گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-07 07:44:062024-04-30 02:39:21گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماریشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
134مین ردپاتوی روزشمارزندگی باالهامات خدا.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام گرم توی این هوای پاک سردبرفی مشهدبه استادومریم جون ونوچه های استادخخخخخ.
الهی شکرت که زندگی گرم خودم رادرکناراستادوهمکلاسیهام که شدیم یک خانواده تجربه میکنم.
الهی توراسپاس بابت خانه ای پرازگرمی ومحبت باخانواده ی آرام وشادم کنارهم به گسترش جهان هستی کمک می کنیم.
الهی توراسپاس که کل خانواده سالم هستیم وبابت بزرگترین نعمت الهی نی نی جونم بی نهایت خداراسپاسگذارم.
قبلنامیگفتن: نمازشب میخونین40نفرازمومنین روتوی نمازتون دعاکنین!
1_الهم الغفرپدر،مادرم والی40نفر.
بعدهافهمیدم اگه میخواین دعاتون وسیع تربشه وآدمهای بیشتری دعاکنیدکه شامل مسلمانان بشودیعنی(شیعه هاوسنی ها)بگوید.
2_الهم الغفراللمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات
منم برای وسعت دعایم گزینه ی2رومیگفتم!
چرا!؟چون من که کاروانجام میدم چرابیشتروچرب وچلیب ترش نکنم!؟
ازوقتی باقانون آشناشدم توی نمازشب میخوندم
الهم اغفرمعلمین،الهم اغفرنونواها،الهم اغفربناهاوالی تاجایی که فکرم کارمیکردمیگفتم :وکلی ازشغلهاروبه یادمیاوردم!
وبعدخودم گفتم: من که به قول استادبی نهایتم چرابرعکس بقیه توی جریان رودخانه حرکت نکنم؟!
توی نمازشبم 40مرتبه می گفتم:
الهم اغفرآدم وحواتاخاتم.گفتم دیگه وسعت دعاازاین بالاترچی میتونه باشه!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
ازوقتی که بااین استادعزیزآشناشدم کلاازنمازشب ودرزدن درخانه غیرازخدارویادم رفته فقط واجباتم روانجام میدم!
ماحدو21سال توی یک محله زندگی میکردیم به خاطرشغل عزیزدلم. کلی ازمردم اون محله مارومیشناختن والان هم توی صحبتهاشون میگن خیلی یادت میکنیم!
اول اینکه هرکس هرچی میگفت:!؟مثبت یامنفی کلاجوابش روهمونجانقدی میذاشتم کف دستش.بدون جواب محال بود دست خالی بِرِه!
ثانیااگه کسی میخواست پشت سردیگری غیبت کنه جلوی من اجازه نداشت لب به سخن بازکنه!چون میگفتم:عرضه داری جلوی طرف صحبت کن تاجوابت روبده الان که نیست حرف نزن!
یااگه ازقربانی شدن خودشون میگفتن که مابرای فلانی این کاروکردیم اون اینجوری کردمیگفتم مقصرتویی اشتباه ازشماس دیگه جای حرفی نمیموند.
حالاهم که یادگرفتم کنترل رودستم بگیرم سریع بزنم کانال دیگه وهمه چیزروبه هم بزنم به سمت مثبت بکشم عزیزدلم هم یادگرفته. نه! خیلی انجام بده درتوانش انجام میده چون تمرینی نداره!!!!!!!!!
یااگرتوی جمع خودمون به هراسمی که داشتن صدامیزدیم ولی من توی هرمراسم که اعضای خانواده یافامیلشون بودصداشون میزدم (خانم ایکس)اونقدرعزت طرف رومیبردم بالاکه بعدامیگفتن لیلاتوچی مخی داری چطورعقلت میکشه که یک خانم ایکس میگی1000تاخانم ایکس ازدهانت میباره!!!!!!؟؟؟؟میگفتم بایدبه یکدیگراحترام بذاریم هنوزصحبتهام براشون خاطره مونده بعداز6سال.که ازشون جداشدم.
یک روزیک حاج خانم که بهش قرآن یادمیدادم تماس گرفت. گفت: من بیشروقتهابادخترهاکه هستم نه باکسی دیگه غیبت شمارومیکنم. البته حرفهای قشنگ دربارت میزنیم!میگفت به بچه ها میگم یک دوست فهمیده وزرنگ داشتم ازمحل رفت. ودلم میسوزه راهش دورشد.
پرسیدم چراآخه !!؟؟؟گفت چون اگه دهانت روخُرد میکردن ازکسی هم که ناراحت بودی یاحرف نمیزدی یاازخوبیهاش میگفتی!پرسیدحالامیخوام بدونم ازکی وچندسالگی این غیبت نکردن رویادگرفتی!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
گفتم منم جوری که شمامیگین نیستم ولی من ازبچگی سعی کردم هرحرفی هست جلوی همون شخص بزنم وتمامش کنم ویاحرفی روبهش زدم جای دیگه شایدگفته باشم که من به فلانی چیزی که گفته جوابش رودادم.
استادالان حدو33سال هست مادرشوهرم وفات کردن همون شب اول به قول خاله ی خدابیامرز شوهرم گفت:مادرجاریم توی طویله به پدرشوهرم میگفته آقای فلانی اصلا قصه نخوری به30جزءقرآن خودم زنت میشم!!من نشنیدم خاله ی شوهرم میگفت فکرکنم شوهرمم فهمیده!بلاخره قبل از40لم مادرشوهرم ازدواج کردن!پدرشوهرمن خیلی ملک ومال ومنال نداشت ولی همونی که بامادرشوهرم بازحمت بی نهایت کشیده بودن یک خانه توروستاسرهم کرده بودن ویک زمین کوچک کشاورزی حتی یک دانگ به مادرشوهرم نداده بود!!!!!!
ولی اینجا یک دانگ قبالگی این زن دوم کردوبعدازچندمدت پدرشوهرم خیلی مردساده وصادق بودازخونه بیرونش میکنه وطفلک شبهامیرفته مسجدمیخوابیده تااینکه یک دانگ بعدی روهم ازش گرفته بودوپدرشوهرم کاروانجام داده بودبعدگفت ازش بگیرین چون من ناراضیم!!!!!!!خوب پدرجان حالاکه امضاکردی میگی!!!!؟؟؟؟؟
اون زن هم دنبال اینجورفرصتهاس وماهم گفتیم برادرشوهرم هم گفته بودکه پدرم ناراضی بود!!!!!!!!!!!!درجواب حاج خانم خیلی شیک ومجلسی گفت:پدرتون غلط کردامصاءکرد.یعنی استادبازدوباره تازه شدبرام صدای این زن توگوشمه خدایاصبرم روزیادکن!!!!!!!!!!!حالابگذریم خیلی کینه ی بدی ازاین زن داشتیم من که نننننننننفففففففففر رر. رررررررررتتتتتتتتتتتتتوتتتتتتتتت
داشتم تااینکه استادعزیزم آقای عرشیانفرمحصول رنجش وبخشش روتهیه کردن ومنم الان حدودا 3ساله
که برای رهای خودم وثروتمندشدن خودم همه چیزوهمه کس روبخشیدم وباخانواده برادرشوهرم هم قطع رابطه بودیم چون آقازن گرفته بودتوی فایلهای قبل گفتم که به پای ماانداخته بودن که مادامادش کردیم.وشکرخدابرادرشوهرم هم اززمین پدری ارث داشت یک دانگ به اسم خانم جدیدزداین شدآینه ی تمام قدکه خودشون ساخته بودند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وازوقتی که باقانون جذب آشناشدیم حدودا3سال گذشت که کم کم جاری خانمم وبچه هاش یخشون بازشدوالان 2ساله رفت وآمدداریم خیلی به ندرت چون هم فرکانس نیستیم خدادرحدآشتی کنون اجازه ی رفت وآمدداده وگرنه شوهرمنم احساساتش گُل میکنه برارفت وآمدمنم که اعراض دارم برای رفت وآمد.
حتی مادر خدابیامرز خودم هم باخواهرم یک همچین کارمشابهی باهمه ی ما بچه ها کردن هم مادروهم خواهرم انگارزرنگی کردن الانم اعمالش پاپیچشه ولی من همه روبخشیدم .
والان نه توی خواهروبرادرای خودم آرامش وشادی عمقی الهی است!!!!! نه توی خانواده ی برادرشوهرم آرامش وشادی دارن!!!!!میتونم بگم که حتماغیرازدادش دومی ام ازبقیه ی عضوخانواده ما،مال وثروت فیزیکی به ظاهرکمتری داریم !!!!!!!!!ولی حسرت زندگی من وعزیزدلم وبچه هام توی دل خانواده هامون وهرکس مارومیشناسه تاابدحسرت به دل موندن !!!!!!!!! ومن ازتک تک سلولهای وجودم خداروشاکرم وگرنه ماآب دهان خودمون رونمیتونیم قورت بدیم!!!!!
الهی سپاسگدارم تابی نهایت که اندازشوتومیدونی!!!!!!
وازوقتی که استادعزیزم آقای عباسمنش توی فایل انرژی که نامش راخدانامیده ایم گفت خدایعنی چه وسیستم روتعریف کردنمیگم من واوووووهمه چیزوفهمیدم!نه!
ولی روخودم کارمیکنم متوجه شدم ازاتفاقانی که برای خودم یادیگران پیش میادشده به ماکانویعملون،به ماکسبت ایدیهم.هیچ کسی برای ماکیسه ندوخته!کیسه های که برای دیگران دوختیم حالابایدجاشوپُرکنیم چون هرکس نتیجه ی اعمال خودشوبایدببینه.
امیدوارم که بیشترازاینهاتوقعم راازخداببرم بالاوتوقعم روازدیگران پاک کنم همه برای من مردن فقط خداکافیس ایموجی ماچ وبوسه باخدا.
عاشقتونم براتون سعادت وخوشبختی آرزودارم.
سلام استاد عزیزم .از روزی که اتفاقی صدای شما رو شنیدم زندگیم عوض شده .هم نتایج مالی داشتم هم روابط هم کاری هم سلامتی .دوره عزت نفس رو بصورت مشترک با همسرم خریداری کردیم ومن از نظر اعتماد بنفس بسیار بسیار پیشرفت کردم .چکاپ فرکانسی خودم رو هر چند ماه یکبار مینویسم .حدود دوساله که با شما اشنا شدم اما بخاطر مشکلاتی که گوشی م داشت چند بار از سایت خارج شدم و دوباره عضو شدم .امروز صبح حالم یه طوری بود که نشانه ی خودمو تو سایت دیدم و این فایل اومد .راستش باورنکردنیه چون دقیقا از یه رنجشی رنج میبرم .از وقتی چشامو باز کردم تا ظهر فایلای شما رو گوش میدادم .یه فایل بود درمورد تمرین های شبانه فرکانسی که در انتهای اون از این موضوع گفتین که برای فرار از زندگی قبلی نباید وارد یه زندگی جدید شد.یا برای فرار از جهنم نباید تصمیم عجولانا گرفت یا برای فرار از شخص نامناسب نباید وارد رابطه جدید شد .هروقت با اون جایی که هستی به صلح برسی جهان تو رو به جاهای بهتر هدایت میکنه .اما استاد جان من یه فایل دیگه هم شتیدم از شما که میگفتین جهان به شجاعان پاسخ میده .اگه از کارت راضی نیستی کارتو عوض کن یا اگه از محل زندگیت ناراضی ای خب مهاجرت کن یا اگه از رابطه ت لذت نمیبری تمومش کن .
استاد جان من به تضاد خوردم با این دوتا فایل .من الان مربی پرورشی موقتم در یک مدرسه و رابطه ی زناشوییم پر از تنش و اختلاف سلیقه س .نمیدونم باید چکار کنم .باید شجاع باشم و تغییر بدم همه چیو یا با وضع فعلی خودمو وفق بدم تا جهان منو به سوی موقعیت های جدید هدایت کنه .خواهش میکنم راهنماییم کنین .
به نام خدای هدایتگرم به سمت نور و روشنایی
سلام به رب العالمین سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام بر دوستان ارزشمندم و سلام بر خود مقدسم
با این فایل متوجه شدم من چقدر تغییر کردم بارها تو فایل ها نوشتم من از نظر شخصیت بی نظیر شدم ولی انسان فراموشکار هست اصلا یادم نمی یاد قبلاً چه طوری بودم من تو بعضی زمینه ها خوب بودم مثلا من هیچ وقت آدم کینه ای نبودم
و تو موارد دیگری که پاشنه آشیل داشتم خیلی تغییر کردم
خدا را صد هزار مرتبه شکر می کنم وقتی تو این مسیر آمدم خیلی معیار رشد شخصیتی در من زیاد شد و هر چه قدر تو این زمینه کار می کنم باز بیشتر می خواهم من آرزو داشتم به گذشته فکر نکنم با این فایل فهمیدم من اصلا در گذشته نیستم خدا را صد هزار مرتبه شکر من فقط در لحظه حال زندگی می کنم
آرزو داشتم از دیگران توقع نداشته باشم والان فقط توقع از خداوند و خودم دارم و این باعث شده نقش قربانی شدن در من از بین رفته همیشه استاد می گفت هیچ آدمی تو ذهن من نیست می گفتم میشه من هم این طوری بشم و الان دقیقا همین طوری هستم اگر هم ذهنم روی شخصی بره دارم به صفات خویش توجه می کنم
من تمام تمرکزم روی خودم و اعمال و ذهنم هست من هر چقدر خداوند به خاطر این شخصیت شکر کنم کم گفتم ولی موردی که هست هنوز اگر اشتباهی از رفتاری انجام بدهم اشتباه که می گم در حد خیلی جزیی خودم سخت می بخشم با احساس لیاقت خوب شدم ولی هنوز بعضی جاها با خودم نا مهربان هستم این هم بر می گرده به کمال گرایی
خدا را صد هزار مرتبه شکر می کنم که بزرگترین نعمت دنیا را شخصیت بینهایت زیبا به من داده من تو هر رفتاری که استاد تو فایل ها توضیح داده جزیی از وجودم کردم با تمام وجود خودم تغییر دادم جاهایی هم که هست ایراد دارم مثلا آدم محکمی نیستم تو این مورد ضعف دارم که دارم روش کار می کنم در مقابل بعضی از رفتارهای دیگران محکم و قاطع باشم یا هنوز وابستگی به خانواده دارم و یا ذهنم من در بعضی مسائل من نا امید می کنه و احساس لیاقت من پایین می یاره و روی این موارد کار می کنم
خدایا بارالها هر آنچه که دارم از آن توست به هر خیری که از تو برسد من محتاجم
خدایا سپاسگزارم آرزوی آرامش همیشه داشتم الان وجود سرشار از آرامش هست کنترل ذهنم خیلی خیلی عالی شده تو بعضی موارد مثل یک کوه شدم
خدایا شکرت تمرکزم روی خودم هست چیزی که همیشه آرزوش داشتم و اصلا نمی دانستم یعنی چی خدایا شکرت که هدایتم کردی صراط مستقیم نور قلبم زیاد کردی خدایا من باید اعتراف کنم آن طوری که باید سپاسگزار خودم باشم نیستم سپاسگزار این ویژگی های بی نظیری که دارم و همین باعث عدم پیشرفت من شده از خدا می خواهم کمکم کنه هر روز بهتر بهتر بشم و انتظارات بی جا از خودم نداشته باشم
دوستون دارم خدایا شکرت به خاطر این مسیر الهی
سلام بر همه عزیزان
روزشمار روز 134 فصل پنجم
خدا رو شکر که داریم سفر میکنیم تو فایل های بینظیر و مجدد در مدار جدید گوشش میکنیم و درس میگیریم و لذت میبریم
نکات که یادداشت کردم :
* مسیر درست و برو نتایج پایدار بگیر و ادامه بده
(یادمه خیلی جاها تو این مسیر استپ کردم یه جاهایی گفتم خب من که دیگه علامه دهرم یه جاهایی گفتم خسته شدم نتیجه کو و یه جاهایی غرق در روزمرگی شدم و فراموش کردم اما از یه جا به بعد ادامه میدی مسیر و که متوجه میشی هرچقدرم دور شی باز خودت و میاری تو مسیر نمیزاری گم بشی چون یه جاهایی برای خودت رد پا گذاشتی و اونا شدن چراغ راهنمات یه جاهایی از لحاظ مالی کلی پیشرفت داشتم و دیدم و سپاسگزار بودم اما باورهای مخبرم باعث شده سطل سوراخی داشته باشم در زمینه روابط هروز روی خودم کار میکنم در زمینه سلامتی ارامش و توحیدی بودن نتایجمو دارم پایدار میکنم و میخوام سطل سوراخمم درست کنم و نتایج و پایدار کنم نتایج مالی پایدار)
* هر قدم پیشرفت خودت و بزرگ کن و ذوق کن براش (اینو تو بخش کاری خیلی انجام دادم از کوچیکترین مواردی که انجام میدادم و درست بود ذوق میکردم یوقتایی یه کاری که شاید از نظر دیگران خیلی بزرگ نبود کسی که تخصص تو این زمینه داشت اما برای من اونقدر بزرگ و لذت بخش بود ساعتها میشستم بهش فکر میکردم و سپاسگزار بودم طوری که زمان و مکان و فراموش میکردم و یادم میرفت یسری کارها رو انجام بدم برای همین ساعت کاریم طولانی تر میشد چون عین دیوونه ها همش زل میزدم به صفحه مانیتور یا دفترم یا دیوار خخخ الان یادم افتاد خندم گرفت)
* با هر متر و معیاری ناراحت باشی ناراحتی بیشتر و تنفر بیشتر جذب میکنی حتی اگه نخوای
( دیشب داشتم با گوشی بازی میکردم بعد یه بازی بود که هم رکورد بردم توش زیاد بود هم انلاین بود و رقابتی بعد هر حریفی بهم میفتاد از من رکورد و تجربش کمتر بود و ضعیف بازی میکرد اما بطرز عجیبی بازی باهاش یاری میکرد نمیخوام اسم اون کلمه رو بیارم چون دارم حذفش میکنم از دایره لغاتم بعد من حرصم میگرفت ناخوداگاه میدونستم هرچی بیشتر حرص بخورم و به این فکر کنم که اه دارم میبازم اونم به کیا کسایی که از من ضعیفترن هی خودمو کنترل میکردم و هی برای اینکه ذهنم کمتر حرص بخوره خوراک میدادم بهش که همون بازی بیشتر بود 4.5 دستی بازی کردم و هی میباختم گفتم باید ببرم یکیش و وگرنه نمیخوابم اما یهو به خودم اومدم و از بازی اومدم بیرون و نتمو اف کردم و خوابیدم گفتم هرچی بیشتر جذب این حس بشی بیشتر اذیتت میکنه تازه اینکه یه بازی سادست یاد بگیر از همین ساده ها بگذری و بزرگ بشی)
* نیازی نیست بدی ها و کینه ها رو از اطرافیانمون به دل بگیریم و رشد بدیم بهش و بخوایم بهش فکر کنیم ( من یادم میاد از خواهر دوستم خیلی سال پیش میترسیدم چون ازم اتو داشت و بسیار فردی بود که هیچی براش مهم نیست و من همش میترسیدم بیاد جلوی کل فامیلمون که میشناختشون یا برادرم حرفی بزنه یا ازین رو مخا بود که هی بهت زنگ میزد جواب نمیدادی یه شب تا صبح دستش رو تلفن بود یبارم یادم میاد شماره منو بین چندین پسری که از قبل میشناخت پخش کرده بود و پشت سرم خیلی چیزهای بدی گفته بود من خیلی تهدیدش کردم باهاش جنگیدم و چون ادم مریضی بود بیشترم ازش میترسیدم تا اینکه بمرور زمان و اعراض ازش و گنده نکردنش و نترسیدن به کل از زندگی من حذف شد من خطم بعد سالها همون خطه حتی نترسیدم که عوضش کنم اما خدا رو شکر چند سالی هست اصلا یدونه مزاحم تلفنی یا تماس ناشناس هم ندارم و حتی الان دیگه نه عصبانیتی نه کینه ای و نه ترسی ازون ادم دارم و هرجا هست براش ارزوی موفقیت میکنم امیدوارم ازدواج کرده باشه چون خیلی دلش میخواست)
* و هم تو فایل قبلی هم اینجا مجدد تکرار شد که سطح توقعمون و از ادمها پایین بیاریم (هرچقدر رو این موضوع کار کنم بازم کمه روز ولنتاین خیلی منتظر بودم که دوستم برام کادو بخره و هرچقدر میخواستم قانون و پیاده کنم نچسبم توقع نداشته باشم که اذیت نشم نمیشد هی از هر دری میرفتم یکم اروم میشدم بعد مجدد میفتادم تو فکر سمی این موضوع حتی در خفا بهش یجورایی با شوخی و خنده گفتم در این حد نتونستم طاقت بیارم بعد گفتم خب منم براش نمیخرم که اگه نخرید حرص نخورم حداقل یعنی یجورایی پیشاپییش اینو جذب کردم که کادویی در کار نیست اما باز روز ولنتاین رفتم کادو خریدم نه بخاطر اون بخاطر خودم که بعد اگه اون نخرید بکوبم فرق سرش که ای هوار من الان تو شرایط بد مالیم رفتم برات کادو گرفتم تو چرا نگرفتی خودم نشسته بودم خودمو از لحاظ ذهنی تماشا میکردم نگم براتون و خب نتیجه همان شد که روز ولنتاین با وجود اینکه تا یه قدمی کادو خریدن من رفته بود اما طبق قانون یه شرایطی مهیا شد که حتی خودشم میخواست اینکارو کنه فرکانس و جذب من این اجازه رو نداد که اتفاقا چند شب پیش هدایت شدم به عقل کل و یکی یه سوال این مدلی پرسیده بود و یکی از بچه ها اینقدر قشنگ جوابشو داده بود که من اصلا فکر کردم با منه جواب اون شخص بود اما منم جوابمو گرفتم میخوام بگم قانون همیشه جواب میده حتی با اینکه میدونی همون با هر متر و معیاری هست که با هر منطقی دستت و ببری تو اتیش میسوزی و میدونی که داری با اتیش بازی میکنی اما کرم سوختن داری که بیشتر بسوزی و بیشتر حال خودت و خراب کنی)
* بخشش اولین کاری که با ادم میکنه سیستم بدنی مون و سالم میکنه ( و خدا رو هزاران بار شکر از وقتی در مسیر توحیدم دیگه خیلی خیلی کم پیش میاد بخوام حتی برای ساعتی خودمو بزارم تو جایگاهی که کسی و ببخشم در بسیار موارد که وجود نداره اگه هم قرار به بخششه تمرین میکنم خودمو ببخشم وقتایی که کار غلط انجام میدم)
خدایا شکرت چقدر بودن در سایت زیرو رو کردن شخصیتم و یاداوری و مرور قانون بهم انگیزه میده برای ادامه دادن استاد عزیزم برای چندمین هزار بار ازتون ممنونم خدایا شکرت
تنها تو را میپرستیم وتنها از تویاری میجوییم
الان که دارم میبینم که این دوست عزیز کرد زبانمان که با لحجه کردی که البته گویش فارسی رسمی کشور رو توام با لحجه کردی داشت میگه که یک انسان رو بخشیده وقتی که به خودم نگاه میکنم میبینم که چقدر این انسان هایی که درونم دارند به من توهین میکنند و من دارم حملشون میکنم باخودم و این ها رو من اصلا نبخشیدم انسان هایی که برای اینکه من فرکانس اشتباه فرستادم و این انسان هایی که ناخوشبودن رو خدا برام فرستاد انسان هایی که من واقعا ازشون متنفر بودم و فکر میکردم که با توجه به ظلم اون ها بوده که من این اتفاق ناگوار برام رخ داده و همیشه از خدا میخواستم که یک قدرت فیزیکی داشته باشم که بتونم همیشه ادبشون کنم و همیشه حس قربانی شدن رو به من میدادند و همیشه در همه جایی که حق با من بود و من دوست داشتم که لذت ببرم از این قبیل انسان ها که سن و سالشون عوض میشد اسم ها تغییر میکرد جنسیت عوض میشد و من رو همیشه دست کم میگرفتند و مسخره میکردند و تحقیر میکردند شاید که این افراد با هم فرق داشتند ولی همه شان یک خصوصیت داشتند و اون هم این بود که میخواستند من رو عحیب به خاک سیاه بنشوند ولی من از بچگی این رویا رو داشتم که بتونم ازپسشون بر بیام و ادبشون کنم و الان که الان هستش به خاطر ضربه هایی که خوردم از این قبیل انسان های بد فرکانس به خاطر بد فرکانسی خودم خیلی سختمه که ببخشمشون خیلی خیلی یعنی وقتی که استاد عباس منش در جلسه سوم دوره روانشناسی ثروت میگند که تعهد بده که تمام اتفاقات زندگی خودت تقصیر خودته واقعا دوست دارم که یه گلوله تویه مخم خالی کنند ولی این تعهد رو ننویسم و خیلی سختمه و وقعا به این دوست عزیزم تبریک میگم که تونسته یک انسان رو ببخشه و به نظر من بزرگترین و سخت ترین کار دنیا همینه که از یک نفر بگذری یک نفری که ازش متنفری چون خودم کار هایی رو انجام دادم که از دید بقیه خیلی سخته ولی واقعا این کار برای من سخت ترین کار دنیا بوده وهست و به دوست عزیزم بابت این کار بزرگ تبریک میگم
درپناه حق انشاالله من هم بتونم این کار رو بکنم
اینم باشه رد پایی از من
در پناه حق
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-همواره متعهد به تغییر و بهبود مداوم و هر روزه در تمام جنبه های زندگی خود باشیم
-از فرصت کوتاه و گذرا که خداوند در اختیارمان برای خلق زندگی دلخواه قرار داده است به درستی استفاده کرده و نتایجی متفاوت از عموم جامعه خلق کنیم
-زندگی سرشار از نعمت ثروت و برکت بی نهایت را برای خود رقم زده و در پی کسب درس ها و تجارب متعدد باشیم
-تغییر باورها باید منجر به اقدام عملی شود
-تنها زمانی که مسیر درست را طی کرده نسبت به حفظ آن متعهد و پایبند باشیم نتایج به تدریج و به صورت تصاعدی افزایش میابد
-در همین لحظه با درک قانون و عمل کردن به آن نتایج عالی کسب کرده سپس درباره ی نتایج خود سخن بگوییم
-نتایج در ابتدا بسیار کوچک سپس بزرگ می شوند
-با هر بار پیشرفت موفقیت های خود را تحسین کنیم
-تنها دریافت نتایج پایدار نشانگر تغییر باورهایمان به صورت اساسی و اصولی است
-هر روز بر روی باورها و افکار خود کار کرده برای تحقق اهداف خود قدم برداریم قانون را به خود یادآوری کنیم بر روی پاشنه ی آشیل و نقاط ضعف خود به درستی کار کنیم
-تضادها و چالش ها همواره وجود دارند با تمرکز بر بهبودها و پیشرفت هایمان سپاسگزاری از داشته ها و نعمت ها به ذهن اجازه ی شکل گیری افکار منفی را ندهیم
-ذهن خود را هنگام مواجه شدن با شرایط نامناسب کنترل کنیم
-اغلب ما به راحتی از ایرادات خود چشم پوشی کرده ایرادات دیگران را بزرگنمایی و از دست آنها شاکی می شویم
-خاطرات منفی و نامناسب دیگران را در ذهن خود به یاد داشته و خاطرات و اتفاقات مثبت آنها را به راحتی فراموش می کنیم
-با تمرکز بر نازیبایی ها و خصوصیات منفی افراد تنها خود را از مسیر درست منحرف می کنیم
-با ناراحت شدن به خاطر اعمال نادرست دیگران کینه و نفرت به دل گرفتن از آنها تنها خودمان را از مسیر درست منحرف می کنیم
-تا جای ممکن سطح توقع و انتظار خود را از افراد پایین بیاوریم و نخواهیم آنها مطابق با میلمان با ما صحبت کنند
-ایرادات خود و دیگران را به راحتی بپذیریم
-به میزانی که اشتباهات خود را پذیرفته با خود مانند رفیق مهربان برخورد کنیم احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشیم می توانیم ایرادات دیگران را بپذیریم
-زمانی که ایرادات دیگران را بپذیریم به راحتی می توانیم آنها را ببخشیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم
-یکی از مهم ترین دلایل بیماری داشتن احساس کینه و نفرت نسبت به اشخاص است
-با داشتن کینه و نفرت جسم ما بیمار می شود
-زمانی که دیگران را می بخشیم جسم ما به طرز معجزه آسا شفا میابد
-سطح توقع و انتظار خود را از دیگران کاهش دهیم ایرادات خود را بپذیریم بدانیم دیگران مانند ما ممکن است مرتکب اشتباه شوند ما و دیگران کامل نیستیم
-بسیاری از ما با باورهای نادرست مذهبی احاطه شده و تعصب زیادی در این خصوص داشته و داریم
-خداوند تنها قدرت منبع نیروی حاکم بر جهان هستی است
-خداوند قوانینی بر جهان قرار داده که تنها کافی است از قوانین او پیروی و اطاعت کنیم
-وارد فضای دین و مذهب نشویم
-هر فردی را با هر مذهبی بپذیریم درباره ی مسائل مذهبی تعصب نداشته در پی قانع کردن دیگران و تحمیل عقاید مذهبی خود به آنها نباشیم
-رابطه ی بین ما و خداوند بسیار ساده است و هیچ ربطی به دیگران ندارد
-باورهای نادرست که از گذشتگان دریافت کرده ایم مانع ارتباط درست ما با خداوند شده است
-با مطالعه ی قرآن متوجه می شویم آیات آن بسیار ساده منطقی و مسائلی که اکنون جزء درگیری های ذهن ماست به هیچ وجه در قرآن بیان نشده است
-اسلام به معنای تسلیم شدن در برابر خداوند و نه داشتن دین خاصی است
-ابراهیم اولین مسلمان بود
-قرآن دیدگاه بسیار آزاد اندیشانه دارد
-مطالعه ی قرآن به ما کمک می کند عملکرد خداوند را به شکل سیستمی درک کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و اعضای خانواده ام
کینه و نفرت
چیزی که منو به جایی رسونده که حتی توانایی بخشیدن خودم رو ندارم چه برسه به بقیه..
از دوست عزیزم که بعد از مدت ها نفرت و کینه ای که داشت تونست طعم شیرین عفو و بخشش رو تجربه کنه تشکر میکنم و تحسینش میکنم.
همون اوایل صحبت های دوستم متوجه کینه و نفرت سرسام اوری که در وجودم حسش میکردم شدم.
کینه و نفرتی که سالهای ساله با خودم حمل میکنم و منو به مرز نابودی کشونده ولی هنوز دست بردار نیستم.به تک تک ادم های زندگیم که فکر میکنم که چه اتفاقاتی و کارهایی کردند که من ازشون کینه و نفرت رو در دلم که جای وجود پاک خداست ،جای دادم،متوجه شدم خودمم همون کارهارو سر بقیه ادم ها به یه نحوی اوردم.
من از دست خاهرم بشدت عصبانی دلخور و ناراحتم و از 15 سالگی تا الان که 34 سالمه فقط بخاطر تجسسی که توی دفترم داشت و چیزایی که نوشته بودم و کشیده بودم رو دید..من دیگه اون ادم سابق و خوشحال که از ته دلش میخندید نشدم..دوست دارم عکس خنده مو بزارم پروفایلم ولی بخاطر فیلتر بودن وردپرس و استفاده نکردن از فی لتر شکن همین عکس فعلا هست..
یعنی اولین بذر کینه و ناراحتی و دلخوری از خانوادم از همین کار خاهرم انجام شد..هنوز اون نگاه سنگین و حقارت بارش رو احساس میکنم و هنوز نتونستم از ته وجودم ببخشمش..
حالا بعد از اون همه سال با اینکه همگی زیر یک سقف زندگی میکنیم،کیلومترها سال نوری از هم فاصله داریم و من دارم خودم رو زجر کش میکنم و با هیچ کدومشون رابطه ای ندارم..
الان من موندم چطوری خودم رو ببخشم..
نمیدونم بمونم کنارشون واین حقارت رو تحمل کنم با بزنم بیرون و از اینکه نکنه بلایی سر کسی بیاد و تقصیرش بیوفته گردن من موندم..
توی روابط کاریمم همین داستانه..
این عزت نفس چیه که همه چیز زندگی بهش وابسته س و تا درست نشه هیچ اتفاقی توی زندگی رخ نمیده..
از خدا کمک میخوام یه راه حلی واسم قرار بده که بتونم اول خودم رو ببخشم بعد دیگران رو و مثل دوستم اون احساس راحتی رو تجربه کنم..
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست عزیز
نمیدانم چرا اما دلم خواست با شما حرف بزنم
و براتون بنویسم
خواستم بگم چرا ی موضوع اینقدر بی اهمیت و اینقدر پوچ باید این همه سال در ذهن شما مونده باشه؟
اصلا هر چیزی که نوشته باشین یا طراحی کرده باشین اصلا خواهر یا هر شخص دیگه ببینه چه اهمیتی داره اخه؟
دلتون خواسته اون کارو کردین اصلا هر چقدر اشتباه باشه
ذهن خودتون بوده دفتر خودتون بوده ایده خودتون بوده اصلا دلتون خواسته اشتباه کردین
به هیچکسی ربطی نداره
و اینکه اون موضوع بی نهایت بی اهمیته و باور کنین حتی یکبار هم خواهرتون دیگه بهش فکر هم نکرده اما فقط شما دارین تو ذهنتون بهش شاخ و برگ میدین
و اینو باور کنین ادما هر کاری تو هر شرایطی که انجام بدن بهترین کار بوده که اون زمان به عقلشون رسیده
تمام ما ادما سراسر اشتباهیم
هیچ کسی در کیهان نیست بیاد بگه همیشه خوب و عالی زندگی کردم
ما اول باید بپذیریم که به خودی خود بدون هیچ القابی بی نهایت با ارزشیم
و تا زمانی که خدا داره فرصت زندگی کردن میده از این نعمت بی نهایت با لذت استفاده کنیم
بخشش دیگران فوق العاده کار راحتیه و اگه کسی نمیخواد دیگران رو ببخشه قطعا خودش نمیخواد
ی کاغذ و خودکار بردار
بنویس چرا خواهرم اون حرکت رو زد؟
براش هر دلیلی که دوست داری بنویس
مثلا کنجکاو بود
کاراگاه بود
میخواست پلیس بازی دربیاره
دنبال ی چیز دیگه میگشت یهو نوشته منو دید
اینقدر ازاین دلیل ها بیار تا ذهنت سمت کینه و نفرت و دشمنی نره
و هر وقت هی اومد به ذهنت همین دلیل هارو بگو تا ذهنت اروم بشه و به این روش کم کم فاصله میگیری از اون نفرت
حیف قلبت نیست پر کردی از این حس های پوچ و بی اهمیت؟؟؟
زندگی خیلی قشنگه تا وقت داری و خدا بهت سهمتو داده بقاپ و با لذت زندگی کن
ایشالا هر چی زودتر خالی بشی از این حسای پوچ
خدا پشت و پناهت دوست عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به دوست خوبم امیدوارم هرجا هستی خوشحال و سلامت باشی..
طبق باوری که دارم یادش میگیرم اول باید تحسین کنم زیبایی تون رو و احساستون رو که با تموم وجودم دریافتش کردم.
خداوند خالق زیبایی هست و زیبایی رو دوست داره و منم باید تایید کننده زیبایی باشم تا به زندگیم ورود کند.
واقعا از ته قلبم ازت ممنونم که اومدی و برام این جملات رو نوشتی
واقعا راه گشا بود واسم که بشینم و به این موضوع فکر کنم و از یک جنبه ی دیگه ای بهش فکر کنم و واقعا هم نتیجه ی خوب گرفتم..
دوست دارم بنویسم تا راه گشای بقیه هم باشه..چون برای من خیلی حس خوب و ارامش به همراه داشت..
اول اومدم اون اتفاق و چیزی که رخ داده بود رو نوشتم..بعد احساساتی که ازش داشتم رو زیرش نوشتم:
احساس رنج..ناامیدی..گناه..خطا و کار اشتباه…نگرانی..ترس..پشیمانی..ذلت و خواری.
بعد فکرایی که به سرم می اومد رو نوشتم:
اون کار باعث بی ابرویی تو شد..تو گناه کاری..تو خطاکاری..تو از چشم همه افتادی..حالا همه میدونن تو چه فکرای بدی داری..زندگی تو خراب شده..تو واقعا نمیدونستی نباید اون کارو میکردی؟..تو آدم بدی هستی..تو خیانت کاری..دیگه همه در موردت دارن فکرای بد میکنن..دیگه تو اون بچه ی خوشحال و خندون نمیشی..تو خرابکاری کردی..تو سواستفاده گری..
دقیقا اینا همون فکرایی بود که داشت منو به اذیت شدن و نگرانی مبتلا میکرد..
بعد طبق تمریناتی که از کتاب شکرگزاری خانم راندا برن استفاده میکردم،دیدم میشه یه سری چیزارو هم پیدا کرد و البته همه این کارها هدایت خدابود تا من از این داستانِ ذهنیِ تکرار شونده،خلاص بشم و چقدر خوب که این موضوع رو کامنت کردم و شما کامنت گذاشتی و گرنه ممکن بود دنبالش نرم و بازم در رنج بیشتر قرار بگیرم..واقعا خدایا شکرت..
حالا میخوام اون موارد خوبِ پنهان شده رو بنویسم تا این موضوع بیشتر درک بشه..
اتفافات خوبِ پشت اون اتفاق:
_کاری که من کرده بودم،دیدن زیبایی ها بوده و اتفاقا من داشتم طبق قانون خدا رفتار میکردم حتی بدون اینکه کسی بهم بگه
خدایا شکرت
_ینی من قبل از اون اتفاق،همش دنبال زیبایی ها بودم و طبق قانون،جهان هم منو به زیبایی های بیشتری هدایت کرده و حالا بجای نگرانی باید به خودم افتخار کنم که از اون بچگی اینجوری عمل میکردم به قانون
خدایا شکرت
_من چقدر هم خوب میتونستم روی زیبایی های اطرافم مثل ادم ها توجه کنم و این توانایی من بوده و حالا متوجه این موهبت شدم.
خدایا شکرت
_خدایی که منو افریده خودش گفته انسان هرچقدر گناه کنه من میبخشم فقط شرک رو نمیبخشم و من هم کار شرک الود نکردم بلکه تایید کنندهء زیبایی های خالقم بودم و این شیطان بوده که میخواسته منو به دام افکار بد بندازه.
خدایا شکرت
_بعد از اون اتفاق،چقدررر نعمت های بیشتر و اتفاقات خوب رو تجربه کردم و چقدرر خاطرات لذت بخش داشتم.
خدایا شکرت
من که اشتباهی نکردم هیچ،اتفاقا خواهرم اشتباه کرده به هردلیلی اونم از سر نااگاهی و شاید میخواسته چیز خوبی توی دفترم برام بنویسه.
خدایا شکرت
_اگر منم جای اون بودم قطعا میبخشیدم چون نااگاه بودم.
خدایا شکرت
_شاید خواهرم بعدش میخواسته جبران کنه ولی من با رفتارم نخواستم و منصرفش کردم.
_حالا که من میدونم باید خیلی هم خوشحال باشم
_اون اتفاق و فکر به ظاهر بد،باعث شد ویژگی ها و توانایی هام رو پیدا کنم.
خدایا شکرت
_این نعمت بزرگی توی زندگی من بوده که میتونستم زیبایی هارو ببینم و تحسین کنم.
خدایا شکرت
_نگرانی من بخاطر نوع نگاه اشتباهم به اون اتفاق بوده و شایدم به گفته ی دوستم،خواهرم اصلا بهش فکرم نکرده و حتی فراموش کرده و من بودم که مدام بهش فکر میکردم و خودم رو الکی رنج میدادم.
خدایا شکرت
حالا میتونم یجور بهتری به اون موضوع نگاه کنم:.
+اون موضوع باعث شد من این توانایی خفته ام رو پیدا کنم و ایمان بیشتری به توانایی هام داشته باشم
+حتی اون موضوع باعث میشه من توی روابطم بهتر باشم و اعتماد به نفس بالاتری داشته باشم.
+خیلی ها نمیتونن حتی زیبایی ها و توانایی های خودشون رو بپذیرن ولی من تونستم.
+خوبی این داستان اینکه اگر خواهرم اون کارو نمیکرد و من اینجوری فکر نمیکردم،اصلا متوجه این توانایی ام نمیشدم..تازه باید از خواهرم سپاسگزارم باشم که اون کارش باعث شد خودم رو بیشتر بشناسم..
و چقدر حافظه ی قوی دارم که بعد از اون همه سال تونستم موضوعی رو به یاد بیارم..
ببین چه حافظه و ذهن قوی دارم
خدایا شکرت
خداروشکر میکنم بابت زیبایی هایی که دراطرافم بوده و توی فرکانس دریافت زیبایی ها بودم و این نشون میده من از بچگی توی مدار نعمت ها و زیبایی ها بودم .
خدایا شکرت
چقدرخوب شد حالا میتونم زیبایی هارو خیلی بیشتر و با دقت ببینم و تازه اگه این کارو بکنم چقدرر اتفاقات خوب وارد زندگیم میشه و این همون اصل و قانونیه که استاد میگه..
خدایا شکرت
و این نشون میده چقدررر نوشتن زیبایی ها قدرت داره و ماندگار تره..و چقدر یک فکر میتونه قدرتمند باشه..
خدایا شکرت
واقعا با نوشتن اینا،تصویر ذهنی بهتری نسبت به خودم و اون اتفاق دارم..
همین الان نسبت به خودم خیلی احساس بهتری دارم ..انگار کوهی از اشغال یهو محو شده و قلبمم سبک تر شد..
واقعا خدایا شکرت
واقعا ازت ممنونم دوست خوبم
هرجا هستی اتفاقات خوب برات بیوفته و همیشه شاد باشی
الهی آمین
خدایا شکرت
به نام خداوند غفور و رحیم
قدم 179
سلام به دوستان
من قبلا شخصی بودم که خیلی زود از افراد ناراحت میشدم و کلا حالم سرجاش نبود . مثلا از پدرم به خاطر رفتارهایی که با من و مادرم داشت خیلی تنفر داشتم و این تا همین 5 سال پیش ادامه داشت یا از این دین و مذهب ناراحتی داشتم چون انگشت اتهامم به سوی اون ها بود و اون ها رو مسئول ضعف خودم میدونستم و موقعی که با استاد اشنا شدم فهمیدم که این که دیگران رو مسئول میدونستم و یا اینکه خودم رو قربانی جامعه یا افراد یا مذهب باعث شده من بیشتر ضربه بخورم برای همین سعی کردم که اینها رو از ذهنم رها کنم و روی خودم تمرکز کنم و جهان داره به باورهای من مثل آینه پاسخ میده و برای همین خیلی حالم بهتر هست. گذشته ها رو باید رها کرد و در این لحظه زندگی کرد
بنام پروردگارهدایتگرم
الهی صدهزار مرتبه شکر که کنار شماوهمه دوستان عزیز خانواده استاد عباسمنش هستم
استاد نازنینم نمیدونم ازکجا شروع کنم واز کدوم نتایجم بگم 10 فروردین امسال 1402بود که از طریق برادرم باشما آشنا شدم دوره 12 قدم من اگر به سال قبلم برگردم اصلا در خوشبینانه ترین حالت هم نمیتونستم این نتایجم رو پیش بینی کنم من یه زن خونه دار بودم که حال دلم خوب نبود همیشه یه دنیا سوال توی ذهنم بود وهمه چی رو برای خودم سخت میکردم وقتی اولین فایل رو شنیدم حالی که تجربه کردم رو اصلا قابل وصف نیس که بگم انگار خدارو باتموم وجودم حس کردم وآرامش همه وجودم رو گرفت انگار سالهابود که منتظر چنین شخصی بودم که جواب سوالامو بده باهاش به خدا برسم همیشه آرزو داشتم که برای خودم درآمد داشته باشم واز آسانترین راه به درآمد رسیدم والان هربار خودم رولایق میدونم که درآمدم بیشتر کنم از آسانترین راه هدایت شدم به رشته ای که رویای بچیگم بود طراحی لباس والان دارم ادامش میدم ازاینکه هرروز دارم چیزهای جدید یاد میگیرم لذت میبرم وزندگی برام خیلی لذت بخش شده قبلا همسرم کارگر یه شرکت بود واقعا زندگی برامون سخت میگذشت ایشونم با هدایت الله وارد این مسیر الهی شد درآمدش 1ونیم برابرشده توی یکی از بهترین املاک های شهرمون کارمیکنه رابطه ام با همسرم وپسرم خیلی عالی شده ونگران هیچی نیستم دیگه وسایل خونه رو کم کم دارم عوض میکنم برای خودم طلا خریدم و هربار دارم زندگی رو برای خودم آسونتر ولذت بخش تر میکنم رابطه ام رو باکسایی که واقعا در مدار من نبودن وناشکر بودن قطع کردم یادگرفتم که واقعا نباید هرچیزی رو وارد ذهنم بکنم عزت نفسم خیلی عالیتر شده کارهایی که قبلا حتی فکرشم نمیکردم انجام بدم انجام دادم حال خوبی که دارم کنترل ذهنم خیلی عالی شده بااینکه من قبلا خیلی استرسی بودم بدبین وهمش دنبال اصلاح دیگران بودم ولی الان دیگه میدونم خالقی هست که هر لحظه هر ثانیه داره منو هدایت میکنه وجودم پراز آرامش واحساس خوبه هربار که نتایجم بیشتر میشه ایمانم برای ادامه مسیر الهی بیشتر میشه
از استاد نازنینم مریم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگذارم که واقعا الگوی من هستن
در پناه خدا باشید
به نام خدای مهربان و بخشنده ام
به نام خدای رزاق ووهابم
خدالا من هر چه که دارم رو تو به من دادی من هیچم در برابر عظمت و قدرتت
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
چه نشانه زیبایی خدایا شکرت ممنونتم
اصلا کینه و نفرت یه مانع ست برای رسیدن به خواسته و هدفت وقتی در دلت کینه یا نفرت از کسی داری دیگه نمیتونی به خودت یا خواسته ات فکر کنی و براش تلاش کنی و به قول استاد فاعرض عنهم داشته باش یعنی اعراض کن
باید ببخشی تا خداوند هم به تو ببخشایدکینه و نفرت رو دور کن از ذهن و دلت به جاش عشق و خوبی و مهربانی رو جا بده
کینه و نفرت بیماری به همراه میاره
و هر روز از خواستهاش و خداوند دور میشود واین مسیر اشتباه ست
استاد عزیزم از زمانی با شما آشنا شدم همه رو زود میبخشم آرام ترم
و ممنونتم هستم که راه درست زندگی رو به ما آموختی
خدابا شکرت سپاسگزارتم
یاحق