گفتگو با دوستان 8 | فقط اولین قدم را بردار - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-21 08:21:072024-04-19 06:54:18گفتگو با دوستان 8 | فقط اولین قدم را بردارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد جانم و مریم نازنینم
استاد این چندمین باره دارم فایل گوش میدم و همیشه توی بهترین زمان گوشش میکنم قصه منصوره عزیز من یاد جریان خودم انداخت که دوست دارم بنویسم شاید قبلا نوشتم نمیدونم ولی حسم گفت اینجا بگو
استاد من تقریبا یک سال از فارغ التحصیلی از رشته معماریم گذشته بود و به طور هدایتی پدر من که اصلا قبول نداشت کار کردن من و بهش میگفتی یه ن محکم میگفت خودش پیشنهاد کار داد استاد این حرف درمن طوفانی به پا کرد که باید کار کنم اول میخواستم برم فروشندگی هایپر بشم بعد مغازه و … تا خدا گفت یک ماه مراقبه کن و هیچی نگو از همه دوستام و خانوادم فاصله گرفتم و همش روی خودم کار میکردم استاد اولای خرداد نمیدونم چطوری هدایت شدم برم دنبال کار توی مغازه دکوراسیون داخلی و اینجا بگم من عشق طراحی داخلی و دکوراسیون هستم استاد منی که هیچی بلد نبودم از دکوراسیون حتی هیچ نرم افزاری بلد نبودم همش نجوا میومد که هیچکس بهت کار نمیده اصلا با چه رویی میخوای بری و … با هزار یک ترس استرس شدید بلند شدم همش نجوا میومد که بابات قبول نکنه چی گفتم فرار میکنم از خونه بزنه تو گوشم هرکار میخواد کنه کنه من میرم برامم هیچی مهم نیست استاد رفتم و روز اول یه ن محکم شندیم و کلی نا امید برگشتم خونه ولی انقدر ایمان داشتم قرار کار کنم که رفتم موهام کوتاه کردم که سریع حمام کنم و ناخونام کاشت بود دراوردم گفتم وقت ترمیم ندارم و این زمانی بود که هیچ اتفاقی نیوفتاده یود استاد چند روز بعدش یا یک هفته بعد دوباره رفتم استاد اولین جا گفت بیا و کار شروع کن دومین جا که هدایت یود واقعا رفتم خیلی خوشم امد و خیلی جدی و محکم گفتم من هیچی بلد نیستم ولی خیلی علاقه دارم و یاد میگریم استاد گفت باشه و با پدرم صحبت کردم در ناباوری خیلی راحت بدون هیچ حرفی گفت باشه و من رفتم سر این کار استاد انقدر ادمهای خوبی بودن که حد نداره بعد از یک ماه کار اموزی تمام مغازه دست خودم بود و هیچ کس بالا سرم نبود هیچ وقت هیچ کس نیومد بگه پول چقدر بالا پایین شده یا نشده
و استاد من ۴ ماه تمام مغازه گردوندم که توی ۲۴ سال زندگیم تجربه نداشتم و اصلا تجربع کار کردن اونم بازار نداشتم من و شدم یه دختر خیلی قوی محکم تمام محل اقا بودن و من تنها دختر اولش ترس استرس بود ولی انقدر عالی از پس همه کاری برامدم استاد که حد نداره استاد مغاره ما جمع شد و رفت یه مکان دیگه و چون خیلی رفت امدش سخت بود و البته با این تجربه فهمیدم که دوست دارم کار بهتری داشته باشم نرفتم انقدر ریسم خواهش کرد گفتم ن و جالب تر کسی که جای ما امد توی مغازه ما من فقط یک بار دیده بود استاد بام تماس گرفت گفت میای مغازه منم اداره کنی تنهایی گفتم ن گفت من تعریفت خیلی شنیدم و بهت اطمینان دارم و خیلی جالب بود یک نفر من یک بار دیده مغازع زندگیش میخواست بسپاره دست من ک استاد اینا همش برای من درسه که یک بار شد دوباره میشه خدای من همون خداست میتونه دوباره هدایت کنه الان توی گیجی هستم چون شرایط زندگیم تغیر کرده و جدید شده ولی میدونم محکم تر قبل پا میشم میرم جلد و زندگی جدید دوباره ای برای خودم درست میکنم من تواتایی دارم چدن یک باز تونستم
به نام خدای هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیزم که هر روز داره با فایل هایی که میذاره ما رو شگفت زده میکنه.
امروز صبح توی محیط کار بودم یه حسی بهم گفت برو گوشیت رو بردار و اینترنتش رو روشن کن اصلا هم نمیدونم چرا اینکار رو کردم چون اصلا نمیخواستم چیزی رو تو اینترنت چک کنم و یا کاری انجام بدم به محض اینکه نتم روشن کردم دیدم استاد فایل جدید گذاشته .جدیدا اینجوری شدم تا میبینم استاد فایل جدید گذاشته خیلی با هیجان میرم سریع بهش گوش میدم.
وای خدای من فایل پلی شد از همون دقیقه های اول و صبحتهای منصوره جان چقدر من رو تحت تاثیر قرار داد انگار داشت با من صحبت میکرد و راه رو به من نشون میداد این فایل واسه من یه نشونه بود. این روزها در مورد کار و تایم کاریم خیلی به تضاد برخوردم یعنی زمان استراحتم کم شده وقت نمیکنم حتی همون ورزشی که قبلا انجام میدادم رو انجام بدم. تا اینکه دیشب با خودم فکر کردم دیدم این یه تضاده یعنی خدا داره بهم میگه این راه درست نیست تو باید از زندگیت از بودن کنار همسرت لذت ببری. دیروز تو یکی از فایلهای گفتگو با دوستان استاد گفت که تا ضربه های جهان محکمتر نشده باید تغییر کنیم من از دیروز صبح داشتم بهش فکر میکردم تا دیشب دیدم این شرایط الان من یه ضربه از جهانه تا شرایط بدتر نشده باید تغییر کنم تا این تضاد خیلی زندگیم رو تحت تاثیر قرار نداده باید تغییر کنم. اینم بگم که زندگی ما رو هر کی میبینه خیلی ایده آل به نظر میرسه به قول اون دوست همفرکانسی عزیز(آقایی که از تبریز به تهران مهاجرت کردن) زندگی ما خیلی خانواده پسنده.
اون جمله استاد که گفتن اگه زنده هستی میتونی شرایط رو عوض کنی واقعا منو تحت تاثیر قرار داد.
استاد جونم وقتی که امروز گفتین باید به خودتون یادآوری کنین که از صفر رسیدین به این نقطه و همون مسیر و همون باور میتونه به شما کمک کنه به موفقیت های دیگه هم برسین واقعا اون شور و شوق و هیجان رو در دل من زنده کرد.
من میخوام این روزها فقط کارم این باشه که بشینم به موفقیتهایی که تا حالا بدست اوردم فکر کنم و این ذهن منطقی ام رو قانع کنم و براش الگو بیارم که همونجوری که دفعات قبل هدایت شدم به مسیر ها یا ادم هایی که اصلا نمیدونستم وجود داره الان هم میشخ وهی نگه چطوری میخوای یه کار جدید شروع کنی؟ تو که ایده نداری؟ ولی من میدونم که خدا من رو هدایت میکنه به شغل مورد علاقم چون امروز نشستم راجع به اینکه دوست دارم شغل مورد علاقم چه ویژگی هایی داشته باشه نوشتم و مطمئنم که بهش میرسم چون هر وقت با این شور و اشتیاق رفتم توی نوت گوشیم یادداشت نوشتم بعد از چند وقت رفتم نگا کردم متحیر شدم چون به همشون رسیدم( اینم الان واسه ذهن منطقیم نوشتم چون داشت میگفت چطوری بهش میرسی؟؟ این مثال قبلی رو واسش اوردم که بهم کاری نداشته باشه☺☺☺☺) یعنی این ذهن هر لحظه داره کار خودش رو میکنه به قول استاد که میگن ذهن مدام داره کار خودش رو میکنه و افکار منفی تولید میکنه و ما باید باورهای درست براش جایگزین کنیم.
استاد جونم خیلی خیلی ممنون واقعا این روزا کاملا دارم احساس میکنم که دارم تغییر میکنم.
یه حس خیلی قوی گفت که بیام کامت بنویسم چون من تو این زمینه خیلی تنبلم😔😔😔
به نام الله یکتا
ی فایل جذاب دیگه دقیقا وقتی که چند روز بود از خدا خواسته بودم که منو تو کسب و کار و درامدم ی مرحله ببر بالاتر به درامد بیشتر برسم
من ی زمانی تصمیم گرفتم کار کنم ی دختر 22 ساله بودم دقیقا مثل منصوره جون هم درس خوندم هم کار کردم اصلنم برام مهم نبود بقیه چی میگن فقط میخواستم مستقل باشم و روی پای خودم وایسم رفتم شروع به کار کردم بعدش اونجا به تضاد خوردم اومدم بیرون
کار بعدیو شروع کردم رفتم برای مصاحبه توی نیم ساعت تو اون مصاحبه قبول شدم
والان من این مسیرو یادم رفته بود منی که تو اون شرایط تونستم روی پای خودم وایسم
و الان دوست دارم کسب و کار شخصی خودمو راه بندازم انبار داشته باشم پیج اینستا ، سایت من به یک مجموعه فکر میکنم و رویای منه اینکار چیزیه که باهاش خوشحالم
دقیقا توی همین چند روزی که تصمیم گرفتم انبار خودمو داشته باشم هدایت شدم به این فایل
والان تو نقطه ای ام که واقعا دستم خالیه و هیچ سرمایه ای ندارم ولی فقط میخوام شروع کنم
و به خودم تعهد دادم که تا یکسال آینده انبار خودمو داشته باشم
استاد عاشقتونم
سلام بر استاد عزیز و مریم بانو و دوستان
منصوره عزیز همشهری جونم وای اینی که گفتی وقتی اومدی ایتالیا، دچار شک شدی، برا منم همین اتفاق افتاد من حدود ٣-۴ ماه اومدم امریکا و وارد دانشگاه که شدم با اینکه کلاس ها انلاین ولی با چن تا از بچه های امریکایی صحبت می کنم و کارهای گروه انجام میدم می گم من کجا و اینا کجا. واقعا از لحاظ علمی خیلی خیلی بالاترن. ولی بعد به خودم می گم برا فوق هم تو تجربه اینطوری داشتی و اولش هیچی نمی دونستی ولی رزومه فوق لیسانس من با لطف خدا مثه رزومه دکترا بود. اون خدا حتما در این مرحله از زندگی کمکم می کنه مثه فوق لیسانسم و رزومه درخشانی برام به وجود میاره و تمام برنامه نویسی ها به راحتی مطمینم یاد می گیرم. (چن وقت هست که دلم می خواد مثه مارک زاکربرگ یا بیل گیتس بشم، مرتب مصاحبه هاشون گوش میدم.)مطمینم خدا کمکم می کنه. به قول استاد موفقیتهای قبلی فانوس راه برای موفقیت های آینده امه. دوستتون دارم
سلام به همه دوستای عزیزم و استاد جونم و مریم گلم 😍😍😍😍
من الان فایل گفت و گوی استاد با دوستان رو شنیدم استاد با منصوره عزیز صحبت کردن و چقدر گفت و گوی عالی بود
صحبت هاش برام نشونه بود چون من به محض بیدار شدنم از خدا خواستم بهم نشونه بده و وقتی به تلگرام سر زدم دیدم بله اخ جون فایل جدید اومده🤩🤩🤩🤩
و سریع اومدم که گوش بدم
چقدر صحبت های عالی و بی نظیری بود
خیلی تو فکر منو برد منو یاد موفقیت های که در گذشته داشتم انداخت بهم یاداوری کرد اره تو همون زهرای که توی کارشناسی ارشد یه رشته ای رو امتحان دادی که رشته خودت نبود و کلا یه دنیای متفاوت بود از اونچه که تا اون موقع خونده بودی
جالبه هرکی میشندی فقط می گفت محاله اصلا تو قبول بشی ولی امروز وقتی فکر کردم که چرا من تو اون رشته رتبه تک رقمی اوردم به حرفای امروز استاد که به منصوره عزیز گفت رسیدم
من یه سال تمرکزی اون رشته رو خوندم بدون اینکه حرف هیچ کس رو بشنوم بدون اینکه به محیط اطرافم توجهی داشته باشم و مهمتر از همه با شور و شوق که در وجودم بیداد میکرد شب و روز نمی شناختم برای یک سال دیگه که قرار بود کنکور بدم
👌👌
عالی پیش می رفتم شبها تا دیر وقت بیدار میموندم و با نور یه چراغ کوچیک درس می خوندم
ولی مهم نبود شرایط
و جالب اینه که تو اون یک سال اصلا قبول شدن و نشدن برام مهم نبود چون اصلا به اونجای قضیه فکر نمی کردم
و به همین خاطر ارامش خوبی داشتم
و فقط پیش می رفتم و روز امتحان فرارسید و من بعد از حلسه کنکور کاملا احساس می کردم که قبولم و اینکه چقدر زاحت بود امتحانش
و وقتی نتایج اومدم من رتبه 9 شده بودم و فقط دانشگاه هنر اصفهان رشته منو در حد 13 نفر می خواست و در عین ناباوری همه من قبول شدم تو اون رشته 🌷🌷🌷
دلایل موفقیت خودمو اینا می دونم :
– من با اینکه هیچ پیش زمینه ای تو اون رشته نداشتم رفتم دنبال منابع اون رشته رفتم دانشگاه تهران و با اساتید اون رشته صحبت کردم البته اونا جوری برخورد کردن که تو که می خوای از یه رشته دیگه بیای تو این رشته قبول نمی شی بهتر نخونی
– به خاطر خواستن شدید من شرایط جوری که من هدایت شدم به ادم هایی که همه جوره منو کمک و راهنمایی کردن (یه هدفی رو با تمام وجودت بخواه تو پای در راه بنه و هیچ مپرس )
– تو یک سالی که خوندم تنها ورودی که به مغزم دادم درسهای بود که می خوندم و حرف هیچ کس رو نمی شنیدم
– مهمترین عامل که خیلی کلیدی بود شور و شوق من بود که بیداد میکرد و ولعی که داشتم برای خوندن اون کتابها
– تصویری که تو ذهنم ساخته بودم و خودمو تو دانشگاه هنر میدیدم
تمام این عوامل در کنار هم منو موفق کرد اون روزا اینارو نمی دونستم ولی الان وقتی حرفای استاد رو که به منصوره جان زد شنیدم و تحلیل کردم دیدم اره مسیر موفقیت یکسانه فقط ادم هاش با هم فرق دارن
من همون ادمی هستم که موفقیت به این بزرگی رو بدست اورد پس دوباره اون مسیر رو میرم و به دست میارم خواسته هامو
فقط نباید این موفقیتها رو فراموش کنم و باید مرتب به خودم یاداوری کنم
خدایا شکرت به خاطر اگاهی و هدایتی که امروز شامل حالم شد خدایاشکرت به خاطر وجود استاد و دوستای خوبی که در مورد خودشون میان حرف میزنن
عاشقتونم با تمام وجودم ❤️❤️❤️
خداجونم
عشقم
نفسم
یارم
راهنمام
سلااااااام
دورت بگردم
سلام استاد عزیزم مریم جانم
خدارو شکر بابت وجود پرمهرتون
سلام به همه دوستان هم مسیر
مدت زیادی نیس که عضو سایت شدم
و آشنایی با سایت شما بزرگترین اتفاق سال 1402 بود برا من
و خوشحالم ازین بابت
چن وقته با همه فایلها و همه کامنتها اشک میریزم
خوشحالم برا حال خوبتون و دستاوردهاتون بهتون تبریک میگم
از همتون دارم یاد میگیرم
از طناز عزیز که چقدر براش ذوق کردم که توی سن کم به این همه آگاهی رسیده
از سپیده عزیز چقدر زیبا میگفت راجع به ایمان و عمل به الهاماتی که دریافت میکنیم
از همه دوستان
از منصوره عزیز که با وجود اینکه سرمایه ای نداشته ولی با عشق و اشتیاق ادامه داده
امشب فهمیدم
بعد جداییم داغون شدم و هیچ قدمی برنداشتم و با اینکه هزار تا چک و لقد خوردم بازم سرجام موندم
همش خودمو سرزنش کردم
خودمو مقایسه کردم
همه رو مقصر میدونستم بغیر از خودم
ولی دیگه می خوام تغییر کنم
خسته شدم از این دور تکراری
و از خدا خواستم هدایتم کنه
شنیدن فایل ها و دیدن تصاویر زیبای پارادایس
تمام دلخوشی اینروزای منه
خداروشکر که متوجه شدم خدای من و خدای ابراهیم یکیه و همنطور که ابراهیم و مریم و محمد ……هدایت کرد
منم هدایت میکنه
خدایا شکرت که هرروز باورهای نادرستم و میشناسم و دارم تمرین میکنم برا تغییرشون
خدایا شکرت
بنام خدا سلام استاد جان،ودوستان عزیزم چقدر لذت بردم از صحبتهای بی نظیر منصوره عزیز،که حرفاش پرازامید بود وصحبتهای بعدی استاد که گفت به خودت مدام یاد آوری کن که تو همونی بودی که فلان جا تونستی فلان حرکت بزنی توهمونی درسته شرایطط تغییر کرده بعضی وقتها لازمه هدفها انقدر بزرگه که بهای بیشتری میخاد ،میخام بگم وقتی مستقل بودی ومجرد رو خودت حساب کردی موفق بودی گاهی ما خانومها وقتی ازدواج میکنیم یکم توانایی هامون تحت تاثیر رفتار همسرمون قرار میگیره من برای بار دوم با کنترل ذهن به حرفهای منصوره گوش دادم دیدم من هم یک زن مستقلی بودم که قبلا ازکرج بدون یک ریال پول مهاجرت کردم به قزوین اونجا کار میکردم وزندگی میکردم بااینکه ماشین نداشتم رفتم کلاس اموزش رانندگی وثبت نام کردم حس وحالم عالی بود،ولی خب وقتی ازدواج کردم تا الان که کلی توانایی داشتم حس کردم تودرگیری های زندگی گم شدم خودمو وقف مشکلات فرددیگری کردم که حس کردم به من نیازداره وقتی باراول فایلتو گوش کردم ذهنم مدام میگفت همه موفقن جز تو،من باکنترل ذهن شروع کردم نوشتن کامنت چون کامنت نوشتن خودش کنترل ذهن ،ودوباره شروع کردم به نوشتن اینهمه چیز توذهنم بازشد ،منصوره جان نقطه امن خودتو مثل گذشته رهاکن ،برو جلو من الان تمرکزمو گذاشتم روی خودم همرو حذف کردم تا نشتی انرژی نداشته باشم ،این اتفاق برای همه خانومها پیش میاد چون ازاول توذهن ما فرو کردن که زن بشینه باباش ودراینده شوهرش تامینش کنه من تا چهل سالگی بااین باور محدود کننده بودم والان استارت زدم با کارکرد دوازده قدم میخام مستقل باشم همیشه این ارزو رو داشتم بعد به خودم میگفتم چه جوری اخه؟الان میگم من فقط باید روی باورام کارکنم ،واز پیام هدایت پیروی کنم امروز برای کوچکترین مساله توزندگیم ازخدا کمک میخام فقط ،سپردن تسلیم شدن حس خوب داشتن ،شکرگذاری کردن ،همه کارهایی که من باید انجام بدم وادامه شو خدا میدونه فقط،ممنونم استاد عزیزم بابت همه چی اینجا با افراد موفقی اشنا میشم چیزی که همیشه دوست داشتم اتفاق بیفته ،ورد پای ادمهای خوب وهم فرکانس توزندگیم بازشده خداروشکر،
با سلام و عرض ادب
خدمت شما استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز
و تمامی دوستان هم فرکانسی خانواده صمیمی عباس منش
چون موضوع بحث این سری گفتگو با استاد در مورد تغییر و لحظه تغییر کردن است دوست داشتم در این مورد مطالبی رو با شما دوستان به اشتراک بگذارم که به خود من خیلی توو تغییر زندگی کمک کرده برای تغییر زندگی
من خودم از اون دسته از کسانی هستم که الارقم تلاش های زیاد در زندگی و حتی اعتماد به نفس بالا و در برخی زمینه ها باور های درست و علاقه به تغییر زندگی ، بخاطر بی ایمانی به خداوند به مرحله ای رسیدم که کارم از تذکر و چکش زدن و این حرفها گذشت و تا مرحله ای در زندگی پیش رفتم که حتی اون سنگ چند تنی هم برای من تاثیری نداشت و جهان من رو تا جایی پیش برد که به واقع میتونم بگم خاک شدن که هیچ من به زیر خاک و ریز گرد تبدیل شدم و واقعا چیزی از من به عنوان یک انسان باقی نمانده بود و یک مرده متحرک به تمام معنا شده بودم
که البته الان خدا رو شکر میکنم که و الان همه این اتفاقات رو لطف خدا میدونم چون همان زمان که من رو با خاک یکی کرده بود و داشت به درخواست من برای تغییر پاسخ میداد و من و تمام باور ها و گذشته ام باید با خاک یکی میشدیم تا از نو و با بنیانی درست بنا شویم .
اینها رو گفتم که به اینجا برسم :
البته به نظر من ، به نظر شخصی که این مسیر رو طی کرده و تمام طعم این مسیر رو تا به امروز چشیده عرض میکنم که شاید بهتر باشه تمام کسانی که میل به این تغییر رو در زندگی احساس میکنند یکبار برای همیشه با خاک یکی شوند تا از نو بنا شوند
شاید مسیر کمی طولانی تر و سخت تر باشد اما لذت بخش تر ، سالم تر و قطعا مسیری مطمئن تر و ایمن تری خواهد بود .
براتون یک مثال میزنم :
خانه ای را در نظر بگیرید که بسیار قدیمی و فرسوده شده است ، هرچقدر که این خانه در زمان خودش عالی بوده باشد، از پی و دیوار ها و سقف گرفته تا سایر موارد همه از دست رفته و بلا استفاده است و هر لحظه امکان تخریب و خاک شدن را دارد .
حتی اگر این خانه قابلیت بازسازی و مرمت را داشته باشه بعد از بازسازی هم از همان پی و همان دیوار و همان سقف را دارد و فقط ظاهرش عوض شده است
اما اگر همین خانه تخریب شود و با خاک یکی شود و هیچ اثری از آن نباشد و اینبار با به روز ترین متد مهندسی و با بهترین متریال ها و تکنولوژی ها از نو بنا شود
شاید این روند هزینه بیشتر و زمان بیشتری نیاز داشته باشد اما نتیجه هزاران برابر عالی تر از قبل خواهد بود و در آخر ساختمانی زیبا و مدرن و مقاوم تر در برابر هر مسئله ای خواهیم داشت و آن چیزی را در اختیار داریم که دوستش داریم و از زندگی در آن لذت میبریم .
و در این مسیر جنس هدایت و جنس دریافت الهامات خیلی ناب تر و خالص تر است .
چون دیگه باوری برای فرد باقی نمانده که بخواهد بخاطرش بجنگه ، چیزی از اون فرد باقی نمونده که بخواد ترمیم کنه و در نهایت مجبور به بنا کردن از صفر است و همان طور که قبل هم گفتم شاید استارت کار سخت تر و ناراحت کننده تر باشد اما بعد از استارت در هر لحظه شاهد شتاب گرفتن بیشتر در مسیر تکامل هستیم .
این مثال رو زدم برای اون دسته از کسانی که میل به تغییر دارند و الا به قول استاد خیلی ها هم در همان مرحله خاک شدن میمانند تا باد همان خاک رو هم پخش میکنه و کلا نابود میشن .
به نظر من تغییر به این صورت خیلی بهتر و زیبا تر هست و شور و شوق برای درست شدن از نو و دیدن نتیجه کار خیلی بیشتر است از زمانی که انسان خودش رو داره باز سازی میکنه چون در زمان بازسازی باز نگران باور ها و اون مسائلی هست که داره ترمیم میکنه و روی اونها کار میکنه.
البته این مسئله هم هست که کلا در مسیر تغییر زندگی از هر راه و از هر مسیری اگر درست باشد لذت بخش است و شایسته تقدیر ، چون همه هم در این مسیر قدم بر نمیدارند .
اینها نظرات من بود به عنوان شخصی که به این سبک زندگیش تغییر کرده و من شاید هنوز به نقطه پایانی نرسیده باشم ، که ایمان دارم خیلی زود به نتیجه های عالی خواهم رسید. اما در همین یکسالی که از نو بنا میشوم خیلی خیلی رضایت دارم و هر روز درب های بیشتری برای هدایت برویم باز میشود و هر روز بیشتر عاشق این تغییر میشوم و هر روز بیشتر خدا رو شکر میکنم که من رو در مسیری قرار داد که با وجود اتفاقات گذشته فرصت از نو ساختن خودم رو دارم اون طوری که خودم میخواهم
فقط در طی این مسیر باید صبور بود و همه چیز را به دست معماری سپرد که کارش رو به نحو احسنت انجام میدم تا بهترین ها رو در اختیار شما بگذاره.
دوست داشتم این حرفها رو با شما به اشتراک بگذارم
و از استاد عزیز هم عذر خواهی میکنم اگر جسارت کردم
استاد عزیز خیلی دوست دارم که با شما صحبت کنم اما از اونجا که کلا به دنیای مجازی و موبایل و این داستان ها علاقه ای ندارم ، دسترسی هم به کلاب هاوس ندارم .
نظرات و نحوه تغییر دوستان برام خیلی جذاب و لذت بخشه و دوست داشتم در اینجا هم تجربه خودم رو به اشتراک بگذارم شاید اون دسته از دوستانی که از تخریب شدن و خاک شدن ترس دارند راحت تر بتوانند این مسیر زیبا رو درک کنند.
خوشحال میشم نظر شما استاد عزیز و دوستان خوبم رو در مورد حرف هام بدونم تا بتونم بهتر در مسیر تکاملم از آنها استفاده کنم .
دوستتون دارم و امیدوارم همه خانواده دوست داشتنی عباس منش در هر جای دنیا سلامت و پیروز و موفق باشند .
سلام
دنیا مدام در حال گسترشه ماهم با به دنبال رفتن علاقه هامون به این گسترش کمک میکنیم و هم خودمون رو رشد میدیم هم جهان گسترش پیدا میکنه
اگه به کارت عشق بورزی دنیا هم بهت پاداش میده و تنها نتیجه کوچکش جذب ثروت هست
برای خداوند هیچ محدودیتی وجود نداره پس از خدا بخواه که خاسته ات رو اجابت کنه خداوند بی انتهاست و توانایی انجام هر کاری و داره تنها قدرت حاکم بر جهان هستی خداوند هست پس از او بخواه کارهایت رو برایت اسان کند. و در هر لحظه هدایتت کند به شرایط بهتر چون تو جزئی از خودش هستی و لایق زندگی زیبا رو داری تو حق این رو داریی که زندگی رویا هات رو تجربه کنی همانطور که انسان های موفق تاریخ به ارزوی خود رسیده اند لز انجا که خدا گفته است همه شما یکسان و برابر هستید پس چون انها به خاسته خود رسیدند پس من هم میتوانم میتوانم به هر انچه ذهنم تصور میکند برسد چون اگر اینگونه نبود دنیا ان را در مغز من قرار نمیداد پس چون به خاسته تبدیل شده پس میتوانم بهش برسم خدا با من است در این راه کمکم میکند همانگونه که به استاد و … کمک کرد فقط کافی است به او ایمان داشته باشم و او را تنها قدرت بدانم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تمام افراد موفق مسیر یکسانی را برای دستیابی به موفقیت و پیشرفت طی کرده اند و به همین دلیل تجارب یکسانی دارند
چه عاملی باعث حرکت می شود؟
زمانی که باور داشته باشیم:
نتیجه می گیریم حرکت می کنیم
حرکت و ایمان:
باعث رخ دادن نتیجه خواهد شد
زمانی که با ایمان و باور حرکت کرده و ادامه می دهیم: درهایی باز می شود که ما نمی دانیم وجود داشته است
به چگونگی رسیدن به اهداف خود:
وابسته نباشیم ما نمی دانیم چگونه به اهداف خود دست می یابیم تنها خداوند چگونگی تحقق خواسته های ما را می داند
باید سمت خود را عالی انجام داده و باور داشته باشیم خداوند سمت خود را عالی انجام می دهد در ان زمان درها باز خواهد شد و پیشرفت می کنیم
زمانی که با چالش و تضادی در مسیر رسیدن به اهداف خود مواجهه شدیم:
آگاهانه به دنبال تجارب موفقیت آمیز گذشته باشیم آن را بارها و بارها برای خود تعریف کرده درباره ی آن بنویسیم هر اقدامی که می توانیم انجام دهیم تا: تجارب موفقیت آمیز گذشته را به یاد آوریم.
دستیابی به خواسته ها:
به همان باورها شور و شوق ایمان عزت نفس و خودباوری نیاز دارد که پیش از این برای تحقق اهدافمان داشته ایم
کسانی که در حوزه ای به موفقیت دست یافته اند:
در سایر حوزه ها بسیار راحت تر می توانند موفق شوند
چون:
الگوها مسیرها نوع نگاه خود را می دانند: تنها ممکن است آن را فراموش کرده باشند
مسیر و روند دستیابی به تمام خواسته ها: یکسان است
زمانی که به موفقیت دست یافته باشیم: به راحتی در دفعات بعد می توانیم ذهنمان را قانع کنیم
شور و شوق و انگیزه : مهم ترین عاملی است که می تواند باعث حرکت و دستیابی به اهداف شود
خدایا شکرت
عاشقتونیم