ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 4

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    به نام خدای خوبیهااااا

    سلام و درود بر یاران جان

    مهم ترین و سخت ترین بخش تغییر، تکرار نکردن تصمیمات، افکار و احساسات گذشته است.

    ذهن بشدت تمایل به حالت بقا داره تا همون برنامه های از پیش تعیین شده شو اجرا کنه.ولی وقتی ما آگاهانه تصمیم به تغییر میگیریم و افکار و رفتار هامو تغییر می‌دیم کم کم موجب تغییر شخصیتمون میشه و زمانی که شخصیت تغییر کنه نتایج متفاوتی رخ میده.

    نباید انتظار داشته باشیم همون افکار گذشته رو داشته باشیم و نتایج متفاوتی بگیریم.

    نتایج افکار و باورهای گذشته همین شرایط و نتایج حال حاضره و برای گرفتن نتایج متفاوت نیازه که تغییر کنیم.

    وقتی آگاهانه دست به تغییر میزنیم ذهن فعال و پویا میشه و شروع به دادن ایده ها و راه حل های جدید می‌کنه.

    ولی اگه………

    اگه تغییر نکنیم تبدیل به رباطی میشیم که فقط اجراکننده برنامه های ثابت گذشته ست و در نتیجه همان نتایج ثابت وتکراری گذشته رو میگیریم.

    یه چرخه ای که احتمال خیلی زیاد خیلی هامون زیاد درگیرش شدیم اینه که برای یه تایمی افکارو احساسمونو تغییر می‌دیم و انتظار داریم که سریع به نتیجه برسیم و چون این اتفاق نمیفته دلسرد میشیم و دوباره برمیگردیم به تنظیمات کارخانه.

    نکته ی خیلی مهمی که شاید زیاد بهش دقت نمی‌کنیم

    ثبات فرکانسیه

    و تا زمانی که ما به اون ثبات فرکانسی در مورد هر موضوعی نرسیم نتیجه ی پایداری در کار نخواهد بود.

    با شروع تغییر افکارو باورها، در مسیر با نشونه هایی مواجه میشیم،این نشانه ها باید ایمانمونو برای ادامه مسیر بیشتر کنه نه اینکه با بی توجهی به اونها و ناامید شدن از رسیدن به خواسته از ادامه مسیر دلسرد بشیم.

    زمانی که شروع به تغییر میکنی، زمانی که افکارو احساستو تغییر میدی، زمانی که رفتارهای متفاوتی از خودت بروز میدی، جهان اطراف تو شروع به تغییر میکنه، اتفاق ها و شرایط جدیدی متناسب با فرکانس های ارسالیت برات رخ میده.

    باید سعی کنیم در چرخه ی افکارو احساسات گذشته گیر نکنیم.

     منتظر نمانیم زمانی که اتفاق خوبی برای ما می‌افته، شاد شویم و شکرگزاری کنیم. در تمام زندگی منتظر کسی یا چیزی بودیم که از بیرون بیاد و احساساتمونو را تنظیم کنه. اما ما می‌توانیم کنترل اوضاع را در دست بگیریم و این فرآیند را برعکس کنیم. به جای این‌‌که منتظر موقعیتی باشیم که باعث شود احساس خاصی به ما دست بدهد، پیش از هر نوع تجربه‌ای، احساس را در بدن‌مان ایجاد کنیم.

    «اگر دنبال ناجی می گردید .

    و منتظر کسی هستید زندگی شما را دگرگون کند

    دفعه ی بعد به آینه بیشتر دقت کنید.

    او همانجاست »

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    سلام به رب وهابم

    سلام به استاد سخاوتمندم و مریم جون مهربون

    استاد من در بعضی موارد خیلی خوشحال میشم اما در بعضی موارد شاید چند ساعت نگران میشم اما بعد خودم رو جمع و جور میکنم و میگم الخیر فی ما وقع

    اگه در بیزینس خودم باشه که سریع دنبال راهکار برای شرایط موجود میگردم و خدا رو شکر با توجه به تغییراتی که اتفاق افتاده همه ی تغییرات منتج به نتایج عالی شده و باورم خودش درست شده که هر تغییری که اتفاق بیفته حتما عالی تر میشه و حتی خیلی جاها خودم هم خیلی شرایط رو تغییر میدم الان کارم رو در کشور دیگه دارم استارت میزنم

    استاد هر چالشی که خودم یا جهان برای من ایجاد میکنه بعد از حل کردنش یک جهش بزرگ در زندگی من به وجود میاد این دیگه برام یه باور کاملا اثبات شده ست

    به همین دلیل حالا دیگه خودم خودم رو تو چالش میندازم برای جهش بزرگ

    استاد اولین تغییر در زندکی من که خودم ایجاد کردم جدایی در زندگیم بود که ده سال مقاومت کردم و بعد چک و لگد درست منو مجبور کرد که اینو انتخاب کنم و بعدش جهش اول ایجاد شد

    تغییر دوم جدا شدن از شراکت با برادرم بازم با چک و لگد محترم رو خوردم بعد که جدا شدم الان حدود 5 ساله که من میلیون برابر درآمد کسب کردم

    دیگه فهمیدم و خودم شروع کردم

    از خانه پدری بیرون اومدم و خونه خریدم و بعدش تغییر محل کارم که بی‌نظیر شد و بعد که حسابی به زبونم مزه کرد الان دیگه لحظه ای دنبال چالش میگردم

    تغییر بعدی رابطه جدید و بی نظیر بود که خدا رو هزاران هزاران مرتبه شکر و بعد الان مهاجرت به عمان و تغییر محل کسب و کارم به اون کشور و تازه استارت مهاجرت به آمریکا دیگه من مسیر جهش رو یاد گرفتم

    استاد به نظرم با هر تغییر انگار من یک مریم دیگه خلق میکنم انگار الان ده تا مریم دارم در واقع الان انگار من اندازه ده تا آدمم همه میگن این همه کار برای یکنفر زیاده خب راست میگن من یکنفر نیستم الان یه مریم مامان یه مریم همسر یه مریم در آموزشگاه یه مریم در مدرسه یه مریم در رستوران یه مریم در عمان یه مریم در آمریکا یه مریم فارسی زبان یه مریم انگلیسی زبان یه مریم ورزشکار داریم پس اول یه نفر بودم الان ده نفرم

    استاد از سال 1398 به بعد که با شما آشنا شدم دونستم که تغییر یه نعمته و الان از این نعمت استقبال میکنم

    میدونم که محل آموزشگاه و مدرسه باید تغییر کنه اما منتظرم هدیه خداوند رو دریافت کنم و تغییر بدم

    ممنونم استاد سخاوتمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 706 روز

    سلام

    در جواب باید بگم من قبلا اصلا از این قبیل تغییر در شرایط زندگیم رو نمی پذیرفتم و مقاومت داشتم ولی الان واقعا در مقابل تغییرات مقاومتی ندارم و خیلی کم شده و خودمو خیلی زود وفق میدم باهاش

    تمرین این جلسه:من خوب میترسیدم از اینکه از اون شغلی که میخوام دارم براش تلاش میکنم و درس خونده بودم زیاد بیام بیرون برم سراغ علاقم ولی الان که اومدم سراغ علاقم واقعا من عاشق این کارمم و با ذوق و لذت دارم انجامش میدم واقعا هر بار که این کارو انجام میدم کلی دوق میکنم و راضی ام که این مسیر رو شروع کردم و اومدم توش وبعضا تغییرات دیگه ای هم داشتم که بعدا برام خوب بوده وحضور ذهن ندارم اما من واقعا قبلا به استقبال تغییرات نمیرفتم حتی در دانشگاه رفتن به یک شهر دیگه انتخاب رشته درست نکردم یا حتی اون رشته ای که قبول شدم نرفتم چرا ؟چون من واقعا میترسیدم از تغییر شرایط و رفتن به یک محیط جدید اینارو میگم که انگیزه بشه برام که من الان چقدر تغییر کردن که هیچ ربطی به گذشته ندارم واقعا این تغییرات اینقدر برای من آرام رخ داده که من الان اون آدم قبلی رو نمیشناسم واقعا میگم الان اینقدر اعتماد به نفسم و عزت نفسم بالا رفته که منی که اجتماعی نبودم الان حتی براحتی پیج کاریم رو راه انداختم و دارم فعالیت میکنم و چقدر این مسیر رشدم داده منی که اینقدر ترس داشتم از حرف مردم و فلان الان براحتی از خودم توی پیجم عکسمو میزارم یا اون نظری که دارم میگم بدون ترسیدن از حرف دیگران خدا میدونه خدا میدونه که من هیچ ربطی به گذشته ندارم و هنوز هم در حال تغییرم و انشالله با ادامه میام بزودی نتایجش رو بهتون میگم

    تمرین بعدی عبارت تاکیدی که بهم کمک میکنه در این موضوع:

    1با ایجاد تغییرات جدید خودمو رشد میدم گسترش میدم وجود خودمو بیشتر تجربه میکنم رشد میکنم پیشرفت میکنم

    2 من اگه تغییر نکنم میپوسم میمیرم باید تغییر کنم تا شرایط تغییر کنه تا به خواسته هام برسم 3اگر تغییر هم ایجاد بشه بدون اینکه من بخوام اونو ایجاد کرده باشم این یک فرصته برای من برای رشدم یک موهبتی یک درسی یک خیری در این تغییر هست که به نفعه منه باعث رشدم میشه

    و تغییری که باید انجام بدم در مورد تمرین بعدی ای که گفتید اینه که من باید سطح دانش و دیدمو در کارم بالاتر ببرم ارتقاء بدم بیشتر تحقیق کنم و ایده های جدید و نو رو تو کارم استفاده کنم و کیفیت کارمو هم بالاتر برم که تمیز تر و قشنگتر بشه کارم خب منم از دیشب نشستم تا آخر شب بیشتر آموزش دیدم و حالا پیج هایی که ایده های جدیده توش هست یا توی برنامه های دیگه تحقیق میکنم میگردم تا ایده های بهتر و قشنگتری رو پیدا کنم انشالله اجرا کنم در کارم بریم به امید الله مهربان…

    مرسی واسه ادامه ی این فایلهای مفید و ارزشمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نفیسه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان گلم در این خانواده دوستداشتنی

    چه فایل پر باری استاد جان ضبط کردی چقدر آگاهی ، چقدر هدایت درون این فایل بود .

    تازه یاد کارهایی افتادم که به تعویق انداخته بودم به خاطر شرایطی که داشتم و چون یادم رفته بود حالاکه شرایط تغییر کرده و میتونستم انجام بدم از یادم رفته بود . من کلا آدم مقاومی هستم توی تغییر و کمتر پیش میاد به استقبال تغییرات برم با توجه به خواسته هام . اما چون شدت خواسته هام زیاد معمولاً اگر تغییر نکنم جهان منو مجبور میکنه و من بالاخره تغییر رو ایجاد میکنم . اولین و مهم ترین تغییری که توی زندگی من رخ داد بحث جدایی من بود . زندگی که دیگه هیچ ارتباطی با همسرم نداشتم و به این نتیجه رسیده بودیم که باید جدا بشیم خیلی مسالمت آمیز ،اما بعدش خانواده ها نذاشتن و ما رو دوباره با حرف و نصیحت سر زندگی برگردوندن واتفاق بدی که افتاد این بود که دو ماه بعد به طرز خیلی بدی با دعوا و پلیس کار ما به جدایی ختم شد و من اونجا فهمیدم که باید سریع تصمیم گرفت ، البته بماند که هدایت الله با من بود و من نتیجه خوبی گرفتم از این جدایی.

    اتفاق بعدی من مهاجرتم بود که میخواستم اتفاق بیفته اما ترسهام نمیذاشت و دوباره جهان با تضادهاش منو محبور کرد و بعدش دیدم که چقدر زندگی من تغییر کرد و خواسته ام بهم داده شد . در واقع تضادها و الهامات برای رسیدن ما به خواسته مون هست اما ما چون مقاومت میکنیم و نمیتونیم بپذیریم خواسته ها مون هم بهمون داده نمیشه . اما من بعد هر تصمیم به خواسته ام رسیدم . انگار جهان میخواست به زور خواستمو بهم بده . و من دریافت کردم . یکی دیگه از تصمیمات من کنار گذاشتن یه سری دوست و رفیق هایی بودن که ناخواسته داشتن روی زندگی من تاثیر منفی میذاشتن و خیلی نامحسوس منو سوق میدادن به سمت شخصیت منفی اما در قالب مثبت میدونستم که باید این ارتباط تموم بشه چندبار هم جهان با اتفاقاتش به من فهموند اما میگفتم اینا خیلی خوبن من توجه نمیکنم به قسمت های منفی این ادما و خودمو گول میزدم . اما اینطور نبود چ بالاخره اتفاقات به سمتی پیش رفت که من جدا شدم و روابطم رو قطع کردم . الان خیلی سریع تر میفهمم و سریع تر نتیجه میگیرم . اتفاقا این فایل یه جورایی مهر تایید دو تا تصمیم بود که داشتم انجام میدادم دیشب یکی شو انجام دادم و امروز هم استارت دومی رو دارم میزنم که باید انجام بشه .

    من بیزنسم طراحی لباس هست یکی از تغییراتی که باید انجام بدم اینه که باید روش های کارمو عوض کنم . متدها و روش هایی که کارمو جلوه بیشتری میده . البته اینم بگم که الان کارم عالیه و دستم خیلی سکه داره و همه تحسینم میکنن ولی با توجه به خواسته هایی که دارم باید از الان روش های کارمو عوض کنم و بهبود بدم . دوره های تخصصی اینکار رو هم تهیه کردم و خداوند منو به بهترین روش ها و راحترین ها هدایت کرده اما با تمرکز پیش نمیرفتم چون الان نزدیکه عید نوروز و مجموعه ایی که مدیرش هستم به شدت شلوغه و حسابی درگیر کار هستم ولی الان کار من کم کم داره کم میشه و کارفرما دیروز تایید اینو داد که دیگه برم روی کارهای تابستونی کار کنم و این تغییر فصل یه فرصته برای من بتونم خودمو آپدیت کنم تا از این آرامشی که دارم بهره ببرم البته تصمیم دیشب ام هم برای کات کردن رابطه ایی بود که مناسب من نبود و اول آشنایی مون بود ولی من میدیدم که با استانداردهای من هماهنگی نداره و دیشب این رابطه رو کات کردم که بتونم تصمیم بعدی مو بگیرم و انجامش بدم . با وجود اون شرایط نادلخواه من تمرکزم از بین میرفت و نمیتونستم که کارمو به نحو احسن انجام بدم . و دقیقاً دیشب یه الهامی توی خواب بهم شد که اینو قطع کن . و بالافاصله بعد از بیداری تمام راه های ارتباطی مون رو قطع کردم و کویرمو نگه نداشتم .

    برنامه ام اینه الان که بعد از خوردن یه چای خوشمزه که چاشنی اش هل هست شروع کنم به گوش دادن اموزش های دوره های هدایتی الله . تمرکزی نکته برداری کنم و بهبودهای کارمو انجام بدم .

    چیز جالبی که برام اتفاق افتاد این بود که من برای بهبود خودم دنبال راه و روش ساده ایی بودم و هیچ کدوم از روش هایی که میدیدم و میشنیدم توی کت من نمیرفت چون اصولی نبود .تا اینکه بالاخره خداوند در زمان مناسب منو هدایت کرد به روشی که بسیار ساده و کارا هست و خوشحالم که قراره این پیشرفت تاثیرات مثبتی توی زندگیم رقم بزنه .

    این موضوع خودش یه باوره که برای تغییرات سختی رو نپذیریم و اجازه بدیم خداوند از راههای ساده تر ما رو هدایت کنه و البته که میدونم از این ساده تر هم هست .

    خدا رو شکر من کارمو خیلی دوست دارم و با روح من عجین هست . من تمام مدتی که سرکارم هستم لذت میبرم ،یه محیط شاد و دوستانه دارم . پرسنل خیلی صمیمی هستن و مث رفیق میمونن با من . هر روز احترام فراوانی دریافت میکنم . و این لطف خداونده که به من عطا کرده و منو سرشار کرده از لذت .

    استاد عزیزم ممنونم ازتون که این عشق رو در قالب فایل های متعدد میدین و ما رو برای تغییر مصمم و اماده میکنین . دوستون دارم براتون بهترینها رو میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    بنام الله یکتا

    سلام بر استاد عزیزم و مریم نازنین

    سوالات جلسه 4 ذهنیت قدرتمند کننده در برابر دهنیت محدود کننده

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    ———————————————————————————————————————

    در برابر تغییرات در سالهای خیلی دور خیلی مقاوم بودم و تلاشم این بود و تصورم این بود که میتونم جلوی اونها ایستادگی کنم و روی تصمیم های خودم پافشاری میکردم و بزرگترین مقاومت من در مورد تغییر بعضی از افکار و باورهای من بود

    و حاضر نبودم حتی به تغییر اونها فکر کنم در برابر هر تغییری مرغ من ی پا داشت اگه جایی بود که زورم میرسید شروع به داد و بیداد و فریاد میکردم و اگه زورم نمیرسید شروع به غر زدن و دری و وری گفتن میکردم

    حتی گاهی میدونستم این تغییر به نفع من هست ولی از اونجاییکه لجباز بودم باز ایستادگی میکردم حتی اگه قرار بود بها براش پرداخت کنم چه مالی چه زمانی چه انرژی

    اما به مرور رشد شخصیتی کم کم تغییرات رو میپذیرفتم و سریع خوئم رو با شرایط وفق میدادم میگفتم خیریتی در اون هست امــــا بعد از ورود به سایت و شنیدن آگاهی هایی که بمن داده میشد این پذیرش تغییرات خیلی خیلی آسونتر شد برای من

    الان خودم به استقبال تغییرات میرم و از نظر رفتاری و شخصیتی که تغییرات شگرفی داشتم و استارت اون بعد از اومدن تو سایت زده شد و مریم الان نسخه جدیدتر و آپدیت تری داری از خودش نشون میده و نتیجه این تغییرات برای من آرامش ذهنی شده ، برای من ایجاد روابط بهتر شده ، رهایی از سردردهای عصبی شده

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    ——————————————————————————————————–

    الان که آگاهی های زیادی رو به برکت شما استاد عزیز دریافت کردم و تازه چشمم باز شده که این جهان در حال تغییر و پیشرفت و گشترس هست با هر تغییری هماهنگم و با آغوش باز میپذیرم و میدونم که اگه راکد بمونم مثل مرداب میگندم

    و میدونم که هر تغییر پله ای هست که منو به مرحله بالاتری میبره

    و زمانیکه تصمیم به تغییرات در خودم کردم کم کم در مسیری قرار گرفتم که با اساتید موفقیت آشنا شدم و زمانیکه آماده شدم با شما استاد آشنا شدم

    نتایجی که از تغییرات پذیرفته شده در زندگی ام گرفتم :

    ——————————————————————————-

    تاثیر عوامل بیرونی : از زمانیکه دست از سر دیگران جهت تاثیری که میتونستن بر زندگی من داشته باشن برداشتم و مسئولیت همه چی رو پذیرفتم و شروع بکارکردن روی خودم کردم چرخ زندگیم روون تر شده ، در جدال با آدمها و خودخوری و مقصر ئونستن و محاکمه کردن دیگران برداشتم

    دلسوزی کردن و اصلاح دیگران : فبلا خودمو مسئول خوشبختی اطرافیان میدونستم و تصورم این بود که فقط من درست میگم و باید به راهکارمن توجه کنن امـــــا با اصلاح خودم آرامش بمن برگشته ، تمرکزم روی خودم و زندگیم و کارم هست و زیباتر دارم زندگی میکنم

    شروع کسب و کارم : همیشه فکر میکردم که باید برای دیگران کار کنم و قادر نیستم که کسب خودمو داشته باشم ولی از تیر سال 99 کار خودمو استارت زدم و این یک تغییر بزرگ تو زندگی من بود که الان بسیار راضی هستم از این تصمیمم

    90% تغییرات من مربوط به افکار و شخصیت من بود و تو این زمینه نیاز به تغییرات اساسی داشتم و در برابر تغییر محل یا نوع کار یا افراد یا غذا مقاومت کمتری دارم

    جمله تاکیدی که همیشه با خودم میگم این هست که همیشه تغییرات به نفع من هست و در درون اون برای من خیر و برکت هست

    سپاسگزار شما استاد هستم که با ارائه دوره احساس لیاقت و این فایلها ما رو با ابعاد جدیدی از خودمون روبرو میکنید

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3112 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و تشکر فراوان از استاد عباسمنش برای اهدای این فایل هدیه ای ارزشمند…

    اکنون که به زندگی گذشته ای خود نگاه میکنم،خیلی موقع ها اگر به موقع تغییر میکردم شرایط دلخواهی را برای خودم رقم زده بودم واگر آگاهی های این فایل را دوسال گذشته داشتم شرایطم بسیار مناسب تر از حالا بود.

    یک ذهنیت قدرتمند کننده به خود می‌گوید که این تغییر یک موقعیت جدید برای پیشرفت من است وبا آغوش باز تغیرات را می‌پذیرد مانند استاد عباسمنش که زمانی در بندر عباس با یک ماشین دنده آرژانتینی مسافر جابه جا میکردو با تغییر به موقع افکار و باورهایش توانست کسب و کاری موفق را برای خودش رقم بزند و با آموزش مباحث توحید و یکتا پرستی اکنون در مکانی زیبا زندگی میکنند.

    و ماهم میتوانیم با تغییر باورهای مان شرایط دلخواهی را برای خود به وجود آوریم وبا توکل به خداوند و پذیرفتن یکتا قدرت بی نهایت جهان سرعت رسیدن به اهداف مان افزایش میابد…

    من هم مثله دیگران در مقابل تغییر کردن مقاومت دارم،واگر نتایجی به دست آورده ام نتیجه تغییرات به موقع من بوده است و اگر ناکامی ها وتلخی هایی را تجربه میکنم به خاطر این است که به موقع تغییر نکرده ام

    یکی از موضوعاتی که در مقابل آن خیلی مقاومت داشتم همین استفاده ای درست از آموزش های استاد عباسمنش بود و با وجودی که من خیلی مقاومت داشتم دوستی که دستی از جانب خداوند بود مدام من را تشویق به استفاده از مباحث استاد عباسمنش میکرد واین تغییر انقلاب بزرگ خوبی را در زندگی من ایجاد کرد…

    مرحله ای دوم تمرین این است که من هنوز با ذهنیت منفی در شهر و کشور خود زندگی میکنم و هنوز در عمل نمیتوانم آموزش های استاد را به درستی اجرا کنم و باید سعی کنم که با ذهنیت مثبت و دیدگاه درست از موارد منفی اعراض کنم…

    عبارت های تأکیدی که برای خودم درست کردم عبارت است از

    1:من در هرکجا که زندگی میکنم همان جا بهترین مکان دنیاست

    2:خدارا شکر میکنم که هر روز با تغییر باورهایم چند قدم به خوشبختی بیکران نزدیک تر میشوم

    3من شغلی دارم سالم بادرآمد خوب و آینده ای روشن

    عبارت تأکیدی برای سلامتی

    خدارا شکر میکنم که سیستم ایمنی بدنم تمامی ویروس ها و باکتری هارا سرنگون میکند

    ودر قسمت چهارم تمرین باید سعی کنم که به زیبایی ها و خوبی ها توجه و تمرکز کنم

    وسعی کنم که خوبی ها را به ذهنم بسپارم

    ودر قسمت پایانی تمرین این موضوع را به ذهنم یادآوری کنم که

    در شروع تمرین شاید شرایط دلخواهم را نداشته باشم و شرایط به ظاهر بد باشد،اما بیماری کمالگرایی را مهار کرده وبا پشتکار بالا و تداوم در این روش جدید به شرایط دلخواهم برسم…

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    ■ آیه 11 سوره رعد :لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ

    ● ترجمه:براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‌کنند. در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد، هیچ برگشتى براى آن نیست، و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود.

    ● پیام آیه:

    1- خداوند انسان را رها نمى‌گذارد. «لَهُ مُعَقِّباتٌ»

    2- گروهى از فرشتگان الهى، محافظ انسان‌ها هستند. «لَهُ مُعَقِّباتٌ»

    3- خداوند انسان را از حوادث غیر مترقّبه حفظ مى‌کند، «لَهُ مُعَقِّباتٌ‌ … یَحْفَظُونَهُ» نه از

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم. و خانم شایسته مهربانم سلاااامم.

    سلام به همه دوستانم در دوره بی نظیر خودشناسی

    استاد جان می دونستید شما با این دوره ما رو به خودمون هدیه می دهید.

    چه هدیه ارزشمندتر از این که من خودمو بشناسم. اونم با آگاهی نابی که شما بر ظرف جان من و ما می ریزید.

    استاددد نمی دونم چه باوری از دوره احساس لیاقت ایجاد شده در من که به صورت یک الگو درآمد قبل از آمدن فایل روی سایت و یادرست همان روز یه اتفاقی برای من افتاده یا می افتد که شما دقیقااااا در مورد چالش من صحبت می کنید انگاری خدا از من امتحان عملی می گیره به واسطه آموزش های این سایت الهی و بوسیله درس هایی که از آموزه های شما بر روح روانم جاری میشه……

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■سوالات فایل :

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟ مقاومت شدید ، حال بدی،دچار اشفتگی و نگرانی تقریبا چند روز داغون و بهم ریختم حالا بستگی به این هم داره این موضوع چقدر برام مهم بوده… حال بدی دلتنگیش هم به هان اندازه طولانی تر

    یکی از مشکلات اساسی من که در دوره احساس لیاقت بهش پی بردم درد وابستگی به هرچیزی که وقتی هم وابسته به هرچیزی که بشی از دستش می دی… استاد من از همان بچگی که اولین چیزی که دوست داشتم بابام برام بخره که داستانش هم توی سریال زندگی دربهشت گفتم،داشتن یک بچه بزغاله بود یه بزغاله 2 هفته ای بود که آمد دنیا خریدم (اسمشو گذاشتم ناز نازی) وقتی 2سالش شد من گمش کردم یعنی گم شد. خیلی حال بدی رو تجربه کردم وقتی رهاش کردم ،بعداز سه ماه یا چهارماه بعد پیداش کردم اما باز وابستگی و اینبار خودم راضی شدم برای تولد داداشم قربانی کنند…. از همان بچگی خدا بهم درس داد که وابسته نشم به هزاران طریق…. اما من هیچ وقت نتونستم بپذیرم و همیشه هم درد روحی و رنج هایی کشیدم،اما بعد ها که مثلا بعداز یکسال چه بسا بعد ده سال به اون اتفاق فکر کردم دیدم چقدر خیر برکت برام داشت مثلا وقتی ناز نازی رو من راضی به قربانیش شدم. بابام رفت یه بزغاله ای خرید به همراه مامانش که من نخوام خودم بهش شیربدم و خودم بزرگ کنم آخ نازنازی دوهفته بود متولد شده بود من از مامانش جدا کردم خریدمش و خودم همه جور بزرگش کردم و دست پروده خودم شده با کلی آموزش هایی که بهش داده بودم هنوز هنوز بعد 20 سال چه بسا بیشتر برام شیرین مرور خاطرات بزرگ کردنش….. خلاصه وقتی بابام یه بزغاله به همراه مامانش خرید بابام اصلا خبر نداشت مامان بزی من باردار اصلا فروشنده هم خودش خبر نداشت بعد چند هفته مامان بزی من دوقلویی اورد دنیا حالا من 3 تا بزغاله به همراه مامانشون داشتم. که دیگه نمی تونستم ازشون مراقبت کنم…. خیربرکت فراوانی….

    یا وقتی خیلی از روابط های دوستانم تمام میشد به هر دلیلی اینم بگم خودم اون رابطه ها رو کات می کردم.

    کات کردن اون رابطه های دوستی خیلی برام خیر داشت ، اما من بعدها متوجه این این خیر شدم بعدهاکه میگم بعداز چندسال….. دوستان جدید دوست شدم با آگاهی بهتر و منش های بهتر اما هرچی بزرگتر شدم.خب تغییرات هم در جنبه های مختلف زندگی بوجود می آمد. تغییرات بزرگتر به شکل های متفاوت تر پیش می آمد…چیزی که در همه اینها مشترک بود الان که دارم می نویسم متوجه شدم،الان که بعداز آگاهی های و شنیدن فایل وقتی فکر کردم متوجه شدم در همه اینها یه چیزمشترک بود. وابسته هیچ شرایط و موقعیت نشو مثل استاد همیشه آماده پذیرش تغییر باش. استاد شما یه مثال خیلی عالی زدید در مورد همکاری تیم تون باشما…. به هر دلیلی نخوان با شما ادامه بدن شما از قبل به این موضوع فکر کردید باورهاتون ساختید و خودتون رو آماده کردید.

    چقدر مثال به جا و عالی بود سپاس.

    ● استاد شاید باورتون نشه همه این اتفاقات هم بی تاثیر نبودن از هدایت من برای خرید دوره ارزشمند احساس لیاقت

    ● مثال دوم که بخوام در این زمینه بزنم و هنوز هم درگیرش هستم و ….

    در بحث سلامتی منه چندماهی بوجود آمده …..

    ● خب این اتفاق باعث شد اول اینکه بدونم مرگ من هم اختیارش دست من نیست و من همیشه آماده این باشم که هر لحظه خدا اراده کنه سوت پایانی بازی زندگی من بزنه و من از صحنه این زندگی زمینی فیزیکی خارج میشم.

    این اتفاق باعث شد که بدونم من حتی قد یک پلک زدن اختیار از خودم ندارم یادم شهریور ماه بود وقتی تنگی نفس برای اولین بار منو به مرز خفگی رساند هر لحظه احساس می کردم نفس بعدی نمی تونم بکشم …..

    خب این تغییر در روند تغذیه من ایجاد شد که منو مصمم به این کرد که باید اصولی حواسم به سلامتی خودم وتغذیه ام. باشم…..

    ● استادجان مثال در این زمینه زیاد دارم اما چیزی که برام ارزشمند بود و از این فایل دریافت کردم چقدر من درمقابل این تغییرات مقاومت داشتم اما همه شو به خیر برکت من انجامیده اما من باز برای تغییر بعدی روش قبل خودم رو داشتم همان عکس العمل ها همیشگی نگرانی ها همان ناراحتی اما همیشه نتیجه برعکس اون همه احساسات منفی من بوده…

    استاد چندشب پیش توی عالم تنهایی خودم وقتی به آینه روشویی خونه نگاه می کردم که صورتم بشورم یهو بایه حسی به خودم گفتم عارفه اگه قرار برای این اتفاق ده سال دیگه خدارو شکر کنی،چرا الان شکر نکنی . ببین عارفه من نمی دونم چی قرار پیش بیاد اما همیشه برای هرتغییری کلی گریه زاری ناراحتی غم غصه خوردی بعداز چندسال تازه خداروشکر کردی. بیا برای این اتفاق الان خداروشکر کن

    بگو خداجان من که نمی دونم چه خیریتی در دل این داستان نهفته اس اما شکرت می دونم همیشه خیرم منو خواستی‌. من دیر متوجه شدم سالها گذشت متوجه شدم بعداز سالها بعد شکر کردم اینبار می خوام داغ داغی شکرت کنم خدایاااااااا بابت تمامی جداییی هایی که در زندگی اتفاق افتاد شکرتتتتتتتتتت. خدایا بابت این اتفاقی که افتاد ومن هنوز نمی دونم چه خیریتی درش هست شکرت

    ● آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟! همیشه مقاومت داشتم اما ازوقتی با سایت و آگاهی این سایت دارم پیش می رم با اگاهی های بی نظیر دوره اجرای توحید در عمل و احساس لیاقت برام منطقی شد پذیرفتنی شد و باوراینکه هر اتفاقی افتاد خیر. همه چیز به نفع من تغییر خواهد کرد،خداوند جلوتر از من قدم برمی داره اون همیشه از من محافظت می کنه اگه این تغییر اتفاق افتاد خدا چیز بهتری برام خواسته…..

    من عزیز دل خدام من بنت الله خداهستم

    من همان عزیز دوردانه خدایی هستم که همیشه هر لحظه باتپش های قلبم درسینه ام میگه عارفه من هستم. عارفه من هستم….

    ●آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    استاد جان من خودم دانشجوی شما می دانم. و پاسخ منی که تقریباااا دارم هر روز باسایت پیش می رم و تغییر درنگرش های من این آگاهی ها بوجود آوردفرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانم….

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سپاسگزاری:

    ● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیم‌بنشینم.

    ● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم

    ꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدارثروت و موفقیت قرار بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    به نام خداوند مهربان

    با سلام و درووود خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی اسطوره و دوستان عزیزم در سایت

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    یعنی این قدر مثال دارم از این که باورتون نمی شه

    14 سالم بود خانوادم گفتن باید برم اصفهان از شیراز برای ادامه ی درس اگرچه می خواستن برم خونه ی عموم و من هم دوست داشتم برم اصفهان وقتی رفتم خیلی سخت گذشت ماه اول و شب اول و دوم خیلی دلتنگ شده بودم و بغز داشتم اما گذشت و عادت کردم و سالی یک بار خانوادم‌رو می دیدم برای تابستون

    اون قدر دوست پیدا کرده بودم که نگو و نپرس اسم علی شیرازی از همون موقع باهام موند تا همین حالا

    برای پیش دانشگاهی اشتباه بزرگی کردم و برگشتم شیراز و همون هم برام تغییر بزرگی بود دیگه الان 18 سالمه و اصلا دوست نداشتم خانواده بگن این کار خوبه و اون نه البته که همه رو حق داشتن چون به راه اشتباه کشیده نشم و خلاصه بعد از قبولی در پیش دانشگاهی و امتحان کنکور دادن و قبول شدن برای آزاد فکر کنم بود تصمیم گرفتم نرم دانشگاه و کار کنم و شروع به کار کردم و کلی اشتباه دیگه ازم سر زد و پام جاهایی که نباید کشیده شد و از خدا درخواست نجات کردم و این دفعه گفتم خداوندا من دیگه شیراز بر نمی گردم شیراز جای بدی نیست من عقل درست و حسابی ای نداشتم و کلی باور های اشتباه داشتم خیلی زیاد و خداوند نجات داد من رو و رفتم اصفهان برای کار اون هم باز تغییر بزرگی بود این دفعه دیگه خودم خونه اجاره کردم و کار هم دیگه خودم باید می رفتم که انجام بدم

    خیلی خوب بود همه چیز جوان و پول خوبی هم در می آوردم یک نیسان آبی خشگل و ردیف داشتم البته بسیار خوش تیپ خیلی خشگل و ردیف بود رینگ و قالپاق خشگل ماشین کوپ و ضبط عالی و شیشه دودی و صندلی پاترولی و استارت تویوتایی خلاصه خیلی خوب بود تا فکر زن و ازدواج زد به سر ما

    جوگیر شده بودم بیا و ببین ( مرد باید زن بگیره و از این حرف ها)

    خلاصه اون هم به عقد کشید با دختر خالم و به جای خوبی هم ختم نشد ‌ و تصمیم گرفتم برم دلی باز هم تغییر و پر از چالش و چیزهایی که نمی دونم و بعد ترکیه و یونان و ترکیه و امریکا و خلاصه هر تغییر کلی چالش داشت اما چنان تغییر کردم و چنان خداوند هدایت کرد و چنان همه چیز هروز بهتر و بهتر شد و داره همچنان می شه که روزی نیست سپاسگزار خداوند نباشم

    خدایا شکرت واقعا چه قدر حالم خوب تر شد

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    خداروشکر هروز در حال تغییر و تحول هستم برای کسب و کار خودم خدایا شکرت

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    من با تغییر و تحول رشد می کنم

    خداوند من رو برای تغییر و تحول به وجود آورده است

    خداوند من رو برای پشت سر گذاشتن چالش هایی که در این تغییرات هستند راهنمایی و هدایت می کند

    این تغییر ها و تحول ها رو خداوند برای من ایجاد می کنه تا قوی تر باشم و به تمام خواسته هایی که می خوام برسم چون خواسته هایی که دارم نیاز هست که انسانی قوی ای باشم

    تغییر و تحول تنها چیزی هست که تغییر نمی کنه ( استاد عباسمنش )

    من انسانی منعطف و تغییر پذیر هستم من مثل جیوه به هر شکلی درمیام

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    خداروشکر تغییر برام خیلی آسان تر شده و هرروزه خودم به دنبالش هستم و از خداوند درخواست دارم که حتمی و هدایت گر من باشه در این مسیری که داخلش هستم

    خدایا شکرت

    استاد ازتون قدردان و سپاسگزارم از بابت این فایل زیبا

    تنور دلتون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 2075 روز

      سلام خدمت علی اقای شیرازی

      شب و روزتون بخیر و شادی باشه داداشم

      همیشه کامنت های قشنگی که میزاری رو دنبال میکنم

      واقعا تحسینتون میکنم

      ذهن خیلی قدرتمندی دارید توی هر شرایطی خیلی خوب میتونید تصمیم درست رو بگیرید و عمل کنید

      اتفافاتی که توی ایران براتون رخ داد، داستان مهاجرت شما به ترکیه، بعد یونان، دوباره ترکیه، بعدشم امریکا، مترجم شدنتون توی ترکیه، خرید تراک و تریلر توی امریکا، کلی کارایی که انجام دادین و یه عالمه داستانای دیگه

      یعنی توی چالشها و مسائل و شرایطی که واقعا سخت به نظر میرسیده اصلا کم نیاوردی و همیشه جوری تغییر کردی و جوری رو به جلو حرکت کردی که جهانو تسلیم خودت کردی

      فوق العاده اید…فوق العاده

      هم به راحتی میتونی تغییر کنی و هم خیلی عالی به نکات مثبت هر چالشی توجه داری و هم خیلی راحت با حل مسائل، از اونا پله ای میسازی که تا اسمون هفتم ادامه داره

      واقعا تحسین برانگیز هستی

      بهت تبریک میگم

      موفق و پیروز باشی داداشم

      انشاالله به هر خواسته و آرزویی داری برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    ذهنیت قدرتمنده کننده و محدود کننده قسمت 4

    به نام خدای تغییر و تحول

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    خدا رو شکر اون بیرون داره بارون میاد اونم چه بارونی .بقول استاد تمثیل فراوانی در جریانه به بهترین و دقیق ترین شکل ممکن

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم وقتی گوش میدم متوجه میشم که اون بیرون ی سری تغییرات لحظه ای داره رخ میده توی آسمون :

    ی چند لحظه آرومه و بارون نم نم میاد

    ی چند لحظه باد میشه و رگبار و باران های سیل آسا

    ی چند لحظه بارون مستقیم میاد

    ی چند لحظه توی جهت های مختلف

    خلاصه اینکه در هر لحظه داره ی سری تغییرات ایجاد میشه توی همین ی نعمت خداوند

    وقتی ی ذره فکر میکنم میبینم که همین باورنه قبل از آشنایی با استاد برای من اصلا زیبایی محسوب نمیشد و همیشه ی ترس و غمی می اومد سراغم چرا؟

    چون بارون گره خورده بود توی زندگی من با انتظار اتفاقات بد کشیدن که نمیخوام بازش کنم

    و یکی از تغییراتی که توی ذهن من افتاد همین پذیرش این نعمت خداوند و مقاومت نکردن در برابر اون بود و تغییر زاویه دید من به این تغییری که به صورت عادی و روتین در سیستم جهان داره اتفاق می افته

    ی ذره که بیشتر فکر میکنم انگار کلمات تغییر و روتین جدای از هم نیستن

    هر روتینی ی زمانی نقطه آغازش ی تغییر بوده و هر تغییر ی سرانجام به ی عادت تبدیل میشه و بعد دوباره با ی تغییری اون عادت شکسته میشه و باز دوبره ی عادت جدید و ی تغییر جدید

    آره انگار این دو تا کلمه یکی هستن و جدای از هم نیستن

    تازه وقتی خوب فکر میکنم مبینم که اینا هر دوشون با تکامل هم یکی هستن

    تکامل یعنی طی شدن عادت ها در یک زمان مشخص و ختم شدن به تغییر و دوباره شکل گرفتن ی عادت و بعد دوباره تغییر و این روند منجر میشه به چیزی به اسم تکامل و این روند هی ادامه پیدا میکنه .حتی جهان پس از مرگ هم به دنبال ی عادت و بعد از اون ی تغییر بوجود میاد و تکامل طی میشه و میرسه به جایی که دیگه همه چی ثابت میشه

    آره خوب که فکر میکنم میبینم همه چیز در هم تنیده اس همه چیز یکیه نمیشه جداشون کنی از همدیگه

    اما نکتش اینه که هرچیزی اگر مسیر درست باشه در زمان درستش اتفاق می افته ی تغییر باعث بوجود اومدن ی عادت میشه در زمان درست و بعد که زمانش به سر رسید دوباره ی تغییر و این روند ادامه پیدا میکنه

    ولی اگر مسیر درست نباشه همه چی بهم میخوره و ناهنجاری به وجود میاد درسته مثل جنینی که دچار سندرم میشه

    حالا کی این مسیره درست میشه ؟

    وقتی به منبع وصل باشیم و ارتباطمون باهاش قطع نشه

    اگر اینجوری باشه بهمون گفته میشه کی باید اون عادته تموم بشه و تغییره ایجاد بشه تا ی عادت جدید شکل بگیره چیزی که به رشد و بهبود ما کمک میکنه و ما رو به جلو میبره

    حتی بعضی مواقع که دیگه ارتباطه قوی میشه توی لحظات اوج اتصال تو از اون منبع میخوای و ی سری تغییرات بیرونی رو که در ید قدرت خودشه و تو توانایی انجامش رو نداری برات انجام میده مثل لحظه ای که موسی وصل میشه و دریا براش نرم میشه

    و جالب اینجاست که همه میتونن این اتصاله رو با این قدرت برقرار کنن ودرخواست اون تغییرات رو بدن و من خودم هم دیروز و هم امروز تجربش کردم .دیروز برای چند ساعت و امروز برای چند دقیقه

    میدونین میخوام چی بگم ؟

    وقتی وصل باشی به منبع تغییرات در حد نیازت تغییرات رو برات ایجاد میکنه با توجه به شرایطی که توش هستی

    بزارین واضح تر بگم

    دیروز باران به شدت در حال باریدن بود و اگر اون روند ادامه پیدا میکرد من باید کلاسه هام رو که زیاد هم بودن رو کنسل میکردم

    اما من نپذیرفتم و وصل شدم به منبع تغییرات و درخواست کردم که برای اون ساعت هایی که من کلاس دارم بارون بند بیاد که دانش آموزام بتونن رفت و آمد کنن

    و میدونم که باورتون میشه که دقیقا ساعت هایی که من کلاس داشت آسمون آروم بود و نم نم میبارید و به محض اینکه ی ساعتی من بیکار بودم دوباره باران های رگباری شروع میشد

    یعنی خدواند با توجه به نیاز من و درخواست من اون تغییرات رو ایجاد کرد

    اما امروز صبح زود حول و حوش ساعت 6 صبح باز هم روند باران های سیل آسا و رگباری جوری بود که اصلا نمیشد اومد بیرون از خونه و من باید خونه خواهرم اینا رو ترک میکردم که بیام خونه خودم

    با توجه به تجربه ی دیروز امروز هم درخواست تغییر کردم اما در حد چند دقیقه که من بتونم خودم رو برسونم خونه و باز هم خداوند اجابت کرد و تغییر در آسمان ایجاد شد و من راحت اومدم خونه و دقیقا زمانی که من کلید رو توی قفل چرخوندم که در حال رو باز کنم چنان بارن شدت گرفت که من مات و مبهوت مونده بودم

    میخوام بگم که همه چی بستگی به میزان اتصال داره اگر اتصاله درست باشه یا الهامات برای تغییر دریافت میشه پیش از موعد و ما سمت خودمون رو برای تغییر انجام میدیم یا درخواست میکنیم برای تغییراتی که در حد توانایی ما نیست انجامش و خدواند دست بکار میشه و انجامشون میده

    اما بریم سراغ سوال این جلسه :

    بقول آقا حمید حنیف نامبرده قبل از آشنایی با استاد اگر تغییری در روند روتین زندگیم ایجاد میشد فاجعه و مصیبت تلقیش میکرد ذهنم و کلی ناراحتی و زانوی غم بغل گرفتن که چرا اینجوری شد و ……

    آغوش باز که هیچی میرفتم زیر پتو که نیبینمش

    اما خدا رو شکر الان بهتر شدم و راحت تر میپذیرم تغییرات رو حالا ممکنه تا چند لحظه یا چند ساعت بهم بریزم ولی ذهنم رو با یادآوری آگاهی های فایل ها و دوره ها کنترل میکنم و اون تغییر رو ایجاد میکنم

    اما دوتا مثال واضح و تاثیر گزار از تغییراتی که ایجاد کردم توی زندگیم و واقعا کمک کردن به رشد و پیشرفت من :

    یکی تغییر محل کارم از شهر به روستا بود و به خونه خودم که وقتی اون جریان بیماری توی دنیا پیش اومد من انجامش دادم با وجود اینکه ترس داشتم و یکی دو ماه ذهنم رو به خودش مشغول کرد و نمیدونستم قراره چه اتفافقی بیفته ولی بالاخره انجامش دادم و همین تغییر باعث شد که اتفاقات مثیت بعدی البته با ادامه دادن کار کردن روی خودم بیفته و از اون زمان زندگی من رو به بهبود و پیشرفت باشه و الان که دارم نگاه میکنم به این روند فقط و فقط سود بوده برای من چون باعث شد که کلا از بقیه کجزا بشم و ی جورایی ایزوله ایزوله شدم و متمرکز شدم روی خودم و مقایسه های خودم با دیگران از بین رفت که این قسمتش مربوط میشه به دوره احساس لیاقت که اونجا میخوام توضیحات بیشتر رو مکتوب کنم

    یکی هم تغییر محل زندگیم بود که بعد از 6 سال زندگی کردن با خواهرم اینا تصمیم گرفتم با وجود مقاومت های ذهنم این تغییر رو انجام بدم و بیام خونه خودم زندگی کنم که این هم باز به رشد و پیشرفت من خیلی کمک کرد و باز هم من ایزوله تر شدم و با تمرکز بیشتری روی خودم کار میکنم و لذت بیشتری از زندگیم میبرم

    و اما چه تغییری رو من احساس میکنم باید انجام بدم و هی به تعویق مینداختم ؟

    تغییر کارم چیزیه که خیلی ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود و هنوز هم کرده و ی اقدامی رو هم در موردش انجام دادم و وارد حوزه ای شدم که احساس میکنم ازش لذت میبرم البته فعلا تازه شروع کردم و در حال آموزش دیدن هستم و اگر ان شا الله نتیجه اومد توی دستم بعد در مودش مینویسم چون الان فقط وارد مسیرش شدم و نمیدونم واقعا این اون چیزیه که علاقه واقعیم هست یا نه ولی میخوام تجربش کنم

    و اما باور تاکیدی مثبت :

    تا وقتی که من متصل باشم به خدای خودم هر تغییری که توی زندگی من صورت میگیره فقط خیر و خوبیه

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  10. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    به نام خدای مهربانم و بخشنده ترین بخشنده

    سلام به همه عزیزانم

    من یادم نمیاد در مقابل تعقیرات مقاومتی داشته باشم. یادم نمیاد که برام سخت بوده باشه وقتی خونه خریدیم من خیلی خوشحال بودم و حس و حال خوبی داشتم ولی برای همسرم این جابه جایی سخت بود سه بار جابه جا شدیم و هر بار برای من راحت بود.

    یا حتی غذای جدیدی باشه مقاومتی ندارم حتی در مورد معلمی که وسط سال عوض شد من هم این تجربه داشتم بچه ها خیلی براشون سخت بود همیشه جلوی دفتر مدرسه بودن اما من با اینکه خیلی معلم رو دوست داشتم اما برام سخت نبود.

    الان که به دوران مدرسه فکر میکنم یک مورد یادم اومد .یادمه کلاس دوم راهنمایی بودم یادم نیست کلاسم عوض شد یا شیفت من عوض شد، نمیدونم یا موقع کلاسبندی من از بچه ها جدا شدم.. هیچی یادم نیست فقط یادمه من میخواستم توی کلاس دختر عمم باشم اما اون توی کلاس دیگه ای بود منم بدون اینکه به کسی چیزی بگم رفتم توی کلاس اون و همونجا موندم دبیرهایی که میومدن اسم همه رو میخوندن وقتی میگفتن اسم کسی جا مونده من میگفتم بله خانم من،…. اسم منو نخوندین و اسمم رو به لیست دفترشون اضافه میکردن بچه میگفتن توی کلاس ما نیستی و به دفتر مدرسه اطلاع میدادن و میومدن منو میبردن توی کلاس خودم اما باز فردا من دوباره میرفتم کلاس دختر عمه ام و دوباره ماجرا تکرار میشد هر بار من رو میبردن دفتر کلی دلیل می‌آوردم که من نمیتونم توی کلاس خودم باشم ،(الان که فکر میکنم میبینم چه دلایل خنده دار و غیر منطقی می‌آوردم و خندم میگیره) مدیرو ناظم هم میگفتن باید بری کلاس خودت اما باز دوباره فردا همون اش و همون کاسه اینقدر این ماجرا ادامه داشت که دیگه اسم من تو لیست تمام دبیرهای اون کلاس بود و دیگه وقتی میومدن اسم منم میخوندن و من توی اون کلاس موندگار شدم نمیدونم این میشه مقاومت در برابر تعقیر. یا میشه رسیدن به خواسته اما چیزی که یادمه اینکه فقط میخواستم توی اون کلاس باشم.

    چیز دیگه ای یادم نمیاد که در برابرش مقاومتی داشته باشم

    استاد وقتی توضیحاتتون رو گوش میدادم یادم اومد که وقتی برای شخصی کار می‌کردم همیشه کارهای یکنواخت رو به من میداد یکبار کارهایی رو زدم که به کس دیگه ای میداد و بهش گفتم میخواستم تجربه کنم و زدم یا حتی کارهایی که خودش میزد رو بهش میگفتم بده منم بزنم، من میتونم، در صورتی که اصلا تا حالا انجام نداده بودم.دوست دارم تجربه کارهای جدید داشته باشم

    در مورد رستوران رفتن من حتما غذاهای جدید رو انتخاب میکنم تا ببینم چه مزه ای داره و چطوریه. در مورد مهاجرت و جابه جا شدن بارها با همسرم صحبت کردم و بهش گفتم من حاضرم که حتی توی یک شهر دیگه زندگی کنم فقط دلم میخواد شرایط محیطی و خونه و طبیعتش اونی باشه که دوست دارم .

    در مورد تعقیراتی که در گذشته بوجود اومده باشه و من مقاومتی داشته باشم چیزی یادم نمیاد همیشه هر تعقیری رو پذیرفتم برام سخت نبود باز باید بیشتر فکر کنم…..

    عبارات تاکیدی من اینه که

    در هر تعقیری فرصت برای پیشرفت هست

    تعقیر نشانه ایست از طرف خداوند برای پیشرفت من

    تعقیر برای بزرگتر شدن منه

    تعقیر یعنی یافتن موقعیت بیشتر برای ثروت بیشتر

    تعقیر یعنی یافتن موقعیت‌های ثروتساز

    تعقیر یعنی مسیرهای جدید برای پیشرفت‌های بزرگتر

    تعقیر یعنی یافتن مسیر های آسان‌تر و راحتر برای پیشرفت

    و در مورد تعقیراتی که باید ایجاد کنم

    من الان در این موقعیت هستم من تا حالا در کارم فردی بوده که کارهای من رو میفرستاد برای مشتری و من این وسط فقط کار آماده میکردم اما آلان هم باید مشتری پیدا کنم هم کار آماده کنم و کلا شرایطم با قبل فرق کرده قبل خیلی راحت کارهامو انجام می‌دادم و مشتری بود الان همه چیز خودمم و باید خودم مشتری پیدا کنم خودم کار بزنم

    تعقیراتی که باید ایجاد کنم

    من باید بیشتر خودم رو بشناسم

    من باید نگاهم رو در مورد همسرم و اینکه اون رو مانع بدونم تعقیر بدم هر چند قبلن هم اینکار و انجام دادم و موفق شدم اما اینکه همسرم رو یک مانع بدونم برای من باوری هست که باید خیلی روش کار کنم وقتی همه چیز رو خدا بدونم و خودم ،همه کارها درست میشه اما با این باور که خوب من همسرم رو چکار کنم باز مانع رشد من میشه در صورتی که واقعا همسرم مهربان و عالیه و دوست دار من پیشرفت کنم اما این باور محدود کننده من گاهی باعث ایستادن من میشه که باید نوع نگاهم تعقیر کنه و بیشتر روی خودم کاروکنم

    و نکته دیگه باید مهارتم رو بیشتر کنم کارهای جدیدتر و متنوعتر بزنم وبه روز تر باشم

    استاد این فایل جای تامل بیشتری داره باید خیلی بهش فکر کنم

    ممنونم بابت این فایلهای خودشناسی ارزشمند بینهایت سپاسگزارم

    استاد فکر میکنم اینم یک تعقیر که من مدتی هست انجامش دادم و هنوز دارم میدم و اونم اینه که

    من روی باورهای ثروتساز خودم کار می‌کردم یعنی در کل تمام تلاش من ساخت ثروت بود و توی قانون و سایت فقط دنیال این بودم که چطور ثروت بسازم و قدم به قدم اومدم تا اینجا که الان شاید یکی دوماه هست که من فهمیدم اول باید خودم رو بشناسم و همه چیز رو کنار گذاشتم تا تمرکزی روی خودشناسی کار کنم و اونم به دلیل الگوهای تکرار شونده در کارم هست من متوجه شدم یکسری باورهایی دارم که باعث اون الگوها شده دیشب که داشتم قسمت یک الگوهای تکرار شونده رو گوش میدادم یک نکته برام بُلد شد با اینکه بارها این فایل رو گوش دادن و اونم پذیرش بود اینکه من بپذیرم هر چیزی که اتفاق میفته طبیعی هست حتی اتفاقات غیر طبیعی مثل همین الگوهای تکرار شونده

    استاد درونم کنکاشهایی با همین فایلهای دانلودی شده که فکر میکنم در این چند سالی که توی سایت بودم هیچی نفهمیدم این چند ماه تازه دارم میفهمم که ماجرا چیه،؟؟؟من کی ام؟؟؟و……..

    استاد سپاسگزارم بینهایت بابت این فایلهای خودشناسی که به نظر من مهمترین اصل همین خودشناسی هست من اول باید خودم رو خوب بشناسم بعد قانون رو

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: