عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دریای بیکران گفته:
    مدت عضویت: 738 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد گرانقدر و مریم بانو مهربان و دوستان

    چقدر این فایل لازمم بود خدایا شکرت

    هیچوقت به این موضوع از این زاویه نگاه نکردم

    الان که نشستم این فایل رو گوش دادم و کامنتارو خوندم دیدم من چقدر توی زندگیم تصمیمات احساسی گرفتم چقدر چوبشو خوردم ولی خدایا شکرت تجربه موندن برام تا درسی بشه برام

    موقعه ایی که عصبانی بشم اروم توی دلم صلوات بفرستم یا همه چیزو میذارم کنار میرم میخوابم زود حالم خوب میشه یا میرم بازار

    یادمه مسابقات دو میدانی داشتیم من سر لج و لجبازی با دخترای 15سال کوچکتر خودم مسابقه دادم با اینکه نفر اول شدم ولی برای چندماه زانوم آسیب دید و خیلی مثالهای دیگه…

    بدترینش انتخاب رشته ام بود چندسال رشته ایی خوندم که بهش علاقه ایی نداشتم انتخابش هم سر یک تصمیم احساسی بود…

    _رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‌

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید

    بهترین ها را برای شما آرزو می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرابانو گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    باسلام برشماعزیزان

    قبلا ،من وقتی عصبانی میشدم شروع میکردم به سرعت حرف زدن که گاهی خودمم متوجه نمیشدم چی گفتم فقط برای تخلیه خشمم بود وبعدش پشیماااااانی ویه عالمه خستگی روحی

    اما حالا دیگه :

    بیشتر سکوت میکنم وبحث رو ادامه نمیدم ، چند بار که این روش رو انجام دا دم احساس قدرت کردم یه حس خوب آرامش وجودمو گرفت شاید حق با من بود وطرفم بسیار بی منطق صحبت میکرد

    اما من آرامش را به جای حق به جانب بودن انتخاب میکردم( وسکوت ).

    آخرین باری که در بحث وجدلی وارد شدم با سرعت بیشتری سخن کوتاه کردم و شروع کردم با خودم حرف زدن تو برای چی ناراحتی؟

    مگه معتقد نیستی که قدرت از آن خداست وخدا درهمه جا هست از ذره تا بی نهایت ،وهرآنچه اتفاق میفته قدرت خداوند درآن دخیله؟

    پس ناراحتی یعنی قدرت دادن به دیگران وبرای همینه که حالت بد میشه ،خدایی که هدایتگرمنه در این مورد وهر موردکوچک وبزرگ دیگری هدایتم میکنه واین طرف هیچ کاره اس، خشم تو بهش قدرت میده که آرامشتو برهم بزنه فقط همین

    پس آرام باش وتوکل کن به خدا وهرچه میخواهی از او درخواست کن قدرتی که می تواند هرآنکس که در مقابل تو ایستاده را مثه موم نرم کنه ومطیع وفرمانبردار،فرمان همه ی کائنات دست خداست

    با چنین گفتگویی غرق در افکار خدا گونه میشم و سوار بر موج آرامش به جای یک‌مورد دهها مورد دیگر را هم نام می برم وبه خدا میسپارم وچه لحظات لذتبخشی است.

    حالا دیگه یادگرفتم به خودم فرمان ایست میدم ،ومیگم توحید !!!!! توحید شاه کلید خداست .

    راه دیگه نوشتنه

    بصورت سوال جواب از خودم واینگار که طرف مقابلم خداست که گاهی اوسوال میکند ومن جواب میدهم وبالعکس .بارها شده که در اوج هیجان دفترمو آوردم و هرچه بوده را نوشتم و بعد از خوندنش

    خودم شاهد بودم که در چه اوجی بودم وپله پله با نوشتن به منطق درستی رسیدم ومساله برام حل شده .

    خداراشکر بخاطر اینکه انسان ارزشمندی هستم واز خودشناسی وخودسازی لذت می برم

    ودر بین انسانهای ارزشمندی هستم اینجا در سایت بی نظیر استاد عباسمنش عزیز

    پیوسته در آرامش ناب الهی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیز ومریم جان.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:عواقب تصمیمات احساسی.

    خدارو شکر برای دیدن وشنیدن این فایل زیبا این بهشت بی نظیر واین استاد خوش پوش وخوش لباس.

    تصمیمات احساسی چه در مواقعی که احساسات منفی داریم مثل عصبانیت خشم وترس واضطراب وچه مواقعی که احساسات مثبت هستند مقل شادی وموفقیت وپیروزی هر دو اشتباه وباعث شیمانی است.

    البته که در مواقعی که احساسات منفی هستند آثار این تصمیمات بیشتر وبدتر است.

    راه حل ها

    نفس عمیق

    پیاده روی

    دوش آب سرد

    استاد در مورد خودم رفتن به یه اتاق وتنها بودن وحرف زدن با خودم داد وبیدادکردن وگریه آرومم می کنه .

    البته گاهی چون می خواهم برحق بودنم رو ثابت کنم که حالا فهمیدم که این هم اشتباه عست ونیازی نیست به هر شکلی بهوام خودم رو ثابت کنم دراین مواقع اگه زمان هم بگذره باز یه روز که طرف رو ببینم یا زنگ بزنم کار خودم رو می کنم .

    صدالبته که با اومدن به سایت خیلی بهتر شدم.

    ودر مواقعی که سعی بر کنترل ذهنم دارم پس سعی می کنم توی ذهنم هم غیبت کسی رو نکنم کینه ونفرت رو از دلم بیرون کنم اما باز گاهی اوقات حریف ذهن نمی شم واین بهم نشون می ده که هنوز راه زیادی در پیش دارم وباید روی خودم کار کنم.

    برای اینکه بتونیم این راه حلها رو اجرا کنیم باید مرتب به خودمون تذکر بدیم که حواست باشه نباید تصمیم احساسی بگیری نباید خودت رو درگیر احساسات کنی وهمین گفتن وتذکر دا دن باعث می شه در مواقع احساسی کمی فکر کنیم کمی تحمل کنیم وفوری زیپ دهنمون رو باز نکنیم.

    وچقدر این کنترل زبان به کار می یاد در مواقع احساسی .

    استاد ادمهایی که خیلی حرف می زنن این مواقع هم نمی تونن خودشون رو کنترل کنند من چون از بچگی زیاد صحبت می کردم دیدم این مواقع هم چقدر سختم هست کنترل ذهن.

    ودر مورد خودم

    یکبار به خاطر عصبانیت از حرف کسی چیزهایی گفتم که بعدا موجب پشیمونی شد ومدتها دلخوری وقهر وهمیشه می گفتم کاش چیزی نگفته بودم.

    وخیلی موارد دیگه که به خاطر اعتماد به نفس پایین فکر کردم حالا کسی حرفی در مورد من بزنه چی می شه ورفتم وحرفهای بد زدم وپشیمونی .

    واز خدا می خوام کمکم کنه بتونم ذهنم رو کنترل کنم.

    خدایا سکرت .

    استاد متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علی بابامرادی گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام و احترام به استاد عزیز خانم شایسته و همه دوستان باتقوا

    برای من بسیار پیش اومده که عصبانی بشم و تصمیم اشتباه بگیرم. اینکه تو این جلسه بهش فکر کنم و اونها رو به یاد بیارم منو از توجه به نکات مثبت که بهش پایبند شدم دور میکنه. بنابراین نمیخام تجربه های مربوط به این بخش از زندگیم رو بیاد بیارم ، فقط میخام از راه حلها بگم.

    ضمن اینکه الان که دارم مینویسم فقط ویدئو رو دیدم و به خودم گفتم فعلا کامنت دوستان رو نخون و از ایده هایی که به ذهنت میرسه و اونایی که انجامشون دادی استفاده کن.

    راه حل های ارزشمندی که استاد عنوان کرد بسیار کارگشا و کاربردی اند و خود من هم بارها از اونا استفاده کردم و نتیجه گرفتم .

    خیلی وقتا تو اون لحظه مشتم رو گره کردم و همین طور فشار دادم تا کمی تخلیه بشم .

    گاهی که تو حالت نشسته بودم بلند شده و راه رفتم.

    گاهی اوقات شروع به کشش دستها و پاها و نرمش کردم.

    یکی از راه‌ها زمانیه که زبون به سقف دهان بطور پی در پی برخورد میکنه و باعث آرامش میشه و وقتی دقت می کنیم می بینیم که گفتن کلمه ( لااله الا الله ) همین کار رو به زیبایی انجام میده و بارها مشاهده کردیم که افراد وقتی عصبانی میشن و میخان خشم خودشون رو بخورن ناخواسته از این عبارت زیبا استفاده میکنن . به نظر من این یکی از بهترین گزینه ها برای آروم شدنه که مرتبا اون رو تکرار کنیم و در واقع یک جور مدد گرفتن از خود خدای مهربونه.

    توی یکی از لایوها که با اقای عرشیانفر داشتید هم اشاره شد به انجام فعالیت‌های سنگین و شما گفتید من از روی کشتی به آب دریا می پریدم و نان استاپ شنا میکردم تا از فشار عصبانیتم کم بشه و این خیلی جالبه و باعث میشه که کانون توجه ما از روی مساله پیش اومده منحرف بشه و بتونیم زودتر به آرامش برسیم .

    هنوز کامنتای دوستای خوبم رو نخوندم تا راهکارهای مثل همیشه زیباشون رو بخونم و ازشون یاد بگیرم.

    در نهایت اینکه اگر مثل شخص خود شما استاد عزیزم روی خودمون کار کرده باشیم و آرامش وجودی رو توی خودمون نهادینه کرده باشیم حالت‌های پیش اومده گذشته که سبب خشم و ترس و عصبانیت و .. شده بودند تبدیل به خاطره میشن.

    مخلص کلام اینکه در این دانشگاه بسیار ارزشمند که استاد عباس منش عزیز برامون تدارک دیده هر روز دارم در کنار همه شاگرد ممتازاش نکته یاد میگیرم و زندگیم رو روز به روز بهبود میدم .

    خدایا شکرت حالم خیلی خوبه جام خیلی خوبه استاد خیلی خوبی دارم که دستم رو میگیره و به سر اصل مطلب می بره زندگی بسیار خوبی دارم خیلی زیبا دارم دفتر شکرگزاری رو پر می کنم خیلی خوبه که دارم به نکات مثبت همه آفریده ها و مخلوقات خداوند توجه می کنم خداوند رو خیلی خوب احساس می کنم و همه چیز عالیست .

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مبینا سربلند گفته:
    مدت عضویت: 745 روز

    درود به استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته و دوستان هم فرکانس

    اقا برا من زیاد پیش اومده که از درون احساساتی شدم و اون لحظه احساساتی و بی فکر و غیر بالغانه رفتار کردم

    مثلا موقع هایی که از طرف بیشتر مثلا کسی که دوستش دارم ، ناراحت شدم ، یا حرفی زده که انتظار نداشتم، بعد نتونستنم ذهمنو کنترل کنم و سریع واکنش نشون دادم

    مثلا گریه کردم ، بخاطر انتظاری که از اون ادم داشتم یه دفعه خیلی تند بهش واکنش نشون دادم و حرف هایی رو زدم که درست نبوده، یا مثلا چند بار اتفاق افتاد که توی جمع یا بیرون (جایی که ادمای دیگه هم حضور داشتن ) خیلی بلند و بلند و بد حرف زدم و پل های پشت سرم رو ویران کردم.

    شده که موقع ناراحت شدنم انقد ناراحت شدم که نتونستم اصلا جواب بدم یا درمورد راه حل حرف بزنم و همونجا قهر کردم و تا چند وقت حرفایی که توی گلوم مونده بود که باید میزدم اذیتم کرده و باعث شده خودم رو سرزنش کنم.

    اگه با ادمای مهم زندگیم ناراحتی پیش بیاد بخاطر احساس صمیمتی که میکردم و انتظار بیجایی که داشتم ، هر حرفی که توی دلم بوده رو بدون سیاست و فکر کردن همشو گفتم و بعدش انقدر پشیمون شدم و با خودم حرف زدم ….

    دوست دارم این توانایی رو در خودم ایجاد کنم که موقع بحث استرسم رو کنترل کنم ، به ذهنم مسلط باشم ، و بدونم دقیقا دارم چی میگم و حرف هایی که میزنم در حالی که احساسات واقعی من رو بروز میده تند و صرفا فقط بخاطر اون لحظه نباشه و همه چی رو زیر پا نزارم و خوبیای طرف یادم نره

    توی احساس ترحم هم شده نصیحت های بیجا کردم در حالی که طرف ازم نخواسته یا اصلا نیازی به نصیحت نبوده ، و خودم همون لحظه متوجه اشتباه بودن قضیه میشم ولی …

    توی احساس هیجان و شادی و عشق زیاد هم بوده ، که ذهن خودم رو کنترل نکردم و به ندای درونم که میگه فقط این لحظه رو نبین و خودتو کنترل کن گوش ندادم و دوباره ضربشو خوردم

    من میگم اگه ادم موقع انجام کاری یا زدن حرفی شک کرد ، هیچ وقت نباید انجامش بده ، چون اگه اون کار درست بود ادم اصن شک نمیکرد به تصمیمش.

    همه این تجربه ها به من این درس رو میده که مبینا

    باید واقع بین باشی

    هر لحظه سعی کنی به خودت مسلط باشی و ذهنتو کنترل کنی ، خودت میبینی که همه کار ها و نتیجه ها بخاطر باور های ما داره رخ میده، پس مثبت اندیش باش و سخت نگیر و سعی کن ماجرا رو دید کلی و یه تصویر بزرگتر نگاه کنی.

    اگه میدونی عذرخواهی کردن واقعا میتونه تاثیر گذار باشه حتما این کار رو بکن ولی اگر میدونی مهم شمرده نخواهد شد اصلا انجامش نده و بزار به حساب تجربه.

    راهکار ها رو هم بالاتر گفتم

    و یه چیز دیگه که میتونه واقعا ما رو ارتقا بده اینه که ، اقا خودمون باشیم ، همین.

    ادا در نیاریم و واقعا در اون لحظه با عقل و تجارب و موقعیت و شرایط خودمون رفتار کنیم‌…..!

    خیلی وقت ها هم بوده که در شرایط احساسی مثل ناراحت شدن از طرف مقابل معقولانه رفتار کردم

    موقع هایی که سکوت کردم ، معمولا تونستم خودم رو کنترل کنم

    موقع هایی که سعی کردم شدت ناراحتیم رو کنترل کنم و خیلی ماجرا رو برای خودم گنده نکنم و شکننده و ضعیف نباشم خیلی حوب جواب داده و تونستم حتی راجبش همون لحظه صحبت کنم و حل بشه

    وقتایی که خودم رو جای طرف مقابل گذاشتم و بیشتر درکش کردم خیلی خوب جواب داده و دیدم که من هم رفتار مشابه اون رو داشتم و می تونم شدت ناراحتیم رو کنترل کنم و اون لحظه اینو به خودم بگم که هیچکس کامل نیست و همه ممکنه یه زمانی اشتباه کنن ، و بعدا تونستم راحت ببخشمش

    وقتایی که همون لحظه اونجا رو ترک کردم خیلی خوب بوده

    وقتایی که تونستم راحت منم حرفمو بزنم و واقعا درک کنم که قصد طرفم از این حرف چیه (مثلا ایا میخواد تلافی کنه؟ میخواد واقعا ناراحتم کنه؟ از من کینه داره؟ از جای دیگه ناراحته ؟ کسی رو نیاز داره کا باهاش حرف بزنه ؟ بی قصد و منظور بوده و من بد برداشت کردم؟ مسخره کردن بوده؟ …)

    وقتی ادم منشا حرف رو بفهمه بهتر میتونه جواب بده و میتونه اوضاع رو کنترل کنه

    و از بهترین کارها اینه واقعا بنظرم.

    وقت هایی که به یکم بعد اوضاع ، در مورد هر احساسات شدیدی ، فکر کردم

    تونستم اوضاع رو خوب پیش ببرم و به این فکر کنم که این هم گذراست

    و مهمترین نکته اینکه از ادما انتظاری نداشته باشیم اقا

    بگیم این دوسته هر حرفی رو بزنیم اونم ادمه نمی تونه همش ساکت بمونه و ناراحت نشه

    بگیم پدرمه ، مادرمه ، برادرمه …

    نگاه کلی و انسان دوستانه ای داشته باشیم به همه

    و یک شخصیت داشته باشیم اون هم اصیل و خوب و بزرگ.

    شخصیتمون رو تا حد بعضی با بعضی رفتار های غلط پایین نیاریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 528 روز

    خدایا تو چقدر خوبیییی، چه

    هدایت گر خوبی هستی، چه راهنمای

    دلربایی هستی ،چه خدای حرف گوش

    کنی هستی قوربونت بشم

    هر زمان بهت لبیک گفتم

    راضیم کردی شادم کردی مثل امروز ظهر که بهت گفتم این شادی مثل شادیهای بچگیامه

    هر لحظه خواستم بهت وصل بشم بایه

    نورافکن تمام مسیر رو برام روشن کردی

    خدایا هر آن که ازت حمایت میخوام

    صدای پاهاتو می‌شنوم که به سمتم میای

    خدایا من در برابر تو ضعیفم،

    ناتوانم،خاشعم ،تسلیمم،حقیرم

    خدایا من در برابر عظمت تو هیچم من

    هر آنچه که دارم از آن توست

    خدایا ،خدایا میشنوی صدامو منو ببخش

    عاحححح از امروز عاحح از این تسلیم شدن من در برابر ذهنم به جای قلبم

    بزار بنویسم چی شد

    امروز به عقل خودم به عقل جامعه بااااید

    میرفتم یه جایی و خداوند واضح با

    آرامش بهم گفت امروز نرو بی خیال بشین به مشقات برس دختر خوب…

    حالا منو میگی بهش گفتم نه بابا زشته

    چی میگن (حرف مردم)و خلاصه من به

    عقل خودم پاشدم رفتم اما واقعا یه

    حس بی قراری جدایی از منبع درون در

    من داشت غلیان می‌کرد من رفتم حالمم

    بد نبود و خدا شاهده یه اتفاقی افتاد و

    چنان حس تحقیر شدن تخریب شدن به

    من دست داد که نگو اما خدارو شکر

    اونجا خیلی احساساتمو کنترل کردم اما

    لحظه ای که از اون محیط اومدم بیرون

    نجواهای ذهن داشت بمبارانم می‌کرد و

    من فقط پیاده روی کردم آشفته بودم با

    خودم منطقی حرف زدم .نشد.حس کینه اومد

    حس ناراحتی بود فشار ذهن

    گفتم یه آهنگ گوش بدم حالم

    بهتر بشه دیدم اصلا وقتش نیست

    هی گفتم باید منم فلان حرف رو میگفتم

    بعدش میگفتم بابا ولش کن اما آروم

    نمی‌شدم رفتم فایلهای کنترل ذهن

    اونموقع بعد یک ساعت پیاده روی رسیده

    بودم خونه دلم انار خواست نشستم

    خوردن ذهنه هم غر میزد ساکت نبود

    و گفتم خدایا این موضوع هرچی باشه

    در مقابل تو هیچه هیچ درستش کن قوربونت

    من نمیخوام کینه به دل بگیرم

    * و الله اکبر عاقاااااااا انگار یکی محکم زد تو

    گوشم که دختر خوب خدا بهت گفته بود

    امروز نرو رفتی چوبشم خوردی درستو

    گرفتی حالا رها میشی و واقعا رها شدم *

    نشستم به نوشتن که یادم نره

    خدایا منو ببخش اگه به حرفت گوش

    ندادم تو که هر چی من ازت میخوام، بهم

    میدی …میشه ایمانمم بیشتر کنی، میشه

    دست نوازشت همیشه رو سرم باشه ،

    میشه کمکم کنی آگاه باشم میشه کمکم

    کنی رو عقل خودم حساب نکنم

    بابا من بیعقل ترینم در برابر تو؛ تو خدایی هستی که آزادی زمانی و مکانی بهم دادی من اگه به عقل خودم بود الان یه بیمار بودم از عصبانیت این تو بودی که بهم آرامش دادی این تو بودی که امروز بهم فهموندی که هیچکس رو مقصر حال بدم ندونم

    همه کاره ی زندگیم خودمم ،منم که دارم با افکارم این زندگی رو خلقش میکنم خدایا هدایتم کن حمایتم کن

    خدایا مرسی که امروز تو گوشی رو زود و محکم زدی بهم چسبید اونقدر چسبید که حالا حالا ها فکر نکنم فراموشم بشه

    یعنی دمت گرم یعنی کارت درسته

    یعنی تو رو جون خودت رهام نکن

    ینی ماچ به کله ات خدایا من بدون تو هیچم

    ببخش که امروز به حرفت گوش ندادم

    از هر طرف احاطه ام کن

    تو که خوب میدونی من بدون تو آواره ترینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سجاد مصطفایی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    خدایا هر انچه که دارم از ان توست

    سلام عرض میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    راجب تمرین این جلسه

    بار ها شده من از روی خوش حالی شده که مثلا به فردی قول دادم که دو روز دیگر با شما تماس میگیرم ولی به علت خوش حالی زیادی و لحظه ای زودتر از موعد تماس گرفتم و قراری که با هم داشتیم به هم خورده

    و تصمیم به ترک این عادت گرفتم

    در روابط تقریبا تا 6 ماه پیش با مادرم هر وقت بحث میشد بحث رو ادامه میدادم ولی به این نتیجه رسیدم که زمانی که عصبانی میشم سکوت بهترین تصمیم چون باعث میشه که با ذهن اروم به مسائل نگاه کنم و ازشون درس بگیرم

    زمانی که یک مقداری جوان تر بودم حدود 17 18 سالگی با پدرم وقتی بحثم میشد سریع عصبانی میشدم و حرف هایی میزدم که نباید میزدم در واقع چون اون موقع با قانون اشنا نبودم توانایی کنترل احساساتم رو مثل الان نداشتم ولی الان خیلی بهتر شده و خیلی هم هنوز جا داره که بهتر بشه

    اما مهم ترین درسی که گرفتم اینه از این فایل که در زمان خشم و یا احساسات شدید هیچ تصمیم و هیچ حرفی نزنم بذارم فروکش کنه چه شادی چه غم بعدش ادامه بدم به مسیر یا بعدش تصمیم بگیرم

    و مهم ترین کاری که من برای اروم شدنم میگیرم

    سپاس گذاری بابت داشته هام هست و نوشتن اتفاقات خوبی که در روز برای من اتفاق میفته این دو مورد خیلی حال من رو خوب میکنه و باعث میشه که سریع دوباره فرکانس های خوب بفرستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2430 روز

    سلام و درود حضرت استاد و خانم شایسته عزیز ، دوستان جان

    یکی از مهمترین و در عین حال ساده ترین دلایل موفقیت و عکس آن ،داشتن و نداشتن احساس خوبه

    وقتی کل زندگیم را مرور میکنم و همینطور دوستان و آشنایان را، این الگو یکسان به وضوح مشخص و مبرهن است

    که هر کجا با حس خوب با قلبی آرام به دور از تنش،اضطراب و اضطرا ،تصمیمی گرفته شده باعث موفقیت،و حال بهتر

    شده است و هرکجا احساس شدید(چه نگرانی و چه شادی شدید) بوده نتیجه شکست بوده است

    گاها وقتی جدایی و طلاق تعدادی از آشنایان را ریشه یابی میکنم به نکته اغلب پیش پا افتاده و مسخره ای میرسم که سرچشمه اش،

    آن احساس ناآرام و واکنشی بوده و ادامه دار شدن و ناآرامی بیشتر و واکنشی عمل کردن بیشتر و…

    این مورد در بورس،در فروش ملک و دارایی که دلیل آن ناآرامی و احساسی عمل کردن بوده است به وفور یافت می شود

    از آموزه های استاد عزیز به این نتیجه رسیدم : تا احساسمو خوب نکردم هرگز هیچ تصمیمی نگیرم حتی تماس تلفنی و الا ماشالله…

    همکاری از من سوال کرد آیا شده است که گوشی موبایل شخصی را خرابتر کنی در این مدت فعالیتت؟

    پاسخم خیر بود،بسیار متعجب شد اما دلیلش فقط همین مطلب بوده هرگاه احساسم خوب نیست هرگز سر وقت تعمیر نرفته ام

    و نمیروم، هرگاه مشتری بسیار تنش و عجله داشته هرگز کارش را قبول نکردم

    مدت هاست با این آگاهی مشکلی با روابط نداشته ام و تکنیکی که در هنگام عصبانیت همسر و دیگران انجام میدهم این است

    که در نوت گوشی خصوصیات خوب و نکات مثبت و خاطرات شیرین را بیاد می آورم و یادداشت میکنم

    و مطلبی که گوشزد میکنم به خودم این است که در این رفتار خیری نهان است (روابط مستحکم تر، یافتن پاشنه آشیل )

    سپاسگزارم استاد عزیز ،سایه تان مستدام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      دوست خوبم حسن عزیز

      ممنونم برای کامنت فوق العاده تون ،قشنگ انگار خدا برای من این مطالب رو نوشته تا الان ک یکم احساسم رو بهتر کردم کامنت شما رو بخونم…

      خیلی برای من درس داشت جایی ک گفتین وقتی ک احساستون خوب نیست سراغ تعمیر موبایل نمیرین…

      انگار همین حرف رو لازم داشتم انگار ک همین راهنمایی رو از خدا میخواستم و خدای هدایت گرمم هدایتم کرد

      و وقتی ک گفتین از کسی یا چیزی ک ناراحتین میرید تو نت گوشیتون و خصوصیات مثبتش رو مینویسید این حرفتون هم مثل ی پازل گمشده تو هیاهوی ذهنم بود..

      برای یه ب ظاهر تضاد ک میدونم نعمتی در اون نهفته هست چند روزی اشفته هستم و خیلی سعی کردم ک احساسم رو بهتر و بهتر کنم و خدای من هی داره بهم پاداش این تلاش اگاهانه برای احساس بهترم رو بهم میده اونم با کامنت شما دوست عزیز..

      مچکرم از شما ک دستی از دستان خداوند مهربانم شدین و راهنمای راه من ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    به نام خدای مهربان

    اول سلام میکنم به استادعزیزم ومریم جان

    وهمه دوستان عزیزم

    استادعزیزم سپاسگزارم که ازفضای زیباوبهشتی پرادایس برای مافیلم میزاریدواین دیدن این زیبایی هارابه ماهدیه می دهید.

    استادچقدررنگ لباستون بهتون میادیجورایی همرنگ طبیعت شدین

    من عاشق رنگ سبزهستم وتقریباهرچی بخرم به رنگ سبزمیخرم

    حالابریم سراغ موضوع این فایل ،سپاسگزارم که درمورداین مبحث صحبت کردین ومن این فایل رابایدهزاران بارگوش بدم.

    ازاونجایی که من خیلی احساساتی بودم والبته

    هستم اماهرروز سعی میکنم که روی شخصیتم

    کارکنم وخداراشکرنسبت به قبل خیلی تغییرکردم

    قبل اینکه بااستادآشنابشم که هیچ همه اتفاقات

    زندگی من همش بااحساسات قاطی پاتی شده بودشایدلحضه نبوده باشه که من تصمیمات احساسی نگیرم .امامیرم سراغ تصمیماتی که از

    روی احساسات گرفتم بعدآشنایی باسایت وکار

    کردن روی خودم .

    اگه بخوام درمورددلسوزی بگم ،بخاطردلسوزی کردن واردشرکت هرمی شدم وتوانش وهم پس دادم .

    درموردهیجانی تصمیم گرفتن یوقتهایی همسرم

    می خواسته چیزی بخره پول کم داشته و من

    هیجانی شدم وگفتم من میدم یه مقداری و

    تمام پس اندازی که داشتم ودادم به همسرم

    درصورتی که خودم هم بدهکاری داشتم هم نیاز

    شدیدمالی وبعدش هم به دردسرافتادم واذیت

    شدم دیگه وپشیمون شدم بعدش والبته سعی کردم خودم ویه احساس خوب برسونم .

    یه مورددیگه تقریبا9ماه پیش همسرم باپسرم

    سریه موضوعی بحث شون شدمن لیوان دستم

    بودچایی میخوردم ومن عصبانی شدم ونتونستم

    ذهنم وکنترل کنم لیوان ومحکم زدم زمین بعد

    همسرم خیلی ناراحت شدورفت بیرون ومن موندم وخورده های لیوان شکسته که کلی به زحمت افتادم درصورتی که خدابهم گفت پاشو

    بروبیرون بروحیاط نفس عمیق بکش من به حرفش گوش ندادم .

    یه مورددیگه چندوقت پیش برادرهمسرم اومد

    خونه ماسریه موضوعی ناچیزبحث کردن ومن که سردردداشتم عصبانی شدم وازکوره دررفتم

    که بازم به ضررم تموم شد.

    خب عصبانیت های من یکم مربوط به سردی مزاجی بدنم میشه که ذهنم ودرگیرمیکنه البته

    تصمیم دارم باخریدن دوره قانون سلامتی حلش کنم ولی هنوزبه مدارخریدن دوره قانون سلامتی نرسیدم.

    ولی خب خیلی وقت هاهم بوده اتفاقاتی افتاده به لطف الله من ذهنم وکنترل کردم وفقط خندیدم مسئله حل شده .

    یه مورددیگه که من توی تلوزیون اتفاقی دیدم

    یه مسابقه بودکه یاروبرنده چقدرپول شدمبلغش

    نمیدونم چقدربود،بعددیدم پسره پریدبالاجیغ کشیدداشت دیونه میشدچنددقیقه رفت روی زمین درازکشیدبه حالت خواب رفت همروبغل کردیعنی ازشدت هیجان داشت خودش و

    میکشت.

    ومورددیگه ای که هست اینه که پسرم وبرده

    بودیم دکترسرماخورده بود،دیدم دوتاخانم با

    حالت ناجوربچه بقلش وبادادوبیدااومدن دکتر

    بالباس خونه وازشدت استرس یکیش شلوارش وخیس کرده بودگفتن بچه نفس نمیکشه دکتره

    بچه رابقل کردیکم معاینه کرددیدحالش خوبه

    ومادربچه گفت یه لحضه نفس نمی کشید.

    ومن اینجورموقع هاخیلی توی فکرفرومیرم وخیلی باخداصحبت میکنم وبهش میگم خدایا

    کمکمون کن توی هرشرایط احساسی که قرار

    گرفتیم چه (ترس ،غم ،استرس،نگرانی ،هیجان،

    دلسوزی،خوشحالی ،وحشت ،عصبانیت )وهر

    احساس دیگه خودت کمکمون کن که کنترل ذهن داشته باشیم ودیدم آدم هایی راکه توی

    سخت ترین شرایط آرام ورهابودن گفتم ببین

    این آدم دیگه کیه چقدرباایمان هستش که اینجوری خودش وکنترل میکنه ویه دوست دارم

    که تقریبااینجوری هستش وخیلی باایمان هست وخوب کنترل میکنه ذهنش ونتیجه زندگیش هم مشخصه ومن خودم اینجورمواقع

    سعی میکنم برم بیرون یااون محل وترک کنم

    نفس عمیق بکشم ،خیلی حالم بدباشه میزنم

    زگریه وباخداحرف میزنم سرم ومیزارم روی شونه

    خداواون نوازشم میکنه وسعی میکنم باخدازیاد

    حرف بزنم بعضی مواقع هم کارفیزیکی انجام میدم ،استادیادمه توی یه فایل گفتین کار

    فیزیکی یاورزش شدیدباعث میشه ذهنتون نتونه به هیچی فکرکنه وآروم باشه.

    و

    الابه ذکرالله تطمئن القلوب

    بایادخداقلب هاآرام میگیرد.

    ووقتی اسم خدارامیارم ناخودآگاه اشک ازچشام

    جاری میشه ویه حس آرامش عجیب خاصی کل وجودم ومی گیره وچقدروچقدروچقدریاد

    خداآرامش بخش دلهاست .

    خدایاعاشقتم دوستت دارم ،وتوی این سایت بهشتی که همه خوب هارادورهم جمع کردی ازت می خوام باتمام وجودم به همه به همه مخصوصاافرادی که توی این سایت دورهم جمع کردی خودت کمکشون کنی تاهرلحضه

    بیشتروبیشتربه تونزدیک بشن وباکنترل کردن

    احساساتشون تقواداشته باشن وزندگی بهتری راتجربه کنن .ای خالق جهانیان وهرآنچه است

    ازآن توست ازتوسپاسگزاریم ،سپاسگزاریم ،سپاسگزاریم .

    آمین یارب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1348 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد جان

    چقدر تصویر زمینه زیباست ، چقدر پرادایس زیبا شده

    اکثر ما فکر میکنیم که عدم کنترل احساسات فقط در مورد خشم بما ضربه میزنه و از توجه به زمانیکه در احساس شادی و لذت بینهایت هستیم و ضربه هایی که بما میزنه غافل هستیم از تصمیم به ازدواج با فرد نامناسب با ما ، از قولهایی که انجام دادنش از توان ما خارج هست ، از بعهده گرفتن وظایف و مسئولیتهایی که باعث ضررهای غیرقابل جبران میشه

    دقیقا بابت این تصمیمات نابجا و احساسی چقدر ضربه خوردم و عدم کنترل احساسات من در همه ابعاد هست چه در هنگام خشم چه شادی

    و همیشه پدر ، مادر ، خواهر برادر و پسرم همیشه از واکنشهای من ترس داشتن و قبل از گفتن مسائل سفره نذر میکردن

    مواردیکه در هنگام خشم بمن آسیب وارد کردن بشرح زیر است :

    ضررهای سلامتی :

    اولین ضربه رو آدم به سلامتی خودش میزنه و اولین واکنش رو بدن نشون میده قبل از ورود به این سایت و عدم کنترل رفتار و ذهن سریعا واکنش نشون میدادم که نتیجه آن سردردهای همیشگی ، لرزش دست ، سوزش استخوانهای بدنم ، سرگیجه های مداوم و موارد بیشمار که بعد از شروع 12 قدم که اولین گام من در این سایت بود کم کم به آرامش رسیدم و توانستم تا حدودی آرام شوم و هر چه پیش رفتیم آرامتر شدم ، با قانون سلامتی بقایای باقیمانده در جسم من کامل از بین رفت

    ضررهای مالی :

    و اکثرا این هیجانات مسائل مالی پیش میاره که قابل جبران نیست یا خسارتی که وارد میکنه خیلی عمیق است

    که همیشه با پشیمانی همراه است

    ضررهای اجتماعی :

    وقتی در این شرایط هستیم ناخواسته یا رفتاری انجام میدهیم یا سخنانی میگوییم که موجب دلخوری افراد میشود علی الخصوص عزیزانمان یا کلا روابط از بین میرود و گاهی حتی خود ما از یادآوری اون نوع حرکت و اون نوع کلام پیش خودمون شرمسار میشویم

    و متاسفانه ضررهای بسیار زیادی بابت این مساله داده ام که مهمترین آن ” زمــان ” است که هیچ جایگزینی ندارد

    در این قضیه من ید طولانی دارم و در تمرین اهرم رنج و لذت در دوره شیوه حل مسائل من تاثیر عدم کنترل و کنترل احساساتم رو بعنوان تمرین انجام دادم و الان آگاهانه سعی میکنم حتما قبل از هر تصمیمی مکث کنم

    و در بیشتر مواقع سعی میکنم از محیط دور بشم و پیاده روی خیلی بهم کمک میکنه و خیـــــــلی خیــــــلی زیاد آشنایی با شما و صحبتهای شما بمن کمک کرده که قبل از تصمیمات منطقی تر عمل کنم و زمانیکه در این فایل صحبت میکردید دیدم چه ضررهایی از من دور شده و خدا رو شکر که با شماآشنا شدم

    و تقریبا بعد از آشنایی با شما و سایت خیلی بهتر شدم و خیلی سعی کردم همیشه ی ذره بیشتر فکر کنم و تا جاییکه میتونم احساسم رو کنترل کنم

    و الان به جرات میتونم بگم ی آدم دیگه ای هستم که گاهی خودم تعجب میکنم البته هنوز خیلی کار دارم و میدونم باید خیلی رو خودم کار کنم و هنوزم گاهی نمیتونم کنترل داشته باشم

    در پناه الله یکتا بهترین ها در زندگی شما و تمام دوستانم جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: