فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی فتحی گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام به استاد عزیز و درود فراوان بر بندگان صالح خداوند

    در مورد اینکه فقط رو خدا حساب باز کنیم میخوام یه تجربه شیرین بگم که همین چند روز پیش برام اتفاق افتاد

    من یک کارتن میخواستم برا کار ماکت و نمیدونستم از کجا باید تهیه کنم خلاصه همین طوری تو ذهنم داشتم مرور میکردم که چه کنم؟ که یه دفعه یک مغازه یادم اومد که 2 سال پیش تو اون کارتن دیده بودم گفتم به خودم باریکلا پیدا شد رفتم دنبالش مغازه رو پیدا کردم ولی اون چیزی میخواستم نبود یکم نا امید شدم و از یارو پرسیدم کجا هست کارتن که یه دفعه تو حرفاش گفت تو( ورق کامل) میخوای باید بری کارخونش .منم خوشحال شدم من یه مدتی که به کلمات خیلی توجه میکنم چون این باور رو دارم که خدااز طریق بنده هاش با من حرف میزنه حالا بزارید براتون بیشتر میگم چطوری

    خلاصه راه افتادم و رفتم از چند نفر پرسیدم و اونا هم راهنمایی کردن به خوبی حتی چند نفرشون گفتن که اصلا بهت کارخونه بهت ورق کارتن نمیده منم که فقط توجه ام روی خواستم بود اصلا اهمیت نمیدادم خلاصه رسیدم به کارخونه ولی بسته بود ولی یه چیز بهم میگفت بگرد پیدا میکنی خلاصه خوردم به شب انقدر گشتم تا اینکه باز از یکی پرسیدم اونم یه راهنمایی عالی کرد انقدر مهربون بود که تو همون چند ثانیه با من حال کرده بود خلاصه باز گشتم دیگه خسته شده بودم داشتم بر میگشتم یه دفعه خوردم به یه کوچه که آدرس داده بودن یکی رو تو تاریکی دیدم گفتم بزار از این بپرسم ازش پرسیدم این نزدیکیا کارخونه کارتون هست گفت نه اینجاها نیست اشتباه اومدی منم باز ناامید شدم ولی تو دلم گفتم پیدا میشه پسر یه دفعه از تو تاریکی یکی داد زد بهش بگو اون طرفتر یکی هست واااااای این از کجا حرف منو شنید ( خدا با من داشت حرف میزد )خلاصه رفتم که پیداش کنم رفتم ولی باز پیدا نکردم دیگه خیلی دیر وقت شده بود بعدشم چون خارج شهر بود کلی هم سگ اونورا بود یکم ترسیدم برگشتم خونه گفتم بزار فردا ..فردا با کلی انرژی رفتم از همون جای قبلی دیشبی شروع کردم به گشتن خلاصه با چند تا پرس جو پیداش کردم اونم چه پیدایی عااالی بود هم صاحب اونجا و هم برخوردشون و هم اینکه جنس خوب داشتن و هم اینکه گفت هر چقدر بخوای بهت میدیم

    خلاصه که این خدای من عالی عالی برام همه چیز رو جور میکنه و او بود که با من از طریق بنده هاش حرف میزد

    از همه دوستان سپاسگذارم که مطلب من رو خوندین

    آرزوی بهترین ها رو براتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      حسین یکدل گفته:
      مدت عضویت: 3199 روز

      درود بر شما

      چقدر قشنگ توضیح دادین.

      من هم هروقت چیزی میخوام و آدمها میگن نمیشه و نمیتونی ، ادامه میدم و چون باور دارم که اگه خدا بخواد میشه و میتونم .

      معمولا هم به اون چیزی که میخوام و همه میگفتن که نمیتونی ، میرسم و میتونم.

      باتشکر از نظر شما

      با آرزوی سلامای و موفقیت برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علیرضا رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2662 روز

    خب داستان من از جای شروع شد که من تازه جدا شدم اعتیاد بازگشته و سه برابر شده و ماشین داغون و اینا روحیه افتضاح تپش قلب شریکمم جدا شدم رفیقای معتاد و زیر رو کش و خلاصه تیم تکمیل پول مولام ته کشیده منم و یه دفتر و یه کیف ابزار خب این راه تهش معلومه اصلا تهی نداره کوچه اول قبره دوم شروع کردم گوش دادن اون موقع یه فایلی داشتم روزی ۱۰۰ بار گوش میدادم و فقط میگفت نترس من با توم تو برو من هستم و منم تخته گاز بدون اینکه به هیچکدوم اینا اهمیت بدم و بزرگشون کنم شروع کردم یک ماه فرصت کمی نبود خداروشکر ۷۵۰۰کار کردم که دوتومنش یکی پیچوند و ۵۵۰۰ موند و عیدم تقریبا ۳ کار کردم و شرایطم یکم رو به نرمال شده بود و لی هنوز آرامش نداشتم

    بخاطر اینکه آبروم حفظ کنم خونه گرفتم که اونجا به اعتیادم راحت ادامه بدم و خلاصه دوستان همفرکانسمم طبیعتا جمع شده بودن….

    نمیدونم دقیقا تو چه تاریخی و از طرف کی این فایل استاد عباس منش ب دستم رسید و یه کامنتی که دوست عزیزی نوشته بودن رو استاد گذاشت تو کانال از زبان استاد که خدا خودش جاتو عوض میکنه خدا خودش دوستاتو عوض میکنه بهترینا رو برات میاره منم اینو با صدای خودم ضبط کردم و روزی یبار گوش کردم

    هزینه سنگینی دادم که اونم قطعامشکل از خودم بود ولی رفیقام با یه دعوا ازم جدا شدن طوری که همه قطعه رابطه کامل شدن باهام و من عصا به دست در خانه و من ماندم و مواد و فایلی که نمیدونم چندبار گوش کردم و گریه کردم از تنهایی که خدام ساخت تا منو خودش باهم تنها باشیم و تو اون تنهایی بهم گفت رهاش کن و خدارو شکر من باخدام رها کردم مواد رو و اون روز بود که بهم گفت رو من حساب کن کاراتو ردیف میکنم رها کن رفیقت میشم رها کن عشقت میشم باهات میمونم رها کن و فقط رو من حساب کن تکیه گاهت میشم پشتت میشم پناهت میشم

    اره اون روز این فایل بود و اون کامنت که منو نجات داد و باز با خدای خودم اشتیم داد و انگار خدا بهد اون همه بی معرفتی و نامردی بغلش باز کرد گفت بیا پیش خودم خودم همه کست میشم بابات میشم ننت میشم رفیقت میشم دلت میشم سرت میشم گوشت میشم زبونت میشم کارت میشم

    بعدش شروع کرد اول اعتیادمو پاک کرد بعد یه سفر منو برد ارمنستان (اینم داستان داره) بعد برگشتم یه برنامه که خیلی وقت بود دنبالش بودم رو برام به نصف اون قیمت و بصورت اقساط برام گرفت بعد ده میلیونم آزاد شد و با خرید دلار به قیمت ۷۵۰۰ و ۹۵۰۰ و ۱۰ هزار تومان که اینم اون خریده الان سود خوبی کردم و ماهیانه بجز اون که ارزشش بالا رفته سودم میگیرم

    و جالب تر از همه بعد از اینکه من عصا دست گرفتم تا الان یاد گرفتم باورم رو عوض کنم و خیلی کمتر سر کار برم و خیلی بیشتر پول در بیارم البته عصارو قبل از سفر کنار گذاشتم ولی جالبش این بود عصارو داد با باور عصا رو گرفت بدون باور

    نکته بعدی اینکه من تو دوماه سه برابری رو زدم خدا رو شکر خدارو شکر خدارو شکر و اینها همه رو مدیون این فایلهای استاد عزیزم و کمکی هست که بهم کرده تا ایمانم رو بخدا قوی تر کنم

    تمامیه اینها نتایج این فایله و بازم فکر میکنم باشه ولی الان یادم نیست ویه نکته دیگه اینکه من یسری نتایج دیگه هم داشتم که اونا مربوط به فایلهای دیگست و اونجا حتما خواهم گذاشت

    در ضمن استاد جان روی سخنم با شماست من یه انرژی تو کائنات رها میکنم مثلا به یه نفر کمک میکنم و سری نتیجش رو میبینم و شما با اینهمه کمک و محبتی که به ما میکنید بنظرم کره زمین رو کامل بهتون بدهند بازهم جبران نمیشود خیلی خیلی خیلی دوست دارم عزیزم عاشقتم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم و از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی میکنم

    یکم بهم ریختست هیجان داشتم برای نوشتن نتایج

    آخیییییش آروووم شدم یبار از رو دوشم برداشته شد بخدا انقدر نتایجم زیاده نمیتونستم بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    به نام هدایتگر ثروت آفرین

    سلام به همه دوستان عزیز

    سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.

    هفدهمین برگ سفرنامه من:

    «فقط روی خدا حساب کن»

    مبحث توحید که همه ما شاگرد این مبحثیم اصلی ترین رسالت استاد عباسمنش است، و اون چیزی که باعث سعادت ما در این دنیا و آخرت میشه، رهایی از شرک و ایمان به صاحب اختیاری​ و فرمانروای کل جهانه توسط خداوند یکتاست.

    آیه ای توی ذهن من بعد از هر بار گوش کردن به این فایل میاد، آیه آخر سوره توبه است.

    «فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»

    ترجمه: «پس هرگاه روی برگردانیدند بگو: خدا مرا کفایت میکند که جزء او خدایی نیست. من بر او توکل کرده‌ام و او رب عرش بزرگ است.

    پس ما باید این اصل رو باور کنیم، باید با تمام وجودمان روی خدا حساب کنیم و ایمان داشته باشیم که خدایی و نیرویی جزء او نیست،

    یعنی هیچ نیازی به هیچ کس دیگه ای نیست ، خدا از هزاران دست و هزاران راه می تونه به ما کمک کنه و برای آن نیازی به فرد خاصی نداره، وقتی این باور رو ایجاد کنیم خدا همه چیز می شود برای ما ، او کفایت می کند ، یعنی ایمان به یکتایی خداوند شرط لازم و کافی برای رسیدن به تمام خواسته هایمان است. خدا همان ثروت است، پس وارد زندگیمان می شود، خدا همان سلامتی است پس وارد جسممان می شود. خدا همان شادی و عشق است پس در روابطمان نمایان می شود، خدا همان خوشبختی و حس خوب است پس بر قلبمان حاکم می شود، خدا همان خالق است پس تک تک لحظات مان را خلق می کنیم.

    دیگه نیازی به هیچ کس و هیچ چیز نیست.

    مورد بعدی توکل کردن به خداست، یعنی قبول خدا به عنوان وکیل.

    وقتی که رب عرش بزرگ، فرمانروا و صاحب اختیار کل جهان وکیلمان باشد، چه می شود؟؟؟؟؟ خدای من از درک نهایت این وکالت عاجزم.

    وکیل کیست؟ کسی که قوانین را می شناسد و می تواند با آگاهی هایش موکلش را نجات دهد. حالا هر چقدر این وکیل تبحر و اطلاعات بیشتری در مورد قوانین داشته باشه، موکلش می تونه موفق‌تر باشه.

    وقتی ما خدای جهان را به عنوان وکیل انتخاب می کنیم، کسی که نه تنها آگاهی و اطلاعات فراوانی در مورد قوانین دارد (علیم بودن خداوند) که خودش آنرا خلق و وضع کرده است(خالق بودن خداوند)

    پس او بهتر از هرکس قوانین را می داند و موکلش را راهنمایی می کند و به او بهترین راهکارها را بیان می کند، از طرف دیگه این وکیل صاحب اختیار عرش بزرگ، (یعنی تمام آنچه که هست ) هم هست ، پس پیروزی قطعی با موکل اوست، او اختیار همه چیز را دارد و هیچ چیز را توانایی خروج از حیطه قدرت او نیست ، پس آنچه به موکلش الهام می کند بدون شک انجام خواهد شد ، و این وکیل هم بیشتر از همه وکلا به توانایی های موکلش آگاه است و هر جا که لازم باشد خودش شخصاً وارد میدان می شود و با هزاران دستش به یاری موکلش می آید.

    و خدا می داند

    و هر کجا راهی نیست راه می گشاید

    و هیچ گاه دیر نمی کند.

    خدای من تو مرا کفایت می کنی ، که خدایی جز تو نیست، من بر تو توکل کرده‌ام، که تو صاحب اختیار عرش بزرگ هستی.

    دستتان همواره در دستان خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز11 اسفند رو با عشق مینویسم

    شنبه های دوست داشتنی من

    روزی که هم نقاشی رنگ روغن یاد میگیرم ،هم از استاد رنگ روغنم و همکلاسیام و همه و همه درسهایی یاد میگیرم که به رشد و بزرگ شدن ظرف وجودم کمک میکنه

    و من خیلی خوشحالم از اینکه خدا امروز رو هدیه داده به من تا رشد کنم

    امروز وقتی بیدار شدم و بعد انجام تمریناتم خواستم برم تجریش ،یکم زودتر از خونه بیرون اومدم ومیخواستم برم به استادم بگم کتاب نقاش معروف رو که اسمش بوگرو هست رو بده و من بخونمش

    چون از اون کتاب تو ایران هیچ جا نیست و استادم از خارج از کشور خریده و به قدری زندگی این نقاش رو تعریف میکرد و میگفت بهشت و جهنم رو و بیشتر فرشته ها رو به تصویر کشیده

    من خیلی علاقه مند شدم تا زندگی نامه اش رو بخونم

    و دوست داشتم به استادم بگم تا اجازه بده و بخونم ترجمه هایی که از اون کتاب داشته

    وقتی وسایلامو برداشتم دفتر طراحیامم برداشتم تا طراحیایی که انجام داده بودمو به استاد طراحی نشون بدم

    نمیدونستم‌چی باید بپوشم ،گفتم خدا تو بگو اما نمیتونستم بفهمم

    نشونه گذاشتم

    گفتم ار مامان میپرسم یه رنگ بهم بگه

    اگه جزء رنگای گرم بود پالتو زرشکیمو میپوشم

    اگه جزء رنگای سرد بود پالتو رنگ فیلیمو میپوشم

    مامانم گفت زرد

    و تو گوگل رنگای گرم و سرد رو نگاه کردم دیدم گرمه و پالتوی زرشکیمو پوشیدم

    خیلی جالبه وقتایی که متوجه نمیشم به قول استاد نشونه میذارم که به جواب برسم

    وقتی رسیدم تجریش خیلی هوا عالی بود و جدیدا مسیرمو تغییر دادم و از فضای باز میرم تا به کلاسم برسم

    وقتی رسیدم، نزدیکای ساعت 11 رسیدم و یه عالمه درخت و گل شکوفه داده رو دیدم که تو سالنی که هفته های پیش چیدمان کرده بودن برای عید ،اضافه شده بود و زیبایی سفره هفت سین پاساژ چند برابر شده بود

    خود خود بهشت بود

    من عکس گرفتم و رفتم و شروع کردم به طراحی و مجسمه گرفتم از استادم که بیکار نشینم و طراحی کنم

    خیلی سخت بود مجسمه اش آناتومی بدن انسان بود و کمی پیچیده تر

    وقتی یکم طراحی کار کردم ، دیدم هنرجوی استادم که براش گل کشیده بودم تا برای فروش ببره اومد و گفت طیبه بردم تحویل دادم و قرار شد رنگ بزنن بهتون تا باهاشون همکاری کنید

    تو دلم‌گفتم هرچی خیر باشه همون بشه و از خدا خواستم که بهم کار بده

    و رها کردم

    بعد یادم افتاد که برم و نقاشیمو از ورکشاپ رایگانی که یک شنبه ها میرم ،بگیرم

    وقتی رفتم گفتن باید صبر کنی و قرار شد بعد کلاسم برم تحویل بگیرم

    وقتی استادم اومد و استادم رو دیدم ،به سختی جلوی خنده ام رو گرفتم ،چون استادم به کل تغییر کرده بود و ریش و سبیل هاشو جوری کوتاه کرده بود که خنده دار بود

    یا شایدم خیلی وقت بود ندیده بودمش به اون شکل برای همین خنده ام گرفت

    وقتی نشستم دیدم هر کدوم از هنرجوها میان یهویی مثل من میخندن و میگن استاد مبارک باشه سبیل و ریشاتونو جالب زدین ،این بار عجیب تر از قبل شده

    و استادم خودشم میخندید میگفت داشتم اصلاح میکردم یهویی دوست داشتم این شکلی بشم و تغییر کنم

    برام جالب بود حرفی رو ازش شنیدم ،با خودم گفتم ببین حرف دیگران براش اهمیتی نداره

    چون هر کدوم از هنرجوها یه حرفی میزدن ،یکی میگفت بهتون نمیاد ،یا میگفت خنده دار شدین و …

    اما استادم گفت دوستش دارم و مهم اینه خودم خواستم این مدل رو و خیلی راحت خودشم با بقیه میخندید و توجه نمیکرد

    یه درسی برای من داشت که حرف مردم هیچ اهمیتی نداشته باشه و یاد بگیرم که بیشتر از قبل این فکر رو داشته باشم که هرجور دوست داشتم زندگی کنم و سبک شخصی خودمو داشته باشم

    وقتی کلاس قبل ما تموم شد ،من رفتم جا بگیرم و سریع نشستم تا یه وقت عقب نشینم و بتونم از جلو راحت ببینم کار استادم رو موقع رنگ کردن

    وقتی کلاسمون تموم شد رفتم تا نقاشیمو از حراست پاساژ بگیرم که گفتن جلسه دارن و نمیشه بیارن

    قشنگ حس میکردم که چسبیدم به نقاشیم و اسرار دارم که بگیرمش و نقاشی که چند ماه پیش کشیدیم رو تحویلمون ندادن ،نگذشتم ازش

    و امروز یه درسی داشت برای من که نباید حتی به طراحی و نقاشیام بچسبم و من باید اینو باد بگیرم که رها باشم ،هیچی تو این دنیا برای من نیست

    حتی اگر نقاشیم که یه ورق هست گم شده باشه ،نباید انقدر پیگیر و درگیرش باشم

    من برگشتم و به قدری مترو شلوغ بود که وقتی تو مسیر وایمیستاد و هر ایستگاه پیاده میشدن

    تو اون شلوغی به ساعت نگاه میکردم و میگفتم نمازم موند الان غروب میشه ،یهویی حس کردم میشه چشمامو ببندم و همونجا تو قطار نمازمو بخونم ، چشمامو بستم و نمازم رو تو مترو خوندم با چشمای بسته و به قدری حالم خوب شد که حس فوق العاده ای داشتم

    تو هر ایستگاهب که وایمیستاد ،خانما جیغ میزدن و نمیذاشتن کسی پیاده بشه و همونجا بود که نجوای ذهنم گفت نمیتونی پیاده بشی ،تابلوت خراب میشه و از این حرفا

    سریع کنترل کردم و گفتم ببین من از خدا میخوام راه رو برای من باز کنه تا پیاده بشم

    و سعی کردم چند باری تجسم کنم که وقتی من خواستم پیاده بشم همه کنار وایستادن تا من پیاده بشم

    و میگفتم خدا تو که این همه کار انجام دادی برای من ،این کارم میتونی انجام بدی

    وقتی رسیدم به ایستگاه که باید پیاده میشدم ،بلند شدم و به طرز عجیبی همه مثل یه تونل راه باز کرده بودن برای من و مسافرایی که میخواستن سوار بشن وایستاده بودنو اصلا داخل قطار نمیومدن

    وای یعنی کل اون تیکه که پیاده بشم فقط از خدا تشکر کردم گفتم میدونستم که راه رو برای من باز میکنی

    وقتی پیاده شدم گفتم ببین طیبه ،ایستگاهای قبلی همه جیغ و داد میکردن که بذارید پیاده بشیم اونم تو اون جمعیت

    اما تو به سادگی و راحتی تو اون جمعیت راحت پیاده شدی ،برای تو راه باز کردن تا تو به راحتی بیای

    این یعنی چی؟؟؟

    یعنی اینکه تویی که داری با شکل دادن مومنتوم مثبت و اجازه ندادن به افکار منفی این نتیجه رو رقم میزنی

    باورهای هم جهت با خواسته ات هست که خدا داره پاسخ میده

    خدایا شکرت

    شب وقتی داشتم کمی استراحت میکردم دختر فامیلمون زنگ زد گفت کاپشن میارم اگه خواستین خرید کنین

    و وقتی اومد من یدونه خریدم و خیلی زیبا بود ،بین صحبتاش حرفایی میزد که برای من کلی درس داشت

    از اینکه وقتی تلاش کرده ، با آدمایی روبه رو میشده که ثروتمند بودن و ازش خرید میکردن و سفارش میگرفت و به قدری درآمدش خوب هست که به راحتی میتونه سفر خارج از ایران بره

    حتی درمورد خوابش گفت ،انگار خدا دوباره تاکید میکرد که من حتب شده دو ساعت فقط بخوابم و کار کنم روی پیشرفت شخصیت و نقاشیم

    وفتی مهمونمون رفت

    هدایت خواستم که خدا، بهم بگو چیکار کنم و فایل تغییر شخصیت جهادی اکبر لازم دارد رو آورد و استاد میگفتن قدم 3 گذاشته شده در سایت و من این روز ها به هدایت خدا در قدم سوم بودم

    و انگار نشونه رو داد که برم جلسه 5 قدم 3 رو گوش بدم

    و این روزها دوباره تاکید میکنه که 12 قدم رو که تا قدم 3 گوش دادم متمرکز تر گوش بدم

    نمیخواستم‌گوش بدم گفتم من وقتی دوباره برگشتم اول و جلسه هدف گذاری هستم و ننوشتم تمریناتش رو نمیخوام گوش بدم

    اما تاکید رو حس کردم که باید جلسه قدم 3 رو گوش بدم

    و وقتی گوش دادم دقیقا مرتبط بود دوره هم جهت با جریان خداوند

    خیلی خوشحالم از اینکه حالم بسیار بسیار عالیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    هؽرو دانش گفته:
    مدت عضویت: 3133 روز

    باسلام خدمت خانم شایسته ی عزیزودوستان همسفر

    خیلی مچکرم خانم شایسته ی عزیزکه باعث شدیدبعدازمدتهادوباره پیش همسفران خوبم برگردم و چه سفرپرمعنایی رو شروع کردیدبهتون تبریک میگم وبه خودم هم تبریک میگم که برگشتم خداروشکر……

    راستش چیزی که باعث شدبخوام بنویسم تجربه ی تلخی بودکه حدود یکسال پیش برام پیش اومدو اون متاسفانه ازدست دادن مادرم بود دوسال بود که به دلایلی ازمادرم دور بودم و خواهرم و دامادم بهم قول داده بودن که مادرم رو قطعا پیشم میارن ومتاسفانه منم کاملا رو قولشون حساب کرده بودم ودر تمام این دوسال هرلحظه منتظر اومدن مادرم شدم ولی متاسفانه این کارعملی نشدومن بعداز فوت مادرم کاملا بهم ریختم چون مادرم رو به دلم قول داده بودم و شرمنده ی دلم شدم نکته ش اونجا بودکه من با اینکه همیشه توی حرفام میگفتم خدابزرگه خودش یه جوری مادرمو به من می رسونه ولی رفتارم یه چیز دیگه رو نشون میداد من رو کس دیگه ای غیر خدا حساب کرده بودم وتوکل و ایمانی قوی در عمل وجودنداشت براهمین بدجوری شکستم اما لازم بو بشکنم تابیداربشم و قدرت خداوند و به یادبیارم ویادبگیرم فقط روی خداحساب کنم وخودموبهش بسپارم چون من نوری از خودش هستم دیگه مطمئنم همیشه همراهم هست خداروشکرمیکنم که همسفرشماشدم وشما دستی از هزاران دست خداوندبر ای من شدیدو مچکرم که هرروز یه مطلب مهم رو به مایا آور میشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3824 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    4 اسفند 1397

    ردپای روز هفدهم سَفرِ پُر خیر و برکتم

    نمیدونم از همین امروز صبح تا الان چندد بارررر گوشش دادم چقدررر باورهام قوی تر شده

    اما احساسی که بعد از شاید 200 بار، 300 بار از اولین گوش دادن این فایل (11 تیر 1396 ) هنوززز که هنوزززه سیر نشدم!

    تازه هر چقدر بیشتر زمان میره احساس میکنم بیشتر میفهم، بیشتر خدای خودم را درک میکنم، بیشتر احساسش میکنم، احساس میکنم مدارم بالاتر و بالاتر رفته بیشتر میفهمش

    بیشتر میفهم این انرژی چیه

    در یک کلمه، که به راستی “عاشق ” این کلمه شدم، عاشق عاشق رنگ رخسارم را ببینن، چه شادم

    در یک کلام

    ” خدا گونه تر ” شدم

    “ابراهیم تر شدمم ” توحیدم همانا

    مثل “ایوب ” صبرم بیشتر شده

    مثل “عیسی ” پسر مریم، “نورانی تر” شدم. این نور را شاید مثل یک منبع نور نمیبینم، اما درونم . احساسش میکنم . وای

    هر چقدر و هر روزی که میگذره بیشتر به قانون ایمان میارم

    با هر فرکانسی که میفرستم و اون نتیجه ای که میخوام را وارد زندگیم میکنم، وقتی مبینم این منم که اون حتی ” کلمه ها ” را از غیر از خودم توی دنیای بیرون میفهم، میبنم که به وضوح این من بودم که چند دقیقه قبل، چند ساعت قبل من بودم که بهش ” توجه ” کردم و این خود من بودم که اون را دعوت به دنیای زیبای خودم کردم.

    دیروز دو تا سفارش دستبند را با عشق درت کردم و قبل قبلش توی دفترم نوشتم، خدا جون ممنونم که پول به حسابم واریز کردی مقدارشم نوشتم

    نوشتم که، ممنونم که چندتا سفارش دیگه برام برستادی.

    ممنونم که خودت ایده بهم میدی، خودت مشتری میشی، خودت میفروشیشون، خودت کسب و کارم هر چند کوچک را ارتقا میدی

    خودت بدهی هامو پرداخت میکنی

    حودت

    خودت

    شب شد دوستم اومد موقع تحویل سفارش، ” دعوتش کردم خونمون اتاق رویایی ام آرامش بخش آرامش بخش

    اتاقی گرم با نوری زرد کم سو و مستقیم روی کیبورد خوشگل کامپیوترم و یک قسمتی دیگه از اتاقم، روشن میکنه همونجایی که میشینم و کارهای دستیم را با زیبایی هر چه تمام خلق میکنم.

    یک قهوه خوشمزه یک موسیقی خوب

    موقع تحویل، 30 هزار خدا خودش به حسابم همون لحظه واریز کرد همان جا دوتا سفارش دیگه بهم داد.

    امروز صبح 4 اسفند، از خدا خواستم که 50 هزار به حسابم واریز کنه، 48 هزار نقدا بهم داد و 27 هزار دیگه بهم بخشید.

    و …

    از خدا خواستم چشمانم را اشک بار کند، اشکین اندود شد

    از خدا خواستم ….. شد. بفرما عزیزم

    از خدا خواستم ……. شد. بفرما مهربونم

    اما

    از انسان – غیر خدا خواستم

    error * error

    بابا طرف پولداره: میشه ….. Errorrr

    بابا تو بهم قول دادی، روی تو حساب باز کردم!!!

    نمیشه نمیشه نمیشه

    ERRorr Eroorrr Eroor

    * اگر غیر از خداوند دستت را دراز کنی : یک جایی یک روزی با سرعت هر چه تمام تر داری خودت را از ثروت واقعی دور میکنی.

    ثروت تویی خدا جون

    *تنها کسی که می تواند دست شما را بگیرد تنها و تنها و تنها”” خداست

    * اگر دستان خداوند را باور کنی اگر باور کنی که برگ درختی بی اذن خداوند نمی افتد،

    * یک مومن واقعی از هیچ کس انتظاری ندارد.

    * آدم ها را پیش خودت کوچیک کن این به معنی بی احترامی نیست، تنها اوست که ارزش والایی دارد.

    یادم باشه همیشه:

    خدا از جایی که فکرشم نمیکنم بهم میده

    یادم باشه:

    ” روی هیچ کسی حساببب باززز نکنم، هیچ کس ”

    خدایا شکرت

    برم که بارها دوباره با جان و دل گوشش بدم.

    ممنونم

    و خدارو شاکرم.

    ممنونم استاد جان

    این فایل این صدا غوغااااا شد، تو نبودی. خدا بود.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    اینها نکاتی است که من از این فایل زیبا برداشت کردم:

    – شرک خفی یعنی اینکه ما قدرت رو از خدا بگیریم و به شخص دیگه ای بدیم.

    – حدیث پیامبر (ص): در امت من شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.

    – باید تنها منبع سلامتی، رزق، ثروت، عشق و خوشبختی رو خدا بدونیم و فقط روی او حساب کنیم.

    – رب در اکثر موارد به صورت «پروردگار» معنی شده اما رب در واقع به معنی «فرمانروا» و «صاحب اختیار» است.

    – اگر خدا رو تنها منبع قدرت بدونیم، با تمام وجود به دیگران احترام میگذاریم و اونها رو دوست داریم اما تو ذهنمون اینه که خداست که به ما عزت و شهرت و ثروت میده. اون افرادی که به ما کمک میکنن رو باید تنها دستی از دستان خدا بدونیم نه بیشتر. این دیدگاه به معنی بی احترامی و قدرنشناسی نیست.

    – ما نباید دست خدا رو ببندیم و اصرار داشته باشیم که یه شخص خاصی کار ما رو راه بندازه. باید به خدا اجازه بدیم از طریق بی نهایت دستش به ما کمک کنه. خداوند کارش رو خوب بلده و به بهترین شکل این کار رو انجام میده. اون میتونه از جاهایی که به عقل ما نمیرسه بهمون کمک کنه. تنها ابزارهای خداوند اون چیزهایی نیست که ما با چشم ظاهر میبینیم.

    – هیچکس نمیتونه کسی که به یگانگی خدا باور داره رو نابود کنه.

    – به قول قرآن به قول قرآن کیست که اگه خداوند اراده کنه بکشونتش بالا بتونه بکشتش پایین و کیست که اگه خداوند اراده کنه بکشونتش پایین بتونه بکشتش بالا.

    – اکثر افراد جهان به شرک خفی دچار هستن و به همین دلیل هست که اکثر مردم دنیا در فقر و بدبختی زندگی میکنن.

    – اگر کل قرآن رو بشه در یک کلمه خلاصه کرد اون کلمه «توحید» هست.

    – مشکل ما اینه که همه رو قبول داریم غیر از خدا. اگر کسی به ما وعده بده حرف اون رو باور میکنیم و بهش اعتماد میکنیم اما وعده خدا رو به این راحتی باور نمیکنیم چون ایمان نداریم و قدرت رو دست شخص دیگه ای میبینیم.

    – یک مومن واقعی از هیچ کس انتظاری نداره.

    – هر چقدر انتظارمون از بقیه کمتر باشه و از خدا بیشتر، موفق تر هستیم.

    – حتی اگه قدرتمندترین فرد جهان با ما صحبت کرد باید جوری باهاش صحبت کنیم که انگار ما از اون قدرتمندتریم. اگر رب رو باور کنیم همیشه سرمون بالاست.

    – اگر روی آدمها حساب کنیم، از همونها ضربه میخوریم.

    – اگر خداوند برای ما کافی نیست باید او رو از نو بشناسیم و توحید و شرک رو دوباره معنی کنیم.

    – خداوند تنها یه انرژیه و به شکل هر چیزی تو زندگیمون ظاهر میشه که بتونیم تو ذهنمون بسازیم.

    – توحید عملی = هماهنگی گفتارمان با رفتارمان

    – آیه قرآن: آنگاه که بندگانم درباره من از تو بپرسند من نزدیکم و هر که مرا بخواند دعایش را اجابت میکنم. آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راهشان را بیابند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2208 روز

      سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸

      الهام محمدی عزیزم 🌼

      کامنت زیبا ت رو خوندم و سپاسگزار توام برای نکته برداری از این فایل ارزشمند استاد مون. 🌼

      باعث شدی تا در همین متن نکات بسیاری مهمی از فایل رو درک کنم. 🙏 🎈

      سپاسگزارم 🌼

      از خداوند طلب می کنم تا توحید رو در قلب مون جاری کنه و ما رو به راه راست هدایت کنه 🙏

      دوستت دارم ❤️

      خداوند عاشق توست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    سلام خدمت عزیزای دلم

    سلام خدمت جمع انسان هایی ک خداوند عاشقانه بهشون چک و لقد هایی زده تا بفهمن قدرت اصلی دست کیه تا عیار واقعی خودشون رو پیدا کنن. خدای مهربانم بابت تمام روزهایی ک درد کشیدم ازت ممنونم چون اون روزای کوتاه و سخت منو با تو اشتی داد 🙋🏻‍♀️

    خدای قشنگم یادم میاد از روزهایی ک وقتی میخواستم وارد جمعی بشم استرس تمام وجودم و فرامیگرفت از چند ساعت قبل به حرفایی ک باید بزنم تا خوشایند بقیه باشه فکر میکردم … و در نهایت با تمام بردباری و مهربانی ک نسبت ب دیگران نشان میدادم جایگاهی عادی و معمولی داشتم… هیچوقت اون محبت ها برنمیگشت … و چقدر الان فرق میکنه همه چیز … من دیگ برای هیچ ادمی دستپاچه نمیشم من دیگ برای هیچ جمعی دیالوگ اماده نمیکنم… من دیگ هیچ استرسی از جمع ندارم…چون من شرک وجودم رو پیدا کردم… چقدر احترام دارم چقدر عزت دارم چقدر خودبخود رفتار و حرف درست رو بدون اینک تمرین کرده باشم میزنم… چقدر از موضع قدرت ب دیگران عشق و احترام میدم

    مهربان خدای من یادم میاد ک تا چند وقته پیش همیشه میشستم و باهات درد و دل میکردم … بهت میگفتم دوست دارم رفتار و حرکاتم درست باشه دوست دارم عزت و احترام داشته باشم… دوس دارم رو من حساب بشه… دوس دارم قدرت داشته باشم… دوس دارم استرس برای روبرو شدن با ادم ها و جمع های دوستانه نداشته باشم… دوس دارم حرفامو نخورم … مهربان خدای من تو چقدر قشنگ هدایتم کردی… الان میبینم ک تمام ضعف ها و دولا راست شدنام ریشه در شرک داشت… الان چقدر با صلابت هستم … چقدر با عزتمندی درخواست میکنم … چقدر فروشنده مغازه ای ک تا دیروز جواب منو معمولی میداد… امروز بهم میگه امر دیگ ای ندارید خانوم 😌 مهربان خدای من اگر قدرت رو ب تو بدیم اگر بفهمیم ک چه وجود عظیمی هستیم چ شان و جایگاهی داریم خودبخود طوری راحت و ریلکس با دیگران معاشرت میکنیم ک اونها چیزی جز عشقو احترام نسار ما نمیکنن…

    مهربان خدای من … احساس میکنم الان حتی جلوی رئیس جمهورم هول ودستپاچه نخواهم شد … احساس میکنم هیچکس اهمیت خاصی در ذهن و زندگی من نداره… مهربان خدای من ریشه های توحید رو ک ساختم دیگ چشمم بدنبال اندام و زیبایی هیچکس نیست و محو تماشای خودم هستم… من محو زیبایی خودم هستم… فتبارک الله احسن الخالقین … چی آفریدی خدای من … من چه زیبا و با صلابتم … هم زیبایی فطرتم هم زیبایی جسم با ارزشم… مهربان خدای من وقتی توحید رو عمیقا در وجودم پیدا کردم … دیگ چشمم بجای بیرون فقط متمرکز به درونم شده… مهربان خدای من تا دیروز وقتی با ماشین دور میزدم انقدر حواسم ب مردم و بقیه بود ک از خودم غافل بودم … ولی برای اولین بار وقتی خودم رو ب گردش با ماشینم بردم بعد از دوساعت دور زدن متوجه شدم ک من تماما محو خودم بودم محو حرف زدن با خودم و اصلا نفهمیدم بیرون چخبره … خدای من چقدر این دور زدن لذت داشت احساس میکردم چقدر این خلوت دو نفره منوتو خوش میگذره … چقدر عزت نفس و توحید در هم گره خوردن… مهربان خدای من… بابت تمام این روزهایی ک برام ساختی سجده ی شکر ب جا میارم…من عاشق این مهسام .‌.. من عاشقشم هواشو خیلی خیلی خیلی داشته باش … این زیباترین مخلوق تو هست این با شکوه ترین مهسای دنیاست … تو چقدر با ظرافت و زیبایی درونی آفریدیش … تو برای تک تک ویژگی هاش وسواس خداگونه به خرج دادی … الهی شکرت ک فهمیدم چه جواهری هستم …مهربان خدای من چقدر بخاطر دیگران خودم رو سرزنش میکردم … دیگرانی ک بدون ملاحظه با من رفتار میکردن… ولی ممنون اونها هستم چون به مسیری هدایت شدم ک صدها برابر ارزشش بالاتر از اون سختی هاست …یه جمله معروف هست ک میگه

    در آتش شناخت خود قدم بگذار. این آتش تو را نخواهد سوزاند، تنها آن چیزی که نیستی را میسوزاند.

    حالا عمیق تر درک میکنم ک عباسمنش عزیزم چی میگفت … من بگردمش این استاد نازنینم رو ..😌💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    زینب خان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    استااااد😍🥹

    این اولین فایلی بود که ما از شما شنیدیم و هدایت شدیم به سایتتون

    خدایاشکرت چقدر زیبا و پیوسته پیشرفت کردیم

    وقتی این فایل رو گوش دادیم منو امین هنوز ازدواج نکرده بودیم و هیچی هیچی نداشتیم ی کار موقت با حقوق ناچیز

    دوست داشتیم ازدواج کنیم خونه و ماشین داشته باشیم و کار مورد علاقمون

    و توقع داشتیم خانوادمون برامون کاری کنن ولی نمیشد

    وقتی این فایل رو گوش دادیم فقط و فقط از خدا خواستیم زندگیمونو بسازه ماکه کسی رو جز خودش نداریم

    خداوند به بهترین شکل از طریق دستانش به راحتی برامون خونه خرید و ماشین خرید و وسایل خونه

    خدای من شکرت

    الان دوباره بعد ۳ سال دلمون خونه جدید و خوبتر میخواد که هدایت شدم به این فایل

    گفتم زینب ببین همونطور که سپردی به خدا و بدون هیچ پولی داشته باشین خونه خریدین الانم مهم نیست اون خونه ای که میخوای قیمتش چنده و کدوم محله گرون هس فقط از خدا بخواه و سمت خودتو انجام بده برو خونه مورد علاقتو ببین تصور کن و لذت ببر خداوند به موقعش اونو بهت میده

    خدایاشکرت♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بنام صاحب تمام کیهان

    سلام به خداوند رزاق و مهربانم

    سلام به خداوند بخشنده نعمتها

    سلام به خداوند بخشنده گناهان

    سلام به خداوندی ک منه تنها رو در این مسیر به بهترین جاها هدایت میکنه

    خدایا شکرت که تورا دارم و چون تورا دارم انگار همه را دارم

    خدایا شکرت که روزی که قدم گذاشتم‌رو ترسم و رفتم جلو درهارو باز کردی

    خدای مهربانم شکرت که اغوش گرم و پر محبتت رو به سوی من باز کردی

    خدای رزاق من ازت سپاسگزارم که هرجا نیازی داشتم دستم رو گرفتی

    خدایا روزی که بهت گفتم :پروردگارا من یک دختر تنها هستم ن پدری دارم پشتم باشه ن مادری که حامیم باشه تنها پشتیبانم تویی

    ن رفیقی دارم ن هم راهی دارم

    ن خاهر و برادری و ن هیچکسیییی

    من هیچکسی جز تورو نداشتم

    هیچحا رو بلد نبودم هیچی نمیدونستم از دنیای بیرون

    هیچی نمیدونستم از ادما هیچی

    فقد از تو خاستم که همراهم باشی دستم رو بگیری

    الان که دارم مینویسم دلم‌میخاد فریاد بزنم

    گریه کنم و بگم چقدر اهسته و نرم هوامو داشتی منی که جز چارتا ادم اطرافم کسی رو نمیشناختم با چه انسان هایی اشنا شدم چه دوستای خوبی پیدا کردم

    چه اتفاقات عجیب و غریبی برام افتاد

    چقدر ارتباطاتم با انسانها بهتر شد

    خدایا من هیچکس رو نداشتم و فقد تورو داشتم الان ببین چقدر همه چی عالیه

    خدایا من ازت معذرت میخام ک در عین اینکه اینهمه همه جیز عالیی میشه بازم گاهی اوقات کمتر جدی میگیرم و یکمی از مسیر دور میشم

    و تو با نشونه هات منو به خودم میاری

    خدای مهربونم بینهایت ازت سپاسگزارم

    تو هرلحظه بامنی

    پیشمی

    همراهمی

    دستم رو گرفتی

    من هرچقدرم سپاسگزارت باشم شب و روز سجده شکر بجا بیارم بازم کمه

    و اما از صحبت هات با خودم وقتی که بهت گفتم خدایا خودت باهام حرف بزن من تو دوراهی موندم

    قراره چه اتفاقی بیوفته؟

    زدم رو یکی از ایه های قران و بهم گفتی :مانند کافران از تردید کنندگان مباش!

    خدای من جقدر نزدیکی

    چقدر پیشمی فداتشم من

    مرسی ازینکه هستی ارومم میکنی

    تو بهترین خدایی هستی ک میتونستم بشناسمت

    و هرروز بهتر از قبل میشه رابطمون

    این رابطه قشنگم باهات رو با دنیا عوض نمیکنم

    تورو بیشتر از هرچیزی در جهان میخام و لحظه ای نمیخام ازت دور بشم من رو در اغوش خودت نگه دار

    بغلم کن اگه ولم کنی سردم میشه

    کسی رو جز تو ندارم ک برم بغلش و گرمم کنه

    قبل از تو به هرکی پناه بردم اغوششون رو باز کردن و جاخالی دادن و بهم خندیدن

    مسخرم کردند

    تحقیرم کردند

    ولی تو با عشق بغلم کردی

    نازم کردی

    گفتی فرشته من یکی یدونه من

    غمت نباشه هااا من هستم

    خدایا تو گفتی من هستم و واقعن بودی

    مث بقیه نبودی ک قول میدادن و وقتی لازمشون داشتم گوشیشون اشغال بود

    تو بودی هستی و خاهی بود اگر من باشم

    اگر من بهت اجازه بدم سرور من

    چقدر در برابرت کوچیکم چقدر تو بزرگی

    ازت سپاسگزارم پادشاه من

    عاشق این فایلم و مطمعنن بارهای دیگه براش کامنت میزارم

    فقد اینبار خاستم بگم که خدا چقدر هوامو داشته

    و گفتنش توی این سایت شاید امیدی باشه برای 1 نفری ک اول راهه

    بخدا من اول راه بودم ولی با وجودش همه درهارو برام باز کرد

    خدا خیلی خداست اگه ما بندگان خوبی باشیم

    در برابر اونهمه کاری ک برام کرده فقد میتونم بیام و بنویسم و ازش سپاسگزاری کنم

    شاید امید یک نفر زنده شد

    و این ینی من به وظیفه ام عمل کردم(:

    خدایا شکرت که دارمت

    خیلی خدایی

    عاشقتونم بچهای بینظیر

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      زهرا رجبی گفته:
      مدت عضویت: 1240 روز

      سلام قشنگم

      چقدر زیبا نوشته بودی لذت بردم و احساس خوب رو از نوشته هات جذب کردم و چقدر بهم انگیزه دادی منی که اول راهم این راه رو ادامه بدم تا ب این احساس خوبی که تو الان داری برسم

      اون قسمتی که گفته بودی قبل از تو به هرکی پناه بردم اغوششون رو باز کردن و جاخالی دادن چقدر خوب این جمله رو فهمیدم و حس کردم …واقعا هیچ کس جز خداوند بهترین تکیه گاه همیشگی برای ما انسان ها نیست

      بازم ازت سپاسگزارم برای این نوشته ی زیبات که احساس شگفت انگیز ازش دریافت کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: