ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    به نام پرودگار مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و دوستانم

    چقدر این سلسه فایل ها جذابه

    مثل الگو رفتاری

    این باور محدودکننده هم جذابه و چالش های جالبی داره

    مغز مجبور میکنه یه کنکاش کردن

    خب داستان منم از این قرار شروع شد

    من چند ماهه رویای مهاجرت دارم

    اول اومدم از باوری ک برام امکان پذیریش بیشتره شروع کردم

    من شهر مشهد زندگی میکنم کمتر از 40روز دیگه قصد مهاجرت به سمت شهر یزد دارم

    تغییری ک من باید انجام بدم

    و این تغییر خیلی برای من ترسناکه ولی از اونجایی ک من تصمیم گرفتم پا روی ترس هام بزارم

    تصمیم دارم فروردین مغازم جمع کنم

    با این ک این مغازه رو من مثل یک بچه کوچیک بزرگ کردم و الان روی پا وایستاده و لوکیشن قوی داره

    و من به لطف الله همه چیز برای مغازه دارم

    من با خودم گفتم سمیرا تغییر بپذیر و خودتو بسپار به الله

    یادمه یک فایلی استاد گفتن دفتر هاشون جمع کردن

    با این ک در اوج بودن ایشون

    منم با خودم گفتم سمیرا بیا تو هم در اوج مغازه رو جمع کن

    این برای من ک چند سال زندگیم روی این مغازه گذاشتم یک تغییر بزرگی هستش

    ………..

    موضوع بعدی ک خیلی دلم میخواد تغییر کنم ترسیدنم هستش

    من بینهایت از گربه یا سگ میترسم

    جوری ک راه خودم دور میکنم ک با یک گربه توی یک راه نباشم

    تصمیم گرفتم تغییر کنم و ترسم بزارم کنار

    اولین کاری ک کردم دیدن عکس بچه گربه ها بود

    بعدش این ک از کنارشون رد بشم

    و دارم میبینم چقدر تغییر خوبی کردم توی روند ترسم

    ……….

    استاد هر روز ک از خواب بیدار میشم

    دارم حل مسئله میکنم

    هر روز دارم با خودم میگم جواب مسئله در‌ون سوال هستش

    تغییر در رفتارم

    تغییر در معاشرتم با آدم

    من سپاسگزار شما هستم برای این فایل های جذاب

    استاد هر روز من خداروشکر میکنم ک با شما زمانی آشنا شدم ک بزرگ ترین تضاد زندگیم بهش برخورد کرده بود و تونستم تضاد زندگیم هندل کنم و مغزم درگیر نکنم و به راحتی حل مسئله انجام دادم

    درپناه پرودگار زیبایی ها باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محسن حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه عوامل پشت صحنه این سایت بسیار قدرتمند جهان..

    اول از قسمت سوم سوال ساختن

    جمله تاکیدی شروع میکنم

    با این جمله که ، من باور دارم که هر تغییری که در زندگیم بوجود بیاد باعث رشدم خواهد شد

    چه این تغییر آگاهانه خودم ایجادش کرده باشم چه اینکه توسط تضادهایی که جهان برای رشد من برام بوجود آورده باشه در هر صورت باعث رشدم خواهد شد

    یاد ی جمله طلایی استاد افتادم که میگه

    “”این اتفاقات نیستند که زندگی مارو رقم می‌زنند این نگاه ما به اتفاقات هست که زندگی مارو رقم می‌زنند ,,,””

    پس در نتیجه ما باید نگاهمان را به تغییراتی که در زندگیمان بوجود میاد رو عوض کنیم

    اگر سوالات استاد رو بخوام پاسخ بدم

    اول اینکه من از بچگی ریسک پذیر بودم و هستم و تمام شکست هایی که در زندگیم بوجود آمده بخاطر ریسک پذیری ام هست و اساسا خودم عاشق تغییرم و برای پا گذاشتن روی ترس های تغییر آگاهانه پیش قدم خواهم شد…

    هزاران مثال در زندگیم دارم که هر جا که تغییر کردم باعث رشدم شده کلا این باور در ذهنم نهادینه است که تغییر باعث رشدم می‌شود

    من همیشه خودم آگاهانه به استقبال تغییر میروم

    ی تغییر جدید رو اگر بخواهم مثال بزنم همین چند روز پیش رخ داد اینکه من گوشیم همیشه سامسونگ هست و چون با منوهاش عادت کرده بودم دوست نداشتم از این برند بیام بیرون و اینکه چون برنامه و اطلاعات هم زیاد تو گوشیم دارم سخنم بود که جابجا کنم تا اینکه به این فکر افتادم که از گوشی سامسونگ بیام روی شیامی… این کار رو انجام دادم پا روی ترس از تغییر گذاشتم و دیدم چقدر عالیه این گوشی و همچنین دسترسی هاش چقدر خوبه و پیش خودم دوباره این باور قوی و قویتر شدم که محسن دیدی تغییر باعث رشته

    از استاد عزیزم می‌خوام ی دوره در خصوص ترس از تغییر آماده کنه چون بسیار مهم هست

    ممنونم از بابت این فایل های عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ســـمیه گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    راستش بستگی داره … تغییر تا تغییر فرق میکنه برام ، مثلا من تغییراتی که به تیپ و استایل و چهره م مربوط میشه هیچ مقاومتی ندارم و اتفاقا خودم به استقبال تغییر میرم … زود به زود مدل موهامو عوض میکنم ، سبک استایلم رو تغییر میدم ، همیشه سعی میکنم چهره و ظاهرم رو به روز کنم و کلا تغییراتی که به ظاهرم مربوط میشه رو طرفدارشم .

    در موارد دیگه م تا حدودی از خودم راضیم مثلا چند سال پیش خودم آگاهانه از کارم استعفا دادم چون میدونستم توش پیشرفتی نمیکنم و چون دوست داشتم زندگیمو تغییر بدم تصمیم گرفتم اول از همه محیط منفی کاریم رو تغییر بدم .

    حتی تو دکوراسیون اتاقمم زود به زود تغییر ایجاد میکنم چون کلا از یکنواختی خوشم نمیاد ….

    امااااااااا در مورد روابط که پاشنه آشیل من بوده همیشه تغییر برام مثل جون کندن بود … فکر میکنم اکثرا دخترا این مسئله رو داشته باشن که کلا جدای از رابطه عاطفی سخته …

    یادمه میگفتم همینو دوست دارم فقط همینو میخوام … نه این رابطه حتما باید نتیجه بده … و جدای از اون فرد کلی برام چالش برانگیز و سخت شده بود و خیلی تلاش کردم برای حفظ رابطه و حتی موقعیت های دیگه رو از دست میدادم یعنی اصلا نمیخواستم قبول کنم بابا خواست خداست بیخیال شو … ذهنم در این مورد نمیخواست از منطقه امنش بیاد بیرون … جهان هم کار خودش رو کرد ، من اوایل به شدت مقاومت داشتم اما کم کم به پذیرش رسیدم و الان سعی دارم به این باور برسم که اگه خدا چیزی رو از من میگیره حتما قراره با چیز بهتری جایگزینش کنه … و جالبه که خودمون گاهی نمیخوایم قبول کنیم مدار ما بالاتر از بعضی از آدمهاست و خدا بیشتر از ما خواهان پیشرفت ماست .

    پس بهتره به حکمتش احترام بزاریم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    بنام خداوندی که هر لحظه درحال هدایت ماست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    اول میخوام بابت کیفیت این فایلا تشکرکنم ینی هرباراین فایلارومیبینم ازکیفیت بالاشون لذت میبرم

    بعد هم خودتون روتحسین میکنم که اینقدر شاداب جوان خوش اندام وزیباترشدین روزبه روز جوانتر وزیباتر وجذاب ترمیشین استاد ازته قلبم تحسینتون میکنم

    فایل بسیارعالی بامحتوای عالی وآگاهی بخش

    بریم سراغ سوالات

    سوال اصلی فایل

    واکنش مادرمقابل تغییراتی که خودشون اتفاق میوفتن؟

    دراین مورد میتونم بگم به نسبت قبل خیلی خیلی خوب شدم

    قبلا ب شدت عصبی میشدم میذاشتم پای بدشانسی وبدبختی ولی الان میگم حتماخیریتی توشه به نفعه منه به خودم امتیاز80میدم ازصد

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    ((مثلا این اتفاق راجب خونه افتاده خونه قبلی که بودیم صاحب خونه گفت میخوادخونه روبفروشه ومابایدبریم اونموقع باقانون آشنانبودم عصبانی شدم ناراحت شدم بچمم تازه یه روزش بود چ دعواهاک نشد بااینکه تاقبل ازون چقد باهم خوب بودیم ولی بخاطرتغییرنکردن ومقاومت این اتفاقات افتاد اما روز آخری ک قراربود اسباب کشی کنیم متوجه شدم که خونه موریانه گرفته ومیدونین ک خونه ک موریانه بگیره دیگ تمامه(البته اینم باور محدوده میدونم) ومن اونموقع بود ک گفتم خداروشکر ک این اتفاق افتاد وگرنه من اینجامیموندم واتفاقات جالبی نمیوفتاد

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    ((دراین موردایجادتغییربه خودم 40میدم هنوز اونجورکه باید اوکی نشدم باتغییری ک بیاد مشکلی ندارم ولی هنوزبرااینکه خودمودعوت کنم براتغییرضعیفم مثلا شروع میکنم براتغییر تاچندوقتم خوبم باز رهامیکنم ک میدونم مربوط به رنجولذتس البته یه سری چیزام دارم خوب پیش میرم براتغییردادن خداروشکر

    عبارات تاکیدی:

    تغییر مساوی رشد

    هرچی بیشترتغییرکنم ظرف وجودیم بزرگترمیشه

    هرچی بیشتر تغییر کنم اتفاقات خوب بیشتری برام میوفته که الان ازشون بی خبرم

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    ((نوع شغلم البته همین شغل ولی تویه قسمت دیگش بایدبرم))

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    ((به لطف خدا و آموزش های شما تصمیم گرفتم جابجا شم به قسمتی ک میخوام وفعلا بابودجه خودم ک دارم باهمین شرایطم شروع کنم به امید خدا چون توقسمت دیگه ک رفتم برااین بود ک پول جم کنم براقسمتی ک میخوام حالا پول جمع شده ولی من به تعویق انداختم))

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    ((باید ازاهرم رنج ولذت استفاده کنم تا تغییر توذهنم لذت بخش بشه وبصورت آگاهانه اقدام به تغییرکنم از موارد کوچیک حتی تویه رفتارم شروع کنم تا کم کم اون لذته تو ذهنم شکل بگیره وبه راحتی تغییراته بزرگتر روقبول کنه))

    عااااااشقتونم

    در پناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    سلام به استادعزیزم ومریم جون وهمه دوستان گلم

    تغییری که درگذشته داشتم وباعث رشدم شد:

    من یه دخترچادری ومذهبی بودم وخیلی اعتقادداشتم به چادر وتعصبات مذهبی الکی داشتم

    خانواده همسرم هم چادری هستند ویه سریاشون بسیارمتعصب

    خیلی جاها چادری بودن اذیتم میکرد دستوپامومیگرفت گرمم میشد اما شنیده بودم که همه این رنج ها صواب میشه وبرات تواون دنیا حساب میشه وخیلی خوشحال بودم که من چقدردختر مومن وباخدایی هستم

    تا اینکه فضل و رحمت خدا شامل حالم شد وبا سایت و قوانین و یه خدای جدید روبه رو شدم

    اوایل خیلی همه چی برام عجیب وجالب بود که پس این حرفا چیه چقدرفرق داره باحرفهایی که من ازبچگی شنیدم ولی همش به قلبم مینشست وباورشون میکردم

    یه روز که دنبال دخترم رفتم تاازمدرسه بیارمش

    خیلی باچادراذیت شدم یه دستم کیف دخترم بود یه دستم چادرونگه داشته بودم وودخترم همش چادرمومیکشید خلاصه اون روزخاص خیلی اذیت شدم وچون یه سری باورهای جدید روهم ساخته بودم واون تعصب های اشتباه مذهبی رودیگه نداشتم تصمیم گرفتم چادر روکناربزارم ومانتویی شم

    این یه تغییرخیلی بزرگی بودبرای من توزندگیم چون ازاون اول من بچه مثبت بودموچادری وبه قول عمم خدارحمتش کنه همیشه میگفت ماروزهرایه حساب دیگه میکنیم منظورش حجاب بود چون عمم به شدت مذهبی بودن

    خلاصه من چادر روکنارگذاشتم کامل وبرام اوایل خیلی،سخت بود باتوجه به اینکه حرف مردم پاشنه اشیل اصلی من بود و خیلی برام مهم بود… کارم سختتربود

    واینکه ما تو محله ایی که زندگی میکنیم محله پدربزرگم بوده یعنی همه مارواینجا میشناسن وپدرومادرم هم همین جابه دنیا اومدن وبزرگ شدن واینجاخیلی قدیمی هستیم براهمین خیلی برام نگاه ها سنگین بوداوایل وشایدکمی هم خجالت میکشیدم وترس داشتم ازاینکار ولی انجامش دادم و چقدرباعث رشدم شد

    رشدازاین نظرکه این باورچقدر درونم تقویت شد که حرف مردم برام مهم نباشه وکاری که درسته روانجام بدم

    چقدراعتمادبه نفسم بالارفت که تونستم اینکارو انجام بدم

    اولین بارکه بامانتو واردفامیل همسرم شدم که چادری ومذهبی ودرشهرقم هستند برام سخت بود ولی با اعتمادبه نفس بالا انجامش دادم ونتیجش رودریافت کردم وهیچ کاری هم نداشتم به حرفهایی که ممکنه پشته سرم بزنند

    این یه تغییرمهم بودبرام که خیلی خوشحالم ازانجامش و واقعا برام رشدوپیشرفت داشته ازنظرشخصیتی

    غیرازاینکه چقدرکاربرام راحتترشده با مانتو

    چقدراعتمادبه نفسم بیشترشده

    وچقدرحرف مردم هر روزداره برام کمرنگ وکمرنگترمیشه توزندگیم به لطف خدا

    اماتغییری که دوست دارم اگاهانه انجامش بدم:

    تغییرمحل زندگیم هست که واقعا دوست دارم محل زندگیمون رو عوض کنیم ویه جای جدیدبریم

    هم شلوغی وترافیک تهران دیگه اذیتم میکنه

    هم چون باورهام تغییرکرده اصلا برام مهم نیست بریم بالاشهرتهران زندگی کنیم درصورتی که قبلا اینطوری بودم

    وازهمین زندگی وخونه توجنوب تهران بسیار لذت میبرم

    فقط دلم میخوادجایی بریم که به طبیعت نزدیکترباشیم …به کوه به اب وهوای بهتر

    چندماه میش که رفته بودیم باغ گیاهشناسی نزدیک چیتگر ومن اون محیط ومحله رو دیدم چقدر خوشم اومدازاون محله

    کوچه های پهن وکوتاه که سرکوچشون کوه بود

    وااای خدای من عاشق اونجا شدم با اون محیط عالیش

    وازخدامیخوام که هداینمون کنه به سمته زیبایی و طبیعت بیشتر تومحل زندگی جدیدمون الهی امین

    استادسپاسگزارتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    غزال باقری گفته:
    مدت عضویت: 3898 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه

    راستش وقتی فکر میکنم میبینم من تغییرات رو بی اندازه دوست دارم و حتی خیلی اوقات خودم به استقبالشون رفتم. کلا از اینکه همیشه زندگیم روی یه دنده بچرخه حس خوبی ندارم. یه جورایی از خودم خحالت میکشم و میگم نگاه کن مثلا این همه مدته که اینجوریم و سعی میکنم یه تکونی به اوضاعم بدم. این موضوع بارها توی شرایط کاریم پیش اومده. تو رشته تحصیلی و محل کار من یه جورایی عادی نیست که بخوای واحد کاریت رو عوض کنی و کسی که وارد یه واحد میشه اینقدر میمونه تا بپوسه، ولی من چند سال پیش یک دفعه و در عرض چند ساعت تصمیم گرفتم جابجا بشم. با اینکه مقاومت های زیادی در برابرش شد این اتفاق افتاد. وارد واحدی شدم که هیچ تجربه ای توش نداشتم، بعد از یه مدت احساس کردم از اون کار هم خوشم نمیاد و باز از اونجا هم بیرون اومدم

    اعتقادی که دارم اینه که من هر بار محل کارم رو عوض میکنم از همه لحاظ به نفعم میشه. از لحاظ تایم کاری، درآمد و سایر مزایایی که میتونه داشته باشه. موضوع دیگه مهاجرت هست که الان در شرف اون هستم. برای خیلی افراد تصور این هست که مهاجرت برای سنین پایین و زیر ٣٠ سال هست، و کسی که بالای ٣٠ سال داره و خونه و زندگی تشکیل داده موفقیتش کمتره و یا اینکه ریسکه چیزهایی که ساخته رو بزاره و بره، من الان ٣٨ سالمه، همسرم ۵ ماهه از ایران رفته و داره کارهای من و پتهامون رو درست میکنه و انشالله تا دو سه ماه دیگه ما هم میریم پیش ایشون. همین چند ماه تنها بودن برای من یه تغییر بزرگ بود ولی من با آغوش باز ازش استقبال کردم و دارم تلاش میکنم خودم رو برای بودن در محیط جدید آماده کنم، و هر چیزی که دوست دارم اونجا داشته باشم رو توی ذهنم ساختم و در دفتر آرزوهام نوشتم. بدون درنظر گرفتن نظرات دیگران

    البته باز هم بوده مواردی که من برخورد مناسبی در برار تغییری که میتونست پیش بیاد نداشتم و ازش فرار کردم اما این مدت تنها زندگی کردن احساس میکنم جرعتم رو برای روبرو شدن با انواع تغییرات بالاتر برده

    امیدوارم اینقدر شجاع بشم که خودم بتونم همه جوره زندگیم رو بسازم بجای اینکه مجبور بشم تن به چیزی که نمیخوام بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام خدای مهربان و بخشنده

    خدایا من هر آنچه که دارم همه از آنه توست

    سلام درود به استاد آگاه و توحیدیم سلام به مریم عزیزم

    استاد عزیز با این فایلهاتون همه رو زنده میکنین ذهنها همه آماده و هوشیار میشن برای اینکه امروز باید کجاهای مغز و افکار و باورهامو درست کنم ممنونتم سپاسگزارتم

    استاد کلا من تغییر کردن رو دوست دارم و حس و حالم خوب میشه هر چند وقت وسایل خونه رو جابجا میکنم اما تغییر بزرگ جابجایی منزله که چند سالی میشه

    تکونی نخوردیم اونم درست میشه به وقتش و اما به نظر من تغییر بزرگ در زندگیم تو این 30 سال تغییر در سبک زندگیم بوده تغییر در خودمون بوده در اخلاق و روش در شخصیتمون و خیلی زندگی رو عوض کرد خیلی به آرامش رسیدیم

    سوال بعدی چه عبارت های تاکیدی رو بکار میبریم؟

    اولش بگم تمام عبارت‌های تاکیدی رو از شمایاد گرفتم تا چند ماه پیش هر روز میگفتم خداوندروزی رسان بی حساب است

    خدایا من حل تمام مسائل زندگیم رو به تو می‌سپارم و جواب هم میگرفتم نتیجه مثبت میگرفتم این عبارت‌های تاکیدی رو استاد فکر کنم در قدم 6 یا 7 میگه و خیلی حسه خوبی داره من اینجا به دوتاش اشاره کردم و زیاد هستن و خیلی زیبا

    من برای یه مسله ای که داشتیم چند ساله پیش همسرم میخواست بره دادگاه من از صبح با ایمان قلبی همین عبارت‌ها رو گفتم و تا ظهر جوابمو گرفتم و همونجا سجده شکر گذاشتم که خدایا شکرت سپاسگزارتم تو همه رو داری برام درست میکنی چون به تو سپردم

    ولی الان که توحید عملی رو گوش میدم به خصوص توحید عملی 10 رویه مدتی هست همش میگم خدایا هر آنچه که دارم از آنه توست من در برابر قدرت تو هیچم من به تو وابسته هستم من محتاج تو هستم تو کمکم کن که تو برایم همه چیزی و دارم با تمام وجود میرم جلو

    در مورد سوال سوم: من از اول دوست داشتم خودم پول در بیارم از همسرم نگیرم و وقتی با استاد آشنا شدم و هدفهامو نوشتم درخواست کردن رو یاد گرفتم تا اینکه الان مغازه پوشاک دارم و خودم دارم پول در میارم و با همین همه کارهامو انجام میدم و دوست داشتم مستقل‌ باشم که شدم اینها همه رو مدیون وجود شما هستیم که ما رو آگاه کردین به قوانین این جهان زیبا

    وقتی این قوانین رو شناختیم خدا رو هر روز بهتر و بهتر می‌شناسیم و درکش میکنیم و به همون اندازه نتایج عوض میشه داریم به همه چیز میرسیم

    آرامش داره میاد خوشبختی داره میاد

    پول و ثروت قابل لمس داره میاد

    انسها و شرایط خوب داره میاد

    خونه خوب داره میاد

    ماشین خوب داره میاد هر روز بیشتر و بیشتر فقط باید تا زنده هستیم خدا رو فراموش نکنیم شرک نورزیم آگاهانه وبا کنترل ذهن قدم برداریم و هدایت از او بخواهیم و او را قدرته مطلق بدانیم او همه چیز می‌شود همه کس را به شرطه ایمان

    خدایا کمکم کن تا زنده هستم قدرتتو فراموش نکنم که وقتی تو رو در زندگیم بیارم همه چیز درست می‌شود و با تو به همه چیز میرسم خدایا شکرت سپاسگزارم

    خدایا من یه قطره هستم که به اقیانوس وصل شدم خدایا من با قدرت تو قدرت گرفتم و قدرت تغییر گرفتم تغییر خودم و زندگیم خدایا شکرت

    استاد کمال تشکر رو دارم هر چقدر تشکر کنیم همه اعضای سایت باهم روزی هزاران هزاربار تشکر کنند بازهم کمه کاری که در حقه همه ما کردی کمه

    من از خدای خودم میخواهم جواب تمامه خوبیهاتو بده جواب تمامه بیدار کردن ماها رو بده جواب تمام خوبیهات بهشت برین باشد بهترینها نصیبت

    بهترینها نصیبه دوستان توحیدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟! 

    واقعیتشو بگم در گذشته خیلی بهتر عمل میکردم وقتی تغییری توی زندگیم اتفاق میافتاد

    من خیلی هنوز اونطوری نشدم که قبل از اینکه برسم به موقعیته تغییر کنم و دقیقا امسال یه سری تغییراتی پیش اومد برام مخصوصا توی کارم و توی روابطم که خیلی برام سخت بود همش فکر میکردم نتایجی که بدست اوردمو دیگه از دست دادم و تموم شد

    رابطه ی عاطفیم به یه جایگاهی رسیده که طبیعت هر رابطه و هر انسانی اون مرحله ست و من داخل اون مرحله رفتم با آغوش باز واقعا و اکی بودم یهو وسط این مرحله شک کردم که نکنه باورهای اطرافیانم درسته و نه من

    تنها ضربش رو هم خودم دارم میخورم البته خودم انگار برای خودم جهنم درست میکنم

    این قسمت مثل اینکه جواب قسمتهای بعدیه

    توی زمینه های شغلیم و روابطم و شخصیتم من هنوزم مقاومم که تغییر کنم و دقیقا فکر میکنم زندگیم مختل شده با روی باز به سمتشون نمیرم جدیدن و بیشتر هم امسال اینطوری شدم سالهای پیش حتی اون زمانهایی که با قانون آشنا نبودم باز بهتر بودم

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    همونطور که گفتم من تو رابطم هر بار یه سری تغییراتی رخ میداد و هر بار واقعا ذوق میکردم که خب الان قراره تجربه ی احساسی بهتری داشته باشم و واقعا هم این اتفاق میافتاد

    یا یادمه کرونا که شد من اون موقع قانون رو نمیدونستم با سایتم آشنا نبودم اصلا نمیدونستم قانون جذب و بحثای انگیزشی اینا چیاست چه برسه تغییر شخصیت

    من شروع کردم یه سری مهارت برای پول سازی بسازم و دقیق یادمه میگفتم من تو این دوران دارم حال میکنم و چیزای جدید یاد میگیرم چرا بقیه اینقدر شاکین

    نتیجشم این شدکه ماه ها بعد با سایت استاد آشنا شدم طی یک مسیری و بعد باعث شد زندگی دلخواهم رو بسازم و دارم میسازمش

    یکی دیگه از جاهایی که تغییر میکردم تغیراتیم بود که توی کارهای کارمندیم اتفاق میافتاد

    من اون زمان کار که برام پیدا میشد مقاومت نمیکردم خیلی که اون کارو صفر صفرم و اصلا بلد نیستم گفتم یاد میگیرم و خب نتیجش این شد که من پول میساختم ازش ماهیانه

    بعد دوباره تو همون کارها کمتر از یکماه بعد یه موقعیتی پیش میومد که من کارفرمام میگفت اینکارو میتونی انجام بدی؟

    کاری که باز صفر صفر بودم

    میگفتم بله میتونم انجامش بدم و باز درآمدم میرفت بالاتر

    اولین کارم من یک کارشناس فروش ساده بودم بعد رییسم ازم خواست که من منشیش بشم چون صادقانه کار میکردم واقعا و گفتم اکی منشیت میشم درامدم رفت بالاتر

    کار دومم یک نیروی کارآموز خیلی ساده بودم بعد باز رییسم ازم خواست برم تو یه پروژه دیگه کاری که باز بلد نبودم رو کمک یکی دیگه از نیروهاش انجام بدم و یادش بگیرم از صفر صعر

    باز اونجا درآمدم ماه دومی که رفتم کار کردم رفت بالاتر

    باز کار بعدیم اون شرکتی که توش بودم یه کارشناس فروش ساده بودم موقعیتی پیش اومد که بشینم پست سیستم و ادمین یک سایت بشم که باز منم هیچی از سایت و ادمین سایت بودن نمیدونستم حتی نمیدونستم این چیزا کجا هست و ادمین چیکار میکنه

    و باز درآمدم رفت بالاتر

    قسمت دیگه ای که من تغییر کردم این بود که رشته ی دانشگاهیم که دوستش نداشتم رو خودم تغییرش بدم و دیگه برای شغل ادامش ندم

    و خب کار مورد علاقم رو استارت بزنم

    الان نتیجش شده که از زندگیگ دارم لذت بیشتری میبرم

    یکی دیگه از تعییراتمم این بود که موقع انتخاب رشته دانشگاه خودم میخواستم از خونه دور باشم و شهرهای دور رو انتخاب کردم نتیجش شد اون زندگی مستقل و اونهمه خاطره ی خوبی که از دانشگاه داشتم و آشنا شدنم با یک فرد مناسب دقیقا داخل دانشگاه

    یکی دیگه از تغییراتم زمانی بود که به دلایل مذهبی و شرک خودم پارترنم رو معرفی نمیکردم به خانوادم به خاطر ترسهام مخصوصا اینکه میترسیدم از خونه بندازنم بیرون واقعا ولی با وجود ترس های زیاد معرفیشون کردم و اتفاقی نیافتاد و همون رابطه رو من دارم ادامه میدم با این تفاوت که احساس قدرت عحیبی میکنم چون یکی از باورهای سفت و سخت من باور رضایت پدر مادر بود که هنوزم دارم روش کار میکنم ولی از وقتی اون قدم رو برداشتم اصلا به طرز عجیبی دارم بیشتر به خدا توکل میکنم و توقعاتم از دیگران پایبنتر اومده

    یکی دیگه از مواردی که خودم همیشه سراغش رفتم بهتر کردن کارمه و محصول هنری ای که آماده میکنم تو این مورد من خودم همیشه دنبال تغییر و بهتر کردن و پیشرفت کردن بودم نتیجشم لذت بیشتریه که دارم میبرم از کارم و حتی گاهی وقتا خودمم سوپرایز میشم از نتایج نهاییم

    تغییر بعدیم تغییر دادن و نرفتن کلاسهای دوتا از استادان عزیزم بود اولین استادم رو که تغییر دادم خیلی گیج بودم و میگفتم آیا کار درستی کردم یا نه و الان دقیقا دارم میبینم که بهترین کار ممکن رو من در زمان مناسبش انجام دادم و برای استاد الانم هم که دارم این تعییرو باز انجام میدم کار درستی دارم میکنم

    تغییرات بعدیم تغییر توی شخصیتمه که تهر بار ایراداتم رو بهتر میفهمم نتیجش باورهای بهتری شده کهوواقعا حداقل از این تایمی که تو این دنیا هستم دارم درست استفاده میکنم این زمانه هدر نمیره

    باعث خوشحال بودنم و رضایت درونیم شده

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

    کاملا هدایتی قبل از اینکه این فایل بیاد به خاطر فایل قبلی که روی سایت گزاشته شد یعنی فایل توحید عملی من شروع کردم که یکم روتین روزانم انعطافپذیرتر باشه

    قبلن اگر یهو یه چیزی میشد که من مجبور میشدم اونروز اصلا کار نکنم

    یا یه کاری رو نتونم انجام بدم

    بهم میریختم کلی ذهنم خودشو میکشت ولی با فایل توحید عملی متوجه شدم همین اتفاقاتم جزوی از مسیره

    برنامه ای که میخوام برای خودم بریزم اینه که اشکالی نداره مثلن همین امروز فرصت نکردم فایلی رو خلاصه نویسی کنم یا با دقت گوش بدم همینکه کنار کار کردنم ورودی مثبت داشتم چیز خوبیه و مثبته

    یک قدم دیگم برای رابطه عاطفیم میخواستم بردارم که منتظر بودم هدایت بشم و هدایت من این فایله بود و این قدمم برمیدارم این هفته خداروشکر

    برنامه ی بعدیم هم اینه من این ماه سفارشی نداشتم و کلی فرصت داشتم محصول جدید آماده کنم ولی نمیدونم چرا فکر میکردم ایده هایی که تو سرمه ایده های خودمه اون ایده های هدایتی و اون ایده هایی که برای استقلال مالی میخوام نیستن

    از کجا به این نتیجه رسیدا بودم خبر ندارم والا

    ولی برنامه ای که ریختم برای تغییر خودم اینه که باور کنم اتفاقا این ایده هاست که منو به خواسته ی واقعیم میرسونه و باید انجامش بدم

    میخوام این طرز فکر رو تو ذهنم بکارم

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    من هر بار تغییر کردم یا به استقبال تغییرات رفتم همش به نفعم شده حتی یکبار هم نتیجه ی بدی نگرفتم از تغییراتم

    پس قدم هایی که میخوام بردارم برای رابطه عاطفیم

    برای بیزینسم ، حتی قدم های اتفاقی که روزانه برام پیش میاد به نفعمه و عمل کنم بهشون

    مثلا همین دیشب من کوهی از کار رو سرم ریخته بود بعد پدر مادرم داشتن میرفتن بیرون یه حسی به من میگفت سارا توام پاشو برو

    به خاطر فایل توحید عملی که روی سایت اومده بود گفتم باید برم

    البتا چندبار پرسیدم که مطمئن تر بشم

    من رفتم زیر 5 دقیقه یهو موقعیت پیش اومد من لباس عیدی که تو ذهنم تصور کرده بودم چند روز پیش برام خریده شد

    زیر پنج دقیقه

    همینطوری رفتیم تو یک معازه ای که داشت تعطیل نیکرد و ما همینطوری تفریحی داشتیم میرفتیم داخلش بینیم چه خبره

    یهو خواهرم گفت سارا اینو منم گفتم چه قشنگه چشمگ به قیمتش خورد دیدم چه مناسبه

    قیافشو نگاه کردم دیدم عه من که همینو خواسته بودم

    پرو کردم و بعد خریدم من آخرین مشتری اون معازه بودم به راحتی

    اگر سارای قبلی بودم میشستم تو خونه رو کارام کار میکردم و بالاخره یه گوشه ای از ذهنم این بود که پس کی اون فلان خواستم اکی میشه

    ولی الان اینطوریم که ببین سارا خدا حواسش به کوچکترین چیزام هست

    ببین اکی میکنه برات و حتی بهتر از اون

    پس مثل همیشه این تعییرات به نفعمه و باعث میشه زندگیم بهتر بشه عمل کنم بهشون اینقدر مقاوم نباشم در برابر قدمهای جدید برداشتن برای تغییر

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    قدمی که برای رابطه ی عاطفیم باید بردارم و بازم به خاطر ترسهام برنمیدارم

    قدم بعدیم اینه که باید یاد بگیرم اینقدر مقایسه نکنم مسیرم و نتایجم رو با نزدیکانم مخصوصا

    قدم بعدیم با احساس بهتری به ایده های توی بیزینسم عمل کنم چون همینان که باعث پیشرفت کارم میشن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    بله دقیقا قراره روز 3 شنبه این قدم رو برای رابطم بردارم

    برای کارمم که الان دارم انجام میدم

    برای مقایسه کردن هم فردا یا امشب هدایتی قدمم رو برمیدارم

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    من همیشه تجربیات زندگیمو که به یاد اوردم خیلی بهم راحتتر کمک کرده که قدم بردارم

    سعی میکنم همون باوری که نوشتم و همین مثالهای زندگی خودم رو به یاد بیارم و کمتر بترسم و مقاوم باشم برای تغییر کردن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    علی عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 2961 روز

    به نام خداوند بی نهایت هدایتگر و بی نهایت بخشنده و بی نهایت وهاب

    سلام به استاد عزیز وتمام بچه های عزیز

    استاد بازهم یه فایل بی نظیر و فوق العاده منونم که این فرصت ها رو در اختیار ما گذاشتید.

    ممنونم که زحمت کشیدید و بدون هیچ انتظاری این فایل ها رو آماده کردید برای ما که ما هم مثل شما مسیر پیشرفت رو طی کنیم

    بریم سراغ تمرینات فوق العاده…

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    وقتی تغییری در زندگی ام رخ میده مثل کم شدن درآمد و یا کم شدن مشتری ویا خراب شدن وسیله ای یا چیز دیگه من مقاومت میکنم .البته در بعضی مواقع که باب میلم هست و زمینه ای دارم در اون مورد مقاومتی ندارم و به راحتی قبول میکنم

    در مواقعی واقعا و به شدت قابل باور نیست و اصلا قبول نمکنم اون وضعیت رو و به شدت فرار میکنم و میگم از عهد ام خارج هستش .بشدت از کوره در میرم و حالم بد میشه … وواقعا رفتار هایی ازم سر میزنه که اوضاع رو خراب تر میکنه …

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.

    مثلا در مورد کارم که قبلا رنگ کاری بود و تصمیم گرفتیم بریم نجاری و مقاومتی نداشتیم ولی اوضاع به گونه ای بود که درد نداشت و راحت تر والبته آروم آروم داخلش شدیم و با دست خالی و به گونه ای شروع کردیم که سختی به اون صورت نکشیدیم و کلی مشتری و کلی آدم رو باهاش آشنا شدیم .خیلی راحت تر و درآمدش بهتر بود

    ویا اینکه مغازه ای که زدیم در کنار کارگاه با اینکه پله پله پیش نرفتم والبته سختی های خودش رو داشت وشرایط خودش رو بهتر بود برام .همیشه پول داشتم .همیشه ورودی میومد برام .ادم های جدیدی که میومدن تو مغازه و خرید میکردن از محصولاتمون و باز خورد خوبی که ازشون میگرفتم مثلا میگفتن این کار خیلی عالی بود.از بالاشهرو مشتری های واقعا عالی و ثروتمند میومدن و خرید میکردن چقدر اومیدوار تر میشدم که مشتری هستش کار هستش و…

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

    سعی کنم هر روزم بهتر از دیروزم باشه

    سعی کنم و آروم آروم اقدام کنم که کمتر عصبانی بشم

    کمتر حرص بخورم

    دنبال مشتری ها ی جدید و تغییرات جدید باشم

    کمتر غذا بخورم و بیشتر ورزش و پیاده روی کنم

    روی فایل ها وتمرینات استاد کار کنم

    روی دوره ها کار کنم

    بد دهنی و حرف های زشت رو کنار بزارم و کارهای زشت رو کنار بزارم

    هر روز خودم رو اصلاح کنم

    با خدا بیشتر حرف بزنم و ارتباطم رو باهاش حفظ کنم و بیشتر ازش هدایت بخواهم

    رو جنبه های زندگیم کار کنم

    دوره ها رو تهیه کردن و حسابی کار کردن

    تو دل ترس هام آروم آروم برم و فرار نکنم از ترس هام چون ترس ها مثل یه سگ میمونه که وقتی فرار میکنی میافته دنبالت و انگار با فرار کردن بیشتر سگ های بیشتری دنبالت میافتن و انگاری میخواهن لت و پارت کنند.

    و با نترسیدن از ش و ایستادن و رفتن تو دلش انوقت اون سگ (ترس واهی؟) پا به فرار میزاره ویا میشه نقطه قوتت .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    اگه من با کمک خدا روی باور هام کار کنم و شخصیتم رو تغییر بدم و از جنبه های مالی و سلامتی و روابط کلی تغییرکنم و آروم آروم تغییرات رو ادامه بدهم در دراز مدت کلی اتفاقات خوب میافته مثل به راحتی استقلال مالی پیدا میکنم

    وزنم ایده آل میشه و اندامم متاسب میشه

    روابطم بهتر میشه

    نگرانی هام کمتر میشه و از بین میره

    کلی اتفاقات جالب و دوست داشتنی برام میافته

    با تغییرات پیش رفتن باعث بزرگ تر شدنم میشه

    خیلی بیشتر از قبل خدا کمکم میکنه و حواسش بهم هست و کارهامو پیش میبره

    چقدر اعتماد بنفسم بیشتر میشه

    و…

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    بیشتر کردن درآمدم

    اصلاح اخلاق و گفتار و رفتارم و خوش اخلاق بودن

    ورزش کردن و کم خوردن غذا

    نگرانی رو از خودم دور کردن

    عمل گرا بودن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    بالا بردن درآمدام : باید شروع کنم در کنار این تمرین ها ی استاد در مورد کارم تجربه کسب کردن. دنبال مشتری های جدید رفتن . نترسیدن و حرکت کردن.ترسیدن از اینکه درجا بزنم و هیچ کاری نکنم. حسابی روی ثروت 1 کار کنم تا همیشه و در نظرات شرکت کردن

    در مورد اضافه وزنم و ورزش کردن: باید هر روز ورزش کنم

    برنج رو حذف کنم .کمتر بخورم .بیشتر بجوم غذا ها رو.بیستر پیاده روی و ورزش کنم

    آرامشم رو حفظ کنم .جنبه ها ی مثبت رو بیشتر دیدن و حس خوب رو حفظ کردن

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    باید از این به بعد از تغییرات فرار نکنم .به استقبال تغییرات برم.از اینکه اتفاقی و یا شرایطی پیش اومد فرار نکنم و خودم رو بیشتر مسئول بدونم و به حاشیه ها توجه نکنم و دنبال اصل باشم.

    روی خودم کار کنم بیشتر

    اگر شرایط و اتفاقی پیش افتاد با آغوش باز دنبالش برم و حلش کنم و دنبال یادگیری و پیشرفت باشم

    به قول استاد تغییرات همیشه هستن و اجتناب ناپذیر هستن و نمیتونیم جلوش رو بگیریم و باید به استقبال تغییرات بریم

    مثل همین عوض شدن فصل ها که هر کدوم برای خودش موهبت و نعمتی هستش .مثلا زمستان که برف میاد علاوه بر تامین آب برای تابستان باعث کلی فرصت های پولساز میشه مثل اسکی و مسابقات زمستانه

    و تغییرات موهبت هایی داره که وقتی تو دلش نری نصیبت نمیشه .

    ممنون از استاد بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    زهرا فلاحتی گفته:
    مدت عضویت: 749 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    به محض اینکه سوالات رو دیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد تغییرات رفتاری دخترم در دوره نوجوانی بود دخترم گوشه گیر شد و من نتونستم این رو بپذیرم و مدام دوست داشتم بدونم چه چیزهایی تو فکرشو چه کارهایی تو مدرسه انجام میده تا به اصطلاح خودم خیالم راحت شه متوجه شدم که دخترم کارهای روزمره ش رو قبل از خواب مینویسه تو دفترش و اینقدر اعتماد داشت به من که همیشه کلید کمدش رو میزاشت بمونه .من نادان میرفتم هر روز یواشکی دفترش رو میخوندم و از اونجایی که همه ما آدمها اگر کسی از افکارمون باخبر شه افکاری که خیلی هاشون فقط تو فکره و هیچوقت عملی نمیشه قطعا یه چیزهای نگان کننده ای رو پیدا می‌کنیم و طبق قانون جهان وقتی نگران میشیمناخودآگاه طرز فکرم و طرز رفتارم نسبت به دخترم بد میشد و این احساسات بد لاجرم اتفاقات بد رو به دنبال داشت اینقدر به این کار زشت فضولیم ادامه دادم و به پس کله ایهای جهان اهمیت ندادم تا بالاخره یه روز فهمیدم دخترم یکی از افکار کنجکاوانه اش رو عملی کرده و دلهره شدید

    و از اونجایی که وقتی آرامش نداشته باشی مغزت هم خوب کار نمیکنه رفتم به مشاور مدرسه گفتم و مدرسه به شدت ضربه زد به اعتماد به نفس و به آرامش دخترم .اتفاقات بد و نگرانی ها پشت سر هم تکرار شد تا اینکه بالاخره به حالت اضطرار و عجز از خدا کمک خواستم و راه حل رو خدا در یکی از فایلهای استاد به من گفت که نباید دیگه دفتر دخترم رو بخونم

    این کار رو کردم و به لطف خدا به یک مشاور خوب هدایت شدم و فقط در جلسه سوم چهارم مشاوره دخترم تبدیل شد به یک دختر شاد و همه چیز روز به روز بهتر شد برای من

    از طرف دیگه همین تغییرات نوجوانی برای همسرم خیلی بیشتر از من سخت بود به طوریکه اون فقط میخواست با ریاست دخترم رو بشونه سر جاش که هیچ تغییری نکنه و مقابله های دخترم که حاضر نبود حرف پدرش رو بپذیره اوایل من میگفتم اینقدر با بابا کل کل نکن یه کم شالت رو بکش جلوتر ولی بعد متوجه شدم من دارم دخترم رو مثل خودم ترسو بار میارم دیگه هیچی نگفتم و فقط از خدا کمک خواستم و تلاش کردم احساسم رو در هر لحظه خوب نگه دارم به لطف خدا همسرم هدایت شد به یک کتاب در مورد رفتار با نوجوان که این کتاب باعث شد همسرم خیلی از تغییرات دخترم رو بپذیره و رفتارش رو با دخترم دوستانه کنه

    و حالا خداروشکر میکنم بخاطر تغییرات طبیعی دخترم بخاطر مقاومت هایی که دخترم کرد و روش سنتی پدرانش رو نپذیرفت چون میکنم الان چقدر حالش خوبه چقدر احساس لیاقتش بالا هست و چقدر اعتماد بنفس داره و چقدر تلاش میکنه برای سالم زیستن

    یه سری تغییرات رو من براحتی می‌پذیرم مثلا شش ماهی یه بار دکوراسیون عوض میکنم به راحتی مهاجرت رو می‌پذیرم و مهاجرت و حتی اثاث کشی برام لذت بخش ترین تغییرات هست تا حالا چند تا شهر عوض کردیم و در یک سال سه بار اثاث کشی کردم با لذت

    ولی یک سری تغییرات سخته

    مثلا با اینکه 6 ساله کرمان زندگی میکنم هنوز فقط تو یکی دو تا خیابون میرم برای خرید امسال تصمیم دارم حتما یه منطقه دیگه که کلی مرکز خرید داره و هنوز اونجا نرفتم بخاطر اینکه دقیق بلد نیستم برم همیشه همون جای قبلی میرفتم امسال برای خرید عیدم تصمیم دارم برم یه جاهای جدید

    عبارات تاکیدی

    من هر جا برم انسانهای خوب سر راهم قرار می‌گیرند

    جاهای جدید کلی به من درس جدید میده که یه روزی برای پیشبرد اهدافم به دردم میخوره

    یه تغییر ی که خیلی خوب پذیرفتمش اینه که محل باشگاهم قرار بود تغییر کنه فقط از خدا هدایت خواستم و به طرزی معجزه آسا به یه باشگاه فوق العاده هدایت شدم

    تغییر پر کردن I wish هام هم از جمله تغییراتی بود که واقعا برام زجر آور بود ولی دارم یه قدمهایی براش برمیدارم امیدوارم بتونم ادامه بدم و لذت ببرم

    برنامه ام فعلا پر کردن Iwishها

    و رفتن به خیابان های جدید برای خرید کردن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: