گفتگو با دوستان 8 | فقط اولین قدم را بردار - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-21 08:21:072024-04-19 06:54:18گفتگو با دوستان 8 | فقط اولین قدم را بردارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایتگر سلام بر استاد بزرگ عباس منش غزیز نمیدونم چطور ولی امروز هدایت شدم به این ویس فکر کنم 5بار گوش کردم ولی بازم سیر نمیشدم بخاطر اینکه سوال منصوره جان سوال من بود سوالی که هر روز هزار بار تو ذهنم مرور میشد وخداوند مرا به این سمت هدایت کرد من همیشه و همیشه و همیشه از بچگی دنبال این بودم موفق بشم بالا برم پیشرفت کنم ولی یه چی بود اونم اینکه خودم رو لایق نمیدونستم ومیگفتم نه فقط آدمای بهتر از من میتونن من که نمیتونم ولی بازم عاشق خواندن و نوشتن بودم ولی بدلیل عزت نفس به شدت پایین که داشتم واز نظر دیگران من بهترین بودم ولی از نظر خودم من باید رشد میکردم اما بخاطر اخلاق بد مادرم فقط دوست داشتم ازدواج کنم فرار کنم از خانه ی پدر ومن ازدواج کردم بلاخره در سن 24سالگی وچقدر بد که من ندانسته شرک میورزیدم و به شدت وابسته به شوهرم واسمش گذاشته بودم عشق که دروغی بوده وایشون رها انقدر رها بود ذهنش که این همه چسبندگی رو نمیتونست بپذیره و5سال از زندگیم گذشت اونم با چالشها که الان میدونم چه گذشته با اون همه شرک وترس که من از خانواده ی شوهرم داشتم چقدرم تازه خدا مهربان بوده منو به این مسیر کشونده در این بین یه پسر هم داشتم ،تا اینکه من با قانون جذب آشنا شدم اما خیلی جدی نمیگرفتم یه روز گوش کن 10روز بیخیال شو هر چی خدا منو هدایت میکرده من متوجه نمیشدم تا اینکه جهان چنان سیلی محکمی زد چنان سیلی محکمی بهم زد که تا ماهها فقط میگفتم چطور این سیلی انقدر محکم بود ولی من دوام آوردم منی که تمام دنیام یک نفر بود اونم شوهرم بهم خیانت کرد ومن چشمام از گریه نمیدید وحالم بد فقط دنبال مشاور ودعا نویس که نجات بدم خودم رو از این مخمصه ولی نه سیلی باید برای خوب شدن جاش از من تاوان میگرفت 2ماه دور خودم چرخیدم ولی به کسی چیزی نگفتم به شوهرم نگفتم چی دیدم وتو چه کردی با من بینوای به ظاهر عاشق اما وابسته ساعتها مینشستم با خدا حرف میزدم وگریه میکردم ومن هدایت شدم به سمت ویسهای یه استاد که تمام من شد اون ویسها وخداااا انقدر حالم وحسم رو خوب کرد بخدا انقدر حالم خوب شد دیگه برام مهم نبود چی میشه بی پول شدیم در مسیر شوهرم بیکار شد وتصادف کرد وچقدر هزینه ولی یه ایمانی وحس قشنگی من داشتم فقط با حس خوب مینشستم پای سجاده برای هر چالشی که پیش میومدبا خدا حرف میزدم وچه سریع اون موضوع حل میشد تنها یه چی منو جلو میبرد ایمان بخدا وهیچی دیگه تکونم نمیداد شوهرم دیر میومد یا زود برام جز عشق به اون چیزی مهم نبود بخشیده بودم با تغییر کم کم من شوهرم هم تغییر کرد دنیاش شدم ,انقدر دوستم داشت یادمه یکبار فشارم افتاد برای اینکه منو برسونه دکتر از سرکارش که نزدیک هم نبود 5دقیقه شد رسید منو با چنان عشقی میبرد دکتر اونجا خودش رو به آب و آتش زد که زودتر سرم وصل بشه زندگی بسیار زیبا که من فقط یک چیز میدیم خدا اونم برام تمام شرایط رو زیبا میکرد که اگه بخوام بنویسم چه اتفاقات قشنگ در بین مسیر رخ داد ساعتها باید بنویسم،تا اینکه رفتم دنبال جذب خانه وخرید خانه ومن تمرکزم رفت سمت واقعیت های دروغین جامعه باورهای بد وحال بد وحس بد بعد دوسال اومد سراغم وارامشم کم کم از بین رفت ومن 1سال سردرگم یک روز این پیج یک روز استاد خودم رو دنبال کنم ولی هیچ فایده نداشت حال خوب نمیومد البته بگم برای خونمون به صورت معجزه آسا با تمرینات که انجام دادم 400میلیون پول از جاهایی که گمان نمیکردم جذب کردم اما من دنبال آرامش اون موقع بودم که نبود تمام تلاشم میکردم ولی بر نمیگشت ،تا اینکه دوماه پیش تو یه جایی بهم گفتن برای در مسیر بودن از خدا هدایت بخوایین ومن روزانه مینشستم واز خدا هدایت میخواستم که هدایتم کن در مسیر خودت قرارم بده در حالی با استاد فقط از طریق کامنتها وچنتا ویس رایگان گوش میکردم ویرای هر سوالی میومدم کامنت دوستان میخوندم وحتی چند وقت پیش گفتم با آموزه های استاد میخوام پیش برم ولی در مسیر الهی نبودم وخداوند نمیدونم چطور منو به این مسیر به این سایت هدایت کرد ومن سوال هر روزم هر ساعتم این بود چیکار کنم به اون مرحله از زندگی با اون همه آرامش برسم ولی راه نیافتم آرامش پیدا کردم ولی اون رها بودن در مقابل الله هنوز نیست ومن با سوال منصوره جان به جواب خودم از سمت خدا وزبان استاد رسیدم وحق دونستم تشکر کنم از استاد که شبانه روز من 1ماه تمام هست شده استاد با تمام ویسهای رایگانشون وکامنت دوستان عزیزم که چقدر همه رو دوست دارم وعاشق این همه شادی تو این سایت هستم وبرم به خودم بارها و بارها وبارها بگم که چهها کردم که اون دوسال زیبا رو برای خودم خلق کردموالان هم میتوانم به بهترین شیوه زندگی کنم با عشق به خدا
سلام 🤗
گفتگوی استاد عزیز با دوستان عزیز
جالبترین نکته ای که توی این فایل توجه من رو به شدت به خودش جلب کرد این بود که استاد عزیز بدون سرمایه پا شده رفته آمریکا ! خییییلی برام عجیب بود که استاد تو آمریکا اصلا سرمایه هنگفت با خودش نبرده ، وای استاد خیلی جالبه کاش بیشتر در مورد اون موقعها برامون صحبت کنین. چقدر ایمان زیبایی و تسلط زیبایی بر قوانین! خیلی حس خوبی داره این درجه از ایمان و چقدر خوبه تا این حد آشنایی و اعتماد به قوانین.
داستان منصوره جان هم خیلی حالب هست که در سن ۲۱ سالگی انقدر خوب خودش رو به چالش تغییرات کشیده و با وجود عدم حمایت خانواده رفته توی دل این چالش زیبا.
خدایا واقعا آدم تو چالشها ودر دل تغییرات که خدا رو بیشتر وبهتر میشناسه و ایمانش رو به محک میگذاره و ارتقاش میده.
دقیقا همه چیز همون یک قانونه و شروع هر راهی همون قوانین ثابت قبلی رو میطلبه.
خدا ثابته ،قوانین ثابتن، چیزی که متغییره من هستم .
سلام حسین خان عزیز ، این بخش کلاب هاوس عالیه ، یعنی با شوق و ذوق فراوان هر روز این بخش رو گوش میدم و لذت میبرم و باورامو درستتر میکنم، میدونین این بخش به نظر من راه هموار کنه واسه بقیه بچه ها ، ما اینا رو گوش میدیم و باعث میشه راه میانبر رو برای رسیدن به خواسته هامون پیدا کنیم .
از تجربیات دوستان همفرکانسی عزیز استفاده میکنیم و هی به خودمون میگیم اگه این تونسته ، پس منم میتونم ، اگه این تو مدت دو سال تونسته روال عادی زندگیشو دگرگون کنه و به زندگی دلخواهش برسه منم میتونم ، اگه این با دست خالی خالی تونسته رویاشو محقق کنم پس منم میتونم و….
عالیه این بخش ، ممنونم ازتون و میخوام که این بخش رو گسترده ترش کنین چون همه واقعیات زندگی افراد عادی ایه که وقتی واقعا خواستن ، به نتیجه رسیدن و این میشه یه محرک قوی واسه بقیه افردای که تو مدار رسیدن به خواسته هاشونن.
ممنونم از شما حسین عزیز و مریم عزیز و بقیه فرشته های مهربونی که این سایت عالی رو ساماندهی میکنن.
سلام استاد عزیز
سلام خانم شایسته
سلام همراهان سایت استاد
چقدر عالی من امروز داشتم تمرینات جلسه دو دوره کشف قوانین زندگی رو انجام میدادم و هدایت شدم به این فایل
دقیقا این فایل در راستای آموزشهای استاد در دوره کشف زندگی هست،
بله اگه ما بیاد بیاریم که در گذشته چه موفقیت هایی داشتیم و بیاد بیاریم در آن زمان چه باورهایی داشتیم که منجر شده به این موفقیت ها و همون باورها رو در وجودمون نهادینه کنیم و حرکت کنیم و حرکت کنیم در راستای رسیدن به هدف، جهان هم به کمکمون میاد،
وقتی کائنات اراده ما رو ببینه هدایتمون میکنه و هدایت میشویم،
و قطعا به هدفمون خواهم رسید.
درس هایی که از این فایل گرفتم
این بود که
وقتی هدفی داریم
به دنبالش برسیم
با کوچک ترین قدم ها
خداوند یواش یواش به ما کمک میکنه
و مارو به هدفمون میرسونه
بابت نتایج کوچیک خوشحال بشیم بگیم من دارم در راستای هدفم حرکت میکنم
و تو خود پای در راه بنه خود راه بگویدت که چون باید کرد
و اینکه وقتی که می ایستی جهان هم با تو می ایسته
حرکت کنی جهان هم حرکت میکنه
خیلی راحت
یادمون بیاد چجوری قبلا موفقی شدیم
بازم میتونیم خوشحال پرقدرت تر و موق تر باشیم
دوست داشتنی تر
عاشق تر
زیبا تر
قوی تر
به خدا نزدیک تر
جهان هروز در حال گسترش
چقدر جالبه که منم بیستو سه سالمه
چقدر بامزه ای شما
اعتماد به نفس یک روند تکاملیه
یک روند پویاست
واقعا چقدر قشنگ داستان رو تعریف کرد
چقدر قانون یکسانه
وقتی که آدم حرکت میکنه
وقتی که باور داره حرکت میکنه
درهایی باز میشه که اصلا قبلش آدم نمیدونسته وجود داره
جقدر من دنبال مثلا فضایی بودم که بیشتر روی قوانین کار کنم بیشتر تنها باشم
و حالا این فضا برام فراهم شده
حرکت و ایمان پشت آن
من نمیدونم چطورخدا میدونه چطور
من سمت خودمو انجام میدم
خداوند هم سمت خودشو انجام میده
من حرکت میکنم و خداوند درهارو برام باز میکنه
وقتی میخوایم به فضای جدیدی وارد بشیم
باید بگیم که همونجور که قبلا خداون. بهم کمک کرد حالا هم میکنه خداوند که تغییر نکرده فقط شکل شرایط تغییر کرده
باید بکر کنیم به اون اتفاقات که چطور به اونجا رسیدیم و ازن داستان رو بارها و بارها و بارها و بارها بگیم و بنویسیم و و باخوردمون صحبت کنیم درموردش ویس ظبت کنیم نقاشی بکشیم
هرکاری که میتونه بیاد بیاره که تو یکبار از این مسیر رفتی و به نتیجه رسیدی همون مسیره همون باورها
همون شور وشوق
همون عزت نفس
همون خود باوری
رو باید تکرار کنیم
کسی اگر توی موردی موفق بشه میتونه توی حوزه دیگه ای هم موفق بشه
چون الگو هارو داره
و از چه مسیری حرکت کرده فقط ما یادمون میره
یا ممکنه تحت تاثیر عوامل بیرون قرار بگیریم
من باید بتونم خلق کنم
یه سری مسائل بود
همون روند رو میرم حل میشه
شورو شوق خیلی مهمه
اون حد از اشتیاق که باعث حرکت میشه
سلام استاد عزیزم مثل هفت قسمت گذشته دوباره چیزهای بیشتری یاد گرفتم باور های قوی تری در من رشد کرد و دارم هرلحظه به اون چیزی که میخوام نزدیک تر میشم اما استاد چیزی که هست شما فرمودین فردی که یبار به نتیجه رسیده تقریبا الگوی مسیر تو دستشه و بهتر میتونه دوباره تو ی حوزه دیگه موفق بشه نمیدونم بشه اسمشو گذاشت موفقیت ولی برای من خیلی مهم بود مسئله روابطم با خانوادم وعزت نفسم من از قعر و ته تو چهل روز تبدیل شدم به یه فرد سالم و پویا وفعال،هرروز سحر خیزم و با امید بیدار میشم از هر لحظه لذت میبرم خیلی از دوره ها شرکت کرده بودم تا بتونم تو لحظه حال باشم ولی خود بخود با فایل هاتون بخودم اومدم دیدم از افسردگی از ناامیدی از افکار مسموم از جنگ خودم با تک تک ادمای اطرافم از دروغگویی و و و … تبدیل شدم به کسی که داره با سرعت نور به خواسته هایی که از نظر بقیه غیر ممکنه نزدیک و نزدیک تر میشم واین برام خیلی موفقیت بزرگه این تغییر شخصیته این حال خوبم و این روابط و اهدافی که الان دارم منی که از این مسائل تو همین مدت کوتاه چهل روزه از وقتی که خواستم و هدایتم کرد و تونستم مصمم تر از همیشه پس از ماه ها بیام و رو خودم کار کنم به این حالتی که هرگز تبودم برسم میتونم این رو هم به خودم بگم که اگه تو این چیزا تونستم تو چهل روز تونستم اینقدر قوی بشم پس میتونم تو 70روز هم به پزشکی دانشگاه تهران برسم؟!چیزی که از نظر خوده سازمان سنجشم محاله اما من اینو عمیقا باور دارم سوالی که دارم اینه که میتونم همین دستاورد های چهل روزه ای که از روشی که با فایل ها بدست اوردم این رو یه موفقیت یا الگو تلقی کنم و با همون شور و شوق و تمرکز که روی شخصیتم کار کردم همزمان رو درسم کار کنم و به علاقه م برسم؟یا باید یه موفقیت بزرگ باشه؟هرچند که این ها دیگه برام بزرگ نیست و ذهنم قبول کرده که توانایی من بیشتره من 99درصد جلوی افکار و نجواهای ذهنی و حرف های اطرافیانم رو گرفتم و کاملا مراقب ورودی هام هستم و جالبه هرروز و هرروز نشانه های بیشتر رو دریافت میکنم چون با رسیدن به رشته مورد علاقه م کنارش مهاجرت به تهران هم که ذوقشو دارم اتفاق میفته تمام نشانه هارو دریافت میکنم
خدارو شکر
امروز شما فرمودین یه موفقیتی کسب کرده باشه بهتر میدونه چجوری باید تو حوزه دیگه هم نتایج فوق العاده بدست بیاره ینی من میتونم این رو موفقیت تلقی کنم و تو حوزه درسی هم همین قدر با سرعت پیشرفت کنم و موفق شم؟البته اینکه من میرسم شکی نیس این رو با سست باوری نمیپرسم منظورم اینه که دیگه برای این هدف پیش روم دنبال راه های عجیب غریب نگردم و همین روندو پیش رو بگیرم و همین قدر راحت و با سرعت پیش برم!!درسته این حرفم!!!؟
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این صحبت های استاد در این فایل دقیقا شرح حال من است
زمانی که باید تغییر می کردم
باید از کار قبلی خودم بیرون می آمدم
باید پیشرفت می کردم
اما ترس ها و مشکلاتی که در این راه داشتم
تمام ترمزهای ذهنی من همه و همه برای من سبب می شد که نتوانم قدم بردارم و به جلو بروم
یک بیت شعر از استاد عزیز برای من انگیزه شد
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
این شعر در من غوغایی کرد
سبب شد که قدم بردارم و به جلو بروم
هنوز ترس هایی داشتم
هنوز نگرانی هایی داشتم
اما این امید در ذهن خودم داشتم که من قدم بردارم او به من کمک خواهد کرد
همین امید و همین اطمینان سبب شد که من قدم اول را بردارم
کم کم باقی قدم ها یکی به یکی برای من پیدا شد و من را به جایی رساند که اکنون خودم برای خودم کار می کنم و این بزرگترین انگیزه برای من شد تا بتوانم در قدم های بعدی زندگی خودم موفق بشوم
حتی در مورد قانون سلامتی هم همین ترمزها و مشکلات داشتم
چجور غذا بخورم
چطور جلو بروم
چکار کنم
اما باز قدم اول را برداشتم و قدم به قدم فایل های استاد را جلو رفتم و در نهایت دیدم که چقدر این دوره آسان است و هیچ مشکلی که آنهمه در مورد آن فکر می کرد اصلا وجود نداشت و این سبب شد که باقی راه را به آسانی و راحتی جلو بروم و اکنون بهترین اندام و بهترین سبک زندگی و بهترین الگو برای ادامه موفقیت های خوب خودم پیدا کرده ام و به آن دست پیدا کردم
این موفقیت ها برای من الگویی شد تا بتوانم در دیگر موارد زندگی خودم از آنها کمک بگیرم
همانطور که قبلا موفق شده ام پس باز هم می توانم موفق بشوم
واقعا ممنون استاد عزیز هستم که اینگونه به راحتی و آسانی دستهای هدایتگر خدای مهربان برای ما در این جهان زیبا شده است
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام الله یکتا
سلام
داشتم میگفتم به خودم که خب چه کامنتی بنویسم؟ دو تا فایل قبلیم کامنتی نذاشتم ولی همون موقع به خودم گفتم مثل خیلی از فایلها که من اصلا تجربه ای درش نداشتم ولی شروع کردم به نوشتن، خداوند بر زبانم جاری شده و حرف هایی رو زده که نیاز بوده گفته بشه و دیگه تنبلی بسه، دو تا فایلو ننوشتی بسه دیگه.
الان مثال بچه ای اومد تو ذهنم که مدام مجبوره مدرسه اشو عوض کنه، مثل مایکی جان، هرطوری که در مدرسه اول رفتار کرده، دوست پیدا کرده، محبوب شده، شناخته شده، رفتار بچه ها رو فهمیده، در بقیه مدرسه ها هم باید به خودش بگه که مسیری که من تو اولین مدرسه رفتم تا دوست پیدا کنم، تا علایق بچه ها رو بشناسم، تا فضا دستم بیاد با معلم ها آشنا بشم، همون مسیرو اینجا هم باید اجرا کنم، مسیر که همونه، روند که همونه فقط مکانش عوض شده، من تجربه اش رو دارم پس تو هر مدرسه ای که برم میتونم همون مسیرو اجرا کنم و دوست پیدا کنم، صمیمی بشم، گرم بگیرم، آشنا بشم، محبوب بشم، ولی اولش خیلی تضاد داره!!
اول اینکه جای مدرسه ات مدام عوض میشه، فکر کن مدرسه ات هر روز بره حتی یه خیابون اونطرف تر😂 یه ذره طول میکشه تا به جاش عادت کنی، مسیر رسیدن به مدرسه عوض میشه، چیزهای تازه ای میبینی، قوانین مدرسه ات عوض میشه، شکل مدرسه ات عوض میشه، بچه ها عوض میشن، معلما عوض میشن، درسا عوض میشن، البته کسی که مدت زیادی اینجا مدرسه رفته باشه نه تنها هرجا خارج از کشور بره عقب نیست بلکه یه چند تا کلاس بالاتر هم محسوب میشه😂
دومین مدرسه رو با هر چی تضاده بهش عادت میکنی، اون مسیر تجربی رو که تو ذهنت بوده میری، دوست پیدا میکنی، محبوب میشی، تفریح میکنی با بچه ها، پروژه انجام میدی، بعد یه دفعه دو باره مجبور میشی مدرسه رو عوض کنی، حالا اینبار فرقش چیه؟ تو یه بار مهاجرت کردی، میدونی چه حسی داره، میدونی چه چیزهایی عوض میشه، میدونی چه چیزهایی جدید میشه و به خاطر اینکه علاه بر تجربه اولیه ات مسیر دوم رو هم تو کارنامه ات داری، بار سوم خیلی خیلی بهتر و سریعتر و راحت میتونی جا بیفتی، قوانینو زودتر یاد میگیری، راه ها رو سریعتر پیدا میکنی، بهتر با آدما آشنا میشی، درسارو بهتر میشناسی و هربار این مسیر تغییر رو که طی کنی، اول اینکه مدام برات راحت تر میشه، دوم اینکه یک عالمه دوست جدید داری، یه عالمه تجربه داری، یه عالمه شناخت داری، یه عالمه راه جدید بلدی، یه عالمه علم جدید بلدی، از همه مهمتر ایمان و شجاعتی داری که نه تنها از تغییر نمیترسی بلکه با کله میری سمتش، دیگه قوانینو میدونی، هرجا بری میدونی که یه سری قوانین جزئی رو اگر باشه باید به اونا اضافه کنی و خلاصه سرعت پیشرفت خیلی خیلی میره بالاتر،
الان میدونید داره چه اتفاقی میفته؟ داریم درسهایی رو یادمیگیریم، که وقتی در ادامه در کارمون بهترین ایران شدیم و خواستیم مهاجرت کنیم، بدونیم که راه موفق شدن اونجا چیه، خدا داره ما رو از قبلش محیا میکنه، داره از قبل راه رو بهمون میگه که اونجا هم که رفتی این مسیرو بایدبری و علاوه بر این داره بهمون میگه که چطور یادمون بیاد که این مسیرو بریم.
خدا داره الان بهمون میگه که حتی اگر اینجا میلیارد ها میلیارد ملک داشتی، هیچ کدومشونو نباید به خاطر اینکه سرمایه کنی ببری اونطرف، داره بهمون میگه که هیچ وقت چیزی رو برای حل کردن مسایلت جای دیگه نفروش، چون ما باید خلق کنیم، چون قدرت خلق کنندگی به ما داده که خلق کنیم، مگه فقط قدرت داده که تو کشور خودت خلق کنی؟ مگه تا از مرز رفتی اونطرف این قدرتو ازت میگیرن؟ حتی استاد هم به قدری پول برده بود که کمتر از یک ماه تموم شد، اما جالبش اینجاست که استاد چنان خلق کرد بعدش، چنان سیلی از ثروت و نعمت به زندگیش حتی در آمریکا دعوت کرد، که تو همون چند ماه اولیه زندگی در آمریکا، چیزهایی رو داشت که خود آمریکایی هایی که یک عمر اونجا بودن حتی خوابشم نمیدیدند، استادی که هیچی با خودش نبرده بود و آمریکایی هایی که زندگیشون اونجا بود، اینه ایمان، این باوره، این یعنی شور و شوق اولیه، همون عشقی که تو ایران اون همه نتیجه آورد، اونقدر قوی بود که اونجا هم موجب حرکت شد، ثروت خلق کرد، نعمت خلق کرد حتی بینهایت بیشتر و عظیمتر از وقتی که استاد ایران بود، چرا؟ چون استاد جان میدونست که باید اون مسیری که اون موفقیت ها رو براش بوجود آورد رو مدام به خودش یادآوری کنه که چطور از زیر صفر رسید به امپراتوری در ایران و میلیونها بار به خودش گفت که اگر اونجا تونستم اینجا هم میتونم، مسیر همونه فقط کشورش عوض شده تازه الان که دیگه اون اول نیست که، خیلی بزرگتر شدم، خیلی تجربه ام بالاتر رفته، خیلی مسیر درستو بیشتر میدونم کدومه، خیلی موفق ترم نسبت به اون اول که هیچی نمیدونستم پس الان خیلی راحت تر میتونم صعود کنم، خیلی راحت تر و سریعتر میرسم به قانون تصاعد و دوباره تکامل و تصاعد بعدی و همینطور بالاتر و بیشتر و بهتر،
خدایاشکرت
سپاسگزارم استاد جون که این همه ساعت میشینید و اینهمه آگاهی های بینظیر و خالص رو رقم میزنید با حوصله و عشق و بدون منت در اختیار ما قرار میدید. سپاسگزاری ما هرچقدر هم زیاد باشه نمیتونه حق کار شما رو ادا کنه.
عاشقتونم
دستتون در دست الله یکتا
به نام خدای مهربان 🌹♥️
سلام استاد عزیز و خانواده بینظیر ♥️♥️
خدایا شکرت بابت همه ی نعمتها و هدایتات،هدایتم کردی و توفیق دیدن این فایل بینظیررو دادی،، خدای بزرگ من، بازم یدونه دیگه از شاکاراتو برام رو کردی و نشونم دادی بدجور حواست بهم هست و چقققدددددرررررررر دوسم داری،
خدای بی نهایت بزرگگگگگگگ منننن،،من چطوری چه جمله ای رو داااااددد بزنم تا حس سپاسگزاریم از وجودم خالی شه یکم سبک شم یکم بتونم خودمو قانع کنم ذره ایی تونستم شکرگزار دریایی از محبتاتو بودم من چرا جمله ایی پیدا نمیکنم 😢😢😢 خدایاااااااااااااااااااا ممنونم ازت که اینقدر دوسم داری و همیشه حواست بهم هست،استاد عزیز ممنونم که دستی از دستان خدا شدین،قبطه میخورم به جایگاه تون استاد،واسطه و دستان خدا شدن برای بندگانی که خداوند نظر ویژه بهشون کرده و گذاشتشون تو جایگاه vlp واقعا خداوند این خانواده رو خیلی خیلی دوست داره،چه ایمان و اعتمادی داشتین و دارین به خدای بزرگ و چقدر عمل کردین به ایمانتون و ثابت قدم موندین و خودتون ثابت کردین به قوانین جهان هستی که لایق بهترینها هستین👏👏👏در بهترین لحظه یک فایل بینظیر دیگه استاد عزیز امروز ذهنم خیلی درگیر بود راستش داشت سر یک موضوعی منو سرکوب میکرد و هی میگفت،همین بود تغییر تغییر میکردی تو که هیچ تغییر نکردی،باز زمان از دست دادی،،باز در برخورد با چندتا مسله کوچیک سعید قبلی بودی که،کو دستاوردت،دیدی کمبود هست و تو چیزی تو چندت نیست،اون چندتا موفقیت هاتم شانسی بود،،تو سعید قبلی هستی و هیچ تغییری نکردی فقط ادا درآوردی و حرفهای قشنگ قشنگ زدی،با اینکه خیلی نسبت به قبل کنترل دهنمو دارم و اینو خودم مطمنم ولی امروز سر یک موضوع داشت باهام جنگ میکرد که شکستم بده و تمام دستاوردامو کمرنگ کنه،،استاد به لطف خدا هدایت شدم به سایت دیدم قسمت جدیدی از گفتگو با بچه هارو گذاشتین،و داستان منصوره خانم عزیز،،که بغض و اشکی که با لحظه به لحظه این فایل باهام بود،بغض و اشکی که هنگام نوشتن این حرفامم باهام هست استاد،،چقدر تحسین برانگیز بود این ذوق و شوق ،چقدر تحسین کردم عزت نفس این دختررو👏👏👏،نجواهای ذهنم خاااامموووششش،
آره من با همچین خدایی طرف هستم ذهن چموش من با این خدایی که به وقتش چنان همه چی رو قشنگ کنار هم قرار میده و منو به اهدافم میرسونه که مات مبهوت بمونن همه،تو لحظه آیی که ناامیدی سراسر منصوره رو فرا گرفته بود خدا چطور این دختر رو تو مسیر خودش حفظش کرد و دری براش باز کرد الله اکبر الله اکبر،چقدر عالی به اهدافش رسوندش،جوریکه درآمدش از پدر بیشتر شد،،استاد عزیز من تک تک قسمت های گفتگو شما با دوستان دیدم،چه درس هایی که برام داشتن چه قوت قلب هایی که در برابر نجواها برای من بودن در این مسیر،با داستانهاشون و نتایجشون ذوق کردم،تحسینشون کردم و بغض و اشکهایی که با شما ریختم،،احساساتم قابل وصف نیست استاد،خیلی خوشحالم که تو این مسیرم،من شاید تو این مسیر پاهام بلغزه یجاهایی از مسیر خارج بشم ولی خوشحالم و مطمنم سریع خدا دستمو میگیره میاره تو مسیر من با تمام وجودم از خدا خواستم منو حفظم کنه در این مسیر و خدا با تمام لطفش تا الان اجابتم کرده و مطمنم ازین به بعدم اجابتم میکنه،خوشحالم نشانه ها و هدایت های خداوند رو بهتر از قبل میبینم و درک میکنم،من اینجا ارامشی دارم که حاضر نیستم با چیزی عوضش کنم،این مسیر پر از عشقه،منم تا الان کلی دستاورد داشتم که بینظیر بودن،حالا این ذهن چموش تا ی روزنه گیرش میاد میخاد از همون جا بهم ضربه بزنه،،خداروشکر هر وقت خواست چموش بشه خداجون با دستانی چون استاد عباسمنش تو نطفه خفه ش کرد😊استاد عزیز یک وایت برد برا خونه گرفتم و بسیار بزرگ دونه به دونه از اهداف سال 1400 خودمو نوشتم،و چنان برا رسیدنشون ذوق و شوق دارم که نگو، در ضمن ذوق و شوق و عزت نفس منصوره عزیز هم الگوی خوبی شد برام 😊💪اسم سال 1400 سال افرینش و سپاسگزاری واقعی گذاشتم برا خودم،به لطف خدا بزرگ و آموزه های استاد میرم برای آفرینش ی زندگی در حد استاندارد های دلخواه خودم،در مسیر شکرگزاری و سپاسگزاری واقعی از یگانه الله بزرگ،،
استاد عزیز ممنونم که دستی از دستان خدا شدین،
خدایااااااااا شکرتتتتتتتتتتتت 😊🙏♥️
و یه چیز عالی جهت یادآوری به خودم، بلطف خدا همراهم دارم و اون هم،یه دونه ساعت مچی گرانبهاست که همیشه دستمه و همیشه یادآور اینه که نداااا ،اگه تونستی با استفاده از قدرت ذهنت،ساعتی که می خواستی رو در عرض ۲ هفته خلق کنی و بوجود بیاری به یاری خدا، پس بقیه چیزها رو هم می تونی ، شک نکن
و تو این مدت با تمام وجودم متوجه شدم که هرچی بخوام رو می تونم خلق کنم و اون چه که برام شکل فیزیکی نمی گیره و به قول معروف برآورده نمیشه،بخاطر ترس ها و ترمزهاییه که خودم در ذهنم دارم…
و متوجه شدم که این ذهنه منه که یه چیز رو کوچیک و بزرگ میکنه و برای خدا و کائنات بزرگ و کوچیک معنایی نداره و همه چی شدنیه👌
و یه باور عمیق رو هم در خودم نهادینه کردم و هر روز دارم روش کار می کنم اینکه :
” خدا برطبق باورهای ما، و میزان ایمان ما برای ما کار انجام میده ” پس چرا من بلطف و یاری خدا چنان درجه ای از ایمان و باور و درخودم نسازم که قوی،عالی و ۱۰۰ درصدی باشه انشالله که بتونم کن فیکون بکنم والبته که دارم روند تدریجی بودن و تکاملی بودنش رو در خودم میبینم و هر روز داره درجه ایمان و توکلم با اتفاقات و معجزاتی که خدا در زندگیم رقم میزنه،شکرخدا هی میره بالا و بالاتر…
و شکرخدا بابت این زندگی زیبا ،این دنیای زیبا ،این دیدگاههای زیبا… و بابت همه چی….🙏