عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3764 روز

    درود درود

    من تقریبا هر روز دارم این فایل را گوش میدهم . و به خیالم که عالی ام .امروز پس از خشم زیاد که از نظر فیزیکی تمام سلول‌های بدنم و انرژیم انگار میخواست بیرون بیاید و درد قلب و حنجره و بعد داد و هوار زدن و بعد گریه های دردمندانه و عاجزانه فهمیدم چقدر جاهل هستم و به خشم اجازه دادم اینچنین کند، اصلا میگم این من بودم. و جواب اینه: بله این تو بودی، خود واقعی ات.

    مریم تا وقتی تغییر نکنی در همین مدار خواهی بود. اینجا بهتر معنی ظلم بر خود را میفهمم .

    تکنیک آب سرد را انجام دادم ولی بعد از داد و هوار. خدایا شکرت که می‌دانم هرچه هست از طرف منه و من باید تغییر کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    tarlan گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام

    به استادخوشتیپ وخوش لباس وخوش سلیقه ومهربون وسخاوتمندم

    همش فکرمی کنم که خداچه جایگاهی می خوادبه استادمابده که لایقش باشه

    شکروجودت مررد

    سلام به بانوی خوشگل وخوش صدا که مثل یه پروانه رنگی رنگی توی پرادایس می چرخع

    وماازوجودش لذت می بریم

    شکروجودت بانوشایسته

    شکرعشقتون شکربهشتتون

    شکرسخاوتتون که این سفره یً رنگی هرروز سلولی ازذهن من زودرمان می کنه

    الهیییی من قربونتون برررم

    شکروجودتک تک افرادی که هستن وکامنت می زارن

    اره دوستان عزیزم بدجورهدایت میشیم به موادلازم وجود درست

    من فکرمی کردام که من دراین زمینه عوض شدم

    ولی اتفاقی توی این سفربرام افتادکه دیدم نع

    من هنوززودهیجان زده میشم

    زودناراحت میشم

    وحتی توی اون بهشت شمال کشور کناردریا

    هم نتونستم خودمواروم کنم

    مشکلات قبلی اومدن رو

    یعنی خودم حس کردام خدامی خوادبهم بگه کجام

    ومن مثل قبل واکنش نشون دادم

    عصبانی شدم وخودموکنترل نکردام

    وبعدش تاااااتونستم خودخوری کردام

    حسادت کردام مثل قبل که ببین مابچه های بزرگ خانواده باچه شرایطی بزرگ شدیم

    والان این خواهرکوچیکه چقددازادی و. داره

    خودمودیدم تنها وهمسفرامودیدم دست دردست همسر

    ومن تنها

    اصلا احساس پوچی کردام

    وخودموحقیردیدم

    نت هم نبودکه بیام سایت

    خلاصه چندروززجراورداشتم

    وفهمیدم ودرک کردام حرف استادروکه همچی ازدرونه

    من توی یه بهشت بودم ولی داشتم می سوختم

    البته همشش خودخوری داشتم سعی دراروم کردن خودم داشتم ولی افرادخوبی روبرای هم سفری انتخاب نکرده بودم

    درواقه کسی راضی نبود اون دونفری که باعث حال خرابی من شدن بیان

    ولی من بخاطرحس ترحم اوردمشون

    وچنان پشت دستی خوردم

    که ازشمال پرت شدم به مرکزکشور

    وقتی راه افتادیم طرف خونه من بهترشدم وکنترل خودموبدست گرفتم

    وباچنتا درس اومدم خونه

    ونوشتم ونوشتم وهدایت شدم به این قسمت ازبههشت عباسمنش دست طلایی خدا

    وفهمیدم که من بایدخییلیً روی خودم کارکنم

    فهمیدم هنوزترحم می کنم

    هنوزعصبانی میشم وکنترل ندااارم!

    فهمیدم که عزت نفسم احتیاج به تقویت شدن داره

    چون خودمولحاظ نکردام

    وفقط فکرخوشحال کردن بقیه بودم

    مثل قبل

    الله اکبر

    امیدوارم که این سفرشمال برام یادگاربمونه اینجاهم نوشتم بلکه افاقه بشه

    برای فروزان خانم

    استادالهییی من بیام اونجا ودورتون بگردام

    الهییی هزاارسال شادوخوشتیب و والا مرتبه زندگی کنی

    باعث افتخارایل بختیاری هستی

    وقتی می گی کور وابیدوم

    اتیش می گیرم

    والبته خیلی حس خوبی میده که ازاین کلمات استفاده می کنی

    من برم

    دوباره میام خدمتتون عرض می کنم که فروخانم درکدامین خانه چه کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی مشکانی گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    باسلام خدمت استاد عباسمنش دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان من این کامنتی که مینویسم قبلا لبتاب نداشتم و ارزو میکردم که یه لب تاب بخرم واسه خودم و بااستفاده با دوره های شما استاد عزیز تنواستم بسلامتی این لب تاب نو بحرم وبیام داخل سایت و این کامنت بنویس خداراشکر گذارم که من دارم با شما پیش میریم

    من میخاستم بایک خانم که پیشم کار میکردن و باهم همکار بودیم ازدواج کنیم من از اول به موضوع خودم شک داشتم که واقعا ادم زندگی من هست ایا واقعا من خواستم از این جهان این شکل وقیافه واخلاق بود ولی احساساتم جلو تصمیم میگرفت ونمتونستم دقیق تصمیم بگیرم وداخلش شک داشتم که بلخره از خدا کمک حواستم وواقعا منو هدایت کرد به پیش مشاور وتنوستم تصمیم جدی زندگی ام بگیرم ولی از هم دیگه جدا شدن واقعا سخت بود ولی خدا شکر تصمیم درس گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 659 روز

    سلام سلاااام ،،

    اول از هر چیز باید بگم این پارادایس فوق العاده زیبا رو هر بار که میبینم بی نهایت لذت میبرم از این همه فراوانی و زیبایی و طبیعت بی نظیر و .. خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای این تجربه های دوست‌داشتنی که بهم عطا کرده ،،

    خیلی خیلی مسئله مهمی بیان کردن استاد عزیزم ،، واقعاً احساسات و هیجان مثل بی حسی موضعی مغذ عمل میکنه بلا استثنا باعث قفل کردن ذهن میشه حالا اگر منفی و بد هم باشه که کلا قدرت تخریب پیدا میکنه متأسفانه ،، ولی همین طور که استاد عزیزم گفتن چقدر عالی میشه بتونیم توی شرایط به ظاهر بد و ناجالب خودمون و از حس بد دور کنیم ، شکر گذاری نوشتن در تمام مراحل فراقت خیلی به این مسئله کمک میکنه انگار ی کمربند ایمنی میبندیم برای شرایط سخت انگار هر روز به خودمون یادآوری میکنیم که صاحب تمام این جهان ، انرژی خالق کل کائنات پیوسته جاری و ساری در وجود ما و جهان هستی جریان داره و پیوسته از ما محافظت میکنه ،، واقعاً باید هر لحظه خداوند رو صاحب تمام بندبند وجودمون بدونیم و همینطور صاحب تمام امور و تمام مال و دارایی ما ،، حس آرامش حس امنیت از قدرت بی نظیر پروردگار نشأت میگیره ،، سرچشمه امنیت تمام کائنات فقط در قدرت پروردگار و وصل شدن به جریان اوست ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که خداوند متعال این اجازه رو به ما داده تا خلق کنیم و انتخاب کنیم آرامش و رفاه و ثروت و سلامتی رو برای خودمون ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای قدرت درک و فهم و شعور که به تک تکمون عطا فرموده ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که قدرت پیشرفت و یادآوری قدرت و توانایی نامحدود روح مقدس ذات الهی وجودمون رو بهمون عطا فرموده تا جواب تمام سوالاتمون رو به یاد بیاریم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که مارا در مسیر تکامل به کمال و آگاهی قرار داده ،،

    موسیقی خوب گوش دادن ،،

    پیاده روی ،،

    باشگاه رفتن ،،

    ورزش کردن ،،

    دوش آب سرد ،،

    بازی کردن ،،

    دور شدن از مسئله که باعث ناراحتیت شده یا میشه ،،

    صحبت کردن با عزیزان ،،

    ملاقات کردن عزیزان ،،

    صحبت کردن با خداوند ،،

    دوستان عزیزم چند هفته ای میشه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم اینستاگرامم پاک کنم از گوشیم و شکر خدا بیشتر بیام از این سایت مقدس با نظرات بی نظیر شما عزیزانم لذت ببرم و اصلا نمیتونم بگم براتون که چه معجزه هایی برام رخ داده ،، بلا استثنا انگار ذات مقدس الهی تک تک مون داره با هم برقرار میکنیم ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکرت برای دوره مقدس قانون سلامتی و استاد خوشتیپ خودم ،، دمت گرم خدایی ،، با تشکر از زحمات استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    شاد و تندرست و ثروتمند باشید ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    غزاله ایمانی گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان فوق العاده ام

    من این فایل رو قبلاگوش داده بودم

    اما دیروز که به یک مسئله ای برخورد کرده بودم و تمام فکر و ذهنم رو درگیر کرده بود در رابطه با شغلم

    یک سری تصمیم ها گرفته بودم در ذهنم به خاطر ناراحت شدن از اون مسئله شب باوجود نت خیلی ضعیفی که داشتم باز گفتم نشانه امروز رو بزنم که این فایل فوق العاده رو آورد همین که عنوانش رو آورد گفتم جواب سوالم رو گرفتم همینه چرا من باید اینقدر ضعیف باشم از لحاظ احساسی که با اولین برخورد بد در محیط کار تصمیم به ترک اون کاربگیرم کاری که چند سال پیش هم یکی دوبار کردم و همون لحظه نتونستم احساسم رو کنترل کنم و از َشغلم بیرون اومدم این باعث شد با وجود اینکه من خیلی وقته کار میکنم پس اندازی نداشته باشم چون فورا سر ی مسئله من همون لحظه کاررو ترک میکردم،من تا دیروز به این قسمت سایت باور خاصی نداشتم اما الان ایمانم چند برابر شد که هرروز بیام نشانه ی خودم رو چک کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نرگس بِنساله گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    درود ب استاد عزیزم،

    بسیار سپاس گذارم از شما بابت شیر تمام

    آگاهی های ک بهش دست پیدا کردین

    استاد عزیزم خدارو شکر میکنم برای وجودتون ک پر از نور و رحمت هستین برامونمن بسیار خط فکریم و باورهام تغییر کرده

    واقعا پارادایم زدم و هر روز در حال پارادایمهای بیشتری هستم

    خیلی صبورتر شدم،خیلی افکارم قدرتمندتر شده،کلا آدم دیگه ای شدم، قبلنا از خدا طلب داشتم و میگفتم برای چی باید خدارو شکر کنم،با طعنه میگفتم نه تو رو خدا میخواست این چند امکانت جزئیم بهم نده،فلانی اینو داده،اون داره،من این کمبودها رو دادم،،من گه فرقم با اون چیه ک باید این همه سختی بکشم اما با شما من خیلی تغییرات کردم،احساساتمو یاد گرفت کنترل کنم،یاد گرفتم ک تصمیمات اشتباه کمتر بیرم زمانی ک دچار نوسانات احساسات هستم،یادگرفتم اجازه ندم حرفها و حرکت دیگران منو بهم بریزه چون اینو فهمیدم ک هرکسی بتونه منو بهم بریز یعنی از من قوی تره،یاد گرفتم هر روز ب عشق این سایت از خواب بیدار میشم،امروز صبح اومدم تو سایت دیدم زده در حال ب روز رسانی گفتم خدا کنه سریع آبدیت بشه ک برم ببینم چ خبره،دوساله ک فایلتونو از تلگرام و روبیکا دنبال میکنم ولی همیشه میگفتین سایتمون فوق العادس سایتمون بینظیره بچه ها کامنت میزاران،،،ولی انگار آماده ی دریافت چنین نعمت بزرگی نبودم،معتاد این سایت شدم و چ اعتیاد زیبایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1178 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    فایل زیبایی بود که من در آن نکات عالی و فوق العاده ای یاد گرفتم

    در این فایل یاد گرفتم که در وهله اول کنترل ذهن خودم را همیشه در دست باشه باشم

    درست است که این کار بسیار سخت است

    اما شدنی است

    به هر حال این را باید یاد بگیرم که در مواقعی که ناراحت هستم بتوانم با تمرکز کردن بر روی نکات مثبت

    با دیدن زیبایی ها

    با دیدن حال خوبی ها

    ذهن خودم را به ارامش دعوت کنم

    این را باید و باید همیشه سرلوحه زندگی خودم قرار بدهم

    این را باید همیشه بصورت عملی در زندگی خودم آنرا داشته باشم

    در مورد تصمیمات احساسی را واقعا باید بگویم که من خیلی از مواقع این کار را انجام داده ام

    زمان هایی که خیلی حالم خوب است شروع می کنم به بی رویه غذا خوردن و از اصول خودم دوری می کنم

    نکته دیگر این است که بعد از آن در عمل انجام شده قرار می گیرم و دیگر بعدش به خودم می گویم که پشیمانی دیگر چه سود دارد

    این بزرگترین درس و بزرگترین کاری است که من باید همیشه روی خودم کنترل داشته باشم

    البته ناگفته نماند که در زمان هایی هم که حالم خوب نیست هم باز همین منوال را ادامه می دهم و آن زمان من افکار بسیار بدی را دنبال می کنم

    آن زمان من خیلی خودم را خود خوری می کنم

    همه اینها برای من واقعا درس دارد و می توام به خودم قول بدهم که در زمان هایی که در اوج احساسات هستم چه خوب و چه بد دست به هیچ کاری نزنم و فقط و فقط خودم را آرام کنم

    فایل زیبایی بود که باید این مهارت و این قدرت را در خودم بالا ببرم

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسین رجبی گفته:
    مدت عضویت: 419 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش ودوستان عزیزم من امروز یک درسی ازدرس های استاد روتوزندگیم تجربه کردم قبلاهم فایل عواقب احساسی روگوش داده بودم وخیلی روی خودم کارکرده بودم اما همان طورکه استادعزیزگفتندماهرروز وهمیشه بایدروی خودمون کارکنیم امامن چندروز این قانون بسیار مهم روفراموش کردم وامروز نتیجه ازیادبردن قانون رویادگرفتم امروز من دریکی از سایت های بازی اینترنتی26میلیون بردم اما احساس طمع و بردزیادوبرعکس 3میلیون روازدست دادم وسریع اعصبانی شدم وناراحت شدم وسریع بیشتروبیشتر ازدست دادم بابت اون 3میلیون واین درحالی بودکه من فراموش کرده بودم که 26میلیون روبا3میلیون برده بودم خیلی روی خودم کارکرده بودم امابااین حال فراموش کردم که وقتی توبازی احساساتی شدم نبایدبازی روادامه بدم اما یک درس مهم یادگرفتم که برای به دست اوردن نتایج عالی بایدهروز روی خودم وباورهام کارکنم سپاسگزارم ازاین قانونی که یاد گرفتم چون باعث میشه دراینده چندصد میلیون پول وثروت وارامش به دست بیارم ویادبگیرم که احساساتم روکنترل کنم همنطور که استاد گفتن دوش اب سردبسیارقدرتمنداست برای کنترل احساسات ازخداوندخودم واستادبزرگوارسپاسگزارم موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امید فخارپور گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    به نام خداوند یکتا

    درودوقت بخیرخدمت استادعباس منش وخانم شایسته ودوستان عزیز

    خداوند راسپاس گذارهستم اینکه بنده روهدایت نمودتاباسایت استادعباس منش آشناشوم ومسیرزندگی ام راتغییر دهم وباآموزهای شما زندگی آرام وشادهمراه باسلامتی وثروت وموفقیت نسبت به گذشته ام داشته باشم

    استادعزیزبنده برای اولین بارکامنت میگذارم قبل ازاینکه دراین بخش شرکت کنم ذهنم بامقاومت زیادروبروبوداینکه مثل همیشه فایل رو دیدم ودیگه نیازنیست کامنت بگذارم این فایل خیلی وقته توسایت بارگذاری شده ونیازنیست کامنت بگذارم وهمچنین الان موضوعی یادم نمیاد باشه برای بعدهمین که درگیرنجواهای ذهنم بودم شخصی رودیدم که مربوط بودباسوال اول شمابعدمتوجه شدم خواست خداوندهست تامشارکت داشته باشم درکامنت هاوخداوندرا سپاس گذارهستم که بنده رومثل همیشه موردهدایت قرارنموده.

    استادعزیز درخصوص سوال اول شما بنده درحوزه فروش تلفن همراه ولوازم فعالیت دارم.بعدشخصی یه بار یک کارت حافظه ازبنده خریداری کرده بود بعدازمدت کوتاه سوخت بعد ایشون کارت حافظه تحویل بنده داد تا ارسال کنم برای گارانتی خب مثل همیشه شرایط گارانتی روبهشون گفتم اینکه یک هفته تایک ماه زمان میبره تاگارانتی کارت حافظه روتحویل بده و20تومان هزینه ارسال روداره خلاصه اینکه یک ماه زمان روبردتاتحویل دادن بعدبامشتری تماس گرفتم بیادکارت حافظه روتحویل بگیرن ایشون بعدسه روز ازتماس بنده اومدن برای تحویل کارت حافظه بعدگفت خیلی زمان برده این چه گارانتی هسته تازه 20تومان هزینه ارسال بایدپرداخت کنم دراین زمان یه مقداراحساسی عمل کردم وگفتم قبل ازخریدشماشرایط روگفتم زمان ارسال گارانتی هم مجددگفتم وشرایط گارانتی همینه حالا چراگلایه میکنی ایشون هم بازدرجواب بنده با لحنی تندترجواب دادتاجایی پیش رفت نزدیک بود برخوردفیزیکی کنیم باامدن دوستان این قائله ختم به خیرشد. استادعزیز به گفته شمااگر اون لحظه احساسی عمل نمیکردم این موضوع پیش نمیومد ومی توانستم بهتر عمل کنم وبگم حق باشماست چشم گفته شماروبه شرکت گارانتی اطلاع میدم.بازهم خداوندراسپاس گذارهستم که همچی ختم به خیرشد.

    درخصوص سوال دوم استادعزیز بنده برای همسرم یه جوجه طوطی عروس هلندی هدیه داده بودم کم کم با رسیدگی خودهمسرم بزرگ شده بود ودست آموزشده بود اسمش هم گذاشته بود پسته خودم وهمسرم خیلی این طوطی رو دوست داشتیم هرزمان واردمنزل میشدم پسته اگرتوقفس بوداینقدرصدامیزد تابیارمش روی دستم واگر آزادبود پروازمیکرد میومد روی دستم یه روز صبح میخواستم برم سرکار بعد خودم وهمسرم فراموش کردیم پسته تو قفس نیست همسرم درب منزل رو نبسته بود مشغول تمیزکردن کفش خودش شد منم تو راه پله بودم باهمسرم صحبت میکردم بعد پسته صدای منوشنید پرواز کرد بیاد رو دستم بعد دقیق متوجه نشدم از چی ترسید پنجره راه پله هم باز بود ازپنجره رفت بیرون دیگه نشد پیداش کنیم بعدخیلی ناراحت شدیم به همسرم فقط گفتم اخه چرا دربو نبستی بعد از این دیگه هیچی به ایشون نگفتم درصورتی خیلی عصبانی وناراحت بودم همش یه چی بهم میگفت همسرمو سرزنش کنم ولی جلوی خودموگرفتم وگفتم ایشون خودش بیشترازمن ناراحته بلاخره این پرنده ازخودش بوده واینکه ازروی قصد درب منزل رو بازنگذاشته یکی دوساعت ناراحت بودم بعد گفتم خداوندا سپاس گذارشما هستم حتما میبایست این پرنده ازپیش ما بره وگفتم خداوندا امیدوارم این پرنده هرجاهسته سلامت باشه به دست هر شخص دیگری رسیده حلالش باشه وامیدوارم بهتر ازما بهش رسیدگی کنه واینکه دل یه شخص دیگه که این پرنده به دستش رسیده وشاد شده وباعث خیر شده خداوندا ازشما سپاس گذارهستم وهمین که این آرزو رو کردم خیلی آرام شدم مجدد سپاس گذار خداوندهستم.

    فقط استاد عباس منش خیلی خوشحال هستم برای اولین بار درسایت زندگی سازمون کامنت گذاشتم ازخداوند سپاس گذار هستم وهمچنین سپاس گذارشما استاد عزیز وخانم شایسته هستم.

    آرزوسلامتی وزندگی سرشارازثروت وموفقیت وکنترل ذهن واحساس برای همه انسان ها راازخداوندیکتا درخواست میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 456 روز

    بنام خدای یکتا ️

    درود بر استاد عزیزم عباسمنش مهربان و بنده خوب خدا وهمسر همراهشون. بانوی عزیز

    استاد من این فایل تون رو در یکی از کانال ها دیدم

    اومدم اینجا پیداش کردم داخل سایت که تجربه و دیدگاهمون با شما به اشتراک بذارم که هم خودم هم شما و دوستان بازخوردها رو بگیریم و بدونیم که جهان قوانین خودش رو داره و جنس رود سوی جنس ، و ناظر جنس منظور رو مشخص می‌کنه و دنیا کسی و چیزی جز من نیست هر چه کنیم بخودمون میکنیم ارتعاش اساس سیستم جهانه

    استاد من یه بار از حرف کسی ناراحت شدم که انتقاد کرده بود چرا تو نمیری یه کاری کنی سرکار و… من اونموقع خیلی داغون بودم مریض بودم و همه جور مسئله داشتم و تمام زورمو هم البته زدم و البته فهمیدم که زور جواب نمیده

    استاد بقول شما که گفتید حالا که اینطور شد منم اینکار میکنم ، من هم با شدت عصبانیت دنبال کار گشتم و یکی دوتا پیداکردم ازشون بازدید کردم

    استاد چون با حس عصبانیت شروع کردم کارو نتیجه‌اش خیلی وحشتناک بود

    پام آسیب دید ، جنگ دعوا بین همکارا، صاحب کار بازی در می آورد و..

    البته خیلی چیزهای هم باعث رشدم شد

    یادگرفتم حقوق هم خوب بود اما

    امکان ادامه اون کار مقدور نبود و اومدم بیرون ازش

    و حتی برای گرفتن مدرک دانشگاهی هم همینطور مقاومت داشتم و کسی پاسخگو نبود امادش نکردن ،بی مسولیتی میکردم و من باید میرفتم شهرستان دانشگاه با هزار زحمت و…

    اما کم کم یادگرفتم از بزرگان مثل مولانا و از شماهم خیلی خیلی چیزها یادگرفتم عشقید شما که اتفاقات همسنگ ارتعاشات درونی ماست ، هرچقدر من درونم پاک تر وخالص تر باشه به همون میزان موارد خوب و خالص رو جذب میکنم

    راهکارم ؛دیگه اجازه میدم آگاهی حرف بزنه نه ذهن و احساسات ، مقاومت عجله و خواستن چسبیدن و… رو

    کنار گذاشتم اولش راحت نبود خیلی هم دردناک بود

    اما کم کم یادگرفتم

    راهکارم این بود که قوانین الهی رو بفهمم که صبر با خوشدلی آرزو رو میاره نه عجله

    که رهایی و حس نیاز نداشتن و گدای چیزی نبودن نعمت ها رو میاره

    که صبورتر باشم ، حلم داشته باشم ، فکر نکنم زندگیم به این مدرکه بنده چه بسا مدرک گرفتم چهارساله هنوزم هیچ کاری باهاش نکردم حرص خوردم بدنم فقط خراب کردم با حرص مقاومت و عصبانیت و..

    که فضای درونم رو باز کنم احساس انبساط رو تمرین کنم که حس کمال کنم

    این احساسات متعالی آرامم میکرد ، صبورتر و خردمندانه تر رفتار میکردم تصمیم می‌گرفتم و چون انرژی پاک و ارتعاش بالا تری در من ایجاد میشد نعمتها به سمتم می اومدن و اتفاقا همین مدرکم بطرز معجزه آسایی وقتی دیگه رهاکردم و گفتم دیگه نمی‌خوام یه شخصی پیدا شد که گفت فلانی هیچ سمت مهمی نداره توی دانشگاه اما کارهمه رو راه میندازه آدم خوبیه

    من شمارش گرفتم باورتون نمیشه بعد یکسال بهشون پیام دادم ک مسئله ام اینه ..و اون بنده خدا درعرض یک هفته همه کاراشو انجام دادم حتی گفت خودم میام شهرتون و براتون میارم دیگه کرونا بودو تردد غدقن شد در شهر و یکبار خودم رفتم تحویلش گرفتم اما اون دست خدا رو هم ندیدم قیافش اون ساعت دانشگاه نبود ولی تماس گرفتم و حسابی تشکر کردم ازش

    الآنم دوستدارم یه کار خیلی خوب راحت در مکان خوب و در آرامش که از پسش بخوبی بربیام داشته باشم صبر میکنم چندروزه ذهنم هی میگه برو من میگم آرام باش سارا همه چیز خودشون نمایان میشه خداروشکر و پیشاپیش سپاسگزار خدا هستم برای نعمتها و فرصت های رشد و شکوفایی که بهم عطا می‌کنه و برکت میده ممنونم از وجود تون ️

    صبر آرد آرزو را نه شتاب

    صبر کن الله علم با صواب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: