معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به دوستان و استاد عزیزم
چقدر من در این مورد مشکل دارم و پاشنه آشیلمه
من و خیلی از دوستان و اطرافیانم همه با گذاشتن استوری و پست و ….و زدن حرفای قشنگ جلب توجه میکنیم
به اوناکار ندارم چون چیزی ک میکارنو درو میکنن
اما من بشدت درجا میزنم وقتی به این صورت پیش میره زندگیم
هروقت اومدم حرف قشنگ بزنم و جلب توجه کنم پست رفت کردم
هروقت از فضای مجازی دور شدم و از حرفای قشنگ دور شدم و تمرکزم رو گذاشتم رو خودم پیشرفت کردم
عجیبه برام ک بااینکه میدونم اون مسیر مسیره ناهمواریه اما گاهی بشدت دلم میخاد برم و اینکارو بکنم
حس میکنم اگه اینکارو نکنم از نظر بقیه زندگیه خوبی ندارم
و انگار بااینکار به بقیه میفهمونم من چقدر ارامش دارم و شادم و زندگیم بینظیره
خیلی باید کار کنم
چقدر زندگیی کردن بدون جلب توجه زیباست
چقدر من دختری بودم ک هرنوع حرف بیتربیتی یا بی احترامیی به خودم به بقیه میکردم ک فقد توجه جلب کنم و بقیه بخندند و بگن چقد تو باهالی
اما نمیگم الان خیلییی عالیم هنوزم وقتی کنار ادمایی ک قبلا باهاشون بودم خیلی سخته سکوت کنم
اما واقن خیلی بهتر شدم
دیگه کمتر حرف میزنم
فوش دادن ک قبلا ورد زبونم بود دیگه خیلی کمتر فش میدم و بیشتر از جملات (عزیز دلمقربونت برمفداتشم_و ابراز علاقه )با دوستام استفاده میکنم
کمتر وسط حرف بقیه میپرم و نظر میدم
ولی انصافن خیلی کار دارم خیلییی زیاد
انشالله همیشه تو مسیر بمونم …
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز
معضلی ویرانگر بنام ..جلب توجه ..
جلب توجه از چی و از کجا میاد ؟
از کمبود اعتماد به نفس از کمبود محبت از خلا های درونی .
دنبال چی هستی فقط خودت را راضی کن چکار به بقیه داری که میخوان راضی باشند یا نباشند.
مهم خودتی وقتی تو از خودت راضی هستی یعنی کنار خودت آرامش داری یعنی تو خلوتت آرامش داری یعنی خودت را عشقه یعنی با خدای خودت خلوت داری و با خدایا خودت لذت میبری
بقیه را ولش کن با تایید دیگران به جایی نمیرسی
تو خودت خوب باش و خودت را بشناس خدای خودت را بشناس کافیه
من با گفته های استاد و عمل به انها دارم کم کم به اعتماد به نفس لذت از خلوت خودم لذت از ارتباط با خدای خودم لذت از زندگی را میفهمم
و اصلا و ابدا دیگران برام مهم نیستند
که من کاری که میکنم یا تایید میکنند یا نه
اصلا برام مهم نیست خودم دارم جلو میبرم و به هیچ کس هم کار ندارم
خودم را درگیر دیگران نمیکنم خودم و عشقه
و باور میکنم که تایید ماها برای آنها هیچ اهمیتی نداره بخدا ما همچین فکری را میکنیم
آنها به اندازه ی کافی دغدغه تو زندگی هاشون دارند
پی اینها همه از افکار ما میاد
تمرکز روی افکار را زیاد و زیاد باید تمرین کنم و اینها آویزه ی مغزم بشه
خدایا شکرت که استاد را سر راهم قرار دادی
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام به استاد عزیز و دوستان همراه
من محصول عزت نفس از جلسه اول رو دوباره شروع کردم که تمرکزی گوش بدم و انجام بدم .
اینبار همه رو یدفعه گوش نمیدم چون همین 1جلسه خودش به اندازه چندجلسه اموزش هست و دارم با جزئیات گوش میدم و مینویسم و هرچی استاد میگه به خودم میگم که من چه باوری به خودم دارم ؟ من چقدر ارزش برای خودم قائلم .و تو این فایل باید بپرسم من چقدر برای خودم دارم زندگی میکنم ؟ ؟ چقدر دیگران برام مهم هستن و چقدر نظرات دیگران روی من میتونه تاثیر داشته باشه .
من خودمو خیلی نمیشناسم و گاهی این سوالات خیلی ساده هم میپرسم دقیق و سریع نمیتونم جواب بدم .
ولی تو این فایل من متوجه شدم خودم برای خودم مهم بودم مثلا من تو خانواده مذهبی بودم و از سن تکلیف من نماز خوندم و حجاب داشتم . حجاب رو چادر میدونستن ولی من اصلا دوست نداشتم . یموقعها سرم میکردم ولی همش معذب بودم و از همون سن کم روی خواسته م وایستادم و چادر سر نکردم ولی خب تو خانواده هامون همیشه حجاب باید داشتم .
من حتی آرایش کم و لاک هم میزدم همیشه بهم عذاب وجدان میدادن یا پدرم خیلی بدش میومد که من لاک دارم یا موهام بیرون هست ولی من کار خودمو میکردم . من حتی با پسرها دوست میشدم و میدونستم اگر پدرم بفهمه خیلی بد میشه و اینکارا با ترس هم همراه بود ولی انجام میدادم چون خواسته من بود.
من الان 2سال هست نماز نمیخونم و این خواسته من بودم و دیگه نمیخواستم بخاطر خانواده یا ترس ازشون کاری بکنم .
من حتی پدرم نمیزاشت ابروهامو بردارم جوری که خواهرم سال اول دانشگاه به حرف پدرم گوش داد ولی من بخاطر خواسته خودم روزی که دیدم میخوام اینکارو انجام بدم رفتم و انجامش دادم .
من با اینکه 2خواهر دیگه هم داشتم ولی من اصلا مطیع خانواده نبودم . شاید بعضی کارارو بازم بخاطر خانواده انجام میدادم مثلا عیددیدنی جاهایی که دوست نداشتم بزور میرفتم ولی موقعهایی هم بوده که روی حرفم وایستادم و نرفتم .
ولی بعضی وقتا هم بوده که حرف مردم برام مهم بوده مثلا از خواهرم میپرسم من لباسم چیجوریه یا الان من لاغر شدم خیلی بد شده بقیه فکر میکنی چه نظری دارن راجب من که خواهرم یدفعه گفت اصلا چرا هی میپرسی هرجوری که هستی مگه مهمه بقیه هرچی بخوان بگن .
که دیدم راست میگه ولی بازم دوباره از دوستم سوال پرسیدم که من خیلی لاغرم یا منم چاق شدم گفت من چه میدونم . یعنی کلا برای کسی مهم نیست اینچیزا اگر زمانی دیدیم کسی داره مارو مسخره میکنه بخاطر اینکه دارم تصور میکنیم فلانی منو ببینه چی میگه .
من فکرشو که میکنم میبینم هرکاری کردم خودم خیلی دوست دارم و نمیگم نظر دیگران اصلا مهم نیست . مثلا وقتی آرایش میکنم دوست دارم اراسته و زیبا باشم درحالیکه خیلی کم آرایشم هست و من دوست دارم اول برای خودم هست و حتی بعضیوقتا هم بوده که بدون آرایش رفتم و برام مهم نبوده .
البته در مورد لباس پوشیدن کمی سخت میگیرم مثلا دوست ندارم لباسای تکراری بپوشم و یا همش میگم کاش لباسم بهتر بود و اگر لباسم خیلی شیک نباشه و یا قدیمی باشه یجورایی اعتماد بنفسم پایینه . گاهیوقتا این اعتماد بنفسم به پوششم و لباسم خیلی گره خورده . با اینکه انجام میدم حالا مجبورم میپوشم ولی یجورایی از درون معذبم و چون خودم همیشه دوست دارم بهترین باشم و از پوشیدن لباسهای جدید و شیک لذت میبرم ولی نظر دیگران هم انگار اونموقع خیلی برام مهم میشه که بقیه چه نگاهی دارن که من تکراری پوشیدم و یا لباسام گرون نیستن مخصوصا که این چند سال اخیر بخاطر کارم تو جمع آدمهای ثروتمند هستم و قبل از اون من اصلا با کسانی که از نظر مالی از من بالاتر بودن خیلی صمیمی نبودم و همیشه با آدمهای هم سطح خودم دوستی داشتم و از بالاتر از خودم فرار میکردم .
ولی الان میگم من همینم و فرار نمیکنم و میگم ببین و ازشون یاد بگیره و باورهای درست رو ازشون یاد بگیر و اتفاقا خیلی هم خوبه چون خواسته هام بیشتر شده چون دارم یاد میگیرم باید از خدا درخواست کنم تا اجابت کنه .
من تقریبا 70درصد برای خودم زندگی کردم و موقعهایی که نظر خانواده و دیگران مهم بوده از روی ترس بوده و از روی قضاوت شدن …
به امید خدا با آموزشهای عزت نفس برای هممون ارزوی زندگی دلخواه و آرامش رو دارم .
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی مریم جانم و دوستان عزیز
روز 99 از سفرنامه بنده
این فایل انگار امروز واسه من اومده بود منی که چند ماهه خودمو تو خونه حبس کردم که مردمو نبینم تا بهشون جواب پس بدم پارسال همین موقع ها به یه تضادی برخوردم بابت همون تضاد احساس میکردم باید به مردم جواب پس بدم دوماه کلا خونه موندم بعدش رفتم سرکار اما در حین مسیر چون سوار تاکسی میشدم باز حرفای مردم اذیتم میکرد باز سوالاشون که چرا اینحوری شد چرا اونجوری شد انگار شده بودم سوژه برا مردم منطقه برا مردم محله حتی شوراهای روستامون بابت موردی که پیش اومده بود هی تماس هی سوال پیچم میکرد دیگه خسته شدم تصمیم گرفتم مهاجرت کنم برم یه جایی که هیشکی نشناسه از زیر صفر شروع کنم وقتی که برگشتم با دست پر برگردم تا بهمه ثابت کنم من میتونم خودم موفق باشم رو پای خودم بایستم اما بخاطر باورای غلطی که داشتم دوباره برگشتم به محل زندگیم اما دیگه بینمردم نمیرم بجاش چندماهه بکوب روی باورام کار میکنم رو خودم کار میکنم و میدونستم باورام در مورد خودم اشتباهه مشکل عزت نفسم بود دوره عزت نفس رو دارم تا جلسه 5 رو انجام دادم اما تمرین جلسه 6 واقعا سخته
مشکل این بود که مردم رو برا خودم خیلی بزرگ کرده بودم و هنوزم کامل برطرف نشده اون تضاد و آدمایی که تو اون تضاد بودن خیلی براخودم بزرگ کرده بودم این چندماهه واقعا فایل های سفرنامه انقد مدار و فرکانس منو بالا بردن که به دوره 12 قدم هدایت شدم
دوستان این مطالب رو گفتم که بدونیم واقعا برا دیگران زندگی کردن چه بلاهایی رو میتونه سرمون بیاره همونطور که سر من اومد بخودم قول میدم ازین بعد هر کاری که میکنم ببین مردم کجای اون کار هستند بعد تصمیم بگیرم انجام بدم یا نه
استاد دوست داشتنی من سپاسگزارم بابت این فایل و تمامی فایلایی که مث نور مسیر رو برام روشن میکنه تا راحت تر قدم وردارم
خدایا سپاسگزارم منو به این فایل هدایت کردی دوستان ممنونم وقت میزارین و کامنت بنده رو میخونین
سلام
رور 99
از تجربه خودم بگم که چقد تایید دیگران رو مدنظر نداشتن و جلب توجه مهم نباشه چقد حس خالص و نابی بهم داد تو چیتگر
قشنگ با خودم در صلح بودن رو حس میکنم
و واقعا زندگی همینه
زندگی خیلی فرصت ناب و منحصر به فردیه
و این منحصر به فرد بودن باید هم ما فردیت خودمونو ارزشمند بدونیم و برای خودمون و خوسته و ارزش های خودمون زندگی کنیم و واقعا لحظه مرگ برامون تداعی کلی زندگی لحظات دلخواه و خوشایندی باشه که خواستیم و داشتیم و میتونستیم داشته باشیمشون
آره زندگی قشنگ میتونه به دید ما بهش خیلی خوب یا خیلی بد باشه و واقعا خودمونیم که لحظات و افکار و رویدادهارو میسازیم.
خدایا ازت ممنونم
استاد خیلی ممنونم
سلام و درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
در سلسله فایل های استاد عزیزم که دارم ایراداتمو ذره بینی میکشم بیرون به این فایل رسیدم و دیدم واقعا انجام کارهام شده توجه جلب کردن که ببینید من عزت نفس دارم من اعتماد به نفس دارم من قوانین رو میدونم و…
واقعا استاد دست مریزاد به شما که چقد این فایل رو با عملتون برام فهموندید چطور؟
هرزگاهی عکس پروفایل تلگرام رو عوض میکردم و یا در برخی از گروه ها عکس یا پستی رو میگزاشتم برای اینکه یه جورایی درش جلب توجه داشته باشد.
البته برای اینکه این این مورد رو در خودم پاک کنم با این فایل به خودم اومدم بابا داری کجا میری چه میکنی رفتارات برای چه کاری هست.که استاپ کردم..سکوت کردم.ادعا و جلب توجه رو حواسم بهش باشه.خضوع و افتادگی رو همیشه یادت باشه.
و چرا عمل استاد رو با این فایل فهمیدم اینکه استاد چندین و چند سال عکس پروفایل تلگرام شو عوض نکرده.یعنی استاد نمیتونست این عکس رو جایی که میرفت هرجایی که بازدید می کرد برا پروفایلش عوض کنه ولی استاد عزیزم که دنبال جلب توجه نیست… این بود داستان ایمان و عمل
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم
خداروشاکرم که هدایت شدم به این سایت توحیدی و زندگی ساز…
از وقتی که با استاد عباسمنش عزیزم آشنا شدم،تمام فکرو ذکرم شده توجه….
توجه به کانون توجهم،توجه به ورودی هام ،توجه به قوانین آفرینش ،توجه به پیدا کردن ارتباط باورها با نتایج
توجه به فرکانس،مدار و…
وقتی تمرکزت میشه، تربیت دوباره ی خودت ،وقتی حریصی برای کوبیدن و ساختن دوباره خودت ،و زندگی دلخواهت…
وقتی تمام فکرو ذکرت میشه شناخت قوانین جهان هستی و کار کردن رواین قضیه و خلق زندگی دلخواهت
دیگه جلب توجه دیگران برات رنگ میبازه دیگه تأیید دیگران برات رنگ میبازه چون کاری که من دارم میکنم جز اقلیت جامعس،پس عملا توجه کسی بهم جلب نمیشه …
خودم هستمو خودم!!!!!
اینجوری به خودم نزدیکتر میشم ،اینجوری لذت واقعی رو تجربه میکنم
خدارو هزار بار شاکرم که دغدغه ی امروزم ،دغدغه ی این روزهای زندگیم فقط توجه به خودم وساختن سبک شخصی خودم هست
استاد عزیزم شما با آگاهی هایی که بما میدید زندگی مارو میسازید شما چراغ روشن مسیر مایلید
خداروشکر که هستید تا من بتونم از این آگاهی ها استفاده کنم برای اینکه خوب زندگی کنم و جهان رو جای بهتری برای زیستن کنم
دوستتون دارم ،عشق برای همه بچهای سایت عباسمنششششش....
سلام استاد جانم
چقدر این فایل فوق العاده است. چند روزی میشه که دچار نشخوار فکری هستم، رفتارهایی رو از طرف دوستانم احساس میکنم که باعث رنجشم میشه. و امروز فهمیدم که این رنجش ربطی به عوامل بیرونی یا رفتار دوستانم نداره. قبلا هم همچین تجربه های داشتم و در واقع این مورد یک الگوی تکرار شونده در تمام زندگی من بوده . و الان میفهمم که دلیلش در خودم نهفته هست و راه چاره هم در خودمه . عزت نفس. من به خاطر کمبود عزت نفس ، انتظار تایید و تعریف و تشکر و قدردانی از اطرافیانم دارم. البته عزت نفس من در بسیاری از موارد خیلی خوبه ولی این مورد به قول استاد پاشنه آشیلمه.
کارهایی که با عشق و علاقه انجام میدم و به شدت بهم حال میده رو لذتشو خراب میکنم چون انتظار دارم دیگران خیلی ازم تعریف کنن و به به چه چه بگن. حس ارزش و لیاقت واقعی رو ندارم و تصمیم گرفتم از امروز روی این موضوع کار بکنم و اولین قدم، گوش دادن به آگاهی های دوره عزت نفسه. و بعد در اسرع وقت دوره رو میخرم و به خودم عیدی میدم . امروز 12 اسفند سال 1401 هستش و من تصمیم گرفتم دوره عزت نفس رو به خودم عیدی بدم و سال 1402 رو با کار کردن روی عزت نفسم شروع کنم. تا حالا دوره های قانون سلامتی و دوره دوازده قدم رو خریدم و الان قدم هفتم هستم. از این دو تا دوره انقدر نتیجه عایدم شده که ایمان و باور 100 درصدی دارم که دوره عزت نفس هم بخش بزرگی از شخصیت منو میسازه.
« عزت نفس رمز همه موفقیت های بشری است»
رمز موفقیت من هم همین عزت نفسه. کافیه رمزو درست وارد کنم، اونوقت وارد دنیایی از موفقیت ها و ثروت ها و لذت ها میشم.
پیش به سوی کشف رمز موفقیت…
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان گلم
معظلی ویرانگر به نام جلب توجه
روز 99
از قتی یادم میاد هر کاری کردم واسه خاطر رضایت دیگران بوده و همیشه اینو نقطه ضعف خودم میدونستم ولی نمیتونستم حلش کنم ،ازدواج که کردم شدید تر شد هر کاری میکردم که خانواده همسر راضی باشن ولی اینکه همیشه نمیشه همه رو راضی نگه داشت رو خوب درک میکنم خیلی اذیت میشدم در واقع از زندگی لدت نمیبردم اصلاا وحشتناک تو این منجلاب افتاده بودم تا اینکه قوانین رو برای ذره ای درک کردم اوایل انتطار داشتم یهو درست بشم و بشم آدمی که بتونه نه بگه برای همین وقتایی که نمیتونستم این کار رو کنم حالم بد میشد ولی وقتی یواش یواش با قانون آشنا شدم فهمیدم باید تکاملی خودمو درست کنم یهو نمیشه و شروع کردم از بیشتر وقت گذاشتن برای خودم و سعی میکردم از وقتم بیشتر استفاده کنم ،خیلی از تلفن زدن هامو که قبلا فقط بخاطر رعایت اطرافیان انجام میدادم حذف کردم خیلی از کارایی که وطیفه خودم میدونستم ولی باری بود اضافه حذف کردم و برام خیلی سخت بو. آنقدر هر سری که میخام اینکارو کنم نجوا میاد ولی خدا رو شکر تو بیشتر مواقع تونستم انجام بدم .
این موضوع اهمیت نطر مردم یکی از مهمترین پاشنه آشیل های منه و خیلی بیشتر از اینا نیاز داره روی خودم کار کنم ولی امر ز از استاد عزیزم یاد گرفتم هر بار خواستم کاری کنم ببینم برای نظر مردم این کارو میکنم یا برای دل خودم ؟
نزدیک به عید و خیلی ها مشغول خونه تکنی هستن به نظرم خمین خونه تکنی هم برای جلب نطر مردم هست من اینو وقتی فهمیدم که وقتی همه گیری بیماری شد و عیدی نبود هیچ ذوقی برای خرید وسایل خونه نداشتم خیلی از تمیز کاری ها رو سطحی انجام میدادم خیلی از لباس ها رو بخاطر مردم میخریدم ولی امسال به تمید خدای یکتا میخام خونم رو جور دیگه ای تمیز کنم میخان جوری تمیز کنم که لیاقت خودمه
من با ارزش ترین مخلوق خدا تو این خونه هستم و لیاقت بهترین ها رو دارم پس باید تو بهترین جا زندگی کنم
همیشه جوری زندگی کنیم که خودمون راضی باشیم نه دیگران
اگر چیزی رو دوست داریم و نیاز بگیریم نیاز نیس بخاطر توجه دیگران این کار رو نکنیم
تمام تلاشم رو میکننم این حرف استاد رو درک کنم و به عمل کنم
به امید خدای یکتا
بنام یکتای هستی بخش
روز99 سفرنامه
معضلی به نام جلب توجه.
خدارو سپاسگذارم که هر سوالی دارم تو این سفرنامه به جوابش میرسم.
یه تصمیم مهم از نظر خودم گرفتم که برای عملی کردنش باید تو دل خیلی از ترسهام برم.و مهم ترینش ترس از تایید نشدن توسط خونواده ام و اطرافیانمه.موقع عمل کردنه که آدم متوجه میشه چقدر ترسها داره .چون من به خیال خودم فکر میکردم حرف بقیه اصلا برام مهم نیست ولی الان میبینم تو این یه سالی که تو این کار بودم دلیلش فقط تایید شدن توسط همسرم و بقیه بوده. و اگر انصافا بخوام بگم اگر ترس از واکنش همسرم یا اطرافیانم نداشتم یکسال پیش از این شراکت اومده بودم بیرون.هر چند که این یکسال کلی تجربه کسب کردم و کلی تونستم رو خودم کار کنم ولی حالا متوجه شدم دلیل اصلیه اینکه من اینجا موندم فقط ترس از حرف دیگرانه.حتی اگه هیچ سودی هم نداشته باشه برام همینکه دیگران فکر کنن من کارو بارم خوبه کافیه.ولی حالا مصمم که برم تو دل ترسهام.سخته ولی ارزشش رو داره.خیلی هم ارزشش رو داره.میخوام اول از همه روی عزت نفسم کار کنم و پایه های عزت نفسم رو خیلی محکم بسازم.بعد از خداوند میخوام که هدایتم کنه به مسیر مورد علاقه ام.که فقط لیزری تخصص مورد علاقه ام رو انجام بدم.