ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با حمد و ستایش رب و تشکر از سخنان ارزنده و پراز آگاهی استاد عزیز و زحمات خانم شایسته
واقعا این فایل درون منو خالی کرد حدود دو سال بود بخاطر یک اشتباه خیلی خود خوری داشتم و هر وقت یادم میفتاد حس سرزنش و گناه داشتم تا امروز که استاد گفتن گاهی یک اشتباه باعث میشه از اشتباهات بعدی جلوگیری بشه و این جمله واقعا درسته چون جلوی خیلی آسیبهایی که گاها نتایج جبران ناپذیری بهمراه داشت رو گرفت و درسش رو گرفتم و همین چند روز پیش سر ،، از زیر کار دررفتن همکارم که بیشتر کارها رو میندازه روی شونه ی من اول تو ذهنم باهاش درگیر شدم بعد حریف ذهنم نشدم و درگیری کشید به بیرون و کلی داد و بیداد و سر و صدا و پادر میانی صاحبکارم کشید و این اشتباه من بود که تمرکزم روی کار نکردن همکارم هست و تصمیم گرفتم تمرکزم رو بندازم رو نقاط مثبت خودم و کار خودم و اونو از دایره ی ذهنم خارج کنم و درسی که گرفتم هیچ چیز با جنگ و جدال درست نشده و ما هرگز قادر به تغییر دیگران نیستیم هرگز هرگز و آب در هاون کوبیدن هست من باید توجهم رو کار خودم و حفظ احترام خودم باشد یا حق
به نام الله بخشنده ومهربان
سلام براستادعزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان خوبم
بازم هم سپاسگذارم استاد برای تهیه این فایلهای بسیار ارزشمندکه باعث میشه بتونم قشنگ فکر کنیم و باگهای اصلی گذشتمونو به یاد بیاریم و درسهای جدیدی بیاموزیم.و اما سوال
به اشتباهاتی که اخیرا انجام دادی فکر کن دران زمان چه واکنشی داشتی وچی باخودت فکر کردی.
مرحله اول
استاد دوتا مورد از اشتباهات گذشتمو که مال یک سال پیش هست رو میگم .اولیش من به خاطر عجله کردن و یه اعتماد اشتباه توی خرید یه گوشی باعث شد که تا الان بدون اینکه اون گوشی رو داشته باشم پنجاه ملیون قسط بدم
ولی نمیتونم اینجا دلیشلو توضیح بدم..واما اشتباه دوم وارد رابطه شدن باادم نادرست ومتاهل که این اتفاق هم مال هشت ماه پیش هست که به یک ماه نکشید زود خودم این رابطه رو به اتمام رسوندم ومتوجه اشتباهم شدم.
واما مرحله دوم
درموردهردواشتباهم احساس وحشتناکی داشتم چون تا الان دارم هنوز قسط اون گوشی رو میدم و خیلی خودمو سرزنش کردم که چرا باخودم این کار رو انجام دادم .عصبی بودم و خودخوری میکردم مدام توی ذهنم باخودم درگیر بودم تا اینکه دوره دوازده قدمو خریدم و الان خیلی بهترم و آروم تر شدم .
مرحله سوم
درسی که از اشتباهاتم میتونم بگیرم اینکه همه ما انسانها دچار خطا و اشتباه میشیم و اینکه هر چیزی رو راحت قبول نکنم و قبلش کمی درهرکاری فکر کنم و زود عجله نکنم. و هیچ وقت دیگه قسطی چیزی نخررم..و اینکه من لیاقت دارم با یه آدم مجرد و درستی در ارتباط باشم..خودمو لایق بدونم.
استاد من اشتباهات زیادی داشتم و تازه دوتا شو بیان کردم چون کامنت طولانی میشد اما این رو بگم دوره فوق العاده دوازده قدم خیلی به من کمک کردخودمو بهتر بشناسم .صبوتر باشم..متوکل تر باشم و ارامش عجیبی توی زندگیم باشه که دارم تجربه میکنم ..خودمو رها کنم به دستان خدای مهربان
خداروشکر میکنم که تونستم قبل از مرگم خدای خودمو بهتر بشناسم..و اما استاد عزیز هم بسیار سپاسگذارم.
همگی درپناه حق باشید
سلام استاد،
خیلی از مواقع که به یک مسأله ای بر میخورم چندین الگوی ذهنی احتمال داره برام پیش بیاد.
– یک کاری هستش که بلدش نیستم ولی میتونم یاد بگیرمش ( از روانشناسی ثروت یک یاد گرفتمش)
– ذهنم: نگاه خراب کردی یا نگاه کن باز خراب کردی. بعد از یک مدت چند ساعته یا یک روزه خودم به خودم میگم دنیا به آخر نرسیده که دفعه بعدی یکم بهتر انجام میدم یکم بهتر برخورد میکنم.
– بعضی موقع ها اگر یک چیز جزیی تر باشه یا مثلا غذا سوخته باشه…. میگم نگاه کن فردین درگیر ذهنتون بودی این سوختا اون غذا سوختن رو یک نشونه از خدا میدونم که از افکارم بیام بیرون….. حالا اگر اون مشکل و مسأله تکرار بشه یک واکنش دیگه نشون میدم سعی میکنم بگم نگاه کن خودت رو فردین گیر نیار این یک باگ هست برات ( اینو از ویدیو های رایگان مربوط به کشف قوانین زندگی یاد گرفتم)
– اشتباهات یک بار تکرار شده رو معمولا زیاد سرزنش نمیکنم ولی اگر تکرار بشه یا از یک باور بیادولی دریک شکل دیگه یکم یا یک روز خودم رو حداکثر سرزنش میکنم تا اون کار رو زیاد انجام ندم یا تکرارش نکنم. ( شاید مثل تمرین اهرم رنج و لذت باشه ولی ذهنی)
تو ذهنم معمولا دنبال پیشرفت هستم و هرچی پیش بیاد در اخرین حالتش اینه که میگم یک درسی از این داستان گرفتم.
امیدوارم زاویه دیدم رو برای شما به قشنگی توضیح داده باشم.
دوست دار شما
فردین
با نام پرودگار مهربانی ها
سلام به استاد عزیز و دوستانم
اشتباه اخیر من ک انجام دادم ….
داستان از این قرار شروع شد ک من این ماه دیر رفتم بازار برای خرید جنس
و کل جنس های بازار مال شب عید بود
درصورتی ک مشهد هواش سرده الان
من برای مغازه کراپ و تاپ و لباس های بهاره آورم
و این کار باعث شد فروش مغازه من بیادش پایین
چون لباس های گرم عملا نداشتم
همش خودم سرزنش میکردم ک چرا اینکار کردم
چرا دیر رفتم جنس بخرم ک الان همش باس تیشرت باشه
همیشه بازار لباس2ماه جلو تره برای خرید جنس جدید
این ماه من واقعا با شرایط سختی اجاره مغازم پرداخت کردم
درسی ک من گرفتم این بود من باید برای ورودی های مالیم حساب کتاب داشته باشم
باور های محدود کننده نداشته باشم
من قشنگ با این باور محدود کننده راه فروش لباس هارو بستم
اعصابم به شدت داغون بود
و نشخوار فکری زیادی داشتم
وقتی این فایل گوش دادم اشتباه خودم پذیرفتم
نشستم فایل هایی از استاد گوش دادم ک روی باور های خودم کار کنم
فهمیدم نباید اشتباه گردن عوامل خارجی بندازم
صفر تا صد ماجرا را مسئولیتش با منه
سپاسگزار پروردگارم هستم برای پیدا کردن این پاشنه آشیل خودم
مسئولیت کار خودم قبول کنم
درپناه پرودگار باشید …..
سلام و دروووود
همین االان میخواستم فایل شماره 3 این قسمت رو دانلود کنم رفتم فایل 2 رو دانلود کردم پلی کردم فهمیدم که اشتباه کردم
اگر قبلا بود ی چیزی بخودم میگفتمم اون کودک درون رو ناراحتش میکردم
ولی الان مواظب بچه ام هست و ازش مواظبت میکنم چون خطا هم بکنه دوسش دارم میبخشمش و باهاش با مهربونی و نرمی برخورد میکنم
و قبلا بلد نبودم این نوع رفتار کردن رو با خودم
یک اشتباهی هم کردم اون زمان بورس چقدر بهم گفته میشد بیا بیرون ولی من نیومدم توی مدار فقر بودم و این با اینکه همیشه سعی کردم اعراض کنم و توجه نکنم و توجه ام رو بزارم روی زیبایی ها اما هر بار یادم میفته ی حس ناراحتی در درونم هست چون خودم رو نتونستم ببخشم فقط ازش فرار میکردم بخاطر عدم اگاهی کامل نسبت به این موضوع
وقتی انسان احساس ارزشمندی پایینی داره نمیتونه خودشا ببخشه و نمیدونه که اقا خودشه که ارزشمنده اینکه چجوری با خودش رفتار کنه رو نمیدونه
ولی الان هر مشکلی باشه میشینم می نویسم ریشه های اون رو و منطقی با ذهنم حرف میزنم و شرک های درونم رو یاداوری میکنم و ارزشمندی خودم رو یاداوری میکنم باعث میشه راحتتر بتونم احساس ارزشمندی و احساس قدرت کنم
ی وقتایی هست الهام میاد مثلا فلان کار رو انجام بده ولی من انجامش ندادم بعد پشیمون شدم چرا انجامش ندادم چرا اصلا نمیدونستم اون الهام هست و این باعث شده بیشتر توجه کنم به الهاماتی میاد برام تا انجامش بدم و دچار پشیمونی نشم
و چند سالی بود قانون رو کار میکردم و عملگرا نبودم انچنان وقتی متوجه شدم خب فشار خیلی بدی میتونه باشه بگی بخودت چرا انقدر بی ارزش بودی روی خودت کار نکردی اما خیلی راحت پذیرفتمش و با خودم مهربون بودم و همون صدایی ک میاد میخواد حالتو بد کنه یعنی شیطان هست ک وعده فقر میدهد میام از موضع قدرت احساسم رو خوب میکنم خداونده وعده فراوانی و فزونی میدهد و این نگاه خیلی بهم کمک میکنه راحت بگذرم از اشتباهاتم
در پناه الله یکتا شاد سعادتمند خصوصا ثروتمند و سلامت باشید
سلام به روی ماهتون.
استاد سپاسگذارم ازتون بخاطر این فایل ها .
استاد قبل از هر چیزی باوجود این سوالات این فایل هر بار میفهمم
که چقدر من باورهای غلط زیادی دارم چقدر اون همه تلاش میکنم که خودمو تغیر بدهم ولی هنوز اون چیزهای که میخوام نمیاد تو زندگیم .
من 95درصد بیشتر راحت میتونم بگم 99درصد مواقع کلادر اشتباه بودم و 99درصد مواقع هم خودمو سرزنش کردم احساس ناتوانی کردم احساس پوچی کردم
احساس بی ارزشی و حقارت کردم
وااااای خدای من اخه این همه احساس بد ساهاست دارم با خودم میکشم
ولی حالا میفهمم که همش بخاطر وجود این باورهایه که بعضا خودمم خبر ندارم ازشون و مثل زیر خاکی میان بالا .
و البته با دوره 12قدم خیلی حال میکنم خیلی دارم پیشرفت میکنم از درون دارم هی بزرگ شدن ظرف وجودم رو حس میکنم .
بخصوص قدم 7 جلسه 2 که واقعا بینظیره کلی ایرادهارو دارم پیدا میکنم
و اصلا کل مسیر رو داشتم اشتباه میرفتم.
اشتباهات اخیری که داشتم.
1.من در کار سیم کشی که شغل دومم هست مشغولم
این اواخر پیش اومد که ایفون تصویری رو 0تا100کارشو خودم انجام دهدم و رسیدم به قفل باز کن درب .که گیر کردن هر کاری میکردم باز نمیکرد
یک ایراد خیلی کوچکی هم داشت که استاد کارمو اوردم و درست کرد
اما خیلی تلاش کردم که به کسی زنگ نزنم و خیلی هم احساس نگرانی ترس و ناتوانی کردم .
و اصلا احساس میکردم که واقعا من بدرد کار فنی نمیخورم من فنی کار نمیشم .البته این احساس رو خیلی وقته که دارم که فکر میکنم من بدرد کار فنی نمیخورم
(این درحالی هم هست که واقعا من کلی کار کردم کلی نتیجه گرفتم کلی کارهارو یاد گرفتم اصلا خودم صفر تا صد اون خونه رو انجام دادم کلی دستاورد دارم) اما ذهنه دیگه همیشه ساز منفی میزنه
واین من هستم که باید ذهنم رو کنترل کنم و توجه کنم به چیز های که بهم احساس خوبی میده
2.اشتباه دیگه ای که داشتم اخیر یک اتفاقی پیش اومد برام
و تو ذهن خودم گفتم که به هیچ کس نمیگم اون شب نگفتم
فرداشب اون اتفاق مهمون داشتم و یا لحظه اومد تو دهنم و گفتم
اما بعد از اونا که رفتم
خیلی احساسم بد شد که چرا گفتم چرا نتونستم جلو خودمو بگیرم .
3.اشتباه بعدی که داشتم بر میگرده به 2ماه پیش تقریبا
ومن داشتم به سبک قانون سلامتی زندگی میکردم 3ماه کامل شد اما نجواهای شیطان و باور کمبود که بخاطر باورهای غلطم
به سختی پول گوشت حتی خود گوشت و قلمه اینارو به سختی
واقعا در فشار بسیار زیادی بودم
و میدونم بخاطر باورهای خودم بود اون همه فشار
اما نتونستم واقعیتش جلو این فشار دوام بیارم
ذهنم انقدر داشت هی بهم میگفت چقد لاغر شدی چقدر فلانی از اون طرف میگفت که پول گوشت از کجا میاری تو که انقدر زیر فشاری
از اون طرف هم پاشنه اشیلی به نام حرف دیگران
خانواده خودم و همسرم
خود همسرم
فامیل ها
خلاصه همه چیز دست به دست هم داد که جلو این فشار دوم نیارم و ذهنم جوری سبک قبلی رو لذت بخش کرد برام که دوباره برگشتم .
و خیلی احساسم بد شد بعد از چند روزی .
که واقعا نتونستم ادامه بدهم چرا نتونستم ذهنم رو کنترل کنم
و کلی احساس گناه از اینا .
مرحله 3چ درسی از این اشتباهت گرفتم.
در مورد اول که مربوط به ایفون بود ..
یاد گرفتم که وقتی که دارم ذور میزنم تلاش بیهوده میکنم نگرانم احساس ترس دارم
اون ایده اون راهکار بهم الهام نمیشه تو اون احساسات ترس و نگرانی ..
اون قفل بازکن درب اگر یه ذره زنجیرشو سفت میکردم درب براحتی باز میشد .
حتی بارها تو فایل اموزشی دیدم
اما بهش توجه نکردم چون در نگرانی بودم ..
درمورد دوم یاد گرفتم که منم ادمم که واقعا احتمال اشتباه رو دارم
والبته با خود سرزنشی با تحقیر کردن خود واحساس گناه دادن به خود نمیشه جلو اشتباهات رو گرفت .
درمورد 3که برگشتم به سبک قبلی
واقعا خیلی ذهن چموشم رو شناختم چون من تو این 30سال عمرم تا حالا همچین تمرینی رو نداشتم که عمل کنم اینجوری
و درسهای بسیار بزرگی داشت برام
واقعا خیلی زیاد
جون درسته من زیر فشار دوم نیاوردم اما تو اون 3ماه من کلی نتیجه گرفتم .
اصلا حرف مردم اهمیتش کم شده بود برام
اون همه مهمونی رفتم یه بار هم تقلب نکردم
اون همه مهمان داشتم درحالی که من یک ساله ازدواج کردم ولی اون همه مهمون که داشتم ولی به سبک قانون سلامتی ادامه دادم
چقدر من عمل کردم و من اصلا سیمان ذهنم ریخت .
و یاد گرفتم که میشود .اره میشود به هر خواسته رسید .
اما باید یاد بگیری که جلو ذهنتو بگیری
بتونی پاشنه اشیلی که داری مثل حرف و قضاوت دیگران .کلا دیگران.
رو از ذهنت ببری بیرون
براحتی میتونی به هر خواسته ای برسی.
استاد بازم سپاسگذارم بخاطر اینکه هر روز هی دارم خودم رو بیشتر میشناسم
بنام خداوند هدایتگر و وهابم.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان محترم.
پاسخ ب سوال اول فایل:
قبل از اشنایی با استاد و آموزش ها،اگر اشتباهی مرتکب میشدم تا ماه ها و گاها سالها بخاطرم میموند و هر دفعه یادم میفتاد خودمو سرزنش میکردم.مثل خوره ب جونم میفتاد و نجواهای ذهنی شروع میشد ک چرا باید این اشتباه و مرتکب میشدم.در پی این سرزنش ها طبیعتا حال بدی هم سراغم میومد.کلا شخصیتم طوری بود ک از کاه برای خودم کوه میساختم.
ی اشتباه کوچیک و بی ارزش و ک شاید برای کسی هم مهم نبود و برای خودم بزرگش میکردم و سرزنش پشت سرزنش.
تا الان انقدر ک خودم ب خودم اسیب زدم و سرزنش کردم،کسی نکرده.
یادمه اوایل ک داشتم رانندگی یاد میگرفتم،یک شب حین تمرین با ماشین خودم،بخاطر نداشتن تجربه و عجله جلوی ماشین و زدم تو دیوار.
اینکه چقدر خودمو سرزنش کردم و جلوی همسرم کوچیک کردم بماند،تا سالهای سال هر وقت یادم میومد و چشمم ب محل برخورد ماشین میفتاد،خودتخریبی و سرزنش شروع میشد.
همیشه احساس گناه داشتم.
حس خود کم بینی داشتم.
فکر میکردم عرضه ی هیچ کاریو ندارم.
کلاس زبان رفتم و همون ترم اول رها کردم چون نمیتونستم پا ب پای بچه های کلاس جلو برم.
فکر میکردم استعدادی توی یادگیری زبان ندارم.
در صورتیکه توی مدرسه همیشه نمره های خوبی میگرفتم.
دیشب ی اشتباهی رو انجام دادم،برای 5 دقیقه کنترل ذهن و فکر و زبانم از دستم خارج شد.باید اعراض میکردم ولی نکردم.
سریع ب خودم اومدم و بدون اینکه سرزنش کنم و احساس گناه داشته باشم،گفتم اوکی.
اشکالی نداره.
حواست نبوده.
ی لحظه فراموش کردی.
و خدا شاهده ک شاید فقط 10 دقیقه تو اون حس بد موندم.
ی برنامه ی طنز توی تلگرام دانلود کردم و یک ساعت فقط خندیدم و لذت بردم.
امروز ک برمیگردم و ب گذشته ی نه چندان دورم نگاه میکنم،میینم ک ماه هاست دیگه خبری از احساس گناه و سرزنش و خودتخریبی نیست.
ب لطف خداوند و این سایت الهی،اموزش ها،( مخصوصا دوره ی احساس لیاقت )استاد عزیزم و کار کردن اهسته و پیوسته روی بهبود شخصیتم .
چقدر این تغییرات اروم اروم اتفاق افتاده.
من اصلا هیچ ربطی ب ملیحه ی 3 یا حتی 6 ماه پیش ندارم.
برای منی ک احساس گناه،خودسرزنشی در موقع انجام دادن یک اشتباه ساده ،ی عادت نهادینه شده بود،این پیشرفت برام ی نعمت بزرگه.
الان متوجه شدم داشتن این ارامشو مدیون چی هستم.
ب قول استاد عزیزم،اون رشته های عصبی توی مغزم شکل گرفتن،بدون اینکه بخام زور بزنم.
فقط و فقط با روزانه ی درجه بهتر شدن،ی پله بالا رفتن،ی ذره بهبود دادن.
مثل اثر مرکب الان این شخصیت در من نهادینه شده.
درسی ک برام داشت این بود ک:از این ببعد بیشتر حواسمو جمع میکنم و ب ناخاسته ها توجه نمیکنم و اعراض میکنم.
برام مهم نباشه رفتار اشتباه کسی.
هر ادمی هر جوری رفتار کرد،مسئولش خودشه ،و کسی نقشی نداره توی اتفاقات و شرایط بوجود اومده ی زندگی من.
سکوت رو بیشتر تمرین میکنم.
مراقب ذهن و زبانم هستم ک ب بیراهه نره.
همین ک تو این 2 سال اخیر خیلی تغییر کردم خیلی جای خوشحالی داره.
من توانایی تغییر خودمو دارم.
من توانایی این و دارم ک از دل اشتباهم موهبتشو درک کنم.
ب دید یک نعمت ب اشتباهاتم نگاه میکنم.
اشتباهات اومدن تا منو رشد بدن.
شاید بد نباشه گاهی اوقات هم اشتباه کنم این بهم یاداوری میکنه ک چقدر قدرتمندتر از قبل شدم.اینکه چقدر کنترل ذهنم بهتر شده.
من انسانم ،اشتباه میکنم ولی توی اشتباهم نمیمونم.
سرزنش نمیکنم و انگیزه میگیرم ک دفعه ی بعد بهتر عمل کنم در چنین مواردی.
دیگه بخاطر احتمال اینکه اشتباه کنم،دست از اهدافم نمیکشم.
سپاس گزارم استاد عزیزم بابت این فایل بینظیر و همچنین کامنت های فوق العاده ی دوستانم.
در پناه الله مهربان باشید/
به نام خدای خوبیها و زیباییها
سلام و صد سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام و به همه هم خونواده ایها و همراهان عزیزم.
استاد عزیزم خدارو میلیاردها بار شاکرم که من رو تو مسیر درست قرار داد تا با یاری خداوند مهربونم و با کمک شما تو این مسیر قدم بردارم و هر روز موفق تر و سربلند بشم من نمیدونم کجا چه کار خیری انجام دادم که خدای مهربونم شمارو سر راه من قرار داد تا درست زندگی کردن رو یاد بگیرم خدایا شکرت
من طی هفت سال گذشته یک اشتباه رو دوبار تکرار کردم و البته نتیجه این اشتباه رو خیلی سخت زندگی بمن پاسخ داد من هفت سال پیش از همسرم بعلت مصرف مواد مخدری که داشت جدا شدم بعد از مدت کمی با اینکه میدونستم هنوز مصرف میکنه برگشت داشتم و بعداز دو سال باز مجبور به جدایی شدم و الان با پادرمیونی خونواده واصرار همسرم باز هم قصد داشتم برگردم با گوش کردن به این فایلهای ارزشمند ذهنیت قدرتمند کننده با خودم گفتم ببیییین تو یک اشتباه رو چند بار میخوای تکرار کنی مگه نه اینه که تو دنبال آرامش هستی والان که به لطف خدا تو آرامشی چرا بازم میخوای تکرار کنی اشتباهتو
درسته وضعیت مالیت خوب نیست و یکم سختیها هست ولی آیا برگشتت این مشکلو حل میکنه و یا بدتر میشه اوضاع. امروز که استاد جونم فایل شمارو گوش کردم به خودم گفتم تو موهبتی تو با وصل به خالق یکتا توانمندی پس این آرامشتو از دست نده و به خاطرش سپاسگذار باش دستتو به زانوت بگیر و همت کن و با تکیه به قدرت بی انتهای خداوند خودت مشکلاتت رو حل کن. استاد عزیزم قبلا با هر مشکلی که پیش میومد اونقدر خودم رو سرزنش میکردم و اونقدر خودم رو دست کم میگرفتم که احساس افسردگی بمن دست میداد ولی الان با نگاه به زندگیی که تنها رهبریش میکردم میبینم چقدر من انسان ارزشمندی هستم که تونستم به تنهایی وبا تکیه بر خداوند مهربونم از پس مشکلات بربیام با این تفکر خدارو بیشتر از قبل سپاسگذارم و با اقتدار و توکل به دل سختیها میرم و همه مشکلاتمو حل میکنم بقول یکی از هم دوره ای هام خدا میخواد منو به بالا صعود بده برای همین من باید مشکلاتمو حل کنم تا زندگی بهتری داشته باشم نباید آشغالهارو بذارم زیر فرش و الکی خودمو دلخوش کنم که همسرم میاد تو زندگیم و مشکلات منو حل میکنه که البته اگر میخواست حل کنه همون دفعه قبل حل میکرد و چه بسا آرامشی رو که الان دارم هم از من بگیره. استاد عزیزم عاشقانه دوستون دارم و خدارو شاکرم که من رو به مسیر نور هدایت کرد مسیر خودش مسیر نعمت و زیبایی سپاسگذار شما و مریم عزیزم هم هستم بخاطر این آگاهیها.
در پایان لازم دونستم بگم ارزش این فایلها خیلی زیاده چرا که زندگی افراد رو متحول میکنه و این دست و دلبازی شما بخاطر رایگان بودن این فایلها که من و هم سطح های من هم بتونیم از دیدگاههای شما برای پیشبرد زندگیمون استفاده کنیم از ارزش این فایلها نه تنها کم نمیکنه بلکه محبت شما رو نسبت به هم خونواده های خودتون میرسونه بینهایت سپاسگذارم از شما. شاد و سربلند باشین در دنیا و آخرت.
سلام استاد گرانقدر
سوال؛
به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
من یک اشتباه بزرگ تو زندگیم انجام دادم که تمام مسیر زندگیم رو تغییر داد
و من تا مدتها خودم رو از دست دادم بودم
اشتباهی که قابل جبران نبود
اشتباهی که برگشت نداشت و من تا همین چند مدت قبل اینطوری فکر میکردم تا با برنامه های استاد اشنا شدم و الان مدتیه که میخوام با این اشتباهم خوشحال باشم بپذیرمش و باهاش زندگی کنم و تبدیلش کنم به نقطه عطف زندگیم که همین اشتباه سکوی پرتاب من به مدارهای خیلی بالاتر باشه
العان مدتیه که اینطوری کار میکنم و باور دارم که باید برای موفق شدنم از همینجا با حل همین اشتباه جلو برم
مرحله دوم
احساس حماقت میکردم
احساس میکردم خیلی ضعیفم
احساس میکردم همه از من بهترن
همه احساسات ضعف و خودتخریبی رو یکجا همزمان داشتم
مرحله سوم
با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:
چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟
این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟
از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟
بزرگترین درسی که این اشتباه به من داد که استاد تو مباحث دوره عزت نفس هم توضیح داد موضوع خود کمتر بینی بود
من زمانی استارت این اشتباه رو تو زندگیم رقم زدم که خودکمتر بینی داشتم و جالب اینکه آگاهانه دنبال کم میگشتم و براش دلیل منطق دینی و مذهبی هم داشتم
اره دقیقا بزرگترین درسی که میتونم ازش بگیرم همینه
خودکمتربینی
دلایل دیگه هم حتما نقش داشتن اما خودکمتر بینی اصلی ترین دلیل بود
خب در دل این اشتباه من با استاد آشنا شدم این اولین نکته مثبت این ماجرا بود
در ادامه موقعیت شغلی عالی در دل این اشتباه برام مهیا شد که اجازه دارم گسترشش بدم
همسرم هم با استاد آشنا شد و فضای فرکانسی من و همسرم العان فضای استاد عباس منشیه هردو به پیشرفت هر روزه فکر میکنیم
از این زاویه میتونم بهش نگاه کنم که من واقعا ادم خیلییییی قویییی هستم که این اشتباه رو کنترل کردم و تبدیل به قدرت کردم
اکثر ادما همون اول صورت مسئله رو پاک میکنن و من دارم باهاش میجنگم تا بهترین هارو از دلش در بیارم و مطمعنم با حل همین مسئله من وارد دوره جدیدی از عمرم میشم
مرحله چهارم
برنامم اینه که از فرصت شغلی که نکته مثبت این اشتباه بود که برام مهیا شد کمال استفاده رو ببرم تا حدی که این اشتباه برای من تبدیل به طلا بشه
بنام خدای مهربون خدایا من هر انچه که دارم از آن توست واز تو به من رسیده
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز ممنون از شما بابت این سری برنامه های با ارزش
اشتباهی که من انجام دادم توی دو ماه پیش بود که پاشدم واسه کارم شریک گرفتم(باور نداشتن توانایی توی اون کار و براشت اشتباه از اینکه شاید یه نشونه هست )ولی باور اشتباه من بود و شک به تواناییهای خودم و ترس از اینکه شاید کسی دیگه مثل اون واسم پیدا نشه باز باور اشتباه من
با اینکه دیده بودم واسم همه چی خوب رقم میخوره ولی شیطان اومد منم ضعیف گوش دادم به حرفش…خدارو شکر باز ازش جدا شدم و الان آرامش سرتاسر وجودمو فرا گرفته
شاید اولش که اشتباه کنم خودمو سرزنش کنم نمیگم صددرصد ازش درس میگیرم ولی خوب با صحبتهایی که اینجا ازتون شنیدم به خودم امید میدم و میگم حمید درسشو بگیر اول اینکه باید رو خودت کار کنی
دوم انسانها دستهایی هستند از سمت خدا که اومدن به تو کمک کنند
سوم نترس اونایی که باید بیان میان کمکت
در کل سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم و به عنوان یه تجربه و درس ازش یاد بگیرم و سعی کنم دوباره تکرار نکنم و آروم باشم
من باید روی باورهام کار کنم
من هنوزم فکر میکنم نمیتونم انجام بدم در صورتی که قبلا انجام دادم و شده
آدمارو خدا فرستاده ولی من فراموش کرده بودم
ولی با نوشتن شاید دیگه فراموش نکنم
و ایمانم به خدا بیشتر بشه
واقعا ذهنیت من نیازه روش کار بشه
من باید خودم شروع کنم برم تو دل کار و نترسم و تجربه کسب کنم
بازم باید گوش بدم این فایل رو و نکته بردارم و تمرین کنم
استاد واقعا ازتونوسپاسگذارم که دارین به من کمک میکنین تا ذهنمو توانمند کنم و منم با تمام وجود گوش میدم و عمل میکنم شاید بار اول متوجه نشم ولی اینقدر گوش میدم تا متوجه شم و میدونم که میتونم درک کنم مثل بقیه
واقعا چغد درس قشنگی گرفتم از اشتباهم
که حمید تو باید روی باورهای خودت کار کنی
نیازی به شریک نداری
تو توانایی انجام کار خودتو داری فقط باور نداری
آدما میان کمکت مثل قبل
اگه میبینی توی زندگیت مشکل هست ایراد از باورهای خودته
الانم که داری روشون کار میکنی
پس ادامه بده و نگران هیچی نباش خدایا شکرت شکرت شکرت