ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر عزیزانم
استاد عزیزم سپاسگزارم از لطف و محبت بی پایانی که به ما دارید
من برای اولین بار هم زمان با شنیدن فایل هم مطالب را واو به واو نوشتم و هم تمرینات را انجام دادم و واقعا تفاوت را احساس کردم
استاد جانم من تمام محصولاتتون را دارم اما تا حالا با یک فایل اونم انقدر کوتاه مغزم تا این حد شخم نخورده بود
واقعا حرف های شما در و گوهر هستن
مدتهاست که من به این نتیجه رسیدم که اگر تلاش کنم که هر روز سپاسگزارتر و تحسین گراتر بشم به تمام چیزهایی که میخام به طور خیلی راحت و طبیعی میرسم
بنابراین وقتی شما خبر دوره سپاسگزاری را دادین واقعا خوشحال شدم و از اون روز یکی از سپاسگزاری های من از خداوند در صبح و شب سپاسگزاری به خاطر دوره سپاسگزاریه که واقعا مژده ی بسیار مسرت بخشی برام بود!
و اما این سلسله فایلهایی که الان قسمت اولش را بهمون هدیه کردین در واقع یک دوره ی تحسین گرایی هست که برای من مثل رزقیه که خدا خودش به من هبه کرده!
من واقعا نمیدونم چطور می تونم حق کلام را ادا کنم چطور می تونم شما را تحسین کنم و ازتون سپاسگزاری کنم امیدوارم اون نعمت هایی که در عقل و فکر من نمیگنجه رو خدا تو ثانیه ثانیه زندگیتون بهتون عطا کنه
بنام خداوند ببخش خداوند عدل
خداوند سنجش ،خداوند عقل
خداوند، عفو، بشیر و نذیر
خطا پوش دانا و توبه پذیر
خداوند برهان، خدای دلیل
خداوند کثرت، خدای قلیل
سلام به استاد گرانقدرم ومریم عزیزم ودوستان ارزشمندم
خداراشاکر وسپاسگزارم که در مدار درک آگاهیهای این فایل قرار گرفتم
استاد عزیزم صمیمانه از شما سپاسگزارم بخاطر زحمتهایی که در تهیه وتدوین این فایلهای ارزشمند متقبل میشین تا ما به خودشناسی در همه زمینه ها برسیم وبه مراتب موفق بشیم زندگی ای شادتر ،سالمتر، موفقتر از قبل خلق کنیم
بار اول که فایل را گوش کردم که فرمودید فایل را استپ کنید وبه سوال جواب بدید ذهنم جواب این سوال را در چند دوره قرار داد یکی دوره قبل از آشنایی با قوانین وسایت شما که قاعدتا من از موفقیت افراد خانواده ام بلاستثنا خوشحال میشدم ومیشه گفت حتی دچار غرور میشدم ولی در مورد افراد نزدیک به همسرم وجودم پر میشد از حس حسادت به طرف مقابل وبدنبال آن انجام هر کاری جهت تخریب طرف مقابلم
مرحله دوم بر میگرده به دوره آشنایی با قوانین وسایت شما ،که دیگه طبق قانون، آگاهانه موفقیتهای دیگران را تحسین میکردم وتلاش میکردم از راهکارهای آنها الگو بگیرم والبته بوده که در این مسیر نیز در عین حال که تشویق وتحسین میکردم ولی حسمون از درون خوب نبود واین حس را داشتیم چرا من نه ،وجالب این مواقعه همه مقصرند به غیر از خود ما
ولی وقتی دوره احساس لیاقت را کار کرده باشیم ،نشانه های داشتن یا نداشتن احساس لیاقت را بشناسیم وبا درون خود به صلح برسیم وبپذیریم ما بدون هیچ موفقیت ودست آوردی ارزشمندیم دوباره واکنش ما فرق میکنه چون از موفقیت دیگران ایده وانگیزه میگیریم برای پیشرفت ، برای شناخت توانمندیهامون،برای تمرکز بر موفقیتهایی که داشتیم وفراموش کردیم
استاد جان باید بگم این فایل یجور خاص بود چه عالی میشه با تفکر در مورد آگاهیهای این فایل باورهای مخرب وهمچنین ویژگیهای شخصیتی وباورهای قدرتمند کننده خودرا شناسایی کردوبا یکبار ودوبار گوش کردن نمیشه جواب دقیق داد
باید ببینیم در عمل چگونه ایم الان همه چی عالیه حال واحساس من هم عالیه در این شرایط واضح هست که از موفقیت دیگران خوشحال میشم ولی آیا آنقدر به خود شناسی رسیدم که در شرایط ناجالب هم همین احساس را داشته باشم پس همانطور که در تمام فایلها ودوره ها اشاره میکنید این کار کردن باید مداوم وهمیشگی باشد
تمرین این جلسه
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
داداشم افلاطون :پیشرفت مالی فراوان،خرید خانه مستقل،ساخت دوخانه مجزا ،خرید ماشین برای خودش وهمسرش جداگانه ،خرید ماشین برای کارش
خب من قاعدتا از پیشرفت مالی داداشم خوشحال شدم داداشم وقتی کارش رو شروع کرد از شاگردی شروع کرد وهیچ سرمایه ای نداشت وحتی سواد آنچنانی هم نداشت ولی در تمام مراحل زندگی اش شاهد پشتکار وتلاشش بودم واینکه فقط روی خدا حساب میکرد وبا پدر ومادرم خیلی مهربان بود ودست به کمک آنها بود داداشم همیشه بی توقع میبخشید ومن همیشه این ویژگی اش را تحسین میکردم ویاد گرفتم که در تمام مراحل زندگیم فقط روی خدا حساب کنم وبرای سپاسگزاری از نعمتهام بدون توقع ببخشم
بتول خانم خواهر همسرم : مهارت خاصی در قلاب بافی وبافتنی دارد وقدرت ارتباطی خیلی بالایی داردوخیلی در کارش موفق هست ومشتری خیلی زیادی دارد آنقدر که همیشه از سفارشهاش عقبه باید صادقانه بگم اوایل به ایشون حسودیم میشد با اینکه من خودم تواناییهای زیاد وقابل مشخصی داشتم ولی سعی میکردم با توجه به نعمتها وتواناییهای خودم احساسم را خوب کنم واز آن حس حسادت وتنفر بیرون میومدم وبعد از دوره احساس لیاقت که جا دارد استاد جان همین جا صمیمانه از شما بابت این دوره ارزشمند سپاسگزاری کنم دوره ای که هر دفعه فایلها را گوش میدم یه چیز جدید میشنوم وچه سریع جهان پاسخ می دهد باسرعتی ده برابر بیشتر از قبل،
الان هروقت ایشون را میبینم تحسین میکنم پشتکار واراده وتمرکز ایشون را ومن از ایده هایی که ایشون داره انگیزه میگیرم که میتونم شغلی با در آمد عالی در خانه داشته باشم حتما نباید بیرون از منزل کار کنم تا در آمد داشته باشم
من از آگاهیهای فایل به این درک رسیدم هر کسی تواناییهای بالقوه وبالفعلی دارد که با توکل بخدا وایمان وپشتکار وامید این قدرت را دارد که در هرزمینه ای به موفقیت برسد کافی به تواناییهای خود اعتماد کند وقدم بردارد
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
بنام خداوند زمین و زمان ”
آسمان و کهکشان ”
خداوند عشق، خداوند محبت ، خداوند بخشنده ی مهربان ”
سپاسگزار خداوندم که فرصتی بهم داد تا بیام یک کامنت زیبا بنویسم و در خدمت عزیزانم باشم ”
دوستان هم فرکانسی هم سفر و خوش قلب و مهربونم ”
انشاءالله زمانی این کامنت رو بخونی در بهترین فرکانس قرار گرفته باشی ”
حرف هایی که از قلبم جاری میشه ”
از خداوند شاکرم بابت این بارش برف .جالب اونجا ست شب که خوابیدم خبری نبود صبح که بیدار شدم دیدم همه جا سفید پوش شده ” واقعا کارهای خدا همش سورپرایز هستش ”
ممنونم خدا جون ”
استاد قبل از همه چیز از شما بسیار سپاسگزارم که این همه فایل رو واقعا هدیه ست و لفظ رایگان درست نیست بگی .بنده خودم هنوز تو فایل های هدیه موندم و اینقدر زندگی مون و دیدمون عوض شده ، و هر چه بیشتر چکش کاری میشیم بهتر آب بندی میشیم و از مون یک جنس صادراتی در میاد ”
بعدازنماز اومدم توی سایت و فایل رو چند بار گوش کردم ”
استاد من تو ی کار برقم (پیمانکارم )
و معمولامن تا پایان کار هستم و با مشتری ها و صاحب کارهای که ساخت و ساز میکنن در ارتباط هستم.
یادمه سال 93 برای یک شخص کار میکردم . نزدیک به 300 یا 400 واحد ساخته بود و توی کار بعدی ازش پرسیدم گفت میخام یک جا بفروشم. منم که کلی باورهای محدود داشتم میگفتم مهندس کسی یه جا میبره ازتون… نمیشه ده واحد واحد بفروشی. میگفتم کسی میاد یک جا بخره (باورهای محدود ) اونم یه لبخند میزد میگفت یه جا آره . گوشیم یکسره زنگ میخوره ” نمی بینی ”
در مورد آدمهای موفق من خیلی خوشحال میشم و به جای اینکه حسودی کنم تحسین میکنم. البته ذاتا و فطرتا انسان یه کم حسود هستش ” و لی آگه یکم درست فکر کنی اونا باعث گسترش دنیا شده و هزاران نفر رو صاحب خونه کرده ”
با حسادت کار پیش نمیره، و خودتو از نعمت و ثروت دور میکنی ”
در مورد آدمهای موفق ، استاد من یکی
از فامیل ها مون اینجا(شهرستان ) اصلا ور شکست شد. و مغازش آتیش گرفت.و مهاجرت کردن به تهران و الان اون شخص دهها شرکت داره و کارگر داره و خیلی از دوستان دارن براش کار میکنن. و همه رو بیمه کرده و بهشون حقوق میده و خیلی هم راننده داره که براش کار میکنن. این شخص چون با دامادمون رفیق هستش چند سال پیش اتفاقی همدیگرو رو دیدیم و منم کنجکاو شدم وبحث به موفقیت کشید و ایشون دقیقا همین حرف ها رو زد ”
گفت من از شهرستان اومدم نتونستم خونه اجاره کنم توی تهران.
اومدم اطراف تهران و گفت به قدری وضعیت اقتصادیم بعد بود گفت دوغ و ماست محلی خانمم درست میکرد. و میفروخت.
و چون با پدرم اختلاف داشتم راه برگشتی نداشتم و همیشه به خودم میگفتم باید موفق بشم ” من راه برگشتی ندارم،
چند ماه، چندماه نمی تونستم حمام درست حسابی برم، و اتاقی که گرفته بود از بس کوچیک بود نمی تونستم پامو دراز کنم…
در حالی بود که من قبلا میشنیدم میگفتن گنج پیدا کرده ، یه نفر زمین و کار مجانی بهش داده، و هزار و یک حرف دیگه ”
گفت من با دو نفر دیگه استارت در و پنجره رو زدیم. یکی از دوستان رفت و من و دوستم دومم موندیم و اونم بعد از مدتی رفت … و من تنها یی شروع کردم.
گفت ابتدا درست میکردم و با سود کم می فروختم و کم کم یک قطعه زمین گرفتم و ….ادامه ی ماجرا …
و الان ایشون تو کار آسانسور هستش و قطعات رو میسازه. و من تا جایی که ازش خبر دارم… توی تهران اسمشو میبرن و همه اونو میشناسن ”
تا جایی که من میشناسمشون ”
دوستان عزیز ” ایشون بسیار کم حاشیه هستن و درگیر مسائل نمیشه… (کنترل ذهن )
ایشون هرکسی رو که در خواست کمک کنه ، قرض نمیده ولی به عنوان کمک چرا ؟ و بیشتر میگه بیا کار کن و کار بهت میدم ”
یه شخص دیگه که میشناسم و موفق هستش و دوسال از من بزرگتر هستش اونم تو کار ساخت و ساز هستش و قبل از اینکه عضو سایت بشم البته بااستاد آشنا شده بودم و گهگاهی میومدم توی سایت و به صورت مهمان ،
البته این شخص کار اصلیش خیار شور و ترشیجات و خرما فروش هستش ”
بسیار موفق و ثروتمند هستش …
یه چند تا واحد داشت منم کارای برقی شو براش انجام دادم .
دوستانی که این کامنت منو میخونید ایشون در صبر و حوصله (کنترل ذهن ) واقعا اگه بخوام بهش نمره بدم بیست بهش میدم بسیار بسیار صبور و به قول خودمونی بهم نمیخوره، بسیار صداقت داشت به طوریکه که کارگراش پشتش قسم میخوردن، بسیار افتاده بود و اصلا غرور نداشت، به قدریکه که اگر یک واحد رو میداد دست مستاجر خودش و خانمش کمکش میکردن ” بسیار خوش خنده بود ، و خیلی چیزا ازش من یاد گرفتم ”
ایشون بسیار پشتکار داشت و صبح زود بیدار میشد . و اگر شخصی وسیله و چیزی لازم داشت .قبل از اومدن کارگرها وسایل رو تهیه میکرد. و وقتی باهاش تماس میگرفتی، میگفت من فلان ساعت اومدم و وسایل رو فلان جا گذاشتم ” و الانم فلان جام ”
دوستان عزیز ”
مشارکت داشته باشید تا استاد خوبان ”
برامون فایل های زیادی روی سایت بذاره ”
و از حرف های استاد استفاده کنیم ”
خیلی خیلی خودمونی نوشتم ”
دوستان فوق العاده ام ”
انشاءالله اینقدر موفقیت و نتایج بزرگ کسب کنیم، که مثال ما رو برنن ”
موفق و پیروز باشید “
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
– از زمانی که با استاد آشنا شده ایم به طور کامل تمرکز خود را از روی دیگران چه موفقیت ها چه شکست هایشان برداشته ایم و تنها بر روی خودمان قرار داده ایم و اگر کسی هم در این باره با ما صحبت کند آگاهانه سعی می کنیم موضوع بحث را تغییر دهیم.
اما اگر کسی از دوستان من که خیلی او را دوست داشته باشم به موفقیت برسد بسیار خوشحال می شوم و خودم هم تا جای ممکن سعی می کنم اگر کمکی برای موفقیت بیشتر او از دستم بربیاید حتی اگر خودم به موفقیت نرسیده باشم برای او انجام دهم مثلا: کارهایش را برایش بفروشم یا در سایت های مختلف تبلیغ کنم مانند این که خودم موفق شده باشم و به او نیز می گویم: ان شا الله روز به روز و ماه به ماه و تا سال آینده موفقیت بیشتری از تو ببینم و بشنوم.
اگر کسی به من بگوید که شخصی به موفقیت رسیده و تو هیچی نشده ای و بخواهد از این طریق مرا وادار کند که موفق شوم علاوه بر اینکه از آن شخص متنفر می شوم از آن الگویی که مرا با او مرتبا مقایسه می کند نیز بدم می آید و سعی می کنم کلا رابطه ام را با هر دو قطع کنم یا اگر شخصی باشد که به دیگران بی احترامی کرده و فکر کند چون موفق و ثروتمند است می تواند هر حرف توهین آمیزی زده یا هر رفتار ناجالبی انجام دهد کاملا حذف شده و موفقیت های او را نیز نادیده می گیرم و می گویم: این شخص با این طرز رفتار حتما قوانین را بلد بوده که توانسته بدون هیچ شعوری تا این حد پیشرفت کند.
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
– بله از موفقیت دوستانم بسیار خوشحال می شوم و همیشه هر کاری بتوانم برای پیشرفتشان کرده و اگر کمکی بخواهند حتما به آن ها کمک می کنم مثل اینکه خودم موفق شده ام.
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
-بله آن ها را بسیار تحسین کرده و واقعا دوست دارم بیشتر پیشرفت کرده و موفق شوند. همه ی ان ها شغل مورد علاقه ی خود را انتخاب کرده و تمرکزشان تنها بر پیشرفت بیشتر و کسب مهارت بوده و با اینکه شغل انها مورد قبول بسیاری از افراد نیست و اکثرا هنرمند هستند بسیار مستقل و در حد خود ثروتمند هستند.
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
– خیر آن ها را لایق موفقیت بیشتر می دانم اما اگر شخصی را با من مقایسه کنند و مرتب بگویند این شخص به این موفقیت رسیده و تو هیچ چیز نشده ای و به هیچ جا نرسیده ای به آن شخص کمی حسادت کرده و ناخودآگاه از او بدم می آید.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
-پرستو: با وجود سن پایین بسیار مرتب و منظم، خوش حساب، زیبا و متخصص و حرفه ای در شغل خودش با اعتماد به نفس و توانایی سخنرانی اجتماعی و جذاب است. همیشه او را تحسین کرده و بسیار دوست دارم و مطمئنم که بسیار پیشرفت خواهد کرد هر چند در این سن پایین نیز بسیار عالی عمل کرده است.
مرجان :بسیار منظم، دقیق، آرام، باهوش، خوش هیکل و همیشه تنها حواسش به خودش بوده و هیچ گاه در زندگی دیگران سرک نکشیده بسیار خوب توانمندی ها و استعداد های خود را می شناسد، باهوش است و او را هم همیشه تحسین کرده ام به این دلیل که با وجود سن کم بسیار راحت کسب درآمد کرده و اکنون نیز بسیار ثروتمند است.
مژگان: هنرمند، مهربان، با خلوص نیت، منظم، دست و دلباز، زحمت کش، با سلیقه، خلاق و نکات مثبت همه را به راحتی بیان می کند. خوش قلب و ماهر و مستقل است. او را نیز به دلیل اینکه با سن پایین کاملا مستقل بوده و بسیار هنرمند و باسلیقه و مهربان است همیشه تحسین می کنم و دوست دارم به زودی استاد دانشگاه یا عضو هیُت علمی شود.
از آشنایان که البته دوستان ما نیستند اما بسیار موفق هستند:
لیلا: بسیار مستقل و ثروتمند، بی خیال و اهل خوش گذرانی، مهمانی، سفر، دست و دلباز که بسیار موفق است اما من او را دوست ندارم و از موفقیت های او نیز ناراحت نمی شوم برایم اهمیتی ندارد که موفق است یا خیر.
صدیق: از آشنایان نزدیک که بسیار ثروتمند است و به دلیل رفتار نامناسب و نگاه از بالا به پایین به اشخاص از او به هیچ وجه خوشم نمی آید اما فردی است که از وضعیت مالی بسیار پایین به بسیار بالا رسیده و از این جهت عالی عمل کرده اما به دلیل رفتار نامناسبش اصلا دوست ندارم راجع به او هیچ چیزی بشنوم و اصلا هم خوشحال نمی شوم که پیشرفت کرده و به موفقیت رسیده است.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
– از موفقیت دوستان خود بسیار خوشحال شده و همیشه آرزو دارم بیشتر پیشرفت کنند اما اشخاصی که فکر می کنند با ثروت و موفقیت می توانند توهین و بی احترامی کنند کاملا کنار گذاشته شده و از موفقیت آن ها نیز خوشحال نمی شوم.
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
– از این زاویه که آن ها واقعا لایق بوده اند و در کسب و کار خود بسیار عالی عمل کرده اند و به هر جایگاهی دست یابند واقعا لیاقت دارند و به دلیل ویژگی های مثبتشان مثل خوش قولی، صداقت، سر وقت بودن، نظم و ترتیب و داشتن مهارت همیشه در حال پیشرفت بوده و اینکه به کسب و کاری می پردازند که عاشقش هستند و همیشه لایق بهترین ها بوده اند.
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
– این که تمام آن ها همه ی زمان خود را مشغول و پرداختن به کسب مهارت در حوزه ی کاری مورد علاقه ی خود هستند. هیچ وقت تمرکزشان بر روی سرک کشیدن در زندگی دیگران نیست و کاملا متمرکز بر روی خود بوده، همیشه صداقت داشته و وظایف خود را به نحو احسنت انجام می دادند. هیچ گاه نخواستند از راه نادرست به ثروت برسند. مسیری که دوست داشتند انتخاب کرده و با جدیت بر روی آن کار می کنند و برای همین تمامی آن ها شایسته ی تقدیر و موفقیت هستند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام خداقوت به استاد گرامی .
ممنون و سپاس گذاریم بابت این که دوباره فعالیت هاتون رو شروع کردین . ما هایی که تو مسیر رشد و تغیر قدم برمی داریم بیشتر و بیشتر احتیاج داریم مدام به مطالبی از این قبیل برای مرور شدن و حرکت کردن و دلگرم بودن .
شکر خدا بزرگ . و تشکر و سپاس از شما
راجب مطلب موفقیت افراد نزدیک من خودم به شخصه با کار کردن روی باور های محدود کنندم
خیلی بهتر به این قضیه نگاه میکنم و دقیقا همین طور که شما میگین اگر فردی یا کسی دور برم تو هر زمینه ای به موفقیت برسه . خیلی تمایل دارم که بشین و باهاش گفت و گو کنم و باور ها و نگاه شو بفهمم و تجربیات شو ازش بگیرم . و از زمانی هم که با تمرین روی باور هام شروع کردم به تغیر این دیدگاه و از بین بردن حسادت . خیلی آرام تر با آرامش تر و سبک تر زندگی میکنم . و یقین دارم که این جهان در فراوانی گسترش آفریده شده . و با ثروتمند شدن هر شخصی شانس ثروتمند شدن من کم نمیشه که هیچ بیشتر هم میشه
باز هم تشکر از زحمات شما .
سلام ودرود استاد عزیزم ،من دومورد دیگه از موفقیت نزدیکانم یادم اومد که حس بد برام داشته یعنی من همیشه برا موفقیت بقیه حسم بد میشه اگه خوشحال بشم ظاهریه ،از درون در حال منفجر شدنم!
یک):
وقتی یکی از نزدیکانم که سه سال ازم بزرگتره در عرض یکسال هم خونه خرید، هم ماشین، هم زمین من خیلی احساس پوچی میکردم و نزدیک بود سکته کنم چون در ذهنم اون فرد اصلا شایسته چنین رفاهی نبود، اون که کار خاصی نمیکرد، اون که هنوز مهر استخدامش خشک نشده بود، ببین چه شانسی داره، ببین پدر و مادرش چقدر حامیش بودن چقدر کمکش کردن ، من هرگز نمیتونم در عرض یکسال خونه وماشین و زمین بخرم .
من با ذهنیت محدود کننده ام خودم رو سرافکنده دیدم و حس کردم اعتماد بنفسم خورد شد چون با موفقیت این فرد فکر میکردم حتما خانوادم مدام بهم سرکوفت میزنن و توقع دارن منم بعد از چندسال کار کردن مثل این فرد به موفقیت مالی خوبی برسم و اگه نتونم موفق بشم حتما بی عرضه ام .
من اگر به مسیری که این فرد رفته نگاه کنم: تو همون مدت کمی که کار میکرد اصلا ولخرج نبود یعنی مسافرت و خریدش به جا بود و هیچوقت خرج الکی نمیکرد حتی قبل از اینکه استخدام بشه همیشه کار میکرد و اصلا بیکار نبود خیلی اعتماد بنفس داشت و اگه کاری رو بلد نبود میگفت حتما یاد میگیرم ، تو بحث های اقتصادی خیلی هوش خوبی داره و نصف حقوقشو تبدیل به طلا میکرد و وقتی طلا رفت بالا سریعا فروخت و پولشو ملک و خونه کرد به الهاماتش عمل میکرد و همیشه سرمایه گذاری های سود آوری انجام میداد، با اعتماد بنفس بالا از مادرش درخواست کرد بهش کمک کنه چون دلش نمیخاست وام بگیره و این فرد اصلا خودشو به بانک بدهکار نکرد، یکمی ک پولش برا خونه کم اومد از پدر و مادرش گرفت و بعدها سرفرصت پرداخت کرد .
مسیر این فرد خیلی درسهای خوبی داره که تاحالا ازاین زاویه بهش نگاه نکرده بودم . منم میتونم مثل این فرد خرج ودخلم رو مدیریت کنم، خرجهای الکی نداشته باشم، به ایده های الهامی خداوند توجه کنم و راه اکثریت جامعه رو نرم ، و اینکه هیچوقت وام نگیرم.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
دو):
دختری از اقواممون بعد از مهاجرت به شهر دیگه ای و چندسال کار در اون شهر ،مستقل شد و بعدش با خانواده بسیار عالی و ثروتمندی ازدواج کرد با شنیدن خبر ازدواج خوب و عالی ش من حس حسادت کردم و گفتم اون قدبلنده برای همین ازدواجش عالی بوده، اون دماغشو عمل کرده برا همین با شخص خوبی ازدواج کرد، اون شانس داشته با اینکه قبلا طلاق گرفته ولی با یک پسر همسن خودش ازدواج کرد .
این نگاهم فقط باعث اتفاقات ناخاسته میشه و منو از مسیر درست خارج میکنه
اگه به چندین سالی که این دختر گذرونده فکر کنم : هدف داشت و روی هدفش پافشاری کرد ، به خانواده وابسته نبود و 8سال تنهایی زندگی میکرد ، خیلی رها و آزاد بود و خوش گذرونی های در سبکخودشو داشت، هیچوقت به فکر و نظر بقیه اهمیت نداد و عقب نشینی نکرد ، با اینکه قبلا ازدواج کرده بود ولی خودشو پایین نمیدونست و دوست داشت با پسری که تاحالا ازدواج نکرده وصلت کنه و هیچوقت وارد ارتباط با هر کسی نمیشد .
درسهای خوبی برام داره:
اگه هدفی دارم حرف بقیه رو کم اهمیت کنم توی ذهنم، با کوچکترین تضادی، کم نیارم و پرقدرت تر ادامه بدم، خودمو ارزشمند بدونم و بخاطر گذشته ام احساس بد نداشته باشم.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
به نام خدای مهربان
سلام به استادعزیزوگرامی و تمومی دوستان ارزشمندم
وقتی نشستم باورهامو که توکامنتهام خوندم،کلی ذهنم نجواکرد،که حالا که چی این باورهارو نوشتی،انگار نجواها چندبرابرشد که حالا باورهاتو درمورد مهاجرت نوشتی چی قراره درست بشه،،حتی بهم میگه اگه مورد قضاوت دوستان توی سایت قرا بگیری چی
اما من هرآنچه را که میتوانم به یادبیاورم و به پیشرفت من کمک میکند مینویسم،فارغ ازاینکه چه قضاوتی شوم
چون واقعا فشار بعصی از شرایط زندگیم وانتظارات دیگران چنان برام سخت میشه و تمرکزم رو از روی اهدافم برمیداره که واقعا آرزوی قلبیم این میشه که به یک مکانی مهاجرت کنم که خودم باشمو خدای خودم و اون اهدافی که مد نظرمه و دوست دارم عاشقانه و باشوروشوق فراوان دنبالشون کنم
وقتی آگاهانه ازلحاظ فیزیکی خودم رو از اطرافیان وفامیل دورمیکنم که ازیکسری حرفهای پوچ وبیهوده به دور باشم،حرفها و حدیثهای زیادی رو بعدش متحمل میشم و هرکسی به اندازه ای به من یک حرفی میزنه
فکرمیکنم اگه مکانِ خونه ی ما هم تغییرکنه خیلی ازین حرفهاوانتظارات کمتربشه
دوست دارم ساعتها دراین مورد بنویسم و ریشه های اصلی باورهای محدودکنندم رو بسوزونم،انقدر که بعضی جاها باید متحمل یکسری شرایط شوم
دوست دارم چنان باورهای قدرتمندکننده بسازم که بجای تحمل کردن شرایط،صبرکنم تاخدا به وقتش همه چیو طبق شرایط و باورهام پیش ببره بدون هیچ رنجو زحمتی
دوست دارم درموردمهاجرتم به یک شهر دیگه چنان باورهام منطقی و قدرتمندباشن که همه ی دلها نرم بشه و بدون هیچ مقاومتی ازطرف دیگران به راحتی مهاجرت کنم
خدایابهم کمک کن که برای رسیدن به خواسته هام بهت شرک نورزم و ایمان و توکلم به خودت باشه و به هیچ عاملی بغیرازخودت قدرت ندم،چون تویی بالاترین قدرت کل کیهان،و میتونی چنان جهان رو به کرنش بندت دربیاری که هیچ عاملی جلودار اون نشه
خدایا من قدرت تورو باور دارم،ولی این ذهن نجواگر دوباره چنان چموشی میکنه که دوباره عامل بیرونی رو درمقابل قدرت تو قرارمیده و اجازه نمیده تو کارتو درست وبه موقه انجام بدی
خدایاخودت بهم کمک کن که به یک خودشناسی و یک خداشناسی حقیقی برسم و دراین مسیر به هرآنچه که میخوام برسم
خدایاشکرت بخاطر این مسیرزیبا،همین که مینویسم یک احساس راحتی باخودم دارم،ان شالله بتونم باورهای محدودکنندمو هرچی سریعتر و بهتر بشناسم و اونهارو با باورهای قدرتمندکننده جایگزین کنم
سلام وصددرود خدمت استادعباسمنش جان جانان وخانم شایسته دوست داشتنی
استادعزیزم بسیارخوشحال شدم بابت این فایل مفیدتون وخیلی منوبه فکر فرو برد.
ترجیح دادم بیام جواب سوال رو اینجا مطرح کنم و چون پاسخ تمرین خصوصی هست فقط از نتیجه ای که تا به اینجا فعلا دستگیرم شد براتون بگم.
جونم براتون بگه که:
پاسخ سوال: حقیقتش اولش یکم غبطه خوردم که چرامن نتونستم به موفقیت برسم وچراانقدرروندمن کندولاکپشتیِ؟چرا رسیدن به آرزوهام انقدرطولانی شده؟
ولی ازاعماق قلبم هم خوشحال میشم وافتخارمیکنم که کسانی که اطرافم هستندموفق وثروتمندشدند،وسرشون بالاست دستشون جلوی کسی درازنیست خوشبختن.خیلی هم دوست دارم بدونم چی شدکه به این موفقیت رسیدند؟
درجواب تمرین 9نفررو ازاطرافیان نوشتم ودرکمال تعجب دیدم حس مشترکی که نسبت به همشون داشتم سوای حسهای خوبی که بهشون داشتم حس ناجالب غبطه هستش.
اصلا باورم نمیشدتااین حددرگیرغبطه خوردن باشم.این ی پاشنه آشیل بزرگ میتونه برای من باشه که انقدرسرگرم غبطه خوردن وحسرت هستم شایدبه خواسته هام نمیرسم؟غبطه برام حس ناامیدی وعجله ببارمیاره.حس مقایسه.حس ناتوانی واین اصلا خوب نیست.بایدازبین ببرمش
ازتمرین این جلسه به این نتیجه رسیدم که پشتکارواستمرار راز موفقیت اکثراطرافیانم بوده.ومنم باید بیشتروبیشتروبیشترپشتکارواستمرارداشته باشم.
به کمک خدا وبا کلام دلنشین شما یکی دیگه ازپاشنه آشیلام که پنهان بودپیداشد.خداجونم سپاسگزارم.استادم سپاسگزارم
درپناه خداباشید.آمین
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی
*ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده
استاد حدود یک ماهی که به یه چالشی تووی کارم برخوردم که این مدت هر کاری میکردم ذهنمو کنترل کنم،کامل نتونستم کنترلش کنم،یه خشمی رو در درون من ایجاد کرده که حتی شبها خواب بد میبینم،اومدم به خودم نامه نوشتم و خودمو بخاطره آسیب های روحی که این مدت به خودم زدم رو بخشیدم،فایلهای دوره احساس لیاقت رو گوش میدادم سعی میکردم تمرینهاشو در عمل انجام بدم اما من حریف ذهنم نشدم،مدام جنگ و دعوا با آدمهای مختلف که این مدت باهاشون برخورد داشتم،این چند روز همش به ذهنم میگفتم بابا رئیس منم،تویی که باید من هر جور میخوام فکر کنی،منم که تصمیم میگیرم،منم که خالق زندگیم هستم،منم این شرایط رو برای خودم ساختم،این جایگاهی که من الان تووش هستم عین عدالت خداوند اما یک روز حالم خوب سه روز حالم بد،تا الان نتونستم کامل این مسئله رو حل کنم،امیدوارم که با این دوره هدیه ذهنیت قدرتمند در برابر ذهنیت محدود کننده بتونم این مسئله رو به خوبی و خوشی حل کنم
و اما تمرین
️مهاجرت شقایق دختر عمه م،من چه احساسی در مورد این فرد دارم؟
با اینکه من توو بچگیم با شرایط بهتری بزرگ شدم اما الان ایشون تونسته مهاجرت کنه اما من تا به الان نتونستم حس حسادت،خشم از خودم،سرزنش خودم،دویدن تلاش کردن اما همچنان سرجای خودمم چون با احساس اینکه من عقب موندم،داره دیر میشه،مگه من تا کی جوونم که میتونم تلاش کنم باعث شده من درجا بزنم،حس اینکه چرا اون تونسته اما من نمیتونم،اون چه فرکانسی رو به این جهان ارسال کرده که لایق شده مهاجرت کنه اما من نمیتونم ذهنمو کنترل کنم و چنین فرکانسی رو به جهان ارسال کنم
حالا اصلا چرا میخوام مهاجرت کنم؟چون فامیل و نزدیکان همش دارند برا شقایق به به چهچه میکنند اما برا من نمیکنند،استاد همون مقایسه ایی که تووی دوره احساس لیاقت در موردش توضیح دادین،احساس میکنم مثه معتادی ام که لغزش کردم،توو دوره خوب عمل کردم،نتایج خیلی خوبی گرفتم اما این چالشی که باهاش برخورد کردم انگار زد همه چیو خراب کرد،انگار برگشتم سر نقطه اول استاد میدونی چرا اینجوری فکر میکنم چون تمرکزمو گذاشتم روی نکات منفی این چالش و مدام ذهنم داره میجنگه با آدمها الله اکبر،دیگه بریدم خسته ام،این خشم درون منو از پا درآورده اما همچنان دارم تلاش میکنم که ذهنمو کنترل کنم با گوش دادن به فایلها،با نوشتن سپاسگزاری،با نامه به خودم،با دیدن زیبایی های سریال سفر به دور امریکا،استاد یه حُسن خیلی خوبی که دارم تسلیم نمیشم،پشتکار بسیار بسیار بالایی دارم،برا همینه که الان اینجام و دارم مینویسم تا بتونم این مسئله رو حل کنم انشالله
چه ایده های الهام بخشی یا خودباوری میتونه موفقیت شقایق رو در من ایجاد کنه،از چه زاویه ای مثبتی میتونم موفقیت شقایق رو بببینم که برای من الهام بخش باشه برای حرکت کردن،برای پیشرفت،برای موفق شدن؟؟
اینکه اون تونسته پس من هم میتونم
چه درسهایی می تونم بگیرم از مسیری که شقایق برای موفقیت طی کرده؟؟
اینکه شقایق خودشو رو لایق دونسته پس من باید روی احساس لیاقتم بیشتر کار کنم
️موفق شدن رضا پسر خاله ام تووی کارش و شخصیتی منحصر به فردی که برای خودش ایجاد کرده،من در مورد این فرد چه احساسی دارم؟
حسادت به استعداد رضا،به پشتکاری که تووی کارش داره،به اینکه سالها تونسته تلاش کنه تا مهارتش رو افزایش بده و الان تووی کارش متخصص که کشورهایی مثه کانادا،امریکا رضا برای رضا دعوتنامه میفرستن که بره براشون کار کنه،وقتی جلسه دارند با خارجی ها رضا کامل انگلیسی باهاشون صحبت میکنه و باز هم مقایسه که استاد واقعا فکر میکنم تمام این حسهای حسادت،خشم،ناراحتی و غم از مقایسه خودمون با دیگران میاد،منم میگم بزار مثه رضا تمرکزمو بزارم روی کارم مهارتمو افزایش بدم بعد میگم نه دیگه دیر شده،من باید زودتر اقدام میکردم،میگم بزار کلاس زبان برم اما ترس از اینکه ممکنه برم و ادامه ندم الکی میگم هزینه نکنم چون کلاسهای زیادی توو گذشته رفتم و ادامه ندادم و هزینه ایی که کردم بر باد هوا رفت
استاد واقعا فکر میکنم ظرف درونی من بدجور سوراخ سوراخه هر جا رو که میخوام بگیرم از یه جا دیگه میزنه بیرون این باورهای محدود کننده
چه ایده های الهام بخشی یا خودباوری میتونه موفقیت رضا رو در من ایجاد کنه،از چه زاویه مثبتی میتونم موفقیت رضا رو ببینم که برای من الهام بخش باشه برای حرکت کردن،برای پیشرفت کردن و موفق شدن،
اینکه رضا تونسته پس منم میتونم
اینکه خودمو با کسی مقایسه نکنم،از جایی که هستم تلاش کنم،کمالگرا نباشم و سعی کنم با دیدگاه بهبودگرایی پیش برم،تمرکزمو فقط روی خودم بزارم،کار نداشته باشم دیگران چیکار میکنند
چه درسهایی میتونم بگیرم از مسیری که رضا برای موفقیت طی کرده؟
اینکه مهارتهامو افزایش بدم،تمرکزمو فقط روی خودم بزارم،خودمو تووی کاری که بهش علاقه دارم متخصص کنم،عجله نکنم
️خانم باقری همکارم که هفت ماه بعد از من استخدام شدن و تونستن ارتباط خیلی خوبی با مدیریت و سرپرستمون بگیرن،من چه احساسی در مورد این فرد دارم،؟
حس تنفر،حسادت،خشم بسیار شدید با اینکه بعد از من اومده حقوقش از من بیشتر شده،کارهایی که من از روز اول که اومدم توو این شرکت به این قصد که من به چنین جایگاهی برسم و اون کارهارو به من بسپارند،نه تنها به من نسپردن،کارها رو به خانم باقری دادن اینه چالشی که من این مدت بهش برخوردم و هر روزه چون تووی محیط کارم هستم نتونستم ذهنمو کنترل کنم و هر روز احساسم داره بدتر و بدتر میشه،احساس حقارت میکنم چرا یکی بعد از مد اومده تونسته ارتباط بگیره حقوقش رو بیشتر کنند و کارهایی رو که من آرزو داشتم که انجام بدم رو ایشون هر روز داره کنار دست من انجام میده و همین باعث شده برم درخواست استعفا بدم فعلا مدیریت استعفامو قبول نکرده
چه ایده های الهام بخشی یا خودباوری میتونه موفقیت خانم باقری رو در من ایجاد کنه،از چه زاویه ای مثبتی میتونم موفقیت خانم باقری رو ببینم که برای من الهام بخش باشه برای حرکت کردن،برای پیشرفت کردن و موفق شدن؟
مهارتهای ارتباطیمو بالا ببرم
چه درسهایی میتونم بگیرم از مسیری که خانم باقری برای موفقیت طی کرده؟؟
خونسرد باشم،سعی کنم از درون به آرامش برسم و روی احساس لیاقتم کار کنم،تمرکزمو بزارم روی ویژگی های مثبت خودم.
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرامی
قبل از پاسخ دادن به سوال این قسمت، جا دارد که تشکر کنم از استاد عباسمنش عزیز بخاطر وقت و زمانی که صرف تولید فایلهایی با چنین محتوای فوقالعادهای میکنند و تحسین میکنم ایشان را بخاطر احترام و ارزشی که به مخاطبین خود میگذارند
هیچگاه با خودم فکر نکردم که این فایلها که در ظاهر به صورت رایگان و دانلودی از آنها یاد میشود ممکن است ارزش کمتری نسبت به محصولات داشته باشند چون به لطف خداوند من تعداد زیادی از محصولات را در اختیار دارم که وقتی مقایسه میکنم آنها را با فایلهایی که در اختیار همگان هست میبینم که اگر همین فایلها با دقت و تمرکز زیادی دیده شود میتوان از آن تمامی نکات مطرح شده در محصولات را بدست آورد
نمونه بارز و تازه آن همین فایل اخیر که در خصوص قدرت اراده در مقابل خواسته مغز بود به کلیات دوره قانون سلامتی اشاره داشتند که براحتی میشد کلیات این دوره را فهمید، حال میماند جزئیات که اگر کسی علاقمند متعهد به تغییر باشد بهای آنرا پرداخت کرده و از این خوان نعمت بهرهمند میشود
باوری که در این قسمت عنوان شد واقعاً باور قدرتمند کنندهای است، باور به اینکه من خالق صددرصد اتفاقات زندگی خودم هستم و من توانایی تغییر شرایط زندگیام را دارم و میشه شرایط را عوض کرد و مهم نیست که شرایط حال حاضر من یا گذشته من به چه شکلی بوده باشد
مهم خواستن و قدم برداشتن برای تغییر باورهایم هست
و اگر این باور در وجود من نهادینه شود، مسلماً تمام نگرانیها، دلواپسیها، عجله کردنها، دیرشدنها، نرسیدنها، بدوبدوهای بیخود و بیمورد و هر آنچه از جانب شیطان به من القا میشود، از وجود من رخت برمیبندد و بجای آن ایمان و توکل و امیدواری به داشتن زندگی بهتر و آینده روشنتر در قلب و روح من به بار خواهد نشست
و اما پاسخ سوال این جلسه:
من میتوانم به جرأت اعلام کنم که پاسخ من به این سوال به دو بخش تقسیم میشه
در شغل من همکارانی بودند که با همان حقوق و مزایای دریافتی من و شرایط یکسان با یکدیگر از لحاظ دریافتیها، توانسته بودند به موفقیتهای مالی بسیار بزرگی برسند مثلا علاوه بر خانهای که با کمک تسیهلات دریافتی از محل کار، خریده بودند، یک خانه اضافه یا یک مغازه یا یک ویلا در شمال و یا باغ و ماشینهای شاسی بلند و خلاصه اینکه از لحاظ مالی در سطح بسیار بالاتری نسبت به من قرار داشتند
درصورتیکه وقتی من خودم را میدیدم با اینکه از لحاظ سمت من نسبت به خیلی از آنها بالاتر بودم ولی میزان دراراییهای من به نسبت آنان اصلا قابل قیاس نبود و هرجور که حساب میکردم میدیدم با عقل جور در نمیآید که چهجوری آنها به این میزان دارایی دست پیدا کردهاند
و همین مورد باعث میشد که من احساس خیلی بدی پیدا کنم
احساس اینکه من خیلی بیعرضه هستم که نتوانستهام یک خانهام را دوتا خانه بکنم یا اینکه من در شمال ویلا نساختهام یا من باغ نخریدهام
احساس کنم من از دیگران عقب افتادهام
یا بعضاً این فکر به سراغم میآمد که آنها از راههایی غیر از این شغل به چنین دستآوردهایی رسیدهاند
و نسبت آنها بدبین میشدم
و همین احساس بد باعث میشد من همیشه در فکر عقب افتادن و نشدن و دیر شدن باشم و خُب طبیعی است که این احساس بد باعث اتفاقات بد بیشتر برای من میشد
البته که من مدت زیادی است که عضو سایت بوده و با این آگاهیهای آشنا هستم ( البته فقط آشنا هستم و بین آشنا بودن و درک و باور کردن آنها تفاوت از زمین تا آسمان است ) و سعی میکردم مواقعی که احساسم بد میشد به نحوی احساسم را بهتر کنم و مدت زمان کمتری در این احساس بد باقی بمانم
ولی به لطف خداوند قسمت دوم زندگی که عنوان کردم از دو جلسه اول دوره فوقالعاده احساس لیاقت شروع شد
وقتی استاد در رابطه با مقایسه کردن خود و نتایج خود با دیگران و عواقب ویران کننده آن صحبت کردند من بطور واضح فهمیدم که من در طول زندگی فقط خودم را با دیگران و نتایجی که بدست آوردهاند مقایسه کردهام و احساسم را بد نگه داشتهام
البته قبل از دریافت این آگاهیها، با توجه به صحبتهای استاد همیشه سعی میکردم که ثروتمندان و موفقیتهای آنان را دیده و تحسین کنم یا وقتی شخصی را در حال استفاده از خواستهها و رویاهایم میدیدم برای او خیر و برکت و فراوانی بیشتر از خداوند طلب کنم
ولی واقعاً بین به زبان آوردن این کلمات و حس درونی که از دیدن وضعیت آنها در من ایجاد میشد تفاوت فاحشی وجود داشت
و من با توضیحات این دو جلسه به خودشناسی رسیدم که بایستی اگر میخواهم به خواستهها و اهدافم برسم دست از مقایسه کردن بردارم و تمرکزم فقط و فقط برروی خودم و بهبود خودم باشد
*
و با شنیدن ادامه فایل و باورهایی که استاد مطرح کردند باورهای محدود کنندهای را که درخودم شناختم و بایستی در بهبود آنها قدم بردارم :
* اینکه من با توجه به اینکه از شغل قبلی خودم بازنشسته شدهام دیگر توانایی رسیدن به اهداف و خواستهها و رویاهایم را ندارم
* من باور داشتم که آنها در زمان مناسب اقدام به خریدن ملک یا سرمایهگذاری کردهاند و در حال حاضر با توجه به شرایط مملکت و تورم امکان خریدن برای من موجود نیست
*
و باورهای قدرتمند کننده که در این فایل از زبان گهربار استاد بیان شد:
* اگر در شغلی که من داشتم افرادی توانستند که به موفقیتهای مالی عالی برسند به منزله این است که شغل من پتانسیل رسیدن به این خواستهها و موفقیتها را دارا میباشد و اگر آنها توانستهاند پس یعنی میشود که من هم به این شرایط مالی برسم و امکانپذیر بودن آن باید برای من ثابت شود
* دیدن موفقیتهای همکارانم با توجه به شرایط یکسانی که از نظر شغلی با آنها داشتم به من بیشتر و بیشتر ثابت میکند که همهچیز براساس باورهای ماست و هرکسی با توجه به باورهایش شرایط و اتفاقات زندگی خود را رقم میزند و هیچربطی به عوامل بیرونی که تاکنون در نتایج آنان تاثیرگذار میدانستم ندارد و تنها و تنها باورهاست که وضعیت زندگی من را در تمام جنبهها تعیین میکنند
و قسمت دوم تمرین را نیز با توجه به اینکه اسامی اشخاص را ذکر کردهام و احساس خودم را بیان نمودهام به نظرم رسید که در دفتر جداگانهای که استاد فرمودند انجام دادم و خوشحالم که توانستم این تمرین را بمنظور شناخت بهتر خودم و احساسی که نسبت به افراد دارم بیان کنم و جالب اینکه تا وقتی دستبه قلم نشده بودم حتی نمیدانستم چنین احساسی نسبت به آنان درون من وجود دارد
سپاسگزار شما هستم که ما را وادار به خودشناسی و تفکر و تعمق درون خودمان میکنید
نکته حائز اهمیت و قابل تحسینی که در این فایل باید به آن اشاره بکنم تلفیق زیبا و هوشمندانه تصاویر با صحبتهای شماست که واقعاً تاثیر شگفتانگیزی در میزان تاثیرگذاری این فایل داشت و من شما را بخاطر این حد از هوش و ذکاوت تحسین میکنم
ضمناًصحبتهای پایانی شما را اصلاح کنم که دوره بینظیر احساس لیاقت قرار بود در 14 جلسه ارائه بشه که با جلسه مربوط به نتایج آقای عطارروشن 28 جلسه بود که این نشان از سطح بالای و کیفیت فوقالعاده دورههای شما ارزش و احترامی که برای مخاطبین خود قائل هستید دارد