معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب تنها هدایتگر هستی
سلامممم استاد
وای خدای من ممنونم ازت چقدر قشنگ منو هدایت کردی قربوونت برم اخه
چند وقتیه شدید درگیر یه تغییرم تو زندگیم نمیدونم چرا ولی احساس یکنواختی داشتم تا اینکه تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به شهر بزرگتر و یه کار جدید و زندگی جدید رو تجربه کنم .
رفتم اما برای مدت کوتاهی درس های زیادی داشت خیلی زیااد قشنگ میفهمم که دارن باهام حرف میزنن
داشتم فکر میکردم من چه مدل شخصیتی دوس دارم چه سبک لباس پوشیدنی چه مدل موهایی
با اینکه دوسدارم موهامو کوتاه کنم اما نظر خونوادم و بقیه برام تو اولویت بوده تا الان
ولی خب نمیدونم این مدلی که انتخاب کردم برای خودمه یا بقیه بگن بابا چه تغییری کردی اینو باید برای خودم روشن کنم
چه خوبه عزت نفس
چه ارزشمنده این عزت نفس
چقد نیازه باشه این عزت نفس
خیلی بهش نیاز دارم خیلییییی
خدایااا هدایتم کن تا دوره استاد جان رو بخرررم
با همین فایل ها خیلی خوب شدما
دیگه کمتر کاری رو میکنم که تو دلم با خودم بحث کنم
دیگه کمتر حرف بقیه برام اهمیت داره کاری رو میکنم که از نظر خودم درسته
خدایااااا چقدر تو خوب هدایت میکنیااااا
میگی دختر جون اینقدر به این فکر نکن چه لباسی بپوشم که خوشتیپ تر بنظر بیام اینقدر خودتو تو زحمت ننداز رو عزت نفست کار کن تو هر جور باشی ارزشمندی
منم که تسلیمم ینی دارم یاادمیگیرم تسلیم باشم
تو بگی این راه من بگم چشم
خیلییییی ممنون استاد جان
سلام و درود به همگی ( الان دارم توجه میکنم ک جلب توجه میکنم یا نه 😂)
هر چقدر بگیم این فایل عالی بود واقعا کمه! تمام فایل ها حرفای زیادی برای گفتن دارن ! امروز هدایت شدم … خدایا شکرت 😍
چیزایی ک من یادگرفتم این بود ک واقعا مردم دیگ برا خودشون زندگی نمیکنن ! همه برا جلب توجه هست و چقدر نابور کننده زندگی هاست این جلب توجه ! خداواندا عزت نفس را به ما عطا کن …الهی امین … ✌🌷
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
دومین رد پامو میخوام بنویسم از رد پای روز 98
که راجع به فایل امروز بود که من دیروز دقیقا درموردش فکر کردم
جریان تابلومو که نوشتم تو روز شمار 98
یادم رفت اینو بگم
داداشم بهم گفت نکنه میخوای به استادت ثابت کنی که تونستی خسارت بگیری و به حرف استادت داری میری خسارت بگیری و خودتو نشون بدی
و استادت که تو رو بی ارزش خطاب کرده که گفته نمیتونی از حقت دفاع کنی از نقاشی که پاره کردن و الان پاسگو نیستن و نمیتونی شکایت کنی پس حقته که کارای بعدیتو پاره کنن
درسته این حرف استادم منو به خودم آورد و درسی که قرار بود بگیرم رو خدا با حرف استادم بهم زد من خیلی فکر کردم به حرفش و دیدم آره چرا مظلوم میشم و اجازه میدم ظالم بهم ظلم کنه
نقاشی من و وقتی که خودم براش گذاشم با ارزشه و خودمم با ارزشم و نمیذارم کسی بی ارزش بدونه خودم و کارامو و تصمیم به شکایت و خسارت گرفتم
و باقی کارارو سپردم به خدا و طبق صحبتم با خدا میخوام از این جریان درسی که باید بگیرم رو بگیرم
و به هر قیمتی ارزش کارمو و خودمو پایین نیارم
بعد داشتم به این فایل که نگاه میکردم گفتم قبلا آره دوست داشتم جلب توجه کنم و خودمو نشون بدم که بگم ببین تونستم ببین من ضعیف نیستم
ولی دیروز گفتم نه من فقط برای رشد و بزرگ شدن ظرف خودم میخوام خسارتمو بگیرم و پیگیری کنم از طریق شکایت که گالری دار قبول نکرد ترمیم کنه نقاشیمو که پاره کردن
و من خوشحالم از اینکه رفتارم از اتفاقا تغییر کرده و اصلا دیگه طیبه قبل نیستم که یهویی عصبانی بشم یا بگم بذار قبول کنم یا بگم باشه پاره شد ولی ببرن نمایشگاه خارجی
خوشحالم که دارم هر روز پیشرفت میکنم
سلام
من بخاطر حرف هایی که به من از هر لحاظ ارامش داد بی نهایت از اقای عباس منس متشکرم متشکرم و باز هم متشکرم
نکته ی کلیدی ای که من توی صحبت های استاد دیدم بحث اینه که خیلی ها دوست دارن دیگران رو نسبت به خودشون راضی کنن .
جلب رضایت دیگران برای اون ها خیلی مهمه و فکر می کنند که وقتی دیگران رو از خودشون راضی کنن به ارامش میرسن در حالی که استاد هم اشاره کردن که ما نمی تونیم همه رو از خودمون راضی کنیم .
پس این کار اشتباهه که بقیه رو از خودمون راضی کنیم و بهتره برعکس عمل کنیم و طوری زندگی کنیم که بخوایم خودمون از خودمون راضی باشیم .
خودمون از زندگی خودمون لذت ببریم اون جوری که دلمون میخواد زندگی کنیم که البته جنبه های مثبت رو باید در نظر بگیریم که استفاده سویی از این سبک زندگی نشود .
و ارامش واقی رو زمانی داریم که خودمون به سبک خودمون زندگی کنیم .
باز هم از استاد عزیز متشکرم بخاطر حرف های زیبا و ارامش فراوانم بخاطر این حرف ها
موفق باشید …
خدایا شکرت من رو با این فایل هم فرکانس کردی
??
سلام عزیزانم
امروز نشانه این سایت منو رسوند به این فایل
خدایا خودت شاهدی چقدر بیانگر حال این روزامه
??
عاشقتم خدا
اینجوری کمکم میکردی و من نمیدیدم؟
اینجوری کمکم میکردی و فکر میکردم نیستی؟
اینجوری نشونم میدادی خودتو و من در دیگران دنبالت میگشتم؟
عاشقتم خدااااااااااا
??
خدایا شکرت همزمانی های این روزها کلی نتیجه داشت برام نمیدونم این چندمیشه
اما عاشتم خدا
من رو اینجوری هدایت کردی عاشقتم
??
خدا نگهدار تا نشانه ای دیگر
روز 99 – فصل چهارم تحول زندگی من
.
.
خدایا شکرت استاد عزیز از وقتی فهمیدم که یه سری ویژگی های انسانی ما داریم و اینها همیشه در وجود ما هستند و ما باید سعی کنیم کمرنگ تر کنیم مثل عجول بودن ، مثل همین نیاز به توجه و…. نیاز های دیگه سعی کردم که بهشون غلبه کنم اولش واقعا سخت بود برای من ولی به محض اینکه با این مقوله آشنا شدم که میتونه تاثیرات منفی در وجود من قرار بده و عزت نفس من رو بیاره پایین همیشه از خدا خواستم که خدایا کاری کن که خیلی از چیز هایی رو که میخرم نفهمند افراد دیگه مخصوصا زمان هایی که یه سری افراد تو رو مسخره میکنند به خاطر ظاهرت یا وسیله ای که داری برام پیش اومده و بعدش که یک وسیله بهتر میخری هی ذهنت نجوا میکنه که برم نشون فلان بدم دهنش بسته بشه اما من از خدا خواستم اونهایی که اینجور شخصیت هایی دارند رو نبینم و همین اتفاق افتاد به صورت معجزه آسا انقدر سریع که من متوجه سرعتش نشدم و خداروشکر میکنم که الان هر چیزی میگیرم یا تجربه ای دارم سعی میکنم اعتماد به نفس خودم رو گره نزنم به عامل بیرونی مثل حرف دیگران چون این اعتماد به نفس خیلی ناپایدار هست چرا؟ چون هر کسی میاد یه چیزی میگه و مثل این میمونه که پایه یک خونه رو و پی یک ساختمان رو روی گل بنا کنی قطعا فرو میپاشه اون ساختمان مثل همون داستان فامیل شما که گفتید هر چیزی که برای خونش میگرفته شما رو دعوت میکرده داخل خونش که بهتون بگه من این رو خریدم و بعدش اون اتفاق افتاده من به محض اینکه این داستان رو شنیدم گفتم خدایا من فقط خودم و اطرافیانم مثل پدر ومادر دوست دارم که ببینند که من چیزی خریدم یا تحسین کنند من رو و کسی نمیخوام بفهمه و توجه کنه به این چیزی که من گرفتم که مبادا من توی ذهنم بیاد که اعتماد به نفسم رو گره بزنم به حرف دیگران و خوبیش اینه که وقتی همه چیز رو از خدا میخوای همه کار برات میکنه و همینجوری هم شد به لطف خدا چون من قبلا آدم برون گرایی بودم و سعی میکردم انسان صادقی باشم به همین خاطر خیلی اذیت میشدم و به همین دلیل این تصمیم رو گرفتم که صادق بمونم اما هر چیزی رو بقیه نگم چون دردسر برام ایجاد میکنه و در راستای احساس خوب=حال خوب نیست
.
حتی از وقتی این آگاهی اومد توی ذهنم که شما گفتید من میخواستم اسم دوره قانون سلامتی رو چیز دیگه ای بزارم که اسمش انگار حالت تبلیغاتی داره و از این اسم های عجیب و غریب که بقیه میزارند نذاشتم من هم اینجوری عمل کردم من ویدئو میسازم و داخل یوتیوب منتشر میکنم ، داخل یوتیوب خیلی از افراد از عنوان های دروغین و به اصطلاح کلیک بیت استفاده میکنند و عکس های فیک که مثلا فلان چیز رو خریدم اما میبینی که یه ویدئو رو داره بررسی میکنه من به خودم گفتم فقط از چیز هایی که داخل ویدئو گفت شده یه جمله جذاب مینویسم همین در بدترین حالت با آب و تاب تعریفش میکنم تو عنوان و هیچوقت مخاطب خودم رو توی حتی یدونه ویدئو هم گول نزدم و همیشه هرجا که تونستم گفتم بلد هستم و جاهایی رو که بلد نبودم گفتم بلد نیستم همین و شده بعضی جاها رو اشتباه گفتم داخل کپشن ویدئو اصلاح کردم یا اعلام کردم که اینجا رو اشتباه گفتم خدارو شکر هم تا الان نسبت به بقیه کمترین کامنت های منفی رو دریافت کردم یعنی انقدر کمه که میتونم بگم نیست و انقدر افراد میان از تجربه های خودشون کامنت های طولانی برام مینویسند
.
خیلی ممنونم استاد از این اگاهی که به ما گفتید من زمانی که این فایل شما رو شنیدم و به این تیکه رسیدم که ما همه چیزمون رو بر اساس نظر دیگران انتخاب میکنیم فایل رو استاپ کردم گفتم راست میگه چقدر پوچ هست زندگی اینجوری و یه جورایی از اوایل هم این احساس در من بود که بقیه خیلی از کارها رو برای نظر دیگران انجام میدادند مثلا یه رسمی بود الان نمیدونم هنوز هست یا نه که وسایل عروس رو میذاشتن تو خونش و بقیه خانوم ها میرفتند و نگاه میکردند که فلانی چی خریده فلانی برای بچش چی خریده و… و خیلی از افراد رو میدیدم که به خاطر همین رسم مزخرف هزینه های سنگین میکردند که بقیه میخوان ببینند مثلا یه بار پدرم رفته بود خونه یکی از همین تازه عروس ها بعد یکی دو سال که یه کاری انجام بده بعد گفته بود فلانی این سرویس رو که پدرت گرفته و (میدونستم که پدر اون دختر شرایط مالی خوبه نداشتن و فشار روش بوده برای خرید اون وسیله) چند بار از این وسایل که اینقدر پولش هست استفاده کردی ؟ میگه دختره گفت یکبار هم توی این یکی دو سال استفاده نکردم . و من این داستان که داشت تعریف میکرد پدرم گفتم ملت دیوونه هستند واقعا و به خودم گفتم که خدایا من فقط دوست دارم اون چیزی رو که لازم هست رو بخرم و بدردم میخوره .
.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
استاد جاااانم سلام
امروز در فایل 99 سفرنامه رسیدم به این فایل
راستش وقتی گوش میدادم یه لایک به خودم دادم،به تغییراتم در کنارتون استاد
البته که اول راهم ولی تو این مسیری که با شما تا اینجا اومدم متوجه کلی تغییرات تو وجود خودم شدم
اول اینکه واقعا مثل سابق دنبال توجه دیگران نیستم البته که تو وجودم هست ولی نه مثل گذشته که حالا پونه تلاش کن اینجوری بگن،دیگران در موردت اینجوری فکر کنن …
میبینم سرم تو زندگی خودمه و پیدا کردن راه درست پیشرفت و رسیدن به ارامش و ازادی مالی و زمانی…
حالا هر کی هر جور میخواد فکر کنه من مسیر خودم رو میرم
دوم در مورد باور فراوانی که چقدر باورهام قوی شده،امروز تو صحبت های عزیزی دبدم چقدر باور کمبود داره موج میزنه تو وجودشون ولی من چقددددر عوض شدم،باور دارم ثروت مثل اکسیژن هست و فراوانه
خدایا شکررررت برای این همه تغییرات
استاد سپاسگزارم ازتون
استاد جان مرسی که هستی
به نام خدای نور
چند درصد از کارهایی که انجام می دهید، به خاطر مورد توجه قرار گرفتن، توسط دیگران است؟میشه گفت 80ددصد کارایی که انجام میدم برای تایید و مورد توجه قرار گرفتن بقیس من حتی کامنتی که توی سایت میذارمم سعی میکنم به بهترین شکل بنویسم و بعد مدتی میرم چک کنم که ببینم چقدر رای گرفته چند نفر پاسخ دادن چقد امتیاز گرفته اصلا اگر اون توجهی که باید و دریافت نکردم یکم میخورد توذوقم الان که به اینا اگاه شدم قرار نیست این روندو ادامه بدم و فقط برای تعهدی که دادم بعد از هرفایل یه کامنت میذارم تا خودمو بیشتر بشناسم. میدونی الان که بهش فکر میکنم یسری کارارو انجام میدادم فقط واسه اینکه مورد تایید شخص خاصی باشم مثلا عکس تو مجازی میذاشتم تا اون شخص لایک کنه یا ریپلای کنه و اگر لایک هام کم باشه حس میکنم به اندازه کافی خوب نیستم الان که دیگه خیلی کم میرم توفضای مجازی خیلی حالم بهتره و تعهد میکنم که کاری و انجام بدم که مورد تایید خودم باشم نه دیگران و برای هرکاری ازخودم بپرسم من ازاین کار لذت میبرم؟دارم برای خودم انجامش میدم یا بقیه؟ جوابش هرچی بود بهش عمل میکنم و هروقتم حس کردم که حرفی که میخوام بزنم برای اینه که توجه کسب کنم ساکت میمونم و حرفمو نمیزنم دیگه چون من فقط میتونم مورد تایید خودم باشم و خودم از خودم راضی باشم من درراضی کردن دیگران باید ناتوان باشم و بهش فکر نکنم دیگران مگه مهمن؟ نه فقط خودم مهمم حواسم باید به درون خودم بیشتر باشه من عاشق خودمم من ارزشمندم و باید مورد تایید خودم باشم نه دیگران.
چند درصد از رفتارهای شما، برای راضی نگه داشتن همسرتان… فرزندتان … رئیس تان … جامعه و … است؟بازم میگم فکر میکنم میشه گفت 80 درصد شایدم 60 درصدنمیدونم ولی الان که بهش فکر میکنم یادم میاد که چقدر ار کارهام فقط برای این بود که واو عاطی انقد توی این چیز خفنه یا یسری کارها و حرف ها و مشاوره هایی رو به بقیه میدادم دوستام تعریف میکردن ازم که چقدرخوبه که توی این موضوع انقد خوب حرف میزنم و کاربلدم و من از این تعریف ها خوشحال میشدم و سعی میکردم توی مدرسه و جمع ها بیشتر اینکاروانجام میدادم که چقدر احساس عدم لیاقت و اررشمندی و رو میشه توی اینکارن دیدالبته اینا مال خیلی وقت پیش میشه و الان مدتی هست که اگاه شدم و اصلا اینکارو انجام نمیدم و برای خودم اررش قائل شدم و البته باز جا دارم برای پیشرفت.
اگر مسئله ای به نام «تایید شدن توسط دیگران» یا «جلب توجه آنها» اهمیتش را برای شما از دست بدهد، چقدر از کارهایی از زندگی روزمره ات حذف می شد که تا الان بخش مهمی از اولویت، انرژی، تمرکز و حتی پول شما را صرف می کند؟شاید دیگه برای هرچیز کوچیکی که حتی به چشم هم نمیاد انقد کمالگرا نبودم شاید انقد دیگه درگیر ارایش کردن نبودم من خیلی وقت فقط برای مکان های خاصی که میخوام برم ارایش میکنم و بقیه روزا بدون ارایشم شاید برا همون زمان که مکان خاصی که میخوام برمم درگیر ارایش کردن نمیشدم شاید دیگه انقد توفضای مجازی وقت نمیگذروندم انقد ازخودم عکس و فیلم استوری نمیکردم انقد هرجایی که میرم ازاونجا استوری نمیذاشتم و ازفضای اونجا لذت میبردم و درگیر گوشی نمیشدم خیلی بیشتر غرق زندگی واقعی میشدم خیلی از سریال ها،فیلم ها،اهنگ ها،پیج ها،استوری ها و متن هارو نمیذاشتم که بقیه بگن واو اینم این اهنگ هارو گوش میده این فیلم هارو میبینه این پیج هارو فالو داره واو چه متن خفنی استوری کرده چقدر خوبه که به این درک رسیده اصلا میدونی دیگه اصلا قرار نیست اینکارارو انجام بدم فقط کاری رو میکنم که خودمو راضی نگه دارم نه بقیرو و حتی اگر یه درصد حس کردم اینکارو برای بقیه دارم انجام میدم ازش دست میکشم و انجامش نمیدم من فقط باید برای خودم زندگی کنم نه بقیه کاری که بهم حس خوبی میده رو انجام میدم نه کاری که مورد تایید بقیه باشم من باید خودمو راضی نگه دارم نه بقیرو.
“تغییر اساسی زندگی من از ساختن عزت نفس من شروع میشه تغییر شخصیت و رفتارهای من از ساختن عزت نفس من شروع میشه”
وقتی داشتن متن های بالارو مینوشتم ذهنم مقاومت میکرد و هعی نجوا میداد که نه این یکی رو نگو چرا بقیه نقصتو ببینن؟باز بی نقص باش نه دیگه این یکیرو نگو بقیه میفهمن چقد قبلا حس عدم لیاقتت بیشتر بود ولی باز ادامه دادم و نوشتم من باید با خود واقعیم درصلح باشم خوده واقعی من اینه و این کامنتم نوشتم تا باخود واقعیم بیشتر اشنا بشم و بیشتر خودمو بشناسم و برای خودم ارزش و لیاقت بیشتری قائل بشم و به خودم عشق بورزم.
خدایاشکرت برای دریافت این اگاهی ها خدایاشکرت که به خودم حقیقم بیشتر دارم نزدیک میشم و با درون خودم دارم به صلح میرسم خدایا این ارامشی که دارم ک شکر خدایاعاشقتم.
ثروتمند موفق سلامت و شاد باشید.
سلام به خدای مهربانیهاا و زیباییها و سلام به همه دوستان عزیزم
چقدر دقیق یکی از علتهای مخفی در من که خودشو در لباس شیک پوشانده بود و علت خیلی از ناراحتیهای منم هست مبتلا شدن به جلب توجه است واین موضوع ریشه دارد است من همیشه درد دیده شدن رو داشتم ولی هیچ وقت موفقیتی که موجب رضایت بقیه باشه رو کسب نکردم تا مورد تحسبنشون باشم این برام همیشه ضعف بوده و چون انقدر تکرار شد فک کردم دیگه ناتوانممم برای موفق شدن ولی اینجا یاد گرفتم باید نکات مثبت رو بیرون بکشم تا این به ظاهر ضعف بشه قوتم و حس خوب بگیرم و طبق قانون خودبه خود بقیش درس میشه اینکه این خواسته مورد تحسین قرارگرفتن یا شهرت بد نیست نکته ای که من یاد گرفتم این بود که دارم برای رسیدن به خواستم چه بهایی رو میدم خیلیهاابه قول استاد شدن فالور فالورهاشون یعنی هرچی بقیه دوست دارن و راضیشون میکنه رو انجام میدن تا مورد رضایتشون قرار بگیرن تا مثلا معروف بشن نکته اینجاست مگه اون مردم دارن مشهور میکنن مگه قراره همه به یه روش خاص برن جلو تا موفق بشن مثلا یه چهره خاص یه رشته و شغل خاص در حالی که بینهایت فراوانی هست درجهان که طبق اون ادما درمدار هم قرار میگیرن یعنی کافیه یه نفر توراه علایق خودش قدم بزاره بر خلاف نظر اکثریت وقتی مصمم باشه جهان ازهمین فردم حمایت میکنه اینجاست که طرف میدونه اعتبار این موفقیته از خداست یعنی اگر شهرت بخوای تدا بهت میده کافیه قدرتو بدی به خدا و از مسیر علاعقت لذت ببری همین
من قبل آشنایی با قوانین همیشه دوست داشتم شهرت داشتم و موفقیتم رو وابسته به یک ظاهر و موقعیت خاص میدیدم همش از بقیه تقلید میکردم هرچی میگفتن رو دنبال میکردم انگار یه نقاب دروغی به خودم داشتم من انگار خودم رو تجربه نکرده بودم کلی توانایی که پشت این نقاب مونده بود وقتیم که با قانون آشنا شدم انگیزه ای در من ایجاد شد تا بتونم خودمو نشون بدم گفتم ا حالا که انقدر توانا هستم قانونم اینه پس خودمو نشون میدم یه حس جلب توجه در لتیهای زیرینم به شکل شیک نشون میداد و علتش اون حس عجله در موفقیتم و حتی نگرانی بابت موفقبت دیگران بود که نکنه فلاانی زودتر از من موفق بشه در واقع من هم قانون تکاملو دقت ننیکردم هم انقدر حس ارزشمندی نداشتم که خودمو در مسابقه با دیگران قرار میدادم من اینطوری فهنیدم که موضع این نیست که تو تیپ و ظاهر و سلیقه خاصی که میخوای رو نزن موضوع اینکه که قبلش از خودت بپرسی واسه چی میخوای اینکه دوست داری و خواستتته یا بگی مثلا منم هستم درواقع نقطه بارز کسانی که اهل جلب توجه نبستن این نیست که محبوبیت و شهرت رو نمیخوان موضوع اینه که اون کار خاصو برای خودشون انجام میدن برای رضایت خودشون نه کس دیگری این افراد در مسیر مورد علاقشون حتی اگرم تازه کار باشن و کلی ایراد گیر منتها باباورهایی که دارن نسبت به عکس العمل بقیه بی تفاوتن و دررمسیر خواستشون حرکت میکنن نمونش استاد عباس منش عزیز که برای خوش اومدن منو شما حرف نمیرنه داره برای خودش زندگی میکنه از مسیر علاقش مول در میاره شهرت و محبوبینم داره براشم مهم نیس خوشمون بیاد با یه سری حرفا یا نه چون میدونه روزی دهندش ما نیستیم خداست اگه این نباشه یه روزی خدا از یه دست دیگه روزی میده پس فقط داره لذت میبره دقتم کنید تو فایلا استاد میگن من حتی نمیدنم چقد ثروت دارم یا فلان استاد تو این کار موفقیت به کجاها رسیده استاد میگه خودم و خداا من لذت میبرم فقطهمین .
سلام دوست عزیز ممنونم از کامنت عالی که نوشتی بسیاری از موضوعاتی که واقعا در لایه های زیرین ذهنم بود رو برام روشن کردید.
با توجه به اونچه که به طور کلی از عزت نفس یاد گرفتم این بود که با سوال پرسیدن از خودم به خودشناسی بیشتر برسم
هرچند که خود شناسی مثل یه دریای بی انتهاییه که تا آخر عمر ادامه داره…
اینکه جلب توجه چقدر میتونه ویرانگر باشه و تمام رفتارای مارو کنترل کنه
اینکه یکاری کنیم بقیه بگن واوووو،اینوووو،چقد باحاله،چقد خوشگله،چقد خفنه و….
نمیدونم چرا این یه جمله چقدر برای ماها لذت بخشه که بخاطر شنیدنش یا عکس العمل دیگران چکارا که نمیکنیم
همش به این فکر میکنم که واقعا شنیدن این جمله ی تایید از سمت دیگران چقدر مگه لذت بخشه یا چه تاثیری میتونه داشته باشه توی هویت و شخصیت اصلی ما؟!
اگر یکی منو تایید کنه یعنی من ارزشمندم؟؟
اگر یکی تایید نکنه چی؟؟؟
قراره چیزی ازم کم بشه؟
من به این جمله ی استاد رسیدم که گفتن:
مارو از خوده واقعیمون دور میکنه
انقدر از خودت دور میشی که یادت میره سبک شخصیه زندگیت چی بوده
اصلا مردم کین؟؟ مردمی توی زندگی ما وجود ندارن
مگه اون مردم میخوان چیزی از زندگی من رو تامین کنن؟
مگه من گیره یه تایید هستم؟؟
مگه یکی منو تایید نکنه زندگیه من بهم میریزه؟ یا حتی درست میشه؟؟؟
این مردم همیشه حرف دارن که بزنن
من قبلا دیده بودم حتی ارزشهایی که واقعا ارزشای خوب و درستی هستن مثل سپاسگزاری
وقتی میان و درمورد همین سپاسگزاری استوری میذارن مردم مسخره میکنن!
دیگه بماند که در مورد چهره و ظاهر دیگرانم خودشون رو یه قاضی میبینن
من احساس میکنم ماها مردم رو قاضی زندگی خودمون کردیم ازشون بت ساختیم
اونها قضاوت کنن که من چی باشم
تهشم میشه حکایته ملانصرالدین و الاغش
اخرش چیش؟!
الاغش سوارش شد!! اره ماییم که با این کارا از دیگران و نظرشون و وجودشون بت میسازیم
بقول استاد نظر و انتقاد و حتی تعریف مردم اندازه پشیزی اهمیتی نداره(ینی باعث حال بد و خوب من نیست)
مگه داریم برای مردم زندگی میکنیم؟
مردم توی زندگی ماااا وجووود ندارن
ما ناتوانیم از راضی نگه داشتن دیگران اما توانا هستیم از راضی کردن خودمون
گاهی وقتا علت اینکه حرف مردم یا جلب توجهشون مهمه بخاطر اینه که ما خودمونو خوب نمیشناسیم…
اگر بفهمیم کی هستیم چرا هستیم
چه ویژگی ها و علایقی داریم و درک کنیم این دنیا سرشار از تفاوتها و تنوع هاست و اتفاقا این زیباییه جهانه بهتر میتونیم بپذیریم اونچه رو که هستیم و میخواییم باشیم
مثلا توی جامعه ی دخترا
ما دخترا باورمون اینه که اگر آرایش کنی و تیپ خاصی بزنی دیگران عاشقت میشن و دورت جمع میشن (مخصوصا بخاطر جنس مخالف)
اما اینطور نبود و نیست هرچند من هنوز توی موضوع آرایش کردم خیلی ضعف دارم
اما امروز پا روی ترسم گذاشتم (بعد از ۱۳ سال) که اینطور زندگی میکردم با تمرین و آگاهیای عزت نفس خیلیییی ساده تر رفتم بیرون
اولش داشت گریم درمیومد و وقتی این واکنشو نسبت به خودم دیدم فهمیدم توی این مورد خیلیییی باید تمرین کنم
اینبار گفتم چرا باید همیشه موهامو دوساعت درست کنم و برم؟ اینبار ساده تر میرم مگه چشه؟؟
چرا باید سه ساعت جلوی آینه لباسامو مرتب کنم مگه میخوام با لباس ناجور برم؟؟؟ یا نامناسب؟؟ ملومه که نه
مگه قیافم کجه که هی بشینم آرایش کنم البته من خیلیم آرایش نمیکنم به نسبت خیلیا اما باید بتونم بدون هیییچ ارایشی برم بیرون
بعضی وقتا خندم میگیره که چرا باید درگیر یه همچین موضوعی بشم
زندگی انقدر کوچیکه ینی؟؟
قانونه مگه؟ واقعا اول که زدم بیرون داشتم ضعیف عمل میکردم
اما گفتم محکمممم راه برو
فارغ از همچی تو ارزشمندی و به خودت ایمان داشته باش
شروع کردم با خدا حرف زدن همش میگفتم خدایا کمکم کن خیلی این موضوع من رو اذیت میکنه
و به طرز عجیبی وقتی برگشتم خونه احساس بهتری داشتم و اتفاقا اینم بگمااا هیچ اتفاقی نیفتاد😐😂
الله اکببررررر نگاه کن واسه ی چه چیزایی ما خودمونو اذیت میکنیمو میترسیم
خیلی حس بهتری دارم چیزی جز لبخند مردم نسیبم نشد!
واقعا هیچی نبود
بعد از اییین همه سااال انجامش دادم اما یه برنامه ریختم تقریبا هر روزی که میرم بیرون اینکارو انجام بدم تا عادی بشه
استاد این چیزی بود که من در برابر حرفاتون مقاومت داشتم میگفتم اییین یکیو دیگ استاد زیاده روی میکنه و….
در مورد آرایش کردن…
و گفتم آهاااا همینه اتفاقاا همییییین مورد باید تغییر کنه
استاد من بتازگی با یکی از اعضای خونوادم بسته عزت نفس رو خریدیم و در عرض کمتر از یک هفته واقعا پیشرفت داشتم
یکیش همین مورد بود
حتی تصمیمیو گرفتم که دوسااال نتونسته بودم بگیرم
و چقدر باعث پیشرفتم شده از وقتی اون تصمیم رو گرفتم و از همه مههم تر پاش وایسادم (چقدم همچیش خوب پیش رفت😁)
و یه سری تصمیمای به تعویق افتاده ی دیگه رو هم انجام دادم
بازم هستن اونا یکم سخت ترن ولی انجامش میدم
استاد من روزیکه خیلی بهتر از قبل خودم رو شناختم فهمیدم چمه فهمیدم چرا اینجوریم
چرا کارارو نصفه نیمه رها میکنم
چرا با وجود شرایط بد حرکت نمیکردم
چرا عمل نمیکردم به تصمیماتم
چرا هیچوقت حتی وقتی آرایش میکردم حس خوبی نسبت بخودم نداشتم
چرا وقتی حتی بهترین لباسو میپوشم بازم حس خوبی نسبت بخودم ندارم
چرا اتفاقات خیلی بد برام میوفته و چرا بدترین وجه آدمارو برانگیخته میکردم
وقتی چراییه اینارو فهمیدم و دیدم چقدر من سالها ناآگاهانه خودم رو خورد کردم
خیلی درد داشتن برام اصلا گریم گرفت
اما دارم کم کم میپذیرم و تغییر میکنم…
من بااااید یه آیدای جدید بشم و میشم
استاد عاشقتونم یه عااالمه و بخاطر همه راهنماییاتون ازتون سپاسگزارم❤