ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایسته .من فکر میکنم اگر تغییری ناگهانی در زندگیم رخ بده اول من میروم تو درو دیوار و بعد از مدتی خودمو جمو جور میکنم و اول از خدا میخام خدایان کنه و سعی میکنم نشانه هارو دنبال کنم و به هر حال ی جوری پیش برم اصلا راکد نمونم.میگم دیگه رخ داده دیگه حالا با این که سختمه و من شرایط دیگهای رو میخواستم ولی به هر حال باید بتونم بگذرونم این روزارو و از دل همین شرایط راهور پیدا کنم.یکی تغییراتی که در زندگیم رخ داد این بود که من دوست داشتم معمار باشم و کلی کار کردم اما ی دفه جوری شرایط پیش رفت که من بعد کلی تلاش و مجانی کار کردن اومدم شاگرد لبنیاتی شدم با کلی ناراحتی و نا امیدی اما هرچی گذشت من تو فروشندگی خیلی بهتر شدم و خودمو شناختم و ی منبع درآمد شد که دیگه مجانی واسه کسی کار نکنم و باشگاه ورزشی میرم و ی سری ایده های دیگه به صورت هدایتی به ذهنم رسیده و هنوز آینده رو نمیدونم اما سعی میکنم چیزی که خدا میگه رو انجام بدم و من همیشه از خونه که بیرون میومدم کلی استرس داشتم الان نزدیک به صفر شده چون کلی خودمو کند و کاش کردم و فکر کردم و باور و جمله تاکیدی نوشتم و خدارو شکر مشکل رو هر بار بهتر متوجه شدم.یکی از تغییرات صبح زودتر بیدار شدن و ورزش کردن و شب زودترخوابیدنه که دارم اهرم رنج و لذتشو میخونم که انشالله بتونم انجامش بدم . جملات تاکیدی
تغییر منو میبره به مرحلهی جدیدی از زندگی .
با تغییرات من پیشرفت میکنم و بهتر میشه زندگیم.
ایمان داشتن به خدا و حرکت کردن وپیش رفتن ،یعنی استقبال کردن از تغییرات.تغییراتی که باید انجام بدم صبح ورزش کردنه که اهرم رنج و لذتشو تقریبا دارم تموم میکنم و بعد با تمرکز روانشناسی ثروتو باید کار کنم که اهرم رنج و لذت بعدی مربوط به همینه و خوندن درسای دانشگاهم که مربوط به رشته معماریه که امروز واسه اولین بار وویس گرفتم که اینم هدایت الله بود.
ممنون بابت خوندن کامنت من
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
تغییر برای من همیشه سخت است
همیشه ذهن من را آزار می دهد
همیشه مقاومت می کنم
هر چند بارهای بار روی خودم کار می کنم تا بهتر بتوانم روند زندگی خودم را بهبود ببخشم
اما
باز این نکته مهم را در عمل و در بهبوه کار فراموش می کنم
این سبب می شود که من نتوانم به راحتی و آسانی روی خودم و باورهای خودم کار کنم و به بهترین نتایج دست پیدا کنم
همه اینها بخاطر ذهن من است که از تغییر گریزان و فراری است
باید این نکته را همیشه بیاد داشته باشم که ذهن من از تغییر گریزان و فراری است
باید همیشه این نکته را بیاد داشته باشم که این من هستم که کارها و امور را برای خودم سخت می کنم
اما این صحبت های استاد باز برای من یک زنگ هشدار و یک تلنگر عالی است تا بتوانم به راحتی و آسانی روی خودم کار کنم
همیشه دل به تغییر ها بدهم
همیشه بخواهم که روی خودم کار کنم
با آغوش باز به استقبال تغییرات بروم
شاید در قدم اول و در اولین برخورد تغییر کردن برای من سخت باشد
اما هر بار که این تغییر را در خودم اجرا کردم حال من بهتر شد
زندگی من بهتر شد
مهمترین تغییری که در زندگی خودم انجام دادم زمانی بود که از کسب و کار قبلی خودم خارج شدم و دل به بازار کار زدم
مشغول کار کردن روی خودم شدم
اکنون خودم صاحب کسب و کار خودم هستم
خودم کارفرمای خودم هستم
همین الان هم در کسب و کار جدید خودم بارهای بار نسبت به دوستان و پیشنهادهای آنها مقاومت می کردم و دل به تغییر نمی دادم
اکنون به این نکته مهم رسیده ام که نباید با دیگران بحث کنم
باید تغییرات را بپذیرم
این نکته و این درس را برای خودم داشته باشم که
شاید در این تغییر برای من یک نکته و یک درس جدید وجود داشته باشد
همه اینها می تواند برای من یک عامل رشد و موفقیت باشد
این درس و این تجربه و این باور خیلی برای من کمک کننده است
هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد
هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد
هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد
هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد
هر تغییری می تواند برای من یک ذرس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد
این بزرگترین و مهمترین درسی بود که من امروز از این فایل ارزشمند برای خودم یاد گرفتم
من یکی تغییر دیگر که برای من خیلی مهم بود و کلی فکر و دیدگاه و نگاه من را عوض کرد این بود که به این موضوع پی بردم که خودم باعث ورشکستگی خودم شده ام
خودم باعث شده ام که نتوانم هرگز به موفقیت برسم
از آن به بعد شروع کردم به کار کردن روی باورهای خودم
از فایل های استاد کمک گرفتم و در نهایت به موفقیت رسیدم تا بتوانم به آرامش ذهنی خوبی برسم
این بزرگترین و مهمترین قدم دیگر زندگی من بود
می خواهم از امروز نسبت به هر حرف و صحبتی که با من در مورد کسب و کار انجام می شود سریع واکنش نشان ندهم
آن صحبت ها را بشنوم و بعد از آن ها نکته و درس بگیرم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام تنها قدرت جهان رب العالمین
سلام به اساتید بزرگوارم و دوستان ارزشمندم
قبل از آشنایی با استاد زیاد یادم نمی یاد ولی تو بعضی مسائل تغییر دوست داشتم مثلا تو کارم خیلی بخش جابه جا می کردم و استقبال می کردم
و الان خیلی دنبال تغییر هستم و تا خودآگاه دوست دارم و می دانم برای من خیر و منفعت دارد
از تغییری که جهان بران من به وجود آورد و من مقاومت کردم سال 98که همزمان با دوره 12قدم بود به طرز عجیبی تو محل کار به من گفتند باید یک شیفت کار کنی و من خیلی مقاومت داشتم میدونم به خاطر پول بود چون آن موقع قسط داشتم و 12قدم می خواستم دنبال کنم هر چند تو بانک پول داشتم ولی نمی خواستم دست به پولم بزنم به اجبار جهان مجبور شدم و بعد فهمیدم که چقدر باری من از همه نظر منفعت داشت کمترین چیزی که بود جهان به من ثابت کرد پول در آوردن به ساعت کاری نیست
تغییری که با تمام وجود می خواستم تغییر در شخصیت بود چون در تمام جنبه ها من چک ولگد جهان خورده بود و تغییر شخصیت من به معنای واقعی از سال98 شروع شد و من به معنای واقعی تغییر کردم ذهنم زیرو رو کردم و خدا را هزاران بار در روز سپاسگزارم به خاطر هدایت در این مسیر الهی و از خودم هم سپاسگزارم که با ایمان این مسیر رفتم و از استاد هم سپاسگزارم که من با مسیر درست آشنا کرد من از تغییرات وجودی خودم آرامش می چشم و به منبع خیلی وصل هستم چیزی که در ابتدای 12قدم چشیدم و هر روز تشنه این وصال شدم و خدا را شکر از قبل خیلی زیادتر شده
تغییری که در حال حاضر باید ایجاد کنم کارم مالی و ایجاد روابط عاشقانه که به خداوند سپردم چون سمت خودم تا جایی که می تونستم انجام دادم بقیه را به خداوند سپردم و یک تغییر دیگر من باید لذت بردن از زندگی را بیشتر کنم چون احساس می کنم زیادی به قوانین چسبیدم و از آن طرف لذت بردن از خودم کم کردم
تغییر دیگر من از لحاظ ذهنی از خانوادهام رها شدم باید از لحاظ فیزیکی من از پدر و مادر و خواهر و برادر جدا شوم تا جهان بتونه من هدایت کنه
من تغییر پذیرم و خیلی راحت تغییر به سمت کمال می کنم
استاد جان و خانم شایسته بابت یادآوری قوانین از شما سپاسگزارم
سلام به استاد عزیز و دوستان همراه
سوال این قسمت:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
من فکر میکنم تغیرات رو راحت میپذیرم و به چشم یک فرصت بهش نگاه میکنم به یک سکوی پرتاب یک موقعیتی که اومده تا رشدم بده اومده تا بمن چیزای جدیدی یاد بده و منو قوی تر کنه.از اونجایی که ذاتا عاشق تجربه کردن و بشدت تنوع پذیرم اصلا روتین بودن برام بشدت حوصله بر و کسل کننده هست تقریبا حتی تو مسیر رفتنم به محل کارم هم هر روز دوست دارم تغییر مسیر بدم از جاهای مختلف برم از مسیرهای مختلف حتی خیلی دوست دارم برم جاهای جدید رو ببینم کشف کنم و خیلی دوست دارم به تنهایی این کارو انجام بدم من تغییر رو دوست دارم و کلا با تغییر اوکی هستم در کل البته این استقبال بیشتر و خوشایند شدن تغیرات در زندگی من از زمان آشنایی با شما و آگاهی های سایتتون شدت گرفت و دلپذیر تر و میتونم بگم شدنی و راحت شد تا قبل از اون بنظرم سخت نیومد اما بعد از گوش دادن و ساخته شدن یک سری باورهای توحیدی علی الخصوص در من کار راحت و فانی شد و از یه جایی به بعد آگاهانه به دنبال ایجاد تغیرات بودم دیگه
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.
تغییر شغل دوبار من در این شرایط قرار گرفتم بار اول قبل از آشنایی با سایت بود که خیلی کار سختی بود برام شرایط خیلی بد و حوصله سر بر شده بود در تمام جنبه ها اما من از اون کار و محیط کاری نمیومدم بیرون چون همش به این فکر میکردم اگر از اینجا برم کجا برم چطور یه کار دیگه پیدا کنم سخته نمیشه نیست حالا این کارو یاد گرفتم با محیط آدمها کامل آشنا شدم چمو خم کارو کامل یاد گرفتم خوب بهش مسلطم مسیر رفت و امدش راحته و….
دفعه بعد بعد از آشنایی با شما و سایتتون بود که کارفرما بمحض اینکه گفت میخواد کار رو کنسل کنه و دیگه نمیتونیم با هم همکاری کنیم گفتم اخ جون چه اتفاق خوبی قراره برام بیوفته قراره رشد کنم قراره چیزای جدید تجربه کنم و کار جدید اصلا برم دنبال کسب و کار خودم چیزی که دوستش دارم وبشدت خوشحال بودم از اون اتفاق
مورد بعدی بحث مهاجرت بود که من سالها تو جایی زندگی میکردم که اصلا نه از لحاظ فکری نه فرهنگی با مردم اون شهر هماهنگ نبودم اما مهاجرت از اون محل هم برام بشدت سخت نشدنی و یه چیز ناشناخته و وحشتناک بود وبشدت مقاومت داشتم در مقابل تغییر مکان و محل زندگیم .اما بازم بعد از آشنایی با شما این اتفاق خیلی راحت برای من افتاد و به محض دیدن اولین نشانه ها تصمیم گرفتم و سریع اقدام کردم و الان چند ساله مهاجرت کردم و چقدر برای من خوب شد نه تنها سخت نبود بلکه نقطه عطفی بود تو زندگیم چقدر به رشد من کمک کرد چقدر من انسان متفاوتی شدم چه تجربیاتی کسب کردم که تا قبل از اون نداشتم اصلا.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.
در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.
خدا رو شکر من تو این زمینه بهتر شدم از تغییر مسیرم هر روز از خونه به محل کارم از تنوع در آشپزی با اینکه در دوره بینظیر قانون سلامتی هستم و عملا خوراک من محدود به گوشت وپروتئین و چربی و یه سبزیجات کم و محدودی هست اما بازم هر روز سعی میکنم تنوع بدم از درست کردن کوکو مرغ(فقط تخم مرغ و گوشت مرغ و نمک و گشنیز جعفری مرزه نعنا ) هر بار به شکلی متفاوت تا غذاهای گوشتی دیگه که واقعا خودم رو تحسین میکنم تو این مورد انگار یه جورایی ذهنم این برنامه رو داشته و بشدت بهش علاقه مند بوده(تغییر و تنوع) و با ساخته شدن این باورهای قوی درش الان راه برش هموار شده و داره خوب ازش بهره برداری میکنه.
حتی برای سفر من بشدت علاقه دارم جاهایی برم که تا حالا نرفتم غذاهایی رو تست کنم که تا حالا نکردم.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود
تغییرات پلی به سوی پیشرفته یک سکوی پرش هست
تغییرات یه چیز ثابتیه یعنی جهان در هر لحظه در حال تغییر هست و نمیتونه ثابت باشه باید تغییر کنه حالا اگر من کامل خودم رو هماهنگ و همسو کنم با تغییرات و پا به پای اون برم یک زندگی همیشه پویا و زیبایی خواهم داشت.
تو دل تغییرات کلی فرصت رشد و پیشرفت هست
تغییرات باعث میشند توانایی های من بروز پیدا کنند توانایی های بالقوه من بالفعل بشند.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
تغییر در شرایط کاری و رفتن تو مسیر مورد علاقه ام و انجام چیزی که درونم میخوادش الان مدتهاست میدونم اینو
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
قبلاً هم گفتم باید با ساختن یک سری باورها که کمک میکنه یک سری غل و زنجیر ها از دست و پای من آزاد بشه و ذهنم آزاد بشه برای فکر کردن به مسیر مورد علاقه ام و دنبال کردنش شروع کنم.که خدا رو شکر یه مدینه احساس میکنم داره این اتفاق میوفته و ظرف من داره بزرگ میشه.
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری.
همین فکر به اینکه جهان در هر لحظه در حال تغییر هست از تغییر فصلها از تغییر در ماه ها از تغیرات دیگه ای که الان میبینیم چقدر شکل پول ساختن چقدر شکل کسب و کارها شکل پوشش حتی تفکر آدمها متفاوت تر از قبل شده چقدر همه چیز در تمام جنبه ها شکل و رنگ جدیدی به خودش گرفته همین ذهنیت کمک میکنه اولا تغییر رو بپذیرم و حواسم باشه همیشه هست وجزیی از رونده دوما خودم رو با پذیرفتن این موضوع آماده کنم برای هر تغییری واگاه باشم زمانی موفق خواهم بود که آمادگی و شجاعت هر تغییری رو در خودم ایجاد کنم.
بنظرم این موضوع که میگند از تو حرکت از خدا برکت همون بحث تغییر هست اگر حرکت رو به جلو باشه حرکت و تغییری که باعث رشد و پیشرفت بیشتر جهان بشه باعث بشه مسأله ای از جهان حل بشه(یه گوشه ای از این پازل حل بشه و سرجاش قرار بگیره)اونوقت نتایجش فوق العاده میشه وگرنه حرکت روتین وار نه نتیجه ای جز درجا زدن و از دور خارج شدن نداره.
به نام راهنمای بی خطای من
سلا به استاد عزیزم و تمام بچه های درجه یک سایت
منم به سهم خودم اومدم تمرین امروز رو انجام بدم.
و این بخش رو که گوش کردم سراسر خوشحال بودم از اینکه این بار ذهنیت قدرتمند کننده در من قوی تر بود و فقط باید تقویتش کنم به امید خدا.
بریم سراغ تمرین:
سوال اول: واکنش شما به تغییرات چطوریه؟
میتونم بگم در اکثر موارد حتی اگر اولش واکنشم مقاومت بوده اما بعدش با دید مثبت ازش استقبال کردم ذهنیتم اینطور بوده که قطعا من رو رشد خواهد داد و چیزی به من اضافه میشه و من تقریباً تمام تغییراتی که در زندگیم و در خودم ایجاد کردم از این طریق و با این ذهنیت بوده. خداروهزار مرتبه شکر که لایق هدایتش شدم.
در بقیه ی مواردم دیر یا زود سعی کردم خودم رو با اون تغییر هم سو کنم.
سوال دوم: چه نتیجه ای از اون تغییرات گرفتید مثال بزنید.
مثلا من قبلا تدریس زبان انجام میدادم و شرایط از آنلاین به حضوری تغییر پیدا کرد و من کارم رو کلا آنلاین شروع کرده بودم و از این تغییر استقبال کردم ذهنیت های درست واسه خودم ساختم کلی پیشرفت کردم در ارتباط برقرار کردن با والدین با بچه ها با زبان آموزانی که شاید کنترلشون سخته.
هندل کردن کلاس های متعدد به تنهایی و حتی به خاطر یه سری شرایط هندل یه مدرسه به تنهایی.
تجربه داشتن کلاس بچه های خیلی کم سن تر که تجربه اش رو نداشتم.
– یه مثال دیگه عوض کردن دایره ی صمیمیت دوستام و رفت و آمد با اونها با اینکه در این مورد مقاومت داشتم اما وقتی رفتم تو دلش خدا بهم کمک کرد و اون آدم ها دورتر شدن از زندگیم و جالب اینکه اون موقع روابط ما پر تنش بود اما الان خیلی بیشتر دوستشون دارم خیلی با هم دورادور بهتر برخورد می کنیم و در کل حالم خوبه و به خدا سپردم اگر هم قرار شد ببینمشون خودش هماهنگ کنه و تسلیم خودشم با اینکه دلم براشون تنگ شده.
سوال سوم: چه تغییرات کوچکی در زندگیت ایجاد میکنی تا ذهنت رو پرورش بدی؟
راستش مدتهاست من این کار رو شروع کردم بخصوص تصمیمات جدیدی گرفتم برای تغییر بنیادین شخصیتم.
تغییر در سبک غذا خوردنم هم خیلی وقته شروع کردم حدود 7 ماه پیش که شروع کردم باشگاه رفتن.
ولی خب بازم بخوام این تغییرات رو ایجاد کنم
آها اینم چن وقته شروع کردم صبح زودتر بیدار شدن و تجربه ی انجام برنامه هام در اون تایم.
صبح باشگاه رفتن.
اینا رو هم میخوام شروع کنم انجام بدم و فکر میکنم برام خوب باشه.
یکی رفتن تو جمع های غریبه و جدید که تا حالا باهاشون بیرون نرفتم چون احساس میکنم برام سخته.
سوال چهارم:عبارات تاکیدی که در جهت تغییر بهتون کمک کنه.
اینو همیشه به خودم میگفتم و میگم خیلی حس خوبی میده بهم.
من استااااد تغییرم نه قربانی تقدیر نه قربانی شرایط.
من ترجیح میدم با کالسکه ی جهان هم راستا بشم و بر اون سوار بشم تا اینکه زیر چرخ های تغییر جهان له بشم.
تغییر من رو رشد میده من رو بزرگ میکنه.
تغییر راه میانبریه که خدا بهم نشون میده.
سوال پنجم:چه تغییری رو باید در زندگیت ایجاد کنی اما از انجامش طفره میری؟
درست کردن روابط عاطفی و عاشقانه م با همسرم چون دارم یه هشدارهایی رو دریافت میکنم و احساس میکنم از مسیر درست خارج شدم.
این تصمیم رو چن وقتیه که گرفتم و قدم هایی عملی هم برداشتم بهش فکر کردم چطوری از اون وابستگی نامناسب در بیام و در عین بی نیازی رابطه ی کاملا عاشقانه با هم داشته باشیم.
سعی میکنم رفتارهای نامناسب که ایجاد وابستگی های بی جا میکنه رو شناسایی کنم و قطعش کنم.
تصمیم بعدی بیشتر و بیشتر رفتن در دل ترس هام مواجهه شدن باهاشون.
نمیدونم خداروشکرررر کلی تصمیم گرفتم و استارت زدم و دارم عمل میکنم که الان چیزی به ذهنم نمیرسه که فعلا بازم بخوام تغییر بدم چون تمرکزم روی اون موارد هست به لطف خدا
سربلند و وصل به خدا باشید.
بازم تشکر استاد عزیزم
سلام استاد جان جانانم
سلام مریم بانو
وای استاد وقتی دارم این سلسله فایل های جدید را گوش میدم بیشتر متوجه تغییر و رشد خودم میشم.
آگاهی های شما نه فقط تو جنبه مالی زندگی آدم را تغییر میده بلکه از جزئی ترین مسائل هم باعث رشد و آگاهی ما میشین.
خدا را شکر من تا قبل از این هم عاشق تغییر بودم البته بیشتر تو بحث کار. از هیچ تغییر جدیدی واهمه نداشتم. به دل ناشناخته ها میزدم برای کسب تجربه های جدیدتر.
اما از نظر عاطفی….. نه. من بخاطر محیطی که توش بزرگ شده بودم آدم به شدت عاطفی بودم.
دیدگاهم توی روابط این بود که فقط همین شخص بخصوص باید توی زندگیم باشه، در صورتی که اگه اون آدم هنوز توی زندگیم بود نمیتونستم تا این حد با آموزش های شما پیش بیام. واقعا دنیا کمک کرد که کم کم ما از هم فاصله بگیریم و اون آدم به راحتی از زندگی من بره بیرون. در صورتی که در گذشته حاضر نبودم این اتفاق بیفته و همه تلاشم را برای حفظ اون رابطه اشتباه میکردم…
دیدگاه دوم و اشتباهی که در مورد رابطه عاطفی داشتم وابستگی ام به خانوادم بود. از پارسال که تصمیم به تغییر مکان گرفتم اما یک مانع ذهنی بزرگ داشتم. ترس از جدایی از پدر مادرم… وابستگی هر دو طرف هم پدر مادرم ب من و هم من به اونها… وابستگی ام ب بچه های برادرم…. فکر اینکه اگه من برم پس تکلیف اونها چی میشه….
اما با آموزش های توحیدی شما تمام تلاشم را کردم و دارم میکنم و فقط و فقط توی تمام لحظاتی که نجوای منفی میاد میگم خدا هست. خدا برای پدر و مادرم کافیه. خدا برای پدر و مادرم همه کس و همه چیز میشه.
استاد اگه من به مسیر آگاهی های شما هدایت نشده بودم مسلما هنوز توی باتلاق اشتباهاتم دست و پا میزدم….
خدا را شاکرم که در مدار هدایتش قرار گرفتم.
بسم الله الرحمن ارحیم
با سلام خدمت استاد باهوش با ذکاوت من
چطور یه فایل صوتی انقد ذهن منو اماده میکنه.خدایا شکرت
امروز با گوش دادن این متوجه تمام مقاومت های ذهنی خودم شدم.
اتفاقاق هایی افتاد مثال میزنم درموردش ک من امروز متوجه شدم مقاومت داشتم در مقابل تعغیر و چقدر خوشحالم هر روز اگاه تر میشم نسبت ب اینکه همیشه باید باید در حال تعغیر و رشد.
از اونجایی ک من عادت دارم تمام فایلها رو با هندزفری گوش بدم و اصلا نمیتونم تحمل ک بدون هندزفری سراغ گوشی برم.چند وقت پیش هندزفری من بطور عجیبی غیب شد و من خیلی ناراحت بود ک حالا بدون اون چجوری برم تو سایت و تمرکزی کار کنم و گوش بدم.ب هر دری زدم نتونستم جور کنم ب هر کی میگفتم هندزفری داری تا این یکی دوروز یکی ازین بلوتوثی ها بخرم کلا انگار جهان مامور شد بود این کار انجام نشه ولی با هر اصرار و پافشاری بدون هندزفری عمرا نمیتونستم قبول کنم حتی فایلی رو گوش کنم بهر حال یکی خریدم دوباره خراب شد دوباره یکی دیگه خریدم و اینم از دیروز مشکل پیدا کرد چون من ازی بلوتوثیا فقط استفاده میکنم بهرحال قیمتش هم پایین نیس ک من بخوام هرروز ازینا بگیرم.خلاصه از دیشب به همسرم گفتم لطف کن شارژر خودتو بیار من اصلا نمیتونم لحظه ایی بدون هندزفری باشم اونم گفت قرض دادم فعلا نمیتونم بیارم دوباره امروز رفتم فروشگاه سر کوچه اونم گفت الان ندارم غروب خلاصه برگشتم نشستم تو مغازم گفتم حالا فعلا این فایل استاد و گوش بدم ک همین فایل باز شد و من شروع کردم ب گوش دادن تازه متوجه شدم من دارم مقاومت میکنم در مورد اینکه حالا اگه دو روزم نشد اشکال نداره فعلا همینطوری گوش کن خیلی رفتم توی فکر ک چرا اینهمه اتفاق افتاد منم مقاومت داشتم نمیخواستم این تعغیر ب این جزیی رو بپذیرم و چه اتفاقاتی دیگه ایی ک با مقاومت بیشتر دارم ذهنمو اماده میکنم ب اینکه با شرایط کنار نیام و پافشاری کنم به عادتهای خودم.و شروع کردم ب گوش دادن و خیلی کد های جالبی برام باز شد و ازین لحظه میخوام اگاهانه حواسم باشه با هر تعغیری مقاومت رو بزارم کنار یا خودم دنبال تعغیر باشم ک اگه اینطور نباشم جهان مجبور منو ب تعغیر وادار کنه و خسارتهای مالی بیشتری بزنه خدایا شکرت و چقد این فایل منو اگاه کرد حواسم جم باشه.
یه تعغیر دیگه بود در مورد کسب و کارم.چندبار ایده و الهامی داشتم اینکه کسب و کارم رو انلاین شاپ استارت بزنم ولی ذهنم مقاومت داشت و میگفت مگه خداوند مشترهای حضور نمیفرسته ک من مجبورشم انلاین شاپ و اینترنتی وقت بزارم و امروز متوجه شده بود خودم تو فایل چگونه در امد خود را سه برابر کنیم در طی یکسال این تمرین رو توی دفترم نوشتم.نگو این ایده امده بود و من متوجه نشدم بخاطر ذهنیت محدود کنندم و الان میخوام بیشتر فکر کنم شروع کنم مطمئنم خداوند الهامات و ایده هارو میفرسته
و اینکه برنامه های دیگه ایی دارم برای تعغیرات جزیی از کوچیک شروع میکنم
مثلا همینکه استاد گفتم از یه خیابونی ک همیشه رفت و امد میکنی از یه راهه دیگه برو
من همیشه عادت داره از یه سوپر مارکت خرید کنم در صورتی ک یه فروشگاه دیگه کنارش میخوام بیشتر برم اون یکی فروشگا
با همیشه یه نوع صبحانه میخورم میخوام چیزای دیگه رو امتحان کنم
و اینکه خلاصه ذهنم رو از چیزایی کوچیک اماده کنم تا اماده باشه برای تعغیرات بزرگتر
و رفتارم هم میخوام کلا خونسردتر نسبت ب قبل اگاهانه تر برخورد کنم.البته چند روزی هس جهان وادارم کرد ولی با شنیدن این فایل بسیار مفیدو کار بردی مصمم تر شدم و این فایل استاد جان رو نشونه ایی ببنیم برای تعغیرات بیشتر و حتی ب این موضوع فکر کنم وقت بزارم بنویسم چون واقعا از ته قلبم از خداوند در خواست کردم دوس دارم رشد کنم میخوام مفید باشم و خیلی چیزا یاد بگیرم تا بتونم در برابر چالش ها اگانه و خونسردتر رفتار کنم الله وکیلی پاداششو هم داده بمن و حالم رو هر روز بهتر بهتر کنم.خلاصه پا به پای این جهان پا بزارم تو دل ناشناخته ها و لذت ببرم ازین جهانی ک چقد من ازش بیخبر بودم و هدفهای زندگیم بزرگتر و لذتبخش تر بشه و همه از من ب عنوان یه ادم مهربان دست گیر یاد کنن ان شاله
ممنونم از استاد عباسمنش عزیزم ک از هیچ کمکی دریغ نمیکنن برای من و امثال من ک دنبال رشد و اگاهی بهتر زیستن هستن هستیم
و سپاسگزارم از فرمانروای عالمیان و هدایتگر من ک هر روز منو هول میده بسمت اگاهیی های بی پایان جهانش
به نام خدایی که قلم را آفرید تا عشق مکتوب شود
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربانم
سلام به دوستان غارحرا و چشمان زیبایی که کامنت منو میخونه
من از دسته کسانی هستم که به سختی تغییر می کنم و در برابر تغییر مقاومت دارم.
ولی در جاهایی که زیر فشار هستم و شرایط و موقعیت تغییر برایم فراهم می شود و مجبورم تغییر کنم. فرار نمیکنم سعی می کنم که خودم رو با هر سختی هست با تغییر هماهنگ کنم.
من از اول ازدواجم مستقل بودم و در منزل پدر شوهرم زندگی نمیکردم . منزلی را رهن کرده بودیم و در آنجا زندگی می کردیم .منزل پدر شوهرم دوتا واحد مجزا داشت که جاری هایم در هر کدام زندگی می کردند و من خوشحال بودم که مستقل زندگی می کنم و باور داشتم دوری و دوستی و معتقد بودم اگر رابطه ام با مادر شوهرم خوب است به دلیل این است که از آنها دور هستم. سه چهار سال بعد یکی از برادر شوهرهایم خانه خرید و از آنجا اسباب کشی کردن و رفتند. یکی از واحدهای بالای خانه ی پدر شوهرم خالی شد و با اینکه هر برج کرایه خانه می دادیم، من حاضر نبودم آنجا زندگی کنم و وسایل اضافی که داشتیم رو توی اون واحد خالی گذاشته بودیم. خلاصه 2-3 سالی که آن واحد خالی بود.
بعد از 7 سال که در خانه یمان زندگی کردیم ، صاحبخانه به خانه اش نیاز داشت و ما را جواب کرد و باید خانه را خالی میکردیم و چون وقتی برای پیدا کردن خانه نداشتیم چاره ای جز این نبود که به منزل پدرشوهرم نقل مکان کنیم . من حدود چند روز حالم اصلا خوب نبود و با فکر کردن به اینکه دیگر مثل سابق راحت نیستم . شاید مادر شوهر در کارم دخالت کند. دیگر هر جا دلم خواست بروم آزاد نیستم و شاید بعضی روزها اصلا دلم نخواهد غذا درست کنم، باید حساب پس بدهم و هزارفکر اذیت کننده توی سرم نجوا میکرد.تا جایی که شوهرم بهم گفت اگر راضی نیستی بریم واحد مامانم اینا ،برات میگردم خونه میگیرم. آنجا بود که به خودم گفتم من نباید فرار کنم باید با این چالش روبرو شوم. به شوهرم گفتم می رویم آنجا اگر دیدم اذیت میشم میگردیم دنبال خونه میریم جای دیگه
به خانه ی پدر شوهرم اسباب کشی کردیم والان حدود 4 سال است که داریم اینجا زندگی می کنیم، نه خبری از دخالت مادرشوهرم توی زندگیمون هست ، نه آنطور که فکر می کردم آزادیم گرفته شد. راحت تر شدم ، فرزندم از تنهایی بیرون آمد و می تواند ساعاتی از روز را پیش پدر و مادر بزرگش باشد و با دختر عموهایش بازی کند و اگر کاری داشته باشم می توانم با خیال راحت فرزندم را طبقه ی پایین به مادر شوهرم بسپارم و با خیال راحت بیرون بروم و کارهایم را انجام دهم.
الان که دارم این کامنت رو مینویسم هوا بارانی است و باران زیبایی در حال باریدن است و صدای بارانی که به نورگیر خانه یمان می خورد ،بسیار آرامش بخش است
خدا را شکر برای حضور پدرو مادر شوهر و تک تک عزیزانم که با وجود آنها زندگی خیلی ِلذت بخش تر و شیرین تر است و خدا راشکر برای خانه زیبا و راحتمان و خدا را شکر که با این چالش روبرو شدم و همه چیز بهتر شد.
سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیزم
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
من کاری که باید بکنم اینکه از کار فعلیم باید خارج بشم و به سمت بیزینس جدیدم که البته تا حدی راه افتاده ولی باید با جدیت بسیار و تمرکز عالی بهش بپردازم ولی موضوعی که باعث شده فعلا بهش عمل نکنم عدم اطمینان از مسیر پیش رو هست به قول معروف نمیخوام یا میترسم پلهای پشت سرم رو خراب کنم و اینکه پسرم صبح تا ظهر پیش من هست و من بعد از ظهر ها تحویل همسرم میدم و خودم سرکار فعلیم میرم و پسرم به خاطر شرایطش فعلا نشده که مهد بزاریمش و از خدا در این مورد هدایت میخوام که خودش به اسانی و راحتی برامون حلش کنه این مضوع رو
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
من باید با کمک همسرم موضوع پسرم رو حل کنیم و در مورد کار فعلیم به نتیجه برسم که بزارمش کنار و تمام تمرکزم رو بزام روی بیزینس جدیدم
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
نشانه ها و الهامات و مسایل داره طوری پیش میره که من باید برم سراغ کار جدیدم به طوری که حتی دیروزجلسه ای در خانواده خانمم تشکیل شد که دقیقا به کار جدیدمن بر میگرده و نشون میده که من در حال حاضر لایق هستم و باید برم سراغ کار جدیدم و از خدا کمک و هدایت میخوام که منو در جهت این کار همه جوره هدایت و راهنمایی کنه و سختی ها رو برام اسون کنه خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
سوال:وقتی تغییری در رند روتین شما رخ میدهد چه واکنشی نشان میدهی؟
من نسبت به همسرم علاقمند به تغییر هستم،خیلی موقع ها شده پیشنهاد دادم ک برای غذا خوردن بریم یه رستوران دیگه اما ایشون مخالفت کرده
من خیلی دوست دارم محل زندگیم رو تغییر بدم این خونه براشون نقطه امن شده
کلا استقبال میکنم از تغییر چون تجربه ام بیشتر میشه
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
اولین تغییر من مهاجرت از روستا به شهر بود،چون از بچگی علاقه زیادی به شهر داشتم و وابستگی به خانوادم نداشتم مقاومتی هم نداشتم هر بار تجربه های جدید آدمهای جدید و….
یکی دیگه از تغییراتم که این به اجبار بود تغییر باشگاهی بود که میرفتم چون که عادت کرده بودم به بچه های باشگاه قبل و محیطش
وقتی وارد باشگاه جدید شدم تا یک هفته منگ بودم
آدمها،محیط،جو، انرژیش،همه چیش جدید بود
اما سریع عادت کردم و ایت تغییر باعث شد دایره ارتباطیم بزرگتر بشه،یه روزایی به چالشهای جدیدی میخوردم و تجربه کسب میکردم،الگوهایی میدیدم که کمک میکرد به خودباوریم کلا روی شخصیم خیلی تاثیر داشت
یکی دیگه از تغییراتم کوتاه کردن موهام بود،موهایی ک فقط بخاطر تایید اطرافیانم داشتم تحمل میکردم
اما یروز تصمیم گرفتم که کوتاه کوتاهشون کنم
اصن حس خیلی خوبی داشت اون سبکی ک داشتم بعد کوتاهی خیلی بهم چسبید،یا همین چند وقت پیش برای اولین بار تو عمرم رفتم و رنگشون کردم خیلی چهرم باز شد
خودمم خیلی خوشم اومد از این تغییری که در چهرم ایجاد کردم
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
وقتی این فایلو گوش کردم داشتم خونه رو تمیز میکردم وقتی گفتین از تغییرات کوچیک شروع کنین
آگاهانه شروع کردم به تغییر وسایل خونه
یا وسایلی که جاشون ثابت بود و برای استفاده ازشون بدون فکر کردن میرفتم سراغشون جاشون رو عوض کردم
در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
یه رفتار شخیتی هس که اون هم رک حرف زدن هس وسرد صحبت کردن هس
باید روی کلامم دقت کنم از کلمات و صفات زیبا استفاده کنم،گرمتر گیرا تر صحبت کنم
دایره لغاتم رو باید گسترده تر کنم
موقع جواب دادن کمی مکث کنم و فک کنم چطور میشه بهتر و محترمانه تر حرف بزنم
البته اگر دوستان در این مورد ایده و راهکاری دارن،ممنون میشم بهم بگن
و سپاسگزارم از شما استاد عزیزم
هرکجا که هستین در پناه خدای مهربان باشین