ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ستاره اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1115 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    از بزرگترین تغییرات زندگیم میگم که اولش باترس بود بعد اونقدر برکت داشت که نگو

    زمانی که باشریکم مغازه داشتم و ما باهم کار می‌کردیم درسته اون از من قدیمی تربودوسرمایه زیاد تری گذاشته بود امامن فروشم بیشتر بود و اون بهم فقط یک جمله گفت تو مغازه فقط برای خودت می‌فروشی من فرداش اقدام کردم و ازش جدا شدم و مغازه گرفتم و یک ماهه درامد3ملیونی من شد 6ملیون

    درست زمانی که بزرگترین تولیدی شهرمون گفت به شما جنس نمی‌دم یک دفعه گفت روی من دیگ حساب نکنین من خودم اجناسم میفروشم من اونقدر حرصم گرفت و تقریبا یک هفته ای شعبه دوم مغازام زدم وفروشم زیاد کردم و خودم اجناسم تولید کردم و میشه گفت یک ماهه درآمد من 2برابرشد از30ملیون شد60

    درست زمانی که اوج کارم بود و یه پیج 41کایی داشتم و کلی مشتری متاسفانه پیجم یک دفعه پرید و مجبور شدم از اول بسازم 40کا رفت تو3سال ساخته بودم اما 80کای بعدی فقط تو1/5سال ساختم دوبرابرش

    درس زمانی که من اصلا هنر عکاسی و ارایه محصول بلد نبودم و میدونستم باید تغییر کنم اول آخر دل ب دریا زدم یک بک گراند عکاسی سفارش دادم گفتم فوقش 2ملیونم می‌ره و دائم ذهنم میگف آخه کجا میخوای بزازیش آمد و دیدم میشه تو پذیرایی هم گذاشت عکاسی کرد و کیفیت عکس‌های محصولم بالا رفت و پیجم عالی شروع به رشد کرد

    یکی از فامیلهای که مدام باهاشون رفت آمد داشتیم و می‌رفتیم می‌آمدیم عضو فامیل که یه دعوای شدید داشتیم باهم و اونا حاضر ب آشتی نشدن و من خیلی سختم بود مهمونی هارو بزارم کنار اون دور همی هارو تصمیم گرفتم برای همیشه فراموش کنم و بعد دیدم چقدررررررذ از دست موش دوانی و دعواپراکنی حرف های ناراحت کنندشون راحت شدم و بعد گفتم اصلاااچزا باید ب خاطر یک مهمانی باهمچین آدم های نالایق رفت آمد میکردم چقدر خوب شد اصلا دعوا شد

    یادم اینیستا رو فیلتر کردن چند سال پیش من ذهنم عوض کردم و اون موقع اوج فروش ما بود و ما تونستیم محصول جدید نیازیم همون انبار هرچی داریم بفروشیم

    و مثالهای شبیه این زیاد امیدوارم بازم بتونم خودم تغییر بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    yaser گفته:
    مدت عضویت: 2078 روز

    با سلام خدمت استاد و خانوم شایسته عزیز

    کلیت موضوع ؛

    سوال اول که تغییراتی که در گذشته بوده و الان به نفع منه .

    اینه که من توی شهرستان زندگی میکردم و یه زندگی ساده ای داشتم و به یک چالش روبه رو شدم با این که وار داشتم میتونم حلش کنم ولی خوب قدم بر نداشتم و خوب عمل نکردم و مجبور شدم از اونجا بیام بیرون و بیام کلان شهر اولش سخت بود برام چون هیچ جایی نداشتم و کاری نداشتم و سخت بود ولی امروز که دارم اینو مینویسم فهمیدم که نه این تغییر یه موحبت برای من بوده یه موحبت بزرگ که هم دوستای خوبی پیدا کردم هم کارم خیلی خیلی بهتر و آسون تر شده در امدم بالای 10 برابر بیشتر شده و هر چند میدونم بیشتر هم میشه خیلی چیزای دیگه مثلا حتی روش غذا خوردنم غذایی که میخورم هم عوض شده و شاید مهم ترینش این بود که خودمو پیدا کردم و از تنهاییم الان لذت میبرم با این که کار قبلیم جوری بود که هر روز صد ها نفر رو می دیدم و این تغیر برام سخت بود ولی الان خیلی خوبه و بیشتر و خیلی بیشتر روی خودم کار میکنم .و بابت این موضوع از خداوند تشکر میکنم .

    سوال دوم این که تغییرات چه نتیجه خوبی برای من داشتم

    این هست که الان یه آدم خیلی بهتر شدم.مثلا خیلی بهتر و تنهایی تمرین میکنم و با تمرکز و لذت میبرم .یه تغیر اساسی این که بیشتر روی خودم و باور هام کار میکنم .تغیر بعدی این که آدم هایی که باهاشون ارتباط دارم الان چقدر خوب شدن و چقدر لایق و ارزش مند هستن.بعدش این که من چقدر تونستم با این تغییرات کنار بیام و آدم دیگه ای بشم که آقا میشه تغیر کرد دروسته بار اول سخت بود برام و تغییر بزرگی بود ولی فهمیدم که چقدر خداوند کنار منه و همواره منو هدایت میکنه به مسیر دروست و شاید بگم که بالای چندین تغییرات خوب دیگه .و اینم بگم که از وقتی اومدم اینجا چقدر از آدم های منفی،و سمی درو شدم و چقدر الان شرایط به نفع من داره پیش میره .

    سوال سوم .

    عبارت های تاکیدی .مخصوص این باور تغییرات

    تغییرات همواره به نفع من است .تغییر کردن همیشه آسان و لذت بخش است.تغیر کردن یعنی ایمان داشتن به خداوند. در هر تغییری حتما با خیر و برکت همراه است.تغیر کردن یعنی قبول کردن احساس فراوانی .تغییر کردن همواره برای من ثروت افرین است .تغییر کردن یعنی ایمان داشتن..

    سوال چهارم این که چی رو باید تغییر بدم در خودم .

    باید بتونم از الان بیشتر پس انداز کنم .باید فعالیت کتاب خوندم رو به هفته ای یک عدد برسونم. باید خود شناسی بیشتری داشته باشم . باید یک درآمد غیر فعال ایجاد کنم.باید حرف اطرافیانمو در مورد خودم 100 درصد نقض کنم.توی تمرین تا آخرین لحظه عالی تمرین کنم و انرژیمو هدر ندم .

    خیلی خیلی سپاس،گذارم از این دوره ای که درحال ساختنش هستین. ممنون ازتون و امید وارم به همه آرزو ها و ثروت ها و فراوانی های که ارزوشو داریم برسیم .خدایا شکر .

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان عالی و بینظیرم

    تغییری که در روند زندگی من رخ می دهد استقبال میکنم . چون میدونم هر تغییری رخ بده برای پیشرفت و بزرگ شدن من هست . ممکنه اولش برام ترسناک و یا اینکه مقاومت داشته باشم ولی میرم تو دلش و انجامش میدم .

    مرحله اول

    استاد شاید این چیزی رو که میگم برای شما و دوستان خنده دار باشه ولی یکی از ترمز های بزرگ برای ما ایرانی ها هست و یک مقاومت خیلی بزرگ هستش بخصوص برای خانم های ایرانی . استاد من 3 سال و نیم پیش قبل از اینکه از ایران مهاجرت کنم یکی از مقاومت های شدیدی که تو ذهنم داشتم ،توالت فرنگی بود . هر موقع یادم میومد عذا میگرفتم . میگفتم من نمیتونم ، من بدم میاد ، یعنی نمیشه جایی بریم تو اون کشور توالت ایرانی داشته باشه . چون من عادت داشتم تا زانو ،پاهام رو میشستم .

    استاد بالاخره ما مهاجرت کردیم و الان یاد اون روزهام میوفتم خنده ام میگیره و خداروشکر این مقاومت کاملا برداشته شد . و خیلی چیزهای دیگه هم بود مثل پاک کردن اینستاگرام، و حذف کردن آدم های منفی تو زندگیم ، بحث نکردن به خصوص درباره مسائل سیاسی ، توضیح ندادن آموزش های شما برای کسی (وای استاد هنوز هم یه موقع هایی از دستم در میره ، به خودم میگم : بابام جان به من چه ؟ من چرا باید توضیح بدم به من مربوط نمیشه و هر کسی مسئول زندگی خودشه ، تمام )

    مرحله دوم

    استاد من هم مثل شما به استقبال تغییر رفتم و الان در پروسه یادگیری زبان انگلیسی هستم و خیلی هم برام چالش بزرگیه و مقاومت دارم ولی با این حال دارم ادامه میدم ، به خاطر اینکه میدونم باید از این کشور مهاجرت کنم چون نشانه هاش رو دریافت کردم که باید مهاجرت کنم. برای همین کارهای لازم رو که سمت من هست رو و میتونم انجامش بدم ، دارم انجام میدم مثل یادگیری زبان انگلیسی و مابقی رو به خداوند سپردم و اجازه میدم خودش من رو هدایت کنه ، چطوریش رو نمیدونم و من فقط باید لذت ببرم و احساسم خوب باشه .

    مرحله سوم

    هر تغییری که تو زندگیم رخ میده یک نعمتی از طرف پروردگارم هست چون با تغییر ، ظرفم وجودیم بزرگتر میشه و نعمت های بیشتری رو دریافت می کنم .

    مرحله چهارم

    ‌من تو یادگیری زبان انگلیسی یکم کند عمل میکنم اون هم به خاطر اینکه من بیشتر تمرکزم تو سایت و آموزش های شماست و این هم در راستای هدفم هست . تمرین نوشتن میکنم ، کامنت میخونم ، چون دارم تمرین میکنم که خوب بنویسم و چه جایی بهتر از اینجا که خداوند برای من فراهم کرده ، خدایا شکرت. و همینطور جواب دادن به سوالات عقل کل که اون هم باز هم تمرین و امتحانه برای من که چقدر من قانون رو درک کردم و میتونم جواب گو باشم . البته جواب دوستان رو من نمیگم ، چون من هیچی بلد نیستم و استاد دقیقا مثل شما به خدا میگم او هم میگه و من هم مینویسم و فایل های شما رو به من میگه که برید فلان فایل رو از استاد ببینید که خیلی راجبه این موضوع توضیح داده ، جالبه بعدش خودم میرم می بینم و چقدر قانون دوباره برام تکرار میشه و بیشتر درک میکنم .

    استاد عزیزم و مریم جان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم

    دوستتون دارم عزیزای دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    سلام من فردی هستم که خیلی دربرابر تغییر مقاوت می کنم ولی بعدش خیلی زود باهاش سازگار میشم. همیشه هم این الگو هست. واسه همین از تغییر به شدت می ترسم چون خیلی انرژی ازم می گیره. دایره امن همیشه برام راحته. به استقبال تغییر رفتن که اصلا. زیادی محافظه کارم. تغییری که برام پیش آوند و بعد دیدم خوبه مهاجرت من از شهر محل تولدم بود به قصد کار کردن و استخدام. 18 سال پیش در امتحان استخدامی قبول شدم و مهاجرت کردم به کرج. و چقدر این مهاجرت برایم خیر و برکت پیش آورد. مستقل شدم جسورتر شدم و سرمایه گذاری کردم و با دوستان زیادی آشنا شدم و با طرز فکرهای جدید آشنا شدم. مرحله بعدی به خاطر مشکلات سلامتی و سایر شرایط تصمیم گرفتم از کارم استعفا بدم و بیشتر به سلامتی و سایر علاقه هام بپردازم. که پس از نوشتن سو د و زیان تصمیم گرفتم زودتر از بازنشستگی از محل کارم خارج شوم و این کار را کردم هر چند کلی انرژی ازم گرفت تصمیم گرفتن. ولی الان بعد سه چهار ماه می،بینم چقدر خوب،شد زود از کار اداری هشت ساعت پشت میز نشینی خارج شدم.وقت بیشتری دارم به خودم و سلامتی ام و تفریحم برسم و بعد ونبال یک کار سبک دیگه ای باشم که برام لذت‌بخش باشه.

    مرحله دوم: راستش از چند ماه پیش به لطف خدا وارد این مرحله شده ام. مرحله استراحت و ورزش و بازیابی سلامتی بعد از 18 سال کار توی یک مجموعه دولتی. برنامه دارم که حتما ورزش و تغذیه بهتر و سفر و تفریحات رو در اولویت خودم قرار دهم و همچنین روی تله های شخصیتی مثل کمالطلبی کار کنم و ریشه اونا رو دربیاورم حالا یا با کمک روانکاو یا با آموزش‌ها. برنامه همین را دارم اجرا می کنم. ورزش و تغذیه رو اجرا کرده ام. و ارتباطات بی فایده و وقت گیر رو کاهش یا حذف کنم. یک مدتی را فقط به خودم اختصاص دهم هم جسمی و هم ذهنی و هم شخصیتی و روانی روی خودم کار کنم تمرکزی.

    یعنی سرم رو خلوت تر کنم و فقط روی سلامتی و باورهایم و شخصیتم کار کنم.

    مرحله سوم: تغییر باعث خروج از یکنواختی و روتین میشهو یادآوری می کنه زندگی کوتاهه و نباید تلفش کنیم. پس روح زندگی هست تغییر.

    مرحله چهارم:

    1- انجام معاینات پزشکی که به دلیل ترس از،بیماری نمی رفتم سراغش ولی از امروز شروع کردم

    2-وقت گرفتم برم آزمایش و عکس.

    3- می خواهم از نظر مالی قوی‌تر بشوم طوری که محتاج مستمری بازنشستگی بیمه تامین اجتماعی نباشم. سبک زندگیم رو مطابق با میل و ارزش‌های واقعی خودم زندگی کنم که باید ارزش‌های اصیل خودم رو کامل بشناسم. به جای مقاومت در برابر تغییر بگم اینم یک تجربه جدیده خدا رو شکر. دارم وارد فاز جدیدی از زندگی میشم.

    استاد ممنونم من با توجه به آموزشهای شما تونستم تصمیم مهمی بگیرم و قدم بردارم. انشالله قدمهای بعدی هم با توکل به خدا برخواهم داشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خدای روزی بخش که هر چه دارم و میدانم از ان توست و برای بنده ات ارزانی داشتی

    مرحله اول

    مثال 2

    ازدواج رفتن به خونه شوهر

    من شرایطی برام جوری شد ازدواج کردم و بعداومدم خونه خودم وکارم خیلی سبک شد جوری که تمرکزم رفت روی خانه داری و بعد اروم اروم مهارت بیشتر بیشتر شد قبلش نظم دوس داشتم ولی فقط توی کمدم و روی لباسام بود ونمیتونستم همه ی خونه رو از پسش بر بیام و بعد ازدواج کلن اومدم خونه خودم دیگه کلی لذت میبرم همه ی خونه هلو اشپزخانه اتاق پایین بالا همه چی اوکی شد و منم وارد شدم و برام این کار که زمانی سخت ترین کااار بود و مرحله سخته مبارزه با قول بود که نمشد حل کرد ولی این کارم به خوبی و راحتی یادگرفتم و کلی لدت بردم بعد طوری که همه چی اوکیه و تمیزه حالا دلم یه سرگرمی دیگه یه منبع درامد دیگه شاید وتولید محصولی دیگه رفنم سراع نقاشی درامد بالایی نداشتم و حامی هم نداشتم ولی طبق قانون که تو بخا و طبق داشته های الانت حرکت کن شروع کردم با دفتر و خوردکار که تو هر خونه ای پیدا میشه از یه طرف تمرین شکر گزاری میکنم و تازه یادم میاد اول که دفترم نداشتم با با کارتن ها و کاغذ ها مینوشتم بعد جور شد دفتر طراحی دوره اموزشی دفتر ابرنگ ابرنگ کلی چیزا اولش یه خودکار و یه دفتر بود ببین حالا شدن چند بخش سپاسگزاری جدا طراحی جدا و باز هم ازش میخام به قدمی که درسته تغییرم بده و کلی لذت ببرمو بسازم

    مرحله دوم

    من گاهی باز هم نیاز به لذت دیگه دارم لذت تغییر کوچک و لدت بخش دیگه

    چه تغییراتی بزنم این هفته یه مانتو جدید پوشیدم کلی برام جالب بود چقد رنگش مدلش بهم میومد و قشنگ بود چقد لدت بردم

    گاهی دلم میخاد کار وقدمی جدید بردارم مثلا منکه طراحی میکنم دوس دارم یه رنگه کوچیکم بهش اضافه کنم

    دوس دارم منکه تو خونه ورزش میکنم پیاده روی یه برنامه ساده چندتا حرکتم انتخاب کنم برای ورزشم

    دوس دارم وقتی فایل میبینم و توی باور سازی مینویسم اگاهی و اطلاعات دسته بندی ششده مثل درس نامه و تمرین عملی بنویسم تو دفتر

    مرحله سوم

    دختر امتحان کن تغییر بده اون زهنته که میترسه اون زهنته که میگه خرابش میکنی ولی من بهت قول میدم از این بهترم داریم از این زیباترم داریم

    من عاشق بازیم عاشق تغییر افراد تغییر مکان تغییر لباس تغییر خونه تغییر ماشین تغییر کار تغییر غذا تغیر ورزش

    منم که دسته تو رو میکشم و تغییرو برات میارم من خدام و مطمن باش لذت میبری و بزرگ تر میشی و اگاهیتو بیشتر میکنم یا میای یا میکشمت

    خداجونی منو عاشق تغیرهات کن که خودم با لذت مشتاق بشم تغیرر کنم و کلی فرصت و سود بسازم

    خداجونی من میدونم تو همواره کنارمی و شرایطو تغییر میدی تا لذت بیشتری ببرم از گزشته تا حالا چقد زندگی خونه شرایطو بهتر بهتر کردی پشته همه اینا تویی بینهایت شکر عاشقتم

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای

    تو رابطه

    بیشتر وقتا تنهام و کلی وقت دارم و یه هیجان و لذت میخام

    میدونم نمیشه گدایی توجه کرد و کسی به تو توجه و لدت و عشق نمیده

    میدونم نمیشه کسی حرکت کن و کاری کنه تا من لدت ببرم من خودم باید برای خودم تغییر حرکت و لذت ببرم و استفاده کنم

    من میدونم برای اینکه لذت ببری باید خودت لذت ببری از خونت ادما تا جهانم بهت لذت ببخشه

    پس تغییر کنم توی رابطه از خودم لذت ببرم از بقیه لذت ببرم حتی تو تنهاییم بدونم اون تویی که لحظه هامو چه تنها چه با بقیه شاد و مفرح میکنی و مثبت بی نهایت سپاسگزارم

    من میدونم هر تغییری به نفعه حتی طلاق حتی اخراج از بازی

    اینها همه نشونه های ربه برای کنترل زندگی برای خیریته هست

    مثال قشنگ طارمی من میگفتم بازی بدون طارمی نمیشه مهره اصلی هست و بعد بازی بعدی دیدم اگه باور خوب باشه حتی اگه مهره اصلیتم نباشه و حریفم قدررر ولی برد ممکنه و چقدر لدت بردم که هیچ شکستی معنا نداره و همواره اتفاقات باعث پیشرفت میشه من هموار زندگیمو و خانواده و اطرافیانمو دوس دارم و بلاخره به هر دلیلی اگه تغییر کنن میدونم به سود و خیرته منه و بینهایت متشکرم

    تو کار

    تو خونه داری

    باید قدم های طلایی جدید برای خونه ام وسایلم بردارم

    و کارهامو راحت تر و زودتر بردارم و نزارم کاری عقب افتاده بشه

    تو نقاشی

    حرکت از رود خانه به دریا

    از کانال تو روبیکا بیام تو سایت ارتقا بدم

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری

    توی روابط

    کلی زوق شوق بزارم برای خودم

    کلی عشق بدم به خودم

    مثل حمام روغن کاری ونقاشی

    توی کار

    خانه داری

    اهرم رنجو لدت کار عقب افتاده بسازم برای کارهای خونه و نقاشی

    فیلم هایی که میگیرم تو روبیکا میزارم تو سایت هم بزارم

    برنامه بچینم برنامه بهبود های زندگی

    یه صفحه بزنم و قدم های اصلیمو توش بنویسم و بعد اونهارو اروم اروم بهبود بدم

    اهان یه چندتا صفحه میزنم بعد باید هر روز تغییری بدم توی کارام و بعد اون لیستو تیک بزنم مثل لیست کاری کارمندا که وارهاشو میکنم میان تیک میزنن

    دیگه بزن بریم برای تمرین و قدم های بهبودی و تغییری طلایی

    قدم به قدم

    قدم هایی راحت به سوی تو به سوی خوشبختی بیشتر

    در پناه و هدایت حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا محمد خانی گفته:
      مدت عضویت: 988 روز

      به نام خدای امرزنده و هدایتگر

      باورهامو اصلاح و بهتر میکنم

      1.یه جا من گفتم من دنبال جلب توجه نیستم

      من دنبال عشق بقیه نیستم

      گفتم میدونم هیچ کسی درخواست منو قبول نمیکنه و بهم توجه نمیکنه و بعدشم میره

      من خدامو گم کرده بودم و کمی احساس داشت بد میشد که راه حل برام سبز کردی توجه به اصل ینی تو توجه به منبع عشق وتوجه به اجابت کننده هر خواسته ای با عشق

      وبعد یادتو تو دلم انداختی و با نشانه هات هدایتم کردی به احساس نیاز عشق و پیدا نمیکردم و احساسم داشت بد میشد و من ازت هدایت تواستم میدونستم تو همواره بهم نزدیکی و اجابت کننده خواسته هامی و من همواره هر درخواستی دارم با سره بالا انجام میدم به همسرم به خانواده چون میدونم اونها دستای تو هستند و دیگه من درخواستمو سوالمو با جرات میپرسم تا خودت جواب و بسته هدیه رو پست میکنی و دریافت میکنم به راحتی شکرت شکرت شکرت

      با این باور خیلی راحت چقد احساس نیاز میارم پیشه تو منبع روزی بخش مهربان و هدایتگر امید بخش که همواره کنارمی و از نیاز هانمبترسم چون میدونم هر نیازی اجابت میشه با ایده و اقدام و احساسم فوق العاده هست

      مثلا نیاز عشق ایده سپاسگزاره خودت باش و با خودت کلی لدت ببر و با دیگرانم از انها لدت ببر و سپاسگزارشون باش

      مثلا نیاز پول

      بدون منبع روزی خدا هست و ارام ارام بیشتر میشه با تکامل و همواره با پول هات دوس باش و سپاسگزار باش به خاطر وجودشون و راحتی بدون زیاده و اگه هم خرجی باشه کمه و اونم خیلی ارزشمند خودش میگه چی لازمته

      با رشد کردن با حرفه ای ترشدن پولتو بیشتر میکنی و دیگه نمیخاد به زور پولاتو بیشتر کنی مثل خرید طلا و خودت حرکت نکنی با رشد خودت همه زندگیتو و پولات بیشتر میشه

      2 اصلاح باور

      من میدونم ما هیچ وقت تنها نیستیم همواره کناره تو لذت میبریم یا کناره دستای تو هستیم که باز هم تو فرستادیشون

      و من با این باور از همسرم خانوادم اطرافیانم که دستان تو هستند لدت بیشتری میبرم و سپاسگزارتم

      اقدام های انجام شده

      باورهام قوی ترن خدارو صد هزار مرتبه شکر

      برنامه روزانه نوشتم و تیک میزنم مرتب تر شده یادم میمونه بهبود و تغییر روزانه بدم

      رابطه نون خیلی خفن تر شده

      راحت درخواستو سوال میکنم جراتم بیشتر شده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همگی.

    خدارو شکر که این فایل هماهنگ شد با فایل جلسه 6 قدم 7 که در مورد تغیر بود .

    جواب سوال‌.

    من تاجای که یادمه به راحت میتونم بگم 99درصد بیشتر در برابر تغیرات مقاومت داشتم و خیلی سخت پذیرفتم شرایطی رو که تغیر کرده رو خیلی سخت .

    وهیچ وقت نرفتم سراغ تغیرات همیشه هم فراری بودم

    واقعا خدارو شکر میکنم که این روزا بیشتر دارم با این فایلها و 12قدم خودمو میشناسم و انگار داره مدارم میره بالاتر بهتر درک میکنم اتفاقاتی که هر روز می افته تو زندگیم بخاطر چی بوده و هست ‌.

    مرحله 1ول چه تغیراتی در گذشته بوده.

    من تو رابطه های عاطفی که قبلا بسیار زیاد وابسته نگران تحقیر و کم بینی خود و گدای میکردم درواقع سالهای سال شاید بگم 15 سال این روند هی بد ترو بدتر میشد و هی اعتماد بنفس من بیشتر پاین می اومد .حتی از سال 96 به بعد ک اشنا شدم با استاد بازم این روند ادامه داشت .چون واقعا بسیار زیاد باورهای غلطی داشتم و اعتماد بنفسم پاین بود .

    و اینم بگم که هی هر بار سعی میکردم بهبود پیدا کنم خودم رو انقدر باورهای غلطی داشتم انقدر اعتماد بنفسم پاین بود که واقعا به جای رسیده بود که اصلا خودمم به درو دیوار میزدم که حتی کسی باهام دوست نمیشد. یعنی انگار قحطی دختر بود خداشاهده .

    خلاصه.

    تا اینکه رسیدیم به 1400زمستان بود خلاصه یه اتفاق در یک سفر ی که رفتیم باخانواده بدون اشنای اینا منو بردن دیدن دختری که الان همسرم هست و ازدواجمون سر گرفت .

    این شد که واقعا من در این تغیر به سختی قبولش کردم وارد این رابطه ازدواجی شدم

    دیگه من با باورهای درب و داغون و همسرم و خانوادش هم همینطور .

    دیگه تو رابطه هستم و بسیار درب و داغون و به ضاهر بد .

    اما خدارو شکر میکنم که با دوره 12قدم از همون اوایل شروع زیر سقف کار کردم .

    من پذریفتم که واقعا خودم با باورهای خودم این دختر و خانوادشو جذب کردم

    اشک تو چشام جمع شدن بخدا من با 12قدم هر روز دارم رشد میکنم بسیار درب و داغون بودم ولی این فایل های 12قدم منو دارن پرواز میدن

    واین تغیر که من رو در شرایطی بضاهر سخت ازدواج قرار داد.

    و من بدنبال راهی برای جدای بودم و میخواستم با جنگ و دعوا تحقیر همه اینا جدا بشم و به عوامل بیرونی پناه برده بودم

    اما با 12قدم من یاد گرفتم این نه تنها بد نیست این ازدواج برام بلکه داره منو هرروز بهتر میکنه ومنو گسترش میده

    ومن پذیرفتم که خودم این شرایط رو بوجود اوردم با باورهای غلط با توجه کردن به ناخواسته ها با احساس بد .

    پس با همین راه میتونم مدارم رو بالاتر ببرم باورهام رو تغیر بدهم

    باتوجه کردن به خواسته هام با توجه کردن به زیبای هام با ماندن در احساس خوب .

    نه با جرو بحث کردن نه با دعوا کردن .

    خدارو شکر که من از پارسال با شروع قدم سوم هر روز بهتر شدم

    و با هر بار دعوا کردنمون با هر بارجرو بحث کردنمون

    من درس میگرفتم و مدارم بالاتر میرفت

    والبته با این دیدگاه که من خودم مسئول تمام این اتفاقات نه هیچ کس دیگه ای نه هیچ کس ..

    همه اینا با 12قدم من دارم بهتر میشم

    من قبلا بارها و بارها اشتباه میکردم و هزار ان بار تکرار میکردم

    اما با 12قدم با هر بار اشتباه کردن به خودشناسی بهتر میرسم و بهتر تصمیم میگیرم و عمل میکنم

    واین تغیر به ضاهر بد که اولش خیلی سختم بود

    داره هر روز ظرف منو بزرگ تر میکنه ‌.

    مرحله 2 برنامه قابل اجرا .

    من در شغل زنبور داریم از سال 98شروع به کار کردم اما بخاطر اینکه تغیر نکردم هی هر روز پس رفت کردم اما من با برکت دوره 12قدم و درک قانون تکامل

    می خواهم امسال متفاوت تر از سالهای قبل شروع کنم

    یک دوره کامل رو خریدم و دارم هی روش کار میکنم امسال می خوام با اموزش دیدن و از همین امکاناتی که دارم با همون تعدادی که دارم شروع کنم و ادامه بدهم

    چند وقتیه رفتم سراغ تغیر با اموزش دیدن و قدم اول رو برداشتم وسایل های نیاز رو برداشتم خیلی هم خوشحالم

    چون سالهای قبل فقط دنبال عوامل بیرونی میگشتم برای پیشرفت در شغلم مثل اب و هوا مثل شریک گرفتن مثل قرض گرفتن مثل وام گرفتم..

    ولی همه این سالها درسته من پیشرفت نکردم ولی درسهای بزرگی یاد گرفتم که با این عوامل بیرونی نمیتونم پیشرفت کنم

    باذور زدن مثل وام و قرض قسط شریک ….اینا

    البته با این دیدگاه که من فقط باید روی خودم کار کنم و از همینجای که هستم با همین امکاناتی که دارم شروع کنم و ادامه بدم با اموزش دیدن با هزینه کردن هم مالی هم انرژی وبا باورهای درست ..

    تغیر دیگه ای که هست وهمین امشب هم شروع کردم که نرفتم میخوام دور همی هارو کمتر کنم چون واقعا ورودی های نامناسبی رو داره برام .

    مرحله 3باورهای تاکیدی .

    من باید هر روز تغیر کنم والا زیر چرخ دنده جهان له میشم

    سراغ تغیر رفتن باعث میشه که من ظرفم بزرگ تر بشه

    باهر بار تغیری که ایجاد میشه تو زندگیم من بیشتر پیشرفت میکنم

    اعتماد بنفس من حل کردن مسائل در تغیرات هر روز بهتر میشه

    مرحله 4

    قسمت 1چه تغیراتی هست که تعویق افتاده.

    من در مورد قانون سلامتی میگم که میدونم باید به اون سبک عمل کنم اما هر بار اونو به عقب میندازم

    میدونم که این همه مریضی درد و پا درد قلب درد خلاصه کل بدنم نیاز داره به این دوره

    اما بخاطر باورهای غلط هی میندازم عقب .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2478 روز

    به نام خداوند یکتا…

    سلام استاد و مریم عزیز سلام به همه اعضای خونواده صمیمی عباس منش، امیدوارم حالتون خوب باشه و لبتون خندون، سپاس گذار خداوند که یه فرصت دیگه به من داد تا یه کامنت دیگه بنویسم،

    خدایا تو هدایتم کن…

    #چه واکنشی نسبت به تغییرات نشون میدم؟

    من به زیاد اهل تغییرات اینجوری نیستم، تازگیا سعی کردم یکم خودم رو بیشتر به چالش بکشونم ولی در کل حوصله تغییر کردن ندارم، مثلا اگه توی خونه بخوام کاری انجام بدم از کار کردن میترسم و انگار اون کار بیهوده میدونم و زیاد بهش توجهی نمیکنم و اولویت انجام اون کار توی ذهن من کمه و بیشتر فکر میکنم که باید یه کاری بیرون از خونه انجام بدم تا تغییر به حساب بیاد و اگه پول هم بسازم که دیگه احساس خوب بیشتری بهش پیدا میکنم،

    در مورد تغییر توی اسکیل های بزرگتر من شجاعتم کمه و زیاد اهل ریسک نیستم، یکی از آرزوهای من مهاجرت به یه شهر دیگه هست ولی هنوز به اون لول نرسیدم، بیشتر میترسم که با زن بچه کجا برم چیکار کنم خونه رو چکار کنم درآمد همش ذهنم درگیر اینجور چیزاست، انگار چسبیدم به همین چیزایی که دارم و ترس از دست دانشون رو دارم، البته به لطف خداوند نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی دوست دارم بهتر از این بشم،

    چقدر این دوره استاد کمک می‌کنه تا خودشناسی من بهتر بشه، واقعا من ازتون بینهایت سپاس گذارم…

    #چه تغییراتی در گذشته برام رخ داده که با اینکه فکر میکردم خوب نیست ولی نتایج خوبی داشته؟

    من یادمه سال 97،98 بود که من اصلا از زندگی کردن راضی نبودم، یه انسان بی انگیزه بودم که هیچ چیزی نمیتونست به من انگیزه بده برای زندگی، زندگی یه چیز مزخرف بود برام و هرکاری که انجام میدادم به نظرم بیهوده بود، دیگه هیچ چیزی برام جذابیتی نداشت هیچ انگیزه و امیدی نداشتم برای زندگی و فقط داشتم ادامه میدادم تا زنده بمونم، مشکلات از در و دیوار وارد زندگیم میشد و من مسبب تمام این موضوعات عوامل بیرونی از خودم و خدا میدونستم، خدا هم داشت منو اجابت میکرد و می‌گفت اگه اینجوری فکر می‌کنی منم بهت ثابت میکنم که داری درست فکر می‌کنی، می‌گفت چیه هنوز میخوای توی این رابطه بمونی میخوای با همین ذهنیت به من و زندگیت نگاه کنی باشه منم پایتم هرجور تو بخوای همون میشم برای من فرقی نمیکنه، رسیدم به بی خدایی…

    رسیدم به اون جایی که سر تعظیم مقابلش فرود آوردم و گفتم خدایا یا منو ببر یا زندگیم رو تغییر بده… دقیقا بعد این تغییر یعنی تسلیم شدن در برابر خداوند شرایط من آرام آرام شروع به تغییر کرد، و اگر من ذهنیتم رو تغییر نمی‌دادم و توی اون رابطه میموندم حتما زیر چرخ های جهان لههه میشدم، جهان بازتابی از درون ماست…

    وقتی که به این نقطه رسیدم که کاری از دستم بر نمیاد خداوند دست من گرفت یا بهتر بگم اجازه دادم خدا دست منو بگیره، نتایج زندگی من شروع به تغییر کرد و وقتی من این تغییرات رو دیدم روز به روز ایمان به این مسیر قوی تر شد و ادامه دادم نمی‌گم اصلا ناامید نشدم ولی وقتی شرایط سخت میشد میگفتم خدایا تو کمکم کن و یاد اون روزهای سخت میوفتادم و می‌فهمیدم شرایط الانم خیلی هم بد نیست و از اون روزها خیلی بهتر و اینجوری حالم بهتر میشد و ادامه میدادم، نتایج الانم بازتابی از تغییر نگاه من به زندگی بوده و اگه بتونم این تغییر رو ادامه بدم و به دنبال بهبود دائمی باشم شرایط زندگیم هم به دنبال این تغییر خواهد کرد،

    #چه برنامه برای تغییر و استقبال از این موهبت دارم، یک قدم کوچک قابل اجرا با توجه به شرایط اکنونم بردارم؟

    من به خودم گفتم که باید اجازه بدم به خداوند تا منو هدایت کنه به راه راست، پس باید مقاومت هامو رو کم کنم تا کلام خداوند در من جاری بشه، باید کشتی مو در حضور خداوند مطابق وحی اون بتونم بسازم… اگر سعادت دنیا و آخرت می‌خوام،

    هنوز من تغییرات شخصیتی رو زیاد موفقیت حساب نمیکنم و وقتی اینجوری میام خودم رو کنکاو میکنم متوجه این موضع میشم که ذهنم داره از این راه نادیده گرفتن اونها و بلد کردن عوامل بیرونی مثل پول ساختن از کار فیزیکی و نسبت دادن انجام اون کار به من باعث میشه تا من شرک خفی نسبت به خداوند داشته باشم،

    دقت کردم وقتی یک روز کار فیزیکی انجام ندم و درآمد هم نداشته باشم یه چیزی انگار کم دارم و حالم بده و این حس در روزهایی که درآمد بالایی دارم اصلا وجود نداره،

    همین ویژگی من هم باعث شده تا کارهایی مثل خرید وسایل نو برای خونه و آشپزخونه و یا کارهای تعمیراتی که توی خونه هست رو مهم ندونم و اونها رو پشت گوش بندازم چون پولی توش نیست و بی نتیجه می‌دونم اینکارهارو، به واسطه همین اخلاقم خیلی از شرک هایی که درونم هست رو هم نمیتونم شناسایی کنم و در تعجبم که چرا از یه جایی بالاتر نمی‌رم…

    یه جاهایی ذهنم میاد میگه کی میخواد این همه کارو انجام بده میدونی چقدر کار می‌بره تا اینهمه باوری که استاد میگه عوض بشه و نتایج رخ بدن، چقدر سخته این آگاهانه زندگی رو شکل دادن و از اینجور حرفا… ولی خدا منو اینجوری آروم می‌کنه که تو به اندازه یک عمر وقت داری تا اینکارو انجام بدی عجله ای نداریم همون قدی که در توانمون هست انجامش میدیم، این فضای خالی در اختیار تو گذاشته شده تا بتونی پرش کنی و منم به همون شکلی که تو بخوای در میام و تو به شکلی که من بخوام این سیکل همینجوری ادامه داره و روز قیامت بر همین مبنا اعمالت حساب میشه پس جای نگرانی نیست…

    تصمیم دارم بیشتر حواسم به کارای خونه باشه و تجهیزاتش رو نو کنم مخصوصا آشپزخونمون رو…

    کارهایی که برای خودم انجام میدم رو باید در اولویت بزارم و نتیجه رو به پول گره نزنم و پول نتیجه اون شخصیت قوی و باورهای توحیدی و اتصال به خداوند یکتا بدونم،

    استاد توی فایلاتون یه چیز جالب برای من هست و اون اینکه شما خیلی به آشپزخونه و کسی توش داره کارهارو انجام میده اهمیت می‌دین، بهترین وسایل و ابزارها و بهترین مواد غذایی با بالاترین کیفیت رو تهیه میکنید و این بازتاب درون شماست، امیدوارم منم مثل شما بتونم کشتیم رو در حضور خداوند طبق وحی اون بسازم…

    #چند عبارت تاکیدی بنویسم که کمک می‌کنه مقاومت ذهنم در برابر تغییر کم شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات در ذهنم ایجاد شود؟

    جهان همواره در حال تغییر کردن هست،

    تغییرات جزئی ثابت از این جهان مادی است،

    تغییرات نعمت های الهی هستند که برای قویتر کردن من اومدن، هر آنچه که مرا نکشد قوی ترم خواهم ساخت،

    هر اتفاقی بیوفته یه خیرتی توش هست،

    تغییرات شخصیتی قویتری در من ایجاد میکنند،

    تغییرات وسعت بیشتری به ذهنیت من نسبت به این جهان میبخشن،

    تغییرات امتحانات الهی هستند برای آزمودن ایمان من،

    #چه تغییری باید در زندگیم ایجاد شود که آن را به تعویق انداخته ام؟ آن را یاداشت کنم و برنامه ای برای اجرایی کردنش بریزم؟ با توجه به آگاهی های این فایل چه برنامه برای ایجاد ذهنیت قدرتمند کننده استقبال از تغییرات دارم؟

    من خیلی دوست دارم مهاجرت کنم خیلی دوست دارم از این ساکن بودن در یکجا از بدو تولد در بیام و اینکه بخوام توی وطنم بمونم، دوست دارم جهان بزرگتری رو تجربه کنم دوست دارم به آزادی در تمام جوانب برسم، دوست دارم سطوح عمیق‌تری رو از رابطه خودم و خدای خودم تجربه کنم، سطوح عمیق‌تری از شغلم و رسالتم،

    امیدوارم خداوند یاری کنه منو تا بتونم به اون رسالتی که دارم برسم و سهم خودم رو بتونم ادا کنم،

    چند وقتی هست که من خیلی دارم به این فکر میکنم که چرا من هنوز زنده ام، چرا با وجود اینهمه کارای خطر ناکی که میکنم و کردم از بچگی تا الان هنوز دارم نفس میکشم و این منو یاد اون اتفاقی که استاد برای شما توی اون شرکت نفتی افتاد میندازه و همیشه از خدا خواستم تا منو هدایت کنه بلکه بتونم بفهممش و رشد پیدا کنم،

    سال آینده هدف اصلی من همین خواهد بود و با یاری خدا واردش میشم امیدوارم که بتونم از پسش بربیام و شما و خدا رو روسفید کنم استاد عزیزم،

    تغییرات جزئی جدایی ناپذیر این جهان هستند و این تغییراتن که باعث شده تا این تکامل در موجودات و جهان هستی شکل بگیره و همچی هر روز یه ذره بهتر از روز قبل بهتر از ورژن قبل و بهتر از نسل قبل بشه، تغییرات نشون دهنده این هستند که اگر اینی که الان هستم بهتر یا بدتر از روز قبلم هست پس منو می‌تونه به این باور برسونه که بازم میشه اینکه هستم رو به سمت خوب و بد بیشتر متمایل کنم و زندگی من به دست خودم داره خلق میشه نه سرنوشت و یا خواست خدا…

    تغییر ذهنیت من باعث این همه تغییر در زندگی من شده، تغییر ذهنیت من باعث شد تا من به خداوند نزدیک تر بشم و حضور خداوند در زندگیم بیشتر حس کنم، تغییر ذهنیت من باعث شد تا من از فقر و بیماری و رابطه عاطفی و عزت نفس داغون برسم به یه زندگی رویایی در تمام جوانب البته که هنوز اول راه هستم…

    توی طبیعت هم این تغییرات هستن که باعث دیده شدن زیبایی ها میشن اگه همه چیز یکسان می‌بود که این همه گوناگونی توی موجودات زنده و کائنات نبود و ما فرق بین زشت و زیبا یا درست و غلط یا عشق و نفرت نمی‌فهمیدم،

    تغییر آگاهانه و حرکت به سمت اون یک کار خدایی هست و اگه اینجوری باشیم جزو بنده های خاص خدا میشیم و میتونیم به هر آنچه می‌خوایم دست پیدا کنیم بدون هیچ محدودیتی،

    خدایی که توی قرآن ازش یاد میشه خدای آسمان ها و زمین خدای نوح و ابراهیم و موسی و محمد و بودا و انیشتن و عباس منش… خدای فرعون و قارون و شیطان و تمام اصحاب شون هست، این خدا همش در حال تغییر و به شکلی که ازش خواسته میشه در میاد، پس ما هم باید مثل آب شکل پذیر باشیم و خودمون رو به شکلی که اون میخواد و به روند گسترش جهان کمک بیشتری می‌کنه در بیاریم و توی این مسیر به ما آزادی در تمام جوانب داده میشه همون چیزی که تمام نسل بشر دنبالش بوده و این سیکل همین جوری ادامه داره تا ابد…

    امیدوارم که که بتونم خدایی زندگی کنم و از خدا طلب هدایت میکنم، خدایا قدرت عمل به این آگاهی هارو هم به من عطا کن الهی آمین…

    برای همتون بهترین هارو از خداوند تقاضا میکنم و عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهدی رجبی گفته:
    مدت عضویت: 3858 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان..

    سلام علیکم…

    طبیعتاً به ارزش ها و اولویت هام بستگی داره، و به حال جسمی روحی اون روزم…

    مثلاً اگر یک غذایی که آمادگیشو نداشته باشم از قبل و زیاد باب میلم نباشه، اگر اون روز ذهن و روحی آماده تر داشته باشم ممکنه یکم جا بخورم ولی رفتار و نگاه خیلی ملایم تری دارم ولی اگر گرسنه باشم خیلی یا انرژی روحی و جسمی پایینی داشته باشم خیلی سخت میتونم ذهنم رو کنترل کنم… یه موضوع درونی که مربوط میشه به انرژی جسمانی ام، این موضوع شاید گاها باعث بشه کنترل ذهن برام تو این شرایط خیلی سخت تر میشه و زورم تقریباً نمی‌رسه.

    ولی خداوکیلی نسبت به قبل ها میتونم بگم خیلی جاها آگاهانه با تمرینات وقتی تو حالت تسلیم قرار گرفتم و گفتم و یادآوری کردم که درسته که ظاهر این ماجرا یکم زیاد خوشایند نیست ولی صبر کن و بدون حتماً یک خیر و خوبی پشتش واسم هست حتماً قرار یک اتفاق خوش یک پیام موفقیت آمیز برام بهمراه داشته باشه و هیچ چیز به من و خدای درون من ضربه و ضرر و زیانی نمیتونه بزنه و همه چیز به نفع من در جریان است…

    و کلا نسبت به قبل بخصوص امسال 1402 خیلی اعتماد به نفسم بیشتر شده…

    ولی خیلی جاها و موقعیت های یک دفعه ای و ناگهانی بوده حتی در سنین پایین تر که رفتم توش و اولش استرس و جا خوردن داشته واسم ولی بعدش لذت بردم یا خوب شده

    مثل آواز خوندن یا رقصیدن در جمع بصورت یک دفعه ای که ازم خواستن و کاملا خجالتی و کم سن هم بودم، که موفق شدم بر ترسم غلبه کنم و اونجا تغییر رو احساس کردم در خودم..

    یا جاهایی که خودم با انتخاب و علاقه خودم رفتم تو دل اون چالش و تغییر و مسأله یا ترس.

    یا مثلاً رفتم با غریبه ها ارتباط برقرار کردم (این درحالیه که من اصلا از بچگی آدم برونگرای شر و شور و راحت با بقیه ارتباط بگیری اتفاقاً نبودم بلکه برعکس، به خجالتی بودن معروف بودم تو فک و فامیل و خونواده و آشناها) یا درخواست کردم…

    یا مهاجرت به تهران و از تهران بعد از چندین سال…البته دستاورد ها و تجربه ها و یادگیری های خوب و پیدا کردن دوستان خوبی برام بهمراه داشته…

    یا در کل تو دل چالش هایی رفتم که استاد در فایل ها ارایه دادن مثل درخواست کردن ها…چون میدونستم بهم کمک میشه…(اهرم رنج و لذت)

    یا تغییر در سبک غذایی در مدتی مشخص که انجام دادم… اراده ی نسبتا خوبی اغلب داشتم و دارم…

    هر چی پیش برم اطمینانم به غیب خدا و آینده بیشتر و بیشتر میشود…

    پس خودش از من و اهداف و آرزوهای من از هر جهت محافظت می‌کنه و من محافظت شده ام پس نمیتونه مشکلی واسم پیش بیاد اگرم ظاهرش ناجالب یا نگران کننده باشه ولی در جهت برآورده شدن خواسته ها و رؤیاهای من است به لطف و اراده خدا…

    و از این بابت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    من به خودم یکی از نصیحت ها و توصیه هایی که میکنم (البته طبق دوره 12 قدم روی این موضوع دارم تمرین هم میکنم و یکسری جاها خیلی موفق شدم و یکسری جاها واقعاً زورم نرسید)، مدیریت کلام و احساس و ذهن خودم و بهبود روابط خانوادگی و اطرافیانم هست…

    و

    یکی هم تقویت قوای کاری مالی ام هست و افکار و احساسات و ورودی هایی رو ادامه بدم تمرکزی، که باعث پیشرفت و ثروت مرغ تخم طلا بشه واسم…

    به پشتوانه مهم نبودن و قدرت ندادن به دیدگاه ها و نظرات بقیه نسبت به شیوه زندگیم و فکریم، و بدونم سبک زندگی بقیه تأثیر و ربطی به مدل زندگی من نداره، من شیوه ی خودمو دارم.

    البته من یک اعتقاد و علاقه ی ذاتی دارم این که مدلم اینه دوست دارم مسیر هایی، رو بیشتر برم که یا کسی انجام نداده یا کمتر کسی توش رفته از کپی کردن خیلی خوشم نمیاد خلاقیت رو دوست دارم…برای همین با اینکه خیلی دل شیر نداشتم از بچگی و محتاط بودم ولی گاهی شیوه ها و مسیر هایی رفتم که کمتر کسی انجام داده…مثل غلبه بر یکسری ترس ها و عاداتم…

    البته اگر یکسری تغییرات رو اگه عزت نفس داشته باشم و ارزش قائل باشم و چیز مهمی بدونم و بیاد بیارم متوجه میشم بابا من این شخصیت رو شش یا ده سال پیش واقعاً نداشتم…

    ولی دو جای اصلی زندگیم خیلی گیر دارم باید باید باید از ریشه، با ذهنم اونو تغییر بدم… که باعث میشه تغییر سوم هم اتفاق بیفته که در جسمم هست..

    استاد خیلی ممنونم…از زحماتی که میکشید منم عاشقتون هستم و دوست تون دارم…

    لطفاً اگر در کامنت ها و تجربیات و مدل نوشتن تمرینات که دارید مطالعه میکنید اگر موضوع یا نکته ای هست که می‌تونه کمک کنه که بهتر تمرین رو انجام بدیم لطفاً توضیح بدید.. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زهرا علیپور گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    به نام فرمانروای جهان هستی

    سلام بر استاد عزیزم وتمام دوستان همفرکانسیم

    خدایا درمن جاری شو تا بتوانم بنویسم که تو بهترین نویسنده یی

    امروز هم به خاطر بودن و زیستن از تو سپاسگذارم .

    ازت ممنونم استاد جانم که با پرسیدن این سوالات من رو وادار کردید کمی فکر کنم و اینسری سوالات به ما نشون میدهند که کمی خودمون رو مقایسه کنیم با یکسال قبلم

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟؟؟

    برای پاسخ این سوال باید برگردم به زهرای 2 سال قبل

    زمانی که جهان اون رو وادار کرد از جایی که بدنیا آمده بود وبزرگ شده بود و ازدواج کرده بود و کارو زندگیش رو منوط به اونجا میدید ،جدا بشه وبه شهری بزرگ و غریب بدون هیچ فامیلی مهاجرت کنه

    زهرایی که تمام خواهر وبرادراش رو باید ترک میکرد حتی شغلش که سالها براش زحمت کشیده بود رو باید میزاشت و میومد به شهری بزرگ

    و هزاران چالش رو باید حل میکرد تا این قضیه رو حل میکرد .

    نجواها بسیار زیاد میومدند و من رو نگران میکردند ولی من ایمانم رو قوی کردم و بر نحواها پیروز شدم

    این درصورتی بود که هنوز با استاد آشنا نشده بودم

    وقتی قبولش میکنی و بر ترسهات غلیه میکنی خداوند هم پاداشها شو بهت میدهد .ما تونستیم در مکانی عالی با امکاناتی عالی ومحله یی عالی خونه بگیریم و من هم تونستم از کارم که 8 سال براش زحمت کشیده بودم خودم رو جدا کنم و به مکان جدید منتقل کنم واینجا بود که با استاد آشنا شدم واز این به بعد کارها برام راحتتر و قابل قبولتر شد .

    از زمانی که به شهر بزرگتر اومدم دیدم وسیع تر شده با آدم های جدیدی آشنا شدم که یکی از دیگری بهتر

    به مکان های بسیار زیباتری هدایت شدم و کلا رشد کردم بر ترس هام غلبه کردم و یاد گرفتم با انسانهای جدیدی ارتباط برقرار کنم و من قبول کردم این تغییر و جابجایی من رو به خدا نزدیک کرد دل از همه بریدم و به خدا بیشتر توکل کردم و با تنهایی خودم کلی تونستم روی خودم کارکنم و یک زهرای دیگه یی بشم

    از لونجا که آشنایی با استاد من رو به این دیدگاه رسوند میخوام ازتون تشکر کنم استاد جانمم سپاسگذارتم و عاشقتم

    من تبدیل شدم به یک زهرایی با دیدکاه کاملا متفاوت

    بزرررگ شدم استاد با ترس هام مواجه شدم تونستم مسئله حل کنم تونستم با مسائل مالی مواجه بشم و حلشون کنم

    منی که 45 سال در یک مکان کوچک زندگی کردم الان به خودم افتخار میکنم که تونستم درشهری دیگر وکلان شهر رشد کنم وبه خوبی از عهده ی مسائلم بر بیام .

    وحالا دائم دوست دارم تغییر کنم توی یکی از فایل ها توی دوره دوازده قدم هم به این مورد اشاره کردید که تغییر کنید ومن از همون موقع دنبال تغییر هستم

    درمورد درست کردن ویدئو مشکل داشتم ولی رفتم گشتم وچند تا برنامه دانلود کردم والان براحتی میتونم ویدئو بسازم و کلیپ بسازم و احتیاج به کسی ندارم

    برای آشپزی دنبال راه های سریع و راحتم و غذاهای مختلف و امتحانشون میکنم

    برای رفتن به مکان های جدید آمادگی کامل دارم

    از مسیرهای جدید میرم

    و همینطور سعی میکنم ادامه بدم و باز دوباره به جای جدید نقل مکان کنم .

    این فقط به خاطر حضور دراین سایت و گوش دادن و عمل کردن به توصیه های استاد عزیزم هست و صد البته توکل به خدایی که اگر هر جای دنیا باشی زیر سایه ی رحمتش هستی و نه ترس و نگرانی نفهومی ندارد

    جمله ی که در مواجه با تغییرات میتونم بگم اینه

    من به آنچه پیش رویم است با اعجاب مینگرم

    و با هر تغییر من بزرگتر میشوم و به خدا نزدیکتر میشوم

    امروز یه کار دیگه کردم اینم بگم وپایان

    صبح دخترم گفت توی اتاقم سوسکه و منم قبلا میترسیدم ولی اینبار به خودم گفتم آخه چرا از یه موجود زنده ی کوچک میترسی آخه اونکه از تو بیشتر میترسه اونم که جزئی ازاین هستیه چرا ازش بدت میاد و با این جملات رفتم که بگیرمش مبل و کشیدم کنار دیدم چپه افتاده زیر مبل و دست پا میزنه ولی نمیتونه برگرده منم رفتم یه نایلون آوردم و گفتم اشکال نداره با همین نایلون میگیرمش برای بار اول و گرفتمش به همین راحتی اصلا نترسیدم و بردمش بیرون رهاش کردم

    چون استاد گفته بود با ترسات کنار بیا منم انجامش دادم و واقعا دیدم اصلا ترسی نداشته والسلام

    عاشقتوووونم درپناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    حدیث صالح گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش گرامی و مریم بانوی عزیزم

    زمانی که تغییری در زندگی من ایجاد میشه بستگی به کوچیک یا بزرگ بودن اون تغییر ،یه درصدی مقاومت دارم نسبت به اون.

    مثلا برام پیش اومده که خواستیم خونمون رو عوض کنیم ولی به خاطر اینکه من به خونه قبلی عادت کرده بودم، خیلی کلنجار رفتم با خودم تا بالاخره راضی شدم. البته الان که فکرشو میکنم میبینم یجورایی از اهرم رنج و لذت استفاده کرده بودم.

    یا اینکه یه مدت پیش یه شغلی داشتم که راضی نبودم از شرایطش و هر روز هم احساسم نسبت بهش نا زیباتر می‌شد، ولی بازم اولش برام سخت بود که اون کار رو کنار بزارم و با این تغییر کنار بیام.ولی با هدایت خدای بزرگم، موفق شدم به این تغییر، جواب مثبت بدم و راه رو برای ایده های جدید باز بزارم.

    یه تغییر بزرگ دیگه که توی زندگی من ایجاد شد، و بهتره که بگم آگاهانه این اتفاق افتاد، این بود که به تشویق من همسرم از یک کار دولتی که حدود 16 سال در اون ارگان کار می‌کرد استعفا داد و واقعا یه تحول بزرگ رو ایجاد کردیم تو زندگیمون. چیزی که از نظر اکثر مردم یه کار بسیار نادرست بود. ولی خداروشکر با یاری خدای مهربانم، از پس این موضوع براومدیم و به لطف خدا، داریم شرایط جدیدی رو تجربه می‌کنیم .

    استاد جان، از توی صحبتهای شما نکاتی رو بیرون کشیدم که یسری همزمانی هارو به من یاد آ‌ور شد. چند روز پیش تمیز کار گرفته بودم تا توی تمیز کردن خونه بهم کمک کنه، ایشون چنتا از وسایل خونه رو جابجا کرد. باور کنین چند بار اومدم که برشون گردون سر جای اولشون، ولی یه حسی بهم گفت یه مدت این حالت رو تجربه کن، شاید نکات مثبتی که بدردت بخوره توش باشه. الان میبینم که حسم خیلی به دکور جدید بهتره و حتی کاربردی ترم هست برام.

    در کل تجربه های زیادی در رابطه با تغییر داشتم و خداروشکر هر وقت تن به تغییر دادم، اتفاقای شیرینی برام افتاده و لذتهای جدیدی رو تجربه کردم.

    اگر بخام تغییرای کوچیکی رو انجام بدم، فک میکنم بهتره از نحوه ارتباطم با بچه هام شروع کنم

    به یاری خدا بزودی نتایج قشنگی رو بدست میارم.

    جمله تاکیدی من در رابطه با تغییر: اگه خدا منو به سمت این تغییر هدایت کرده، قطعا اتفاقای قشنگی در انتظارمه و باید انجامش بدم.

    سپاسگذارم از خدای بزرگم و همینطور شما

    به خاطر این موضوع مهمی که برامون در نظر گرفتین و به زیبایی در موردش صحبت کردین.

    من این فایل رو یه هدایت از طرف خدای بزرگم میبینم چرا که الان توی موقعیتی هستم که نیازمند یه تغییر اساسیه و مطمئنم با این صحبتها خیلی راحت‌تر و آگاهانه این تغییر رو انجام میدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: