گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه مجرد گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام استاد جانم و سلام مریم جونم و دوستان خوب هم فرکانسیم.

    بی نهایت سپاسگزار خداوندم که هدایت شدم به این فایل بی نظیر و توحیدی.سحر عزیزم سپاسگزارم بابت صحبتهای قشنگت که باعث شدی استاد در مورد توحید صحبت کنه که همه ما تشنه شنیدن توحید و توحیدی زندگی کردنیم.چقدر لذت بردم از مسیر توحیدی که روزای عزیز طی کرده بود و با ما به اشتراک گذاشت بینهایت تحسینت میکنم عزیزم بخصوص اونجایی که گفتی هیچی برا سپاسگزاری نداشتم از سیب تو یخچال شروع کردم چقدر لذت بردم و به خودم گفتم ببین محبوبه، بعد تو این همه نعمت تو زندگیت داری از همسر فوق العاده و بینظیر از فرزندان سالم و باهوش از خونه و ماشین و باغ و شغل خوب و آبرومند چطور میتونی ناسپاس باشی من اگه فقط بخاطر سلامتی جسمی و روحیم بخوام از خدا سپاسگزار باشم باید بشینم و دفترها پر کنم چطور میتونم بخاطر این همه نعمت تو زندگیم ناسپاس باشم، این همه نعمتی که خدا از فضلش به من داده نه به خاطر لیاقت من. مدتی بود که از پروردگارم میخواستم کمکم کنه بتونم توحید و درک کنم و توحیدی عمل کنم از خدا خواستم که مثل ابراهیم باشم که موحد بود و مشرک نبود.خدایا سپاسگزارم چقدر فوق العاده بود این فایل چقدر به موقع بود چه درهایی از آگاهی به روم باز شد.

    استاد شما بی نظیرید تحسینتون میکنم بخاطر توحیدی بودنتون.به یه تضاد بزرگ تو زندگی برخوردم امیدوارم بتونم ابراهیمی وار عمل کنم.

    چقدر این جمله حس آرامش بهم میده.

    پروردگارم، من نمیدونم من ناتوانم تو میدونی تو هدایتم کن.

    سحر و روزای عزیزم باز هم سپاسگزارم بخاطر صحبتهای دلنشین و آرامش بخشتون.انشاءا… در پناه خدای مهربان سالم و سعادتمند باشید و براتون بهترینها رو از خدای وهابم آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    میراکل گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    به نام خدای مهربون..سلام به استاد عزیزم،مریم نازنینم و دوستان خوبم.

    رزای عزیز من با بغض تو ،لحن صدای تو، و اصراری که برای ساختن یه زندگی خوب به خرج دادی و استقامت بی مثالت گریه کردم و قلبم چنگ خورد، من دو سال از تو بزرگترم و کاملا حس کردم دختری مثل تو چقدر باید از لحاظ ذهنی قوی شده باشه و آدم قصه ی خودش شده باشه که اینشکلی عمل کنه و پای خواسته هاش وایسه.چقدر باید با خودش رفیق باشه که دست دلش رو بگیره و بهش قول موفقیت بده ،بهش بگه عیبی نداره الان شرایط اینه ولی بهت قول میدم دختر، بهت قول میدم جایی ببرمت و به آدمی تبدیل بشی که هر لحظه از دیدنش و از حضور ارزشمندش احساس شعف کنی،کسی بشی که هر چی ازت میخوان هوشمندانه بگی میتونم…من انجامش میدم و به بهترین شکل هم انجامش بدی. تو تاثیر بی نظیری روی من گذاشتی.هم از تو و هم از استاد عزیزم ممنونم بابت ایجاد کردن این فضا.

    استاد همیشه ایده های شما نابه و یونیک،مثه قانون پایستگی انرژی میمونه. ایده های شما از شکلی به شکل دیگه در میاد ولی همیشه ناب بودنشون پایسته ست.اصلا همین ویوی پشت سر شما گویای همه چیز هست. من هر لحظه همش با خودم میگم آخه شما چقدر سنجیده هستین توی همه چیز،حتی چیزای به ظاهر ساده. همینقدر ظریف و ملیح…همینقدر آرامش بخش و زیبا. همین حرکت آروم آب روی سطح دریاچه ،همین طرز رویش درختا دور دریاچه پشت سرتون،همین آسمون آبی و ابرای دلفریبش…چی بگم آخه،خیلیا فقط با دیدن پوستر همین تصویر از طبیعت کلی ذوق میکنن. ولی اینجا واقعیه و خدا رو شکر که من دارم با چشمم که دیدبان قلعه ی دلمه این تصویر زنده رو می بینم و این کلمات ارزشمند به دلم جاری میشه. خدا رو هزاران بار شکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام بر همه همراهان عزیز و گرامی

    رزا جان وقتی داشتم به صحبت های زیبا و توحیدی تو گوش میدادم خیلی گریه کردم. اشک من از غم نبود از شادی هم نبود و از ترحم هم نبود.

    اشک من از معجزاتی بود که یکی پس از دیگری برای تو اتفاق افتاد. از اون درب هایی بود که در لحظه آخر برای تو باز می شد. اشک من از ایمانی بود که تو توسط استاد عزیز برای خودت ساخته بودی. و اشک من از تسلیم تو بود در مقابل پروردگار. چون به نظر من بهترین لحظه زندگی همان لحظه تسلیم یک انسانه که در اوج یأس و نا امیدی سیم قلبت به خداوند متصل میشه. و همانجا معجزه خود نمایی میکنه.

    خدا میگه تو تسلیم باش، تو قبول که هیچ قدرتی نداری، تو پذیر که دیگران هیچ قدرتی ندارند که برای تو انجام بدهند، اون لحظه من بهت قدرت میدم. و تو در این استوری کوتاه بارها و بارها تسلیم خداوند شدی و بارها و بارها معجزه رخ داد و هر معجزه ای را که نام میبردی من فقط اشک می‌ریختم.

    میخوام بگم به دوستانی که هنوز لحظه تسلیم و درک نکردند، میخوام بگم بهترین لحظه زندگی انسان همان لحظه ای است که یک انسان از زمین و زمان نا امید میشه، نگاهش به دست کسی نیست و دقیقا همان لحظه خداوند دستتو میگیره و میگه بیا بهت معجزه نشون بدم.

    خیلی وقتا وقتی اطرافیانم که خیلی گرفتارند میان از من سوال می‌پرسند که فلان مشکل و دارم چیکار کنم؟ میگم زود کم بیار، نا امید شو، چشم امیدتو روی همه انسان و غیر انسان ببند، زود بشکن زود خورد شو، زود له شو.

    بعد خیلی هاشون فکر میکنن من دیوانه شدم. نمیدونن که من میخوام زودتر به لحظه تسلیم برسند. البته که همین تسلیم شدن خیلی تکامل میخواد. و خیلی جای بحث داره

    رزا جان، من تصمیم دارم یه کتاب درباره تسلیم شدن بنویسم.

    استاد عزیزم…

    من زیاد عادت ندارم دنبال حرف های حاشیه ای برم وقتی حرف میزنم یا کامنت میزارم. ولی بدونید که خیلی دوستون دارم و هر روز دارم از شما یاد میگیرم.

    در پناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سیما رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    به نام الله یکتا

    سلام و درود

    استاد عباسمنش عزیز و مریم جان عزیز شما واقعا دستهای پنهان خداوند هستید

    چقدر از شنیدن این فایل لذت بردم و دوست عزیزمون با جزئیات کامل شرح دادن و من کلی تحت تاثیر قرار گرفتم

    من هم تجربیات مشابه این خانم رو داشتم و شرایط طلاقم فوت همسرم و مهاجرت فرزندم تقریبا همزمان انجام شد در صورتیکه من زنی بودم که درآمد نداشتم و دقیقا حرف های رزای عزیز تکامل من رو مجدد به من یادآوری داد

    پایدار باشید ❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زہرا کاظمے گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام استاد گلم

    سلام مریم خانوم عزیزم

    سلام سحر جان موفقم

    سلام رزای فوق العادم

    سلام به بندگان صالح خداوند درود خدا به شما

    چقدر دوست دارم الان دوباره کلاب هاوس برگزار بشه و رزا جان بیاد کلیییییییییییی با صدای خوشگل و دلنوازش برام صحبت کنه

    ای جانم با تصور این اتفاق قند تو دلم اب میشه

    زمانی این فایل ضبط گوش دادن این فایل چنان قدرت و قوتی به قلبم داد که نگو و نپرس

    شرایط سخت مالی روحی و خانوادگی داشتم و همین باعث شده بود صحبت های رزا جان بهم بگه دخترررررررر منو ببین من هم یک دختر هستم توووو غربت و تنهاییییییییییی ترک شدم شکست خوردم اما نمردم اما دوباره بلند شدم تو بی کسی و تنهایی خدا منو دید تونستم خودم خودم رو نجات دادم تو هم میتونی تو هم پاشو دنیاتو بساز خوشگل خلقش کن تو چیزیو از دست دادی که بهترش رو بدست بیاری

    چقدر قشنگ شکر گزاری رو توصیف کردی

    الان بیشتر برام تاثیر گزار بود این قسمتش تا پارسال چون اون موقع با حرف های استاد این حس رو تجربه کرده بودم اما امسال که نعمت هام بیشتر شدن من انقدر توقعم بالا رفته بود که نمیتونستم سپاسگزار باشم

    الان که دوباره اومدم فایل رو گوش میدم میگم رزا برای یک سیب سپاسگزاری کرد زهرا خودت اون روز برای پتو و بالشتت سپاسگزاری کردی تا خدا در هارو به روت باز کرد الان برای لپتاپ و چندین تا کفش و شال و مانتو شلوار و پول هات سپاسگزار نیستی

    زهرا تو دوباره باید بتونی به این احساس برسی تا خواسته های بزرگترت بهت داده شود

    از آرامش صدای شما مشخصه چه احساس خداگونه ای تو قلبتونه چه قلب پاک و بی کینه ای دارید چقدر متوکلید

    شما مشخصه لبخند از روی لباتون محو شدنی نیست وقتی وارد جایی میشید ادم ها ناخوداگاه به سمتتون میان دوست داشتنی هستید و این رو هرکسی میبینه متوجه میشه

    دارم سپاسگزاری و تمرینات رو شروع میکنم

    دارم سعی میکنم شرک رو در درونم کمرنگ کنم و روحم رنگ نور خدارو به خودش بگیره تنهااااااااااااااااااااااااا و تنهااااااااااااااا با یاد خدا دلها ارام میشود واقعیت هم همینه

    الا به ذکرالله تطمئن القلوب

    دارم با هرروشی که خدارو بیشتر تو ذهن و قلبم یاداوری میکنه نور ایمان رو در دلم زنده میکنم

    من خیلی نابود شدم از شرک و بی ایمانی و حالا مثل گدایی که در خونه ی خدارو میزنه برگشتم میگم غلط کردم خداجون ببخشید فراموشت کردم بازم فرصت دوباره بهم بده من فقیرم به کمک و نگاه تو من محتاجم دوباره بزاری باهات ارتباط برقرار کنم من به خودم ظلم کردم

    میدونم خدا هم ارحم الراحمینه و ارامشی که الان دوباره بدست اوردم گواه این موضوعه که خدا در های رحمتش رو روی بدترین بندگانش هم نمیبنده

    جالبه کل دلایل نرسیدن به خواسته هام رو توی متن ملاصدرا میبینم

    خودم میفهمم که کجاها با شیطان معامله کردم

    چه جاهایی چشم به دستان ناتوان بقیه دوختم و از عالم و ادم انتظار داشتم و خودم رو کوچیک کردم عزتم رو از دست دادم از بی خدایی و کفر و شرک

    قبول میکنم اینا ظلم به خودم بود که اون رئیسم رو بزرگ کردم تو ذهنم

    اونجایی که گله کردم از خدا چرا منو نمیبینی دلیلش این بود که ملاصدرا گفت خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط اعتقاد به شرط پاکیه دل من تیرگیه شرک ایمان و اعتقادم رو ازم گرفت

    اون تیرگیه انتقام و کینه و کمبود پاکیه دل رو ازم گرفت

    حالا درمان همه ی اینا توکل دوباره ی منه

    من میدونم در عمل خیلی ضعیف بودم اما حالا میخوام از اول با پذیرش ایرادام و صداقت خودم رو از اول بسازم

    مرسی از حضور گرمتون مرسی از فایلای رایگانتون که در اختیارمون گذاشتید اینا ارزششون میلیارد ها دلاره ولی چقدر بخشنده هستید که اجازه میدید کسایی مثل من در چنین شرایطی بتونن استفاده کنن و زندگیشون رو تغییر بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    سلام استاد

    نمیدونید من چقدددددر عاشق این فایلم.

    تا الان چند باری گوشش دادم.

    استاد من دیروز رفتم برای مصاحبه و اون خانومی که باهاش صحبت کردم به من کفت چون پیش خودم آموزش ندیدی باید یه ماه رایگان کار کنی و بعدش اگه دستت راه افتاد من میگیرمت.(اینم بگم که من تا قبل از این هر جایی زنگ میزدم بهم میگفتن ما فقط کسایی رو میگیریم که پیش خودمون آموزش دیدن)

    من اولش میخواستم بگم نه،رفتم بیرون یکم فکر کردم و بهش زنگ زدم گفتم باشه میام و اون خانوم گفت من چن روز دیگه بهت زنگ میزنم چون الان کار آموز دارم،پرسیدم چند روز?گفت یکی ،دو هفته دیگه.

    اینم بگم که من ۵روز صبر کرده بودم تا این خانوم از مسافرت بیان و من باهاشون صحبت کنم.

    وااای استاد وقتی خانومه کفت ،یکی دو هفته دیگه،انقدددر حال من بد شدااا

    ذهنم گفت اووو حالا یه ماه اینجوری الافی ،یه ماهم که حقوق نمیده،میخواد از دوماه قبل از عید که شلوغه فقط تو براش کار کنی ،تو باید تو این دو ماه خیلی درامد داشته باشی چون بعد از عید دیگه انقد مشتری نیستااا ( یه لحظه یادم اومد شما گفتین دم عید و غیر عید نداره ،مشتری همییییشه هست)ذهنم گفت ولش کن اینجا رو اصن برو سر یه کار دیگه که فقط پول دراری و….،ذهنم داشت همینجوری تند تند حرف میزد و حال منو بد میکرد و من حریفش نبودم

    وااای ذهن من داشت منو میخورد و من نمیدونستم چه کاری درسته و چه کاری غلط

    بعد یهو یاد حرف رزا افتادم که وقتی بهش گفته بودن ؛نه ما تو رو نمیخوایم و رزا با خودش گفته بود خدایا شکرت بالاخره یکی جواب منو داد و گفت نمیخوایمت

    تااازه استاد به من نگفته بودن نمیخوایمت ،گفته بودن یکی دو هفته دیگه بیا، یه ماهم رایگان کار کن.

    وقتی یاد حرف رزا افتادم سعی کردم حالم خوب کنم و یکم حالم بهتر شد.

    استاد من اون لحظه فهمیدم به این حد و درجه از ایمان و اعتمادی که رزا نسبت به خداوند پیدا کرده بود من هنووووز نرسیدم و باید رو خودم کار کنم

    بازم خداروشکر فهمیدم که به این حد از ایمان نرسیدم چونکه وگرنه مثل قبل شاکی میشدم که چرا خدا برا اینهمه ادم معجزه میکنه و برا من نمیکنه و مثل قبل فکر میکردم با من لجه🤦🏼‍♀️ و فایلا برا بقیه جواب میده برا من نمیده

    ومن به خودم گفتم ،نپرس چرا فلانی جواب گرفته ،من که بیشتر از اون فایل گوش دادم ولی جواب نگرفتم ،فک نکن که قانون پارتی بازی و بگیر نگیر داره

    نخیییر این طور نیست

    مهم این نیست که چقدر فایل گوش میدی ،مهم اینه که چقدررر تغییر میکنی.

    اینه که مهمه.

    استاد من وقتی فایلای کلاب هوس رو گوش میدم تازه میفهمم ،حرفایی که شما زدین باید چه طوری تو من تغییر ایجاد میکرده و من کجاها تغییر کردم و کجاها تغییر نکردم.

    چقدر این فایل نکته داره ،هر چقد گوشش کنم بازم کمه.

    راستی اول این فایل دوستمون گفتن که من وارد یه کاری شدم که با هیچ کس قرارداد نبستن و بابتش پول نمیدن ولی با من بستن و بهم حقوق میدن.

    و این برای من نشونه بود که نیاز نیست که یک ماه رایگان برای کسی کار کنم.

    الهی شکر💞🧚

    اینم بگم که من از هر جایی که خدا بگه شروع میکنم، حتی اگه. باید رایگان کار کنم ،ماه اول ،باشه قبوله.

    خدایا هر چی تو بگی انجامش میدم ،تو که میدونی این کاری نیست که من عاشقش باشم و میدونی علاقه من چیه و چه مدل زندگی ای رو میخوام ،من از هر جایی که تو بگی شروع میکنم و من نمیدونم برای من قراره چطور اتفاق بیفته و داستان من چیه.

    خیلی دلم میخواد که داستان زندگی منم خیلی قشنگ بشه و بیام برای شما استاد عزیزم و دوستای عزیزم که هر روز کامنتای منُ میخونن ،تعریف کنم.

    الهی به امید تو🧚💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    عزیزه دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 921 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    این حرفها واقعا عالی و فوق العاده هستن حقیقتش استاد جان من هرجا به دلم یه ذره شک میافته به جایی هدایت میشم که به قول ابراهیم به تطمئن قلبی میرسم واقعا خداوند را سپاسگزارم که توان شنیدن ودرک سخنان شما رو دارم از خداوند میخواهم لطف و مرحمت کند در حقم تا در نهایت اخلاص عامل هم باشم و بالاخره به معنای واقعی خودم رو تسلیم کردم البته از سر خستگی نه ایمان و ذوق می تونم بگم زندگیم ظاهرا تغییری نکرده ولی درونی منقلب شد به معنای واقعی من به جد شروع کردم رو خودم کار کردن اولش رو جملات تاکیدی و ذهن ناخودآگاه کار کردم،بعد فهمیدم تجسم اصل ولی من گفتم تو تجسم مشکل ندارم نمی تونم دقیق تجسم سازی کنم که یه روز به محض بیدار شدن یعنی چشمم رو باز نکرده بودم بهم القا شد که همه تجسم ها،کلمات تاکیدی و….فقط برا یک چیزه رسیدن به باور و ایمان و من خودم مثالش رو برا خودم زدم گفتم ببین خانم دهقان مثلا اگه تو بگی من تا آخر این ماه 500 هزار تومان در میارم صد در صد در میاری بدون شک چون هزاران بار حتی بیشتر از این برات اتفاق افتاده ولی بیایی بگی من یک میلیارد در میارم اصلش توهم نیست میشه همانطور که برا خیلی ها شاید در کمتر از یک هفته در میاد منتهی برا من تفاوتش در باورم [باور=ایمان]که فقط زبانیه دلی نیست بعد گفتم پس اساس باور که استاد میگه من هزار بار از چند سال پیش این جمله ساده رو شنیده بودمااااا وقتی نچشیده بودم بعد چن ماه دقیقا دو روز پیش دقیقا مثل قبل بمحض بیدار شدن قبل اینکه چشمام باز بشه بهم القا شدکه هدف از ایمان رسیدن به این نقطه است که بفهمی همه چیز خداست و این حقیقت است و….برا همین من دارم رو فایل های توحیدی کار میکنم و دقیقا سوالی که داشتم جواب گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم که منو هدایت کرد

    سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مدار این آگاهی ها

    کاملا هدایتی اومدم روی این فایل

    از کامنت یکی از دوستان شاید یک ماه پیش خوندم که این دوتا فایل رو معرفی کرده بود که تاثیر گذار بود تو زندگیش یکی همین فایل گفتگو با دوستان قسمت 37و‌بعدی مصاحبه با استاد قسمت 26که اونو ندیدم هنوز ولی اونموقع حسم گف یادداشت کن این دوتا فایل که به موقعش ببینی و من تو دفترم نوشتم بعدش دیشب هدایتی دیدم که دوتا فایل رو نوشتم و امروز که اومدم تو سایت برنامم یه چیز دیگه بود ولی خداوند به یادم آورد که اینو ببینم و اومدم رو این فایل و دیدم همین فایلیه که بار اول که گوش دادم کلی اشک شوق ریختم و اونجا که رزا گفت احساس کردم تو اون تنهایی مطلق یه وجودی هست ،با تمام وجودم حسش کردم و تمام بدنم لرزید و یه کامنتم گذاشتم زیر این فایل و این کامنت دومه

    و باز گوش دادم این فایل رو و لذت بردم و باز هم اشک شوق ریختم از این صحبت ها و مثل همیشه هیچ ایده ای ندارم برای نوشتن و به خدا میگم که بهم بگو چی باید بنویسم چی الان نیازه که بهم یادآوری بشه و ودرلابه لای صحبتهای رزای عزیز حسم بهم گفت که درمورد احساس لیاقت بنویس و همین الآنم از کلمه بعدی که می‌خوام بنویسم خیر ندارم اما مثل همیشه اون میگه و من مینویسم و مطمعنم چیزهایی رو به یادم من خواهد آورد که هزاران هزار بار آسان بشم برای آسانی ها و توکل و ایمان و آرامش و اطمینان قلبیم بیشتر و بیشتر بشه .الهی به امید تو

    استاد عزیز بارها گفتن و تاکید کردن و همیشه تاکید میکنن که دوتا از بزرگترین باورهای مخرب که سره راه موفقیت ما هست یکیش عدم احساس لیاقت در مورد اون خواسته و رویاس و بعد باور فراوانیه ،اما اینها به همین اسونی که نوشته میشه و گفته میشه نیست بلکه باید تفکر بشه و مسیرمون به سمت کار کردن روی اینها تغییر کنه .

    الان میفهمم که چقدر تو قضیه احساس لیاقت مشکل دارم و چقدر کار دارم که روی خودم کار کنم ،چرا؟؟؟چون وقتی به رویاهام فکر میکنم و به اون رویای بزرگ خودم ،مسیری که میاد تو ذهنم ،یک تصویر سختیه ،یک تصویر تنها شدن و دور بودن و ادامه دادن و ناامید شدن و دوباره ادامه دادن و ……. یعنی چی ؟؟؟یعنی درخودم لیاقت نمی‌بینم که به راحتی به رویام برسم ، خودمو می‌خوام لایق کنم با زجری که می‌خوام بکشم ،البته این موضوع خیلی کمتر شده اما خداوند بهم میگه که کل داستان در مورد تو همین موضوعه و به اندازه ای که روی احساس ارزشمندی و لیاقتت کار کنی به همون اندازه اسان میشی برای آسانی ها ، اصلا رسیدن به خواسته ها کاملا طبیعیه ،طبیعیه که من به خواسته های کوچک و بزرگم برسم ،اصلا برنامه خداوند برای من و کل جهان همینه ،گسترش در تمام ابعاد ، ترس می‌تونه خیلی موقع ها نیروی محرک باشه ،و من میترسم از اینکه بترسم و دنبال رویام نرم ،من میترسم از اینکه بیخیال بشم و سالهای سال با این صدا که میگه می‌تونستی و ترسیدی زندگی کنم ،من میترسم از موفق نشدن ،و اینها می‌تونه بزرگترین نیروی محرک من باشه ،من میترسم از عادی زندگی کردن و به شیوه ی خودم زندگی نکردن ،من میترسم از بی‌پولی ،من متنفرم از فقر ،من احساس خوبی به هیچ یک از آدمهایی که بیخیال رویاشون شدن وترسیدن ندارم ،

    جدا از همه‌ی اینها یه صدایی همیشه میگه که تو هر چی بخوای همون میشه و موضوع فقط کار کردن روی احساس لیاقت و ارزشمندیه ،بقیه رو نمیدونم ولی در مورد من 99درصدش همینه ،چیزی که خداوند داره بهم میگه ، آقا چرا که نه ؟؟؟ چرا با لذت و عشق به رویاهام نرسم؟؟؟ چرا وقتی خدایی دارم که همه ی جوابهارو‌داره ، قدرتی بالاتر از اون نیست و تمام قدرت‌ها در مقابل اون حتی پشه هم نیستن باز هم به دنبال رویام نرم ؟؟؟خدایی که هر تصویری ازش بسازم به همون شکل برام درمیاد و کار انجام میده چرا تصویری نسازم ازش که همه خواسته های منو آسان بهم برسونه ؟؟؟

    وقتی من می‌دونم که من تعیین میکنم که از چه مسیری به خواستم برسم و انتخاب با منه چرا به جای مسیر آسان مسیر سنگ لاشه رو انتخاب کنم ؟؟؟ چرا من تصویر سخت رو تجسم میکنم برای رسیدن ؟؟؟چون حس میکنم با اون مسیر سخت لایق خواستم میشم ،چون تمام الگوهایی که دیدم اینجوری گفتن که چون من انقد زجر کشیدم لایق این خواستم ،چون من انقد زجر کشیدم لایق این ثروت و خونه و ماشین و ….. پس من با این الگوها کاری ندارم ،من میام یک کانال جدید ایجاد میکنم و به الگوهایی توجه میکنم که عین آب خوردن یه خواستشون رسیدن ، و بعد هدایت میشم به همون مسیرها ، خدایا من نمیدانم ،خدایا من نمی‌فهمم ،خدایا من ضعیف و ناتوانم تو هدایت کن تا آسان بشم برای آسانی ها

    تو هدایت کن تا جمله «مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی» در هر لحظه ذکر من باشه ،من نیستم تویی ،تو منو ببر تو تصمیم بگیر ،تو همواره ایمانی بده تا بر ترسام بتازم و تو هدایت کن تا هرروز بهتر و بهتر روی باورهای توحیدیم کار کنم . اینها درخواست های قلبی منه از تو رب العالمین .

    من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    پوریا گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    استاد خوشگلم سلام. استاد همین الان یک در جدید رو بروی من باز شد. خدایا صدهزار مرتبه شکرت. استاد یه ایده برای عالی شدن روابطم از خدا به من الهام شد. تصویرش بعد از انجام دادن اون ایده به صورت تجسم، خودش اومده توی ذهنم و همین الان که دارم دربارش به شما میگم، تصویر و تجسمش خودش بدون اینکه زور بزنم داره میاد مثل فیلم توی ذهنم. به چطور و چگونگیش هم فکر نمیکنم. استاد عزیز. اون ایده رو هم مینویسم: یه دفتر و کاغذ گذاشتم و به همسرم گفتم بیا مشکلاتمون رو بنویسیم و کارهایی که من و تو باید انجام بدیم به صورت مجزا بنویسیم. امشب برای اولین بار انجامش دادیم. هم من احساس عالی داشتم هم همسرم.

    استاد صدات و توحیدت و ایمان و اراده و کارهات رو دوسدارم، آموزه هاتون بی نظیر و خالصه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. استاد یکی از سپاسگزاریهای من و یکی از مهمترینشون شمایید استاد. سپاسگزارم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    بنام رب بی نهایت بخشنده و بی حساب رزاق من

    سلام استاد عباسمنش عزیز و مریم بانو

    استاد عاشقتم

    رزا عزیز هر جا هستی موفق باشی از صحبتهای شما درس گرفتم

    “خدایا من نمیدونم من نمیفهمم تو فقط میدونی تو بهم بگو”

    چقدر باور خوبیه که لازمه خیلی کار کنم روش ، تسلیم بودن ، ابراهیم گونه عمل کردن و فقط روی خدا حساب کردن این پاداشهارم داره وقتی تسلیم خدا باشم خدا عزت میده خدا

    استاد چقدر من خوشبختم که لازم نبود در زمان حضرت ابراهیم باشم تا معنی تسلیم بودن و یکتا پرستی رو درک کنم

    یکی مثل شما هست که چقدر ابراهیم گونه عمل میکند و به من هم یاد میده حساب کردن رو خدا هدایت خواستن از خدا و از همه مهمتر عمل کردن به هدایتهای خدا تو همه چی حتی تو کوچکترین چیزهای زندگی میتونه باشه

    استاد من الان نسبت به مدار خودم که شمام اشاره کردید توحید هم تکامل داره

    بعضی روزها که میتونم با ندونستن خودم اعتراف کنم یعنی بعضی روزا حواسمو جمع کنم یادم میمونه و اعتراف میکنم و از خدا کمک میخوام چقدر راحت خدا هدایتم میکنه

    مثلا امروز صب بیدار شدم به نا به یه اتفاقی حسم عالی نبود گفتم خدایا من نمیدونم هدایتم کن روزمو عالی بسازم خدا هدایتم کرد گفت فایلهای استاد عباس منشو بزار تو گوشت تکون نخور یعنی فکر کنم 3 تا 4 ساعت بدون توقف گوش کردم چقدر حالم بهتر شد بعد چقدر ایده ها اومد برام در زمینه اون مشکلم

    حس میکردم در الهامات باز شده جاری میشد واقعا خدا همیشه تو وجودمون هست منتظر اجازه ماست تا هدایتمون کنه و این اجازه رو ما با توکل، ایمان و آرامش و البته درخواست کردن میدیم به خدا

    سپاسگزار شما استاد عزیز و خدای شما هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: