پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-07 06:28:452024-02-14 06:17:49پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق زیباییها
واکنش من به شرایط استرس زا چیه؟
من وقتی شرایط و فضا خیلی سنگین و استرس زا میشه برام ترجیج میدم
1.از فضا دور شم و چندساعتی برم بیرون پیاده روی، جاییکه آسمونو ببینم و نفس عمیق بکشم و با خودم خلوت کنم…
2. یا اینکه دوست دارم بخوابم.یعنی دکمه off ذهنم رو بزنم که ذهنم خاموش شه و از اون شرایط استرس زا فرار میکنم با خوابیدنم،به این امید که وقتی بیدار میشم اوضاع خیلی بهتر شده
و در کل با کمک آموزشهای خوب استاد ،خداروشکر با نگاه توحیدی و کنترلی که روی ذهنم و احساساتم دارم خیلی خوب میتونم این شرایط رو مدیریت کنم.
با این نگاه که
در هر شری خیری نهفته است و اینکه
هیچ برگی بی اذن خدا روی زمین نمی افته.
و اگر احساسم رو خوب نگه ندارم اتفاقات بدتری رو تجربه میکنم.
و این باورها واقعا عکس العمل من رو در شرایط استرس زا خیلی نسبت به بقیه متفاوت کرده.
به نام آنکه بودنمان یادی از اوست
سلام و درود به استاد بزرگوار و عزیزم و مریم جان و دوستان عزیزم
ممنون بابت فایل بسیار عالی و مفید که در اختیارمان گذاشتین
وقتی با شرایط استرسزا یا چالش برانگیز مواجه میشوم معمولاً چه واکنشهایی نشان میدهم ؟
معمولا ساکت هستم و و کمی با خودم خلوت میکنم و از خدا میخوام کمکم کنه و راه درست را نشانم بده و با خودم مرور میکنم و شرایط رو میسنجم و بعد با همسرم صحبت میکنم چون خیلی حالم رو بهتر میفهمه و آرام میشم .
خیلی ممنون از لطف و آگاهی که به ما میدهید همیشه سلامت و شاد و ثروتمند باشید .
سلام و درود
استاد گرامی و مریم جان سلام
این فایل امروز نشانه من بود
و چقدر قشنگ هست
این گزینه فایل که مرا به سوی نشانه ام هدایت کن الان شده برام یه فان
اکثر روزها نگاه میکنم
اما هر زمان چالشی باشه حتما اولین کاری که میکنم اینکه بیام و این گزینه رو بزنم و هدایت خدا را بطلبم
و چقدر عالی آرام میشوم چقدر عالی راه حلی و اعتماد به خدا و امید به او در من بیشتر نقش میبندد
زمان قبل آشنایی با استاد
من تو روابط کلا خیلی مسله ندارم جز با فرزندانم
البته کم بود ولی وقتی بود فقط غر میزدم
که خودم خسته میشدم و رها میکردم
الان نهایت یه جمله بگم و برم یا همون هم میگم
اما مسائل مالی ترس وجودم رو می گرفت و اینکه قرض میکردم
و این چالش همیشه بدهکار بودن را دارم
ولی یه ایده
دوستمون گفت از وقتی با شما آشنا شده دیگه قرض نمیگیره و این صبوری راهها رو باز کرده
منم میخوام تعهد بروم و میدانم عجیب راهها باز میشه
و مطلب دیگه من وقتی مسله پیش میومد به اونطرف نمی گفتم ولی خودم بعد تو خیالم حرف میزدم و اون طوری که اون شخص مقصر بود
الان متوجه شدم باعث میشدم حس برانگیختگی رو فعال کنم
و تمرین کردم اولش ذهن مقاوم بیشتر اون موضوع رو یادآوری میکرد ولی کم کم وقتی چیزی باشه با حس خوب و اینکه اون شخص الان به انرژی مثبت من نیاز داره و دعا کردن رها میشه
کلا زندگی خیلی قشنگ تر شده و بابت این زیبا یی و خالق بودن خدا رو سپاسگزارم
از همه دوستان بابت کامنتها ی عالیتون سپاسگزارم
خدای رزاق و وهاب همواره یاورتان باشد
شاد موفق و ثروتمند باشید
به نام خدای مهربان،سلام به استادعزیزم ومریم خانم وبچه های گل سایت
الگوی تکرارشونده من درمواجه باموقعیت سخت واسترس زا:
وقتی شرایط سختی برام پیش میاد عموما سه تارویکرددارم عصبانی میشم ،همش درموردمشکل پیش اومده حرف میزنم ومتمرکزم روش،ودرآخرم حسابی گریه میکنم
متوجه شدم این تمرکزروی مشکل باعث میشه قدرتمندتربشه وبیشترانرژیموبگیره پس شروع کردم برداشتن تمرکزم ازروی مشکل مثلاقدم بزنم،آهنگ وفایل گوش کنم ومهمترازهمه باخودم حرف میزنم نفس عمیق میکشم وبه خودم میگم آروم باش دخترچیزی نیست حل میشه،بچه ها ممنون که علاوه برالگوهاازراهکارهاتونم میگیدکامنتهاتون فوق العاده است شادوپیروزباشید
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان.
الگوهای تکرارشونده موضوع بسیار جالبی است و من دارم سلسهفایلهای اون رو گوش میدم،تا اینجا که به فایل شماره 4 رسیدم؛باید اعتراف کنم وقتی استاد در فایلهای قبل پرسیدند چه چیزی باعث میشه شما احساسات شدید (عموما منفی) رو تجربه کنید یا در این فایل که پرسیدند در شرایط استرسزای شدید چه واکنشی دارید؟مورد خاص و تکراری پیدا نکردم!یعنی وقتی توجه میکنم میبینم مدت زیادی هست که خیلی شرایط استرسزا رو تجربه نمیکنم یا احساسات شدیدی در من برانگیخته نمیشه و این اتفاق خوب صددرصد مدیون عمل به قانون هست،با وجود اینکه من به اون دقت نکرده بودم.
باید بگم وقتی بیشتر فکر میکنم، میبینم مینای امروز این آرامش رو داره و مینای سابق درگیریهای مختلفی رو به خودش جذب میکرد،خیلی عصبی میشد و بهم میریخت و اطرافیان میتونستند به راحتی احساسات شدیدی در اون برانگیخته کنند و شرایط استرسزای شدید زیادی رو تجربه میکرد.
من طی سالها آشنایی با قانون،یاد گرفتم صبورتر باشم و الان اگر شرایط استرسزایی هم بهندرت پیش میاد،خیلی نمیتونه رو من تاثیر بد بزاره؛بهواقع آدمهای منفی و اتفاقات منفی برام خیلی مهم نیستند، یعنی با گفتوگوی مثبت ذهنی،سعی کردم اینطور باشه و همین باعث میشه عکسالعمل بدی در شرایط استرسزا،نداشته باشم.
اما در معدود مواردی که شرایط بد هست،باید بگم دچار دلسردی مقطعی و گاهی عصبانیت میشم و معمولا سکوتی که از روی ناامیدی هست، میکنم و اشتباه مهم دیگه من در شرایط سخت و مبهم این هست که در ذهنم سناریو مینویسم و آسمون و ریسمون بهم میبافم و مسائل رو بهم ربط میدم و نتیجهگیری میکنم و بهاصطلاح یکطرفه به قاضی میرم،درصورتی که بارها دیدم سناریویی که من تو ذهنم نوشتم،یک توهم بوده و حقیقت نبوده و من پیشداوری کردم، اما خداروشکر بعد از آشنایی با استاد، در چنین مواقعی خیلی زود گفتگوی ذهنی مثبت با خودم دارم و قانون به یادم میاد.
این گفتوگوها در موارد مختلف،متفاوت هست؛ مثلا اگر مرگ عزیزی باشه، با خودم میگم این دنیا محل دائمی نیست و ما هم دیر یا زود میمیریم و اون دنیا محل بهتریه،یا در رابطه با مشکل خانوادگی این فکر رو میکنم که اوضاع تا همیشه اینطور نمیمونه و مشکل حل میشه و من باید به این مسائل بیتوجه باشم تا از زندگیمون خارج بشن،یا در مورد اختلاف و ناراحتی جزئی با همسر،با خودم میگم باید درکم رو بالا ببرم،مثلا الان هردو خسته یا عصبی هستیم،یا این مشکل رو با افکار خودم وارد زندگیم کردم و غیره و اینکه کار الانم اشتباهه که دارم لج میکنم.
این کار کردن روی خودم و افکارم خیلی ساده و آسون نبوده،اما شدنی بوده و موفق شدم، من در طول روز سعی میکنم عمل به هرکاری مطابق قانون باشه،تا جایی که مثلا گاهی ظهر با همسرم در مورد موضوع مهمی بحث میکنیم و ناراحت میشم و تا شب که از سر کار برمیگرده،چون روی افکار و رفتارم کار میکنم،با روی گشاده باهاش صحبت میکنم و اون تعجب میکنه و من بهش میگم طبق قانون نباید اعصاب خودمون رو بهم بریزیم،فقط باید تلاش کنیم این مشکل حل بشه.
در رابطه با اینکه استاد فرمودند بعضیها دنبال مقصر میگردن و دوستان هم در کامنتها تایید کرده بودند،باید بگم من خوشبختانه خیلی از مواقع تقصیر خودم رو میپذیرم و خیلی پیش اومده که سر کار و یا تو خونه،وقتی مشکلی پیش اومده،اعتراف کردم مقصر این قسمت از ماجرا،من هستم؛این مورد قبل هم در من وجود داشته، اما از بعد آشنایی با قانون،بیشتر شده.
حفظ خونسردی هم در مواقع استرسزا،خیلی میتونه به کنترل اون اوضاع کمک کنه؛مثلا برای من پیش اومده در اینطور مواقع بهشدت بدنم به لرزیدن افتاده،اما سعی کردم بهاصطلاح به خودم بیام و کار درست رو انجام بدم؛به همین ترتیب هم تا اونجا که حافظهم یاری میکنه،با حفظ خونسردی،یک بار باعث نجات جان خواهرم و یکبار باعث نجات خودم و خانوادهم شدم.
پیادهروی هم یکی از راههای خیلی خوب برای کاهش فشار عصبی هست؛کسانی که این کار رو انجام میدن،میدونن چی میگم و کسایی که انجام ندادن،امتحان کنن و در زمان عصبانیت پیادهروی کنن و انشاالله موثر باشه؛ نمیدونم طبق چه چیزی پیادهروی اینقدر خوب آدم رو آروم میکنه،دانشمندها باید کشف کننشاید چون آدم مواقعی که پیادهروی میکنه،در لحظه زندگی میکنه؛من مواقع ناراحتی همزمان با پیادهروی، گوش دادن به فایلهای استاد رو هم در برنامم دارم و عجیب آروم میشم.
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند
به نام عشق
این چند وقته فقط دارم با خودم تکرار میکنم باور همه چیزه
تمام اتفاقات زندگیم رو دارم خودم خلق میکنم
الگوهای تکرار شونده رو من دارم خلق میکنم با توجهم، با صحبت کردنم، با شنیدنم درمورد مسائلی که مورد توجهم قرار میگیره و واقعا این منم که باید باورهامو تغییر بدم تا اتفاقات زندگیم تغییر پیداکنه
در بحث موقعیت های استرس زا وقتی دقت کردم متوجه شدم که من قبل از دوره عزت نفس با الانم که چندماه گذشته چقدر فرق کردم که البته هنوز هم کلی جای کار کردن داره
من قبلا با هربحثی بلافاصله میزدم زیر گریه و اصلا توانایی کنترل گریم رو نداشتم و داد میزدم
عصبی میشدم و به طرز عجیبی اصلا دلم نمیخواست با کسی صحبت کنم و اگر کسی هم جلوم بود فقط سرش داد میزدم
انگار عصبانیتم جوری بود که اصلا توانایی کنترل کردن هیچ چیز رو نداشتم و مدت زمان زیادی طول میکشید تا آروم بشم
ولی الان میتونم بگم انگار واکنشم متفاوت تر شده گریه نمیکنم و سعی میکنم حرف اصلی خودم رو بیان کنم
با آموزه هایی که از استاد یاد گرفتم سعی میکنم به خیریت و اتفاقات مثبت اون قضیه نگاه کنم و از خودم بپرسم فاطمه تو چه باور و افکاری داشتی که این اتفاق رو خلق کردی
اگر نتونم کنترل مناسبی همون لحظه داشته باشم که البته فاصله اتفاقات منفی واقعا برام خیلی کمتر شده
پیاده روی و تحسین کردن و دیدن زیبایی های طبیعت یکی از گزینه های مناسبم هست
یا اگر شرایطش نباشه میخوابم و یا سعی میکنم نکات مثبت فرد مقابلم رو در ذهنم مرور کنم
نوشتن شکرگزاری یکی دیگه از راه حل های طلایی هست زمانی که واقعا از ته قلب باشه به جرئت میتونم بگم ورق همه اتفاقات برمیگرده
یه مثالی که بارها برام پیش اومده و خیلی ازش جواب گرفتم این بوده که من خودم همیشه به موقع همه جا میرسم ولی بعضی مواقع پیش میاد که ممکنه یه تاخیری ایجاد بشه و از وقتی این طرز تفکر رو تغییر دادم و گفتم خداوند برنامه بهتری برای من داره واقعا رنگ اتفاقات عوض میشه مثلا زمان هایی که تاخیر دارم متوجه میشوم به طرز جادویی انگار استادم تاخیر داشته یا کلاس با تاخیر شروع میشه
یا مکانی که قراره برسم اونجا یکسری آدم هایی هستن که باور منفی دارن و دقیقا دیر رسیدن من باعث میشه افراد با وایب مثبت رو ببینم و ازشون انرژی بگیرم
و یا حتی برنامه ای که با فردی هماهنگ میکنم و ممکنه دیر برسم متوجه میشم اتفاقا اون فرد مشکلی براش پیش اومده و اتفاقا دیر میرسه و کلی مثال دیگه که واقعا همش فقط کار خداست و همیشه این باور رو با خودم تکرار میکنم که خداوند انقدر همه چیز رو زیبا میچینه که هیچ کس نمیتونه
درپناه معبود یکتا باشید
سلام به استاد فوق العاده
من زمانی که استرس میگیرم این کار ها را انجام میدهم
دیدن سریال یا خواندن رمان برای سر گرم شدن که خیلی خیلی بده چون کلی باور غلط وارد مغزم میشه .
خوردن خوراکی و غذا ،پرخوری
اهنگ گوش دادن
گاهی انقدر استرسم بالا میره که ناخوداگاه خوابم میگیره و بی حال می شم و انرژی ندارم کاری انجام بدم سو میرم می خوابم .
به شدت ادم ساکتی میشم و کاملا از قیافم حال بد مشخص میشه .
اگر بتونم ذهنمو کنترل کنم تا یک حدی با خودم شروع به صحبت میکنم تا بتونم اون مشکل رو حل کنم و از فایل های شما کمک میگیرم یا از عقل کل میپرسم .
گاهی هم شروع به درست کردن شیرینی میکنم ویا
میرم ورزش کنم .
یک کار دیگری ام که انجام میدم مشغول کردن خودم با انجام کار های خونس .
به نام خدای مهربان عشق و معجزه و ثروت
میخندم بلندتر از همیشه ،به خودم میرسم بیشتر از هر زمانی ،حواسم به آدمهای زندگیم هست ،بیشتر از هر وقت دیگه ای ،دلخوشی هام بزرگ نیست اما دلخوشم بهشون بیشتر از تمام روزهای دیگه ،زورم خیلی وقتا به زور زندگی نمیرسه اما باهاش رفیقم ،صمیمی تر از همیشه ….
کنار همه اینا تو زندگی منم غم بوده ،دلتنگی و حسرت بوده ،گریه و تنهایی بوده .اما از یه روزی به بعد نیمه پر لیوان زندگیمو دیدم ،پرتر از همیشه درست همونجا بود که به زندگی برگشتم .
سلام به استاد عزیزم که در وجودش عظمت و بزرگی نهفته است .
سلام به ابراهیم زمان
سلام به مردی که خلاف جهت باورهای غلط جامعه ما حرکت کرد و روی عقاید و حرفهاو سبک شخصی خودش موند و تو این مسیر
نا امید نشد و آنچنان نتایجی رو بدست آورد که همه انگشت حیرت به دهان گرفتند .و یه الگوی مناسب و توحیدی شد برای من و هزاران نفر دیگه که باور کنیم که میشود .که ما هم میتونیم موفق بشیم .که خدا یا یه آرزو رو تو دل آدم نمیندازه یا اگه بندازه حتما شرایط و مسیر رو راه رسیدن به اون آرزو رو بهت نشون میده .و اگه خودتم بخوای و باور داشته باشی حتما به آرزوت میرسی .
سلام به مریم عزیزم ،بانوی زیبا و جذاب و ملکه دوست داشتنی
سلام به بچه های سایت .
استاد عزیزم در مورد استرس که گفتین من قبلاً که استرس داشتم مثل شما میخوابیدم ،بعد یکبار یکی بهم گفت هیچوقت باحس بعد نخواب چون وقتی بیدار بشی اون حس بدت چند برابر بیشتر باهات بیدار میشه منم از اون به بعد سعی کردم که نخوابم .قبلاً که با شما و آموزش هاتون آشنا بشم ،تا یه استرس برام بوجود می آمد البته بگم من کلا یه آدمی بودم که خودم برای خودم استرس بوجود می آوردم حالا هر بار بخاطر یه مسئله ای یه وقتایی هم مسائل پوچ و بیخود ،کلا بهم می ریختم و عصبانی میشدم یوقتایی دختر عزیزم و کتک میزدم و بعدشم که کلی حس بدی رو تجربه میکردم و احساس گناه میکردم که چرا دخترم و کتک زدم .یه وضعیت خیلی بدی بود کلا .
ولی از وقتی با شما و آموزش هاتون آشنا شدم و دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شدم .اگه استرس میگیریم ،اول با خودم صحبت میکنم به خودم میگم مریم دلیل اینهمه بهم ریختگی چیه آیا این مسئله اصلا ارزش اینو داره که استرس بگیری یا حال خوبتو خراب کنی ،همین حرف انگار یکم بهم کمک میکنه که آرومتر بشم ،که بیشتر مواقع میبینم استرسم اصلا کلا برای یه مسئله توهمی و پوچ هستش که کلا بیخیال میشم .ولی بعضی مواقع اون مسئله جدی میشه مثلاً چند روز پیش چند تا تیکه از طلاهام و گم کرده بودم .اگه قبل بود دیوانه میشدم یا با دخترم مثل قبل دعوا میکردم که چی شده یا تو بازیگوشی کردی و گم شده و از این الگوهای تکراری و رفتارهای تکراری زشت که قبلاً داشتم ،ولی اینبار اصلا ناراحت نشدم ،حتی دخترم تا خواست ناراحت بشه و غمگین بشه بهش گفتم مامانی غصه نخور ،نگران نباش به قول استاد مواظب حال خوبت باش بالاخره پیدا میشه اگرم نشد الخیر و فی ماوقع ،با اینکه خیلی ضرر زیادی میکردم ولی یاد اون حرف شما افتادم که گفتید ادیسون تو بدترین شرایط وقتی داشت همه زندگیش تو آتیش میسوخت حالش خوب بود و غمگین نشد .منم با خودم گفتم آروم باش و تمرکز کن . بعد از خدا خواستم که هدایتم کنه و کمکم کنه و بعد یادم افتاد که خودم یه جایی قایمش کردم و پیداش کردم .
ای نسخه نامه الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
مولانای جان
دیگه نیستن اونا که حرصم دادن
دوستام دیگه قسط ندارن
احترام قد اسمم دارم
میبینم این حوالی همه شاد و رو به راهت
دیگه همگی پشت همیم مثل کوه آهن
روزای خوب تو راهن
میبینم که منو تو دوستیم
طعم عشق و خیلی وقته چشیدیم
همه واسه فرداهامون نقشه کشیدیم
میبینم که میشه بی ریا و معصوم
کناره هم مثل دو تا بچه بشینیم
میبینم که بده به خوبیه باخته
بابا شاده از فضای خوبی که ساخته
میبینم همه خوشحالن
همسایه بقلیمون کوبیده ساخته
دیگه نیستن اونا که حرصم دادن
دوستام دیگه قسط ندارن
احترام قده اسمم دارم
استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم ،خدارو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود نازنین تون .شما و مریم عزیزم و به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
خدانگهدار
به نام خدایی که رحمتش بی اندازه است ولطف ومهربانی اش همیشگی
سلام به استاد خوبم وهمراهان دوست داشتنی در مورد مواجه با شرایط استرس زا وچالش بر انگیز من هر دفعه بسته به شرایط و موقعیت که داخلش قرار می گیرم یک واکنشی خاصی نشون میدم ولی تقریبا اساس همشون یک چیز هست ولی بیشتر اوقات واکنشی که نشون می دهم اینکه خیلی عصبانی میشم و بقیه رو مقصر می دونم مثلا اگه امتحانی داشته باشم و نتونسته باشم مثل همیشه خوب بخونم خیلی ناراحت وعصبانی میشم و به جایی که بگم خودم درست از فرصت استفاده نکردم به اطرافیانم می گم شما گفتین برو فلان کار رو انجام بده و نگذاشتین خوب بخونم و تقصیر شماهاست ویا می گم تقصر مهمان بود که این قدر بدموقع آمدند ونگذاشتن من واسه امتحانم بخونم یا فلان کار رو انجام بدم و همه وقتم صرف آشپزی، تمیز کردن خونه و… شد بعد تو فکرم میگم حیف شد چه قدر خوب داشتم پیش میرفتم اینها آمدند وهمه برنامه من رو خراب کردند
در مواقع دیگه هم وقتی با شرایط استرس زا وچالش بر انگیز مواجه می شوم
2-خیلی سریع گریه ام میگیرد البته از زمان بچگی همین جور بودم و خیلی دارم از چند سال پیش سعی میکنم این جور نباشم وبهتر بشم
3-خیلی ناراحت وعصبانی میشوم و با طرف مقابل داد وبیدا وبحث می کنم و اون رو مقصر می دونم
4-بی اشتها می شم واصلا غذا نمی خورم
5-خیلی آب می نوشم تا آروم بشم واسترس کم بشه
6-میرم بیرون یک دوری میزم
7 -بعضی وقت ها هم بعد اینکه یکم احساسم بهتر می شود یک گوشه از خونه در سکوت می نشینم ویک چند دقیق ای به دلایل اتفاقات وشرایط که پیش آمده فکر می کنم که ببینم که کدوم فکر رو من بارها تو ذهنم دارم تکرا می کنم و باعث شده با چنین شرایطی رو به رو بشم
البته الان از وقتی با شما استاد عزیز آشنا شدم وفایل های شما رو گوش میدم یکم از قبل بهترم چون الان می دوم وقتی احساس بدی داشته باشم و واکنش نشان بدم به اتفاقات از همون جنس اتفاقات دوباره جذب می کنم وهمین دانستن این قانون بهم کمک می کنه که مثل قبلا زیاد تو احساس بدنمونم و زودتر از قبلا از تو احساس بد بیام بیرون و هر دفعه سعی می کنم از دفعه پیش بهتر عمل کنم ولی باز هم خیلی زیاد کار دارم تا بهتر بشم چون به خاطر باورهایی که قبلا در خودم ساختم وهمیشه تو زندگیم قبالا سریع واکنش منفی (مثل عصبانی شدن، و..) نشون می دادم این برام به عادت تبدیل شده. برای همین وقتی الان با دانستن قانون با شرایط استرس زا وچالشی رو برو می شوم به بدون اینکه فکر کنم اولین کاری که می کنم در کسری از ثانیه واکنش خیلی بدی نشون میدم مثلا داد وبیدا می کنم بعد چند دقیقه وسط وسط این داد بیداد وبیدا کردن ها یک دفعه حرف های شما در مورد قانون رو یادم می یاد و تو ذهنم می گم ببین داری با زندگیت چی کار می کنی اگه می خوای همیشه از این جور اتفاقات داشته باشی که ادامه بده اگه نه که پس چرا برعکس عمل می کنی و احساسات رو کنترل نمی کنی و همین ها که دوباره تو ذهنم یک لحظه می یاد باعث می شه و آتیش عصبانیت سرد تر بشه و در آخر هم کم کم آروم وساکت بشم
از شما استاد عزیز وهمچنین دوستان بابت کامنت های بسیار زیبا و تاثیرگذار شون خیلی ممنون وسپاس گزارم
در پناه خداوند یکتا شاد و ثروتمند باشید.
سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم من در شرایط بد و استرس زا معمولا خیلی ناراحت میشم گریه میکنم عصبانی میشم و خیلی حاله بدی رو تجربه میکنم ولی خداروشکر تو این مدتی که دارم روی خودم کار میکنم بهتر شدم و زودتر خودم رو جمع و جور میکنم ولی باز هم تو شرایط بد خیلی حاله بدی رو تجربه میکنم و تا زمانی که خودم رو جمع کنم ضربات روحی میخورم سردرد میگیرم من خدارو صدهزار بار شکر میکنم که توی این مسیر قرار گرفتم و هر روز بهتر از قبل میشم