ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    سوال این قسمت:

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    – بله چون در گذشته در مهارت هایی که فکر می کردم در آن هیچ استعدادی ندارم را اکنون یاد گرفته و با طی کردن چندین دوره ی آموزشی و تمرین و تکرار و مداومت بسیار پیشرفت کرده ام مثلا در ریاضیات که برای گذراندن درسی پیش نیاز آن بود و به اجبار آن را انتخاب کردم با وجود اینکه پیش از این مردود شده بودم نمره ی خوبی به تنهایی و بدون استاد با تمرین مداوم و مکررکسب کردم همچنین در درس آمار نیز با وجود ضعیف بودن شاگرد اول شدم که البته زمان و انرژی بسیاری را صرف یادگیری آن ها کردم اما با لذت و انگیزه ی زیاد تنها برای اینکه مهارتم افزایش یابد نه برای گرفتن نتیجه کار کردم و برای همین استعداد را به هیچ عنوان موثر نمی دانم همچنین در زمینه ی ورزشی نیز در گذشته بسیار ضعیف و تنبل بودم اما زمانی تصمیم گرفتم و خودم به انجام تمرینات در خانه پرداختم و در ورزش نیز بسیار پیشرفت کردم و در کلاس های ورزشی نیز جز بهترین ها بودم که آن را نیز با تمرینات بسیار زیاد اما در زمان کوتاه به دست آوردم.

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    – خیر به چنین چیزی اعتقاد ندارم چون هر مهارتی را که خواستم توانستم به حد بسیار زیادی به آن دست یابم و در آن بهترین شوم.

    تمرین این قسمت:

    مرحله اول:

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    -کشیدن نقاشی

    سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن؛ ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن و قدم اول را در آن راستا بردار.

    – پیش از این هدفی برای خود تعیین کرده بودم که البته اکنون نیز برخی اوقات به آن متعهد هستم و آن هم کشیدن هر روز 10 طرح بود اما آن را تنها چند هفته ادامه دادم و رها کردم باید از امشب دوباره شروع کنم.

    مرحله دوم:

    در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    – انجام این کار بسیار موثر است و من از خودم توقع دارم با تمرین بسیار زیاد در کوتاه ترین زمان ممکن به هدف خود دست یابم که البته این اتفاق می افتد اما باید برای خودم با کمک اهرم رنج و لذت انگیزه و اشتیاق ایجاد کرده تا با قدرت بیشتری این روند را ادامه دهم.

    مرحله سوم:

    در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!

    – حتما باید هر روز پیش از تمرین و در طی آن به خودم موفقیت های گذشته را که در آن هیچ مهارتی نداشتم و بسیار پیشرفت کردم را یادآوری کنم.

    آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    – تمام پیشرفت های من در هر زمینه ای حاصل لذت بردن از یادگیری و عدم تمرکز بر نتیجه و تمرین و تکرار مداوم و زیاد و هر روزه بوده است و باید همین روند را برای سایر مهارت هایی که قصد دارم کسب کنم به کار ببندم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1892 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد عزیزم بی نهابت از شما سپاسگذارم برای این فایل عالی

    خدارو شکر من این باورو دارم که هرآنچه که بخواهم رو میتونم یاد بگیرم دلیلشم اینه که خیلی از این شاخه به اون شاخه پریدم

    یعنی من برای اینکه علاقه مو پیدا کنم هم سمت ورزش رفتم هم هنر هم فروشندگی هم بازاریابی هم کامپیوتر و… و برای هر کدوم مهارت کسب کردم و خیلی خوب اینو میفهمیدم که دارم هرروز بهتر میشم اما خب چون به اندازه کافی شورو شوق و علاقه نداشتم همه رو رها کردم

    مثلا من در زمینه کاربا کودک هیچ گونه استعداد و تجربه ای نداشتم و فقط با این باور که هر چیزی که لازم باشه رو یاد میگیرم و میتونم از پسش بربیام وارد این شغل شدم و خیلی پیشرفت کردم و الان هم در این زمینه موفق هستم

    یا مثلا من وقتی که 22 سالم بود شروع کردم به شعر گفتن و اصلا قبل از اون هیچ گونه استعدادی در این زمینه نداشتم و اصلا اینطوری نبود که بگم مثل بعضیا که از کودکی شعر میگفتن و انشاهای قشنگ مینوشتن و دست به قلم بودن باشم اما در سن 22 سالگی یه علاقه و کششی در من به وجود اومد و من رفتم سمت شعر و با چند جلسه شرکت توو شب شعر با وزن های شعر آشنا شدم و بعد میتونستم یک غزل کامل و درست بگم

    یا مثلا من اصلا از اون بچه گی از اونایی نبودم که قشنگ میرقصیدن یا توو هر مجلسی پا میشدن میرقصیدن کلا خیلی اهل رقص نبودم و رقصم کاملا معمولی بود اما در سن 29 سالگی وقتی که میرفتم توو پارک بانوان میرقصیدم خیلیا فکر میکردن مربی رقص هستم در صورتی که من قبلش اصلا فکر نمیکردم توو رقص استعداد دارم فقط میرفتم پارک و اونجا فضا باز بود و حس و حال خوبی داشت و منو ترغیب میکرد که برقصم و هیچ چیز دیگه ای وجود نداشت الان مطمئنم که با همین رقصی که دارم اگه برم تمرین کنم و برم کلاس و اصولی یاد بگیرم خیلی زود میتونم به یک رقاص حرفه ای تبدیل شم

    استاد جان من تمام صحبتهای شما رو در این فایل تایید میکنم چون خودم به باورش رسیدم مثلا اینکه فرمودین شکل آموزشها خیلی تاثیر داره در نحوه یادگیری، من تجربه ش کردم چون من در دوران تحصیل فکر میکردم استعداد یادگیری زبان رو ندارم اما دو سال پیش توو یووتویوب یه سری آموزشها رو دنبال میکردم که کلمه هارو با تصویر یاد میداد و خیلی عالی توو ذهنم میموند من توو اون آموزشا حدود 200 کلمه جدید یادگرفتم که خیلیاشونو هنوزم یادم مونده

    استاد جان من خودم هرچقدر احساس لیاقتم میره بالاتر بیشتر شورو شوق پیدا میکنم برای اینکه مهارتهای جدید رو یاد بگیرم ولی قبلا اصلا هیچ انگیزه ای نداشتم که بخوام چیزای جدید یادبگیرم در خودم این توانایی رو نمیدیدم اما استفاده کردن از دوره عزت نفس خیلی این باوررو در من تقویت کرد که هر چیزی رو میشه یاد گرفت فقط من یه باور محدود کننده ای که در زمینه دارم اینه که باید خیلی خیلی زیاد زمان بذارم تا یه چیز جدید رو یاد بگیرم

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی از شما ممنونم برای این فایل های عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چه نکته مهمی …

    اینکه اگه کسی رو میخوایم تحسین کنیم به این دلیل نباشه که استعداد اون کار رو داره و دنبالش کرده بلکه به خاطر اینکه « حرکت» میکنه و «تلاش» داره و «ادامه» میده تحسینش کنیم

    یعنی تحسین ما باید برپایه «تلاش و اراده ی ادامه دادن» افراد باشه نه اینکه دارن استعدادشون رو دنبال میکنن

    *اگه افراد تشویق و تحسین بشن بخاطر تلاششون، حتی اگه به تضادها برخورد کنن و یا به دلایلی شکست بخورن سرخورده و مایوس نمیشن چون موفقیت رو گره به اون استعداده نزدن بلکه میدونن مجدد‌ با «تلاش بیشتر» میتونن ادامه بدن و موفق بشن

    از این نمونه افراد خیلی زیادن ، مثل «کیت وینسلت» که با وجود گرفتن کامنت منفی از معلمش که هیچوقت نمیتونه بازیگر بشه، «ادامه» داد و برنده «اسکار» شد …. یا «شکیرا» که معلمش گفت صدای زشتی داره ولی دلسرد نشد و «ادامه» داد تااااا جزو مشهورترین خواننده های جهان شد و جدیدا مجسمه ش رو در کلمبیا رونمایی کردن ..

    یا «ادیسون» که حتی از مدرسه بیرونش کردن ولی با «تلاش» بزرگ‌ترین مخترع تاریخ شد

    یا «تیلور سوییفت» که در 13 سالگی گفتن این چه گیتار زدنیه و حتی یک دوست نداشت توی مدرسه ، اما ادامه داد ، تلاش کرد، یاد گرفت عوامل بیرونی رو حذف کنه و الان عنوان «صنعت موسیقی» رو گرفته و تمام رکوردهای موسیقی رو در جهان شکسته

    *استعداد مهم نیس ، چون استعداد کارها رو پیش نمیبره، بلکه « باورها»، «اراده»، «حرکت» و «تلاش برای بهبود دادن همیشگی» هست که «نتایج»رو بوجود میارن.

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و دوستان گرامی

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،5

    استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..

    ——————————-

    سوال؟

    آیا فکر می کنی با تمرین،تلاش و مداومت می توانی در مواردی

    پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    باید عرض کنم که خوشبختانه من به خاطر اینکه در زمینه های مختلف مهارت کسب کردم ( نقاشی،رانندگی،آشپزی،فروش،کار درمان و گویندگی و..) خیلی عالی بودم و اساتیدم یا مسئولینم از من راضی بودند، باور کردم در هر کاری که وارد بشم می تونم موفق باشم،حتی کاری که تا حالا اصلا انجام ندادم( مثل:تعمیر اتومبیل،کامپیوتر،زبان،نجاری..)مثلا من چند سالی نقاشی می آموختم و حین آموزش دیدنم سفارش میگرفتم و درآمد خوبی داشتم،مدتی طراحی آناتومی مدل زنده انجام میدادم که کسانیکه آگاهی دارند میدونن چقدر سرعت عمل و مهارت میخواد و من فقط به خاطر تمرینات زیادی که انجام میدادم، به گفته استادم از خیلی از هم کلاسیهام که حتی فوق لیسانس نقاشی از دانشکده هنر داشتند بهتر بودم .اما در زمینه ریاضی و کامپیوتر و زبان انگلیسی چون علاقه نداشتم در حد نمره آزمون می خوندم و انصافا نمرات خیلی خوبی میگرفتم..البته بگم هر چی با دوره عزت نفس استاد پیش میرم این باور در من قویتر میشه که هر مهارتی را با تکرار و تمرین میشه یاد گرفت و در آن کار عالی بود، و من الان زبان آلمانی رو دارم یاد میگیرم که پیشرفتم خیلی خوبه خدارا شکرررر.. و در زمینه آموزش کامپویتر هم قدمهایی برداشتم به لطف الله مهربانم.

    ————————————————–

    مرحله اول؛

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    کلید: ترجیحاً موضوعی را انتخاب کن که کسب مهارت در آن، به شما کمک می کند. خواه در شغل و درآمد شما، خواه در زندگی شما به هر شکل دیگری.

    سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن؛ ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن و قدم اول را در آن راستا بردار.

    من به دلیل عدم علاقه به فضای کار با کامپیوتر و نرم افزارهای کامپیوتری،احساس میکردم خیلی هم نمیتونم اینکارو یادبگیرم و عالی انجام بدم چون فکر میکردم اصلا سر درنمیارم ازین دنیا..و چون همسرم در این کار بسیار حرفه ای هستن همه کارهایم را به ایشون می سپارم..اما حالا میخوام برای کسب و کار خودم کار با نرم افزار های،، ضبط صدا،ادیت و تدوین،افکت گذاری، را یاد بگیرم در حدی که بتونم خودم فایلهای خودم را ادیت کنم و منتشر کنم و برای اینکار اولین قدمی که برداشتم ثبت نام در یک دوره آموزش صفر تا صد است که فردا روز اول دوره است و من مطمئنم که میتونم به راحتی بیاموزم و از پس انجامش هم بر میام.به امید الله مهربان.

    ————————————————–

    مرحله دوم؛

    در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    خوشبختانه هم مسیر بودن با آموزشهای استاد به من یاد داد که ردّ پاهایم در مسیر موفقیتم را فراموش نکنم و ثبت کنم،و با مرور شون به یاد بیارم که از کجا به کجا رسیدم، چه مسیری رو پیمودم،و انگیزه بگیرم برای ادامه مسیر با ایمان و امید بیشتر.من اینکار رو بارها برای ثبت موفقیتها و تغییراتم هر چند خیلی کوچک در مسیر تغییر باورهایم و گویندگی انجام دادم..اما چون رکورد گرفتن برای من آسانتر هست ،نتایجی که در طول مسیر به دست آوردم رو با صدای خودم ضبط و ثبت میکنم و بارها و بارها گوش میدم و خیلی وقتها که میخوام دلسرد بشم کمکم میکنند برای جا نزدن و شروع دوباره ،البته با انرژی بیشتر.

    ————————————————–

    مرحله سوم:

    در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!

    آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    با اجازتون می خوام تجربه ی خودم را بگم؛

    من دو سال پیش مهارت یا بهتره بگم هنری رو که همیشه دوستش داشتم و دیگران هم میگفتند استعدادش را داری رو شروع کردم.هدایتی رفتم آموزشگاه و برای گویندگی ثبت نام کردم..روزهای اول در کلاس ما بودند افرادی که میگفتن ما گوینده های خیلی بزرگی می شیم یا حتی صدای زیبایی داشتند ولی تکتیک و مهارت گویندگی نداشتند.من اون اوایل این چیزهارو تشخیص نمیدادم و با اینکه صدای خوبی دارم اما جلوی اونها احساس نا امیدی میکردم و میگفتم ای بابا…کو استعداد؟؟!!!!.همین باعث شد من تلاشم رو بیشتر کنم،و هر روز تمرین میکردم،مطالعه میکردم،نرمشهای مخصوص انجام میدادم،میرفتم ،میومدم تحت هر شرایطی غیبت نداشتم و با عشق پیش میرفتم،متون ادبی رو می خوندم،اشعار شعرای ادبیات کهن رو به خوبی میخوندم و تا به خودم اومدم دیدم استادم بارها در دوره ها و کلاسهای مختلفشون از من دارن تعریف میکنن به عنوان کسی که خیییلی پشتکار داره تکتیک رو بلده.و الان بعد از گذشت دوسال هیچکدوم از اون آدمها نیستن یا کلا بی خیال شدن یا به حاشیه کشیده شدند و من هنرجوی قدیمی استادمون هستم که در پروژه های مختلف با ایشون همکاری کردم و در حال حاضر هم پروژه ای رو در دست کار داریم.

    من باور دارم که تمرین و تکرار به اندازه کافی،قطعا نتیجه میده و از هر « به فرض» استعداد خدادادی در مسیر رسیدن به موفقیتها،قدرتمند تر و ارزشمند تر است .

    ————————————————–

    استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم چون تمام این آگاهی ها و شناختها نسبت به خودم رو مدیون آموزشها و وجود پربرکت و پر از مهر شما هستم،دمتون گررررم که خسته نشدید و ادامه دادید و بهترینها رو خلق کردید و در ما این شوق و انگیزه رو ایجاد کردید که من هم میتوانم..برای من هم میشود… خدا حفظتون کنه.

    از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.

    دوستتون دارم

    در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    حدیث صالح گفته:
    مدت عضویت: 883 روز

    با سلام و ارادت خدمت شما استاد عباسمنش گرامی و مریم بانوی عزیزم

    خدارو سپاسگذارم به خاطر یه فایل هدایتی بینظیر دیگه که با کلام زیبای شما، برای ما آماده شده.

    تا یکی دو سال پیش فکر میکردم همه ی توانایی های یه نفر برمیگرده به استعداد اون فرد توی یه زمینه ی خاص.جوری که میدیدم خیلیا حتی حاضر نمیشن یه موضوع جدید رو امتحان کنن تا ببینن توی اون کار چند مرده حلاجن.

    منم همینجوری بودم و همیشه میگفتم من استعداد اینکارو دارم و استعداد فلان کار رو ندارم.

    ولی حدود دو سال قبل یه فایل از شما بدستم رسید در قالب قانون آفرینش و اونجا بود که فهمیدم استعداد چیزی نیس که آدم رو موفق میکنه و هرکس برای هر کاری تلاش بکنه نتیجه براش حاصل میشه. شاید این وسط علاقه باعث بشه بیشتر دل به کار بدیم ولی استعداد نمیتونه دلیلی باشه برای محدود کردن خودمون.هرچند با شروع یه کار ، علاقه هم ایجاد میشه.( استاد عزیز، فایلهای شما توسط یکی از دوستام برام ارسال شد.البته ناگفته نمونه که خبر نداشتم فایلهای شما خریدنیه و باید براش بها بدم، منم خیلی گوششون کردم، استاد جان امیدوارم که حلالم کنین.از وقتی هم که فهمیدم به قول شما باید از خشت اول دیوار رو درست بچینیم، دیگه اون فایلهارو گوش نکردم.)

    از اون زمان به بعد سعی کردم این موضوع رو برای خودم همیشه یادآوری کنم و باور درستی ازش بسازم. جوری که تلاش کردم با وجود مقاومتهایی که تو ذهنم بود، کارهای جدید رو امتحان کنم تا به خودم ثابت کنم که استعداد فقط یه اصطلاحه برای آدمایی که دنبال بهونه هستن برای توجیه کارهاشون.

    حتی به بچه هامم این موضوع رو یاد دادم که باید تمرین و تلاش داشته باشن و نتیجه رو به خدا بسپارن تا توی زمینه های مختلف موفق بشن.

    فک میکنم این فایل برای من آماده شده استاد چونکه چند روزه یه کار کامپیوتری رو شروع کردم ولی نجواهای ذهنیم مدام از استعداد و توانایی برام صحبت میکنه و همین باعث شده کارم رو به امروز و فردا بیندازم.

    خیلی خوشحالم که یبار دیگه خدای بزرگم منو هدایت کرد به سمت دیدن و شنیدن این نکات با ارزش.

    برای تمرین این بخش حتما این کار کامپیوتری رو با ایمان و حوصله و دقت و اراده قویتری شروع میکنم و

    و سعی میکنم با احساس خوب ادامه بدم جدای ازینکه چه زمانی خدای مهربونم قراره به من نتیجه رو نشون بده.

    بازم سپاسگذارم ازین نکات مفید و بجاتون

    راستی، چقدر تیشرت و کلاهتون زیباست استاد و بک گراندتون آرام بخشه با اون جمله زیبای ما به خدا اعتماد داریم.

    خدا بهتون قوت بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  6. -
    مهدی رجبی گفته:
    مدت عضویت: 3851 روز

    درود فراوان استادم…

    اول بگم همین الآن کامنت جلسه سوم از قدم سوم رو نوشتم و ثبت کردم و دقیقاً این چند روزی بیشتر در مورد حول و حوش توانایی ها و استعداد ها و خصایص درونیم که موضوع خود ارزشمندی من بود رو بهش مدام فکر و با خودم منطقی صحبت میکردم

    و داشتم باور سازی میکردم

    و چه همزمانی و عالی این فایل دقیقاً هماهنگ و نزدیک با موضوع من در جلسه سوم قدم سوم شد..!!

    این یک نشونه ی هدایت خداونده که خدا میخواد و داره بهم همش بیشتر کمک و هدایتم می‌کنه و ظرفمو بزرگتر می‌کنه

    خدای من از لطفت خیلی ممنون و سپاسگزارم.

    #####

    اگر بخوام صادقانه بگم در تمامه در تمام جامعه و حتی تمام اساتید و معلمان و حتی دانشمندان و نویسندگان و معلمان و کارشناسان و همه و همه و عالمان به استعداد معتقدند و اینها رو از کودکی شنیدیم و دیدیم

    ولی به نوعی مستعد بودن هم شاید همون ذوق و شوق و عشق و علاقه بشه بهش گفت..

    ولی مثلاً من از بچگی یکی از علائقم بگم استعدادم بگم روحیه بگم کشش بگم هر چی بهر حال بشه اسمشو گذاشت بسمت کلا کارهای فیزیکی ورزشی داشتم و فراری نبودم

    حالا از کوه رفتن تا بازی های توپی یا تقریباً هر بازی ورزشی و فیزیکی رو خوشم میومده بخصوص فوتبال که جدی تر دنبال کردم..

    حتی کلاس ژیمناستیک رفتم

    بسکتبال رفتم و…

    ولی یادمه تو دوران نوجوانی تو خونمون یک میز ناهارخوری بزرگی داشتیم که با داداشم روی اون می‌گرفتیم پینگ پنگ بازی میکردیم اینقدر که من بعد از چندین هفته پیشرفت خوبی کردم و یادمه اون موقع مسابقات فکر کنم ماه رمضون بود رفتم و تا فینال رفتم بالا.

    فکر میکنم تقریباً تو اکثر ورزش ها بتونم پیشرفت کنم اگر تداوم و تمرین داشته باشم…

    یا در صدا و بیان همینطور.

    یا قدرت تحلیلی بالا همینطور.

    ######

    سپاسگزارم از این فایل عالی استاد عجب موضوع خوبی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    حسین ملاحیدری گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقد این جلسه برای من حرف ها داشت

    من یه پسر فوق العاده باهوش و با استعداد و فعالی دارم که هوش زیادی برای ریاضیات و الکترونیک و بازیگری و ارتباطات و … داره

    از بس از بچگی شنیدیم فلانی رو نگاه کن چقد استعاداد داره در فلان زمینه ای ولی به هیچ جا نرسیده و کلی مثالها برامون آوردن و گفتن چون پدر و مادرش نتونستن روی استعدادش کار کنن الان زندگیش تباه شده، همش دنبال کلاس های مختلف بودم که پسرم رو بزارم که استعدادهاش سوخت نشه ، آخرین نمونه کلاسی که گذاشتمش کلاس رباتیک و الکترونیک بود که اوایل خیلی با هیجان میرفت و زودتر از اینکه مربی بگه اون رباتشو کامل کرده بود و اکثرا توی کلاس بیکار مینشست و بچه ها رو نگاه میکرد و حوصلش سر میرفت و بارها مربیش گفته بود استعداد خیلی زیادی داره و میتونه توی مسابقات جهانی خیلی خوب بدرخشه.

    خلاصه که یه ترم بردیمش و کم کم شروع به مخالفت کرد و میگفت نمیخوام برم و کم کم بحث و دعواها بینمون شروع شد و میگفتم تو سرت نمیشه اگه این کلاس ها رو ادامه بدی میتونی کلی معروف بشی و کلی اختراعات عالی داشته باشی و … و انقد بینمون بحث میشد تا جایی که من به سر درد می افتادم و هر روزی که کلاس داشت اون عصبی بود و منم حالم خوب نبود و بالاخره از یه جایی گفتم دیگه نمیبرمش خودش میدونه من خواستم کمکش کنم تا آیندش روشن باشه‍️

    از اون ماجرا یک سال گذشته و کم کم فهمیدم که اصلا استعداد مهم نیست مهم اون شور و شوقیه که فرزندم برای کاری نشون میده و در کنار کلاس هاش حدود 3 ساله کنگفو کار میکنه و توی استفاده از سلاح سرد عالیه و استادشون گفته توی بخش سلاح خیلی خوب میتونه بدرخشه اما دیگه واقعا بهش گیر ندادم گفتم اگر دوست داشت ادامه میده اگر نه من برای به زور خوشبخت کردنش نمیجنگم که ارتباطمون خراب نشه و خودم انقدر عصبی نشم و اتفاقا رشته ورزشیش رو فوق العاده دوست داره و با علاقه ادامه میده گرچه برای تکنیک ها که بدون اسلحه هست اصلا بدن منعطفی نداره و هنوز خیلی از حرکات تکنیک ها رو نتونسته بزنه ولی داره تمام تلاششو میکنه گه بتونه اونها رو هم بزنه و بین دوستای هم باشگاهیش تنها کسی که هنوز بعد از سه سال نتونسته بیشتر حرکات تکنیک رو بزنه پسر منه ولی انقد عاشق رشته ورزشیشه که با علاقه داره همه تلاششو میکنه تا بتونه اونها رو هم بزنه

    جلسه امروزتون برای من کل این مسیر رو دوباره نشون داد که چقدر بخاطر استعدادهاش باهاش جنگیدم که خوشبختش کنم و آیندشو روشن کنم و آخرش رفت سراغ کاری که توی یه قسمتش تونست خوب باشه و توی قسمتهای اصلیش اصلا استعداد نداره ولی داره تلاششو میکنه که اتفاقا دو تا مدال جهانی مسابقات مجازی و یه مدال مسابقات کشوری هم گرفته

    خدایا شکرت بابت این آگاهی و رشد من که متوجه اشتباهم شدم و امروز پسرم به دنبال تلاش برای خواسته هاشه نه استعدادهاش

    همیشه شاد و سالم باشید استاد خوبم و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  8. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته و دوستان گل .

    جواب سوال.

    من همیشه فکر میکردم که به درد کارهای فنی نمیخورم بخاطر باورهای غلط ی که داشتم و البته تجربه های که داشتم احساس میکردم من سر در نمیارم از کارهای فنی یعنی نمیتونم حرفه ای بشم (بیشتر حرف و قضاوت مردم تاثیر داشت که واقعا پاشنه اشیلمه)

    خلاصه در جواب این سوال میتونم بگم که بالای 95 درصد در مورد همه چیز این احساس رو داشتم که من نمیتونم واستعداد این کارو ندارم

    تمرین .

    مرحله اول . من همونطور که نوشتم تو 95درصد و بیشتر در مورد تمام قضیه ها فکر میکردم که من استعداد ندارم و بدرد هیچ کاری نمیخورم یعنی انقدر باورهای ویران کننده داشتم ودر احساس بد ومنفی و نگرانی و ترس و افسردگی و ناامیدی بودم

    یادمه اون دوران که میرفتم پیش مشاور به مشاور گفتم من احساس میکنم حافظمو از دست دادم

    یعنی من هیچی یاد نمیگیرم

    و سر هر شغلی میرفتم

    بخاطر حرف قضاوت مردم

    و اون باورهای منفی که داشتم یعنی بشدت اون باورها احساس بد رو در من ایجاد میکردن و من در مداری قرار میگرفتم که به هر شغلی که میرفتم میگفتم من بدرد این کار نمیخورم

    البته همه اینا قبل از اشنای با استاد بود .

    حالا من در هر شغلی که رفتم اخرش گفتم که نمیشود من بدرد این کار نمیخورم

    اما الان تو شغل زنبور داری که هستم از سال 98 ولی امسال بازم به شکست پیوست

    اما چون در این سایت هستم

    مثل قبل برخورد نمیکنم که ولش کنم بگم من بدرد این کار نمیخورم

    حالا این هدف رو انتخاب میکنم البته قبل از این فایل شروع کردم

    که یک دوره ی رو خریدم قدم های اول رو برداشتم وانجام دادم

    ومی خوام این هدف رو داشته باشم وانجام بدم بعداز 6سال که در این شغل بودم مثل تمام رشته های که رفتم نگم بدرد نمیخورم

    ادامه بدم با اموزش و این روند رو هی بهبود بدم

    و تو دفترم این روند های بعدی رو انجام میدم

    من میخواهم این شغل رو بعنوان تکامل طی کردن بعد از 6سال بدون اموزش کار کردن و با باورهای غلط

    و طی کردن اون تجربیات مثل گرفتن وام قرض گرفتن داشتن شریک

    این همه باور غلط رو داشتم و عمل کردم و نتیجه همه اینا شد شکست

    والبته تجربه گرفتم و فهمیدم هر چیزی که احساس نگرانی و ترس و هر نوع احساس بدی در درون ایجاد کنه من رو از موفقیت دور میکنه .

    همه اینارو استاد عزیزگفتن تو فایل ها اما بخاطر باورهای غلط و مداری که توش بودم انجامشون دادم و چک و لگد های جهان رو هم خوردم

    وحتی الان هم که همه اونارو انجام دادم و چک و لگد هارو خوردم

    دیدم بازم ذهن چموشم گیر میده

    که حالا همه اینارو انجام دادی بیا این بار ماشینتو بفروش و زنبورای زیادی بگیر دیگه ماشین خودته دیگه فکر کن نداشتی و شغلتو برپا میکنی

    بازم میدونم که این یه تله هست

    امیدوارم که ذهنمو کنترل کنم و از همون زیر 10عدد کندوی که برام مونده ادامه بدم اموزش های لازم رو که دارم میبینم و باهمینا خودمو گسترش بدم و خودمو حرفه ای کنم و تکاملی بیام به جای فروش ماشین

    روی دوش خدا بشینم تا اون کارهارو انجام بده برام

    خداوندا هرچه که دارم از توست وهرچه که بدست میارم از توست .

    من نمیدونم واقعا تسلیمم در مقابل تو هدایتم کن به درک و عمل به قوانین

    هدایتم کن که رها باشم

    وخودمو به تو بسپارم

    تو همه چی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      مهشید و شیرین گفته:
      مدت عضویت: 1243 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام آقای حسینی

      اکثر افراد زمانی به این نتیجه می رسند که به درد هیچ کاری نمی خورند تا زمانی که صحبتهای بقیه برایشان بی اهمیت شده و به علاقه خود پی ببرند و با عشق و علاقه شروع به کار کرده و خداوند آنها را به قدمها و راه های تکاملی تر و پیشرفت بیشتر هدایت کند. شغل کنونی شما با توجه به علاقه ای که دارید بسیار عالی است مخصوصا محصولات جانبی که از عسل می توانید مانند صابون، شامپو، کرم، لوسیون …. تولید و بفروش برسانید و با توجه به فرکانس تان به ثروت پایدار دست یابید. زمانی پیش سازمان فنی حرفه ای کلاس های زنبور داری را رایگان برگزار می کرد که مطالب خوبی هم ارایه می دادند اگر علاقه دارید مرجع خوبی است.

      سلامتی، موفقیت و ثروت را برایتان خواهانیم.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1751 روز

      درود برشما دوست عزیز چقدر این دیدگاه را دوست داشتم که بعداز 6 سال که نتیجه نگرفتی اینبار آگاهانه تر ومصمم تر میخوای گام برداری وپیش بروی. اونجایی که گفتی من دیگه روی دوس خدا میشینم وبهش میگم خودت هدایت کن چقدر به من انگیزه داد که من هم بعداز 4 سال دوباره آدمه بدهم وشکست را نپذیریم ونگم من به درد این کار نمی‌خورم. من مسیر درست را میروم همان مسیر که خیلی ها توی این مسیر برنده شدند وموفقیت را تجربه کردند. ممنون بابت دیدگاهتان مرسی که هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1076 روز

      سلام دوست عزیز

      شما در سرلوحه زندگیت حال خوب و اتفاقای خوب بزار و ببین معجزه پشت معجزه اتفاق خواهد افتاد

      ماشین بفروشی و نگران باشی آیا جواب میده?,قیمت ماشین بالا بره و با خودت بگی وای چند میلیون عقب افتادم و مدام نگرانی و ناراحتی و درنتیجه اتفاقای بد و شکست اتفاق خواهد افتاد.کمالگرا نباش و عملگرایی و بهبود گرا باش و با همین چند کندو و حال خوب و خدا میتواند و حرکت کن و بدکت خدا رو ببین. وقتی به خدا می سپاری هر لحظه دستان خدا وارد زندگیت میشن و شما رو به سمت اتفاقای خوب هدایت میکنن.

      فقط کمالگرا نباش که بخوای زود به بالادست های شغلت برسی

      با تکامل و صبوری حتی از اون ها هم پیشی میگیری.

      با کامنت شما به خودم آمدم و گفتم مینا جان به سمت هدف هات بدون کمالگرایی برو و خدا میتواند رندگیت رو ببین.

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    سلام به همه

    جواب به تمرین این جلسه

    من قبلاً فکر میکردم که باید از قبل استعداد یه چیزی رو داشته باشی که خب به خاطر شنیده ها و دیده هام بود و فکر میکردم یه چیزی انگار از قبل مقرر شده و طرف مثلا استعداد فوتبالی داره یا استعداد هرچی‌. الان و خیلی وقته باور دارم اینکه یه نفر داره تو یه ورزشی یا توی مدیریت یا هرچی خوب کار می‌کنه و استعداد بالایی از خودش بروز میده، دلیلش باورهای درست من جمله فراوانی و احساس خود ارزشمندی هست که منجر شده به اینکه اون طرف ناخودآگاه پیگیر اون کار باشه و کانون توجهش روش باشه و به همین دلیل ناخودآگاه اطلاعاتش و مهارتش در اون زمینه بالا بره و از خودش استعداد بروز بده.

    من میتونم بگم باور دارم اگر چیزی بلد نیستم، تمرین میکنم و زمان میزارم و ادامه میدم مستمر و میتونم توش خیلی موفق باشم. البته نمیتونم بگم خیلی قوی شدم تو این باور و می‌دونم نیاز دارم یکم شجاعانه تر حرکت کنم تا بهتر این باور رو درک و تجربه کنم ولی با فعالیت هایی که در گذشته داشتم میتونم بگم این باور رو داشتم که حرکت کردم وگرنه که خیلی جاها کاری نمی‌کردم.

    در مورد سخنان شما استاد و مثال رانندگی یاد گرفتن و اینکه هرکسی یه شیوه ای واسه یادگیری داره یه تجربه ای میگم. من وقتی با مربی آموزشگاه تمرین رانندگی میکردم، خب هیچی بلد نبودم ولی اعتماد به نفس خوبی داشتم. ایشونم خیلی سخت می‌گرفت بیشتر کلامی و توی آموزش هم سعی میکرد منو از مسیرهای متوسط ببره که هم خیلی ساده نباشه هم استرسی از شلوغی نداشته باشم. خب من اولش تو بحث کنترل کلاج مشکل داشتم و ایشونم هی میگفت من نمی‌دونم تو چرا یاد نمی‌گیری با اینکه اولین یا دومین جلسه با ایشون بود. خلاصه من مصمم شدم که یادش بگیرم و شبش نشستم کلی ویدئو دیدم و نشستم پشت ماشین و تجسم میکردم که دارم کلاج کنترل میکنم و خیلی راحت از پسش برمیام. روز بعد که باهاش تمرین داشتم، خیلی خوب رانندگی میکردم که متعجب شده بود که من چیکار کردم که یهو اینقدر خوب شدم. این یادم اومد از بحث تکرار و تمرین‌ و اینکه هرکسی یه مدل یادگیری داره و برای من دیدن و تجسم کردن ذهنی خیلی موثره.

    در مورد استعداد و مثال مسی، یادمه خیلی وقت پیش یه ویدئویی توی یوتوب دیدم در مورد مسی و هم تیمیش در تیم های پایه بارسلونا که اون هم تیمیش حتی از مسی هم بهتر بوده ولی به این دلیل که نتونسته ذهنش رو کنترل کنه، حتی به تیم بزرگسالان رسیده ولی اینقدر خوب نبوده که ماندگار بشه و خیلی زود رفته تیمهای پایین تر با اینکه همه انتظار داشتن این بازیکن بزرگی بشه مثل حالای مسی.

    در مجموع این جلسه طلاست چون خیلی وقتا فراموش میکنم که باید ادامه بدم و در ادامه دادنه که نتایج رخ میده و این جلسه بهم این یادآوری رو کرد که قدم بزارم فقط و انجام بدم و با تمرین و تکرار و استمرار در مسیره که نتایج میاد نه صرف اینکه آدم چیزی رو از قبل بدونه یا به ظاهر استعدادش رو داشته باشه. یعنی بعضی وقتا می بینم یکم لنگ‌ میزنم واسه حرکت کردن یه جاهایی خصوصا در برخورد با مهارتهای جدید، که میتونم در کنار باور مهم بودن نظر بقیه که باعث می‌شده خودم نباشم و دو دل باشم برای تصمیم گیری، ردپاهای ریز این باور استعداد رو ببینم که فکر میکنم باید استعداد داشت و یا فلانی که خیلی خوبه از بچگی بلد بود و استعدادش رو داشت، ما که اینکارارو هیچوقت نکردیم، پس نمیشه. در صورتی که فعالیت های خودم در کارم بهم ثابت می‌کنه خیلی کارهایی کردم که تا به حال نمیدونستم میتونم انجامشون بدم ولی با تمرین خیلی راحت اونکارارو انجام دادم.

    تمرین این جلسه هم عالیه و همین که بیایم بنویسیم هرروز که چه پیشرفت هایی داشتیم هرچند کوچک، چقدر کمک می‌کنه که مسیر رو ادامه بدیم و شور و شوق بیشتری داشته باشیم برای ادامه چون می بینیم داریم با تمرین بهتر میشیم.

    متشکرم استاد عزیزم که با این جلسات که با عشق برامون میزارید، هرروز ما رو متصل به اصل نگه می‌دارید.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  10. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3344 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است.

    سلام و درود بر استاد عباس‌منش گرامی

    سوال این قسمت:

    من به لطف دوره‌های شما استاد عزیز باور کرده‌ام که توانایی کسب مهارت در هر زمینه‌ای را دارا هستم و میتوانم با تمرین و تکرار و مداومت در انجام آن، به موفقیت و مهارت برسم

    البته که کاملاً اذعان دارم که این باور پس از شرکت در دوره‌های شیوه حل مسائل و احساس لیاقت درونم تقویت شده و هرروز شاهد رشد و شکوفائی بیشتر آن هستم که جا دارد از شما بخاطر این دوره‌های بینظیر تشکر و قدردانی کنم

    تمرین این قسمت:

    من مهارتی که بنظرم رسید برای تمرین این جلسه در خودم تقویت کنم، و درحال حاضر اولویت مهم زندگی من است و در صورت کسب آن تمام جنبه‌های زندگی مرا تحت تاثیر قرار میدهد، مهارت کارکردن روی خودم و باورهایم و تغییر آنهاست

    من مدت زیادی است که عضو سایت هستم و به لطف آموزه‌های استاد نتایج قابل قبولی در زندگی گرفته‌ام، ولی هنوز فکر میکنم در بحث تغییر باورها و نحوه بهتر کارکردن روی آن، ضعف دارم و بایستی آن را بهبود بدهم

    خیلی از اوقات بخودم میگویم که مهارت تغییر باورها را ندارم و یا قانون برای من جواب نمیدهد درصورتیکه قانون ثابت است و برای هرکسی که اراده کند که زندگی خودش را تغییر بدهد جواب میدهد و اگر من تاکنون نتوانسته‌ام به راهکاری اساسی و کارآمد برای نحوه کارکردن روی باورهایم به شکلی که برای من یک کار لذتبخش گردد دست نیافته‌ام و مشکل از من است

    وقتی داشتم سوال این قسمت را جواب میدادم و نوشتم که من باور دارم که من توانایی کسب مهارت در هر زمینه‌ای را دارم، بلافاصله ذهنم گفت اگر باور داری پس چرا در زمینه کارکردن روی خودت و تغییر باورهایت لَنگ میزنی اگر توانایی داری چرا هنوز نتوانسته‌ای نتایج بزرگ و دلخواهت را بگیری

    که اگر بخواهم حق و انصاف را رعایت کنم دیدم زیاد هم بیراه نمیگه و من باید تمام سعی و تلاشم را بگذارم و این توانایی را در خودم ایجاد کنم

    هدفی که برای خودم قرار دادم این است که تمرکز بگذارم روی دوره‌هایی که در آزمون شناسایی ترمزهای محدود کننده ذهن به من پیشنهاد شد و به لطف خداوند تا کنون دوره شیوه حل مسائل را نیز طی کرده‌ام و در حال سپری کردن دوره راهنمایی عملی دستیابی آرزوها هستم و این تمرکزی که گذاشته‌ام شاهد این هستم که جهان نیز مرا هدایت میکند به کامنت‌ها عالی دوستان در همین زمینه و دارم میبینم که این کار آرام آرام به یک کار لذتبخشی برای من تبدیل شده است

    منطقی که میتوانم برای اثبات اینکه استعداد ذاتی نیست و با تمرین و تلاش میتوان هر استعدادی را در خودم ایجاد کنم، توانایی تایپ ده انگشتی من است که به لطف تمرین سرکار خانم شایسته در دوره شیوه حل مسائل و اینکه ایشان گفتند اگر فکر میکنید تا کنون مساله‌ای را در زندگی خود حل نکرده‌اید همین امروز اقدام به یادگیری یک مهارت بکنید و من بلافاصله در آموزش تایپ شرکت کردم و الان این توانایی را با سرعت و دقت بسیار بالا درون خودم ایجاد کرده‌ام که این توانایی خیلی به من کمک کرد و ترس مرا از کامنت نوشتن در سایت را از بین برد و من با نوشتن هرکامنت احساس میکنم چقدر بزرگتر شده‌ام و چقدر پیشرفت کرده‌ام

    و با این منطق میتوانم ذهن خودم را آرام کنم که من میتوانم توانایی کار کردن روی خودم و تغییر باورهایم را دارم، کاری که فکر میکنم در حال حاضر سخت‌ترین کار دنیاست

    و انشااله با این هدف، و رسیدن به آن میتوانم شاهد نتایج بزرگ و دلخواهم در زندگی‌ام باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: