پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

501 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه مجرد گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    به نام خداوند رزاقم.

    سلام به استاد سخاوتمندم و مریم بانوی مهربان و نازنین و دوستان گلم.

    استاد یعنی این فایل درون آدم و یه شخم حسابی میزنه از ترسهایی که داریم و کارهایی که باید انجام بدیم و ازش فرار میکنیم و کلی توجیه میاریم که به این دلیل و اون دلیل این کار رو نمیخوام انجام بدم.

    یکی از فرارهای من،فرار از رانندگی در شبه.با اینکه 7 ماهه دارم به لطف فایلهای عزت نفس شما رانندگی میکنم ولی از رانندگی توی شب ترس دارم البته فکر نمیکردم دارم فرار میکنم چون خودم و توجیه میکردم که من چون چشام ضعیفه و عینک هم دوست ندارم بزنم بهتره که شب با ماشین نرم بیرون و توی روز هم سعی میکردم جاهای خیلی شلوغ نرم که یه وقتی تصادف نکنم( کمالگرایی).

    صبح که این فایل و دیدم متوجه شدم من دارم خودم و توجیه میکنم در صورتیکه این پاشنه آشیل منه و من دارم ازش فرار میکنم. بنابراین تصمیم گرفتم برم به محله ای که به قول خودم آدماش گوسفندی رانندگی میکنن و کاری که یه هفته بود باید انجام میدادم و هی پشت گوش مینداختم برم و انجامش بدم،خداروشکر رفتم و خیلی هم خوب بود و استرسی هم نداشتم ترسم هم قشنگ ریخت.

    یکی دیگه از فرارهای من فرار از کارهای جدیده.همیشه تو اداره یه کار جدید که میخوان بهم بدن و تا حالا انجامش ندادم نسبت بهش مقاومت دارم این هم به خاطر کمالگرایی منه که دوست دارم هر کاری رو که به من محول میشه همیشه به نحو احسن انجام بدم و خوب وقتی بالاخره با کلی تعریف و تمجید کردن رییسم از من که شما توانمندی و میتونی از پسش بر بیای و به قول معروف تو منگنه قرار میگیرم قبول میکنم و بعد میبینم که نه بابا همچین سخت هم نیست و واقعا از پسش بر میام. خداروشکر به خاطر توانایی و سرعت عملم در کارها.

    خدا روشکر از بودن در جمع فراری نیستم حتی اگه جمع غریبه باشه.البته قبلا به این شکل نبود من خیلی خجالتی و فراری از جمع بودم اما به لطف آگاهیهای سایت و دوره عزت نفس خیلی تغییر کردم.

    یکی از فرارهای خوب من،فرار از بحث کردنه هرجا دعوا و بحثی باشه تا حد امکان سعی میکنم محیط و ترک کنم و اگه نشه خودم و مشغول انجام کاری میکنم یا گوشیم و بر میدارم میرم تو سایت.

    استاد واقعاااا سپاسگزارم ازتون که انقدر قشنگ پاشنه آشیلامون و بهمون نشون میدین و اینجاست که دیگه راه فراری نداریم و باید باهاشون روبرو بشیم و حلشون کنیم.

    در پناه الله مهربان سالم و تندرست باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    پري رفيعي گفته:
    مدت عضویت: 1700 روز

    سلام و خدا قوت بهتون ، خسته نباشید ، ممنون از فایل های رایگان و این مجموعه ی عالی جدید.

    در پاسخ به این سوال فایل فرار /

    الان که فکر میکنم میبینم که من کلا از هر موقعیت جدیدی فرار میکنم ، اواخر با فایل های شما ب این نتیجه رسیدم این اشتباهه و باید برم توی دل موقعیت های جدید و هر چه بیشتر این کارو کنم ایمانم به خدا قوی تر میشه و بخاطر همین تا جایی که خودم حس میکنم تغییراتی در این باب کردم

    ولی کلا از هر موقعیت جدید، چند تا مثال میزنم

    1.آدم های جدید

    2.مهمونی های جدید

    3.رستوران های جدیدی که نمیدونم خوبه یا بد

    4.جمع های جدید

    5.حتی عوض کردن باشگاه جدید

    6.برنامه ریزی جدید و لایف استایل جدید

    7.کلا برنامه ریزی جدید چون اولش عمل میکنم ولی انگار چند بار اینجوری شده درونم بهم میگه تو اولش عمل میکنی و بعد ولش میکنی پس این کارو نکن و اصلا شروه نکن !!

    8.مثلا واسه سرکار رفتن و تغییر مکان یا کار یا…./و هر موقعیت جدیدی /

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    سید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    سلام استاد

    بریم سر سوال ها

    1من رفتن خرید باخانوم ها فراری هستم

    2 من از خرید کردن مواد غذای برای خونه فراری هستم سختمه

    3از کار فیزیکی خوصآ تو فعالیت روزانه تو کاری فراری هستم

    4هروقتی یه موقیت جدیدی کاری پیش میاد من فرار میکنم نمیرم تو دلش

    از مهمانی های ک خیلی جمع هستم فرار میکنم هیچ دوس ندارم برم

    5از فعالیت فیزیکی سنگین خیلی فراری هستم بهانه میارم که انجام ندم

    6از موقیت های ک یکی مریض میشه فراری هستم وخیلی بهم میریزم

    7از کاری که تمرکز زیاد میخواد فراری هستم

    8از یک مسله توکارم پیش میاد فراری هستم نمیخوام حلش کنم میگم باشه بقیه حلش کنم من بهانه میارم

    9از رفتن پیش پزشک فراری هستم

    استاد ممنونم از شما ک این فایل های الگوی ترار شونده را ادادمه میدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    سلام استاد عزیزم سلام به شایسته خانم و سلام به همه دوستانم رفقای نازنینم که با خواندن نظرات و صحبت هاشون چنان لرزه به تنم می افته که باید تغییر کنم و پاشنه های از آشیلم بیرون میزنه که در عمق استخوانم ریشه کردده و من با هدایت خوده خدا و درخواست خودم هدایت شدم به این مسیر راست و مستقیم و بهشتی پس همین نازنین پروردگارم به من در درست شددن باورهام کمکم هم خواهد کرد.

    چند روزی هست که دارم با تعهد روی زبان انگلیسیم کار می کنم چون هیچی بلد نبودم جز گفتن یس و اوکی اما الان 3 زوره می تونم کلی حرف بزنم و البته با فکر کردن به جمله و کلمات اینگلیسی که خوب طبیعی هست دیگه تکامل می خواد و کلان نوع چرخش زبان در دهان و باز و بست شدن لب ها هم کاملا تغییر می کنه که به لطف خدا دارم خوب پیش میرم و تعهد دادم حداقل یک ماه روزی یک ساعت روی زبان جدیدم کار کنم و نتیجه اگر خوب نبود اون موقع ی تصمیم جددید بگیرم.

    اما استاد جان قربون معرفتت بشم که سوالاتتون مثل خودتون شیرین هست

    من از تصمیم گرفتن فرار می کنم خیلی سخته برام تصمیم بگیرم همش نگرانم که شاید این تصمیم اشتباه باشه اما ی جمله از شما یادم هست که گفتین شما تصمیم بگیر اگر خوب نبود حداقل می فهمی که میشه راه دیگه ای هم انتخاب کرد تا حرکت نباشه تغییر و هدایتی نیست و من تصمیم دارم با تمام ترس های که دارم یک بار دیگه مهاجرت کنم و از خدا هدایت خواستم و در این چند روز انجامش میدم قدم های اولیه رو .

    استاد تصمیم آدم رو بزرگ می کنه قدرت تصمیم گیری آدم رو بالا میبره و باعث میشه فضای فکری آددم هم بزرگ تر بشه تجربیات آددم بیشتر بشه .

    فرار دوم راجب ی سوالی هست که از من می پرسن خیلی دوست ندارم جواب بدم مربوط به روابط عاطفی هست که من اگر کسی غریبه و حتی آشنا که این سوال رو از من می پرسن جواب نمی دم به این دلیل میدونم که اون ها توی فضای فکری و فرکانسی من نیستن یعنی من اگر بخوام توضیح بدم می گم من خودم رو باید تغییر بدم اون چیزی باشم خودم که میخوام اون خانم به عنوان رابطه کنارم باشه

    مثال : توحیدی باشه خوب خودم چقدر انسان متوکل و توحیدی هستم

    ورزشکار باشه خودم چقدر اندام خوب دارم با چقددر برای ورزش جسمیم اهمیت قاعل هستم

    صادق باشه چقدر خودم صداقت دارم

    پاک دامن باشه چقدر خودم در کلام و ددیدنم و افکارم پاک هستم و……..

    به این دلایل که خیلی باید رو خودم کار کنم تا ی رابطه عالی رو تجربه کنم در تمام ابعادش چون الگو من استاد من هستن استاندارد خوددم رو بردم بالا و البته تلاش می کنم روی پاشنه آشیلم کمالگرا بودنم خیلی کار کنم که همون برداشتن قدم اول باعث میشه آرام آرام همه چیز در عمل تغییر کنه .

    استاد عزیم و نازنینم یکی دیگه از فرار های من خواندن کامنت هم بود که انگار با چوب من رو میزدن برای خوانددن کامنت دوستام که الان بهتر شدم و نوشتن کامنت هم که چون تعهد دادم با صداقت باشم چون استادم خود افشای کرده و با صداقتش من رو جذب کردده از گفتن و نوشتن پاشنه های آشیلم خیلی فرار می کردم که علتش هم حرف مردم بود که مثلا الان من این کامنت رو نوشتم راجب خودم و باورهام چقدر مورد سرزنش یا قضاوت بچه های سایت و حتی شما قرار می گیرم که خدارو شکر این پاشنه آشیلم هم داره کم کم بهتر میشه با همین نوشتن هام و خود افشای کردنم و کمالگرا نبودمنم که حتما باید ی کامنت بزارم که همه بگن بابا این چقدر خفنه

    خیلی خیلی سپاسگزارم از دوستانم که کامنت من رو هم خوندن از شما و شایسته خانم زیبا و خوش قلب هم سپاسگزارم که باعث رشد من شدین عاشق تک تک شما ها هستم .

    من یه جمله شما استاد شده آویزه گوشم اون هم راجب ی پاشنه آشیل دیگم هم می شه و قضاوت کردن و حس حسادت و دلسوزی و اون جمله طلای شما که البته تمام حرف های شما رو باید با طلا نوشت این هست که ( هر کسی هر کجای که هست دقیقا جای درستش هست )

    ثروتمند باشین و خوشبخت و در قلب مادرمون طبیعت همیشه آرام باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    محمد رستگارراد گفته:
    مدت عضویت: 2668 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    اول این رو بگم که رابطه عاشقانه بین شما و خانوم شایسته رو تحسین میکنم که چندین ساله با تعهد و وفاداری بدون این که از یکدیگر خسته بشید دارین باهم زندگی میکنین

    دوم برم بگم از موقعیت هایی که بنده فرار میکنم

    استاد بنده کلا اکثر مواقع فرار میکنم از همه چیز از هر چیزی که منو کمی به زحمت بندازه

    مثال اول کلا نمیرم تو رابطه با خانوما چون حس میکنم مسئولیت داره باید دائم توجهم به طرف مقابل لحظه به لحظه باید مواظبش باشم و چکش کنم که مبادا کار خطایی بکنه و توجهمو صد در صد بهش بدم کلا با هیچ خانومی ارتباط عاطفی نمیگیرم باور های منفی که دارم ولی یکی از اصلی ترین دلایلش این هست

    مورد دوم بحث کاری که یه کمی بهم استرس بده کلا دنبالش نمیرم سعی میکنم فرار کنم هرکاری نمونش سربازی رو دارم ازش فرار میکنم چون واقعا استرس زاست و اصلا دوست ندارم برم

    مورد سوم بحث کاری هست که در مغازه کمی تنبل تشریف دارم و یک سری کار هارو تا فشار روم نیاد انجام نمیدم یا تا زمانی که مجبور نشم نمیدونم بحث بی حالیه یا بی انگیزگی

    مورد چهارم که خیلی مهمه و باید تا حد توان رعایت کنم بحث کنترل ذهن هست که یه مدتی رعایت میکنم بعدش دیگه بیخیال میشم و خسته میشم میگم ولش کن دوباره میرم سراغ اینستاگرام

    فعلا استاد همینا یادم اومد

    در ضمن از شما و خانوم شایسته فوق العاده تشکر میکنم به خاطر اینهمه فایلایه رایگان و توضیحاتی که میگذارید واقعا از صمیم قلبم ازتون سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 850 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم تشکر از استاد عزیزم که چقدر عالی و خوب تمام موارد را زیر سوال می برند تا من هم ترمز های ذهنی خودم را شناسایی کنم

    در مورد سوال این فایل که از چه مواردی فرا می‌کنید من در این یک سال که از قانون سلامتی استفاده کردم از خونه مامانم فراری هستم چون تا می رسیم شروع میکنه از اینکه بسه تا کی می‌خواهی ادامه بدهی ببین چقدر لاغر شدی صورتت چروک شده ببین مردم چقدر چاقند و هیچ فکر لاغری نیستن

    یکی دیگه از موارد فراری از رانندگی است به خودم میگم دیگه از تو گذشته بعدش می‌خواهی چکار با خیال راحت بشین تو ماشین ولذت ببر دیگه چی میخوای

    خدایا من را آسان کن برای آسانی ها

    خدایا تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    سمانه سادات گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    به نام خداوند وسعت بخش دانا

    سلام بر استاد عزیزم و مهربانو عزیزم مریم جان

    و سلام بر تمام دوستان فوق‌العاده و دوست داشتنی

    فرار

    تو جواب سوالهای دوره شیوه حل مسائل

    فقط نوشته بودم دور شدن از خانواده ، تنها شدن

    چرا

    چون می‌خوام از همسر منفی بین ،منفی گو ،منفی نگر، بی احساس ، لحن بد ، حرفهای نا زیبا ، فحاشی ، بی اعتماد ، به رو آوردن اشتباهات ، اخمو ،مشروب خور ، گذشته بین در کل حس منفی انتقال بده نه من بلکه تمام آدمهایی که میبینش

    می‌خوام از این آدم دور بشم چون با کسی که داری زندگی می‌کنی هر روز میبینیش هزاری هم من تمام سعیم را میکنم که به صورت پر از حس منفیش نگاه نکنم ولی اون صورت اون طرز برخورد را بچه ها می‌بینند

    من دو تا دختر دارم اونها شاهد روابط ناسالم هستن

    الگو اونها ما هستیم

    خدا یا کمکم کن هدایتم کن

    از آدمهای غیبت کن ، از آدمهای آه و ناله کن ، از آدمهای زور گو ، از آدمهای که فکر میکنند خودشون فقط بلدن و چیز حالیشونه از اینا می‌خوام دور بشم

    از کسانی که قلبم را به درد میارن می‌خوام دور بشم

    در کل دوست دارم تنها باشم چون هم راهم مشخصه هم کاری که تازه وارد شدم و هم اینکه می خوام آزاد باشم بدون اینکه بچه ها ازم درخواست کارهاشون را داشته باشن بدون اینکه نزارن من فایل گوش کنم ولی من همچنان با پشتکارم گوش میکنم

    استاد یه جا گفتین اگه میخواین تنها باشین موردی نداره ولی ببینید این تنهایی به چه علت هست اگه برا رشدتون هست خوبه

    من اینو می‌خوام من می‌خوام خودم را رشد بدم می‌خوام زندگی کنم و لذت ببرم

    می‌خوام خودم زندگیم را بسازم

    اگه خندیدم اگه شکر خدارا گفتم ووووووو کسی مسخره ام نکنه کسی با نگاهش اذیتم نکنه

    البته اینا شدتش کم شده چون

    من در حال حاظر فقط و فقط به فکر این هستم که مهارت ببینم تو بیزنسم و رشد کنم و اینو می‌دونم که تو مسیر درست هستم فارق از اینکه بقیه چه رفتاری دارن درسته اذیت میشم ولی بهترین هدیه ای که به خودم دادم تا رشد کنم و موفق بشم دوره بینظیر کشف قوانین هست

    فهمیدم که عجله نکنم باید به خودم زمان بدم تا به بهترین ها که لایقش هستم برسم چون من لایق بهترین هام

    خدا یا شکرت

    بینهایت سپاسگزارم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    نسرین نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    با نام و یاد خدا شروع میکنم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته که شایسته و لایق بهترینها هستید سلام به هم دوره ای های گلم

    بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب اینقدر از خودم دلم پره که نمیدونم از کجا شروع کنم این الگوهای تکرار شونده رو

    الگوهای تکرار شونده من

    1- من با اینکه شاغلم و دختر کوچک 5 ساله دارم و سعی میکنم همیشه غذاهام کیفیت داشته باشه و خونه ام مرتب باشه ولی با تلاش هر روزه همیشه خونه ا م نا مرتبه کمد لباسها کشوی لباسها تخت خوابم حمام دستشویی یخچال و کلا آشپزخونه همیشه نامرتبه با اینکه هر روز دارم تو خونه کار میکنم غذا چند وعده و چند جور درست میکنم با کیفیت باز هر روز جلو گاز در حال آشپزی ام به جرات می‌تونم بگم هر روز دارم لباس میشورم هم لباسشویی هم با دست جارو کشیدن هر روز نه اینکه وسواس داشته باشم بخاطر اینکه همیشه خونه پر از آشغاله و کلا تمیز کاری ولی با این همه وقت و انرژی گذاشتن همیشه خونه ام شلخته و شلوغه وفرار میکنم از مسولیت زیادی که رو دوشمه کار بیرون تو خونه سر و کله زدن با دخترم اینقدر گاهی اوقات فشار رو هست که داره یه الگویی که قبلت نبوده تکرار میشه و اونم داد و فریاد زدن رو دخترم بخاطر کارهای بچه گانه اش که من درک نمیکنم فرار از تو جمع بودن فرار از چشم تو چشم شدن با دیگران فرار از شادی‌های زود گذر مثل دیدن یه سکانس طنز اونم بخاطر اینکه وقت ندارم فرار از کمبود وقت و همش تو ستاره قطبی از خدا میخوام آزادی زمانی و مکانی بهم یده فقط با تنهایی خودم حال میکنم از تو جمع بودن جاریها فرار میکنم بخاطر غیبت و حرفهای ای خاله زنکی که البته اینو نقطه قوت خودم میدونم فرار از تمرین دنده عقب رفتن 7 ساله رانندگی حرفه ای دارم ولی دنده عقب و فرار میکنم فرار از حرکت کردن و تصمیم گرفتن فرار از تعریف کردن از خودم و آگهی بازرگانی و فرار از کسانیکه همش از خودشون و زندگیشونو زیبایشان حرف میزنن فرار از نظم با اینکه عاشق نظم و انضباط ولی با توجه به نامرتبی همیشگی خونه ام فرار میکنم از نظم دادن بهش فرار از بازی با دخترم که هر روز میگه با من بازی کن و من حس و حالش و وقتش و ندارم

    2- الگوی بعدی تکرار خواب ماندن صبح گاهی هر روز ساعت رو 5 میزارم و آلارم که میزنه قطعش میکنم و میخوابم

    3- الگوی دیر رسیدن همیشه به مهد کودک هر روز می‌گم امروز 8 برم مهد طوری که 7 باید کارمو کرده باشم و حاضر باشم ولی تازه دخترم 8 و نیم بیدار میشه

    4-الگوی تکرار شونده کارهای تلمبار شده از قبیل دندانپزشکی آرایشگاه دخترم باشگاه نرفتن کارهای دفتر کارم

    4- الگوی بعدی متعهد نبودن با دوره های استاد و تمرین نکردن و تنبلی و جدی نگرفتن

    5- همیشه چند تا مشتری بد حساب گیرم میاد که اقسلطشونو به سختی پرداخت میکنن

    6- دیر اومدن منشی ام به دفترم و بی نظمیش و هر وقت دلش بخواد میاد و هر وقت بخواد میره و فرار من از گوشزد کردن بهش فرار اینکه دوست دارم دیگه نیاد و خودم به تنهایی دفترمو مدیریت کنم ولی جرات و جسارت و دلشو ندارم بگم نیاد به دلیل دلسوزی‌های بیجا فرار از بیمه تامین اجتماعی چون بیمه اش نکردم و درآمدم کمه برای پرداخت حتی حقوقش چه برسه به بیمه فرار از تماس‌های تلفنی ام و فرار از جلسات کاری

    مطمئنا کل الگوی تکرار شونده دیگه دارم که الان ذهنم یاری نمیکنه و امیدوارم یه روزی همه شونو درست کنم

    درپناه الله یکتا شاد سربلند و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و دختر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    سلام ،سلام

    چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

    حقیقتاً من از شکست می‌ترسم ،از اینکه موفق نشم می‌ترسم ،از اینکه نتونم کارم رو گسترش بدم از اینکه تا همیشه کارهام روبه تاجرها بفروشم و خودم نتونم اونها رو صادر کنم و همین جایی که هستم بمونم میترسم

    از اینکه کیفیت مطلوب بازار رو نتونم ارایه بدم ،یکم اضطراب می‌گریم، این بزرگترین ترس منه ولی خب همیشگی نیست گاهی خیلی عالیم حالم خوبه ،گاهی هم بی هیچ دلیلی همینطوری سوال که ذهن عزیزم از من می‌پرسه نکنه موفق نشی ؟

    نکنه سرتو کلاه بزارن؟

    اصلاً متوجه نمی‌شم با این همه‌ای که دارم روی این ذهن کار می‌کنم و این همه تغییر شخصیتم چطور میشه که گاهی انقدر عجله میاد ،مضطرب میشم

    از مهمونی دادن و اکثر مواقع مهمونی رفتن دوری می‌کنم،مهمون راه دور دوست دارم مهمونی که به قول معروف سرش به تنش بی‌ارزه، با یه سری آدما خیلی دوست دارم مراوده داشته باشم، اما اطرافیانم نه، اصلاً .همیشه در جواب یا شما بیاین خونه ما یا ما بیایم میگم که سرم خیلی شلوغه

    متاسفانه با این همه تجربه کاری ،موفقیت ،تغیر شرایط زندگی و شغلیم ،درزمینه رانندگی نقطه ضعف دارم ،حس میکنم هر کاری ازم بر میاد جز رانندگی ،خیلی دوری می‌کنم از اینکه بخوام خودم این کار رو انجام بدم ،تصمیم دارم شروع کنم و حتماً بر این ترسم غلبه کنم،همین جا خودم رو متعهد می‌کنم که باید بر این ترس غلبه کنم این یه نقطه ضعف بزرگه برای من و باعث میشه اعتماد به نفسم که انقدر خوب رشد کرده مثل یه ساعت به این نقطه که می‌رسه درجا بزنه

    از اینکه خودم رو وارد یه چالش‌هایی مثل یادگیری زبان به صورت حرفه‌ای ، یه سری نرم‌افزارها کنم دوری می‌کنم و یک جواب قانع کننده‌ام برای خودم دارم و خودم رو خیلی خوب گول می‌زنم اونم اینه که خب من وقت ندارم باید هر طور شده یه تایمی رو برای آموزش‌های ضروری که باید ببینم اختصاص بدم

    حاضر نیستم برم خونه خودمون و تو آپارتمان زندگی کنم و چند ساله که یه خونه ویلایی بزرگ گرفتیم با اینکه دوست دارم برم یه جای جدیدتر رو تجربه کنم اما از اسباب کشی به هم ریختگی کلافه میشم و هر سال دوباره اینجا رو تمدید می‌کنیم ،از زحمت نقل مکان دوری می‌کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    سعید گنجی گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    با نام خدای روزی رسان

    سلام استاد و همه دوستان عزیزم

    ممنون بخاطر فایل های ارزشمندتون و ممنونم از همه دوستانی که با کامنتهای زیباشون و تجربه هاشون و موفق شدنشون مسیر رو با حس عالیتر برامون باز میکنن و هربار خوندن این کامنتها یک شارژ عالی برامون هست برای حرکت بسوی مسیر درست .

    حالا جواب این سوآل

    چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

    در طول سالیان خب در شرایط و موقعیت هایی بودیم که از مواجه شدن از آن شرایط ترس داشتیم یا فرار میکردیم . ولی در هربار وقتی در اون شرایط قرار گرفتیم دیگه ترس ها ریخت . وی دیدیم اصلا ترسی نبود که ازش فرار میکردیم .

    از شرایط های خودم براتون بگم من وقتی کم سنو سال بودم که پدرم فوت شدن و ما مهاجرت کردیم به شهرمون در این شهر من هم بازی و دوستیهای زیادی نداشتم خیلی گوشه گیر بودم و پسری بودم که خیلی تنها توی خونه میموندم و بگم براتون که کلا آدم اجتماعی نبودم . از مهمونی های شلوغ و حرف زدن در مهمانی هایی که غریبه زیاد توشون بود ترس داشتم و خیلی وقت ها نمیرفتم به اینجور مهمونی ها و همیشه هم با مادرم سر این موضوع اختلاف داشتیم تا اینکه رفتم دانشگاه و شرایط جوری رقم خورد که من مغازه باز کنم و شروع کسبوکارم را آغاز کنم . شما تصور کنید فردی که اصلا اجتماعی نیست حالا افتاده وسط دو محیط که درست باید در اجتماع باشه . دانشجو بودن و بازاری بودن

    ورق کاملا برگشت پسری شدم پله پله روابطم عالی شد و محیط دانشگاه ارتباط با جنس های مخالف و دوستان زیاد . ارتباط در محیط کسبوکارم هرروز بهتر شد . یادمه اوایل که مغازمو باز کرده بودم خیلی استرس داشتم چیزی بفروشم یا با یکی صحبت کنم . اینم بگم چون بدون تجربه ای تو بازار مستقیم مغازه باز کرده بودم و نه شاگردی کرده بودم و نه بازار دیده بودم برام سخت بود این تکاملی که چندپله پریده بودم بالا . به هرحال کمی سخت بود ولی وقتی نگاه میکنم میبینم وقتی توی دل ترسها رفتم الان چقدر فرق کردم و هم در روابطم با مشتریان و تجربه های دانشجو بودن باعث شده خیلی بهتر باشم و از فرد اجتماعی نبودن به فرد باتجربه در کسبو کار و روابط باشم . خداروشکر

    الان شرایطی که من بخوام براتون بگم که از مواجه شدن با آن فراری هستم و کمی ته دلم ترس هست مهاجرت با دست خالی به شهر نااشنا یا کشور غریبه هست .

    یعنی هر شرایط جدید و موقعیت جدید را فراری هستم ازش یعنی یکمم تنبلی میکنم

    خیلی دوسدارم برای گسترش دیدم برای تجربه کردن جاهای دیگه پا بزارم رو آرامش فعلیم و دوباره حرکت کنم و خودمو به چالش بکشم ولی از چالش کشیدن خودم و خارج شدن از محیط امنم باعث میشه تنبلی داشته باشم داشته باشم و به مهاجرت فکر نکنم و بگم بابا چرا برم دوباره جای جدید و آدمای جدید .

    از خدا میخوام توکل کنم و بیشتر کار کنم روی خودم و این ترمزهایی که نمیزارن قدم بردارمو کم کم پامو از پدالش بردارم و توی این زمینه هم موق بشم .

    توکل به خدا

    خیلی ممنون ازت استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: