ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی رنگانی گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و خانوم شایسته و همه ی دوستان

    درمورد سوال این جلسه که چه واکنشی نسبت به تغییرات دارم

    خدمتتون عرض کنم که من استاد تغییر شرایط هستم و هر چند وقت یک بار این کار رو با اغوش باز انجام میدم

    و خیلی دوست دارم که خودم رو تو شرایط جدید قرار بدم

    بخصوص تو شرایط کاری یعنی بر خلاف باورهای خیلی ها که میترسن شغل عوض کنند و تا اخر عمر تو یک شغلی که اصلا دوست ندارند ادامه میدهند

    من خیلی راحت این کارو انجام میدم و میرم تو شرایط کاملا متفاوت و جدید و دوست دارم که خودم رو بیشتر تجربه کنم تو همه ی زمینه ها

    یک تجربه خیلی خیلی تازه دارم تو همین هفته ی گذشته که روال زندگی عادی روزانه من بطور ناگهانی و بدون برنامه ریزی قبلی بهم خورد

    خانومم و فرزندم رفتن مسافرت و من تنها شدم

    میخام بگم که تونستم در کمتر از پنج دقیقه شرایط رو بپزیرم و قبول کنم

    هر روز بلند میشدم در تنهایی خودم برای خودم چایی و صبحانه درست میکردم

    میشستم تمرین ها مو انجام میدادم

    میرفتم سر کار باز دوباره ظهر میومدم برای خودم نهار درست میکردم و استراحت میکردم و میرفتم سر کار و شب میومدم شروع میکردم به کامنت خوندن و این یک هفته تنهایی رو اصلا نفهمیدم کی تموم شد

    به نظر خودم خیلی تجربه جالبی بود و خیلی رشد کردم خیلی چیزها یاد گرفتم مخصوصا تو زمینه اشپزی واقعا رشد کردم و کلی غذاهای جدید یاد گرفتم

    و از همه مهمتر یاد گرفتم که بیشتر قدردان زحمات خانومم باشم و بیشتر ازش تشکر کنم

    یاد گرفتم که این خونه ای که هر روز میبینی اینقدر تمیز و مرتبه و همه چیز سر جای خودشه پشتش یک دنیا عشقه که عزیز دلت داره هر روز بدون منت انجامش میده

    یاد گرفتم که بیشتر قدردان این غذاهای خوشمزه ای که هر روز از سر کار میام خونه و امادست باشم

    خیلی چیزها هست که برای ما عادی شده و اصلا دیگه برامون مهم نیست و قدر دان و سپاسگزار نیستیم

    و فقط وقتی که از دستش میدیم میفهمیم که چقدر مهم بوده

    توی این یک هفته فهمیدم که چقدر وجود یک زن توی خونه بعنوان یک دوست و یک همراه لازمه

    یاد گرفتم که هر روز چقدر عزیز دلم متواضعانه تمام کارهای خونه رو انجام میداده و من چقدر مغرورانه فکر میکردم که وظیفه شو انجام میداده

    خلاصه که این تغییرات خیلی باعث رشد ما میشه اگه بتونیم درکش کنیم و ازش درس یاد بگیریم

    از شما استاد عزیز صمیمانه سپاسگزارم که باعث میشین که ما خودمون رو بیشتر بشناسیم

    خیلی دوستون دارم

    در پناه الله مهربان شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    استاد من قبلا آدمی بودم که به شدت در مقابل تغییرات مقاومت داشتم و همیشه دوست داشتم همون روند روتین که همیشه داشتم تو زندگیم باشه

    از همون بچگی همینطور بودم حتی نمیتونستم دوستای جدید پیدا کنم و با همون دوستای قبلی بودم حتی اگه میدونستم دوستای خوبی برام نیستن ولی جرات تغییر نداشتم

    حتی یادمه من یه دوست خیلی صمیمی داشتم که از بچگی باهم بزرگ شدیم وهمیشه باهم میرفتیم مدرسه و همیشه باهم بودیم و یک سال یه شرایطی پیش اومد که اون مدرسه اش عوض شد و من تا مدتها حالم بد بود و گریه میکردم و اصلا دلم نمیخواست برم مدرسه و به شدت احساس تنهایی میکردم

    ولی همون سالی که اون دوستم نبود کلی دوستای جدید پیدا کردم و اصلا کم کم اون دوستم از زندگیم محو شد

    من با همین ذهنیت محدود کننده که به شدت در مقابل تغییرات مقاومت داشت بزرگ شدم من هرگز از تغییرات استقبال نمیکردم

    هیچ وقت دوست نداشتم از نقطه امنم بیام بیرون

    ولی وقتی ازدواج کردم همسرم همیشه آگاهانه به استقبال تغییرات میرفت و من دیدیم که تغییرات فرصتی برای رشد و پیشرفت هست و چقدر آدم رو بزرگ میکنه و چه فرصت هایی تو دل این تغییرات بوده ولی من به خاطر ترس هام خودم رو محروم کرده بودم از این فرصت ها

    کم کم تو زندگیم یاد گرفتم که نه تنها از تغییرات استقبال کنم بلکه آگاهانه تو زندگیم تغییرات ایجاد کنم

    از وقتی ازدواج کردیم همیشه خودمون آگاهانه تو زندگیمون تغییر کردیم

    وقتی برمیگردم و روند این سالها رو مرور میکنم میبینم که ما همیشه خواستیم آگاهانه تغییر کنیم و از این بابت خوشحالم چون باعث شد ما جسور بشیم

    همیشه تو زندگی مون اینطوری بود وقتی میدیم شرایط یه جوری شده که دیگه جای پیشرفتی نیست تغییر میکردیم

    و این تغییر کردن خیلی بهمون کمک کرده

    همیشه وقتی حرف از تغییر میشه اولش ذهنم مقاومت میکنه ولی ایجاد اهرم رنج و لذت برای ذهنم باعث میشه ایمانم و شجاعتم برای تغییرات بیشتر بشه و مقاومتم کمتر بشه

    تمرین :

    تغییراتی که تو زندگیم رخ داده و اول مقاومت داشتم ولی بعد دیدم که به نفع من بوده و باعث رشد من شده:

    1- وقتی دانشگاه قبول شدم یه دوستی داشتم که با هم همکلاس بودیم و باهم میرفتیم دانشگاه و میومدیم و خونشون نزدیک خونمون بود و از این بابت خوشحال بودم که دوستم دقیقا همون دانشگاه قبول شده و من تنها نیستم دقیقا همون اتفاقی که برای دوست دوران بچگیم افتاد یک ماه بعد از شروع دانشگاه دوستم انصراف داد و رفت و من ناراحت شدم و احساس تنهایی میکردم ول بعدش خداوند یه دوست خیلی خوب سر راهم قرار داد خیلی بهتر از اون دوست قبلیم

    الان 16 سال از دوستی ما میگذره و حتی ما باهم ارتباط خانوادگی داریم و دوستم الان از بچه های سایت هست

    2- ما کارهای چاپ رو همیشه به یه مجموعه میدادیم و چندین سال بود که باهاشون کار میکردیم طوری که خیلی باهاشون دوست شده بودیم و یه جورایی اونجا انگار مال خودمون بود حتی خیلی وقتا همسرم خودش میرفت پشت دستگاه و کارها رو چاپ میکرد در صورتی که هیچ کسی اجازه این کار و نداشت

    در کل یه جای راحت و یه نقطه امن

    کم کم دیدیم که کیفیت کارشون اومده پایین و همسرم گفت باید لابراتوار و عوض کنیم

    من به شدت مقاومت کردم و گفتم ما جایی رو نمیشناسنیم و با هیچ جایی اینطوری راحت نیستیم و گفتم ما داریم باهاشون چکی کار میکنیم و جاهای دیگه همه نقدی کار میکنن

    ما هر خواسته ای داریم اونا راحت قبول میکنن ولی جای دیگه اینطوری نیست

    ولی همسرم قبول نکرد و خواست که تغییر بدیم شرایط و

    و ما به یه لابراتوار فوق العاده حرفه ای تر هدایت شدیم و کیفیت کارها کلا تغییر کرد

    و همینکه مجبور بودیم نقدی کار کنیم به نفع ما شد

    اتفاقا دیدیم اونا چقدر منظم تر هستن چقدر وقت شناس تر هستن و کارها رو سریع تر آماده میکنن

    در کل همین تغییر باعث پیشرفت تو کارمون شد

    همین مورد در مورد عوض کردن کارمندان هم بود

    من همیشه مقاومت داشتم نسبت به این موضوع چون اونا رو میشناختم و باهاشون راحت بودم و یه کارمند جدید برام ناشناخته بود ولی بعد از اولین باری که همسرم کارمندا رو تغییر داد دیدم که چقدر نفر جدید بهتر بود ولی من به خاطر اینکه برام نقطه امن بود خیلی سخت بود که تغییر کنم

    3- دور شدن از خانواده ام به خاطر وابستگی که بهشون داشتم

    اولش وقتی میخواستیم محل زندگی مون رو تغییر بدیم مقاومت داشتم و دوست داشتم نزدیک خانواده ام باشم چون بهشون وابسته بودم ولی بعدش که دور شدم دیدم چقدر وابستگی من و آزار داده و چقدر فرصت رشد و پیشرفت و ازم گرفته بود

    الان این فاصله رو خیلی بیشتر دوست دارم خیلی باعث رشد من شد و باعث شد ما مستقل باشیم و بزرگ تر بشیم و بیشتر رو خدا حساب کنیم

    4- روند روتین زندگی ما وام گرفتن و قسطی خرید کردن بود میدونستیم که باید تغییر کنیم و این مسیر درستی نیست یه جایی رسیدیم که غرق در قسط و بدهی بودیم و اگه تغییر نمیکردیم نمیدونم الان چه شرایط وحشتناکی رو برای خودمون درست کرده بودیم

    تسویه همه قسط و بدهی ها و ایجاد این عادت که باید نقد خرید کنیم تغییری بود که ذهن به شدن مقاومت داشت و دوست نداشت انجامش بده ولی ایجاد همین رفتار درست و نقدی خرید کردن و وام نگرفتن چقدر برای ما بهتر شد و چقدر باعث رشد مالی ما شد

    5- کار کردن با استاد عباس منش که به شدت مقاومت داشتم و میخواستم با همون استاد قبلی کار کنم ولی همسرم ازم خواست که تغییر بدم شرایط و خودم نتیجه گیری کنم و وقتی اومدم تو سایت استاد عباس منش دیدم که چقدر برام بهتر شد و چقدر بیشتر رشد کردم

    6- شغل قبلی من تدریس کردن بود بعد از ازدواج همسرم بهم پیشنهاد داد اگه دوست دارم بیام در کنار هم دیگه کار کنیم و منم قبول کردم با اینکه وارد شدن به شغل جدید برام کاملا ناشناخته بود ولی دوست داشتم که واردش بشم و این برام یه تغییر بزرگ بود

    من تو خانواده ای بزرگ شده بودم که کارمند بودن رو میپسندیدین و این باور و داشتن که بالاخره یه آب باریکه ای هست

    اصلا اهل ریسک کردن نبودن و منم این روش و دیده بودم و انتخاب کرده بودم ولی حالا میخواستم وارد یه چالش بزرگ بشم و بیایم با همسرم دو تایی کسب و کار خودمون و راه بندازیم

    حتی برای همسرم هم یه چالش جدید بود چون همیشه برای دیگران کار کرده بود

    راه انداختن کسب و کار خودمون یه تغییر بزرگ تو زندگی هردو ما بود و همین تغییر بینهایت به رشد و پیشرفت ما کمک کرد و باعث شد چقدر مهارت تو بیزنس یاد بگیریم و قوی بشیم

    7- جدید ترین تغییری که تو زندگی مون اتفاق افتاد و بازم یه تغییر بزرگ برامون هست جمع کردن دفتر کار و آنلاین کار کردن هست که باعث رسیدن به ازادی زمانی و مکانی شد و کلی درهای جدید تو کسب و کارمون برامون باز شد کلی موقعیت جدید و ایده های جدید برامون به وجود اومد

    8- تغییر در سبک تغذیه و زندگی به سبک قانون سلامتی که ذهن اولش به شدت مقاومت داشت ولی کم کم با به وجود اومدن نتایج به این سبک جدید عادت کردم و خیلی هم دوسش دارم

    مرحله دوم :

    برنامه من برای ایجاد تغییرات در روند روتین زندگیم :

    چیزی که مدتهاست داره بهم آلارم میده و بارها و بارها ازش نشانه دریافت کردم اینه که من مدتهاست یادم رفته هدف من از زندگی کردن لذت بردن هست

    دارم به خودم نگاه میکنم میبینم همش دارم تو زندگیم بدو بدو میکنم

    خودم و از خیلی لذت های زندگی محروم کردم با این منطق که من نباید وقتم رو تلف کنم

    یادم رفته که باید از آشپزی کردن لذت ببرم

    از تمیز کردن خونه لذت ببرم

    از یه چای خوردن در کنار همسرم لذت ببرم

    اصلا بعضی وقتا دلم میخواسته بشینم کنار همسرم یه فیلم نگاه کنم یا یه روز برم پیش دوستم و باهاش حرف بزنم یا یه مهمونی برم

    بعضی وقتا دلم میخواسته مثلا یک ساعت بیشتر بخوابم

    ولی ذهنم همش میگفت نه این کارا وقت تلف کردنه

    نه تو باید مفید باشی

    نه تو هدف داری باید تلاش کنی به هدفت برسی

    خودم میدونم دیگه از اون ور بوم افتادم

    و این شد که ماه هاست دارم بدو بدو میکنم و اتفاقا نتیجه هم اون چیزی که میخوام نیست

    برنامه ام اینه بیشتر از زندگیم لذت ببرم و رها تر باشم

    شادتر زندگی کنم

    از انجام حتی کوچکترین کارها لذت ببرم

    مرحله سوم :

    عبارتهای تاکیدی که بهم کمک میکنه که باورهای قدرتمند کننده ای در برابر تغییرات در ذهنم ساخته شود :

    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ……….. موجیم که آسودگی ما عدم ماست

    بهترین چیزی که در من باورهای قدرتمند کننده میسازه تا نه تنها در برابر تغییر مقاومت نکنم بلکه خودم آگاهانه به استقبال تغییرات برم این هست که دقیقا با توجه به سوال اول بیام تو زندگیم نگاه کنم ببینم جاهایی که تغییر کردم چقدر به نفعم بوده

    چقدر تغییر کردن باعث رشد و پیشرفت من شده و به من جسارت و شجاعت داده

    تغییرات چقدر باعث شده من ایمانم به خدا بیشتر بشه و بیشتر و بهتر رو هدایت خدا حساب باز کنم

    بیام به تغییرات گذشته ام نگاه کنم ببینم اون جاهایی که تغییر کردم چقدر اعتماد به نفسم بیشتر شده و چقدر ترس هام کمتر شده

    تغییرات همیشه به نفع من بوده

    همیشه درهایی از نعمت و ثروت تو زندگیم باز شده که به واسطه تغییر کردن بوده اگه من تغییر نمیکردم و همون روند قبل و ادامه میدادم این نعمتها رو هم دریافت نمیکردم

    تغییر به من شجاعت میده به من جسارت میده

    مرحله چهارم :

    چه تغییری در زندگی ام هست که میدونم باید انجام بشه ولی اونو به تعویق میندازم ؟

    برنامه من برای اجرای این تغییرات چیست؟

    یه تغییری در شخصیتم هست که باید انجام بشه و اونم اینه که

    من هیچ وقت دست آوردهای خودم و نمیبینم

    من برای کارایی که میکنم ارزشی قائل نیستم

    میدونم احساس لیاقتم به شدت پایینه

    تو برنامه هام بود که دوره احساس لیاقت و بخرم ولی نمیدونم چرا نشد

    از خدا خواستم در زمان مناسب هدایتم کنه دوره رو بخرم

    به قول خانوم شایسته عزیز

    خدایا تو از خود من به نیازم آگاه تری پس میدونم که در بهترین زمان به نیاز من پاسخ میدی

    پس فعلا برنامه ای که دارم اینه که بیام وقت بزارم و دستاوردهایی که دارم و به خودم یادآوری کنم

    خودم و تحسین کنم

    اصلا همین جواب دادن به سوال اول باعث شد من به خودم بیام ببینم من جسارت تغییر داشتم و رفتم تو یه شغلی که هیچی ازش نمیدونستم

    ولی یادش گرفتم ولی مهارت کسب کردم و ازش ثروت خلق کردم و اصلا یادم نبود که من چطوری رفتم تو دل ترسم یادم نبود چقدر رشد کردم چقدر پیشرفت کردم

    به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت استقبال کننده از تغییرات در زندگی ام دارم؟

    به طور کلی برنامه ام اینه که تمرکزم بیشتر روی خودم باشه

    وقتی بیام به تغییراتی که تو زندگیم ایجاد شده و نتایجی که برام به وجود آورده نگاه کنم خیلی راحت تر میتونم با تغییرات کنار بیام و حتی ازشون استقبال کنم چون همین کار باعث میشه اهرم رنج و لذت تو ذهن من قوی تر بشه

    وقتی جای اهرم رنج و لذت تو ذهنم درست باشه پس من خیلی راحت تر و با مقاومت کمتری از نقطه امنم میام بیرون و به استقبال تغییرات میرم

    استاد و خانوم شایسته عزیزم ازتون سپاسگزار م

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      فاطمه کدخدا گفته:
      مدت عضویت: 2108 روز

      سلام مونا جان

      چقدر این جمله ات منو به فکر فرو برد

      دقیقا همچین چیزی برام رخ داده و یه تلنگری شده که واقعا هدف ما از زندگی لذت بردنه نه چیز دیگه

      منم مثل شما فکر میکردم ،کاملا از اون ور بوم افتادم ،ولی انگار جهان منو مجبورم کرده که یکم بشینم و از زندگیم لذت ببرم ،نمیدونم واقعا چرا اینقدر دارم بدو بدو میکنم

      “”برنامه من برای ایجاد تغییرات در روند روتین زندگیم :

      چیزی که مدتهاست داره بهم آلارم میده و بارها و بارها ازش نشانه دریافت کردم اینه که من مدتهاست یادم رفته هدف من از زندگی کردن لذت بردن هست

      دارم به خودم نگاه میکنم میبینم همش دارم تو زندگیم بدو بدو میکنم

      خودم و از خیلی لذت های زندگی محروم کردم با این منطق که من نباید وقتم رو تلف کنم

      یادم رفته که باید از آشپزی کردن لذت ببرم

      از تمیز کردن خونه لذت ببرم

      از یه چای خوردن در کنار همسرم لذت ببرم

      اصلا بعضی وقتا دلم میخواسته بشینم کنار همسرم یه فیلم نگاه کنم یا یه روز برم پیش دوستم و باهاش حرف بزنم یا یه مهمونی برم

      بعضی وقتا دلم میخواسته مثلا یک ساعت بیشتر بخوابم

      ولی ذهنم همش میگفت نه این کارا وقت تلف کردنه

      نه تو باید مفید باشی

      نه تو هدف داری باید تلاش کنی به هدفت برسی

      خودم میدونم دیگه از اون ور بوم افتادم

      و این شد که ماه هاست دارم بدو بدو میکنم و اتفاقا نتیجه هم اون چیزی که میخوام نیست

      برنامه ام اینه بیشتر از زندگیم لذت ببرم و رها تر باشم

      شادتر زندگی کنم

      از انجام حتی کوچکترین کارها لذت ببرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 772 روز

    به نام خدای خوبیهااااا

    سلام و درود بر یاران جان

    مهم ترین و سخت ترین بخش تغییر، تکرار نکردن تصمیمات، افکار و احساسات گذشته است.

    ذهن بشدت تمایل به حالت بقا داره تا همون برنامه های از پیش تعیین شده شو اجرا کنه.ولی وقتی ما آگاهانه تصمیم به تغییر میگیریم و افکار و رفتار هامو تغییر می‌دیم کم کم موجب تغییر شخصیتمون میشه و زمانی که شخصیت تغییر کنه نتایج متفاوتی رخ میده.

    نباید انتظار داشته باشیم همون افکار گذشته رو داشته باشیم و نتایج متفاوتی بگیریم.

    نتایج افکار و باورهای گذشته همین شرایط و نتایج حال حاضره و برای گرفتن نتایج متفاوت نیازه که تغییر کنیم.

    وقتی آگاهانه دست به تغییر میزنیم ذهن فعال و پویا میشه و شروع به دادن ایده ها و راه حل های جدید می‌کنه.

    ولی اگه………

    اگه تغییر نکنیم تبدیل به رباطی میشیم که فقط اجراکننده برنامه های ثابت گذشته ست و در نتیجه همان نتایج ثابت وتکراری گذشته رو میگیریم.

    یه چرخه ای که احتمال خیلی زیاد خیلی هامون زیاد درگیرش شدیم اینه که برای یه تایمی افکارو احساسمونو تغییر می‌دیم و انتظار داریم که سریع به نتیجه برسیم و چون این اتفاق نمیفته دلسرد میشیم و دوباره برمیگردیم به تنظیمات کارخانه.

    نکته ی خیلی مهمی که شاید زیاد بهش دقت نمی‌کنیم

    ثبات فرکانسیه

    و تا زمانی که ما به اون ثبات فرکانسی در مورد هر موضوعی نرسیم نتیجه ی پایداری در کار نخواهد بود.

    با شروع تغییر افکارو باورها، در مسیر با نشونه هایی مواجه میشیم،این نشانه ها باید ایمانمونو برای ادامه مسیر بیشتر کنه نه اینکه با بی توجهی به اونها و ناامید شدن از رسیدن به خواسته از ادامه مسیر دلسرد بشیم.

    زمانی که شروع به تغییر میکنی، زمانی که افکارو احساستو تغییر میدی، زمانی که رفتارهای متفاوتی از خودت بروز میدی، جهان اطراف تو شروع به تغییر میکنه، اتفاق ها و شرایط جدیدی متناسب با فرکانس های ارسالیت برات رخ میده.

    باید سعی کنیم در چرخه ی افکارو احساسات گذشته گیر نکنیم.

     منتظر نمانیم زمانی که اتفاق خوبی برای ما می‌افته، شاد شویم و شکرگزاری کنیم. در تمام زندگی منتظر کسی یا چیزی بودیم که از بیرون بیاد و احساساتمونو را تنظیم کنه. اما ما می‌توانیم کنترل اوضاع را در دست بگیریم و این فرآیند را برعکس کنیم. به جای این‌‌که منتظر موقعیتی باشیم که باعث شود احساس خاصی به ما دست بدهد، پیش از هر نوع تجربه‌ای، احساس را در بدن‌مان ایجاد کنیم.

    «اگر دنبال ناجی می گردید .

    و منتظر کسی هستید زندگی شما را دگرگون کند

    دفعه ی بعد به آینه بیشتر دقت کنید.

    او همانجاست »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام پروردگار نور و زیبایی

    خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوب سایت عباس منش

    وقتی تغییری در زندگی من رخ می‌دهد واکنش من تا حدودی مقاومت پیدا می‌کند جهان هم وقتی که در حال تغییر هر چیزی باشد قبول کردن شرایط که عوض شده هماهنگ شدن آن برای من سخت است قبلاً این عادت را که من نمی‌توانستم قبول کنم با شرایط جدید مرا آزار می‌داد یعنی به این نگاه نمی‌کردم که می‌تواند شرایط خوبی را برای من داشته باشد حالا چه از نظر عاطفی مالی کاری یا روابط و برای من این امکان وجود نداشت که بخواهم باور محدود کننده خودم را کنار بزارم به خاطر عادت‌هایی که از قبل داشتم همه چیز یکنواخت بشود اما الان با آگاهی این محصولات و سایت برای خودم یک فرصت می‌دانم و دوست دارم خودم تغییر را به وجود بیاورم در هر زمینه‌ای چون جای پیشرفت برای من است و حالم خوب است وقتی که همه شرایط به نفع من تغییر پیدا می‌کند و این آمادگی ذهن می‌خواهد که شرایط را به نفع خودم رقم بزند چون شرایط جدید را استقبال می‌کنم برای فرصت و رشد کردن مثل

    من راه‌هایی که نمی‌شناختم اصلاً نمی‌رفتم و خودم را عادت کرده بودم که یک مسیر تکراری رو برم ویا نمی‌خواستم خودم را تغییر بدهم برای دوست پیدا کردن جدید را اصلاً نمی‌خواستم تجربه کنم یا کار جدید با شرایط جدید و یا ارتباط با همه زیاد نداشتم فقط با اون شخصی که راحت بودم رو قبول داشتم یا مدل مو جدید یا لباس پوشیدن یک سبک زندگی یکنواخت را داشتم نمی‌توانستم تغییری در آن به وجود بیاورم یا خانه که عوض می‌کردیم برای ما سخت بود که بخواهم جای جدید را تجربه کنم و مثال‌های زیادی که استاد گفتن بود

    الان می‌دونم که تو دل تغییرات شرایط‌های خوبی وجود دارد و دارم تجربه می‌کنم آدم‌های جدید غذا خوردن‌های جدید مهمانی رفتن‌ها مسافرت به جاهای ناشناخته روابط‌های جدید و خودم را همیشه آماده می‌کنم برای هر شرایط جدیدی که تجربه می‌کنم الان ذهن من مقاومت زیاد ندارد برای تغییر چون هر تغییر یه فرصت را برای خودم می‌دانم

    اما عبارت تاکیدیه من که همیشه می‌گویم

    جهان همواره در حال تغییر است برای فرصت‌های من

    خداوندا برای تغییر شجاعت و ایمان بیشتری از تو می‌خواهم

    خدایا شکرت فرصت تلاش کردن تغییر را دارم

    و اینکه ذهن مقاومت می‌کنه چیز عجیبی نیست چون رفتن تو دل ترس‌ها ذهن را آماده می‌کند که بهتر بتوانی شرایط را درست کنیم الان اولین تغییری که می‌توانم بکنم به خودم از چیز کوچک است که می‌خواهم شروع کنم خوردن پیتزاحتی اگرچه کوچک و خنده‌دار باشد این تغییر کوچک اما برای من خیلی بزرگ است چون خیرتی است که باید انجام دهم تا نتایج خوب آن را ببینم تا ذهنم را آرام‌تر کنم برای قدم‌های بعدی

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  5. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا من هر چی دارم از توست من در مقابل عظمت تو هیچم

    خدایا هر خیری بیاد از سمت توست

    سلام

    در مورد سوالی که استاد مطرح کردن باید بگم

    من معلم بودم و آخر سال که میشد می‌دیدم بچه ها کلی گریه زاری میکنردن و منو یا همکاران رو بغل میکردن و ….

    بعد اومدم گفتم بزار ببینم اگر من واکنشم تغییر بدم عکس العمل بچه ها چطور میشه

    بعد اومدم گفتم بچه ها امروز آخرین روزه من که خیلی خوشحالم چون میخواهم کلی استراحت کنم احساس میکردم که اون حالت غم تو بچه ها تموم میشه

    خودمم اونقدر مغرور بودم که بخاطر معلمهامون یا حالا هر کس دیگه غصه نمی‌خوردم

    مثلاً زمانیکه ازدواج کردم و مهاجرت کردم از اونجا که در کنار خانواده م و دوست آشنا نبودم کلا رها بودم و خودمو با شرایط وفق میدادم

    سریع حالمو خوب کردم

    میدونید اوایل که اومده بودم تو این شهر جدید خیلی غریبگی میکردم و نمی‌تونستم تغییر بپذیرم ولی بعد از طی تکامل خودم وفق دادم اما خیلی طول کشید

    کلا من دیر تغییر میکنم اما در حال حاضر مثل آب هستم سریع شکل میگیرم البته تغییرات مثبت

    خدایا شکرت که هر روز با آموزه های دست تو ،دارم یاد میگیرم که بیشتر شبیه آب باشم مقاومت هام گذاشتم کنار البته که بودن در مسیر ب من کمک کرد تا بهتر بهتر بشم

    من وقتی میخواستم شکل حجابم رو عوض کنم خیلی طول کشید ولی طوری تغییر دادم که همه مونده بودن از این تغییر بزرگ

    سوال دوم

    این موضوع

    که مثلاً

    1_به آرایشگاه رفتن برام خیلی سخته کلی باید با خودم کلی کلنجار برم تا برم و موهامو کوتاه کنم دلیلش می‌تونه احتمالا هزینه ش باشه یا مسیر باشه

    یا تنبلی باشه که اینهاخیلی مهم هستن

    2_رژیم سلامتی که دلیلش اینه که سخته پاشم برای خودم فقط ی جور غذا درست کنم برای خانواده هم ی مدل دیگه

    خرید کردنش هم برام خیلی دشواره

    با اینکه می‌دونم چقدر برام خوبه ولی قدرت ادامه شو ندارم

    سومین تغییر درخواست دادنه که اونم دارم اروم آروم روش کار میکنم

    برنامه ای که برای این تغییرات دارم اینه

    من تصمیم میگیرم که تو گوشیم قسمت تاریخ یا ساعت برنامه ای رو ترتیب بدم که سر یکماه بمن آلارم بده اسم‌ آلارم می‌زارم

    الان باید چه تغییر کنی؟

    الان که میبینم که خیلی تغییر سخته اما من

    انجامش میدم با نوشتن اهرم رنج و لذت

    که اگر تغییر کنم چی میشه ؟

    و اگر تغییر نکنم چ اتفاقی میفته؟

    یکی از تغییراتی که بتازگی انجام دادم داشتن لبخند رو لبهامه

    من سعی میکنم همیشه ی لبخند رو لبهام داشته باشم

    این جملات تاکیدی سعی میکنم داشته باشم

    من اهل تغییرم

    من مثل آب تو هر ظرفی ریخته بشم شبیه اون طرف میشم

    من مقاومتهام در برابر تغییر میزارم کنار

    من تغییر زیادی کردم

    خدا کمکم می‌کنه تا تغییر کنم

    سعی میکنم ازین به بعد هر روز یه تغییر کوچولو داشته باشم مثلاً تو نوع طبخ غذاهام

    یا تو نوع پوششم در منزل

    یا تو قسمت مراجعه به آرایشگاه

    خدایا شکرت

    استاد سپاسگزارم

    زهرا جان ازت ممنونم که با وجود خستگی نشستی و با کمال آرامش نوشتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3917 روز

    سلام استاد بینظیرم

    .

    .

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    1- ازدواج کردن!!! که بسیار در مقابلش مقاومت هایی داشتم که بخاطر نتایج ضعیفی که دیگران گرفته بودن در من مقاومت ایجاد کرده بود!! اما بعد از این تغییر در زندگی ام بسیار از این تغییری که خداوند در زندگی ام ایجاد کرد رضایت دارم و بسیار خوشحالم که به موقع ایجاد شد و من پذیرفتمش

    2- پدر شدن!! تغییر بعدی که بسیار زیاد در مقابلش مقاومت داشتم !! و فکر میکردم که اصلا از این شکل زندگی راضی نخواهم بود ولی اشتباه میکردم و لحظه ای در آغوش کشیدن پسرم با ارزش تر از تمام دنیا شده برای من

    3- تغییر شغل که از پایان دوره سربازی ام تا به امروز که در شغل مورد علاقه ام مشغول هستم حدود پنج بار رخ داده!! و من هر بار از این تغییرات نگران بودم !! اما هر کدام برای من کلی نعمت درون خودشان داشته

    4- تغییر شکل تغذیه ام که با نظرات اطرافیان حسابی نگرانی در من ایجاد میکرد!! اما الان بسیار ازش راضی هستم

    5- تغییر فکر و باورها که در وجود من مقاوت های بسیاری داشت ولی الان پذیرفته ام که هیچ فکر و باوری کامل نیست و همیشه فکر و باور بهتر از اون هم هست پس میپذیرم که تغییرشون بدم و بهترش کنم

    مرحه دوم:

    من تصمیم دارم که اعتمادم را به پروردگارم بیشتر کنم و به غیب ایمان داشته باشم و برای این تغییر در وجودم

    مطالعه قرآن را به روتین زندگی ام اضافه میکنم.

    بخاطر برقراری ارتباط بهتر همه روزه با خداوندم سعی کنم بیشتر یاد بگیرم چطور بهتر با خداوندم ارتباط برقرار کنم؟

    آماده حذف هر چیزی باشم که من و از این هدف و تغییرم دور میکنه

    تغییر در روتین روزانه ام به این شکل که هر روز به سایت عباسمنش سر بزنم و کامنت های دوستان هم فرنکانس ام و بخونم و سعی بکنم درک بکنم چه تغییراتی داره با تغییر باورها در وجود دوستانم انجام میشه من هم از این باورها استفاده کنم

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    تغییر به معنای ایمان داشتن است

    تغییر یعنی به قوانین خداوند اعتماد داشتن

    تغییر یعنی به غیب ایمان داشتن

    تغییر یعنی دست تو را خداوند گرفته

    تغییر یعنی به سمت خدا حرکت کردن

    تغییر یعنی زندگی کردن

    تغییر یعنی درک جهان هستی

    تغییر یعنی درخواست هدایت

    تغییر یعنی رستگاری

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟ تغییر دربیزینس و مدل کسب و کارم که در حال تغییرش هستم

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    قدم به قدم با کمک از دوره شیوه حل مسایل زندگی که واقعا یک دوره فوق العاده است سعی در از بین بردن بیماری کمالگرایی و انجام تمرینات و تغییرات کوچک برای رسیدن به عادت بهبود گرایی

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    هر جایی دیدم خیلی وقته که شرایطی بدون تغییر باقی مانده و هیچ بهبودی در آن ایجاد نشده

    سعی میکنم هوشیار باشم و شناساییش کنم و به فکر تغییر در جهت رشد آن قرار بگیرم

    .

    ممنونم استاد از این دوره که شروعش کردید بسیار زیاد برای من مفید بوده

    و حسابی داره به خودشناسی من کمک میکنه

    دوره 12 قدم و مجدد از قدم اول شروع کردم و کلی تغییرات بزرگ در راه است که با آغوش باز

    چهار چشمی منتظرشون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      بنام الله

      سلام به دوست عزیز وارزشمندم

      امیر جان چقدر از کامنتت لذت بردم وچه عالی می‌شد حس کرد آن احساس خوبی که از تغییرات دروجودت پدیدار شده بود

      امیر عزیز احسنت به شماعجب عبارات تاکیدی :

      تغییر یعنی رستگاری

      تغییر یعنی زندگی کردن

      سپاسگزار وجود ارزشمندتم وازشما صمیمانه سپاسگزارم

      در پناه حق شاد وسالم وثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      چه جمله قشنگی فرمودین

      آماده حذف هر چیزی باشم

      چقدر این نگاه توحیدی است

      حذف وابستگی ها ، حذف آدمها ،حذف شرایط امن ، حذف خودم و من من کردن ها…

      کاش بتونم خودم رو در نتایج حذف کنم و کاش بتونم درک کنم که من هیچی نیستم و هر نتیجه و هر خیری در زندگیم هست از آن خداست و من هیچم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت اساتید بزرگ‌و عزیزم

    خدایا هر آنچه دارم از آنه توست خدارو میلیاردها بار شکرت

    آره اما بعضی وقتا در رابطه با تغییر مقاومت دارم‌

    میدونم هرلحظه همه چیز در حاله تغییره و‌باید اینو بپذیریم

    من باید خودمو با تغییرات جهان هماهنگ کنم تا بتونم به موفقیت برسم

    بعضی وقتا مجبور میشم تغییر کنم بعضی وقتا هم که درستش همینه وقتی همه چی عالیه تغییر میکنم اینو بعد دوره عزت نفس اینجوری شدم

    واقعا فرصت های خوبی تو دله تغییرات رخ میده برامون

    خدارو میلیاردها بار شکرت

    خیلی چیزا تغییر کرد خودم آگاهانه تو رفتار رفت و آمد با آدمهای مناسب و عالی داشته باشم تو رابطه عاطفی خیلی تغییر کردم دقیقا خودم میدونم تو چه قسمتایی باید تغییر کنم و تصمیمم رو گرفتم امروز عصراز فردا دیگه جاهای جدید رو کشف کنم برم ببینم تجربه کنم ادمهای جدید ادمهای خوب و عالی سطح بالا

    من این تصمیم رو گرفتم از امروز عصر ادمهای سمی رو کاملا حذف کردم از زندگیم و جا رو برای ادمهای فوق العاده تو زندگیم باز گذاشتم الحمدالله خدارو میلیاردها بار شکرت

    عاشقتونم فعلا در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    .

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان

    و سلام به تمام دوستان نازنینم

    .

    .

    .

    چقد این فایل عالی بود استاد و هر روز که جلو تر میرم

    میبینم که چقد تشنه این آگاهی ها بیشتر هستم و باز هم امروز خداوند در مورد تغییر از زبان شما صحبت کرد و نکته های بسیار ارزشمندی رو گفتید که به من در اینجای مسیر خیلی کمک میکنه.

    این جملتون بسیار ذهن منو درگیر کرد که گفتید:

    یک چیزی که در زندگی و ذهن ما هیچ وقت تغییر نمیکنه اینه که یکسری چیزا تغییر میکنه، یعنی تغییر تنها چیزیه که نمیشود جلویش را گرفت، چون جهان در تمام ابعاد در حال تغییر هستش

    .

    واقعا ذهن ما خیلی وقتا فکر میکنه که خیلی چیزا تغییر نمیکنه و ثابت میمونه ولی اگر به جهان اطراف و خودمون نگاه کنیم میبینیم که ما در هر لحظه در حال تغییر و تحولات اساسی هستیم

    حتی در جنبه منفی هم میشه گفت در حال تغییر هستیم که خیلی ها در حال تغییر به سمت منفی هستن که سخته به سمت مثبت برگردن و سیمان های ذهنشون بیشتر چسبنده تر میشن…

    .

    بریم سراغ پاسخ به سؤالات:

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    .

    .

    .

    پاسخ من:

    من قبل ازینکه ادامه فایل رو ببینم همون موقع stop کردم فایل رو و نوشتم…..

    خب اگر قبلاً این سؤال رو از من میپرسیدید، خیلی مقاومت در ذهنم بود چون همیشه از تغییر کردنِ جزئی هم میترسیدم و دوست نداشتم حتی تکان بخورم و همش غُر میزدم و این گفتگو های منفی ذهن شروع میشد که اَه چه وضعشه آخه مسخرشو در آوردی نمیخواد تغییر کنی همینی که هست خوبه،

    ولی الان هر چقد که میگذره و ظرفم بزرگتر میشه نسبت به خودم آگاه تر میشوم و خیلی راحت تغییرات رو میپذیرم و میگویم که حتماً یه درسی برای من داره و من باید آن را یاد بگیرم و بزرگتر بشم.

    البته این سؤال استاد، 2 جنبه دارد؛

    1) اینکه جهان یک تغییری در زندگیت ایجاد میکنه که مقاومت نشان میدهی یا استقبال میکنی؟؟

    2) اینکه خودت آگاهانه دوست داری در زندگیت تغییر ایجاد کنی و مقاومت ها رو کنار میگذاری؟؟

    که البته جواب هر دو سؤال را اینگونه میشود پاسخ داد که تا وقتی ما آماده تغییر نباشیم در برابر تغییرات چه در بیرون که از طرف جهان باشد و چه از درون که از طریق خودمان باشد مقاومت میکنیم…

    ولی وقتی که ما کلاً در این مسیر خودشناسی می اُفتیم چه با یک استاد، چه با یک کتاب، چه با تفکرات خودمون که از خدا سؤال میپرسیم و خدایی که به ما نزدیکه و جواب ما رو میده در هر لحظه،

    ما رو به سمت تغییرات سوق میدهد که در آن موقع جهان یک تغییری در زندگی ما و یا محیط بیرونی ما ایجاد میکنه و میخواهد نگاه ما رو ببینه که واقعاً در حال تغییر هستیم و آیا مهم تر از همه ظرفیت تغییر کردن را داریم؟؟ یا نه،

    چون تغییر کردن انسان به ظرفیت او بستگی داره و بگذارید از خودم مثال بزنم که قضیه بهتر درک بشه…

    من به لطف خدا و کار کردن روی خودم و بالا رفتن مدارم و افزایش درامدم، الان اکثر محصولات استاد عباس منش رو دارم چه محصولاتی که الان روی سایت موجود هستش و چه محصولاتی که از روی سایت به دلیل نظر شخصی استاد برداشته شده ولی داشتن آن محصولات منوط به این نیست که من صرفاً الان در همه چیز تغییر کرده ام

    نه، بلکه من الان خیلی بهتر درک میکنم که مقوله تغییر خیلی به آمادگی ما و ظرف ما بستگی داره، من حتی در کامنت های قبلی هم گفتم من دیگه بدون هیچ قضاوت شدنی حرفام رو میزنم بدون هیچ ماسکی، چون میخوام با خود واقعیم رو به رو بشوم و رشد کنم و اصلاً نظر و حرف دیگران برام مهم نیست، و برای حرف بقیه به هیچ عنوان زندگی نمیکنم، چرا؟؟؟؟

    چون،

    الان آماده ی این نوع رفتار شدم که حرف بقیه اصلاً برام مهم نباشه و ماسکی نداشته باشم و به همین دلیل میگم که صِرف داشتن محصولات اصلاً برگ برنده نیست، بلکه آماده بودن و ظرف تغییر ما خیلی مهمه که آیا ما آماده هستیم؟؟

    همه ما وقتی وارد سایت استاد میشیم وقتی محصولات استاد رو میبینم میگیم وای چقد قیمتش بالاست من کجا و اون محصولات کجا…

    ولی آرام آرام وقتی شروع به کار کردن میکنیم و رو به جلو حرکت میکنیم و یواش یواش به خرید محصولات میرسیم ولی

    اگر بحث مدار ها رو خوب درک کنیم و به درک مفهوم ثبات فرکانسی برسیم میفهمیم که باید ظرفمان آماده تغییر باشد

    و به قول استاد یه حرف خیلی خوبی توی یکی از فایل ها زد که میگفت: اون بالاها زیاد خبری نیست بلکه لذت بردن از مسیر و بزرگ تر شدن ظرفتون مهمه که آرام آرام بزرگ میشن

    ولی ما میخواییم زود به خیلی چیزا برسیم و فکر میکنیم که داشتن آن چیز یعنی تغییر ولی اصلاً اینگونه نیست

    شما حساب کنید دوره روانشناسی ثروت 1 ( آپدیت جدید) در اردیبهشت ماه سال 1399 از نوع ضبط شد، ولی چند نفر از بچه ها آن را تا آخر ادامه دادن؟؟؟؟

    آیا به این فکر کردید؟؟

    من خودم از همان آدم هایی بودم که تا آخر نتوانستم ادامه بدم، چرا؟؟؟

    چون وقتی ظرفت آماده تغییر نباشه، نمیتونی ادامه بدی اینو من الان درک کردم که پذیرش آگاهی های و نعمت ها به ظرفیت ما خیلی بستگی داره

    و همین هفته پیش بود که قشنگ از خدا این الهام رو دریافت کردم که الان وقتشه روی روانشناسی ثروت یک کار کنی ، از هر طریقی نشانه اش میومد، توی نشانه من، توی کامنت بچها، توی صحبت های استاد،

    چون به مدار دریافت اون آگاهی ها و تغییرات ثروت رسیدم و ظرفم آماده ی پذیرای دوره ثروت هستش

    و من هدایت شدم به آزمون ثروت که حتی اونجا هم کامنت گذاشتم میتونید برید بخونید.

    abasmanesh.com

    و در اون کامنت هم بدون هیچ ماسکی با خودم رو به رو شدم و شروع کردم به جواب دادن سؤالات.

    بچه ها، با اینکه من در این 3 سال بار ها اومدم روی روانشناسی ثروت یک کار کنم و حتی کامنت هم گذاشتم ولی تا جلسه 4 یا 5 نتونستم ادامه بدم چرا؟؟

    چون ظرفِ تغییرم آماده نبود

    یا

    اگر بخوام باز مثال بزنم،

    بحث کتاب قرآن هستش، دیگه الان در تمام خانه های ما یک عدد کتاب قرآن است ( البته که بیشتر پیدا میشه و کمتر نیست) با اینکه چندین سال توی قفسه کتاب خانه و بالای کمد و روی میز بود و چندین بار هم به ما چشمک زد ولی ما هرگز سراغش نرفتیم و بازش نکردیم که مفهوم آن را درک کنیم و ببینیم که خدا به ما چی گفته

    و چندین سال زمان برد تا به سمت شنیدن آگاهی های قرآن برویم و ظرفمان برای شنیدن آگاهی های خدا بیشتر بشه و پذیرای آن باشیم،

    پس به این نتیجه میرسیم که تغییرات ما چه از درون و چه از بیرون فقط به دلیل آماده بودن ظرف ماست و اگر ظرف ما آماده نباشه مقاومت هامون بیشتره و راهکار اینه که بیاییم با خودمون مهربان باشیم و جنگ نکنیم با خودمون در این مواقع که چرا من تغییر نمیکنم و توی سرخودمون نزنیم و سعی کنیم که به سمت درک آن تغییر برویم

    یا باز اگه بخوام مثال بزنم بحث تغییرات بیرونی جهان رو، همین بحث فیلتر شدن شبکه های اجتماعی در ایران، این تغییر از بیرون رخ داد و برای همه این تغییر یکسان بود و اندک کمی از افراد با این تغییر بیرونی آن را نپذیرفتن و به سمت محیط دیگری فکر کردن و رفتن

    ولی خیلی ها جنگیدن و غُر زدن و مقاومت کردن و بعد خیلی راحت تن به استفاده از فیلتر شکن دادن و من هم مستثنی نبودم

    ولی اتفاقاً هفته پیش بود که توی سرکار به همکارم گفتم دیگه از فیلتر شکن خسته شدم یعنی چی باید به یک چیزی وصل بشی تا وارد یک چیز دیگری بشوی به سرم زده کلاً از فیلتر شکن استفاده نکنم و خدا منو ببره به جایی که راحت وصل بشم به هر آنچه که میخوام این جملات بدون اینکه فکر کنم به زبان اومد،

    و بارها شاید این جملات را از استاد و خانم شایسته شنیدیم که استاد وقتی توی تهران_ ایران بود هرگز از فیلتر شکن استفاده نمیکرد و میگفت من محدودیت رو قبول نمیکنم و به جایی میروم که همه چیز در اختیار من باشه، ولی ما خیلی راحت از این حرفا شاید عبور میکردیم،

    این اصلاً افسوس نداره بچه ها که الان بیاییم خودمون رو سرزنش کنیم و توی سرخودمون بزنیم که چرا من شنیدم و عمل نکردم و تغییر نکردم دیگه فایده نداره نه نه نه، بلکه ما نیاز به خودشناسی بیشتری نیاز داریم و هر چقد خودمون رو بهتر بشناسیم باگ هامون رفع میشه

    و تا زمانی که آماده نباشی و ظرفت آماده تغییر نباشه تو نمیتونی حتی نشانه های جهان رو درک کنی پس با خودمون نرم و مهربان باشیم و سعی کنیم ظرفمان رو آرام آرام بزرگ کنیم تا مفهوم تغییرات رو بفهمیم

    استاد این پاسخ من بود به سؤال اول فایل

    بریم سراغ ادامه فایل…

    .

    .

    .

    وقتی در مورد کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد صحبت کردید

    رفتم یبار دیگه گوشش دادم و یه زنگ هایی توی ذهنم خورد در مورد کسب و کارم و آگاهی هایی از خدا دریافت کردم که تغییرات اساسی در کارم در حال رخ دادن که باید به استقبالش برم

    و آنقدر این کتاب فوق العاده هستش که نکات مهمش رو دوست دارم اینجا بیارم…

    ꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂

    1) گاهی اوقات اوضاع تغییر می کند، روزگار همیشه بر یک روال نخواهد بود، الان یکی از همان مواقع است، این قانون زندگی است! یعنی دائم تغییر می کند و بنابراین ما هم باید تغییر کنیم.

    2)اگر تغییر نکنی، نابود می شوی.

    3)هر چند وقت یک بار پنیرت را بو کن تا اگر کهنه شد متوجه شوی.

    4) حرکت در مسیر جدید، به تو کمک می کند تا بتوانی پنیر جدید پیدا کنی.

    5) وقتی ترس را پشت سر میگذاری احساس آزادی میکنی.

    6) هر چه سریعتر پنیر کهنه را رها کنی, زودتر به پنیر تازه میرسی.

    7) قبل از پیدا کردن پنیر تازه، خود را در حال لذت بردن از آن تجسم کن، این عمل تو را به طرف پنیر تازه راهنمایی میکند.

    8) وقتی که ببینی میتوانی پنیر جدید پیدا کنی و از آن لذت ببری، مسیر خود را تغییر میدهی.

    9) جستجو در هزارتوی پیچ در پیچ، از ماندن در یک وضعیت بدون پنیر ایمن تر است.

    10) توجه زود هنگام به تغییرات کوچک به تو کمک می کند تا خود را با تغییرات بزرگتری که در راه هستند تطبیق دهی.

    11) افکار و عقاید کهنه، تو را به طرف پنیر جدید راهنمایی نمیکند.

    12) زنده باد تغییر!

    13) با پنیر حرکت کن و از آن لذت ببر!

    14) تغییرات اتفاق می افتند و آنها پنیر را جابجا میکنند.

    15 در تغییر و تحول شرکت جویید، برای جابجا شدن پنیر آمادگی داشته باشید.

    16) تغییرات را زیر نظر بگیرید، دائم پنیر را بو کنید تا متوجه شوید چه موقع کهنه میشود.

    17) سریعاً خود را با تغییرات تطبیق دهید، هر چه سریعتر پنیر کهنه را رها کنید، زودتر میتوانید از پنیر تازه لذت ببرید.

    18) تغییر کنید، با پنیر حرکت کنید.

    19) از تغییر لذت ببرید، ماجراجویی کنید و به سفر بروید.

    20) از طعم پنیر تازه لذت ببرید.

    21) برای تغییر سریع آماده باشید و دوباره از آن لذت ببرید، آنها به برداشتن پنیر ادامه می دهند

    ꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂

    در بین این موارد

    شماره 11 خیلی بهم چشمک زد

    افکار و عقاید کهنه، تو را به طرف پنیر جدید راهنمایی نمیکند.

    و شالوده تمام حرفای استاد عباسمنش هم همینه که اگر با عقاید و افکار کهنه داری یه کاری رو انجام میدی مطمئناً نتیجه نمیگیری و آب در هاونگ کوبیدن است.

    .

    .

    .

    خب بریم سراغ سؤالات…

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    پاسخ من:

    تغییر درس و دانشگاه و ادامه ندادن دانشگاه، الان که فکر میکنم جهان چندین بار بهم نشانه تغییر داد که به سمت دانشگاه نرو و ادامه نده ولی من حرف گوش ندادم

    (چون فکر میکردم تنها راه رسیدن به موفقیت درسه، باور سمی)

    حساب کنید،

    من سال 1392 اولین کنکور رو دادم و دانشگاه علوم پزشکی ایران توی رشته اطلاع رسانی پزشکی قبول شدم دو ترم رفتم ادامه ندادم

    بعد نشستم خوندم دوباره سال بعدش کنکور قبول نشدم و دوباره یکسال بعدش نشستم خوندم دانشگاه تهران رشته ژنتیک پزشکی قبول شدم تا ترم 6 بعدش دیگه اینجا قشنگ جهان گفت باید تغییر کنی و من با ترس گوش دادم و از دانشگاه انصراف دادم با اینکه حرف خانواده و اطرافیان بود ولی مسیر رو تغییر دادم و رفتم تمرکزی توی کارم املاک و اولش فکر میکردم اشتباه کردم و سرزنش میکردم خودمو ولی خدا همیشه میگفت نگران نباش درست میشه و بعدِ اون تصمیم من در همون دوره پندمیک رشد من آغاز شد و آشنایی من با استاد و جدی کار کردن روی مباحث استاد…

    .

    .

    .

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی

    پاسخ من:

    برنامه های من برای استقبال از تغییر

    -تغییر مسیر در رفتن به محل کارم

    -یاد گرفتن مهارت جدید توی کارم

    -ایده جدید به کار بردن در کسب و کارم

    -امتحان راه و روش های جدید در کارم

    -با توجه به اون آگاهی که خدا در مورد کارم بهم گفت بیشتر استقبال میکنم و مطالعه میکنم از رفرنس خارجی

    -کار کردن روی روانشاسی ثروت یک

    -استقبال از کتاب هایی که در مورد کارم، خداوند در مسیر زندگیم میذاره که بخونمش

    .

    .

    .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود

    پاسخ من:

    منِ میلاد، هر چقد تغییر کنم خداوند بیشتر خوشحال میشود

    منِ میلاد، هر چقد پذیرایی تغییرات باشم مورد حمایت و هدایت خداوندم

    منِ میلاد، لیاقت تغییرات در تمام جنبه های زندگیم رو دارم

    منِ میلاد، میتونم هر تغییری در زندگی ایجاد کنم و این قدرت به من داده شده است

    منِ میلاد، از تغییرات با تمام وجودم استقبال میکنم

    ظرف وجودی من هر روز برای تغییرات بزرگ تر میشود

    .

    .

    .

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    پاسخ من:

    تغییرات مالی و بحث کار کردن روی روانشناسی ثروت

    .

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    پاسخ من:

    با خودم عهد بستم که با تمام وجودم روی روانشناسی ثروت کار کنم و هر روزم رو بالاترین اولویت رو برای باور های ثروت بگذارم چون خلاء ثروت و استقلال مالی رو حسابی حس میکنم، شاید تا الان پشت گوش می انداختم ولی الان دیگه این بابا، اون بابا نیست.

    .

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    .

    پاسخ من:

    روی بزرگ تر شدن ظرفم کار کنم و هفته ای یبکار کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد رو بخونم و از خودم این سؤال رو بپرسم که در کدوم قسمت باید تغییر کنم؟؟

    و آگاهانه به سمت تغییرات برم و قدم های آهسته رو بردارم و قدم به قدم جلو برم و

    با اهرم رنج و لذت

    عاقبت تغییر نکردن رو رنج آور

    و

    عاقبت تغییر کردن رو لذت بخش کنم

    تا همیشه به سمت تغییر پیش برم و بزرگ و بزرگ تر بشم….

    .

    .

    .

    عاشقتونم رفقا…

    ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  9. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 985 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و دوستان گرامی

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،4

    استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..

    سوال؟

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    اول باید عرض کنم که قبل از آشنایی با استاد عزیزم و این مسیر و تمرینها و آموزشها،در بعضی موارد اصلا انعطاف نداشتم..تغییر عذابم میداد و نمیتونستم کنار بیام..مثل شیفت کاری ام،،همیشه باید شیفتم و بخش کاری ام ثابت میموند و به جای همکاری دیگر شیفت دادن و کار کردن با شخصی که به جز همکاری بود که اکثرا با هم شیفت بودیم، خیلی واسم سخت بود و تبدیل شده بود به نقطه ضعفم در محل کار،سر کارم نه باید اتاقم تغییر میکرد و نه وسایل اتاقم ….. تایم خوابم و محل خوابم و حتی بالشتم نباید تغییر میکرد،نمیتونستم بخوابم،البته در تغییر دکوراسیون مشکلی اصلا ندارم و استقبال هم میکنم..یا مهاجرت از شهر یا کشور رو اصلا ترسی ندارم و استقبال میکنم..

    اما در مواردی که ضعف داشتم به لطف آموزشهای استاد جانم الان خییلی بهتر شدم،،بعضی هارو کلا پذیرفتم و بعضی ها را واسشون راهکار گذاشتم..

    اما کلا آدم قوی هستم،،و هر چه میگذره قوی تر میشم و میتونم خودم را با تغییرات حتی بزرگ وفق بدم..

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    من خیلی از رانندگی می ترسیدم..5 سال بود که گواهینامه گرفته بودم و رانندگی نمیکردم و نیاز چندانی هم نمیدیدم..چون رفت و آمدم سر کار با خواهرم بود و روزهایی که ایشون مرخصی بودند یا همسرم میومدن دنبالم،یا با دوستی میرفتم و…. اما تغییری که رخ داد خواهر بازنشسته شدند و من واقعا نمیدونستم باید چکار کنم؟ اوایل با تاکسی و اتوبوس می رفتم که سخت بود بخصوص زمستانها و همین موضوع باعث شد که خیلی طول نکشید و من دو ماه بعد، چند جلسه تمرین رانندگی ثبت نام کردم و بعد یکروز که همسرم سر کار بودن ماشین و برداشتم و تنها زدم به خیابان و دیگه همان شد که ترس من از رانندگی ریخت.و الان همسرم به من میگن مایکل شوماخر!! واقعا با احتیاط و عالی رانندگی میکنم..خیلی کارهایم را خودم مستقلانه انجام میدم و دیگه منتظر نیستم همسرم باشند که منو ببرن و بیارن یا منتظر تاکسی باشم و ….و این خیلی هم واسه خودم خوشحال کننده است و هم همسر عزیرم⁦⁦⁦(⁠◠⁠‿⁠◕⁠)⁩

    مرحله دوم:

    برنامه ای قابل اجرا « برای استقبال از تغییر» بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    نکاتی که باید تغییر کنه و تغییرشون باعث بهبودی و آسانی در روند زندگی ام میشود را یاد داشت میکنم و برای هر کدام برنامه ای می نویسم ‌و آرام آرام از تغییرات کوچک شروع میکنم تا قویتر بشم و تغییرات بزرگ را مدیریت کنم.

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک میکند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    در پس هر تغییری رشد و گسترش ‌و پیشرفت هست،مثل جهان که با تغییر خواسته ها و سبک زندگی بشر زیباتر و پیشرفته تر و گسترده تر شده است.

    با پذیرش هر تغییر با وجهی از شخصیت مون« قدرت و توانمندی و مهارت» آشنا میشیم که نمی‌شناختیم و اینطوری به خودشناسی بهتری می رسیم و قطعا به خودمون افتخار میکنیم.

    وقتی به تضادی بر میخوریم باید تغییر کنیم و حتما که در دل هر تضادی خیری نهفته است..زیرا خداوند فقط خیر مطلق است.

    تغییر مرا ماندگار میکند،چه نسلهایی که تغییر را نپذیرفتند و محکوم به فنا شدند.

    در پس هر تغییری ،گسترش و رشد و پیشرفت و شناخت است.

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    صبح ها زودتر از خواب بیدار بشم.

    در صورت نبودن همسرم شب تنها بمونم تو خونمون.

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برای هر دو مورد باید اهرم رنج و لذت بنویسم و تمرینش رو انجام بدم.زمان بیدار شدنم را کم کم جلو بیارم تا 7 صبح به راحتی و اتوماتیک و تحت هر شرایطی بیدار بشم.

    ایندفعه که همسرم شب منزل نبودند خونه بابام نمیرم و به هیچکس هم نمیگم که تنها هستم و تحت هر شرایطی تو خونه خودمون می مونم و میخوابم.

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    باور کنم که هر تغییری برای من خیر است.مثل اینکه در مواجه با تضاد تا حد زیادی توانستم باور « الخیر فی ما وقع» را ایجاد کنم.هر تغییری اگر اجباراً پیش آمد اولش سعی کنم واکنشی نشان ندم،کمی فکر کنم و آرامش خودم را حفظ کنم و بعد زاویه نگاهم را تغییر دهم و ببینم چطوری می تونم به این تغییر نگاه کنم که حالم را بهتر کنه.نتایج خوبم را به یاد بیارم که در نتیجه تغییرات برایم رخ دادند.

    در زندگی ام و روابطم و حتی باورهایم هر روز جستجو کنم و داوطلبانه تغییراتی را ایجاد کنم قبل از اینکه مجبور باشم اوضاع را تغییر بدم .

    نسبت به تمرینهای سایت و آموزشهای استاد عزیزم متعهدانه عملگرا باشم..و تا الآن هم سعی ام همین هست که هر روز وقت بیشتری را در سایت بگذرانم و فایلهای استاد را فقط گوش بدم و به آموزشها عمل کنم و در خودم و روند زندگی ام تا حدود خوبی تغییراتی ایجاد کردم که مایه آرامش خودم و همسرم و زندگی قشنگمون شده..

    خدایا شکرررررررت

    _

    استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم چون تمام این تغییراتم رو مدیون وجود پربرکت و پر از مهر شما هستم،دمتون گررررم که خسته نشدید و ادامه دادید و بهترینها رو خلق کردید و در ما این شوق و انگیزه رو ایجاد کردید که من هم میتوانم..برای من هم میشود… خدا حفظتون کنه.

    از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.

    دوستتون دارم

    در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  10. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

    مومنین کسانی هستن که به عهدی که با خدا بستن پایبند هستن و تغییر نمیکنن و منتظر می مانند ، تنها چیزی که در جهان تغییر نمیکنه وعده و عهد خداست که تبدیلی در آن نیست

    سلام به روی ماهتون استاد جونم

    سپاسگزارم که بینا و شنوا هستین تا پیام اصل رو دریافت کنید و با صداقت منتشر کنید

    چقدر خداوند در زمان مناسب ، آگاهی های مناسب جاری میکنه

    الله اکبر از این همه همزمانی

    من بعد از فایل توحید عملی به یک موضوعی رسیدم که باید ی سریع شرایط و تغییر بدم اما بخاطر ترس همش ازش فرار میکردم و هر بار که با عینک توحید به موضوع نگاه میکردم شِرک و ترس فریاد میزد

    اما ذهنم که از تغییر میترسید چنان مجابم می‌کرد که این شرایط و خدا برات فراهم کرده اگه تغییرش بدی یعنی داری ناشکری میکنی پس الکی جوگیر نشو و زندگیت و بکن

    ذهنم میگفت تو به اندازه کافی تو زندگیت تغییر ایجاد کردی دیگه بسه !!!!

    اما قلبم میگفت سارا این پنیر به زودی تموم میشه عزیزم ، پاشو راه بیافت و پنیر جدید و پیدا کن

    و این دو دلی مثل موریانه آرام آرام روح و فرسایش میده

    بعد رخنه میکنه تو ابعاد دیگه !!

    وقتی تو این شرایط قرار میگیرم و جنگی بین ذهن و قلبم راه میافته برای احساس امنیت پناه میبرم به یک عادتی که بهم حس آرامش میده ،مثل بچه یی که یواشکی کاری رو انجام میده و دچار لذت ورود به منطقه ممنوعه میشه و انگار فاتح میدان شده

    و من یواشکی شروع کردم به شکلات خوردن ، جالبه که لذتی هم برام نداشت اما میدیدم که ذهنم با قلبم داره لجبازی میکنه چون نمیخواست تغییری اتفاق بیافته

    خلاصه که دو روز در حال پیدا کردن راه حل بودم و تنها راه تسلیم شدنه

    و مثل همیشه خداوند اینقدر شگفت انگیز هدایتم کرد به آسانی تا تغییر رخ بده ، خداروشکر

    بنابراین من در پروسه تغییر قرار دارم خداروشکر

    و قلبم فریاد میزنه با این تغییر چنان درهایی از خیر و برکت و شادی به روت باز میشه که الان فکرشم نمیکنی

    خدایا عاشقتم

    استاد جان از وقتی که یادمه همیشه در حال تغییرات بودم حالا کوچیک یا بزرگ

    اما دقت که کردم میبینم هرچی سن آدم بالاتر میره اگه افسار ذهن و نکشه ، ترس اجازه نمیده تغییر کنیم

    هر چی بیشتر خودم و میشناسم و به خدا متصل تر میشم تغییر برام راحتر رخ میده

    با توجه به شخصیتم در کل ، آدمی هستم که با تغییرات موافقم ، حالا در هر بعدی که می‌خواد باشه

    حالا چند نمونه از تغییرات بگم

    مثلا قبلا به خاطر احساس بی ارزشی و احساس خوب نبودن و کافی نبودن در روابط تا لحظه مرگ تحمل می‌کردم و بعد که دیگه به مرز جنون میرسیدم تغییر میکردم

    چون روحم از بودن تو رابطه زجر میکشید اما ذهنم بخاطر پیش فرض های غلط اجازه تغییر نمیداد

    اما خداروشکر دو سالی میشه که خیلی خیلی عالی شدم تو این موضوع و طبق قانون چون فرکانس خودم تغییر کرده جهان هم تجربه ها مو تغییر داده ، الهی شکر

    یکی از بهترین تغییرات زندگیم که کلا مسیر رشد من از اون نقطه بود ، طلاقم بود که قبلش به شدت مقاومت داشتم

    خدایا شکرت

    یکی از تغییرات نوع تفکر و رفتارم نسبت به دخترم و خواهر و بردارم بود که سارای جدید اصلا ربطی به آدم قبلی نداره و خیلی روند بینظیری رو دارم پیش میرم و هر روز شاکر تر هستم

    استاد از لحاظ شخصیتی من خیلی خیلی خیلی تغییر کردم ، خداروشکر

    الان طی نوشتن این موضوع یادم افتاد که در گذشته اگه دوستی از زندگیم حذف می‌شد یعنی ی مدتی خبری ازش نبود ، ذهنم شروع می‌کرد که تو رو دیگه دوست نداره ببین ی احوالی ازت نمیپرسه و کلی از این چرت و پرت ها

    بعد که قانون و فهمیدم ، متوجه شدم بابا این دقیقا درسته و زمانیکه ما تغییر می‌کنیم چه خوب چه بد

    جهان اطراف ما هم تغییر میکنه

    چقدر آگاه زندگی کردن ، لذت بخشه ، خداروشکر

    در مورد تغییر عادت های روزانه یا کارهایی که بصورت اتومات انجام میدیم میخوام بگم که هر عادتی و که تغییر میدیم تو مغز رشته های عصبی جدید شروع به ساختن میکنه و با هر بار تکرار این رشته عصبی محکتر میشه تا اینکه اون رفتار به صورت اتومات تبدیل میشه و هرچقدرکه رشته های عصبی جدیدی بسازیم ، هوشیارتر و آگاه تر میشیم و راحتر میتونیم در لحظه بمونیم و به طبع هدایت رو بهتر دریافت می‌کنیم

    به قول قرآن بینا و شنوا هستیم

    من که تلاشم و می‌کنم همیشه تغییرات ایجاد کنم و گاهی هم که تغییرات اساسی هستن و ذهنم به شدت مقاومت داره با کمک خدا میرم تو دلش چون ایمان دارم این نیرو مقاومت تبدیل میشه به پاداش و خیر و برکت

    استاد جونم سپاسگزارتونم برای این فایل های ارزشمند

    سلام ویژه به مریم جون برسونید در ضمن دلم هم تنگ شده برای فایل های دو نفره تون

    دوستتون دارم ی عالمه

    ی تشکر ویژه هم دارم از همه اعضای فعال خانواده که لطف می‌کنم و مینویسن و خدا میدونه که چقدر آگاهی و درس داره نوشته هاشون

    ایشالا که همگی جمیعا عاقبت بخیر شیم در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: