ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 55 (به ترتیب امتیاز)

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضوان بنی اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    سلام به استاد عزیزم من از ان دسته از ادم هام که چالش رو می پذیرم و میرم به استفبالش و اصلا خودم در مرحله اول انتخاب میکنم که چالش بیاد توی زندگیم ولی توی مرحله دوم نمیدونم چی‌میشه فراموش میکنم و یادم میره همچی و درگیر حس های بعد میشم و دچار شرک و نا امیدی و افسردگی میشم به جورابی مسیر گم میکنم و یه مدتی درگیر میشم و بعد از 1 سال 2 سال متوجه میشم داستان چیه

    حالا توی مثال رابطه عاطفی و ثروت دو تا از چالش های بزرگ زندگیم بود که درگیرشون بودم و هنوز هستم به جای اینکه تمرکز کنم اقا چجوری این مسائل رو حل کردنشون رو یاد بگیرم و گذر کنم ازش که یه لول برم بالاتر میمونم توی اون مرحله و میگم خدایا تو چرا برای من نمیخوایی !!!

    این باور نمیذاره من از به مرحله بالا تر برم.

    ولی اگه بدونم خدا نعمت و ثروت به یک اندازه برای همه آفریده و من باید باورم رو نیبت به این موضوع درست کنم چجوری ؟ خدایا تو قوانینی رو در جهان گذاشتی که من با به کار گیری انها میتونم به راحتی به نعمت و ثروت برسم…

    ازت سپاسگزارم که دوباره منو متوجه مسیرم و قدرت خلق کنندگی که بهم دادی کردی

    و ازت بسیااار تا بسیااار سپاسگزارم که استاد عباسمنش رو توی مسیر من قرار دادی که بهم میگه دستم رو میگیره مثل فرشته مهربان و میگه بیا این مسیر لذت بخش رو برو و توی این مسیر نعمت بهت داده میشه ثروت بهت داده میشه تو بگو چی میخوای فراهم میشه عزیزم

    چییی بهتر از این دیگه میتونه باشه که تو به من بدی خدای رزاق و بخشنده مهربونم؟؟

    ازت سپاسگزارم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    بهشته گفته:
    مدت عضویت: 2047 روز

    استاد نازنینم سلام

    بدون هر مقدمه ای باید بگم که از وقتی وارد این سایت الهی شدم خیلی از تجارب شگفت انگیزی رو تجربه کردم. پا به پای صحبتهای شما پیش رفتم و اون موقع که تاکید بر عملگرایی داشتید من هم با کمال میل و ایمان خالص صحبتهاتون رو گوش کردم و رفتم سراغ عمل کردن …و ادامه دادم و ادامه دادم . نتایجی هم حاصل شد (البته خیلی کوچولو از دیدگاه بقیه) . ولی از دید من چون این نتایج قبلا وجود نداشتن و از هیچ به اینجا رسیدن ، برای من هم انگیزه بخش هستن و هم امیدوار کننده که ببین این ورودی مالی قبلا نبوده ها … از صفر رسیدی به این فسقلی … فقط ادامه بده …مسیرت درسته… نتایج بزرگتر هم میاد به وقتش …

    استاد جان از سایتی که زده بودم براتون قبلا گفته بودم که محتوای تخصصی توش گذاشتم و اولین باری که خرید ازش اتفاق افتاد کلی با ذوق و شوق براتون نوشتم و خبرشو دادم به شما . اون سایت به لطف الله مهربان داره بین مخاطبین خودش جا باز میکنه طوری که توی این سه ماه گذشته به اندازه کل این سه سالی که دارم روش کار میکنم بازدهی داشته. البته شاید به نظر خیلی ها عدد درآمدش خیلی ناچیز باشه ولی در گذشته همینم نبوده …ولی الان هست و میدونم که ادامه بدم حتما بیشتر و بیشتر هم میشه.

    استاد جان دیروز که از چالش داشتید میگفتید و من داشتم گوش میکردم خیلی ته دلم شاد بودم که خدا رو شکر همه چی در امن و امانه و من بدون چالش خاصی دارم پیش میرم. اما … اما … بذارید از اینجا براتون شروع کنم که بدونید اصل داستان چیه. من چند ماه پیش ایده ای به ذهنم رسید که در کنار این سایتم یک سایت دیگه ای رو هم راه اندازی کنم و توش محصولات صوتی بذارم برای فروش. خب تا اینجا ایده بسیار بسیار عالی و ساده به نظر میرسید. چالش که میگم در واقع از اینجا داره شروع میشه… اول خب طبق روال معمول با وردپرس سایت رو آوردم بالا ولی از اونجا که سایت باید فروشگاهی میشد باید براش لوگوی طلایی و اینماد میگرفتم تا بتونم درگاه پرداخت براش فعال کنم. که گفتن نمیشه. باید محصول توی سایت داشته باشی. اوکی… رفتم سراغ تولید اولین محصول که البته تولید محتوا هم خودش داستانی بود چون من تا حالا با نرم افزارهای ادیت و … کار نکرده بودم . خب رفتم سراغ ضبط کردن محصول دیدم که ای داد بیداد تجهیزات فلان جور میخواد که من ندارم. گفتم عیب نداره با همین امکانات موجود شروع کردم با میکروفن موبایل کار ضبط رو انجام دادم. … فایلها نویز شدید داشت … تحقیق و بررسی کردم دیدم بصورت آنلاین میتونم نویز گیری کنم. که انجامش دادم. بعد رفتم سراغ یادگیری نرم افزارهای ادیت که اون رو هم انجام دادم … خلاصه اولین محصول آماده شد. و مجوزها و لوگوها و … توی سایت بارگذاری شد و درگاه پرداخت هم اوکی شد. ظاهرا همه چی گل و بلبل بود و من فقط باید محتوا تولید میکردم و میذاشتم توی سایت . اما کار به این راحتی پیش نرفت چون هاستی که گرفته بودم با دو سه تا محصول داشت تقریبا پر میشد. چالش بعدی چگونگی رفع این مشکل بود. بعد از کلی تحقیق متوجه شدم باید هاست مخصوص دانلود هم بگیرم و اونو لینک کنم . انجام این مرحله، کار بسیار سختی بود برام ولی باید انجام میشد. با تیکت بارونهایی که انجام دادم و ارورها رو دونه به دونه حل کردم و خلاصه لینک کردنه انجام شد. اما …. اما سایت اینماد به روز رسانی شد و برای من اخطار اومد که شما مدارکتون ناقصه. ای داد بیداد … چرا آخه ؟ من که مدارکم کامل بود… متوجه شدم توی این بروزرسانی مدارک من از سیستم پاک شده و چون شکل و شمایل سایتشون کامل عوض شده بود با تیکت زدنهای فراوان متوجه شدم که کجا باید مجدد بارگذاریهامو انجام بدم ولی سیستمشون قبول نمیکرد. دیگه خود کارشناسان اینماد هم مونده بودن که چرا اینجوریه …. تنها پیشنهاد و راه حل نهایی این بود که کل پرونده رو پاک کنم و از اول درخواست بزنم. … هزینه های این کار رو دوباره از اول پرداخت کردم و خدا رو شکر اینبار اوکی شد. گفتم دیگه به به . حالا بشینم با خیال راحت فقط محتوا ضبط کنم. البته این مراحلی که خلاصه وار گفتم در واقع سه چهار ماهی طول کشیده بود و من شاید یکی دو ماه بود که با خاطر راحت داشتم روی سایت جدیدم از نظر بارگذاری محتوا و سئوی سایتم کار میکردم و این البته در کنار کارهایی بود که برای سایت اولم هم داشتم انجام میدادم.

    دیروز که این فایل شما رو داشتم گوش میکردم ته دلم خیلی از خودم راضی بودم و با افتخار داشتم به خودم میگفتم که به به ببین تو از چالش نترسیدی و دونه به دونه رو حل کردی و اومدی جلو …. الان دیگه همه چی رو رواله و خلاص …

    استاد جان این احساس شیرین فقط دو ساعت دوام داشت چون دیگه موعد تمدید لوگوی طلایی رسانه سایتم شده بود و من درخواست تمدید زدم اما در کمال ناباوری کارشناس ارزیاب برام نقص مدارک زد. … چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ … باید برای تک تک محصولات تولیدیم مجوز ارشاد بگیرم ………….

    با سرچ گوگل متوجه شدم که باید از 14 – 15 تا کمیسیون و چی و چی برای هر محصول مجوز بگیرم تا ارشاد بهم اوکی بده تا لوگوی طلایی رسانه رو همچنان داشته باشم تا اینمادم فعال بمونه تا درگاه پرداخت سایت بتونه کار کنه…. و این یعنی شکستن سد سکندر …. چون اولا این کار برای من به تنهایی اصلا میسر نیست. چند نفر رو باید استخدام کنم که فقط برن سراغ مجوز گرفتنها … و این درحالی هست که چون سایتم جدید هست هنوز توی گوگل بدرستی اندیس نشده و دیده هم نشده و طبیعتا خریدی هم درش اتفاق نیوفتاده و من هستم و چالش به این بزرگی ….

    خب … حالا بریم سراغ نحوه برخورد با این سد سکندر…. اولش که انگار ضربه مغزی شدم فکرم اصلا کار نمیکرد. حس بد و بسیار بسیار بدی داشتم . یک مقدار زیادی غر غر … یک مقدار زیادی لعنت فرستادن به زمین و زمان و شانس و آسمون و روزگار و چی و چی …. ولی اینها واقعا چاره کار نیست. …. بنابراین ذهنم رو آروم کردم . صورت مسئله کاملا واضح و شفاف هست. سایت فروشگاهی رو هواست اگه مجوز محصولات رو نداشته باشم . از اونجا که برای تک تک محصولات من نمیتونم این همه وقت و انرژی و پول صرف کنم و از اونجا که هنوز سایت به اندازه حتی هزار تومن برام ورودی مالی نداشته و همش تا اینجا هزینه بوده …. راحت ترین کار اینه که از خیر این ایده بگذرم و سایتم رو دان کنم و خلاص… اما نه… من این ایده رو از روی علایقم و الهاماتم انتخاب کرده بودم پس جا نمیزنم … باید راه جایگزین وجود داشته باشه.

    با همسرم مشورت کردم و چند راه به ذهنمون رسید.

    1- سایت رو از حالت فروشگاهی خارج کنم و زیر هر محصول شماره کارت بذارم و یه شماره تماس مثلا توی واتساپ تا مستقیما محصول رو برای افرادی که واریزی دارن خودم ارسال کنم . بی خیال همه لوگوهای رسانه و اینماد و …

    2- دنبال پیدا کردن و فعال کردن درگاهی باشم که نیازی به اینماد نداشته باشه . مثل پی پال که این خودش چالش بزرگیه چون ما تحریمیم و باید شرکتهای واسط این کار رو برام انجام بدن. مشکل اینجاس که حتما باید هزینه کنم براشون تا کارم رو انجام بدن و اینکه نمیدونم مشتری از ایران آیا میتونه پرداخت ریالی با پی پال داشته باشه یا نه

    3- کانال یوتیوب بزنم و همه محصولات رو اونجا بارگذاری کنم. بعد توی سایت لینک بذارم و بگم برای شنیدن محصول به طور رایگان به کانال یوتیوبم مراجعه کنن. محصول رایگان میشه، اما در نهایت از یوتیوب میتونم درآمد داشته باشم. اشکال این مورد اینه که کانال یوتیوب حالا حالاها به درآمدزایی نمیرسه و تازه اگرم برسه چجوری میتونم از داخل ایران پولم رو دریافت کنم ؟ گرفتن پول اینجوری خودش یک چالش بزرگه به نظرم. یا باید با صرافی قرارداد ببندم یا مجددا حساب پی پال باز کنم ….

    راه های دیگه ای هم حتما وجود دارند که من ازشون بی خبرم. مثلا سایت شما استاد جان چجوریه که بدون اینماد برامون درگاه پرداخت بانکی فعال میشه و ما میتونیم ازتون محصول بخریم؟ یا خیلی دیگه از سایتهایی که دیدم اینماد ندارن ولی درگاه پرداختشون فعاله؟

    فعلا دست به دامن خدا هستم تا هدایتم کنه به بهترین مسیر. نمیخوام شرایط سختی که برای کار کردنهامون دانسته یا ندانسته ایجاد میکنن باعث بشه که از کاری که دوستش دارم دست بکشم. شاید حل شدن این چالش بهم کمک کنه که بتونم بقیه ایده هایی رو که دارم رو هم راحتتر اجرایی کنم . و توی چم و خم این مشکلات قرار نگیرم و صرفا متمرکز روی کارم و علایقم بشم.

    امیدوارم توی این مسیر خدا کمکم کنه و پیام بعدیم حاوی خبرهای خوش و موفقیتهای آتی‌ام باشه.

    ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    اسرا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 828 روز

    سلام به استاد عزیزم

    ممنون برای این دوره ارزشمند

    قدر دان و سپاسگزارش هستم

    در مورد چالش

    من با پای خودم هیچ وقت وارد چالشی نشدم

    یعنی انگار که لازم نمیدونستم که بخوام تغییری ایجاد کنم متاسفانه ،که سریعتر به قدم های بعدی زندگیم بریم

    همیشه نشستم و اگر چالشی خودش به وجود اومد از ثابت بودن من ،دیگه مجبوری تو دلش قرار گرفتم و حلش کردم ،تو ذهنم حلش شاید سخت بوده ولی به نجواها اهمیت ندادم و حتی شاید اولش بدون فکر کردن به چطور انجام دادن و حل کردنش واردش شدم و جلو رفتم و از پسش بر اومدم و قدم قدم سعی کردم بهتر جلو برم

    من میدونم که باید عملگراتر باشم

    و الان برای خودم چالشی که انتخاب کردم

    راه اندازی کسب کار خودمه

    و این جلمه خیلییییی به من کمک کرد

    بر سفر شگفت انگیزی که دارم توجه کنم

    عاشق این جمله شدم

    چون لذت بردن از زندگی رو خیلی دوست دارم

    و همینطور این جمله که

    توجه کنم به درس های عالی که این مسیر برای من داره

    و واقعا تجربه کسب کردن و بهتر عمل کردن در زندگی رو هم بسیار دوست دارم

    من عاشقتونم

    دوستون دارم بی اندازه

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مخلصی گفته:
    مدت عضویت: 522 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد گرامی

    اول کمی ناراحت میشم بعد سعی میکنم خودم را جمع کنم و به این فکر کنم که اتفاقیه که افتاده و حالا من چه کاری میتونم بکنم و چه کاری از من بر میاد

    من رهبری را قبول میکنم و تمام سعیمو میکنم یه تیم قوی بسازم و قبلا هم اینکارو کردم و نتایج عالی بود به صورتی که زمانی که میخواستم از کارم بیام بیرون و استعفا بدم مدیرم خیلی تلاش کرد با دادن امتیازات مختلف به من منو نگه داره و احساس میکرد کسی نمیتونه براش مثل من باشه

    چالش الان زندگی:

    در مراحل تکمیل شغل جدیدم به مرحله ی آزمون رسیدم و انگاری که الان باید برم سر جلسه ی امتحان و یه ترسی دارم از اینکه نکنه درسامو به حد کافی نخوندم،نکنه باید بیشتر تمرین میکردم،نکنه کمی تمریناتم منو بدتر به عقب ببره و روحیه ام تضعیف بشه چون مدام حرفای استادم در گوشم زنگ میزنه که حداقل یه بازه ی زمانیه 5 ساله لازمه،اینکار هوش نمیخواد تمرین و تمرین میخواد،اونایی که تمریناتشون کم بوده امتحان دادن و دیدن نشده مجبور شدن دوباره به عقب برگردنو خیلی حرفای دیگه و من همیشه به این باور داشتم که آدمها هر کدام مسیر منحصر به فرد خودشون را دارن و نقاط قوت و ضعف خودشون را دارن و میشه یه مسیر 5 ساله را شخصی در 10 سال طی کنه شخصی در 2 سال و اینو قبول داشتم که یه شخصی با 10 بار تمرین کردن میتونه روی یه موضوعی مسلط بشه شخصی با100 بار و این بستگی به اون فرد داره با توجه به شخصیتش و میدونم که نشد نداره فقط زمانش متفاوته برای هر فرد بسته به شخصیتش.از طرفی باورهای خودم و از طرفی حرفای استادم منو کاملا گیج کرده این دوگانگی منو پشت در جلسه ی امتحان میخکوب کرده

    فارغ از اینکه من بتوانم از پسش بر بیام یا نه اگر واردش بشم چه فوایدی برای من داره؟

    من فارغ از نتیجه ی نهایی اگر وارد بشم به امتحان اعتمادم به خودم و باورهام بیشتر میشه،به ترسام غلبه میکنم(من بسیار از مورد سرزنش قرار گرفتن بدم میاد)،به نقاط قوت و ضعفم پی میبرم میتوانم با کار کردن روی آنهابه هدف نهایی خودم و پیشرفت برسم و حتی میتونم یه مثال بوجود بیارم که بازه ی زمانی و میزان تمرین برای هر کس میتونه بسته به شخصیتش متفاوت باشه

    تقسیم چالش به مراحل کوچکتر:

    قدم اول قبل از امتحان درسها را یه بار دیگه مرور کنم و یه جمع بندی کنم همش به خودم بگم تو میتونی و با توکل به خدا و گفتن این جمله که خدایا من تمام تلاشمو میکنم و تو به من کمک کن تا نتیجه ی دلخواهم را بگیرم برم سر جلسه ی امتحان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سمیرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته گرامی

    سوال این جلسه:

    دربرخورد بامشکلات ایا فرار میکنی و اعراض میکنی یا اونو یک موهبت الهی میدونی برای واضح شدن خواسته هات و برای حل کردن چالش های زندگی؟

    من هنوز به درجه ایی از تکامل نرسیدم که با وجود یه مشکل بگم من با این مشکل قراره بزرگتر بشم یا قراره خدا درهای جدیدی و برام باز کنه البته تو تایم کمی این اتفاق میوفته مثلا اگه چالشی یا اتفاق غیر منتظره ایی برام بیوفته اولش خیلی حالم گرفته میشه و بعد میگم خودم این اتفاق و به وجود اوردم ومن باید بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم و خودم دارم خلق میکنم

    و میشینم ببینم این چالش یااتفاق چجوری باید حل کنم و جالبه وقتی قدم برمیدارم دلم به آرامش عجیبی میرسه انگار خدا ارامش آخر این چالشو تو دلم میندازه شاید این حل کردن چالش برام به تعداد انگشت های دستم باشه ولی برام خیلی لذت بخشه

    الان چالشی که خوردم چالش رشد پیجمه این نشون میده باید انرژی بیشتری بذارم روی باورسازی هام و تمرکز بیشتری روی پیجم

    این چالش و فقط باید ذهنی حل کنم واگه حل کنم به درامد میرسم هرروز فعالیت مداوم و باانگیزه بیشتری فعالیت میکنم و کلی بااین پیجم حالم خوبه به خدا نزدیک تر میشم چون باقانون خودش دارم پیش میرم

    و اینکه من ادم کمالگرایی هستم البته درصدش نسبت به قبل خیلی بهتر و بهتر شده

    من باکمک خدا از این چالش سربلند میشم پیش خودم

    خدایا شکرت بایت این سایت که مارو داره تومسیر موفقیت یاری میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    اعظم سادات میرمعینی گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    اعظم سادات میرمعینی

    اغاز سخن یاد خدا باید کرد

    خودرا به امید او رها باید کرد

    سلام خدمت استاد عزیزامیدوارم که همیشه شاد وسربلند باشید وخیلی خیلی خوشحالم که باشما وسایت پراز هیجان وانگیزتون آشنا شدم چند ماهی بیشتر نیست که واردسایت شدم اوج ولخرجیم خرید کتابهای صوتی بوده ولی تمام فایلهای رایگان وسفرهای در بهشت زیبای شما را گوش دادم ونگاه کردم ولذت بردم ودرس گرفتم

    همیشه عاشق مشاوره دادن ورشته مشاوره بودم ولی برام یه چالش بزرگ بود چون ترس از جمع وصحبت کردن داشتم لهجه وصدا ما دوست نداشتم فن بیان خوبی نداشتم ولی از وقتی باشما آشنا شدم خیلی خیلی تلاش کردم خودما تغییر بدم با وجود 42 سال سن ودو فرزند وخانه داری کنکور دادم رشته مشاوره قبول شدم وبا اولین چالش روبرو شدم البته یک ترم را با موفقیت گذروندم همیشه از اینکه کانالی بزنم وصداما ضبط کنم میترسیدم که دیگران منا قضاوت کنند ولی به یاری خدای مهربونم وصحبتای شما که به درون قلب انسان رخنه میکنه یه جوری که انگار خدا داره این حرفهارا میزنه چند هفته پیش یه کانال زدم وفایل از صدای خودم گذاشتم وچند نفری را دعوت کردم بعد باورم نمیشد چقدر بازخورد داد چقدر پیام دادن که صحبتهات عالیه از کتابهای مشاوره والبته اموزه های شما تلفیقی، متنی نوشتم ویک پادکست درست کردم واون دوستان رفتن خانواده خودشونا توی کانال عضو کردند ومن بعد سالها ترس ودلهره وارد چالش شدم هنوز خیلی چیزها باید یاد بگیرم ولی خوب خوبیش اینه که استارت زدم داخل یکی از فایلهای رایگان شما گفته بودید تا شروع نکنی عالی نمیشی من بارها وبارها فایل را گوش دادم وبه خودم امید دادم ودایم میگفتم میشه برو جلو فوقش شکست میخوری چیزی از دست نمیدی

    چقدر خوبه که دنیای زیبای خداوند با وجود ادم های خوبی مثل شما زیبا تر شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    حنان دریس گفته:
    مدت عضویت: 764 روز

    سلام استاد جان

    مرسی بابت این جلسات فوق العادتون

    من این فایل رو چندین بار گوش دادم چقدر حسم خوبه نسبت به این تمرینات، برای من رشد بزرگی داره چون درگیر یک سری افکار بودم و هر روز به سایت سری میزدم و فایل های رایگان رو گوش میدادم تا اینکه این جلسات رو دیدم و خس کردم جواب من توی این جلساته️

    و اما جواب سوال؛

    من وقتی با چالش روبرو میشم تو همون لحظات اول سعی میکنم آروم باشم و فکر کنم و همیشه به خودم میگم تو نمیدونی قراره چه اتفاقی برات بیوفته شاید از دل همین چالش یکی از خواسته های تو برآورده بشه پس فقط درست فکر کن ببین الان باید چکار کنی که اوضاع بهتر بشه.

    همیشه این حالت خودمو دوست داشتم و تا جایی که یادم میاد اینجوری بودم در واکنش با چالش ها

    اما متاسفانه چون ترس وجودم زیاده خودم خیلی کم داوطلبانه خودمو وارد چالش میکنم که البته الان در حال کار کردن روی خودم هستم و گذشته و چالش هارو برای خودم یادآوری میکنم که چقدر بعد از چالش ها رشد کردم و همونا باعث میشه شجاعت بیشتری پیدا کنم .

    یادمه برای رفتن به دانشگاه همه اطرافیانم میگفتن تو نمیتونی و اگرم قبول شی خانواده اجازه نمیدن راه دور بری ولی من میگفتم من تلاشمو میکنم و خداوند کمک میکنه اونموقه هیچ آگاهی درمورد قوانین، مدارها، فرکانس و … نداشتم فقط میدونستم که نجنگیده نباید ببازم. میگفتم من کاری که باید انجام بدم اینه که درس بخونم و قبول بشم اگر قبول شدم و خانواده مانع رفتنم شدن اونوقت دیگه دست من نبوده ولی تازمانی که قبول نشدم نمیتونم بگم خانواده اجازه نداد.

    ومن قبول شدم و درکمال ناباوری همه اطرافیان پدرم اجازه داد من توی استان دیگه برم و درس بخونم و من اولین دختر تو کل فامیل بودم که به دانشگاه رفتم و بعد از اون خواهرم و دختر خاله ها و دختر عموم هام همه برای ثبت نام کنکور اقدام کردن ، یکی از دختر خاله هام چند سال بود که دیپلم گرفته بود ولی حتی به کنکور فکرم نکرده بود ولی بعد از قبولی من بلافاصله همون سال ثبت نام کرد وکنکور قبول شد.

    و موارد اینچنینی زیاد داشتم که همیشه به خودم میگفتم من سهم خودمو انجام میدم و مطمئنم خدا کمک میکنه و انجام میشد، خیلی خوشحالم از اینکه عضو این سایت شدم چون مدتها بود که اون آدم جسور و مثبت و سخت کوش از یادم رفته بود ولی اینجا منو یاد گذشته ی خوبم انداخت که چقدر خوب کارهارو انجام میدادم و خداوند منو هدایت میکرد.

    ماه گذشته آشپزخونه ام آتیش گرفت و کل خونه سیاه شد و یک مقدار هزینه هایی کردیم تا درست بشه، شاید اتفاق تلخی باشه اما خوشحالم از اینکه اون روز منکه توی خونه تنها بودم و این اتفاق افتاد با اینکه ترسیده بودم ولی تو دل حادثه شکر گذاری میکردم و به خودم میگفتم تو نمیدونی خدا قراره بهت چی بده و فقط میگفتم خدایا خودت آتیش و تمام اتفاقات رو مدیریت کن، و خدا مدیریت قشنگی کرد تا با کمترین هزینه ها جمع و جورش کنیم.

    خوشحالم از اینکه اون لحظه خودمو نباختم و بعد از اون بافاصله شروع کردم به تمیز کردن خونه

    امروز چالشی که ازش میترسم اینه که من کارآفرین هستم و باید کارم رو به افراد زیادی معرفی کنم اما ترسهام مانع میشه ولی با خودم عهد بستم بدون هیچ ترسی حتی با شنیدن نه های زیاد من برم و این کارو انجام بدم و مطمئنم بعدش خیلی اوضاع خوب میشه هم اعتماد بنفسم بیشتر میشه و هم مهارت زیادی بدست میارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرتضی فتوحی گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    سلام استاد و خانم شایسته ودستان گرامی من با خوندن کامنتهای شما خیلی احساس خوبی پیدا میکنم

    من بیشتر چالشهای زندگی را دوست ندارم پیش بیاد چون میگویم زندگی آرامی دارم و نمیخواهم زندگیم سخت شود یعنی میگویم همین زندگی خوب هست م از چالشها تا اونجای که امکان داشته باشد دوری میکنم

    مرحله اول من باید به گاوداریم گاز بکشم و به خاطر مراحل اداری هی به تعویق می اندازم به قول معروف آشغال هارو زیر میز میزارم

    چالش بعدی من باید به گاوداریم برق بکشم چون برق قاچاق دارم و به خاطر مراحل اداری باز هم هی به تعویق می اندازم این کنتور گرفتن برای خانه خودم هم هست ولی من اینو عقب می اندازم من برای درخت کاشتن توی حیاط خانه ام و فضای سبز درست کردن تو حیاط هم این مشکل دارم وبه تعویق انداختم با خودم میگم سخته پول میخواد و باید هزینه بکنم بزار موقعش رسید انجام میدی

    حالا اگر این چالشهارو انجام بدم چه نعمتهای برای من به ارمغان می آورد

    اول از همه کنتور گاز برای گاوداری ارزش گاوداری زیاد میشود میتوانم انجا آب گرم داشته باشم میتوانم اتاق را گرم بکنم واگر این کار را انجام بدهم میتوانم اعتماد به نفس پیدا بکنم و برای بقیه کارهای اداری هم به راحتی بروم به دنبالش من بابت برق هم اکر بوم به دنبالش وبگیرم دیگر ترسی از قطع شدن برق گاوداری از طرف اداره برق ندارم و باز هم ارزش گاوداریم بیشتر میشود من بابت درخت کاری و فضای سبز خانه ام اگر انجام بدهم خانه ام خوشگل و زیبا میشود و به من روحیه میدهد و میتوانم از میوه هایش استفاده بکنم میتوانم در تابستان زیر سایه درختان بشینم و لذت ببرم

    بر چه ترسهای غلبه خواهم کرد

    من با کشیدن گاز و برق بر ترس اداره رفتنها بیشتر غلبه خواهم کرد من با رفتن به دنبال این کار ترس از استارد زدن کار های دیگرم کمتر میشود

    من بابت درخت کاری حیاط خانه ام وقتی انجام بدهم مطمنن برای شروع کارهای که برایم سخت هست ترسم کمتر میشود و راحتر کارهای جدید را انجام میدهم

    من هنگامی که این کار برق و گاز را با توکل بر خدا استارت بزنم وبه پایان برسانم توکلم در کارهای دیگه به خداوند خیلی بیشتر میشود و میتوانم در تمام کارهای دیگه ام به خداوند توکل بکنم وانجام بدهم و اگر هم انجام نشود یک خیریتی در ان هست و میخواهد یک مسیر بهتر را به من نشان بدهد

    من با این چالشها چه مهارتهای یاد میگیرم

    من با به دنبال برق و گاز بودن میتوانم ارتباطم را قوی بکنم و میتوانم دوست وآشناهای خوبی را پیدا بکن که این ارتباط قوی داشتن در همه مسیر های زندگیم به دردم میخورد من درخت کاری حیاط خانه ام میتوانم یک حرفه خوب یاد بگیرم میتوانم محوطه میتوانم متوجه بشوم که چه درختانی برای منطقه ما خوب هست

    چه توانایی های به من داده میشود

    به من توانای این را میدهد که من باید چالشهای زندگیم را باید حل بکنم تا بزرگتر بشم و نعمت بیشتری از خداوند دریافت بکنم

    من میروم به اداره برق و گاز تا مدارکی که از من خواسته اند را ببرم و بعد تیکه تیکه کار هارو انجام بدهم برای درخت کاری هم اول زمین را صاف میکنم بعد کود میریزم بعد تیکه تیکه کارهارو انجام میدهم به با توکل به خداوند مهربان استارت کارهارو میزن من در گذشته خیلی چالشهای بزرگتر از این را به کمک خداوند حل کرده ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد غلامزاده گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    سلام به استاد و همه ی عزیزان این خانواده

    سوال: وقتی من به چالشی برمیخورم واکنشم چیه ؟

    حقیقت داستان اینه که من آدمی نیستم که چالش های زندگیمو با آغوش باز بپذیرم و بگم این باعث میشه من بیشتر رشد کنم، و بیشتر سعیم اینه که ازون چالش فرار کنم یا بعضی اوقات دیگران رو سرش مقصر بدونم ، خب این ترسه…. حتی بعضی موقع ها میترسیدم باور های اشتباهم رو بپذیرم و سعی میکردم به خودم ثابت کنم که تو فلان زمینه مشکلی ندارم ، خدایا شکر که به این فایل هدایت شدم الان خیلی حس بهتری دارم تو این زمینه ، تمرین دوم هم که در مورد چالش هاس تو دفتر انجام دادم و موقعی که نتیجه گرفتم میام نتیجه هاشو مینویسم ، استاد ممنونم بابت این آگاهی ها و این سلسه فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده ، واقعا به تغییر نگاهم کمک کرد.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    علی شایان گفته:
    مدت عضویت: 587 روز

    سلام به دوستان و استاد عباسمنش عزیز

    من دو تا مورد خیلی مهم تو زندگیمو ایگحور کردم به مدت طولانی که باعث میشه ته ذهنم همیشه یه استرس ریزی باشه مخصوصا وقتی یادشون میافتم

    حالا با تمرین این جلسه اونا رو تبدیل به کارای کوچیک کوچیک کردم و اقدام میکنم واسشون تا به امید خدا هر دو تاشون حل شه و الان که فکر میکنم اگه هر کدومشون حل شه زندگیم خیلی بهتر میشه و من نباید انقدر تنبلی میکردم که البته بحاطر ترس از شکسته که اقدام نمیکنم

    اقدام کردم در راستای این چالشا ایمان ما رو به خدا نشون میده که بنظرم خیلی کار معنوی ایه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: