که آیا خداوند بی ارزشه؟چون تیکه ای از من درون توئه،تو لایقی
وقتی به ارزشمندی درونیت پی بردی
اون چیزی که میخای رو میارم تو زندگیت،بخدا میارم)
بعداز اون رفتم تو دوره عزت نفس
بهتر شدم
رفتم تو دوره لیاقت که همین دیروز تمومش کردم
آره بازم بهتر شدم
خدایاشکرت
نمیدونم چی بگم
شاید این ی نشونه بود که یادم بیاره که خواسته ام نزدیکه
چون من خعععلی بهتر از قبل ارزش خودمو میدونم
100نرسیدم ولی میدونی
من اون مریم دو سال پیش نیستم از نظر شخصیت
خدا خودش میدونه بخدااا
خدایاشکرت
که یادم آوردی که من چقدرررر ارزشمندم
و ارزشمندیمو به قیافه و شغل و پول و و و وصل نکنم
اقای خانکی ممنونم از کامنتتون
خدایا سپاسگزاری اصلی مال خودته هااا
که منو هدایتم کردی به این کامنت
راستی من از دو روز پیش دوره 12 قدم رو خریدم و 2روزه دارم کار میکنم
ان شالله که اتفاقات عالی،معجزات و خبرهای خوش و شادی و و و دور تا دورمو فرابگیره
مثل همه بچه های 12 قدمی.
به امید الله
بنام خداونده بخشنده و مهرباننم…
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا
و ماه را در میان آنها روشنایىبخش گردانید و خورشید را [چون] چراغى قرار داد.
سلام به اقا رسول گل
چقدر کامنتت قشنگ بود اقا رسول من این فایل رو دید بودم قبلا الان هم دیدم و هدایت شدم سمتش ولی با اون روز برام خیلی فرق داشت…
اره بینهایت لذت بردم که من مسول صد در صد زندگیم هستم و خالق شرایط خودم هستم به لطف الله
خدارو صد هزار بار شکر..
تمام شرایط و تمام اتفاقات به سود و به نفع منه …
خدایا شکرت…
چقدر قشنگ بازی رو انجام میدی نوش جونت با عشق همیشه حال دلت حال کودکی باشه و با الله عشق بازی کنی الهی امین…
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی..
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
به نام نور
سلام به همه دوستان پر از عشق و حال خوبم
وجود تک تکتون تو این سایت پر از نور و عشقه
در کنارتون حالم عالیهههههه
فرکانس این سایت فوق العاده خداییه
استاد خوده خود عشقه و کلامش پر از حال خوبه
احساساتم داره فوران میکنه
اصلا این سایت عجیب غریب حال ادمو خوب میکنه…
.
.
.
میخوام یه چیزی بگم:
قبول صد در صدی مسئولیت اتفاقات زندگی، نقطه ی شروع تغییر و تحولات در زندگیه.اگه به این درک و باور نرسی، نمیتونی تغییری بکنی، نمیتونی حرکتی بکنی و در دایره ی اون اتفاقات گیر میکنی و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت.
یه مثال میزنم شاید این موضوع رو قابل درک تر بکنه:
فرض کنید یه شخصی تو خیابون داره راه میره و یه عده حالا با دلیل یا بی دلیل میریزن سرش و تا میخوره میزنن و فرار میکنن.این بنده خدا کلی زخمی و خونین میشه.
. با این که چرا اونا این کارو کردن کاری ندارم…..
. اینکه این بنده خدا آیا کاری کرده که باعث این مشکل براش شده کاری ندارم…..
. اینکه چرا باید این اتفاق می افتاد کاری ندارم…..
. اینکه چرا اونا بعدش فرار کردن کاری ندارم……
الان چیزی که باهاش مواجهیم اینه که این شخص با بدن شدیداً زخمی افتاده و دو راه بیشتر نداره
1. یا بایدبگه به من چه، مگه من خودمو زدم، مگه من خودمو زخمی کردم، مگه من باعث شدم الان دچار خونریزی بشم، هر کی این کارو کرده، خودشم بیاد خویش کنه، به من ربطی نداره.ترجیح میدم به این درد کشیدن ادامه بدم تا اونایی که باعث و بانی این اتفاق بودن بیان خوبم کنند.
2.یا اینکه بگه حالا به هر دلیلی این اتفاق افتاده، این بدن منه که الان زخمی شده و این منم که الان دارم درد میکشم.و باید خودم یه کاری کنم ، خودمو به درمانگاه برسونم، خودمو مداوا کنم، چرا؟؟؟چون این بدن منه، مسئولیت این بدن با منه، نمیتونم بگم چون یکی دیگه اینکارو با من کردی، همونم باید بیاد خویش کنه.اصلا با عقل جور درمیاد این طرز فکر؟؟؟؟؟؟
خب معلومه کاملا غیرمنطقیه.
حالا شما این داستانو تطبیق بدین با تک تک اتفاقات ناخوشایند زندگیتون، یه اتفاقی افتاده، یه موضوعی پیش اومده و منو ناراحت کرده
آیا الان باید بشینم و بقیه رو مقصر بدونم و دست رو دست بذارم و بگم به من ربطی نداره، مگه من باعث شدم اینجوری بشه؟
یا اینکه بگم چون این زندگی منه، مسئولیت صد درصدشم با منه، هر اتفاقی برای این زندگی من بیفته، من باید دست به کار بشم……من باید یه تغییری بکنم…..
نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه….
یه مثال دیگه میزنم
بر فرض مثال به یه شخصی تو رابطه خیانت شده، این شخص بشدت حال روحی داغونی داره و داره اذیت میشه
خیلیا تو این شرایط میگن، من هیچ کار بدی انجام ندادم، من هیچ تقصیری نداشتم، فقط و فقط خوبی کردم، از خودگذشتگی کردم، حق من این نبود این رفتار با من بشه.
میشینه روزها و ماه ها و حتی سالها غصه میخوره و اون شخص رو مسبب حال بدش میدونه.رفته رفته پر از نفرت و کینه میشه و خودتون میدونید نتیجه ی اینگونه احساس چیه و چ عواقبی داره.
درستش اینه که بگه، این اتفاق برای من و رابطه ی من و زندگی من افتاده، و تنها فقط و فقط من مسئول این اتفاقم، حتما باور اشتباهی داشتم، فرکانس اشتباهی فرستادم که باعث جذب این اتفاق شده.
تا زمانیکه مسئولیت اتفاقات زندگیتو به عهده نگیری، نمیتونی در جهت بهبودشون گام برداری، قبول مسئولیت استارت کاره
اقاجان، برادر من، خواهر من، دوست عزیزمن
مگه ما تو جهان شانسی زندگی میکنیم که اتفاقات بی دلیل و یهویی برامون رخ بده؟؟؟؟
جهان بیرون ما، آینه ی درون ماست.
هر آنچه در بیرون زندگی تو داره رخ میده، تورو خوشحال یا ناراحت میکنه، تنها دلیلش خودتی، درون خودته
اینو قبول کن.
میخوای بیرونتو تغییر بدی، باید از درون تغییر کنی
این زندگی توعه، مسئولیت تمام و کمالش با خودته
هر کسی هرکاری که کرده، هر بلایی سرت آورده.قبول کن که خودت مقصری
این زندگی توعه، یا میتونی بگی به من چه ، فلانی باید عوض بشه، فلان اتفاق باید تغییر کنه، تا زندگی من درست بشه
یا میتونی بگی این زندگی منه، خونه ی منه، وجود منه، من مسئولشم، خودم با افکار و باورهای غلطم باعث شدم پر از زباله بشه، و خودم باید آستین همتو بالا بزنم و همه چیو درست کنم بدون نیاز به احدالناسی، فقط و فقط با تکیه بر قدرت حق تعالی.
به نام خداوندی که مدیر کیهان و کهکشانهاست
به نام خداوندی که از رگ گردن به من نزدیکتره
به نام خداوندی گه همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
الهی از تو سپاسگزارم که جواب سوالم را اینگونه با مثال زخمی شدن به من دادی
یگانه جانم سلام به روی ماهت
عزیز قلبم ازت متشکرم که دست خداوند شدی برای من ،چه قدر کار خوبی کردی که کامنت نوشتی
چقدررررر مثالت آگاهی بخش بود
چقدررررر به جا بود زنده باشی عزیزم
برامون بل این مثالهای زیبا بنویس باز نازنین بانو….
من در یک شرایطی گیر کردم که حس قربانی شدن بهم دست میده کنترل ذهن خیلیییییی سخت شده برام و به قول شما زخمی شدم و میگم به من چه اونیکه زخمی کرده باید درمانم کنه اما نههههههه مثال واضح شما منو روشن کرد که نههههه دیگههههههه باید خودت پاشی و از بهبودهای کوچک شروع کنی….
خدایا تو از قلبم آگاهی و میدونی کخ گله و شکایت میکنم از موقعیتم و انگار میخوام حس ترحم بقیه رو برای خودم ایجاد کنم ،اما چند دقیقه که کنترل میکنم ذهنمو کلامم احساسمو بدوم مکثی تو جواب عالی بهم میدی
حالا خدا جونم جواب هدایتی که ازت میخواستم بهم از زبان یگانه جانم دادی دمت گرممممم عاشقتم
این مثال زخمی شدن هیچوقت یادم نمیره
حالا الان من نمیدونم این فرد زخمی پاشه از کجا شروع کنه به درمان کردن (عه گفت بی دلیل خوش باش در قلبت لازم نیست جار بکشی به امید من (خدا، توحید )خوش باش
رسا حرف بزن حتی اگر طرف مقابل
غرق در ماتمه تو اینیکه میگم باش ؛تو خودت باش بقیه رو میگم))))
قوربونت برم خدای من 2 روزه ساکت بودی کشوندی منو اینجا بایه مثال واضح بلافاصله راهکار هم بهم گفتی من عاشقتممممممم خدای مننننننن
الهی به امید بخشندگی و وهابیت خودت و لاغیر
یگانه جانم بوس به کلت فراوااااااااان
سلام و درود
در حالی هدایت شدم به این مسیر جدید. عجیب . که برای اولین بار در طول زندگیم سر موضوعی بسیار کوچک با پدر خانومم بحثی داشتم و میزان عصبانیتم خیلی عجیب اوج گرفت
جالب اینجاست که چند روز قبل با یکی از فایل های استاد تصمیم گرفتم که بطور جدی و عملی دنبال ترمزهای خودم بگردم !!
رفتم ریشه اش را از کودکی پیدا کردم
ریشه اش غالبا ترس ها و عصبانیتهایی بود که در کودکی تا نوجوانی پیدا کردم
چون از نوجوانی تا اکنون که 40 ساله شدم خیلی روی اونا کار کردم و خیلی از خودم راضی هستم (پرفکت نیستم اما رضایت دارم از خودم)
بلافاصله اونا رو نوشتم و برای خودم آرامش رو از خدا طلب کردم!
از اون روز بطور عجیبی گاهی عصبانیتهایی دارم تجربه میکنم که مدتها بود نداشتمشون !!! بروز نمیدم ولی از درون دست و پنجه نرم میکنم باهاشون.
من به تازگی با هدایت الله و راهکارهای استاد تغییر شغل دادم
و مهاجرت اولم رو انجام دادم و اکنون پدر و مادر همسرم برای چند روزی مهمان ما هستن و تا الان بسیاااار خوش گذشته بود ، اما به یکباره همه چیز تغییر کرد!
و دیروز بطور عجیبی این اتفاق سر موضوع بسیار بی ارزشی اتفاق افتاد!!!
و من از دیروز کنترل ذهنم بسیار ضعیف شده
و مدام با خودم در فضایی از پشیمانی هستم و مدام میگم چطور درستش کنم!!
الان در مورد من چی فکر میکنن! چون پدر خانومم منو خیییلی دوست داشت . الان دیگه …. کلی فکرای جورواجور
و اینکه حالا چکار باید بکنم؟؟
دیشب هدایت شدم به آخرین پست طوفانی اینستاگرامی استاد که غوغا کرد و بطور عجیبی هدایت شدم به این 30 قدم !!!
و انصافا صحبتهای دقیق و پیامبر گونه ی شما خانم عزیز ، که منو بشدت به این هدایت الله امیدوار کرد و دست روی تمام چیزهایی که نوشته بودم برای تغییر خودم ( از صلح درون . لایف استایل . عزت نفس و و و ) گذاشت و امروز در این حال تصمیم گرفتم برای رد پای خودم این نوشته رو بگذارم که 30 روز دیگه خودم رو با حال امروزم مقایسه کنم
نمیدانم با چه زبانی از شما عزیزان تشکر کنم چون قاصرم
اما با همین حال از خداوند متعال که صدایم را شنید تشکر میکنم از ته قلبم
و شما را به او میسپارم او خود بهتر میدونه چطور قدردانی کنه از شما
بازم سپاسگزارم
1403.06.31
پذیرفتن 100% افکار و اعمال و گفتار خودمان و مسئولیت پذیری تمام شرایط زندگی و سعی در بهبود مداوم =توحید عملی
کلامی که باید با آب طلا نوشت
درود خداوند بر استاد عشق و احساس و ادراک و خرد و دانش که گنج است و کلیدی که عمل است
و گروه هر روز چگونه بهتر چگونه زیباتر و چگونه آسانتر تحقیقاتی عباسمنش که
هر دم از باغ ،بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
تبریک می گویم و تحسین برانگیز است و باعث افتخار که در جمع دوستان و اساتید و پژوهشگران و سروران ارجمند و فخیم هستم سلام و درود مرا از گرمی کویر پذیرا باشید.
داستان آن کشیش را شنیده اید که در طوفان و سیل گیر کرد قایق،سپس کشتی و حتی هلکوبتر آمد، گفت صبر می کنم خداوند به من کمک کند…
در واقع دستان خداوند بود اما کو چشم بینا
معمولاً در بحران اول شوک به ما وارد می شود بعد انکار می کنیم سپس دنبال مقصر می گردیم چرا من؟خدا کجا بود؟عدالتش چه شد؟ کم کم افسردگی و در پایان به ناچار می پذیرم و تسلیم می شویم.
کسی که بنده خوبی باشد البته تکامل می خواهد= خداوند بی شک نعمتها را برایش می فرستد.
من این باور را در خود می سازم و تقویت می کنم؛
همه انسانها و اوضاع و شرایط وسیله ای هستند که من را به خواسته ام برسانند.
هر اتفاقی درسی است برای من.
در یک اتفاق یکسان نتیجه متفاوت برای نگرشهای متفاوت وجود دارد.
دوستارتان
در اولین روز خانه تکانی بنیادی ذهنی
تا دیداری دیگر بدرود
سلام و عرض ادب و احترام خدمت مریم عزیزم و استاد نازنینم
رد پای من از روز اول خانه تکانی گام به گام ذهنم
این فایل و این آگاهی دقیقا زمانی روی سایت قرار گرفت که من واقعا با تمام وجودم از خداوند درخواست هدایت کردم..و با تمام وجودم تصمیم گرفتم که متعهدانه و با تمام وجودم روی خودم کار کنم..
من خیلی از محصولات سایت رو خریداری کردم و دارم..ولی خیلی زیاد متعهد نبودم.گوش میدادم و تمرین میکردم ولی یه وقتایی رها میکردم..زندگیم یه حالت یویو پیدا کرده.و واقعا دیگه از این حالت خسته شدم و به حالت عجز و ناتوانی رسیدم..
از اونجایی فصل داره جدید میشه و من خودم عاشق پاییزم تصمیم گرفتم به صورت خیلی جدی روی خودم کار کنم و تعهد جدی دادم و از خداوند هدایت خواستم.امروز 31 شهریور این تعهد رو شروع کردم وبا اینکه روزه تعطیله ساعت 4 صبح بیدار شدم وطبق عادت روزم رو با یکی از فایلهای توحیدی شروع کردم و وارد سایت شدم و با این فایل روبه رو شدم و این رو یه هدایت و یه نشونه از طرف خداوند میدونم..
اولین خواسته و بزرگترین و مهمترین خواسته من از خداوند درک توحیده..از خدا میخوام که توحید رو توی تمام وجودم جاری کنه.از خدا میخوام منو به نقطه ای برسونه که تنها و تنها فقط روی خودش حساب کنم و فقط از خودش کمک بطلبم..از خدا میخوام به نقطه ای برسم که با تمام وجودم و با تمام قلبم بگم خدایا تو برای من کافی کافی کافی هستی..از خدا میخوام که به نقطه ای برسم که از هیچ احدی هیچ توقعی نداشته باشم و هیچ کسی رو برای خودم بزرگ نکنم.از خدا میخوام که برای ثانیه ثانیه زندگیم از خودش هدایت بطلبم و خودش منو به مسیرهای زیبا و پراز آرامش هدایت کنه.از خدا میخوام که سپاسگزارتر و قدردان تر باشم و بتونم چشم نعمت بین داشته باشم..از خدا میخوام که زندگیم روز به روز پربارتر و زیباتر از روز قبل باشه..
به لطف خداوند و کمک خداوند من تعهد خودمو شروع میکنم و هر لحظه منتظر هدایت خداوند هستم..
از شما عزیزانی که این فضای عالی و بینظیر و توحیدی رو برای ما ایجاد کردید و هرروز بهتر و بهتر میکنید نهایت تشکر رو دارم..دوستتون دارم.