ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا یکتا
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عزیزم
من از هم شما متشکرم استاد جان بابت تهیه این فایلهای ارزشمند که زندگی ما رو متحول میکنه.
میرم سراغ سوال این قسمت
به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
آیا احساس شما این بود که:
” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛
آیا به شدت خود را سرزنش کردی!
آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!
آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!
اشتباهی که من اخیرا انجام دادم این هست که ایمان و باورم نسبت به اینکه باید روی باورهای مالیم کار کنم تا اینکه شرایط مالیم متحول بشه رو انجام ندادم و تعهدم رو از دست دادم و متعهدانه روی باورهای مالیم کار نکردم صرفا دنبال تغییر عوامل بیرونی بودم. از آنجایی که این تجربه رو دارم که همانطور در موضوع سلامتی روی باورهام کار کردم و سلامتی به جسم و جانم نشست، همانطور که تمرکزم رو بردم روی نکات مثبت و روابطم بهبود پیدا کرد، همانطور که رد پای قانون رو در زندگیم مشاهده کردم که چطور با تغییر باورهام اوضاعم بهتر شد و از یک آدم افسرده و یک آدمی که غر میزد و ناامید بود تبدیل شدم به یک فرد پویا و فعال، مثبت نگر، خودم رو باور کردم و از مهارت هام استفاده کردم و سایت زدم، وجه مثبت اتفاقات رو نگاه میکردم و احساسم رو خوب نگه میداشتم و همه چیز به نفعم پیش میرفت اما در موضوع مالی از قانون استفاده درستی نمیکنم و یکجورایی این باور رو دارم که من بی عرضه هستم و طی این 4 سالی که کسب و کار خودم رو راه اندازی کردم کاملا نتیجه مالی از عشق و علاقه ام نگرفتم و چقدر من بی عرضه هستم و من به درد این کار نمیخورم و شروع میکردم به مقایسه کردن خودم با دیگران که ببین این همه آدم و این همه از دوستانم در این سایت رفتن سراغ یک کسب و کاری و زندگی مالیشون متحول شده اما قانون برای من جواب نمیده و من بی عرضه هستم که نتونستم تغییرات چشمگیر مالی ایجاد کنم. تغییرات مالی بوده و من از درآمد صفر تونستم به درآمد و داشتن ورودی برسم ولی این میزان ورودی اصلا استقلال مالی ای برای من ایجاد نکرده و یکجورایی هزینه یک سری زیر ساخت های کاری رو برای من فراهم کرده و خیلی خودم رو سرزنش میکردم و ناتوان میدیدم که ببین تو از لحاظ مالی پیشرفت نکردی و نتیجه این همه عملکرد و تولید آموزش استقلال مالی نبوده.
اشتباهات دیگری رو هم انجام دادم شل گرفتن در خصوص باورهای توحیدی و باورهای قدرتمند کننده ی بخش فایل های دانلودی هست و من در گذشته خیلی عالی روی این موضوع کار کردم و انقدر باورهام تقویت شده بود که مقاومت های ذهنیم برای عملکرد صحیح و مطابق قانون داشتن بسیار کم شده بود و فاصله فکر و عملم تقریبا صفر شده بود و اتفاقات دلخواه به شدت زیاد برام رخ میداد اما من تمرکزم و تعهدم رو از دست دادم و شل گرفتم و هر بار که اراده میکردم که فایل ها رو گوش بدم و تکرار کنم که باورهام بازسازی کنم این احساس رو داشتم که فایده نداره تو به درد این کار نمیخوری و هر چقدرم تعهد داشته باشی و تلاش کنی نمیتونی باورهات رو تغییر بدی و باز هم شل میگیری و همین اتفاق هم می افتاد به خاطر این نجواهای ذهنی و باز هم عملکرد من رو تحت تاثیر منفی قرار میداد، مثلا فایل گوش میدادم و به این فکر میکردم که خب الان چه تغییری کردی، تغییرت چشم گیر نیست و به درد این کار نمیخوری ببین باورسازی مثبت در زمینه مثلا توحیدی اصلا جواب نداده بهت و تو ناتوانی. انتظار بالا از خودم داشتم و این انتظار بالا نمیگذاشت که تکاملم رو طی کنم و شخصیتم تغییر کنه، به جای دیدن همون نکات مثبت و نشانه های اولیه مثبت رو دیدن، تمرکزم روی این بود که به اندازه قبل قوی نیستی و نمیتونی هم قوی باشی
مرحله اول:
به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده.
در توضیحات بالا در مورد اشتباه اخیرم صحبت کردم که در خصوص مسائل مالی و مسائل کار کردن روی باورهای قدرتمند کننده و مثبت هست.
مرحله دوم:
توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟
آیا خودت را سرزنش کردی؛
آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛
یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟
احساس ناتوانی کردم و احساس کردم که من بی عرضه هستم و نمیتونم از پس کنترل ذهنم بر بیام و نمیتونم نتایج دلخواه رو ایجاد کنم و مخصوصا وقتی به این فکر میکردم که 4 سال تلاش کردی اما نتیجه دلخواه نیست خیلی بیشتر احساس ناتوانی میکردم ولی با این حال هنوزم مسیر کاریم رو ادامه میدم و فایل تولید میکنم و در طول روز سعی ام رو گذاشتم بر اینکه زمان بگذارم برای روی باورهام کار کردن و تمرکز کردن روی نکات مثبت اما این حس ناتوانی مشهود رو دارم که ببین اینقدرم که تو کار میکنی روی خودت پس چرا نتایجت بزرگ نمیشه پس تو ناتوانی.
مرحله سوم:
با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:
چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟
درسی که از اشتباهاتم میگیرم این هست که اگر بتونم نجواهای ذهنی رو کنترل کنم و ادامه بدم و مخصوصا روی باورهای مالیم با تعهد کار کنم میتونم شرایط رو کاملا تغییر بدم و مثل ده ها دوستی که در این سایت دارم که زندگی مالیشون رو کاملا متحول کردن منم میتونم این تغییر رو ایجاد کنم. نتیجه مالی نامناسب میتونه انگیزه باشه برای من که بیشتر حرکت کنم و بیشتر روی باورهای مالیم کار کنم. همون باورهایی که در سایت به صورت هدیه استاد قرار داده و همون باورهایی که در قدم اول استاد در خصوص مسائل مالی گفته، و همون باورهایی که در اپلیکیشن ثروت استاد گفته و من هنوز اون فایل ها رو دارم رو میتونم به کار بگیرم برای اینکه شرایط مالیم رو متحول کنم. میتونم از این زاویه به این موضوع نگاه کنم که همانطور که در زمینه سلامتی، روابط و شخصیتی تحول در زندگیم ایجاد شد میتونم با کار کردن روی باورهای مالیم شرایط فعلیم رو هم تغییر بدم. میتونم از این زاویه نگاه کنم همانطور که بازیکنان بزرگ فوتبال هم اشتباه میکنن و توپ هاشون رو گل نمیکنن و دروازه خالی رو بیرون میزنن و اشتباه میکنم من هم آدم هستم و اشتباه میکنم و قرار نیست من بدون عیب و ایراد باشم بلکه من میتونم اشتباه کنم و بعد از این اشتباهات درس بگیرم و عملکردم رو تغییر بدم و همچنان به مسیرم خودم ادامه بدم و اگر باز هم اشتباه کردم درس اشتباهاتم رو بگیرم و اصلاح کنم و باز به مسیر خودم ادامه بدم. مگر بازیکنی که دروازه خالی رو گل نمیکنه و پنالتی هاش رو خراب میکنه مثل مسی و رونالدو که دیگه بهترینه بهتران هستن از کارشون ناامید میشن و کنار میکشن؟ نه اونها اتفاقا انگیزه میگیرن و بیشتر تمرین میکنن و از تجربه شون استفاده میکنن و نتایج عالی رو کسب میکنند و ادامه میدن پس من هم میتونم درس بگیرم و ادامه بدم. این تفکر رو میتونم داشته باشم که مغز من توانایی های بیشماری داره و با تکرار و تمرین هر موضوعی میتونه رشد کنه و مهارت های من رو بهبود بده و هیچ کاری نیست که من نتونم یادبگیرم و انجامش بدم و مگه بقیه آدم ها از شکم مادرشون توانمند بودن؟ نه اونها هم تمرین کردن و بهتر شدن پس اگر من هم تمرین کنم بهتر میشم و میتونم نتایج مالیم رو عوض کنم. حتی خود استاد عباس منش هم در دوره ای نتایج مالی خوبی نمیگرفته اما تمرین کرده و تونسته مسئله رو حل کنه و درس گرفته از اشتباهاتش پس من هم میتونم شرایط رو تغییر بدم و بهتر بشم.
مرحله چهارم:
پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟
اینکه باورهای مالی مناسب رو از فایل ها استخراج کنم و بنویسم و شروع کنم به مثال پیدا کردن برای این باورها و تکرار کردنشون که میتونه این تغییر باورها نتایج مالی من رو تغییر بده. مثل باورهای مالی اپلیکشن ثروت و مثل دسته بندی باورهای ثروت ساز که فایلهای هدیه هستند و مثل کار کردن روی فایل ثروت قدم اول دوازده قدم. اینکه هر روز تعهد داشته باشم و حداقل یک فایل گوش بدم برای باورهای قدرتمند کننده و تکرار این روند و گوش دادن ها و فکر کردن به فایلها میتونه باورهای من رو تغییر بده چون با تمرین کردن نتایج بهبود پیدا میکنه و هرچقدرم نتیجه کوچک باشه با ادامه دادن بزرگ میشه.
عاشقتونم.
بنام خداوند رحمان
به قول هادی عامل گزارشگر کشتی
شیرمادر،نان پدر حلالت دلاور خداقوت پهلوان
سلام براستادقلبها
سلام بربهترین استادمعاصر
سلام براستاداشاعه دهنده توحید
سلام براستادعشق استادسیدحسین عباسمنش
خدایابی نهایت ازت سپاسگزارم که منو هدایت کردی به مکتب استادعباسمنش
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
استادنازنینم زبان قاصراست ازاین همه سخاوت ومهربانی ودریا دل بودن شما که سلسله فایلهای به اصطلاح رایگان باعنوان
ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده
که حکم یک دوره رادارد برامون پخش میکنین
برای تشکرفقط میتونم ازخداوند برایتان عمر پربرکت وطولانی درخواست کنم تاسالیان سال سایه تان برسرمان مستدام باشد.
“امین یارب العالمین”
استادعزیزم خدای رحمان هدایتمون کرد وبرنامه ام راچید وروزگذشته عازم سفر چندروزه شدیم به شهرخاطره انگیز بندرعباس درنزدیکی شهربندرعباس تابلو آب گرم ” گنو” رودیدیم ویادخانم شایسته نازنین افتادم که دریکی ازقسمتهای سریال سفربه دورامریکا به آب گرم ” گنو ” اشاره کرد وازخاطرات شیرینش گفته بود
وشب گذشته رفتیم منطقه ” سورو” وکلی خاطرات استادنازنین ازآن خانه واتاق سیمانی که بارها اززبان استادشنیدیم که انجا زندگی میکردند برامون زنده شد وجلو چشممان رژه رفت انگارخودومون آنجا زندگی میکردیم
کلا به شهرزیبای بندرعباس تعصب واحساس خاصی دارم وخیلی به من حس خوبی منتقل میکنه به جهت اینکه شهربندرعباس که یه جورایی سکوی پرتاب استاد بوده وخاطرات دانشگاه ازادبندرعباس، کرایه کشی باماشین دنده ارژانتینی،میدان برق ،میدان یادبود ساعتها پیاده روی لب ساحل ومسیرخونه تادانشگاه ومرور این خاطرات خیلی لذت بخش است که یه آدم تونسته ازچه جایی وموقعیتی به چه جایگاهی برسد و این الگو چقدر میتونه باورما روقوی کنه که همه چیز ممکن است وخداوند این قدرت رابه انسان داده است تاخالق زندگی خودباشد
سوال این قسمت:
به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
پاسخ:
استادنازنین درباره سوال مطرح شده مثالهای ورزشی وفوتبالی جالبی رامطرح کردند واشاره کردند که تمام بازیکنان تیم ملی ژاپن درهمه خطوط وسرمربی تیم بعدازشکست ازایران شکست راخاضعانه پذیرفتند وازمردم کشور ژاپن عذرخواهی کردند وبه اشتباهات خوداعتراف کردند وگفتند این شکست کلی براشون درس داشته است وهیچ کس به جز خودرامقصرشکست ندانستند
اماهمین مثال رومیشه تعمیم داد به جامعه فوتبال ایران ونگرش افراد به اینگونه اتفاقات که تیمها چه درعرصه ملی یاباشگاهی بعدازهرشکست زمین زمان رامقصرشکست میدونند الا خودشون رو از داور،زمان بازی ،برنامه ریزی ،چمن زمین، سرما،گرما ،شرجی هوا گرفته تا ...
به طور مثال همین بازی شب گذشته تیم ملی ایران باقطر
چندروزقبل ازبازی بعدازانتخاب داورکویتی همه کادرفنی تیم بازیکنان ورسانه هادادفریادزدند چراداورعرب انتخاب شده برای بازی این داور عرب است این داور بی تجربه است این داوربهمان است این داور…
مشخص است چونکه میخواهند فینال تمام عربی شکل بگیره وتیم قطرهرطور شده میخواد بیادفینال اگرتیم ایران تمام تمرکز خودشو گذاشته بود روی بازی خودش وکنترل ذهن داشت راحت تیم قطررامیبرد چون همه آمار به نفع فوتبال ایران بود اما وقتی بازی شروع شدبه وضوح شاهد بودیم که بازیکنان ایران تمرکز لازم رانداشتند
تیم ایران پیش ازبازی خودشو ازپیش باخته میدونست ودقیقا همین اتفاق هم افتاد بجای اینکه به اشتباهات خودشون دربازیهای قبلی پی ببرن ونقاط ضعف تیم روبررسی کنن فرارروبه جلو داشتن که اگرتیم نتیجه نگرفت بگویند ماگفته بودیم که مقصرکیست اشتباه ازطرف مانبوده!!!
امایک مثال ازخودم: دقیقا من چندروزپیش دچاریک اشتباه شدم وان این بود
برادرزاده ام رفته خواستگاری یک دختربااصالت ونجیب وخانواده دار ومن سه روزقبل رفتم مغازه دایی عروس خانم که فروش وتعمیر قطعات کامپیوتر ولپ تاب داره برای خریدشارژر لپ تاب ازانجایکه ماباهم اشنایی قبلی داشتیم من بدون فکروتامل به ایشون تبریک گفتم وموضوع راتوضیح دادم اماای دل قافل ایشان اصلا ازماجراخبرنداشتند من آمدم خونه به همسرم گفتم که چه سوتی دادم وهمسرم گفت کاش نگفته بودی
من دریک لحظه به هم ریختم و شروع کردم خودمو سرزنش کردن اما بعدازچنددقیقه خودمو جمع جورکردم وذهنم راکنترل کردم وگفتم اتفاقی که افتاده من چیزی رونمیتونم عوض کنم وبهتراین است که از این اشتباه درس بگیرم و تلاش کنم ازاین پس هیجان زده نشم وخودمو کنترل کنم وبه موقع ودرزمان مناسب صحبت مناسب داشته باشم حتی اگه قراراست خبرخوش وخیری رابه کسی بگویم همان لحظه باخدای خودم صحبت کردم وگفتم خداجونم شایدمن اشتباه کرده باشم کاری ازمن برنمی اید خودت موضوع رامدیریت کن تا موجب دلخوری برای هیچ کس پیش نیاد من درس این اشتباه روگرفتم .
عاشقتونم ودوستتون دارم خیلی زیاد
درپناه خداوند بزرگ شاد سلامت وثروتمند باشید.
با نام و یاد خدای مهربان حمایتگر و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم تو این سایت الهی
اشتباه اخیری که انجام دادی رو بنویس؟
اشتباه اخیرم در مورد عدم تصمیم گیری به موقع و موندن تو شک و دودلی بود یعنی نمیتونستم تصمیم بگیرم که کدوم کارو انجام بدم
بنویس چه واکنشی نشون دادی آیا خودتو سرزنش کردی یا ازش درس گرفتی؟
من اول شروع به سرزنش خودم کردم و برچسب عدم توانایی در مورد تصمیم گیری به موقع به خودم زدم ولی بعد از گوش دادن به فایل سرمایهگذاری روی خودت از استاد عزیزم شروع کردم به نوشتن مزایا و معایب تصمیمات
و بالاخره بعد از نوشتن مزایا و معایب یک گزینه رو انتخاب کردم و گزینه دیگر را حذف کردم و چقدر به آرامش رسیدم وقتی تصمیممو گرفتم
چه درسی میتونی از این اشتباه بگیری؟
اگه تو شک و تردید و دودلی بمونم هر روز احساسم بد و بدتر میشه و احساس بد و بدتر باعث اتفاقات بد میشه و و رفته رفته من اعتماد به نفسمو از دست میدم و تواناییهامو از یاد میبرم و احساس عدم لیاقت میکنم
و اتفاقات بد به صورت رندم برای من بیفته
هر روز ضعیفتر و ضعیفتر میشم از لحاظ شخصیتی و دیگه حتی توانایی تصمیم گرفتن یک تصمیم کوچک رو ندارم
چطور درسهایی که گرفتم را در عمل استفاده کنم؟
درسی که گرفتم این بود که اولاً باید روی اعتماد به نفس و عزت نفسم کار کنم ارزشهامو بشناسم بدونم چی واسم مهمه بدونم چی واسم مهمه تو زندگی بر اساس ارزشهام تصمیم بگیرم و اگه تو موردی تو شک و دودلی بودم زودتر مزایا و معایبشو بنویسم و تصمیم بگیرم تو تردید وشک و دودلی نمونم و اگه اشتباه تصمیم بگیرم بهتر از موندن توی شک و دو دلی و احساس بده حداقل نتیجه تصمیممو میدونم و میتونم بهتر تصمیم بگیرم
سپاسگزارم ازتون بابت آگاهی های نابی که برای ما میذارید
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
سلام به همه دوستان گرامی و عزیزم
استاد عزیز از شما سپاسگزارم برای تهیه این سلسله فایل های ناب که مثل همیشه بی نظیر و الماس وار هستند
این شعر از حافظ در مورد خود شناسی به نظرم زیبا اومد و وقتی ریشه آیه رو سرچ کردم ، یکی از آیه های جذاب قرآن اومد که میتونه این معنی داشته باشه که وقتی روی خودشناسی خودت کار میکنی ، خداوند هم درهای روزی و نعمت و برای تو باز میکنه .
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا دیگری بایدت محتسب
وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ
« حافظ شیرازی »
وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا
و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
– تمرین :
مرحله اول:
به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده.
+ اشتباهی که انجام دادم و چیزی که خیلی پر رنگ بوده برام ، اخیرا در حوزه کاری بوده و انتخاب یک شرکتی برای کار و اصرار برای ماندن در اونجا ، در صورتی که مرتب نشانه های میومد که این کار مناسب من نیست و در نهایت شرکت که به نوعی یه استارت آپ تلقی می شد ، با بدهی کلان به همه از جمله تامین کنندگان و حتی به پرسنل خودش بسته شد و به نوعی من فکر کردم که اعتبار من به عنوان شخصی که در کار بازرگانی هست ، تحت الشعاع قرار گرفته و از دست رفته است ، چون میزان زیادی از خرید ها اعتباری بود ، در این مورد فکر میکنم اولین عاملی که باعث شد اونجا بمونم و با وجود نشانه های فراوان ، برای تغییر حرکت نکنم ، شرک من بوده و اینکه به اندازه کافی نتونستم ایمان و توکل به خداوند داشته باشم ، این اتفاق چندین ماه قبل برای من افتاد و خدارو صد هزار مرتبه شکر ، مثل بقیه مسائل زندگی ، در نهایت حل شد ، ولی خیلی دوره جالب و عالی برای من بود ، واقعا باعث شد رشد کنم ، خدا رو بهتر پیدا کنم .
+ مورد دیگه ای که میتونم در مورد خودم بگم ، اشتباه در رفتارهایی بوده که در گذشته در روابطم ( خانوادگی ، دوستانه ، عاطفی ) انجام دادم و رفتارهای نامناسبی داشتم مثلاً زود عصبانی می شدم ، بعضی مواقع خودخواهی زیاد باعث می شد به همه چیز بی تفاوت باشم و … که در این مورد سال گذشته بعد از اینکه دوره عشق و مودت در روابط و تهیه کردم و روش کار کردم و واقعا خدا رو شکر بهبود عالی در این مورد داشتم .
مرحله دوم:
توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟
آیا خودت را سرزنش کردی؛
آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار ناامید شدی؛
یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟
+ در مورد اول در حوزه کارم ، روزها و هفته های اول ، شوک اون اتفاق باعث شد مرتب خودمو سرزنش کنم که چرا برای دریافت مبلغ بالاتر طمع کردی و چرا با وجود نشانه های زیاد اونجا موندن و انتخاب کردی ، با گذشت زمان و تاثیر اون فکر که مثل یه چتر بزرگ توی زندگیم بود ، باعث شد کم کم اعتماد به نفس من هم کمتر بشه و ذهنم شروع کرد به زیر سوال بردن توانایی هام و اینکه دیگه نمیتونم در این حوزه کار کنم و عمر کاری من در این زمینه همینجا تموم شد و ناامیدی از ادامه کار و ندیدن توانایی هام هر روز برام بیشتر و بیشتر می شد .
( همینجا این مورد و اشاره کنم که از خداوند هدایت خواستم و منو به فایل قدم هشت جلسه 5 از استاد هدایت کردند که میتونم بگم شاید بالای 500 بار اون فایل و گوش کردم و بعد از مدتی شرایط برام کنترل پذیر شد و رو به بهبود رفت )
+ در مورد بعدی که برام پیش اومده بود و در حوزه روابط بوده ، بیشتر از اینکه یک اشتباه باشه ، یک سری باور محدود کننده و مخرب بود برام ، وقتی چالش در روابط من اتفاق افتاد که چون درس های اون و نگرفتم ، چندین بار به شکل های مختلف به شکل یک الگوی تکرار شونده برام اتفاق افتاد ، سیلی آخری که خوردم ، باعث شد بخوام خودمو در این مورد بهبود بدم و کلی باور مخرب و منفی که بعضی هاتون پاشنه آشیل من هستند و همچنان در حال بهبود اون هستم ، به شکل ناامیدی و سرزنش خودم و حس اینکه من اشتباه هستم ، باعث شد ، خودمو از اشتباهم بزرگتر ببینم ، چقدر رگه های شرک و خود تخریبی داشتم اون روز ها بماند که به لطف خدا واقعا بهبود دادم خودمو از اون زمان .
مرحله سوم:
با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:
چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟
+ همه اشتباهات در حوزه کاری ام در شرایطی بود که من تجربه حدود 14 ساله در حوزه کاری خودم دارم و واقعا دستاوردها و نتایجی بدست آوردم در این حوزه که نشون می داد من واقعا توانا بودم ( با بروز اون اشتباه ، انگار ذهن من نمیگذاشت ، افتخارات و نتایج عالی گذشته خودمو ببینم ، پس در قدم اول سعی کردم برای خودم اون ها رو تکرار کنم ، بنویسم و به یاد بیارم ) ، به خودم احساس لیاقت و یادآوری کردم ، سعی کردم با موضوع کنار بیام و فایل هایی که مناسب بود برام و واقعا بهم کمک کرد و بارها و بارها گوش می دادم و در موردش فکر می کردم و می نوشتم ، به خودم گفتم من تونسته بودم در سال های قبل به جایی برسم که واقعا شاید آرزوی کاری خیلی از افراد در حوزه کاری ام بوده ، ولی در اون اتفاق حس ناکافی دیدن خودم و توانایی هام و سرزنش کردن خودم تا مدتی شده بود افکار غالبم .
مرحله بعدی پذیرش بود که انگار وقتی از شوک بیرون اومدم ، تونستم تازه ببینم که چه خبره اطرافم ، سعی کردم بپذیرم و به خودم بگم اون همه سال موفق بودی ، این طبیعی که یه بار هم اشتباه کنی ، مگه تو خدایی که اشتباه نکنی ، به هر دلیلی و با هر طرز فکری ، یه انتخابی کردی و حالا جواب اون انتخاب و گرفتی ، دنیا که تموم نشده ، به خودم گفتم اول رو ایمان و توکلت کار کن و توحید و سعی کن در دلت زنده کنی ، بعد یادم اومد استاد تو دوره روانشناسی 1 گفتند : حرص و طمع دشمن اصلی انسانها هست ، پس به خودم گفتم حواست همیشه باشه که طمع نکنی تو کارت و برای همه چیز و به خصوص افزایش درآمد باید تکامل خودت و طی کنی .
دقیقا طبق فرمایش استاد در این فایل ، میگفتم العا مردم چی میگن در مورد من و اتفاقی که افتاده .
اومدم یه لیست از توانایی های خودم نوشتم و حتی هدایت شدم به انجام تمرین آگهی بازرگانی و دوباره یادم اومد نقاط مثبت و اتفاقات عالی خودمو و خیلی خیلی زیاد با خودم صحبت می کردم ، تا ذهنم شروع به نجوا می کرد ، سعی می کردم از همون ابتدا ، با باور درست جلوش و بگیرم ، البته خیلی وقت ها هم موفق نبودم ، ولی نتیجه وقتی برام عالی شد که احساسم و تونستم بهتر کنم ، سپاسگزاری کنم و با کمک دوره 28 روزه سپاسگزاری از کتاب راندا بران و انجام دادن اون و البته هنوز هم و همیشه هم نیاز دارم به خودم یادآوری کنم اینو .
+ در مورد چالش در حوزه روابط در کلیت برخورد مثل مورد بالا رفتار کردم ، با این تفاوت که دیدم من در روابط اصلا روش و دارم اشتباه انجام میدم ( فرمایشی که دقیقا استاد در این فایل گفتند ) سعی کردم بیشتر رو نقاط مثبت اطرافیان تمرکز کنم ، بهشون بگم ویژگی های خوبشون و از خدای خودم و اون اشخاص سپاسگزاری کنم ، درسی که گرفتم این بود که هیچ وقت نمیتونی بر خلاف قانون رفتار کنی و انتظار نتیجه دلخواهت و داشته باشی ، در این مورد خیلی بهبود داشتم و کلا یه انقلابی در زندگیم داشتم در برخورد و رفتارها ، ولی با استانداردهام خیلی زیاد فاصله دارم که به لطف خدا در حال تلاش برای بهبود بیشتر هستم.
مرحله چهارم:
پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟
+ اول از همه سعی کنم ایمان و توکل خودمو هیچ وقت به خداوند از دست ندم .
+ بپذیرم همانطور که بزرگترین بازیکنان جهان مثل زیدان در مهم ترین بازی های جام جهانی اشتباه می کنند ( ضربه سر زیدان به ماتراتزی ) و این اتفاق همزمان مصادف می شود با خداحافظی زیدان از دنیای فوتبال و اینکه به خودم بگم بعد از اون اتفاق زیدان موفق نبود ؟ البته که بود .
و یا اشتباه محاسباتی شرکت ایلان ماسک در پروژه استارشیپ و یا در تست سایبرتراک و توانایی بالای ایلان ماسک در کنترل ذهن خود در اون زمان ، و یا خود استاد عباسمنش که خودشان گفتند ، بارها اشتباهاتی داشتند ، این مثال ها به من یادآوری میکنه ، اشتباه کردن مهم نیست ، عمل و طرز فکر ما بعد از انجام اشتباه مهم است ، حتی بهترین انسان ها هم گاهی اشتباه می کنند و تفاوت این است که آن ها سعی می کنند از آن اشتباه درس بگیرند و در آن موضوع بهبود پیدا کنند ، پس من هم از اشتباه کردن تبرئه نیستم .
+ هر اشتباه میاد تا به من چیزی یاد بده و منو رشد بده ، اون چیز میتونه جلوی ضررهای مالی یا احساسی و در آینده برای من بگیره ، اگر من درس اون رو یاد بگیرم و خودم و سرزنش نکنم و بپذیرم اشتباه ، جزئی از پروسه یادگیری هست .
+ وقتی در دل اشتباه هستم ، خود خوری نکنم و بدونم اولین و مهمترین کاری که من باید انجام بدم ، کنترل احساسم و خوب نگه داشتن آن از هر راهی که فکر میکنم هست .
– جملات کلیدی این فایل :
+ یک ذهن قدرتمند باید به خودش بگه ، اشتباه پیش میاد و درسی که از این اشتباه می گیرم مهم هست و سعی میکنم در دفعات بعدی در آن کار بهتر باشم .
+ چیزی به نام داشتن استعداد ذاتی ، وجود ندارد .
+ اشتباهات قسمتی از مسیر است برای یادگیری .
+ تا جایی که امکان داره ، سعی کنید نگاه مردم و اون حساسیتی که در مورد شما چه فکری می کنند را در زندگیتان کمتر و کمتر کنید .
+ هر کاری و شما شروع کنی امکان داره در اون اشتباه کنی و این به این معنی نیست که به درد اون کار نمیخوری و با یادگیری اون درس ، پذیرش اشتباه خودمان و تکرار و تمرین در آن بهبود پیدا می کنیم .
+ اگر اشتباهاتشان را بپذیریم و درس های آن را بگیریم و خودمان را سرزنش نکنیم، احتمالا دیگه در زندگی مان تکرار نخواهد شد .
+ در بعضی مواقع اشتباه کردن در نتیجه روشی هست که آن کار و انجام میدهیم و میتوان با تغییر روش انجام آن کار ، روند درست را انجام داد .
+ در هر کاری که بخوای میتونی عالی باشی ، نباید به خودت بگی توانایی و استعداد ندارم و من برای این کار ساخته نشدم ، با تکرار و تمرین میتونی در هر کاری عالی باشی ، حالا چه زمانی آدم میتونه اینجوری فکر کنیم : موقعی که به خودت شک نکنی ، موقعی که احساس نکنی بی عرضه هستی.
+ هر چقدر درباره یک موضوعی بیشتر و بیشتر کار کنی ، مغز در مورد آن موضوع قوی تر و قوی تر میشه.
– بررسی باورهای اشتباه و درست :
+ باور اشتباه 1 : اگر من اشتباهی می کنم در آن کار ناتوان هستم .
+ باور درست 1 : ما در هر زمینه ای خوب نباشیم ، میتوانیم بهتر بشویم . ( آنچه را که من بخواهم یاد بگیرم ، می توانم یاد بگیرم و در آن مورد پیشرفت کنم )
+ باور اشتباه 2 : اگر من اشتباه کنم ، مردم دیگه خیلی روی من حساب نمی کنند و منو به عنوان یک آدم شکست خورده ببینند .
+ باور درست 2 : نظر مردم در مورد ما مهم نیست ، ما برای مردم زندگی نمی کنیم ، مهم اینه خودمان بدانیم داریم پیشرفت میکنیم و بر اساس اصول خودمان حرکت کنیم و اگر اشتباهی کردیم ، از آن اشتباهی که داشتیم ، درس بگیریم و برای پیشرفت و بهبود خودمون از آن استفاده کنیم .
استاد عزیز و دوست داشتنی برای این آگاهی های ناب سپاسگزارم
امیدوارم بتونم به بهترین شکل این آگاهی ها و در عمل هم انجام بدم
ممنون از هم فرکانسی های عزیز برای مطالعه
دوستون دارم
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
واکنش من نسبت به اشتباهاتی که مرتکب میشوم :
استاد من کلا آدمی هستم که نسبت به اشتباهاتم خودم و سرزنش نمیکنم و همیشه سعی کردم از اون اشتباهم درس بگیرم
البته شاید همون لحظه نتونم عالی این کار و انجام بدم ولی سعی میکنم وقتی که اشتباه میکنم احساسم رو بد نکنم
استاد من وقتی میخوام دلیل رفتارهام و باورهایی که دارم رو تو خودم پیدا کنم همیشه به بچگی خودم نگاه میکنم و میفهمم که این رفتارهای من از کدوم باورها نشات میگیره
وقتی من بچه بودم اگه من یا هرکدوم از خواهر یا برادرهام یه اشتباهی میکردیم مامانم همیشه میگفت اشکالی نداره خودت و ناراحت نکن از دفعه بعد حواست و بیشتر جمع کن
مثلا اگه ظرفی میشکستیم یا غذایی میریخت رو فرش یا اشتباهات شبیه به این بود
مامانم همیشه میگفت فدای سرت خدارو شکر که مثلا شیشه تو پات نرفت یا مثلا خدارو شکر که خودت چیزیت نشد
یادمه تو دوران کودکی یه بار مهمون داشتیم و من یه خراب کاری کردم
یادم نیست چی بود ولی مثل اینکه سر سفره یه ظرفی شکستم و مامانم خیلی خونسرد گفت اشکالی نداره
بعد بچه مهمون مون با تعجب پرسید گفتین اشکالی نداره ؟ اگه مامان من بود الان با دمپایی دنبالم میکرد من و میزد
بعد مامانم گفت اگه الان بخوام تنبیهش کنم این ظرف درست میشه سالم میشه ؟
اتفاقی که افتاده با داد و بیداد و تنبیه کردنم چیزی درست نمیشه
حالا دفعه بعد بیشتر حواسش و جمع میکنه
البته اینم به این معنی نبود که ما هرکاری دلمون میخواد انجام بدیم و مامانم بگه اشکالی نداره
منظور من اشتباهاتی هست که برای همه ما پیش میاد و اغلب ناخواسته بوده
انگار من این و یاد گرفتم که با سرزنش کردن خودم چیزی درست نمیشه بلکه اوضاع بدتر میشه
یا خیلی راحت تر میتونم خیریتی تو اشتباهم پیدا کنم مثل اینکه بگم خدایا شکرت که فلات اتفاق بدتر نیفتاد
وقتی اشتباه میکنم معمولا اینطوری برخورد میکنم که کاریه که شده و با ناراحتی کاری درست نمیشه
بهتره که درسش و بگیرم که دیگه اون اشتباه و تکرار نکنم
استاد قبلا ناآگاهانه این کار و انجام میدادم ولی بعد از آشنایی با شما
طبق قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد
به خودم میگم با احساس بد داشتن فقط اتفاقات بد بیشتری برام میفته
استاد من از شما یاد گرفتم که با اشتباه کردن مشکل نداشته باشم ولی یه اشتباه رو دوباره تکرار کردن خط قرمزم باشه
گاهی اوقات شده اشتباه کردم که اصلا منجر به پیش اومدن مشکلات کاری یا مالی شده ولی چیزی که تونسته کلید باشه
کنترل ذهن من بوده
کنترل ذهن وقتی که اشتباه میکنی کلیده
بارها شده که تونستم ذهنم و کنترل کنم و احساسم رو خوب نگه دارم و به طرز معجزه آسا به راههایی هدایت شدم که اشتباهم جبران شده
تمرین :
مرحله اول : اشتباه اخیری که انجام دادم
یه ویدئو تو نرم افزار پریمیر ادیت کردم و خروجی گرفتم بعد از چند روز ویدئو نیاز به اصلاحات داشت
وقتی پروژه رو باز کردم دیدم پریمیر ارور میده و فایلها رو قرمز نشون میده
اول فکر کردم سیستمم یه مشکلی پیدا کرده و رفتم تو یوتیوب سرچ کردم ببینم مشکل از کجاست
یوتوب توضیح داد که وقتی با این ارور مواجه شدی باید این مراحل و انجام بدی تا درست بشه
هر کاری کردم مشکل برطرف نشد
متوجه شدم من فایلهای اصلی روبه اشتباه از سیستمم پاک کردم و طبیعتا وقتی ویدئویی اصلی وجود نداره نمیشه پروژه رو اصلاح کنم
مرحله دوم : واکنش من نسبت به این اشتباه
با اینکه تازه شروع کرده بودم به یادگیری نرم افزار پریمیر و کلی ذوق داشتم ولی این اشتباه باعث نشد که به ناتوانی برسم و بگم من به درد این کار نمیخورم
اتفاقا خوشحال شدم و گفتم یه نکته جدید یاد گرفتم
شاید اولش یه کم ناراحت شدم ولی تونستم خیلی سریع ذهنم و کنترل کنم
به خودم گفتم با توجه به این قانون که همه مسائل راه حل دارند شاید بشه یه راهی برای حل این مسئله ام پیدا کنم
یعنی من کنترل ذهن کردم
بعد از اینکه ذهنم و کنترل کردم و به خودم گفتم حتما یه راهی هست و یه ایده ای به ذهنم رسید
گفتم شاید همسرم فایلها رو داشته باشه تو آرشیوش
تو آرشیوهای همسرم گشتم و فایلها رو پیدا کردم دوباره کپی کردم و یاد گرفته بودم که چطوری ارور رو برطرف کنم
بعد از اون هم هدایت شدم به یه آموزشی که بهم یاد داد نرم افزار پریمیر با فتوشاپ فرق داره و اگه لوکیشن فایل رو جابجا کنی وقتی دوباره پروژه رو باز میکنی پریمیر ارور میده و باید بگردی و فایلها رو پیدا کنی که این کار زمان بر هست پس بهتره که فایلها رو بزاریم سر جای خودشون بمونن و اونا رو جابجا نکنیم
تازه برای من بدتر بود چون فایلها رو کلا پاک کرده بودم
مرحله سوم:
از اشتباهم چه درس هایی میتوانم بگیرم که در موقعیت مشابه عملکرد بهتری داشته باشم؟
اگه من بتونم ذهنم و کنترل کنم شاید بتونم یه راهی برای جبران اشتباهم پیدا کنم ولی اگه عصبی بشم و ناراحت بشم حتی اگه راهی هم وجود داشته باشه هم من به سمتش هدایت نمیشم
این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایم دارد؟
باعث شد حواسم بیشتر به آرشیو هام باشه و با دقت بیشتری ازشون نگهداری کنم
باعث شد یادم باشه تا تایید نهایی مشتری رو نگرفتم چیزی رو پاک نکنم
باعث شد من یه چیز جدید یاد بگیرم و پیشرفت کنم
شاید اگه این اشتباه و نمیکردم این نکته مهم رو یاد نمیگرفتم و اونوقت شاید یه جای دیگه و یه زمان دیگه این اشتباه رخ میداد که دیگه نمیشد جبرانش کرد
باعث شد که من یادبگیرم کنترل ذهن چقدر مهمه و میتونم با کنترل ذهنم اوضاع رو تغییر بدم
باعث شد به خودم بگم حتی اگه فایلها هم برنمیگشت من باید انقدر قوی باشم و اعتماد به نفس داشته باشم که بتونم مسئولیت اشتباهم رو به عهده بگیرم و به مشتریم راستش و بگم
از چه زاویه ای به این اشتباه نگاه کنم که نه تنها به توانایی هام شک نکنم بلکه قدرت بگیرم برای ادامه مسیر؟
همه افراد موفق شاید تو کارشون یه سری اشتباهات انجام داده باشن اگه میخواستن خودشون سرزنش کنن و برن تو احساس بد که همون اول از مسیر برمیگشتن و هرگز به این جایگاه و این موفقیت نمیرسیدن
من تونستم خیلی عالی بدون اینکه کلاس خاصی برم پریمیر رو یاد بگیرم و باید خودم و تحسین کنم نه اینکه بیام تمرکزم رو بزارم رو یه اشتباه
من تازه کار و یاد گرفتم و تجربه کافی نداشتم و باعث شد اشتباه کنم و این اشتباه باعث شد من کلی تجربه کسب کنم
با اینکه من تازه کار بودم ولی تا به الان همه کارهام عالی و بدون اشتباه انجام شده و این جای تحسین داره و نباید به خاطر یک بار اشتباه که به خاطر کم بودن اطلاعات من اتفاق افتاد خودم و سرزنش کنم و توانایی هام رو نادیده بگیرم
قرار نیست من کامل باشم و بعد کاری رو شروع کنم من میرم تو دل کار و همین اشتباهات باعث میشه من
پیشرفت کنم
اگه من یک بار اشتباه کنم اشکالی نداره مهم اینه که اون اشتباه رو دوباره تکرار نکنم
مرحله چهارم : ایده ها و راهکارها برای اجرای این درس ها و بهبودها در عمل :
1. زمانی که اتفاق ناخواسته ای میفته یا اشتباهی رخ میده چه از طرف خودم باشه چه دیگران باید به خودمون یادآوری کنیم که میتونست از این بدتر هم بشه پس خدایا شکرت که از این بدتر نشد
2. همواره تو زندگیم سعی کنم که تمرکزم رو نکات مثبت باشه اگه این کار برام تبدیل به عادت بشه اونوقت خیلی راحت تر میتونم از اشتباهاتم درس بگیرم و تو اون اشتباه زیبایی ها رو پیدا کنم چون ذهن من تربیت شده برای تمرکز بر نکات مثبت
3. همواره سعی کنم تو زندگیم موفقیت هام رو به یاد خودم بیارم و خودم رو تحسین کنم که با انجام یک اشتباه راحت تر بتونم ذهنم و کنترل کنم و خودم و سرزنش نکنم
4. تو زندگیم یاد بگیرم مسئولیت تمام رفتارهام رو به عهده بگیرم و کسی رو مسئول اتفاقات زندگیم ندونم اگه من این ویژگی رو در خودم ایجاد کنم اونوقت خیلی راحت تر میتونم مسئولیت اشتباهم رو به عهده بگیرم
5. بیشتر به مفهوم الخیر فی ما وقع ایمان بیارم چون خیلی وقتا یه اشتباهی ازم سر زده و اتفاقا سبب خیر شده و گفتم خدایا شکرت که فلان اشتباه انجام شد که مثلا باعث شد مسیر تغییر کنه
استاد عزیزم سپاسگزارم از شما
بسم الله النور الوهاب الرزاق العلیم الرحمن الرحیم
سلام به استاد و مریم بانوی عزیزم و دوستان الهی ام در این سایت مقدس
با سپاس فراوان از استاد عزیزم برای تهیه این فایل های ارزشمند و پر محتوا که در حال آماده کردن آن هستند.
واقعا پذیرش اشتباه و درس گرفتن از آن بجای تحقیر و کم ارزش بینی خود کار ساده ای نیست و نیاز داره خیلی روی خودمان کار کنیم و مرتب این آموزه ها را به یاد خودمان بیاندازیم.
خدا را هزاران مرتبه شکر به لطف آموزههای بینظیر استاد در دوره عزت نفس و احساس لیاقت، من از منفی 100 الان به مثبت 30 رسیده ام و خیلی نسبت به گذشته در برخورد با اشتباه های زندگی بهتر عمل می کنم و اصلا خودم رو سرزنش نمی کنم.
دو شب پیش دمپخت درست کردم و همون موقع با عجله کار کردم چون میخواستم برم یه سر به مامان و بابا بزنم برای همین دقت کافی در دم کردن آن نداشتم و یکم دمپخت نرم شد.
موقع سرو شام جلو جلو به بچه ها گفتم بچه ها متاسفانه یکم برنج نرم شده همین الان بهتون بگم سر سفره سوپرایز نشید.(پسرم رضا از برنج نرم بدش میاد)
و شام رو کشیدم و یک ذره به خودم احساس بد ندادم ولی اشتباه خودم رو پذیرفتم بخاطر عجله این طور شد. و درسی که گرفتم این بود که عجله در هر کاری اشتباه است.
و اما باز یه اشتباهی همین چند روز پیش کردم و خرج درست و حسابی روی دست همسرم گذاشتم.
علت اشتباه بخاطر این بود که دقیقا خلاف آموزههای های استاد است ان شاءالله بعدا در موردش مفصل صحبت می کنم، و اما خودم رو اینگونه آرام کردم که این مبلغی رو که من فعلا از همسرم گرفتم، بانوان دیگر خرج یه بار آرایشگاه رفتن شون میکنند، پس فدای سرم، و اصلا خودم را سرزنش نکردم و نگفتم که چرا من باید همش خرج بذارم سر دست همسرم. و این اتفاق به من ثابت کرد چقدر خوبه که ارزشمندی خودم رو بردم بالا. چون اگر رضوان سابق بود الان خودم را از غصه این پول خفه می کردم.
این ماجرا کلی برام درس داشت.
اولین و مهم ترین درس این بود که قانون با کسی شوخیی نداره و باید جدی تر به قوانین نگاه کنم.
دوم اینکه بیشتر روی باورهای ثروت کار کنم و به آزادی مالی برسم، و این دست رو از جیب همسر بکشم بیرون بذارم تو جیب خودم.
استاد یه دنیا سپاس بخاطر این تعهد و استمرار شما در کارتون، واقعا دست مریزاد داره.
استاد کاش یه دوره واسه افرادی مثل من میذاشتید که مشکل ثابت ماندن در یک شغل یا حرفه رو دارم.
وارد هر حرفه یا کار میشم اولش این قدر ذوق و شوق و انگیزه و هیجان دارم ولی بعد که چم و خم کار رو یاد گرفتم و هیچ چیز جدیدی برایم نداشت از اون کار خسته میشم و ادامه دادنش برام سخت میشه.
برای همین هست که موفقیت خاصی در زمینه شغلی ندارم.(و از این بابت خیلی فکرم مشغول است و دوست دارم علتش رو بدونم و اینکه چطور میشه اون رو برطرف کرد و چسبید به کار و از اون خسته نشد.)
مثلا شما را می بینم که یک اصل رو هزاران بار در فایل های مختلف تکرار می کنید، با خودم میگم استاد خسته نمیشه هر دفعه این ها رو تکرار می کنه؟
اگر من بودم میگفتم بابا تو فلان جا گفتم دیگه تکراری میشه.
ولی فایل های شما هیچ وقت تکراری نشده و هر روز نو و جدید است.
آخه اشکال کار من کجاست؟
اگه کسی که این کامنت رو میخونه و جواب رو میدونه بهم بگه، واقعا از این بابت اذیت هستم با اینکه استعداد و مهارت و توانایی هر کاری رو دارم و البته علاقه هم به اغلب شغل ها، فقط این حس کنجکاوی و شناخت چیزی های جدید مانع ماندن در یک حرفه یا کار خاص میشه.
استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم دوستتان دارم یه عالمه بوووووس به صورت ماهتون
در پناه حق روز به روز همه ی ما توحیدی تر و سعادتمند تر باشیم. الهی آمین
سلام رضوان جانم
شاید من بتونم جواب سوالت رو بدم همسر من هم همینطور ه ، نمیتونه روی کار ثابت باشه کلی مهارت داره ،کلی شغل عوض کرده ، به وضوح مشکلی که در رفتارش میبینم اینه که ،خیلی به دنبال درآمده
البته که هدف هممون از کار کردن کسب ثروت و آزادی مالی هست اما این یه موضوعی که باید در اولویت دوم باشه « واقعاً طبق تجربه خودم بهش رسیدم چون من هم شغل عوض کردم تو کارهای قبلی میدیدم که درآمد خیلی عالی دارم واقعاً از پول شمردن هم خسته میشدم اما فکر میکردم تو این کار پیشرفتی وجود داره ،و از هیچ کدوم از تواناییهام استفاده نمیشه من میخوام ارزش آفرینی کنم نه اینکه فقط درآمد خوبی داشته باشم طبق آموزشهای استاد جسارت به خرج دادم و دنبال علاقه شخصیم رفتم اما الان متوجه ام که چون به اون کار علاقه نداشتم هیچ ایدهای هم برای خلاقیت ،پیشرفت بیشتر تو کارم، بهم گفته نمیشد». یعنی یه چیزی خیلی جلوتر ازدرامد مهمه و اون علاقه و اشتیاقه. مسلماً ما تو هر کاری بریم اصلاً شرایط جوری نیست که ته اون کارو درآورده باشیم و همیشه جا برای پیشرفت است توی هر کاری همیشه هستند کسایی که از ما باتجربه تر هستن وکسانی هستند که از اونها با تجربهترند
در واقع اشتیاق که ما رو به کنکاش وا میداره و ذهن و توجه رو فعال و مشتاق یادگیریهای جدید نگه میداره ،و اون موقع الهامات ایدهها بهمون گفته میشن
وقتی علاقه و اشتیاق باشه میتونی با تضادهایی که تو کارت پیش میاد درست برخورد کنی و ناامید نشی و نتیجهگیری نکنی که من برای این کار ساخته نشدم بلکه اتفاقاً حریصتر میشی به حل مسائل، به ایجاد خلاقیت در کار
اما وقتی هدف صرفاً کسب درآمد و مسائل مالی باشه ،رود به این نتیجه میرسی که دیگه چیزی برا یادگیری نیست چون اشتیاقی نیست چون در واقع جوینده نیستی تا یابنده باشی ،و چون به اون کار علاقه نداری از یه جایی به بعد که حتما یه سری مسائل پیش میان انرژی و انگیزه ،برای حل اونها نداری و البته لحظاتی هم که کار میکنی دوست داری زودتر زمان بگذره و لذتی هم از زندگی در اون لحظات نمیبری
من میبینم که چقدر هر هفته خودم رو با هفته قبل مقایسه میکنم از خودم میپرسم این چند وقت چه قدم های مثبتی برداشتم چه کارهای دیگهای میتونم انجام بدم چه خلاقیت دیگهای…
حین انجام کار لذت میبرم با وجود اینکه خستگی جسمی زیادی داره اما تو کار قبلیم با وجود درآمد خیلی عالی مشتاق تعطیلات بودم دنبال این بودم که یک ساعت زود تر برم خونه
به نظر من بشین و با خودت خلوت کن و چند وقت به همین فکر کن که به چه کاری علاقه داری ؟چیه که هرقدر زمان بزاری ازش خسته نمیشی؟ چه استعدادی داری که بقیه باید کلی تلاش کنن ولی تو با یه تلاش کمتر از اونها تو اون حیطه موفق تر هستی ؟
اینها نظر و تجربی شخصی من بود و البته همشون آموخته هام از مکتب استاد عزیزم
موفق باشی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم
در رابطه با سوالی که استاد پرسیدن
تو این فایل راستش نه اگه اشتباهی رخ بده برام درسش رو یا میگیرم و ادامه نمیدم یا اینقدر ادامه میدم تا درسشو بگیرم چون قانون اینه ولی واقعا خودمو اینجوری قانع میکنم که طبیعیه ادم اشتباه میکنه فک میکنم تو دوره عزت نفس بود استاد بهمون گفتن که تو ذهنم ثبت شده این موضوع و خودمو سرزنش نمیکنم اصلا میگم اشکال نداره من خالقم میتونم فرکانسی که دوس دارم رو هر لحظه بخوام بفرستم و نتیجه اونجوری بشه که من میخوام نتایج هر لحظه داره ریلود میشه داره اپدیت میشه هر لحظه هر ثانیه نهااا هر لحظه و واقعا معجزه میشه بعدش خداروشکر و واقعا استاد تو دوره به صلح رسیدن با خود و دوره عزت نفس بود بهمون گفتن یه اشتباه رو دوبار تکرار نکن ولی من تو روابط خیلی تکرار کردم این موضوع رو اما مشکلی ندارم درسشو پاس میکنم میرم مرحله ی بعدی مطمئنم
کلا من تو رابطه عاطفی و عدم وابستگی به طرف مقابلم پاشنه اشیلمه تا ابد باید روش کار کنم البته ولی کلا با اشتباه کنار میام ناراحت میشما اما 10دقیقه و درسشو میگیرم خداروشکر
عاشقتونم
فعلا در پناه الله یکتا باشین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم
من اخیرا اشتباهی که داشتم و حتی یه اشتباهی هست که همیشه دارم و امروز هم داشتم نتونستم درست برخورد منم و همه اش
از احساس عدم لیاقت هست بعد از اون ماجرا
احساس غم داشتم احساس عدم لیاقت داشتم و اینکه احساس کم ارزشی کردم
چون این اشتباه من فقط از کمبود احساس لیاقت می یاد که هنوز این یه دونه آنقدر برام قوی و بزرگه که نتونستم در خودم درستش کنم
به خودم گفتم بیا این همه دوره گذروندی دوره احساس لیاقت هم انجام دادی هنوز باز هم این اشتباه را تکرار میکنی خلاصه چند دقیقه احساسم بد شد و احساس کردم به درد نخور هستم وبی ارزش هستم و تنها کاری که تونستم برای خودم بکنم این بود که به خدا پناه بردم و گفتم خدایا من بیشتر از این نمیتوانم و نمیدونم کاری برای این اشتباه بکنم خدایا خودت کمکم کن خدایا کمکم کن جرات مندی داشته باشم تا دوباره مرتکب این اشتباه نشوم
و توضیحات بعد که استاد شما دادین الان به خودم یاد آوری میکنم که این اشتباهم به من نشان میده که من باز باید تلاش کنم روی احساس لیاقت کار کنم الان میخواهم از ذهنیت یه آدم قدرتمند استفاده کنم و برای خودم میگویم که، :
قرار نیست من همیشه این اشتباه را انجام بدهم من تلاش میکنم ذهنم را تغییر میدهم و خود ارزشمندی ام را میسازم و درستش میکنم من دیگه خودم را سرزنش نمیکنم چون میدونم چقدر من را پایین میکشه و چقدر باعت میشه احساس ارزشمندیم کمتر شود
من به خودم یاد آوری میکنم که این مسیر یادگیری منه و ناامید نمیشوم من دوباره درس میگیرم و با قدرت بیشتر ادامه میدهم
من به توانایی هایم شک نمیکنم و میدانم که میتوانم این اشتباهم را هر چند که دوباره تکرار کردم درستش کنم
من لیاقت رابطه خوب و زندگی خوب را دارم من لایق یک زندگی خوب هستم من لایق آزادی هستم من با احساس خوب و یقین به توانایی هایم نتیجه میگیرم و این اشتباهم را درستش میکنم چون من قدرتمند هستم من یقین دارم که میتوانم من به توانایی هایم شک نمیکنم
استاد عزیزم خیلی از شما تشکر میکنم برای فایلهای بینظیرتون
در پناه الله یکتا باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستان
یه اشتباهی که من انجام میدم اینه که در بعضی از مواقع خیلی زود واکنش نشون میدم نسبت به برخوردم با اطرافیان،مثلا طرف مقابل من به نظر من داره کار اشتباهی انجام میده یا حرف نادرستی داره میزنه قبلا من این رو خیلی واضح بهش میگفتم و همون لحظه واکنش نشون میدادم ولی در حال حاضر با توجه به این که روی خودم دارم کار میکنم و خیلی خودمو بهبود دادم ، الان در حال حاضر در مورد اون اشتباه یا حرف اشتباهی که طرف مقابل زده باهاش صحبت نمیکنم و واکنشی نشون نمیدم البته در اغلب موارد
ولی یه موردی رو فهمیدم اینه که من در ذهنم در مورد اشتباه یا حرف اشتباهی که طرف زده دارم فکر و تحلیل میکنم این اشتباهی هست که من باید بهبودش بدم واکنش گرا نباشم یا به عبارتی تدافعی عمل نکنم حتی در ذهنم
اولش که من اشتباهی انجام میدم یه مقدار عصبانی میشم در اغلب موارد من ناسزا و یا حرف بدی به زبون نمیارم و فقط در ذهنم ناراحت میشم ولی خداروشکر در زمان نسبتا خوبی سعی میکنم احساسم رو بهتر کنم و به این فکر میکنم که دیگه این اشتباه رو تکرار کنم البته اول اشتباه خودم رو می پذیرم یعنی تقصیر دیگران نمیندازم میگم من این اشتباه رو انجام دادم حالا خودمم باید به فکر اصلاح این اشتباهم باشم و با خودم فکر میکنم که چه کارهایی رو باید انجام بدم تا دیگه این اشتباه اتفاق نیفته
یه ایده ای که بنظرم میرسه اینه که اگه اشتباهی کردم این اشتباه رو به شخصیتم ربط ندم و نگم من آدم بدی هستم و … فقط این رو با خودم میگم من فقط این اشتباه رو کردم و باید سعی کنم اشتباهم رو تکرار نکنم و یه نقطه میزارم،این باعث میشه من دیگه اشتباهات بعدی رو که بواسطه این اشتباهم انجام دادم رو دیگه انجام ندم.به قولی خودم رو ریست میکنم و خودم رو آروم میکنم
ممنون از استاد عزیزم برای تهیه مجموعه این فایل ها
و ممنون از شما دوستان گرامی
ان شاءالله در پناه الله یکتا شاد و سلامت و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید
استاد یه مثال آوردید برای من خیلی خوب بود
اونجا که فرمودید بهترین فوتبالیست جهان ممکنه اشتباه کنه و دروازه خالی را تو اوت بزنه
برای من تا قبل رسیدن به این جمله تون این سوال حل نشده بود که من اگر یه مسیر پیشرفتی رو قراره طی کنم ممکنه اشتباه کنم و خب ازش درس میگیرم اما برای شخصی که مثل اون فوتبالیست مسیر پیشرفتش تقریباً کامل شده و انتظار نمیره که دروازه خالی را اوت بندازه آیا اونجا دیگه سرزنش آدم طبیعیه و بلکه هم لازمه.
که جوابمو گرفتم که اون شخص بعد از این جور اشتباهاتی که افراد سطح پایینتر از خودش هم شاید انجام ندن نباید خودش رو ببازه و دال بر بی عرضگی خودش بزاره و بلکه میتونه نگاه کنه که من این همه پیشرفت داشتم و این همه تو جاهای مختلف درخشیدم و با یه اشتباه حتی بزرگ هم چیزی از لیاقت من کم نمیشه و ارزش من ثابت خواهد بود
ممنونم استاد که با مثالهای مختلف ذهن مارو باز میکنی و ابهامات ما رو حل میکنید