گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-07 07:44:062024-04-30 02:39:21گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماریشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام الله یکتا رب هدایتگرم
سلااام ب استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان جانم
خدایا صدهزار بارشکرت بابت این همزمانی هایی ک داره برام اتفاق میفته
این نشون میده ک چقددد قانون فرکانس دقیق و درسته الله اکبر
موضوع صحبت های این فایل بخشش بود
من این فایلو خیلی وقت پیش گوش داده بود ولی تقریبا دو روزه دیدمش ک اومده رو بنر سایت ولی نگاش نکردم چون در مدارش نبودم
دیشب از طریق کامنت سعیده ی عزیزم هدایت شدم بهش گوشش دادم
و باخودم گفتم خدایا شکرت
چقدرر قشنگ داره درمورد اتفاقی ک امروز افتاد برام حرف میزنه و امروز صبح حسم گفت بیا بنویس و منم تسلیم شدم
میخواستم تو دوره احساس لیاقت بنویسم این نتیجه رو ولی حسم گفت اینجا بنویس
دیروز من بعد از 6شایدم 7سال بالاخره رفتم خونه بابابزرگم ،البته ذهنم باز داشت مقاومت میکرد و میگفت میخوایی بری چیکار کنی
یادت رفته باهات چیکار کردن مامان بزرگت وخاله ات اونا نامزدی تو رو بهم زدن
ولی اینار ندای درونم بلندتر بود گفت برو ببینشون و ب خودت ثابت کن ک بخشیدیشون
اگه ایمان داری ب قانون هستی، ب این که خودت خالق زندگیت هستی
اگه باور داری ب اینکه خودت داری زندگیت و خلق میکنی با افکار و فرکانست
با باورهات باید بری و پاروی این حس بد بزاری
،
روی احساس قربانی بودن
روی اینکه کسی میتونه بهت ضربه بزنه
و تو زندگیت تاثیر بزاره
اگه ب آموزه هایی ک از استاد یاد گرفتی باور داری و میگی برای حال خوبت اونارو بخشیدی باید بری و ببینی ک چقد تغییر کردی
آیا واقعا بخشیدی شون
چقد باورهات عوض شده
حست بهشون چطوره
تو مسیر باز ذهنم پارازیت انداخت ک چرا داری میری!!!
ولی من بهش محل ندادم و باخودم گفتم من خالق زندگی خودم هستم
من بخاطر تضادی ک بهش خوردم الان تواین مرحله از زندگیم هستم
چقدد حالم بهتره
چقد آرامشم بیشتره
هدایت شدم ب شناخت بیشتر خودم وخدا موهبتی ک باعث سعادت دنیا وآخرتم میشه
و ی توقف داشتیم تو مسیر ک ی پارک خییلی زیبا بود و چقد حالم وبهتر کرد خداروشکر
وقتی ک رسیدیم و رفتیم داخل خاله کوچیکترم ک خیلی دوسشدارم داشت آماده میشد بره خونه شون با شوهرش
مارو ک دید گل از گلش شکفت و اومد استقبالمون و منو تو آغوشش گرفت گفت چقد دلم برات تنگ شده بود
خییلی وقته ندیدمت و موند کنارمون
دایی هام اومدن
زندایی هام
مامان بزرگم چقدد خوشحال شد
و خاله بزرگم اومد با خانواده ش
و اون خاله م ک ازش ناراحت بودم و خودم توآغوشم گرفتم
و فهمیدم چقددد دلم براشون تنگ شده
و دوسشون دارم
قرار بود نیم ساعت بمونیم ک اینقد شلوغ شد و خوش گذشت و همه اومدن دیگه 3ساعت موندیم
همه خییلی اصرار میکردن ک شب بمونیم
مامان بزرگم هم ب خودم گفت هم ب آجیم ک تو بمون تا زکیه هم بمونه پیشمون
خیلی وقته نیومده
میگفت بیا بهمون سربزن
داییم هم بهش همینو گفته بود و هی میگفت زکیه سوپراییزمون کردی چقد خوب کردی اومدی
و منم واقعا خوشحال بودم و لذت بردم
وواقعا دلم براشون تنگ شده بود
ولی من همون دیدار برام کافی بود
چون فقط میخواستم ببینم ک چقد تغییر کردم
چقد تونستم خودمو بهبود بدم
و احساس ارزشمندی من چقد تغییر کرده
و خداروشکر چقد راحتتر تونستم ارتباط برقرار کنم باهاشون
همیشه بخاطر احساس عدم لیاقت نمیتونستم راحت باهاشون ارتباط برقرار کنم
چون تو ذهنم حتی قد متوسط و معمولی خودمو با اونا ک اکثرا قدشون بلنده مقایسه میکردم و حس کمبود انگار داشتم خخخخ
چقد راحتتر تونستم تحسین کنم
نظرمو بگم تو جمع
و احساس لیاقتم چقددد بهتر شده بود خداروشکر
با وجود اصرار زیادی ک کردن شب بمونم نموندم
چون دوسداشتم برگردم خونه خودمون و تنها باشم و فایل گوش بدم و بیام تو سایت الهی خودم
ک خداوند بهم هدبه داده
و من چقد ب خودم افتخار کردم
از تغییراتم
از بهبودهایی ک ب مرور اتفاق افتاده
و منو رشد داده
واقعا چقد زیباست قانون تکامل یواش یواش تغییرات رخ میده و اصلا متوحه نمبشی یکباره ب خودت میایی
و متوجه میشی خدای من
چقد حس خوبی دارم
چقد حالم بهتره
چقد همه چی تغییر کرده
خدایا شکررت بخاطر تضادزیبای زندگیم واقعا موهبت الهی بود برام
الهی صدهزارر بارشکرت
خدایا هرآنچه دارم از آن توست
از تو ب من رسیده
من هیچی ازخودم ندارم
حتی نمیتونم بدون کمک شما پلک بزنم
راه برم، نفس بکشم
فکر کنم
خودت هدایتم کن من ب هرخیری از سمت شما محتاجم و فقیر
من تسلیم شماهستم
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مارو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
سپاسگزارم از استاد عزیزم بخاطر تک تک ثانیه هایی ک برامون وقت میزاره
و ب رشد ما کمک مبکنه
عاشقتمم خدای قشنگم
عاشقتمم استاد عزیزم
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به تک تک دوستانم
سپاسگزارخداوندم هستم که به این فایل بی نظیر هدایت شدم
سپاسگزار خداوندم هستم که از همون لحظه اول که با این سایت آشنا شدم با اعماق وجودم به صداقت صحبتهای استاد عزیزم ایمان داشتم وقانون جهان هستی رو پذیرفتم وسعیم رو گذاشتم بر اینکه این قوانین رو بفهمم ودرک کنم وخداروشکر به همون اندازه ای که درک کردم و بهش عمل کنم.
خداروشکر به اندازه ای که درک کردم ودر خودم تغییرات رو ایجاد کردم نتیجه هم گرفتم
سپاسگزار خداوندم هستم که سعادت حضور دراین مسیر رودبهم داد
خدارو هزاران مرتبه شکر به لطف خداوندم وآشنایان با این سایت الهی قلبم رو پاک کردم از هر گونه کینه ونفرت وحسادت و…
خداروشکر که از وقتی تو این مسیر قدم برداشتم تمام سود ومنفعتش برگشت به خودم وآرامش قلبی واحساس خوب عالی که دارم ارزشش از هرچیز صدها برابر بیشتره چرا که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب وتمام نتیجه هاش بر میگرده تو زندگی خودم.
.”کنده شدن از جماعتی که می خوان همرنگ جماعت باشن”
قبلا و حتی گاهی الان هم شیطون میره تو پوستم و با شنیدن این جملات فکر می کنم که دیگران بی ارزش هستند.
و به چشم تحقیر بهشون نگاه می کنم چرا که ابزاری دارم که فکر می کنم ازشون برترم، جدای از اینکه ایا از این ابزار اصلا استفاده می کنی؟نتیجه ای داری؟
فقط خوشحال بودم وقتی میگفتند یک درصد مردم از این فایل ها گوش میدن دیگه خدارو بنده نبودم. ناخوداگاه کارم شده بود میشستم رفتار و گفتار ادم هارو تحلیل می کردم و برچسب خوب و بد می زدم بهشون.
دوست داشتم از دستاوردهام بهشون بگم،بهشون بگم “اهای فلانی! تو خیلی بدبختی، تو هیچ غلطی توی زندگیت نکردی،تو عزت نفس نداری،تو کاریو انجام میدی که دوست نداری،منو نگاه کن چقدر توان مندم، به دست و پام بیوفت که بگم که چه کردم!”
ظاهرا این حرف ها رو بهشون نمیزدم، ولی پر بودم از نیش و کنایه! درواقعیت اما اینطو نبودم. با اینکه ظاهرا موفقیت های زیادی کسب کرده بودم اما از درون هیچ ارامشی نداشتم. مدام خودخوری و نوشخوار افکار بیهوده، حساس بودم، زود رنج بودم،توی ذهنم مدام با افراد میجنگیدم. با اینکه میدونستم احساس خوب=اتفاقات خوب، اما هیچ درکی ازش نداشتم.فقط بخشی از حرف های استاد رو میشنیدم و باقی رو انگار که کر بودم.مثلا استاد میگفتن که باید با تغییر دید حال خودمون رو خوب کنیم و اگر خیلی سخت بود یکم از عوال بیرونی کمک بگیریم.
اما من یکبار هم اینکارو نمی کردم که بیام با خودم صحبت کنم. می خوابیدم،اهنگ گوش میدادم،کلی فیلم و سریال میدیدم، از درس و کارام عقب می افتادم، معتاد غذای بیرون و فست فود شده بودم اخرشم حالم خوب نمی شد تا اون عامل بیرونی درست بشه. من پر بودم از وابستگی به افراد و خوشحالی و شادیمو گره می زدم به اونا. توقع زیاد از حد داشتم.عاشق احساس قربامی شدن بودم نمیدونم چرا ولی لذت می بردم میشستم سناریو میچیدم از اتفاقات گذشته و اینده که یه اتفاق بدی می افته و من قربانی ماجرام من صحنه رو با گریه ترک می کنم و همه دلشون برای من میسوزه!
وقتی به رفتارام دقت کردم دیدم ناخوداگاه کارهایی انجام میدم یا حرف هایی میزدم که ترحم دیگران رو جلب کنم.همیشه انتظار اتفاقات بد رو می کشیدم همیشه خودم رو مقصر ماجرا میدونستم. غصه می خوردم که چرا روز معلم رو کسی بهم تبریک نگفت چرا تولدتم برام هدیه نگرفتن من که همه ی اینکارهارو انجام میدم براشون من که یکی یه کار کوچیک برام انجام بده 2000 بار تشکر می کنم جبران می کنم چرا همه سنگدلن چرا فقط من خوبم!
و کج فهمی منبع کلی از این مشکلات بود!
من مفهوم خوب بودن با مردم و عشق ورزیدن به افراد رو بد فهمیده بودم. هرکاری برای مردم می کردم از اولویت هام می زدم و نا خوداگاه توقعم می شد. زیاد از حد به دیگران خوبی می کردم. جوری بود که انگار می خواستم سوراخ کمبود محبت درونم رو اینطور جبران کنم. همیشه از دیگران انتظار محبت بیشتری داشتم.گدا بودم اما نه گدای پول. الان وقتی به رفتارهای گذشته فکر می کنم میبینم که خیلی “آویزون” ادما بودم و با این کار اونا رو از خودم دور می کردم. اگر به یکی زنگ می زدم و گوشی برنمی داشت امکان نداشت اینطور فکر نکنم
” لابد قهره….
اما چیکارش کردم که قهره؟
لابد یه چیزی گفتم که ناراحت شده……
لابد حوصله منو نداره….
از عمد داره جواب نمیده……
.و این افکار ادامه پیدا می کرد تا سر و کله ی یارو پیدا می شد و می فهمیدم که اره مثلا دستش بند بوده و این دفعه خیالم راحت می شد که کسی منو “ترک” نمی کنه!
خودم رو شایسته ی اتفاقات بد میدیدم….این طور فکر می کردم چون باورم بود که کسی دوستم نداره….همیشه خودم رو لایق بدرفتاری افراد میدیدم……نمیدونم چرا ولی باورم بود که مستحق بدرفتاری هستم با اینکه اگه کسی کاری به من میسپرد به نحو احسنت انجامش میدادم….فکر می کردم افراد وقتی با من هستند دارن تحمل می کنن منو..درصورتی بهم می گفتن چقدر مهربونم و دوستم دارن یا چقدر در موضوعی توانایی دارم ولی تا زمانی که ادم درونا باورش نشه فایده نداره.
زمستونی که گذشت سخت ترین زمستون تمام عمرم بود. به تضادی در روابط برخوردم و بعدش فهمیدم شرک یعنی چی. هرکاری که می کردم حالم خوب نمی شد. همش دستم به عوامل بیرونی بود که از اون طریق حال خودم رو خوب کنم. با اینکه راجب قدرت کلام میدونستم اما همیشه در مسیر نادرست ازش استفاده می کردم. یعنی دقیقا برعکس.. چون این حس قربانی شدن درونم بود،مدام داستان هایی برای خودم تعریف می کردم که بلا سرم می اومد مثل دیونه ها!!!
زمستون تموم شد و سال نو شد ولی حال من هنوز خوب نشده بود.. تصمیم گرفتم جدی تو سال جدید روی عزت نفسم کار کنم. دیگه خسته شده بودم. تا اینکه یه روز عصر گفتم استاد میگن با تغییر زاویه دید حالمون رو فقط یک درجه هم خوب کنیم خوبه!
شروع کردم بلند بلند صحبت کردن، اتفاقات بد رو تعریف کردم،برداشت خودم رو گفتم و دیدم که چقدر بدبین و پرتوقعم!چقدر طرف مقابلم رو الکی متهم کردم و ازادی رو ازش گرفته بودم نمی ذاشتم نفس بکشه.
جالبه که درظاهر هرچقدرم که اوضاع خراب بشه و تقصیر افراد دیگه باشه اما وقتی نگاه می کنی میبینی که بازم مشکل درون تو بوده و البته راه حل هم دست توعه!
اون روز در عرض 1 ساعت همه مشکل من که توی کل زمستون حل نشده بود حل شد!!
اولیش احساس سبک شدن و اون ازاد شدن از کینه و نفرت و خشم و انتظار و انتقامه!
بعدش هم اتفاقات بیرون تند تند تند خوب میشن!
خدایا شکرت
فهمیدم که اولا هرچقدر دلیلت منطقی باشه نباید توی حال بد موند.
خدا با گریه و زاری دلش رحم نمیاد.
تا زمانی که حالت بد باشه به راه حل درست نمی رسی و باید بتونی یک درجه حالت رو بهتر کنی.
وووو از همه مهم تر این حال خوب باید واقعی باشه و گرنه هیچ فایده ای نداره!
خلاصه که پایه ی همه چیز عزت نفس و ارامش و در صلح بودنه، ذهن ارام باعث خلق چیزهای بزرگ میشه..
پیشرفتی که تنها توی این دوماه توی کار و درس و حال خوب داشتم،یعنی بعد از اون اتفاق، برابر با 6 مااه تلاش با حال بده!
کنده شدن از برچسب ها و قضاوت ها،ذهن اروم باعث ایده های خوب میشه
باعث میشه سخت نگرفت و من تازه می فهمم زندگی لذت بخش داشتن و با دید مثبت به قضایا نگاه کردن یعنی چی..
سلام استاد عزیز
.
دو سه روزی هست که درگیر یک اتفاق تلخی هستم که بخاطر یک تصمیم اشتباه یک همکار در محل کارم رخ داده!!
قایق غواصی ما بخاطر اشتباه در تصمیم گیری
ناخدا و گروه همراهش در زمان قرارگرفتن کنار ساحل دچار مشکل آبگرفتگی شد و در زمان امداد رسانی هم بخاطر عدم تشخیص درست امدادگر
قایق غواصی با کلی خاطرات شیرین غرق شد!!!
همگی حسابی شوکه هستیم از این اتفاق عجیب و بد!! اتفاقی بسیار نادر و باورنکردنی!!!
قایقی که شاید فقط در همین یک شرایط خاص امکان غرق شدنش وجود داشت غرق شد!!!!
و حالا منی که باید از این اتفاق درس بگیرم!!
منی که باید ذهنم را به درستی کنترل بکنم…
در ابتدا همه ناخدا رو مقصر اعلام کردن
و واقعا شرایط سختی براش ایجاد شده!
مدیریت هم بخاطر عدم مدیریت درست شرایط خوبی ندارد… و غمی که من باید از قلبم خارجش کنم️ در قدم اول میدونم که این غم هیچ کمکی تاکید میکنم هیچ کمکی نه به خواهد کرد نه به تیم غواصی مون پس کاری نمیکنم که به اون پر و بال بدم
مثل اینکه ویدیوی ای ازش درست کنم
مثل اینکه در موردش صحبت کنم
مثل اینکه برای عوامل دلسوزی کنم و….
در قدم بعدی اتفاقات خارج از کنترل خودم را
به خوبی تشخیص میدم و از ناخواسته ها اعراض میکنم
در قدم بعد سعی میکنم
احساس لیاقت ام را به نتایج و دستاوردهای
گره نزنم که با نتایج بد چشمم به روی نعمتهای بسته شود.
در قدم بعد میپذیرم که هر فردی امکان اشتباه کردن دارد و هر فردی هم شاید اگر جای ناخدا بود شاید
تصمیم بدتری میگرفت و اوضاع بدتر میشد
خدا رو شکر که توانستیم قایق را از آب به خوبی خارج کنیم
خدارو شکر که تلفات جانی نداشتیم
خدارو شکر که یاد گرفته ام از ناخواسته های زندگی ام درس بگیرم
خدارو شکر که در حل این مشکل کلی چیزهای تازه یادگرفتم که حتما در مسیر زندگی به دردم میخوره
سلام درود بر استاد عزیزم ,خانم شایسته عزیز و همه دوستان عباسمنیشی ..!🤍
استاد عزیزم این قسمت از گفتگو با دوستان چقدر عالی و قشنگ بود
و قشنگتر از این که دوست خوب ما آریا جان عزیز صحبت میکرد..
من هم خیلی انگیزه گرفتم و باورم شد که واقعا میشه با استاد عزیزم حرف زد ..
آریا عزیز داشت قشنگ از روابط حرف میزد…ومیگفت خیلی تغییر کردم تو روابط و نتایج خوب گرفتم ..
تا جای که ما این پسر را میشناسیم واقعا که چنین است است این پسر بهترین است …ما جز خوبی ازش ندیدم همه خیلی دوسش داریم فوقالعاده و بی نظیر است این پسر..♥️
استاد جان! گفتین ما نباید به بدی ها آدما و اتفاقات گذشته توجه کنیم چون اون قسمی خودمان را اذیت میکنیم..
قانون اینه که ما اگر از کسی ناراحت شویم، بخودمان زربه میزنیم..
استاد جان در بحث روابط هم فرمودین ما باید سطح توقع مان را تا جای میتونیم از بقیه پایان بیاریم..
من فیصل! تو بحث روابط از دوستان خیلی توقع زیاد و بیجا داشتم..و در گذشته خیلی به مشکل بر خوردم..
مثلا حتی در مسایل کوچک عزیزانم (تماس نمیگرفتن و احوالم را جویا نمیشدن)…من یک عالم ازشان گله شکایت میکردم..
یا به یک دوستم اگر کاری که میگفتم برام جواب رد میداد یا میگفت نمیشه یا خلاف میل من کاریمیکرد….من دیگه با اون ادم رابطه ام خدشه داره میشد و به مرور زمان رابطه از بین میرفت… و همچنان گاهی وقت باعث دعوا مان هم میشد..
چون فکر میکردم به دوست ها هر کاری بگویم باید چشم بگن..
ولی خدا را شکر نزدیک به دوسال میشه روی خود و سطح توقع ام از دوستان کار کردم…
و نسبتا به قبل خیلی بهتر شدم و هنوز هم جا دارد روی خودم تو این قسمت بیشتر کار کنم..
و ها یاد گرفتم از دوستانم قشنگ درخواست بکنم و اگر نه گفت اشکالی نداره…ازشان ناراحت نمیشم..
یاد گرفتم! نباید روی نقطه ضعف عزیزان و نازیبایی هاشان تمرکز داشته باشم…فقط روی زیبایی ها و نکات مثبت طرف فوکس کنم..ما همه انسانیم ومکمل نیستیم..
ایراد های خود و بقیه را باید بپذریم..
و راضی ساختن آدما هم کار نادرسته..
نمیدونین این پایین آوردن سطح توقع از دوستانم، خانواده و عزیزان
چقدر بهم کمک کرد..
و چقدر روابط ام خوب شد…
و دایره دوستان خوبم بیشتر شد..
و چقدر احساس لیاقت را در خود بوجود آوردم..من لایق بهترین ها هستم…🌝
استاد جان عاشقتم بی نهایت دوست دارم..😘🥰😍♥️🤍
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام و سلامتی و رحمت الهی به استادهای نازنینم دلتون پر از نور الهی
سلام به همه دوستان توحیدی ام
خدایا به امید خودت
داشتم با خودم فک میکردم آیا کسی هست تو زندگیم که هنوز نبخشیدم، یادمه یه روز اسم همه کسانی که ازشون دلخور بودم نوشتم و بخشیدم
ولی این فایل دوباره به یادم آورد که نه هنوزم هستند کسانی که کاملا نبخشیدمشون
گاهی توی ذهنم این نجوا میاد که دیدی باعث شد زندگیت خراب بشه
اون باعث همه ناراحتی تو شده ، اون باعث شد از همه چی دست بکشی و شادی درونیت از بین رفت
اون باعث شد دیگه انگیزه ای برای ادامه نداشته باشی و…..
بعد سریع به خودم میگم مریم تو باید ببخشی، تا کی میخوای مثل یه وزنه سنگین اعمال و رفتار این آدم به دوشت بکشی ….
چند روز پیش که به این نجواها فک میکردم، و سعی میکردم تمرکزم ازشون بردارم
انگار یه حسی بهم گفت ، توجه کردی داری با این حرفا به این آدما قدرت میدی ، داری میگی اون باعث بدبختی شده، اون زندگیم ازم گرفت، اون امید و انگیزه ام ازم گرفت و…. مریم می دونی این حرفا یعنی به غیر خدا قدرت میدی، یعنی داری شرک میورزی
یعنی خداوند با اون همه قدرت و عظمتش نمی تونه زندگی تو رو سروسامان بده تو هر وضعیت و شرایطی که هستی، یعنی خداوند نمی تونه بهت انگیزه و امید بده و دلت روشن کنه به ادامه راه، یعنی خدا نمی تونه … واقعا چی فک کردی ، اصن فکر هم میکنی ..
چطور تو داری ایمان خودتو نشون میدی ، خداست که تمام قدرت در دسشه، خداست که اراده کنه بگه خلق شو خلق میشه
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود (82)
خداست که هادی و هدایتگر تو توست
یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ..» «هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی است و هر کس را گمراه سازد، هادیان و سرپرستانی غیر خدا برای او نخواهی یافت.
خداست که در کسری از ثانیه می تونه همه چیو به نفع تو تغییر بده
آیا تو به اندازه یه بخشش می تونی تسلیم اراده خدا باشی
ما ایمان به خدا داریم ولی تسلیم اراده خدا نیستیم، میگیم خدایا من بهت ایمان دارم ولی غیبت میکنم
من بهت ایمان دارم ، ولی کمی دروغ که اشکالی نداره
من بهت ایمان دارم، قبولت دارم ولی ازم نخواه این بشر ببخشم
من بهت ایمان دارم ولی فقط این دفعه رو … بعدش توبه میکنم
ما ایمان داریم ولی در عمل تسلیم خداوند نیستیم
۞ رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ ۚ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۖ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ
بار الها، تو مرا از سلطنت (و عزت) بهرهداری و از علم رؤیا و تعبیر خوابها بیاموختی، ای آفریننده زمین و آسمان، تویی ولی نعمت و محبوب من در دنیا و آخرت، مرا به تسلیم و رضای خود بمیران و به صالحانم بپیوند 101 یوسف
حضرت یوسف بعد از تمام ماجراهایی که براش اتقاق افتاد دست به دعا برد و از خداوند خواست که خدایا تا لحظه مرگ تسلیم و مسلمان قرارم بده ، همه پیامبران در دعاهاشون این خواسته رو از خداوند داشتن چون از یه لحظه بعدشون خبر نداشتن که آیا هنوز تسلیم تمام و کمال امر خدا هستند یا نه… من چقدر دعا میکنم که تسلیم امر خدا باشم ، چقدر در عمل تسلیم امر خداوند هستم.
الله اکبر از دل بزرگ حضرت یوسف
گفت من میرم زندان ولی حقارت و پستی قبول نمی کنم
رفت زندان و سالهای زیادی از عمر با برکتش زندان بود ولی اونجا هم دست از آگاهی دادن به بنده گان خدا نکشید ، آدم خوب هر جا که باشه بوی عطر آگاهی هاش اونجا رو پر میکنه…چه کاخ عزیز مصر چه زندان…
بعد از تعبیر خواب پادشا ، پادشاه گفت یوسف بیارید پیش من
ولی یوسف گفت :باید تکلیف من مشخص بشه که بیام بیرون…
وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَىٰ رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَهِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ ۚ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿۵٠﴾
و پادشاه [مصر] گفت: یوسف را نزد من آورید. هنگامی که فرستاده [پادشاه] نزد یوسف آمد، یوسف گفت: نزد سرورت بازگرد و از او بپرس حال و داستان زنانی که دست های خود را بریدند، چه بود؟ یقیناً پروردگارم به نیرنگ آنان داناست.
بعد از مشخص شدن قضیه زلیخا و زنان مصر و اقرار آنها به پاکی یوسف
یوسف پیامبر، قصد تلافی نکرد و همه اونها رو بخشید
یا زمانی که براداران یوسف فهمیدند که عزیز مصر برادرشان هست و عذر خواهی کردند یوسف خیلی راحت و همان لحظه آنهایی که قصد ذلت و خواری و مرگ یوسف میخواستن بخشید
قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَٰذَا أَخِی ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿٩٠﴾
گفتند: شگفتا! آیا تو خود یوسفی؟! گفت: من یوسفم و این برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بی تردید هر کس پرهیزکاری کند و شکیبایی ورزد، [پاداش شایسته می یابد]؛ زیرا خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند. (90)
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ ﴿٩١﴾
گفتند: به خدا سوگند یقیناً که خدا تو را بر ما برتری بخشید و به راستی که ما خطاکار بودیم. (91)
قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ۖ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ﴿٩٢﴾
گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را میآمرزد و او مهربان ترین مهربانان است. (92)
یعنی یکبار هم به روی آنها نیاورد که شما چرا این کار با من کردید
چون روح حضرت یوسف اونقدر بزرگ شده بود که هر ناراحتی در خودش حل میکرد، و تمام این بزرگی از تضادهایی بود که با ایمان وبا تسلیم به درگاه خدا بهش رسیده بود، جزع و فزع نداشت، ناسپاس نبود، فرمانبردار نفسش نبود، راست گو و مهربان و بخشنده بود.
خب من چرا نبخشم، من چرا رها نباشم از هر قید و بند ، من چرا مثل یوسف پیامبر بزرگوار نباشم، اینهمه انسان از اول خلقت اومدن تو این دنیا و رفتن چرا اسم حضرت یوسف و بقیه آدمها یی که اسمشون در قرآن اومده ماندگار شدن
آره اگر میخوای تو این چند روز زندگی دنیا بهترین خودت باشی که لحظه مرگ بگی خدایا راضیم از همه چی، از تو ،از خودم، از زندگیم، باید متفاوت رفتار کنی باید در کنار ایمان ، تسلیم باشی و در عمل نشون بدی که واقعا تسلیم هستی….
خدایا همین الان ، همین حالا از تمام کسانی که دلخوری و ناراحتی دارم در روزهای آخر سال 402 بخشیدمشون، خدایا بخشیدمشون خدایا بخشیدمشون
انشاءالله میخوام که سبک و با آرامش و تسلیم به درگاه تو سال جدیدم شروع کنم ،و به کمک خودت بهترین زندگی را برای خودم بسازم.
استادعزیزم از تمام لطف و مهربانی و آگاهی هاتون بی نهایت سپاسگزارم. الحق که شما دستی از دستان خدای مهربان هستید…
سلام به مریم عزیز دوست همفرکانسی
دیدگاهتون بسیار زیبا بود ،،واقعا تلفیق آیات قرانی و توضیحات جالبتون بینهایت زیبا جلوه داد
کیف کردم و تا بحال به اون قسمت آیه سوره یوسف که برادران خود را بخشید توجه نکرده بودم ،،بینهایت زیبا بود ،،،بخشیدن چقدر دل بزرگی میخاد ،،و چقدر کار بژرگی است و چقدر میتونه به رشد انسان کمک بکنه،،
واقعاً این فایل بسیار ارزشمند است و کامنت دوستان خصوصاً مریم عزیز در آوردن مثالها و نمونه ها در این راستا و توضیحات تکمیلی آنان چه راهگشاست و چقدر میتواند روشن کننده راه ما باشد ،،
واقعاً خدایا سپاسگزارم بابت بودنمان در این مسیر زیبا وپر خیر و برکت
سلام بر استاد عزیز ودوست داشتنی خودم
استاد جونم من پریشب خیلی دست گرفتم ولی نشد که صحبت کنم اینقدر دوست داشتم حرف بزنم کهنگوولی شاید مشیت خداوند بر این بوده که قسمتی از حرفهام را بنویسم اینجا
استاد عزیز اول از همه من اصلا روحم خبر از کلاب هاوس نداشت که بصورت اتفاقی یکی از شاگردان شما به من پیام داد و من مشتاقانه نشستم به گوش دادن برنامه شما
استاد عزیز پیرو سه سوال شما
من از دوره های
عزت نفس اولین دوره
ثروت شماره یک
ثروت شماره دو
قانون افرینش
و عشق ومودت
و کلی فایل های مجانی استفاده کردم
استاد عزیز نتایجمن بخدا خیلی خیلی زیاده
اول از همه من عزت نفس خیلی پایینی داشتم در حدی که تویکمغازه اگر فروشندش جنس مونس بود رومنمیشد برم حرف بزنم و منصرف میشدم از لباس پوشیدن خودم از ظاهر خودم همه چی برام سخت بود و تصور میکردم که همه عالم چشم باز کردنومنا زیر ذره بین گذاشتن ودارن میبینن من سالها درگیر یک زندگی مشترکی بودم که خدارا شکر خیلی خوب بود ولی قبل از دوره اشنایی با شما تصمیم به جدایی گرفتم ولی هزاران بار نجواهای شیطان تو گوش من بود که برگرد و درست میشه و کوتاه بیا و فلان وفلان از زمانی که دوره عزت نفس را کار کردم هر روز قوی تر شدم قویتروقوی تر در حدی که خیلی راحت تونستم مجدد اعتماد بنفس خودم را پیدا کنم تمرین های زیادی انجام میدادم مثلا لباس هایی میپوشیدمکه شاید ازدید خیلی ها جلف بود رنگهای خاص ولی تمرین بود برام خیلی ها میگفتن سبکه نپوش ولی من مدام روخودم کار میکردم تا همه ساکت شدن در همین زمان من بدون اینکه کار خاصی بکنم ودیگه نجواها در من اثری داشته باشه خیلی راحت تاکید میکنم خیلی راحت بصورت بسیار شگفت اور از همسرم جدا شدم در این بین یکی از نگرانی های اصلی من پسرم بود که قبلا اصلا به من زیاد توجه نمیکرد
با اموزش های شما و اینکه من بارها و بارها وبارها به خودم قبولوندمکه وحید احساس خوب تودست خودته نه هیچ کس دیگه و قایم به ذات شدم تا قایم به دیگران پسرم به من معجزه اسا علاقه مند شد در حدی عاشق من شده که با هم بهتر از رفیق وداداش حال میکنیم بیرونمیریمدوچرخه کافه و کلی تفریح هردولذت میبریم وبه من میگهدوست دارم پیش توباشم همیشه ولی من بهش تاکید میکنم مادرت زن بسیار خوب ومهربونیه ونوباید تا سن قانونینت پیش ایشون هم باشی استاد عزیز
مشکل بعدی من موهای سرمبود همیشه مشکل داشتم از کم مویی بصورت شگفت اور بعد از اینکه روی خودمکار کردم یک نفر به من گفت موهات را از ته بزن و استاد باورتوننمیشه که چقدر بعد از تراشیدن موهام جوان شدم و جذاب
شما همیشه میگفتید که معجزه ها از اسمون پایین نمیاد بلکه با ایده های ساده رخ میده اخه من کی فکر میکردم کچل کردن باعث جوان شدن بشه ؟ شب عید دقیقا شب عید تصمیم گرفتم برمتودل ترسم و اقدام کردم و چقدر راضی هستم
استاد عزیز از لحاظ سلامتی من کل دوران کورنا هیچیم نشد خدا را شکر سالم سالم هر شبم بیرون جوجه میخوردمبخاطر ورزشی که میکردم هرروزمباشگاه بودم بدونهیچ ترسی و عکس الانم با پارسالم بقول همه ۲۰ سال جوان شدم استاد عزیز اینها قدرت خداونده و اینکه باورش کنیم استاد عزیز من در روابط مشکل داشتم شما در دوره عشق ومودت گفتید روابط سطحی برقرار کنید گفتید به دست خدا نچسبید و من میچسبیدم بدجورممی چسبیدم ولی با اموزش های شما وهدایت الله فهمیدم که چقدر میشه روایط سطحی داشت ویگران را شناخت نمیگم الان نتایج روابطم فوق العاده است ولی خیلی خیلی بهتر از قبله الان با دخترهایی اشنا میشم که واقعا عالی هستن و با مدار الان من تقریبا مناسب هستن ولی من خیلی خیلی عالی میخواهمو برای این هدف من خودمهم باید مدارم بالا و بالاتر بره و همچنان دارم کار میکنم استاد عزیز باورتون نمیشه که من در نیروگرفتن برای کارخانه هم مشکل داشتنثم مشکلی که مشکل هزارانمدیر هست ومن الان براحتی به لطف خدا و اشنایی با قوانین وآموزش های شما بهترین نیروها را جذب میکنم تعداد نیروهام از ۶ نفر رسیدن به ۱۰ نفر و من ارام ارام پیش میرم خدارا شکر
استاد عزیز من توهم ندارم من اینده را میبینم بک گراند ذهنم میکنم و قدم به قدم بدون شتاب و عجله پیش میرم من نتایج فوق العاده در حوزه کاری داشتم روزی روزگاری من با همه همکارم هماهنگ میکردم چه قیمتی بفروشم از ترس اینکه نکنه من بالاتر بدم کسی نخره و چقدر مزحک بود این هماهنگی الان از هیچ کس خبری ندارم وبه لطف خدا با ارزش ترین محصول را میفروشم با سود بسیار عالی خدارا شکر با بهترین کیفیت در ایران وحتی صادرات عالی داریم به کشورهای همسایه خدارا صد هزار مرتبه شکر
استاد عزیز من متوقف نمیشم مرتب دستگاه سفارش میدم دستگاه های جدیدتر و همه اینها بدون یکریال وام بدونیک ریال سود بانکی متنفرم از هردوشون به لطف خدا و محکم شدن باورهای توحیدیممشتری میاد ۳ ماه جلو پول پیش میده براش محصول تولید کنیم و این ایا وام خداوند به من نیست بدون بهره ؟؟؟؟
استاد عزیز بصورت شگفت اور یکنفر به من ۵ فایل از تفسیر سوره حمد توسط شما به منداد این فایلها گنجه بخدا گنجه ومن هر چقدرگشتمببینم اینها پولیه یا نه نفهمیدم که اگر پولی بخرم و شما به من جواب بدید و اگر مجانی مجدد بزاریدروسایت که این فایل ها معجزه است همه چیزهمین سوره حمدومعنی اون هست خدایا شکرت که با این تفسیر حمدچقدر دیدگاه توحیدیمن محکمشد هدایت خدا به سمت نعمت ایاک نعبد وایاک نستعین
استاد عزیز بچهها همهچیزبندگی هست همه چیز بندگی خداوندهو این رمز هست همونطورکهدر آیه”اذا سالک عبادی ” گفتهمیشود اگر بندگان من از توسوال کردن گفتهنمیشه “اذا سالکالناس “پس همه چیز بندگی هست
استاد عزیز نتیجه برای گفتن خیلی هست اینکه گفتم دنبال سورپرایز هستم توهم نیست من نتیجه ها را دارم لمس میکنم و با تکامل پیش میرم وصد البته هدایت مستمر ولحظه به لحظه خداوند انشا الله نتایج دارم میبینم وروزبهروز از هر جهت عالی تر وعالی تر میشه
خدا را هزاران بار شکر میکنم بابت این همه نعمت
استاد عزیز مطالب بالا بخش کوچکی از نتایج بود خواستم به شما بگم چون فرمودید من نتیجه میخواهم حرف نمیخواهم وکاملا درسته
ودر پایان اتفاقی که یک ساعت پیش افتاد
من چندینروزه به فکرداشتن کشتی کروز هستم و با پیشنهاد یکی از دوستان همین سایت این ایده به ذهن من خطور کرد که دوستان خوبم را دعوت کنم در این کشتی زیبا
یکی از دوستان قدیمی من یکساعت پیش تماس گرفت وگفت دیشب خوابت دیدم که به من یکسویت جهانگردی دادی در هتلی جایی یا شبیه به این ومن از خوشحالی پریدم بقل تو وچقدر بوست کردم 😃 گفتم الله اکبر این ایده من را کسی خبر نداشت و تو خواب دیدی ؟!! گفت پس من اولین نفر باشم 😃 از الان تو لیستم 🌼
شاد وموفق وپیروز باشید
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
خدایا سپاس گزارم بابت بودن در مدار وفرکانس دریافت این آگاهی های ارزشمند
سپاس گزارم از استاد عزیزم و آریای عزیز که باعث این صحبت های زیبا درمورد بخشش و رهایی شد ،دیشب یه کامنت گذاشتم روی فایل چرا آمریکا ثروتمند است و حسم میگه چقدر ربط داره به موضوع سپاس گزاری همه چیز ،همین بخشش با هر موضوع دیگه ای ،
فقط باید روی ویژگیه سپاس گزار بودن کار کنیم ،سپاس گزار خداوند باشیم بابت هر چیزی و این سپاس گزاری خیلی عمق داره ها خیلی به خاطر همینه که قرآن میگه سپاس گزار باش و حتی خدا خودشو شکور معرفی میکنه .
مثلا راجب این موضوع بخشش مثال میزنم
من چه زمانی میتونم کسی رو ببخشم؟؟؟ اصلا نیازی نیست روش زوم باشم فقط باید در مدار شکرگزاری و دیدن نعمت ها قرار بگیرم و همین در مسیر بودن منو هدایت میکنه به من میگه منطق بخشش و رهایی رو ،همین احساس رضایت از خود و صلح با خود و عشقی که به همه چی داریم مارو درمداری قرار میده که آسون میشه برامون همه چی ،همه ی جواب ها خودشون میان ،وقتی من به اون شخصی که ازش خوشم نمیاد یا متنفرم ازش ،با سپر شکرگزاری روبرو بشم باهاش باعث میشه سپاس گزار درس هایی باشم که این شخص با رفتارش و اعمالش و کارهایی که با من کرد باشم و باور داشته باشم که هر شخصی اومده تا به تکامل من کمک کنه ، اون شخصی که آدم تنفر انگیزی بود و منو با این ویژگی آزار داد ،سپاس گزارم ازش باعث شد عشق به خودم رو تمرین کنم ، اونی که ترکم کرد و رفت و قلبمو شکوند ،سپاس گزارم ازش باعث شد توی روابط کلی استانداردها مو ببرم بالا و روی عزت نفسم کار کنم ، اونی که از کار اخراجم کرد ویا لطمه ای به کسب و کارم زد ،سپاس گزارم ازش باعث شد من یک سری جاها که روتین داشتم میرفتم و مجال نداشتم تفکر کنم ،بایستم و تفکر کنم و راه بهتری برای خودم انتخاب کنم ، اونی که با عصبی بودنش کلی باعث رنجش من شد ،ازش سپاس گزارم چون به من آرام بودن و یاد آوری کرد و باعث شد بیشتر روی این ویژگی کار کنم .
الان که دارم نگاه میکنم به هر نحوی کسی بهم خواسته ضربه بزنه ،فقط به نفع من کار کرده اونی که اخراجم کرد از محل کار اونی که بیرونم کرد ،اونی که فراریم داد همه باعث شدن من رشد کنم ،همه باعث شدن من با قانون آشنا شم ،همه ی اون آدم هایی که ازشون متنفر بودم به هر دلیلی همه باعث شدن که من رشد کنم و من درک الانمو مدیون اون آدم هام که منو سوق دادن به سمت اصل خودم ،که خدارو شکر به غیر از یک مورد که مدت کوتاهی بود یاد ندارم از کسی تنفری داشته باشم ،چون آنقدر این حس بده که قلب ادمو انگار دارن فشار میدن از هرطرف ،پس من سپاس گزار همه ی اون آدم هام که هزاران بار بهتر و بیشتر از معلم های دوران مدرسم بهم درس زندگی دادن ،ادب از که آموختی ؟؟؟از بی ادبان
اون آدم هایی که شاید ازشون متنفر باشم اونا هدیه ای از جانب خداوند برای منن اونا بزرگترین معلم های منن ، بهروز فروتن بنیان گذار محصولات غذایی بهروز که غولیه واسه خودش میگفت ولم کردن ولی مدیون همونام ،مبگفت دوست بهم پول قرض نداد ،سپاس گزارشم واقعا چون شاید اگه پول میداد بهم من الان اینجا نبودم ،همه و همه و همه برمیگرده به نوع نگرش ما ، بخشش خیلی خوبه خیلی حس بی نظیری داره رها بودن خیلی خوبه خیلی احساس سبکی و آرامش داره .بیرون زتو نیست هرآنچه در عالم هست
همه ی اون آدم هایی که شاید ازشون متنفریم از دید قانون اگه نگاشون کنیم ،قانون چی میگه میگه من لحظه به لحظه مو با افکارم دارم رقم میزنم ،پس این یعنی چی ؟؟؟یعنی اون آدم ها با دعوت خوده من وارد زندگیم شدن وگرنه اصن امکان نداشت من حتی ببینمشون و طبق قانون اگر بخواهیم باز بررسی کنیم ،ما تا تغییر نکنیم از درون و به آگاهی نرسیم همین آدمی که ازش متنفریم قطع رابطه کنیم وتقصیرارو بندازیم گردن اون ، چند روزه دیگه یکی میاد با اسم و مشخصات جدید وقیافه جدید ولی باهمون ویژگی !!!!چرا ؟؟؟ چون ما فرکانس رو تولید میکنیم و ما فرکانس رو درون رو درست نکردیم و تقصیرو انداختیم گردن اون شخص قبلی ، پس تا من تغییری نکنم تا شخصیت من افکار و باورهای من تغییر نکنه ،نتایج در حوزه ی روابط ،ثروت و سلامتی ومعنویت تغییری نخواهد کرد ،مگه من میتونم ازهمه آدم ها متنفر باشم ؟؟؟یعنی همه بدن و ایراد دارن و من پرفکتم؟؟؟چرا به بار انگشت اشاره رو سمت خودم نگیرم؟؟؟چرا یه بار وقتی پام به یه سنگ خورد به جای فش دادن به شهرداری و این و اون به خودم نگم که من حواسم نبوده ،من سنگ و ندیدم ؟؟؟؟؟!!!!!! پس صدهزار مرتبه شکرت خدایا به خاطر اون آدمی که همین الان تو زندگیمه و من ازش متنفرم ،چرا ؟؟؟ چون اولا با دعوت من و اذن خدا وارد زندگیم شده ومن خلق کردم و دوما سپاس گزارم که بزرگترین و ارزشمندترین درس زندگیمو این شخص بهم داد ،شاید اگر این شخص نبود و این رفتارش با من و این ضربه ای که بهم زد نبود من حالا حالا درسمو نمیگرفتم ،پس ببین این شخص چقدر باعث رشدمن شده ،چقدر باعث شده به خودشناسی برسم ،خودمو اصلاح کنم و………….. هزاران موهبت میتونم بشماریم و هزاران نگرش از یک اتفاق به ظاهر بد که میتونیم با توجه به این موهبت ها و نگرش از زاویه ی روح به احساس آرامش برسیم ببخشیم و رها باشیم و عشق بورزیم و در نهایت قدم به نزدیکترین فرکانس به فرکانس مبدا هستی ،یعنی فرکانس سپاس گزاری بزاریم .
به شرط شک کردن به تعصبات خودمون ،به شرط شجاعت زیرپا گذاشتن اعتقادات خرافی و اشتباه ،چه کسی میتونه ببخشه ؟؟؟اونی که داره ،کسی که عشق داره میتونه ببخشه اونو ،پس من خودمو هر طور که هستم با تمام کم و کاستی هام میپذیرم و در آغوش میگیرم و میبخشم و در جهت کمال حرکت میکنم که انتهایی نداره ، من همینطور که هستم لایق تمام نعمت های خداوندم نیازی نیست چیزی بهم اضافه بشه ،نه من همینطور که هستم کافیم برای تجربه تمام نعمت هایی که دوس دارم ،فقط سعی میکنم بهتر و بهتر بشم ،
پس خودم و هرطور که هستم دوست دارم و میپذیرم .
خدایا شکرت بابت این آگاهی ها بابت اینکه هرچی که هست بیرون از خودم دقیقا خوده منم ،هر رفتاری باهام میشه نشون دهنده ی رفتاریه که خودم با خودم دارم ،همه چیز زندگی من نشون دهنده ی افکار و باورهای منه راجب اون چیز و خبر خوب اینکه من میتونم تغییرش بدم ،پس صدهزار مرتبه شکرت .
بیرون زتو نیست هرآنچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه رب یکتا.
به نام خداوند بخشنده مهربان .
باز هم درسی مهم که باید می آموختم و از خداوند درخواست کمک کرده بودم .پاسخ در کلام شما بود در کلام آریای عزیز داده شد .
منشا بیماریها کینه و خشم است .آبشخور رنج های جسمی و بیماریها کینه خشم و عصبانیت از دیگران است .
ببخش تا طبیعت در تو جاری گردد.
پیام امروز من بخشش و رهایی است
وقتی به بیماری که به تازگی درگیر شدم و به گفته پزشکان بیماری خود ایمنی است خود نگاه می کنم و علت را واکاوی می کنم می رسم به خشمی که به تازگی تجربه کردم .خشم و کینه .فکر می کردم روی خودم کار می کنم کینه ای نیستم ولی برخوردی که باعث رنجش من شده بود مدام در ذهنم تکرار می شد و از کاهی بی مقدار کوهی عظیم ساخته بودم .
آنقدر این گفتگوی ذهنی منفی تکرار شد و تکرار شد و من آن را در درونم حل نکردم تا تبدیل به وسیله شد .
چقدر کلامتان شفا بخش است استاد عزیز
.بارها جملات شمارا گوش دادم و آن کوه یخی بزرگ و سرد با کلام شما و نفوذ در قلبم آب شد .کینه و خشم فرو ریخت و آرامشی از جنس نو را تجربه کردم .
اتفاقا دیشب برای جلسه دوم احساس لیاقت در مورد آن همه گفتگوی منفی نوشتم که آبشخور آن خشم و کینه و عصبانیت بود و خداوند امروز صبح مرا به این فایل هدایت نمود و پاسخ داده شد .خداوند مهربان می داند که چقدر سبک شدم .بخشیدم آن فرد را و خودم را .
بخشیدم آن که مرا رنجانده بود و از همه مهمتر خود نازنینم را .
احساس پرنده ای را دارم که از قفس رها شده است .
دیگه از تپش قلب اثری نیست .
مطمئن هستم همه چیز حل میشه و ایمنی و سلامت برقرار است.
من با بخشش و رهایی جسم و روح و روانم را
ایمن نمودم از گزند وسوسه ها و نجواهایی شیطان
نکته بعدی این که ذهن با ناخواسته آن مشکل جسمی تمام دستاوردها و احساس ارزشمندی من را زیر سوال می برد با گفتگوهای منفی و غالب آن احساس خود سرزنشی وبی ارزشی و…
استاد به زیبایی اشاره کردین و برا منم دقیقا این اتقاق افتاد که ذهنم تمام دستاوردها و احساس لیاقت و نتایج من را نادیده می گرفت و حتی به آن حمله می کرد که اینا چیزی نیستند تو کارت تمومه .کو نتیجه،اینا اگر نتیجه بود که با چند تا جمله یه نفر به هم نمی ریختی و هی نشخوار نمی کردی و این مسئله برات رخ نمی داد و….
.
قبول می کنم و میپذیرم که خود باعث شدم و با پذیرش نتایج هم قطعا تغییر می کنه چون نگاه من و باور کن تغییر می کند صد البته و به قول استاد لاجرم نتایج من هم تغییرات چشمگیر خواهد داشت .
نکته سوم این که سطح توقع از دیگران را تا آخرین درجه ممکن کم کنیم .وای وای وای که توقع پاشنه آشیل من هست به طوری که میشه گفت ارثی است .تغییر این باورها و کم کردن توقع از همه انسانها باید بشه اولویت اول من در بحث روابط .اگر توقع را کم و حداقل برسانم قطعا رنجش و خشم هم در کم از دیگران کم و صفر می شود و به طبع آن آرامش ،شادی ،سلامت خوشبختی و ثروت و نعمت وارد زندگی من میشه چون حجم بزرگی از گفتگوهای ذهنی و نجواهای ذهن ناپدید میشن و آن فضای خالی با عشق ،ارامش ،سکوت و رهایی و خداوند پر می شود .
با تشکر از استادعباسمنش عزیزو خانم شایسته نازنین .پیوسته سلامت ،ثروتمند و سعادتمند باشید .
سلام و صد سلام به همه ی دوستان عزیزم
از چند روز پیش که استاد پست گذاشتین که قراره یک جلسه ی پربار دیگه داشته باشیم در کلاب هاوس، بی نهایت خوشحال و سپاسگزارم.
واقعا استاد این ایده عاااااالی هست که بچه ها میان راجع به دست آورد هاشون صحبت میکنن و چقدر برای ما مفیده
برای اینکه انگار از نزدیک برامون مثال زده میشه
دقبقا همون طور که در بسیاری از دوره هاتون تاکید کردین که :
” برو بگرد اطرافت، و مثال و نمونه پیدا کن،
نمونه از آدمایی که از کجا به کجا رسیدن،
نمونه از آدم هایی که به آرامش رسیدن،
نمونه از آدم هایی که به نعمت و ثروت رسیدن، … ”
و این گفتگو های کلاب هاوس همین کارو میکنه، چقدر درش مثال های زنده میشه پیدا کرد
برای ما روز به روز واضحتر میشه که قوانین چقدرررررر ساده هستن
و در عین سادگی چقدر دست یافتنی، چقدر زیبا و چقدر ارزشمند
خدایا سپاسگزارم