ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    اگه کسی پول‌ بیشتری در میاورد حس میکردم به من پول‌ نمیرسه! (عجیب ترین باور مخرب من بود که الان درک نمیکنم چرا فک میکردم بقیه پول در بیارن چه ربطی داره که به من پول نرسه!)

    یا حس میکردم پیش بقیه محبوب تره و بقیه سمت اون می‌رن .. و فک میکردم شانس آورده و من اون شانس رو ندارم و نمیتونم .. یا فک میکردم اون استعداد خیلی خاصی داره که توی مارکت موفق شده

    هیچوقت نمیدونستم که اگه کسی موفق شده بازتاب اینه که یعنی برای بقیه هم شدنی و امکان پذیره

    و خیلی هم در ذهنم به «موقعیت جغرافیایی» قدرت داده بودم . مثلا میگفتم اونا اینقدر پول در میارن چون سلبریتی های هالیوود هستن ، یا چون زبانشون انگلیسیه میتونن در سطح جهانی معروف بشن و … یعنی این باور در همه قسمت ها ذهن من رو درگیر کرده بود

    با دوره بی نظیر «احساس لیاقت» حس میکنم باورهای مخرب «حسادت و مقایسه» خیلی در من کمرنگ‌شده .. نمیشه بگیم صفر شده، چراکه ما انسان هستیم و گاهی این افکار میاد به ذهن

    ولی اخیرا تجربه ش نکردم بخصوص حسادت رو که مطمئنم تجربه ش نکردم این 3 ماه گذشته در صورتیکه قبلا گاهی توی ذهنم میومد ( البته دوره عزت نفس رو کار‌کرده بودم)

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    شهلا ابراهیم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2394 روز

    موفقیت افراد همیشه به من انگیزه تلاش بیشتر می دهد و این باور که من هم می توانم، و همیشه افراد موفق را تحسین می کنم.

    مرحله اول: لیست نزدیکان موفق:

    1. خواهرم حبیبه: از صفر شروع کرد شوهرش سال ها بیکار بود، با خیاطی خرج خانه و درس و دانشگاه بچه هاشو داد. در خیاطی خیلی پیشرفت کرده و حالا یک مزون داره ، تو اینستاگرام یک پیج موفق با 44 هزار فالور داره ، یک خانه سه طبقه داره که دو طبقه اش را خودش ساخته، و هنوز در مسیر پیشرفت و آموزش بیشتر هست .

    2. دختر عموم ناهید: از روستا آمد ، سواد چندانی نداشت ، بیماری کلیوی داشت، دیالیز می شد پدر هم نداشت، یک مغازه برای خودش باز کرد، ماشین خرید، پیوند کلیه زد، ازدواج کرد بچه دار شد.

    3. دوستم مهسا: بعد از ارشد رفت آمریکا ، انگلیسی را فول یاد گرفت، در یک شرکت داروسازی مشغول به کار شد بسیار موفق و رو به پیشرفت با در آمد عالی.

    4. دوستم لیلا: بعد از ارشد در یک شرکت داروسازی مشغول به کار شد به عنوان مدیر تولید شرکت، بسیار موفق است در سنتز و تولید داروهای جدید.

    5.آقای دکتر کاظمی: از دانشجویان دکتری شیمی معدنی تو گروه تحقیقاتی ما در دانشگاه علم و صنعته ، زبان انگلیسی را عالی بلده و تو پرژه خودش خیلی موفق بوده و به پرژوه تمام بچه های آزمایشگاه کمک کرده و در نوشتن مقالات به همه کمک کرده و فرصت مطالعاتی از کانادا گرفته و الان کاناداست. به من هم در پرژوه و گرفتن دعوت نامه برای فرصت مطالعاتی از آلمان خیلی کمک کرد.در ایران هم یک شرکت تولید آغازگرهای پروشیمی را دارد.

    مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    من همیشه تحسین می کنم و بی نهایت خوشحال م از موفقیت تک تک آنها و آن ها الگوهای من هستند و همیشه از خدا می خواهم که کمک کند من هم فرد موفق و نفیدی باشم..

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم

    1. خواهرم: تو زندگی فقط به خدا تکتیه کرد و به غیر خدا تکیه نکرد و به دنبال کسب پول و ثروت و روزی حلال بود. بسیار سریع و دقیق .

    ناهید: تو زندگی فقط به خدا تکتیه کرد و به غیر خدا تکیه نکرد و به دنبال کسب پول و ثروت و روزی حلال بود.و تمرکز بر توانایی های خودش و نقاط قوت خودش داشت.

    مهسا: بسیار دقیق بود و تمرکزش بر روی کارهای خودش بود و اصلا دنبال حاشیه نبود.

    لیلا: بسیار شاد و مهربان وخوش اخلاق بود و تمرکزش روی نکات مثبت بود .

    آقای دکتر کاظمی: بی نهایت خوش اخلاق ، بی نهایت باهوش و خلاق، ، بی نهایت کارساز با آرائه راه کارهای مناسب ..

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    خواهرم:: فقط باید به خدا تکیه و توکل کنم و به غیر خدا تکیه نکنم و منتظر هیچ کس نباشم و تمرکز و سرعت عمل بالایی در کارهام داشته باشم.

    ناهید: فقط باید به خدا تکیه و توکل کنم و به نداشته ها و ناخواسته ها یم تمرکز نکنم و فقط به خواسته ها و داشته هایم تمرکز کنم و از داشته هایم نهایت استفاده را ببرم.

    مهسا: باید اصلا دنبال حاشیه ها بناشم و ذهنم را درگیر حاشیه ها نکنم .

    لیلا: همیشه باید در بی نهایت احساس خوب و شادی و آرامش باشم. و موفقیت و زیبایی دیگران را تحسین کنم.

    آقای دکتر کاظمی: پشتکار بسیار، سرعت و دقت بالا، دیت در کار،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2939 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    سلام خانم شایسته

    سلام دوستان عزیز.

    در پاسخ به سوالی که استاد در این فایل پرسیدن در مورد اینکه اگر شخصی به موفقیت برسد.

    من چه احساسی دارم؟

    خب این را من میتوانم به دوتا بازه زمانی تقسیم کنم.

    بازه زمانی اول قبل از آشنایی با استاد وباد زمانی دوم بعد از آشنایی با استاد.

    من بعد از اینکه با استاد و آموزه های استاد و قوانین جهان هستی که از زبان گرانقدر استاد من شنیدم خیلی تلاش کردند که باور های خودم را تغییر بدهم و خب تغییرات خوبی هم توانستم انجام بدهم. در بعضی از زمین ها و در برخی زمینه ها هم هنوز خیلی کار دارم روی خودم کار کنم.

    قبل از اینکه من با استاد آشنا بشم اگر موفقیت فردی را می دیدم خیلی به شانس ارتباط میدادند. خیلی به پارتی که داشته ارتباط میدادم. خیلی ها اگر در مورد مسائل مالی بود به پدر ثروتمندی که داشت با ارثی که داشت به سرمایه لازم برای کسب و کارش داشت ارتباط می دادم.

    یا اگر در مورد سلامتی بود به ژنتیکش ربط میدادم و کلا همه موفقیت های افراد را به همه چیز ارتباط میدادم غیر از عوامل درونی و باورهای او.

    ولی خب بعد از اینکه آموزه های استاد را شنیدم و تلاش کردم که این آموزه ها را صلاح کار خودم قرار بدم. تقریبا همه چیز 180 درجه فرق کرده.

    و من الان اگر شخصی در هر زمینه موفق میشه من قطعا می دانم که آن باورهای درستی داشته و با آن باورهای درست توانسته به موفقیت برسد.

    حالا اگر در مورد مسائل مالی باورهای خوبی در مورد مسائل مالی داشته، اگر در مورد سلامتی باور های خوبی در مورد سلامتی داشته، اگر در مورد روابط باور های خوبی در مورد روابط داشته و خب این باور ها را ساخته در وجود خودش و توانسته به این موفقیت برسیم.

    دنبال پیدا کردن آن باور ها در صحبت های فرد در رفتار فرد در منش فرق در ناخودآگاه فرد در کارهایی که حالا به صورت ناخودآگاه انجام میده میگردم.

    و خب خیلی تلاش میکنم که باورهای افراد موفق را پیدا کنم و بر اساس آن باور ها سعی کنم خودم را تطبیق بدهم. باورهای خودم را به آن باور ها اگر قبل از آشنایی با استاد کسی موفقیت میرسید، من قطعا حسادت میکردم ولی الان هیچ حسادت نمی کنم و خوشحالم میشم که آقا مسیر موفقیت رسیده ،پس اگر مثلا دوست من رسیده اگر آشنایی من رسیده اگر اقوام من رسیده پس من هم می توانم برسم.

    خیلی برای من قابل دسترس تر میشه و خیلی خیلی بهتر درک می کنم و می پذیرم که من هم می توانم به موفقیت برسم.

    فقط نکته ای که اینجا در صحبت های استاد بود که من لازم می دانم برای خودم یادآوری کنم که این کار را بیشتر انجام بدم. خب خیلی نمیروم از افراد موفق بپرسم دلایل موفقیت شد. تا حالا به این موضوع فکر نکردم، مصاحبه هایشان را خواندم ، کتاب هایشان را خواندم و حرف هایشان را گوش کردم ولی اینکه مستقیم خودم بروم با خیلی از آنها سوالاتی بپرسم که دلیل موفقیت او چه بوده در این زمینه کالا موفق شدی،

    این کار را انجام ندادم و مستقیما یعنی این کار را انجام ندادم و خودم حالا به شخص موفق جلسه بگذارم وقت ملاقات حضوری بگیرم، یه وقت ملاقات تلفنی بگیرم و دلایل موفقیتش را از زبان خودش بشنوم و باور هایش از حرفاش بکشم بیرون و این نکته بود که شاید من انجام ندادم و خب این فایل به من تلنگر زد که آقا این کار را انجام بدهد.

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1990 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته مهربون و سلام به همه دوستای عزیزم در این خانواده صمیمی، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    سوال: اگر یکی از دوستان یا افراد نزدیک به شما به یه موفقیت بزرگی برسه، شما چه احساسی رو درباره موفقیت آن فرد تجربه می‌کنید؟

    استاد جان، پاسخ من اینه که اگر برای مثال همسر آینده‌ام بتونه کسب و کار خودش رو راه‌اندازی کنه، درحالیکه قبلا نبوده، مثلا تحت شرایطی یه سری سفرهای خارجی کاری بره و برگرده، من واقعا احساس عقب افتادن بهم دست میده، خیلی ناراحت میشم، درصورتیکه امکان داره به زور بخوام ظاهر رو حفظ کنم و بگم آفرین و بهت افتخار میکنم، اما این احساس رو دارم، یه جورایی فکر میکنم من هیچ نتیجه‌ای نداشتم، این چیزهایی که من رسیدم که چیزی نیستن، خودم رو و شرایطم رو تغییر ناپذیر میبینم و باز هم احساسم بد میشه.

    من چند نفر از دوستام رو میبینم که قبلا هم‌کلاسی بودیم توی دوره ارشدم، (من مهندس مکانیک دارم) یکی دو نفر از اون افراد مدرکشون رو نگرفتن، انصراف دادن از دانشگاه، من ادامه دادم و مدرکم رو بعد از سه سال گرفتم، اون دوستام رو میبینم که مهاجرت کردن به شیراز و تهران و درآمد بالایی رو تجربه میکنن، یکیشون توی یه دفتر طراحی مخازن تحت فشار هست، یکیشون توی یه دفتر طراحی هست که مهندس پایپینگه، یکیشون هم توی صنایع بالادستی نفت و گاز هست، چند نفرشون هم ازدواج کردن و من هنوز مجردم، خودم سعی میکنم که موفقیت‌هاشون رو تحسین کنم، اما از موقعیت خوبشون و اینکه ما با هم شروع کردیم و اونها از من وضعیت مالی و عاطفی بهتری دارن، حسودیم میشه. فکر میکنم اون‌ها رسیدن، من که نمیتونم، من که جرات مهاجرت ندارم، خانواده‌ام تا وقتی ندونم میخوام برم یه شهر دیگه چی کار، اجازه نمیدن.

    یکی از دوستام توی دوره ارشد باهاش آشنا شدم، خیلی درسش خوب بود، خیلی پسر فوق‌العاده‌ای هست، بعد مدرک خلبانیش رو گرفت و مدرک ارشدش رو گرفت، یه بار شنیدم با چند نفر دیگه روی یه پروژه سم‌پاش پرنده کار میکرد، من موفقیت‌هاش رو تحسین میکنم، اما یه جورایی خودم رو پایین‌تر از اون میدونم، اصلا مدت‌هاست که ارتباطی باهاش ندارم و یه مقداری هم بهش حسادت میکنم.

    مورد بعدی دامادمون هست که مرد فوق‌العاده‌ای هست، مهاجرت کرده به کشور عمان و خیلی از لحاظ درآمدی پیشرفت کرده و زبان عربیش عالی شده، یادم میاد یه روزی صحبت از مباحث موفقیتی شد و ادعا کردم تا پنج سال دیگه یه ماشین میخرم، باز هم به موفقیت دامادمون حسادتم میشه و احساس میکنم اون رسیده، من نمیتونم برسم و احساس ناراحتی میکنم.

    کلا سختم هست که با افرادیکه از من موقعیت اجتماعی و مالی بهتری دارن، ارتباط برقرار کنم، حتی اگر از دوستان و نزدیکانم باشن، مثل دامادمون، مثل دوستام و مقاومت دارم که باهاشون در ارتباط باشم، ازشون راهنمایی بگیرم، فکر میکنم من اهل مباحث موفقیتی هستم، اون‌ها نیستن، پس من درست میگم و اون‌ها اشتباه میگن.

    یکی از دوستای سربازیم یه بار تماس گرفت، خیلی پسر فوق‌العاده‌ای هست، گفت: توی آزمون استخدامی بهبهان قبول شده و خلاصه یه موقعیت شغلی خوبی بدست اورده، من تحسینش کردم، گرچه کمی احساس حسادت میکنم و یه جورایی فکر میکنم از قافله عقب افتادم، احساس ناراحتی دارم و فکر میکنم من کنترلی روی زندگیم ندارم، که اگر داشتم زندگیم تغییر کرده بود.

    استاد جان ممنونم بابت این فایل فوق‌العاده، استاد جان اون عکسی که بین فایل گذاشته بودید، عالی و زیبا بود. تحسینتون میکنم.

    خدایا شکرت.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    جلسه اول – ذهنیت قدرتمند کننده در مقابل ذهنیت محدود کننده

    سوال :

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟ آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟! یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    اصلا احساس خوشحالی نمیکنم

    سریعا حالم بد میشه و میرم تو لک به اصطلاح

    انگاری یه چیزی وسط سینم احساس سنگینی میکنه!

    به شدت آدم حسودی هستم و وقتی ببینم کسی به جایی رسیده حالم بد میشه و ازش متنفر میشم

    واقعا خودم هم دوست ندارم ها ولی انگاری اگه این کارو نکنم اروم نمیشم

    مثلا اگه کسی تونسته باشه یه نمره بیشتری بگیره من حالم بد میشه مقایسه میکنم حسادت میکنم و سریعا ربطش میدم به یه عامل بیرونی مثلا اگه یه دختر تونسته باشه بیست بشه میگم این حتما از ترفند های دیگه استفاده کرده نمره گرفته

    یا مثلا فلانی که فلان جا کار میکنه پارتی داشته من ندارم

    بابای پولدار داشته من که ندارم من …

    مثلا اگه کسی حس کنم موفقیت هایی داره کسب میکنه که داره نزدیک به من میشه یا از من بالاتر میزنه من سریعا شخصیتش رو تو ذهنم یا جلوی بقیه تخریب میکنمم که بببیند اگه این موفق شده اینجور آدمیه ها خیلی هم مهم نباشه براتون

    ته همش میگم ببین من بازم نتونستم

    همه دارن موفق میشن پیشرفت میکنن بازم من همون آدم قبلیم

    این همه بچه های سایت نتیجه گرفتن تو هنوز علاقتو پیدا نکردی کار نداری

    یا مثلا فلان دوستم تو دانشگاه سر کار میرفت من حالم بد میشه که چرا فلانی کار داره من ندارم و …

    در نهایت حس بی عرضگی بهم میده و خیلی ناراحت میشم و به تبع توی رفتارم با بقیه تاثیر میزاره و سریعا واکنش های بدی نشون میدم و تو این سیکل منفی هی ادامه میدم تا جایی که ذهنم به این نتیجه برسه ببین عباس تو آدمش نیستی بیخیال شو تو به درد نمیخوری

    در مورد افراد نزدیک زندگیم خیلی بیشتر حساسم ولی اگه کسی دورتر باشه اوکیم و خیلی حسادت نمیکنم ولی در کل خیلی خیلی حساسم

    یعنی از طرفی دنبال الگو گرفتن هستم و این که میشود

    از طرفی با هر الگو سریع میرم تو فاز مقایسه و حسادت و تو سر خودم زدن

    متن بالارو من قبل از ادامه فایل نوشته بودم که خیلی شباهت داشت به حرفای استاد

    حقیقتش اولش که موضوع رو شروع کردید خیلی حال کردم گفتم ببین چه موضوع مهمی رو استاد داره رایگان(هدیه) اموزش میده و واقعا موضوع ارزشمندیه

    دمت گرم استاد

    استاد من خودم حق میدم به مشارکت ها

    اون زمانی که من دوره ها رو نداشتم واقعا فکر میکردم توی دوره شما کلا یه چیز دیگه میگید و …

    همین موضوع ربط دادن به عوامل بیرونی بحث 7 8 جلسه اول روانشناسی ثروته! همین بحث مقایسه بحث جلسه اول دوره احساس لیاقت هستش

    همین بحث حسادت بحث جلسه 4 قدم 3 هست که وقتی که من اون باورهارو روشون کار میکردم توی این موضوع خیلی بهتر شدم

    اتفاقا این فایل همزمان شده بود با یه مقایسه ای که به شدت حالم چند دقیقه ای بد شد که سریع گفتم بزار فایل رو گوش بدم و کامنت بزارم کانون توجهم عوض میشه و اتفاقا خیلی حالم بهتر شد

    یعنی راستش قبل از تهیه دوره ما فکر میکنیم خیلی مطالب فرق داره در صورتی که واقعا اینطور نیست یا خیلی از فایل های هدیه خیلی کامل تر و شاید دقیق تر از برخی از دوره ها باشن چون شما دارین به اون فایل ارجاع میدید …

    در هر صورت عاشق این موضوع و این ریشه ای کار کردن شما هستم و این به روز بودن و آنلاین بودن باعث میشه کلی هم از کامنت بچه ها یاد بگیریم هم مدام روی خودمون کار کنیم

    تا هر روز ذره ای بهتر از دیروز بشیم

    در هر صورت این مشکل مهمی برای من هست

    زمان هایی که حسادت نکردم و ایده گرفتم به شدت سریع اتفاقات رخ داد

    میخام یه مثال بزنم

    من یه دوستی داشتم که خیلی باهم توی رقابت بودیم توی دبیرستان

    تا اینکه سال سوم دانشگاه بعد از مدت ها قرار شد بریم بیرون و ایشون با ماشین صفر اومد البته با رانندگی دوستش

    خب من گفتم ببین من که قبول دارم ازین آدم بهترم

    بعد این حتی رانندگی بلد نیست ماشین صفر خریده!

    ماشینش هم دست این و اونه حتی بنزین زدن بلد نبود!

    حقیقتش برگشتنه هم داد من نشستم پشت فرمون

    اون شب که برگشتم خونه یه حس عجیبی داشتم

    انگار یه سدی تو ذهنم شکست

    چون تا قبلش کلی دلیل و منطق داشتم تو ذهنم که من نمیتونم حالا حالا ها ماشین داشته باشم…

    ولی انگار یه سدی شکست!

    و فکر میکنم کمتر از یک ماه طول کشید که با اصرار بی نهایت پدر و مادرم ماشین ثبت نام کردم و الان یک سال و نیم ماشین صفر زیر پام هست!

    ولی خب ازین الگو مثبت گرفتن ها کم داشتم بیشتر حسادت بوده

    مثلا دوست هایی داشتم که ماشین بهتر خریدن ولی حسادت باعث شد من رابطم رو باهاشون قطع کنم یا به هزار تا عامل دیگه ربط بدم موفقیتشون رو

    میخام روی این موضوع کار کنم و توش بهتر بشم چون واقعا هر جایی که هستم مثل دانشگاه محیط خانواده محیط کار حتی توی آموزش دیدن حتی توی بازی کردن … میبینم که سریع حالم بد میشه چون سریع میرم تو فاز مقایسه

    توی دوره احساس لیاقت روی مقایسه کار کردم و بهتر شدم ولی هیچ وقت قرار نیست دست از سرم برداره و سریع مثل علف هرز رشد میکنه و میاد بالا

    اتفاقا جاهایی بوده که من استعداد داشتم و شروع به یادگیری کردم ولی خودم رو با استادی که آموزش میده ده سال سابقه داره مقایسه کردم حسادت کردم و بعدش به این نتیجه رسیدم من بی عرضم و ادامه ندادم

    یعنی یکی از عواملی که باعث شده من تو هیچ موضوعی متخصص نشم و ازین شاخه به اون شاخه بپرم همین موضوع بوده که یقم رو گرفته

    ولی استاد این فایل ها مثل یه دوره قراره خونده بشه کار بشه و نتیجه بگیریم چون واقعا بچه ها خواهان موفقیت هستن و حتما لایقش هستیم

    به همین دلیلی که به این دنیا خاکی پا گذاشتیم لیاقت پیشرفت کردن و موفیقت رو داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 757 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام به آقای حیدری عزیزم

      سوال:چرا من حسادت میکنم …؟

      سوال:چرا من خودم رو مقایسه میکنم…؟

      اگر من انرژی حاکم بر جهان رو ویژگی هاشو درک کنم قوانینش رو درک کنم و عمل کنم و درک کنم که هرکس در هر جایگاهی هست جای درست خودشه و درک کنم که با حسادت کردن و مقایسه کردن و خود سرزنشی فقط خودم رو دارم از نعمت های الهی دور میکنم چون اینا مقاومت هست عملاً این کارو انجام نمیدم

      حالا چطور عمل کنم به این موضوعات خب اول باید روی باور هام کار کنم ویژگی های این انرژی بشناسم به صورت ذهنی خودم رو آماده کنم و بعد باید بیام تمرین کنم به صورت عملی هرکسی هر موفقیتی کسب میکنه بیام و تحسین کنم تشویق کنم بعد که این کارو به صورت عملی و مداوم انجام دادم بعد خب قاعدتاً این بازخورد جدید یه بازتاب جدید میده و همین جور که روش کار کنم هی بهتر و بهتر میشه و من یاد گرفتم که اگر مشکلی دارم بیام و روی کاغذ اون مشکل رو حلش کنم یعنی بیام بنویسم چرا این مشکل رو دارم چکار کنم چه باورهایی چه کارهایی انجام بدم مشکلم حل بشه و وقتی نوشته من تمام شد خداوند شاهده شروع میکنم به عمل کردن

      چند وقتی هست وارد مرحله عمل کردن شدم و خیلی خوشحالم بابت این موضوع…

      در پناه خدا شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    به نام خدایی که فقط به فقط در حال پاسخ مثبت دادن به خواستهای منه در حال پاسخ به سوالات منه خدایی که نزدیکترین هست از همه چی و همه کس به من

    خدای مهربون شکر بابت این فایلهایی که قرار گذاشته بشه و باز هم پاسخی مثبت هست به خواستهای من الهی شکرت

    استاد عزیزم اول از همه به خاطر این هدیه ارزشمندی که در سایت گذاشتین تا من هم بتونم ازش استفاده کنم نهایت تشکر رو دارم از شما ممنونم بابت این هدیه ارزشمند و عالی

    من این رو یک هدیه طلایی و ارزشمند از طرف شما و یک پاسخ از طرف خداوند برای خواسته های خودم میدونم و سرتا تا پا جسم و جانم گوش میسپارم به صحبتهای شما با قلبی باز برای دریافت اگاهی بیشتر و تعقیرات فوق‌العاده در زندگیم

    من این سلسله فایلها رو یک دوره ارزشمند و یک فرصت طلایی میدونم . و با تعهد با تعهد با تعهد و باور عمیق قلبی همراه با شما هستم و از نتایج از هم اکنون تا آخر این فایلها خواهم نوشت تا هم پاسخی باشه برای جواب به این هدیه ارزشمند شما و هم زندگی خودم رو زیباتر و زیباتر و رویاییتر کنم

    به امید الله مهربانیهای که همیشه در حال اجابت کردن خواسته هایم هست خدایا ازت ممنونم الهی بینهایت سپاس

    پیش به سوی موفقیت بیشتر و بیشتر برای تعقیر درونی تعقیر شخصیتم برای بهبود زندگیم در تمام جنبهای زندگیم

    تمام اتفاقات زندگی من به خاطر باورهای منه به خاطر نگرش من و من توانایی تعقیر نگرشی رو دارم

    اگر من در تمام مدت زندگیم تا این لحظه زندگی داشتم که اون زندگی دلخواه من نیست من میتونم زندگیم رو تعقیر بدم و جوری زندگی کنم که دوست دارم با تعقیر باورهام و نوع نگرش به زندگی

    و جهان چیزی نیست چون پاسخ به باورها و افکار من و من هر چیزی رو که باور دارم همون رو تجربه میکنم من هر نگرشی به زندگی و جهان دارم همون رو تجربه میکنم و فقط کافیه من طوری فکر کنم که با افکار این سال‌های زندگی من متفاوت باشه و من همون رو تجربه میکنم

    به لطف خدی مهربان از نظر من چندین فرد هستن که موفق هستند در کارشون و روابطشون و همیشه همیشه بهشون افتخار کردم حتی از موفقیتشان برای دیگران تعریف کردم و بارها خودشون رو تحسین کردم و حتی توی کاری که من خیلی دوستش دارم

    تمرین

    1_خواهر کوچکترم توی کاری که من مدتها دوست داشتم و یک مدت مشغولش بودم شروع به آموزش دیدن کرد و الان به قدری زیبا و عالی و تمیز اون کارها رو انجام میده و مشتری داره که بارها بهش گفتم تو باعث افتخار منی ،تو خواهر خودمی. و خیلی واقعا از صمیم قلبم کارهاش رو دوست دارم و تحسینش کردم و دلیل موفقیتش این بود که می‌خواست ثابت کنه و بگه من هم میتونم میخواست به بعضی از افراد زندگیش بگه که من بهترینم و من توانایی انجام خیلی کارهای بهتر از دیگران رو دارم

    2-خواهر دیگه من هست که به قدری در کارش مشتری داره که امکان نداره وارد مکانی بشه و مشتری جذب نکنه گاهی اینقدر سرش شلوغ میشه که حتی شبها نمی‌خوابه که میدونم و ازش شنیدم که این باور رو داره که (برای من مشتری زیاده،یا برای کارهای من مشتری زیاده) و واقعا ما در زندگی چیزی رو تجربه میکنم که باور داریم و جالبه گاهی که خسته میشه به گفته خودش کارهاش هم کمتر میشه و یا اگر کاری پیش بیادکه باید انجام بده مشتریش کمتر میشه تا بعد اون مثلا مهمانی و یا هر چیزی…..

    و همیشه به خدا میگم که اون چکار میکنه که اینقدر مشتری داره با اینکه میدون باوری که داره باعث شده هر روز در کارش موفقتر بشه .باورهایی داره که باعث شده عملکرد بهتری داشته باشه .و من نوع عملکرد اون رو ندارم گاهی حتی پول رو قبل کار بهش میدن در صورتی که اون میگه من الان نمیتونم الان شلوغم ویا هزینه بیشتر میگه اما مشتری همه جوره قبول میکنه تا اون کارشو انجام بده و خیلی جالبتر اینه که نه آموزش دیده نه دوره و نه هیچ چیز دیگه ای خودش شروع کرد و یاد گرفت به صورت تجربی و الان کلی مشتری داره در صورتی که کسانی هم هستن که خیلی خیلی بهتر ازش کار میکنن و مهارت بیشتری دارن و دوره دیدن

    اینجاست که میشه گفت نه مهارت مهمه نه تحصیلات ونه هیچی چیز دیگه ای غیر از باورها

    چه افرادی وارد زندگیش شدن که باعث پیشرفت بیشترش شدن و البته بارها در کنار تحسین کردنش بهش غبطه خوردم به خاطر توکل و پشتکار

    دلیل موفقتش این بود که با توکل و پشتکار زیاد کارشو از توی خونه و برای دیگران با کمترین هزینه و بعد فروش در دیوار شروع کرد و حالا شده بهترین خودش که کارهاش به کشورهای عربی و همسایه هم کشیده شده یک خانم که کارهای دستیش در کشور همسایه به فروش میره .حتی این باورو نداره که دیگران مانع رشدش بشن هر کسی ازش درمورد کارش کمک بخواد دریغ نداره کسی آموزش بخواد یادش میده مواد اولیه بخواد بهش میده و تمرکزش روی کار خودشه تا دیگران

    و من بارها و بارها تحسینش کردم

    واقعا هر چیزی امکان پذیره فقط باید باورهای من تعقیر کنه

    3_یک عزیز دیگه ای از اقوام بعد از جدایی از همسرش یک مدت به هم ریخت اما به لطف خدا خودش رو جمع کرد و الان یک کلینیک داره با بهترین امکانات بهترین ماشینی که در ایران هست که من توی عمرم با اینکه سنم ازش بیشتر هست اصلا ندیده بودمش چه برسه لمسش کرده باشم اما اون الان سوار ماشینی میشه که آرزوی خیلیهاست بهترین زندگی برای خونواده اش داره برای مادرش و اطرافیانش و حتی مادر بزرگش که وقتی یک آرایشگر میاره خونه برای زیباتر کردن مادربزرگش با افتخار ازش صحبت میکنه به قدری این دختر خوش انرژی هست که نهایت نداره و من همیشه تحسینش کردم و بهش آفرین گفتم به خاطر این همه موفقیت‌هایی که داره که الان کلی آدم براش کار میکنن

    من چون خانم الگوها و افرادی که همیشه تحسینشون میکنم خانم هستن

    4_و یک چیز دیگه ای که الان یادم اومد خواهر همسرم هست که شاید برای بعضی‌ها قابل تحمل نباشه اما من بارها و بارها تحسینش کردم هم به خودش گفتم و هم به دیگران چون به قدری دختری مصمم و قوی هست و کلی کارهای خوب عالی برای شهرش ومحله زندگی خودش کرده که واقعا قابل تحسینه وکار هر کسی نیست من همیشه به خاطر توکل و ایمان و قوی بودنش تحسینش کردم دختری هست که امکان نداره دنبال چیزی باشه و نشه حتما به دستش میاره خیلی مصمم و با اراده اس شجاع و با ایمان

    واما

    این باور که شاید با موفقیت دیگران شانس من برای موفق شدن کمتر بشه در من نیست

    همین امروز صبح یکی از کارهام رو پست کردم و در کانالم گذاشتم و این توی ذهنم اومد که شاید بقیه از من الگو برداری کنن و کارم رو کپی کنن اما بلافاصله گفتم نه روزی هر کسی رو خدا میده اشکال نداره اگر افراد دیگه ای هم از کار من ایده بگیرن باعث گسترش میشه و بدون مقاومت و سریع و همون لحظه کارم رو گذاشتم تا دیده بشه پس فکر میکنم این باور که هر چی افراد موفقتر بشن شانس من برای موفقیت کمتره در من نیست و حتی من خودم رو بهتر از اونهایی می‌دونم که کلی مشتری دارن فقط میدونم اونها باورهای بهتری نسبت به من دارن و به خاطر همین باورها عملکرد بهتری نسبت به من داره و من باید خودم رو در باورهام قویتر کنم تا من هم عملکرد بهتری داشته باشم.

    در مورد شانس یکی میگفت شانس اسم دیگه ی خداست . همین خواهر من که اینقدر مشتری داره اوایل کارش با کلی پشتکار و توکل شروع کرد وواقعا از همون چیزی که داشت و بعد اتفاقات جوری شد که با یک آقای عرب آشنا شد خیلی عجیب و غریب و اینجاست که دستان خداوند همراهش بوده که خیلیها میگن شانس آورد اما به نظر من هم شانس نبوده دستان خداوند بود که خواست پاسخ توکل و ایمانش رو بده و اینجاست که قبول دارم شانس اسم دیگه خداست که شرایط جوری براش فراهم شد که با اون آقا آشنا شه

    5_حتی در مورد برادر همسرم که زندگی خیلی خوبی دارن و گاهی همسرم و خیلیهای دیگه که میگن شانس آورد اما واقعا من تفاوت باورهاش رو با همسرم خیلی واضح میبینم که چقدر متفاوتند و نتایج هم متفاوت

    استاد اصلا تمام این باورها و افکاری که گفتید رو من در ذهنم ندارم البته که پنج سال پیش من فکر میکردم من زندگیم همینی که هست هست و باید همین باشه اما الان نه ، هیچ کدوم از این باورها در مورد سرنوشت من و شانس و کمبود موفقیت رو ندارم به لطف خدای مهربانم و مدتهاست به کسی حسادت نکردم و بینهایت سپاسگزار خداوندم برای این احساسات و تفکر خوبی که در مورد دیگران دارم

    و استاد در مورد سوال کردن وقتی داشتین صحبت میکردن به این فکر کردم که من هم از خواهر کوچکترم خیلی سوال پرسیدم در مورد چگونگی کار کردنش چون کار مورد علاقه خودمم هست و گاهی اینقدر سوال میپرسم که دیگران کلافه میشن و حتی برای اون خواهرم که مشتری زیاد داره بارها وقتی کار زیبایی ازش دیدم پرسیدم که چه طوری انجام داده و خیلی از اوقات ازش مشورت و کمک خواستم و بدون دریغ کردن برام انجام داده

    واقعا یک دختری هست که کافیه ازش چیزی بخوای محال ممکنه جواب منفی بده حالا طرف هر کسی میخواد باشه حتما کمکش میکنه

    خدایا شکرت بابت این روز خوب که با یک فایل خوب شروع شد

    13/11/1403جمعه

    الهی شکرت

    خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2765 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام استاد عزیز و سلام استاد شایسته عزیز بایت این فایل از شما سپاسگزارم از خداوند سپاسگزارم چقدر به موقع این فایل روی سایت آمد راستش من به یک مسئله برخورد کردم که جواب سوالم تو این فایل بود

    من قبل از اینکه با استاد آشنا شدم در زمینه کاری خودم به عنوان کارمند آدم موفقی بودم خوب از یک جایی به بعد از آنجایی که نه قانون نمی‌دانستم هم تو حاشیه رفتم هم اینکه اهداف دیگری داشتم تو زمینه کاری به رشد فکر نمی کردم وقتی با استاد آشنا شدم بزرگترین خواسته من تغییر شخصیت و معنویت بود و انصافا خیلی عالی عمل کردم و عمل می کنم تا یک جایی احساس کردم عزت نفسم تو یک چیزهایی پایین هست روی این مورد کار کردم و با احساس لیاقت خوب خیلی بیشتر شد من تو این چند سال واقعا یک لحظه از این مسیر دور نشدم یک نیرویی من تو این مسیر نگه داشته و بیشترین چیزی که من تو این مسیر نگه داشته توحید و شخصیت خداگونه هست

    دو خواسته که داشتم یکی ازدواج از قبل بود وقتی تو این مسیر وارد شدم موفقیت مالی بالا و کاری برام خیلی زیاد شد و تا الان که نرسیدم و تا الان که کامنت می‌نویسم راستش استاد کنترل ذهن و اون شخصیت زیبا خیلی برام مهم بود ومن واقعا عالی عمل کردم ولی امروز به وضوح فهمیدم دیگه کم آوردم چون ذهنم داشت اذیتم می کرد اینکه من می گم کنترل ذهن انجام میدادم چه بیرونی و رفتاری چه درونی فقط خدا می داند من چه کار کردم و شما هم حتما درک می کنید چون تو 12قدم در مورد کنترل ذهن خودتان تو جا جای زندگیتون گفتید اینها را گفتم که بگم من چه طوری عمل کردم

    خیلی روی باورهای اعتماد به نفس کار کردم توانایی ها کار کردم که هدایت یشوم به شرایط کاری که رشد داشته باشم این بگم من تو شرایط کاری الان خیلی راحت هستم شاید از نظر مالی خیلی پایین هست البته من آدم خیلی سپاسگزاری هم هستم خیلی دوست داشتم پیشرفت کنم همش منتظر یک هدایت بودم اتفاقی که افتاد دیروز شنیدم یک همکاری از آزمایشگاه ما داره می ره و یکی از همکاران از بخش دیگر به جای این فرد می آورند من هیچ حسی خاصی نداشتم و از آنجایی که خودم خیلی داشتم روی این موضوع کار می کردم که هدایت شوم به شرایطی که پیشرفت کنم گفتم بیام جای این فرد کار انجام بدهم این هم بگم من 18 سال سابقه کار دارم و این قسمت قبلاً کار کردم . تجربه دارم و این می دونم که حالا این نیست که من این قسمت بیام پیشرفت کنم امروز صبح ذهنم داشت من اذیت می کرد که فلانی که تا حالا تو این بخش کار نکرده هیچ اطلاعی نداره یک بخش مهم آزمایشگاه هست چرا به این شخص پیشنهاد دادند ولی به من پیشنهاد ندادند یک جورایی داشت ارزشمندی من پایین می آورد با آگاهی های دوره احساس لیاقت من جلوش گرفتم حالا در مورد احساسم بخواهم بگویم من قبل از آشنایی با استاد واقعا تو خیلی موارد از موفقیت افراد خوشحال میشدم انگار خودم موفق شدم تو این چند سال هم چون خیلی روی خودم کار کردم و تغییرات داشتم خیلی خیلی عالی عمل کردم مثلا وقتی دختر خالم رفته آلمان به قدری خوشحال شدم انگار خودم رفتم وقتی یکی از همکارها شرایط کاری خوبی به دست آورده بود خیلی خوشحال شدم از خبر ازدواج خیلی ها واقعا پرواز کردم خواهر دکتر مون که هم سن و سال خودم بود در هلند ازدواج کرد من آنقدر خوشحال شدم که وقتی به دکتر مون تبریک گفتم اشک تو چشماش جمع شد آنقدر فرکانس من واقعی بود همسایه هامون وقتی ماشین گرفتند انگار من خودم گرفتم الان هم با اینکه این همکار من داره می یاد تو این بخش من نسبت به ایشان حسی نداشتم ولی به شدت احساس نا امیدی وجودم گرفت یک جورایی استاد انگار ذهنم من بی خیال همه چیز می کنه راستش من از زندگیم راضیم خیلی خدا را شکر می کنم به خاطر سلامتی که چند سال عالی هستم . آگاهانه هدایت خداوند می گم و می‌دونم اون فرد خیلی اعتماد به نفس داره و شور شوق و شاید در من امید و شوروشوق کمرنگ شده یک جورایی انگار من دیگه بی خیال دارم میشم فقط مسیر صراط مستقیم برم و می دونم همش باور و من روی این مورد خیلی کار کردم و احساس می کنم دیگه خسته شدم و تمام تلاشم کردم ریشه ذهن تغییر بدهم خوب نتایجی هم گرفتمو این بگم وقتی شنیدم یکی از همکاران می خواهند جای این این شخص بیاورند من با خودم گفتم این جا دیگه گنجایش من نداره باید بیشتر روی خودم کار کنم تا هدایت شوم استاد من نمی دونم یک وقت هایی آنقدر به خواسته هام از نظر ذهنی نزدیک می شوم و یهو یک اتفاقی می افته که دوباره می خواهد من دور کنه . من واقعا باور کردم تمام اتفاقات افکار و باورها هست و با تمام وجودم سعی کردم افراد تحسین کنم من خودم واقعا تو این موارد انسان بی نظیری می دونم

    از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد و دوستان عزیزم

    استاد صبح که متوجه شدم این فایل برروی سایت قرار گرفته متعهد شدم که تمام تمرکزم و اولویت ام رو بزارم کار کردن روی این سلسله فایل ها چون چندروزی بود میگفتن با خودم چقدر خوب میشه استاد یک سلسله فایل اماده کنند مثل سلسله فایل الگو های تکرار شونده و من با تمام تمرکزم خودشناسی کنم و تمرین انجام بدم چون تغییر شخصیتی که در من رخ داده خیلی عمل گرا تر شدم و متعهد شدم نسبت به انجام تمرین

    همچنین یکسری همزمانی هارو نشونه دیدم تا با تمام تمرکزم روی این فایل کار کنم مثلا امروز دقیقا دو ساله شدن من توی سایت هست که همزمان شد با این فایل و همچنین اولین برف امسال رو هم دیدم امروز و چقدر برام نشونه ایی بود و به خودم گفتم سینا این فایل ها قراره زندگیت رو عوض کنه و من یاد کرفتمکه فارغ از اینکه اون فایل چی هست ظرفی که ما براش آماده میکنیم نشون میده که چقدر نتیجه بگیریم یا نگیریم و من هم طبق این قانون اومدم انتظارات مثبت خودمو از این فایل ها مرور کردم و گفتم قطعا تغییر شخصیتی بنیادین در من رخ میده و چنان ذهنیت قدرتمندی رو قراره بسازم که نتایج زندگیم رو صد ها برابر میکنه قطعا بعد از این سلسله فایل ها من یک آدم دیگه ایی شدم که صد برابر قدرتمند تر از قبل خودم هست و بارها و بارها انتظار خودم رو از این فایل ها گفتم و یک تعهد خیلی خوبی رو حاضر شدم براش بدم و متمرکز پیش برم نسبت به این سلسله فایل ها

    الان چندین ساعته که بدون وقفه و با تمرکز لیزری به شدت بالا دارم روی این فایل کار میکنم استاد چنان حجم اگاهی ها و احساس خوب در من در همین اول کاری زیاد شده که دیگه زور زدن نمیخواد مغز من خودش منو مجاب میکنه که بیشتر درمورد این موضوع فکر کنم تمرین برای خودم طراحی کنم و تمرینات رو با دقت انجام بدم

    استاد یکی از کارهایی که کردم توی گوگل کیپ خودم یک دسته ایی درست کردم مخصوص فقط همین سلسله فایل ها و توی اون لیست تمرین هارو انحام میدم، ایده هام رو مینویسم، درمورد اگاهی های فایل مینویسم

    تمرکز خیلی بالا و تعهد خیلی بالایی رو گذاشتم روی این فایل به طوری که چندوقت پیشا که دوره کشف قوانین رو شروع کردم هم این تعهد جدی رو نداشته که الان دارم میزارم

    منظورم از تمرکز اینه که چندین ساعته دارم فقط درمورد این فایل فکر میکنم، مینویسم، تمرین انجام میدم، فایل رو میبینم و ادامه میدم بدون اینکه حتی سرم رو بالا کنم که به چیزای دیگه ایی در حین تمرکزم نگاه کنم و بدون اینکه حتی چیزی بخورم و میبینم این جنس از تمرکز داره چه معجزاتی رو در من رقم میزنه و به خودم تبریک میگم بخاطر این جنس از تمرکز

    همین اول کاری استاد جنان تغییری در من در نگرش نسبت به موفقیت افراد رخ داد که حیرت انگیزه انگار عاشق دیدن موفقیت افراد شدم و میخوام فقط و فقط الگو برداری کنم و برای خودم وظیفه نوشتم که برم تا جایی که میتونم نسبت به حوزه کاری خودم برم الگو پیدا کنم و از جنبه ایی بهش توجه کنم که به من احساس خوبی بده احساس امید بده و توی این چند ساعت تمرکزی که گذاشتم برای این فایل قشنگ چند درجه من رو حرفه ایی تر کرد توی دیدن افراد و الهام گرفتن از موفقیت اونها

    بیشتر این موضوع رو درک کردم که موفقیت افراد به خودی خود تاثیری در زندگی من نداره و این من هستم که با کانون توجه غالب خودم مشخص میکنم که چه نتیجه ایی موفقیت اون فرد برام داشته باشه و حالا که قانون رو میدونم به چه شکل کار میکنه یاد بگیرم که به نفع خودم از موفقیت افراد استفاده کنم و موفقیت اون هارو برای خودم فرصتی ببینم تا مسیر خودم رو هموار تر کنم

    استاد نمیدونید چه پاشنه آشیلی من توی این موضوع داشتم و الان که نگاه میکنم میبینم این جنس تمرکز پیوسته توی مدت زمان کم چقدر احساس من رو بهتر کرده و چقدر خوب شد که رفتم توی دل این موضوع و دارم روش کار میکنم

    تمام ترمز های ذهنی که به ذهنم رسید رو برای خودم یادداشت کردم و هنوزم اون لیست داره ادامه پیدا میکنه

    وقتی داشتم این فایل رو گوش میدادم استاد شما شاید یک جمله میگفتید اما من حداقل یک ربع درموردش مینوشتم

    وای استاد در حین نوشتن و کار کردن روی این دوره یک چیزایی از ته ذهنم در میومد که باور نمیکردم و حیرت زده میشدم که عه اینم توی ذهن من هست یا یادم میومد از اتفاقات وشرایطی توی سال ها قبل که درمورد این موضوع بود و من از موفقیت افراد حالم بد میشد

    ده ها و ده ها مثال برای خودم زدم استاد الان تمام فضای فکری من فقط مربوط به همین فایل و آگاهی های همین فایل هست و میدونم چقدر درک همین موضوع میتونه کلی منو موفق تر کنه

    من درمورد موفقیت متوجه شدم به دوستان هم سن و سال خودم و مخصوصا اونایی که توی چیزایی که منم میخوام به موفقیت میرسیدن حسم بسیار بد میشد اما به افراد غریبه یا افرادی که یک کارهای متفاوتی انجام میدن که توی ذهن من ربطی به من نداره احساس بدی ندارم.

    ته ذهن من موفق شدن افراد دور و ورم باعث میشه که من دیده نشم و به شدت از این موضوع ناراحت میشدم و احساس من رو به شدت برانگیخته میکرد همچنین احساس ناتوانی به من دست داشت

    درحین اینکه داشت این چیزا از ذهنم میومد بیرون متوجه این موضوع شدم که من به این دلیل میترسم و حالم بد میشه که احساس ناتوانی بهم دست بده که ته ذهنم واقعا خودم رو ناتوان میدیدم حتی این مثال رو به خودم زدم که: مثلا فکر کن به یک دکتر بگن بی سواد ایا اون ناراحت میشه؟ ایا احساسش برانگیخته میشه؟ نه اون اصلا براش مهم نیست چون میدونه و. به توانایی خودش ایمان داره

    حالا فکر کن به یک کسی که واقعا هیچ تحصیلاتی نداره و به خودش باور نداره بگن بی سواد اون چقدر احساسش برانگیخته میشه چقدر حالش بد میشه خب این موضوع توی این مورد هم صدق میکنه

    اگر من ته ذهنم باور داشته باشم که از پس هرکاری بر میام یا اگر باور داشته باشم اگر کسی به موفقیت رسیده پس منم میتونم دیگه گفتگو های ذهنی و شرایط احساس ناتوانی بهم نمیده و گفتگو های ذهنی احساس من رو برانگیخته نمیکنه

    استاد اینقدر توی همین چندساعت یکسری مسائل از ذهنم دراوردم که واقعا حیرت زده شدم و با این تعهد و. تمرکز دارم یکی یکی روشون کار میکنم احتمالا توی این سلسله از فایل ها علاوه بر اینکه خیلی زیاد برای خودم مینویسم خیلی زیاد هم کامنت بزارم و تمام تمرکزم رو اختصاص میدم به این موضوع

    استاد وقتی داشتم تمرین این جلسه رو انجام میدادم وقتی که داشتم اون حالت سوم که چه درس هایی موفقیت افراد برای من داره و چطوری میتونه الهام بخش من باشه رو جواب میدادم، اینقدر احساسم خوب شد از موفقیت اون افراد که فقط دوست داشتم اینجا کنارم باشن و با ذوق و شوق ازشون سوال بکنم تا بیشتر و بیشتر درس یاد بگیرم ازشون

    حتی یکی از دوستام که یادمه وقتی که موفقیتش رو میشنیدم حالم بد میشد و وقتی میدیدم توی یک قسمتی شکست خورده خوشحال میشدم (با اینکه خیلی دوسش دارم) اما وقتی که داشتم به اون سوالات جواب میدادم اینقدر خوشحال شدم از موفقیتش که حد نداشت و فقط تحسینش میکردم و چه درس هایی استاد دراوردم از موفقیت افراد نزدیکم

    کلی الگو پیدا کردم که چه چیزهایی توی مسیر اصل هست چه چیزهای فرع

    دیدم اکثر این افرادی که موفقیت دارن اولویت زندگیشون اون کاری که دارن میکنن بوده و تمام حاشیه هارو حذف کردن

    دیدم همه اونها براشون اهمیت این که واقعا به هدفشون برسن خیلی زیاد بوده و این اهمیت رو به خودشون یاداوری میکردند و بازم کلی درس دیگه

    کلی باور مناسب رو در من تقویت کرده

    استاد احساس میکنم عاشق این شدم که برم الگو برداری کنم از افراد موفق چه افرادی که نزدیک بهم هستند چه افرادی که میتونم ببینم که الان با توجه به اینترنت و این چیزا دیگه هر الگو ایی و هر موفقیتی توی هر سنی که بخوام میتونم پیدا کنم. و چقدر یاد گرفتم که باید توی دیدن موفقیت افراد از چه زاویه ایی به اون نگاه کنیم.

    حسادت نورزیدن احساس میکنم تا حد زیادی داره بهبود پیدا میکنه در من و چقدر خوشحالم

    استاد من همیشه خودم رو مقایسه با دیگران میکردم و این باعث میشد که اون مسیر خودم رو رها کنم وقتی میدیدم افراد هستند که از من دارن ضعیف تر عمل میکنن بخاطر احساس برتری که بهم دست میداد دیگه حرکتی نمیکردم و وقتی میدیدم که افرادی هستند که قوی تر از من و قدرتمند تر از من از نظر ذهنم هستند ناامید میشدم و کلا از مسیر خارج میشدم

    ولی الان حیلی این موضوع برام شفاف شد که مسیر خودم رو بچسبم و موفقیت افراد برای من الهام بخش بشه تا مسیر خودم رو هموار کنم و روز به روز خودمو بهبود بدم و برای خودم ارزش قائل باشم وقتی احساس لیاقت داشته باشم جوری به موفقیت ها نگاه میکنم که این باور رو در من زنده کنه که منم میتونم

    استاد من قبلا فرار میکردم از دیدن موفقیت افراد و اشغال هارو میریختم زیر مبل اما الان مشتاقانه میخوام ببینم افراد چه. نو آوری ها و چه ایده هایی رو اجرا کردن، چه الگو ایی برای موفق شدنشون داشتن، تمرکز لیزری شون چطوری بوده و استاد این احساس منو عالی کرده

    واقعا ازتون تشکر میکنم ارزش این فایل ها خدا میدونه چقدره! همین یک فایل رو اگر تمرکزی روش بیشتر و بیشتر کار کنم خیلی تحول عظیمی در من رخ میده

    اگر یاد بگیرم تمام موفقیت افراد رو ببینم و منم شخصیتی مثل اونها رو بسازم تحسینشون کنم به این دلیل که دارم همواره به موفقیت توجه میکنم (چیزی که میخوام) جهان هم از همون جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیم میکنه

    استاد چندین و چند صفحه و هزاران خط درمورد این موضوع نوشتم، فکر کردم، راهکار عملی برای خودم طراحی کردم.

    این موضوع رو الان بیشتر درک میکنم که ماییم که خلق میکنیم اتفاقات رو و ماییم که تعیین میکنیم چی رخ بده چی رخ نده وقتی بگم که اتفاقا این موفقیت داره نشون میده که منم میتونم خب دارم همینو خلق میکنم اما اگر بگم این موفقیت فرصت رو از من گرفته بازم همین اتفاق میفته و جهان برای من فرصت کمتر رو به ارمغان میاره

    حتی این الگو رو من توی هرچیزی یاد گرفتم استفاده کنم مثلا یکی از کارهایی که کردم برای اینکه این فایل هارو جدی بگیرم اومدم به خودم گفتم که سینا این فایل ها میتونه زندگیت رو عوض کنه تو داری دست میزاری روی پاشنه آشیل خودت پس قطعا اتفاق مثبتی برات میفته،،،

    احساس میکنم این گفتگو های ذهنی ظرف منو اماده تر کرد تا بیشتر نتیجه بگیرم

    قبلا شاید ته ذهنم میگفتم این فایل رایگانه و اونقدر ارزش نداره و برای همینم جوری ازشون استفاده نمیکردم تا بهم نتیجه بده

    استاد چقدر خوشحالم که دارم اینقدر متعهدانه پیش میرم، خودم و تشویق میکنم و. تحسین میکنم تا بیشتر توی این مسیر بمونم

    به این سلسله فایل ها به چشم یک دوره عملی کامل نگاه میکنم که میخواد از من شخصیتی بسازه، از من ذهنیت قدرتمندی بسازه که زندگیش رو اونجوری که میخواد خلق کنه

    و میخوام با تمرکز لیزری پیوسته و انجام تمرینات به شکلی که نتیجه برای من به وجود بیاره متعهد این فایل هارو ادامه بدم

    هرچقدر بیشتر و بیشتر این تمرکز رو ادامه میدم میبینم که چه ایده هایی برام من میاد تا بیشتر و بیشتر اصل رو در زندگیم اجرای کنم و خوشحالم و این احساس خوب نشونه اینه که اتفاقات عالی رو رقم برام میزنه.

    چه خودشناسی فوق العاده ایی قراره داشته باشیم همه باهم مشتاقانه تمرکز میزارم بازم اگر موضوعی رو متوجه شدم بازخوردی رو گرفتم بدون مقاومت دوست دارم کامنت بزارم و کامنت های دوستان رو بخونم و لذت ببرم از نتایجشون

    خوبیش اینه که الان که نتایج و موفقیت بچه هارو میخوام بخونم دیگه یادگرفتم تحسین کنم و برام الهام بخش باشه پس عاشقانه اونهارو میخونم و مسیر خودم رو هموار تر میکنم و بارها اونهارپ تحسین میکنم

    استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر این جنس از اگاهی هایی که با ما به اشتراک میزارین خدا میدونه تا اخر این سلسله فایل ها چه تغییراتی در ما رخ بده استاد من کاملا متعهدانه این مسیر رو با شما پیش میام،،

    چقدر ظرفم قراره بزرگ بشه

    خدا میدونه چقدر اگاهی های بیشتری هست که بازم قراره بهم گفته بشه و دریافت کنم تازه هنوز اول مسیر اینطوری بوده اگر ادامه بدم واقعا نتایج بینظیره

    استاد قبلا من تمرین هارو ازشون فرار میکردم و اصلا حوصله سوال های خودشناسی رو نداشتم اما بعد متوجه شدم که بعد از یک ربع بیست دقیقه تمرکز گذاشتن روی تمرین، وقتی که میفتیم توی مومنتوم اصلا این ذهن خودش کنجکاو میشه بیشتر تمرین انجام بده و دقیقت برای من همینطوریه به نوعی که الان دوست دارم بارها و بارها دوباره به سوالات جواب بدم و فکر کنم و تعمل کنم.

    حتی دلم نمیاد از اتاقم برم بیرون که این روند پیوسته و این حجم از افکار رو قطع کنم و اینقدر خوشحالم که این جنس از تمرکز رو دارم که حد نداره

    این کامنت رو هم دارم با تمرکز بدون وقفه مینویسم و حتی یک وقفه کوچولو هم در اون ایجاد نکردم چون میدونم وقتی وقفه ایجاد میشه خیلی باید سعی کنیم برگردیم به اون فضای تمرکزی که در اون قرار داشتیم

    خدایاا شکرتتت

    سعی میکنم همیشه یادم بمونه و مرور کنم انتظارات مثبتی که از این فایل ها دارم و با اون انتظارات مثبت انرژی بگیرم برای تعهد و تمرکز بیشتر استاد من که واقعا همون جنس از تعهد رو دارم که شما درمورد اش صحبت کردید حتی قبل از اینکه شما بگین من همین تصمیم رو داشتم و قبلش جوری زندگیم رو برنامه ریزی کردم که اولویت بالای من این فایل ها باشه

    وای چه تعامل فوق العاده ایی قراره داشته باشیم.

    احساس میکنم یکسری ترمز های ذهنیم کمرنگ تر شده و سبک تر شدم و خوشحالم از این بابت

    خوشبختانه ذهن خلاق من خودش کلی تمرین برای خودش طراحی میکنه و این موضوع کمکم میکنه این اموزه هارو در عمل در زندگی خودم استفاده کنم.

    خداروشکر دیگه توی الگو برداری فقط برروی امکان پذیری و درس های مسیر تمرکز میکنم و این باور برای من شرایطی رو ایجاد میکنه که واقعا اون اتفاقات رخ بده چون منم که خلق میکنم

    خدا میدونه چقدر بیشتر و بیشتر بعد از انجام تمرینات خلق کنندگی خودم رو باور کنم و ازش بیشتر استفاده کنم

    دیگه فقط منتظرم یک موفقیتی رخ بده و تاجایی که میتونم برای خودم الهام بخشش کنم فقط دوست دارم نتیجه هارو بخونم و اون هارو فرصتی ببینم تا احساس توانمندی خودم و باور های خودم رو تقویت کنم

    استاد ازتون بینهایت ممنونم

    من برم بازم روی این موضوع با عشق کار کنم

    اگر موردی بود باز کامنت میزارم

    فقط میخواستم بگم استاد جان من که تعهد دادم و خیلی متمرکز دارم پیش میرم.

    خداوند یار و نگهدار هممون در این مسیر زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1214 روز

      سلام ودرود دوست خوبم

      وااای که چقدر دلم برای کامنت هات تنگ شده بود

      دیروز که این فایل رو دیدم وتمرین انجام میدادم با خودم میگفتم کاش سینا هم کامنت بگذاره ودوباره باهم کار کنیم روی این فایل ها. پسر تو فوق العاده هستی. ازت هرروز درس تازه تازه میگیرم. من از وقتی باتو دوست شدم کلی پیشرفت کردم میدونی چرا. چون اصلا از موفقیت هات حسودی نکردم. تحسینت میکردم دلم میخواست ازت الگو بگیرم. یاد بگیرم چطوری تمرین میکنی تامنم برای خودم تمرین درست کنم. از اینکه باهات صحبت می‌کردم تعهدی درمن به وجود اومد که فقط حرف مفت نزنم عملگرا باشم. نگفتم اون جوان هست وقت بیکار داره میتونه تمرین کنه. من نمیتونم. منم با موقعیت خودم شروع کردم به تمرین انجام دادن. وهرروز عملگراتر شدم. این یک نمونه از تمرین استاد است. اگه روز اول تحسینت نمیکردم وکامنت نمی‌گذاشتم هرگز اینقدر ظرف وجودم بزرگتر نمیشد.

      میدونی یاد گرفتم از هرکسی درس یاد بگیرم. قضاوت نکنم. تحسین کنم ببینم این آدم چی داره تا من یاد بگیرم

      دوست خوبم بخاطر وجودت شکرگزار خداهستم

      بازم میام مینویسم از تمرینات این فایل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1259 روز

        مرجان عزیزممم سلاام

        دوست عزیز من

        من کامنت هات رو همیشه میخونم توی کشف قوانین دختر تو بینظیریییی عاشقتمممم

        ببین یعنی اگر من از همون اول خیلی زیاد تحسینت میکردم الان که روی این فایل دارم کار میکنم صد برابررر شده اینقدر تو فوق العاده ایی چقدر شخصیت واقعا جالبی داری که اینقدر تحسین منو برانگیخته کرده

        مرجان جانم کامنت هام بهت همش دیشب فکر کنم منتشر شد. و زیادم بودن اتفاقا و الان دارم اینجا برات مینویسم

        چون روی این سلسله فایل ها وقتی کامنت میزاریم زودتر منتشر میشه

        وای این سلسله فایل ها هنوز قسمت اولشیم چهه تحولی مرجان در من به وجود اورده روز به روز درکم رو داره از قوانین بیشتر میکنه روز به روز درکم از اینکه ماییم که به اتفاقات شکل میدیم بیشتر میشه

        واییی مرجااان وقتی که شروع کردم به تحسین کردن و رفتم چندتا از بچه های سایت رو پیدا کردم و تحسینشون کردم. اصلا من یک ادم دیگه ایی شدم قشنگ احساس میکنم داره میره این تحسین کردن توی شخصیتم بعد دیدم چه تاثیر بینظیری داره میزاره روی احساس لیاقتم و نکته جالبش میدونی چی بود هرچقدر یاد میگیرفتم دیگران رو خیلی زیاد تحسین کنم باز خودم خودمو بیشتر میتونستم تحسین کنم

        چقدرر خوبه این جلسه میدونی یک چیزای ریزی بعضی وقتا پیدا میکنم در خودم و میبینم چقدر خوشحال میشم روش کار کنم.

        مرجان جان یادته درمورد قضاوت کردن خودم با دیگران توی یکی از کامنت های کشف قوانین بهت گفتم؟

        با این سلسله فایل اینقدر تمرکزی رفتم تو دلش و چقدر شخصیتم خوب شده چقدر خوشحال شدم

        دیدم چه درس هایی میتونستم از ادم های اطرافم افراد موفق بگیرم

        چقدر شخصیت خودم قدرتمند شده

        به قول استاد ذهنیت قدرتمند کننده رو دارم در خودم میسازم

        مرجان جون اینقدرر کیف میکنم وقتی که اینقدر قشنگ با خودت صحبت میکنی خودتو تحسین میکنی که واقعا دمت گرم دختر

        حتی من وقتی که سعی کردم عادت کنم به تحسین کردن (که واقعا چقدر لذت بخش بود) دیدم دیگه به تحسین دیگران نسبت به خودم اصلا مقاومتی ندارم

        درحین اینکه داشتم بچه های سایت رو تحسین میکردم یکی یک درس خیلی جالبی نوشته بود درمورد احساس لیاقت اونم این بود که:من قبلا ارزشمندی خودم رو به میزان کاری که کردم ربط میدادم اما الان میفهمم که همینکه من امروز در جهان حضور پیدا کزدم ارزشمنده چقدر این به من کمک کرد منم قبلا فکر میکردم اگر. یک روزی زیاد کاری انجام داده باشم ارزشمند ترم و باعث میشد روزای دیگه هنگام تمرین شب اونقدر احساس رضایت نکنم اما الان هرشب با حسی سرشار از احساس رضایت میخوابم

        خیلییی حالم خوبه مرجان

        چه نکته قشنگی رو گفتی درمورد اینکه تو عمل گرایی منو تحسین کردی پس در تو هم به وجود اومد

        دقیقا این همون چیزی هست که من بهش رسیدم و خب وقتی داستان اینه چرا بمبارون نکنم خودم رو با تحسین کردن افراد اخه بحث اینه تحسین من یا حسادت من که فرقی به حال اون نمیکنه فقط داره خودم رو میسازه ما حتی از یکی منتفر هم باشیم نه با حسادت میتونیم اونو تخریب کنیم و نه با تحسین میتونیم اونو قدرتمند تر کنیم ما فقط داریم تاثیرش رو روی خودمون میبینیم

        مرجان توی همین دو سه روز احساس میکنم عاشق آدم ها شدم

        مرجان عزیزم بازم برات مینویسم

        تو هم زیادددد برام بنویس من اگر هم توی زمانِ تمرکزی باشم وقتی توی تایم استراحت کامنت هات رو میخونم انرژی میگیرم تمرکزم رو حفظ کنم پس برام تا میتونی بنویس عزیزم

        بازم برات مینویسم

        توی همین سلسله فایل ها وقتی بنویسی برام زودتر منتشر میشه منم باعشق میخونم

        چقدر میتونیم باهم بیشتر کار کنیم و صحبت کنیم مخصوصا درمورد احساس لیاقت و فراوانی

        چقدررر بچه ها خوب دارن روی این سلسله فایل کار میکنن عاشق همشونم

        اینقدر چیزایی که میتونم ازت تحسین کنم زیاده که واقعا باید ساعت ها بنویسم مرجان جان فقط اینو بگم که:

        تو بییینظیرییییی مرجان عزیزم:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          مرجان گفته:
          مدت عضویت: 1214 روز

          سلام دوست خوبم

          چقدر از خوندن کامنت هات خوشحال وشکرگزارمیشم

          امروز تایم بعدازظهرم 3تا 4 توی کشف قوانین برات کامنت گذاشتم .دوباره نقطه آبی دیدم. اومدم اینجا کامنتت راخوندم وحیفم اومد اینجا جواب ندم. پس یه نیم ساعت تایم میگدارم برات مینویسم.

          هربار کامنت نوشتن وخوندن

          کامنت ها باعث شده بزرگتر بشم. میدونی. منم این یک ساعت تمرکزی کامنت نوشتم. تحسینت کردم.

          سینای عزیزم. افرین برتو پسر

          تو لایق بهترین ها هستی وقتی داری اینجوری روی خودت کار میکنی.

          ممنون بخاطر 3تا کامنتی کع برام فرستادی. دوتا رو خوندم. سومی رو وقت نکردم چون باید زمانی بخونم که بتونم درک کنم تمرین برا خودم درست کنم.

          ازت یاد گرفتم. من باید باخوندن یه کامنت. نتیجه ببینم. مثل روزنامه نخونم ورد بشم

          میدونی برای خودم. زمانم ارزش قایلم. سعی میکنم بهترین بهره وری رو ببرم.

          سینای عزیزم. تحسینت میکنم. میدونی باهمه وجودم بهت میگم افرین. افرین ازاین همه تعهد. تمرکز.

          خیلی تحسینت کردم ک سحر خیز شدی. افرین. که اینقدر روی خودت کار میکنی

          میدونی ما هرروز شاید بارها وبارها داریم قضاوت میکنیم. مقایسه میکنیم خودمون را. وحالا که می‌آییم اگاهانه بجای مقایسه تحسین میکنیم باور میکنم اگه برای یکی شده منم میتونم. ببین چه پیشرفتی میکنیم

          مثلا من بارها. به خودم میگم. افرین به سینا اینقدر تمرکز داره. این حد روی قوانین مسلط شده وداره کار میکنه. اگه اون تونسته منم میتونم. این برام میشه انگیزه. هدف. منم میام بیشتر روی خودم کار میکنم.

          هم به خودم افتخار میکنم که عمل کردم هم به تو که داری عمل میکنی.

          سینا جااان من وتو با هیچ انسان دیگه ای فرقی نداریم. سیستم عصبی ما یکی هست. خدای ماهم یکی هست. اگه اون تونسته. ماهم میتونیم. فقط باید روی خودمون کار کنین وبخدا اعتماد کنیم.

          من وقتی تو خیابون ماشین های مدل بالا میبینم به خودم میگم مرجان خدابرات منو باز کرده. ببینی. از هرکدوم پسندت شد تایید کنی تحسین کنی تا بیاد تو زندگیت

          من خودم خالق شرایطم هستم. یه روزی تاخوداگاه حسادت کردم. تو ذهنم قصاوت کردم. ثروتمندان را آدم های بدی دیدم. ولی الا ن میام اگاهانه تحسین میکنم.

          میدونی مهمترین اصل. توحیده من اگه بیام باورهای توحیدی بسازم که خدا عادل هست. خدامیتونه به من هم ثروت نعمت وسلامتی وروابط عاشقانه بده دیگه آرامم. حسادتی نیست

          مگه چی میخوام که خدانتونه بهم بده. هرچی میخوام تو ی قرآنش برام مثل زده

          عشق میخوام. یوسف وزلیخا

          سلامتی. ایوب

          ایمان .ابراهیم

          ثروت سلیمان یوسف

          فرزند صالح .زکریا.

          دوست خوب .موسی وهارون

          خدامیگه ببین همه ی اینا رو من به بنده اام دادم وبعدشم گفتم برام اسونه. نه یکبار انجام بدم ودیگه نتونم. من خدام. بی نهایت بار دیگه با بی نهایت روش میتونم انجام بدم.

          خدایا ایمانت رو درقلبم بیشتر کن. خدایا خودت هدایتم کن

          ممنون که برام نوشتی.

          منتظر کامنت های جدیدت هستم باعشق میخونم وتو زندگی عمل میکنم

          دوستت دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سینا سبزواری گفته:
            مدت عضویت: 1259 روز

            به نام خدای مهربان

            سلام عزیزم

            دوست خوبم مرسی که برام نوشتی و خیلی زود کامنت ات به دستم رسید و چقدر خوشحالم

            خیلی جالبه من توی یک کامنتم توی کشف قوانین به تو از خدا خواستم که شرایطی رو به وجود بیاره تا بیشتر روی لیاقت و فراوانی با تو کار کنم و بیشتز باهم صحبت کنیم و بهت هم گفتم ما میتونیم مرجان همینطوری که عمل گرایی و بهبود گرایی مون رو اینقدر زیاد کردیم همینطوری احساس لیاقت و باور فراوانی رو در خودمون هم ایجاد کنیم و بترکونیم دیگه

            ما انسان ها برابریم

            مرجان جان چقدر این باور حرف توش داره و چقدر میخوام مثال های زیادی رو برای خودم توی ذهنم مرور کنم که این رو تایید میکنه و خیلی واقعا باور فوق العاده بینظیری هست

            میدونی ترکیب این باور با تحسین کردن ادم ها بینظیره من اینو توی این چند روزه متوجهش شدم که وقتی من خیلی زیاد تحسین میکنم یکی رو و توی ذهنم باور دارم که برابر هستیم این مثل این میمونه با هربار تحسین کردن اون دارم خودم و انسان بودنم و توانایی های که دارم رو هم تحسین میکنم و چقدر این باور کمکم کرد تا توی این موضوع تحسین کردن بهتر عمل کنم مرجان واقعا خیلیی تغییر کردم

            خیلی دوست داشتم یک همچین فضایی به وجود بیاد تا من اینطوری روی خودم کار کنم و انرژی بچه ها و فایل هارو دریافت کنم و همینطوری با یکسری سلسله فایل برم جلو و الان خیلی این موضوع برام جذاب هست

            مرجان این احساس لیاقتی که داره از تحسین انسان ها در من تقویت میشه بینظیره.

            من یک کامنتی یادمه چندین ماه پیش از یک دوستی خوندم خیلی برام جالب بود ایشون میگفت همه ما برابریم همینطوری که چینی ها(یا..) تونستن توی ریاضی اینقدر خوب باشن منم میتونم، همه ما انسان ها برابریم فقط در نوع نگرش و توجه و باور متفاوت هستیم که منجر به نتیجه شده خب پس اگر اون توی ریاضی خوبه منم میتونم بعد اومده بود توی ریاضی به ذهنش ورودی داده بود و علاقه ایجاد کرده بود و اتفاقا میگفت ریاضیم. قبلا اصلا خوب نبوده اما رتبه یک نمیدونم کجا شده بود در همون رشته ریاضی

            میخوام بگم حتی اینجور جاها هم کمکمون میکنه این باور،،

            حتی توی مهارت هامون

            فکر کن یکی یک مهارت خیلی خاصی داره تو میای طبق این فرمول استفاده میکنی یعنی

            1.باور داری که انسان ها همه برابر هستند

            2.تحسین میکنی خیلی زیاد اون فرد و “و ازش درس میگیری، باور هات رو تقویت میکنی از مسیرش بهره میگیری کانون توجه اونو کپی میکنی (مثل ورودی های ریاضی که توی مثال بالا گفتم)”

            و بوم! تو خلقش میکنی

            ما انرژی رو داریم شکل میدیم ما با تحسین کردن اونم به میزانی که شدت اش بیشتر باشه داریم مسیر خودمون رو شکل میدیم که هموار باشه یا سنگلاخی

            و واقعا هم همینه ها! وقتی من میتونم ذهنیتم رو تغیی بدم و باور تورو بسازم تو میتونی ذهنیتت رو تغییر بدی و باور منو بسازی پس یعنی ما یکی هستیم ما برابریم این مفهوم سیستم عصبی یکسان هست

            وقتی من میتونم باور اینو بسازم که من توی ریاضی عالی هستم با دیدن پیشرفت هام، با دادن ورودی، و… خب این ریاضی عالی در من ساخته میشه

            این کامنت دقیقا همزمان شد با یک داستان که من داشتم درموردش میخوندم همین الان

            -خواهران پولگار-

            پدر خانواده این باور رو داشته که استعداد اصلا وجود نداره نخبه ها به دنیا نمیان بلکه به وجود میان بعد فکر کن اینقدر اینو قبول داشته که میخواسته تستش کنه میره یک ازدواجی رو میکنه که خانم هم پایه باشه برای اینکار که اقا ما میخوایم نخبه بسازیم از بچه هامون خانم هم میگه اوکی…

            خب پدر خانواده میگه شطرنج موضوع خوبیه که انتخاب کنیم تا بچه هامون رو نخبه کنیم

            میاد چیکار میکنه؟

            تمام دیوار های اتاق هارو عکس شطرنج باز های قهار میکنه، خونه پر از کتاب های شطرنج میشه عملا کل ورودی های بچه ها رو شطرنج میکنه

            سه تا دختر بدنیا میاره

            و عملا این دختر ها زندگیشون وقف اون کار شده بود یعنی شطرنج

            و رکورد های کل دنیا رو جا به جا کردن اینقدر فوق العاده بودن و این داستان هم فانتزی نیست کاملا واقعیه میتونی سرچ کنی

            میدونی میخوام بگم سیستم عصبی ما اینطوریه ما همه یکی هستیم فقط ورودی هامون، باور هامون، کانون توجهمون فرق میکنه و خبر خوب! میتونم تغییرشون بدم همون چیزی که استاد توی چنددقیقه اول این فایل گفتند و تماو تلاششون اینه که باور کنیم

            حالا من مثال شطرنج رو زدم اما مثلا من میخوام از لحاظ روابط رشد کنم خب،، اگر تمام ذهنم رو بمبارون کنم از باور های مناسب، تمام ذهنم زو بزارم روی توجه مناسب به افراد منم همون رابطه و… منم همون رابطه ایی که افراد موفق و تحسین برانگیزم تجربه کردن رو تجربه میکنم

            یکی از راههایی که میتونیم تبدیل به اون چیزی که میخوایم بشیم همین تحسین کردنه

            بازم میگم این تحسین یا حسادت من که فرقی نمیکنه برای طرف فقط مسیر خودمو هموار میکنه سرعت منو بیشتر میکنه پس دیگه مقاومتی ندارم

            مرجان تو خیلی خانم خوش فکری هستی افرین بهت

            من مرجان یک طوری این قضاوت نکردن خودم با دیگران رو دارم حل میکنم که واقعا لذت میبرم حیلی کم رنگ شده به قول استاد باورم نمیشه من اون ادم بودم امیدوارم یادم نشه چه آدمی بودم تا همیشه با یادآوری پیشرفت هام فرکانس پیشرفت رو بفرستم

            دوست خوبم کامنت برام توی همین صفحات سلسله فایل ها بفرست اینطوری میتونیم بیشتر باهم درمورد احساس لیاقت و همین فایل ها صحبت کنیم چون کامنت هاش زود منتشر میشه و چقدر قراره اتفاقات عالی بیفته

            مرجان جان توی فضای فکری عمیقی بودم ولی دوست داشتم پاسخ بدم به کامنتت و اینارو بگم

            مرسی که اینقدر قشنگ مینویسی و مرسی که اینقدر فوق العاده ایی

            دوستت دارم خیلیی زیاد واقعا بعضی وقتا به خودم میام میگم من یک همچین دوستایی دارم خیلی حسم خوب میشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    به نام خدا

    سلام با استاد گرانقدر عباس منش

    نمی‌دونم استاد چطور باید قدردانی خودمو از این فایل ابراز کنم تا بتونه احساس واقعی منو بیان کنه.

    احساس می‌کنم این بزرگترین نقطه ضعف منه چون اولین حسی که موقع شنیدن یا دیدن موفقیت دوستان نزدیکان و فامیلم بهم دست میده حسادت است.

    البته که با آموزش‌های شما فهمیدم این نقطه ضعف منه این احساس منفی این فرکانس منفیه و منو پایین می‌کشه ولی به صورت اتومات و ناخودآگاه این اولین حسیه که بهم دست میده حتی چند روز پیش وقتی دیدم یکی از هم مدرسه ای های پسرم که اتفاقاً بعد از ما از ایران مهاجرت کردن و اومدن دومین بک پک نو و لانچ باکس نوشو خریده وقتی دیدم نتونستم به اون بچه تبریک بگم اتفاقاً خیلی هم زیبا بود ولی احساس من فقط حسادت و کمبود بود اینکه تو نتونستی برای بچه‌ات همچین کیف زیبایی بخری چون خودمو با خانواده‌اش مقایسه کردم اون‌ها هم تازه مهاجرت کردن حتی بعد از ما ولی وضعیت مالیشون خیلی بهتر از ماست پس پیش خودم گفتم چرا اونا دارن چرا اونا تونستن و من نتونستم و من ندارم

    احساس کمبود احساس ناتوانی احساس بی‌عرضگی احساس نرسیدن به خواسته‌ها‌.

    بعد اومدم برای اینکه خودم رو آروم کنم خوب در عوض اون‌ها این مشکلاتو توی خونه دارند و خواستم اون‌ها رو ضعیف توی ذهنم بکنم و پایین بیارمشون با پایین آوردنشون خودم رو بالا ببرم ، این مسئله برای خودم ناخوشایند بود که به همسرم گفتم اگه موفقیت برای هر فرد دیگه‌ای غیر از آدم‌هایی باشه که می شناسمشون خیلی راحت‌تر با احساس بهتر و حتی ذوق و شوق می‌تونم پیشرفتشون رو ببینم.

    از آموزش‌های شما می‌دونم که موندن توی حس منفی فقط خودمو پایین می‌کشه پس خدا را شکر مدت زمانی که تو این حس منفی می‌مونم خیلی کمه و دوباره کنترل ذهن رو دستم می‌گیرم به چیزهای دیگه فکر می‌کنم حتی سعی می‌کنم به زیبایی‌های اون مورد نگاه کنم حتی به این مورد فکر کردم که اگه اون‌ها به این موفقیت رسیدن باعث نمی‌شه که جلوی راه من رو گرفته باشند و سد راه من باشند برای رسیدن به موفقیت اون‌ها دارن راه خودشونو میرن و خدا همراه منو باز می‌کنه برام به شرطی که من ازش بخوام و باورامو درست بکنم به اندازه که تلاش بکنم نتیجه می‌گیرم و الان مصمم که این باور را که خیلی خودمو اذیت می‌کنه درستش بکنم پس با جان و دل به حرف‌های شما گوش میدم تمریناتو انجام میدم تا ریشه این مشکل برطرف بشه آشغال‌ها برای همیشه بیرون برود.

    استاد میدونم شما خیلی ریشه ای و اصولی باورهای مخرب را شناسایی می‌کنید و کمک می کنید ان ها را برطرف کنیم ، احساسم می گوید یکی از کمک های این تمرین به ما وقتی است که تو یک موقعیت مشابه قرار می‌گیریم ذهن آمادگی دارد که زودتر به حال خوب برسد و کم کم باور درست را جایگزین آن حالت قبلی کند و بعد مدتی یاد می گیرد که تو موقعیت مشابه باور جدید را لود کند

    و اما تمرین ، لیست موفقیت

    گرفتن مدرک کارشناسی ارشد توسط خیلی از دوستان و نزدیکانم، خداروشکر خوشحال شدم.

    مشغول به کار شدن و درآمد پیدا کردن دوست صمیمی ام ، بی تفاوت .

    رسمی شدنش در اداره دولتی ، بی تفاوت

    اعزام شدنش به خارج با حقوق دلاری ، حس حسرت

    سفر های مختلف و پیشرفت کاری و مالی ، حس بی عرضگی چرا اون میتواند من نمی توانم .

    توانایی صحبت کردن به زبانهای انگلیسی و کره ای ، حس حسرت ، کمبود عقب افتادگی ، ناف کردن عمر …

    سابقه کاری و اعتماد به نفسش، همان حس ها

    از چه زاویه ای ببینم

    دوستم بعد از دو شکست عاطفی برای استقلال رفت سر کار با اینکه پیشنهاد شغل بانکی داشت رفت دنبال علاقه اش بازرگانی و زبان و کارمند شد .خودش را نباخت، منتظر منجی نماند ، اعتماد به نفسش را برگرداند همزمان کار کرد درس هم خواند و مدرک فوق لیسانسش را هم گرفت ، حس اینکه توانسته از پس این مشکلات بر بیاد و به یک موقعیت مناسب برسد باعث شد به هر خواستگاری جواب بله ندهد و معیارهای خودش را دنبال کند و در اخر هم با فرد مناسبی از هر لحاظ ازدواج کرد باهم به خارج اعزام شدن و در کنار کارش به یادگیری زبان دوم هم رو آورد و کار ی را هم استارت زده.

    طعنه هایی که این مدت شنید متوقفش نکرد، دنبال علاقه اش رفت . استقلال مالی و کار و درس پر کنار هم هندل کردن بهش اعتماد به نفس داد، دیگر به حرف و نظر بزرگتر ها اهمیت نداد ، خواسته هاش. را از زندگی کوچک نکرد . ما با هم همسن هستیم اگر اون تونسته از پس هم این کار ها بر بیاد من هم می توانم اگر فکر نکنم دیر شده دوستانم تکاملشون را تو هر مسیری طی کردن مرحله به مرحله پیش رفتن ، عقب نکشیدند ، گیو اپ نکردن پس منم باید قدم قدم جلو برم به خودم و توانایی هام ایمان بیاورم هدفم را مشخص کنم و امیدوار با حال خوب و توکل به خدا جلو بروم

    استاد ممنونتونم از آگاهی هایی که میدهید بهترین حال جهان را براتون آرزو دارم

    یا محول الحول والحوال حول حالنا الی احسن الحال545

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    یکی از بهترین تغییرات در زندگی من همین بود که فهمیدم زندگیم رو میتونم خودم بسازم ، فقط کافیه «تغییر زاویه دید و کانون توجه» داشته باشم تا «بتدریج» باعث شه «باورها» عوض شه و در نتیجه زندگیم عوض شه

    از اون زمان اتفاقا «هدفمند» شدم ، در صورتیکه قبلا روزمرگی بود و باری به هرجهت، فک میکردم زندگی همینه دیگه ، افتان و خیزان .. یعنی گاهی شادی ، گاهی غم، همشم که خدا می‌خواد حال ادمو بگیره

    الان هم واقعا زندگی من 180 درجه تغییر کرده، در همه ابعاد .. از نظر مالی که همیشه وضعیت خانوادگی عالی بود اما با کار روی قانون وضعیت خودم خییلی بهتر شد .. روابط … عزت نفس.. احساس لیاقت … ارامش .. شادی .. درک قانون و … انقدر تغییر کردم که اصلا حاضر نیستم به پشت سر نگاه کنم چون اکثر اون خاطرات رو دوست ندارم ولی عاشق این دو سال اخیرم چون خود واقعی من شکوفا شد

    نمیتونم‌بگم «شخصیت» من شکل گرفت ، میخوام بگم «شخصیت واقعی» خودم رو پیدا کردم ، یعنی فهمیدم اونی نبودم که قبلا نشون میدادم ، اون ورژن قبلی من بازتاب تمرکز روی عوامل بیرونی بود چون فک میکردم اونجوری بهتره ولی الان شادم و هر روز رو «زندگی» میکنم

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: