ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 70 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گبری گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام ,

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و دوستان خوبم

    سوال اول ؛

    ری اکشن من در مقابل موفقیت نزدیکانم ؟!

    خوب من فقط یک بردار کوچیکتر از خودم دارم و خانواده ی بزرگی ندارم و برادرمم ده سال از خودم کوچیک تره و دبیرستان میره و البته درس خون تر از منه و تو موفقیت بهتری از من هست ، خواسته باشم در مورد حسادت نسبت بهش بگم خوب رشته ی ریاضیات قبول شده و میخواد ادامه بده و فکر کنم مثلا دبیر یا معلم ریاضی بشه خوب من حسادت زیادی بهش داشتم ولی الان به لطف دوره 12 قدم که کار کردم خیلی بهتره شدم ولی هنوزم هست موقعی که میبینم داداشم تو رفاه بیشتری نسبت به زمان من هست و داره مسیر موفقیت رو بهتر از من طی میکنه در صورتی که حتی خودم دیپلمم نگرفتم و ناقص گذاشتمش به خاطر ماجراهایی که اون موقع پیش اومده بود ، احساس ضعف و بی عرضه گی میکنم از اینکه میبینم خیلی آگاهی های بیشتری نسبت به من داره زبانش خوبه و بچه درس خونه خونس ، بهش رسیدگی بیشتری میشه چون ته تغاری و منم دیگه تو خونه زندگی خودمم حسادت میکنم از قبلم کمتره ولی هست کمتره چون خودم اصلا به درس علاقه نداشتم از همون اول و بیشتر رفتم پی کارای هنری و الانم شاغل شدم و خیاطم دارم خودم پول میسازم و باور کردم اگه تکاملم رو خوب طی کنم به همه ی اون چیزایی که دوست دارم میرسم .

    درمورد موفقیت بقیه اطرافیان هم خیلی عملکرد خوبی ندارم حتی موفقیت نه حتی میشه گفت به یک خرید ساده مثلا لباس مخصوصا یا وسایل دیگه چه کوچیک چه بزرگ احساس بدی بهم میده حالم بد میشه و ذهنم و نجوا ها مدارم اذیتم میکنن ،

    و میشه گفت شکر خدا الان که تو قدم 12 هستم اوضاع بهتر شده و راهکارهای بهتری رو برای کنترل و از بین بردن حسادتم یاد گرفتم و سعی دارم بهشون عمل کنم که نقصم کمرنگ تر بشه و عملکرد بهتری داشته باشم .

    خلاصه جمع بندی سوال چه عزیزانم چه اطرافیان موقعی که موفقیتی رو بدست میارن یا یک لول از من بالاتر میرن من حالم خیلی بد میشه و میشه گفت خیلی کم پیش اومده که خوشحال شده باشم ولی فکر نکنم و نمیدونم شایدم شده که گاهی در مورد موفقیت کسی خوشحال بشم و تو ذهنم نباشه .

    تو یک سری موارد شده که بعد حسادتم اون موضوع برام قابل حضم تر شده و گفتم اگه اون رسیده پس منم میتونم مثل گواهینامه گرفتنم یا مدرک خیاطیم و رشد بیشتر تو این حرفه و کاری که هستم یا اون موقع که نقاشی رو ادامه دادم و کلی کارای دیگه

    ماشالله کار هنری نبوده که امتحان نکرده باشم چون نمیدونم شاید غرور باشه ولی تو این مورد هر حرفه و عملی رو ببینم همون اول به خودم میگم اینکه کاری نداره منم میتونم خیلی سادس و میشه گفت تو 90٪ موارد هم همین شکلی بوده برام چون عاشق هنرم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی رنگانی گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      سلام و درود به تو دوست همفرکانسی

      خیلی ازت ممنونم که که اینقدر زیبا احساست رو نوشتی

      و اینقدر صادقانه از خودت گفتی

      راستش منم خیلی اخلاقام مثل تویه و وقتی میبینم که یکی از نزدیکانم پیشرفت کرده شکمم میخاد پاره بشه و اصلا نمیتونم قبول کنم

      اما انشالله همچی درست میشه و ما هم بلاخره تغییر میکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علیرضا جوان گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    سلام…خیلی سپاسگزارم اول از خداوند که منو به مسیر درست هدایت کرد و با شما اشنا شدم و بعد از شما استاد عزیزم که به واقع زندگی من به سرعت بعداز آشنا با این مطالب و استفاده از اونها تغییر کرد..‌.من هم از دانلودیها و هم دوره های شما استفاده میکنم و شاید برای هیچکس اگر بگم چند سال پیش چطور زندگی میکردم و الان چطور هستم باور نکردنی باشه ولی اگر بخوام در یک جمله بگم راز زندگی خودمو اینه که…!!!

    شکرگزاری شکرگزاری شکرگزاری

    البته این رو هم بگم اتفاقات کوچیک در کنار هم یک رویداد بزرگ خلق میکنن…من بعد از مهاجرت از شهر خودم مشهد به شمال کشور و تشکیل خانواده بعد ده سال زندگی مشترک جدا شدم…اونم به شکلی که بهترین زندگی رو داشتم و همه رو یکجا از دست دادم…طوری که حتی روی برگشت به مشهد رو نداشتم و همونجا یک خونه کوچیک گرفتم با حداقل امکانات…حتی موکت نداشتم چه برسه به فرش..‌.اما…اما یک نکته مهم…من همون موقع هم که با شما اشنا نشده بودم و نمیدونستم قانون چیه…امید به خدای خودم رو از دست ندادم…من آدم خیلی مذهبی نبودم و نیستم ولی درون خودم با خداوند همیشه صحبت میکردم…همیشه میدونستم یک نیروی برتری هست و اون هوای منو داره…بعد سه سال تنهایی دوباره ازدواج کردم…تازه داشتم امیدوار میشدم که اینبار درسته همه چی…ولی چالشهای زندگی دست بردار من نبود…بعد یک ماه از ازدواج دومم کاری که سالها براش زحمت کشیده بودم از دست رفت…چند روزی خیلی حالم خراب بود…ولی بازم نا امید نشدم…و از اونجایی که اگر خداوند بخواد بهت حال بده هیچکس جلودارش نیست بعد دو ماه یک کار بسیار خوب بهم پیشنهاد شد…درآمد بسیار بالا ولی تمام وقت منو میگرفت…در ضمن مت فرزند نداشتم و همیشه در آرزوی داشتن فرزند بودم…فقط با خودم میگفتم خدایا من لیاقت زندگی بهتری دارم هیچوقت خودمو دستکم نمیگرفتم…بعد یک سال خداوند بهمون یک هدیه خیلی خیلی زیبا داد…دختر نازم نفس بابا به دنیا اومد و از درو دیوار برکت و ثروت به زندگی من وارد میشد…بازم من دست بردار خداوند نبودم…گفتم من لیاقت بهترشو دارم…با اینکه درآمد خیلی خوبی داشتم بخاطر شرایط سخت کار و …

    برگشتم مشهد…از اول شروع کردم با دست خالی…ولی دلی پر از امید خداوند…حالا من تنها نبودم…همسرم و نفس هم بهم اضافه شده بودن…دیگه نمیشد بگم با حداقل امکاناتم زندگی میکنم و اینجا بود که همسرم کنار بود و نفس تازه به دنیا اومده کوچولو با مخارج زیاد تو شهری که پانزده سال پیش از اونجا مهاجرت کرده بودم…ولی خانواده و دوستان قدیمی رو داشتم…ولی ته قلبم فقط به خودش امید داشتم…نمیگم ترس و نگرانی نداشتم ولی ظاهر خودمو حفظ میکردم که کوید لعنتی شروع شد…اون موقع تازه با شما آشنا شده بودم و دوره دوازده قدم رو تهیه کرده بودم…به بزرگی خداوند که ندیدم بزدگتر از خودش نفهمیدم چطور کارها ردیف میشد…سر شمارو درد نیارم…الان که دارم با شما صحبت میکنم نفسم چند روز دیگه پنج سالش میشه و من خدا رو شکر زندگی خوبی دارم…ایمانم هزاران برابر به پروردگارم بیشتر شده و هر لحظه و هر روز شکرگزار خداوند جهانیانم که میدونستم هوامو داره و منو رها نمیکنه…میدونستم لیاقت من خیلی بیشتر از اینهاست…اینهارو گفتم که اگر کسی هست که شرایط سختی داره اینو بدونه…تا زمانی که خودت از خدای خودت ناامید نشی و احساس لیاقت بهترینهارو داشته باشی هیچکس و هیچ چیز نمیتونه تورو زمین بزنه…خدایا هزاران بار شکرت…خدایا دوست دارم…برای همه شما بهترینهارو از پروردگار خواهانم(آمین)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    نسترن دختر خاله ی مادرم صاحب کارخانه دایتی و دهها کارخانه دیگر

    از چ زاویه ی مثبتی به موفقیت انها نگاه کنم که به خود باوری برسم ؟

    مادرم میگوید انها از صفر صفر شروع کردند ، از نون خشکی فروشی در خیابانها چون چاره ای نداشتند،

    باور محدود کننده: کمال گرایی من و اینکه مگر میشود از صفر شروع و سرمایه ی لازم برای احداث کارخانه را جور کرد ؟

    عاطفه حالا دیدی که مبشود

    نون خشکی فروشی ؟‌؟؟؟؟ اصلا تو حاضری این کارو انجام بدی.؟‌ ؟؟

    چ درس هایی میگیرم

    اولا درک قانون تکامل و بعد تصاعد

    دوم کنار گذاشتن کمال گراییی

    سوم شروع کردن حتی از کارگری

    خاله و شوهر خاله م صاحب چندین پاساژ

    از چ زاویه ای به موفقیت انها نگاه کنم؟

    اول اینکه آنها از صفر صفر شروع کردند ، شوهر خاله م بعد از فوت پدر سرپرستی 3 خواهر و 4 برادر کوچکتر را بر عهده گرفت از صفر صفر شروع کرد ، از ماهی فروشی روی چرخ در خیابانها

    خودش می‌گوید من بدون پول پول میسازم

    بنابراین

    میشود از صفر صفر شروع کرد

    میشود بدون حمایت کسی شروع کرد.

    درک قانون تکامل و بعد تصاعد در زندگی آنها برای من مشهود است.

    چ درس هایی میگیرم.؟

    خاله ی من شاسی بلند زیر پاشه ، همه چی داره اما بازم کار میکنه و میگه من یه لحضه نمیتونم بی کار بشینم ، با این که پول دارن اما در آمد خونشون رو از کارهای خانگی ش تامین میکنه مثلا ترشی ، مربا و …درست میکنه میفروشه

    لیف میبافه حتی و میره میشینه تو پارک میفروشه

    برای انها کار عار نیست حتی ثروت مند باشی و خیلی خوب تونسته فروش رو یاد بگیره و کلی مشتری داشته باشه

    باور محدود کننده ی من : مشتری نیست که ، مشتری کمه

    اما خاله ی من کلی مشتری داره

    باور محدود کننده ی بعدی: من مثل خاله روی فروش ندارم ، نمیتونم مشتری جذب کنم..

    چرا نمیتونم ؟؟ مگر خاله چ ویژگی داره که من ندارم ؟ تحصیلات داره ؟ خوشگل تره ؟ نه فقط خودشو باور داره ، خجالت نمی‌کشه، حرف ش و میزنه ، قیمت و میگه ، رودربایستی نمیکنه

    مگر از اول اینجوری بوده ؟؟ نه بابا از اول پول نون هم نداشتن تکاملش و طی کرده پس من هم میتونم تکاملم و طی کنم.

    محسن صابری بازیگر و کارگردان برجسته ی تئاتر

    از چ زاویه ای به موفقیتش نگاه کنم که الهام بخش من باشه ؟

    به گفته ی خودش از اول که بازیگر به دنیا نیومده، فقط تمرین کرده ، تمرین ، تمرین تمرین ، اون عاشق کارشه ، زندگیش با کارش یکیه

    دوم اعتماد به خودش داره ، به خودش ایمان داره ، از سر صحنه رفتن نمیترسه یا شاید هم بر ترسش غلبه میکنه ، از پذیرفته نشدن توسط مردم نمیترسه

    چ درس هایی میگیرم

    اول عشق به کار خیلی مهمه ، اینکه کارت با زندگی ت یکی باشه

    دوم باید وارد ترس ها شد ، تا اعتماد به نفس م و زیاد کنم .

    زهرا مدرس شیرینی و کیک

    از چ زاویه ای به موفقیت او نگاه کنم که الهام بخش من باشد ؟؟

    باورهای محدود کننده ای را در خودم دیدم که ایشان ندارند ::::::

    برای ثروت مند شدن نیازی نیست تحصیلات داشته باشم

    برای ثروت مند شدن نیازی نیست شب و روز کار کنم

    برای ثروت مند شدن باید عاشق کارت باشی

    ثروت شدن ربطی به محیط زندگی ت نداره

    برای ثروت مند شدن لازم است هر روز مهارتهای خود را بهبود ببخشم.

    چ درسی میتونم از این مسیر بگیرم؟

    من همیشه یادگیری هنر و دست کم گرفتم چرا ؟؟ چون طبق معیارهای جامعه خواستم تحصیلات ان چنان ی داشته باشم

    حالا عاطفه تفاوت جایگاه‌های خودتون رو مقایسه کن .

    مرضیه که ازدواج خوبی کرده و خطاطه

    مرضیه چهره ی زیر متوسطی دارد پس ازدواج ربطی به چهره نداره

    هر کسی با هر استایلی ، هر چهره ای میتونه خوشبخت زندگی کنه ، ازدواج خوبی داشته باشه .

    باور محدود کننده ی من : برای ازدواج عالی چهره ی فوق العاده، سطح خانوادگی عالی نیاز است‌

    دوم درک قانون تکامل در خطاطی ایشون هست که حدود ده ساله داره تمرین میکنه ولی من چون همه جیز و یه هویی خواستم و موفقیتهای کوچیک و ندیدم به هیچ جا نرسیدم ، بنابراین عاطفه جان قانون تکامل و میبینی؟؟ مرضیه نخواست یه هویی خطاط شه ، نخواست با معیارهای جامعه جلو بره.

    سحر دکترای دندان پزشکی

    از چ زاویه ای به موفقیت او نگاه کنم که به خود باوری برسم

    ما رفیق صمیمی هستیم با یک سطح خانواده

    در یک مدرسه درس خواندیم

    باور محدود کننده: برای موفقیت نیازی نیست خانواده ی دکتر مهندس داشته باشی ، برای موفقیت باید خودتو باور کنی

    چ درسی میگیرم؟

    درک قانون رهایی از خواسته

    من و سحر 4 سال کنکور دادیم و قبول نشدیم ، سال پنجم سحر گفت دیگه امسال برام مهم نیست چی قبول شم حتی زیست گیاهی هم قبول شدم میخونم ، میخوام زندکی مو بکنم ولی من قبول نکردم که خواسته م و رها کنم و این شد تفاوت نتیجه ها ،

    پس عاطفه قانون رهایی در خواسته خیلی مهمه ، لذت بردن از لحظه ها خیلی مهمه .

    خانم بابایی خطاط حرم امام رضا ع

    ایشون از سن 40 و خورده ای شروع کردن به یادگیری و الان حدود 50 و خورده ای سالشونه و تازه به این موفقیت رسیده

    باور محدود کننده ی من

    سنم زیاده برای شروع::::: ببین عاطفه خانم بابایی بیشتر از ده سال از تو بزرگتر بوده که شروع کرده

    دوم درک قانون تکامل: عاطفه قانون تکامل رو ببین ، ببین چقد تمرین کرده تا استاد این کار شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فاطمه سفیدی گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    به نام خداوند بی همتا

    سلام

    من چندماه پیش کادوی تولد باارزشی از خواهرعزیزم دریافت کردم« دوره احساس لیاقت »

    و امروز بعد از گوش کردن به این فایل وقتی در خودم کنکاش کردم دیدم بسیاری از احساسات بد و حسادتی که قبلا به موفقیت دیگران داشتم به خاطر نبود احساس لیاقت بود که با گوش دادن بارها و بارها به فایلهای جلسات اون دوره الان خیلی خیلی کم شده

    مثلا قبلا اگر میشنیدم که فرزند کسی در جایی یا رشته ی ورزشی یاهنری و…. رتبه ای کسب کرده و به موفقیت رسیده حس حسادت و ناخوشایندی رو تجربه میکردم و فکر میکردم من برای بچم کم گذاشتم که توهیچی مدال نگرفته اماحالا میدونم که این احساس درمن بوجود می اومد چون من احساس لیاقتم رو به موفقیت بچم گره زده بودم و باشنیدن موفقیت بچه ی دیگری دچار احساس بی ارزشی و ناکافی بودن برای بچه م میشدم که البته الان به لطف این دوره ی فوق العاده این احساس در من بسیارکم شده

    یا هرموقع موفقیت و پیشرفت کسی در تحصیلات و گرفتن مدرک درسی بالاتر رو میدیدم دچار این احساس مخرب میشدم، چرا؟ چون احساس لیاقت رو داشتن مدرک تحصیلی میدونستم و چون مدرکم از اون شخص کمتر بود دچار احساس بی کفایتی و کم بودن میکردم و این باور حال منو بد میکرد اما خبر خوب اینه که الان خیلی در این مورد هم آگاه تر عمل میکنم و خودم با حرفهای خوبی که به خودم میزنم سریع حالمو خوب میکنم مثل اینکه: فاطمه تو همینطوری با همین تحصیلات عالی و ارزشمند هستی مدرک تحصیلی ارزش نیست این تویی که به اون مدرک ارزش میدی تو لایقی و دوست داشتنی فارغ از اینکه چه مدارک و تحصیلاتی داشته باشی….

    ودیگه اینکه من به شدت خودم رو با افراد دیگه مقایسه میکردم به خصوص در ظاهر

    همیشه داشته های افراد رو با نداشته های خودم مقایسه میکردم و احساسم هی بد وبدتر میشد و برای اینکه حال خودمو خوب کنم و احساس حسادتم رو توجیه کنم باخودم میگفتم حتما دماغش عملیه یا صافی پوستش مال بوتاکس و تزریق ژله یا هرچیزی شبیه به این…. اما الان میدونم مقایسه کردن چه اشتباه بزرگیه و چه فجایعی به بار میاره که بزرگترینش حال بد و بدتر هرروزه ی خودمونه….

    الان میدونم که نجواهای شیطان چیه و تا میاد حرف بزنه که فلانی از تو سرتره چون ظاهرش زیباتره یا فلان مقامو داره یا تو این زمینه ها به موفقیت رسیده اما تو اینجاو اینجا و اینجا کمبود داری و از اون پایین تری آگاهانه شروع میکنم زیباییهام و موفقیت هام هرچند کوچیک رو به یاد میارم و سپاسگزاری میکنم و با خودم میگم نادیده گرفتن هرکدوم ازاینها که به ظاهر کوچیک و بی اهمیتن، ناشکری و ناسپاسیه

    بعد دونه دونه نعمت هام رو به یاد میارم و بابتشون سپاسگزاری میکنم و این حالم رو بهتر و بهتر میکنه

    حالا به لطف دوره ی فوق العاده ی احساس لیاقت میدونم من چقدر باارزشم، تو دنیا از من فقط یه دونه هست با تمام ظرافت و لطافتی که خداوند برای آفریدن من به خرج داده و من منحصر به فردم و شبیه هیچ کس نیستم مثل اثر انگشت… البته هنوز تو این زمینه ها خیلی کار دارم و به قول استاد تا پایان عمرم باید رو این موضوعات کار کنمو هربار احساس لیاقت رو در درونم جستجوو پیداش کنم.

    خدایا هزاران بار سپاس به خاطر این همه آگاهی و همچنین ارزشمندی که از ازل دروجود مانهادی که با یاد آوری تنها اندکی از اون اینطور دگرگون و سرمست شدیم

    و از شمااستاد گرانقدر هم بی نهایت سپاسگزارم که آگاهی هایی ناب و بی نظیر که تو هیچ کتابی نوشته نشده رو دراختیار ما قرار می دید.خدا رو به خاطر وجود شما سپاس میگم و برای شما و سایراعضای تیمتون آرزوی سلامتی و شادی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهره شیخی گفته:
    مدت عضویت: 684 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    با سلام خدمت استاد مهربان و بخشنده

    استاد عزیز من سوال شما را بادقت و بدون رودربایسی جواب دادم کاملا حسادت داشتم به موفقعیت اطرافیانم.

    از حسادت اصلا تبریکم نمیگفتم.وخیلی سریع با خودم مقایسه میکرد.با خودم میگم اون چه جوری تونسته به همه خواسته های خودش برسه ولی من همش کم میارم تو همه کارام.یه کی دو روزه حالم بده بعد دیگه یادم می‌ره.ولی به خودم قول دادم روی باورم خیلی کارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مرتضی گفته:
    مدت عضویت: 640 روز

    سلام به استاد عزیز کلیه همکارانش که این سایت بسیار عالی را تهیه کرده اند

    در مورد سوال این بخش برای موفقیت اطرافیانم که بیشتر شامل همکارانم هست که اکثراً از لحاظ مالی درابتدا خیلی از من پایینتر بودند و طی این سالها انگار من هیچ پیشرفتی مالی نداشتم ولی آنها خیلی جلوتر از من هستند اولین چیزی که به نظرم می آید که حس می‌کنم توجیه کردن خودم هست اینه که اونا اصلأ خرج نکردن فقط کار کردند و جمع کردند ولی من خیلی بیشتر از آنها حال کردم و تفریح کردم و خرج کردم بخاطر همین الان از لحاظ مالی من هیچی ندارم ولی آنها همه چی دارند ولی بعد که فکر میکنم میبینم من اصلاً کار هم‌نکردم فقط ازین شاخه به اون شاخه پریدم و فقط درجا زدم و احساس حسادت هم می‌کنم ولی زیاد به این حس اهمیت نمیدم و بیشتر احساس بی هرضگی میکنم

    با سپاسی فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد غلامزاده گفته:
    مدت عضویت: 1036 روز

    سلام به همه ی دوستان و استاد عزیز ، خیلی ممنونم بابت تهیه این سلسه فایل ها ، خیلی به موقع برای من اتفاق افتاد ، موقعی که از آگاهی ها دور شدم ، بعضی موقع ها یادم میره این آگاهی ها و این باور ها چه نتایجی رو برای من داشته ، چه ثروتی چه حالی چه تغییر زندگی ای…. خدایا بی نهایت سپاسگزارم بابت این مسیر و وجود قوانینت ،

    خب برم سراغ سوال اول….. به لطف آگاهی هایی که از شما استاد عزیز به من رسید من تحسین کردن رو بجای حسادت یاد گرفتم ، ولی هنوز خیلی جا داره تا بتونم بهتر بشم تو این زمینه ، یه مدت که تقریبا به بیراهه هم رفتم ، از شدت تعریف و تمجید از ادما بت میساختم و نمیدونستم دارم چه ضرری به ذهنم میزنم ،

    ولی خب شنیدن موفقیت بقیه جدیدا که دور شدم واقعا حس بدی بهم میده ، حس اینکه عقب موندم ، حس اینکه از بقیه عقبم ، و این باید درست بشه باید باور کنم که منم میتونم باید بدونم که هرچیزی تکامل داره و یه شبه نیست ، تمرین دوم هم که در مورد اشخاص خاص موفقه رو در دفتر انجام میدم ،

    ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته بابت این اگاهی های زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد مهدی نرجسی گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    به نام خدای مهربان | سلام به شما دوستان هم فرکانسی و استاد و مریم جان عزیزم

    در ابتدا بسیار سپاس گزار خداوند هستم که من رو هدایت کرد به سمت شنیدن این فایل بی نظیر، همین که فایل رو گوش دادم و از صحبت های استاد متوجه شدم که دوره ای درحال آماده شدن هست برای خودشناسی ( البته فکر کنم مطمئن نیستم که درست متوجه شده باشم این قسمت رو ) کلی ذوق کردم و از همین الان که اصلا فقط در حد برداشت بوده برای من، آماده خریدن این دوره هستم و میدونم که چقدر قراره فوق العاده باشه این دوره، خب ما وقتی که بتونیم خودمون رو درست و کامل بشناسیم میتونیم راحت تر و روان تر ترمز های ذهنی و رفتاری و باور های محدود کنندمون رو بشناسیم و از طرفی راحت تر میتونیم روی احساس خود ارزشمندی و لیاقتمون کار بکنیم و بعد از اینکه روی این ها کار کردیم راحت تر میتونیم باور های قدرتمند کننده رو بسازیم در هر زمینه ای و اینطوری نتایجمون شکوفا میشه و وقتی به قول استاد نتایجمون شکوفا بشه ایمانمون قوی تر میشه و وقتی ایمانمون قوی تر بشه اعتماد به نفسمون میره بالاتر و وقتی اعتماد به نفسمون بره بالا تر اتفاقات بهتری رخ میده و همینطوری این سیکل موفقیت و رشد و تکامل یکی پس از دیگری پله های صعودش رو طی میکنه و زندگی خارق العاده میشه، واقعا همه ی این مطالب بهم متصل هستند و جدا از هم نیستن و واقعا باید همزمان روی همه ی بعد های زندگیمون کار بکنیم و لذت ببریم از این زندگی که فرصتش رو داریم که درونش باشیم.

    قبلا خیلی مقاومت داشتم درباره اینکه بخوام روی فایل های رایگان کامنت بذارم ( اعتراف می کنم الانم یکم بهتر شدم و هنوزم مقاومته هست و باید خیلی روی این ترمز کار بکنم ) اونم بخاطر این بود که انگاری دوست نداشتم مثلا کسی بیاد و ببینه منم در این سایت عضوم و دارم روی خودم کار می کنم ولی بعد از تهیه دوره خودارزشمندی و احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی و کار کردن روی مباحث این دو دوره فوق العاده ( من چون هر جلسه از هر دوره رو ممکنه بارها و بارها گوش بدم مثلا ممکنه یک جلسه رو 4 روز پشت سر هم گوش بدم بعد برم سراغ جلسه بعدی و اصلا عجله ای بابت سریع تموم شدن یه دوره از استاد رو ندارم و اعتراف می کنم واقعا هر بار که یک جلسه رو گوش میکنم کلی موضوعات جدید و مطالب جدید رو یاد میگیرم که دفعه قبلی موقع گوش دادن متوجهش نشدم، به همین دلیل دوره خودارزشمندی رو من تا جلسه توضیحات تکاملی قسمت ششم گوش کردم و کشف قوانین زندگی رو تا جلسه هفتم؛ منظورم از کارکردن روی این دو دوره تا این قسمت های دوره ها هستش ) انگار دیگه هیچ ترسی بابت خودافشایی ندارم و خب خیلی حالم خوب شده و خداروشکر می کنم از این بابت و از استاد هم بسیار سپاس گزارم.

    بریم سراغ تمرین این فایل بسیار عالی.

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    پاسخ :

    وقتی استاد توی فایل گفتن که استاپ کنید ویدیو رو و جواب بدین به این سوال اولین چیزایی که اومد توی ذهنم این بود که خب من که برادری ندارم یه خواهر دارم اونم خانه داره، مادرم که فرهنگی بوده و پدرمم که کاسب و مغازه دار بوده پس برم سراغ بقیه افراد فامیل ببینم کیو میتونم پیدا بکنم، بعد گفتم حالا فرض رو بر این بگیر مهدی که مثلا خواهرت بجای خانه داری یک کارآفرین موفق بود که یک بیزینسی داشت و مثلا صاحب یک شرکتی بود که خیلی درآمد بالا و خوبی بود اونوقت چی بعد از اینکه این فرضیه رو مطرح کردم سریعا ذهنم مقاومت کرد که نه بابا یعنی چی اصلا چرا باید اینطوری باشه؟؟!!!! و منی که از تعجب شاخ درآورده بودم از این پاسخ ذهنم یعنی تا الان همیشه فکر میکردم که من از موفقیت دیگران خیلی خوشحال میشم و ذوق می کنم ولی امشب متوجه شدم که این قضیه فقط برای افرادی هستش که به دور از شرایط زندگی من هستند، یعنی مثلا دوستانی که ممکنه هر چند وقت یکبار ببینمشون یا به طور کلی دوستان و آشنایان تا افراد نزدیک تر و فامیل ها یعنی من برای موفقیت دیگران که میشناسمشون یا خنثی هستم یا خوشحال میشم تابحال نشده که بخوام ناراحتی بدجوری داشته باشم از این بابت و بگم طرف دزدی کرده یا حرف هایی شبیه به این، خیلی شده که توی ذهنم اومده این شخص لایق این موفقیت نیست ولی سریع ذهنمو کنترل کردم و گفتم هرکسی خالق شرایط زندگی خودشه و هرکسی هرجایی که هست جایگاه درستی قرار داره و لایق اون جایگاهه یعنی من فکر میکنم قبل از اینکه با استاد و این مباحث آشنا بشم آدمی بودم که ذهنیتی این مدلی داشته که بیاد بگه بقیه الکی پولدارن بقیه الکی وضعشون خوبه اونم بخاطر باورهایی که از بچگی به خورد ما دادن و تا بوده گفتن فلانی رو میبینی پولداره بجاش زندگی نمیکنه که فلانی رو میبینی پولداره بجاش مرض قند داره فلانی رو میبین پولداره با پول نزول اونطوری شده زندگیش ولی از وقتی که با این مباحث آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم نمیگم اصلا رخ نمیده ولی تقریبا اومده زیر 10 درصد این تفکرات و اگرم رخ بده سعی می کنم سریعا آگاهانه کنترل بکنم خودم رو و به ذهنم بگم که هرکسی هرجایی که هست دقیقا جایی هستش که لایقه و هرکسی که پولداره درست وسالم پولدار شده و مباحثی از این طریق.

    ولی در کل نمیدونستم که نسبت به خواهرم ممکنه همچین تفکری رو داشته باشم.

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    شاید به ظاهر خیلی خوشحال بشم از اینکه مثلا خواهرم بخواد توی زندگیش رشد بکنه و پیشرفت بکنه ولی میدونم توی وقتایی که تنها میشم و ممکنه خلوت بکنم با خودم همینطوری مخولیات این رو داشته باشم که چرا من نتونستم چرا من موفق نشم چرا اصلا خواهرت باید موفق بشه و دقیقا میرسیم به جملاتی که استاد گفتن در این فایل که میایم حسادت میورزیم و خودمون رو مقایسه می کنیم و فکر می کنیم که موفقیت و رشد و نعمت و ثروت محدوده و تموم میشه بخاطر همین این افکار میاد توی ذهنمون ( باورم نمیشه که دارم این موضوعات رو از درونم میکشم بیرون )

    مثلا چند روز پیش برادر همسرم رفته بود مرکز استان برای آزمون بانکداری من ناخودآگاه اولش که متوجه شدم گفتم خداکنه قبول نشه، نه بخاطر اینکه دوست ندارم اون شخص پیشرفت کنه، بخاطر اینکه همش احساس می کنم که اگر مثلا این شخص به یک موفقیتی برسه من قراره باهاش مقایسه بشم یا مباحث این چنینی ولی میگم طبق چیزی که گفتم سریع آگاهانه جلوی ذهن خودمو گرفتم و تجسم کردم که برادر خانمم آزمون رو قبول شده همگی شادیم و دور هم جمع شدیم داریم جشن میگیریم این موفقیت رو و خیلی هم همه چیز خوبه و من هم میتونم توی شرایط زندگی خودم موفق بشم باران رحمت الهی همواره در حال باریدن هستش اگر من نعمتی رو دریافت نمیکنم بخاطر اینه که ظرفم کوچیکه بخاطر اینه که ظرفم سوراخه بخاطر اینه که از درون ترمز دارم و باید حلشون بکنم، خدایی که این جهان رو داره کنترل میکنه خیلی راحت میتونه هرچیزی رو برای من فراهم بکنه فقط کافیه به خودش قدرت بدیم و فقط روی خودش حساب باز بکنیم و … خلاصه کلی از این صحبت هایی که حالم رو خوب میکنه، میگم همونطور که بالا گفتم اولش این افکار میاد توی ذهنم بعدی سریع کنترلش می کنم اینم بخاطر اینه که از بچگی تا الان همینطور این رفتارها جلوی ما انجام شده از طرف خانواده و ریشه بسیار قوی درونمون داره و باید بسیار بسیار مسمتر روشون کار بکنیم و ادامه بدیم تا کم کم رفتار و باورمون در این زمینه درست بشه و بجای اینکه در ابتدا نه فقط برای افراد غریبه بلکه برای درجه یک ترین افراد خانواده هم سریع افکار خوشحالی و انگیزشی بیاد توی ذهنمون.

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    بخوام این سوال رو پاسخ بدم باز برمیگرده به شرایط قبل و بعد آشنایی من با سایت و استاد و این مباحث اگر بخوام درباره مهدی نرجسی مرداد ماه 1402 به بعد رو بگم جواب “بله” هست و من دارم آگاهانه این قضیه رو درون خودم جا میگذارم که با موفقیت دیگران من هم میتونم در زمینه کاری خودم موفق بشم و هیچ فرقی نیست بین من و اون شخص در کار و بیزینس بخاطر اینکه به قول استاد گفتنی پتانسیل همه کارها در ساخت ثروت به یک اندازه هستش.

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    بازهم بستگی داره ممکنه من رو به حسادت بکشونه و ممکنه این اتفاق نیافته ولی این رو میدونم وقتی مثل سینوس و کسینوس بالا و پایین میشه این پاسخ یعنی هنوز مشکل دارم در این زمینه و باید روی خودم کار بکنم تا این احساس حسادت رو کور بکنم و فقط انگیزه بگیرم از موفقیت دیگران.

    ——————————————————————————

    مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.

    * ( پسر دایی من احمدرضا – خرید یک ماشین برای خودش )

    * ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 2 شعبه موفق از شغل کافه در شهرمون )

    * ( دوستم متین – موفقیت تحصیلی و شرایط شغلی خیلی خوب در تهران )

    * ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 1 مجموعه فروشگاهی تجهیزات پزشکی موفق در شهرمون )

    * ( دوستم سجاد – راه اندازی نمایشگاه ماشین موفق در شهرمون )

    * ( دوستم محمد – راه اندازی 1 شعبه موفق از شغل رستوران در شهرمون )

    * ( همسرم غزاله – موفقیت عالی در زمینه سالن زیبایی در شهرمون )

    * ( پسر خاله همسرم محمد – موفقیت فردی در زمینه های مختلف از نظر ثروت )

    ——————————————————————————

    مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    ( وقتی متوجه شدم پسرداییم برای خودش ماشین خریده خیلی خوشحال شدم از این بابت بخاطر اینکه میدونستم روی پای خودش ایستاده و بدون تکیه کردن به کسی تونسته این ماشین رو تهیه بکنه، شاید خرید و تهیه ماشین برای افرادی که خیلی قوی هستند در این زمینه موفقیتی به حساب نیاد ولی از نظر من این میتونه جزو پله های موفقیت هرکسی در زندگی باشه و من از این بابت برای پسر داییم خوشحالم.)

    ——————————————————————————

    ( هنوزم داخل موبایلم عکس از شبی که رفتیم جلوی مغازه ای که ابوالفضل قرار بود بگیرتش برای کافه رو دارم، اون الان جزو افراد موفق این شهر حساب میشه و من برای اون خیلی خوشحالم و ذوق میکنم میبینم دوستم تونسته پله های تکامل رو طی بکنه و از یک شعبه به 2 شعبه ارتقاء بده خودش و مجموعه اش رو و من از این بابت خوشحالم.)

    ——————————————————————————

    ( متین از اولشم توی دبیرستان جزو افرادی بود که درسش خیلی خوب بود و همیشه نمرات بالای کلاس برای متین بود وقتی که دانشگاه قبول شدیم همگی متین مشخص بود که قراره رتبه اش خیلی عالی بشه اون مهاجرت کرد به تهران ما شهر خودمون موندیم و هرکسی رفت سمت علاقه خودش، الان در حال حاضر توی یک شرکت خیلی عالی در سطح کشور مشغول به کاره و من هرموقع که میاد ساوه کلی باهاش درباره کارش و موفقیت هاش صحبت می کنم و لذت میبرم صادقانه بخوام بگم شاید یکم ته دلم بهش حسودیم میشه اونم طبیعیه برای من ولی سریع باز تکرار می کنم که ” آگاهانه ” جلوی نجواهای ذهنم رو میگیرم و نمیذارم زیاد بشه و خفه اش می کنم در نطفه که تاکید می کنم همچنان نیاز به تمرین فراوان برای رفع این قضیه دارم ولی از خودم بابت پیشرفتی که در این زمینه داشتم راضیم. انشاءالله که متین همیشه موفق و موفق تر بشه در زندگیش و من خوشحال تر بشم برای اون.)

    ——————————————————————————

    ( ابولفضل از اولش جزو بچه هایی بود که شرایط خانوادگی خیلی خوبی داشت و هیچکس فکرشم نمیکرد که ابوالفضل بخواد یه روزی بره دم مغازه وایسه و کاسبی بکنه و وقتی که مغازه زد و بیزینس خودشو راه انداخت همه تعجب کرده بودیم ( 4 سال پیش ) که این با این وضع خانوادگی خوبش چرا باید کار بکنه ( اون موقع قانون رو نمیدونستم و این تفکرات بیهوده همیشه توی ذهنمون بود ) ولی خداروشکر الان ابوالفضل بسیار در شغلش موفقه و من کیف می کنم همیشه رد میشه از جلوی مغازه اش و میبینم که پر از مشتریه و میگم این شخص باور های خوبی رو درباره ثروت و نعمت داره و خدا براش بیشتر و بهتر بکنه شرایط رو انشاءالله.)

    ——————————————————————————

    ( آقا سجاد یکی دیگه از دوستانم هستش که در شهرمون نمایشگاه ماشین افتتاح کرده و واقعا مشخصه که از نظر باور های قدرتمند کننده درباره ثروت و موفقیت ذهن سالمی داره و خدارو شکر همیشه در این زمینه موفق بوده و من برای اون خوشحالم که داره در کارش لذت میبره و همزمان پول میسازه.)

    ——————————————————————————

    ( رشد و پیشرفت محمد رو از بچگی یادمه، وقتی که 14 سالمون بود محمد مشغول بود که کار کردن و کسب تجربه در زمینه ای که الان داره داخلش حرفه ای فعالیت میکنه، خب این برای من خیلی خوشحال کننده است که ببینم یکی از دوستان نزدیکم با استفاده از قانون تکامل رشد کرده و الان صاحب کار خودشه و داره در اون زمینه ای که دوست داره فعالیت میکنه به تازگی هم یک ماشین عالی خریده و من بازم کلی ذوق کردم بابت این اتفاق و آرزو می کنم همیشه موفق باشه.)

    ——————————————————————————

    ( همسرم رو هم که دیگه نگم براتون، لازم به ذکره که همچنان بعضی وقتا میبین که همسرم مثلا مشتری داره داخل سالن و مشغول به کاره و داره ثروت میسازه یکم ( خیلی کم) حسودیم میشه ولی بعدش سریع خندم میگیره و ” آگاهانه ” ذهنم رو کنترل میکنم و کلی کیس استادیه مناسبیه برای من در این زمینه که بتونم کلی ازش الگو بگیرم و مثال بزنمش در مواقعی که میخوام تمرین انجام بدم که برای من منطقی بشه که می شود شدنی هستش ساهت ثروت و نعمت در کل خیلی خوشحالم از اینکه همسر بنده یک انسان موفق در زمینه کاریه خودشه در شهرمون.)

    ——————————————————————————

    ( داخل خانواده همسرم این یک نفر خیلی از نظر مالی رشد و پیشرفت داشته و همیشه مثالی بوده برای من که میشه پولدار شد میشه ثروتمند شد، البته این رو بهتون بگم که روزای اول من خیلی نسبت به این شخص حسادت داشتم الان تازه یادم اومد اونم بخاطر اینکه تازه وارد خانواده همسرم شده بودم اینا هم هی این شخص رو مثال میزدن توی صحبتاشون و من خیلی مقاومت داشتم نسبت به شنیدن موفقیت های این شخص ولی بعد از اینکه به صحبت های استاد آشنا شدم و با قوانین آشنا شدم تقریبا الان خیلی کم پیش میاد که بخوام به این شخص حسادت بکنم و تازه کلی هم خوشحالم از اینکه این فرد هست که من بتونم ایمانم رو قوی تر بکنم نسبت به اینکه می شود و شده برای این شخص پس برای من هم می شود.)

    ——————————————————————————

    مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؟

    اولا که در پاسخ به سوال اول مرحله سوم میتونم اینطوری بگم که به لطف آموزش های استاد عزیزمون مخصوصا در دوره کشف قوانین زندگی که تمرینات خارق العاده ای داره برای کشف ترمز های ذهنی من در کل خیلی خوب فهمیدم که بنا کردن باورهای جدید و قدرتمند کننده باید روی ریشه های منطقی باشه و یکی از فوق العاده ترین راه ها برای بنا کردن ریشه های منطقی پیدا کردن الگوهایی هستش که میتونیم نتایجشون رو ببینیم که ایمانمون رو به اون باور قوی تر بکنه و الگوها هم طبق گفته استاد باید قابل لمس باشن و خب این دوستان و افراد عزیزی که در بالا مثالشون زدم همگی برای من الگوهایی در زمینه های کاری مختلف هستند که به من ثابت می کنند می شود موفق بود بخاطر اینکه این رو میدونیم همه کارها به یک اندازه پتانسیل ساخت ثروت رو دارند پس اگر این افراد در زمینه های کاری مختلف تونستن موفق بشن پس من هم در زمینه کاری خودم میتونم و مشکلی نیست و خب این خیلی در زمینه خودباوری و الهام گرفتن به من کمک میکنه همونطور که من از منفی صفر درآمد با کار کردن روی فقط یک ترمز طبق تمرینات مختلف استاد تونستم نزدیک به 200 میلیون تومن در 3 ماه گذشته درآمد داشته باشم و اصلا غیر قابل باوره چیزی که من دارم میگم برای خودم و تازه متوجه میشم که چرخ زندگی روان شدن یعنی چی به همین دلیل من خیلی دنبال پیدا کردن الگو های مختلف در زمینه های کاری مختلف هستم اصلا در زندگیم و خیلی میتونه به من کمک بکنه در راستای تحقق خواسته هام بد نیست این تمرین رو هم بگم اینجا من یک قطعیتی رو رسیدم بهش و اومدم آموزش های استاد رو با هندسه ترکیب کردم برای خودم برای باور پذیری و درک بهتر و راحت تر :

    طبق صحبت های استاد و تمرینات و نتایجی که گرفتم گفتم ؛ اگر مردم رو ( آ ) فرض بکنیم و کارهایی که افراد مختلف دارن انجام میدن و توی موفق شدن مثل همین کارهایی که از دوستانم در بالا مثال زدم و غیره رو ( ب ) فرض بکنیم و کار خودم رو که طراحی و اجرا پروژه های معماری هستش رو ( ث ) فرض کنیم ( شما میتونید کار خودتون رو فرض بگیرید )

    و طبق صحبت ها و آموزش های استاد که گفتن همه کارها پتانسیل یکسان برای ساخت نعمت و ثروت رو دارن این رو ( * ) فرض کنیم.

    حالا میرسیم به اثبات هندسه :

    اگر مردم ( آ ) برای کارهای دیگه ( ب ) ارزش قائل باشند و بابت دریافت خدمات از اون کارها ( مثال هایی که بالا زدم در زمینه های کاری مختلف از افرادی که قابل لمس بودند برای من در زندگی ) پول پرداخت کنند میتونیم اینطوری بنویسیم :

    ( آ ) = ( ب )

    و طبق قطعیتی که از آموزش های استاد فهمیدیم که اسمش رو گذاشتیم ( * ) اینو فهمیدیم که کارِ ما هم همونقدر توانایی داره که بقیه کارها داره پس میتونیم اینطوری بنویسیم :

    ( ث) = ( ب )

    و در نهایت میتونیم اینطوری نتیجه بگیریم :

    اگر ( آ ) مساوی باشد با ( ب ) و ( ب ) مساوی باشد با ( ث ) در نتیجه ( آ ) = ( ث )

    پس ماهم توانایی ساخت ثروت رو داریم و هیچ تفاوتی بین ما و دیگر افرادی که دارن کار میکنن و ثروت میسازن نیست.

    ——————————————————————————

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    درک یکسری از قوانین که این دوستان آگاهانه یا نا آگاهانه رعایتش کردن بسیار میتونه درس داشته باشه برای من که من تا اونجایی که متوجهش شدم اینجا می نویسم :

    شماره 1 : توحید و توکل بر روی خداوند و هدایتش در مسیر موفقیت ( تقریبا همه افرادی که لیستشون کردم خیلی دیدگاه جالب و مطمئنی رو روی خداوند دارند که میدونم همین اصل خیلی تاثیر داشته در روانیه موفقیتشون )

    شماره 2 : طی کردن تکامل و پله پله رشد کردن جزو اصل هایی هستش که توی همه ی مثال های بالا به چشم دیدم و میدونم که رعایتش کردن.

    شماره 3 : تمرکز داشتن روی خودشون بجای اینکه روی حواشی و غیر اصلیات باشه و این موضوع هم بسیار بسیار کمک کننده است برای اینکه به موفقیت های خیلی عالی برسیم به نظر من.

    شماره 4 : لذت بردن از کاری که دارن انجام میدن بازهم توی همه ی این مثال هایی که من زدم قابل لمسه برای من و میتونم این رو حس کنم که چقدر این افراد عاشق کارشون هستند و دارن کیف می کنن از اینکه دارن این کار رو انجام میدن و این اصل میتونه باشه.

    شماره 5 : اگر اینها توانسته اند پس من هم می توانم.

    ——————————————————————————

    خدارو سپاس گزاری می کنم برای اینکه به من قدرت داد تا بتونم این تمرین رو انجام بدم تقریبا 3 ساعت هست که من سر این فایل و تمرینش هستم امیدوارم که از خوندن این مطالبی که من نوشتم لذت ببرید.

    از تمامی افرادی که هدایت شدند و این دیدگاه رو مطالعه کردند سپاس گزارم.

    انشاءالله خداوند به من قدرت و فرصتی بده تا مجددا در سایت بی نظیر استاد دست به تمرین بشم و دیدگاه به ثبت برسونم تا اولا با تمرین کردن تکرار این مطالب معجزه آسا در ذهنم باشه دوما در مسیر زیبای اصلی بمونم و لذت ببرم.

    انشاءالله خداوند مارو هدایت بکنه به راه راست، راه کسانی که بهشون نعمت داده نه کسانی که برشون غضب کرده و نه گمراهان.

    امروز 30 / بهمن / 1402 هستش.

    یادمون نره که برگی بدون اذن خداوند از درختان به زمین نمیافتد.

    خدانگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که هر آن چه دارم از آن تو هست

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه

    در مورد تمرین این فایل

    مورد اول آقای دبیری رو مثال میزنم ساختمان ساز مطرح و به نام شیرازی که من میشناسمشون که واقعا از پیشرفت کردنشون علاوه بر احساس خوبی که دارم لذت می‌بریم چون باعث گسترش این شغل و باعث شدند چندین نفر شاغل بشن و احساس خوبی به آن ها بدهند

    الهاماتی که به واسطه پیشرفت ایشون من میتونم دریافت کنم اینکه

    کار همیشه در هر شرایطی از شرایط جامع میشه انجام داد

    کار کردند آنقدر لذت بخش هست که به من احساس خوب و انرژی مضاعف میده

    خدا همیشه هوای ثروتمند تا رو بیشتر داره چون باعث گسترش جهان میشن

    کنار کارت نیت خیر داشته باشی پیشرفتت چندین برابر میشه

    درس های که از پیشرفت ایشون میگیرم :

    1.استمرار و تکرار و مداومت در کار تا برسی به اهداف

    2.عشق و علاقه به کارت اولین شرط موفقیت

    3. برنامه ریزی و نظم در کار از ستون های موفقیت در کار هست

    4.شاد بودن در کارت هست که بهت احساس خوب میده

    5.افتاده بودن و تواضح در کارت هست که تو رو بزرگتر می‌کنه

    6.شجاعت و جسارت در کار تو رو ریسک پذیرتر می‌کنه

    و…

    مورد بعد آقای حسین صابری دوست

    من واقعا با دیدن پیشرفت حسین آقا همیشه لذت بردم و احساسم همیشه خوب و عالی بوده و سعی کردم ازش بپرسم دلیلش پیشرفتش ولی غرورم شاید بهم اجازه نداده و به زودی همین کار رو انجام میدم

    الهاماتی که من از پیشرفت حسین آقا میگیرم

    همیشه یاد خدا اولویت کارام باشه

    نیت خیر داشتن جزیی از پیشرفت کار هست

    خوش اخلاقی و خوش برخوردی به آدم حس خوبی میده

    درس های که از پیشرفت کردن میگیرم

    1.موفقیت اصلا کاری به سن و سال ندارد

    2. با پیشرفت کردن از زندگی هم لذت ببر

    3.سحر خیزی یکی از عوامل موفقیت هست

    4.متواضح بودن در برابر خدا و اینکه هر آنچه داری از آن خداست

    5.بخشش در کار البته بعد از اکی شدن خودت یکی از رکن های موفقیت هست

    نفر بعدی سعید حسینی خواهر زادم هست

    که از موفقیتش حس خوبی میگیرم و خیلی از وقت ها در مورد عوامل موفقیت با هم صحبت میکنیم

    الهاماتی که از موفقیت در کار ازش میگیرم

    صبور بودن

    علی بی غم بودن

    توکل داشتن

    ارتباطات خوب و عالی

    ذهنیت ثروتمند داشتن و…

    درس های که از موفق شدنش میگیرم

    1.ریلکس باشم توی کارم اون اتفاقی که باید بیوفته میوفته

    2.نفوذ کلامم عالی باشه

    3.با جسارت و اطمینان صحبت کنم

    4.استمرار و مداومت در کار

    5. شجاعت در اولین بودن در کار

    6.به روز بودن در کارم

    7.هوشیار و‌زرنگ بودن در کار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه گبری گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ،

    قسمت دوم تمرین این جلسه

    لیست ادم های موفق

    1_موفقیت مریم (معلمی)

    2_موفقعیت بابک (مهندسی)

    خوب فعلا فکر کنم همین دوتا هستن تو سن وسال و رده سنی من ؛

    موفقعیت مریم : خوب معلم طراحی دوخت شده و خیلی خودشو میگیره و منم اصلا از همون اول که وارد فامیل ماشد اصلا ازش خوشم نمیومد و معلمم که شد بدتر حس حسادت و خودکم بینی من شدیدتر شد میگفتم همش یکسال ازم کوچیکتره و کلی کارا کرده و باهاش ارتباط نمیگرفتم دیگه یعنی خیلی هامون باهاش کنار نمیایم وازش دوری کردیم چون اخلاق های خیلی خاصی داره ولی جنبه مثبتش اینکه که دانشگاه رفت معلمی خوند وکلی تلاش کرد که نزدیک دوساله که معلم شده من اصلا باهاش کنار نمیام و دوستش ندارم ولی فکر که میکنم وجه های مثبتی هم داره اینکه کارای شیک و تمیزی رو واسه خودش میدوزه و میپوشه که منم هنوز نشده بعد دوسال خیاطی از کارای خودم واسه خودم بردارم کارم خیلی عالیه و همه میگن ولی خودم خیلی خودم رو باور نکردم الان کلی بهترشدم و امسال تصمیم گرفتم و مانتوشلوار عیدم رو خودم اماده کردم و دوختم .

    جنبه ی دیگه مریم باینکه دختر کوچیک داشت خودش رو فدای اون نکرد و رفت سمت ارزو هاش نگفت بچم کوچیکه کی ازش مراقبت کنه و این حرفا در صورتیکه اگه من جای اون بودم میکردم و همه ی سعی و تلاشش رو کرد که بالاخره به خواسته اش رسید تو این مورد تحسینش میکنم دمش گرم و درسی که برام داره و میتونم با این دیدگاه بهش نگاه کنم این بود که چندسال زحمت کشید و از خیلی جاها و چیزا گذشت کرد تا اینکه به هدفش رسید و همیشه هم بهترین هارو برای خودش میزاره و این خیلی جای تحسین داره ..

    موقعیت بابک : خوب درسش رو ادامه داد تا به مهندسی رسید با اینکه از نزدیکانمه خیلی ازش خبرندارم و نمیبینمش ولی موقعی که میگن مهندس شده جبهه میگیرم و میگم منم خودم علاقه نداشتم و نرفتم وگرنه منم الان یک چیزی شده بودم انقدر بزرگش میکنید مخصوصا موقعی که مادربزرگم ازش تعریف میکنه حالم خیلی بد میشه ،

    ولی وجه مثبتش اینکه شایدم چون تک فرزند بود : بهش خیلی بها دادن و خودشم کلی تلاشش رو کرد و به هدفش رسید و مثل باباش کار دفتری داره ومهندس شده ولی نمیدونم مهندس چی دقیقا (:

    و اینکه کلی زمان گذاشته درس خونده تا موفق شده و من تحسینش میکنم که بهای رسیدن به خواسته شو داده چیزی که من حاظر نشدم بدم به بهانه ی خوش گذرونی دوران عقد قید مدرسه و کامل کردن درس و مدرکم رو زدم و هربار تا زمانی که زنده ام درموردش حسرت میخورم و ای کاش میکنم شایدم موقعی که فرزندم بزرگتر بشه و مدرسه ای تو زمانی که تو درسش ازم کمک بخواد و من دانشش رو نداشته باشم این حس بدترم بشه ):

    ولی امیدم به اینکه که این سایت و این مسیر الهی همه چیز رو درست و بهتر کنه اگه من بهاشو بدم ..

    الهی شکرت خدایاشکرت …

    سپاسگزارم ازت استاد عزیزم شرمنده که خیلی تعهدم قوی و ثابت نیست ولی سعی خودمو میکنم انشالله …

    عاشقتم و دستای پرمهرت رو از راه دور میبوسم که نور امیدی شدی تو زندگیم (:

    خدانگهدار .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی رنگانی گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      به نام خدا

      سلام عزیزم

      واقعا از خوندن کامنتت که اینقدر صادقانه نوشتی لذت بردم

      خواستم یه چیزی در مورد کامنتت که نوشتی رو بهت بگم

      اول اینکه هیچ وقت و هیچ وقت حسرت گذشته رو نخور و با احساس بد بهش نگاه نکن چون باعث میشه که اینده رو از دست بدی

      بجاش با امید به اینده نگاه کن و به پیشرفت هایی که قراره بکنی تا به احساس خوب برسی

      تمام اتفاقات و تمام ادم های اطراف ما که تا به امروز تو زندگی مون اومدن و رفتن جزئی از زندگی ما هستند و همه شون اومدن که یک چیزی یاد ما بدن

      فقط ما باید دیدگاهمون رو عوض کنیم و با دید بازتری به زندگی نگاه کنیم

      دوم اینکه هیچ وقت و هیچ وقت خودت رو با دیگران مقایسه نکن

      از پیشرفت های بقیه انگیزه بگیر ولی با حسرت بهشون نگاه نکن چرا که اونا هیچی از تو بیشتر ندارن و در بعضی موارد شاید اونا به تو حسادت کنند

      پس یاد بگیر که فقط و فقط خودت رو با خودت مقایسه کنی

      با دیروزت با یک ماه قبلت با یک سال قبلت و خودت رو به احساس خوب برسونی

      چون این احساس خوبه که داره نتایج رو رقم میزنه

      احساس خوب=اتفاقات خوب

      این قانون رو ملکه ی ذهنت کن

      و از احساس بد مثل شعله اتش دوری کن

      بهترین ها رو برات ارزو دارم

      دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: