پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساجده اکبری گفته:
    مدت عضویت: 426 روز

    بنام خدا

    سلام به همه دوستان و استادجان

    من وقتی با شرایط استرس‌زا برمیخورم بسته به موضوعی که باعث ناراحتی یا تغییر در وجودم شده عکس‌العمل نشان میدهم. مثلا گاهی گریه میکنم، معمولا وقتی در حقم بی‌عدالتی میشود یا هم وقتی از خودم دفاع نمی‌توانم

    گاهی هم خیلی عصبی میشوم و داد و بیداد میکنم. صدا و حرف‌هایم از کنترلم خارج میشود.

    گاهی هم چشم میبندم و اجازه نمیدهم کسی حرف بزند یا لمسم کند و ترجیح میتم تنها باشم

    بعضی مواقع هم میخندم و نمیتوانم مانعش شوم

    به صورت کلی خشم و ناراحتی وجودم را فرا میگیرد، بیشتر خشم.

    البته این حالت‌ها تکرار نمیشوند جدیدا چون سعی میکنم خودم را کنترل کنم و با هرچیزی خشمگین نشوم.

    به لطف استاد و آموزه‌های شان درحال بهتر شدن هستم و سعی میکنم الگوهای تکرار شونده‌ی زندگی‌م را پیدا کنم.

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    سلام من در این شرایط دچار ترس ونگرانی شدید میشدم وبحث می‌کردم توکلم به خدا تقریباً ازبین می‌رفت ودچار سردرد می‌شدم ودر انجام کارها واهداف روزانه ام بی‌انگیزه می‌شدم ومعده در وقلب درد درد شانه من رو فرا می‌گرفت اما الان به هم میریزم اما مدت آن کوتاه تر شده و کنترل ذهن می‌کنم واز خود برترم میخوام که کمکم کنه

    اما در مسیر تکامل هستم و هنوز عادتهای قبل را دارم اما سعی میکنم که آگاه تر عمل کنم ووقتی به این صورت عمل می‌کنم اولین نتیجه آن سلامتی بوده که خیلی ارزشمند هست و دوم اینکه محیط خونه زودتر در فرکانس مثبت قرار میگیره و مهم تر از همه من با مفهوم پذیرش بیشتر آشنا میشم وسبکترم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیزم

    چه مکمل خوبی هست این فایلهایی بی نظیر

    باورهای بنیاد والگوهای تکرار شونده

    برای من این موضوع پیش اومده

    که هر2سال یکسری افراد میان تویه مسیرم

    که آقا بیا در شرکت ما وبه صورت هرمی کارکنیم

    توفامیلهاتو بیار بعدش اونا2نفردیگه رو میارن

    اما ایندفعه دقیقا بعداز دیدن چندفایلی که دراین زمینه گذاشتین

    متوجه شدم وباعث شده از یک ضرر مالی جلوگیری بشه وازطرفی باعث میشد اعتبار پیش افرادبیادپایین

    خب بهترین تمرین چیه یه دفتر بردارم

    والگوهای تکراری و منفی رو بنویسم

    وباورهای خوبش رو بسازم وسپس نتایج کوچک رو ثبت کنم تا برام باور پذیر بشه

    درشرایط استرس زا قبلا دنبال مقصر بودم

    ولی بعداز آشنایی با شما کلا چنین چیزی در ذهنم خاموش شد

    اما درحال حاضر من به فکر فرو میرم

    ومیرم پیاده روی وسعی میکنم همون لحظه به خودم فکر میکنم که این موضوعی که پیش اومده

    چی باورهایی ازمن این موضوع رو رقم زده

    وبعدش پیش خودم میگم آیا این موضوع چندسال دیگه هم برام اینقدر اهمیت داره

    ویا میگم که اگه ثروتمند بودی چقدر میتونست این موضوع به راحتی حل بشه

    ویا اگه خیلی خیلی استرس زا باشه

    میگم هیچکس قرار نیست دراین دنیا ماندگار بشه

    وهمه رفتنی هستیم

    وباید هرجوری شده احساسمو خوب نگهدارم

    خیلی خیلی ممنونم ازتون استادعزیزم

    که این آگاهی های ناب رو در اختیارما قرار میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلام استاد عزیزم‌و مریم‌جونم و همه دوستای عزیز هم فرکانسی ام

    و اومدم برای فایل چهارم الگوهای تکرار شونده چالش کامنت بزارم یکم پیش برای فایل قبلی ک خواب بود کامنت گزاشتم و لذت بردم از اینک ب تعهدم عمل کردم و اومدم کامنت بنویسم چون برای فایل قبلی ذهنم همین بچه تخس خیلی تخس بازی درآورد ک کامنت نزار و اینا ولی الان برای نوشتن این کامنت خیلی مشتاقه حتی بیشتر از من ک قلبم و با هم داریم یه احساس فوق العاده ای رو تجربه میکنیم خدارو هزاران بار سپاس برای این احساس فوق العاده ای ک دارم

    و حالا در مورد این سوال قبلا قبل از آشنایی با این قوانین من خودمو ب آب و آتیش میزدم گریه میکردم و اعتصاب غذا و قهر میکردم با هرکی ک اطرافم بود قهر میکردم و توی لاک خودم فرو میرفتم و کل لحظه هام رو خودخوری میکردم شدید جنگ جهانی توی ذهنم بود

    ولی ولی ولی الان از وقتی ک با این سایت و استاد آشنا شدم نه از همون اول ها بگم حدود سه ماه میشه افتادم روی دور ک با چالش ها ب راحتی برخورد میکنم از 100 درصد ناراحتی ک برام ایجاد می‌کرد الان شده 10 درصد حالا بازم بستگی داره ب اون چالش

    ولی خب خیلییی خیلییی خوب شدم

    و هروقت ک با یه چالش جدی رو برو میشم اول خیلی ناراحت میشم مثلا نصف روز یه روز ناراحتم و خودخوری و اون جنگ جهانی ک توی ذهنم همیشه بود خیلی خیلی کمرنگه بازم چون پاشنه آشیل هست نمیشه کامل یهویی محو بشه ولی هربار از یه چالش موفق بیرون میام قوی تر میشم

    دیگ اصلا گریه نمیکنم حالا هرچی میخواد باشه ولی قبلا اشکم دم مشکم بود تقی ب توقی می‌خورد من گریه میکردم ولی الان محاله ب خودم میگم اینکارت وواین احساس شدیدت قشنگ داری دستتو میسوزونه ک چه عرض کنم داری جزغاله اش میکنی

    و بلافاصله ب خودم میام و گاهی هم توی ذهنم شرو میکنه ک ای وای این شد و اون شد حالا چیکار میکنی میگم فاک آف وویس ک اینو از یه کلیپ از یه فیلم یاد گرفتم ک آقاهه ب بچه گفت هروقت توی سرت صدا اومد ک خواست ناراحتت کنه بلند بگو فاک آف وویس

    و منم همیشه اینو میگم خیلی جواب میده ب من خیلی تکرارش کردم

    خلاصه اینو بگم الگوی تکرار شونده من جدا از راه حل هام برای این واکنش ب چالش ها اینه

    خودخوری میکنم ولی در حد چندساعت و عصبانی میشم ولی در همون دقیقه های اول چون ذهنم زود هشدار میده جمع میکنم خودمو و ناراحتی هم هست ک یکم‌ دوزش بالاست نسبت ب اون دوتا دیگ

    و آها اینم هست ک نمیخوام طرف مقابلم رو تا چند ساعت ببینم ووباهاش حرف بزنم و حالا اگ طرف مقابلی نباشه و چالشه مربوط ب چیزی باش ک شخص نباشه نمیخوام درموردش با هیچ کس صحبت کنم چون صحبت کردن درموردش احساس منو بدتر میکنه

    ترجیحا میخوام یه جای آروم و بدور از آدم های اطرافم باشم

    مرسی استاد عزیزم و مریم جونم برای این سری فایل های فوق العاده ک من رو واداشت تا کامنت بزارم رد پا بزارم

    سپاس گزارم از خداوند برای قوانین ثابت و پایدارش

    عاشقتونم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ویدا گوهری گفته:
    مدت عضویت: 2721 روز

    سلام به همه ی دوستان هم مسیرم

    سلام به استاد نازنینم و مریم جان مهربان

    بعد از گوش دادن به افایل های الگوهای تکرار شونده ذهنم حسابی پیگیره

    تا اینکه توی این چند روز یه خوابی دیدم که بعد از بیدار شدن فهمیدم این خواب تکرار شونده ست و سالهاست که میبینم

    اونم اینه که توی خواب میخوام از یه جاده صاف یا مسیر کوهستانی برم که پاهام توان راه رفتن نداره و مجبورم با دستم به صورت چهاردست و پا برم .وااای بعد از سالها بهش توجه کردم . من از بچگی هیچ پشتوانه ای نداشتم نه حمایت روحی ومعنوی و نه مالی و دقیقا برعکس توی یک فضای تنش زا که هرلحظه با ترس از دست دادن و رها شدن همراه بود و این احساس در ناخودآگاه من ریشه ی عمیقی برای باورهای غلط ایجاد کرده مثل نیاز به حامی ، ثروتمند و خوشبخت شدن با ازدواج ،حضور یک فرد یا رابطه حال منو خوب میکنه و….. خدایا میدونم حل این مسیله و چالش توحیدی بودنه استاد توی فایل توحید عملی گفتن که من فهمیدم نباید روی بقیه حساب کنم اما دیر متوجه شدم روی کی حساب کنم و الان همه ی ما میدونیم اون همه کس تویی….هدایتم کن به توکل بیشتر توحیدی بودن بیشتر هرروز بیشتر از روز قبل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    طوبی گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    بنام خدا ی مهربان

    سلام به تمامی دوستان همفرکانسی واستاد عزیزکه با گذاشن کامنت من رو متوجه گوشه های تاریکی در وجودم میکنند ومن سعی در شناختن اونا و برطرف کردنشون میکنم.

    خدایا شکرت بابت این مسیر پر از اگاهی ولذت بخش از شناخت خودمون .

    واکنشای من به قبل وبعد از اشنایی با استاد تقسیم میشه.

    قبلا من خیلی واکنش نشون میدادم عصبانی میشدم ودادو بیداد میکردم ودنبال مقصر میگشتم و بعضی وقتا در نقش قربانی ظاهر مبشدم و البته در مقابل بعضیهام ساکت میشدم وحرفی نمیزدم ویا گریه میکردم وبعضی وقتام خودخوری و روزه سکوت ویا به کی گیر میدادم تا عصبانیتمو سرش خالی کنم

    واگه خیلی ادامه داربود خوابم نداشتم و همه باید میفهمیدن که من ناراحت هستم و اگه تایم غذا بود میخوردم شایدم بیشتر.کلا

    معجونی از همه واکنشارو داشتم .

    از وقتی با شما واین سایت اشنا شدم واکنشام به حداقل رسیده والبته در مقابل دخترم و کارایی که میکنه هنوز نمیتونم خودمو کنترل کم و صدامو بلند میکنم وبعدش ناراحت میشم ولی به خودم میگم یه تجربس باید یاد بگیری که دفعه بعد بهتر عمل کنی و خودمو اروم میکنم وتوی اون حال بد زیاد نمیمونم.

    و کلا گریه کردنم دیگه اثری نیسنت و دیگه گریه نمیکنم وحرفمو شده با صدای بلند میزنم البته باید اونم کنترل کنم تا بتونم در ارامش حرفمو بزنم و از خوردن زیاد هم دیگه اثری نیست و حتی بعی وقتا خندم میگیره از واکنشای طرف مقابلم .وکلا طوری شده که اگه حرف نا مربوطی بهم بگن اصلا انگار نشنیدم وخودمو مشغول یکاری میکنم وتو دلم سپاسگزاری میکنم یا اون محلو ترک میکنم

    و کلا اگه زیاد طول بکشه حال بدم به نیم ساعت نمیرسه وخودمو با این جملات اروم میکنم

    در هر اتفاقی خیری هست

    مطمین باش بهترینا برات در راهه

    اگه این نشد یه چیز بهتر

    خدا همیشه هوامو داره ومنو به سمت بهترین فرد وموقغیت هدایت میکنه

    حتی پیاده روی وحرف زدن با خدا هم خیلی موثره

    خدا یا شکرت که فکر میکنیم به احوالاتمون والگو هامونو بیرون میکشیم ودر نهایت علتشو هم میفهمیم ….

    وهرروز بهتر از دیروز.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    سلام به استاد ودوستای گلم

    استاد ،چقدر بااین فایل ها من واعضای سایت level up شدیم

    مطمینم ،بقیه ی دوستان هم مثل من ،باانجام تمرینات وسوالات این فایل ها ،به خیلی از ترمز ها وباورهای غلط پی بردند

    من تو خیلی از شرایط استرس می گیرم

    مثلا وقتی که قراره ،یه چیزی که خیلی دوسش دارم و پولشم هم معمولا دارم ،بخرم ،به شدت استرس می گیرم

    دلیلش باور عدم فراوانی من هست

    یا وقتی کسی از خودش تعریف می کنه ،عصبانی میشم و به خودم میگم این ادم چقد مغروره و مرتب نجواها تو ذهنم می پیچه و اعتماد بنفسمو از دست میدم

    دلیلش ،باور عدم لیاقته ،چون من مدام تو ذهنم ،دیگران رو بهتر از خودم می دونم واز خودم خیلی انتقاد می کنم که چقدر بدشکلم ،لباسام قشنگ نیست ،کسایی که جذب می کنم هم مرتب از خودشون تعریف می کند ودیگرانو تحقیر می کنند

    چند روز پیش ،دخترمو‌کلاس نقاشی بردم و براش رنگ گواش و دفتر و وسایل لازم رو خریدم و نگران هزینه ها تاسرماه بودم ،دخترم وسایل رو به دوستش داده بود ،من بشدت عصبانی شدم

    بعدا که دلیل رو بررسی کردم ،فهمیدم به علت باور عدم فراوانی منه ،چون فکر می کنم ،دیگه پول نیس ،دوباره براش بخرم ،

    مورد دیگه ،زمانی هست که شوهرم به لباس پوشیدنم گیر میده ،من به شدت به هم میریزم ،جوری که انگار هیچی از قانون جذب نمیدونم

    اول تو دلم کلی به خودش وخانواده ش بد وبیراه میگم ،که اینا حتما ادمای منحرف ودختر بازی هستند که اینقد زن رو محدود می کنند ،ومدام دور خودم میچرخم

    اما ،به خودم گفتم چرا این اتفاق مرتب تکرار میشه؟

    چرا اینقد به لباس پوشیدنم گیر میده ؟

    مگه خود من این ادمو ،که بنظرم در حد من نیست ،جذب نکردم؟

    حتما یه باورهایی دارم که ،یه ادم تعصبی و بنظر ذهن خودم (شاید) دختر باز جذب کردم

    البته ،چون مادرم از بچگی به من می گفت ،که خانواده ی شوهرم ،همه چشم چران وهرزه ن ،منم تو عمق ذهنم ،عمیقا باور دارم ،که شوهرم وخانواده ش ،منحرفن

    من باور دارم ،که زن باید محدود باشه وتو خونه باشه و اسلام اینو گفته که مردا برترند و زنها باید بدن خودشونو بپوشونند و کلی باورای غلط مذهبی دیگه

    ونتیجه شم ،جذب اینجور ادم تعصبیه ،که بشدت منو کنترل می کنه و نمی دونم چرا در پس ذهنم ،از ادمی که منو کنترل کنه ،لذت می برم .

    وقتی یه کاری رو که خیلی دوست دارم ،انجام نمیدم ،بازم خیلی عصبانی میشم ،و تقصیرو گردن دیگران میندازم ،که تقصیر فلانی بود که من نتونستم اینکارو بکنم

    در حالیکه ،باورای منه ،که اجازه نمیده ،کارای مورد علاقه مو انجام بدم ،مثل باور عدم لیاقت که باعث میشه از انجام اون کار فرار کنم

    قبلا در مواجه باشرایط استرس زا ،بشدت عصبانی میشدم و به زمین وزمان بد وبیراه می گفتم

    ولی الان ،به بررسی ذهنم می پردازم ،که ببینم چرا این اتفاقو جذب کردم

    وچیزی که از بررسی روابطم درک کردم ،اینه که ریشه ی تمام باورام شرک وبی ایمانی و عدم احساس لیاقت و ارزشمندیه ،که بنظرم بازم ریشه ی عدم احساس لیاقت هم شرکه

    مگر می شود من بدانم خدا درونمه و خودم را ارزشمند ندانم

    الگوی تکراری دیگه م ،دربرخورد با مسایل ،اینه از از انجامشون فرار می کنم ومرتب امروزو فردا می کنم

    مثل یادگیری یه مهارت جدید

    یا یه کاری که برا خودم باشه

    ولی برا دیگران حتما اونو انجام میدم

    ودلیلش بازم باور عدم احساس لیاقت و ارزشمندیه

    یه مدته بشدت مشغول خود شناسی هستم و خیلی از استاد ودوستان سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام

    اولین روزی که این ویدئو رو دیدم با خودم گفتم من که این مشکلات ندارم مثل گریه کردن داد و بیداد کردن موقع چالش .

    من یه ویژگی دارم اونم اینه متعهد میشم مسله رو حل کنم همین تمام .

    گذشت تا امروز توی دفترم این فایل از سری فایل های پترن ها بی جواب مونده بود .

    اومدم که جوابشو بنویسم تو دفترم که منطقی هستم مسأله هار تو ذهنم حل میکنیم و………..

    ذهنم

    این کلمه رو که نوشتم فهمیدم چه بلایی سر ذهنم میارم من وقتی با یک چالش مواجه میشم

    نگم چالش بگم یه حرف کوچیک توی روز مره که رد و بدل میشه .

    من تا با فردی برخورد کنم و صحبتی بینمون رد و بدل بشه حتی یک سلام من دیگه بعدش تا مغزمو نیارم بیرون تیکه تیکه نکنم دست بر دار نیستم .

    حالا این توی یک حرف ساده بود .

    اگر با مسله ای مواجه بشم میگردم چرا این مسله اتفاق افتاد چرا این حرف گفته شد چرا من اینو گفتم چرا مقصر من شدم چرا این جوابمو دادم…….

    درسته من اصلا دادو بیداد نمیکنم بیرون

    اما اون دادو بیداد سر ذهنمه

    درسته چیزی رو نمیکنم

    اما ذهنم تا به سر حد درد نرسه رهاش نمیکنم .

    من سر خودم در میارم همه این هارو .

    و همیش وقتی با مسأله مواجه میشم این کلمه توی ذهنم بع صدا در میاد (عامل همه چیز خودتی )

    زمان زیادی در تول روز من تین درگیری ذهنی رو دارم که از یک مسله کوچیک نشست گرفته حالا بماند اون چالش های بزرگ

    امروز کامنت آقای خوشدل رو خوندم و با تاثیر سوال پرسیدن اشاره کرد

    یاد دوره آفرینش افتادم احساس میکنم خیلی از مشکلاتم با این سوالا حل میشه .

    حتی همین مشکل .

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد چکرائی گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    بنام الله یکتا و سلام خدمت استاد عزیزم

    بحث الگوهای تکرار شونده بسیار برام جالب بود چون خیلی جاها داشتمشون و به عنوان یک روند،پیشامد یا هرچیز دیگه طبیعی پذیرفته بودمشون و شما چشمم رو باز کردین و باعث شدین در این زمینه ها هم از خودم سوال بپرسم و همین سوالاس که به جواب میرسونه و بفکر فرو میبره.

    مثلا چرا همیشه هرچی هم اموال داشته باشم،،بازم موجودی نقدی ندارم؟

    یا چرا موجودی نقدی همیشه به یک اندازه ای که میرسه،،به یک طریقی خرج میشه و بالاتر نمیره؟

    چرا فلان مساله در روابط ،همیشه تکرار میشه؟خصوصا چیزهایی که ازشون متنفریم؟

    جالبه که توی خیلی از موارد،جواب توی سواله

    ولی از اونحایی که سوالی نپرسیدیم،،جوابی هم دریافت نکردیم

    ولی به مخض پرسیدن سوال،ذهن درگیر میشه و جوابهارو میفهمه

    و البته طبق قوانین فقط فهمیدنش کافی نیست و باید روی باورهایی که باعثش شدن کار کرد.عوضشون کرد با باورهای مناسب .

    سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که نگاهی متفاوت به مسائل یاد ما میدید.

    بهمون یاد میری که نتایج متفاوت،در نگاهای متفاوت و تغیراته متفاوت نسبت به اون چیزیه که تا حالا بودیم.

    با مسیرهای قبلی و باورهای قبلی هیچ چیز تغییر نمیکنه.شکرت خدا و ممنونم از شما استاد عزیزو دوستانی که با کامنتهای فوقالعادشون انرژی بینظیر میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سمیرا فرمانی گفته:
    مدت عضویت: 855 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی یک موقعیت استرس زا تو زندگی من به وجود میاد، معمولا من به دنبال مقصر در بیرون می گردم وپیش‌خودم آنقدر فکر می کنم تا حس گناه و عذاب وجدان برای خودم ایجاد کنم وبعد به دنبال استعفار ‌کردن وگریه و زاری میرم تا مثلا خدا گناه من را ببخشه ‌اگر مثلا گناهی داشتم بخشیده بشه

    استاد می دونم که هر اتفاقی یا چالشی که توی زندگی ما می افته فرکانس های خودمون هستش ویا این چالش هاباید در مسیر رشد وپیشرفت ما باشه تا تغییر ایجاد بشه اما نمی دونم چرا همش دنبال مقصر در بیرون میگردم ؟ چرا برای یک دفعه هم که شده به درون خودم رجوع نمی کنم؟

    من باید این باور را در خودم ایجاد کنم که تمام اتفاقات برای بیداری من وتغییر فرکانس هایم وبه نفع من هستش تا بلکه بتونم دست بردارم از سر دیگران

    چالش ها باعث می شوند تا ما بتونیم باورهای مخرب درونمون را شناسایی کنیم، بعد از آگاهی باید به دنبال اصلاح وتغییر باورهامون بریم وبرای داشتن زندگی عالی باید افکار ها وباورها به سمت افکارهاو ‌باورهای مثبت وسازنده برن، انشالله

    به امید ایجاد باورهای مثبت وسازنده وعالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: