عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Jamal گفته:
    مدت عضویت: 2320 روز

    Consequences of Emotional Decisions:

    Hello my lovely master,

    All bad feelings such as anxiety and fear about the future can lead to negative outcomes. If I make decisions based on these feelings, I am likely to make mistakes. For example:

    In 2018, when I wanted to buy a laptop, the seller convinced me it was the best option at that price. I purchased it, but later realized it was a big mistake due to my lack of confidence and fear.

    On the other hand, when I wanted to purchase a phone, I approached the decision with relaxation and patience. As a result, I bought the best phone on the market at the best price.

    Staying in states of anxiety, worry, fear, and apprehension will lead to bad results. For example, a few years ago in 2021, I bought an electronic repair package. However, I did not learn or start working on it because of my lack of faith and belief, and my worry that it would be useless and unhelpful. Consequently, I didn’t learn anything, and now I see the results of that decision. But it is not too late. We need to understand who we are and our background, step by step, and act accordingly. Now is the time to learn electronic repairing as quickly as possible because it is the first step, and I love this field and believe I have a special talent in it. Please, God, help me with this goal. I am ready to put all my energy and focus into achieving it.

    • I believe I have a special talent in this field.

    • I can make significant progress in a short amount of time and achieve high accomplishments.

    • I am nothing without God’s help, and I am asking God for guidance because I don’t know everything. Please help me.

    #### Practice:

    1. From what things are you afraid?

    2. When did you act emotionally and what happened?

    3. When did you act relaxed and what happened?

    I am afraid of the future and worried that bad things might happen to my family, like my mother and father, because I love them too much. I also fear that if I cannot achieve anything or earn money, I won’t know what to do.

    How do I resolve this mental struggle? By adopting good beliefs and finding good role models—not too many, just one or two every day. Also, because of my love for my mother and father, I must be committed and work with all my energy.

    Recently, when I acted emotionally, a plumber took advantage of me and charged extra money for a service that wasn’t worth it. This experience illustrates how emotional decisions can affect every aspect of our lives and teaches us important lessons.

    Most of the time, I have acted emotionally, but I will practice and remind myself to be careful, patient, and aware of the consequences of repeating past mistakes.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا رجبی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    سلام به بچه های سایت

    استاد چقدر رنگ زرد بهتون میاااااد چقدر خوش استایل ترتون کرده این تیشرت و چقدر لذت بردم از منتظره پردایس رویایی

    دقیقا استاد من بار ها شده سر موضوعاتی که بعد بهش فک کردم و دیدم چقدر اون موضع فاقد اهمیت بوده و من الکی عصبانی و ناراحت شدم و بعد با اطرافیانم هم خیلی بد برخورد کردم من از این تجربه ها زیاد دارم یادم میاد یه روز که خیلی ناراحت بودم به خاطر یه موضوع فوق العاده مسخره (کم شدن نمره یکی از درس هام) خیلی ناراحت و عصبی بودم و بعد با دوستام خیلی بد خیلی بد برخورد کردم جوری که الان بهش فک میکنم میگم چه حرفای زشتی من بهشون زدم اصن چرا ارزششو داشت و خیلی پشیمونم هروقت به این موضوع فکر میکنم و چقدر این فایلتون خوب به من فهموند که اقا وقتی عصبی هستی وقتی حالت اوکی نیست هیچ حرفی نزن هیچ تصمیمی نگیر یکم با خودت خلوت کن ببین این رفتارو کنی درسته اصن ارزششو داره اصن و چقدر راهکار های خوبیرو پیشنهاد دادین من خودم وقتی ناراحتم بیشتر دوش گرفتن و یا بهم ریختن اتاقم و دوباره درست کردنش بهم کمک میکنه ذهنم اروم شه و به خودم برگردم

    بسیار لذت بردم از این فایلتون و از مناظر پردایس و ازتو سپاسگزارم برای تهیه این فایل های فوق العاده اموزنده:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد قبادی گفته:
    مدت عضویت: 894 روز

    بنام خداوند بخشایشگر

    سلام استاد عزیز وسلام خانم شایسته مهربان

    استاد

    به نکته خیلی موهم اشاره کردید من وخیلی از دوستانم رو دیدم که نتوانستن کنترل احساسشون داشته باشند و به مشکل‌های مانند درگیرهای بزرگی برخوردن من هم خیلی بابت این احساسات به مشکل خوردم اما شما مثل همیشه تو حدف می‌زنید وبه خوبی جواب این مشکلی که سالها بامن بود را با جواب محکم وزیبا دادید اینجاست که خداوند همیشه با دستهای مهربانی به سوی ما میفرستد و مارو به رشد و بزرگ شدن وبه تکامل خودمون کمک می‌کندمن فکر میکنم که خداوند چقدر به من کمک کرد که در این چند روز که داره می‌گذرد من دارم دروه حل مشکلات را که خریداری کردم دنبال میکنم وتعمرینهای که انجام دارم میدم میبینم که خداوند جواب سال‌های منوع چه جوری به این سرعت جوابشو میده من که واقعا رودست خداوند سورپرایز کننده ندیدم و همیشه منوع خوشحال وبه احساس خوب میرسونه یعنی خودتوع می‌سپاریم به خودش و به زیبا هدایت میشوی

    ازشما منونم استا که در مورد این مشکل خیلی موهم صحبت کردین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    Amineh amiri گفته:
    مدت عضویت: 855 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته دوست داشتنی

    استاد متاسفانه اونقد زیادن همچین موقعیاتی که با خشم و عصبانیت توی دردسر افتادم یکی از موارد واضحش این بود که من هرموقع مهمونی یا تو جمعی میرفتیم ی فردی سیگار میکشید بشدت عصابم خورد میشه چون خیلی از بوش بدم میاد و سردردم میکنه خلاصه که من هروقت با همچین کسی برخورد میکردم شروع میکردم به اعتراض حتی تو اون لحظه اینقد عصابم یهو خورد میشه که با خود طرفم دعوام میشد نتیجش این بود تا یه مدت من هرجا پامو میزاشتم دود سیگار دنبالم کشیده میشد و باز هم از روی خشم و عصبیانیت ناشی از سردرد دوباره دعوا می‌گرفتم..

    استاد از وقتی من با سایت شما اشنا شدم فهمیدم چرا هرانچه ناخاسته هست چسبیده به زندگی من

    من از اون موقعی که به این اگاهی رسیدم حتی توی مکان پر از دود سیگارم قرار بگیرم هچی نمیگم !

    خیلی عجیبه و مامانم متحیر میمونه و با تعجب نگام میکنه چون اگه من بودم با عصبانیت زمین و زمانو بخاطر سیگاری بودن ی ادم مقصر میدونستم و خیلی پشیمونم که مامانم چه گناهی داشته من اینقد سر اون غر زدم و بی احترامی کردم

    الان هروقت ی اتفاق یا بحث ناجالبی رخ میده برای اینکه ذهنمو دور کنم و عصبانی نشدم

    یکی از کارایی که میتونم باهاش ذهنمو دور کنم اینکه اول نفس عمیق بکشم بعد شروع میکنم با دقت مثل ی بچه کلاس اولی که داره تمرین میکنه تا 50 میشمارم این یکی از راهکارییه که واقعا ذهنمو دور میکنه

    مثلاً اگه یکی به هر دلیلی با خشم ی چیزی بهم بگه من جلوتر اینکه عصابی بشم و دعوایی رخ بده تو ذهنم شروع میکنم به شمردن دگ اصلا صدای اون طرفو نمیشنوم تا عکس العمل نشون بدم

    دوش اب سردم خیلی حالمو خوب میکنه

    و صدای شما استاد بزرگوار که هرموقع موقعیتش باشه سریع میام تو سایت ی فایل گوش میدم تمرکز میکنم روش

    ایشالا به کمک الله یگانه به چنان اگاهی برسم که کوچیک ترین چیزی منو از مسیرم خارج نکنه

    سپاسگزارم از این سوالتون که بار دیگه به من یادآوری کرد که عصبانیت چند لحظه ای چ عواقبی میتونه داشته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    شهرام قرقانی گفته:
    مدت عضویت: 2330 روز

    بنام الله مهربان

    سلام به استاد خوش تیپ و خانم شایسته عزیز و سلامی گرم به تک تک دوستان که واقعا بعد از گوش دادن فایل از خوندن کامنت تک تک عزیزان که پر از تجربه ودرس هست سیر نمیشم، از همگی بابت حضورشون سپاسگزارم و تشکر میکنم بابت وقتی که میزارین و باعث گسترش درک و آگاهی من و دیگران میشین.

    ↔ و نکات قابل توجه و مثبت این فایل:

    استاد گفتن که عواقب تصمیمات احساسی باعث ایجاد چه باورهایی میشن و بعدش چه اتفاقاتی میفته:

    1.وقتی که اتفاقی چه خوب یابد میفته من باید تمام سعی و تلاشم رو کنم تا بتونم از لحاظ احساس و فرکانس به حد تعادل برسم تا بتونم تصمیم درست رو بگیرم.

    2.اعراض از ناخواسته هست و توجه به نعمت هایی که دارم یعنی باید تمرکزم رو از روی اون موضوع بظاهر بد بردارم و بتونم در اون لحظه به آرامش برسم و از خداوند بخوام که هدایتم کنه.

    3.درک قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و برعکس .

    4.استفاده از قانون اهرم رنج و لذت :

    و بیام برای ذهن خودم منطقی کنم که اگه من الان تصمیم اشتباه بگیرم چه عواقبی داره و اگه تصمیم درست بگیرم چه عواقبی داره .

    5.سعی کنم در اون لحظه اصلا نه حرفی بزنم ونه تصمیمی بگیرم و فقط اون لحظه از مکانی که هستم خارج شم و باخودم خلوت کنم تا به آرامش برسم و بتونم تصمیم درست رو بگیرم .

    6.سپردن کارها به خداوند و هدایت خواستن از خداوند ” الخیرو فی ماوقع ”

    7.به یاد داشته باشم که اون تضاده اومده تا من رشد کنم و به خودشناسی برسم.

    ↔ ازطریق چه راه هایی میتونم به احساس خوب برسم : ” تجربیات خودم”

    1.من خداروشکر در طول روز اکثر مواقع سعی میکنم آروم و صبور باشم.

    2.موزیک خارجی رو خیلی دوست دارم و واقعا همیشه سعی میکنم با گوش دادنش خودم رو در احساس خوب نگه دارم .

    3.تا جایی که امکان داره همیشه با همه سعی میکنم مهربون باشم و به همه احترام بزارم حتی با کسی که از نظر بقیه شاید فرد بدی باشه.

    4.طبیعت رو خیلی دوست دارم و بیشتر ” ایده هام ” رو از طبیعت میگیرم.

    5.تا جایی که امکان داشته باشه با کسی در مورد هیچ چیزی بحث نمیکنم و اگه موردی هم پیش بیاد به طرف میگم ” شما درست میگی ” یه جوری خنثی میشه که انگار یه کاسه آب یخ ریختن رو سرش.

    6.پیاده روی رو خیلی دوست دارم واقعا باعث آرامشه.

    7.بچه ها رو خیلی دوست دارم چون بدون قید وشرط و در لحظه زندگی میکنن.

    8.دوش آب ولرم رو هم برای ریلکس کردن و رفع خستگی در طی روز بعضا دو مرتبه هم استفاده میکنم.

    9.بعضی وقتاهم که ذهنم خیلی نجوا میکنه سعی میکنم در 90 درصد مواقع خودم رو مشغول کاری کنم مثل ” باغبانی،شستن لباس،شستن ماشین و…” تا بتونم با تمرکز گذاشتن رو یه کار دیگه اون موضوع پیش اومده رو فراموش کنم و در آخر هم همه چی به نفع من تموم میشه.

    مثلا تو این چند روزه کلی کار داشتم که آدما خودشون میومدن کمکم و کارا به راحتی انجام میشد فقط سعی میکنم در طول روز آروم باشم و با برنامه ریزی روزانه کارم رو پیش ببرم.

    دوستتون دارم در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار ،

    به نام خدایی که همین نزدیکی هاست

    چقدر این بهشت عالی ، چقدر این زندگی زیباست

    اول تحسین کنم بابت اندام عالی و استایل عالی تون و چقدرررر من خانوم شایسته رو تحسین می‌کنم بابت این همراهی استاد که اینقدر قشنگ داره فیلم برداری می‌کنه به دوستم میگفتم که این فیلمبرداری مثل فیلمبرداری که تو فیلما نشون میده است اینکار روی چرخی سوار و از سوژه فیلم برداری می‌کنه خیلی خوب این دقیقا خود تکامل میتونید فیلم های چند سال پیش رو نگاه کنید و این تفاوت رو احساس کنید ،

    من قبل از اینکه با آموزه های شما آشنا بشم یه فردی بودم که سریع از کوره در می‌رفتم و عصبانی میشد ام و همون لحظه تصمیم میگرفتم مثلادیمی تو پول دادن دیر میکرد زنگ میزدم کلی بهش تیکه مینداختم و خلاصه تخریب میکردم و بعد از اون نتایج بدتر و بدتر میشد ولی از اون موقع که تصمیم گرفتم آروم باشم احساسی عمل نکنم به خودم میگم آقا سلیمان الان باید آروم باشی ، آروم باش ، آرامش خداست ، عطبانیتو شلوغی شیطان ، آروم میشم ، یکی از چیزهای که واقعا منو خیلی آرومم می‌کنه تکرار و یادآوری باور های توحیدی ، مثبت میگم خدا حلش می‌کنه ، خدا دل ها رو‌نرم میکنه خدا می‌تونه همه چی باشه تو (منظور خودم) باید سمت خودت رو درست انجام بدی، مطمن هستی مورد از سمت خودت نیست میگی من خودم رو آروم میکنم میرم تو تیم خدا و خدا برام کار ها رو ردیف و جفت و جور می‌کنه ، واقعا آروم میشم ، الا بذکر الله طمن القلوب ، با یاد خدا دل ها آرام میشود ،

    من خیلی تجربه از همین احساسی عمل کردن دارم

    چند تاش رو میگم ،

    درباره روابط مثلا من یک دختری رو میخواستم و قصدمون ام ازدواج که الا و بلا کن این دختر رو می‌خوام دختر ام میخواست منم قشنگ تو احساسات غرق بود واقعا نمی‌فهمیدم دارم چیکار میکنم گذشت و جور نشد بعد از چند ماه به خدا گفتم خدایاااااااا دمت گرم خدایا شکرت نشد ، خدایا شکرت معلوم نبود الان من کجا ها بودم ،

    در باره کارم دوسال پیش چند تا فایل از استاد ها گوش داد بودم هیجانی آقا برم استعفا رفتیم باز خدا هدایت کرد نشد و موندیم ، الان با توجه به آموزه های استاد باید ورودی مالی داشته باشی بعد رو خودت کار کنی تو همون کار نامبروان بشی بعد کنار اینکه کار می‌کنی رو خودت مهارت رو گسترش بدی حرکت کنی تا خداوند ام در ها رو برات باز کنه ،اصلا برا من اینجوری نبود و داشتم احساسی عمل میکردم. مثال های زیادی دارم ، که خدا رو شکر میکنم با استاد جان عزیزم آشنادشدم تا سبک جدیدی رو از زندگی برا خودم داشته باشم و الان احساسی عمل رو خیلییی کم کردم ،

    به قول دوستمون اینگار استاد می‌دونه ما چی می‌خوایم فایلش رو قرار میده ،

    بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیز و خانوم شایسته بزرگوار ، خدا خیرتون بده ،

    در پناه الله یکتا

    خدا نگهدارررررررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1039 روز

      سلام به استادی که میدونه کدوم فایل و کی آپلود کنه خداقوت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

      و همچنین همه دوستان پر انرژی سایت عباسمنش و آقا سلیمان عزیز

      آقا لذت بردیم از کامنت پرمحتوایی که تو سایت قرار دادی دقیقا منم همین مشکل و داشتم جوری بود که اسم منو کسی بلند صدا می‌کرد زود جوش میاوردم حتی تو خونه همه مراقب بودن که یه وقت من عصبی نشم اما استاد از کجا بگم واستون

      انقد آرام شدم انقد با خودم تو صلح هستم که هیچ کس تو خونه باور نمیکنه من همون علی قبلی هستم جوری شده اگه بین خواهر و برادر ها بحثی میشه من همشون و ب آرامش دعوت میکنم همه‌شون یهو نگام میکنن و میزنن زیر خنده

      میگن داداش واقعا خودتی یا ادا درمیاری ؟؟اما من نمیتونم از هدایت خداوند بهشون بگم نمیشه قانون و توضیح بدم فقط لبخند میزنم

      آره این نشانه کنترل ذهن و احساسه این نشانه تغییره

      و همیشه شاکر خداوند هستم که

      وقتی دید من آماده هستم استاد عباسمنش و تو مسیر زندگی من قرار داد و همیشه دعاگوی استاد و خانم شایسته و همچنین آقا سلیمان هستم که زندگی منو تغییر دادن

      دست همتون و به مهربانی میفشارم

      و کلام آخرم واسه دوستانی که تازه

      با استاد آشنا شدن عرض کنم

      من 7 ماه پیش بدون هیچ هدفی وارد سایت شدم اما عاشق مثبت اندیش شدن بودم اما 4 ماه بعد از آشنایی با سایت یهو جرقه ترک سیگار واسم خورد باور کردنی نبود

      بعد از 13 سال سیگاری بودن بخوای ترک کنی اما جوری ترک کردم که همه اطرافیانم بهم میگن تورخدا بگو چطور ترک کردی؟ آخه من از هدایت خداوند چی بگن بهشون

      بعدش شروع کردم به پرداخت بدهی های چند ساله که هر سال بیشتر می‌شد

      جوری پیش رفتم که الان ب جرات میتونم بگم 90درصد بدهی هارو پرداخت کردم استاد دمت گرم که گفتی وقتی بدهکار نباشید ایده ها میان بخدا قسم انقد ایده داره میاد باور نمیکنم دوستان عجله نکنید برای ثروتمند شدن شما آماده باشید ثروت لاجرم از راه میرسه خدایا دمت گرم بابت خلق استاد عباسمنش عزیز خدایا شکرررررررت

      ببخشید اگه جملاتم ابتدایی بود امیدوارم همه دوستان سایت بهشتی استاد عباسمنش هرجا هستن شاد و سبز و ثروتمند باشن

      کامنتم و با یه آیه زیبا تموم میکنم

      آیه امشب سوره ص

      همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند

      در آغوش گرم خدا باشید یا حق

      علی برزگر …..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    سلااااام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستان فوق العادم

    سپاسگزارم از خدا که منو توی مسیر رشد و موفقیت درست قرار داد که بتونم به وسیله استاد جانم قوانین جهان هستی رو قدم به قدم یاد بگیرم و درک کنم و توی زندگیم انجامش بدم

    من خیلیییییی خوشحالم و دوست داشتم این خوشحالی رو اینجا به اشتراک بزارم پسرم 18 سالشه دیشب توی سایت عضو شد و شروع کرد به مطالعه سایت و گوش دادن به فایل ها و خوندن کامنت زمانی که من یه سری نتایج گرفتم همش میگفتم ایکاش کل اعضای خانواده این مسیر رو باهام شروع کنن و یه جاهایی بهشون هم پیشنهاد میدادم ولی جوابشون منفی بود و من ناامید میشدم تا اینکه طبق آموزه های استاد دیگه دست از تغییر دیگران برداشتم و فقط روی خودم کار کردم استاد توی دوره قانون آفرینش به این موضوع اشاره کردن که توی 99 درصد مواقع وقتی فقط روی خودت کار میکنی دیگران همراهت میشن آره استادم همراه شدن و من خیلی خوشحالم که به قانون عمل کردم و نتیجشو هم دیدم

    خب بریم سراغ موضوع فایل که بینهایت توی زندگیمون هر روز و هر لحظه باهاش سرو کار داریم

    من تجربیاتمو میگم شاید کسی توی شرایط مشابه من بوده باشه و درس بگیره

    تجربه اول :

    من به خاطر ترس از طرد شدن و دوست داشته نشدن وارد رابطه اشتباه شدم و چندین سال از لحاظ روحی و احساسی و شخصیتی دچار ضعف و حال بد بودم و درسی که گرفتم این بود که من به خاطر نداشتن عزت نفس و احساس لیاقت توی این مسیر قرار گرفتم چون اینقدر اون سالها بد بود که همش دنبال راهی بودم همون زمان همسرم کتاب سیلی واقعیت رو بهم هدیه داد و باعث شد من راهمو پیدا کنم و قدم اول رو بردارم و یاد گرفتم این منم که بلید خودمو دوست داشته باشم و برای خودم ارزش قائل باشم و به سبک شخصی خودم زندگی کنم و کارایی که خودم دوست دارم رو انجام بدم تا دیگران هم دوستم داشتن باشن و برام احترام و ارزش قائل باشن

    تجربه دوم :

    به خاطر احساس تایید شدن و دیده شدن و کلاس گذاشتن رفتیم ماشینی رو خریدیم که کلی ما رو بدهکار کرد و چندین سال طول کشید تا تونستیم بدهی مون رو به صفر برسونیم و درسی که گرفتیم این بود که هر کاری میکنیم به خاطر راحتی خودمون باشه نه تایید دیگران و دیده شدن و حتما مبدا خودمون رو بررسی کنیم و قدم برداریم

    تجربه سوم :

    حتی زمانی که احساسمون خوبه و هیجان دارین قول میدیم به کسی و بعدا پشیمون میشیم یا باید کنسلش کنیم که اعتبار و اعتماد زیر سوال میره یا انجام بدیم که خودمون اذیت میشیم

    همین دیروز یه پولی به حسابمون اومد که میتونستیم یه سری کارا رو انجام بدیم و من احساساتم عالی بود پسرم درخواست کرد که برای گواهینامه بهش پول بدیم و من چون احساساتی بودم بهش گفتم باشه تا پایان ماه بهت میدم ولی بعدش به خودم گفتم ایکاش قول نمیدادم و بهش میگفتم توی اولین فرصت انجام میدم

    کجا احساسمو کنترل کردم و به نفعم شد ؟

    مامان من یه سری اخلاق ها و رفتارهای خاصی داره که خیلی ها این رفتار ها رو دوست ندارن نه خانواده و نه فامیل . هر کسی کنارش قرار بگیره تقریبا باهاش کلنجار میرن ولی من در حالت سکوت میرم و چیزی نمیگم جتی اگر از دستش عصبانی بشم چون قانون اینکه بحث تمرکز روی ناخواسته است رو یاد گرفتم و الان هم درک کردم احساساتی رفتار کردن و خشمگین شدن بعدا آدم رو پشیمون میکنه و این رفتار من باعث میشه باهام مهربون تر باشه و حرفمو بیشتر گوش بده

    من زمانی که احساساتی میشم بیشتر سکوت میکنم و نفس عمیق میکشم و اون نگاه به یادآوردن عواقب احساساتی تصمیم گرفتن رو هم مرور میکنم

    یاداوری قانون:

    احساسات خوب = اتفاقات خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    بدری نیرومندفرد گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    سلام به همه دوستانم

    استاد عزیزم ماشاله چقدرحس خوبی داره وقتی اندام ورزیده وزیبای شمارومیبینم همینطور فضای رویایی ملکتون وزحمتی که مریم بانو میکشن در حین راه رفتن فیلمبرداری میکنن

    من قبل ازاینکه باشما آشنا بشم روی عصبانیتم هیچ کنترلی نداشتم ونمتونستم خشمم رومدیریت کنم بخصوص که خیلی هم د لنازک بودم وسریع گریم میگرفت ولی ازوقتی باشما آشنا شدم خیلی فرق کردم که البته بازم باید خیلی تلاش کنم

    من هروقت ازچیزی ناراحت میشم اول یک لیوان آب خنک میخورم اگه موقعیت برام جورباشه پیاده روی بیرون ازخونه ولی اگرموقعت جورنباشه توتراس آپارتمانم شروع میکنم راه رفتن وگوش دادن به فایل آرامش درپرتوآگاهی که بهم خیلی حس وحال عجیبی میده وآرومم میکنه

    واینکه باخوندن کامنت یکی ازدوستان منهم یادگرفتم برم جلو آینه وبه خودم بگم اگه فقط امروززنده باشی بازم حاضری حال خودت رو خراب کنی وازروی عصبانیت تصمیم ناجالبی بگیری ؟

    که مسلما جواب نه هست چون ازباقیمانده زندگیم میخوام لذت ببرم.

    ضمنا ازخوندن تمام کامنتایی که روی این فایل اومده خیلی لذت بردم ازهمه دوستان سپاسگزاری میکنم بخصوص کامنت دوست خوبم آقای حسین شاطری

    باسپاس فراوان ازتمام دست اندرکاران این سایت بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم کلوشادی گفته:
    مدت عضویت: 2319 روز

    سلام خدمت همه دوستای خوبم و استاد عزیز و مریم مهربان

    من هم تجربه های زیاد و بدی دارم از اینکه در خشم و عصبانیت ، تصمیم گیری کردم و سریع عکس العمل نشون دادم.

    هر جایی با عجله و در بهم ریختگی احساسی تصمیم گرفتم و رفتار کردم به دنبالش یا خیلی زود از تصمیمی که گرفتم پشیمون شدم یا نتیجه منفی کسب کردم.

    واقعا کنترل خشم و کنترل رفتار ، کنترل میزان و تن صدا در زمان عصبانیت مهم هست ویکی از توانایی مهم هست که اگر بر ان اگاه بشیم میتونیم با رفتارهای مناسب ، مدیریتش کنیم. من مشکل خیلی بزرگی برای کنترل خشم داشتم و به لطف اموزش های استاد و اگاهی هایی که در خیلی از صحبتهاشون دادن و شناخت بیشتر خودم تونستم نسبت به قبل بهتر و بهتر بشم. و باز هم نیاز به تکامل بیشتر دارم .

    شناخت خودم: چون یاد گرفتم در یه زمان هایی که بهم ایراد میگرفتن و من پذیرشش را نداشتم خیلی زود تحریک پذیر میشدم و در مدت زمان کوتاهی بعد از زیرسوال رفتن با عصبانیت و خشم همه چیز را خراب میکردم. یا برخورد بدی میکردم تصمیم اشتباه میگرفتم .

    یاد گرفتم محیط پر تنش و یا محیطهایی که افراد دارن غیبت میکنن ، خیلی خیلی زود شرایط را به خاطر انرژی منفی اش به سمت دعوا و تنش های شدید تر میبره و من یاد گرفتم در محیط های پر تنش اگاهانه تر برخورد کنم و حواسم بر کنترل احساسم باشه.

    در زمان خستگی جسمی و روحی ، تحریک پذیری بیشتر میشه. در ترافیک های شدید مردم تنش بیشتری دارن و این اگاهی ها کمکم کرد رفتارهای درست تری را نسبت به قبل داشته باشم. و برای خودم خط قرمز کشیدم که رفتاری را از سر خشم انجام ندهم که بعد مجبور بشم بابتش عذرخواهی کنم و شرمنده رفتارم باشم.

    برای کنترل خشم و عصبانیت :

    یا محیط را ترک میکنم و سعی میکنم خودم را برسونم به یه پنجره یا فضای ازاد که بتونم اسمون را ببینم.

    دستم را زیر شیر اب خنک بگیرم یا حداقل یک لیوان اب بخورم،

    راه رفتن در طبیعت به شرطی که دیگه به موضوع عصبانیتم نخوام فکر کنم و در ذهن خودم با خودم نجوا کنم موثره.

    دوش گرفتن. یا کنار اب و رودخانه رفتن. و کلا در طبیعت و در کنار اب جاری بودن برای من خیلی خیلی موثره.

    و این فایل اسناد واقعا بی نظیر بود و چقدر همه مردم نیاز به این اگاهی ها دارن. سپاسگزار خداوند هستم که من را در این مسیر قرار داد که هر روز بتونم بهتر و بهتر بشوم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فرزانه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1105 روز

    دختر خانواده:

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان

    اگر در شرایط احساسی اقدام عملی کنم، اون اتفاق ادامه دار خواهد شد چون هر اقدامی عواقب و تاثیراتی داره که باید مسئولیتش رو بپذیرم، اما اگر دست نگه دارم و اون احساسات در من باشه و اقدام نشه پایان دادن بهش دست خودمه.

    من متوجه شدم که هرچقدرم که در فضای فکری آگاهی ها باشم، در مواقع احساسی، اعمال و رفتار من بر اساس باورهای قبلی من هست و این یک نشونه است. وقتی توی ذهنم میدونم که کار درست و غلط چیه اما رفتارم بر اساس باورهای قبلی هست یعنی باید ادامه بدم به باورسازی و هنوز در من تبدیل به باور نشده.

    اگر آدمی باشم که معمولا احساسی تصمیم می‌گیره، با توجه به اینکه احساسات گذرا هستند و سریع تغییر می‌کنند، من به آدمی تبدیل میشم که دمدمی مزاج است، غیر قابل اطمینان است و میشم ناتوان در تصمیم گیری.

    تاثیرش روی عزت نفس من این هست که، وقتی رفتاری رو دائما تکرار کنم، ذهنم اینجوری برداشت میکنه که من چنین شخصی هستم و این میشه هویت من.

    در این مثال من میشم آدمی که تصمیمات نامناسب می‌گیره و دیگه خودم به خودم و تصمیماتم اطمینان نمیکنم و این من رو از پیشرفت دور میکنه و ممکنه عملگرایی در تصمیم گیری رو هم از دست بدم.

    اگر معمولا احساسی تصمیم بگیرم به خودم باور کمبود میدم و باور کمبود رو در خودم تقویت میکنم. به این صورت که مثلا از انجام کاری مطمئن نیستم ولی با این باور که فرصت ها کم اند و یا الان یا هیچوقت، مجبور به عمل کردن میشم، عملی هم که از روی باور کمبود باشه قطعا نتیجه اش منفی هست.

    مثلا اگر دور و برم رو نگاه کنم وسایلی هستند که فقط به خاطر اینکه توی حراج بودند یا قیمت مناسبی داشتند بابت خرید شون هزینه کردم، یا خیلی خوشحال بودم گفتم الان وقتشه یا ناراحت بودم و میخواستم خلائی رو پر کنم. خریدمشون در صورتی که بهشون نیاز ندارم و ازشون استفاده هم نکردم و این یعنی در واقع ضرر کردم.

    راهکارهای از پیش آماده شده ی من این ها هستند:

    مرتب کردن (organizing):

    کمد، کشو، باکس و… میریزم بیرون دوباره مرتب شون میکنم کم کم انگار دارم ذهنم رو مرتب میکنم و اینکار واقعا بهم آرامش میده حتی اگر طی انجامش کلی فکر توی سرم باشه، نتیجه رو که میبینم آرام تر میشم.

    فایل های گوشی و کامپیوتر رو مرتب میکنم، پوشه بندی میکنم و…

    اینکار یه خوبی دیگه ای هم داره اینه که وقتی به احساس بهتر رسیدم دور و برم هم یه نظم و ترتیبی گرفته میتونم توی محیط مرتب ادامه ی کارامو انجام بدم.

    آهنگ های قشنگی که از قبل آماده دارم رو گوش میدم گاهی یه قری هم میدم!

    وویس گوش میدم و کار فیزیکی میکنم.

    خوبیه کار فیزیکی اینه که آدم خسته میشه و شب راحت تر و عمیق تر می‌خوابه و فردا دیگه یه روز جدیده.

    وقتی احساسات حجوم آوردند و کلی فکر تند تند داره توی سرم میگذره، گاهی بهش گوش میدم، بهش میگم اوکی مثل اینکه حرف زیاد داری واسه زدن، تا آخرِ فلان کار به حرفت گوش میدم و بعدش باید بس کنی.

    مثلا میرم دوش میگیرم میگم دوشم که تموم شد توام باید بس کرده باشی چون بعدش کار دارم دیگه وقت برات ندارم.

    و طی گوش دادن مثل شخص سوم فاصله میندازم بین خودم و اون صداها نجواها و میگم ممممم که اینطور… پس که اینطور… آره خب بلاخره پیش میاد و…

    فکر میکنم کند کردن لحن بیان هم کمک کنه، چه در گفتگو با خود چه دیگران چون بخصوص وقتی آدم عصبانی هست همه چیز خیلی تند و سریعه.

    یه غذای جدید درست میکنم. چون من که بهرحال باید برای خودم شام درست کنم سرچ میکنم چیز جدیدی که تمرکز بیشتری بخواد و خوشمزه هم باشه رو درست میکنم، اینجوری تنوع و تجربه هم میشه.

    گاهی هم کلا ول میکنم میرم یه برنامه ی خنده دار یا استند آپ خارجی می‌گذارم نگاه میکنم چون نمیشه خندید و عصبانی بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: