زیبایی ها را ببینیم - صفحه 47

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 607
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام.

    صبح همسرم بهم گفت برف نشسته روی زمین…

    رفتم دیدم.

    ذوق کردم از سفیدی زیبای بیرون از خونه.

    خدایا شکرت که برف رو دیدم امسال.

    خدایا شکرت که همسرم بهم گفت و خودشم زیباییِ برف رو حس میکنه.

    خدایا شکرت خونه ی گرمی داریم تو این زمستون زیبا.

    خدایا شکرت پسر کوچولوم در ارامش، لالا کرده.

    خدایا شکرت برای این سورپرایز صبحگاهی، برف.

    خدایا شکرت که بیدار شدم و برف رو دیدم.

    امروز رو هم میخوام زیبا زندگی کنم و خوش بگذرونم.

    تا میتونم لذت ببرم و سپاس گزاری کنم.

    تا میتونم در لحظه زندگی کنم.

    کامنتی که دیروز خوندم از اقای نارنجی ثانی تو عقل کل، فوق العاده بود.

    با این مضمون که در لحظه زندگی کنیم.

    هدف زندگی، شاد بودنمون و لذت بردنمون از زندگی هست.

    بین کار کردن روی خود و لذت بردن از زندگی تعادل ایجاد کنیم.

    خدایا شکرت برای این سایت و استاد و کامنتها و …

    دنبال یه چیزی بودم که دیشب تو اینترنت پیداش کردم.

    الهی شکرت.

    سمانه جان افرین که اینجا نوشتی و مینویسی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    یا حَیُ یا قَیوم

    سلام.

    امروز به صورت عملی با خودم قرار گذاشتم، امروز رو خوب زندگی کنم و لذت ببرم.

    آسان جلو رفتم، بهم خوش گذشت، حسم خوبه.

    مامانم هم عصر زنگ در رو زد و اومد خونه مون.

    خیلی خوشحال شدم.

    تلفنی که صحبت کرده بودیم امروز بهم نگفت میخواد بیاد، و من خیلی خوشحال شدم که اومد، حافظ هم ذوق کرد.

    با مامانم گپ زدیم، ابروهاشو براش تمیز کردم.

    چند وقت بود میخواستم انجام بدم، فرصتش نمیشد.

    حافظ خوابیده و منم اقدام کردم با خوشحالی.

    قند نبات امروز برای اولین بار کته مرغ خورد.

    کمی مخلوطش کردم که نرمتر شه.

    لیست دکتر کامل شد، تا 1 سالگی همین برنامه رو ادامه میدم.

    الهی شکر که با صبر و خوشحالی طبق برنامه غذایی دکترش جلو رفتم و الان لیست دکتر کامل شده.

    انقدر خوشحالم که حافظ میوه و اب میوه طبیعی میخوره.

    انقدر خوشحالم که غذاشو میخوره.

    همیشه اولین قاشق که میذارم دهنش میگم بسم الله الرحمن الرحیم.

    اگه یادم بره اولش، هر وقت یادم بیاد میگم.

    از خدا تشکر میکنم برای روزیِ پسرم، هم غذا کمکی هاش هم شیر مادر.

    حافظ، نباتِ منه، شکلاتِ منه، عشق منه.

    خدایا شکرت.

    خدایا شکرت.

    الهی شکرت برای روزیِ با برکتمون.

    الهی شکرت برای ادم های زیبای اطرافم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    هو الطیف.

    سلام.

    سر تیترِ درسِ الان:

    وقتی شرایط عوض میشه، راهکارها هم باید متناسب با شرایط عوض شه.

    انعطاف پذیری کمک میکنه به این قضیه.

    ذهنم گاهی یقه مو میگیره و بهم حس منفی میده که تو نمیتونی بنویسی روی کاغذ.

    حافظ به سمت دفتر و مدادم میاد و میخواد بگیره.

    بچه کنجکاوه دیگه، طبیعیه.

    چند بار بهش دادم تا کنجکاوی و کشف و شهودش شکل بگیره، بقیه مواقع پنهانش میکنم.

    امروز به لطف خدا به یه راهکار خلاقانه و منعطف رسیدم.

    از خونه تکونیِ صبح، از تو وسایلم، چند تا استیکی نوت (کاغذ یادداشت با چسب) رنگی پیدا کردم.

    جلوی حافظ شروع نوشتن روی اونها.

    با روان نویسی که درش بسته بود تا وقتی ازم میگیره تا کشفش کنه، تیزی نوکش خطرناک نباشه.

    ازم گرفت دیدش.

    دقایقی این بازی رو ادامه دادم.

    با انگشت دستم هم نوشتم.

    با قطره چکونش که کنارمون بود هم نوشتم.

    عملا با متریال های متنوع نوشتم، تا اون محدودیت از ذهنش خارج شه که نمیتونه دست بزنه به خودکار.

    البته با کنترل میدم دستش.

    وقتی خودم پیشش باشم.

    چون پا میشه با خودکار راه میوفته میره بالا از در و دیوار خطری میشه.

    خلاصه که خودم درس های زیادی گرفتم.

    با کمی خلاقیت و انعطاف و ایمن سازی، میتونم محدودیت ایجاد نکنم برای بچه و ذهن خلاق و کاوشگرش.

    به عبارتی در حد سنش با خودکار اشنا شد.

    خودمم منعطف تر شدم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    هو العلی و العظیم

    سلام.

    امروز قند نبات رو به اسانی حمام کردم.

    الهی شکر.

    امروز یه خونه تکونیِ ریز تو اتاق حافظ، با حضورِ خود قند نبات، انجام دادم.

    جارو برقی و گردگیری و چیدمان مجدد چند طبقه کمد دیواری.

    سمانه میخوام بهت بگم هیچ کاری رو تو ذهنت بزرگش نکن.

    وقتی وقتش باشه، هدایت میشی و آسان و لذت بخش و شیرین انجامش میدی.

    دیدی شد که با حضور خود حافظ هم جاروبرقی بکشی اتاقش رو.

    هم محتویات کمد دیواری رو ریختی بیرون تمیزشون کردی و مرتب گذاشتی تو کمد.

    چقدر هم مرتب تر شدن و فضا ازاد شد‌.

    تو وسایل، بعضی چیزها توجه حافظ رو جلب کردن و باهاشون بازی کرد.

    عملا دو تاتون تو امنیت و ارامش به کارهاتون رسیدین و فضا هم پاکسازی شد.

    پس میشه.

    فقط یه نکته ی ریز:

    میدونی چرا گاهی نمیشه یا خیلی سخته انجام بعضی کارها با بچه کوچولو؟

    چون تو میخوای انجام بدی.

    یادت میره از خدا کمک بگیری.

    اون بهت بگه، از مسیر اسان و در موقعیت درست، بهت میگه چیکار کنی.

    شاید تو عجله داری همون موقع انجام بدی و کامل هم انجام بدی.

    برای همین پیچ میخوره کارها و افکارت.

    و به مرز ناامیدی و یاس و پریشانی میرسی.

    اشکالی نداره این لحظاتی که متوجه میشی دلیل شرایطت چیه، بسیار عالی و مفیده.

    تو خیلی بهتر شدی سمانه.

    نشون به اون نشون که حواسم هست اگاهانه صبر بیشتری میکنی و جلوی شتابت رو خودت میگیری.

    آفرین سمانه جانم.

    دیشب کامنت نفیسه جانم رو خوندم که نوشته بود:

    حتما باید کار خاص و پیچیده ای کنه که احساس کنه خوب و مفیده.

    کارهای منزل و بچه و همسر و مدرسه بچه ها و … به چشمش نمیاد.

    وای خدا!

    باز خودمو توی کامنت دیدم و پیدا کردم.

    ظاهرا میگم و میفهمم دارم تلاش و فعالیت میکنم تو زندگیم.

    ولی درونم باور نکرده، درک نمیکنه یا کم درک میکنه، پیامِ کم بودن میده.

    اینطور نیست که همیشه اون پیروز بشه، نه.

    ولی وقتی میاد قویه و حسم رو بد میکنه.

    ‌گاهی انقدر اگاه هستم که مسیرم رو عوض کنم.

    گاهی نه، غرق میشم برای مدتی و بعد به خودم میاد.

    خوبه.

    قبلا این نبود.

    الان بهتر شدم.

    الهی شکر.

    سمانه جان ممنونم که تلاش میکنی برای بهبودت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    یا لطیف

    سلام.

    طبقِ تحلیل و بررسی ها و ایده ها و الهامات و هدایت های دیشب، که تو کامنت نوشتم:

    یعنی هر بار، برای هر چیز، کوچک و بزرگ هدایت بخواه به راه حل درست و آسانِ همون موقع.

    صبح برای انجام کاری در رابطه با حافظ، به راهکاری ساده، متناسب با همون لحظه هدایت شدم.

    یعنی اشکار شد که دارم هدایت میشم به اون شیوه.

    چون دقیقا و طی چند صدم ثانیه از ذهنم رد شد من دنبال شیوه ی اسان انجام کارها هستم که هم کارم انجام بشه، هم خوب انجام شه، هم خوشحال باشم و لذت ببرم از انجامش، هم تو زمان مختصر مفیدی انجام شه.

    و انگار خدا بهم گفت بفرما انجام بده.

    الان، این شیوه مناسبه.

    و من فارغ از هر چیزی اقدام کردم و همه چیز عالی بود.

    الهی شکر.

    سمانه جان

    مرسی که کمک خواستی از خدا.

    مرسی که به هدایت خدا گوش دادی.

    مرسی که اقدام کردی.

    کاغذ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    صبح دوباره افتاده بود روی زمین.

    انقدر کیف میکنم خداوند اینطوری خیالم رو راحت میکنه که حد نداره.

    خداوند حافظِ همه مون هست.

    حافظِ حافظ کوچولومون.

    حافظِ خودم و خانواده ام.

    حافظِ عزیزانم.

    الهی شکرت برای مراقبت هات از قند عسلم.

    امروز وقتی از سرویس بهداشتی اومدم، دیدم آقا کوچولو، تو اشپزخونه کشوی سوم متناسب با قدش رو باز کرده ایستاده و دو تا دستمال هم از کشو انداخته زمین.

    میخوام دو تا سناریو بگم:

    سمانه ی قبل: به شدت میترسیدم که

    نکنه بیوفته

    دستش گیر کنه تو کشو

    من پیشش نیستم و کار خطرناک میکنه و …

    سمانه ی جدید، نسخه ی آپدیت شده ی امروز:

    با ارامش بهش گفتم سفت و محکم وایسا مامان (همیشه همینو میگم بهش و گوش میده)، رسیدم بهش، گفتم خدایا شکرت مراقبشی، مهمتر از همه

    من اروم بودم و مطمین و خیال راحت

    بارها به چشمم دیدم من پیش حافظ نبودم برای لحظاتی، وقتی برگشتم اقا تو موقعیت خطر بوده ولی تو امنیت بوده.

    من باور کردم کم کم حفاطتِ الله رو.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    یا الله

    سلام.

    از سریال های یاداوریِ نکات مثبت برای من:

    – دسته بندیِ خوب و بد وجود نداره، چون مفهومی نسبی هست.

    چون ادمها، و شخصیت و افکارشون، با هم فرق داره.

    فقط یه مطلق وجود داره، اونم خداست.

    مابقیِ زندگی با همه ی مخلفاتش نسبی هست.

    الان داشتم دیدگاه اقای محمدحسین گنجی رو در عقل کل میخوندم.

    خیلی جالب و ملموس بود.

    مثالها به درک مطلب خیلی کمک کرد.

    سمانه جان

    ممکنه چیزی که الان برات راه حل باشه و آسانت کنه بر آسانی، در زمانی دیگه با شرایطی دیگه راه حل نباشه، حتی ممکنه خودش تولید مشکل کنه.

    تاکیید به قانون رهایی.

    یعنی هر بار، برای هر چیز، کوچک و بزرگ هدایت بخواه به راه حل درست و آسانِ همون موقع.

    توقع نداشته باش راه حلِ ثابت پیدا کنی تا اخر عمر یا حتی برای چند مدت، برای حلِ مسایلت.

    راه حل یکسان و ثابت برای همه، درست نیست.

    راه حل اسان، هر بار برای هر مسیله، درسته.

    هدایت خواستن و رها بودن از دونستن و عقل کل بودن، درسته.

    احساس رهایی و تسلیم درسته.

    مغرور و از خود مچکر بودن درست نیست.

    من یه عالمه فکر تو سرم میان و میرن.

    هدایتهامم بر همون اساس میان.

    برای همین خودم درک میکنم چی مینویسم الان، چون اینا درمان و راه حلِ مسایل الانم هستن.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدا

    سلام

    سپاسگزارم از خدای مهربانم که دیشب تا نصفه شب کامنت مینوشتم و بیدار بودم، صبح هم راحت بیدار شدم.

    الهی شکر برای خواب خوبمون.

    حافظ جونم امروز از مامان بزرگ مهربونش هدیه گرفت:

    اولین کفش، اولین پیراهن مردونه.

    یه نسخه عکس چاپی از عکس اتلیه ای که با آقاجونش و باباییش دو هفته پیش گرفتن.

    الهی شکرت برای روزی های فراوانمون.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نامِ اللهِ یکتا.

    سلام.

    امروز روز نیکو و زیبایی هست.

    هر روز خداوند، زیبا و نیکوست.

    امروز رو به بهترین شکل، زندگی میکنم.

    الهی به امید تو.

    الهی شکرت برای کمک ها و هدایت هات.

    خدایا شکرت برای قندِ عسلم.

    برای سلامتیش.

    برای هوشش.

    برای زیباییش.

    برای حرکاتش.

    برای مهربونیش.

    برای دلبری هاش.

    برای خنده هاش.

    برای چشم هاش.

    برای کل وجودِ نازنینش.

    برای صداش.

    برای آغوشِ شیرین و خوشمزه اش.

    خدایا شکرت.

    خدایا خیلی خیلی شکرت برای اینکه حافظ جونِ عزیزم رو بهمون دادی.

    خودت حافظش باش هر لحظه و همیشه.

    من بارها و بارها گفتم با خودم.

    من هیچ کاره ام.

    من فقط دست تو هستم که کنارشم و مراقبشم.

    همین.

    همه ی حفاظت ازش، کار خودته.

    تویی که در لحظه، منو میاری پیشش تا ازش محافظت کنم.

    تویی که به من میگی نگاهش کن.

    تویی که میگی ببینش و کیف کن از شیرینی هاش.

    مامانم میگه تو وجود حافظ خدا رو میبینه و اشک شوق میریزه.

    قربونِ دل صاف و یکرنگِ مامانم.

    تن جفتشون سلامت.

    هم مامانم هم حافظ عسلی.

    مامانم به حافظ میگه کله قند.

    وقتی میشینه خیلی شیرین میشینه.

    آدم دلش میخواد درسته قورتش بده.

    هزار ماشاالله به قند عسلم.

    خدایا شکرت که به من یه بچه ی قشنگ و سالم و باهوش دادی.

    خدایا خودت پشتیبان و همراه و هدایتگرش باش هر لحظه.

    خدایا َشکرت برای دوتا پای کوچولو که تو خونه مون حرکت میکنه. (به قول دلارامِ عزیز)

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدا

    سلام.

    امروز روز نیکویی است، روز تولد امام سجاد (ع)

    هر روز از روزهای خدا، زیبا و نیکو هستن.

    الهی شکر برای لباس های زیبایی که مامانم برای مراسم بله برون و عقد خواهرم خریده.

    الهی شکرت برای شادی مون.

    الهی شکرت برای خواب خوبی که دیدم.

    الهی شکرت که کبوترها رو پشت پنجره آشپزخونه میبینم.

    الهی شکرت برای اینکه با حافظ اومدم خونه مامانم.

    الهی شکرت برای نهار خوشمزه ی مامانم، خورشت قیمه سیب زمینی.

    الهی شکرت خواهرزاده ی عزیزم، مهدی جان، داره میاد خونه مامانم، میتونم ببینمش.

    الهی شکرت برای تشک جدید و قشنگی که با مامانم برای حافظ دوختیم امروز.

    فوق العاده شد.

    الهی شکر به راحتی و در امنیت با قند عسلم، با تپسی اومدیم خونه مامانم.

    الهی شکر قند عسلم الان در ارامش در کنارم خوابید.

    الهی شکر برای صدای بازیِ بچه ها که از بیرون داره میاد.

    این نشاط و شادی شونو دوست دارم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    سلام به مریم خانم عزیز و نازنین، که هم اسم مامان جان خودم هستین.

    خدا حافظ شما و عزیزانتون و نوه ی کوچولو و قشنگ 10 ماهه تون باشه.

    ممنونم از پیام قشنگتون و محبتتون.

    مرسی که تحسینم کردین.

    منم نگاه زیبا بینِ شما رو تحسین میکنم.

    تحسین کردن، یه مهارته.

    الهی شکر که تو این سایت و با اموزشهای استاد دارم تلاش میکنم منم تحسین کننده ی بهتری بشم.

    امروز داشتم فکر میکردم مثلا فلان کاری که انجام‌ میدم و حافظ میبینه، شاید الگوی خوبی نباشه براش.

    بعد با خودم گفتم تو کارهای زیادی انجام میدی.

    مثلا فلان فکر و رفتارت در برابر حافظ، براش خیلی خوبه.

    تو هم آدمی، تفریحات و کارهای خودت رو داری و دوست داری هویت خودت رو داشته باشی.

    قرار نیست نقاب بزنی جلوی بچه ات و کاری رو انجام بدی که درکش نکردی.

    خودت باش.

    تو یه تسهیلگر هستی برای بچه ات، نه یه الگو.

    تو محاسن و معایبی داری که تلاش میکنی برای بهبود خودت.

    خودت رو مادرِ مقدس و بی خطا نبین.

    اینطوری سبک تر میشی.

    مادر هستی ولی معنیِ مادر بودن کامل بودن، بی خطا بودن، از خود کندن و به دیگری دادن نیست.

    تو شخصیت خودت رو داری.

    تو انتخاب های خودتو داری.

    تو تفریحات و علاقه مندی های خودتو داری.

    قرار نیست حافظ مثل تو بشه.

    حافظ میتونه بهترین نسخه ی خودش باشه.

    هر چی ادم های با افکار سالم و زیبا بیشتر دور و ور حافظ باشن، شخصیتش سالم تر رشد میکنه.

    تو سهم خودتو انجام بده.

    تو شخصیت خودتو بهبود بده اول برای خودت، در کنارش حافظ هم بهره مند میشه.

    اونم در اینده انتخاب های خودش رو خواهد داشت.

    همین الانم داره.

    دیدی وقتی گرسنه نباشه، غذا نمیخوره…

    افرین که داری تمرین میکنی و به زور بهش هیچ خوراکی نمیدی.

    به اسم اینکه براش خوبه و مفیده، به زور بهش غذا، میوه، آب میوه، تخم مرغ و … نمیدی.

    عملا داری بهش احترام میذاری.

    افرین.

    وقتی از الان به انتخابش احترام بذاری، بعدا هم شرایط برای خودش و خودت راحت تر جلو میره.

    دایم به خودم یاداوری میکنم تو باورهای قدیمی نسبت به مادر خوب و ویژگی هاش، ایراداتی وارده و من نمیخوام اون سمتی برم.

    نمیخوام خودم و بچه ام و زندگیمو اذیت کنم.

    نمیخوام از خودم بکنم و بعدا طلبکار شم، برم تو تله ی مادری که احساس قربانی داره.

    من دارم تلاشمو میکنم شخصیت خودمو بهبود بدم.

    لاجرم به واسطه ی تربیتِ خودم، مادر بهتری هم میشم.

    نمی خوام و بلد هم نیستم که بخوام هر کاری کنم و مادر خوبی بشم به باورهای رایج و گاهاً مخرب اجتماع.

    نمیدونم چی شد اینارو اینجا نوشتم.

    امشب دوباره کامنتتون رو خوندم و اینبار حسم گفت پاسخ بنویسم.

    ممنونم ازتون مریم خانمِ نازنین و مامان بزرگِ به روز و زیبا.

    و یه چیز جالب در مورد فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    این ایه ی زیبا که دلیل نام گذاریِ قند عسلم حافظ جون هم هست، روی در اتاقش چسبوندم.

    امروز دیدم افتاده.

    خدا باهام اینطوری هم صحبت میکنه.

    با نوشته هایی که روی دیوار چسبوندم و گاهی میوفتن روی زمین…

    صبح به خودم گفتم ببین خدا دوباره بهت یاداوری کرد حواسش به حافظ هست.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: