https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
منی که هرروز سایت روچک میکردم ببینم فایل جدیدچی گذاشتین خیلی وقته شاید نزدیک به ۱ماهه نیومدم سراغ سایت…..اماخیلی بیشتر ازاونموقع که توسایت بودم خوابتون رومیبینم چه خوابهای خوب ولذت بخشی….اخریش همین دیشب بود خواب دیدم میام ازنزدیک میبینمتون وباهم سلفی میگیریم🤩
استادجان این یکماهه به این نتیجه رسیدم که من به شنیدن اطلاعات زیادی احتیاج ندارم،من به یادگرفتن نکته هاوقوانین بیشتری احتیاج ندارم ،من فقط باید به اون چیز اندکی که میدونم عمل کنم تانتیجه قابل ملاحظه در زندگیم ببینم ….باخودم گفتم بهاره تاحالا۳تاازدوره های استاد رو خریدی ،درسته که خیلی خیلی بهترازقبلم شدم ولی اون نتیجه دلخواهمو هنوزنگرفتم پس راه ورود اطلاعات جدیدو برخودم بستم تا فقط به این چیزایی که تواین مدت یادگرفتم عمل کنم….چون من قبلا هرروز سایت روچک میکردم چیزای خیلی خوبی هم یادمیگرفتم ،ولی تامیومدم یکی ازآموزه ها یاتکنیک ها روانجام بدم دوباره توفایل بعدی یه چیز دیگه ازشما میشنیدم وهمینطوری همه نکات وآموزه ها روهم تلمبار میشد ومن هیچکدوم رونمیتونستم تا آخر برم چون با انبوهی ازاطلاعات عالی پرمیشدم ولی در عمل خیلی خیلی کم میتونستم انجامشون بدم….بخاطرهمینه که نزدیک به یکماهه نیومدم سراغ سایت…..ولی قلبادلم باشماست ومیخام واقعا عمل کنم نه فقط شنونده باشم…واما ماجرای هدایت من به این فایل….درادامه عملگراشدنم ۱۰روزی هست که هرسحرگاه قبل ازادان صبح بلندمیشم وتاطلوع آفتاب تمریناتموانجام میدم وباخدای خودم مناجات میکنم…خیلی احساسم خوبه وشکرگذار خدای مهربانم هست که این توفیق روبمن میده که هرسحربیدارشم….واقعاسحربیدارشدن یه نعمت بزرگه….خدایا این نعمت ازمن نگیر تا آخرعمر ….وهرکی هم دوس داره سحرخیزباشه انشالله که خدای بزرگ کمک کنه به ارزوش برسه…
ازاونجا که من بخاطر دونستن قوانین کیهانی همیشه ازتلویزیون واخبارمنفی وسایت ها وپیج ها وکانالهای خبری به دورم وهیچوقت گوششون نمیدم ومواظب ورودیهام هستم….دیشب که بعدازخیلی وقت توایران نت اومدالبته اونم بافیلترشکن(بخاطر همین اوضاع اخیر)….کلیپهای زیادی تواینستا ازنارضایتی مردم واغتشاشات وهمه جوره اعتراضاتی رودیدم….وازهمه مهمتر اینکه همه چهره های سرشناس هم توی صفحه های شخصیشون لب به اعتراض گشودن وشروع کردن به دادن اگاهی راجع به این اتفاقات اخیر……
خداییش ازاین اوضاع ،ازدل تنگ مردم،ازنداشتن آزادی برای پوشش ماخانمها،ازاوضاع بد اقتصادی وکسایی که به زور خرج خانوادشون درمیارن دلم شکست وگریه کردم …..خیلی ناراحت شدم واکه میخاستم ادامه بدم فک کنم تا ساعتها گریه میکردم…..باهمین افکار خوابیدم وامروزسحر ساعت۴بیدارشدم….رفتم توحیاط جاپهن کردم نمازخوندم تمریناتمو انجام دادم درمورد همین چیزا باخدا صحبت کردم….گفتم خدایا من این وسط چه کاری میتونم انجام بدم؟؟آیا چشمم رو روی حقایق ببندم وبی تفاوت باشم وبه اخبار منفی گوش ندم….یا اینکه من هم اعتراض خودم روبه عنوان یه شهروند به گوش همه برسونم..؟؟خدایا توبگو چیکار کنم ….خدایا تو اوضاع کشورمو درست کن…حال مردممو خوب کن…آرامش وآزادی وصلح وشکوه سابق ایران رودوباره بهش برگردون ودست ناپاکان رو ازاین مملکت کوتاه کن…..همینجوری داشتم با خدا صحبت میکردم….که یهویی افتاد به دلم برو سایت استاد…..
بافیلترشکن سایت خداروشکر بازشد …..
اولین چیزی که تو سایت دیدم همین فایل بود…بعدگفتم بزار برم به قسمت«نشانه امروز من »
دقیقا صحبتهای شما پاسخی برای سوالاتی بود که توذهنم گیر کرده بودن ومنو اذیت میکردن….
نمیدونم چی بگم ولی خدا خیلی خوبه….کاش باتمام وجود خدا را قبول داشتیم وباورش میکردیم….
اون به کوچکترین درخواستهای ماهم جواب میده….
خداروصدهزار مرتبه شکر که به این فایل هدایت شدم وجواب سوالاتم رو پیدا کردم….
الان ساعت۶صبحه وآفتاب داره طلوع میکنه…من خوزستانم وهوا توی منطقه ما داره روبه خنکی میره اینموقع صبح نسیم خنک ودلچسبی میوزه که ادم فقط حال میکنه از خونه بزنه بیرون وازاین هوای لذتبخش استفاده کنه🤩….
خدایاشکرت بخاطر همه نعمتهای مخفی وآشکارت
خدایا شکرت که توفیق سحرخیزی بهم میدی
خدایا شکرت برای وجود انسانهای بزرگ وشریفی همچون استاد عزیزم استاد عباسمنش
خدایا شکرت که توفیق شکرگذاری بهم میدی
خدایا شکرت که تواین مسیرم وبا این آموزه ها۲سالیست که آشنا شدم
خدایا شکرت که حواست همه جوره بهم هست وهرلحظه هدایتم میکنی
خدایاشکرت که اوضاع زندگی وروابطم ومالی وروحی ومعنوی وآگاهیم خیلی خیلی بهتر از ۲سال پیشمه.
ودرنهایت خدایا به اندازه وجود خودت شکر که تو رو داریم وتنها امید وانگیزه ما برای زندگی هستی.
پروردگارا درتنهایی هایم همیشه فقط توبودی وبس
پس هیچوقت تنهایم نگذار ….همیشه دست مهربانت را دردستانم نگه دار ومواظب روحم ،قلبم ،احساسم ،افکارم ،رفتارم واعمالم باش.
تویی بزرگ وبخشنده ومهربان وستارالعیوب وارحم الراحمین
سلام به استاد عزیزم سفیر عشق کسی که کلامش بوی خدا میدهد و آگاهی هایش راهنمای دقیق و هماهنگ با خدای درون تک تک ماست
کسی که همیشه در تلاش است تا به نزدیک ترین جایگاه در برابر خدایش برسد و این را آنان که قادر باشند خواهند فهمید . دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید .
استاد عزیزم نمیتوانم بگویم چقدر این فایل کامل بود چقدر این فایل مهم بود و چقدر نیاز جامعه ی ایران امروز بود . سپاسگذار شما هستم که هستید که ابزاری هستید از سوی خداوند برای آبیاری این وجود تشنه به حقیقت …
اینکه خواسته بودید تجربیاتمون رو بگیم خواستم بگم استاد در این مدتی که جوی مشابه به جریان هایی که بار ها و بار ها در ایران رخ داده و همیشه هم دقیقا از یک الگوی ثابت تبعیت کرده است من زیپ دهنم رو بسته بودم . از فضای مجازی خارج شدم در باشگاه در منازل مهمانی ها که همه مثل نقل نبات درگیر این ویروس فکری شده بودند من از انها فرار میکردم و سکوت میکردم و در هیچ بحثی اگاهانه حضور پیدا نمیکردم چون میدانستم من مسئول زندگی خودم هستم و دقیقا همه ی حرف های شما قبل از این که در این فایل بزنید در ذهنم جریان پیدا میکرد . استاد کار من خیلی به اینترنت جهانی وابستس تمام همکاران من در حال گله و شکایت بودند که چرا فلان شده ها اینکار را کرده اند و …. انواع اقسام گله ها و شکایت ها به شرایط پیش امده .
اما من این حرف شما رو به یاد اوردم که تضاد فرصتیست برای رشد تضاد و ناخاسته ها عاملی هستند تا خواسته هایمان را بسازیم استاد خیلی جالب است من به دلیل ظعیف بودن و قطعی اینترنت مجبور شدم برای ادامه ی کارم نرم افزار جدیدی رو در حوزه ی کاریم یاد بگیرم که خیلی به اینترنت قوی و جهانی نیاز نداشت و من عاشقانه اونو یادگرفتم و توی این چند روزی که همه ی همکارام یا متوقف شدند یا گله و شکایت میکنند من ملیون ها تومن پول ساختم و استاد خیلی خوشحالم که این شرایط باعث شد من بزرگتر شم به مهارتام افزوده بشه یه نرم افزار جدید یاد بگیرم که بشه دریچه ای از نعمت و ثروت . میخوام اینو بگم استاد تمرکز متفاوت من توجه متفاوت من کنترل ذهن متفاوت من از بقیه منو به مسیر متفاوتی هدایت کرد و نتیجه ای متفاوت رو گرفتم . بنابر این ما خالق ۱۰۰ درصد شرایط زندگیمون هستیم تو همین شرایطی که همه دارند گله میکنند من دارم با قدرت بیشتری حرکت میکنم یاد حرف مایکل شوماخر افتادم استاد که اشاره ای بسیار قوی داره در توجه و نوع نگاه ما در بحران ها در شرایطی که به ظاهر شاید خوب نباشه . ازش میپرسن دلیل موفقیت تو چیست ؟؟ پاسخ با عظمتی میده و میگه من در پیچ ها بجای این که سرعت کم کنم سرعتمو زیاد میکنم و با سرعت بیشتری حرکت میکنم . کی میتونه در بحران ها نعمت و ثروت بیشتری بسازه کسی که اگاه باشه الان نیازه بیشتر کنترل ذهن کنی الان نیازه بیشتر ورودی های مثبت بدی و افکارتو کنترل کنی من اینو نه به حرف بلکه در عمل نشون دادم و نتایج فوق العاده ای گرفتم استاد عزیزم .
خیلی میتونم بیشتر صحبت کنم اما بسنده میکنم و حرفام رو به اتمام میرسونم . در آخر از شما از صمیم قلبم نه به خاطر این فایل بلکه بخاطر کل ایمان و ایستادگی و مداومتی که برای شکل دهی این مسیر خرج کردین سپاسگذارم سپاسگذارم که این راه رو ساختین سپاسگذار توکلی هستم که به خدا داشتید سپاسگذارم از خدای خودم که منو در مسیر شما قرار داد .
عاشق شما هستم و براتون سلامتی و سعادت بیشتر طلب میکنم . 🙏🙏🙏😇😇😇❤️❤️❤️
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد عزیزم
تمرکز کردن روی آنچه که میتونم بهبود دهم
افراد موفق و ثروتمند ویژگی شخصیتی دارند که کاملا مشخص میکنه چقدر لایق این موفقیت و ثروت بودند و دقیقا جای درست خودشون هستند از جمله این ویژگی های شخصیتی که خود من در افراد موفق و ثروتمند دیدم افرادی با کنترل ذهن قوی ،با احساس خوب ، شاد و مثبت نگر و شکرگزار ،با اعتماد به نفس بالا و ارزشمند دونستن خودشون و توانایی و کارهایی که انجام میدند ،باورهای درست و قدرتمند در مورد خداوند و کارهایی که انجام میدند ، باورهای درست و قدرتمند کننده ، آروم و صبور، جدا شده از بدنه جامعه که در مدار درستی نیستند ،بی تفاوت به نظر دیگران چه تایید چه تکذیب کردنشون ،هدفمند و با برنامه ریزی دقیق زمان ،تمرکز کردن روی بهبود خودشون و توانایی هاشون ، و جدا از حرفهای نا مناسب عموم جامعه مسیر درست خودشون رو با قدرت ادامه میدند و بسیار توحیدی هستند من عاشق شخصیت این افراد موفق و ثروتمند شدم و خودم تمام تلاشم رو کردم و میکنم که شخصیت درست این افراد رو تو خودم ایجاد کنم
من خودم عدم موفقیت مالی و روابط عاطفی خودم رو در بینهایت عوامل بیرونی میدونستم غر میزدم شرک میورزیدم و یک درصد هم خودم رو مقصر اصلی نمیدونستم البته تمام این مسائل قبل از آشنایی با قوانین الهی بود الان با تمام وجودم خودم رو مسئول صددرصد اتفاقات خوب و بد زندگیم میدونم و با تمام وجودم درک کردم تغییر شخصیت بنیادین من که از باورهای درست در من ایجاد میشه و عملکرد منو تغییر میده جهان رو وارد میکنه که نتایج منو تغییر بده این تنها راه رسیدن من به اهدافم هست
شروع کردم به تغییر باورهام اعتماد به نفس و خودباوری و ارزشمند دونستن خودم و توانایی هام ،بی تفاوت شدن به فکر و نظر و قضاوت دیگران ، کنترل ورودیهام ، تمرکز کردن روی خودم رو خواسته هام به جای تمرکز کردن روی ناخواسته هام ، غر زدن و شکایت کردن از عوامل بیرونی که هیج قدرتی برای تغییرش ندارم و با توجه کردن به اون ناخواسته هام در مداری قرار میگیرم که بیشتر تو زندگیم بیاد و تاثیر گزار بشه ، درک توحید و توکل کردن به خداوند ادامه دادن با تعهد صددرصد مسیری هست که دارم میرم و نتایج هم به صورت تکاملی ایجاد میشه
این روزها بیخبر از همه اتفاقات جامعه که همیشه شرایط و برهه ای حساس در جامعه هست تمام تلاشم رو دارم میکنم تا با تغییر باورهام هدایت بشم به ثروت بیشتر ،آرامش و آزادی بیشتر ،روابط عاطفی عالی و میخوام با تعهد صددرصد متفاوت از نود ونه درصد مردم ایران عمل کنم تا متفاوت هم نتیجه بگیرم و این تفکر سمی که عوامل بیرونی شرایط منو تغییر میده رو مدتهاست از ذهنم پاک کردم
شخصیت درست من، منو لاجرم به سمت خواسته هام هداااااایت میکنه نه لزوما فقط مهارت داشتن شخصیت درست منه که ظرف وجودی منو وسیع تر ،بزرگتر میکنه برای دریافت نعمات و امکانات بیشتر و در واقع من لایق بهترینها میشم
ایمان دارم صددرصد با این تغییرات اساسی در شخصیتم و تمرکز روی خواستم و احساس خوب داشتن توکل کردن به خدا ادامه دادنم نتایج پایدار و عالی رو برام میاره
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست
درود بی کران و پر از مهرم به شما استاد عزیزم و دوستان الهیم درین مسیر رویایی
استاد جانم از کجا بگم و چطور بگم که چطور باز با این فایل متولد شدم.خدایا هزاران باااار شکرت.
استاد جونم خواستم در مورد قدرت دادن و تمرکز رو روی بقیه عوامل موثر در زندگی و نتیجش رو در مورد سایرین بگم اما با هدایت به فایل های دیگه در این چند روز بعد شنیدن این فایل تصمیم گرفتم زیپ دهنمو ببندم و فقط در مورد شرک ورزیدن خودم بگم نه بقیه.خواستم جسارت کنم و بگم که چطور با اینکه به زعم خودم انقدر روی خودم کار کردم باز هم از مسیر اصلی خارج شدم و درین روزها چه چیزهایی رو تجربه کردم.خواستم بگم که چی شد و چطور به محضی که از خدا خواستم چطوور خدای جهانیان سریع الجواب هست و سریع به مسیر اصلی برگشتم.خدایا هزارااان بار سپاسگذارتم.
استاد جان میخوام غرورم رو بشکنم و از شرک ورزیدن های همین بار و تجربه ی همین روزهام بگم براتون.از مورچه سیاهی که براحتی مثل یک فیل شده بود و بدون چشم مسلح هم به وضووح و از صد کیلومتری در دل شب هم دیده میشد.
استاد جونم شما میدونید من و جانه دلم اخیرا مهاجرت کردیم و شرایطی رو برای خودمون ساختیم که برای هر لحظش از خداوند سپاسگذاریم و بسیار شرایط رویایی رو به لطف ربمون ساختیم که بستر بی نظیری هستش برای شروع ساختن و تجربه ی نعمت های بی حساب خدا.منتهاااا ما یه باگ داشتیم و اونم این بود که دایما هر چیز زیبایی که اینجا میدیدم بعد از سپاسگذاری و لذت بردنش ناخواسته باهم نقد و بررسیش میکردیم در مورد تفاوتش با وضعیت داخل ایران و انقدر گاهی درین قضیه غرق میشدیم که خودمونم متوجه نمیشدیم داریم به ناخواسته ها توجه میکنیم و ازین جنس وقایع رو برای خودمون خلق خواهیم کرد.باگ رفتاری اشتباه دیگه ای هم که داشتیم این بود وقتی برنامه هایی که داشتیم رو انجام میدادیم مثلا من از خودم میگم که با چه تمرکزی روی رشد خودم کار میکردم هر صبح که بیدار میشدم بلافاصله هنسفری رو تو گوشم میذاشتم و فایل نشانه امروزم رو پلی میکردم و صبحانه رو در همین حین آماده میکردم.بعد ازون در حین انجام کارهای خونه میرفتم به قسمت روزشمار تحول زندگی من و فایل اون روزمو گوش میکردم و حتما کامنت هم میگذاشتم همچنین چون دوباره هدایتی داشتم روی دوره عزت نفس کار میکردم و فایل اون جلسه رو گوش میکردم و روی زبان ترکی کار میکردم و اگر هنوز زمان داشتم ادامه سریال زندگی در بهشت رو نگاه میکردم و همچنین کلاس ورزشمو شرکت میکردم.استاد میخوام بگم که بمباران کرده بودم خودمو و یگ باگ داشتم من اونم این بود زمانی که این کارارو انجام میدادم به خودم مجوز داده بودم وقت استراحت تو اینستا بچرخم.هر بار میگفتم قبل از خواب برم تو تلگرام و مطالبی که استاد گذاشته بخونم یا برم کامنتای بچه ها توی سایتو بخونم اما باز غفلت میکردم.
تا شد روز اول این اتفاق توی ایران که به محضی جانه دلم بیدار شد اومد گفت نگین یه حسی بهم میگه اینستاهامون رو پاک کنیم و اینستای جدید بسازیم که فقط مباحث کاریمون رو باید داشته باشیم و منم گفتم عالیه و جفتمون شروع کردیم اینستای جدید ساختیم و من هنوز اینستای قبلیمو داشتم چون کلاس ورزشم آنلاین بود و خواسته بودم که پیج جدیدمو اد کنن و منتظر جوابشون بودم و جالبه که رفتم تو آشپزخونه که صبحانه آماده کنم و فایل هدایت روزانم مضمونش این بود که ورودی های ذهنیتون رو کنترل کنین و زندگیتونو خودتون با افکارتون میسازین و گفتین فضای مجازی استفاده نکردین هیچ زمان و من اومدم با شوق به جانه دلم گفتم میدونی به چی هدایت شدم و باز تاکید کردیم که چه کار عالی داریم انجام میدیم و گفتیم ما باید انتخاب کنیم که میخواهیم به چی فکر کنیم و چی بخواهیم نه اینکه با این فضای مجازی بهمون خط فکری داده بشه.
امااااا شد آنچه که نباید میشد و من موسی وار بت هامو نشکستم و به بهانه انتظار برای کلاس ورزشم اینستای سابقم رو نگه داشته بودم و چک میکردم و کنترل ذهنم از دستم رفتتتت و وای که چقد اون چند روز برای من سخت گذشت استاد جانم.به محضی که رفتم تو اینستا دیدم وای چه خبر شده و انگار مهر خاموشی بر ذهنم خورده بود براحتی تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد از چند ساعت شدم مثله بقیه و زبون به گله کردن باز کردم و کم کم جانه دلم روهم همراه خودم کردم و به نحوی حالم خراب شده بود و همراه ویدیو ها گریه میکردم که اصلا از غذا درست کردن و کارهای اولیه مونده بودم و جانه دلم غذا آماده میکرد و هرکار میکرد من حالم خوب نمیشد. روحم بهم میگفت خوب نگین گیرم انقلاب بشه ولی مردم که همون مردمن باز یه استوری باز میکردم که میگفت من بخاطر این حکومت این طرز فکر نتونستم علاقم رو ادامه بدم چون مجرد بودم چون سادات بودم چون دختر بودم چون قم بودم گفتن نمیشه و همون موقع میگفتم خوب چرا نرفته یه شهر دیگه میزدم استوری بعدی میگفتن ما اینترنتمون بسته شد صدای مارو دارن خفه میکنن نمیذارن به جهان برسه بعد حالم بدتر میشد اما تو ذهنم میگفتم مگه قرار دنیا برای شما انقلاب کنه یا اصن کار به درست و غلط انقلاب اسلامی ندارم ولی مگه اون زمان اینترنت بوده حتی موبایلم نبوده میزدم استوری بعدی میگفتن ما که خارج از ایرانیم باید صدای مردممون باشیم اگه هشتک فلان نزنی کوتاهی کردی و تو آدم بدی هستی و میگفتم ای وای من ازونجا اومدم بیرون الان مردم کشورم دارن کشته میشن حق اعتراض ندارن بعد یهو صدای روحم بلند میشد که بابا نگین توام تو همین شرایط بودی حتی چه بسا بدتر ولی این تو بودی که زندگیتو ساختی این تو بودی جوری ذهنت رو کنترل کردی که انگار وسط جزایر کاراییب وسط بهشت داشتی از لحظ لحظه زندگیت لذت میبردی باز میزدم استوری بعدی میگفتن بیایین توییتر هشتک بزنین و من رفتم توییتر.بله رفتم و هم مسیر شدم دیگه هر چی حسم میگفت ادامه نده من که گوش نمیکردم و تماما قدرت رو داده بودم دسته حکومت و مردم ایران رو مثل خمیر بازی میدونستم که اینا بهشون شکل و فرم دادن و حالا اونها مظلومانه هیچی نگفتن الان دیگه کارد به استخونشون رسیده تازه روحی درونشون دمیده و دارن دادخواهی میکنن و هشتک ایرانی ها تو توییتر در عرض چند روز بیشترین هشتک در طول تاریخ در بین هشتک های ایرانی رو به خودش اختصاص داد و هیچ نگفتم که بابا نگین این مردم اگه بخوان کاریو بکنن میکنن و خیلی جالب بدون هیچ رهبری جوری باهم همراه شده بودن حالا و جوری چند نفر که فالورای بالایی داشتن مغز همه رو هدایت میکردن که همه به واقع قیام کرده بودن برای هشتک گذاری و بنده نیز هم مسیر شده بودم.نت که میومد به دختر خالم احساس گناه میدادم که من ازینجا دارم برای آزادی مملکتمون یه کارایی میکنم ولی تو ازونجا نه.ای وااای من ….
یه جا به خودم اومدم گفتم بابا چرا من دارم هر چی اینا میگن گوش میکنم.شب و روز نداشتم و داشت یادم میرفت من چه چیزایی ساختم و اصلا برای چی وقتی ورودی های ذهنمو کنترل کردم حتی ازون محیط دور شدم و چه موفقیت هایی کسب کردم زمانی که مثل سایرین عمل نکردم مثل سایرین حرف نزدم مثل سایرین فکر نکردم و چقدر آدمای اطرافمو با وسواس انتخاب میکردم و من الان چیکار داشتم میکردم با خودم.فقط میدونستم سطح فرکانسم خوب نیست و مدارم داره میاد پایین و ترسیدم که نکنه هر چیزیو که ساختم از دست بدم.اون شب مجبور بودیم بریم خرید و بیرون از خونه و من به سختی جلوی اشکامو میگرفتم چون همش یاد مردم ایران میفتادم وقتی برگشتیم دم در خونه تا اومدیم رمز ورودی رو بزنیم یهو برقا رفتن و ما دو دقیقه بعدش به همسایه توی آپارتمانمون مسیج دادیم و ایشون اومدن درمونو باز کردن و رفتیم داخل و دو دقیقه بعد ازینکه رسیدیم داخل خونه برقا اومدن و همش با جانه دلم میگفتیم این قضیه یه چیزیو میخواست به ما بگه و ما اونو خواهیم فهمید.بعد ازون گفتیم که خدا خواست بگه حتی اگه شما در مسیر تاریکی هم بیفتید من از هدایت شما دست برنمیدارم و مسیر رو براتون هموار میکنم و به محظی که هدایت بخواهید از هدایت شدگانید و روشنایی پیش روی شماست.شب قبل خواب به جانه دلم گفتم من میترسم نکنه که من هشتک زدم بیان منو ببرن یا بخواهیم بریم ایران تو فرودگاه اذیتمون کنن و اونجا خدا با من از طریق جانه دلم صحبت کرد و گفت نگین باید اینستاتو پاک کنی چه لزومی داره کاریو که نمیتونی توش موثر باشی ازش مطلع باشی گفت ما برای یه چیز دیگه اومدیم اینجا وقتی تو این پستارو میبینی خواه ناخواه یه درصد خیلی جزیی ازون ترس بهت منتقل میشه و این ترست بخاطر همینه.گفت الان اگه من استوری یا هشتک نذاشتم یعنی انسان بدیم.یهو به خودم اومدم و تمام تناقضاتی که توی ذهنم بود اومد جلو چشمم و گفتم خدایا برای هر چیزی که دیدم دلیل واضحشو میدونستم اما خودم اجازه دادم اونا بهم خط فکری بدن و با تمام وجودم از خدا هدایت دوبارمو خواستم.احساس کردم هر چی که ساختمو تو این چند روز نابود کردم.خیلی احساس پشیمونی و خجالت میکردم خیلی پیش خودم کم آورده بودم که چرا به بقیه قدرت دادم تو ذهنم چرا ترسیدم چرا ترسیدم چراااا خدامو فراموش کردم و تو اون چند روز عملا یک کدوم از برنامه هامو انجام نداده بودم.یهو قلبم باز آرامش پیدا کرد و از خدا هدایت خواستم و صدای شما استاد جونم تو گوشم صدا کرد که آیه ای از قرآن رو خونده بودین برامون که به محضی که از خدا هدایت بخواهی از هدایت شدگانی و چشامو بستم.
صبح که بیدار شدم گفتم امروز به هیچ عنوان اینستا رو چک نمیکنم و با اینکه روزهای قبل برای چک نکردن اینستا به استیصال رسیده بودم و نمیتونستم که چک نکنم براحتی اینستارو باز نکردم و اومدم سراغ سایت و سرچ کردم تظاهرات خخخخخخ
چیزی نیومد سرچ کردم اعتراضات بازم چیزی نیومد و رفتم سراغ فایل هدایت روزانه و فایل ماشین خفن تراک ۱۵۰ شما اومد.گفتم خدایا من چه زیبایی ها و نعمت هایی رو میخواستم که تجربه کنم مثله ساختن ثروتی که بتونم مثل این ماشین استاد رو بخرم ولی تو چه سیر بیمارگونه ای افتادم که جز لاف زدن بیهوده چیزی توش نیست.شروع کردم به رسیدن خونه زندگیمون و جارو میکردم باز به یک فایل دیگه هدایت شدم که تو همون ماشین خوشگلتون داشتین با خانم شایسته میرفتین سفر و مصاحبه میشد باهاتون که در مورد توجه و تمرکز ذره بینی به یک کار و انجام الهامات به صورت ابراهیم گونه بود و من باز زبانم قاصر بود ازین هدایت های ناب و به موقع خدا و در نهایت یهو این فایل برام چشمک میزد و دیدم که این فایل الان چند روزه روی سایت قرار گرفته و من متوجه نشدم و ندیدم و بازش کردم و این من بودم که دهااانم باز مونده بود ازین سریع العجابت کردن خدا.حتی از وقتی که من نخواسته بودم هم پاسخ من و مسیر من نشون داده شده بود.بارها گوشش کردم این فایل رو.جانه دلم که بیدار شد گفتم نمیدونی که چی شنیدم باورت نمیشه اگه بگم استاد درین مورد صحبت کرده و اون ذوق زده گفت میخوام بشنومش.استاد جانه دلم تا حالا هیچ فایلی از شمارو گوش نکرده بود و فقط شنونده صحبت های من بود و هیییچ زمانی ازش نخواسته بودم به چیزایی که گوش میکنم گوش کنه هرچند از روند رفتاری من میدونست که چه آگاهی های نابی رو میشنوم اما تمایلی نداشت ولی اینبار گفت میخوام بشنوم و من گفتم سه فایل گوش کردم اگه میخوای هر سه رو بشنویم و مجددا هر سه رو باهم گوش کردیم.اصلا بعد این فایلها جانه دلم بسیار دیدش نسبت به شما و آگاهی هاتون عوض شد و انگار به یک قطعیتی رسید و دایم میگف نگین خیلی با استاد عباسمنش حال کردم خیلی کارش درسته و چقد باهم حرف زدیم چقد خودمونو بررسی کردیم از اهدافمون گفتیم از تمرکز ذره بینی که باید روی خودمون بذاریم گفتیم و استاد پر قدرت تر برگشتیم به مسیر زندگی و رشدمون.من تو این چند روز این فایل رو شاید روزی حداقل ۳ بار گوش کردم و الان خواستم که بیام بنویسم و یادم بمونه همیشه که اگه از خودم غافل بشم سریع از مسیر خارج میشم ولی به محضی هم که بخوام سریع به لطف رب که دااایما و هر لحظه هدایت میکنه به مسیر اصلی بازخواهم گشت و این از لطف و عظمت پروردگار عالمینه.
استاد جان خیلی طولانی شد اما خواستم وقتی برمیگردم مجددا هر زمان میخونمش یادم بمونه که چقدر ریز ریز اجازه دادم شیطان در ذهنم رسوخ کنه و از اشتباهات کوچیک مثل نقد کردن اوضاع ایران به کجا رسیدم و تصمیم گرفتم ازین به بعد نه تنها زیپ دهنمو ببندم زیپ ذهنمم ببندم که هرجا دلش خواس نره و به هر چیزی توجه نکنه.
امیدوارم که قدمی در مسیر رشد جهان برداشته باشم.
در پناه رب کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست باشید.
این جمله تون خیلی خیلی منو به فکر واداشت ویک تلنگر اساسی بهم زد
استاد عزیزم من تازه چند ماه که بین همه ی چیزهایی که فکر میکردم بهش علاقه دارم وبه دنبالشون برم وبا کلی آزمون وخطا رسیدم به دونقطه ودو مسیر ومی دانم ازبین این دو راه هم یکی رو انتخاب میکنم…..
استاد عزیزم من همیشه فکر میکردم اگر به جایی نرسیدم ونمی تونم برسم مقصر خانواده ام هست ،چون من یک زن هستم وهمیشه با محدودیت روزبه رو بودم وهستم که اینجا برم اینجا نرم ،این کارو کنم یا این کارو نکنم….
اما الان به کمک شما خیلی تغییر کردم،ومتوجه شدم اگر ما تغییر کنیم عزیزانمان هم تغییر میکنند ونه تنها سنگ جلوی پا نمیشوند بلکه بالی میشوند برای پرواز….
من اینو با گوشت واستخوانم دریافت کردم گرچه باز هم دربعضی مسائل هنوز شرک دارم،ولی خبر خوب این است که قانون رو متوجه شدم ودیگه اصلا دیگران رو مقصر نمی دانم وآگاهانه وبا هوشیاری کامل میدانم که مقصر اصلی ماجرا خودم هستم .واین خیلی قدم مهمی است اینکه بدانی ضربات وتضادها همه از وجود خودت هست..
من میدانم وقتی پیش داوری میکنم ومنتظر یک اتفاق هستم دقیقا همون میفته وبعضی وقتهاخیلی بالاتر وشدیدتر ،چه خوبتر وچه بدتر
استاد عزیزم …
این مهمترین نکته زندگی وبه نظرم این اولین قانون زندگیست که هر فردی باید بداند
…………………………………………
مسئولیت تمام اتفاقات زندگی دردست خودمان هست .نه پدرو مادر ،نه خانواده،نه جامعه ،ونه هیچ چیز وهیچ اتفاقی نیست. اگر ما بهترین خودمان در هر لحظه باشیم وتوکل مان واعتماد به خدا وخودمان را ازدست ندهیم همه شرایط به نفع ماست
………………………………………….
تا زمانی به این درک نرسیم وایمان نیاوریم یک پایمان میلنگد…تازمانی که به این موضوع ایمان نیاوریم به فکر بهبود شرایط نیستیم همیشه منتظر معجزه هستیم ،منتظر امام زمان زندگیمان هستیم،منتظر یک دست یاری گر هستیم،وهیچ وقت دستمان رو به زانو نمی زنیم وبلند نمیشویم
….
استاد عزیزم من دوسال واندی هست که باشما هستم مطمئنا اولها ادا درمیآوریم وروشنفکر بازی درمیآوریم ،ولی به نظرم ادا درآوردن هم خوبه چون کار وحرفهایی که هی تکرار شود ،تکرار شود از یک جایی به بعد ذهن دچار شک میشه ومیاد باخودش میسنجه ،میگه نکنه این حرف ها درست باشه ،اگه اینطور باشه که خیلی عالی میشه،بیا منم امتحان کنم ،منم از شادی،ثروت ،نعمت خوشم میاد ،بیا این راهم امتحان کنم خدارو چی دیدی شاید خوب بود……واین میشه اولین قدم ها ونشانه های کوچک میان ،اونقدر زیاد میشه تا مهر تایید میخوره
من همیشه خانه دار بودم ولی چند ماهه که به فکر درآمدم ونشانه ها دارند میان گرچه کمه ولی برای من عالیه ،شاید برای بعضی ها کم باشه ولی من اولین 2 تومان عمرم رو بدست آوردم .پولی که از زحمت خودم هست
خدایا شکرت
اینو نوشتم یادم باشه از کجا شروع کردم من پولی رو بدست آوردم که خودم زحمت کشیدم وهمش از لطف شماست ،اگه با شما آشنا نشده بودم هیچ وقت هیچ وقت به فکر درآمد داشتن نمی افتادم استاد به خودم قول دادم وتعهد بستم که تا سال آینده باید بشه 10برابر ،باید بشه واین روند باید ادامه پیدا کنه
خواستم با شادی من شریک شوین…..
من قدم هامو دارم برمیدارم بقیه اش رو سپردم به خدا ،بقیه اش باید خدا ساپرت کنه ،من نمی دونم چه طوری ،باید خودش درست کنه ،چون اون خدایه ،اون رب ،اون خالق ،من اون چیزی که باید طرف من باشه انجام میدم بقیه اش بااون
من از شما یاد گرفتم حتی ازخدا عاجزانه نخواهم ،گدایی نکنم ازش ،من یاد گرفتم با پرویی ازش بخواهم ،اندازه بزرگیش ازش بخواهم ،من از شما یاد گرفتم که به گدا چیز خوبی داده نمیشه ،من باید به اندازه مقامی که بهم داده ازش بخواهم،من اشرف مخلوقاتشم ،من کسیم که وقتی منو آفرید به خودش گفت فتبارک احسان خالقین
من کسیم که به فرشته هاش گفت برمن سجده کنند
پس کم لطفیه که غر بزنم،کم لطفیه که خودمو خوار کنم،خودم ذلیل ببینم ،دستم رو جلوی حتی بنده های گرانقدرش دراز کنم
منی رو که اینقدر اجر ومنزلت داده ،باید محکم باشم ،باید صبور باشم،باید عزتمند باشم،باید قوی باشم،باید وتنها متوکل باشم وباید تنها اورا بپرستم وتنههههههاااااا از او یاری بجویم باید باید باید
وخدا خودش گفته ازمن بخواه تا به تو بدهم ومن هیچ گاه خلفه وعده نمی کنم
استاد عزیزم من اینها رو همه رو ازشما یاد گرفتم ،یاد گرفتم در نعمت مثل سلیمان بخواهم ،در دوستی مثل ابراهیم بخواهم ،در عزت مثل یوسف بخواهم،من یاد گرفتم فرزندان رو مثل ابراهیم به خدا بسپارم،من یاد گرفتم مثل مادر موسی اعتماد کنم،گرچه سخته ولی ذهنم فهمیده اگه یکنفر تونسته پس منم میتونم، منم به همون اندازه خدا بهم توانایی داده
من باید روی خودم کار کنم ،گرچه این حرفها قشنگن ولی در عمل باید دید چطوری
گرچه کودک نوپا هستم مهم تلاش کردن وقدم به قدم جلو رفتن،مهم هدف داشتن وبه سویش حرکت کردن…..
ببخشید فکر کنم زیادی نوشتم از دستم در رفت…..
خیلی خیلی ازتون سپاسگذارم که منو با خدا آشتی دادین ،من از خدا میترسیدم واز ترس خدا به اماما پناه میبردم،وای برمن ،وای برمن
خدایی که این قدر مهربون است خدایی که منو خیلی خیلی دوست داره،
الان بعضی وقتها آرزو دارم زودتر بمیرم تا به دیدار خدا بروم گرچه قبلنا از مرگ میترسیدم ولی باز میگم باید صبور باشم وبا دست پر پیش معبودم بروم تا حرفی برای گفتن داشته باشم
سلام به استاد عزیزم که همیشه راه درست را برایمان آشکار میسازد و قانون را یادآوری می کند
حقیقت من در مورد جریانات اخیر کمی تحت تاثیر قرار گرفتم البته در حد استوری گذاشتن در اینیستا گرام😅
وگرنه قدیم من رومیدیدی اصلا یه وضعی بودماااا با موج اکثریت جمعیت میرفتم و میامدم 🤦♀️
حالا تازه فکر میکردم دارم روی خودم خوب کار میکنم که دیدم نه کجای کاری بابا …. هنوز خیلی مونده …
چقدر حرفهاتون رو با تمام وجودم حس میکنم واقعا تو این چند وقت اخیر هر وقت میرفتم اینیستا ( البته استاد من کلا اینیستاگردی نمیکنم ولی در حد اینکه عضو چندتا از مجموعه های هستم که مربوط به کارم میشه و اطرافیان نزدیکم ) چقدر حس بد میگرفتم ، خیلی زیاد ، جالبه که همه شرکتهای خصوصی و پیجهای کاری هم همشون عین هم فقط پیامهای بدبختی و ناراحت کننده میدن ، دیگه طوری شد که من پریروزا به خودم گفتم : میثاق کلا پاک کن این چیز مزخرف رو که هر وقت میخوام ده دقیقه چک کنم اینقدر حس و حال بد بهم میده … اما مگه ذهن نجواگرم گذاشت نه من مردود شدم متاسفانه تا این لحظه 😔
ولی به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست 😉 به خودم و خدای خودم قول میدم از امروز ترم دیگه تو اینیستا تا وقتی که وقتی میرم بتونم چهارتا پست اموزنده از کارم یاد بگیرم 💪
استاد عزیزم چه تلنگر خوبی بود زدی به ما ، به دوستانی که هنوز محصولات استاد رو نمیتونن بخرن بگم که اشکال نداره محصولات رو هم بوقتش میخرید وقتش زمانیکه این فایلهای هدیه استاد رو با جون و دلتون گوش بدید و روی خودتون کار کنید که هر کدومشون به دنیا درس دارند و وقتی فرکانستون رفت بالا ، اون محصولات ارزشمند رو هم براحتی میخرید 🤌
حالا از تجربم بگم : سالها پیش حدود ۱۰ سال پیش مشکلی توی زندگیم با همسرم ایجاد شد و من اونقدر بهش دامن زدم و زمین و زمان رو مقصر دونستم که هی مشکلم پررنگ تر شد تا جایی که فکر میکردم کلا همه اطرافیانم مقصرن بجز خودم و این ادامه داشت و چه چک و لقت هایی نخوردم تا با یه دکتر مشاوره خانواده صحبت کردم و اوضاع کمی بهتر شد و بعدشم با استاد و محصولاتش و مخصوصا عشق و مودت که دیدم وااای خدایا کلا داشتم راه رو چپکی میرفتم 🤦♀️
اما خدارو شکر نسبت به اون زمان الان خیلی خیلی بهتر شدم توی روابط و اتفاقا بخاطره یه مساله ای که دیروز پیش اومده بود برام باز داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم تا همین امروز صبح انگار یجیزی بهم گفت : اهااای حواست باشه اگر مشکی پیش اومده مقصر تویی ها نه همسرت ! بگرد ببین کجای کارت ایراد داره و همون موقع جملات استاد تو دوره عشق و مودت یادم افتاد و آروم شدم و بخدا جالب هست بدانید که اصلا به طرز معجزه آسایی مشکلم با همسرم رفع شد و رفتارش کامل عوض شد ( اوناییکه دوره هارو کار کردن قشنگ درک میکنن من چی میگم)
اصلا دوره های استاد بخدا قسم معجزه میکنه کافیه فقط یکم باورش کنیم همین 🌸
حالا اینو بگم امروز در راستای تصمیمم مه نرم تو اینیستا و حس بد نگیرم یه اقدام عملی هم انجام دادم و اینکه رفتم استوری که دیروز گذاشته بودم رو حذف کردم ☺️
پیش خودم گفتم اگر قراره حرف استاد رو گوش بدم و ایمانم رو به خودم نشون بدم باید هیچ کاری به هیچ اتفاق به طاهر بد زندگیم و جامعه ام نداشته باشم و با حس خوب فقط هدفم رو پیگیر باشم 💪
راستی امروز توی نشونه من در سایت واسم یه نشونه فوق العاده اومد «سریال سفر به دور امریکا قسمت ۷۰ » اینکه باید تمام سعیم رو بکنم که فقط زیباییهای اطرافم را ببینم و بس 👌
چیزیکه بارها و بارها در تمام محصولات استاد ازش صحبت کردند و روش تاکید داشتند 🌸
انشالا با رسیدن به هدف نماییم میام و کامنت موفقیتم رو واستون شرح میدم ….. به امید روزهای موفقیت و سربلندی و سلامتی همه دوستانم و گروه عباسمنش همگی را به دستان پر قدرت رب وهابم میسپارم ❤️❤️🌸🌸🌸
اول از همه چقدر جای تحسین داره این موضوع که فایلی مرتبط با شرایط فعلی ۲۰ روز قبل ضبط شده. من منتظر نظر و دیدگاه شما بودم برای اینکه ببینم طرز فکرم تا چه حد با قوانین کیهنی هماهنگ، بعد گوش دادن فایل اون نوشته رو دیدم که این فایل ۲۰ روز قبل ضبط شده واقعا چند دقیقه مات و مبهوت بودم.
شما بینظرید..
دوم اینکه چقدر سپاسگزار شما باشم تا حق مطلب ادا بشه، استاد عزیز شما بقدری خالص اگاهی هاتون رو در اختیار ما دادید و بقدری خوب تربیت شدیم که من خودم چند روز قبل اومدم با خودم یه خلوتی کردم ببینم طبق قانون چه برداشتی نسبت به شرایط فعلی دارم. من از اول ماحرا سعی ام بر این بود که توجهی رو این موضوع نذارم. بعد بخاطر جو سنگین گفتم نکنه من هم یه وظیفه اجتماعی دارم. داشتم از مسیر خارج میشدم که با خودم خلوت کردم و دیدم که نه من خالق زندگی ام هستم و هیچ کس چه پدر چه مادر، همسر ، کشور و…. هیچ تاثیری در خلق زندگی من ندارن. و با کار کردن بر روی خودم و تعصب نداشتن بر روی موضوعی به شکلی معجزه آسا مثل همون جاده آسفالتی که گفتید سوت زنان به جایی و شرایطی هدایت میشم که خواسته مه.
خیلی شکرگزارم که درس هامو خوب یاد گرفتم و امیدوارم در عمل هم خیلی جدی رفتار کنم.
و اما موضوعی که عنوان شده در فایل، من در روابط ناخواسته هایی رو تجربه میکردم که قبل از دوره روابط توجه ام روی اون ها بود و یه جورایی حس قربانی شدن داشتم و چیزی بهتر نمیشد که بدتر هم میشد.الان ۱ونیم ماه که دوره روابط رو شروع کردم و روی خودم دارم کار میکنم و خیلی خیلی از قبل مسئولیت شرایط فعلی رو پذیرفتم و آرامش حاکم شده. و عشقی رو که در روزهای اول آشنایی داشتم رو الان بعد سال هاباز دارم تجربه میکنم و این برام عین یه معجزه میمونه. هر چند که همچنان دارم رو خودم کار میکنم تا شرایط ایده ال. و توجه ام رو تا حد زیادی از روی ناخواسته ها آگاهانه برداشتم.
باز هم بخاطر وجودتون و اینکه در مسیر شما هم هستم خدا را شاکرم.
دوستون دارم بی نهایت تا قیامت😍
به خانم شایسته عزیز هم سلام مخصوص برسونید و اینکه استاد خیلی خیلی زیاد دلتنگ سریال زندگی در بهشت هستم. ارزو دارم ادامه داشته باشه. خیلی خیلی برای شخص خود من اگاهی دهنده بود💗💗
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان مهربانم
چند روزی بود که به خاطر مسائل ذهنم درگیر این بود که در این شرایط چه کاری انجام بدهم درست است؟چه افکاری داشته باشم درست است؟ و امروز پاسخ این سؤالات را به زیبایی و کامل دریافت کردم و از خداوند یکتا از بابت سپاسگزارم🙏
اما مثالی که بعد از آگاهی های این فایل برای من واضح شد و فهمیدم که مشکل از کجا بوده؛
من ورزشکار هستم و بخش زیادی از زندگیم رو صرف دروازه بانی فوتسال کردم،این موضوع برمیگرده به سال 1399،تیم ما در مسابقاتی که به مناسبت دهه فجر برگزار میشد شرکت کرده بود و سطح آمادگی بالایی داشتم و با اینکه اون زمان از قانون اطلاع نداشتم، به درستی بهش عمل می کردم و باور داشتم که دروازه بان اول تیمم چراکه تلاش زیادی کردم و خب در مسابقات هم من در تمام مسابقه ها دروازه بان اول بودم،و درخشیدم طوری که چند پیشنهاد برای من اومد،و به لطف الله در اون مسابقات مقام نایب قهرمانی رو بدست آوردیم.
بعد از این مسابقات مربی ما عوض شد و مربی با سطح دانش فنی بالا تر برای تیم ما اومد، تا برای مسابقات جام رمضان که حدودا 3 ماه وقت داشتیم برای آمادگیش،آماده بشیم.
ما کل 3ماه رو هر روز تلاش می کردیم و برای هدفی که تو سرمون بود،می جنگیدیم.
رسیدیم به بازه زمانی 3 هفته تا مسابقات و بازی های دوستانه شروع شد، و مربی از دروازه بان دیگر تیم برای مسابقات دوستانه استفاده می کرد و کم کم این باور غلط در من ایجاد شد که این مربی به من اعتماد نداره و تا این مربی باشه به من بازی کمتری میرسه.
رسیدیم به مسابقات و همین طور شد که من با سطح آمادگی بالایی که داشتم، نیمکت نشین شدم به علت اون باور غلط و الان درک می کنم که چرا من اون مسابقات رو نیکمت نشین بودم.
به لطف الله ما اون مسابقات رو قهرمان شدیم و جواب تلاش هامون رو گرفتیم.
امروز من بابت این هدایت و این آگاهی ها از خداوند بسیار سپاسگزارم، چون که باوری امروز در من ایجاد شد در این مسیر آینده ام به من کمک های زیادی می کنه.
و البته اشاره استاد به آقای محرم نویدکیا، سرمربی فصل گذشته سپاهان که، من طرفدار این تیم هستم(💛)و آقا محرم از اسطوره های باشگاه سپاهان هستن و این نکته رو بگم که آقا محرم چه زمانی که خودش بود و چه حال که نیست به علت اینکه این باور رو داشتن و ساختن برای بچه های تیم،که داور تاثیری روی نتایج ما نداره، سپاهان کم ترین ضرر رو از داوری دیده و حتی بعضی اوقات سودم برده.
و در نهایت بسیار سپاسگزارم از استاد عزیزم که مارو اینجوری آگاه می کنه و راه درست زیستن رو به ما یاد میگیره💛✨
خدایا شکرت که مارو به سمت یکی از بهترین دست هایت هدایت کردی😍
از تمام وجودم منتظر همچین فایلی از شما بودم که بیاید صحبت کنید و به من بگین که مسیرت درسته همین فرمون برو جلو ، مخصوصا تو برهه ی حساس کنونی 😂 که همه دنبال تغییر شرایط بیرون هستن و من دنبال تغییر شرایط خودم و همش یاد حرف شما میوفتم که تو یکی از فایل هاتون گفتین سال ۸۸ تو اون شلوغی ها تو میدون ونک سمینار داشتین ، بی توجه به حرف بقیه و کنایه هاشون کارتون رو ادامه دادین ، و الان جایی هستین که کاملا نمایانگر درستی و درستی و درستی مسیرتون هست و خداروشکر میکنم که شما رو شناختم و از شما یاد گرفتم و یاد میگیرم و یاد میگیرم و تا ابد یاد میگیرم 💙
استاد من از بچگی پیش پدرم تو بازار پوشاک کار میکردم ، بازاری که ۹۹ درصد افراد حتی کسایی که واقعا تولید کننده های قوی هستن و واقعا خوب کار میکردن همش در حال شکایت کردن هستن ، در حال نالیدن هستن ، در حال صحبت در مورد کمبود هستن ، شاکی هستن و ناراضی و ناسپاس و مدام از شرایط دولت مینالن ، از شرایط مملکت مینالن و با این طرز تفکر بزرگ شدم با این مدل فکری که دنیا پر از کمبوده ، دولت همه پول ها رو میخوره ، به مردم نمیده ، عامل رکود بازار دولته و …
اینا شد باور های من ، منم شدم یه تحلیلگر امور جامعه که با همه در مورد سیاست و اقتصاد و مشکلات دولت صحبت میکردم.
۹ سال پیش بود که وارد یک رابطه عاشقانه شدم ، و از همون روز اول آشنایی یادمه در مورد مسائل جامعه و مشکلات باهم صحبت کردیم ، و این روند ادامه پیدا کرد و شبایی که با هم بیرون بودیم مدام در مورد مشکلاتی که دولت ایجاد کرده صحبت میکردیم و نتیجه چی بود ؟
اینکه که من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم که هر آنچه از دولت ایراد میگرفتم و بهش توجه کرده بودم توی اون شرکت برام اتفاق افتاد و شرایط شرکتی که فاطمه توش کار میکرد هم به شدت خراب شد و مهمتر از همه احساس نارضایتی از زندگی و ناامیدی به آینده.
اینا گذشت و ما در جهالت و نمیفهمیدیم که آقا هر اتفاقی توی زندگی ما میوفته به خاطر باور های خودمون و زاویه نگاه خودمون به زندگیه ، نه دولت ، نه شرکت و نه …
💥 تا اینکه با این مباحث و مهمتر از همه با شما آشنا شدیم ، و انقلابی بود که توی زندگی ما شکل گرفت ، صحبت های ما آگاهانه با کنترل خودمون از روی مشکلات ، رفت روی زیبایی ها ، ناامیدی ما تبدیل شد به امید ، توجه ما رفت روی زیبایی ها ، و مسئولیت زندگیمون رو دستمون گرفتیم و فهمیدیم که هر شرایطی که داریم تجربه میکنیم ، نه ربطی به دولت داره ، نه ربطی به شرکت داره ، نه ربطی به خانواده داره و …
این خود ما هستیم که این شرایط رو برای خودمون رقم زدیم ، و این خود ما هستیم که میتونیم فقط و فقط شرایط زندگی خودمون رو تغییر بدیم ، نه هیچکس دیگه ، حتی نزدیک ترین افراد زندگیمون ، اگر ما تغییر کنیم جهان مارو هدایت میکنه به شرایط بهتر ، به موقعیت های بهتر.
نتیجه این مدل تفکر چی بود؟
اینکه الان جفتمون داریم توی مسیر علایقمون کار میکنیم ، اینکه الان من تو مسیر علایقم خیلی خوب پیشرفت کردم هم توی بحث کاری ، هم مالی ، هم آزادی زمانی و مکانی ، نتیجه اینه دیگه زور نمیزنیم روی زیبایی ها تمرکز کنیم یا در مورد چیزای خوب صحبت کنیم اینا شده جزئی از وجود ما که نمیتونیم انجامش ندیم ، و همینجوری این مسیر تا ابد ادامه داره.
نتیجه اینه یادگرفتیم و یاد میگیریم در مسیری حرکت کنیم که رشد و پیشرفت روزانه داشته باشه تا بتونیم مسئله ای از این جهان حل کنیم تا بتونیم با پول ساختن با تمرکز روی زندگی خودمون باعث گسترش جهان بشیم تا خودمون رشد کنیم و لذت ببریم از زندگی.
زندگی یعنی این ، یعنی هر جایی که ما زندگی میکنیم باید خودمون رو بزرگتر از شرایطی بکنیم که اونجا هست که فارغ از هر نوع مشکل و مسئله ایی که وجود داره بتونیم راحت زندگی کنیم و اگر این طور نباشه هیچ جای این دنیای پهناور نمیتونیم زندگی کنیم و شکایت ها ادامه خواهد داشت.
استاد ممنونم ازت که هستی و راهنمای لحظه لحظه زندگی من هستی💙
واى نمیتونم بگم ک چقد از گوش دادن این فایل و درک کردنش لذت بردم
استاد من واقعا خدارو شکر میکنم ک شما استاد من هستید و چقد خوبه که الگوى من هستید تو تمام زمینه هاى زندگیم
بدون اغراق میگم مثل شما بودن ادا دراوردنى نیست باید با پوست و استخون به درک حرفهاى شما رسید
واقعا فقط خاستم تشکر کنم ازتون که انقد قشنگ قانون رو درک کردید و بما اموزش میدین 🙏
من از شما یاد گرفتم بجاى شکایت کردن از این و اون و وضعیت و جامعه و ادمها ،فقط و فقط روى خودم و خواسته هام کار کنم بدون اینکه بخام کنکاش کنم که تو جامعه و محیط بیرونم چه خبره
من از شما یاد گرفتم که شکایت نکنم و اگه شرایط فعلى مو دوس ندارم خودمو تغییر بدم تا هدایت بشم به شرایط ایده آلى که میخام
استاد دوستوووون دارم زیاااااددد
این تفاوت افکار زیباى شماست که با تمام دنیا متفاوتتون کرده و بهترین استاد دنیا هیتید که اصل و اساس رو اموزش میدید
سلام به استادعزیزم حالتون چطوره ؟؟
خیلی دلم براتون تنگ شده…..
منی که هرروز سایت روچک میکردم ببینم فایل جدیدچی گذاشتین خیلی وقته شاید نزدیک به ۱ماهه نیومدم سراغ سایت…..اماخیلی بیشتر ازاونموقع که توسایت بودم خوابتون رومیبینم چه خوابهای خوب ولذت بخشی….اخریش همین دیشب بود خواب دیدم میام ازنزدیک میبینمتون وباهم سلفی میگیریم🤩
استادجان این یکماهه به این نتیجه رسیدم که من به شنیدن اطلاعات زیادی احتیاج ندارم،من به یادگرفتن نکته هاوقوانین بیشتری احتیاج ندارم ،من فقط باید به اون چیز اندکی که میدونم عمل کنم تانتیجه قابل ملاحظه در زندگیم ببینم ….باخودم گفتم بهاره تاحالا۳تاازدوره های استاد رو خریدی ،درسته که خیلی خیلی بهترازقبلم شدم ولی اون نتیجه دلخواهمو هنوزنگرفتم پس راه ورود اطلاعات جدیدو برخودم بستم تا فقط به این چیزایی که تواین مدت یادگرفتم عمل کنم….چون من قبلا هرروز سایت روچک میکردم چیزای خیلی خوبی هم یادمیگرفتم ،ولی تامیومدم یکی ازآموزه ها یاتکنیک ها روانجام بدم دوباره توفایل بعدی یه چیز دیگه ازشما میشنیدم وهمینطوری همه نکات وآموزه ها روهم تلمبار میشد ومن هیچکدوم رونمیتونستم تا آخر برم چون با انبوهی ازاطلاعات عالی پرمیشدم ولی در عمل خیلی خیلی کم میتونستم انجامشون بدم….بخاطرهمینه که نزدیک به یکماهه نیومدم سراغ سایت…..ولی قلبادلم باشماست ومیخام واقعا عمل کنم نه فقط شنونده باشم…واما ماجرای هدایت من به این فایل….درادامه عملگراشدنم ۱۰روزی هست که هرسحرگاه قبل ازادان صبح بلندمیشم وتاطلوع آفتاب تمریناتموانجام میدم وباخدای خودم مناجات میکنم…خیلی احساسم خوبه وشکرگذار خدای مهربانم هست که این توفیق روبمن میده که هرسحربیدارشم….واقعاسحربیدارشدن یه نعمت بزرگه….خدایا این نعمت ازمن نگیر تا آخرعمر ….وهرکی هم دوس داره سحرخیزباشه انشالله که خدای بزرگ کمک کنه به ارزوش برسه…
ازاونجا که من بخاطر دونستن قوانین کیهانی همیشه ازتلویزیون واخبارمنفی وسایت ها وپیج ها وکانالهای خبری به دورم وهیچوقت گوششون نمیدم ومواظب ورودیهام هستم….دیشب که بعدازخیلی وقت توایران نت اومدالبته اونم بافیلترشکن(بخاطر همین اوضاع اخیر)….کلیپهای زیادی تواینستا ازنارضایتی مردم واغتشاشات وهمه جوره اعتراضاتی رودیدم….وازهمه مهمتر اینکه همه چهره های سرشناس هم توی صفحه های شخصیشون لب به اعتراض گشودن وشروع کردن به دادن اگاهی راجع به این اتفاقات اخیر……
خداییش ازاین اوضاع ،ازدل تنگ مردم،ازنداشتن آزادی برای پوشش ماخانمها،ازاوضاع بد اقتصادی وکسایی که به زور خرج خانوادشون درمیارن دلم شکست وگریه کردم …..خیلی ناراحت شدم واکه میخاستم ادامه بدم فک کنم تا ساعتها گریه میکردم…..باهمین افکار خوابیدم وامروزسحر ساعت۴بیدارشدم….رفتم توحیاط جاپهن کردم نمازخوندم تمریناتمو انجام دادم درمورد همین چیزا باخدا صحبت کردم….گفتم خدایا من این وسط چه کاری میتونم انجام بدم؟؟آیا چشمم رو روی حقایق ببندم وبی تفاوت باشم وبه اخبار منفی گوش ندم….یا اینکه من هم اعتراض خودم روبه عنوان یه شهروند به گوش همه برسونم..؟؟خدایا توبگو چیکار کنم ….خدایا تو اوضاع کشورمو درست کن…حال مردممو خوب کن…آرامش وآزادی وصلح وشکوه سابق ایران رودوباره بهش برگردون ودست ناپاکان رو ازاین مملکت کوتاه کن…..همینجوری داشتم با خدا صحبت میکردم….که یهویی افتاد به دلم برو سایت استاد…..
بافیلترشکن سایت خداروشکر بازشد …..
اولین چیزی که تو سایت دیدم همین فایل بود…بعدگفتم بزار برم به قسمت«نشانه امروز من »
رفتم ولی دیدم این جواب سوالم نیس
برگشتم وهمین فایل روبازکردم ونگاش کردم….
خدایا شکرت توچقدر بزرگی چقدر در لحظه جواب بنده ت رومیدی….
دقیقا صحبتهای شما پاسخی برای سوالاتی بود که توذهنم گیر کرده بودن ومنو اذیت میکردن….
نمیدونم چی بگم ولی خدا خیلی خوبه….کاش باتمام وجود خدا را قبول داشتیم وباورش میکردیم….
اون به کوچکترین درخواستهای ماهم جواب میده….
خداروصدهزار مرتبه شکر که به این فایل هدایت شدم وجواب سوالاتم رو پیدا کردم….
الان ساعت۶صبحه وآفتاب داره طلوع میکنه…من خوزستانم وهوا توی منطقه ما داره روبه خنکی میره اینموقع صبح نسیم خنک ودلچسبی میوزه که ادم فقط حال میکنه از خونه بزنه بیرون وازاین هوای لذتبخش استفاده کنه🤩….
خدایاشکرت بخاطر همه نعمتهای مخفی وآشکارت
خدایا شکرت که توفیق سحرخیزی بهم میدی
خدایا شکرت برای وجود انسانهای بزرگ وشریفی همچون استاد عزیزم استاد عباسمنش
خدایا شکرت که توفیق شکرگذاری بهم میدی
خدایا شکرت که تواین مسیرم وبا این آموزه ها۲سالیست که آشنا شدم
خدایا شکرت که حواست همه جوره بهم هست وهرلحظه هدایتم میکنی
خدایاشکرت که اوضاع زندگی وروابطم ومالی وروحی ومعنوی وآگاهیم خیلی خیلی بهتر از ۲سال پیشمه.
ودرنهایت خدایا به اندازه وجود خودت شکر که تو رو داریم وتنها امید وانگیزه ما برای زندگی هستی.
پروردگارا درتنهایی هایم همیشه فقط توبودی وبس
پس هیچوقت تنهایم نگذار ….همیشه دست مهربانت را دردستانم نگه دار ومواظب روحم ،قلبم ،احساسم ،افکارم ،رفتارم واعمالم باش.
تویی بزرگ وبخشنده ومهربان وستارالعیوب وارحم الراحمین
بهاره آقاجری بهبهان خوزستان
پاییز ۱۴۰۱
تقدیم باعشق وارادت به استادِ جانم
بافرسنگ ها فاصله ازمکان
ولی نزدیکترین به من در قلبم ❤️
سلام به استاد عزیزم سفیر عشق کسی که کلامش بوی خدا میدهد و آگاهی هایش راهنمای دقیق و هماهنگ با خدای درون تک تک ماست
کسی که همیشه در تلاش است تا به نزدیک ترین جایگاه در برابر خدایش برسد و این را آنان که قادر باشند خواهند فهمید . دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید .
استاد عزیزم نمیتوانم بگویم چقدر این فایل کامل بود چقدر این فایل مهم بود و چقدر نیاز جامعه ی ایران امروز بود . سپاسگذار شما هستم که هستید که ابزاری هستید از سوی خداوند برای آبیاری این وجود تشنه به حقیقت …
اینکه خواسته بودید تجربیاتمون رو بگیم خواستم بگم استاد در این مدتی که جوی مشابه به جریان هایی که بار ها و بار ها در ایران رخ داده و همیشه هم دقیقا از یک الگوی ثابت تبعیت کرده است من زیپ دهنم رو بسته بودم . از فضای مجازی خارج شدم در باشگاه در منازل مهمانی ها که همه مثل نقل نبات درگیر این ویروس فکری شده بودند من از انها فرار میکردم و سکوت میکردم و در هیچ بحثی اگاهانه حضور پیدا نمیکردم چون میدانستم من مسئول زندگی خودم هستم و دقیقا همه ی حرف های شما قبل از این که در این فایل بزنید در ذهنم جریان پیدا میکرد . استاد کار من خیلی به اینترنت جهانی وابستس تمام همکاران من در حال گله و شکایت بودند که چرا فلان شده ها اینکار را کرده اند و …. انواع اقسام گله ها و شکایت ها به شرایط پیش امده .
اما من این حرف شما رو به یاد اوردم که تضاد فرصتیست برای رشد تضاد و ناخاسته ها عاملی هستند تا خواسته هایمان را بسازیم استاد خیلی جالب است من به دلیل ظعیف بودن و قطعی اینترنت مجبور شدم برای ادامه ی کارم نرم افزار جدیدی رو در حوزه ی کاریم یاد بگیرم که خیلی به اینترنت قوی و جهانی نیاز نداشت و من عاشقانه اونو یادگرفتم و توی این چند روزی که همه ی همکارام یا متوقف شدند یا گله و شکایت میکنند من ملیون ها تومن پول ساختم و استاد خیلی خوشحالم که این شرایط باعث شد من بزرگتر شم به مهارتام افزوده بشه یه نرم افزار جدید یاد بگیرم که بشه دریچه ای از نعمت و ثروت . میخوام اینو بگم استاد تمرکز متفاوت من توجه متفاوت من کنترل ذهن متفاوت من از بقیه منو به مسیر متفاوتی هدایت کرد و نتیجه ای متفاوت رو گرفتم . بنابر این ما خالق ۱۰۰ درصد شرایط زندگیمون هستیم تو همین شرایطی که همه دارند گله میکنند من دارم با قدرت بیشتری حرکت میکنم یاد حرف مایکل شوماخر افتادم استاد که اشاره ای بسیار قوی داره در توجه و نوع نگاه ما در بحران ها در شرایطی که به ظاهر شاید خوب نباشه . ازش میپرسن دلیل موفقیت تو چیست ؟؟ پاسخ با عظمتی میده و میگه من در پیچ ها بجای این که سرعت کم کنم سرعتمو زیاد میکنم و با سرعت بیشتری حرکت میکنم . کی میتونه در بحران ها نعمت و ثروت بیشتری بسازه کسی که اگاه باشه الان نیازه بیشتر کنترل ذهن کنی الان نیازه بیشتر ورودی های مثبت بدی و افکارتو کنترل کنی من اینو نه به حرف بلکه در عمل نشون دادم و نتایج فوق العاده ای گرفتم استاد عزیزم .
خیلی میتونم بیشتر صحبت کنم اما بسنده میکنم و حرفام رو به اتمام میرسونم . در آخر از شما از صمیم قلبم نه به خاطر این فایل بلکه بخاطر کل ایمان و ایستادگی و مداومتی که برای شکل دهی این مسیر خرج کردین سپاسگذارم سپاسگذارم که این راه رو ساختین سپاسگذار توکلی هستم که به خدا داشتید سپاسگذارم از خدای خودم که منو در مسیر شما قرار داد .
عاشق شما هستم و براتون سلامتی و سعادت بیشتر طلب میکنم . 🙏🙏🙏😇😇😇❤️❤️❤️
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد عزیزم
تمرکز کردن روی آنچه که میتونم بهبود دهم
افراد موفق و ثروتمند ویژگی شخصیتی دارند که کاملا مشخص میکنه چقدر لایق این موفقیت و ثروت بودند و دقیقا جای درست خودشون هستند از جمله این ویژگی های شخصیتی که خود من در افراد موفق و ثروتمند دیدم افرادی با کنترل ذهن قوی ،با احساس خوب ، شاد و مثبت نگر و شکرگزار ،با اعتماد به نفس بالا و ارزشمند دونستن خودشون و توانایی و کارهایی که انجام میدند ،باورهای درست و قدرتمند در مورد خداوند و کارهایی که انجام میدند ، باورهای درست و قدرتمند کننده ، آروم و صبور، جدا شده از بدنه جامعه که در مدار درستی نیستند ،بی تفاوت به نظر دیگران چه تایید چه تکذیب کردنشون ،هدفمند و با برنامه ریزی دقیق زمان ،تمرکز کردن روی بهبود خودشون و توانایی هاشون ، و جدا از حرفهای نا مناسب عموم جامعه مسیر درست خودشون رو با قدرت ادامه میدند و بسیار توحیدی هستند من عاشق شخصیت این افراد موفق و ثروتمند شدم و خودم تمام تلاشم رو کردم و میکنم که شخصیت درست این افراد رو تو خودم ایجاد کنم
من خودم عدم موفقیت مالی و روابط عاطفی خودم رو در بینهایت عوامل بیرونی میدونستم غر میزدم شرک میورزیدم و یک درصد هم خودم رو مقصر اصلی نمیدونستم البته تمام این مسائل قبل از آشنایی با قوانین الهی بود الان با تمام وجودم خودم رو مسئول صددرصد اتفاقات خوب و بد زندگیم میدونم و با تمام وجودم درک کردم تغییر شخصیت بنیادین من که از باورهای درست در من ایجاد میشه و عملکرد منو تغییر میده جهان رو وارد میکنه که نتایج منو تغییر بده این تنها راه رسیدن من به اهدافم هست
شروع کردم به تغییر باورهام اعتماد به نفس و خودباوری و ارزشمند دونستن خودم و توانایی هام ،بی تفاوت شدن به فکر و نظر و قضاوت دیگران ، کنترل ورودیهام ، تمرکز کردن روی خودم رو خواسته هام به جای تمرکز کردن روی ناخواسته هام ، غر زدن و شکایت کردن از عوامل بیرونی که هیج قدرتی برای تغییرش ندارم و با توجه کردن به اون ناخواسته هام در مداری قرار میگیرم که بیشتر تو زندگیم بیاد و تاثیر گزار بشه ، درک توحید و توکل کردن به خداوند ادامه دادن با تعهد صددرصد مسیری هست که دارم میرم و نتایج هم به صورت تکاملی ایجاد میشه
این روزها بیخبر از همه اتفاقات جامعه که همیشه شرایط و برهه ای حساس در جامعه هست تمام تلاشم رو دارم میکنم تا با تغییر باورهام هدایت بشم به ثروت بیشتر ،آرامش و آزادی بیشتر ،روابط عاطفی عالی و میخوام با تعهد صددرصد متفاوت از نود ونه درصد مردم ایران عمل کنم تا متفاوت هم نتیجه بگیرم و این تفکر سمی که عوامل بیرونی شرایط منو تغییر میده رو مدتهاست از ذهنم پاک کردم
شخصیت درست من، منو لاجرم به سمت خواسته هام هداااااایت میکنه نه لزوما فقط مهارت داشتن شخصیت درست منه که ظرف وجودی منو وسیع تر ،بزرگتر میکنه برای دریافت نعمات و امکانات بیشتر و در واقع من لایق بهترینها میشم
ایمان دارم صددرصد با این تغییرات اساسی در شخصیتم و تمرکز روی خواستم و احساس خوب داشتن توکل کردن به خدا ادامه دادنم نتایج پایدار و عالی رو برام میاره
عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست
درود بی کران و پر از مهرم به شما استاد عزیزم و دوستان الهیم درین مسیر رویایی
استاد جانم از کجا بگم و چطور بگم که چطور باز با این فایل متولد شدم.خدایا هزاران باااار شکرت.
استاد جونم خواستم در مورد قدرت دادن و تمرکز رو روی بقیه عوامل موثر در زندگی و نتیجش رو در مورد سایرین بگم اما با هدایت به فایل های دیگه در این چند روز بعد شنیدن این فایل تصمیم گرفتم زیپ دهنمو ببندم و فقط در مورد شرک ورزیدن خودم بگم نه بقیه.خواستم جسارت کنم و بگم که چطور با اینکه به زعم خودم انقدر روی خودم کار کردم باز هم از مسیر اصلی خارج شدم و درین روزها چه چیزهایی رو تجربه کردم.خواستم بگم که چی شد و چطور به محضی که از خدا خواستم چطوور خدای جهانیان سریع الجواب هست و سریع به مسیر اصلی برگشتم.خدایا هزارااان بار سپاسگذارتم.
استاد جان میخوام غرورم رو بشکنم و از شرک ورزیدن های همین بار و تجربه ی همین روزهام بگم براتون.از مورچه سیاهی که براحتی مثل یک فیل شده بود و بدون چشم مسلح هم به وضووح و از صد کیلومتری در دل شب هم دیده میشد.
استاد جونم شما میدونید من و جانه دلم اخیرا مهاجرت کردیم و شرایطی رو برای خودمون ساختیم که برای هر لحظش از خداوند سپاسگذاریم و بسیار شرایط رویایی رو به لطف ربمون ساختیم که بستر بی نظیری هستش برای شروع ساختن و تجربه ی نعمت های بی حساب خدا.منتهاااا ما یه باگ داشتیم و اونم این بود که دایما هر چیز زیبایی که اینجا میدیدم بعد از سپاسگذاری و لذت بردنش ناخواسته باهم نقد و بررسیش میکردیم در مورد تفاوتش با وضعیت داخل ایران و انقدر گاهی درین قضیه غرق میشدیم که خودمونم متوجه نمیشدیم داریم به ناخواسته ها توجه میکنیم و ازین جنس وقایع رو برای خودمون خلق خواهیم کرد.باگ رفتاری اشتباه دیگه ای هم که داشتیم این بود وقتی برنامه هایی که داشتیم رو انجام میدادیم مثلا من از خودم میگم که با چه تمرکزی روی رشد خودم کار میکردم هر صبح که بیدار میشدم بلافاصله هنسفری رو تو گوشم میذاشتم و فایل نشانه امروزم رو پلی میکردم و صبحانه رو در همین حین آماده میکردم.بعد ازون در حین انجام کارهای خونه میرفتم به قسمت روزشمار تحول زندگی من و فایل اون روزمو گوش میکردم و حتما کامنت هم میگذاشتم همچنین چون دوباره هدایتی داشتم روی دوره عزت نفس کار میکردم و فایل اون جلسه رو گوش میکردم و روی زبان ترکی کار میکردم و اگر هنوز زمان داشتم ادامه سریال زندگی در بهشت رو نگاه میکردم و همچنین کلاس ورزشمو شرکت میکردم.استاد میخوام بگم که بمباران کرده بودم خودمو و یگ باگ داشتم من اونم این بود زمانی که این کارارو انجام میدادم به خودم مجوز داده بودم وقت استراحت تو اینستا بچرخم.هر بار میگفتم قبل از خواب برم تو تلگرام و مطالبی که استاد گذاشته بخونم یا برم کامنتای بچه ها توی سایتو بخونم اما باز غفلت میکردم.
تا شد روز اول این اتفاق توی ایران که به محضی جانه دلم بیدار شد اومد گفت نگین یه حسی بهم میگه اینستاهامون رو پاک کنیم و اینستای جدید بسازیم که فقط مباحث کاریمون رو باید داشته باشیم و منم گفتم عالیه و جفتمون شروع کردیم اینستای جدید ساختیم و من هنوز اینستای قبلیمو داشتم چون کلاس ورزشم آنلاین بود و خواسته بودم که پیج جدیدمو اد کنن و منتظر جوابشون بودم و جالبه که رفتم تو آشپزخونه که صبحانه آماده کنم و فایل هدایت روزانم مضمونش این بود که ورودی های ذهنیتون رو کنترل کنین و زندگیتونو خودتون با افکارتون میسازین و گفتین فضای مجازی استفاده نکردین هیچ زمان و من اومدم با شوق به جانه دلم گفتم میدونی به چی هدایت شدم و باز تاکید کردیم که چه کار عالی داریم انجام میدیم و گفتیم ما باید انتخاب کنیم که میخواهیم به چی فکر کنیم و چی بخواهیم نه اینکه با این فضای مجازی بهمون خط فکری داده بشه.
امااااا شد آنچه که نباید میشد و من موسی وار بت هامو نشکستم و به بهانه انتظار برای کلاس ورزشم اینستای سابقم رو نگه داشته بودم و چک میکردم و کنترل ذهنم از دستم رفتتتت و وای که چقد اون چند روز برای من سخت گذشت استاد جانم.به محضی که رفتم تو اینستا دیدم وای چه خبر شده و انگار مهر خاموشی بر ذهنم خورده بود براحتی تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد از چند ساعت شدم مثله بقیه و زبون به گله کردن باز کردم و کم کم جانه دلم روهم همراه خودم کردم و به نحوی حالم خراب شده بود و همراه ویدیو ها گریه میکردم که اصلا از غذا درست کردن و کارهای اولیه مونده بودم و جانه دلم غذا آماده میکرد و هرکار میکرد من حالم خوب نمیشد. روحم بهم میگفت خوب نگین گیرم انقلاب بشه ولی مردم که همون مردمن باز یه استوری باز میکردم که میگفت من بخاطر این حکومت این طرز فکر نتونستم علاقم رو ادامه بدم چون مجرد بودم چون سادات بودم چون دختر بودم چون قم بودم گفتن نمیشه و همون موقع میگفتم خوب چرا نرفته یه شهر دیگه میزدم استوری بعدی میگفتن ما اینترنتمون بسته شد صدای مارو دارن خفه میکنن نمیذارن به جهان برسه بعد حالم بدتر میشد اما تو ذهنم میگفتم مگه قرار دنیا برای شما انقلاب کنه یا اصن کار به درست و غلط انقلاب اسلامی ندارم ولی مگه اون زمان اینترنت بوده حتی موبایلم نبوده میزدم استوری بعدی میگفتن ما که خارج از ایرانیم باید صدای مردممون باشیم اگه هشتک فلان نزنی کوتاهی کردی و تو آدم بدی هستی و میگفتم ای وای من ازونجا اومدم بیرون الان مردم کشورم دارن کشته میشن حق اعتراض ندارن بعد یهو صدای روحم بلند میشد که بابا نگین توام تو همین شرایط بودی حتی چه بسا بدتر ولی این تو بودی که زندگیتو ساختی این تو بودی جوری ذهنت رو کنترل کردی که انگار وسط جزایر کاراییب وسط بهشت داشتی از لحظ لحظه زندگیت لذت میبردی باز میزدم استوری بعدی میگفتن بیایین توییتر هشتک بزنین و من رفتم توییتر.بله رفتم و هم مسیر شدم دیگه هر چی حسم میگفت ادامه نده من که گوش نمیکردم و تماما قدرت رو داده بودم دسته حکومت و مردم ایران رو مثل خمیر بازی میدونستم که اینا بهشون شکل و فرم دادن و حالا اونها مظلومانه هیچی نگفتن الان دیگه کارد به استخونشون رسیده تازه روحی درونشون دمیده و دارن دادخواهی میکنن و هشتک ایرانی ها تو توییتر در عرض چند روز بیشترین هشتک در طول تاریخ در بین هشتک های ایرانی رو به خودش اختصاص داد و هیچ نگفتم که بابا نگین این مردم اگه بخوان کاریو بکنن میکنن و خیلی جالب بدون هیچ رهبری جوری باهم همراه شده بودن حالا و جوری چند نفر که فالورای بالایی داشتن مغز همه رو هدایت میکردن که همه به واقع قیام کرده بودن برای هشتک گذاری و بنده نیز هم مسیر شده بودم.نت که میومد به دختر خالم احساس گناه میدادم که من ازینجا دارم برای آزادی مملکتمون یه کارایی میکنم ولی تو ازونجا نه.ای وااای من ….
یه جا به خودم اومدم گفتم بابا چرا من دارم هر چی اینا میگن گوش میکنم.شب و روز نداشتم و داشت یادم میرفت من چه چیزایی ساختم و اصلا برای چی وقتی ورودی های ذهنمو کنترل کردم حتی ازون محیط دور شدم و چه موفقیت هایی کسب کردم زمانی که مثل سایرین عمل نکردم مثل سایرین حرف نزدم مثل سایرین فکر نکردم و چقدر آدمای اطرافمو با وسواس انتخاب میکردم و من الان چیکار داشتم میکردم با خودم.فقط میدونستم سطح فرکانسم خوب نیست و مدارم داره میاد پایین و ترسیدم که نکنه هر چیزیو که ساختم از دست بدم.اون شب مجبور بودیم بریم خرید و بیرون از خونه و من به سختی جلوی اشکامو میگرفتم چون همش یاد مردم ایران میفتادم وقتی برگشتیم دم در خونه تا اومدیم رمز ورودی رو بزنیم یهو برقا رفتن و ما دو دقیقه بعدش به همسایه توی آپارتمانمون مسیج دادیم و ایشون اومدن درمونو باز کردن و رفتیم داخل و دو دقیقه بعد ازینکه رسیدیم داخل خونه برقا اومدن و همش با جانه دلم میگفتیم این قضیه یه چیزیو میخواست به ما بگه و ما اونو خواهیم فهمید.بعد ازون گفتیم که خدا خواست بگه حتی اگه شما در مسیر تاریکی هم بیفتید من از هدایت شما دست برنمیدارم و مسیر رو براتون هموار میکنم و به محظی که هدایت بخواهید از هدایت شدگانید و روشنایی پیش روی شماست.شب قبل خواب به جانه دلم گفتم من میترسم نکنه که من هشتک زدم بیان منو ببرن یا بخواهیم بریم ایران تو فرودگاه اذیتمون کنن و اونجا خدا با من از طریق جانه دلم صحبت کرد و گفت نگین باید اینستاتو پاک کنی چه لزومی داره کاریو که نمیتونی توش موثر باشی ازش مطلع باشی گفت ما برای یه چیز دیگه اومدیم اینجا وقتی تو این پستارو میبینی خواه ناخواه یه درصد خیلی جزیی ازون ترس بهت منتقل میشه و این ترست بخاطر همینه.گفت الان اگه من استوری یا هشتک نذاشتم یعنی انسان بدیم.یهو به خودم اومدم و تمام تناقضاتی که توی ذهنم بود اومد جلو چشمم و گفتم خدایا برای هر چیزی که دیدم دلیل واضحشو میدونستم اما خودم اجازه دادم اونا بهم خط فکری بدن و با تمام وجودم از خدا هدایت دوبارمو خواستم.احساس کردم هر چی که ساختمو تو این چند روز نابود کردم.خیلی احساس پشیمونی و خجالت میکردم خیلی پیش خودم کم آورده بودم که چرا به بقیه قدرت دادم تو ذهنم چرا ترسیدم چرا ترسیدم چراااا خدامو فراموش کردم و تو اون چند روز عملا یک کدوم از برنامه هامو انجام نداده بودم.یهو قلبم باز آرامش پیدا کرد و از خدا هدایت خواستم و صدای شما استاد جونم تو گوشم صدا کرد که آیه ای از قرآن رو خونده بودین برامون که به محضی که از خدا هدایت بخواهی از هدایت شدگانی و چشامو بستم.
صبح که بیدار شدم گفتم امروز به هیچ عنوان اینستا رو چک نمیکنم و با اینکه روزهای قبل برای چک نکردن اینستا به استیصال رسیده بودم و نمیتونستم که چک نکنم براحتی اینستارو باز نکردم و اومدم سراغ سایت و سرچ کردم تظاهرات خخخخخخ
چیزی نیومد سرچ کردم اعتراضات بازم چیزی نیومد و رفتم سراغ فایل هدایت روزانه و فایل ماشین خفن تراک ۱۵۰ شما اومد.گفتم خدایا من چه زیبایی ها و نعمت هایی رو میخواستم که تجربه کنم مثله ساختن ثروتی که بتونم مثل این ماشین استاد رو بخرم ولی تو چه سیر بیمارگونه ای افتادم که جز لاف زدن بیهوده چیزی توش نیست.شروع کردم به رسیدن خونه زندگیمون و جارو میکردم باز به یک فایل دیگه هدایت شدم که تو همون ماشین خوشگلتون داشتین با خانم شایسته میرفتین سفر و مصاحبه میشد باهاتون که در مورد توجه و تمرکز ذره بینی به یک کار و انجام الهامات به صورت ابراهیم گونه بود و من باز زبانم قاصر بود ازین هدایت های ناب و به موقع خدا و در نهایت یهو این فایل برام چشمک میزد و دیدم که این فایل الان چند روزه روی سایت قرار گرفته و من متوجه نشدم و ندیدم و بازش کردم و این من بودم که دهااانم باز مونده بود ازین سریع العجابت کردن خدا.حتی از وقتی که من نخواسته بودم هم پاسخ من و مسیر من نشون داده شده بود.بارها گوشش کردم این فایل رو.جانه دلم که بیدار شد گفتم نمیدونی که چی شنیدم باورت نمیشه اگه بگم استاد درین مورد صحبت کرده و اون ذوق زده گفت میخوام بشنومش.استاد جانه دلم تا حالا هیچ فایلی از شمارو گوش نکرده بود و فقط شنونده صحبت های من بود و هیییچ زمانی ازش نخواسته بودم به چیزایی که گوش میکنم گوش کنه هرچند از روند رفتاری من میدونست که چه آگاهی های نابی رو میشنوم اما تمایلی نداشت ولی اینبار گفت میخوام بشنوم و من گفتم سه فایل گوش کردم اگه میخوای هر سه رو بشنویم و مجددا هر سه رو باهم گوش کردیم.اصلا بعد این فایلها جانه دلم بسیار دیدش نسبت به شما و آگاهی هاتون عوض شد و انگار به یک قطعیتی رسید و دایم میگف نگین خیلی با استاد عباسمنش حال کردم خیلی کارش درسته و چقد باهم حرف زدیم چقد خودمونو بررسی کردیم از اهدافمون گفتیم از تمرکز ذره بینی که باید روی خودمون بذاریم گفتیم و استاد پر قدرت تر برگشتیم به مسیر زندگی و رشدمون.من تو این چند روز این فایل رو شاید روزی حداقل ۳ بار گوش کردم و الان خواستم که بیام بنویسم و یادم بمونه همیشه که اگه از خودم غافل بشم سریع از مسیر خارج میشم ولی به محضی هم که بخوام سریع به لطف رب که دااایما و هر لحظه هدایت میکنه به مسیر اصلی بازخواهم گشت و این از لطف و عظمت پروردگار عالمینه.
استاد جان خیلی طولانی شد اما خواستم وقتی برمیگردم مجددا هر زمان میخونمش یادم بمونه که چقدر ریز ریز اجازه دادم شیطان در ذهنم رسوخ کنه و از اشتباهات کوچیک مثل نقد کردن اوضاع ایران به کجا رسیدم و تصمیم گرفتم ازین به بعد نه تنها زیپ دهنمو ببندم زیپ ذهنمم ببندم که هرجا دلش خواس نره و به هر چیزی توجه نکنه.
امیدوارم که قدمی در مسیر رشد جهان برداشته باشم.
در پناه رب کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست باشید.
سلام استاد عزیزم
این جمله تون خیلی خیلی منو به فکر واداشت ویک تلنگر اساسی بهم زد
استاد عزیزم من تازه چند ماه که بین همه ی چیزهایی که فکر میکردم بهش علاقه دارم وبه دنبالشون برم وبا کلی آزمون وخطا رسیدم به دونقطه ودو مسیر ومی دانم ازبین این دو راه هم یکی رو انتخاب میکنم…..
استاد عزیزم من همیشه فکر میکردم اگر به جایی نرسیدم ونمی تونم برسم مقصر خانواده ام هست ،چون من یک زن هستم وهمیشه با محدودیت روزبه رو بودم وهستم که اینجا برم اینجا نرم ،این کارو کنم یا این کارو نکنم….
اما الان به کمک شما خیلی تغییر کردم،ومتوجه شدم اگر ما تغییر کنیم عزیزانمان هم تغییر میکنند ونه تنها سنگ جلوی پا نمیشوند بلکه بالی میشوند برای پرواز….
من اینو با گوشت واستخوانم دریافت کردم گرچه باز هم دربعضی مسائل هنوز شرک دارم،ولی خبر خوب این است که قانون رو متوجه شدم ودیگه اصلا دیگران رو مقصر نمی دانم وآگاهانه وبا هوشیاری کامل میدانم که مقصر اصلی ماجرا خودم هستم .واین خیلی قدم مهمی است اینکه بدانی ضربات وتضادها همه از وجود خودت هست..
من میدانم وقتی پیش داوری میکنم ومنتظر یک اتفاق هستم دقیقا همون میفته وبعضی وقتهاخیلی بالاتر وشدیدتر ،چه خوبتر وچه بدتر
استاد عزیزم …
این مهمترین نکته زندگی وبه نظرم این اولین قانون زندگیست که هر فردی باید بداند
…………………………………………
مسئولیت تمام اتفاقات زندگی دردست خودمان هست .نه پدرو مادر ،نه خانواده،نه جامعه ،ونه هیچ چیز وهیچ اتفاقی نیست. اگر ما بهترین خودمان در هر لحظه باشیم وتوکل مان واعتماد به خدا وخودمان را ازدست ندهیم همه شرایط به نفع ماست
………………………………………….
تا زمانی به این درک نرسیم وایمان نیاوریم یک پایمان میلنگد…تازمانی که به این موضوع ایمان نیاوریم به فکر بهبود شرایط نیستیم همیشه منتظر معجزه هستیم ،منتظر امام زمان زندگیمان هستیم،منتظر یک دست یاری گر هستیم،وهیچ وقت دستمان رو به زانو نمی زنیم وبلند نمیشویم
….
استاد عزیزم من دوسال واندی هست که باشما هستم مطمئنا اولها ادا درمیآوریم وروشنفکر بازی درمیآوریم ،ولی به نظرم ادا درآوردن هم خوبه چون کار وحرفهایی که هی تکرار شود ،تکرار شود از یک جایی به بعد ذهن دچار شک میشه ومیاد باخودش میسنجه ،میگه نکنه این حرف ها درست باشه ،اگه اینطور باشه که خیلی عالی میشه،بیا منم امتحان کنم ،منم از شادی،ثروت ،نعمت خوشم میاد ،بیا این راهم امتحان کنم خدارو چی دیدی شاید خوب بود……واین میشه اولین قدم ها ونشانه های کوچک میان ،اونقدر زیاد میشه تا مهر تایید میخوره
من همیشه خانه دار بودم ولی چند ماهه که به فکر درآمدم ونشانه ها دارند میان گرچه کمه ولی برای من عالیه ،شاید برای بعضی ها کم باشه ولی من اولین 2 تومان عمرم رو بدست آوردم .پولی که از زحمت خودم هست
خدایا شکرت
اینو نوشتم یادم باشه از کجا شروع کردم من پولی رو بدست آوردم که خودم زحمت کشیدم وهمش از لطف شماست ،اگه با شما آشنا نشده بودم هیچ وقت هیچ وقت به فکر درآمد داشتن نمی افتادم استاد به خودم قول دادم وتعهد بستم که تا سال آینده باید بشه 10برابر ،باید بشه واین روند باید ادامه پیدا کنه
خواستم با شادی من شریک شوین…..
من قدم هامو دارم برمیدارم بقیه اش رو سپردم به خدا ،بقیه اش باید خدا ساپرت کنه ،من نمی دونم چه طوری ،باید خودش درست کنه ،چون اون خدایه ،اون رب ،اون خالق ،من اون چیزی که باید طرف من باشه انجام میدم بقیه اش بااون
من از شما یاد گرفتم حتی ازخدا عاجزانه نخواهم ،گدایی نکنم ازش ،من یاد گرفتم با پرویی ازش بخواهم ،اندازه بزرگیش ازش بخواهم ،من از شما یاد گرفتم که به گدا چیز خوبی داده نمیشه ،من باید به اندازه مقامی که بهم داده ازش بخواهم،من اشرف مخلوقاتشم ،من کسیم که وقتی منو آفرید به خودش گفت فتبارک احسان خالقین
من کسیم که به فرشته هاش گفت برمن سجده کنند
پس کم لطفیه که غر بزنم،کم لطفیه که خودمو خوار کنم،خودم ذلیل ببینم ،دستم رو جلوی حتی بنده های گرانقدرش دراز کنم
منی رو که اینقدر اجر ومنزلت داده ،باید محکم باشم ،باید صبور باشم،باید عزتمند باشم،باید قوی باشم،باید وتنها متوکل باشم وباید تنها اورا بپرستم وتنههههههاااااا از او یاری بجویم باید باید باید
وخدا خودش گفته ازمن بخواه تا به تو بدهم ومن هیچ گاه خلفه وعده نمی کنم
استاد عزیزم من اینها رو همه رو ازشما یاد گرفتم ،یاد گرفتم در نعمت مثل سلیمان بخواهم ،در دوستی مثل ابراهیم بخواهم ،در عزت مثل یوسف بخواهم،من یاد گرفتم فرزندان رو مثل ابراهیم به خدا بسپارم،من یاد گرفتم مثل مادر موسی اعتماد کنم،گرچه سخته ولی ذهنم فهمیده اگه یکنفر تونسته پس منم میتونم، منم به همون اندازه خدا بهم توانایی داده
من باید روی خودم کار کنم ،گرچه این حرفها قشنگن ولی در عمل باید دید چطوری
گرچه کودک نوپا هستم مهم تلاش کردن وقدم به قدم جلو رفتن،مهم هدف داشتن وبه سویش حرکت کردن…..
ببخشید فکر کنم زیادی نوشتم از دستم در رفت…..
خیلی خیلی ازتون سپاسگذارم که منو با خدا آشتی دادین ،من از خدا میترسیدم واز ترس خدا به اماما پناه میبردم،وای برمن ،وای برمن
خدایی که این قدر مهربون است خدایی که منو خیلی خیلی دوست داره،
الان بعضی وقتها آرزو دارم زودتر بمیرم تا به دیدار خدا بروم گرچه قبلنا از مرگ میترسیدم ولی باز میگم باید صبور باشم وبا دست پر پیش معبودم بروم تا حرفی برای گفتن داشته باشم
استاد عزیزم باز هم ازتون سپاسگذارم ️️️️️️
همیشه شاد وپر از ایمان باشید
سلام به استاد عزیزم که همیشه راه درست را برایمان آشکار میسازد و قانون را یادآوری می کند
حقیقت من در مورد جریانات اخیر کمی تحت تاثیر قرار گرفتم البته در حد استوری گذاشتن در اینیستا گرام😅
وگرنه قدیم من رومیدیدی اصلا یه وضعی بودماااا با موج اکثریت جمعیت میرفتم و میامدم 🤦♀️
حالا تازه فکر میکردم دارم روی خودم خوب کار میکنم که دیدم نه کجای کاری بابا …. هنوز خیلی مونده …
چقدر حرفهاتون رو با تمام وجودم حس میکنم واقعا تو این چند وقت اخیر هر وقت میرفتم اینیستا ( البته استاد من کلا اینیستاگردی نمیکنم ولی در حد اینکه عضو چندتا از مجموعه های هستم که مربوط به کارم میشه و اطرافیان نزدیکم ) چقدر حس بد میگرفتم ، خیلی زیاد ، جالبه که همه شرکتهای خصوصی و پیجهای کاری هم همشون عین هم فقط پیامهای بدبختی و ناراحت کننده میدن ، دیگه طوری شد که من پریروزا به خودم گفتم : میثاق کلا پاک کن این چیز مزخرف رو که هر وقت میخوام ده دقیقه چک کنم اینقدر حس و حال بد بهم میده … اما مگه ذهن نجواگرم گذاشت نه من مردود شدم متاسفانه تا این لحظه 😔
ولی به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست 😉 به خودم و خدای خودم قول میدم از امروز ترم دیگه تو اینیستا تا وقتی که وقتی میرم بتونم چهارتا پست اموزنده از کارم یاد بگیرم 💪
استاد عزیزم چه تلنگر خوبی بود زدی به ما ، به دوستانی که هنوز محصولات استاد رو نمیتونن بخرن بگم که اشکال نداره محصولات رو هم بوقتش میخرید وقتش زمانیکه این فایلهای هدیه استاد رو با جون و دلتون گوش بدید و روی خودتون کار کنید که هر کدومشون به دنیا درس دارند و وقتی فرکانستون رفت بالا ، اون محصولات ارزشمند رو هم براحتی میخرید 🤌
حالا از تجربم بگم : سالها پیش حدود ۱۰ سال پیش مشکلی توی زندگیم با همسرم ایجاد شد و من اونقدر بهش دامن زدم و زمین و زمان رو مقصر دونستم که هی مشکلم پررنگ تر شد تا جایی که فکر میکردم کلا همه اطرافیانم مقصرن بجز خودم و این ادامه داشت و چه چک و لقت هایی نخوردم تا با یه دکتر مشاوره خانواده صحبت کردم و اوضاع کمی بهتر شد و بعدشم با استاد و محصولاتش و مخصوصا عشق و مودت که دیدم وااای خدایا کلا داشتم راه رو چپکی میرفتم 🤦♀️
اما خدارو شکر نسبت به اون زمان الان خیلی خیلی بهتر شدم توی روابط و اتفاقا بخاطره یه مساله ای که دیروز پیش اومده بود برام باز داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم تا همین امروز صبح انگار یجیزی بهم گفت : اهااای حواست باشه اگر مشکی پیش اومده مقصر تویی ها نه همسرت ! بگرد ببین کجای کارت ایراد داره و همون موقع جملات استاد تو دوره عشق و مودت یادم افتاد و آروم شدم و بخدا جالب هست بدانید که اصلا به طرز معجزه آسایی مشکلم با همسرم رفع شد و رفتارش کامل عوض شد ( اوناییکه دوره هارو کار کردن قشنگ درک میکنن من چی میگم)
اصلا دوره های استاد بخدا قسم معجزه میکنه کافیه فقط یکم باورش کنیم همین 🌸
حالا اینو بگم امروز در راستای تصمیمم مه نرم تو اینیستا و حس بد نگیرم یه اقدام عملی هم انجام دادم و اینکه رفتم استوری که دیروز گذاشته بودم رو حذف کردم ☺️
پیش خودم گفتم اگر قراره حرف استاد رو گوش بدم و ایمانم رو به خودم نشون بدم باید هیچ کاری به هیچ اتفاق به طاهر بد زندگیم و جامعه ام نداشته باشم و با حس خوب فقط هدفم رو پیگیر باشم 💪
راستی امروز توی نشونه من در سایت واسم یه نشونه فوق العاده اومد «سریال سفر به دور امریکا قسمت ۷۰ » اینکه باید تمام سعیم رو بکنم که فقط زیباییهای اطرافم را ببینم و بس 👌
چیزیکه بارها و بارها در تمام محصولات استاد ازش صحبت کردند و روش تاکید داشتند 🌸
انشالا با رسیدن به هدف نماییم میام و کامنت موفقیتم رو واستون شرح میدم ….. به امید روزهای موفقیت و سربلندی و سلامتی همه دوستانم و گروه عباسمنش همگی را به دستان پر قدرت رب وهابم میسپارم ❤️❤️🌸🌸🌸
به نام ساربان راه عشق
سلام بر استاد عزیز
اول از همه چقدر جای تحسین داره این موضوع که فایلی مرتبط با شرایط فعلی ۲۰ روز قبل ضبط شده. من منتظر نظر و دیدگاه شما بودم برای اینکه ببینم طرز فکرم تا چه حد با قوانین کیهنی هماهنگ، بعد گوش دادن فایل اون نوشته رو دیدم که این فایل ۲۰ روز قبل ضبط شده واقعا چند دقیقه مات و مبهوت بودم.
شما بینظرید..
دوم اینکه چقدر سپاسگزار شما باشم تا حق مطلب ادا بشه، استاد عزیز شما بقدری خالص اگاهی هاتون رو در اختیار ما دادید و بقدری خوب تربیت شدیم که من خودم چند روز قبل اومدم با خودم یه خلوتی کردم ببینم طبق قانون چه برداشتی نسبت به شرایط فعلی دارم. من از اول ماحرا سعی ام بر این بود که توجهی رو این موضوع نذارم. بعد بخاطر جو سنگین گفتم نکنه من هم یه وظیفه اجتماعی دارم. داشتم از مسیر خارج میشدم که با خودم خلوت کردم و دیدم که نه من خالق زندگی ام هستم و هیچ کس چه پدر چه مادر، همسر ، کشور و…. هیچ تاثیری در خلق زندگی من ندارن. و با کار کردن بر روی خودم و تعصب نداشتن بر روی موضوعی به شکلی معجزه آسا مثل همون جاده آسفالتی که گفتید سوت زنان به جایی و شرایطی هدایت میشم که خواسته مه.
خیلی شکرگزارم که درس هامو خوب یاد گرفتم و امیدوارم در عمل هم خیلی جدی رفتار کنم.
و اما موضوعی که عنوان شده در فایل، من در روابط ناخواسته هایی رو تجربه میکردم که قبل از دوره روابط توجه ام روی اون ها بود و یه جورایی حس قربانی شدن داشتم و چیزی بهتر نمیشد که بدتر هم میشد.الان ۱ونیم ماه که دوره روابط رو شروع کردم و روی خودم دارم کار میکنم و خیلی خیلی از قبل مسئولیت شرایط فعلی رو پذیرفتم و آرامش حاکم شده. و عشقی رو که در روزهای اول آشنایی داشتم رو الان بعد سال هاباز دارم تجربه میکنم و این برام عین یه معجزه میمونه. هر چند که همچنان دارم رو خودم کار میکنم تا شرایط ایده ال. و توجه ام رو تا حد زیادی از روی ناخواسته ها آگاهانه برداشتم.
باز هم بخاطر وجودتون و اینکه در مسیر شما هم هستم خدا را شاکرم.
دوستون دارم بی نهایت تا قیامت😍
به خانم شایسته عزیز هم سلام مخصوص برسونید و اینکه استاد خیلی خیلی زیاد دلتنگ سریال زندگی در بهشت هستم. ارزو دارم ادامه داشته باشه. خیلی خیلی برای شخص خود من اگاهی دهنده بود💗💗
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان مهربانم
چند روزی بود که به خاطر مسائل ذهنم درگیر این بود که در این شرایط چه کاری انجام بدهم درست است؟چه افکاری داشته باشم درست است؟ و امروز پاسخ این سؤالات را به زیبایی و کامل دریافت کردم و از خداوند یکتا از بابت سپاسگزارم🙏
اما مثالی که بعد از آگاهی های این فایل برای من واضح شد و فهمیدم که مشکل از کجا بوده؛
من ورزشکار هستم و بخش زیادی از زندگیم رو صرف دروازه بانی فوتسال کردم،این موضوع برمیگرده به سال 1399،تیم ما در مسابقاتی که به مناسبت دهه فجر برگزار میشد شرکت کرده بود و سطح آمادگی بالایی داشتم و با اینکه اون زمان از قانون اطلاع نداشتم، به درستی بهش عمل می کردم و باور داشتم که دروازه بان اول تیمم چراکه تلاش زیادی کردم و خب در مسابقات هم من در تمام مسابقه ها دروازه بان اول بودم،و درخشیدم طوری که چند پیشنهاد برای من اومد،و به لطف الله در اون مسابقات مقام نایب قهرمانی رو بدست آوردیم.
بعد از این مسابقات مربی ما عوض شد و مربی با سطح دانش فنی بالا تر برای تیم ما اومد، تا برای مسابقات جام رمضان که حدودا 3 ماه وقت داشتیم برای آمادگیش،آماده بشیم.
ما کل 3ماه رو هر روز تلاش می کردیم و برای هدفی که تو سرمون بود،می جنگیدیم.
رسیدیم به بازه زمانی 3 هفته تا مسابقات و بازی های دوستانه شروع شد، و مربی از دروازه بان دیگر تیم برای مسابقات دوستانه استفاده می کرد و کم کم این باور غلط در من ایجاد شد که این مربی به من اعتماد نداره و تا این مربی باشه به من بازی کمتری میرسه.
رسیدیم به مسابقات و همین طور شد که من با سطح آمادگی بالایی که داشتم، نیمکت نشین شدم به علت اون باور غلط و الان درک می کنم که چرا من اون مسابقات رو نیکمت نشین بودم.
به لطف الله ما اون مسابقات رو قهرمان شدیم و جواب تلاش هامون رو گرفتیم.
امروز من بابت این هدایت و این آگاهی ها از خداوند بسیار سپاسگزارم، چون که باوری امروز در من ایجاد شد در این مسیر آینده ام به من کمک های زیادی می کنه.
و البته اشاره استاد به آقای محرم نویدکیا، سرمربی فصل گذشته سپاهان که، من طرفدار این تیم هستم(💛)و آقا محرم از اسطوره های باشگاه سپاهان هستن و این نکته رو بگم که آقا محرم چه زمانی که خودش بود و چه حال که نیست به علت اینکه این باور رو داشتن و ساختن برای بچه های تیم،که داور تاثیری روی نتایج ما نداره، سپاهان کم ترین ضرر رو از داوری دیده و حتی بعضی اوقات سودم برده.
و در نهایت بسیار سپاسگزارم از استاد عزیزم که مارو اینجوری آگاه می کنه و راه درست زیستن رو به ما یاد میگیره💛✨
خدایا شکرت که مارو به سمت یکی از بهترین دست هایت هدایت کردی😍
سلام خدمت استاد عزیزم
از تمام وجودم منتظر همچین فایلی از شما بودم که بیاید صحبت کنید و به من بگین که مسیرت درسته همین فرمون برو جلو ، مخصوصا تو برهه ی حساس کنونی 😂 که همه دنبال تغییر شرایط بیرون هستن و من دنبال تغییر شرایط خودم و همش یاد حرف شما میوفتم که تو یکی از فایل هاتون گفتین سال ۸۸ تو اون شلوغی ها تو میدون ونک سمینار داشتین ، بی توجه به حرف بقیه و کنایه هاشون کارتون رو ادامه دادین ، و الان جایی هستین که کاملا نمایانگر درستی و درستی و درستی مسیرتون هست و خداروشکر میکنم که شما رو شناختم و از شما یاد گرفتم و یاد میگیرم و یاد میگیرم و تا ابد یاد میگیرم 💙
استاد من از بچگی پیش پدرم تو بازار پوشاک کار میکردم ، بازاری که ۹۹ درصد افراد حتی کسایی که واقعا تولید کننده های قوی هستن و واقعا خوب کار میکردن همش در حال شکایت کردن هستن ، در حال نالیدن هستن ، در حال صحبت در مورد کمبود هستن ، شاکی هستن و ناراضی و ناسپاس و مدام از شرایط دولت مینالن ، از شرایط مملکت مینالن و با این طرز تفکر بزرگ شدم با این مدل فکری که دنیا پر از کمبوده ، دولت همه پول ها رو میخوره ، به مردم نمیده ، عامل رکود بازار دولته و …
اینا شد باور های من ، منم شدم یه تحلیلگر امور جامعه که با همه در مورد سیاست و اقتصاد و مشکلات دولت صحبت میکردم.
۹ سال پیش بود که وارد یک رابطه عاشقانه شدم ، و از همون روز اول آشنایی یادمه در مورد مسائل جامعه و مشکلات باهم صحبت کردیم ، و این روند ادامه پیدا کرد و شبایی که با هم بیرون بودیم مدام در مورد مشکلاتی که دولت ایجاد کرده صحبت میکردیم و نتیجه چی بود ؟
اینکه که من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم که هر آنچه از دولت ایراد میگرفتم و بهش توجه کرده بودم توی اون شرکت برام اتفاق افتاد و شرایط شرکتی که فاطمه توش کار میکرد هم به شدت خراب شد و مهمتر از همه احساس نارضایتی از زندگی و ناامیدی به آینده.
اینا گذشت و ما در جهالت و نمیفهمیدیم که آقا هر اتفاقی توی زندگی ما میوفته به خاطر باور های خودمون و زاویه نگاه خودمون به زندگیه ، نه دولت ، نه شرکت و نه …
💥 تا اینکه با این مباحث و مهمتر از همه با شما آشنا شدیم ، و انقلابی بود که توی زندگی ما شکل گرفت ، صحبت های ما آگاهانه با کنترل خودمون از روی مشکلات ، رفت روی زیبایی ها ، ناامیدی ما تبدیل شد به امید ، توجه ما رفت روی زیبایی ها ، و مسئولیت زندگیمون رو دستمون گرفتیم و فهمیدیم که هر شرایطی که داریم تجربه میکنیم ، نه ربطی به دولت داره ، نه ربطی به شرکت داره ، نه ربطی به خانواده داره و …
این خود ما هستیم که این شرایط رو برای خودمون رقم زدیم ، و این خود ما هستیم که میتونیم فقط و فقط شرایط زندگی خودمون رو تغییر بدیم ، نه هیچکس دیگه ، حتی نزدیک ترین افراد زندگیمون ، اگر ما تغییر کنیم جهان مارو هدایت میکنه به شرایط بهتر ، به موقعیت های بهتر.
نتیجه این مدل تفکر چی بود؟
اینکه الان جفتمون داریم توی مسیر علایقمون کار میکنیم ، اینکه الان من تو مسیر علایقم خیلی خوب پیشرفت کردم هم توی بحث کاری ، هم مالی ، هم آزادی زمانی و مکانی ، نتیجه اینه دیگه زور نمیزنیم روی زیبایی ها تمرکز کنیم یا در مورد چیزای خوب صحبت کنیم اینا شده جزئی از وجود ما که نمیتونیم انجامش ندیم ، و همینجوری این مسیر تا ابد ادامه داره.
نتیجه اینه یادگرفتیم و یاد میگیریم در مسیری حرکت کنیم که رشد و پیشرفت روزانه داشته باشه تا بتونیم مسئله ای از این جهان حل کنیم تا بتونیم با پول ساختن با تمرکز روی زندگی خودمون باعث گسترش جهان بشیم تا خودمون رشد کنیم و لذت ببریم از زندگی.
زندگی یعنی این ، یعنی هر جایی که ما زندگی میکنیم باید خودمون رو بزرگتر از شرایطی بکنیم که اونجا هست که فارغ از هر نوع مشکل و مسئله ایی که وجود داره بتونیم راحت زندگی کنیم و اگر این طور نباشه هیچ جای این دنیای پهناور نمیتونیم زندگی کنیم و شکایت ها ادامه خواهد داشت.
استاد ممنونم ازت که هستی و راهنمای لحظه لحظه زندگی من هستی💙
سلام استاد عزیزم
واى نمیتونم بگم ک چقد از گوش دادن این فایل و درک کردنش لذت بردم
استاد من واقعا خدارو شکر میکنم ک شما استاد من هستید و چقد خوبه که الگوى من هستید تو تمام زمینه هاى زندگیم
بدون اغراق میگم مثل شما بودن ادا دراوردنى نیست باید با پوست و استخون به درک حرفهاى شما رسید
واقعا فقط خاستم تشکر کنم ازتون که انقد قشنگ قانون رو درک کردید و بما اموزش میدین 🙏
من از شما یاد گرفتم بجاى شکایت کردن از این و اون و وضعیت و جامعه و ادمها ،فقط و فقط روى خودم و خواسته هام کار کنم بدون اینکه بخام کنکاش کنم که تو جامعه و محیط بیرونم چه خبره
من از شما یاد گرفتم که شکایت نکنم و اگه شرایط فعلى مو دوس ندارم خودمو تغییر بدم تا هدایت بشم به شرایط ایده آلى که میخام
استاد دوستوووون دارم زیاااااددد
این تفاوت افکار زیباى شماست که با تمام دنیا متفاوتتون کرده و بهترین استاد دنیا هیتید که اصل و اساس رو اموزش میدید
بینهایت از شما و روشهاى اموزش بینظیرتون سپاسگزارم
در پناه خداوند باشید ❤️