مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

481 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان خوبم

    خدا رو شکر یک روز دیگه با طبیعت پرادایس چشمهای ما میبینه ونعمتهای خدارا شکر میکنم امادر مورد ابوموسی که تعبیرهای خوبی رواستاد بیان کردید

    نکته های جالب این فایل این‌است که زندگی پر از ماجرا ها رو باید تجربه کرد وترس ها رو شناسی کنیم واز حاشیه امن خود بیرون برویم واگر لازم شد تنهایی به سفر بروم اما در مورد خودم استاد من همیشه در زندگی کنجکاو بودم که تنها هرجایی بروم دنیا رو تجربه کنم واز موقعیت‌ها نترسم ودل رو به دریا بزنم در تمام ابعاد زندگی نمی‌خواهم مثل ابو موسی باشم چون زندگی من نمی‌خواهم در سطح پایین باشه چون به نطر من تجربه آدم رو آبدیده میکنه وبه خواسته هایش میرسونه به شرط ایمان باور به اون کاری که باید داشته باشه

    نگاه ما باید باز باشه تا مهارت‌های جدید رو یاد بگیریم استاد چقدر قشنگ گفتی مسافرت‌های بدون پلن بریم حتما نباید از قبل برنامه بریزی این یعنی فرصت‌ها رو باید استفاده کنی تا خودت رو بیشتر بشناسی

    خدارو شکر میکنم بااگاهی های برنامه موجب پیشرفت در تمام جنبه‌ها ی زندگی من اتفاق می‌افتد استاد وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان هم فرکانسی خوبم از شما تشکر میکنم

    همه شما رو به خدای بزرگ می‌سپارم خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نرگس نازپرور گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    سلام استاد عزیز

    واقعا اشک تو چشمام جمع شد و خنده به لبم نشست.

    هر وقت من ی سوالی دارم یاموضوعی فکرمو مشغول کرده بصورت رندوم ی کلیپ و میبینم و بهم پاسخ داده میشه

    من تقریبا هر روز حرفاتونو گوش میکنم چند روز بود بی میل گوش میکردم…

    چند وقتی هست ب دلایلی سرکار نمیرم و خونه ام

    از بیکاری چند تا فیلم دانلود کردم، خیلی علاقه ای به فیلم ندارم.

    چون کوهنوردم فیلمهای مربوط به کوه و دانلود کردم مثل اورست تو این فیلم چند نفر مردن و من هم دقیقا همین و گفتم ک اگ احتمال مرگ هست چرا باید بریم… چون برای هر کوهنوردی رفتن به اورست شاید ارزوه

    یا موضوع بعدی من میخام ماه بعد خونمو ببرم جای دیگه اینجای ک هستم از یه لحاظ های اذیت میشم ولی چون نزدیک مادرمم و عادت کردم برام سخته حتی یه خیابون اونور تر برم… ولی شماپاسخ دادی بهم ک برو شایدم شهرمم عوض کنم.

    موضوع بعدیمم درباره کاره.. چون بچه کوچیک دارم شغل های قبلیمو ک باید هر روز بیرون باشم نمیتونم برم… ی جا برای کار رفتم ک نیازی به بیرون رفتن نیست برام شاید سخت بود کار جدید، ولی شما بهم پاسخ دادی ک برم…

    من این کلیپ شما رو قبلاً گوش کردم ولی هیچ چیز ازش یادم نبود به جز یه جمله ابوموسی و جکی جانی که گفتین… انگار اولین باره ک گوش کردم و خیلی تاثیر گذار بود و به موقع.

    کلاً خدا حس می‌کنم خیلی منو دوست داره خیلی هدایتم می‌کنه خیلی بهم تقلب می‌رسونه.

    تا حالا، هیچ وقت نشده توی جای بد باشم،یا یه آدم بدی به تورم بخوره همه بهم میگن خیلی خوش شانسی….

    نمیدونم دعای مادر پدرم یا چی، ولی همیشه لطفش شامل حالم شده

    امیدوارم ک قدرانش باشم و بحرفاش گوش کنم.

    بازم خدارو شکر میکنم ک خیلی جاهام از نقطه امن خودم بیرون اومدم،همه میگفتن نرگس ادمیه ک هرکاری بخاد میکنه،باوجود خانواده سخت گیر 12،10سال پیش ک مجرد بودم دانشگامو رفتم، سفرهامو رفتم.. اون وقتا خیلی ادمای کمتری حداقل تو اطرافیان من دل جرات داشتن ک چیز ها و جاهای جدید و امتحان کنن…

    و یک سالم هست ب لطف خدا ب ارزوم رسیدم و به کوهنوردی رفتم..و کل حقوقمو دادم وسایلاشو خریدم. و از این تصمیم خیلی خوشحالم ک دنیایی جدیدی ب روم باز شد…

    دوست دارم بازم جسور باشم، مثل نرگس سابق که ازاد و رها بود و میرفت، تو دل چیزهای جدید و کلی شاد و پر انرژی بود.

    ولی این سری به کمک الله از مسیری زیبا تر و اسون تر میرم…

    دوست دارم دوچرخه سواری و صخره نوردی هم تجربه کنم.. و میان این موفقیت و باهاتون درمیون میزارم.

    واقعا بغض گلومو گرفته با دیدن این کلیپ خیلی بهم پاسخ داده شد، ازخدامیخام کمکم کنه که اجراش کنم.

    ممنون از شما ک حرفای خدارو به مامنتقل میکنید. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2233 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگر

    سلام به تمامی دوستان گرامی و خانم شایسته‌ی ستودنی (این تشنه‌ی پیشرفت بودن شما و بهبود های همیشگی ای که در زندگی شخصیتون و کسب کارتون ایجاد می کنید برای من تحسین برانگیزه).

    سلام به استاد عباس منش عزیزم ، استادی که خودش اولین الگو و سندی هست بر درستی آموزه هاش ، استاد من به بودن با شما افتخار می کنم ، چون از وقتی با شما و آموزه های شما دارم پیش میرم خیلی آدم جسورتر با ایمان تر و شجاع تری شدم.

    و تمامِ تمام پیشرفت های من دقیقاً از عمل به آگاهی ای که اینجا فرمودید نشأت می گیره …

    رفتن تو دل ترس هام و نموندن در حاشیه‌ی امنم

    خداوند رو شاکرم ، از خودم خیلی راضی‌ام و به خودم افتخار می کنم بابت تمام حرکت هایی که با توکل به خداوند داشتم.

    کتمان نمی کنم که خیلی جاها هم حرکت نکردم و ترسیدم و باج دادم … به یه چیز یا به کسی یا به کسانی …

    ولی

    من به خودم افتخار می کنم چون حرکت کردن هام و شجاعت به خرج دادن هام خیلی بیشتر بوده از ضعف هام و جاهایی که باج دادم به ترس هام.

    شما تو جلسه اول دوره‌ی بی نظیر عزت نفس می فرمایید: باید همیشه استاندارد هامون از چیزی که بقیه ازمون انتظار دارند بیشتر باشه و باید به یه میزان کمی برای انگیزه داشتن همیشه به خودمون بگیم، اوکی اینجایی که هستم خیلی خوبه ولی بازم می خواهم بهتر بشم (حالا در هر زمینه‌ای دیگه…) ولی در نهایت باید از خودمون و عملکردمون راضی باشیم و به خودمون بابت عملکردهای درستمون افتخار کنیم و پاداش بدهیم.

    وقتی به این شکل علم کنم ، از خودم راضی باشم و خودم رو به خاطر حرکت کردن هایم تشویق کنم و به خودم جایزه بدهم ، شاید وقتی مثلاً می خواهی یه وسیله ای رو باز کنم و تعمیر کنم ، برای منی که دست به آچار نبودم و از ابزارآلات و کارهای فنی 1٪ بلدم ، بار اول و دوم نتوانم وسیله رو تعمیر کنم یا حتی بار سوم ولی بالاخره با ادامه دادن ….

    و به جای فکر کردن به این که ای بابا !! پس چرا نمی‌شه

    بیام به این فکر کنم که اگه بشه چی میشه ؟؟ :))

    بلاخره یادش می گیرم و انجامش می دهم و به نتیجه‌ی مطلوبی که دوست دارم میرسم

    و

    وقتی من به این شکل هر بار عمل کنم‌ و نتیجه بگیرم و …

    این مدل رفتاری تبدیل بشه به عادت من ، چنان اعتماد به نفسی از نتایجم به دست میارم که … می توانم برم باهاش اورست ها رو فتح کنم

    این یه سمت قضیه است

    اون سمتش هم اینه که من از زندگیم به معنای واقعی کلمه لذت می برم

    و زندگی عمیق تری رو تجربه می کنم.

    عاشقتونم در راستای بهبود گرایی به جای کمال گرایی ، این دیدگاه رو همین جا تموم می کنم و در دیدگاه بعدیم میام می نویسم کجاها شجاعت به خرج داد و چطور رفتم تو دل ترس هام

    در پناه خداوند مهربان و هدایتگر ، خداوند مسافر ها باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 331 روز

    به نام سیستم هدایتگر بشر

    سلام استاد بعد خوندن کامنت ها در ادامه کامنت قبلیم خواستم بگم من سراسر از ترس بودم که همیشه جلو موفقیت پیشرفت من رو گرفته

    من حدود 19 سالگی گواهینامه خودم گرفتم یعن 5 سال پیش ولی هیچ وقت نرفتم سراغ رانندگی و با اینکه رانندگی دوست داشتم اما به خاطر ترس از تصادف و خسارت هیچ وقت پشت ماشین نشستم. چون همیشه پدر برادر و اطرافیانم گفتن تو راننده نمیشی تو ترسویی تو شانسی گواهینامه گرفتی‌.رانندگی تجربه میخوادتو تجربه نداری یا زنها پشت ماشین ظرفشویی باید بشینن یا اینکه از دخترها راننده درنمیاد ولی مردها توخونشون رانندگی هست این باور کاملا اشتباه چون به خاطر این باور از بچگی به پسرها ماشین میدن با تجربه خطا ها هروز بیش‌از قبل یاد میگیرن همین ترس باعث شده من نتونم رانندگی کنم چون فکر می کنم بخوام پشت چراغ قرمز خاموش کنم چی یا وسط جاده ماشین ام خراب بشه یا اینکه نکنه نتونم از چهار راه یا گذرگاه رد بشم یا نتونم تو باران برف رانندگی کنم یا رانندگی باعث میشه اگر ماشین خاموش کنم بقیه مسخره ام کنن یا ممکن تصادف کنم آسیب ببینم. در هرحال که کاملا اشتباه و باید به دل این ترس برم

    میلیون ها خاتم راننده تریلی هواپیما اتوبوس قطار داریم خانم ها قدرتمند هستن و راننده های بهتری هستن از آقایون ومنم همیشه تحت حمایت خداوند هستم.

    یکی دیگه از ترس هام اینه همیشه وقتی غذا میخورم بترسم نکنه چاق بشم هرچی میخوام بخورم کالری شماری میکنم چون وزنم هی میره بالا دیگران نکنه مسخره کنن من رو این ترس همیشه من از لذت غذا خوردن محروم میکنه و همیشه می ترسم عذاب وجدان دقیقه ایی راحتم نمیزاره هی وزنم میره بالا انگار این ترس شده خدای من لحظه ایی نیست که به چاقی لاغری فکر نکنم این هم به نوبه خودش یه نوع فوبیا هست.

    ترس دیگه ام این از کار کردن جدید رفتن به مغازه جدید رفتن به مکان های ناشناخته ترس از رفتن به جاهای با کلاس مثلا میگم نرم کنسرت نرم بالاشهر تهران اونا دیگه خیلی خاص هستن یعنی اینکه همیشه فکر میکنم نکنه دیگران بگن این خوشتیپ نیست خوش پوش نیست خوش بو مرتب نبست نکنه برم بیرون بلد نباشم آدرس بپرسم گم یشم مردم بگن این چقدر لولش پایین یعنی ترس از خود تحقیری دارم

    این باعث میشه بترسم برم توجامعه تو خیابان چون فکر میکنم نکنه نتونم خیلی از اصطلاح های با کلاس جدید سر در نیارم مسخره کننم این ترس از موقعیت های ناشناخته دارم .

    ترس از رفتن مسافرت تنهایی ترس از رفتن به جاهای دور همیشه با خانواده رفتم خرید رفتم بیرون رفتن این ور اون ور حتما باید بایکی برم .

    انگار حس میکنم وقتی میرم بیرون همه بهم توجه میکنن و انگار هراس اجتماعی دارم ولی به شدت بهتر شدم و به این ترسم غلبه کردم .

    من آدمی بودم که از جامعه می ترسیدم و از حضور توی جوامع مختلف می ترسیدم یعنی حتی وقتی می رفتم بانک یه فرم پر کنم دستام می لرزید حتی با خانواده مب رفتم تو دوران بلوغ بیرون حس میکردم همه به ما الان توجه میکنن و من آبروم میره

    حالا درس طبعیت برای رفع این مشکل من چی بود تو سال کنکور من هدایت کرد سمت رشته روانشناسی که درتعامل شدید با دیگران هست و من الان به شدت آدم برون گرا اجتماعی شدم و سریع دوست رفیق پیدا میکنم.

    الان میخوام دیگه مثل ابوموسی ترسو نباشم و تغییر کنم و برم تو دل ناشناخته هام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم همیشه ایام ب کانتون باشه امروزهفتم اسفند هزار چهارصد در کتابخانه هستم و این متنو می‌نویسم ک رد پای خودم هم باشه .بعد از دیدن این فایل زیابتون ک تا نصفه دیدم گفتم کامنت بزارم هنوز تموم نشده یادم افتاد من قبل از اینکه با شما آشنا دقیقن مثل ابو موسی بودم و با شما بودن منو تغییر داده و خودم اصلن متوجه این قضیه نبودم و الان فکر میکنم میبینم با شما بودن ب جز ثروت همه چیز زندگی ما آدمها را تغییر میده خداروشکر ب خاطر بودن شما من ده سال پیش مهاجرت کردم شهر قم و با اینکه این شهر خیلی دوست ندارم فک میکردم باید تا آخر عمرم اینجا بمونم خودم خیلی خودم دوست دارم ساکن تهران باشم همیشه حسرت اینو می‌خوردم ک کاش میرفتم تهران و دیگه نمیتونم مهاجرت کنم و با شروع آشنایی با شما همه چیز تغییر از لحاظ رستوران زیاد رفتن گشت گذر فراوان همه کاری همه کاری و واقعن همه رو مدیون شما هستم و برنامه زندگیم اینه ب تهران مهاجرت کنم و بعد خارج از کشور استاد بی نهایت عاشقتون هستن و سپاس فروان از خانوم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام به استادخوشتپ وخوش استایلمون.اولاآفرین به همت واراده ی قویتون .

    چ جالب حیوانهاهم مدلاشون باهم فرق داره ،یکی مثل خروس شمامیشه ابوموسی 😂.

    زندگی مثل ابوموسی که عرض کردیدیعنی راکدبودن یعنی تنهاموندن یعنی به جایی نرسیدن یعنی زندگی ای که هیچ هیجانی نداره وهیچ انگیزه ای هم برای شادبودنش نیس پس درنتیجه مردن بهترازاین سبک زندگیه .

    خودمن ازاولشم عاشق اینم که یه هدفی راانتخاب کنم بعدبه خاطرش تلاش کنم ،هم تومسیری که برای هدفم قدم برمیدارم ،لذت بخشه وهم رسیدن به اون نتیجه دلخواهم .خب فک میکنم انسان به این امیدهازندس وزندگی میکنه ،الان هم اگه روزی داشته باشم که هیچ کاری نداشته باشم وبه قول خودمون پرت بگذره ،شب قبل خاب ازخودم احساس نارضایتی میکنم ،نمیگم حالاهرروز،ازلحاظ جسمی دنبال هدفهام هستم همین که روح ودرونم هم درگیررسیدن به اهداف بالا،کردم ،برای خودم خوشاینده .

    ازبرنامه ریزی شبانه برای سرگرم شدن فردام به هرنحوی ،حتی میتونه مطالعه وگوش کردن فایل باشه بسیاربسیارلذت میبرم ،البته که ازاون وقتی که بااستادآشناشدم کلا،سبک زندگیم وایجادهدفهام به طورکل تغییرکرده ،چون قبلامنتظراتفاقی بودم تاحرکتی کنم الان حرکت میکنم تا،اتفاقات خوبی برای خودم رقم بزنم .

    واقعن هم دیدن آدمهای سایلنت وتنبل وتن پرور ،وجودشون باعث آزارم هستش، که سعی میکنم اگه درکنارم هم هستن ،بهشون توجه نکنم وتمرکزرو،روی خواسته هاوبرنامه های خودم بزارم.

    هرچی بیشترمیگذره وسنم بالاترمیره ،بیشترمتوجه میشم که چقدروزهاولحظات خوبی روازدست دادم وچراوقتی میتونستم ،بهترین کارهاراانجام بدم وندادم اماخب سرزنش وتمرکزروی گذشته هم باعث خودآزاری من میشه ،بنابراین امروزکه یادگرفتم سعی کنم این روزهاراهدرندم چون به قول استادماکه نمی دونیم تاکی زنده هستیم ،بیاییم هرروزمون راباانرژی واهداف خوب آغازکنیم وبه شب برسونیم ودوباره فرداهای دیگه ،هم همین طور.تاوقتی به گذشتمون نگاه کردیم ، به خودمون وسبک وروش زندگیمون افتخارکنیم وعقده ی چیزی تودلمون ،نمونه.بیشترین کارهم شادبودنمون باشه تاحس آرامش راخیلی تجربه کنیم .

    من که هرجاکم بیارم فقط گوش کردن صدای استاد،دوباره بهم انگیزه میده .فک کنم الان توخونمون قربون صدقه استادبیشترازهمه میرم ،یواشکی هم نه بلکه باصدای بلندپیش همسرم حتی.🙈چون حسم نسبت به ایشون مثل برادرحتی ازبرادرهم نزدیکترهس .

    پس عاشقتم عباس منش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    سلام حضرت استاد

    ای جان استاد باز من حرکتی کردم و شما با مهر تایید اومدید و بهم گفتین مینا درسته همین فرمون برو جلو

    مینا تو توی مسیری

    استاد نزدیک یکی دوماهه از نقطه امنم بیرون اومدم کارگری میکردم و دخلم با خرجم همخوانی داشت و یهو تصمیم گرفتم از نقطه امنم بیرون بیام و خواستم برای خودم کار کنم و لطف خدا شامل حالم شد‌ و سرمایه مکان همه چیز جور شد و نگران بودم نکنه درامدم کم بشه و مجبور بشم کم خرج کنم ولی همه چیز اوکی شد و خودبه خودی پول سمتم اومد و

    باز به قانون بزرگ حال خوب اتفاقای خوب رسیدم.

    حالم از اینکه نکنه کارگری نکنم و درامد نداشته باشم بد نبود خوب اتفاقای خوب پشت سر هم افتاد.

    استاد خیلی تصمیم هام گذاشته بودم برای بعدا

    با دوره عزت نفس و احساس لیاقت رفتم تو دل خواسته هام و گفتم حالا

    چرا بعدا؟

    و استاد چقدر همه چیز باب میل من پیش میره

    کوچکترینش استاد میخواستم برم کنسرت خواننده محبوبم و گذاشته بودم تا روزی که بیاد شهر مون و کنسرت بزاره ولی گفتم نه هرجا کنسرت گذاشت میرم و همه و همه دست به دست هم دادند تا من به ارزوم رسیدم

    حضرت استاد خیلی چیزا گذاشته بودم برای بعدا و درجا میزدم و استاد فک میکنیم درجا زدن و در نقطه امن بودن اتفاق بدی برامون نمی افته اتفاقا استاد در نقطه امن بودم که اتفاق بد افتاد و به میزان بیشتر درآمدم خرج سلامتی م کردم.

    پس امتیاز بزرگتری هست در ریسک کردن اتفاقی برامون بیوفته و تجربه ای کسب کرده باشیم.

    خوشحالم در مسیرم و عملگرا هستم

    استاد شما فقط تمرین بده و عمل کردنش با ما

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    علی ترکمندی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    به نام الله یکتا

    سلام بر استاد عزیز و خوش اندام

    سلام بر همراهان این مسیر زیبای الهی

    خدا رو شاکرم بابت حضورم در این محفل نورانی و شاد

    بعد از شنیدن مطالب این فایل تصمیم گرفتم ابوموسی اشعری نباشم و دنیا رو با تمام وجودم تجربه کنم و شجاعانه برم تو دل ترس‌هایی که اجازه تجربه خیلی از لذتهای دنیا رو ازم گرفته بود

    همینجا با خودم عهدم می بندم تا سر حد جانم به سمت علاقمندی‌هام برم و با سرعت هم برم

    و از خدای مهربانم یاری می‌خوام که این مسیر زیبا رو تا آخر عمر ادامه بدم

    سپاس استاد عزیزم که تحولات بزرگی در زندگیم ایجاد کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم قنبری گفته:
    مدت عضویت: 3132 روز

    سلام ودرود به شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    استااااد چقددددررررر تغیر کردین اصن باورم نمیشه توی این مدت کم تا حالا ندیدم کسی بتونه این قدر تغییر سایز داشته باشه. عاشتقتونم استاد که دست رو هرکاری میزارید بدست اوردنش رد خور نداره. ایشالا همیشه شاد و سلامت باشید و برای ما اعضای سایت کلیپ بزارید من که هر روز سایتو چک میکنم اگه جدید گذاشته باشید که با عشق تماشا میکنم و اگه جدید نباشه میرم سراغش کلیپای قبلی هر روز یه کلیپای شما رو به عنوان پادکست روزم گوش میدم.

    در مورد موضوع امروز استاد کاملا درست میگید من روزایی که بدون چالش و تجربه جدید میگذره برام سخت میگذره و همش باخودم میگم ایا من از زندگی این نوع کسل کننده و بیهوده رو میخام؟ نه ترجیح میدم کوتاه عمر کنم ولی با چالش تجربه و عشق کارایی که دوست دارم رو تجربه کنم. من قبلا به خاطر باور هایی که از بچگی بهم خوردونده بودن همیشه تو منطقه امن بودم و ریسک کردن برام سم بود ولی از وقتی شروع به تغییر باورم کردم و کارهایی رو کردم که دوست داشتم خیلی حس خوبی دارم و حتی الان توی مرحله ای هستم که تجربه های پرریسک تر و چالشی تر میخام و قبلی های بنظرم کمن. البته یه سری بعد های زندگیم هست که هنوز منطقه امن اونا رو نشکستم ولی دارم روی باورهام کار میکنم تا بشکنمشون. استاد از وقتی حسادت کینه حسرت داشته های دیگران رو خوردن این چیزای بد رو از زندگی بیرون کردم و به فکر بهتر کردن و اینده خودمم هستم خیلی ارامش به زندگیم اومده انگار تایم زندگیم بیشتر شده و جا باز شده واسه کار های دیگه. اینقدر توی زندگیم وقت دار که نمیدونم چیکارشون کنم بااینکه مسیولیت خونه هم به عهده منه. راسی من وقتی خانم شایسته رو میبینم اینقدر با عشق و مرتب ومنظم کار ها رو انجام میدن واقعا انگیزه میگیرم که خودمم همین کارو بکنم.

    ((ببخشید استاد این یه پیشنهادخیلی کوچولو برای سایته:لطفا تم playerسایت رو از سفید به مشکی تبدیل کنین چون بکگراند کلیپاتون سفیده سخت میشه دید))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نيلا نظری گفته:
    مدت عضویت: 3374 روز

    سلام استاد عزیز

    بازم ممنون از این فیل بی نظیرتون چقدر حالم رو خوب کرد و چقدر این فایل به موقعه بود.

    چند وقته دارم برنامه ریزی میکنم و قصد کوچ کردن دارم ولی هر دفعه یه اتفاقی میوفته و برنامه هام عقب میفته راستش الان داره ٢ ماه میشه که هی از این هفته به هفته بعدی منتقل میشه و من هم خیلی کلافه شدم چون خیلی سر در گم شدم و همش با خودم فکر میکنم چرا بایید این اتفاق ها بیفته و برنامه هامو خراب کنه ولی یه ٣ روز پیش تصمیم جدی با خودم گرفتم و گفتم من همین هفته یکشنبه هر طوری که شده باید کوچ کنم و اینو هم بگم که اونجای که میخوام برم یه کشور دیگه هست و هنوز خونه هم پیدا نکردم و این هم همش منو نگران میکرد. وقتی که تصمیم خودم رو گرفتم یک روز کامل به خودم حرف زدم و همش میگفتم مومنان واقعی نه ترسی دارند و نه غمی، من باید باید از اینجا کوچ کنم حتی اگه تو اون کشور جدید شکست بخورم ولی بازم باید بروم و تجربه کنم، حداقل فردا پشیمان نیستم که امتحان نکردم و خلاصه خیلی ذهنم رو از افکار مثبت پر کردم و ترسام کمی کمتر شد و اتفاقأ فردای همون روز این فایل رو دیدم و هزاران بار شکر گذاری کردم چون این انگار برای من درست شده بود که من بشنوم و خیلی مصمم تر شوم در مورد مهاجرتم و این جمله استاد که گفتند کسانی که مهاجرت میکنند رو همیشه تحسین کرده خیلی افتخار کردم به خودم، چون دارم به کشوری میرم که خیلی با این کشوری که هستم فرق داره و اونجا خانواده و دوستانم هم نیست که بهشون تکیه کنم. اونجا فقط خدارو دارم و یک دوست و ١٠٠٪؜ ایمان دارم خدا خودش همه کارهامو انجام میده و هدایتم میکنه به یک زندگی عالی.

    بعد این تصمیمم اون دوستم که اونجا بود بهم زنگ زد و گفت برام رفته چند تا خونه رو نگاه کرده که خیلی تعجب کردم چون این چند روزه اینقدر سرش شلوغ بود که از ۵ صبح بیدار میشد میرفت سر کار تا ١٢ شب و با اینکه اینقدر سرش شلوغ بوده تازه به فکر من بوده و بدون اینکه به من بگه رفته دنبال خونه برای من و تازه امروز هم رفته بود یه خونه دیگه رو نگاه کنه و ویدیو هم از اونجا گرفته بود که اگه بهم نشون بده که من خوشم میاد یا نه. این کارش خیلی برام ارزشمند بود و ته دلم میگفتم ببین تو که توکلت به خدا باشه، خدا چه جوری آدما رو به کمکت میاره و خلاصه خیلی امروز خوشحال بودم و بلیطم رو هم گرفتم واسه روز یکشنبه و به خودم گفتم خدا خودش برام تا اون موقه بهترین خونه رو برام تو اونجا پیدا میکنه و من اصلا نگران نیستم و میخواهم فقط به خدا اعتماد کنم و یکی از بزرگترین هدفم برای کوچ کردن به همچین جای که کسی بجز اون دوست تو اون کشور نمیشناسم اینه که می خواهم برم تو دل ترسام و تنها بودن رو تجربه کنم و توکلم به خدا رو بیشتر کنم و از منطقه امنم بیرون بیام.

    من تو این کشوری که الان هستم یکی از بهترین کشورها واسه زندگی هست و خیلی ها آرزوشونه اینجا باشند ولی من دوست دارم برم تو یه کشور زندگی کنم که کمی متفاوت باشه و دوست دارم بیشتر ماجراجویی کنم.

    خیلی خیلی از این فایلتون لذت بردم و منو مصمم کرده برای کارهای که همیشه ارزوشون رو داشتم رو انجام بدم و خیلی تشکر میکنم از شما و مریم جان که وقت میزارید و باعث رشد بقیه میشید ❤️❤️

    خدارو صد هزار مرتبه شکر برای همه چیز 🙏🏻❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: