مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان….
سلام به استاد عزیزم …مریم جان و سلام به تمام دوستان ارزشمندم….
من یه بار این فایل رو گوش کردم اونم فردای روزی که اومد روی سایت…و برای اولین بار در کنار بهترین و تنهاترین دوست هم فرکانسیم یکی از فایلهای استاد رو گوش کردم ….همون دوستی که منو با این سایت الهی آشنا کرد….این فایل رو با گوشی خودم دانلود کردم از سایت و پلی کردم….من و بهترین دوستم و صدای استاد که در فضا پخش شد….کجا؟ در بهترین نقطه ایران…..آرامگاه کوروش کبیر😍😍😍🤗
من و دوستم سال قبل همین موقع هدایت شدیم به آرامگاه کوروش و تخت جمشید….دقیقا امسال هم درست در همون ماه از سال قبل هدایت شدیم باز به همین مکان مقدس…
فایل رو که پلی کردیم با دقت دوتامون گوش میکردیم…یه جاهایی میخندیدیم از تنبلی ابوموسی…😂😂
خنده هایی که توش درس داشت….فایلی که خیلی ازش میشه درس گرفت….بعد از تموم شدن فایل هر کدوم راجع به صحبت های استاد برداشت خودمونو بهم گفتیم….جالب بود وقتی به خودمون نگاه کردیم دیدیم هر دوی ما الان با حضورمون در اینجا از منطقه امن خودمون خارج شدیم….اومدیم که برای بار دوم تجربه کنیم…تجربه جدید از بودن در کنار آرامگاه پادشاهانی بزرگ….آدمهایی که در صلح بودن با خودشون…آدمهایی به خودشناسی رسیده بودن…با عزت نفس بالا….با اقتدار….با ایمان در مسیر درست قدم برداشتن…..
نمیدونم چند نفر از شما متن منشور کوروش کبیر رو مطالعه کردین….جیزهایی که توی این منشور بیان میکنه سرشار از باورهای خودشناسی و عزت نفسه….
باورهای توحیدی….من قبلا اینطوری به تاریخ نگاه نکرده بودم….وقتی پارسال برای اولین بار با دوستم رفتم به این مکان های تاریخی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم…..به آگاهی رسیدم.…اینکه ما برای مرتبه دوم به این مکان هدایت شدیم این اتفاقی نیست....قطعا اگاهیی های در راهه…..
وقتی انسان تصمیم میگیره حرکت کنه….وقتی به الهاماتش عمل میکنه….وقتی پا میزاره روی ترسهاش…خود بخود قدرت میگیره….ایمان میاد و جای ترس رو میگیره اونوقته که دست به حرکت هایی میزنی که اصلا فکر نمی کردی توان انجامشو داری….
هی که زمان داره جلو میره و از زمان حضور من توی سایت میگذره و بهتره بگم هر چقدر که از کار کردن روی باورهام بیشتر میگذره دارم آگاهتر میشم….آگاهتر به اتفاقات اطرافم….آگاهتر به قانون….به اینکه باید حرکت کنم….رشد کنم….تجربه کنم…..پا بزارم روی ترسهام…..
روی ترسهایی که همشون توهمن….توهم پوچ…ترسهایی که الکی برای خودم بزرگشون کردم….وقتی اینو درک کنم که خودم مسئول اتفاقات زندگیم هستم دیگه منتظر کسی یا چیزی از بیرون نیستم که بیاد منو خوشبخت یا بدبخت کنه….
رفتن توی دل ترسها شجاعت میخواد….ایمان….باید روی باورهای توحیدیمون کار کنیم….این سایت و این آموزه ها باعث میشن باورهای توحیدی رو در وجود ما اصلاح کنن…نه تنها باورهای توحیدیمونو بلکه باورهامونو در تمام حوزه ها …..خدا قوت میگم بهتون استاد عزیزم و مریم جان….
عاشقتووونم و سپاسگزاررررر😘😘😍😍
سلام استاد. خیلی حرفاتون تاثیر گذاره چون میدونم که خودتون به هر آنچه که میگید عمل میکنید. با دیدن این فایل فهمیدم که یک زندگی با کیفیت یعنی فراتر رفتن از محدودیت ها، تجربه ماجراجویانه و هیجان انگیز، خود را به چالش کشیدن و تجربه های جدید کسب کردن.
مستندی که معرفی کردید عالی بود. من خودم کوهنورد هستم و عاشق کوه و طبیعت. بارها اتفاق افتاده که توی کوهنوردی به مشکل خوردم. مسیر رو گم کردم، بیراهه رفتم، خسته شدم، سردم شده، آسیب جسمی دیدم و … اما همچنان قوی تر از گذشته دارم ادامه میدم.
یه مستند دیگه هم درباره کوهنوردی هست به نام لمس خلا. پیشنهاد میکنم اونو هم ببینید.
سلام خدمت استاد عزیزم و هم فرکانسی های خوبم .من امروز رفتم توسایت وهدایتم رو زدم واین فایل اومد که کاملا با اوضاع وشرایطم هم خوانی داشت .که دقیقا داشت با من حرف می زد چندین ساله که می خواستم ی تصمیمی رو بگیرم اما ترس داشتم ومی گفتم نه نمیشه از پسش بر نمیام واقدام نمی کردم ولی اون زمانی که با استاد اشنا شدم توی صحبتهای استاد همش ی صدای به من می گفت .وهمیشه می شنیدم که مهاجرت کن .ولی من نمی تونستم از همون خونه ای که داشتم به دوسه تا کوچه بالاتر برم .واین زمزمه اینقدر برام تکرار شد که بالاخره منجر به اقدام شد وجرات کردم ورفتم ی خونه تو یه جای بالاتر و اجاره زیاد گرفتم و بعداز مدتی دیدم که خیلی خوب شد چیزهای جدید یاد گرفتم با افراد جدید اشنا شدم .درامدم بیشتر شد وزندگیم خیلی بهتر شد وکمی باورهام عوض شد که دیدم بابا خیلی راحته .پس میشه .وگفتم من تا اخر سال که تمدید خونه تموم بشه باید شهرم رو عوض کنم ودقیقا همین اتفاق افتاد وخیلی معجزه وار دستان خدا به کمکم اومدن و باعث شد خیلی زود ما بریم به کرج و۲ساعته خونه پیدا کردیم وقولنامه کردیم که باز اونم جریانش مفصله که چه موضوعات شگفت انگیزی پیش اومد که ی خونه خیلی عالی بای قیمت خیلی کم وحاضر اماده پیداشد وخالی بود ودقیقا تاریخ تمدید خونه مشهد تموم شد وما به کرج اساس کشی کردیم تومحله خیلی خوب اهالی خیلی خوب هدایت شدیم .وامروزهم که این کامنت رودارم می نویسم یه جایی واسم پیدا شده ویلای یزرگ توی لواسان که می تونم برم اونجا بدون اجاره خونه وپول اب برق وگاز رایگان بهم میدن درضمن ۳وعده غذا هم رایگان بهمون میدن بایه حقوق خیلی عالی .خداروشکر می کنم به خاطر این همه نعمتی که بهم داد.واز استاد عزیزم واقعا ازته قلبم سپاس گذارم که اینقدر واسه ما زحمت کشیدن وقت گذاشتن به امید روزی که استاد عزیزم وهم فرکانس هامو از نزدیک ببینم ودر اغوش بکشم .عاشقتونم .واقعا وقتی پا روترسها بزاری در های جدیدی توی زندگیت باز میشه که می گی ای کاش زودتر این کارو می کردم.نترس حرکت کن عزیزم.خدا میدونه چه چیزهای وجریانت خوبی در انتظارمونه .خدایاشکرت
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت و این آگاهی های ناب و خالص،
سپاسگزارم بابت فرصت زیبای زنده بودن و تجربه های جدید داشتن…
استادعباسمنش عزیزم چند ساعت قبل جلسه پنجم از قدم دوم رو گوش میکردم که فرمودید : طبق قوانین خداوند به عنوان انرژی که این جهان را خلق و هدایت میکند به محض شکل گرفتن خواسته ای باید به سمت تجربه آن هدایت شویم و آن خواسته از مجراهای طبیعی وارد زندگیمان شود اگر هنوز به خواسته مان نرسیدایم، یعنی مانع ذهنی در ذهن مان وجود دارد که اجازه ورود آن خواسته به زندگی مان را نمیدهد،پس وظیفه تو به عنوان خالقی که با فرکانس هایش زندگیاش را خلق میکند حذف آن ترمز های ذهنی ست.
ومن بعد این موضوع شروع کردم به فکر کردن راجب خواستم (مسافرت رفتن) و فکر کردم که چه ترمز های راجب اون دارم که مانع رسیدنش بهش میشه و درحین این جستجوی ذهنی ،به اونجایی هدایت شدم که به مکان جدیدی برای این مسافرت و گشت و گذار برم وبمحض فکر کردن بهش قلبم پراز شور و شوق شد و الان این فایل رو گوش کردم ومهر تأییدی زد روی این خواستم که ماریا برو و تجربه های جدید داشته باش
حالا که قانون رو متوجه شدی ،تنها کاری که باید بکنی اینکه جای ترمز های ذهنیت رو با ،باورهای قدرتمند کننده عوض کنی و رو این تعهد پایبند بمونی تا خواسته هات تبدیل به تجربیاتت شن.
دوستتون دارم استاد عزیزم و ازتون بی نهایت سپاسگزارم که قدم به قدم و لحظه به لحظه کنارم هستید تا من قوانین رو بهتر درک کنم تا درامتداد این درک وعمل،چرخ زندگیم روانتر بچرخه و من لذت بیشتری از زندگیم ببرم
سپاس بابت بودنه پربرکتتون🟢🟢🟢
به نام خداوند پاک کننده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیز که انقدر با کیفیت برای ما استاندارد های بالایی رو معرفی میکنه تا خواسته های جدید در وجود ما جوانه بزنه
سلام خدمت خانم شایسته مهربان و بانظم
واقعا چقدر خوبه که ما ابو موسی نباشیم
استاد گفت تو نوت موبایل بنویسید ولی من اینجا مینویسم که ماندگار تر باشه مینویسم و میخواهم که نعمت های بیشتری رو تجربه کنم زندگی بهتری رو تجربه کنم گسترش پیدا کنم گسترش بدم همین کامنت نوشتنم اصلا یک عادت نبود ولی من تبدیلش کردم به یک عادت چون با این کار اره ی خودم رو تیز میکنم با این کار دارم رو خودم کار میکنم چون هر چه من بزرگ تر بشم نعمت های بزرگ تر و همفرکانس تر به من داده میشود پس من باید فقط رو خودم کار کنم
من قبلا میترسیدم کسب کار انلاینمو شروع کنم
ولی چند روزه شروع کردم و دارم این عادت رو در خودم ایجاد میکنم که هر روز محتوا تولید کنم
قبلا میترسیدم که نقدی کار کنم و کسب کار با چک رو بزارم کنار اما الان خیلی وقته که از چک استفاده نمیکنم و دارم ورود میکنم به نا شناخته ها فعلا این کار ها از دستم بر میاد و سعی میکنم هر کار دیگه ای که از دستم بر اومد انجام بدم و توحیدی تر جلو برم شکرت ای خدا
انشالله هر جا که هستید حال دلتون عالی باشه
یا حق
مثل ابوموسی نباشیم.
سلام استادجونم .
ببخشید بااین تفاسیری که شماتوضیح دادید،ب نظرم منم ابوموسی هستم .
اتفاقاخیلی جاهادوست دارم تغییراتی بکنم امامیترسم .
دقیقن به خاطر محیط امنی که دارم .
ب نظرخوب زندگی میکنم .همه ی کارام نظم وچیدمان خودشوداره.ودرطول روزبه تمام برنامه هایی که شب میچینم رسیدگی میکنم وسعی میکنم انجام بدم.
شباقبل ازخواب ازبچه هام وحتی همسرم میپرسم فرداچ برنامه ای دارید ؟ب عنوان یک زن ومادرخونه بایدحواسم به همه ی امورخونه باشه .
البته ناگفته نمونه مسولیت زیادی توخونه قبول کردم.گاهی خسته میشم وازخودشون درخاست میکنم انجام بدن ولی درکل فکرمیکنم به من وابسته هستن یااینکه من بلدنیستم و اجازه نمیدم کارای شخصیشونوخودشون انجام بدن.
چون خودم تیزوبز،کاری انجام میدم ،حوصلم نمیگیره به خودشون بگم آخه هم لفتش میدن هم بیشتر کاربرام درست میکنن.
خوب میدونم اینکارم درست نیست .ولی متاسفانه هنوز نتونستم توانجام ندادن کارای شخصیشون ،موصرباشم .
خیلی بد،که خودت بفهمی کارت اشتباهه ولی با انجامش بدی .
استادچ جورخودمو،ادب کنم ؟
البته قدرشناس هستن .زحماتهای منومیبینن ودرک میکنن که گاهی نیاز به کمک دارم .
منم جاهایی که واقعن خسته باشم یاتوان انجام کاری رونداشته باشم درخاست میکنم وانجام میدن.
استادگفتیدازسال 85سایت رودارید.درحالیکه من یه ساله واردسایت شماشدم.
پیش خودم میگم کاش زودترواردسایت شده بودم،حداقل شایدالان تکاملم تموم شده بود وقوه ی تشخیصم به نواقصم بیشترشده بود.
هرروز روی خودم ونواقصم کارمیکنم وهرروزچ توخونه چ بیرون از خونه ،چ تنهایی هام چ توجمع هاودورهمی هادرسهاوتجربه های تازه کسب میکنم .
خیلی وقتها خوشحال وشادم ولی گاهی هم ناراحت .
میدونیداستادهنوزجرات وشهامت اینکه وقتی درسی دریافت میکنم ،درست واصولی انجامش بدم روندارم.
گاهی اوضاع وشرایط طوریه که اصلن نمیتونی درست و غلط بودن کارتوتشخیص بدی.
خداروشکردورو،ورمون هم یه آدم عاقل و بالغ نداریم که گاهی ازاونهامشورت یاکمک بگیریم .
جاهایی که گیرمیکنم فقط قوانین وجملات استادتوذهنممیادولی همانطورکه گفتم گاهی انجام خیلی ازکاراتوفرهنگ جامعه وخونه ی ما،نمیگنجه.
مثلن من 20ساله رانندگی میکنم وازاولشم ماشین جدابرای خودم داشتم .
باورتون میشه هنوزازشهرخودمون بیرون نرفتم .
تاپارسال که بامخالفت شدیدهمسرم مواجه بودم .ولی خداروشکرباتغییرات خودم همسرم هم تغییراتی کرد.طوری شدکه ایشون اجازه ی تنهایی جایی رفتن وبیرون ازشهرروبهم دادن.ولی هنوزمن اینکارونکردم.
ارع منم مثل خروسمون ابوموسی هستم .
بارها شده خاستم برنامه بچینم برم ولی بازجدی نگرفتمش.
ازاین جمله ی استادخوشم اومدکه گفتن هرروز یه درجه ی کوچولوخودتوهول بده ،اونم تو هرکاری.
ب نظرم اینطورشدنیه.
من هم زرنگم هم ازاون خانمهایی هستم که خوب بلدم ازپس خودم بربیام اونم به تنهایی بدون نیاز به مردی یاکسی.
نمیدونم این وسط چی هستش که همه ی آرزوهام وهمه ی خیالهاموگذاشتم برای روزمبدا.
روزی که نمیدونم اصلن بش میرسم یانه؟!
الان که دارم این متن رومینویسم واقعن برای خودم متاثرومتاسف شدم.حتی اشکمم دراومد.
آخه چرامنی که هرروز میگم ناهیدامروزبه بهترین شکل ممکن زندگی کن بازحواسم میره سمت کنترل بعضی ازمسائل وازانجام این ریسکهاصرفنظرمیکنم .
حالا ازشهربیرون رفتن یکی ازکارایی بود که گفتم.
کلن خواسته هاموحبس کردم توکنج دلم تاروزی برسه که خودم دنبال اون شرایط باشم.
اصول قوانین جهان ،که نگه داشتن حال خوبه رورعایت میکنم اماچ فایده .میتونم شادترم باشم اماخودم، مانع ایجادمیکنم یاتوجهی بهش نمیکنم .
مثلن تاحالاهیچ وقت باهمسرم مسافرت تنهایی نرفتم .
هرچند الآنم علاقه ی خفنی ندارم که برم اماجدیدن چندباربهش گفتم یه موقعیتی اوکی کن باهم چندروزی بریم یه جایی .
بنده خداکه ازخداشه وخیلی هم استقبال کرد.
اینم ازاون چیزایی بود که دوستش داشتم اماسرپوش میزاشتم روش.
تااینکه به خودم گفتم آقاجان این همسرتوعه وتومیتونی بااین مردفقط بری مسافرت .پس یه بارحداقل امتحان کن ببین چ تجربه ای کسب میکنی.
انشالله میخام تجربش کنم.
باوجود اینکه ب نظرمیرسه ناهید خیلی خوب وخوشگل زندگی میکنه وخیلی توجه به خودش داره بازنمیدونم چراتوذهنم رویاپردازی میکنم.
شایدابوموسی باشم ولی خیلی دوست دارم هیجاناتی توزندگیم بدم که متاسفانه گاهی نجواهاسراغم میادواجازشوبهم نمیده.گاهی هم خجالت وبالارفتن سنم مانع انجام اون کارایی میشه که تودلم دوست دارم انجام بدم.
ازشماچ پنهون اینجوروقتاقضاوت ونگاه دیگران اذیتم میکنه.ازطرفی میگم بی خیال ازسن من گذشته ولی ازطرفی میبینم وحس میکنم تودلم چ غوغایی برپاست.
اتفاقاهمسرمم پایس،ومنتظره من حرکتی بزنم تابامن یکی بشه ولی من روی خوش نشون نمیدم.
نمیدونم این غرورلعنتی یاتوقعات بی موردم مانع انجام بروزخیلی ازاحساساتم میشه.
انقدافکارمنفی توذهنمپرسه میزنه که ترجیح میدم خودم هم دنبال هیجانی با همسرم نباشم اون بنده خدا راهم حسرت به دل میزارم.
حالافکرنکنیدزن خوبی نیستم ،گفتم که ظاهرن همه چی خوبه ولی اهل این( پاروفراترگذاشتن) نیستم .
درصورتی که همسرم منتظره فقط من لب ترکنم .اونم خودشواسیرووابسته ی من کرده وبااداهای من به بازی درمیاد.بگردم اونم اذیت میکنم.
اونم هیچ کاری نمیکنه وفقط دلش میخادبامن هرجایی بره یاکاری انجام بده.
باگوش کردن این فایل انشالله تلنگری بخورم وبرم تودل خواسته های درونی خودم .
واقعن چراهنوزتجربه نکردم فک میکنم خوش نمیگذره یااتفاقات، اونجورکه من میخام رخ نمیدن.
اتفاقاحالاکه باموضوع تضادهاآشناشدم فک کنم خیلی راحتر میتونم کاری انجام بدم ونتایج خوبی بگیرم.
چون تواین مورددخترخوبی شدم وقورنمیزنم وشرایط روحتی اگه بهم بریزه ،میپذیرم.
ب نظرم پس حالاوقتشه .
به قول استادمنی که نمیدونم چقدر،زنده هستم وتاکی قراره زندگی کنم.چرادنبال خواسته های درونی خودم نمیرم؟!ازچی میترسم؟!دنبال چی هستم؟!
استادبرای بدست اووردن هرچیزوهرکاری تاکیددارن از همون شرایط فعلی خودت شروع کن تادرمسیربهت گفته بشه.اما من کم اینکاروانجام میدم چون هنوز بعضی چیزهاتوباورم نمیگنجه.
پس هنوز احساس لیاقت تودرونمخوب کارنمیکنه که باورش نمیکنم.
بله من همش منتظرم .چقدربد.منتظرم بعدشروع کنم .فک کنم اگه به این رویه پیش برم هیچ وقت به هیچی نرسم.
باشه چشم استادجان ،قول میدم ازاین حالت ابوموسی بودن خارج بشم.
ببخشیدانقدقول میدم وبدقولی میکنم.
خدایاازت خواهش میکنم ملتمسانه وعاجزانه که منوتومسیرخودت هدایت کنی.
یه چیزو صادقانه بگم ،من ازاون آدمایی هستم که همه چیم ب نظرخوبه نمیگم عالی ولی میتونم خیلی خوش تروشادترازاینازندگی کنم امانمیکنم.کسی هم مقصرنیست جزخودم.
شایدظاهرهمه چی خوب باشه اماخودمخوب میفهمم که میشه بهترازاینم بودحتی الان وبااین شرایط.
اوضاع زندگیم اونقدرا،بدنیست .ومیشه ازاین نقطه ی امن ،فراتررفت . مطمئنم اگه من بخام اتفاقات بهتری رخ خواهد داد.فقط اگه من بخام .
ازامروزذهنموبه جهت موضوعات جدیدسوق میدم .سعی میکنم آروم آروم ازاین حسهای منفی درونیم که پنهان هستن ،بیرون بیام وغلبه کنم به نجواهای شیطانی وجودم.
استادجونم ممنون ازشما.
دوستتون دارم استاددوست داشتنی من.
خدایی نبایدمن شاگردعباس منش باشم.
ببخشیدکوتاهی کردم.
کاش جلوروم بودید،ازاحساسات درونیم براتون میگفتم وازشماراه چاره رومستقیم میخاستم .
میدونم همه چی درگروهمین قانونهایی هستش که داریدبهمون آموزش میدید.ولی همیشه فکرمیکنم ،منم نیازدارم خودموپیش یه نفرتوی این دنیا،خالی خالی کنم.
تاحالایه نفرم مورداعتمادصددرصدم پیدانکردم که تمام احساساتم رابهش بگم به غیرازالله.
که اونم خیلی خیلی کمش کردم چون فهمیدم همه چی دست خودمه وخدای من احساسی نیست که بخادالان دلش برام من بسوزه وکاری انجام بده.
استادجان عاشقتم.
سلام به استاد عزیز و همه دوستان در این سایت بهشتی
میخواستم این کامنت رو تو دوره عزت نفس بذارم اما چون این فایل باعث شد من به خودم قول بدم برای انجام این تمرین برای همین اینجا مینویسیم خدایاشکرت امروز من بالاخره تمرین آگهی بازرگانی رو بعد از کلی کلنجار انجام دادم البته قبلش میگفتم کاری نداره که ولی تو عمل پام نمیرفت برای انجامش واقعا کلی مقاومت داشتم اما توکل کردم به خدا و ازش خواستم انسان شریفی رو سر راهم قرار بده بعد دوتا خانم ت پارک بودن رفتم و ازشون خواستم به صحبت هام گوش کنن واقعا خیلی خوش برخورد و کلی هم تشویقم کردن و گفتن همه چیزهایی که درمورد خودت گفتی رو داری آفرین و کلی برام آرزوی موفقیت کردن اما با اینکه قبلش انقدر نجوا داشتم که آخه این دیگه چه کاریه الان چه فکری میکنن فکر میکنن دنبال شوهری یا قضاوتم میکنن این دختره چه از خودراضیه و فلان یعنی کلی چرت وپرت تو ذهنم گفته میشد ولی وقتی انجامش دادم همون اول خیلی حس خوبی داشتم دوباره ذهنم میگه خب اینا که مهربون بودن کاری نداشت که اگر راست میگی برو پیش یه پسر یا تو یه جمعی بگو حالا دارم قوام و انرژیم رو جمع میکنم تا برم تو دل مرحله دوم این تمرین
این تمرین فکر نمیکنم یک بار کافی باشه برای من که اینطوری بود حالا برنامه گذاشتم دوباره انجامش بدم اما خیلی حس خوبی دارم که بالاخره انجامش دادم خدایاشکرت که کمکم کردی بعد از دوره شیوه حل مسائل کلی مسائل ریز پیدا کردم تو خودم و دیگه مثل قبل به جای فرار کردن ازشون میتونم مچ ذهنم رو بگیرم چون قبلا فکر میکنم اون روش درسته باید خودم رو درگیر موضوعی نکنم اما الان نگاهم تغییر کرده و به دنبال حل کردنش هستم و اینکه همین حل کردنای کوچیک چقدرررر واقعا کیفیت زندگی رو بهتر میکنه استادجان اگر میشه درمورد هدف گذاری هم تو دوره شیوه حل مسائل بگید یا اگر امکانش هست دوره هدف گذاری رو هم رو سایت بذارین راهنمای عملی رو دارم اما اینکه چه طوری هدف درست انتخاب کنم و بهش برسم رو مشکل دارم هنوز
دوره های شما بی نظیر مثلش نیست تو دنیا بخدا
در آخر خیلی ممنون برای این تمرین عالی و چالشی هدف پشت این تمرین کمرنگ کردن قضاوت و حرف مردمه که من متوجه شدم چقدر این موضوع پاشنه آشیلمه به شدت
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان خوبم
استاد تحسین میکنم این خوش تیپ بودن و خوش اندامی شما رو.هرموقع شمارو میبینم نمیتونم تحسینتون نکنم..
استاد سالهای پیش قبل از اینکه من با این قانون اشنا بشم تصمیم گرفتم برای خودم کار کاسبی راه بندازم ازاینکه همش توخونه بودم وهدفی نداشتم خسته شده بودم احساس بی ارزشی میکردم. کار هرروز من شده بودبرنامه های تلویزیون و دیدن فیلم و سریال ها.
باوجود مخالفت های شدید شوهرم و اطرافیان من تصمیمو گرفتم که کارمو شروع کنم.
شوهرم حتی کوچکترین کمک مالی بهم نکرد من با همون پس انداز اندکی که داشتم کارمو شروع کردم .فروش بسیار کمی داشتم چون اون زمان باورهای خوبی درباره ی ثروت نداشتم ولی هر روز عاشقانه میومدم مغازه و خسته نمیشدم و
هرروز با ادمهای جدید روبرومیشدم و هرروز در حال تجربه کردن بودم.
توی این زمان بود که یکی از دوستانم شمارو بهم معرفی کرد.من باشما اشناشدم و تغییرات بزرگ زندگیم شروع شد.
روحیه و حس و حالم دیگه عالی شده اعتماد به نفس از دست رفته ام برگشته
زندگیم هر روز شادتروشادتر میشه .درامدم خیلی بهترشده در حال گسترش مغازه ام هستم به لطف الله و اموزش های شما استاد عزیزم
استاد الان شوهرم که مخالف کار کردن من بودشده یکی از بهترین مشوق های من .اطرافیان که اون زمان همگی مخالف بودن کلی تحسینم میکنن و میگن شدی یه الگو برای بچهامون.
من با دیدن این فایل خداروشکر کردم که مثل ابو موسی نبودم و هر روز در حال پیشرفت کردن و تجربه کردن هستم.
من الان اول راهم کلی هدف های بزرگ دارم که انشاالله میام و مینویسم ازشون
استاد عزیزم و مریم جانم من شمارو خیلی دوست دارم و از خدا بهترینها رو براتون ارزو میکنم..و از خدا بابت داشتنتون سپاسگذارم..
به نام خداوند مهربان
سلام به عزیزانم
امروز روز 118ام روزشمار تحول زندگیمه
و من نمیخواهم مثل ابوموسی باشم
من زندگی باکیفیت میخوام و یک ساعت زندگی باکیفیت بهتر از یک عمر زندگی بی کیفیته ،وقتی به تاریخ نگاه میکنم میبینم و بعضی موقع ها هم تفکر میکنم به اینکه چقدر انسان اومدن و رفتن ،به این فکر میکنم که چقدر انسان بخاطر نافرمانی و پیروی از شیطان تمام دنیا و اخرتشون تباه شد ،فقط به جمله قبلی یه کم فکر کنیم !!!خدااای من ،من خیلی میترسم از عذاب آخرتت و چه انسان ها که از لطف تو بی نصیب ماندن ، و چقدر انسانها که درک کردن و با تمام وجود فهمیدن که دنیا جای گذره و عشق ورزیدن و راه درست رو رفتن و تا ابدیت در بهشت تو متنعمند ، و هرکسی داستان زندگی خودشو داره و چقدر داستانها داریم از انسان های بزرگ و شریف ، از انسان های قهرمان ،از انسانهایی که خدمت کردن به هم نوعانشون و همیشه به نیکی ازشون یاد میشه و چقدر انسان های شجاع داریم که ازشون یاد میکنیم ،و خدا منو از عدم بیافرید ،الله اکبر ،از هیچ آفریده ،از هیچ و خداروشاکرم که منو آگاه کرد به قوانین کیهانی سعادتش تا اهل ایمان باشم و از لطف پروردگارم بی نصیب نباشم ،در مسیر اهدافم و هر آنچیزی که منو به وجد میاره حرکت کنم و همواره سعی کنم تا روحمو (خداوند )راضی کنم ،و وقتی که واقعا من درک درستی دارم از اینکه من چه کسی هستم ؟؟؟ من برای چی اومدم ؟؟؟و من به کجا خواهم رفت بعد از مرگم ،وقتی جواب این سه تا سوالو من بدونم ،همه چیز برام حل شدس ،تمام معماها حل میشه و من بی پروا و بدون واهمه از هرچیزی و علی الخصوص مرگ ،همواره با شجاعت میرم که داستان زندگی خودمو رقم بزنم ،چون بعد از صد ،صدوپنجاه سال دیگه فک نکنم در این دنیا باشم و روحم به خدا پیوسته و شاید اسم و نشونی برسر زبون ها باشه و دیگه تموم شده زندگیم در این دنیا ،به مانند همه اونایی که اومدن و زندگی کردن و رفتن ،منم یکیشون ،واقعا وقتی به این چیزا فکر میکنم ،لحظه به لحظه زندگیمو قدر میدونم و دوست دارم نهایت استفاده رو ازش ببرم ،نهایت لذت و ببرم و خیلی خیلی خیلی رهاتر و آرام تر و آسوده خاطر تر باشم ،چون تمام این زندگی در مقابل ابدیتی که با مرگ درش متولد میشم یک پلک به هم زدن هم نیست .
مولانا یه شعری راجب مرگ داره ،خیلی فوق العادس دیدگاهش راجب مرگ ،تو اون شعر میگه که کدوم بذری رو شما کاشتی تو خاک و درنیومده ؟؟؟و تشبیه میکنه اینو به مرگ و دفن کردن انسان زیر خاک و میگه که شما فک میکنید منو دفن کردید ولی در واقع اون جسم منه و روح من پرکشیده سمت معشوقم و چقدر این دیدگاه زیباست و چقدر آرامش میده به آدم .
خدایا کمکم کن تا با شجاعت تمام همواره برترسهام بتازم و همواره دنبال تجربه خودم باشم ،تجریه عمیق و عمیق تر از زندگی ، رهاتر و آزادتر ،بیخیالتر و عاشق تر
و کمکم کن تا همواره در مسیر درست حرکت کنم و توحیدی باشم .
الهی آمین .
سلام استاد جانم.
میخوام بی مقدمه از معجزات دریافت آگاهی های جدید و پیشرفتم براتون بگم..توی این دو هفته که مثل همیشه دارم فایل های دانلودی رو هروز دنبال میکنم و بعنوان جایزه و زنگ تفریح مابین درس هام میام مثلن 10 دقیقه فایل میبینم بعد دوباره باانگیزه میرم سراغ ادامه درس، اتفاقات شگفت انگیزی افتاد به این شکل که در طول این 2 هفته متوجه شدم در دو نوبت آگاهی های جدیدِ مدار بالاتر بهم رسید و پشت بندش دقیقن فرداییش در یک چشم برهم زدنِ شب تا صبح که از خواب بیدار شدم و چشمم به صفحه گوشی افتاد پیامک واریزی پول رو دیدم، و نکته ی قابل توجه اینه که همزمان با ورود آگاهی های جدید و لحظه ی آها مومنتِ ( aha moment) من پشت بندش این واریزی ها بسمتم جاری شد.جالبتر اینکه هر سری قبل از اینکه پول برام واریز بشه بهم الهام میشه که یک جریان پول قراره بسمتم بیاد. و مزه ی این تجربه ی معنوی و فرامادی از خود این واریزیه برام شیرین تره.
حالمم که خداروشکر 80 درصد مواقع خوبه و این فقط با دیدن فایل های دانلودی داره اتفاق میفته..
موضوع اینجاست که اینقدر انرژی و فرکانس شما بالاست که فقط و فقط و فقط با دیدن فایل های دانلودیتون من مدار مالی و روابط م از تیرماه همین امسال و از همین برج آبان گذشته 3 تا 4 برابر بالاتر رفته.
راستی دوره ی احساس لیاقت رو بعنوان اولین محصول خریداری از سایت تهیه کردم که انشالله امتحانام هفته دیگه تموم میشه و شروعش میکنم ولی جالب اینه که خودم زمانی خرید دوره در یکماه پیش، متوجه مقاومت درونم برای شروعش شدم، ولی سعی نکردم بخوام بزور شروع کنم اجازه دادم وقتش برسه و درونم باهام هراه بشه..اخساس مییکنم دارم آماده اش میشم کم کم.
راستی چه خوب میشه اگه امکان شکلک گذاشتن توی نوشته هامون ایجاد بشه.ممنون بابت زحماتتون.